ترجمة معاني القرآن الكريم - الترجمة الفارسية - تفسير السعدي * - فهرس التراجم


ترجمة معاني سورة: المؤمنون   آية:

سورة المؤمنون - سوره مؤمنون

قَدْ اَفْلَحَ الْمُؤْمِنُوْنَ ۟ۙ
خداوند با یاد کردنِ بندگان مؤمنِ خود، و بیان موفقیت و رستگاری آنها، و اینکه چگونه به آن می‌رسند، یاد آنها را گرامی می‌دارد، و آنان را ستایش می‌نماید، و در ضمن مردم را تشویق و تحریک می‌کند تا خود را به صفت‌های آنان متصف کنند. پس بنده باید وضعیت خود و دیگران را با این آیات بسنجد، که از این طریق ضعف و قوتِ ایمانِ خود و دیگران را می‌داند. پس خداوند فرمود: ﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ﴾ مؤمنان که به خداوند ایمان آورده‌اند و پیامبران را تصدیق نموده‌اند، رستگار و موفق شده و همۀ آنچه را که یک انسان سعادتمند به ‌دنبال آن است، به ‌دست آورده‌اند.
التفاسير العربية:
الَّذِیْنَ هُمْ فِیْ صَلَاتِهِمْ خٰشِعُوْنَ ۟ۙ
یکی از صفت‌های کمال آنان این است که ﴿فِي صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ﴾ در نمازشان فروتن هستند. خشوع و فروتنی در نماز؛ یعنی حضورِ قلبِ در برابر خداوند، و به خاطر آوردنِ نزدیکیِ او، که از این طریق دل مؤمن و جانش آرام می‌گیرد و سکونت می‌یابد، و کمتر به این سو و آن سو توجه می‌نماید، و مؤدبانه در پیشگاه پروردگارش می‌ایستد، و همۀ آنچه را که می‌گوید، انجام می‌دهد و به‌خاطر می‌آورد، و از اول نمازش تا آخرِ آن بدان توجه دارد، و با این کار، وسوسه‌ها و افکار بی‌ارزش را از خود دور می‌گرداند، و این روحِ نماز است، و مقصود و هدف از نماز همین است. و این چیزی است که برای بنده نوشته می‌شود. پس نمازی که خشوع و فروتنی و حضور قلب در آن نباشد -چنانچه قابل قبول باشد و صاحبش بر آن پاداش یابد- پاداشِ آن به اندازه‌ای است که قلب از آن تعقل کند و بفهمد.
التفاسير العربية:
وَالَّذِیْنَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُوْنَ ۟ۙ
﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ عَنِ ٱللَّغۡوِ مُعۡرِضُونَ﴾ و کسانی که از گفتن سخن بی‌فایده و بیهوده روی می‌گردانند، چون به آن علاقه ندارند، و می‌خواهند نفس خود را از آن پاک بدارند؛ و هر گاه بر گفتار و کردار بیهوده‌ای گذر کنند، با کرامت و به بهترین وجه از کنار آن می‌گذرند. و وقتی آنها از گفتار بیهوده رویگردان هستند، از حرام نیز به طریق اولی روی می‌گردانند؛ و هرگاه انسان بتواند زبانش را کنترل کند، قطعاً می‌تواند کارش را نیز کنترل نماید، و اختیارش در دست خودش خواهد بود، چنانکه پیغمبر صلی الله علیه وسلم به معاذ بن جبل آنگاه که او را به چند چیز توصیه نمود، فرمود: آیا تو را به ملاک همۀ اینها خبر دهم؟ گفتم: «آری، ای پیامبر خدا!» پس پیامبر زبان خودش را گرفت و فرمود: «این زبانت را کنترل کن.» پس یکی از صفات پسندیدۀ مؤمنان، این است که زبان خود را از گفته‌های بیهوده وسخن‌های حرام کنترل ‌نمایند.
التفاسير العربية:
وَالَّذِیْنَ هُمْ لِلزَّكٰوةِ فٰعِلُوْنَ ۟ۙ
﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِلزَّكَوٰةِ فَٰعِلُونَ﴾ و کسانی که زکات همۀ اموالشان را می‌پردازند؛ و با پرداخت زکات، خودشان را از آلودگی‌های اخلاقی و کارهای زشت -که نفس با ترک گفتن و پرهیز کردن از آن پاکیزه می‌گردد- پاکیزه می‌نمایند. پس آنان عبادت پروردگار را به خوبی و نیکی و با فروتنی در نماز انجام می‌دهند، و با پرداخت زکات با بندگانِ خدا نیکی می‌کنند.
التفاسير العربية:
وَالَّذِیْنَ هُمْ لِفُرُوْجِهِمْ حٰفِظُوْنَ ۟ۙ
﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِفُرُوجِهِمۡ حَٰفِظُونَ﴾ و کسانی که شرمگاه‌هایشان را از ارتکاب زنا پاک می‌دارند. و از کمالِ حفاظت شرمگاه، این است که انسان از آنچه آدمی را به زنا فرا می‌خواند، مانند: نگاه کردن و دست زدن و غیره پرهیز نماید. پس آنها شرمگاه‌هایشان را حفظ می‌نمایند.
التفاسير العربية:
اِلَّا عَلٰۤی اَزْوَاجِهِمْ اَوْ مَا مَلَكَتْ اَیْمَانُهُمْ فَاِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُوْمِیْنَ ۟ۚ
﴿إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡ فَإِنَّهُمۡ غَيۡرُ مَلُومِينَ﴾ مگر از همسران یا کنیزان خود، که با آنان همبستر شده و نزدیکی می‌کنند، و در این رهگذر سزاوار ملامت و نکوهشی نیستند، چون خداوند همسران و کنیزان را برایشان حلال نموده است.
التفاسير العربية:
فَمَنِ ابْتَغٰی وَرَآءَ ذٰلِكَ فَاُولٰٓىِٕكَ هُمُ الْعٰدُوْنَ ۟ۚ
﴿فَمَنِ ٱبۡتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِكَ﴾ پس هرکس غیر از همسر و کنیز را برای اشباع غریزۀ جنسی خود بجوید، ﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡعَادُونَ﴾ چنین افرادی از آنچه خداوند حلال نموده است، تجاوز کرده و به سوی حرام رفته، و بر ارتکاب محارم الهی جرأت نموده‌اند. این آیه بر حرمت «متعه» دلالت می‌نماید؛ چون زنی که با ازدواج موقت همسر قرار می‌گیرد، همسر حقیقی نیست که هدف نگاه داشتن و زندگی کردن با وی باشد، و کنیز هم نمی‌باشد؛ و حرام بودنِ ازدواج با زنی که به قصد حلال کردن وی برای شوهر قبلی‌اش انجام می‌گیرد، به‌همین خاطر است. و ﴿أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡ﴾ براین دلالت می‌نماید که شرطِ حلال بودنِ کنیز، این است که شش دانگِ کنیز در ملکیت او باشد. پس اگر نیمی یا بعضی از کنیز در ملکیت او بود برایش حلال نیست، چون در ملکیت او قرار ندارد، بلکه این کنیز در ملکیت او و کسی دیگر قراردارد. پس همان‌طور که جایز نیست یک زنِ آزاد دو تا شوهر داشته باشد، نیز جایز نیست با یک کنیز دو آقا و ارباب رابطۀ زناشویی مشترک داشته باشند.
التفاسير العربية:
وَالَّذِیْنَ هُمْ لِاَمٰنٰتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رٰعُوْنَ ۟ۙ
﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِأَمَٰنَٰتِهِمۡ وَعَهۡدِهِمۡ رَٰعُونَ﴾ و کسانی که امانت‌ها و پیمان‌هایشان را رعایت می‌کنند؛ یعنی آن را حفاظت می‌کنند و به آن پایبند هستند، و برای اجرای آن می‌کوشند. این شامل همۀ امانت‌ها است؛ امانت‌هایی که حقِ خداوند هستند، و امانت‌هایی که حقِ بندگان خدا می‌باشند. خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّا عَرَضۡنَا ٱلۡأَمَانَةَ عَلَى ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱلۡجِبَالِ فَأَبَيۡنَ أَن يَحۡمِلۡنَهَا وَأَشۡفَقۡنَ مِنۡهَا وَحَمَلَهَا ٱلۡإِنسَٰنُۖ﴾ بدون شک، ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه نمودیم، پس ابا ورزیدند و از آن هراسیدند، و انسان آن را به دوش گرفت. پس همۀ چیزهایی که خداوند بر بنده‌اش واجب نموده، امانت است و باید کاملاً آنها را انجام دهد و حفظ نماید. همچنین امانت‌هایی که انسان‌ها بر دوش یکدیگر می‌گذارند؛ مانند مال‌هایی که به امانت داده می‌شود، و رازهایی که به‌طور امانت با کسی در میان نهاده می‌شود، و امثال آن. پس بنده باید هردو امانت را ادا نماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُكُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا﴾ همانا خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به اهل آن بسپارید. همچنین شامل عهد و پیمانی است که بندگان با یکدیگر می‌بندند و بنده باید به آن وفادار باشد، که عهدشکنی حرام است.
التفاسير العربية:
وَالَّذِیْنَ هُمْ عَلٰی صَلَوٰتِهِمْ یُحَافِظُوْنَ ۟ۘ
﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ عَلَىٰ صَلَوَٰتِهِمۡ يُحَافِظُونَ﴾ و کسانی که همواره و همیشه نمازهایشان را در اوقات معین و با شرایط و ارکان آن انجام می‌دهند. پس خداوند آنها را ستایش نمود که در نماز فروتنی می‌نمایند و برآن مواظبت می‌کنند، و اصولاً نماز بدون این دو حالت نماز محسوب نمی‌شود. پس کسی که همیشه نماز می‌خواند، اما بدون فروتنی و حضور قلب؛ یا اینکه نماز را با فروتنی و خشوع می‌خواند، اما بدون محافظت و مواظبت بر آن؛ چنین کسانی قابل نکوهش و سرزنش می‌باشند، و کارشان ناقص است.
التفاسير العربية:
اُولٰٓىِٕكَ هُمُ الْوٰرِثُوْنَ ۟ۙ
﴿أُوْلَٰٓئِكَ﴾ کسانی که دارای این صفت‌ها هستند، (﴿هُمُ ٱلۡوَٰرِثُونَ
التفاسير العربية:
الَّذِیْنَ یَرِثُوْنَ الْفِرْدَوْسَ ؕ— هُمْ فِیْهَا خٰلِدُوْنَ ۟
ٱلَّذِينَ يَرِثُونَ ٱلۡفِرۡدَوۡسَ﴾) وارثان‌اند که بهشت برین و فردوس را که بالاترین و بهترین جای بهشت است، به دست می‌آورند؛ چون آنها دارای بالاترین صفات نیک و خیر بوده‌اند. و یا منظور از فردوس، همۀ بهشت است، تا عموم مؤمنان با درجات و مراتب مختلفشان، هر یک به اندازۀ خودش در آن داخل شوند. ﴿هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ﴾ آنان در آن جاودانه‌اند، از آن رنجیده و خسته نمی‌شوند، و دلشان نمی‌خواهد که به جای دیگری برده شوند؛ چون بهشت کامل‌ترین و برترین نعمت‌ها را در بر دارد، و هیچ چیزی در آن نیست که صفا و زیبایی آن را مکدر نماید.
التفاسير العربية:
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسَانَ مِنْ سُلٰلَةٍ مِّنْ طِیْنٍ ۟ۚ
خداوند در این آیات، مراحلِ آفرینشِ انسان را از ابتدای خلقتش تا جایی که سرنوشتش به آن منتهی می‌گردد، بیان می‌نماید. پس ابتدا از خلقت پدر بشریت آدم ÷ سخن گفت و اینکه او را از ﴿سُلَٰلَةٖ مِّن طِينٖ﴾ یعنی از گِلی آفرید که از تمام زمین برداشته شده است. بنابراین فرزندانش، همانند زمین برخی پاکیزه و خوب، و برخی بد هستند؛ و برخی نرم، و برخی سخت می‌باشند؛ و برخی در میان این دو قرار دارند.
التفاسير العربية:
ثُمَّ جَعَلْنٰهُ نُطْفَةً فِیْ قَرَارٍ مَّكِیْنٍ ۪۟
﴿ثُمَّ جَعَلۡنَٰهُ نُطۡفَةٗ﴾ سپس انسان را به صورت نطفه قرار دادیم، نطفه‌ای که از میان سینۀ زن و کمر مرد بیرون می‌آید. سپس ﴿فِي قَرَارٖ مَّكِينٖ﴾ در قرارگاهی استوار و محکم -که رحم مادر است- قرار می‌گیرد که از فاسد شدن مصون می‌ماند.
