Check out the new design

ߞߎ߬ߙߣߊ߬ ߞߟߊߒߞߋ ߞߘߐ ߟߎ߬ ߘߟߊߡߌߘߊ - ߝߊ߯ߙߛߌߞߊ߲ ߘߟߊߡߌߘߊ - ߛߊ߬ߺߊ߳ߑߘߌ߮ ߞߘߐߦߌߘߊ * - ߘߟߊߡߌߘߊ ߟߎ߫ ߦߌ߬ߘߊ߬ߥߟߊ


ߞߘߐ ߟߎ߬ ߘߟߊߡߌ߬ߘߊ߬ߟߌ ߝߐߘߊ ߘߏ߫: ߛߎ߬ߡߊ߲߬ߝߍ   ߟߝߊߙߌ ߘߏ߫:
قَالُوْا یٰمُوْسٰۤی اِنَّا لَنْ نَّدْخُلَهَاۤ اَبَدًا مَّا دَامُوْا فِیْهَا فَاذْهَبْ اَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَاۤ اِنَّا هٰهُنَا قٰعِدُوْنَ ۟
این سخن در آنها اثر مفیدی برجای نگذاشت، و سرزنش در مورد آنها کارساز واقع نشد، پس آنان سخنِ خوارترین مردمان را بر زبان آوردند و گفتند: ﴿قَالُواْ يَٰمُوسَىٰٓ إِنَّا لَن نَّدۡخُلَهَآ أَبَدٗا مَّا دَامُواْ فِيهَا فَٱذۡهَبۡ أَنتَ وَرَبُّكَ فَقَٰتِلَآ إِنَّا هَٰهُنَا قَٰعِدُونَ﴾ «ای موسی! تا وقتی که آنها در آنجا هستند ما هرگز وارد آن نمی‌شویم. پس تو و پروردگارت بروید و بجنگید، ما اینجا نشسته‌ایم.» چه سخن زشتی است که بر زبان آوردند! و در این تنگنا و موقعیت بحرانی که می‌بایست پیامبرشان را یاری کرده و عزت و افتخار را برای خود رقم بزنند، چه زشت با پیامبرشان روبرو شدند! از اینجا تفاوت امت محمد صلی الله علیه وسلم و سایر امت‌ها آشکار می‌گردد؛ چرا که پیامبر صلی الله علیه وسلم وقتی که با یاران خود در مورد جنگ بدر مشورت کرد، با وجود اینکه ایشان نفرمودند حتماً باید در این جنگ مرا همراهی کنید. گفتند: «ای پیامبر خدا! اگر ما را از این دریا عبور دهی، عبور خواهیم کرد، اگر به سمت «برک غماد» [: شهر حبشه] حرکت کنی، همراه شما خواهیم آمد، و هیچ یک از ما از تو جدا نخواهد شد. ما هرگز سخن قوم موسی را که به او گفتند: [بروید شما و خدایتان بجنگید، ما اینجا نشسته‌ایم] به شما نخواهیم گفت، بلکه می‌گوییم: «تو و پروردگارت بروید بجنگید، و ما هم همراه شما می‌جنگیم، و از جلو و عقب و چپ و راست به جنگ و دفاع خواهیم پرداخت.»
ߊߙߊߓߎߞߊ߲ߡߊ ߞߘߐߦߌߘߊ ߟߎ߬:
قَالَ رَبِّ اِنِّیْ لَاۤ اَمْلِكُ اِلَّا نَفْسِیْ وَاَخِیْ فَافْرُقْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ الْقَوْمِ الْفٰسِقِیْنَ ۟
وقتی که موسی ـ علیه السلام ـ سرکشی و عناد آنان را مشاهده کرد، ﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي لَآ أَمۡلِكُ إِلَّا نَفۡسِي وَأَخِي﴾ گفت: «پروردگارا ! من تنها اختیار خود و برادرم را دارم.» و ما توان پیکار با آنها را نداریم و نمی‌توانیم آنان را با زور به میدان جنگ بکشانیم. ﴿فَٱفۡرُقۡ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡفَٰسِقِينَ﴾ پس خدایا ! میان ما و آنها داوری کن، به این صورت سزا وعقوبتی را که حکمت تو اقتضا می‌نماید، بر آنها فرود آر. و این دلالت می‌نماید که سخن و کردار آنها، از گناهان کبیره و موجب فسق است.
