ترجمة معاني القرآن الكريم - الترجمة الفارسية - تفسير السعدي * - فهرس التراجم


ترجمة معاني سورة: طه   آية:

سورة طه - سوره طه

طٰهٰ ۟
طه از جمله حروف مقطعه قرآن کریم است. حروف مقطعه در ابتدای برخی از سوره‌های قرآن آمده‌اند. و کلمه «طه» جزو نام‌های پیامبر صلی الله علیه وسلم نمی‌باشد.
التفاسير العربية:
مَاۤ اَنْزَلْنَا عَلَیْكَ الْقُرْاٰنَ لِتَشْقٰۤی ۟ۙ
﴿مَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡقُرۡءَانَ لِتَشۡقَىٰٓ﴾ هدف از وحی و فروفرستادن قرآن و شریعت، آن نیست که خود را به رنج افکنی. ما شریعت را، بدان جهت برای تو و پیروانت نفرستاده‌ایم تا شما را در مشقت و دردسر اندازیم؛ به‌گونه‌ای که نتوانید آن را ادا کنید؛ بلکه خداوند «رحیم» و «رحمن»، دین و آیین را برایتان نهاده است تا پل ارتباطی برای نیل به‌خوشبختی و رستگاری و سرافرازی‌تان باشد. و آن را برایتان بسیار سهل و میسور نموده، و تمامی ابواب و راه‌های آن‌را برایتان آسان گردانده، و غذای دل‌ها و جان‌ها و مایۀ آسایش جسمتان قرار داده است. پس، فطرتِ سالم و خرد و اندیشه‌های راست و پویا، آن را پذیرا شده و با جان و دل می‌پذیرند؛ چرا که به وضوح می‌دانند، «دین» متضمّن خیر و برکت دنیا و آخرت آنهاست.
التفاسير العربية:
اِلَّا تَذْكِرَةً لِّمَنْ یَّخْشٰی ۟ۙ
﴿إِلَّا تَذۡكِرَةٗ لِّمَن يَخۡشَىٰ﴾ [ما قرآن را بر شما نازل کرده‌ایم] تا آن کس که ترس خدا را در دل دارد، یادآور شود؛ و از تشویق و ترغیب‌هایی که در قرآن آمده است، برای نیل به مقاصد والا بهره گیرد، و به آن عمل ‌نماید؛ و از هشدارهایی که در قرآن آمده، و آدمی را از شقاوت و بدبختی برحذر داشته است، پند پذیرد و بترسد؛ و احکام نیکوی شرع را، به طور مشروح فرا ‌گیرد، حال آنکه آن را به‌طور خلاصه، در ذاکره و فطرت خود داشته و این تفصیل را مطابق با عقلش می‌یابد؛ بنابراین خداوند متعال آن را ﴿تَذۡكِرَةٗ﴾ نامید. و ﴿تَذۡكِرَةٗ﴾ به ‌معنی یادآوری امری است که موجود می‌باشد، اما صاحبش از آن غافل مانده است، یا اینکه آن را به طور مشروح به خاطر ندارد. سپس بیان کرد که قرآن، فقط برای یادآوری کسانی است که از خدا می‌ترسند؛ زیرا آنهایی که از خدا نمی‌ترسند، از آن بهره نمی‌گیرند؛ و چگونه کسی که به بهشت و جهنم ایمان ندارد و در دلش ذرّه‌ای ترس از خدا نیست، می‌تواند از قرآن بهره ببرد؟! چنین چیزی امکان ندارد. ﴿سَيَذَّكَّرُ مَن يَخۡشَىٰ وَيَتَجَنَّبُهَا ٱلۡأَشۡقَى ٱلَّذِي يَصۡلَى ٱلنَّارَ ٱلۡكُبۡرَىٰ﴾ کسی که می‌ترسد و یادآور می‌شود، از آن پند خواهد گرفت؛ و نگون بخت که در آتش بزرگ سوزانده خواهد شد، ازآن دوری می‌جوید.
التفاسير العربية:
تَنْزِیْلًا مِّمَّنْ خَلَقَ الْاَرْضَ وَالسَّمٰوٰتِ الْعُلٰی ۟ؕ
سپس عظمت این قرآن را بیان نمود و فرمود: قرآن را، آفرینندۀ آسمان‌ها و زمین، و مدبّرِ همۀ مخلوقات نازل کرده است؛ پس با اذعان کامل و محبّت و تسلیم، آن را بپذیرید و آن را بسیار بزرگ بدارید. در جاهای بسیاری، قرآن، «خلق» و «امر”؛یعنی موضوع آفرینش و فرمان را، در کنار هم ذکر کرده است، چنانکه در این آیه آمده، و در جایی دیگر نیز آمده است: ﴿أَلَا لَهُ ٱلۡخَلۡقُ وَٱلۡأَمۡرُ﴾ هان! آفرینش و فرمان، از آنِ اوست. و یا می‌فرماید: ﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ وَمِنَ ٱلۡأَرۡضِ مِثۡلَهُنَّۖ يَتَنَزَّلُ ٱلۡأَمۡرُ بَيۡنَهُنَّ﴾ خداوند، آن ذاتی است که هفت آسمان، و از زمین مانند آن را آفریده است، و فرمان [خدا] در میان آنها فرود می‌آید؛ زیرا خداوند، آفریننده، فرمان دهنده و نهی کننده است.پس همان طور که آفریننده‌ای غیر از او وجود ندارد، الزام و نهی و فرمانی مگر از جانب آفریننده‌شان بر بندگان نیست؛ و نیز آفرینش و خلق، از تدبیرِ قَدَ‌ری و تکوینی اوست؛ و فرمانش، حاوی تدبیر دینی است، پس همان‌طور که آفریده‌های خداوند، از دایرۀ حکمت وی بیرون نیستند؛ و او هیچ چیزی را بیهوده نیافریده است، نیز جز به عدالت و حکمت و احسان، امر و نهی نمی‌نماید. و چون بیان نمود که او آفریننده، مُدبِّر، فرمان دهنده و نهی کننده است؛ از عظمت و کبریایی خودش خبر داد ‌و فرمود:
التفاسير العربية:
اَلرَّحْمٰنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوٰی ۟
﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ﴾ خداوند مهربان بر بالای عرش است که بالاترین مخلوقات، و بزرگ‌ترین و گسترده‌ترین آنها می‌باشد. ﴿ٱسۡتَوَىٰ﴾ خداوند بر عرش، بلند و مرتفع گردید؛ مرتفع نمودنی که شایستۀ شکوهِ او و متناسب با عظمت و جمالش می‌باشد. پس، او بر بالای عرش می‌باشد، و مالک و فرمانروای هستی است.
التفاسير العربية:
لَهٗ مَا فِی السَّمٰوٰتِ وَمَا فِی الْاَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرٰی ۟
﴿لَهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَا﴾ فرشته و انسان و جن و حیوان و جمادات و نباتاتی که در آسمان‌ها و زمین و میان آن دو است، از آنِ او می‌باشد. ﴿وَمَا تَحۡتَ ٱلثَّرَىٰ﴾ و آنچه که زیر زمین است؛ پس همه، ملک خداوند متعال و بندگان اویند، و تحت تدبیر او و مسخّر وی هستند؛ و همه، تحت قضا و تدبیر او می‌باشند، و هیچ اختیاری ندارند، و مالک فایده و زیان و مرگ و زندگی نیستند.
التفاسير العربية:
وَاِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَاِنَّهٗ یَعْلَمُ السِّرَّ وَاَخْفٰی ۟
﴿وَإِن تَجۡهَرۡ بِٱلۡقَوۡلِ فَإِنَّهُۥ﴾ و ای پیامبر! اگر آشکارا سخن بگویی یا پنهان، برای خداوند فرقی نمی‌کند؛ چراکه او ﴿يَعۡلَمُ ٱلسِّرَّ﴾ گفتار و کلام مخفی را می‌داند، ﴿وَأَخۡفَى﴾ و پنهان‌تر از کلام مخفی را [نیز] می‌داند؛ و آن، عبارت از چیزی است که در دل می‌باشد و تلفظ نشده است. یا ﴿ٱلسِّرَّ﴾ چیزی است که به دل خطور می‌کند، ﴿وَأَخۡفَى﴾ یعنی چیزی که به دل هم خطور نکرده است، اما خداوند می‌داند چه زمانی و چگونه خطور می‌نماید؛ یعنی علم خداوند، همۀ چیزهای کوچک و بزرگ و پنهان و پیدا را احاطه نموده است. پس خواه آشکار سخن بگویی یا آن را پنهان بداری، برای علم الهی فرق نمی‌کند و برابر است. هنگامی که خداوند متعال، کمال مطلق خود را، از طریق آفرینش و امر و نهی و رحمت فراگیر و عظمت گسترده و فرمانرواییِ مطلق و علمِ فراگیرش بیان کرد، این نتیجه حاصل می‌شود که فقط او سزاوار عبادت است، و عبادتِ او حق است، و شرع و عقل و فطرت آن را واجب می‌نماید؛ و عبادتِ غیر او، باطل و کاری بیهوده می‌باشد، پس فرمود:
التفاسير العربية:
اَللّٰهُ لَاۤ اِلٰهَ اِلَّا هُوَ ؕ— لَهُ الْاَسْمَآءُ الْحُسْنٰی ۟
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾ او خداست؛ و جز او، معبودی به حق نیست؛ یعنی معبود راستینی به جز خدا وجود ندارد، و جز خداوند یکتا، هیچ خدایی وجود ندارد که مورد محبت و کرنش قرار گیرد، و بیم و امید و محبت و انابت و دعا برای او انجام شود. ﴿لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾ نام‌های کامل و نیکو، فقط از آنِ اوست. و از حسن و زیبایی این نام‌ها، این است که جملگی بر مدح و ستایش او دلالت می‌کنند؛ و در میان آنها، اسمی وجود ندارد که بر مدح و ستایش دلالت نکند. و از حسن و زیبایی آنها، این است که این نام‌ها، عَلَم محض نیستند، بلکه اسم و صفت می‌باشند. و از حسن و زیبایی این نام‌ها، این است که بر صفات کمال دلالت می‌کنند؛ و خداوند، از هر صفتی، کامل‌ترین و شامل‌ترین و والاترینِ آن را دارا می‌باشد. و از حسن و زیبایی این نام‌ها، این است که خداوند بندگانش را دستور داده تا او را با این نام‌ها فرا بخوانند؛ چون این نام‌ها، وسیله‌ای هستند که انسان را به خدا نزدیک می‌کنند، و خداوند این نام‌ها را دوست دارد، و هر کس آنان را دوست بدارد، خداوند نیز او را دوست می‌دارد. همچنین کسی را دوست می‌دارد که آنها را حفظ کند. و کسی که به جستجوی معانی و مفاهیم آ‌ن بپردازد، و خداوند را با این نام‌ها عبادت ‌نماید، پروردگار وی را دوست می‌دارد. خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَا﴾ و خداوند را نام‌هایی نیکوست، پس او را با آن بخوانید.
التفاسير العربية:
وَهَلْ اَتٰىكَ حَدِیْثُ مُوْسٰی ۟ۘ
خداوند متعال به صورت استفهام تقریری، و به‌منظور بزرگداشت و تعظیمِ این داستان، به ‌پیامبرش محمد صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: ﴿وَهَلۡ أَتَىٰكَ حَدِيثُ مُوسَىٰٓ﴾ و آیا خبر موسی، در آن حالت که مبدأ سعادت و منشا نبوت او بود، به تو رسیده است؟! وی بعد ‌از آنکه راه را گم کرد، و وسیله‌ای نداشت که در مقابل سرمای شدید خود را گرم نماید، آتشی را از دور دید.
التفاسير العربية:
اِذْ رَاٰ نَارًا فَقَالَ لِاَهْلِهِ امْكُثُوْۤا اِنِّیْۤ اٰنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّیْۤ اٰتِیْكُمْ مِّنْهَا بِقَبَسٍ اَوْ اَجِدُ عَلَی النَّارِ هُدًی ۟
﴿فَقَالَ لِأَهۡلِهِ ٱمۡكُثُوٓاْ إِنِّيٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا﴾ پس به خانواده‌اش گفت: درنگ کنید، به‌راستی من آشتی دیده‌ام. و آن در طرف راست طور بود.﴿لَّعَلِّيٓ ءَاتِيكُم مِّنۡهَا بِقَبَسٍ﴾ امیدوارم از آن آتش، شعله‌ای برایتان بیاورم که خود را با آن گرم کنید. ﴿أَوۡ أَجِدُ عَلَى ٱلنَّارِ هُدٗى﴾ یا در اطراف آتش، کسی را بیابم که راه را به من نشان دهد، و مرا راهنمایی کند. موسی به دنبال روشنایی حسّی، و راه یافتن حسّی بود؛ اما در آنجا، نور معنوی؛ یعنی نور وحی، که ارواح و دل‌ها از آن، نور و روشنایی می‌گیرند؛ و هدایت حقیقی؛ یعنی هدایت شدن به راه راست را یافت که آدمی را به بهشت می‌رساند. پس او چیزی به دست آورد که فکرش را نمی‌کرد.
التفاسير العربية:
فَلَمَّاۤ اَتٰىهَا نُوْدِیَ یٰمُوْسٰی ۟ؕ
﴿فَلَمَّآ أَتَىٰهَا﴾ و هنگامی که به کنار آتش رسید که آن را از دور دیده بود... در حقیقت آن نور بود که عبارت است از آتشی که هم می‌سوزاند و هم روشنی می‌بخشد. گفتۀ پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز براین دلالت می‌نماید که فرمود: «چیزی که مانع دیده شدن خداوند است، نور است؛ یعنی نور وحی، که ارواح و دل‌ها از آن نور و روشنایی می‌گیرند؛ و هرگاه آن را کنار بزند، شکوه و عظمتِ ذات الهی، همۀ خلایق را خواهد سوزاند.» وقتی موسی به آتش رسید، از آن سو ندا داده شد؛ یعنی خداوند او را صدا زد، چنانکه فرموده است: ﴿وَنَٰدَيۡنَٰهُ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ ٱلۡأَيۡمَنِ وَقَرَّبۡنَٰهُ نَجِيّٗا﴾ و از سوی راست کوه طور، او را ندا دادیم؛ و او را نزدیک ساختیم، و با مناجات خود، مشرف ساختیم.
التفاسير العربية:
اِنِّیْۤ اَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْكَ ۚ— اِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًی ۟ؕ
﴿إِنِّيٓ أَنَا۠ رَبُّكَ فَٱخۡلَعۡ نَعۡلَيۡكَ إِنَّكَ بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوٗى﴾ خداوند او را خبر داد که پروردگارش می‌باشد؛ و او را دستور داد تا برای مناجات الهی آماده شود، و بدان اهتمام و‌رزد و کفش‌هایش را در بیاورد؛ چون او در وادی مقدس و پاک و معظم «طوی» می‌باشد. و برای مقدس بودن آن سرزمین، همین کافی است که خداوند آن را، برای مناجات با کلیم خود موسی انتخاب کرد. و بسیاری از مفسّرین گفته‌اند: خداوند موسی را دستور داد تا کفش‌هایش را در آورد، چون کفش‌هایش از پوست الاغ بود. و خداوند بهتر می‌داند.
التفاسير العربية:
وَاَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوْحٰی ۟
﴿وَأَنَا ٱخۡتَرۡتُكَ﴾ و من تو را از میان مردم انتخاب نموده‌ام، و این بزرگ‌ترین نعمت و احسانی بود که خداوند به او ارزانی نمود، و باید سپاسی در خور این نعمت انجام داده شود. بنابراین فرمود: ﴿فَٱسۡتَمِعۡ لِمَا يُوحَىٰٓ﴾ پس به آنچه که به تو وحی می‌شود، گوش فرا ده. و باید به وحی گوش داد؛ زیرا اصل و مبدأ دین، و ستون دعوت اسلامی است.
التفاسير العربية:
اِنَّنِیْۤ اَنَا اللّٰهُ لَاۤ اِلٰهَ اِلَّاۤ اَنَا فَاعْبُدْنِیْ ۙ— وَاَقِمِ الصَّلٰوةَ لِذِكْرِیْ ۟
سپس آنچه را که به او وحی ‌کرد، بیان نمود و فرمود: ﴿إِنَّنِيٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠﴾ همانا من خدا هستم، و معبود بر‌حقی جز من نیست. من الله هستم و سزاوارِ الوهیت، و بدان متصف هستم؛ چون در نام‌ها و صفاتم کامل، و در کارهایم تک و تنها می‌باشم، و شریک و همتا و نظیر و همنامی ندارم. ﴿فَٱعۡبُدۡنِي﴾ پس مرا با همۀ انواعِ عبادت ظاهری و باطنی، و اصول و فروعِ عبادات پرستش کن. سپس نماز را به‌طور ویژه بیان نمود، گرچه نماز در جملۀ عبادت‌ها داخل است، اما به خاطر فضیلت و شرافت نماز؛ و برای اینکه نماز، عبودیت و بندگی دل و زبان و جوارح را در بر دارد، آن را به طور ویژه بیان نمود. ﴿لِذِكۡرِيٓ﴾ یعنی نماز را برپا دار تا به یاد من باشی، زیرا ذکر و یاد خداوند، بزرگترین مقصود [بندگان راستین] است؛ و عبودیت قلب و سعادت آن، به وسیلۀ نماز محقّق می‌شود؛ و دلی که یاد خدا در آن وجود ندارد از هرگونه خیر و برکتی خالی است، و کاملاً ویران می‌باشد. پس خداوند برای بندگان، انواع عبادت و به ویژه نماز را که هدف از آن ذکر و یاد خداوند می‌باشد، مشروع نموده است؛ خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ٱتۡلُ مَآ أُوحِيَ إِلَيۡكَ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَۖ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِۗ وَلَذِكۡرُ ٱللَّهِ أَكۡبَرُ﴾ بخوان آنچه از کتاب بر تو وحی شده است، و نماز را برپای دار، بی‌گمان نماز از زشتی و منکر باز می‌دارد، و ذکر خداوند بالاتر است؛ یعنی ذکر خداوند که در نماز وجود دارد، از بازداشتن نماز از زشتی و منکر مهم‌تر و بالاتر است؛ و به این، توحیدِ الوهیت و توحیدِ عبادت گفته می‌شود. پس الوهیت، صفت خداوند؛ و عبودیت، صفت بنده‌اش می‌باشد.
التفاسير العربية:
اِنَّ السَّاعَةَ اٰتِیَةٌ اَكَادُ اُخْفِیْهَا لِتُجْزٰی كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعٰی ۟
﴿إِنَّ ٱلسَّاعَةَ ءَاتِيَةٌ﴾ قیامت حتما خواهد آمد، ﴿أَكَادُ أُخۡفِيهَا﴾ نزدیک است موعد آن را از خود نیز پنهان دارم. این تفسیر مطابق برخی قرائت‌ها است که می‌فرماید «أکاد أخفیها عن نفسی». مانند اینکه فرموده است: ﴿يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلسَّاعَةِ أَيَّانَ مُرۡسَىٰهَاۖ قُلۡ إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّي﴾ تو را از قیامت می‌پرسند: قیامت کی برپا می‌شود؟ بگو: «علم آن نزد خداوند است.» ﴿وَعِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ﴾ و نزد اوست علم وآگاهی از قیامت، و خداوند موعد و وقت فرا رسیدن قیامت را از همۀ بندگانش پنهان داشته است. پس هیچ فرشتۀ مقرب و پیامبری آن را نمی‌داند. و حکمت در قرار دادنِ روز قیامت این است که ﴿لِتُجۡزَىٰ كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا تَسۡعَىٰ﴾ تا هر کسی برابر تلاش و کوشش نیک و بد خود، سزا و جزا داده شود. پس قیامت، دروازۀ سرای سزا و جزا می‌باشد، ﴿لِيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ أَسَٰٓـُٔواْ بِمَا عَمِلُواْ وَيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ بِٱلۡحُسۡنَى﴾ تا بدکاران را سزای کارهایشان بدهد، و نیکوکاران را پاداش نیک.
التفاسير العربية:
فَلَا یَصُدَّنَّكَ عَنْهَا مَنْ لَّا یُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوٰىهُ فَتَرْدٰی ۟
﴿فَلَا يَصُدَّنَّكَ عَنۡهَا مَن لَّا يُؤۡمِنُ بِهَا وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ فَتَرۡدَىٰ﴾ پس کسی که به قیامت کافر است، و به وقوع آن باور ندارد، و در وقوع آن شک و تردید ایجاد کرده، و به ناحق در مورد آن مجادله می‌نماید، وشبهه‌هایی را در این زمینه ایجاد می‌کند، و در این مورد از هوی و هوس خود پیروی می‌کند، و هدفش این نیست که به حق برسد، بلکه از خواسته‌های نفس پیروی می‌نماید؛ نباید تو را از ایمان داشتن به قیامت، و سزا و جزا باز بدارد، و هرگز نباید به چنین کسانی گوش فرا بدهی، و چیزی از گفته‌ها و کارهایشان را -که از عدم ایمان به قیامت سرچشمه می‌گیرد- بپذیری. خداوند ما را از تبعیت از چنین کسانی بر حذر داشته است، چون وسوسه‌ها و نیرنگ‌هایشان برای مؤمن خطرناک است، نیز انسان‌ها بر همسان سازی و پیروی از هم نوعان خود خوی گرفته‌اند. این اشاره است به اینکه انسان باید از هر فردی که به باطل دعوت می‌کند، و آدمی را از ایمان یا تکامل آن باز می‌دارد، و یا دردل شبهه و شک می‌اندازد، پرهیز کند؛ و از کتاب‌هایی نیز که چنین چیزهایی را دربر دارند، باید دوری نماید. و در اینجا، از ایمان به خدا، و عبادت پروردگار، و اعتقاد به روز قیامت سخن رفته است؛ زیرا این سه امر، اصولِ ایمان و اساسِ دین می‌باشند، و هر گاه اینها به ‌طور کامل انجام شوند، امر دین کامل می‌گردد. و ناقص شدن و یا فقدان آن ـ‌دین‌ـ با ناقص بودن آن ـ ‌سه امر‌ـ و یا ناقص بودن چیزی از آن روی می‌دهد. و این مانند فرمودۀ خداوند است که از میزان سعادت و شقاوتِ فرقه‌های اهل کتاب خبر داده و می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِينَ هَادُواْ وَٱلنَّصَٰرَىٰ وَٱلصَّٰبِ‍ِٔينَ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ﴾ بی‌گمان، کسانی که ایمان آورده‌اند «مسلمین» و کسانی که یهودی و صابئی و نصرانی بوده‌اند، هرکس از آنان که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و کار شایسته انجام داده باشد، اجرشان نزد پروردگارشان است، نه ترسی بر آنهاست و نه اندوهگین می‌شوند. ﴿فَتَرۡدَىٰ﴾ یعنی اگر از راه کسی پیروی نمایی که آدمی را از ایمان به قیامت باز می‌دارد، هلاک و بدبخت می‌شوی.
التفاسير العربية:
وَمَا تِلْكَ بِیَمِیْنِكَ یٰمُوْسٰی ۟
وقتی خداوند اصل ایمان را برای موسی بیان کرد، خواست برخی از نشانه‌ها و آیاتش را نیز برای او بیان کند، و به او نشان دهد، تا دلش اطمینان یابد و خشنود گردد، و باور وایمان او به اینکه خداوند وی را در برابر دشمن یاری خواهد کرد، قوی شود. پس فرمود: ﴿وَمَا تِلۡكَ بِيَمِينِكَ يَٰمُوسَىٰ﴾ ای موسی! در دست راست تو چیست؟ با اینکه خداوند می‌دانست، اما برای اهتمام بیشتر، سخن را به صورت استفهام بیان کرد. پس موسی گفت:
التفاسير العربية:
قَالَ هِیَ عَصَایَ ۚ— اَتَوَكَّؤُا عَلَیْهَا وَاَهُشُّ بِهَا عَلٰی غَنَمِیْ وَلِیَ فِیْهَا مَاٰرِبُ اُخْرٰی ۟
﴿هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّؤُاْ عَلَيۡهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِي﴾ این عصای من است، بر آن تکیه می‌کنم و با آن برای گوسفندانم برگ درختان را می‌ریزم. دو فایده برای آن بیان نمود؛ فایده‌ای برای خود انسان، و آن اینکه در بلند شدن و راه رفتن بر آن تکیه می‌نماید، و عصا او را یاری می‌دهد؛ و فایده‌ای دیگر برای حیوانات، و آن این بود که موسی گوسفند می‌چراند، و با عصا، درختان را می‌زد تا برگشان فرو ریزد و گوسفندان آن را بخورند. این بیانگر اخلاق خوب موسی ـ‌علیه السلام‌ـ است و از آثار اخلاقش این بود که با حیوان زبان بسته، خوشرفتاری و نیکی می‌کرد. و این دلالت می‌نماید که خداوند او را مورد عنایت قرار داده و برگزیده بود، و چیزهایی به او اختصاص داده بود که رحمت و حکمتش اقتضا می‌کرد. ﴿وَلِيَ فِيهَا مَ‍َٔارِبُ أُخۡرَىٰ﴾ و غیر از این دو کار، نیازهای دیگری دارم که با این عصا آنها را برآورده می‌سازم. و از ادب موسی این بود وقتی که خداوند از او سؤال کرد که چه چیزی در دست راستت است؟ احتمال داشت خداوند از ماهیت آن چیز بپرسد یا ازمنافع آن؟ پس موسی هم ماهیّت و هم منفعت آن چیز را بیان نمود.
التفاسير العربية:
قَالَ اَلْقِهَا یٰمُوْسٰی ۟
پس خداوند به او فرمود: ﴿أَلۡقِهَا يَٰمُوسَىٰ فَأَلۡقَىٰهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٞ تَسۡعَىٰ﴾ ای موسی! عصا را بینداز، و موسی آن را انداخت و ناگهان تبدیل به مار بزرگی شد و به سرعت راه افتاد. موسی ترسید و پشت کرد و پشت سرش را نگاه نکرد. و اینکه مار را به «حرکت کردن سریع» توصیف نمود، بدان خاطر بود که توهمی را برطرف سازد، و آن عبارت بود از اینکه ممکن بود گمان برده شود که این صحنه‌ای خیالی است و حقیقت ندارد؛ پس حرکت مار، این توهم و پندار را از ذهن دور ‌کرد.