التفاسير العربية:
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظٰمًا فَكَسَوْنَا الْعِظٰمَ لَحْمًا ۗ— ثُمَّ اَنْشَاْنٰهُ خَلْقًا اٰخَرَ ؕ— فَتَبٰرَكَ اللّٰهُ اَحْسَنُ الْخٰلِقِیْنَ ۟ؕ
﴿ثُمَّ خَلَقۡنَا ٱلنُّطۡفَةَ عَلَقَةٗ﴾ سپس نطفه‌ای را که قبلاً در رحم قرار داده بودیم، بعد از گذشت چهل روز به شکل خون بسته‌ای در آوردیم. ﴿فَخَلَقۡنَا ٱلۡعَلَقَةَ مُضۡغَةٗ﴾ سپس خون بسته را بعد از گذشت چهل روز، به صورت قطعه گوشتی کوچک به اندازه‌ی آنچه که جویده می‌شود، در آوردیم. ﴿فَخَلَقۡنَا ٱلۡمُضۡغَةَ عِظَٰمٗا﴾ سپس مضغه را تبدیل به استخوان سختی نموده‌ایم، و به میزان نیاز بدن، گوشت را در لابلای آن قرار دادیم. ﴿فَكَسَوۡنَا ٱلۡعِظَٰمَ لَحۡمٗا﴾ سپس گوشت را پوششی برای استخوان‌ها قرار دادیم، چنانکه استخوان‌ها را پایه و ستون گوشت قرار دادیم، و این در چهل روز سوم انجام می‌شود. ﴿ثُمَّ أَنشَأۡنَٰهُ خَلۡقًا ءَاخَرَ﴾ و از آن پس، او را به آفرینش دیگری آفریدیم که روح در آن دمیده می‌شود. پس آن موجود جامد و بی‌جان، تبدیل به موجود زنده می‌گردد. ﴿فَتَبَارَكَ ٱللَّهُ أَحۡسَنُ ٱلۡخَٰلِقِينَ﴾ پس والا و دارای خیر فراوان است خداوند، که بهترین آفریننده می‌باشد. ﴿ٱلَّذِيٓ أَحۡسَنَ كُلَّ شَيۡءٍ خَلَقَهُۥۖ وَبَدَأَ خَلۡقَ ٱلۡإِنسَٰنِ مِن طِينٖ ثُمَّ جَعَلَ نَسۡلَهُۥ مِن سُلَٰلَةٖ مِّن مَّآءٖ مَّهِينٖ ثُمَّ سَوَّىٰهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِۦۖ وَجَعَلَ لَكُمُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَٱلۡأَفۡ‍ِٔدَةَۚ قَلِيلٗا مَّا تَشۡكُرُونَ﴾ خدایی که هر چیزی را نیکو آفریده، و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد؛ سپس نسل او را از چکیدۀ آبی پست مقرر نمود، آنگاه او را از اندامی درست برخوردار کرد، و از روح خود در وی دمید، و برای شما گوش و چشمان و دل‌ها قرار داد، چه اندک سپاس می‌گزارید! پس همۀ آفرینش او زیباست، و انسان بهترین و زیباترین آفریده‌های او است، بلکه به طور مطلق از همۀ مخلوقات بهتر است، چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿لَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ فِيٓ أَحۡسَنِ تَقۡوِيمٖ﴾ به راستی که انسان را در بهترین شکل و زیباترین سیما آفریده‌ایم.
التفاسير العربية:
ثُمَّ اِنَّكُمْ بَعْدَ ذٰلِكَ لَمَیِّتُوْنَ ۟ؕ
﴿ثُمَّ إِنَّكُم بَعۡدَ ذَٰلِكَ لَمَيِّتُونَ﴾ بعد از آفرینش و دمیده شدن روح در بدن شما، در مرحله‌ای دیگر خواهید مرد.
التفاسير العربية:
ثُمَّ اِنَّكُمْ یَوْمَ الْقِیٰمَةِ تُبْعَثُوْنَ ۟
﴿ثُمَّ إِنَّكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ تُبۡعَثُونَ﴾ سپس شما در روز قیامت برانگیخته شده، و طبق اعمال بد و نیکتان سزا و جزا داده خواهید شد. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿أَيَحۡسَبُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَن يُتۡرَكَ سُدًى أَلَمۡ يَكُ نُطۡفَةٗ مِّن مَّنِيّٖ يُمۡنَىٰ ثُمَّ كَانَ عَلَقَةٗ فَخَلَقَ فَسَوَّىٰ فَجَعَلَ مِنۡهُ ٱلزَّوۡجَيۡنِ ٱلذَّكَرَ وَٱلۡأُنثَىٰٓ أَلَيۡسَ ذَٰلِكَ بِقَٰدِرٍ عَلَىٰٓ أَن يُحۡـِۧيَ ٱلۡمَوۡتَىٰ﴾ آیا انسان چنین می‌پندارد که رها می‌شود؟ آیا او قبلاً نطفه‌ای نبود که در رحم ریخته می‌شود؟ سپس به خون بسته‌ای تبدیل شد، سپس خداوند بعد ازآن او را آفرید و مرتب نمود، و از آن دو نر و ماده را قرار داد. آیا این [آفریننده و خالق] توانایی ندارد که مرده‌ها را زنده گرداند؟!!
التفاسير العربية:
وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرَآىِٕقَ ۖۗ— وَمَا كُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غٰفِلِیْنَ ۟
وقتی خداوند آفرینش انسان را بیان کرد، جایگاه وی و فراوانی نعمت‌هایی را که به او ارزانی داشته است، بیان داشت و فرمود: ﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا فَوۡقَكُمۡ سَبۡعَ طَرَآئِقَ﴾ و بر فرازتان هفت آسمان قرار دادیم. هفت آسمان که هر یک بر فراز دیگری است، و آسمان با ستارگان و خورشید و ماه آراسته شده، و منافع و مصالح زیادی برای بندگان در آن نهفته است. ﴿وَمَا كُنَّا عَنِ ٱلۡخَلۡقِ غَٰفِلِينَ﴾ و ما از آفرینش غافل نبوده‌ایم. پس همان‌طور که همۀ پدیده‌ها را آفریده‌ایم؛ علم و آگاهی ما نیز همۀ آنچه را که آفریده‌ایم، احاطه نموده است. پس ما از هیچ مخلوقی غافل نیستیم و آن را فراموش نخواهیم کرد؛ و مخلوقی را نمی‌آفرینیم که آن را ضایع کرده و به فراموشی بسپاریم. و از آسمان غافل نیستیم که بر زمین بیفتد و ذرّه‌ای را در تاریکی‌ها و میان امواج دریاها و در گوشه‌های فلات‌ها فراموش نمی‌کنیم. و هیچ جنبنده ای نیست مگر اینکه روزیِ او به عهدۀ خدا می‌باشد، و محلِ زیست و محلِ دفن آن را می‌داند. در بسیاری از جاها، خداوند از آفرینش و آگاهی و علم خویش یکجا سخن گفته است. مانند اینکه می‌فرماید: ﴿أَلَا يَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِيفُ ٱلۡخَبِيرُ﴾ آیا کسی که آفریده است، نمی‌داند، حال آنکه او باریک بین و آگاه است؟! ﴿بَلَىٰ وَهُوَ ٱلۡخَلَّٰقُ ٱلۡعَلِيمُ﴾ آری! و او آفرینندۀ آگاه است؛ چون آفرینشِ مخلوقات، از بزرگ‌ترین دلایلِ عقلی است که بر علم و آگاهیِ آفریننده و فرزانگیِ او دلالت می‌نماید.
التفاسير العربية:
وَاَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَآءِ مَآءً بِقَدَرٍ فَاَسْكَنّٰهُ فِی الْاَرْضِ ۖۗ— وَاِنَّا عَلٰی ذَهَابٍ بِهٖ لَقٰدِرُوْنَ ۟ۚ
﴿وَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءَۢ﴾ و از آسمان آبی را به اندازه فرو فرستادیم که روزیِ شما و چهارپایانتان در آن است. آن را به اندازه فرو می‌فرستد که شما را کفایت ‌کند؛ پس آن را چنان کم نازل نمی‌کند که ساکنانِ زمین تلف شوند، و بر اثر کمبودِ آن درختان و گیاهان پژمرده گردند، بلکه به مقدار نیاز آن را فرو می‌فرستد. سپس آن را بند می‌آرد؛ زیرا اگر همیشه ببارد، زیان آور خواهد بود. ﴿فَأَسۡكَنَّٰهُ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾ و آن را در زمین ماندگار نمودیم؛ یعنی آب را بر زمین فرو فرستادیم، پس آب در آن جای گرفت و ماندگار شد، و به قدرت خداوند گیاهانِ همگون از زمین بیرون می‌آیند. و نیز آن را در بطن زمین، آمادۀ شرب و بهره‌برداری می‌کند؛ آب چنان به قعر زمین فرو نمی‌رود که قابل دسترسی نبوده، و رسیدن به آن ممکن نباشد. ﴿وَإِنَّا عَلَىٰ ذَهَابِۢ بِهِۦ لَقَٰدِرُونَ﴾ و بی‌گمان ما بر از میان بردنش تواناییم؛ به این صورت که آن را از آسمان فرو نفرستیم؛ یا آن را فرو بفرستیم، اما آب به عمق زمین فرو رود به‌گونه‌ای که دسترسی به آن ممکن نباشد، یا هدف از آن محقق نشود. و در اینجا خداوند بندگانش را آگاه ‌نموده و تذکر می‌دهد که سپاس او را بر نعمتش به جای آورند؛ و فقدانِ آب را تصور کنند که در آن حالت چه زیانی متوجه انسان‌ها می‌شود! مانند اینکه خداوند متعال فرموده است: ﴿قُلۡ أَرَءَيۡتُمۡ إِنۡ أَصۡبَحَ مَآؤُكُمۡ غَوۡرٗا فَمَن يَأۡتِيكُم بِمَآءٖ مَّعِينِۢ﴾ بگو: «به من خبر دهید، اگر آبتان فرو نشیند، چه کسی برایتان آبی روان می‌آورد؟»
التفاسير العربية:
فَاَنْشَاْنَا لَكُمْ بِهٖ جَنّٰتٍ مِّنْ نَّخِیْلٍ وَّاَعْنَابٍ ۘ— لَكُمْ فِیْهَا فَوَاكِهُ كَثِیْرَةٌ وَّمِنْهَا تَاْكُلُوْنَ ۟ۙ
﴿فَأَنشَأۡنَا لَكُم بِهِۦ جَنَّٰتٖ مِّن نَّخِيلٖ وَأَعۡنَٰبٖ﴾ و به وسیلۀ این آب، باغ‌هایی از انگور و خرما آفریده‌ایم و پدید آورده‌ایم. خداوند متعال این دو نوع درخت‌را به طور ویژه بیان کرد؛ با اینکه به وسیلۀ آب، درختانی دیگر نیز پدید می‌آیند؛ اما درخت خرما و انگور دارای فضیلت و منافعی هستند که از دیگر درختان بالاتر‌ند، بنابراین به صورت عام نیز فرمود: ﴿لَّكُمۡ فِيهَا﴾ برای شما در این باغ‌ها، ﴿فَوَٰكِهُ كَثِيرَةٞ وَمِنۡهَا تَأۡكُلُونَ﴾ میوه‌های زیادی هست، و از آن می‌خورید، میوه‌هایی از قبیل: انجیر و لیمو و انار و سیب و غیره.
التفاسير العربية:
وَشَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُوْرِ سَیْنَآءَ تَنْۢبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِّلْاٰكِلِیْنَ ۟
﴿وَشَجَرَةٗ تَخۡرُجُ مِن طُورِ سَيۡنَآءَ﴾ و درختی که در کوه طور سینا می‌روید، و آن درخت زیتون است، و به ‌صورت ویژه بیان شده است؛ چون در جای خاصی در سرزمین شام می‌روید، و منافعی دارد که برخی از آن در فرمودۀ الهی بیان شده است: ﴿تَنۢبُتُ بِٱلدُّهۡنِ وَصِبۡغٖ لِّلۡأٓكِلِينَ﴾ دارای روغن است، که بیشتر برای روشن کردن چراغ‌ها از آن استفاده می‌شود، و نان خورشی برای خورندگان است، و نیز منافعی دیگر دارد.
التفاسير العربية:
وَاِنَّ لَكُمْ فِی الْاَنْعَامِ لَعِبْرَةً ؕ— نُسْقِیْكُمْ مِّمَّا فِیْ بُطُوْنِهَا وَلَكُمْ فِیْهَا مَنَافِعُ كَثِیْرَةٌ وَّمِنْهَا تَاْكُلُوْنَ ۟ۙ
یکی از نعمت‌های خداوند بر شما، این است که چهارپایانی از قبیل: شتر و گاو و گوسفند را برایتان مسخر نموده است؛ و در آنان عبرتی است، برای آنان که عبرت می‌آموزند؛ و منافعی است، برای آنها که فایده می‌گیرند. ﴿نُّسۡقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهَا﴾ از شکمِ آن چهارپایان شیر به شما می‌نوشانیم؛ و از میان خون و آلودگی، شیر خالص و گوارا برایتان بیرون می‌آوریم. ﴿وَلَكُمۡ فِيهَا مَنَٰفِعُ كَثِيرَةٞ﴾ و در آن برایتان منافع فراوان است، که از پشم و مو و کرک آن استفاده می‌کنید، و از پوست و موی آنها خانه می‌سازید که در حضر و سفر، نقل و انتقالِ آن ‌راحت و سبک است. ﴿وَمِنۡهَا تَأۡكُلُونَ﴾ و از آن بهترین خوردنی‌ها را از قبیل: گوشت و چربی می‌خورید.