ߊߙߊߓߎߞߊ߲ߡߊ ߞߘߐߦߌߘߊ ߟߎ߬:
قَالَ فَاِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ اَرْبَعِیْنَ سَنَةً ۚ— یَتِیْهُوْنَ فِی الْاَرْضِ ؕ— فَلَا تَاْسَ عَلَی الْقَوْمِ الْفٰسِقِیْنَ ۟۠
﴿قَالَ﴾ خداوند دعای موسی را پذیرفت و فرمود: ﴿فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيۡهِمۡۛ أَرۡبَعِينَ سَنَةٗۛ يَتِيهُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾ «آن سرزمین چهل سال بر آنها ممنوع است، و در بیابان‌ها سرگردان می‌گردند.» یعنی سزای آنها این است که وارد شدن به این شهر، که ورود به آن را به آنان وعده داده بودیم، به مدت چهل سال برای آنان حرام و ممنوع گردید. و آنها در این مدت در بیابان‌ها سرگردان می‌شو‌ند و راهی نمی‌یابند و آسایش و اطمینان خاطر ندارند. این سزای دنیوی است، و شاید خداوند این سزا را، کفارۀ گناهان آنان قرار داده و سزای بزرگ‌تری را از آنان دور نموده است. این دلیلی است بر اینکه سزا و مجازات گناه، گاهی با از بین رفتن برخی از نعمت‌های موجود خواهد بود و گاهی با دفع یا به تأخیر انداختن بلایی صورت می‌گیرد که سبب انعقاد آن ـ بلا ـ فراهم شده است. و شاید فلسفه و حکمت سرگردانی چهل سالۀ آنان، این است که در این مدت، بیشتر کسانی که این سخن را گفته بودند، بمیرند. دل‌هایی که هیچ صبر و استقامتی در آن نبود، بلکه به بردگی برای دشمن انس گرفته، و همّت و اراده‌ای در آن نبود که آنها را به جایگاهی از سربلندی و مجد و عظمت برساند، و به ظهور و سر بر آوردن نسل جدیدی بینجامد که خرد و اندیشۀ آنان، بر چیره شدن بر دشمنان، و عدم پذیرش بردگی که مانع رسیدن به خوشبختی است، پرورش یابد. و از آنجا که خداوند می‌دانست موسی نسبت به مردم -به ویژه نسبت به قوم خودش- بی‌نهایت مهربان است و چه بسا دلش به حال آنها بسوزد، و مهربانی و عطوفتش او را وادار کند به خاطر گرفتاری به این عقوبت و سزا، برای آنها غم بخورد، یا دست دعا بلند نماید که خدا این عقوبت و عذاب را از آنها دور کند، با وجود اینکه خداوند، این عقوبت را بر آنان قطعی نمود و قابل برگشت نمی‌باشد، فرمود: ﴿فَلَا تَأۡسَ عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡفَٰسِقِينَ﴾ برای قوم فاسق متأسف مباش، و غم مخور؛ زیرا آنان فساد و تباهی کرده، و گناه و فسقشان مقتضی آن است که به چنین عذابی گرفتار شوند، و این ستمی از جانب خدا نیست.
ߊߙߊߓߎߞߊ߲ߡߊ ߞߘߐߦߌߘߊ ߟߎ߬:
وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَاَ ابْنَیْ اٰدَمَ بِالْحَقِّ ۘ— اِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ اَحَدِهِمَا وَلَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْاٰخَرِ ؕ— قَالَ لَاَقْتُلَنَّكَ ؕ— قَالَ اِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللّٰهُ مِنَ الْمُتَّقِیْنَ ۟
مردم را از قضیه‌ای که برای دو فرزند آدم پیش آمد، به درستی آگاه کن و این داستان را برای آنها بخوان، تا پند پذیران، از آن پند پذیرند و در یابند که این جریان راست بوده، و دروغ نیست و عین واقعیت است. و ظاهراً دو فرزند آدم، پسران صلبی وی بودند. همان‌طور که ظاهر و سیاق آیه بر این دلالت می‌نماید. و قول جمهورِ مفسرین نیز همین است؛ یعنی داستان دو فرزند آدم را برای آنان بخوان، آنگاه که هر دو برای خدا قربانی کردند و این قربانی، ماجرای آنان را به چنین حالتی کشاند. ﴿إِذۡ قَرَّبَا قُرۡبَانٗا﴾ آنگاه که هر یک از مال خود، چیزی را به قصد تقرب و نزدیکی جستن به خدا، کنار گذاشت. ﴿فَتُقُبِّلَ مِنۡ أَحَدِهِمَا وَلَمۡ يُتَقَبَّلۡ مِنَ ٱلۡأٓخَرِ﴾ پس، از یکی از آنان پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. پذیرفته شدن قربانیِ یکی از آنان، از طریق خبر آسمانی یا بنابر عادتی که در امت‌های گذشته بود، دانسته شد. وعلامت پذیرفته شدن قربانی از سوی خداوند، این بود که آتشی از آسمان پایین آمد و آن قربانی را به آتش‌کشید. ﴿قَالَ﴾ پسری که قربانی‌اش پذیرفته نشده بود از روی حسادت و کینه توزی و تجاوزگری به دیگری گفت: ﴿لَأَقۡتُلَنَّكَ﴾ «تو را خواهم کشت.» آنگاه دیگری با دلسوزی به او گفت: ﴿إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡمُتَّقِينَ﴾ «خداوند تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد»، چه گناه و جنایتی مرتکب شده‌ام که تو باید مرا بکشی، جز اینکه از خدا ترسیده‌ام، که تقوا و ترس الهی بر من و تو، و بر هر کسی واجب است؟ و صحیح‌ترین قول در مورد «متقین» چنین است: متقین کسانی هستند که عملشان خالصانه برای خدا انجام می‌گیرد و در انجام آن عمل، از سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم پیروی می‌کنند.
