Check out the new design

ߞߎ߬ߙߣߊ߬ ߞߟߊߒߞߋ ߞߘߐ ߟߎ߬ ߘߟߊߡߌߘߊ - ߝߊ߯ߙߛߌߞߊ߲ ߘߟߊߡߌߘߊ - ߛߊ߬ߺߊ߳ߑߘߌ߮ ߞߘߐߦߌߘߊ * - ߘߟߊߡߌߘߊ ߟߎ߫ ߦߌ߬ߘߊ߬ߥߟߊ


ߞߘߐ ߟߎ߬ ߘߟߊߡߌ߬ߘߊ߬ߟߌ ߝߐߘߊ ߘߏ߫: ߡߣߍߡߣߍ   ߟߝߊߙߌ ߘߏ߫:
وَجَحَدُوْا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَاۤ اَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَّعُلُوًّا ؕ— فَانْظُرْ كَیْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِیْنَ ۟۠
﴿وَجَحَدُواْ بِهَا﴾ و به نشانه و معجزات خداوند کفر ورزیدند، و آنها را انکار کردند، ﴿وَٱسۡتَيۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ﴾ و انکارش، بر اساس شک و تردید نبود؛ بلکه با آنکه یقین داشتند که اینها معجزات الهی هستند، آن را انکار ‌کردند، ﴿ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗا﴾ و انکار آنها، از روی ستم و سرکشی بود؛ و حقِ پروردگارشان، و حقِ خود را ضایع کردند؛ و در برابر حقیقت، و بندگان خدا، و اطاعت از پیامبر، سرکشی و استکبار ورزیدند. ﴿فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِينَ﴾ پس بنگر که سرانجامِ فسادکاران چگونه شد؟! سرانجامِ آنها، بدترین سرانجام بود؛ خداوند آنها را نابود کرد، و در دریا غرقشان نمود، و رسوایشان کرد، و بندگانِ مستضعف خود را در مساکنِ آنها جایگزین کرد.
ߊߙߊߓߎߞߊ߲ߡߊ ߞߘߐߦߌߘߊ ߟߎ߬:
وَلَقَدْ اٰتَیْنَا دَاوٗدَ وَسُلَیْمٰنَ عِلْمًا ۚ— وَقَالَا الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِیْ فَضَّلَنَا عَلٰی كَثِیْرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِیْنَ ۟
در اینجا خداوند منت و احسان خود را، بر داود و فرزندش سلیمان که به آنها دانش فراوان داد، یادآور می‌شود. و آمدنِ کلمۀ «علم» به صورت نکره، بر فراوان بودن آن دلالت می‌نماید. همان‌طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَدَاوُۥدَ وَسُلَيۡمَٰنَ إِذۡ يَحۡكُمَانِ فِي ٱلۡحَرۡثِ إِذۡ نَفَشَتۡ فِيهِ غَنَمُ ٱلۡقَوۡمِ وَكُنَّا لِحُكۡمِهِمۡ شَٰهِدِينَ فَفَهَّمۡنَٰهَا سُلَيۡمَٰنَۚ وَكُلًّا ءَاتَيۡنَا حُكۡمٗا وَعِلۡمٗا﴾ و داود و سلیمان را [به ‌یاد آر]، آنگاه که در مورد کشتزاری که گوسفندان قوم، شب ‌هنگام در آن چرا کرده بودند، داوری می‌کردند، و ما گواه قضاوت آنها بودیم. پس داوری حق را به سلیمان تفهیم کردیم، و هر یک [از آن دو] را، فرزانگی و دانش [بسیاری] عطا کردیم. ﴿وَقَالَا﴾ داود و سلیمان -درحالی که به خاطر منت بزرگ خداوند که به آنها دانش عطا کرده بود، سپاس پروردگارشان را به جای می‌آوردند- گفتند: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي فَضَّلَنَا عَلَىٰ كَثِيرٖ مِّنۡ عِبَادِهِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾ ستایش خدایی است که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری داده است. آنها خدا را ستایش گفتند که آنان را، از زمرۀ مؤمنان سعادتمند، و از دوستان ویژۀ خود گردانیده است. و شکی نیست که مؤمنان، چهار درجه و مقام دارند؛ صالحان، و برتر از آنها شهیدان، و بالاتر از آنها صدیقان، و بالاتر از آنها پیامبران‌اند. داود و سلیمان از پیامبران والا مقام بودند. گرچه آنها مقامشان از مقامِ پنج پیامبرِ اولوالعزم پایین‌تر است، اما از جملۀ پیامبران برتر و بزرگوار می‌باشند؛ کسانی که خداوند آنها را یاد کرده، و در کتاب خود ستوده، و ستایش بزرگی از آنها به‌عمل آورده است. بنابراین سلیمان و داود، خدا را ستایش گفتند که آنها را به این مقام رساند، و این نشانۀ سعادت بنده است که شکرِ نعمت‌های دینی و دنیوی خداوند را به جا آوَرَد، و همۀ نعمت‌ها را از جانب پروردگارش بداند، پس به خود نبالد، بلکه بر این باور باشد که این نعمت‌ها، شکر زیادی را بر او واجب می‌دارند. وقتی هردو را ستایش نمود، سلیمان را به صورت ویژه بیان کرد؛ چون خداوند به سلیمان، پادشاهی بزرگی داده بود، و کارهایی به وسیلۀ او انجام می‌شد که پدرش آن را انجام نمی‌داد. پس فرمود: ﴿وَوَرِثَ سُلَيۡمَٰنُ دَاوُۥدَ﴾ و سلیمان، علم و پیامبری را، از پدرش داود به ارث برد.
ߊߙߊߓߎߞߊ߲ߡߊ ߞߘߐߦߌߘߊ ߟߎ߬:
وَوَرِثَ سُلَیْمٰنُ دَاوٗدَ وَقَالَ یٰۤاَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَاُوْتِیْنَا مِنْ كُلِّ شَیْءٍ ؕ— اِنَّ هٰذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِیْنُ ۟
پس علمِ پدرش، به علم و دانش او اضافه شد. شاید او، به اضافۀ دانشی که در زمان پدرش داشت، دانشِ پدرش را نیز آموخته بود، همان‌طور که گذشت. ﴿وَقَالَ﴾ و سلیمان با به ‌جای آوردن شکر خدا، و بالیدن به احسانِ او، و بیانِ نعمتِ پروردگار، گفت: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ عُلِّمۡنَا مَنطِقَ ٱلطَّيۡرِ﴾ ای مردم! به ما زبانِ پرندگان آموخته شده است. او ـ علیه الصلاة والسلام ـ زبانِ همۀ پرندگان را می‌فهمید، همان‌گونه که با هدهد گفتگو کرد، و گفتار مورچه را- که خطاب به مورچگان کرد- فهمید، و چندی بعد به آن خواهیم پرداخت. و این امتیاز را، غیر از سلیمان کسی نداشته است. ﴿وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيۡءٍ﴾ و خداوند، نعمت‌ها و اسبابِ پادشاهی و سلطنت و قدرت را به ما بخشیده، و آن را به هیچ یک از انسان‌ها نداده است. بنابراین پروردگارش را به فریاد خواند و گفت: ﴿وَهَبۡ لِي مُلۡكٗا لَّا يَنۢبَغِي لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِيٓ﴾ پروردگارا! به من نوعی از پادشاهی بده که بعد از من، آن را به هیچ کس ندهی. پس خداوند، جن‌ها را برای او مسخّر و رام کرد، و هر کاری را که می‌خواست، و غیر از جن کسی توانایی انجام آن را نداشت، برای او انجام می‌دادند. وخداوند باد را برای او مسخّر و رام کرد که مسیر دو ماه را در صبحگاه و شامگاهی می‌پیمود. ﴿إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡمُبِينُ﴾ بی‌گمان چیزی که خداوند به ما بخشیده، و آن را به ما اختصاص داده، و ما را بدان برتری داده است، فضیلت واضح و آشکاری است. پس او به کامل‌ترین صورت، به نعمت خداوند متعال اعتراف کرد.