التفاسير العربية:
وَعَلَیْهَا وَعَلَی الْفُلْكِ تُحْمَلُوْنَ ۟۠
﴿وَعَلَيۡهَا وَعَلَى ٱلۡفُلۡكِ تُحۡمَلُونَ﴾ و حیوانات در خشکی، به مثابۀ کشتی شما هستند؛ در اختیار شما قرار دارند و بارهای سنگین خود را توسط آنها از سرزمینی به سرزمین دیگر حمل نموده، و می‌رسانید که اگر حیوانات نبودند، جز با سختی ودشواری نمی‌توانستید آن را بدانجا برسانید. و نیز در دریا کشتی‌ها را قرار داده که شما و کالاهایتان را حمل می‌نمایند. پس خداوندی که این نعمت‌ها را به شما بخشیده، و انواع احسان و نیکی را در حق شما نموده، و خیر فراوان را به سوی شما سرازیر کرده است ، سزاوار است تا کمال سپاس و شکرش به جای آورده شود، و به طور کامل مورد ستایش قرار گیرد. و شایسته است که در پرستش او بکوشید، و نعمت‌هایش را در راستای ارتکاب گناه و نافرمانی به ‌کار نبرید.
التفاسير العربية:
وَلَقَدْ اَرْسَلْنَا نُوْحًا اِلٰی قَوْمِهٖ فَقَالَ یٰقَوْمِ اعْبُدُوا اللّٰهَ مَا لَكُمْ مِّنْ اِلٰهٍ غَیْرُهٗ ؕ— اَفَلَا تَتَّقُوْنَ ۟
خداوند متعال از رسالت بنده و پیامبرش نوح علیه السلام سخن به میان می‌آورد که اولین پیامبری است که خداوند به سوی اهل زمین فرستاده است. پس خداوند او را به سوی قومش فرستاد که بت‌هایی را پرستش می‌کردند؛ و آنها را به پرستش و عبادت خداوند یکتا دستور داد و فرمود: ﴿يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ﴾ ای قوم من! عبادت را خالصانه برای خداوند انجام دهید؛ چون تنها عبادتِ خالص مورد قبول خداوند می‌باشد. ﴿مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓ﴾ شما معبود به حقی جز او ندارید. در اینجا خداوند معبودهای دیگر را باطل قرار داده، و الوهیت را برای خویش ثابت می‌نماید؛ زیرا او، آفریننده و روزی دهنده است؛ خدایی که کمالِ مطلق از آنِ اوست، و غیراز او هر کس که باشد، بر سرِ خوان کریمانۀ او روزی می‌خورد. ﴿أَفَلَا تَتَّقُونَ﴾ آیا از پرستش بت‌ها باز نمی‌آیید؟ بت‌هایی به شکل و سیمای مردمان صالح درست شده بودند، و آنها، به همراه خداوند آنان را عبادت می‌کردند، پس نوح آشکارا و پنهانی و شب و روز به دعوت آنها پرداخت، و دعوتش را تا نهصد و پنجاه سال ادامه داد؛ اما این کار جز به سرکشی و نفرت قوم او نمی‌افزود.
التفاسير العربية:
فَقَالَ الْمَلَؤُا الَّذِیْنَ كَفَرُوْا مِنْ قَوْمِهٖ مَا هٰذَاۤ اِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ ۙ— یُرِیْدُ اَنْ یَّتَفَضَّلَ عَلَیْكُمْ ؕ— وَلَوْ شَآءَ اللّٰهُ لَاَنْزَلَ مَلٰٓىِٕكَةً ۖۚ— مَّا سَمِعْنَا بِهٰذَا فِیْۤ اٰبَآىِٕنَا الْاَوَّلِیْنَ ۟ۚۖ
﴿فَقَالَ ٱلۡمَلَؤُاْ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ مَا هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُرِيدُ أَن يَتَفَضَّلَ عَلَيۡكُمۡ﴾ اشراف و سرانِ کافرِ قوم، در قالبِ مخالفت با پیامبرشان نوح و برحذر داشتن مردم از پیروی از او، گفتند: این مرد جز انسانی همچون شما نیست، و هدفش از ادعای نبوت و پیامبری، این است که بر شما برتری یابد، و از او پیروی کنید؛ و گرنه او چه برتری بر شما دارد، حال آنکه از نوع شما و یک انسان است. و این مخالفت همواره در میان تکذیب‌کنندگانِ پیامبران وجود داشته است. و خداوند بر زبان پیامبرانش، جواب کاملی به این اعتراض داده است، آنجا که آنها به پیامبرانشان گفتند: ﴿ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَا فَأۡتُونَا بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٖقَالَتۡ لَهُمۡ رُسُلُهُمۡ إِن نَّحۡنُ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَمُنُّ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ﴾ شما جز انسان‌هایی همانند ما نیستید، و می‌خواهید ما را از آنچه که پدران و نیاکانمان پرستش می‌کردند، باز دارید. پس اگر راست می‌گویید، دلیل آشکاری برای ما بیاورید. پیامبرانشان گفتند: «[درست است] ما جز انسان‌هایی مانند شما نیستیم، اما خداوند بر هرکس از بندگانش که بخواهد، منت می‌گذارد.» پس آنها خبر دادند که این رسالت و نبوت، فضل و منت خداوند است؛ و شما نمی‌توانید دایرۀ فضل او را تنگ کنید، و او را از رساندن فضلش به ما بازدارید. و در اینجا گفتند: ﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَأَنزَلَ مَلَٰٓئِكَةٗ﴾ اگر خداوند می‌خواست، فرشته‌ای را فرو می‌فرستاد و این نیز با مشیّت خدا تعارض دارد و باطل است؛ چون خداوند اگر می‌خواست، فرشته‌ای را فرو می‌فرستاد. اما خداوند فرزانه و مهربان است، و حکمت و رحمت او اقتضا می‌نماید که پیامبر از جنس و نوع انسان‌ها باشد؛ و چون مردم توانایی گفتگو با فرشتگان را ندارند، باید فرستادۀ خدا از جنس مردم باشد؛ زیرا در غیر این صورت، کار بر ایشان مشتبه می‌شد. و آنها می‌گفتند: ﴿مَّا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِيٓ ءَابَآئِنَا ٱلۡأَوَّلِينَ﴾ ما درمیان پدران و نیاکان خود نشنیده‌ایم که پیامبری فرستاده شود. آنها گفتند: نشنیده‌ایم که در میان پدران و پیشینیانمان، پیامبری فرستاده شده باشد. و این جای تعجب ندارد؛ زیرا از گذشته آگاهی ندارند، پس آنها نباید بی‌خبری وجهالت خویش‌را دلیلی برای خود قرار بدهند. به فرض اینکه خداوند پیامبری را به میان گذشتگان آنان نفرستاده باشد، دو حالت متصور است: یا آنها بر هدایت بوده‌اند، که در این صورت نیازی به فرستادن پیامبر نبوده است؛ و یا گمراه بوده‌اند، پس در این صورت باید خداوند را ستایش نمایند که چنین نعمتی را به آنها اختصاص داده، نعمتی که به پدرانشان نرسیده است. و نباید عدم احسان به دیگران، سبب شود تا به احسانی که خداوند به آنان ارزانی داشته است، کفر ورزند.
التفاسير العربية:
اِنْ هُوَ اِلَّا رَجُلٌۢ بِهٖ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوْا بِهٖ حَتّٰی حِیْنٍ ۟
﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا رَجُلُۢ بِهِۦ جِنَّةٞ﴾ او جز مردی نیست که به نوعی از دیوانگی و جنون مبتلا شده است. ﴿فَتَرَبَّصُواْ بِهِۦ حَتَّىٰ حِينٖ﴾ پس چشم به راه و منتظرش باشید تا مرگش فرا رسد. و شبهاتی را که ایراد کردند، به منظور ابراز مخالفت با نبوتِ پیامبرانشان بود، که بر شدت کفر و کینه توزی آنها دلالت می‌نماید. نیز بیانگر آن است که آنها در نهایت جهالت و گمراهی قرار دارند، و این شبهات به هیچ وجه صلاحیت و شایستگی آن را ندارند که با آنها مخالفت کرد؛ چرا که این شبهات، متناقض و با یکدیگر مخالف‌اند. پس آنها که می‌گویند: ﴿مَا هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُرِيدُ أَن يَتَفَضَّلَ عَلَيۡكُمۡ﴾ ثابت کردند که پیامبر عقل و اندیشه‌ای دارد که از این طریق توطئه می‌نماید تا بر آنها برتری یابد و ریاست کند؛ پس باید از او پرهیز کرد، تا کسی فریب او را نخورد. و این گفته با ادعای قبلی آنان که می‌گفتند: ﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا رَجُلُۢ بِهِۦ جِنَّةٞ﴾ او فقط مردی است که به نوعی از دیوانگی مبتلا می‌باشد، مطابقت ندارد؛ و این جز از فرد گمراه و وسوسه‌گری که قضیه بر او مشتبه گردیده، و هدفش آن است که به هر طریقی حق را نپذیرد، و رسالت را انکار نماید، سر نمی‌زند؛ فردی که نمی‌داند چه می‌گوید، و خداوند هر کس را که با او و پیامبرانش دشمنی ورزد، خوار می‌گرداند.
التفاسير العربية:
قَالَ رَبِّ انْصُرْنِیْ بِمَا كَذَّبُوْنِ ۟
وقتی نوح دید که دعوت کردن وی، آنها را سودی نمی‌بخشد جز اینکه بر فرار و رویگردانی آنها می‌افزاید، ﴿قَالَ رَبِّ ٱنصُرۡنِي بِمَا كَذَّبُونِ﴾ گفت: «پروردگارا! چون مرا تکذیب می‌کنند، یاری‌ام کن.» نوح از پروردگارش علیه آنها، و برای هلاکتشان، و در راستای خشمگین شدن به خاطر خدا کمک خواست؛ چون آنها فرمان خداوند را پشت سر نهادند، و پیامبرشان را تکذیب کردند. و نوح گفت: ﴿رَّبِّ لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ دَيَّارًا إِنَّكَ إِن تَذَرۡهُمۡ يُضِلُّواْ عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوٓاْ إِلَّا فَاجِرٗا كَفَّارٗا﴾ پروردگارا! بر روی زمین هیچ کس از کافران را باقی مگذار؛ زیرا اگر تو آنها را باقی بگذاری، بندگانت را گمراه می‌سازند، و جز بدکار و ناسپاس به بار نخواهند آورد. خداوند متعال فرمود: ﴿وَلَقَدۡ نَادَىٰنَا نُوحٞ فَلَنِعۡمَ ٱلۡمُجِيبُونَ﴾ و همانا نوح ما را صدا زد، و چه بسیار اجابت کنندۀ خوبی هستیم!
التفاسير العربية:
فَاَوْحَیْنَاۤ اِلَیْهِ اَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِاَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا فَاِذَا جَآءَ اَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّوْرُ ۙ— فَاسْلُكْ فِیْهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَاَهْلَكَ اِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ ۚ— وَلَا تُخَاطِبْنِیْ فِی الَّذِیْنَ ظَلَمُوْا ۚ— اِنَّهُمْ مُّغْرَقُوْنَ ۟
﴿فَأَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡهِ﴾ و وقتی دعای او را پذیرفتیم، فراهم نمودن وسیلۀ نجات را، قبل از فرا رسیدن زمان استفادۀ از آن، به وی وحی نمودیم. ﴿أَنِ ٱصۡنَعِ ٱلۡفُلۡكَ بِأَعۡيُنِنَا وَوَحۡيِنَا﴾ که زیر نظر ما و با رهنمود و فرمانمان کشتی را بساز، و تو زیر نظر ما هستی؛ ما تو را می‌بینیم و صدایت را می‌شنویم. ﴿فَإِذَا جَآءَ أَمۡرُنَا وَفَارَ ٱلتَّنُّورُ﴾ پس هرگاه فرمان ما -مبنی بر فرستادن طوفانی که با آن عذاب داده می‌شوند- در رسید و آب از تنور برجوشید؛ یعنی زمین پر از آب شد، و چشمه‌هایی از آن ‌جوشید، حتی محل آتشدانه -که معمولاً از آب دور است- پر از آب ‌شد، ﴿فَٱسۡلُكۡ فِيهَا مِن كُلّٖ زَوۡجَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِ﴾ [در چنین شرایطی] بلافاصله از حیوانات -و از هر نوع نر و ماده‌ای- سوار کشتی کن تا نسل سایر حیواناتی که حکمت الهی اقتضا نموده در زمین باشند، باقی بماند. ﴿وَأَهۡلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيۡهِ ٱلۡقَوۡلُ﴾ و خانواده‌ات را سوار کن، مگر کسی از آنان که وعدۀ حق از پیش بر او مقرر شده است، مانند فرزند نوح. ﴿وَلَا تُخَٰطِبۡنِي فِي ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ﴾ و دربارۀ کسانی که ستم ورزیده‌اند، با من سخن مگوی؛ یعنی از من مخواه که آنها را نجات دهم؛ زیرا تقدیر و قضای الهی به طور قطع بر این رفته است که آنها غرق شوند.