ߊߙߊߓߎߞߊ߲ߡߊ ߞߘߐߦߌߘߊ ߟߎ߬:
لَىِٕنْۢ بَسَطْتَّ اِلَیَّ یَدَكَ لِتَقْتُلَنِیْ مَاۤ اَنَا بِبَاسِطٍ یَّدِیَ اِلَیْكَ لِاَقْتُلَكَ ۚ— اِنِّیْۤ اَخَافُ اللّٰهَ رَبَّ الْعٰلَمِیْنَ ۟
سپس به او گفت: من نمی‌خواهم تو را بکشم؛ نه بر تو حمله‌ور شده و دست خود را جلو می‌اندازم، و نه در قالب دفاع به کشتن تو مبادرت می‌ورزم. پس گفت: ﴿لَئِنۢ بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقۡتُلَنِي مَآ أَنَا۠ بِبَاسِطٖ يَدِيَ إِلَيۡكَ لِأَقۡتُلَكَ﴾ «اگر برای کشتن من دست دراز کنی، من به سوی تو دست دراز نمی‌کنم تا تو را بکشم.» و این به خاطر بزدلی و ترس و ناتوانی‌ام نیست، بلکه به این سبب است که ﴿إِنِّيٓ أَخَافُ ٱللَّهَ رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾ «من از خداوند، پروردگار جهانیان می‌ترسم.» و کسی که از خدا می ترسد، اقدام به انجام گناه نمی‌کند، خصوصاً گناهان بزرگ. و این هشداری است برای کسی که می‌خواهد مرتکب قتل شود ، که شایسته است از خدا بترسد.
ߊߙߊߓߎߞߊ߲ߡߊ ߞߘߐߦߌߘߊ ߟߎ߬:
اِنِّیْۤ اُرِیْدُ اَنْ تَبُوَْاَ بِاِثْمِیْ وَاِثْمِكَ فَتَكُوْنَ مِنْ اَصْحٰبِ النَّارِ ۚ— وَذٰلِكَ جَزٰٓؤُا الظّٰلِمِیْنَ ۟ۚ
﴿إِنِّيٓ أُرِيدُ أَن تَبُوٓأَ بِإِثۡمِي وَإِثۡمِكَ﴾ «من می‌خواهم تو با گناهان من و گناهان خود به سوی خدا برگردی.» یعنی اگر قرار باشد که یا تو را بکشم، یا تو مرا به قتل برسانی، ترجیح می‌دهم که تو مرا بکشی، و گناه من و گناه خود را بر دوش بگیری، ﴿فَتَكُونَ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلنَّارِۚ وَذَٰلِكَ جَزَٰٓؤُاْ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾ «پس، از دوزخیان شوی، و این سزای ستمکاران است.» این دلالت می‌نماید که قتل از گناهان کبیره است، و باعث داخل شدن به جهنم می‌گردد.