ߊߙߊߓߎߞߊ߲ߡߊ ߞߘߐߦߌߘߊ ߟߎ߬:
وَحُشِرَ لِسُلَیْمٰنَ جُنُوْدُهٗ مِنَ الْجِنِّ وَالْاِنْسِ وَالطَّیْرِ فَهُمْ یُوْزَعُوْنَ ۟
﴿وَحُشِرَ لِسُلَيۡمَٰنَ جُنُودُهُۥ مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ وَٱلطَّيۡرِ فَهُمۡ يُوزَعُونَ﴾ لشکریان زیاد و گوناگون سلیمان از قبیل: انسان‌ها و جن‌ها و شیطان‌ها و پرندگان برای او گرد آوری، و در کنار یکدیگر نگاه داشته شدند؛ وحرکت و توقف آنان، به‌گونه‌ای بسیار منظم سامان داده شد. و همۀ این لشکریان، گوش به فرمان او بودند، و توانایی نافرمانی را نداشتند، و از دستور او سرپیچی نمی‌کردند. همان‌گونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿هَٰذَا عَطَآؤُنَا فَٱمۡنُنۡ أَوۡ أَمۡسِكۡ بِغَيۡرِ حِسَابٖ﴾ این بخشش ماست، پس بدون حساب ببخش، و یا دست نگاه‌دار. و سلیمان در یکی از سفرهایش، این لشکر بزرگ را به حرکت درآورد.
ߊߙߊߓߎߞߊ߲ߡߊ ߞߘߐߦߌߘߊ ߟߎ߬:
حَتّٰۤی اِذَاۤ اَتَوْا عَلٰی وَادِ النَّمْلِ ۙ— قَالَتْ نَمْلَةٌ یّٰۤاَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوْا مَسٰكِنَكُمْ ۚ— لَا یَحْطِمَنَّكُمْ سُلَیْمٰنُ وَجُنُوْدُهٗ ۙ— وَهُمْ لَا یَشْعُرُوْنَ ۟
﴿حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَوۡاْ عَلَىٰ وَادِ ٱلنَّمۡلِ قَالَتۡ نَمۡلَةٞ﴾ و حرکت کردند تا اینکه به درّۀ مورچگان رسیدند، و مورچه‌ای -درحالی که دوستان و همنوعان خود را آگاه می‌کرد- گفت: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّمۡلُ ٱدۡخُلُواْ مَسَٰكِنَكُمۡ لَا يَحۡطِمَنَّكُمۡ سُلَيۡمَٰنُ وَجُنُودُهُۥ وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ﴾ ای مورچه‌ها! وارد لانه‌های خود شوید تا سلیمان و لشکریانش، نادانسته شما را پایمال نکنند. این مورچه، همکیشان خود را نصیحت کرد، و به دیگر مورچه‌ها شنواند؛ زیرا خداوند شنوایی خارق العاده‌ای به مورچگان داده است، چون آگاه شدن مورچه‌هایی که درّه را پر کرده بودند، با صدای یک مورچه، از شگفت‌ترین شگفتی‌هاست. یا اینکه آن مورچه، به مورچه‌هایی که اطراف او بودند، خبر داد؛ و سپس خبر از بعضی به بعضی دیگر رسید تا اینکه به همه رسید، و آن مورچه، دیگر مورچه‌ها را دستور داد که احتیاط کنند، و وارد لانه‌هایشان شوند، به ‌همین طریق خبر در بین تمام مورچه‌ها پخش شد، و همگی از حضور سلیمان و لشکریانش مطلع شدند. و آن مورچه، حالتِ سلیمان و لشکریانش، و عظمت پادشاهی او را دانست، و این عذر را برای دوستانش بیان کرد که اگر آنها شما را پایمال کنند، این کار را آگاهانه و از روی قصد نمی‌کنند. سلیمان سخن آن مورچه را شنید.