التفاسير العربية:
فَاِذَا اسْتَوَیْتَ اَنْتَ وَمَنْ مَّعَكَ عَلَی الْفُلْكِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِیْ نَجّٰىنَا مِنَ الْقَوْمِ الظّٰلِمِیْنَ ۟
﴿فَإِذَا ٱسۡتَوَيۡتَ أَنتَ وَمَن مَّعَكَ عَلَى ٱلۡفُلۡكِ﴾ و هرگاه تو و همراهانت بر کشتی سوار شدید و بر آن استقرار یافتید، و در میان امواج حرکت کردید، خداوند را به خاطر اینکه شما را نجات بخشیده و سلامتی داده است، ستایش کنید. پس بگو: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي نَجَّىٰنَا مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾ «ستایش خداوندی را سزاست که ما را از گروه ستمگران رهایی بخشید.» در اینجا خداوند به نوح و همراهانش آموخت که این جمله را -به عنوان شکر و ستایش خداوند و به ‌پاس اینکه آنها را از عمل و عذاب ستمکاران رهایی بخشید- بگویند.
التفاسير العربية:
وَقُلْ رَّبِّ اَنْزِلْنِیْ مُنْزَلًا مُّبٰرَكًا وَّاَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِیْنَ ۟
﴿وَقُل رَّبِّ أَنزِلۡنِي مُنزَلٗا مُّبَارَكٗا﴾ و بگو: «پروردگارا! مرا در جایگاه و منزلی خجسته فرود بیاور، ﴿وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلۡمُنزِلِينَ﴾ و تو بهترین فرود آورندگانی» یعنی نعمتی دیگر هست، و از خداوند بخواهید تا آن را به شما بدهد، و آن این است که منزل و جایگاه شما را خجسته و با برکت نماید. پس خداوند دعای نوح را پذیرفت: ﴿وَقُضِيَ ٱلۡأَمۡرُ وَٱسۡتَوَتۡ عَلَى ٱلۡجُودِيِّۖ وَقِيلَ بُعۡدٗا لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾ و کار تمام شد، و کشتی بر کوه «جودی» قرار گرفت، و گفته شد: «هلاکت باد برای گروه ستمگران.» ﴿قِيلَ يَٰنُوحُ ٱهۡبِطۡ بِسَلَٰمٖ مِّنَّا وَبَرَكَٰتٍ عَلَيۡكَ وَعَلَىٰٓ أُمَمٖ مِّمَّن مَّعَكَ﴾ گفته شد: «ای نوح! با سلامتی از جانب ما، و برکت‌هایی که برتو و بر مردمانی که همراه تو هستند، فرود بیا.»
التفاسير العربية:
اِنَّ فِیْ ذٰلِكَ لَاٰیٰتٍ وَّاِنْ كُنَّا لَمُبْتَلِیْنَ ۟
﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ﴾ بدون شک در این داستان، نشانه‌هایی است دال بر اینکه تنها خداوند معبود است، و نوح پیامبر راستگوی اوست، و قومش دروغ می‌گویند، و اینکه خداوند نسبت به بندگانش مهربان است، و انسان‌ها را در صلب و کمر پدرشان نوح و در کشتی نگاه داشت، آنگاه که تمام اهل زمین غرق شدند. و کشتی نیز از آیات و نشانه‌های خداوند است: ﴿وَلَقَد تَّرَكۡنَٰهَآ ءَايَةٗ فَهَلۡ مِن مُّدَّكِرٖ﴾ و آن را به عنوان نشانه‌ای به جای گذاشتیم، آیا پند پذیرنده‌ای هست؟ بنابراین آیات را به صورت جمع ذکر نمود، چون بر چندین نشانه ومطلب دلالت می‌نمایند. ﴿وَإِن كُنَّا لَمُبۡتَلِينَ﴾ وبه‌طور مسلم ما آزمایش می‌نماییم.
التفاسير العربية:
ثُمَّ اَنْشَاْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْنًا اٰخَرِیْنَ ۟ۚ
وقتی که خداوند از نوح و قومش، و اینکه آنها را هلاک کرد، سخن به میان آورد، فرمود: ﴿ثُمَّ أَنشَأۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِمۡ قَرۡنًا ءَاخَرِينَ﴾ آنگاه پس از آنان، نسلی دیگر و مردمانی دیگر پدیدار آوردیم. ظاهراً این نسل «ثمود» همان قوم صالح -علیه السلام- می‌باشند؛ چون این داستان، مشابه و همانند داستان آنهاست.
التفاسير العربية:
فَاَرْسَلْنَا فِیْهِمْ رَسُوْلًا مِّنْهُمْ اَنِ اعْبُدُوا اللّٰهَ مَا لَكُمْ مِّنْ اِلٰهٍ غَیْرُهٗ ؕ— اَفَلَا تَتَّقُوْنَ ۟۠
﴿فَأَرۡسَلۡنَا فِيهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ﴾ پس پیغمبری از خودشان -که نسب و نژاد و صداقتش را می‌شناختند- به میان آنها فرستادیم؛ چون وقتی که پیامبر از خودشان باشد، زودتر فرمان می‌برند و موجب گریز آنها نمی‌شود. و آن پیامبر، ملت خویش را به آنچه که پیامبران ملت‌های خود را به ‌سوی آن دعوت ‌کردند، دعوت کرد، و چنین گفت: ﴿أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓ﴾ خدا را بپرستید؛ زیرا جز او، معبود به حقی ندارید. پس همۀ پیامبران بر این دعوت اتفاق نموده‌اند، و این اولین چیزی بوده است که امت‌های خود را به سوی آن دعوت کرده‌اند؛ اینکه فقط خدا را پرستش نمایید، و از عبادتِ غیر او نهی نموده، و خبر داده‌اند که پرستشِ غیر خدا باطل و پوچ است. بنابراین فرمود: ﴿أَفَلَا تَتَّقُونَ﴾ آیا از پروردگارتان نمی‌هراسید تا از پرستش این بت‌ها پرهیز کنید!
التفاسير العربية:
وَقَالَ الْمَلَاُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِیْنَ كَفَرُوْا وَكَذَّبُوْا بِلِقَآءِ الْاٰخِرَةِ وَاَتْرَفْنٰهُمْ فِی الْحَیٰوةِ الدُّنْیَا ۙ— مَا هٰذَاۤ اِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ ۙ— یَاْكُلُ مِمَّا تَاْكُلُوْنَ مِنْهُ وَیَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُوْنَ ۟ۙ
﴿وَقَالَ ٱلۡمَلَأُ مِن قَوۡمِهِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بِلِقَآءِ ٱلۡأٓخِرَةِ وَأَتۡرَفۡنَٰهُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا﴾ و سران و اشرافی که کفر ورزیده، و سر ستیز داشتند، و قیامت و جزا را قبول نداشتند، و آنها را در زندگانی دنیا ناز و نعمت داده بودیم؛ به منظور مخالفت با پیامبرشان، و تکذیب وی و برحذر داشتن مردم از او، گفتند: ﴿مَا هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ﴾ این پیامبر، انسانی همچون شما می‌باشد، که ﴿يَأۡكُلُ مِمَّا تَأۡكُلُونَ مِنۡهُ وَيَشۡرَبُ مِمَّا تَشۡرَبُونَ﴾ از چیزهایی می‌خورد که شما می‌خورید؛ و از همان چیزهایی می‌نوشد که شما می‌نوشید. پس چه برتری و فضیلتی بر شما دارد؟ رسول می‌بایست فرشته‌ای باشد که غذا نخورد و آب ننوشد.
التفاسير العربية:
وَلَىِٕنْ اَطَعْتُمْ بَشَرًا مِّثْلَكُمْ ۙ— اِنَّكُمْ اِذًا لَّخٰسِرُوْنَ ۟ۙ
﴿وَلَئِنۡ أَطَعۡتُم بَشَرٗا مِّثۡلَكُمۡ إِنَّكُمۡ إِذٗا لَّخَٰسِرُونَ﴾ و اگر از پیامبر پیروی کنید و او را رئیس خود قرار دهید -حال آنکه او همانند شما انسان است- بی‌گمان عقل‌هایتان را از دست داده‌اید، و از کارتان پشیمان خواهید شد. عجیب است! زیرا در حقیقت، زیانمندی و پشیمانی، بهرۀ کسانی است که از او پیروی نکرده و فرمانش نبردند؛ و نادانی و بی‌خردیِ بزرگ از کسی سر زده که از اطاعت انسانی که خداوند وی را برگزیده و او را با رسالت خود برتری داده، امتناع ورزیده، و به ‌پرستش درخت و سنگ گرفتار شده است. این همانند گفتۀ ایشان است که گفتند: ﴿أَبَشَرٗا مِّنَّا وَٰحِدٗا نَّتَّبِعُهُۥٓ إِنَّآ إِذٗا لَّفِي ضَلَٰلٖ وَسُعُرٍ أَءُلۡقِيَ ٱلذِّكۡرُ عَلَيۡهِ مِنۢ بَيۡنِنَا بَلۡ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٞ﴾ آیا از انسانی از خودمان پیروی کنیم؟! همانا ما آنگاه در گمراهی و دیوانگی خواهیم بود. آیا از میان همۀ ما، وحی بر او فرو فرستاده شده است؟ خیر، بلکه او دروغگویی خودپسند است.
التفاسير العربية:
اَیَعِدُكُمْ اَنَّكُمْ اِذَا مِتُّمْ وَكُنْتُمْ تُرَابًا وَّعِظَامًا اَنَّكُمْ مُّخْرَجُوْنَ ۟
پس وقتی رسالت پیامبر را انکار کردند و نپذیرفتند، آنچه را که پیامبر می‌گفت -مبنی بر اینکه پس از مرگ زنده می‌شوند و طبق اعمالشان مورد مجازات قرار می‌گیرند- را نیز انکار نموده و نپذیرفتند. پس گفتند: ﴿أَيَعِدُكُمۡ أَنَّكُمۡ إِذَا مِتُّمۡ وَكُنتُمۡ تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَنَّكُم مُّخۡرَجُونَ هَيۡهَاتَ هَيۡهَاتَ لِمَا تُوعَدُونَ﴾ آیا به شما وعده می‌دهد که چون بمیرید و تبدیل به خاک و استخوان گردید، شما بار دیگر زنده می‌شوید، و از گورها به در آورده شده و برانگیخته می‌گردید؟!
التفاسير العربية:
هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ لِمَا تُوْعَدُوْنَ ۟
زنده شدن پس از مرگ- بعد از اینکه تکه تکه شده، و تبدیل به خاک و استخوان گشتید- بسیار بعید، و دور از عقل است. دایرۀ دید آنها، بسیار کوتاه بود، و این امر را غیر ممکن می‌دیدند؛ و قدرت آفریننده را، با قدرت و توانایی خود مقایسه می‌کردند. و پاک و منزه است خداوند از اینکه توانایی‌اش، با توانایی آنها برابر باشد! آنان قدرت و توانایی خداوند را، بر زنده کردن مردگان، انکار کردند، خداوند را ناتوان می‌شمردند، و آفرینش نخستین خود را فراموش کرده و از یاد برده بودند، خداوندی که آنها را از عدم به وجود آورده بود. پس خداوند که آنها را از نیستی به هستی آورده است، زنده کردن دوبارۀ آنها بعد از آنکه خشکیدند و از بین رفتند، برای او آسان‌تر است. هردو کار برای خداوند آسان است. پس آنها چرا آفرینش نخستین خود را انکار نمی‌کنند، و امور محسوس را بزرگ و غیر ممکن دانسته و می‌گویند: ما همواره موجود بوده‌ایم. این را می‌گویند تا بهتر بتوانند رستاخیز را انکار نمایند، و در مورد وجود خداوندِ آفریننده به مجادله بپردازند. و دلیلی دیگر نیز بر زنده شدن وجود دارد، و آن این است که خداوند زمین را پس از پژمرده شدن و خشک شدنش، سبز و خرم و زنده و شاداب می‌گرداند؛ مردگان را نیز زنده می‌نماید، و او برهر کاری تواناست. و دلیلی دیگر نیز بر زنده شدن وجود دارد، و آن پاسخی است که به منکران رستاخیز در این آیه فرموده است: ﴿بَلۡ عَجِبُوٓاْ أَن جَآءَهُم مُّنذِرٞ مِّنۡهُمۡ فَقَالَ ٱلۡكَٰفِرُونَ هَٰذَا شَيۡءٌ عَجِيبٌ أَءِذَا مِتۡنَا وَكُنَّا تُرَابٗاۖ ذَٰلِكَ رَجۡعُۢ بَعِيدٞ﴾ بلکه از اینکه بیم‌دهنده‌ای از خود آنان به نزدشان آمد، تعجب کردند. پس کافران گفتند: «آیا وقتی مُردیم، و تبدیل به خاک شدیم، دوباره زنده می‌شویم؟ این بازگشتی بعید است.» ﴿قَدۡ عَلِمۡنَا مَا تَنقُصُ ٱلۡأَرۡضُ مِنۡهُمۡۖ وَعِندَنَا كِتَٰبٌ حَفِيظُۢ﴾ پس خداوند در پاسخ آنها فرمود: وقتی آنها خشک ‌شده و از بین رفتند، آنچه را زمین از آنها می‌کاهد، می‌دانیم. و نزد ما کتابی است که همه چیز را ثبت و ضبط می‌نماید.
التفاسير العربية:
اِنْ هِیَ اِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوْتُ وَنَحْیَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوْثِیْنَ ۟
﴿إِنۡ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا ٱلدُّنۡيَا نَمُوتُ وَنَحۡيَا﴾ زندگانی و حیاتی جز زندگانی این جهان وجود ندارد، برخی از مردم می‌میرند، و برخی زندگی می‌کنند، ﴿وَمَا نَحۡنُ بِمَبۡعُوثِينَ﴾ و ما برانگیخته نخواهیم شد.