التفاسير العربية:
فَاَلْقٰىهَا فَاِذَا هِیَ حَیَّةٌ تَسْعٰی ۟
پس خداوند به او فرمود: ﴿أَلۡقِهَا يَٰمُوسَىٰ فَأَلۡقَىٰهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٞ تَسۡعَىٰ﴾ ای موسی! عصا را بینداز، و موسی آن را انداخت و ناگهان تبدیل به مار بزرگی شد و به سرعت راه افتاد. موسی ترسید و پشت کرد و پشت سرش را نگاه نکرد. و اینکه مار را به «حرکت کردن سریع» توصیف نمود، بدان خاطر بود که توهمی را برطرف سازد، و آن عبارت بود از اینکه ممکن بود گمان برده شود که این صحنه‌ای خیالی است و حقیقت ندارد؛ پس حرکت مار، این توهم و پندار را از ذهن دور ‌کرد.
التفاسير العربية:
قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ ۫— سَنُعِیْدُهَا سِیْرَتَهَا الْاُوْلٰی ۟
خداوند به موسی فرمود: ﴿خُذۡهَا وَلَا تَخَفۡ﴾ آن را بگیر و مترس؛ یعنی با تو کاری ندارد. ﴿سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا ٱلۡأُولَىٰ﴾ ما آن را به همان هیئت نخستین‌اش که عصا بود برمی‌گردانیم. موسی از دستور خداوند فرمان برد، و به آن باور آورد، و تسلیم آن شد. پس آن را گرفت، و به همان عصایی تبدیل شد که آن را می‌شناخت. سپس نشانۀ دیگری را بیان نمود و فرمود:
التفاسير العربية:
وَاضْمُمْ یَدَكَ اِلٰی جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَیْضَآءَ مِنْ غَیْرِ سُوْٓءٍ اٰیَةً اُخْرٰی ۟ۙ
﴿وَٱضۡمُمۡ يَدَكَ إِلَىٰ جَنَاحِكَ﴾ و دست خود را به گریبان خویش فرو ببر، و بازوی خویش را که به منزلۀ بال انسان است، به پهلویت بچسبان، ﴿تَخۡرُجۡ بَيۡضَآءَ مِنۡ غَيۡرِ سُوٓءٍ﴾ [تا دستت] سفید و درخشان بیرون آید، بی‌آنکه دچار عیب و بیماری شده باشد. ﴿ءَايَةً أُخۡرَىٰ﴾ واین نشانه و معجزه‌ای دیگر است. خداوند فرموده است: ﴿فَذَٰنِكَ بُرۡهَٰنَانِ مِن رَّبِّكَ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِيْهِۦٓۚ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِينَ﴾ این دو دلیل، از جانب پروردگارت به سوی فرعون و فرعونیان می‌باشند. بی‌گمان، آنان قومی فاسق بودند.
التفاسير العربية:
لِنُرِیَكَ مِنْ اٰیٰتِنَا الْكُبْرٰی ۟ۚ
﴿لِنُرِيَكَ مِنۡ ءَايَٰتِنَا ٱلۡكُبۡرَى﴾ یعنی عصا را تبدیل به مار نمودیم، و دستت را سفید و درخشان بیرون آوردی، تا آیات بزرگ خود را به تو نشان دهیم که بر صحّتِ رسالت تو و حقیقت داشتنِ آنچه که آورده‌ای، دلالت نماید؛ و دلت اطمینان یابد، و علم و آگاهی‌ات افزون شود، و به وعدۀ خداوند که در خصوص نگهداری و یاری نمودن به تو داده است، اعتماد کنی، و تا دلیل و برهانی باشند برای کسانی که به ‌سوی آنها فرستاده شده‌ای.
التفاسير العربية:
اِذْهَبْ اِلٰی فِرْعَوْنَ اِنَّهٗ طَغٰی ۟۠
پس از آنکه خداوند به موسی وحی کرد، و او را پیامبر گرداند، و آیات روشن را به او نشان داد، وی را به سوی فرعون پادشاه مصر فرستاد و به او فرمود: ﴿ٱذۡهَبۡ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ﴾ برو به سوی فرعون، او سرکشی کرده است؛ یعنی در کفر و فساد و تکبر بر روی زمین، و ستم به ضعیفان، از حدّ گذشته و به جایی رسیده است که ادعای خدایی می‌کند، و طغیان و سرکشی‌اش، سبب هلاکتش شد. اما رحمت و حکمت و عدالت الهی چنین است که هیچ کس را عذاب نمی‌دهد مگر بعد از اینکه با فرستادن پیامبران بر وی حجت اقامه نماید.
التفاسير العربية:
قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِیْ صَدْرِیْ ۟ۙ
در این هنگام، موسی -علیه السلام- که به سوی این جبّار سرکش فرستاده شد- جباری که هیچ حریف و مخالفی در سرزمین مصر نداشت، دانست که بار بزرگی بردوش او گذاشته شده است. موسی تنها بود؛ و زمانی، در آنجا مرتکب قتلی شده بود. پس، از دستور پروردگارش اطاعت نمود و با دلی گشاده آن را پذیرفت، و از خداوند خواست که او را یاری نماید، و اسبابی را فراهم کند که به وسیلۀ آن، دعوتش کامل ‌گردد. پس فرمود: ﴿رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِي صَدۡرِي﴾ پروردگارا! سینه‌ام را گشاده و فراخ دار تا بتوانم سخن و رفتارهای آزاردهنده را تحمل کنم، و دلم از آن رنجور نشود، و سینه‌ام تنگ نگردد؛ زیرا چنانچه دل و سینه تنگ باشد، صاحبش صلاحیت آن را ندارد که مردم را هدایت و راهنمایی کند، و آنها را دعوت نماید. خداوند به پیامبرش محمد صلی الله علیه وسلم فرمود: ﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡۖ وَلَوۡ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِكَ﴾ پس به سبب رحمت [و برکت] خداوند، برایشان مهربان شدی؛ و اگر سنگدل و درشت خوی بودی، قطعاً از پیرامونت پراکنده می‌شدند. و بدون شک مردم، حق را با نرمی و سعۀ صدر بیشتر می‌پذیرند.
التفاسير العربية:
وَیَسِّرْ لِیْۤ اَمْرِیْ ۟ۙ
﴿وَيَسِّرۡ لِيٓ أَمۡرِي﴾ هر کار و راهی را که در راه تو در پیش می‌گیرم، بر من آسان کن؛ و سختی‌هایی را که پیش رو دارم، برایم آسان بگردان. یکی از مصادیق آسان کردن امر برای دعوتگر، این است که خداوند او را توفیق دهد هر کاری را از کانال طبیعی‌اش آغاز کند؛ و هر کس را طوری مورد خطاب قرار دهد که برایش مناسب است؛ و او را به نزدیک‌ترین راهی که وی را به پذیرش حق می‌رساند، دعوت کند.
التفاسير العربية:
وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّنْ لِّسَانِیْ ۟ۙ
﴿وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِي يَفۡقَهُواْ قَوۡلِي﴾ و گره از زبانم بگشای تا سخنم را بفهمند. چنانکه مفسرین گفته‌اند موسی لکنت زبان داشت، و سخنانش خوب فهمیده نمی‌شد، و خداوند از زبان او فرموده است: ﴿وَأَخِي هَٰرُونُ هُوَ أَفۡصَحُ مِنِّي لِسَانٗا﴾ و برادرم هارون [را با من بفرست، چرا که] زبانش از من شیواتر است. پس، از خداوند خواست که گرۀ زبانش را بگشاید، تا آنچه را که می‌گوید، بفهمند؛ و منظور وی از خطاب و گفتگو و بیان مفاهیم به طور کامل حاصل شود.
التفاسير العربية:
یَفْقَهُوْا قَوْلِیْ ۪۟
﴿وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِي يَفۡقَهُواْ قَوۡلِي﴾ و گره از زبانم بگشای تا سخنم را بفهمند. چنانکه مفسرین گفته‌اند موسی لکنت زبان داشت، و سخنانش خوب فهمیده نمی‌شد، و خداوند از زبان او فرموده است: ﴿وَأَخِي هَٰرُونُ هُوَ أَفۡصَحُ مِنِّي لِسَانٗا﴾ و برادرم هارون [را با من بفرست، چرا که] زبانش از من شیواتر است. پس، از خداوند خواست که گرۀ زبانش را بگشاید، تا آنچه را که می‌گوید، بفهمند؛ و منظور وی از خطاب و گفتگو و بیان مفاهیم به طور کامل حاصل شود.
التفاسير العربية:
وَاجْعَلْ لِّیْ وَزِیْرًا مِّنْ اَهْلِیْ ۟ۙ
﴿وَٱجۡعَل لِّي وَزِيرٗا مِّنۡ أَهۡلِي﴾ و فردی از خانواده‌ام را یاور من قرار بده تا مرا در برابر کسانی که به سویشان فرستاده شده‌ام، یاری کند. و از خداوند خواست که این یاور از خانواده‌اش باشد؛ چون کمک و یاری، یک نوع نیکی است، و خانواده از دیگران به نیکی کردن با انسان سزاوارتر است. سپس او را در دعایش مشخص کرد و گفت: ﴿هَٰرُونَ أَخِي﴾ به وسیلۀ برادرم هارون، پشت مرا استوار بدار، و بر نیرو و توانایی‌ام بیفزای. خداوند فرمود: ﴿سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجۡعَلُ لَكُمَا سُلۡطَٰنٗا﴾ تو را به وسیلۀ برادرت تقویت می‌کنیم، و برایتان قدرتی قرار می‌دهیم.
التفاسير العربية:
هٰرُوْنَ اَخِی ۟ۙ
﴿وَٱجۡعَل لِّي وَزِيرٗا مِّنۡ أَهۡلِي﴾ و فردی از خانواده‌ام را یاور من قرار بده تا مرا در برابر کسانی که به سویشان فرستاده شده‌ام، یاری کند. و از خداوند خواست که این یاور از خانواده‌اش باشد؛ چون کمک و یاری، یک نوع نیکی است، و خانواده از دیگران به نیکی کردن با انسان سزاوارتر است. سپس او را در دعایش مشخص کرد و گفت: ﴿هَٰرُونَ أَخِي﴾ به وسیلۀ برادرم هارون، پشت مرا استوار بدار، و بر نیرو و توانایی‌ام بیفزای. خداوند فرمود: ﴿سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجۡعَلُ لَكُمَا سُلۡطَٰنٗا﴾ تو را به وسیلۀ برادرت تقویت می‌کنیم، و برایتان قدرتی قرار می‌دهیم.
التفاسير العربية:
اشْدُدْ بِهٖۤ اَزْرِیْ ۟ۙ
﴿وَٱجۡعَل لِّي وَزِيرٗا مِّنۡ أَهۡلِي﴾ و فردی از خانواده‌ام را یاور من قرار بده تا مرا در برابر کسانی که به سویشان فرستاده شده‌ام، یاری کند. و از خداوند خواست که این یاور از خانواده‌اش باشد؛ چون کمک و یاری، یک نوع نیکی است، و خانواده از دیگران به نیکی کردن با انسان سزاوارتر است. سپس او را در دعایش مشخص کرد و گفت: ﴿هَٰرُونَ أَخِي﴾ به وسیلۀ برادرم هارون، پشت مرا استوار بدار، و بر نیرو و توانایی‌ام بیفزای. خداوند فرمود: ﴿سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجۡعَلُ لَكُمَا سُلۡطَٰنٗا﴾ تو را به وسیلۀ برادرت تقویت می‌کنیم، و برایتان قدرتی قرار می‌دهیم.
التفاسير العربية:
وَاَشْرِكْهُ فِیْۤ اَمْرِیْ ۟ۙ
﴿وَأَشۡرِكۡهُ فِيٓ أَمۡرِي﴾ یعنی او را در نبوت شریکم بساز؛ و وی را نیز مانند من، پیامبر بگردان. سپس فایدۀ این امر را بیان داشت و فرمود:
التفاسير العربية:
كَیْ نُسَبِّحَكَ كَثِیْرًا ۟ۙ
﴿كَيۡ نُسَبِّحَكَ كَثِيرٗا وَنَذۡكُرَكَ كَثِيرًا﴾ ‌تا تو را بسیار تسبیح بگوییم، و بسیار تو را یاد کنیم. موسی ـ ‌علیه الصلاة والسلام ـ دانست که مدار دین و همۀ عبادت‌ها، ذکر خداوند است، و موسی از خداوند خواست، برادرش را با او همراه نماید تا یکدیگر را بر پرهیزگاری ونیکوکاری کمک نمایند، و خداوند را بسیار تسبیح گویند، و او را زیاد یاد کنند، و دیگر عبادت‌ها را بسیار انجام دهند.
التفاسير العربية:
وَّنَذْكُرَكَ كَثِیْرًا ۟ؕ
﴿كَيۡ نُسَبِّحَكَ كَثِيرٗا وَنَذۡكُرَكَ كَثِيرًا﴾ ‌تا تو را بسیار تسبیح بگوییم، و بسیار تو را یاد کنیم. موسی ـ ‌علیه الصلاة والسلام ـ دانست که مدار دین و همۀ عبادت‌ها، ذکر خداوند است، و موسی از خداوند خواست، برادرش را با او همراه نماید تا یکدیگر را بر پرهیزگاری ونیکوکاری کمک نمایند، و خداوند را بسیار تسبیح گویند، و او را زیاد یاد کنند، و دیگر عبادت‌ها را بسیار انجام دهند.
التفاسير العربية:
اِنَّكَ كُنْتَ بِنَا بَصِیْرًا ۟
﴿إِنَّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيرٗا﴾ همانا تو به حال ما آگاه هستی، و حالت ما و وضعیت و ناتوانی و نیازمند بودن ما را در همۀ کارها می‌دانی، و تو از خود ما به ما آگاه‌تر و مهربان‌تر می‌باشی. پس آنچه را از تو خواسته‌ایم، به ما ارزانی بدار، و دعای ما را اجابت کن.
التفاسير العربية:
قَالَ قَدْ اُوْتِیْتَ سُؤْلَكَ یٰمُوْسٰی ۟
خداوند متعال فرمود: ﴿قَدۡ أُوتِيتَ سُؤۡلَكَ يَٰمُوسَىٰ﴾ همۀ آنچه که خواسته‌ای، به تو داده شد، پس ما سینه ات را گشاد می‌داریم، و کارهایت را آسان می‌کنیم، و گره زبانت را می‌گشاییم، به گونه‌ای که آنان سخن تو را می‌فهمند، و تو را به وسیلۀ برادرت قوی می‌کنیم. ﴿وَنَجۡعَلُ لَكُمَا سُلۡطَٰنٗا فَلَا يَصِلُونَ إِلَيۡكُمَا بِ‍َٔايَٰتِنَآۚ أَنتُمَا وَمَنِ ٱتَّبَعَكُمَا ٱلۡغَٰلِبُونَ﴾ و به شما قدرتی [فراوان] می‌دهیم. پس آنان به شما که قدرت ما را به همراه دارید، نمی‌رسند، و شما و پیروانتان غالب و پیروز هستید. واین درخواستِ موسی از خداوند، بر کمال شناخت وی از پروردگار، و کمال هوشیاری و معرفت وی در انجام کارها، و بر کمال دلسوزی‌اش دلالت می‌نماید. و کسی که به سوی خدا دعوت می‌کند، و راهنمای مردم است، به سعۀ صدر و بردباری کامل نیاز دارد تا در مقابل اذیتی که به او می‌رسد، با زبان شیوا آنچه می‌خواهد خوب بازگو کند، به ویژه اگر فردی که دعوت می‌شود، از اهل عناد و تکبر و سرکشی باشد. فصاحت و بلاغت برای دعوتگر از لازم‌ترین چیزها است، چون گفتگو و محاورات زیادی را انجام می‌دهد؛ زیرا او باید حق را به طور زیبا بیان کند، و به اندازۀ توانش آن را آراسته و پیراسته نماید تا آن را در نظر مردم زیبا جلوه بدهد. همچنان‌که باید قبح و مضرّات باطل را بیان کند و مردم را از آن برحذر دارد. با وجود این، دعوتگر نیازمند آن است که کارش برای او آسان شود، تا به هر کاری، از مجرای طبیعی‌اش وارد شود، و با حکمت و اندرز نیکو و به بهترین شیوه در راه خدا مجادله کند، و با هریک از مردم برحسب حالتش رفتار نماید. علاوه بر این باید یاوران و دستیارانی داشته باشد که او را در راستای هدفش یاری ‌نمایند؛ چون هرگاه مدافعانِ فکری بیشتر شوند، حتماً اثربخش خواهند بود. بنابراین موسی ـ‌علیه السلام‌ـ این چیزها را خواست و به او داده شد. و هرگاه وضعیت پیامبران و مخاطبانش را ملاحظه کنی، درخواهی یافت که همگی این‌گونه بوده‌اند، به خصوص آخرین و برترین پیامبران محمد صلی الله علیه وسلم ، او در هر صفت کمالی در قله قرار داشت، و دارای شرح صدر بود، و خداوند کارها را برایش آسان نمود، و فصاحت زبان و حسن تعبیر و بیان داشت، و یاورانی از اصحاب و کسانی که بعد از آنان آمدند، داشت که او را برحق یاری می‌کردند.
التفاسير العربية:
وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَیْكَ مَرَّةً اُخْرٰۤی ۟ۙ
وقتی منّت و احسان خود را بر بنده و فرستاده‌اش موسی بن عمران در امر دین و وحی و رسالت و اجابت خواسته‌هایش بیان کرد، نیز نعمت خویش را که به هنگام پرورش یافتن و در مراحل مختلف زندگی‌اش بر وی ارزانی داشته بود، ذکر کرد. پس فرمود: ﴿وَلَقَدۡ مَنَنَّا عَلَيۡكَ مَرَّةً أُخۡرَىٰٓ﴾ و ما پیش از این، باری دیگر بر تو منت نهادیم،
التفاسير العربية:
اِذْ اَوْحَیْنَاۤ اِلٰۤی اُمِّكَ مَا یُوْحٰۤی ۟ۙ
آنگاه به مادرت الهام کردیم تا تو را به‌هنگام شیرخوارگی از ترس فرعون در صندوق قرار دهد. چون فرعون دستور داده بود فرزندهای پسر بنی‌اسرائیل سر بریده شوند، بنابراین مادرش او را پنهان کرد و به شدت بر او می‌ترسید، و او را در صندوق گذاشت و سپس صندوق را در دریا انداخت؛ یعنی در دریای نیل انداخت، و خداوند دریا را دستور داد تا آن را به ساحل ببرد. و خداوند چنین مقرر نموده بود که بزرگ‌ترین دشمن او و بزرگ‌ترین دشمن موسی، آن را برگیرد، و موسی در میان فرزندان او رشد کند، و موجب شادی کسانی شود که وی را می‌بینند. بنابراین فرمود: ﴿وَأَلۡقَيۡتُ عَلَيۡكَ مَحَبَّةٗ مِّنِّي﴾ و از سوی خود، محبّتی بس بزرگ به تو دادم؛ پس هرکس او را می‌دید، دوستش می‌داشت، ﴿وَلِتُصۡنَعَ عَلَىٰ عَيۡنِيٓ﴾ و تا تحت نظارت و رعایت من، چنانکه باید، پرورش یابی. و کدام نظارت و سرپرستی می‌تواند از سرپرستیِ خداوندِ مهربان و توانا برای تأمین منافع بنده، و دور کردن مضار از او، بزرگ‌تر و کامل‌تر باشد؟! پس موسی از حالتی به حالتی دیگر در نمی‌آمد مگر اینکه خداوند آن را برای مصلحت او سامان داده بود. و از حسن تدبیر و کارسازی خداوند این بود که وقتی موسی به دست دشمن افتاد، مادرش به شدت آشفته و پریشان شد و دلش تکان خورد؛ و اگر خداوند او را ثابت قدم و استوار نمی‌گرداند، نزدیک بود که خبر دهد موسی فرزند اوست. پس در این حالت، خداوند شیرِ دیگران را برموسی حرام کرد به گونه‌ای که موسی پستان هیچ زنی را به ‌دهان نگرفت تا سرانجام به مادرش برگردد، و او موسی را شیر دهد و نزد او به‌آرامش برسد و مادرش شاد و خوشحال شود.
التفاسير العربية:
اَنِ اقْذِفِیْهِ فِی التَّابُوْتِ فَاقْذِفِیْهِ فِی الْیَمِّ فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ یَاْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّیْ وَعَدُوٌّ لَّهٗ ؕ— وَاَلْقَیْتُ عَلَیْكَ مَحَبَّةً مِّنِّیْ ۚ۬— وَلِتُصْنَعَ عَلٰی عَیْنِیْ ۟ۘ
آنگاه به مادرت الهام کردیم تا تو را به‌هنگام شیرخوارگی از ترس فرعون در صندوق قرار دهد. چون فرعون دستور داده بود فرزندهای پسر بنی‌اسرائیل سر بریده شوند، بنابراین مادرش او را پنهان کرد و به شدت بر او می‌ترسید، و او را در صندوق گذاشت و سپس صندوق را در دریا انداخت؛ یعنی در دریای نیل انداخت، و خداوند دریا را دستور داد تا آن را به ساحل ببرد. و خداوند چنین مقرر نموده بود که بزرگ‌ترین دشمن او و بزرگ‌ترین دشمن موسی، آن را برگیرد، و موسی در میان فرزندان او رشد کند، و موجب شادی کسانی شود که وی را می‌بینند. بنابراین فرمود: ﴿وَأَلۡقَيۡتُ عَلَيۡكَ مَحَبَّةٗ مِّنِّي﴾ و از سوی خود، محبّتی بس بزرگ به تو دادم؛ پس هرکس او را می‌دید، دوستش می‌داشت، ﴿وَلِتُصۡنَعَ عَلَىٰ عَيۡنِيٓ﴾ و تا تحت نظارت و رعایت من، چنانکه باید، پرورش یابی. و کدام نظارت و سرپرستی می‌تواند از سرپرستیِ خداوندِ مهربان و توانا برای تأمین منافع بنده، و دور کردن مضار از او، بزرگ‌تر و کامل‌تر باشد؟! پس موسی از حالتی به حالتی دیگر در نمی‌آمد مگر اینکه خداوند آن را برای مصلحت او سامان داده بود.
التفاسير العربية:
اِذْ تَمْشِیْۤ اُخْتُكَ فَتَقُوْلُ هَلْ اَدُلُّكُمْ عَلٰی مَنْ یَّكْفُلُهٗ ؕ— فَرَجَعْنٰكَ اِلٰۤی اُمِّكَ كَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ ؕ۬— وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّیْنٰكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنّٰكَ فُتُوْنًا ۫۬— فَلَبِثْتَ سِنِیْنَ فِیْۤ اَهْلِ مَدْیَنَ ۙ۬— ثُمَّ جِئْتَ عَلٰی قَدَرٍ یّٰمُوْسٰی ۟
و از حسن تدبیر و کارسازی خداوند این بود که وقتی موسی به دست دشمن افتاد، مادرش به شدت آشفته و پریشان شد و دلش تکان خورد؛ و اگر خداوند او را ثابت قدم و استوار نمی‌گرداند، نزدیک بود که خبر دهد موسی فرزند اوست. پس در این حالت، خداوند شیرِ دیگران را برموسی حرام کرد به گونه‌ای که موسی پستان هیچ زنی را به ‌دهان نگرفت تا سرانجام به مادرش برگردد، و او موسی را شیر دهد و نزد او به‌آرامش برسد و مادرش شاد و خوشحال شود. پس خواهر موسی آمد و به آنها گفت: ﴿هَلۡ أَدُلُّكُمۡ عَلَىٰٓ أَهۡلِ بَيۡتٖ يَكۡفُلُونَهُۥ لَكُمۡ وَهُمۡ لَهُۥ نَٰصِحُونَ﴾ آیا شما را به خانواده‌ای راهنمایی کنم که از او سرپرستی ‌کنند، و آنها خیرخواه او هستند. ﴿فَرَجَعۡنَٰكَ إِلَىٰٓ أُمِّكَ كَيۡ تَقَرَّ عَيۡنُهَا وَلَا تَحۡزَنَۚ وَقَتَلۡتَ نَفۡسٗا﴾ و تو را به مادرت بازگرداندیم تا چشمش روشن شود و اندوهگین نگردد. و تو بعد از بزرگ شدن، کسی را کشتی، و آن یک قبطی بود. موسی بدون آنکه مردم متوجه باشند، وارد شهر شد، و دید که دو مرد با هم دعوا می‌کنند؛ یکی از گروه موسی بود، و دیگری قبطی و از افراد دشمنش بود. ﴿فَٱسۡتَغَٰثَهُ ٱلَّذِي مِن شِيعَتِهِۦ عَلَى ٱلَّذِي مِنۡ عَدُوِّهِۦ﴾ پس آن کس که از گروه موسی بود، از موسی در برابر آن فرد کمک خواست، ﴿فَوَكَزَهُۥ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَيۡهِ﴾ و موسی یک سیلی به او زد، و آن مَرد را کُشت. موسی به درگاه خداوند دعا کرد، و از او طلب آمرزش نمود، و خداوند او را بخشید. سپس موسی وقتی دید که فرعونیان به دنبالش هستند تا او را بکشند، از آنجا گریخت و فرار کرد. ﴿فَنَجَّيۡنَٰكَ مِنَ ٱلۡغَمِّ﴾ پس خداوند او را از غم و اندوهِ حاصل از عقوبتِ گناه و قتل نجات داد، ﴿وَفَتَنَّٰكَ فُتُونٗا﴾ یعنی و تو را آزمودیم و به مشکلات گرفتار کردیم و تو در تمام حالاتِ خود، راست و استوار بودی. یا معنی ﴿وَفَتَنَّٰكَ فُتُونٗا﴾ این است که احوال و وضعیت تو را دگرگون ساختیم تا اینکه به اینجا رسیدی، ﴿فَلَبِثۡتَ سِنِينَ فِيٓ أَهۡلِ مَدۡيَنَ﴾ پس سال‌هایی را در میان مردمان اهل مدین ماندگار شدی. وقتی موسی از دست فرعون و سران قومش که می‌خواستند او را بکشند، فرار کرد، به سوی مدین رفت و در آنجا ازدواج نمود، و ده یا هشت سال در آنجا ماند. ﴿ثُمَّ جِئۡتَ عَلَىٰ قَدَرٖ يَٰمُوسَىٰ﴾ سپس ای موسی! در موعدی که مقدّر شده بود، بازگشتی؛ یعنی آمدن تو، اتفاقی نبود که بدون هدف و تدبیر بیایی، بلکه بر اساس تقدیر و لطف ما برگشتی، و این دلالت می‌نماید که خداوند کاملاً کلیم خودش موسی -علیه السلام- را مورد عنایت قرار داده بود.