ߊߙߊߓߎߞߊ߲ߡߊ ߞߘߐߦߌߘߊ ߟߎ߬:
فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ اَوْزِعْنِیْۤ اَنْ اَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِیْۤ اَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلٰی وَالِدَیَّ وَاَنْ اَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضٰىهُ وَاَدْخِلْنِیْ بِرَحْمَتِكَ فِیْ عِبَادِكَ الصّٰلِحِیْنَ ۟
﴿فَتَبَسَّمَ ضَاحِكٗا مِّن قَوۡلِهَا﴾ و از آنجا که اندرز مورچه برای همکیشانش، و خیرخواهی و تعبیر زیبایش، مورد پسندِ سلیمان قرار گرفت، سلیمان تبسّم کرد و خندید. و این حالتِ پیامبران ـ علیهم الصلاةوالسلام ـ است که دارای ادب کامل و تعجب و خندۀ بجا بوده‌اند؛ وخنده‌شان، از حد تبسّم فراتر نرفته است. همان‌طور که بزرگ‌ترین خندۀ پیامبر صلی الله علیه وسلم تبسم بوده است؛ زیرا قهقهه، بر کم عقلی و بی‌ادبی دلالت می‌کند. همچنان‌که لبخند نزدن و تعجب نکردن به خاطر چیزی که باعث تعجب می‌شود، بر بد ‌اخلاقی و درشت‌خویی دلالت می‌نماید. و پیامبران از این، پاک و منزه هستند. و سلیمان با بیانِ شکر خداوند که او را به اینجا رسانده است، فرمود: ﴿رَبِّ أَوۡزِعۡنِيٓ﴾ پروردگارا! به من الهام کن، و مرا توفیق بده، ﴿أَنۡ أَشۡكُرَ نِعۡمَتَكَ ٱلَّتِيٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَيَّ﴾ تا نعمتی را که بر من و پدرم ارزانی داشته‌ای، سپاسگزار باشم؛ زیرا نعمت بر پدر و مادر، نعمت بر فرزند است. پس سلیمان از پروردگارش خواست که به او توفیق بدهد تا شکر نعمت‌های دینی و دنیوی که به او و پدر و مادرش بخشیده است، به‌جای آورد. ﴿وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ﴾ و مرا توفیق بده تا کردار شایسته‌ای انجام دهم که آن را بپسندی؛ و عمل صالحی که با دستورات تو موافق باشد، و آن را خالصانه برای تو انجام دهم، و عمل و کردارم را، از آنچه که آن را فاسد و ناقص می‌کند، سالم بدار. ﴿وَأَدۡخِلۡنِي بِرَحۡمَتِكَ فِي عِبَادِكَ ٱلصَّٰلِحِينَ﴾ و مرا به رحمت خود ـ ‌که از جملۀ آن بهشت است ـ در زمرۀ بندگان صالح خویش بگردان که برحسب عمل صالحشان، مقام‌های متفاوتی دارند. این نمونه‌ای از حالت سلیمان بود، بدانگاه که صدای مورچه را شنید، و خداوند آن حالت را برای ما بازگو کرده است.
ߊߙߊߓߎߞߊ߲ߡߊ ߞߘߐߦߌߘߊ ߟߎ߬:
وَتَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقَالَ مَا لِیَ لَاۤ اَرَی الْهُدْهُدَ ۖؗ— اَمْ كَانَ مِنَ الْغَآىِٕبِیْنَ ۟