التفاسير العربية:
اِنْ هُوَ اِلَّا رَجُلُ ١فْتَرٰی عَلَی اللّٰهِ كَذِبًا وَّمَا نَحْنُ لَهٗ بِمُؤْمِنِیْنَ ۟
او جز مردی نیست که دچار جنون و دیوانگی شده است، بنابراین سخنانی از قبیل: یگانه بودن خداوند، و جهان آخرت و زندگی پس از مرگ را به زبان می‌آورد. ﴿فَتَرَبَّصُواْ بِهِۦ حَتَّىٰ حِينٖ﴾ پس تا مدتی عقوبت قتل و غیره را از او بردارید، تا احترامی برای او باشد؛ و چون دیوانه است، به سبب آنچه که می‌گوید، مؤاخذ‌ه نمی‌شود؛ یعنی ـ ‌طبق ادعای باطل آنها ‌ـ جای مجادله‌ای با او نیست، و با او در رابطه با صحت و سقم آنچه می‌گوید، مجادله نکنید. آنها ادعا می‌کردند که سخنان او باطل و پوچ است، و فقط این مانده بود که آیا او را سزا بدهند یا نه؟ بنابراین به خیال خودشان، عقل‌هایشان چنین اقتضا کرد که او را سزا ندهند، با اینکه مستحق سزا می‌باشد. آیا کفر و عنادی بالاتر از این هم هست؟!
التفاسير العربية:
قَالَ رَبِّ انْصُرْنِیْ بِمَا كَذَّبُوْنِ ۟
بنابراین وقتی که کفرشان شدت گرفت، و بیم دادن در مورد آنها مفید واقع نشد، پیامبرشان آنان را نفرین نمود و گفت: ﴿رَبِّ ٱنصُرۡنِي بِمَا كَذَّبُونِ﴾ ای پروردگارم! به سبب آنکه مرا دروغگو انگاشتند، آنان را نابود کن و خوارشان بگردان، و در همین دنیا یاری‌ام کن.
التفاسير العربية:
قَالَ عَمَّا قَلِیْلٍ لَّیُصْبِحُنَّ نٰدِمِیْنَ ۟ۚ
پس خداوند دعایش را اجابت کرد و فرمود: (﴿عَمَّا قَلِيلٖ لَّيُصۡبِحُنَّ نَٰدِمِينَ
التفاسير العربية:
فَاَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْنٰهُمْ غُثَآءً ۚ— فَبُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظّٰلِمِیْنَ ۟
فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّيۡحَةُ بِٱلۡحَقِّ﴾) به زودی پشیمان می‌شوند. پس به سبب استقامتی که در برابر حق داشتند، ناگهان صدای بلند و مرگبار آنان را فرا گرفت؛ و این ستمی از جانب خدا بر آنان نبود، بلکه از روی عدالت به عذاب گرفتار شدند؛ و چون ستم کرده بودند، صدای بلند و مرگبار آنها را فرا گرفت و همه را نابود کرد. ﴿فَجَعَلۡنَٰهُمۡ غُثَآءٗ﴾ و ما ایشان را همچون خس و خاشاکی نمودیم که روی سیلاب در گوشه‌های رودخانه پرت شده است. و در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: ﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَا عَلَيۡهِمۡ صَيۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ فَكَانُواْ كَهَشِيمِ ٱلۡمُحۡتَظِرِ﴾ ما بر آنان فریاد [مرگباری] فرستادیم، پس همانند گیاه خشکیدۀ [کومه‌ها] ریز و خرد شدند. ﴿فَبُعۡدٗا لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾ پس همراه با عذاب، دوری از رحمت خدا و نفرین و نکوهش جهانیان بدرقۀ راه آنان است. ﴿فَمَا بَكَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلسَّمَآءُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَا كَانُواْ مُنظَرِينَ﴾ پس آسمان و زمین بر آنان گریه نکردند، و مهلت داده نشدند. این تعبیر، کنایه از آن است که نابودی آنها مورد توجه نبوده، همچنان‌که وجودشان نیز مورد عنایت و توجه نبوده است. و استهزا و تمسخری است به آنان، چرا که آنها مانند کسی نبودند که فقدانش امر مهم و بزرگی شمرده ‌شده، و دربارۀ او چنین گفته می‌شود: «آسمان و زمین بر فقدان او گریستند.» و از همین قبیل است آنچه که روایت شده است: «به درستی که هرگاه مؤمن فوت کرد، جایگاه نماز و محل عبادت و جایی که عملش بدانجا بلند گردانده می‌شود و جایی که روزی‌اش از آنجا نازل می‌شود، و ردّ پایش در زمین، برایش گریه می‌کنند.» ﴿وَمَا كَانُواْ﴾ و هنگامی که زمان هلاکتشان فرا رسید، نبودند از ﴿مُنظَرِينَ﴾ مهلت داده شدگان؛ یعنی به آنان تا وقتی دیگر مهلت داده نشد، بلکه عذابِ آنان را در همین دنیا فراهم ساخت. خلاصۀ مطلب اینکه وقتی آنها به عذاب گرفتار شدند، اهل آسمان و زمین برایشان غمگین نشدند؛ چون ارزشی نداشتند، و در حالی مردند که کافر بودند، و فرصت توبه کردن نداشتند، و به آنها مهلت داده نشد تا کوتاهی خود را جبران نمایند؛ زیرا حقیر و بی‌ارزش بودند.
التفاسير العربية:
ثُمَّ اَنْشَاْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ قُرُوْنًا اٰخَرِیْنَ ۟ؕ
بعد از این تکذیب‌کنندگانِ مخالف، نسل‌هایی دیگر پدید آوردیم .
التفاسير العربية:
مَا تَسْبِقُ مِنْ اُمَّةٍ اَجَلَهَا وَمَا یَسْتَاْخِرُوْنَ ۟ؕ
هر ملتی، وقت و زمانی مشخص دارد که از آن پیش و پس نمی‌شود؛
التفاسير العربية:
ثُمَّ اَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا ؕ— كُلَّ مَا جَآءَ اُمَّةً رَّسُوْلُهَا كَذَّبُوْهُ فَاَتْبَعْنَا بَعْضَهُمْ بَعْضًا وَّجَعَلْنٰهُمْ اَحَادِیْثَ ۚ— فَبُعْدًا لِّقَوْمٍ لَّا یُؤْمِنُوْنَ ۟
و پشت سر هم به سوی آنها پیامبرانی فرستادیم تا ایمان بیاورند و به سوی خدا باز گردند. پس کفر ورزیدن و تکذیب کردن پیامبران، همواره شیوۀ ملت‌های مجرم و سرکش و کافر بوده است؛ هرگاه پیامبری به نزد امت خویش می‌آمد، او را تکذیب می‌کردند و دروغگو می‌نامیدند؛ با اینکه هر پیامبری همراه با نشانه‌ها و معجزاتی می‌آمد که با وجود چنان نشانه و معجزاتی، انسان باید ایمان بیاورد، بلکه دعوت پیامبر و شریعت و آیین او، برحقیقت آنچه آورده ‌است دلالت می‌نماید. ﴿فَأَتۡبَعۡنَا بَعۡضَهُم بَعۡضٗا﴾ پس ما هم این ملت‌های سرکش را نابود، و یکی را به دنبال دیگری روانۀ دیار نیستی نمودیم، و هیچ چیزی از آنان باقی نماند، و خانه‌هایشان خالی و ویران شد، ﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَحَادِيثَ﴾ و ایشان را زبانزد مجالس و مایۀ عبرت دیگران نمودیم. و کسانی که پس از آنان آمدند، در مورد آن سخن می‌گفتند؛ و پندی برای پرهیزگاران، و درسِ عبرتی برای تکذیب‌کنندگان گشتند، و با عذاب خدا رسوا شدند. ﴿فَبُعۡدٗا لِّقَوۡمٖ لَّا يُؤۡمِنُونَ﴾ پس نابود باد گروهی که ایمان نمی‌آورند. راستی اینها چقدر بدبخت و چقدر زیانکارند!!
التفاسير العربية:
ثُمَّ اَرْسَلْنَا مُوْسٰی وَاَخَاهُ هٰرُوْنَ ۙ۬— بِاٰیٰتِنَا وَسُلْطٰنٍ مُّبِیْنٍ ۟ۙ
در اینجا سخن یکی از علما را به یاد می‌آورم که اکنون اسمش را به‌خاطر ندارم. ایشان می‌فرمودند: پس از موسی و نزولِ تورات، خداوند عذاب را از ملت‌ها رفع نمود؛ یعنی عذابی که آنها را ریشه کن نماید، مرتفع کرد؛ و جهاد با تکذیب‌کنندگانِ مخالف را مشروع نمود. من نمی‌دانستم که این عالِم، سخن را از چه منبعی گرفته بود. اما وقتی در این آیه‌ها و آیاتی که در سورۀ قصص هستند تأمل نمودم، دلیل سخن او را فهمیدم. در این آیات خداوند از امت‌هایی که پی در پی هلاک و نابود شده‌اند سخن گفته، سپس خبر داده است که پس از آنها، موسی را فرستاده و تورات را بر او نازل کرده است که موجب هدایت مردم می‌باشد. و اما اینکه فرعون را هلاک نموده، اعتراضی بر این مطلب وارد نمی‌شود؛ زیرا فرعون را پیش از نزول تورات هلاک کرده است. و اما آیه‌هایی که در سورۀ قصص هستند، بسیار صریح می‌باشند، و وقتی که در لابه‌لای آنها هلاک شدن و نابودی فرعون را بیان می‌کند، می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَ مِنۢ بَعۡدِ مَآ أَهۡلَكۡنَا ٱلۡقُرُونَ ٱلۡأُولَىٰ بَصَآئِرَ لِلنَّاسِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ لَّعَلَّهُمۡ يَتَذَكَّرُونَ﴾ پس از آنکه امت‌های پیشین را هلاک نمودیم، کتاب را به موسی دادیم که موجب هدایت و رحمتی برای مردم بود، تا شاید پند پذیرند. پس این آیه به صراحت می‌گوید که خداوند بعد از هلاک کردن ملت‌های متجاوز و سرکش، به موسی کتاب داد، و خبر داد که تورات، رهنمود و هدایت و رحمتی برای مردم است. و از همین مقوله ‌است آنچه که خداوند در سورۀ یونس بیان می‌نماید: ﴿ثُمَّ بَعَثۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِۦ﴾ آنگاه بعد ‌از نوح، ﴿ رُسُلًا إِلَىٰ قَوۡمِهِمۡ فَجَآءُوهُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ فَمَا كَانُواْ لِيُؤۡمِنُواْ بِمَا كَذَّبُواْ بِهِۦ مِن قَبۡلُۚ كَذَٰلِكَ نَطۡبَعُ عَلَىٰ قُلُوبِ ٱلۡمُعۡتَدِينَ ثُمَّ بَعَثۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِم مُّوسَىٰ وَهَٰرُونَ﴾ پیامبرانی را به سوی قومشان فرستادیم که با نشانه‌های روشن نزد آنان آمدند؛ اما آنها به آنچه که پیش‌تر تکذیب کرده بودند، ایمان نیاوردند. این‌گونه بر دل‌های متجاوزان مهر می‌زنیم، آنگاه پس از آنها، موسی و هارون را فرستادیم. والله أعلم. سپس موسی بن عمران کلیم و برادرش هارون را ـ آنگاه که موسی از خداوند خواست هارون را در کارش شریک وی نماید، و خداوند خواستۀ او را پذیرفت ـ همراه با آیاتی که بر راستگویی آنان و صحت آنچه آورده بودند، دلالت می‌نمود، و همراه با دلیلی آشکار فرستادیم؛ دلیلی قوی که به‌خاطر قوتش، بر دل‌ها چیره می‌شود، و مؤمنان از آن فرمان می‌برند، و حجت آشکار را بر مخالفان اقامه می‌کند. همچنان‌که در جایی دیگر فرموده است: ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَىٰ تِسۡعَ ءَايَٰتِۢ بَيِّنَٰتٖ﴾ و به موسی نُه نشانۀ آشکار دادیم. بنابراین سرکردۀ مخالفان، حق را شناخت، اما مخالفت کرد، ﴿فَسۡ‍َٔلۡ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ إِذۡ جَآءَهُمۡ فَقَالَ لَهُۥ فِرۡعَوۡنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَٰمُوسَىٰ مَسۡحُورٗا قَالَ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَآ أَنزَلَ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ بَصَآئِرَ وَإِنِّي لَأَظُنُّكَ يَٰفِرۡعَوۡنُ مَثۡبُورٗا﴾ از بنی‌اسرائیل بپرسید آنگاه که موسی با نشانه‌های روشن به نزد آنان آمد، پس فرعون به او گفت: «ای موسی! گمان می‌برم تو را جادو کرده‌اند. موسی گفت: «تو می‌دانی که این نشانه‌ها را جز پروردگار آسمان‌ها و زمین برای راهنمایی نازل نکرده است، و من تو را ای فرعون! هلاک شده می‌دانم.» و خداوند متعال فرمود: ﴿وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَيۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗا﴾ و آنان نشانه‌ها را از روی ستمگری و برتری جویی انکار کردند، حال آنکه به حقّانیت آن یقین داشتند. و در اینجا فرمود: ﴿ثُمَّ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ وَأَخَاهُ هَٰرُونَ بِ‍َٔايَٰتِنَا وَسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٍ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِيْهِۦ﴾ سپس موسی و برادرش هارون را با نشانه‌های خودمان، و [همراه با] دلیلی آشکار، به سوی فرعون و اشراف قومش از قبیل: هامان و دیگر سران آنها فرستادیم. ﴿فَٱسۡتَكۡبَرُواْ﴾ اما آنان ایمان نیاوردند، و از روی تکبر خدا را انکار کردند، و خود را از آنها برتر دانستند. ﴿وَكَانُواْ قَوۡمًا عَالِينَ﴾ و آنها قومی برتری‌جو و خود بزرگ بین بودند؛ یعنی برتری جویی و سلطه طلبی و تباهی و فساد در زمین، تبدیل به صفت و نشانۀ آنها شده بود. بنابراین تکبر ورزیدند، و از آنها بیش از این انتظار نمی‌رفت.