التفاسير العربية:
وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِیْ ۟ۚ
﴿وَٱصۡطَنَعۡتُكَ لِنَفۡسِي﴾ و تو را از نعمت و عادت‌های خوب و تربیت الهی برخوردار نمودم تا مورد پسند من و از خاصان و برگزیدگان باشی، و در این زمینه به جایی برسی که جز افراد اندکی به آن نرسیده‌اند. و چون کسی بخواهد از میان مردم، دوستی را برای خود برگزیند، و بخواهد او به کمال مطلوب برسد، آخرین تلاش خود را برای رسیدن به آن کمال، صرف می‌نماید. پس در مورد پروردگار توانا و بزرگوار چه فکر می‌کنی، آنگاه که بخواهد به کسی رسیدگی کند! و به ‌گمان شما، خداوند در مورد کسی که می‌خواهد او را برای خودش تربیت نماید و او را ازمیان مردم برگزیند، چه اقدامی خواهد کرد؟!
التفاسير العربية:
اِذْهَبْ اَنْتَ وَاَخُوْكَ بِاٰیٰتِیْ وَلَا تَنِیَا فِیْ ذِكْرِیْ ۟ۚ
پس از آنکه خداوند نعمت‌های دینی و دنیوی به موسی ارزانی کرد، به او فرمود: ﴿ٱذۡهَبۡ أَنتَ وَأَخُوكَ بِ‍َٔايَٰتِي﴾ تو و برادرت هارون همراه با نشانه‌های من -که بر حق و حقیقت و نیک بودن آن و زشتی باطل دلالت می‌نمایند- به ‌سوی فرعون و فرعونیان بروید با نُه آیت و نشانه؛ نشانه‌هایی چون دست سفید و درخشان، و عصا و امثال آن. ﴿وَلَا تَنِيَا فِي ذِكۡرِي﴾ و در یاد کردن من سستی و تنبلی نورزید، و همواره مرا یاد کنید، و به ذکر و یاد من پایبند باشید، چنانکه وعدۀ این کار داده‌اید: ﴿كَيۡ نُسَبِّحَكَ كَثِيرٗا وَنَذۡكُرَكَ كَثِيرًا﴾ زیرا ذکر خداوند انسان را بر همۀ کارها یاری می‌کند، و کارها را آسان می‌نماید، و بارِ آن را سبک می‌گرداند.
التفاسير العربية:
اِذْهَبَاۤ اِلٰی فِرْعَوْنَ اِنَّهٗ طَغٰی ۟ۚۖ
﴿ٱذۡهَبَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ﴾ به سوی فرعون بروید؛ زیرا او در کفر و گمراهی و ستم و تجاوزش، از حد گذشته است.
التفاسير العربية:
فَقُوْلَا لَهٗ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهٗ یَتَذَكَّرُ اَوْ یَخْشٰی ۟
﴿فَقُولَا لَهُۥ قَوۡلٗا لَّيِّنٗا﴾ و با نرمی و مهربانی، و مؤدبانه با او سخن بگویید، بدون اینکه ناسزا بگویید، و گزافه‌گویی کنید، و بدون اینکه سخن تند، و حرکت تنفرآمیزی انجام دهید. ﴿لَّعَلَّهُۥ﴾ شاید او به سبب این گفتار نرم، ﴿يَتَذَكَّرُ﴾ یاد آور شود، و آنچه را که به او فایده می‌دهد، فراگیرد، و آن را انجام دهد، ﴿أَوۡ يَخۡشَىٰ﴾ و یا بهراسد و از آنچه او را زیان می‌دهد، بپرهیزد، و آن را ترک کند؛ زیرا گفتار نرم، انسان را به این فرا می‌خواند؛ و گفتار تند و درشت، انسان را از گوینده متنفر می‌کند، و گفتار نرم به این تفسیر شده است: ﴿فَقُلۡ هَل لَّكَ إِلَىٰٓ أَن تَزَكَّىٰ وَأَهۡدِيَكَ إِلَىٰ رَبِّكَ فَتَخۡشَىٰ﴾ پس بگو: «آیا می‌خواهی پاکیزه شوی، و تو را به سوی پروردگات راهنمایی کنم، پس بهراسی؟» این سخن از نرمی و آسان‌گیری فراوانی برخوردار است، که اگر کسی در آن بیندیشد بر او پوشیده نخواهد بود. و کلمۀ ﴿هَلۡ﴾ را آورده است که بر پیشنهاد و مشاوره دلالت می‌نماید، و هیچ کس از آن متنفر نمی‌شود، و او را به پاک شدن از آلودگیِ گناهان فرا خوانده است که اصلِ آن، پاک کردن خویشتن از شرک است، و پاک کردنِ خویشتن از شرک را، هرعقل سالمی می‌پذیرد. و نگفت: من تو را پاکیزه می‌کنم، بلکه گفت: خودت را پاکیزه کن. سپس او را به راه پروردگارش -که او را پرورش داده و نعمت‌های باطنی و ظاهری به وی بخشیده بود- فرا خواند، پروردگاری که باید در مقابل آن همه احسان بی‌پایانش، شکرش را به جای آورد و او را یاد کند. ﴿وَأَهۡدِيَكَ إِلَىٰ رَبِّكَ فَتَخۡشَىٰ﴾ و تو را به سوی پروردگارت هدایت کنم، پس پرهیزگار شوی؟ وقتی فرعون این سخن نرم را که در دل‌ها جای می‌گیرد، نپذیرفت، مشخّص شد که تذکر دادن در مورد او مفید واقع نمی‌شود، پس خداوند او را به عذاب سخت گرفتار کرد.
التفاسير العربية:
قَالَا رَبَّنَاۤ اِنَّنَا نَخَافُ اَنْ یَّفْرُطَ عَلَیْنَاۤ اَوْ اَنْ یَّطْغٰی ۟
﴿قَالَا رَبَّنَآ إِنَّنَا نَخَافُ أَن يَفۡرُطَ عَلَيۡنَآ﴾ گفتند: پروردگارا! می‌ترسیم بر ما تعدی کند؛ یعنی بلافاصله و قبل از اینکه پیام تو را به او برسانیم و بر وی اقامۀ حجت کنیم، ما را شکنجه کند، ﴿أَوۡ أَن يَطۡغَىٰ﴾ و یا از پذیرفتن حق سر باز زند، و تمرّد نماید، و به سبب پادشاهی و قدرت و یاورانش سرکشی کند.
التفاسير العربية:
قَالَ لَا تَخَافَاۤ اِنَّنِیْ مَعَكُمَاۤ اَسْمَعُ وَاَرٰی ۟
﴿قَالَ لَا تَخَافَآ﴾ فرمود: از اینکه بر شما تعدی کند، نترسید، ﴿إِنَّنِي مَعَكُمَآ أَسۡمَعُ وَأَرَىٰ﴾ همانا من با شما هستم، می‌شنوم و می‌بینم؛ یعنی شما تحت حفاظت و رعایت من هستید؛ گفته‌های شما را می‌شنوم، و تمام حالات شما را می‌بینم. بنابراین از او نترسید. آنگاه ترس از آنها دور شد، و دل‌هایشان به وعدۀ پروردگارشان اطمینان یافت.
التفاسير العربية:
فَاْتِیٰهُ فَقُوْلَاۤ اِنَّا رَسُوْلَا رَبِّكَ فَاَرْسِلْ مَعَنَا بَنِیْۤ اِسْرَآءِیْلَ ۙ۬— وَلَا تُعَذِّبْهُمْ ؕ— قَدْ جِئْنٰكَ بِاٰیَةٍ مِّنْ رَّبِّكَ ؕ— وَالسَّلٰمُ عَلٰی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدٰی ۟
یعنی با این دو فرمان پیش او بروید؛ دعوت دادن او به اسلام، و آزاد کردن این ملت شریف؛ یعنی بنی‌اسرائیل از اسارت و بردگی فرعون و فرعونیان، تا آزاد شوند و اموراتشان به دست خودشان باشد، و موسی، شریعت و دین خدا را در میان آنان بر پا دارد. ﴿قَدۡ جِئۡنَٰكَ بِ‍َٔايَةٖ﴾ نشانه و معجزه‌هایی را از پروردگارت برایت آورده‌ایم که بر راستگویی ما دلالت می‌نماید. [سپس موسی عصایش را انداخت که ناگهان به مار بزرگی تبدیل شد، و دستش را بیرون کشید و سفید و درخشان گردید.] و دیگر بیاناتی که خداوند در مورد آنها گفته است. ﴿وَٱلسَّلَٰمُ عَلَىٰ مَنِ ٱتَّبَعَ ٱلۡهُدَىٰٓ﴾ یعنی کسی که از راه راست پیروی نماید، و به شریعت روشن راهیاب شود، در دنیا و آخرت سلامت و در امان خواهد بود.
التفاسير العربية:
اِنَّا قَدْ اُوْحِیَ اِلَیْنَاۤ اَنَّ الْعَذَابَ عَلٰی مَنْ كَذَّبَ وَتَوَلّٰی ۟
﴿إِنَّا قَدۡ أُوحِيَ إِلَيۡنَآ﴾ همانا از جانب خدا خبر داده شده‌ایم، و از طرف خودمان نمی‌گوییم، ﴿أَنَّ ٱلۡعَذَابَ عَلَىٰ مَن كَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ﴾ عذاب بر کسی واقع می‌شود که پیام پروردگار و پیامبرش را تکذیب کند، و از تسلیم شدن در برابر آن، و پیروی از آن روی بگرداند. در اینجا فرعون به ایمان آوردن و تصدیق نمودن و پیروی کردن از موسی و هارون تشویق شده است، و از تکذیب آیات و عصیان در برابر خدا برحذر داشته شده است. اما موعظه و پند دادن، در مورد فرعون مفید واقع نگردید، و او پروردگارش را انکار کرد و به وی کفر ورزید، و در این مورد از روی ستمگری و عناد مجادله کرد.
التفاسير العربية:
قَالَ فَمَنْ رَّبُّكُمَا یٰمُوْسٰی ۟
فرعون در قالب انکار به موسی گفت: ﴿فَمَن رَّبُّكُمَا يَٰمُوسَىٰ﴾ پس پروردگارِ شما دو نفر کیست ای موسی؟
التفاسير العربية:
قَالَ رَبُّنَا الَّذِیْۤ اَعْطٰی كُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهٗ ثُمَّ هَدٰی ۟
موسی به او پاسخی کافی و روشن داد ‌و گفت: ﴿رَبُّنَا ٱلَّذِيٓ أَعۡطَىٰ كُلَّ شَيۡءٍ خَلۡقَهُۥ﴾ پروردگار ما کسی است که همۀ مخلوقات را آفریده، و به هر مخلوقی آفرینش سزاوار آن را بخشیده و آن را زیبا آفریده؛ به‌گونه‌ای که جثۀ برخی را بزرگ و برخی را کوچک، و برخی را متوسط خلق کرده و همۀ ویژگی‌های لازم را به آن داده است. ﴿ثُمَّ هَدَىٰ﴾ سپس آن را در راستای چیزی که برایش آفریده شده، هدایت کرده است. و این هدایتِ عام، در همۀ مخلوقات و آفریده‌ها مشاهده می‌شود، بنابراین هر موجودی برای منافع خود تلاش می‌نماید، و در دفع نمودن زیان‌ها از خویشتن می‌کوشد. حتی خداوند به حیوان زبان بسته هم به اندازه‌ای عقل داده که با آن می‌تواند برای منافع خود بکوشد و خود را از زیان‌ها دور نماید. و این مانند فرمودۀ الهی است که فرموده است: ﴿ٱلَّذِيٓ أَحۡسَنَ كُلَّ شَيۡءٍ خَلَقَهُۥ﴾ خداوندی که هرچیزی را زیبا آفریده است. پس خداوندی که موجودات را آفریده، و هر یک را چنان زیبا آفریده است که عقل‌ها زیباتر از آن را نمی‌توانند پیشنهاد کنند، و هر یک از موجودات را در راستای منافعش هدایت کرده است، پروردگارِ حقیقی است و انکارِ آن انکارِ بزرگ‌ترین حقیقت است، بلکه خود بزرگ بینی و دروغ آشکار است. پس چنانچه تصور شود که آدمی یکی از امور معلوم را انکار نماید، انکارِ خداوند از سوی وی، به مراتب بزرگ‌تر از این است. بنابراین وقتی فرعون نتوانست با این دلیل قاطع مخالفت کند، غوغا به پا کرد و به جنجال روی آورد و از مقصود اصلی خارج شد
التفاسير العربية:
قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُوْنِ الْاُوْلٰی ۟
و به موسی گفت: ﴿فَمَا بَالُ ٱلۡقُرُونِ ٱلۡأُولَىٰ﴾ وضع و حال نسل‌های گذشته چه می‌شود، و آنها در چه حالی قرار دارند؟ چون آنها پیش از ما انکار کرده و کفر ورزیده‌اند، و دست به ستمگری و مخالفت زده‌اند، و آنها الگوی ما هستند؟
التفاسير العربية:
قَالَ عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّیْ فِیْ كِتٰبٍ ۚ— لَا یَضِلُّ رَبِّیْ وَلَا یَنْسَی ۟ؗ
پس موسی گفت: ﴿عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّي فِي كِتَٰبٖۖ لَّا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنسَى﴾ خداوند اعمال نیک و بدشان را برشمرده است، و آن را در کتابش -که لوح محفوظ است- نوشته، و از آن آگاه و با خبر است، و در هیچ چیزی از آن به خطا نمی‌رود، و احوال گذشتگان را می‌داند و آن را فراموش نمی‌کند؛ یعنی آنها به نزد آنچه که از پیش فرستاده‌اند، برده شده، و عمل خود را ملاقات کرده، و بر آن مجازات خواهند شد. و ای فرعون! سؤال و پرسیدنِ تو از آنها معنی ندارد؛ زیرا آنها امّتی هستند که گذشته‌اند؛ برای آنهاست، آنچه که انجام داده‌اند؛ و شما نیز هرچه می‌کنید، برای خود می‌کنید؛ زیرا دلایل و معجزات و نشانه‌هایی را به تو نشان داده‌ایم، و صدق و یقینی بودنِ آنها محقق شده است. پس به حق روی آر، و کفر و ستمگری و مجادلۀ به باطل‌را رها کن. و اگر درآن معجزات شک داری و آن‌را یقین نمی‌دانی، پس راه باز است و دروازۀ بحث و گفتگو بسته نشده است، [و شما هم] دلیل و حجت بیاور، و هرگز پاسخی در برابر دلایل و آیات ما نخواهی یافت، تا زمانی که شب و روز و جهان، پایدار است. چگونه او در حقّانیتِ دلایل شک داشت، حال آنکه خداوند از او خبر داده است که معجزات و دلایل را با اینکه به آنها یقین داشت، انکار کرد. چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَيۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗا﴾ و آن را از روی ستمگری و خود بزرگ بینی انکار کردند، در حالی‌که نفس‌هایشان بدان یقین داشت. و موسی گفت: ﴿لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَآ أَنزَلَ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ بَصَآئِرَ﴾ بدون شک، تو می‌دانی که خداوند این نشانه‌ها را جز برای [پیدایش] بینش فرونفرستاده است. پس موسی دانست که او در مجادله‌اش ستمگر است، و هدفش تکبّر و فرمانروایی در روی زمین است. سپس دلایل قاطعی را که برای فرعون برشمرده بود با بیان بسیاری از نعمت‌ها و احسان خدا ادامه داد و فرمود:
التفاسير العربية:
الَّذِیْ جَعَلَ لَكُمُ الْاَرْضَ مَهْدًا وَّسَلَكَ لَكُمْ فِیْهَا سُبُلًا وَّاَنْزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً ؕ— فَاَخْرَجْنَا بِهٖۤ اَزْوَاجًا مِّنْ نَّبَاتٍ شَتّٰی ۟
﴿ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ مَهۡدٗا﴾ پروردگاری که زمین را برای شما زیرانداز ساخت تا بتوانید در آن سکونت ورزید، و آرامش یابید و در آن ساخت وساز کنید، و نهال بکارید. و خدا زمین را برای بذرافشانی و زرع و کشت آماده نموده، و آن را طوری خلق نکرده است که به دست آوردن منافع انسان‌ها از آن مشکل باشد. ﴿وَسَلَكَ لَكُمۡ فِيهَا سُبُلٗا﴾ و راه‌هایی در آن به وجود آورد که شما را از سرزمینی به سرزمینی دیگر، و از کشوری به کشوری دیگر می‌رسانند، تا جایی که انسان‌ها خیلی راحت می‌توانند به تمام زمین دسترسی داشته باشند، و از سفر و اقامت در آن لذّت ببرند. ﴿وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّن نَّبَاتٖ شَتَّىٰ﴾ و از آسمان آبی فرو فرستاد، آنگاه با آن آب، انواع گیاهان و اقسام درختان نر و ماده را آفریدیم و رویانیدیم؛ یعنی باران را فرو فرستادیم، ﴿فَأَحۡيَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَا﴾ و زمین پس از آنکه خشکیده و مرده بود، سبز وخرم گشت و به وسیلۀ آن، گیاهان مختلف و گوناگون روئید. خداوند گیاهان و درختان را جهت روزی ما و چهارپایان فراهم آورده است، و اگر این درختان و گیاهان نبودند، انسان‌ها و حیواناتِ روی زمین نابود می‌شدند. بنابراین فرمود:
التفاسير العربية:
كُلُوْا وَارْعَوْا اَنْعَامَكُمْ ؕ— اِنَّ فِیْ ذٰلِكَ لَاٰیٰتٍ لِّاُولِی النُّهٰی ۟۠
﴿كُلُواْ وَٱرۡعَوۡاْ أَنۡعَٰمَكُمۡ﴾ خودتان [از نعمات روی زمین] بخورید، و چهارپایانتان را [درآن] بچرانید. این عبارت را به عنوان بیان منّت خویش ذکر کرد، تا براین دلالت نماید که اصل در همۀ گیاهان، این است که خوردن آنها مباح و جایز است. پس، از گیاهان جز گیاهی که خوردن آن مضرّ است، حرام نیست، مانند گیاهان سمّی و غیره که خوردن آن حرام است. ﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّأُوْلِي ٱلنُّهَىٰ﴾ بی‌گمان دراین امور، برای خردمندان و کسانی که فکرشان درست کار می‌کند، نشانه‌هایی است که بر فضل خداوند و احسان و رحمت و گستردگی بخشش و کمال عنایت او دلالت می‌کند، و اینکه او پروردگار و معبود و مالک ستوده است؛ کسی که جز او سزاوار عبادت نیست، و جز او شایستۀ حمد و ستایش نمی‌باشد، و اینکه خداوند بر همه چیز تواناست. پس همان‌طور که او زمین را پس از آنکه خشکیده و مرده بود، زنده و خرّم نمود، مردگان را نیز زنده می‌کند. و خداوند خردمندان را به صورت ویژه بیان نمود؛ چون آنها هستند که از این نشانه‌ها استفاده می‌برند، و با چشم عبرت و پندآموزی به آن می‌نگرند. و غیر آنها همچون حیوانات زبان بسته هستند و با چشم عبرت به این نشانه‌ها نمی‌نگرند، و چشم و نگاهشان این هدف و مقصد را نمی‌بیند، بلکه بهرۀ آنان از این نشانه‌ها، بهرۀ حیوانات است؛ می‌خورند و می‌نوشند و دل‌هایشان غافل، و جسم و بدنشان از آن رویگردان است: ﴿وَكَأَيِّن مِّنۡ ءَايَةٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ يَمُرُّونَ عَلَيۡهَا وَهُمۡ عَنۡهَا مُعۡرِضُونَ﴾ و چه بسیار آیاتی در آسمان‌ها و زمین است که آنان بر آن می‌گذرند و آنان از آن رویگردان‌اند.
التفاسير العربية:
مِنْهَا خَلَقْنٰكُمْ وَفِیْهَا نُعِیْدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً اُخْرٰی ۟
وقتی که نیکی و سخاوت و حسن سپاس زمین را در برابر بارانی که خداوند بر آن فرو می‌فرستد، بیان کرد، و متذکر شد که زمین به فرمان پروردگارش، انواع گیاهان را می‌رویاند، خبر داد که او ما را از زمین آفریده است، و به هنگام مرگ در زمین دفن می‌شویم و ما را به زمین برمی‌گرداند، و باری دیگر ما را از آن بیرون می‌آورد. پس همچنان‌که خداوند ما را از عدم به وجود آورده است، و به یقین این امر را می‌دانیم و برایمان محقق گشته است، پس بعد از مرگ نیز ما را زنده خواهد کرد، و دوباره از زمین بیرون می‌آورد تا سزا و جزای اعمالی را که انجام داده‌ایم به ما نشان بدهد. و این، دو دلیل عقلی و واضح برای زندگی پس از مرگ است؛ بیرون آوردن گیاهان از زمین پس از مرگش، و زنده کردن انسان‌های مکلف و سر بر آوردن آنان از زمین.
التفاسير العربية:
وَلَقَدْ اَرَیْنٰهُ اٰیٰتِنَا كُلَّهَا فَكَذَّبَ وَاَبٰی ۟
خداوند متعال خبر می‌دهد که انواع نشانه‌ها و عبرت‌ها و دلائل آشکاری که در وجود انسان است، به فرعون نشان داد؛ اما به راه نیامد و توبه نکرد و بازنگشت، بلکه تکذیب کرد و رویگردان شد. او خبر را تکذیب کرد و از امر و نهی روی برتافت، و حق را باطل، و باطل را حق انگاشت، و در باطل مجادله نمود تا مردم را گمراه کند. پس گفت:
التفاسير العربية:
قَالَ اَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ اَرْضِنَا بِسِحْرِكَ یٰمُوْسٰی ۟
﴿أَجِئۡتَنَا لِتُخۡرِجَنَا مِنۡ أَرۡضِنَا بِسِحۡرِكَ﴾ ای موسی! آیا به نزد ما آمده‌ای تا ما را با جادوی خویش از سرزمین خودمان بیرون کنی؟ فرعون ادعا کرد معجزاتی که موسی به او نشان داده است، جادوگری و فریب است؛ و هدف از آن این است که آنها از سرزمینشان بیرون کرده شده، و موسی برآن حاکم شود. فرعون این‌طور گفت تا قومش را متأثر کند، و سخنش در دل آنان اثر بگذارد؛ زیرا طبیعت انسان‌ها به وطن گرایش دارد، و بیرون رفتن و جدا شدن از وطن برای آنها دشوار است. پس فرعون به آنها خبر داد که هدف موسی این است آنها را از وطنشان خارج کند تا آنها را علیه موسی بشوراند، و آنان را بر مبارزه و جنگ با موسی تحریک کند. پس گفت:
التفاسير العربية:
فَلَنَاْتِیَنَّكَ بِسِحْرٍ مِّثْلِهٖ فَاجْعَلْ بَیْنَنَا وَبَیْنَكَ مَوْعِدًا لَّا نُخْلِفُهٗ نَحْنُ وَلَاۤ اَنْتَ مَكَانًا سُوًی ۟
ما نیز جادویی همانند جادوی تو می‌آوریم، بنابراین به ما مهلت بده، ﴿فَٱجۡعَلۡ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكَ مَوۡعِدٗا لَّا نُخۡلِفُهُۥ نَحۡنُ وَلَآ أَنتَ﴾ و بین ما و خودت وعده‌ای بگذار که نه ما و نه تو از آن تخلف نکنیم. ﴿مَكَانٗا سُوٗى﴾ یعنی در جایی وعده بگذار که هم برای ما و هم برای تو معلوم باشد. و یا منظور، جای هموار و صافی است که آنچه در آن انجام می‌شود، قابل رؤیت باشد.
التفاسير العربية:
قَالَ مَوْعِدُكُمْ یَوْمُ الزِّیْنَةِ وَاَنْ یُّحْشَرَ النَّاسُ ضُحًی ۟
پس موسی گفت: ﴿مَوۡعِدُكُمۡ يَوۡمُ ٱلزِّينَةِ﴾ موعد ما و شما روز جشن است، و آن، عیدی بود که در آن روز کارها و شغل‌هایشان را ترک می‌کردند، ﴿وَأَن يُحۡشَرَ ٱلنَّاسُ ضُحٗى﴾ و باید مردم در چاشتگاه گرد آورده شوند. موسی این را خواست، چون در روز عید و وقت چاشت، مردم زیاد جمع می‌شوند؛ و حقیقت را آن گونه که هست، می‌بینند؛ و در غیر این وقت، مردم زیاد جمع نمی‌شوند و صحنه هم خوب دیده نمی‌شود.
التفاسير العربية:
فَتَوَلّٰی فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَیْدَهٗ ثُمَّ اَتٰی ۟
پس موسی گفت: ﴿مَوۡعِدُكُمۡ يَوۡمُ ٱلزِّينَةِ﴾ موعد ما و شما روز جشن است، و آن، عیدی بود که در آن روز کارها و شغل‌هایشان را ترک می‌کردند، ﴿وَأَن يُحۡشَرَ ٱلنَّاسُ ضُحٗى﴾ و باید مردم در چاشتگاه گرد آورده شوند. موسی این را خواست، چون در روز عید و وقت چاشت، مردم زیاد جمع می‌شوند؛ و حقیقت را آن گونه که هست، می‌بینند؛ و در غیر این وقت، مردم زیاد جمع نمی‌شوند و صحنه هم خوب دیده نمی‌شود. ﴿فَتَوَلَّىٰ فِرۡعَوۡنُ فَجَمَعَ كَيۡدَهُۥ﴾ پس فرعون مکرها وحیله‌هایی را که می‌توانست با آن علیه موسی نیرنگ کند، جمع کرد؛ و او کسانی را به شهرها فرستاد تا جادوگرانِ ماهر را جمع کنند، و درآن روز، جادوگری رونق داشت؛ و دانشِ آن، مورد علاقه بود.بنابراین تعداد زیادی از جادوگران جمع شدند و همه به میعادگاه آمدند و مردم برای مشاهدۀ ماجرا جمع شدند. جمعِ زیادی بود؛ مردان و زنان و اشراف و سران و عوام و کوچک و بزرگ همه و همه جمع شده بودند، و آنها مردم را برای جمع شدن تشویق می‌کردند و به مردم می‌گفتند: ﴿هَلۡ أَنتُم مُّجۡتَمِعُونَ لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ ٱلسَّحَرَةَ إِن كَانُواْ هُمُ ٱلۡغَٰلِبِينَ﴾ جمع شوید تا ازجادوگران پیروی کنیم، اگر آنان پیروز شوند.