سپس نمونه‌ای دیگر از سخن گفتن سلیمان با پرندگان را بیان کرد و فرمود: ﴿وَتَفَقَّدَ ٱلطَّيۡرَ﴾ و سلیمان از حالِ مرغان و پرندگان پرس‌وجو کرد. این، بر کمالِ عزم و قاطعیت و دور اندیشی و سامان دادن لشکریانش و پرداختن به کارهای کوچک و بزرگ دلالت می‌نماید. او حتی این کار را از یاد نبرد، و آن جستجوی احوالِ پرندگان بود. و اینکه آیا همه حاضرند، یا برخی از آنها غایب هستند؟ این است معنی آیه. و هر کس بگوید: سلیمان به جستجوی مرغان پرداخت تا هدهد او را راهنمایی کند که آب دور است یا نزدیک؟ چیز درستی نگفته است. همان‌طور که در مورد هدهد گمان برده‌اند که آب را در لایه‌های تحتانی زمین می‌بیند، و این گفته هم دلیلی ندارد، بلکه دلیلِ عقلی و لفظی بر باطل بودنِ این سخن وجود دارد. اما دلیل عقلی: با تجربه و مشاهدات ثابت شده است که هیچ یک از این حیوانات، به صورت خارق العاده نمی‌توانند آب را در اعماق زمین مشاهده کنند، و اگر چنین ‌بود، خداوند آن را بیان می‌کرد؛ چون این بزرگ‌ترین آیه و نشانه ‌است. و اما دلیل لفظی: اگر این معنی از آیه مراد باشد، این‌طور می‌گفت: «هدهد را خواست تا ببیند آب هست یا نه، وقتی دید هدهد نیست، چنان گفت.» و یا به جای کلمه ﴿وَتَفَقَّدَ﴾ می‌گفت (فَتَّشَ أو بَحَثَ عَنهُ): به دنبال هدهد گشت، و عبارتی مانند این. واز احوال پرندگان پرس‌وجو کرد تا ببیند کدام حاضر است و کدام غائب؛ وتا ببیند که آنها در مراکز و جاهایی که برایشان تعیین کرده است، حضور دارند یا نه. و نیز سلیمان ـ علیه السلام ـ نیازی به آب نداشت، و چنان به ‌حالت اضطرار نیفتاده بود که به مهندسی هدهد نیاز داشته باشد. چون سلیمان، شیاطین و جن‌های بزرگی را در اختیار داشت که هر چند عمق آب زیاد بود، چاه را ‌کنده، و آب را استخراج می‌کردند. و نیز خداوند باد را برای او مسخر کرده بود که در یک صبحگاه، مسیر یک ماه را طی می‌کرد؛ و در یک شامگاه، مسیر یک ماه را می‌پیمود. پس با وجود این، چگونه به هدهد نیاز پیدا می‌کند؟! و این‌گونه تفسیرها که موجود هستند، و سخنانی که به وسیلۀ آنها مشهور و معروف می‌گردند، و مردم غیر از آن بلد نیستند، این گفته‌ها را از بنی‌اسرائیل نقل می‌کنند، و کسی که آن را نقل می‌کند، از تناقضِ آن با معانی و مفاهیمِ درست غافل است، سپس همواره متأخرین، آن را برای نسل‌های بعدی نقل می‌کنند، تا اینکه گمان برده می‌شود حق و درست هستند. در نتیجه، سخنانی بی‌پایه و زشت در کتابهای تفسیر دیده می‌شوند. فرد خردمند و هوشیار می‌داند قرآن کریم به زبان عربی و روشن نازل شده است، و خداوند به وسیلۀ آن، عالم و جاهل را مورد خطاب قرار داده، و آنها را فرمان داده است تا در معانی و مفاهیم آن بیندیشند، و مفاهیم و معالم آن را بر کلمات عربی -که معانی و اعراب آن معروف است، و اعراب اصیل آن را به طور واضح می‌دانند- تطبیق بدهند. و هرگاه گفته‌هایی یافت شد که پیامبر آن را نقل نکرده بود، آن را به این اصل برگردانند. پس اگر با آن موافق بود، آن را بپذیرند، چراکه لفظ بر آن دلالت می‌نماید؛ و اگر در لفظ و معنی با آن