التفاسير العربية:
اِلٰی فِرْعَوْنَ وَمَلَاۡىِٕهٖ فَاسْتَكْبَرُوْا وَكَانُوْا قَوْمًا عَالِیْنَ ۟ۚ
در اینجا سخن یکی از علما را به یاد می‌آورم که اکنون اسمش را به‌خاطر ندارم. ایشان می‌فرمودند: پس از موسی و نزولِ تورات، خداوند عذاب را از ملت‌ها رفع نمود؛ یعنی عذابی که آنها را ریشه کن نماید، مرتفع کرد؛ و جهاد با تکذیب‌کنندگانِ مخالف را مشروع نمود. من نمی‌دانستم که این عالِم، سخن را از چه منبعی گرفته بود. اما وقتی در این آیه‌ها و آیاتی که در سورۀ قصص هستند تأمل نمودم، دلیل سخن او را فهمیدم. در این آیات خداوند از امت‌هایی که پی در پی هلاک و نابود شده‌اند سخن گفته، سپس خبر داده است که پس از آنها، موسی را فرستاده و تورات را بر او نازل کرده است که موجب هدایت مردم می‌باشد. و اما اینکه فرعون را هلاک نموده، اعتراضی بر این مطلب وارد نمی‌شود؛ زیرا فرعون را پیش از نزول تورات هلاک کرده است. و اما آیه‌هایی که در سورۀ قصص هستند، بسیار صریح می‌باشند، و وقتی که در لابه‌لای آنها هلاک شدن و نابودی فرعون را بیان می‌کند، می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَ مِنۢ بَعۡدِ مَآ أَهۡلَكۡنَا ٱلۡقُرُونَ ٱلۡأُولَىٰ بَصَآئِرَ لِلنَّاسِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ لَّعَلَّهُمۡ يَتَذَكَّرُونَ﴾ پس از آنکه امت‌های پیشین را هلاک نمودیم، کتاب را به موسی دادیم که موجب هدایت و رحمتی برای مردم بود، تا شاید پند پذیرند. پس این آیه به صراحت می‌گوید که خداوند بعد از هلاک کردن ملت‌های متجاوز و سرکش، به موسی کتاب داد، و خبر داد که تورات، رهنمود و هدایت و رحمتی برای مردم است. و از همین مقوله ‌است آنچه که خداوند در سورۀ یونس بیان می‌نماید: ﴿ثُمَّ بَعَثۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِۦ﴾ آنگاه بعد ‌از نوح، ﴿ رُسُلًا إِلَىٰ قَوۡمِهِمۡ فَجَآءُوهُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ فَمَا كَانُواْ لِيُؤۡمِنُواْ بِمَا كَذَّبُواْ بِهِۦ مِن قَبۡلُۚ كَذَٰلِكَ نَطۡبَعُ عَلَىٰ قُلُوبِ ٱلۡمُعۡتَدِينَ ثُمَّ بَعَثۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِم مُّوسَىٰ وَهَٰرُونَ﴾ پیامبرانی را به سوی قومشان فرستادیم که با نشانه‌های روشن نزد آنان آمدند؛ اما آنها به آنچه که پیش‌تر تکذیب کرده بودند، ایمان نیاوردند. این‌گونه بر دل‌های متجاوزان مهر می‌زنیم، آنگاه پس از آنها، موسی و هارون را فرستادیم. والله أعلم. سپس موسی بن عمران کلیم و برادرش هارون را ـ آنگاه که موسی از خداوند خواست هارون را در کارش شریک وی نماید، و خداوند خواستۀ او را پذیرفت ـ همراه با آیاتی که بر راستگویی آنان و صحت آنچه آورده بودند، دلالت می‌نمود، و همراه با دلیلی آشکار فرستادیم؛ دلیلی قوی که به‌خاطر قوتش، بر دل‌ها چیره می‌شود، و مؤمنان از آن فرمان می‌برند، و حجت آشکار را بر مخالفان اقامه می‌کند. همچنان‌که در جایی دیگر فرموده است: ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَىٰ تِسۡعَ ءَايَٰتِۢ بَيِّنَٰتٖ﴾ و به موسی نُه نشانۀ آشکار دادیم. بنابراین سرکردۀ مخالفان، حق را شناخت، اما مخالفت کرد، ﴿فَسۡ‍َٔلۡ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ إِذۡ جَآءَهُمۡ فَقَالَ لَهُۥ فِرۡعَوۡنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَٰمُوسَىٰ مَسۡحُورٗا قَالَ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَآ أَنزَلَ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ بَصَآئِرَ وَإِنِّي لَأَظُنُّكَ يَٰفِرۡعَوۡنُ مَثۡبُورٗا﴾ از بنی‌اسرائیل بپرسید آنگاه که موسی با نشانه‌های روشن به نزد آنان آمد، پس فرعون به او گفت: «ای موسی! گمان می‌برم تو را جادو کرده‌اند. موسی گفت: «تو می‌دانی که این نشانه‌ها را جز پروردگار آسمان‌ها و زمین برای راهنمایی نازل نکرده است، و من تو را ای فرعون! هلاک شده می‌دانم.» و خداوند متعال فرمود: ﴿وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَيۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗا﴾ و آنان نشانه‌ها را از روی ستمگری و برتری جویی انکار کردند، حال آنکه به حقّانیت آن یقین داشتند. و در اینجا فرمود: ﴿ثُمَّ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ وَأَخَاهُ هَٰرُونَ بِ‍َٔايَٰتِنَا وَسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٍ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِيْهِۦ﴾ سپس موسی و برادرش هارون را با نشانه‌های خودمان، و [همراه با] دلیلی آشکار، به سوی فرعون و اشراف قومش از قبیل: هامان و دیگر سران آنها فرستادیم. ﴿فَٱسۡتَكۡبَرُواْ﴾ اما آنان ایمان نیاوردند، و از روی تکبر خدا را انکار کردند، و خود را از آنها برتر دانستند. ﴿وَكَانُواْ قَوۡمًا عَالِينَ﴾ و آنها قومی برتری‌جو و خود بزرگ بین بودند؛ یعنی برتری جویی و سلطه طلبی و تباهی و فساد در زمین، تبدیل به صفت و نشانۀ آنها شده بود. بنابراین تکبر ورزیدند، و از آنها بیش از این انتظار نمی‌رفت.
التفاسير العربية:
فَقَالُوْۤا اَنُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عٰبِدُوْنَ ۟ۚ
﴿فَقَالُوٓاْ﴾ و از روی تکبر و سرکشی و برحذر داشتن کم خردان و فریب دادن آنها گفتند: ﴿أَنُؤۡمِنُ لِبَشَرَيۡنِ مِثۡلِنَا﴾ آیا به دو انسان همانند خودمان ایمان آوریم؟ سخنی را گفتند که پیش از آنها، دیگر نادانان آن را گفته بودند. پس دل‌هایشان در کفر همانند یکدیگر می‌باشد، و گفته و کارهایشان همگون است. آنان رسالت الهی را -که به آن دو برادر ارزانی نموده بود- انکار کردند. ﴿وَقَوۡمُهُمَا لَنَا عَٰبِدُونَ﴾ در حالی که قوم آنان؛ یعنی بنی‌اسرائیل، خدمتگزار ما هستند و با انجام کارهای سخت و طاقت فرسا، زیر دست ما می‌باشند، چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِذۡ نَجَّيۡنَٰكُم مِّنۡ ءَالِ فِرۡعَوۡنَ يَسُومُونَكُمۡ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبۡنَآءَكُمۡ وَيَسۡتَحۡيُونَ نِسَآءَكُمۡۚ وَفِي ذَٰلِكُم بَلَآءٞ مِّن رَّبِّكُمۡ عَظِيمٞ﴾ و به یاد آورید آنگاه که شما را از فرعونیان نجات دادیم که بدترین عذاب را به شما می‌چشاندند، پسرانتان را سر می‌بریدند و زن‌هایتان را برای خدمت زنده می‌گذاشتند؛ و در این، آزمایش و عذابی بزرگ از جانب پروردگارتان بود. پس فرعونیان گفتند: چگونه ما پیرو و تابع باشیم بعد از آنکه قبلاً از ما پیروی می‌شده است؟! و چگونه اینها رئیس و رهبر ما باشند؟! و گفتۀ قوم نوح مانند گفتۀ آنهاست: ﴿أَنُؤۡمِنُ لَكَ وَٱتَّبَعَكَ ٱلۡأَرۡذَلُونَ﴾ آیا به تو ایمان بیاوریم، در حالی که انسان‌های حقیر و طبقۀ پایین از تو پیروی کرده‌اند؟! ﴿وَمَا نَرَىٰكَ ٱتَّبَعَكَ إِلَّا ٱلَّذِينَ هُمۡ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ ٱلرَّأۡيِ﴾ و جز کسانی که آنها فرومایگان و بی خردان ما هستند، کسی از تو پیروی نکرده است. معلوم است که چنین سخن پوچی، دلیلی برای رد کردن حق نمی‌باشد؛ و چنین سخنی، عین لجاجت و مخالفت کورکورانه است. بنابراین فرمود:
التفاسير العربية:
فَكَذَّبُوْهُمَا فَكَانُوْا مِنَ الْمُهْلَكِیْنَ ۟
﴿فَكَذَّبُوهُمَا فَكَانُواْ مِنَ ٱلۡمُهۡلَكِينَ﴾ فرعونیان، موسی و هارون را تکذیب کردند، و در نتیجه در دریا غرق و نابود شدند، در حالی‌که بنی‌اسرائیل [آنها را] نگاه می‌کردند.
التفاسير العربية:
وَلَقَدْ اٰتَیْنَا مُوْسَی الْكِتٰبَ لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُوْنَ ۟
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَ﴾ بعد از اینکه خداوند فرعون را هلاک کرد و بنی‌اسرائیل را به همراه موسی نجات داد، و موسی توانست دستور خدا را در میان آنها اجرا نماید، و شعایر الهی را اظهار کند، خداوند به او وعده داد که تورات را در مدت چهل شب نازل نماید. پس موسی به میعادگاه پروردگارش رفت. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَكَتَبۡنَا لَهُۥ فِي ٱلۡأَلۡوَاحِ مِن كُلِّ شَيۡءٖ مَّوۡعِظَةٗ وَتَفۡصِيلٗا لِّكُلِّ شَيۡءٖ﴾ و در الواح، در مورد هر چیزی، پندی برای او نوشتیم؛ و هر چیزی را به ‌شیوه‌های گوناگون بیان داشتیم. بنابراین در اینجا فرمود: ﴿لَعَلَّهُمۡ يَهۡتَدُونَ﴾ تا شاید راهیاب گردند؛ یعنی با شناختِ جزئیات امر و نهی، و ثواب و عقاب، هدایت شوند؛ و پروردگارشان را با نام‌ها و صفت‌هایش بشناسند.
التفاسير العربية:
وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَاُمَّهٗۤ اٰیَةً وَّاٰوَیْنٰهُمَاۤ اِلٰی رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَّمَعِیْنٍ ۟۠
یعنی بر عیسی پسر مریم منت نهادیم، و او و مادرش را نشانۀ شگفت انگیز خداوند قرار دادیم؛ چراکه مادرش وی را بدون پدر به دنیا آورد، و عیسی در گهواره سخن گفت، و خداوند معجزات و نشانه‌هایی را به ‌دست او نمایان نمود. ﴿وَءَاوَيۡنَٰهُمَآ إِلَىٰ رَبۡوَةٖ ذَاتِ قَرَارٖ وَمَعِينٖ﴾ و آن دو را –به هنگام وضع حمل– در تپه‌ای استوار و برخوردار از آب روان جای دادیم؛ یعنی در پایینِ محلی که آنها در آن به سر می‌بردند، آبی روان و جاری قرار داشت؛ زیرا خداوند متعال می‌فرماید: ﴿قَدۡ جَعَلَ رَبُّكِ تَحۡتَكِ سَرِيّٗا﴾ خداوند در پایین، شما چشمه‌ای قرار داده است. زیرا محل استقرار آنان مرتفع بود. ﴿وَهُزِّيٓ إِلَيۡكِ بِجِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ تُسَٰقِطۡ عَلَيۡكِ رُطَبٗا جَنِيّٗا فَكُلِي وَٱشۡرَبِي وَقَرِّي عَيۡنٗا﴾ و تنۀ درخت خرما را بجنبان و تکان بده تا خرمای نورس و دست چین بر تو فرو بارد. پس [از این خرمای شیرین] بخور و [از آن آبِ گوارا] بیاشام، و چشمت را روشن بدار.