التفاسير العربية:
قَالَ لَهُمْ مُّوْسٰی وَیْلَكُمْ لَا تَفْتَرُوْا عَلَی اللّٰهِ كَذِبًا فَیُسْحِتَكُمْ بِعَذَابٍ ۚ— وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرٰی ۟
وقتی مردم از همۀ شهرها و آبادی‌ها جمع شدند، موسی آنان را موعظه نمود و بر آنها حجّت اقامه کرد، و به آنان گفت: ﴿وَيۡلَكُمۡ لَا تَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗا فَيُسۡحِتَكُم بِعَذَابٖ﴾ وای بر شما! از جادویتان کمک نگیرید، شما با حق مبارزه می‌کنید و بر خدا دروغ می‌بندید، پس خداوند شما را با عذابی از جانب خود ریشه کن و نابود خواهد کرد، و تلاش و دروغ بستن شما ناکام خواهد ماند، و به ‌پیروزی، و مقام والا در نزد فرعون -که به دنبال آن هستید- نخواهید رسید، و از عذاب خدا در امان نخواهید بود.
التفاسير العربية:
فَتَنَازَعُوْۤا اَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ وَاَسَرُّوا النَّجْوٰی ۟
و سخن حق باید در دل‌ها اثر بگذارد، بنابراین جادوگران وقتی سخن موسی را شنیدند؛ کشمکش و اختلاف میان آنها بروز کرد و دچار تردید شدند، و از جملۀ اختلافات آنها این بود که در مورد موسی تردید داشتند که آیا او برحق است یا نه؟ که هنوز هم در رابطه با او، به یک نظر واحد و قطعی نرسیده‌اند تا خداوند کاری را که شدنی است، انجام دهد، ﴿لِّيَهۡلِكَ مَنۡ هَلَكَ عَنۢ بَيِّنَةٖ وَيَحۡيَىٰ مَنۡ حَيَّ عَنۢ بَيِّنَةٖ﴾ تا هر کس که هلاک می‌شود، از روی دلیل هلاک شود؛ و هرکس که زنده می‌ماند، از روی دلیل زنده بماند. پس در این هنگام، مخفیانه و درگوشی با هم صحبت کردند؛ و آنها می‌خواستند تا همه بر یک سخن اتفاق کنند تا در گفته‌ها و کارهایشان موفق شوند و مردم به دین آنها چنگ بزنند.
التفاسير العربية:
قَالُوْۤا اِنْ هٰذٰنِ لَسٰحِرٰنِ یُرِیْدٰنِ اَنْ یُّخْرِجٰكُمْ مِّنْ اَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِمَا وَیَذْهَبَا بِطَرِیْقَتِكُمُ الْمُثْلٰی ۟
و خداوند متعال درگوشی و رازگویی آنها را چنین تفسیر و تعبیر کرده است: ﴿قَالُوٓاْ إِنۡ هَٰذَٰنِ لَسَٰحِرَٰنِ يُرِيدَانِ أَن يُخۡرِجَاكُم مِّنۡ أَرۡضِكُم بِسِحۡرِهِمَا﴾ اینها دو جادوگر هستند که می‌خواهند با جادوی خویش، شما را از سرزمینتان بیرون کنند. همچنان‌که پیش‌تر فرعون نیز همین سخن را گفته بود. پس جادوگران و فرعون، بدون قصد و تصمیم قبلی در این سخن هماهنگ بودند. نیز احتمال دارد که فرعون گفتۀ خودش را که بر آن مصمم بود، به مردم دیکته کرده باشد. و جادوگران بر گفتۀ فرعون این را اضافه کردند و گفتند: ﴿وَيَذۡهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ ٱلۡمُثۡلَىٰ﴾ [موسی و هارون] به خاطرجادویتان، بر شما حسد ورزیده و می‌خواهند بر شما غالب شوند تا افتخار و شهرت از آن آنها باشد، و در این علم [= علم جادوگری] که وقت خود را در آن صرف کرده‌اید، شهره و آوازه برای آن دو باشد. آنان می‌خواهند اسباب معیشت و اسباب فخر و شایستگی را از دست شما بگیرند. ساحران با این سخن، یکدیگر را تشویق می‌کردند تا در شکست دادن موسی بکوشند. بنابراین گفتند:
التفاسير العربية:
فَاَجْمِعُوْا كَیْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوْا صَفًّا ۚ— وَقَدْ اَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلٰی ۟
﴿فَأَجۡمِعُواْ كَيۡدَكُمۡ﴾ همگی مکر و کید خود را روی هم بریزید، و یکپارچه بیایید، و یکدیگر را یاری کنید و رای و سخنتان یکی باشد. ﴿ثُمَّ ٱئۡتُواْ صَفّٗا﴾ پس در یک صف قرار بگیرید تا کارتان را بهتر انجام دهید، و ابّهت بیشتری در دل‌ها داشته باشید، و از تمام ظرفیت و توانایی‌هایتان استفاده کنید، و بدانید که امروز کسی کامیاب می‌شود که پیروز گردد، و بدانید که آینده از آن او و به سود او خواهد بود. چقدر در مسیر باطلِ خود سرسخت بودند! زیرا هر سبب و وسیله، و هر آنچه را که در توانشان بود، و هر نوع مکر و فریبی که با آن علیه حق مبارزه می‌کردند، آورده بودند، اما خداوند جز اینکه نورش را کامل کند و حق را بر باطل پیروز نماید، چیزی را نمی‌پذیرد.
التفاسير العربية:
قَالُوْا یٰمُوْسٰۤی اِمَّاۤ اَنْ تُلْقِیَ وَاِمَّاۤ اَنْ نَّكُوْنَ اَوَّلَ مَنْ اَلْقٰی ۟
پس وقتی که کید و نیرنگشان به اوج رسید و قصد و هدف خود را همسو کردند، ﴿قَالُواْ يَٰمُوسَىٰٓ إِمَّآ أَن تُلۡقِيَ﴾ گفتند: ای موسی! تو اول عصای خود را می‌اندازی، ﴿وَإِمَّآ أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنۡ أَلۡقَىٰ﴾ یا ما نخستین کسانی باشیم که می‌اندازیم؟! آنها موسی را مختار نمودند؛ زیرا یقین داشتند که به هر حال بر او پیروز خواهند شد.
التفاسير العربية:
قَالَ بَلْ اَلْقُوْا ۚ— فَاِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ اِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ اَنَّهَا تَسْعٰی ۟
موسی به آنان گفت: ﴿بَلۡ أَلۡقُواْ﴾ بلکه شما بیندازید، پس آنان ریسمان‌ها و عصاهایشان را انداختند، ﴿فَإِذَا حِبَالُهُمۡ وَعِصِيُّهُمۡ يُخَيَّلُ إِلَيۡهِ مِن سِحۡرِهِمۡ أَنَّهَا تَسۡعَىٰ﴾ پس ناگهان ریسمان‌ها و عصاهایشان، بر اثر سحر آنان، در نظر موسی چنان به ‌نظر آمد که مار شده‌اند و می‌خزند و تند راه می‌روند،
التفاسير العربية:
فَاَوْجَسَ فِیْ نَفْسِهٖ خِیْفَةً مُّوْسٰی ۟
﴿فَأَوۡجَسَ فِي نَفۡسِهِۦ خِيفَةٗ مُّوسَىٰ﴾ وقتی موسی چنین به نظرش آمد، چنانکه مقتضای طبیعت بشری است، در دلِ خود اندکی احساس هراس کرد، وگر نه او به وعدۀ خدا و کمک او یقین داشت.
التفاسير العربية:
قُلْنَا لَا تَخَفْ اِنَّكَ اَنْتَ الْاَعْلٰی ۟
و ما برای تثبیت و آرامش موسی به او گفتیم: ﴿لَا تَخَفۡ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡأَعۡلَىٰ﴾ مترس! بدون شک تو بر آنان چیره خواهی شد، و آنان را شکست خواهی داد، و در برابرِ تو ذلیل و فروتن می‌شوند.
التفاسير العربية:
وَاَلْقِ مَا فِیْ یَمِیْنِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوْا ؕ— اِنَّمَا صَنَعُوْا كَیْدُ سٰحِرٍ ؕ— وَلَا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ اَتٰی ۟
﴿وَأَلۡقِ مَا فِي يَمِينِكَ﴾ و چیزی را که در دست راست داری، بیفکن؛ یعنی عصایت را بینداز، ﴿تَلۡقَفۡ مَا صَنَعُوٓاْۖ إِنَّمَا صَنَعُواْ كَيۡدُ سَٰحِرٖۖ وَلَا يُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَيۡثُ أَتَىٰ﴾ تا مکر و نیرنگ‌های ساختگی‌شان را که ساخته‌اند، فرو ببلعد؛ چرا که آنچه ساخته‌اند، نیرنگ جادوگر است؛ و جادوگر هر کجا برود، پیروز نمی‌شود. یعنی مکر و نیرنگشان برای آنها نتیجه و ثمره‌ای نخواهد داشت و موفّق نخواهد بود؛ زیرا کار آنها، نیرنگِ جادوگران است؛ کسانی که مردم را فریب داده، و باطل را چنان نشان می‌دهند که گویا حق است. پس موسی عصایش را انداخت و همۀ آنچه را که درست کرده بودند، خورد. مردم این عمل شگفت‌انگیز را مشاهد ‌کردند، پس ساحران به یقین دانستند که این جادو نیست، و این از طرف خداوند است. پس بلافاصله ایمان آوردند،
التفاسير العربية:
فَاُلْقِیَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوْۤا اٰمَنَّا بِرَبِّ هٰرُوْنَ وَمُوْسٰی ۟
بنابراین حق پیروز و چیره شد، و سحر و مکر و نیرنگ در آن مجمع بزرگ باطل و نابود گشت. این ماجرا، دلیل و رحمتی برای مؤمنان، و حجّتی علیه مخالفان شد.
التفاسير العربية:
قَالَ اٰمَنْتُمْ لَهٗ قَبْلَ اَنْ اٰذَنَ لَكُمْ ؕ— اِنَّهٗ لَكَبِیْرُكُمُ الَّذِیْ عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ ۚ— فَلَاُقَطِّعَنَّ اَیْدِیَكُمْ وَاَرْجُلَكُمْ مِّنْ خِلَافٍ وَّلَاُوصَلِّبَنَّكُمْ فِیْ جُذُوْعِ النَّخْلِ ؗ— وَلَتَعْلَمُنَّ اَیُّنَاۤ اَشَدُّ عَذَابًا وَّاَبْقٰی ۟
پس فرعون به جادوگران گفت: ﴿ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَكُمۡ﴾ آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم، بدو ایمان آوردید؟ یعنی چگونه اقدام به ایمان آوردن به او نمودید، بدون اینکه به من مراجعه کنید و از من اجازه بگیرید؟ فرعون از این کار آنها تعجّب کرد؛ زیرا آنها درمقابل او مؤدّب بودند، و در هر کاری از او فرمان می‌بردند، و فرعون ایمان آوردن آنها را مانند دیگر کارها قرار داد، و تصوّرش این بود که می‌بایست این بار هم از او اجازه بگیرند. پس بعد ‌از مشاهدۀ این دلیل، فرعون باز بر کفر و سرکشی خود اصرار ورزید، و قومش را نادان قرار داد، و اظهار داشت که پیروز شدن موسی بر جادوگران، به خاطر این نیست که آنچه او دارد حق است، بلکه به خاطر این است که او و جادوگران [پنهانی] توافق کرده و نیرنگ ورزیده و نقشه کشیده‌اند تا فرعون و قومش را از سرزمینشان بیرون کنند. پس قوم فرعون این مکر او را قبول کردند و گمان بردند که او راست می‌گوید: ﴿فَٱسۡتَخَفَّ قَوۡمَهُۥ فَأَطَاعُوهُۚ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِينَ﴾ قومش را نادان قرار داد، پس، از او اطاعت کردند، بی گمان آنها قوم فاسقی بودند. هر چند که سخن فرعون، در عقل کسی که کمترین بهره از خرد و شناخت داشته باشد، نمی‌گنجد؛ زیرا موسی تنها از مدین آمده، و با هیچ یک از جادوگران دیدار نکرده بود، و کسی از جادوگران را ندیده بود؛ بلکه او وقتی از مدین آمد، بلافاصله فرعون و قومش را دعوت کرد، و معجزات را به آنها نشان داد. پس فرعون خواست با آنچه موسی آورده است، مبارزه کند؛ بنابراین آنچه در توان داشت، انجام داد؛ و افرادی را به شهرها فرستاد تا هرجادوگر ماهری را به نزد او بیاورند. جادوگران به نزد او آمدند، و فرعون به آنها وعده داد که اگر پیروز شوند، به آنها پاداش و مقام بدهد. و جادوگران بسیار کوشیدند، و آخرین مکرشان را برای شکست دادن موسی به کار بستند، و آنچه می‌توانستند انجام دادند. پس آیا می‌توان تصور کرد که آنها با موسی نقشه کشیده، و بر آنچه روی داد، اتفاق کرده باشند؟ بدون شک این از محال‌ترینِ محال‌ها است. سپس فرعون جادوگران را تهدید کرد و گفت: ﴿فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيۡدِيَكُمۡ وَأَرۡجُلَكُم مِّنۡ خِلَٰفٖ﴾ بی‌گمان دست‌هایتان و پاهایتان را برعکس یکدیگر قطع می‌کنم، آن‌گونه که با محارب و «مفسد فی الأرض» رفتار می‌شود؛ که دست راست و پای چپش قطع می‌شود. ﴿وَلَأُصَلِّبَنَّكُمۡ فِي جُذُوعِ ٱلنَّخۡلِ﴾ و شما را بر تنه‌های درختان خرما به دار می‌آویزیم تا همه شما را ببینند و رسوا شوید. ﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ أَيُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَأَبۡقَىٰ﴾ و بی‌شک خواهید دانست کدام‌یک از ما سخت کیفرتر و پایدارتر است؛ یعنی به گمانش، کیفر او از عذاب خدا سخت‌تر است. و فرعون حقیقت‌ها را دگرگون نمود و کسانی را که عقل نداشتند، می‌ترساند.
التفاسير العربية:
قَالُوْا لَنْ نُّؤْثِرَكَ عَلٰی مَا جَآءَنَا مِنَ الْبَیِّنٰتِ وَالَّذِیْ فَطَرَنَا فَاقْضِ مَاۤ اَنْتَ قَاضٍ ؕ— اِنَّمَا تَقْضِیْ هٰذِهِ الْحَیٰوةَ الدُّنْیَا ۟ؕ
بنابراین وقتی جادوگران حق را شناختند، و خداوند به آنها عقلی داد که با آن حقیقت را درک ‌کردند، در پاسخ فرعون گفتند: ﴿لَن نُّؤۡثِرَكَ عَلَىٰ مَا جَآءَنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ﴾ هرگز تو و آنچه را که از تقرب و پاداش به ما وعده داده‌ای، بر دلایل روشنی که بیانگر آنند خداوند تنها پروردگار و معبود است، و تنها او بزرگ و معظم است، و غیر از او هرچه هست باطل می‌باشد، ترجیح نمی‌دهیم؛ و تو را، بر کسی که ما را آفریده است، برنمی‌گزینیم، چنین چیزی امکان ندارد. ﴿فَٱقۡضِ مَآ أَنتَ قَاضٍ﴾ پس هرچه می‌خواهی بکن، و در انجام آنچه که ما را بدان تهدید می‌کنی -مبنی براینکه دست و پایمان را قطع می‌کنی، و ما را به دار می‌آویزی، و شکنجه می‌دهی- دریغ مکن. ﴿إِنَّمَا تَقۡضِي هَٰذِهِ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَآ﴾ زیرا آنچه ما را بدان تهدید می‌کنی، نهایتش این است که در این دنیا بدان گرفتار می‌شویم، و آن از بین می‌رود و به ما ضرری نمی‌رساند؛ اما کسی که بر کفر خود ادامه دهد، عذابش بزرگ و همیشگی است. و این پاسخِ سخنِ فرعون بود که گفت: ﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ أَيُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَأَبۡقَىٰ﴾ و خواهید دانست که کدام‌یک از ما سخت کیفرتر و پایدارتر است. و این سخن جادوگران، مبیّن این موضوع است که فرد عاقل باید لذّت‌های دنیا و آخرت، و عذاب دنیا و آخرت را با هم مقایسه کند.
التفاسير العربية:
اِنَّاۤ اٰمَنَّا بِرَبِّنَا لِیَغْفِرَ لَنَا خَطٰیٰنَا وَمَاۤ اَكْرَهْتَنَا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ ؕ— وَاللّٰهُ خَیْرٌ وَّاَبْقٰی ۟
﴿إِنَّآ ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغۡفِرَ لَنَا خَطَٰيَٰنَا﴾ ما به پروردگارمان ایمان آورده‌ایم تا [خداوند] کفر و گناهانمان را بیامرزد؛ زیرا ایمان، کفارۀ گناهان است؛ و توبۀ، گناهان گذشته را محو و نابود می‌کند. ﴿وَمَآ أَكۡرَهۡتَنَا عَلَيۡهِ مِنَ ٱلسِّحۡرِ﴾ و تا جادوگری‌هایی که ما را به آن وادار کردی، و با آن به مبارزۀ با حق برخاستیم [نیز محو کند و ببخشاید]. و این دلیلی است براینکه آنها در کار گذشتۀ خود مختار نبودند، بلکه فرعون آنها را بدان مجبور کرده بود. ظاهراً چنین به نظر می‌آید و خداوند بهتر می‌داند وقتی که موسی آنها را موعظه کرد ـ و گفت: ﴿ وَيۡلَكُمۡ لَا تَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗا فَيُسۡحِتَكُم بِعَذَابٖ﴾ وای برشما! برخداوند دروغ مبندید، که شما را با عذابی سخت نابود و ریشه‌کن خواهد کرد ـ این موعظه تأثیر به سزایی در وجودشان گذاشت. بنابراین بعد ‌از این موعظه، با یکدیگر اختلاف کردند؛ سپس فرعون، آنها را بر نیرنگی که اجرا کردند، وادار نمود. و قبل از اینکه موسی به نزدشان بیاید، سخن گذشتۀ فرعون را بر زبان آوردند: ﴿إِنۡ هَٰذَٰنِ لَسَٰحِرَٰنِ يُرِيدَانِ أَن يُخۡرِجَاكُم مِّنۡ أَرۡضِكُم بِسِحۡرِهِمَا﴾ این دو جادوگرند و می‌خواهند شما را از سرزمینتان، به وسیلۀ جادوی خود بیرون کنند. پس جادوگران، برنامه‌ای را که فرعون برایشان تدارک دیده بود و آنها را بر اجرای آن مجبور ساخته بود، اجرا کردند. آنان مخالفت و مبارزۀ خود با حق را باطل می‌دانستند و آن را نمی‌پسندیدند؛ و آنچه را که انجام دادند، از روی چشم‌پوشی [از حقایقی] بود [که آنها بدان یقین حاصل کرده بودند]. و شاید همین امر، سبب شد که خداوند آنها را مورد رحمت خویش قرار دهد، و به آنها توفیق ایمان و توبه ارزانی کند. و گفتند: ﴿وَٱللَّهُ خَيۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ﴾ خداوند، از پاداش و مقامی که تو به ما وعده داده‌ای، بهتر است؛ و پاداش او، نیکوتر و ماندگارتر است. و آن طور نیست که فرعون می‌گوید: ﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ أَيُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَأَبۡقَىٰ﴾ و خواهید دانست که کدام‌یک از ما، عذابش سخت‌تر و دردناک‌تر و پایدارتر است. در همۀ جاهایی که داستان فرعون و موسی بیان شده است، وقتی خداوند به داستان جادوگران می‌رسد، می‌فرماید: فرعون آنها را به قطع کردن دست‌ها و پاهایشان، و به‌دار آویختن تهدید کرد، و بیان نکرده است که فرعون این کار را کرده باشد، و هیچ حدیث صحیحی وارد نشده که فرعون دست و پاهایشان را قطع کرده، و آنها را به‌دار آویخته باشد. یقین داشتن به اینکه این کار انجام شده یا نشده، نیاز به دلیل دارد. و خداوند این را بهتر می‌داند.
التفاسير العربية:
اِنَّهٗ مَنْ یَّاْتِ رَبَّهٗ مُجْرِمًا فَاِنَّ لَهٗ جَهَنَّمَ ؕ— لَا یَمُوْتُ فِیْهَا وَلَا یَحْیٰی ۟
﴿إِنَّهُۥ مَن يَأۡتِ رَبَّهُۥ مُجۡرِمٗا فَإِنَّ لَهُۥ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحۡيَىٰ﴾ خداوند متعال خبر می‌دهد که هرکس که به صورت مجرم و گناهکار پیش او آید؛ یعنی از هر جهت گناهکار و مجرم باشد، و این مستلزم کفر است، و بر کفر خویش تا دم مرگ ماندگار باشد، جهنم از آنِ اوست؛ که شکنجۀ آن سخت، و زنجیرهایش بزرگ، و ژرفای آن بسیار عمیق، و گرمای آن دردناک می‌باشد. جهنمی که انواع عذاب در آن وجود دارد، و فردی که در آن عذاب داده می‌شود نه می‌میرد و نه زنده می‌ماند؛ نه می‌میرد که راحت شود، و نه چنان زندگی می‌کند که لذّت ببرد؛ بلکه زندگی‌اش، آکنده از عذاب قلب و روح و بدن است، و اندازۀ آن را کسی نمی‌داند. لحظه‌ای عذاب از او دور نمی‌شود؛ کمک می‌خواهد، اما به دادش نمی‌رسند؛ دعا می‌کند، اما اجابت نمی‌شود. آری! وقتی فرد جهنمی کمک بجوید، با آبی چون فلز گداخته شده که چهره‌ها را بریان می‌کند، به دادش می‌رسند؛ و چون دعا کند، این‌گونه پاسخ داده می‌شود: ﴿ٱخۡسَ‍ُٔواْ فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ﴾ بتمرکید در آن، و حرف نزنید
التفاسير العربية:
وَمَنْ یَّاْتِهٖ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصّٰلِحٰتِ فَاُولٰٓىِٕكَ لَهُمُ الدَّرَجٰتُ الْعُلٰی ۟ۙ
. و هرکس با ایمان و عملِ صالحِ واجب و مستحب و در حالی که پیامبران را تصدیق نموده و از کتاب‌هایشان پیروی کرده است، به نزد پروردگارش بیاید، ﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلدَّرَجَٰتُ ٱلۡعُلَىٰ ﴾ اینان درجات بلند دارند؛ یعنی در منزل‌های بلند، و اتاق‌های مزیّن، و لذّت‌های پیوسته، و جویبارهای روان خواهند ماند، که هیچ چشمی مانند آن را ندیده، و هیچ گوشی آن را نشنیده، و به ذهن هیچ انسانی خطور نکرده است. ﴿وَذَٰلِكَ جَزَآءُ مَن تَزَكَّىٰ﴾ و این، پاداشِ کسی است که خویشتن را از شرک و کفر و فسق و گناهان پاکیزه داشته است؛ یا این کارها را اصلاً انجام نداده باشد؛ و اگر انجام داده باشد، توبه نموده و خودش را پاک نموده، و با ایمان و عمل صالح وجودش را رشد داده باشد؛ زیرا پاک کردن، دو معنی دارد: پاکیزه کردن، و دور کردن پلیدی. و با انجام کارهای نیک، بر پاکی‌اش بیفزاید. و زکات به خاطر این دو چیز، زکات نامیده شده است، که از ریشۀ تزکیه است.
التفاسير العربية:
جَنّٰتُ عَدْنٍ تَجْرِیْ مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهٰرُ خٰلِدِیْنَ فِیْهَا ؕ— وَذٰلِكَ جَزٰٓؤُا مَنْ تَزَكّٰی ۟۠
﴿وَذَٰلِكَ جَزَآءُ مَن تَزَكَّىٰ﴾ و این، پاداشِ کسی است که خویشتن را از شرک و کفر و فسق و گناهان پاکیزه داشته است؛ یا این کارها را اصلاً انجام نداده باشد؛ و اگر انجام داده باشد، توبه نموده و خودش را پاک نموده، و با ایمان و عمل صالح وجودش را رشد داده باشد؛ زیرا پاک کردن، دو معنی دارد: پاکیزه کردن، و دور کردن پلیدی. و با انجام کارهای نیک، بر پاکی‌اش بیفزاید. و زکات به خاطر این دو چیز، زکات نامیده شده است، که از ریشۀ تزکیه است.