ߊߙߊߓߎߞߊ߲ߡߊ ߞߘߐߦߌߘߊ ߟߎ߬:
فَطَوَّعَتْ لَهٗ نَفْسُهٗ قَتْلَ اَخِیْهِ فَقَتَلَهٗ فَاَصْبَحَ مِنَ الْخٰسِرِیْنَ ۟
اما آن جنایتکار از آن کار باز نیامد و همواره عزم خود را بر انجام این کار بیشتر جزم می‌کرد، تا اینکه کشتن برادرش ـ‌که شریعت و سرشت برادر را محترم می‌شمارد ـ ، برای او آراسته شد. ﴿فَقَتَلَهُۥ فَأَصۡبَحَ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ﴾ پس او راکشت و از زمرۀ زیانکاران گردید؛ از کسانی شد که در دنیا و آخرت دچار زیان می‌شوند. و او قتل، این بدعت زشت و ناپسند را، برای هر قاتلی بنیانگذاری کرد. پیامبر فرموده است: «وَمَن سَنَّ سُنَّةً سَیِّئَةً فَعَلَیةِ وِزرُهَا وَوِزرُ مَن عَمِلَ بِهَا إلی یَومِ القِیَامة» «هرکس که سنت و طریقۀ زشتی را بنیان نهد، گناه آن و گناه کسی که تا قیامت به آن سنت زشت عمل کند، بر گردن اوست.» بنابراین در حدیث صحیح آمده است «مَا مِنْ نَفسٍ تُقتَلُ إلّا کَانَ عَلَی ابنِ آد‌َمَ الأول شَطرٌ مِن د‌َمِهَا، لأنّه أوّل مَن سَنَّ القَتلَ.» «هیچ انسانی کشته نمی‌شود مگر اینکه بخشی از گناه و خون او بر گردن فرزند اول آدم است، چون او اولین کسی است که سنت قتل را بنیان نهاد.»
ߊߙߊߓߎߞߊ߲ߡߊ ߞߘߐߦߌߘߊ ߟߎ߬:
فَبَعَثَ اللّٰهُ غُرَابًا یَّبْحَثُ فِی الْاَرْضِ لِیُرِیَهٗ كَیْفَ یُوَارِیْ سَوْءَةَ اَخِیْهِ ؕ— قَالَ یٰوَیْلَتٰۤی اَعَجَزْتُ اَنْ اَكُوْنَ مِثْلَ هٰذَا الْغُرَابِ فَاُوَارِیَ سَوْءَةَ اَخِیْ ۚ— فَاَصْبَحَ مِنَ النّٰدِمِیْنَ ۟
وقتی که برادرش را کشت، نمی‌دانست با آن چه‌کار کند، چون او اولین نفر از فرزندان آدم بود که مرده بود، ﴿فَبَعَثَ ٱللَّهُ غُرَابٗا يَبۡحَثُ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾ پس خداوند کلاغی را فرستاد که زمین را می‌کاوید، تا کلاغ دیگری را دفن کند.﴿لِيُرِيَهُۥ﴾ تا با اینکار به او نشان دهد که ﴿كَيۡفَ يُوَٰرِي سَوۡءَةَ أَخِيهِ﴾ چگونه جسد برادرش را دفن کند. منظور از﴿سَوۡءَةَ﴾ جسد است؛ زیرا بدن میت عورت است و﴿سَوۡءَةَ﴾ در اصل به معنی عورت است. ﴿فَأَصۡبَحَ مِنَ ٱلنَّٰدِمِينَ﴾ پس او از زمرۀ پشیمان شدگان گشت. و عاقبت و سرانجام گناه، پشیمانی و زیان است.
ߊߙߊߓߎߞߊ߲ߡߊ ߞߘߐߦߌߘߊ ߟߎ߬:
 
ߞߘߐ ߟߎ߬ ߘߟߊߡߌ߬ߘߊ߬ߟߌ ߝߐߘߊ ߘߏ߫: ߛߎ߬ߡߊ߲߬ߝߍ
ߝߐߘߊ ߟߎ߫ ߦߌ߬ߘߊ߬ߥߟߊ ߞߐߜߍ ߝߙߍߕߍ
 
ߞߎ߬ߙߣߊ߬ ߞߟߊߒߞߋ ߞߘߐ ߟߎ߬ ߘߟߊߡߌߘߊ - ߝߊ߯ߙߛߌߞߊ߲ ߘߟߊߡߌߘߊ - ߛߊ߬ߺߊ߳ߑߘߌ߮ ߞߘߐߦߌߘߊ - ߘߟߊߡߌߘߊ ߟߎ߫ ߦߌ߬ߘߊ߬ߥߟߊ

ߛߊ߬ߺߊ߳ߑߘߌ߮ ߞߘߐߦߌߘߊ ߟߎ߬ ߘߟߊߡߌ߬ߘߊ߬ߣߍ߲ ߝߊ߯ߙߛߌߞߊ߲

ߘߊߕߎ߲߯ߠߌ߲