مخالف بود، یا فقط در لفظ، و یا فقط در معنی با آن مخالف بود، آن را نپذیرد، و به باطل بودن آن، یقین حاصل نماید؛ چون او یک اصل معلومی دارد که با این لفظ یا معنی متضاد است، و آن چیزی است که از معنی و مدلول لفظ شناخته می‌شود. و پرس‌وجوی سلیمان -علیه السلام- از پرندگان، و نیافتن هدهد، بر کمالِ قاطعیت و پرداختنِ وی به کارها و کمالِ هوشیاریِ او دلالت می‌کند، که او به پرس وجو از احوالِ این پرندۀ کوچک پرداخت و گفت: ﴿مَا لِيَ لَآ أَرَى ٱلۡهُدۡهُدَ أَمۡ كَانَ مِنَ ٱلۡغَآئِبِينَ﴾ آیا من که هدهد را نمی‌بینم، بدان خاطر است که در میان این خیلِ عظیمِ جانداران، موجود کوچکی است؟ یا اینکه او بدون اجازه و دستور من، غایب شده است؟
ߊߙߊߓߎߞߊ߲ߡߊ ߞߘߐߦߌߘߊ ߟߎ߬:
لَاُعَذِّبَنَّهٗ عَذَابًا شَدِیْدًا اَوْ لَاَاذْبَحَنَّهٗۤ اَوْ لَیَاْتِیَنِّیْ بِسُلْطٰنٍ مُّبِیْنٍ ۟
دراین هنگام سلیمان بر هدهد خشمگین شد، و او را تهدید کرد و گفت: ﴿لَأُعَذِّبَنَّهُۥ عَذَابٗا شَدِيدًا﴾ او را سخت کیفر خواهم داد. ﴿أَوۡ لَأَاْذۡبَحَنَّهُۥٓ أَوۡ لَيَأۡتِيَنِّي بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٖ﴾ یا او را سر می‌برم، یا اینکه باید برای من دلیل روشنی بیاورد. پس باید حجت و دلیل واضحی برای غیبت خود ارائه بدهد. و این، از کمالِ پرهیزگاری و دادگری سلیمان بود که او قسم نخورد حتماً او را کیفر بدهد، یا بکشد، چون کیفر دادن، یا کشتن، فقط در صورتی انجام می‌شود که گناهی سر زده باشد. اما احتمال داشت که از روی عذر باشد، بنابراین سلیمان به سبب پرهیزگاری و هوشیاری‌اش، موجّه بودن غیبت او را استثنا کرد.
ߊߙߊߓߎߞߊ߲ߡߊ ߞߘߐߦߌߘߊ ߟߎ߬:
فَمَكَثَ غَیْرَ بَعِیْدٍ فَقَالَ اَحَطْتُّ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهٖ وَجِئْتُكَ مِنْ سَبَاٍ بِنَبَاٍ یَّقِیْنٍ ۟
﴿فَمَكَثَ غَيۡرَ بَعِيدٖ﴾ چندان طول نکشید که هدهد آمد. و این، بر هیبت و هراسِ لشکریانش از او، و شدت پایبند بودنشان به فرمان وی دلالت می‌نماید. و چنان از او اطاعت می‌کردند که هدهد علی رغم اینکه عذر روشنی برای حاضر نبودنش داشت، نتوانست زمان زیادی غیبت کند، ﴿فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِۦ﴾ هدهد به سلیمان گفت: من بر چیزی آگاهی یافته‌ام که تو، با وجود آن دانش زیاد و مقام بلندت، از آن آگاه نیستی، ﴿وَجِئۡتُكَ مِن سَبَإِۢ بِنَبَإٖ يَقِينٍ﴾ و از قبیلۀ سبأ -که قبیله‌ای معروف در یمن است- برایت خبری یقینی آورده‌ام.
ߊߙߊߓߎߞߊ߲ߡߊ ߞߘߐߦߌߘߊ ߟߎ߬:
 
ߞߘߐ ߟߎ߬ ߘߟߊߡߌ߬ߘߊ߬ߟߌ ߝߐߘߊ ߘߏ߫: ߡߣߍߡߣߍ
ߝߐߘߊ ߟߎ߫ ߦߌ߬ߘߊ߬ߥߟߊ ߞߐߜߍ ߝߙߍߕߍ
 
ߞߎ߬ߙߣߊ߬ ߞߟߊߒߞߋ ߞߘߐ ߟߎ߬ ߘߟߊߡߌߘߊ - ߝߊ߯ߙߛߌߞߊ߲ ߘߟߊߡߌߘߊ - ߛߊ߬ߺߊ߳ߑߘߌ߮ ߞߘߐߦߌߘߊ - ߘߟߊߡߌߘߊ ߟߎ߫ ߦߌ߬ߘߊ߬ߥߟߊ

ߛߊ߬ߺߊ߳ߑߘߌ߮ ߞߘߐߦߌߘߊ ߟߎ߬ ߘߟߊߡߌ߬ߘߊ߬ߣߍ߲ ߝߊ߯ߙߛߌߞߊ߲

ߘߊߕߎ߲߯ߠߌ߲