التفاسير العربية:
وَلَقَدْ اَوْحَیْنَاۤ اِلٰی مُوْسٰۤی ۙ۬— اَنْ اَسْرِ بِعِبَادِیْ فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیْقًا فِی الْبَحْرِ یَبَسًا ۙ— لَّا تَخٰفُ دَرَكًا وَّلَا تَخْشٰی ۟
وقتی موسی با دلیل بر فرعون و قومش پیروز شد، در مصر باقی ماند و آنها را به اسلام فرا ‌خواند و برای آزاد کردن بنی‌اسرائیل از دست فرعون کوشید. فرعون، سرکش و قدرتمند، و فرمانش بر بنی‌اسرائیل سخت بود. خداوند به فرعون نشانه و عبرت‌هایی را نشان ‌داد که در قرآن برای ما بیان کرده است. بنی‌اسرائیل نمی‌توانستند ایمان خود را اظهار و آشکار بکنند. آنها خانه‌های خود را سجده‌گاه کرده و در آن عبادت می‌کردند، و در برابر فرعون و اذیّت و آزار او بردباری می‌ورزیدند. پس خداوند خواست آنها را از شرّ دشمنان نجات دهد، و در زمین به آنها قدرت ببخشد تا او را آشکارا عبادت کنند و دستورش را اجرا نمایند . بنابراین خداوند به پیامبرش موسی وحی کرد که مخفیانه با بنی‌اسرائیل وعده بگذارد و در اول شب حرکت کنند. و به او خبر داد که فرعون و قومش به زودی او را دنبال خواهند کرد. پس بنی‌اسرائیل همراه با زنان و کودکان و فرزندانشان در اول شب بیرون رفتند. وقتی اهل مصر شب را پشت سر نهادند، صبح فردا ناگهان دیدند که از بنی‌اسرائیل هیچ‌کس در مصر وجود ندارد. فرعون بر آنها خشمگین شد و افرادی را به شهرها فرستاد تا آنان را از رفتن منع کنند، و مردم را بر دنبال کردن بنی‌اسرائیل تحریک نمایند. پس به وقت صبح، آنها را دنبال کردند. ﴿فَلَمَّا تَرَٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ إِنَّا لَمُدۡرَكُونَ﴾ وقتی دو گروه روبه‌رو شدند، یاران موسی گقتند: بدون تردید ما را گرفتند، و به ما رسیدند، و آشفته و پریشان شدند، و ترسیدند. دریا جلویشان بود و فرعون پشت سرشان قرار داشت که به شدت بر آنان خشمگین بود. اما موسی اطمینان و آرامش داشت، و به وعدۀ پروردگارش مطمئن بود. پس فرمود: ﴿كَلَّآۖ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهۡدِينِ﴾ نه! بی‌گمان پروردگارم با من است و مرا هدایت خواهد کرد. پس خداوند به موسی وحی نمود که عصایش را به دریا بزند، و موسی آن را به دریا زد، آنگاه دوازده راه در دریا شکافته شد، و آب از چپ و راست چون کوه بلند شده بود. و خداوند راه‌های آنان را خشک کرد، و آنان را فرمان داد که نهراسند، و به آنان اطمینان داد که فرعون نمی‌تواند آنها را دستگیر ‌کند. پس راه‌ها را در پیش گرفته و در آن حرکت نمودند، تا اینکه قوم موسی به طور کامل از دریا بیرون رفتند و گروه فرعون به طور کامل وارد دریا شدند، آنگاه دریا بر آنان جمع شد و آنها را فرو پوشانید و همه غرق شدند و هیچ کس از آنها نجات پیدا نکرد. بنی‌اسرائیل با چشمِ سر نابودی دشمن را نظاره کردند، و خداوند با نابود کردن دشمنشان، چشم آنان را روشن کرد. و این، سرانجامِ کفر و گمراهی و رهنمود نشدن به راهنمایی خداوند است. بنابراین خداوند متعال فرمود: ﴿وَأَضَلَّ فِرۡعَوۡنُ قَوۡمَهُۥ وَمَا هَدَىٰ﴾ فرعون با آراسته کردن کفر برای آنها، و بی‌ارزش جلوه دادن آنچه موسی آورده بود، و فریب دادنشان، آنان را گمراه نمود، و هیچ وقت آنها را هدایت نکرد. پس آنها را به گمراهی و انحراف کشاند، سپس آنها را در معرض عذاب و شکنجه قرار داد.
التفاسير العربية:
فَاَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُوْدِهٖ فَغَشِیَهُمْ مِّنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ ۟ؕ
وقتی موسی با دلیل بر فرعون و قومش پیروز شد، در مصر باقی ماند و آنها را به اسلام فرا ‌خواند و برای آزاد کردن بنی‌اسرائیل از دست فرعون کوشید. فرعون، سرکش و قدرتمند، و فرمانش بر بنی‌اسرائیل سخت بود. خداوند به فرعون نشانه و عبرت‌هایی را نشان ‌داد که در قرآن برای ما بیان کرده است. بنی‌اسرائیل نمی‌توانستند ایمان خود را اظهار و آشکار بکنند. آنها خانه‌های خود را سجده‌گاه کرده و در آن عبادت می‌کردند، و در برابر فرعون و اذیّت و آزار او بردباری می‌ورزیدند. پس خداوند خواست آنها را از شرّ دشمنان نجات دهد، و در زمین به آنها قدرت ببخشد تا او را آشکارا عبادت کنند و دستورش را اجرا نمایند . بنابراین خداوند به پیامبرش موسی وحی کرد که مخفیانه با بنی‌اسرائیل وعده بگذارد و در اول شب حرکت کنند. و به او خبر داد که فرعون و قومش به زودی او را دنبال خواهند کرد. پس بنی‌اسرائیل همراه با زنان و کودکان و فرزندانشان در اول شب بیرون رفتند. وقتی اهل مصر شب را پشت سر نهادند، صبح فردا ناگهان دیدند که از بنی‌اسرائیل هیچ‌کس در مصر وجود ندارد. فرعون بر آنها خشمگین شد و افرادی را به شهرها فرستاد تا آنان را از رفتن منع کنند، و مردم را بر دنبال کردن بنی‌اسرائیل تحریک نمایند. پس به وقت صبح، آنها را دنبال کردند. ﴿فَلَمَّا تَرَٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ إِنَّا لَمُدۡرَكُونَ﴾ وقتی دو گروه روبه‌رو شدند، یاران موسی گقتند: بدون تردید ما را گرفتند، و به ما رسیدند، و آشفته و پریشان شدند، و ترسیدند. دریا جلویشان بود و فرعون پشت سرشان قرار داشت که به شدت بر آنان خشمگین بود. اما موسی اطمینان و آرامش داشت، و به وعدۀ پروردگارش مطمئن بود. پس فرمود: ﴿كَلَّآۖ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهۡدِينِ﴾ نه! بی‌گمان پروردگارم با من است و مرا هدایت خواهد کرد. پس خداوند به موسی وحی نمود که عصایش را به دریا بزند، و موسی آن را به دریا زد، آنگاه دوازده راه در دریا شکافته شد، و آب از چپ و راست چون کوه بلند شده بود. و خداوند راه‌های آنان را خشک کرد، و آنان را فرمان داد که نهراسند، و به آنان اطمینان داد که فرعون نمی‌تواند آنها را دستگیر ‌کند. پس راه‌ها را در پیش گرفته و در آن حرکت نمودند، تا اینکه قوم موسی به طور کامل از دریا بیرون رفتند و گروه فرعون به طور کامل وارد دریا شدند، آنگاه دریا بر آنان جمع شد و آنها را فرو پوشانید و همه غرق شدند و هیچ کس از آنها نجات پیدا نکرد. بنی‌اسرائیل با چشمِ سر نابودی دشمن را نظاره کردند، و خداوند با نابود کردن دشمنشان، چشم آنان را روشن کرد. و این، سرانجامِ کفر و گمراهی و رهنمود نشدن به راهنمایی خداوند است. بنابراین خداوند متعال فرمود: ﴿وَأَضَلَّ فِرۡعَوۡنُ قَوۡمَهُۥ وَمَا هَدَىٰ﴾ فرعون با آراسته کردن کفر برای آنها، و بی‌ارزش جلوه دادن آنچه موسی آورده بود، و فریب دادنشان، آنان را گمراه نمود، و هیچ وقت آنها را هدایت نکرد. پس آنها را به گمراهی و انحراف کشاند، سپس آنها را در معرض عذاب و شکنجه قرار داد.
التفاسير العربية:
وَاَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهٗ وَمَا هَدٰی ۟
وقتی موسی با دلیل بر فرعون و قومش پیروز شد، در مصر باقی ماند و آنها را به اسلام فرا ‌خواند و برای آزاد کردن بنی‌اسرائیل از دست فرعون کوشید. فرعون، سرکش و قدرتمند، و فرمانش بر بنی‌اسرائیل سخت بود. خداوند به فرعون نشانه و عبرت‌هایی را نشان ‌داد که در قرآن برای ما بیان کرده است. بنی‌اسرائیل نمی‌توانستند ایمان خود را اظهار و آشکار بکنند. آنها خانه‌های خود را سجده‌گاه کرده و در آن عبادت می‌کردند، و در برابر فرعون و اذیّت و آزار او بردباری می‌ورزیدند. پس خداوند خواست آنها را از شرّ دشمنان نجات دهد، و در زمین به آنها قدرت ببخشد تا او را آشکارا عبادت کنند و دستورش را اجرا نمایند . بنابراین خداوند به پیامبرش موسی وحی کرد که مخفیانه با بنی‌اسرائیل وعده بگذارد و در اول شب حرکت کنند. و به او خبر داد که فرعون و قومش به زودی او را دنبال خواهند کرد. پس بنی‌اسرائیل همراه با زنان و کودکان و فرزندانشان در اول شب بیرون رفتند. وقتی اهل مصر شب را پشت سر نهادند، صبح فردا ناگهان دیدند که از بنی‌اسرائیل هیچ‌کس در مصر وجود ندارد. فرعون بر آنها خشمگین شد و افرادی را به شهرها فرستاد تا آنان را از رفتن منع کنند، و مردم را بر دنبال کردن بنی‌اسرائیل تحریک نمایند. پس به وقت صبح، آنها را دنبال کردند. ﴿فَلَمَّا تَرَٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ إِنَّا لَمُدۡرَكُونَ﴾ وقتی دو گروه روبه‌رو شدند، یاران موسی گقتند: بدون تردید ما را گرفتند، و به ما رسیدند، و آشفته و پریشان شدند، و ترسیدند. دریا جلویشان بود و فرعون پشت سرشان قرار داشت که به شدت بر آنان خشمگین بود. اما موسی اطمینان و آرامش داشت، و به وعدۀ پروردگارش مطمئن بود. پس فرمود: ﴿كَلَّآۖ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهۡدِينِ﴾ نه! بی‌گمان پروردگارم با من است و مرا هدایت خواهد کرد. پس خداوند به موسی وحی نمود که عصایش را به دریا بزند، و موسی آن را به دریا زد، آنگاه دوازده راه در دریا شکافته شد، و آب از چپ و راست چون کوه بلند شده بود. و خداوند راه‌های آنان را خشک کرد، و آنان را فرمان داد که نهراسند، و به آنان اطمینان داد که فرعون نمی‌تواند آنها را دستگیر ‌کند. پس راه‌ها را در پیش گرفته و در آن حرکت نمودند، تا اینکه قوم موسی به طور کامل از دریا بیرون رفتند و گروه فرعون به طور کامل وارد دریا شدند، آنگاه دریا بر آنان جمع شد و آنها را فرو پوشانید و همه غرق شدند و هیچ کس از آنها نجات پیدا نکرد. بنی‌اسرائیل با چشمِ سر نابودی دشمن را نظاره کردند، و خداوند با نابود کردن دشمنشان، چشم آنان را روشن کرد. و این، سرانجامِ کفر و گمراهی و رهنمود نشدن به راهنمایی خداوند است. بنابراین خداوند متعال فرمود: ﴿وَأَضَلَّ فِرۡعَوۡنُ قَوۡمَهُۥ وَمَا هَدَىٰ﴾ فرعون با آراسته کردن کفر برای آنها، و بی‌ارزش جلوه دادن آنچه موسی آورده بود، و فریب دادنشان، آنان را گمراه نمود، و هیچ وقت آنها را هدایت نکرد. پس آنها را به گمراهی و انحراف کشاند، سپس آنها را در معرض عذاب و شکنجه قرار داد.
التفاسير العربية:
یٰبَنِیْۤ اِسْرَآءِیْلَ قَدْ اَنْجَیْنٰكُمْ مِّنْ عَدُوِّكُمْ وَوٰعَدْنٰكُمْ جَانِبَ الطُّوْرِ الْاَیْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَیْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوٰی ۟
خداوند منّت و احسان بزرگ خویش را بر بنی‌اسرائیل یادآور می‌شود، که دشمنشان را هلاک کرد؛ و موسی را در طرف راستِ کوه طور وعده داد تا کتابی را که احکام بزرگ و اخبار زیبا در آن هست، بر وی نازل نماید؛ و نعمت دینی را، بعد از تکمیل نمودن نعمت دنیوی، بر آنان کامل بگرداند. نیز منّت خویش را بر آنها بیان می‌نماید، آنگاه که در آن میدانِ برهوتِ «تیه» ﴿ٱلۡمَنَّ﴾ یعنی ترنجین و ﴿وَٱلسَّلۡوَىٰ﴾ یعنی پرندۀ بلدرچین آسمانی، و روزیِ آماده و گوارا که بدون مشقّت به دست می‌آید بر آنان فرو فرستاد و به آنها فرمود:
التفاسير العربية:
كُلُوْا مِنْ طَیِّبٰتِ مَا رَزَقْنٰكُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِیْهِ فَیَحِلَّ عَلَیْكُمْ غَضَبِیْ ۚ— وَمَنْ یَّحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِیْ فَقَدْ هَوٰی ۟
﴿كُلُواْ مِن طَيِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰكُمۡ﴾ از روزی‌های پاکی که به شما داده‌ایم، بخورید، و سپاس نعمت‌هایی که به سوی شما سرازیر کرده‌ایم، به‌جای آورید. ﴿وَلَا تَطۡغَوۡاْ فِيهِ﴾ و در آن از حدّ تجاوز نکنید، و آن را در نافرمانی خداوند به کار نگیرید، و به سبب برخورداری از نعمت‌ها مغرور نشوید؛ زیرا اگر چنین کنید، خشم من بر شما محقّق ‌شده و دامنگیرتان می‌شود؛ یعنی بر شما خشم می‌گیرم، سپس عذابتان خواهم داد. ﴿وَمَن يَحۡلِلۡ عَلَيۡهِ غَضَبِي فَقَدۡ هَوَىٰ﴾ و هرکس که خشمِ من او را فرا بگیرد، به راستی که نابود شده است؛ یعنی هلاک و ناکام و زیانمند می‌گردد، چون او خشنودی و احسان را از دست داده است.
التفاسير العربية:
وَاِنِّیْ لَغَفَّارٌ لِّمَنْ تَابَ وَاٰمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدٰی ۟
با وجود این، دروازۀ توبه باز است؛ گرچه بنده، گناهان زیادی را انجام داده باشد. بنابراین فرمود: ﴿وَإِنِّي لَغَفَّارٞ﴾ و بدون شک، آمرزش و رحمت من، نسبت به کسی که از کفر و بدعت و فسق توبه نماید، و به خدا و فرشتگانش و کتاب‌ها و پیامبرانش و روز قیامت ایمان بیاورد، و اعمال قلبی و بدنی و گفتارهای شایسته انجام دهد، زیاد و فراوان است. ﴿ثُمَّ ٱهۡتَدَىٰ﴾ سپس راه یابد؛ یعنی راه راست را در پیش بگیرد، و از پیامبر بزرگوار و از دین استوار اطاعت نماید، خداوند گناهان چنین کسی را می‌آمرزد، و گناهان گذشته و اصرار او بر آن‌ها را می‌بخشد؛ چون او بزرگ‌ترین اسباب آمرزش و رحمت را فراهم کرده است، چرا که همۀ اسباب آمرزش و رحمت در این امور منحصر می‌شود؛ زیرا توبه، تمام گناهان گذشته را از میان می‌برد؛ و ایمان و اسلام، پروندۀ گذشته را می‌بندد؛ و عمل صالح و نیکی‌ها، بدی‌ها را از بین می‌برند؛ و در پیش گرفتن راه‌های هدایت از قبیل: آموختن علم و اندیشیدن در مفاهیم آیات و احادیث و دعوت کردن مردم به ‌سوی دین حق، و مبارزه با بدعت و کفر و گمراهی، و جهاد و هجرت و دیگر جزییات، همۀ گناهان را از بین می‌برند، و انسان را به هدف و مطلوب می‌رسانند.
التفاسير العربية:
وَمَاۤ اَعْجَلَكَ عَنْ قَوْمِكَ یٰمُوْسٰی ۟
خداوند با موسی وعده گذارده بود که به نزد او بیاید تا در مدت سی شب، تورات را بر او نازل کند، و آن را با ده روز دیگر تکمیل کرد. پس وقتی روز موعود فرا رسید، و از آنجا که موسی مشتاق دیدار پروردگارش بود، پیش از موعد بدانجا شتافت. خداوند به او فرمود: ﴿وَمَآ أَعۡجَلَكَ عَن قَوۡمِكَ يَٰمُوسَىٰ﴾ چه چیز باعث شده تا پیش از آنها بیایی؟ و چرا صبر نکردی تا با هم بیایید؟
التفاسير العربية:
قَالَ هُمْ اُولَآءِ عَلٰۤی اَثَرِیْ وَعَجِلْتُ اِلَیْكَ رَبِّ لِتَرْضٰی ۟
گفت: ﴿هُمۡ أُوْلَآءِ عَلَىٰٓ أَثَرِي ﴾ آنها به دنبال من هستند؛ یعنی به من نزدیک بوده، و به زودی از پشت سر من خواهند رسید. و آنچه مرا وادار کرد تا پیش از دیگران به سوی میعاد تو بشتابم، طلب نزدیکی و شتاب در جستن خشنودی و علاقمندی به تو بود. خداوند به او فرمود:
التفاسير العربية:
قَالَ فَاِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَاَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ ۟
﴿فَإِنَّا قَدۡ فَتَنَّا قَوۡمَكَ مِنۢ بَعۡدِكَ﴾ قطعاً ما بعد از تو، قومت را دچار فتنه کردیم و آنان را آزمودیم؛ یعنی با عبادت گوساله، آنان را آزمودیم، پس صبر نکردند. و چون آزمایش و بلا به آنها رسید، کفر ورزیدند. ﴿وَأَضَلَّهُمُ ٱلسَّامِرِيُّ﴾ و سامری آنها را گمراه ساخت.﴿فَأَخۡرَجَ لَهُمۡ عِجۡلٗا جَسَدٗا لَّهُۥ خُوَارٞ فَقَالُواْ هَٰذَآ إِلَٰهُكُمۡ وَإِلَٰهُ مُوسَىٰ فَنَسِيَ﴾ پس مجسّمۀ گوساله را برای آنها ساخت که صدایی مانند صدای گاو داشت و به آنان گفت: «این خدای شما و خدای موسی است، و موسی آن را فراموش کرده است.» بنابراین بنی‌اسرائیل گمراه شدند و آن را پرستش کردند. و هارون آنها را نهی کرد، اما باز نیامدند.
التفاسير العربية:
فَرَجَعَ مُوْسٰۤی اِلٰی قَوْمِهٖ غَضْبَانَ اَسِفًا ۚ۬— قَالَ یٰقَوْمِ اَلَمْ یَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْدًا حَسَنًا ؕ۬— اَفَطَالَ عَلَیْكُمُ الْعَهْدُ اَمْ اَرَدْتُّمْ اَنْ یَّحِلَّ عَلَیْكُمْ غَضَبٌ مِّنْ رَّبِّكُمْ فَاَخْلَفْتُمْ مَّوْعِدِیْ ۟
موسی در حالی که خشمگین و اندوهناک بود، به سوی قومش بازگشت و کارشان را نکوهش و تقبیح نمود و به آنها گفت: ﴿يَٰقَوۡمِ أَلَمۡ يَعِدۡكُمۡ رَبُّكُمۡ وَعۡدًا حَسَنًا﴾ ای قوم من! مگر پروردگارتان به شما وعده‌ای نیکو نداد که تورات را بر شما نازل ‌نماید؟ ﴿أَفَطَالَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡعَهۡدُ﴾ آیا مدّت جدایی من از شما به طول انجامید، و غیبت من را طولانی احساس کردید؟ حال آنکه مدتی کوتاه بود؟ این گفتۀ بسیاری از مفسّران است. و احتمال دارد که معنی‌اش این باشد که آیا از دوران نبوت و رسالت، مدتی طولانی بر شما گذشته است، درنتیجه شما هیچ علم و آگاهی نسبت به نبوت ندارید؟ و به خاطر گذشت زیاد زمان، نشانه‌ها و آثار آن از بین رفته و شما به سبب غالب بودن جهالت، و آگاهی نداشتن به آثار رسالت، چیزی دیگر به جز خداوند را عبادت کردید؟ یعنی چنین نیست، بلکه نبوت در میان شماست، و بدان علم و آگاهی دارید، و هیچ عذری از شما پذیرفته نیست. بلکه با این کارتان خواسته‌اید خشمی از جانب خداوند شما را فرا بگیرد؛ یعنی اسباب حلول خشم الهی را فراهم آوردید؛ و آنچه موجب عذاب الهی است، انجام دادید. ﴿فَأَخۡلَفۡتُم مَّوۡعِدِي﴾ و از وعده‌ام تخلف کردید؛ آنگاه که شما را به استقامت توصیه کردم، و هارون را در مورد شما سفارش نمودم؛ و رعایت حال مرا نکردید، و برای هارون که در میانتان بود، احترامی قایل نشدید.
التفاسير العربية:
قَالُوْا مَاۤ اَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلٰكِنَّا حُمِّلْنَاۤ اَوْزَارًا مِّنْ زِیْنَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنٰهَا فَكَذٰلِكَ اَلْقَی السَّامِرِیُّ ۟ۙ
قومش به او گفتند: آنچه ما انجام دادیم، از روی قصد و اختیار نبود؛ بلکه انگیزه و سبب آن این بود که ما از زیور آلاتِ زیادِ قبطی‌ها که نزد ما بود، به خاطر آنکه مرتکب گناه نشویم، پرهیز کرده و آن را دور انداختیم. گفته می‌شود آنها زیور آلات زیادی را از قبطی‌ها به امانت گرفته بودند، و همراه با آنها از آنجا حرکت کردند، سپس آن را دور انداختند. وقتی موسی به میعاد رفت، آن را جمع کردند تا بعد از آنکه موسی برگشت، درمورد آن گفتگو نمایند. سامری روز غرق شدن فرعون و فرعونیان، رد پای رسولِ خدا به سوی موسی را دید، و از رد پایش مشتی خاک برداشت، و چون آن را بر چیزی می‌پاشید ـ به جهت آزمایش و امتحان ـ زنده می‌شد. پس یک مشت را روی این مجسّمه که به صورت گوساله ساخته بود پاشید، و گوساله حرکت کرد، و دارای صدایی شد. و گفتند موسی به دنبال جستجوی پروردگارش رفته است، حال آنکه پروردگارش اینجاست، پس او آن را فراموش کرده است. و این از بی‌عقلی و بی‌خردی آنها بود؛ زیرا وقتی این گوسالۀ عجیب را دیدند که صدایی داشت درحالی که جامد و بی‌جان بود، گمان بردند که خداوند زمین و آسمان‌ها همین است.
التفاسير العربية:
فَاَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَّهٗ خُوَارٌ فَقَالُوْا هٰذَاۤ اِلٰهُكُمْ وَاِلٰهُ مُوْسٰی ۚۙ۬— فَنَسِیَ ۟ؕ
قومش به او گفتند: آنچه ما انجام دادیم، از روی قصد و اختیار نبود؛ بلکه انگیزه و سبب آن این بود که ما از زیور آلاتِ زیادِ قبطی‌ها که نزد ما بود، به خاطر آنکه مرتکب گناه نشویم، پرهیز کرده و آن را دور انداختیم. گفته می‌شود آنها زیور آلات زیادی را از قبطی‌ها به امانت گرفته بودند، و همراه با آنها از آنجا حرکت کردند، سپس آن را دور انداختند. وقتی موسی به میعاد رفت، آن را جمع کردند تا بعد از آنکه موسی برگشت، درمورد آن گفتگو نمایند. سامری روز غرق شدن فرعون و فرعونیان، رد پای رسولِ خدا به سوی موسی را دید، و از رد پایش مشتی خاک برداشت، و چون آن را بر چیزی می‌پاشید ـ به جهت آزمایش و امتحان ـ زنده می‌شد. پس یک مشت را روی این مجسّمه که به صورت گوساله ساخته بود پاشید، و گوساله حرکت کرد، و دارای صدایی شد. و گفتند موسی به دنبال جستجوی پروردگارش رفته است، حال آنکه پروردگارش اینجاست، پس او آن را فراموش کرده است. و این از بی‌عقلی و بی‌خردی آنها بود؛ زیرا وقتی این گوسالۀ عجیب را دیدند که صدایی داشت درحالی که جامد و بی‌جان بود، گمان بردند که خداوند زمین و آسمان‌ها همین است.
التفاسير العربية:
اَفَلَا یَرَوْنَ اَلَّا یَرْجِعُ اِلَیْهِمْ قَوْلًا ۙ۬— وَّلَا یَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَّلَا نَفْعًا ۟۠
﴿أَفَلَا يَرَوۡنَ أَلَّا يَرۡجِعُ إِلَيۡهِمۡ قَوۡلٗا﴾ آیا آنان نمی‌بینند که این گوساله، پاسخی به آنان نمی‌دهد؛ یعنی سخن نمی‌گوید و با آنها گفتگو نمی‌کند، و آنها با آن به گفتگو نمی‌پردازند و برای آنان هیچ سود و زیانی ندارد؟ و کسی سزاوار عبادت است که دارای کمال و سخن و کار باشد. چیزی که از پرستش‌کنندگان ناقص تر است، سزاوار پرستش نیست. آنان سخن می‌گویند و توانایی برخی کارها را دارند، و می‌توانند سودی بیاورند و زیانی را دفع نمایند، اگر خداوند به آنها توانایی این کار را بدهد؛ اما این گوساله هیچ کاری از دستش ساخته نیست، و از خود آنها ناقص‌تر و ضعیف‌تر است.
التفاسير العربية:
وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هٰرُوْنُ مِنْ قَبْلُ یٰقَوْمِ اِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهٖ ۚ— وَاِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمٰنُ فَاتَّبِعُوْنِیْ وَاَطِیْعُوْۤا اَمْرِیْ ۟
یعنی آنها در پرستش گوساله معذور نیستند، گرچه آنان در اصلِ عبادت آن دچار شبهه شده بودند. اما هارون آنها را از عبادت آن نهی کرد، و به آنان خبر داد که این آزمونی است، پروردگارتان، خداوند مهربان است که همۀ نعمت‌های ظاهری و باطنی شما از جانب اوست، و او بلاها و مصیبت‌ها را دور می‌نماید. و هارون آنها را دستور داد تا از او پیروی کنند و از گوساله دوری نمایند؛
التفاسير العربية:
قَالُوْا لَنْ نَّبْرَحَ عَلَیْهِ عٰكِفِیْنَ حَتّٰی یَرْجِعَ اِلَیْنَا مُوْسٰی ۟
پس انکار کردند و گفتند: ﴿لَن نَّبۡرَحَ عَلَيۡهِ عَٰكِفِينَ حَتَّىٰ يَرۡجِعَ إِلَيۡنَا مُوسَىٰ﴾ ما پیوسته به پرستش این گوساله ادامه می‌دهیم تا موسی به سوی ما برگردد.