التفاسير العربية:
یٰۤاَیُّهَا الرُّسُلُ كُلُوْا مِنَ الطَّیِّبٰتِ وَاعْمَلُوْا صَالِحًا ؕ— اِنِّیْ بِمَا تَعْمَلُوْنَ عَلِیْمٌ ۟ؕ
در اینجا خداوند پیامبرانش را فرمان می‌دهد تا از پاکیزه‌ها بخورند، و آن روزی پاکیزه و حلال می‌باشد. و آنها را دستور می‌دهد تا با انجام کارهای شایسته -که قلب و جسم با انجام آن سامان می‌یابد، و دنیا و آخرت آدمی نیکو می‌شود- شکر و سپاس خداوند را به جای آورند. و آنها را خبر می‌دهد که خداوند به آنچه انجام می‌دهند، آگاه است. پس هر کاری که بکنند، به درستی که خداوند آن را می‌داند؛ و به طور کامل و به بهترین صورت پاداش می‌یابند. و این دلالت می‌نماید که پیامبران همه بر حلال بودن خوراکی‌های پاکیزه، و بر حرام بودن پلیدی‌ها و خوردنی‌های ناپاک اتفاق دارند؛ و آنها بر انجام هر عمل صالحی اتفاق دارند، گرچه برخی از چیزهایی که به انجام آن امر شده‌اند، متفاوت است؛ و حکم شریعت‌ها در مورد آن مختلف است؛ اما همه عمل صالح هستند، ولی تفاوت شرایط زمانی و مکانی، این اختلاف جزئی را پیش آورده است. بنابراین کارهای شایسته‌ای که در همۀ زمان‌ها شایسته و صالح‌اند، همۀ پیامبران و همۀ شریعت‌ها برآن متفق می‌باشند، مانند دستور به یگانه دانستن خداوند، و انجام عبادت فقط برای خداوند، و محبت خدا و ترس از او، و امید داشتن به او، و نیکوکاری و راستگویی، و وفای به عهد، و برقرار داشتن پیوند خویشاوندی، و نیکی کردن با پدر ومادر، و نیکی کردن با ضعیفان و بینوایان و یتیمان، و مهربانی و نیکوکاری با مردم و امثال آن. بنابراین اهل علم و کتاب‌های گذشته و اهل عقل، از آنچه محمد به آن دستور می‌داد و از آنچه نهی می‌کرد، بر نبوت و پیامبری او استدلال می‌کردند، چنانکه «هرقل» پادشاه روم و دیگران چنین کردند. پس رسول خدا به آنچه پیامبران گذشته به آن دستور دادند، فرمان داد؛ و از آنچه پیامبران پیشین نهی ‌کردند، نهی نمود، و این دلالت می‌نماید که او پیامبر است. به‌خلاف کسی که ادعای دروغین دارد؛ چنین کسی به بدی و شر دستور می‌دهد، و از خوبی باز می‌دارد.
التفاسير العربية:
وَاِنَّ هٰذِهٖۤ اُمَّتُكُمْ اُمَّةً وَّاحِدَةً وَّاَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُوْنِ ۟
بنابراین خداوند به پیامبران فرمود: ﴿وَإِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُكُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ﴾ ای پیامبر! جماعت و گروه شما، ملت واحدی است که دین واحدی دارند و پروردگارشان یکی است. ﴿فَٱتَّقُونِ﴾ پس با به‌جا آوردن فرمان‌های من، و پرهیز از آنچه از آن نهی نموده‌ام، از من بهراسید. و خداوند مؤمنان را به آنچه که پیامبران بدان دستور داده است، دستور می‌دهد؛ چون مؤمنان به آنان اقتدا می‌کنند و به دنبال آنها حرکت می‌نمایند. پس فرمود: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُلُواْ مِن طَيِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰكُمۡ وَٱشۡكُرُواْ لِلَّهِ إِن كُنتُمۡ إِيَّاهُ تَعۡبُدُونَ﴾ ای مؤمنان! از روزی‌های پاکیزه‌ای که به شما داده‌ایم، بخورید؛ و شکر خداوند را به جای آورید، اگر شما تنها او را می‌پرستید. پس بر همۀ کسانی که خود را به پیامبر منسوب می‌نمایند، لازم است این فرمان را به جای آورند، و به آن عمل نمایند.
التفاسير العربية:
فَتَقَطَّعُوْۤا اَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ زُبُرًا ؕ— كُلُّ حِزْبٍۭ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُوْنَ ۟
اما ستمگرانِ منکر، جز سرکشی چیزی را نمی‌پذیرند. بنابراین فرمود: ﴿فَتَقَطَّعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَيۡنَهُمۡ زُبُرٗاۖ كُلُّ حِزۡبِۢ بِمَا لَدَيۡهِمۡ فَرِحُونَ﴾ و کسانی که خود را به پیروی از پیامبر منسوب می‌کردند، کار و بار دین خود را به پراکندگی کشاندند. و هر گروهی به راهی رفتند؛ و هر گروهی به دانش و دینی که داشتند، شادمان شده و گمان ‌بردند که آنها برحق‌اند، و دیگران بر باطل؛ حال اینکه کسی از آنها برحق است که بر راه پیامبران باشد؛ یعنی روزی حلال بخورد، و عمل صالح انجام دهد، و غیر از اینها بر باطل‌اند.
التفاسير العربية:
فَذَرْهُمْ فِیْ غَمْرَتِهِمْ حَتّٰی حِیْنٍ ۟
﴿فَذَرۡهُمۡ فِي غَمۡرَتِهِمۡ﴾ پس آنان را بگذار تا مدت زمانی در بحبوحۀ جهالت و ادعاهای باطلشان بمانند. ﴿حَتَّىٰ حِينٍ﴾ تا زمانی که عذاب بر آنها فرود بیاید؛ زیرا پند و موعظه و ترساندن در مورد آنان مفید واقع نمی‌شود، و چگونه این چیزها در مورد کسی مفید واقع می‌شود که گمان می‌برد بر حق است، و در این خیال است که دیگران را نیز به آنچه خودش بر آن است، فرا بخواند؟
التفاسير العربية:
اَیَحْسَبُوْنَ اَنَّمَا نُمِدُّهُمْ بِهٖ مِنْ مَّالٍ وَّبَنِیْنَ ۟ۙ
﴿أَيَحۡسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِۦ مِن مَّالٖ وَبَنِينَ نُسَارِعُ لَهُمۡ فِي ٱلۡخَيۡرَٰتِ﴾ آیا گمان می‌برند اموال و فرزندان فراوانی که به آنها داده‌ایم، دلیلی برآن است که آنان اهل خیر و سعادت و خوشبختی هستند، و خوبی دنیا و آخرت از آن آنهاست؟ آنها چنین فکر می‌کنند، اما در حقیقت چنین نیست. ﴿بَل لَّا يَشۡعُرُونَ﴾ بلکه نمی‌دانند که ما آنان را مهلت می‌دهیم و کمکشان می‌کنیم تا بیشتر گناه کنند و عذابشان در آخرت کامل و فراوان شود؛ و تا به آنچه داده شده‌اند، شادمان شوند و دیگران به آن رشک برند. ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فَرِحُواْ بِمَآ أُوتُوٓاْ أَخَذۡنَٰهُم بَغۡتَةٗ﴾ پس زمانی که به آنچه داده شده‌اند شاد شدند، ناگاه آنان را به عذاب گرفتار می‌کنیم.
التفاسير العربية:
نُسَارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْرٰتِ ؕ— بَلْ لَّا یَشْعُرُوْنَ ۟
﴿أَيَحۡسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِۦ مِن مَّالٖ وَبَنِينَ نُسَارِعُ لَهُمۡ فِي ٱلۡخَيۡرَٰتِ﴾ آیا گمان می‌برند اموال و فرزندان فراوانی که به آنها داده‌ایم، دلیلی برآن است که آنان اهل خیر و سعادت و خوشبختی هستند، و خوبی دنیا و آخرت از آن آنهاست؟ آنها چنین فکر می‌کنند، اما در حقیقت چنین نیست. ﴿بَل لَّا يَشۡعُرُونَ﴾ بلکه نمی‌دانند که ما آنان را مهلت می‌دهیم و کمکشان می‌کنیم تا بیشتر گناه کنند و عذابشان در آخرت کامل و فراوان شود؛ و تا به آنچه داده شده‌اند، شادمان شوند و دیگران به آن رشک برند. ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فَرِحُواْ بِمَآ أُوتُوٓاْ أَخَذۡنَٰهُم بَغۡتَةٗ﴾ پس زمانی که به آنچه داده شده‌اند شاد شدند، ناگاه آنان را به عذاب گرفتار می‌کنیم.
التفاسير العربية:
اِنَّ الَّذِیْنَ هُمْ مِّنْ خَشْیَةِ رَبِّهِمْ مُّشْفِقُوْنَ ۟ۙ
وقتی خداوند از کسانی سخن به میان آورد که هم گناه کرده، و هم احساس ایمنی می‌کنند؛ و گمان می‌برند نعماتی که خداوند در دنیا به آنها ارزانی داده است، دلیلی بر خوبی و برتری آنهاست؛ از کسانی یاد کرد که هم نیکو کاری می‌نمایند، و هم از پروردگارشان می‌ترسند.پس فرمود: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ هُم مِّنۡ خَشۡيَةِ رَبِّهِم مُّشۡفِقُونَ﴾ بی‌گمان کسانی که از خوف پروردگارشان هراسان‌اند. یعنی دل‌هایشان از ترس پروردگارشان هراسان بوده، و می‌ترسند که خداوند با آنها طبق عدالت خویش رفتار نماید، و آنگاه هیچ نیکی برایشان باقی نماند، و نسبت به خویش بدبین هستند که مبادا نتوانسته باشند حق خداوند را ادا نموده باشند. و می‌ترسند که مبادا ایمانشان از بین برود، و چون پروردگارشان را می‌شناسند و می‌دانند که تا چه حد او سزاوار بزرگداشت می‌باشد، از او می‌هراسند؛ و خوف و ترس آنها، باعث می‌شود تا از گناهان دست بردارند و درانجام واجبات کوتاهی نورزند.
التفاسير العربية:
وَالَّذِیْنَ هُمْ بِاٰیٰتِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُوْنَ ۟ۙ
﴿وَٱلَّذِينَ هُم بِ‍َٔايَٰتِ رَبِّهِمۡ يُؤۡمِنُونَ﴾ و کسانی که به آیات پروردگارشان ایمان می‌آورند؛ یعنی هرگاه آیات خداوند بر آنها خوانده شود، ایمانشان افزوده می‌شود؛ و نیز در آیات قرآنی می‌اندیشند و در آن تدبر می‌نمایند؛ پس مفاهیم قرآن و شکوه و انجام آن برایشان روشن می‌گردد، و آنچه قرآن به آن فرا می‌خواند، از قبیل: شناخت خدا، و ترس از او، و امید داشتن به او برایشان معلوم می‌گردد، در نتیجه به درجاتی از ایمان می‌رسند که نمی‌توانند به زبان آن را تعبیر نمایند. و نیز در آیاتِ آفاق، تدبر می‌نمایند و می‌اندیشند، چنانکه فرموده است: ﴿إِنَّ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ لَأٓيَٰتٖ لِّأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾ بی‌گمان در آفرینشِ آسمان‌ها و زمین، و در گردش شب و روز، برای خردمندان نشانه‌ها است.
التفاسير العربية:
وَالَّذِیْنَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لَا یُشْرِكُوْنَ ۟ۙ
﴿وَٱلَّذِينَ هُم بِرَبِّهِمۡ لَا يُشۡرِكُونَ﴾ و کسانی که برای پروردگارِ خود انباز و شریک قرار نمی‌دهند؛ یعنی نه مرتکب شرک جلی و آشکار می‌شوند، مانند به ‌خدایی گرفتن غیر الله که آن را به فریاد بخوانند، و به آن امید داشته باشند؛ و نه مرتکبِ شرکِ خفی می‌شوند، ازقبیل: ریا و امثال آن. آنها، گفته‌ها و کارها و سایر حالاتشان را، مخلصانه برای خدا انجام می‌دهند.
التفاسير العربية:
وَالَّذِیْنَ یُؤْتُوْنَ مَاۤ اٰتَوْا وَّقُلُوْبُهُمْ وَجِلَةٌ اَنَّهُمْ اِلٰی رَبِّهِمْ رٰجِعُوْنَ ۟ۙ
﴿وَٱلَّذِينَ يُؤۡتُونَ مَآ ءَاتَواْ﴾ و کسانی که [ازطرف خود] عطا می‌کنند، [و می‌بخشند] آنچه را که به دادن آن دستور داده شده‌اند، و هرآنچه را که در توان دارند، از قبیل: نماز و زکات و حج و صدقه و غیره انجام می‌دهند. ﴿وَّقُلُوبُهُمۡ وَجِلَةٌ﴾ با وجود این، دل‌هایشان ترسان و هراسان است، ﴿أَنَّهُمۡ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ رَٰجِعُونَ﴾ و از اینکه اعمالشان پیش خدا می‌رود، و در پیشگاه او می‌ایستند؛ می‌ترسند که مبادا اعمالشان، آنها را از عذاب خدا نجات ندهد؛ چون آنها پروردگارشان را می‌شناسند، و می‌دانند او سزاوار انواع عبادت‌ها است.