التفاسير العربية:
قَالَ یٰهٰرُوْنُ مَا مَنَعَكَ اِذْ رَاَیْتَهُمْ ضَلُّوْۤا ۟ۙ
موسی برادرش را سرزنش کرد و گفت: ﴿يَٰهَٰرُونُ مَا مَنَعَكَ إِذۡ رَأَيۡتَهُمۡ ضَلُّوٓاْ أَلَّا تَتَّبِعَنِ﴾ ای هارون! چون آنان را دیدی که گمراه شده‌اند، چه چیزی تو را بازداشت که به دنبال من بیایی و مرا خبر کنی تا شتابان به سوی آنها باز گردم؟! ﴿أَفَعَصَيۡتَ أَمۡرِي﴾ آیا از دستور من سرپیچی کردی که به تو گفتم: ﴿ٱخۡلُفۡنِي فِي قَوۡمِي وَأَصۡلِحۡ وَلَا تَتَّبِعۡ سَبِيلَ ٱلۡمُفۡسِدِينَ﴾ در میان قومم، جانشین من باش و کار خوب انجام بده و اصلاح کن و از راه فسادکاران پیروی مکن؟
التفاسير العربية:
اَلَّا تَتَّبِعَنِ ؕ— اَفَعَصَیْتَ اَمْرِیْ ۟
موسی برادرش را سرزنش کرد و گفت: ﴿يَٰهَٰرُونُ مَا مَنَعَكَ إِذۡ رَأَيۡتَهُمۡ ضَلُّوٓاْ أَلَّا تَتَّبِعَنِ﴾ ای هارون! چون آنان را دیدی که گمراه شده‌اند، چه چیزی تو را بازداشت که به دنبال من بیایی و مرا خبر کنی تا شتابان به سوی آنها باز گردم؟! ﴿أَفَعَصَيۡتَ أَمۡرِي﴾ آیا از دستور من سرپیچی کردی که به تو گفتم: ﴿ٱخۡلُفۡنِي فِي قَوۡمِي وَأَصۡلِحۡ وَلَا تَتَّبِعۡ سَبِيلَ ٱلۡمُفۡسِدِينَ﴾ در میان قومم، جانشین من باش و کار خوب انجام بده و اصلاح کن و از راه فسادکاران پیروی مکن؟
التفاسير العربية:
قَالَ یَبْنَؤُمَّ لَا تَاْخُذْ بِلِحْیَتِیْ وَلَا بِرَاْسِیْ ۚ— اِنِّیْ خَشِیْتُ اَنْ تَقُوْلَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِیْۤ اِسْرَآءِیْلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِیْ ۟
موسی از آنجا که خشمگین بود و می‌خواست هارون را سرزنش کند، سر و ریش هارون را گرفت و کشید. پس هارون گفت: ﴿يَبۡنَؤُمَّ﴾ ای پسر مادرم! تا مهربانی‌اش را برانگیزد، وگرنه هارون برادر تنی موسی بود. ﴿لَا تَأۡخُذۡ بِلِحۡيَتِي وَلَا بِرَأۡسِيٓۖ إِنِّي خَشِيتُ أَن تَقُولَ فَرَّقۡتَ بَيۡنَ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ وَلَمۡ تَرۡقُبۡ قَوۡلِي﴾ نه ریش مرا بگیر و نه موی سرم را، همانا من ترسیدم که تو بگویی بین بنی‌اسرائیل جدایی افکندی و سخن مرا پاس نداشتی. شما مرا دستور دادی تا جانشین تو در میان قوم باشم. پس اگر دنبال شما می‌آمدم، آنچه را که مرا به پایبندی به آن دستور دادی، ترک می‌کردم. و از سرزنش تو ترسیدم، و اینکه بگویی میان بنی‌اسرائیل جدایی افکندی و آنها را رها نمودی بدون اینکه نگهبان و خلیفۀ ارشد داشته باشند؛ زیرا این کار، آنها را دچار تفرقه کرده و اتحاد آنها را از بین می‌برد. پس مرا با گروه ستمکاران قرار مده، و دشمنان را شاد مکن. موسی به خاطر آنچه با برادرش انجام داد که مستحق آن نبود، پشیمان شد. پس گفت: ﴿قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَلِأَخِي وَأَدۡخِلۡنَا فِي رَحۡمَتِكَۖ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِينَ﴾ پروردگارا! مرا و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمت خویش داخل کن، و تو مهربان‌ترین مهربانانی.
التفاسير العربية:
قَالَ فَمَا خَطْبُكَ یٰسَامِرِیُّ ۟
سپس به سامری روی آورد و گفت: ﴿فَمَا خَطۡبُكَ يَٰسَٰمِرِيُّ﴾ ای سامری! تو را چه شد که این کار را کردی؟ پس سامری گفت:
التفاسير العربية:
قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ یَبْصُرُوْا بِهٖ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ اَثَرِ الرَّسُوْلِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذٰلِكَ سَوَّلَتْ لِیْ نَفْسِیْ ۟
﴿بَصُرۡتُ بِمَا لَمۡ يَبۡصُرُواْ بِهِۦ﴾ به چیزی آگاه شدم که بنی‌اسرائیل به آن آگاهی نیافتند؛ مشتی از خاکِ ردّ پای فرستادۀ خدا را برداشتم. و آن جبرئیل بود که آنگاه از دریا بیرون آمدند، و فرعون و لشکریانش غرق شدند؛ سامری او را سوار بر اسب دید، پس مشتی خاک از رد سم اسبش برداشت و آن را بر گوساله پاشید، آن طور که مفسّران گفته‌اند. ﴿وَكَذَٰلِكَ سَوَّلَتۡ لِي نَفۡسِي﴾ و این چنین نفسِ من این کار را در نظرم آراست که این مشت خاک را بردارم، سپس آن را بیفکنم و چنین شد.
التفاسير العربية:
قَالَ فَاذْهَبْ فَاِنَّ لَكَ فِی الْحَیٰوةِ اَنْ تَقُوْلَ لَا مِسَاسَ ۪— وَاِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَّنْ تُخْلَفَهٗ ۚ— وَانْظُرْ اِلٰۤی اِلٰهِكَ الَّذِیْ ظَلْتَ عَلَیْهِ عَاكِفًا ؕ— لَنُحَرِّقَنَّهٗ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهٗ فِی الْیَمِّ نَسْفًا ۟
پس موسی به سامری گفت: ﴿فَٱذۡهَبۡ﴾ برو و از من دور شو، ﴿فَإِنَّ لَكَ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ﴾ بی‌گمان کیفر و مجازات تو در دنیا، این است که هیچ کسی به تو نزدیک نشود و کسی تو را دست نزند؛ و اگر کسی بخواهد به تو نزدیک شود، باید بگویی مرا دست نزنید، و به من نزدیک نشوید؛ و این کیفر، به خاطر کار زشتت می‌باشد، چون او چیزی را دست زده بود که دیگران دست نزده بودند، و کاری کرده بود که کسی دیگر آن را نکرده بود. ﴿وَإِنَّ لَكَ مَوۡعِدٗا لَّن تُخۡلَفَهُۥ﴾ و به راستی وعده‌ای داری که هرگز در حق تو خلاف آن رفتار نشود. پس در برابر عملِ خوب و بدِ خود، مجازات خواهی شد. ﴿وَٱنظُرۡ إِلَىٰٓ إِلَٰهِكَ ٱلَّذِي ظَلۡتَ عَلَيۡهِ عَاكِفٗا﴾ و به معبودت؛ یعنی گوساله -که پیوسته به عبادت آن می‌پرداختی- بنگر، ﴿لَّنُحَرِّقَنَّهُۥ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُۥ فِي ٱلۡيَمِّ نَسۡفًا﴾ قطعاً آن را می‌سوزانیم، سپس خاکسترش را به دریا می‌ریزیم، و پراکنده می‌سازیم. و موسی چنین کرد. پس اگر آن گوساله خدا بود، نمی‌گذاشت اذیت و آزاری به او برسد؛ و کسی را که قصد آسیب زدن به وی داشت، نابود می‌کرد. محبت گوساله در دل بنی اسرائیل جای گرفته بود، پس موسی خواست آن را از بین ببرد، و آنها خود مشاهده کردند که موسی گوساله را طوری از بین برد که امکان نداشت دوباره آن را درست نمایند. و موسی آن را سوزاند، و خاکسترش را در دریا انداخت تا محبت گوساله از دل‌های بنی اسرائیل بیرون رود، آن طور که خود گوساله از بین رفت؛ زیرا در وجود انسان‌ها، انگیزه و سببی قوی وجود دارد که آدمی را به سوی باطل فرا می‌خواند. وقتی باطل بودنِ گوساله برایشان روشن شد، موسی آنان را از کسی خبر داد که تنها او سزاوار پرستش است، یگانه است و شریکی ندارد. پس گفت:
التفاسير العربية:
اِنَّمَاۤ اِلٰهُكُمُ اللّٰهُ الَّذِیْ لَاۤ اِلٰهَ اِلَّا هُوَ ؕ— وَسِعَ كُلَّ شَیْءٍ عِلْمًا ۟
﴿إِنَّمَآ إِلَٰهُكُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِي لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ وَسِعَ كُلَّ شَيۡءٍ عِلۡمٗا﴾ هیچ معبود راستینی جز او نیست، و جز او هیچ چیزی نباید به خدایی گرفته ‌شود، و جز او نباید کسی دیگر پرستش شود، و کسی دیگر را دوست داشت، و به کسی دیگر امیدوار بود، و از کسی دیگر ترسید، و کسی دیگر را فرا خواند؛ چون او ذات کاملی است که نام‌های نیکو و صفات عالی دارد، و دانش او همه چیز را فراگرفته است؛ خداوندی که بندگان هیچ نعمتی ندارند مگر اینکه از جانب اوست؛ و کسی جز او، بدی و شر را دور نمی‌نماید. پس هیچ خدایی جز او نیست، و هیچ معبود راستینی غیر از او وجود ندارد.
التفاسير العربية:
كَذٰلِكَ نَقُصُّ عَلَیْكَ مِنْ اَنْۢبَآءِ مَا قَدْ سَبَقَ ۚ— وَقَدْ اٰتَیْنٰكَ مِنْ لَّدُنَّا ذِكْرًا ۟ۖۚ
خداوند متعال به سبب اینکه پیامبرش صلی الله علیه وسلم را برای پیشینیان بازگو می‌کند، و جریانات گذشتگان را برای او تعریف می‌نماید، مانند این داستان عظیم و احکام و چیزهای دیگری که در آن است که هیچ یک از اهل‌کتاب آن را انکار نمی‌کند، بر پیامبرش منّت می‌گذارد. پس تو ای پیامبر! اخبار پیشینیان را نخوانده‌ای و آن را از کسی یاد نگرفته‌ای. بنابراین اخبار یقینی و درستی که تو بازگو می‌کنی، بیانگر آن است که تو پیامبر برحقّ خداوند هستی؛ و آنچه آورده‌ای، راست و درست است. پس فرمود: ﴿وَقَدۡ ءَاتَيۡنَٰكَ مِن لَّدُنَّا ذِكۡرٗا﴾ و به راستی از نزد خویش، پند و اندرزی به تو داده‌ایم که بخششی گرانبها و ارجمند است.﴿ذِكۡرٗا﴾ و آن این قرآن کریم است که اخبار پیشینیان و پسینیان را بیان می‌نماید؛ و اسما و صفات کامل الهی و احکام و اوامر و نواهی و جزا را ذکر می‌نماید تا از آن عبرت گرفته ‌شود.و این بیانگر آن است که قرآن بهترین احکام و فرمان‌ها را در بر دارد که عقل‌ها و سرشت‌ها به نیکی و کمال آن گواهی می‌دهند؛ و قرآن هر آنچه را خداوند در آن نهاده است، بازگو می‌نماید. و قرآن پندی است برای پیامبر و امتش؛ پس باید آن را بپذیرند، و در مقابل آن سر تسلیم فرود آورند، و از آن اطاعت نمایند، و آن را تعظیم کنند، و در پرتو نور قرآن به راه راست راهیاب شوند، و به یاد گرفتن و یاد دادن آن روی بیاورند.
التفاسير العربية:
مَنْ اَعْرَضَ عَنْهُ فَاِنَّهٗ یَحْمِلُ یَوْمَ الْقِیٰمَةِ وِزْرًا ۟ۙ
اما اعراض و رویگردانی از قرآن، یا آنچه که از رویگردانی بزرگ‌تر است -که آن هم عبارت است از انکار آن- کفر ورزیدن به این نعمت است؛ و هر کس چنین کند، سزاوار عذاب و کیفر است. بنابراین فرمود: ﴿مَّنۡ أَعۡرَضَ عَنۡهُ﴾ و هر کس از قرآن رویگردان شود و به آن ایمان نیاورد، یا اوامر و نواهی‌اش را نپذیرد، یا در آموختن مفاهیمِ واجبِ آن سستی ورزد، ﴿فَإِنَّهُۥ يَحۡمِلُ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وِزۡرًا﴾ به درستی که در روز قیامت بار سنگینی بر دوش خواهد داشت؛ و آن، بار گناهانش می‌باشد که به سبب آن، از قرآن روی برتافته و به کفر و هجران روی آورده است.
التفاسير العربية:
خٰلِدِیْنَ فِیْهِ ؕ— وَسَآءَ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیٰمَةِ حِمْلًا ۟ۙ
﴿خَٰلِدِينَ فِيهِ﴾ در [جهنّمِ] گناهانشان جاودانه می‌مانند؛ زیرا عذاب، همان اعمال است که به عذابی برای صاحبان خود تبدیل می‌شوند؛ و کوچک بودن و بزرگ بودن عذاب، برحسب گناهان است. ﴿وَسَآءَ لَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ حِمۡلٗا﴾ و چه بسیار بار بدی است که در روز قیامت [بر دوش] خواهند داشت! و چه بد است عذابی که در روز قیامت با آن عذاب داده می‌شوند!
التفاسير العربية:
یَّوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّوْرِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِیْنَ یَوْمَىِٕذٍ زُرْقًا ۟
سپس خداوند متعال ادامه داده، و احوال روز قیامت و وحشت‌های آن را بیان کرده و می‌فرماید: ﴿يَوۡمَ يُنفَخُ فِي ٱلصُّورِ﴾ وقتی که در صور دمیده شد، مردم هر یک طبق حالتش از قبرهایشان بیرون آمده؛ و پرهیزگاران به صورت مهمان، در نزد پروردگارشان گرد آورده می‌شوند، و گناهکاران درحالی که از ترس و اضطراب و تشنگی، چهره و اندامی کبود دارند، گرد آورده می‌شوند؛
التفاسير العربية:
یَّتَخَافَتُوْنَ بَیْنَهُمْ اِنْ لَّبِثْتُمْ اِلَّا عَشْرًا ۟
و در مورد کوتاهی زندگی دنیا، و سرعتِ آمدن قیامت، آهسته حرف می‌زنند. پس بعضی می‌گویند: جز ده روز در دنیا بیشتر نماندیم، و برخی چیزی دیگر می‌گویند، و خداوند حرف‌های آهستۀ آنها را می‌داند، و آنچه را که می‌گویند، می‌شنود: ﴿إِذۡ يَقُولُ أَمۡثَلُهُمۡ طَرِيقَةً﴾ آنگاه کسی که در به تصویر کشیدن کوتاهی زندگی دنیا، به حقیقت نزدیک‌تر است، می‌گوید: ﴿إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا يَوۡمٗا﴾ شما جز یک روز در دنیا به سر نبرده‌اید‍‍! منظور از این، پشیمانی بزرگ است. آنان پشیمان می‌شوند که چگونه اوقات کوتاه دنیا را ضایع کردند و در غفلت و فراموشی به سر بردند؛ و از آنچه که به آنها فایده می‌داد، رویگردان شدند و به چیزهایی روی آوردند که به زیانشان بود. پس اینک روز سزا فرا رسیده، و وعید ثابت شده، و چیزی جز پشیمانی و دعا برای هلاک و نابود شدنشان نمانده است. چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿قَٰلَ كَمۡ لَبِثۡتُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ عَدَدَ سِنِينَ قَالُواْ لَبِثۡنَا يَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ يَوۡمٖ فَسۡ‍َٔلِ ٱلۡعَآدِّينَ قَٰلَ إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا قَلِيلٗاۖ لَّوۡ أَنَّكُمۡ كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ﴾ می‌گوید: «چند سال در زمین مانده‌اید؟» می‌گویند: «یک روز یا بخشی از یک روز مانده‌ایم. از شمارشگران بپرس.» می‌گوید: «نمانده‌اید مگر اندکی، اگر می‌دانید.»
التفاسير العربية:
نَحْنُ اَعْلَمُ بِمَا یَقُوْلُوْنَ اِذْ یَقُوْلُ اَمْثَلُهُمْ طَرِیْقَةً اِنْ لَّبِثْتُمْ اِلَّا یَوْمًا ۟۠
و در مورد کوتاهی زندگی دنیا، و سرعتِ آمدن قیامت، آهسته حرف می‌زنند. پس بعضی می‌گویند: جز ده روز در دنیا بیشتر نماندیم، و برخی چیزی دیگر می‌گویند، و خداوند حرف‌های آهستۀ آنها را می‌داند، و آنچه را که می‌گویند، می‌شنود: ﴿إِذۡ يَقُولُ أَمۡثَلُهُمۡ طَرِيقَةً﴾ آنگاه کسی که در به تصویر کشیدن کوتاهی زندگی دنیا، به حقیقت نزدیک‌تر است، می‌گوید: ﴿إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا يَوۡمٗا﴾ شما جز یک روز در دنیا به سر نبرده‌اید‍‍! منظور از این، پشیمانی بزرگ است. آنان پشیمان می‌شوند که چگونه اوقات کوتاه دنیا را ضایع کردند و در غفلت و فراموشی به سر بردند؛ و از آنچه که به آنها فایده می‌داد، رویگردان شدند و به چیزهایی روی آوردند که به زیانشان بود. پس اینک روز سزا فرا رسیده، و وعید ثابت شده، و چیزی جز پشیمانی و دعا برای هلاک و نابود شدنشان نمانده است. چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿قَٰلَ كَمۡ لَبِثۡتُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ عَدَدَ سِنِينَ قَالُواْ لَبِثۡنَا يَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ يَوۡمٖ فَسۡ‍َٔلِ ٱلۡعَآدِّينَ قَٰلَ إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا قَلِيلٗاۖ لَّوۡ أَنَّكُمۡ كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ﴾ می‌گوید: «چند سال در زمین مانده‌اید؟» می‌گویند: «یک روز یا بخشی از یک روز مانده‌ایم. از شمارشگران بپرس.» می‌گوید: «نمانده‌اید مگر اندکی، اگر می‌دانید.»
التفاسير العربية:
وَیَسْـَٔلُوْنَكَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ یَنْسِفُهَا رَبِّیْ نَسْفًا ۟ۙ
خداوند متعال از صحنه‌های وحشتناک قیامت، و از زلزله‌ها، و آشفتگی‌های آن روز، خبر می‌دهد. پس فرمود: ﴿وَيَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡجِبَالِ﴾ و از تو دربارۀ کوه‌ها می‌پرسند که روز قیامت خداوند با آنها چکار می‌کند؟ آیا کوه‌ها به حال خود باقی می‌مانند یا نه؟ ﴿فَقُلۡ يَنسِفُهَا رَبِّي نَسۡفٗا﴾ بگو: پروردگارم آنها را از جا می‌کَنَد، و چون پنبه و ریگ می‌شوند، سپس آنها را در هم می‌کوبد و تبدیل به غباری پراکنده می‌گردند، و خداوند آنها را با زمین یکسان می‌نماید، و زمین را هامونی صاف و هموار می‌گرداند که بیننده ﴿لَّا تَرَىٰ فِيهَا عِوَجٗا﴾ از بس که صاف است، در آن نشیبی نمی‌بیند، ﴿وَلَآ أَمۡتٗا﴾ و در آن درّه‌ها و پستی‌ها یا بلندی‌هایی مشاهده نمی‌کند. پس زمین هموار می‌شود، و برای خلائق پهن می‌گردد، و خداوند آن را چون سفره می‌گشاید، و همۀ مردم در یک جا قرار می‌گیرند.
التفاسير العربية:
فَیَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا ۟ۙ
خداوند متعال از صحنه‌های وحشتناک قیامت، و از زلزله‌ها، و آشفتگی‌های آن روز، خبر می‌دهد. پس فرمود: ﴿وَيَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡجِبَالِ﴾ و از تو دربارۀ کوه‌ها می‌پرسند که روز قیامت خداوند با آنها چکار می‌کند؟ آیا کوه‌ها به حال خود باقی می‌مانند یا نه؟ ﴿فَقُلۡ يَنسِفُهَا رَبِّي نَسۡفٗا﴾ بگو: پروردگارم آنها را از جا می‌کَنَد، و چون پنبه و ریگ می‌شوند، سپس آنها را در هم می‌کوبد و تبدیل به غباری پراکنده می‌گردند، و خداوند آنها را با زمین یکسان می‌نماید، و زمین را هامونی صاف و هموار می‌گرداند که بیننده ﴿لَّا تَرَىٰ فِيهَا عِوَجٗا﴾ از بس که صاف است، در آن نشیبی نمی‌بیند، ﴿وَلَآ أَمۡتٗا﴾ و در آن درّه‌ها و پستی‌ها یا بلندی‌هایی مشاهده نمی‌کند. پس زمین هموار می‌شود، و برای خلائق پهن می‌گردد، و خداوند آن را چون سفره می‌گشاید، و همۀ مردم در یک جا قرار می‌گیرند. بنابراین فرمود:
التفاسير العربية:
لَّا تَرٰی فِیْهَا عِوَجًا وَّلَاۤ اَمْتًا ۟ؕ
خداوند متعال از صحنه‌های وحشتناک قیامت، و از زلزله‌ها، و آشفتگی‌های آن روز، خبر می‌دهد. پس فرمود: ﴿وَيَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡجِبَالِ﴾ و از تو دربارۀ کوه‌ها می‌پرسند که روز قیامت خداوند با آنها چکار می‌کند؟ آیا کوه‌ها به حال خود باقی می‌مانند یا نه؟ ﴿فَقُلۡ يَنسِفُهَا رَبِّي نَسۡفٗا﴾ بگو: پروردگارم آنها را از جا می‌کَنَد، و چون پنبه و ریگ می‌شوند، سپس آنها را در هم می‌کوبد و تبدیل به غباری پراکنده می‌گردند، و خداوند آنها را با زمین یکسان می‌نماید، و زمین را هامونی صاف و هموار می‌گرداند که بیننده ﴿لَّا تَرَىٰ فِيهَا عِوَجٗا﴾ از بس که صاف است، در آن نشیبی نمی‌بیند، ﴿وَلَآ أَمۡتٗا﴾ و در آن درّه‌ها و پستی‌ها یا بلندی‌هایی مشاهده نمی‌کند. پس زمین هموار می‌شود، و برای خلائق پهن می‌گردد، و خداوند آن را چون سفره می‌گشاید، و همۀ مردم در یک جا قرار می‌گیرند. بنابراین فرمود:
التفاسير العربية:
یَوْمَىِٕذٍ یَّتَّبِعُوْنَ الدَّاعِیَ لَا عِوَجَ لَهٗ ۚ— وَخَشَعَتِ الْاَصْوَاتُ لِلرَّحْمٰنِ فَلَا تَسْمَعُ اِلَّا هَمْسًا ۟
﴿يَوۡمَئِذٖ يَتَّبِعُونَ ٱلدَّاعِيَ﴾ در آن روز، وقتی که از قبرهایشان برانگیخته می‌شوند، منادی آنها را برای حضور و جمع شدن در جایگاه فرا می‌خواند. پس درحالی که به او چشم دوخته‌اند و به چپ و راست منحرف نمی‌شوند، از او پیروی می‌کنند، ﴿لَا عِوَجَ لَهُۥ﴾ یعنی فراخوانِ دعوتگر برای همۀ مخلوقات، حق و روشن است، و هیچ کژی و خلافی در آن وجود ندارد، و همه صدای او را می‌شنوند، و همه را فریاد می‌زند. پس در جایگاه قیامت حاضر می‌شوند، درحالی که صداهایشان در برابر خداوندِ مهربان فروکش کرده و رو به کاستی نهاده است. ﴿فَلَا تَسۡمَعُ إِلَّا هَمۡسٗا﴾ و جز صدای آهسته، چیزی نمی‌شنوی. یعنی جز صدای پاها یا صدای آهسته و پنهانِ زیر لبان، چیزی نمی‌شنوی، و همه منتظر صدور حکم الهی هستند، سکوت و فروتنی وگوش فرا دادن، برآنها حکمفرماست، و فروتن و سر به زیرند. و ثروتمندان و فقرا و مردان و زنان و آزادگان و بردگان و پادشاهان و عموم مردم را می‌بینی که همه ساکت و چشم‌هایشان پایین است و فروتن‌اند و بر زانوهایشان افتاده‌اند؛ نمی‌دانند در مورد آنان چگونه قضاوت می‌شود، و با آنها چه خواهد شد؛ هر کس به خودش مشغول است و به فکر پدر و برادر و دوستش نیست. ﴿لِكُلِّ ٱمۡرِيٕٖ مِّنۡهُمۡ يَوۡمَئِذٖ شَأۡنٞ يُغۡنِيهِ﴾ هر شخصی از آنان، در آن روز مشغولیتی دارد که او را [از اندیشیدن به دیگران] بی‌نیاز می‌کند. و سرانجام، حاکم عادل و جزادهنده حکم می‌نماید؛ و نیکوکار را در برابر نیکی‌اش پاداش می‌دهد، و بدکار را محروم و ناکام می‌گرداند. اما همۀ مخلوقات، از پروردگارِ بزرگوار و بخشنده و مهربان امید دارند که آنان را از فضائل و احسان و آمرزش خود -که زبان‌ها نمی‌توانند آن را تعبیر نمایند و افکار، توان تصور آن را ندارند- بهره‌مند سازد، و در آن روز همۀ خلائق به رحمت او چشم می‌دوزند. پس او کسانی را که به وی و به پیامبرانش ایمان آورده‌اند، به رحمت خویش اختصاص می‌دهد. پس اگر گفته شود چگونه چنین امیدی را دارند؟ و یا از کجا می‌دانید که چنین می‌شود؟ می‌گوییم: چون می‌دانیم که رحمتِ خداوند فراوان است و رحمتش بر خشمِ او غالب است. نیز از گستردگی بزرگواری و بخشش او که همۀ خلائق را فرا گرفته است، و از نعمت‌های فراوانی که در این دنیا وجود دارد، مشاهده می‌کنیم که چقدر اهل فضل و کرم است! به ‌ویژه فضل الهی در روز قیامت بسیار گسترده‌تر است؛ زیرا فرمودۀ الهی که می‌فرماید: ﴿وَخَشَعَتِ ٱلۡأَصۡوَاتُ لِلرَّحۡمَٰنِ﴾ و صداها در برابر خداوند رحمان فروکش می‌کند، ﴿إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ﴾ مگر کسی که خداوند رحمان به او اجازه داده باشد. و می‌فرماید: ﴿ٱلۡمُلۡكُ يَوۡمَئِذٍ ٱلۡحَقُّ لِلرَّحۡمَٰنِ﴾ فرمانرواییِ حقیقی در آن روز از آنِ خداوندِ رحمان است. و فرمودۀ پیامبر صلی الله علیه وسلم که می‌فرماید: «خداوند را صد رحمت است که برای بندگانش یک رحمت فرو فرستاده است تا با آن بر یکدیگر رحم ‌نمایند و با یکدیگر مهربانی ‌ورزند؛ حتی حیوان زبان بسته، سُم خود را بلند می‌کند تا مبادا فرزندش را لگد مال کند ، و این از رحمتی است که خداوند در دلش نهاده است؛ پس وقتی که روز قیامت می‌آید، این رحمت، با نود و نه رحمت دیگر می‌پیوندد و خداوند با آن بر بندگان رحم می‌نماید.» و می‌فرماید: «خداوند نسبت به بندگانش، از مادر به فرزندش مهربان‌تر است.» همۀ اینها دلیلی است بر فضل و احسان و رحمت خدا نسبت به بندگانش، به ویژه در روز قیامت. پس هر چه می‌توانی از رحمت او بگو، و رحمت خداوند بالاتر از آن چیزی است که می‌گویی، و تا آنجا که می‌توانی، رحمت الهی را تصور کن، باز هم رحمت الهی بالاتر از آن است. پس پاک است خداوندی که در دادگری و کیفرش به خلایق رحم می‌کند، همچنان‌که در فضل و احسان و پاداش دادن خود به آنان رحم می‌نماید. و بسی بلند و بالا و بزرگ و با شکوه و مهربان است خدایی که رحمت او همه چیز را فرا گرفته، و بخشش او هر موجود زنده‌ای را دربر گرفته، و آنان همواره و همیشه و در همۀ احوال به او نیازمندند. پس بندگان به اندازۀ یک چشم به هم زدن، نمی‌توانند از او بی‌نیاز باشند.
التفاسير العربية:
یَوْمَىِٕذٍ لَّا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ اِلَّا مَنْ اَذِنَ لَهُ الرَّحْمٰنُ وَرَضِیَ لَهٗ قَوْلًا ۟
﴿يَوۡمَئِذٖ لَّا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَرَضِيَ لَهُۥ قَوۡلٗا﴾ در آن روز، هیچ‌کسی از مردم نزد او شفاعت نمی‌کند مگر اینکه به او اجازۀ شفاعت داده شود؛ و خداوند اجازۀ شفاعت را به کسی نمی‌دهد مگر اینکه سخنش را بپسندد؛ یعنی شفاعتش را بپسندد، از قبیل: پیامبران و بندگان مقرّبش که به آنها اجازه می‌دهد تا در مورد کسی که سخن و کردارش پسندیده است، شفاعت کنند، و آن مؤمن مخلص است. پس اگر در یکی از این کارها خلل ایجاد شود، هیچ کس راهی برای شفاعت کردن ندارد.
التفاسير العربية:
یَعْلَمُ مَا بَیْنَ اَیْدِیْهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یُحِیْطُوْنَ بِهٖ عِلْمًا ۟
و مردم در آن جایگاه به دو گروه تقسیم می‌شوند: آنان‌که به سبب کفر ورزیدنشان ستم کرده‌اند، پس اینها بهره‌ای جز ناکامی و محرومیّت، و عذاب دردناک جهنم و ناخشنودی خداوند ندارند. گروه دوم کسانی هستند که ایمان آورده‌اند؛ ایمانی که بدان امر شده است، و کار شایسته از قبیل اعمال واجب و مسنون انجام داده‌اند، ﴿فَلَا يَخَافُ ظُلۡمٗا﴾ پس چنین کسانی از هیچ ستمی؛ یعنی از هیچ افزوده شدنی بر گناهانش ﴿وَلَا هَضۡمٗا﴾ و اینکه از نیکی‌هایشان کاسته شود، نمی‌هراسند، بلکه همۀ گناهانشان بخشوده ‌شده، و از عیب‌هایشان پاک می‌گردند و نیکی‌هایشان چند برابر می‌شود. ﴿وَإِن تَكُ حَسَنَةٗ يُضَٰعِفۡهَا وَيُؤۡتِ مِن لَّدُنۡهُ أَجۡرًا عَظِيمٗا﴾ و اگر نیکی باشد، آن را چند برابر می‌نماید، و از جانب خود، پاداشی بزرگ می‌دهد.
التفاسير العربية:
وَعَنَتِ الْوُجُوْهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّوْمِ ؕ— وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا ۟
و مردم در آن جایگاه به دو گروه تقسیم می‌شوند: آنان‌که به سبب کفر ورزیدنشان ستم کرده‌اند، پس اینها بهره‌ای جز ناکامی و محرومیّت، و عذاب دردناک جهنم و ناخشنودی خداوند ندارند. گروه دوم کسانی هستند که ایمان آورده‌اند؛ ایمانی که بدان امر شده است، و کار شایسته از قبیل اعمال واجب و مسنون انجام داده‌اند، ﴿فَلَا يَخَافُ ظُلۡمٗا﴾ پس چنین کسانی از هیچ ستمی؛ یعنی از هیچ افزوده شدنی بر گناهانش ﴿وَلَا هَضۡمٗا﴾ و اینکه از نیکی‌هایشان کاسته شود، نمی‌هراسند، بلکه همۀ گناهانشان بخشوده ‌شده، و از عیب‌هایشان پاک می‌گردند و نیکی‌هایشان چند برابر می‌شود. ﴿وَإِن تَكُ حَسَنَةٗ يُضَٰعِفۡهَا وَيُؤۡتِ مِن لَّدُنۡهُ أَجۡرًا عَظِيمٗا﴾ و اگر نیکی باشد، آن را چند برابر می‌نماید، و از جانب خود، پاداشی بزرگ می‌دهد.
التفاسير العربية:
وَمَنْ یَّعْمَلْ مِنَ الصّٰلِحٰتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا یَخٰفُ ظُلْمًا وَّلَا هَضْمًا ۟
و مردم در آن جایگاه به دو گروه تقسیم می‌شوند: آنان‌که به سبب کفر ورزیدنشان ستم کرده‌اند، پس اینها بهره‌ای جز ناکامی و محرومیّت، و عذاب دردناک جهنم و ناخشنودی خداوند ندارند. گروه دوم کسانی هستند که ایمان آورده‌اند؛ ایمانی که بدان امر شده است، و کار شایسته از قبیل اعمال واجب و مسنون انجام داده‌اند، ﴿فَلَا يَخَافُ ظُلۡمٗا﴾ پس چنین کسانی از هیچ ستمی؛ یعنی از هیچ افزوده شدنی بر گناهانش ﴿وَلَا هَضۡمٗا﴾ و اینکه از نیکی‌هایشان کاسته شود، نمی‌هراسند، بلکه همۀ گناهانشان بخشوده ‌شده، و از عیب‌هایشان پاک می‌گردند و نیکی‌هایشان چند برابر می‌شود. ﴿وَإِن تَكُ حَسَنَةٗ يُضَٰعِفۡهَا وَيُؤۡتِ مِن لَّدُنۡهُ أَجۡرًا عَظِيمٗا﴾ و اگر نیکی باشد، آن را چند برابر می‌نماید، و از جانب خود، پاداشی بزرگ می‌دهد.
التفاسير العربية:
وَكَذٰلِكَ اَنْزَلْنٰهُ قُرْاٰنًا عَرَبِیًّا وَّصَرَّفْنَا فِیْهِ مِنَ الْوَعِیْدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُوْنَ اَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْرًا ۟
و این چنین قرآن را، به زبانِ خوبِ عربی نازل کردیم که آن را می‌فهمید، و درک می‌کنید و کلمات و معنای آن بر شما پوشیده نمی‌ماند. ﴿وَصَرَّفۡنَا فِيهِ مِنَ ٱلۡوَعِيدِ﴾ و هشدارها را به شیوه‌های گوناگون در آن بازگو نمودیم؛ گاهی با ذکر نام‌های خدواند که بر عدالت و انتقام دلالت می‌نمایند، و گاهی با ذکر عذاب‌های عبرت‌آموز که امّت‌های گذشته به آن گرفتار شدند، نیز با سفارش امّت‌هایی که بعد از آنان آمدند تا از آن عبرت بگیرند؛ و گاهی با بیان پیامدهای گناهان و زشتی‌هایی که دارند، و گاهی با ذکر صحنه‌های وحشتناک و اضطراب آور قیامت، و گاهی با ذکر جهنم و انواع عذاب‌هایی که در آن وجود دارد. همۀ این موارد، ناشی از رحمتِ خدا نسبت به بندگان است تا از او بترسند و گناهان و بدی‌هایی را که به آنان زیان می‌رساند، رها سازند. ﴿أَوۡ يُحۡدِثُ لَهُمۡ ذِكۡرٗا﴾ یا باعث یادآوری و بیداری‌شان شود. و آنچه از طاعت و نیکی که به آنان سود می‌رساند، انجام می‌دهند. پس عربی بودن قرآن، و بیان وعیدها به شیوه‌های گوناگون در آن، بزرگ‌ترین سبب و انگیزه برای پرهیزگاری و عمل صالح می‌باشد. پس اگر به زبان عربی نمی‌بود، یا وعده و وعید در آن به شیوه‌های گوناگون بیان نمی‌شد، چنین اثری نداشت.
التفاسير العربية:
فَتَعٰلَی اللّٰهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ ۚ— وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْاٰنِ مِنْ قَبْلِ اَنْ یُّقْضٰۤی اِلَیْكَ وَحْیُهٗ ؗ— وَقُلْ رَّبِّ زِدْنِیْ عِلْمًا ۟
پس از آنکه خداوند، فرمانِ جزاییِ خود، و حکم دستوری و دینی‌اش را در مورد بندگانش در کتاب نازل نمود و بیان کرد که این، از آثارِ فرمانروایی او می‌باشد، فرمود: ﴿فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ﴾ خدا والا مقام و بلند و باشکوه است و از هرعیب و کاستی پاک است. خداوند ﴿ٱلۡمَلِكُ﴾ فرمانروا و پادشاه است؛ پادشاهی و فرمانروایی، صفتِ اوست؛ و خلایق، همه مملوک او هستند، و احکامِ تقدیری و شرعیِ وی در آنها نافذ و جاری است.﴿ٱلۡحَقُّ﴾ یعنی وجود و پادشاهی و کمالش حق است. پس صفاتِ کمال، جز برای خداوندِ باشکوه ثابت نمی‌شوند، و از جملۀ این صفت‌ها پادشاهی و فرمانروایی است؛ و دیگر آفریده‌ها، گرچه در بعضی اوقات، شاید بهره‌ای از فرمانروایی بر بعضی چیزها داشته باشند، اما این فرمانروایی، کوتاه و باطل است و از بین می‌رود، اما فرمانرواییِ پروردگار از بین نمی‌رود، و او پادشاهی زنده و پایدار و بزرگوار است. ﴿وَلَا تَعۡجَلۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مِن قَبۡلِ أَن يُقۡضَىٰٓ إِلَيۡكَ وَحۡيُهُۥ﴾ و در خواندن قرآن، پیش از آنکه بر تو وحی شود، عجله مکن؛ یعنی وقتی جبرئیل قرآن را بر تو می‌خواند، در فرا گرفتنِ آن شتاب مکن، و تند تند آیات را به‌دنبالِ جبرئیل تکرار مکن، بلکه صبر کن تا او تمام کند، و چون او وحی را تمام کرد، آن را بخوان؛ زیرا خداوند، جمع کردنِ قرآن را در سینه و دل تو، و خواندنِ آن را توسطِ تو، تضمین کرده است. چنانکه خداوند متعال می‌فرماید: ﴿لَا تُحَرِّكۡ بِهِۦ لِسَانَكَ لِتَعۡجَلَ بِهِۦٓ إِنَّ عَلَيۡنَا جَمۡعَهُۥ وَقُرۡءَانَهُۥ فَإِذَا قَرَأۡنَٰهُ فَٱتَّبِعۡ قُرۡءَانَهُۥ ثُمَّ إِنَّ عَلَيۡنَا بَيَانَهُ﴾ۥ زبانت را حرکت مده تا به خواندن و فراگیریِ آن شتاب کنی، بی شک جمع کردن و خواندنِ آن بر ماست. پس وقتی ما آن را خواندیم، از خواندنِ فرشته پیروی کن، سپس بیان کردنِ آن بر ماست. و از آنجا که شتاب ورزیدن پیامبر برای فراگیری وحی، بر این دلالت می‌نماید که او علم و دانش را بسیار دوست داشت و به آن علاقه‌مند بود، خداوند متعال به او فرمان داد که از وی بخواهد بر دانشش بیفزاید؛ زیرا علم، خیر است؛ و فزونی و فراوانی خیر، امری مطلوب می‌باشد؛ و فراوانی و افزون شدن علم از جانب خداوند است، و راه آن، کوشش و علاقه‌مند شدن به آن، و خواستن از خداوند و کمک گرفتن از او، و نیازمند بودن به وی، در هر وقتی است. و از این آیه چنین استنباط می‌شود که باید در فراگیریِ دانش، ادب داشت؛ و کسی که در پی علم و دانش است باید حوصله کند و صبر داشته باشد تا وقتی که معلم سخنانش را تمام نماید، و هرگاه معلم سخنش را تمام کرد، اگر سؤالی داشت آن را بپرسد، و نباید سخن معلّم را قطع نماید، و شتابان سؤال کند؛ زیرا با این کار، سبب محروم شدن از علم می‌شود. و نیز کسی که مورد سؤال واقع می‌شود، باید خوب گوش کند؛ و منظور سؤال کننده را، قبل از اینکه پاسخ بدهد، بداند، چون این کار باعث می‌شود تا او پاسخ درستی بدهد.
التفاسير العربية:
وَلَقَدْ عَهِدْنَاۤ اِلٰۤی اٰدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهٗ عَزْمًا ۟۠
آدم را سفارش کردیم و او را فرمان دادیم و با وی پیمان بستیم تا آن را انجام دهد. پس او بدان پایبند شد، و آن را پذیرفت و از آن اطاعت نمود، و تصمیم گرفت آن را انجام دهد. اما با این وجود، آنچه را که بدان دستور داده شده بود، فراموش کرد؛ و ارادۀ استوارش از هم پاشید؛ و ماجرایی برایش پیش آمد.پس او عبرتی برای فرزندانش گردید، و طبیعت آنان هم مانند آدم شد. او فراموش کرد، پس فرزندانش فراموش می‌کنند.او اشتباه کرد، پس فرزندانش نیز اشتباه می‌کنند. او بر تصمیم و ارادۀ استوار و قطعی پابرجا نماند، و فرزندانش نیز چنین هستند. آدم -علیه السلام- بلافاصله ازاشتباه خود توبه کرد و به آن اقرار و اعتراف نمود، و بخشیده شد؛ و هرکس بسان پدرش -آدم- کند، ستم نکرده است. سپس تفصیل آنچه را که به صورت اجمال و خلاصه فرموده بود، بیان کرد و فرمود:
التفاسير العربية:
وَاِذْ قُلْنَا لِلْمَلٰٓىِٕكَةِ اسْجُدُوْا لِاٰدَمَ فَسَجَدُوْۤا اِلَّاۤ اِبْلِیْسَ ؕ— اَبٰی ۟
وقتی خداوند آفرینش آدم را با دست خودش کامل گردانید، و نام‌ها را به او آموخت، و او را برتری و بزرگواری داد؛ به فرشتگان امر نمود تا به قصد بزرگداشت و تعظیم، او را سجده کنند؛ فرشتگان نیز فرمان الهی را امتثال نموده و بلافاصله سجده کردند. شیطان هم در میان فرشتگان بود، پس شیطان از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد، و از سجده برای آدم امتناع ورزید و گفت: ﴿قَالَ أَنَا۠ خَيۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِي مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِينٖ﴾ من از او بهترم، مرا از آتش آفریده‌ای و او را از خاک! پس در این وقت، دشمنی وی با آدم و همسرش آشکار شد؛ چون شیطان دشمن خدا بود و حسادت او آشکار گردید که سبب دشمنی‌اش بود.
التفاسير العربية:
فَقُلْنَا یٰۤاٰدَمُ اِنَّ هٰذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا یُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقٰی ۟
پس خداوند آدم و همسرش را از او برحذر داشت و فرمود: ﴿فَلَا يُخۡرِجَنَّكُمَا مِنَ ٱلۡجَنَّةِ فَتَشۡقَىٰٓ﴾ زنهار شیطان شما را از بهشت بیرون نکند! آنگاه به رنج خواهی افتاد؛ یعنی وقتی از بهشت بیرون کرده شوی، به رنج و زحمت خواهی افتاد؛ زیرا در بهشت، روزی گوارا و راحتی کامل وجود دارد.
التفاسير العربية:
اِنَّ لَكَ اَلَّا تَجُوْعَ فِیْهَا وَلَا تَعْرٰی ۟ۙ
﴿إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعۡرَىٰ وَأَنَّكَ لَا تَظۡمَؤُاْ فِيهَا وَلَا تَضۡحَىٰ﴾ و تو در بهشت، گرسنه نشده و برهنه نمی‌مانی؛ و در آن، تشنه و آفتاب زده نمی‌شوی؛ یعنی گرمای خورشید و سوزشِ آن به تو نمی‌رسد. پس خداوند استوار، خوراک و نوشیدنی و لباس و آب و عدم رنج و خستگی را برای او تضمین کرد.
التفاسير العربية:
وَاَنَّكَ لَا تَظْمَؤُا فِیْهَا وَلَا تَضْحٰی ۟
﴿إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعۡرَىٰ وَأَنَّكَ لَا تَظۡمَؤُاْ فِيهَا وَلَا تَضۡحَىٰ﴾ و تو در بهشت، گرسنه نشده و برهنه نمی‌مانی؛ و در آن، تشنه و آفتاب زده نمی‌شوی؛ یعنی گرمای خورشید و سوزشِ آن به تو نمی‌رسد. پس خداوند استوار، خوراک و نوشیدنی و لباس و آب و عدم رنج و خستگی را برای او تضمین کرد.
التفاسير العربية:
فَوَسْوَسَ اِلَیْهِ الشَّیْطٰنُ قَالَ یٰۤاٰدَمُ هَلْ اَدُلُّكَ عَلٰی شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَّا یَبْلٰی ۟
اما او را از خوردنِ یک درختِ مشخص باز داشت و فرمود: ﴿وَلَا تَقۡرَبَا هَٰذِهِ ٱلشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾ و به این درخت نزدیک نشوید که آنگاه از ستمکاران خواهید شد. پس شیطان آنها را وسوسه کرد و خوردن میوۀ آن درخت را برایشان آراست و گفت: ﴿هَلۡ أَدُلُّكَ عَلَىٰ شَجَرَةِ ٱلۡخُلۡدِ﴾ آیا تو را به درخت جاودانگی رهنمود کنم؟ یعنی درختی که هر کس از آن بخورد، برای همیشه در بهشت خواهد ماند، ﴿وَمُلۡكٖ لَّا يَبۡلَىٰ﴾ و آیا تو را به مُلکِ فناناپذیری رهنمود کنم؟ یعنی ملک و فرمانروایی‌ای که هر اندازه از آن استفاده شود، تمام نمی‌گردد. پس شیطان در قالبِ دلسوزی و نصیحت پیش او آمد و با مهربانی با وی سخن گفت، آن وقت آدم فریبش را خورد، و او و همسرش از آن درخت خوردند، پس پشیمان شدند و لباس‌هایشان از تنشان بیرون آمد و گناهشان روشن شد و هر یک شرمگاه دیگر را مشاهده کرد، بعد ‌از اینکه قبلاً پوشیده بودند. و آنها شروع به چسباندن و پیچیدن برگ درختان برخود کردند تا این‌گونه خود را بپوشانند، و چنان خجالت زده شدند که خدا می‌داند!
التفاسير العربية:
فَاَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْاٰتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفٰنِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَّرَقِ الْجَنَّةِ ؗ— وَعَصٰۤی اٰدَمُ رَبَّهٗ فَغَوٰی ۪۟ۖ
اما او را از خوردنِ یک درختِ مشخص باز داشت و فرمود: ﴿وَلَا تَقۡرَبَا هَٰذِهِ ٱلشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾ و به این درخت نزدیک نشوید که آنگاه از ستمکاران خواهید شد. پس شیطان آنها را وسوسه کرد و خوردن میوۀ آن درخت را برایشان آراست و گفت: ﴿هَلۡ أَدُلُّكَ عَلَىٰ شَجَرَةِ ٱلۡخُلۡدِ﴾ آیا تو را به درخت جاودانگی رهنمود کنم؟ یعنی درختی که هر کس از آن بخورد، برای همیشه در بهشت خواهد ماند، ﴿وَمُلۡكٖ لَّا يَبۡلَىٰ﴾ و آیا تو را به مُلکِ فناناپذیری رهنمود کنم؟ یعنی ملک و فرمانروایی‌ای که هر اندازه از آن استفاده شود، تمام نمی‌گردد. پس شیطان در قالبِ دلسوزی و نصیحت پیش او آمد و با مهربانی با وی سخن گفت، آن وقت آدم فریبش را خورد، و او و همسرش از آن درخت خوردند، پس پشیمان شدند و لباس‌هایشان از تنشان بیرون آمد و گناهشان روشن شد و هر یک شرمگاه دیگر را مشاهده کرد، بعد ‌از اینکه قبلاً پوشیده بودند. و آنها شروع به چسباندن و پیچیدن برگ درختان برخود کردند تا این‌گونه خود را بپوشانند، و چنان خجالت زده شدند که خدا می‌داند!
التفاسير العربية:
ثُمَّ اجْتَبٰهُ رَبُّهٗ فَتَابَ عَلَیْهِ وَهَدٰی ۟
﴿وَعَصَىٰٓ ءَادَمُ رَبَّهُۥ فَغَوَىٰ﴾ و آدم از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد و گمراه شد، اما شتابان توبه نمود و بازگشت و با همسرش گفتند: ﴿قَالَا رَبَّنَا ظَلَمۡنَآ أَنفُسَنَا وَإِن لَّمۡ تَغۡفِرۡ لَنَا وَتَرۡحَمۡنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ﴾ پروردگارا! ما بر خویش ستم کرده‌ایم، و اگر ما را نیامرزی و بر ما رحم نکنی، از زیانکاران خواهیم شد. پس پروردگارش او را برگزید و توبه را برایش آسان کرد، ﴿فَتَابَ عَلَيۡهِ وَهَدَىٰ﴾ و توبه‌اش را پذیرفت و او را هدایت کرد. و بعد از توبه کردن، احوالش به مراتب بهتر شد، و مکر دشمن به خودش بازگشت، و نیرنگش باطل شد، و نعمت بر آدم و فرزندانش کامل گردید. و آنها باید نعمت الهی را در مسیر خشنودی وی به‌کار برده و به آن اعتراف نمایند، و از این دشمن که همواره به دنبال آنها و در کمین آنهاست و شب و روز آنان را دنبال می‌کند، بر حذر باشند، ﴿يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ لَا يَفۡتِنَنَّكُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ كَمَآ أَخۡرَجَ أَبَوَيۡكُم مِّنَ ٱلۡجَنَّةِ يَنزِعُ عَنۡهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوۡءَٰتِهِمَآۚ إِنَّهُۥ يَرَىٰكُمۡ هُوَ وَقَبِيلُهُۥ مِنۡ حَيۡثُ لَا تَرَوۡنَهُمۡۗ إِنَّا جَعَلۡنَا ٱلشَّيَٰطِينَ أَوۡلِيَآءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ﴾ ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد و دچار فتنه نکند، آن گونه که پدر و مادرتان را از بهشت بیرون کرد، [و چون آدم و همسرش از آن درخت خوردند] لباسشان را بیرون آورد تا شرمگاهشان را به آنان بنمایاند. شیطان و گروهش، شما را از جایی می‌بینند که شما آنها را نمی‌بینید. ما شیطان‌ها را دوست کسانی قرار داده‌ایم که ایمان نمی‌آورند.
التفاسير العربية:
قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیْعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۚ— فَاِمَّا یَاْتِیَنَّكُمْ مِّنِّیْ هُدًی ۙ۬— فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشْقٰی ۟
خداوند متعال خبر می‌دهد که آدم و شیطان را دستور داد تا از بهشت به زمین فرود بیایند؛ و آدم و فرزندانش، شیطان را دشمن خود قرار بدهند، و از آن برحذر باشند و برای رویارویی با وی آمادگی پیدا کرده و با او مبارزه کنند. و خبر داد که کتاب‌هایی برآنان نازل خواهد کرد، و پیامبرانی به سویشان خواهد فرستاد تا راه راستی که انسان را به خدا و به بهشت الهی می‌رساند، بیان کرده؛ و آنها را از این دشمن آشکار بر حذر دارند. و هر وقت این هدایت -که عبارت از کتاب‌ها و پیامبران می‌باشند- به نزد آنان آمد؛ هرکس از آن پیروی نماید و از آنچه به آن دستور داده، شده فرمان بَرَد؛ و از آنچه که از آن نهی شده است، پرهیز کند؛ او نه در دنیا و نه در آخرت گمراه نمی‌شود، و در هردو جهان به رنج و زحمت نمی‌افتد، بلکه او در دنیا و آخرت، به راه راست هدایت شده و سعادت و امنیّت آخرت از آنِ اوست. و در آیه ای دیگر آمده که هیچ ترس و اندوهی ندارد: ﴿فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ﴾ پس هرکس از هدایت من پیروی نماید، ترس و اندوهی بر آنان نیست. و پیروی از هدایت؛ یعنی تصدیق آن، و مخالفت نکردن با آن به وسیلۀ ایجاد شبهه وتردید، و فرمان بردن از دستورات ومخالفت نکردن با آن به وسیلۀ تبعیت از شهوت.
التفاسير العربية:
وَمَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِیْ فَاِنَّ لَهٗ مَعِیْشَةً ضَنْكًا وَّنَحْشُرُهٗ یَوْمَ الْقِیٰمَةِ اَعْمٰی ۟
﴿وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِكۡرِي﴾ و هرکس از کتاب من -که هر مضمون عالی با آن یادآوری می‌شود- روی بگرداند و آن را رها سازد، یا مرتکب بزرگ‌تر از این شود؛ یعنی آن را انکار نماید، و به آن کفر بورزد، ﴿فَإِنَّ لَهُۥ مَعِيشَةٗ ضَنكٗا﴾کیفرش این است که زندگی‌اش را تنگ و مشقّت بار خواهیم کرد، و این عذاب اوست. و زندگیِ تنگ، به عذابِ قبر تفسیر شده است؛ قبرش تنگ ‌شده و در آن محاصره گشته و عذاب داده می‌شود. و این کیفرِ رویگردانی‌اش از ذکر پروردگار می‌باشد. و این، یکی از آیه‌هایی است که بر عذاب قبر دلالت می‌نماید. و آیۀ دیگری که بر عذاب قبر دلالت می‌کند، این است: ﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذِ ٱلظَّٰلِمُونَ فِي غَمَرَٰتِ ٱلۡمَوۡتِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ بَاسِطُوٓاْ أَيۡدِيهِمۡ﴾ و چون ستمکاران را ببینی آنگاه که در سختی‌های مرگ هستند و فرشتگان دست‌هایشان را [به قصد تعذیب آنان] دراز می‌کنند. و آیۀ سوم اینکه ﴿وَلَنُذِيقَنَّهُم مِّنَ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡأَدۡنَىٰ دُونَ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡأَكۡبَرِ﴾ و قطعاً پیش از عذاب بزرگ‌تر، عذاب کمتر را به آنها می‌چشانیم. و آیۀ چهارم، فرمودۀ خداوند در مورد فرعونیان است که می‌فرماید: ﴿ٱلنَّارُ يُعۡرَضُونَ عَلَيۡهَا غُدُوّٗا وَعَشِيّٗا﴾ صبح و شام برآتش عرضه می‌شوند. آنچه برخی از سلف را واداشته تا این را فقط به عذاب قبر تفسیر نمایند، آخرِ آیه است که خداوند در آن، عذاب روز قیامت را بیان کرده است. از نظر برخی از مفسرین، «زندگی تنگ» عام است و شامل رنج‌ها و دردها و غم‌ها است و فردی که از ذکر خداوند رویگردان شود، به آن گرفتار می‌آید، و این عذاب دنیاست، و در جهانِ برزخ و در جهانِ آخرت نیز زندگیِ تنگی خواهد داشت، چون زندگیِ تنگ به طور مطلق ذکر شده، و به امری مقید نشده است. ﴿وَنَحۡشُرُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ أَعۡمَىٰ﴾ و خداوند در روز قیامت، این فرد را که از ذکر پروردگارش اعراض نموده است، نابینا برمی‌انگیزد، چنانکه فرموده است: ﴿وَنَحۡشُرُهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ عُمۡيٗا وَبُكۡمٗا وَصُمّٗا﴾ و روز قیامت، آنان را بر چهره‌هایشان کور و لال و کر گرد می‌آوریم.
التفاسير العربية:
قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِیْۤ اَعْمٰی وَقَدْ كُنْتُ بَصِیْرًا ۟
پس درحالی که احساس ذلّت و خواری نموده، و از وضعیت موجود اظهار درد و رنج می‌کند، می‌گوید: ﴿رَبِّ لِمَ حَشَرۡتَنِيٓ أَعۡمَىٰ وَقَدۡ كُنتُ بَصِيرٗا﴾ پروردگارا! چرا مرا نابینا برانگیختی، حال آنکه در دنیا بینا بودم؟! پس چه چیزی مرا به این حالت زشت و نامطلوب کشاند؟!
التفاسير العربية:
قَالَ كَذٰلِكَ اَتَتْكَ اٰیٰتُنَا فَنَسِیْتَهَا ۚ— وَكَذٰلِكَ الْیَوْمَ تُنْسٰی ۟
﴿قَالَ كَذَٰلِكَ أَتَتۡكَ ءَايَٰتُنَا فَنَسِيتَهَا﴾ خداوند می‌فرماید: بدینسان آیات ما به تو رسید، و از آنها اعراض نموده و آنها را فراموش کردی و نادیده گرفتی. ﴿وَكَذَٰلِكَ ٱلۡيَوۡمَ تُنسَىٰ﴾ و امروز تو نیز فراموش می‌شوی، و در عذاب رها می‌گردی. پس به او پاسخ داده می‌شود که این، عینِ عمل تو می‌باشد، و جزا از جنسِ عمل است. پس همان‌طور که تو از یاد پروردگارت غافل شدی، و از آن چشم فرو بستی، و آن را فراموش کردی، و بهره‌ای از آن نبردی، خداوند نیز چشم‌هایت را در آخرت نابینا می‌کند؛ و درحالی که کور و کر و لال هستی، به جهنم برده می‌شوی؛ و خداوند از تو روی برتافته، و تو را در عذاب فراموش می‌نماید.
التفاسير العربية:
وَكَذٰلِكَ نَجْزِیْ مَنْ اَسْرَفَ وَلَمْ یُؤْمِنْ بِاٰیٰتِ رَبِّهٖ ؕ— وَلَعَذَابُ الْاٰخِرَةِ اَشَدُّ وَاَبْقٰی ۟
﴿وَكَذَٰلِكَ نَجۡزِي مَنۡ أَسۡرَفَ﴾ و این‌گونه سزا را به کسی می‌دهیم که زیاده‌روی کند، به این صورت که از حدود و مرزهای الهی تجاوز کرده، و مرتکب کارهای حرام شده، و از محدودۀ مجاز فراتر رود. ﴿وَلَمۡ يُؤۡمِنۢ بِ‍َٔايَٰتِ رَبِّهِۦ﴾ و به آیات پروردگارش ایمان نیاورده، و آیات الهی را که به طور واضح و صریح بر مفاهیم ایمان دلالت می‌نمایند، باور نداشته باشد. پس خداوند بر او ستم نکرده است؛ بلکه سببِ کیفرش، تجاوزگری و اصرار بر کفر می‌باشد. ﴿وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبۡقَىٰٓ﴾ و عذاب آخرت، از عذاب دنیا چندین برابر سخت‌تر و ماندگارتر است؛ قطع نمی‌شود و تمام نمی‌گردد، به‌خلاف عذابِ دنیا که تمام می‌شود. پس باید از عذاب آخرت ترسید و از آن برحذر بود.
التفاسير العربية:
اَفَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ كَمْ اَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِّنَ الْقُرُوْنِ یَمْشُوْنَ فِیْ مَسٰكِنِهِمْ ؕ— اِنَّ فِیْ ذٰلِكَ لَاٰیٰتٍ لِّاُولِی النُّهٰی ۟۠
آیا عذاب‌هایی که تکذیب کنندگانِ پیش از اینها، بدان گرفتار شدند کسانی که داستان‌هایشان را می‌دانند، و قصه‌هایشان را برای یکدیگر بازگو می‌کنند، و با چشم‌های خود پس از آنها، مسکن‌هایشان را می‌بینند، مانند قوم هود و صالح و لوط و دیگران ـ این تکذیب کنندگان و رویگردانان را هدایت نمی‌کند، و راه رشد و هدایت را به آنان نشان نمی‌دهد؟ و نمی‌دانند امت‌های گذشته که پیامبران ما را تکذیب کردند و از کتاب‌های ما رویگردان شدند، به چه عذاب دردناکی گرفتار آمدند؟ پس چه چیزی آنان را، از گرفتار شدن به آنچه آن امت‌ها بدان گرفتار شدند، ایمن کرده است؟ ﴿أَكُفَّارُكُمۡ خَيۡرٞ مِّنۡ أُوْلَٰٓئِكُمۡ أَمۡ لَكُم بَرَآءَةٞ فِي ٱلزُّبُرِ أَمۡ يَقُولُونَ نَحۡنُ جَمِيعٞ مُّنتَصِرٞ﴾ آیا کافرانِ شما از آنان بهترند، یا برائت و نجات شما در کتاب‌ها ثبت و ضبط شده است؟ یا می‌گویند: ما همه پیروز هستیم؟ هیچ چیزی از این موارد نیست؛ و این کافران از آنها بهتر نیستند تا به خاطر خوبی و بهتر بودنشان، عذاب خدا از آنها دور شود، بلکه از آنها بدترند؛ چون اینها به بزرگ‌ترین و شریف‌ترین پیامبر و بهترین کتاب کفر ورزیده‌اند، و برائت و نجات آنها در هیچ کتابی نیامده‌است، و پیمانی نزد خداوند برای نجات خود ندارند، و آن‌گونه نیست که می‌گویند: گروهمان به ما سود می‌رساند، و عذاب را از ما دور می‌نماید! بلکه آنها خوارتر و کوچک‌تر از این می‌باشند. پس هلاک شدن نسل‌ها و امت‌های گذشته به علت گناهانشان، یکی از اسباب اندرز و هدایت مردم است، چون این نشانه‌ای است بر صحت و درست بودن رسالت پیامبرانی که به نزد آنها آمده‌اند، و مبیّن بطلان چیزی است که بر آن بودند. اما هر کسی از آیات خدا استفاده نمی‌برد، بلکه فقط خردمندان و صاحبان فطرت‌های درست و عقل‌های سالم و خردهایی که صاحبان خود را از کارهای ناشایست باز می‌دارند، بهره‌مند می‌شوند.
التفاسير العربية:
وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَّبِّكَ لَكَانَ لِزَامًا وَّاَجَلٌ مُّسَمًّی ۟ؕ
این، دلگرم کردنِ پیامبر، و توصیه به شکیبایی اوست. و اینکه در خصوصِ هلاک شدنِ تکذیب کنندگانِ اعراض کننده عجله نکند؛ چراکه کفر و تکذیب آنها، سبب مناسبی است برای اینکه عذاب بر آنها واقع شود و آنان را فرا بگیرد؛ چون خداوند کیفرها را، برآمده از گناهان و جزء لاینفک آن قرار داده است. و آنان، سببِ عذاب را فراهم آورده‌اند، اما چیزی که وقوعِ عذاب را بر آنها به تاخیر انداخته است، سخن پروردگارت می‌باشد مبنی بر مهلت دادن به آنها و تأخیر عذاب از آنان؛ چرا که خداوند برای این کار، مدت معینی را مقرر کرده است. پس تعیین شدن مدت، و موعدی مقرر، و نفوذِ سخن الهی در این زمینه، عذاب را تا آن زمانِ معین، از آنها به تأخیر انداخته است، شاید به سوی فرمان الهی برگردند، و خداوند توبۀ ایشان را بپذیرد و عذاب را از آنها دور نماید. و این زمانی است که وعدۀ الهی مبنی بر گرفتار شدن آنها به عذاب، تحقق نیافته باشد.
التفاسير العربية:
فَاصْبِرْ عَلٰی مَا یَقُوْلُوْنَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوْعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوْبِهَا ۚ— وَمِنْ اٰنَآئِ الَّیْلِ فَسَبِّحْ وَاَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضٰی ۟
بنابراین خداوند پیامبرش را دستور داد تا در برابر آزار و اذیت آنها شکیبایی ورزد؛ و او را فرمان داد تا برای مقابله با اذیت آنها، در این اوقات نیک، وی را تحمید و تسبیح کند؛ قبل از طلوع خورشید و قبل از غروب آن و در بخش‌هایی از ابتدای روز و آخر آن ـ و این از باب ذکر عام بعد از خاص می‌باشد ـ نیز در اوقات و ساعاتی از شب [به تحمید و تسبیح پروردگار بپردازد]. و از این ذکر و عبادت، علیه آنان کمک بگیرد، باشد به پاداشی که خداوند در دنیا و آخرت به او می‌دهد، خشنود شود و تا دلت با پرستش پروردگارت آرام بگیرد، و چشم‌هایت روشن شود و در برابر اذیت آنها تسکین یابی، پس آنگاه شکیبایی کردن برایت آسان‌تر می‌شود.
التفاسير العربية:
وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْكَ اِلٰی مَا مَتَّعْنَا بِهٖۤ اَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیٰوةِ الدُّنْیَا ۙ۬— لِنَفْتِنَهُمْ فِیْهِ ؕ— وَرِزْقُ رَبِّكَ خَیْرٌ وَّاَبْقٰی ۟
یعنی شگفت زده و با اعجاب به بهره‌مند شدن آنان از خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های لذیذ، و لباس‌های فاخر و خانه‌های مزیّن و زنان زیبا چشم مدوز؛ زیرا همۀ اینها زیبایی‌های زندگی دنیا هستند که فریب‌خوردگان با برخورداری از آن شادمان می‌شوند، و چشم‌های اعراض‌کنندگان را خیره می‌نماید، و ستمگران از آخرت قطع نظر کرده و از آن بهره‌مند می‌شوند، سپس با سرعت از بین می‌رود، و همه چیز آن تمام می‌شود. دنیا، دوستداران و عاشقان خود را می‌کشد، و زمانی پشیمان می‌شوند که پشیمانی سودی ندارد، و چون در روز قیامت حاضر شوند، می‌دانند که بر چه چیزی بوده‌اند؟ و خداوند دنیا را، فتنه و آزمایشی قرار داده تا مشخّص نماید چه کسی درآن اقامت گزیده و فریب آن را می‌خورد، و چه کسی کار نیک انجام می‌دهد؟ چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّا جَعَلۡنَا مَا عَلَى ٱلۡأَرۡضِ زِينَةٗ لَّهَا لِنَبۡلُوَهُمۡ أَيُّهُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗا وَإِنَّا لَجَٰعِلُونَ مَا عَلَيۡهَا صَعِيدٗا جُرُزًا﴾ بدون شک ما آنچه را روی زمین است، زینتی قرار داده‌ایم تا آنان را بیازماییم که کدام یک عملش بهتر است. و قطعاً ما همۀ آن چیزی را که بر آن است، [تبدیل به] میدانی صاف و هموار می‌کنیم. ﴿وَرِزۡقُ رَبِّكَ﴾ و روزی پروردگارت از قبیل: علم و ایمان و اعمال صالح که در این دنیا کسب می‌شوند، و پاداش خداوند در روز قیامت از قبیل: نعمت‌های پایدار و زندگی سالم در کنار پروردگار مهربان. ﴿خَيۡرٞ﴾ از آنچه گروه‌هایی از آنان را از آن بهره‌مند ساخته‌ایم، بهتر است، ﴿وَأَبۡقَىٰ﴾ و پایدارتر می‌باشد، چون روزی و پاداش خداوند قطع نمی‌شود و از بین نمی‌رود؛ میوۀ بهشت، همیشگی و سایه‌اش نیز جاودانه است. چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿بَلۡ تُؤۡثِرُونَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةُ خَيۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ﴾ بلکه زندگی دنیا را برمی‌گزینید، حال آنکه آخرت بهتر و ماندگارتر است. این آیه، به این نکته اشاره می‌کند که هرگاه بنده احساس کرد به زینت دنیا چشم دوخته و به آن روی آورده است، باید روزی‌های پروردگارش را در بهشت یاد کند و این دو را با هم مقایسه نماید.
التفاسير العربية:
وَاْمُرْ اَهْلَكَ بِالصَّلٰوةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا ؕ— لَا نَسْـَٔلُكَ رِزْقًا ؕ— نَحْنُ نَرْزُقُكَ ؕ— وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوٰی ۟
خانواده‌ات را بر خواندنِ نماز تشویق کن، و آنها را به خواندنِ نماز فرض و نفل فرمان ده. و دستور دادن به انجام چیزی، به مثابۀ دستور به همۀ چیزهایی است که بدون آنها آن کار تکمیل نمی‌شود. پس براساس این دستور، باید آنچه نماز را صحیح [و شرعی] کرده، و آنچه آن را فاسد می‌نماید، و آنچه نماز را کامل می‌گرداند، به خانواده یاد داده می‌شود. ﴿وَٱصۡطَبِرۡ عَلَيۡهَا﴾ و نماز را با شرایط و ارکانش، و با خشوع و فروتنی اقامه کن و بر آن شکیبایی ورز؛ زیرا انجام این کار، بر نفس سخت است، اما باید آن را بر این کار مجبور کرد، و همواره بر انجام آن شکیبا بود؛ زیرا هرگاه بنده نمازش را به صورتی که به آن فرمان داده شده بر پای بدارد، دیگر امور دینی‌اش را بیشتر حفظ و نگهداری نموده و انجام می‌دهد؛ و اگر نماز را ضایع کند، دیگر امور دینی را نیز ضایع خواهد کرد. سپس خداوند روزیِ پیامبرش را تضمین نمود، تا فکر کردن به موضوعِ معیشت، او را از اقامۀ دینش باز ندارد. پس فرمود: ﴿نَّحۡنُ نَرۡزُقُكَ﴾ ما تو را روزی می‌دهیم؛ یعنی روزیِ تو بر عهدۀ ماست، ما آن را به عهده گرفته‌ایم، آن‌گونه که ضامن و عهده‌دارِ روزیِ همۀ خلائق هستیم. پس چگونه کسی را فراموش می‌کنیم که فرمان ما را انجام داده و به ذکر ما مشغول شده است؟! و خداوند، هم به پرهیزگار روزی می‌دهد و هم به غیر او؛ اما آنچه که سعادت همیشگی را فراهم می‌آورد، پرهیزگاری است. بنابراین فرمود: ﴿وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلتَّقۡوَىٰ﴾ و سرانجام نیک در دنیا و آخرت از آن پرهیزگاری است. پرهیزگاری؛ یعنی انجام آنچه که بدان فرمان داده شده، و ترک آنچه که از آن نهی به‌عمل آمده است. پس هرکس این حریم را رعایت کند، سرانجامِ نیک از آنِ او خواهد بود. چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِينَ﴾ و سرانجامِ نیک، از آنِ پرهیزگاران است.
التفاسير العربية:
وَقَالُوْا لَوْلَا یَاْتِیْنَا بِاٰیَةٍ مِّنْ رَّبِّهٖ ؕ— اَوَلَمْ تَاْتِهِمْ بَیِّنَةُ مَا فِی الصُّحُفِ الْاُوْلٰی ۟
تکذیب‌کنندگانِ پیامبر صلی الله علیه وسلم گفتند: «چرا معجزه و نشانه‌ای از سوی پروردگارش برای ما نمی‌آورد؟» منظورشان معجزه و نشانه‌هایی بود که پیشنهاد می‌کردند. مانند اینکه می‌گفتند: ﴿لَن نُّؤۡمِنَ لَكَ حَتَّىٰ تَفۡجُرَ لَنَا مِنَ ٱلۡأَرۡضِ يَنۢبُوعًا أَوۡ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٞ مِّن نَّخِيلٖ وَعِنَبٖ فَتُفَجِّرَ ٱلۡأَنۡهَٰرَ خِلَٰلَهَا تَفۡجِيرًا أَوۡ تُسۡقِطَ ٱلسَّمَآءَ كَمَا زَعَمۡتَ عَلَيۡنَا كِسَفًا أَوۡ تَأۡتِيَ بِٱللَّهِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ قَبِيلًا﴾ هرگز به تو ایمان نمی‌آوریم مگر اینکه برای ما چشمه‌ای از زمین بجوشانی، یا باغی از خرما و انگور داشته باشی که نهرها در آن بجوشد، یا آسمان را آن‌گونه که ادعا می‌کنی تکه تکه بر ما بیندازی، یا خدا و فرشتگان را روبه‌رو بیاوری . و این ناشی از لجاجت و عناد و ستم آنها بود. پس آنان و پیامبران، انسان و بندگان خدا هستند؛ بنابراین پیشنهاد کردن -معجزه طبق خواسته‌هایشان- برای آنها مناسب نیست؛ و این خداوند است که آن را نازل می‌نماید، و از میان معجزات گوناگون، آنچه را که حکمتش ایجاب نماید، انتخاب می‌کند. و از گفتۀ آنان که می‌گفتند: ﴿لَوۡلَا يَأۡتِينَا بِ‍َٔايَةٖ مِّن رَّبِّهِۦٓ﴾ چرا نشانه‌ها و معجزاتی ازجانب پروردگارش بر او نازل نشده است؟ چنین بر می‌آید که پیامبر، نشانه و معجزه‌ای دالّ بر صداقت و حقّانیت خود به آنان ارائه نداده است، اما این دروغ و افترا می‌باشد؛ زیرا او معجزات آشکار ونشانه‌های قوی آورده است که با برخی از آن، هدف و مقصود حاصل می‌شود. به همین جهت فرمود: اگر راست می‌گویند و حق را با دلیلش می‌جویند، ﴿أَوَ لَمۡ تَأۡتِهِم بَيِّنَةُ مَا فِي ٱلصُّحُفِ ٱلۡأُولَىٰ﴾ مگر دلیل و معجزۀ کتاب‌های پیشین، نزد آنان نیامده است؟! مگر این قرآن بزرگ نزد آنان نیامده است که تصدیق‌کنندۀ کتاب‌های گذشته از قبیل: تورات و انجیل و دیگر کتاب‌های گذشته است که مطابق با قرآن بوده، و از چیزهایی که از آن خبر داده‌اند، قرآن نیز خبر داده است؟! نیز قرآن در آن کتاب‌ها تایید شده و در آنها به بعثت پیامبر مژده داده شده است. ﴿أَوَ لَمۡ يَكۡفِهِمۡ أَنَّآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ يُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَرَحۡمَةٗ وَذِكۡرَىٰ لِقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ﴾ آیا آنان را کافی نیست که ما این کتاب را بر تو فرو فرستاده‌ایم که بر آنها خوانده می‌شود؟ بی‌گمان، در آن رحمت و پندی است برای قومی که ایمان می‌آورند. پس نشانه‌ها و معجزات، تنها به مؤمنان فایده می‌دهند. و ایمان و یقینشان با آن افزوده می‌شود. اما کسانی که از آن رویگردانند و با آن مخالفت می‌کنند، به آن ایمان نمی‌آورند و از آن بهره‌مند نمی‌شوند: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ حَقَّتۡ عَلَيۡهِمۡ كَلِمَتُ رَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ وَلَوۡ جَآءَتۡهُمۡ كُلُّ ءَايَةٍ حَتَّىٰ يَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِيمَ﴾ بی‌شک کسانی که سخن پروردگارت بر آنها ثابت شده است، ایمان نمی‌آورند، گرچه هر نشانه‌ای به نزد آنها بیاید، مگر اینکه عذاب دردناک را ببینند.
التفاسير العربية:
وَلَوْ اَنَّاۤ اَهْلَكْنٰهُمْ بِعَذَابٍ مِّنْ قَبْلِهٖ لَقَالُوْا رَبَّنَا لَوْلَاۤ اَرْسَلْتَ اِلَیْنَا رَسُوْلًا فَنَتَّبِعَ اٰیٰتِكَ مِنْ قَبْلِ اَنْ نَّذِلَّ وَنَخْزٰی ۟
و فایدۀ آوردن نشانه‌ها برای آنان، این است تا حجّت بر آنها اقامه شود؛ نیز وقتی که عذاب بر آنها فرود می‌آید، نگویند: ﴿لَوۡلَآ أَرۡسَلۡتَ إِلَيۡنَا رَسُولٗا فَنَتَّبِعَ ءَايَٰتِكَ مِن قَبۡلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخۡزَىٰ﴾ چرا پیامبری را به سوی ما نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم پیش از آنکه با گرفتار شدن به عذاب خوار و رسوا شویم؟ به‌راستی که پیامبر ما نزد شما آمد، و نشانه و دلایل ما همراه اوست. پس اگر شما آن‌گونه هستید که می‌گویید، او را تصدیق کنید.
التفاسير العربية:
قُلْ كُلٌّ مُّتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوْا ۚ— فَسَتَعْلَمُوْنَ مَنْ اَصْحٰبُ الصِّرَاطِ السَّوِیِّ وَمَنِ اهْتَدٰی ۟۠
ای محمد! خطاب به کسانی که تو را تکذیب می‌کنند و می‌گویند دربارۀ او منتظر حوادث زمان باشید، بگو: ﴿كُلّٞ مُّتَرَبِّصٞ﴾ همه، چشم به راه و منتظر هستیم، شما منتظرِ مردنِ من باشید، و من نیز منتظرِ گرفتار شدنِ شما به عذاب هستم. ﴿قُلۡ هَلۡ تَرَبَّصُونَ بِنَآ إِلَّآ إِحۡدَى ٱلۡحُسۡنَيَيۡنِۖ وَنَحۡنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمۡ أَن يُصِيبَكُمُ ٱللَّهُ بِعَذَابٖ مِّنۡ عِندِهِۦٓ أَوۡ بِأَيۡدِينَا﴾ بگو: «دربارۀ ما مگر جز یکی از دو خوبی منتظر چیز دیگری هستید؟» ما یا پیروز می‌شویم یا شهید می‌گردیم. و ما در مورد شما، منتظریم که خداوند یا شما را به عذاب خود گرفتار نماید، یا به دست ما عذابتان دهد. ﴿فَتَرَبَّصُواْۖ فَسَتَعۡلَمُونَ مَنۡ أَصۡحَٰبُ ٱلصِّرَٰطِ ٱلسَّوِيِّ وَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ﴾ پس شما نیز چشم به راه و منتظر باشید، و به زودی خواهید دانست که چه کسانی پیرو راه راست بوده و با در پیش گرفتن راه راست موفق و رستگار می‌شوند؟ و هرکس از راه راست منحرف شود، زیانکار و ناکام گشته و به عذاب الهی گرفتار می‌شود. و معلوم است که پیامبر بر راه راست، و رستگار بود و دشمنانش منحرف و زیانکار بودند.
التفاسير العربية:
 
ترجمة معاني سورة: طه
فهرس السور رقم الصفحة
 
ترجمة معاني القرآن الكريم - الترجمة الفارسية - تفسير السعدي - فهرس التراجم

ترجمة تفسير السعدي إلى اللغة الفارسية.

إغلاق