التفاسير العربية:
اُولٰٓىِٕكَ یُسٰرِعُوْنَ فِی الْخَیْرٰتِ وَهُمْ لَهَا سٰبِقُوْنَ ۟
﴿أُوْلَٰٓئِكَ يُسَٰرِعُونَ فِي ٱلۡخَيۡرَٰتِ﴾ چنین کسانی در انجام کارهای خوب، با یکدیگر مسابقه می‌دهند؛ و هدفشان این است، کارهایی انجام دهند که آنان را به خدا نزدیک ‌نماید؛ و به اموری مشغول می‌شوند که آنها را از عذاب خداوند نجات ‌دهد. پس هرگاه چیز خوبی را بشنوند، و یا فرصت انجام آن برایشان مهیا شود، فرصت را غنیمت شمرده و شتابان آن را انجام می‌دهند. آنها به اولیا و برگزیدگان خدا که در اطرافشان هستند، نگاه کرده و می‌بینند که در انجام هر کار خوبی می‌شتابند؛ و در نزدیک شدن به پروردگارشان، با یکدیگر به رقابت می‌پردازند. اینان نیز با آنها به رقابت می‌پردازند. و از آنجا که هرمسابقه دهنده‌ای، گاهی به‌خاطر تلاش و آمادگی‌اش پیشی می‌گیرد؛ و گاهی به سبب کوتاهی‌اش باز می‌ماند؛ خداوند متعال خبر داده است که اینها همواره از نوعِ سابقین و پیشتازان هستند. ﴿وَهُمۡ لَهَا سَٰبِقُونَ﴾ و آنها در انجام کارهای خوب پیشتازند، و به اوج خوبی‌ها رسیده‌اند. آنها گرچه با نسل‌های مخلصِ نخستین مسابقه داده‌اند؛ اما با وجود این، خداوند آنها را خوشبخت و پیشتاز گردانده است.
التفاسير العربية:
وَلَا نُكَلِّفُ نَفْسًا اِلَّا وُسْعَهَا وَلَدَیْنَا كِتٰبٌ یَّنْطِقُ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا یُظْلَمُوْنَ ۟
وقتی که پیشی گرفتنِ آنها بر یکدیگر در انجامِ کارهای خوب را بیان کرد، شاید کسی گمان برد که آنچه از آنها و از دیگران خواسته شده، امری است که ازتوانایی ما انسان‌های امروزه خارج و یا مشکل است. بنابراین خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلَا نُكَلِّفُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَا﴾ و هیچ کس را مگر به اندازۀ توانش مکلف نمی‌کنیم؛ یعنی به اندازه‌ای که توانایی‌اش بیشتر از آن است؛ و رحمت و حکمت الهی چنین است که انسان را به چیزهایی مکلف ‌نماید که توانایی و قدرتش آن را به طور کامل فراگیرد؛ و چنین نمود تا راه رسیدن به او نزدیک، و همواره جاده و راه کسانی که راه او را در پیش می‌گیرند، آباد و پر راهرو باشد. ﴿وَلَدَيۡنَا كِتَٰبٞ يَنطِقُ بِٱلۡحَقِّ﴾ و نزد ما کتابی است که به حق سخن می‌گوید؛ و آن، کتاب نخستین یعنی «لوح المحفوظ» است که هر چیزی در آن ثبت و ضبط گردیده؛ و هر آنچه صورت می‌پذیرد، مطابق آنچه در آن نوشته شده است انجام می‌شود.﴿وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ﴾ و بر آنان، هیچ ظلم و ستمی نمی‌شود؛ یعنی از نیکی‌هایشان کاسته نشده، و به عقوبت و عذاب نافرمانی‌هایشان افزوده نمی‌گردد.
التفاسير العربية:
بَلْ قُلُوْبُهُمْ فِیْ غَمْرَةٍ مِّنْ هٰذَا وَلَهُمْ اَعْمَالٌ مِّنْ دُوْنِ ذٰلِكَ هُمْ لَهَا عٰمِلُوْنَ ۟
خداوند متعال خبر می‌دهد که تکذیب‌کنندگان در میان جهالت و ستمگری وغفلت و رویگردانی قرار دارند، و این امر آنها را از رسیدن به این قرآن باز می‌دارد. پس آنان قرآن را راهنمای خویش قرار نمی‌دهند، و با آن راهیاب نمی‌شوند، و چیزی از قرآن به دل‌هایشان نمی‌رسد: ﴿وَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ جَعَلۡنَا بَيۡنَكَ وَبَيۡنَ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ حِجَابٗا مَّسۡتُورٗا وَجَعَلۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ أَكِنَّةً أَن يَفۡقَهُوهُ وَفِيٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٗا﴾ و هنگامی که قرآن ‌خواندی، میان تو و کسانی که به آخرت ایمان ندارند، پردۀ پوشیده شده‌ای قرار دادیم؛ و بر دل‌هایشان پرده افکندیم که مانع فهم و درک قرآن می‌باشد؛ و در گوش‌هایشان کری هست. پس وقتی که دل‌هایشان در غفلت از قرآن قرار دارد، بر حسب این حالت، اعمال و کارهای کفر آمیز انجام داده، و با شریعت مخالفت می‌کنند که سبب مجازات و سزایشان می‌گردد. ﴿وَلَهُمۡ أَعۡمَٰلٞ مِّن دُونِ ذَٰلِكَ هُمۡ لَهَا عَٰمِلُونَ﴾ و آنها کارهایی غیر از این نیز دارند که انجامش می‌دهند؛ یعنی از اینکه خداوند آنها را به عذاب گرفتار می‌نماید، تعجب نکنید؛ زیرا خداوند آنها را مهلت می‌دهد تا اعمالی که بر آنها مقرر شده است، انجام دهند. پس هرگاه آن را به طور کامل انجام دادند، به بدترین حالت به خشم و عذاب خداوند گرفتار می‌شوند.
التفاسير العربية:
حَتّٰۤی اِذَاۤ اَخَذْنَا مُتْرَفِیْهِمْ بِالْعَذَابِ اِذَا هُمْ یَجْـَٔرُوْنَ ۟ؕ
﴿حَتَّىٰٓ إِذَآ أَخَذۡنَا مُتۡرَفِيهِم بِٱلۡعَذَابِ﴾ کافران به کارهای زشت خود ادامه دادند تا اینکه نازپرورده‌هایشان را، و آنان که جز با خوشگذرانی و رفاه و آسایش عادت نکرده بودند و ناگواری و ناراحتی به آنان دست نداده بود، به عذاب گرفتار نمودیم، و آنها عذاب را احساس کردند، ﴿إِذَا هُمۡ يَجۡ‍َٔرُونَ﴾ آنگاه ناگهان فریاد برآورده، و واویلا سر داده، و دردمند می‌شوند؛ چون چیزهایی به آنها رسیده که آرامش و راحتی آنها را به هم می‌زند.
التفاسير العربية:
لَا تَجْـَٔرُوا الْیَوْمَ ۫— اِنَّكُمْ مِّنَّا لَا تُنْصَرُوْنَ ۟
و کمک می‌جویند، پس به آنها گفته می‌شود: ﴿لَا تَجۡ‍َٔرُواْ ٱلۡيَوۡمَۖ إِنَّكُم مِّنَّا لَا تُنصَرُونَ﴾ امروز فریاد و واویلا سرندهید، شما از سوی ما یاری و کمک نمی‌شوید. و چون از طرف خداوند یاری و کمک نگردند و به دادشان رسیده نشود، نمی‌توانند خودشان را یاری نمایند، و هیچ کس آنها را یاری نخواهد کرد.
التفاسير العربية:
قَدْ كَانَتْ اٰیٰتِیْ تُتْلٰی عَلَیْكُمْ فَكُنْتُمْ عَلٰۤی اَعْقَابِكُمْ تَنْكِصُوْنَ ۟ۙ
گویا گفته می‌شود چه چیزی باعث شده تا آنها به این وضعیت گرفتار شوند؟ پس فرمود: ﴿قَدۡ كَانَتۡ ءَايَٰتِي تُتۡلَىٰ عَلَيۡكُمۡ﴾ به راستی که آیات من بر شما خوانده می‌شد تا به آن ایمان بیاورید، و آن را بپذیرید؛ اما شما چنین نکردید، بلکه ﴿فَكُنتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡ تَنكِصُونَ﴾ شما به عقب باز می‌گشتید. چرا که آنها، در صورت پیروی از قرآن، پیش می‌رفتند؛ و با اعراض و رویگردانی از آن، به عقب بر‌گشته، و به پایین‌ترین درجه سقوط نمودند.
التفاسير العربية:
مُسْتَكْبِرِیْنَ ۖۚۗ— بِهٖ سٰمِرًا تَهْجُرُوْنَ ۟
﴿مُسۡتَكۡبِرِينَ بِهِۦ سَٰمِرٗا تَهۡجُرُونَ﴾ مفسرین گفته‌اند که معنی آیه چنین است: آنها به سبب خانۀ کعبه یا حرم، بر مردم تکبر ورزیده و می‌گفتند: ما اهل حرم هستیم، پس ما از دیگران برتر و بهتر می‌باشیم، ﴿سَٰمِرٗا﴾ یعنی به صورت گروهی و شبانه، در اطراف کعبه افسانه سرایی می‌کردند. ﴿تَهۡجُرُونَ﴾ و سخن بیهوده سر داده و می‌گفتند: قرآن زشت و نادرست است. شیوۀ تکذیب‌کنندگان دربارۀ قرآن، این بود که از آن رویگردانی می‌کردند، و یکدیگر را به اعراض و رویگردانی از آن توصیه می‌نمودند: ﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَا تَسۡمَعُواْ لِهَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ وَٱلۡغَوۡاْ فِيهِ لَعَلَّكُمۡ تَغۡلِبُونَ﴾ و آنان که کافر شده بودند، گفتند: «به این قرآن گوش فرا ندهید؛ [و به‌هنگام تلاوت آن] سروصدا به راه اندازید، شاید پیروز شوید.» و خداوند در مورد آنها فرموده است: ﴿أَفَمِنۡ هَٰذَا ٱلۡحَدِيثِ تَعۡجَبُونَ وَتَضۡحَكُونَ وَلَا تَبۡكُونَ وَأَنتُمۡ سَٰمِدُونَ﴾ آیا از این گفتارِ قرآن تعجب می‌کنید، و می‌خندید، اما به حال خود گریه نمی‌کنید؟! و پیوسته در غفلت و هوسرانی به‌سر می‌برید؟! ﴿أَمۡ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُۥ﴾ آیا می‌گویند: «قرآن را خودش به دروغ بر بسته است؟» وچون همۀ این زشتی‌ها را دارا بودند، به عذاب گرفتار گردیدند؛ و چون گرفتار عذاب شدند، یاری کننده‌ای نداشتند که آنها را یاری ‌نماید، و فریادرسی نداشتند که آنها را نجات دهد. پس به سبب این اعمال زشت مورد سرزنش قرار می‌گیرند:
التفاسير العربية:
اَفَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ اَمْ جَآءَهُمْ مَّا لَمْ یَاْتِ اٰبَآءَهُمُ الْاَوَّلِیْنَ ۟ؗ
﴿أَفَلَمۡ يَدَّبَّرُواْ ٱلۡقَوۡلَ﴾ آیا در قرآن تفکر نمی‌کنند و نمی‌اندیشند؟! یعنی اگر آنها در قرآن بیندیشند، حتماً ایمان می‌آورند؛ زیرا تفکر و اندیشه در قرآن، آنها را از کفر باز خواهد داشت. مصیبتی که بدان گرفتار شده‌اند، به خاطر رویگردانی از قرآن است؛ و این دلالت می‌نماید که اندیشیدن در قرآن، آدمی را به خیر و خوبی فرا می‌خواند، و از هر شر و بدی مصون می‌دارد؛ و آنچه که آنان را از اندیشیدن در قرآن باز داشت، این بود که دل‌هایشان بسته شده بود. ﴿أَمۡ جَآءَهُم مَّا لَمۡ يَأۡتِ ءَابَآءَهُمُ ٱلۡأَوَّلِينَ﴾ یا چیزی که آنها را از ایمان آوردن باز داشته، این است که پیامبر و کتابی به نزد آنها آمده که برای پدران نخستین آنها نیامده است؟ پس به در پیش گرفتنِ راهِ نیاکانِ گمراهشان، خشنود و راضی شده؛ و با هرآنچه که با شیوه و راه نیاکانشان مخالف است، مخالفت کردند، بنابراین آنان و آن دسته از کفار که همانند آنان بودند، چیزی را گفتند که خداوند از آن خبر داده است: ﴿وَكَذَٰلِكَ مَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ فِي قَرۡيَةٖ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتۡرَفُوهَآ إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّقۡتَدُونَ﴾ و این‌گونه پیش از تو، در هیچ آبادی و شهری، بیم دهنده‌ای را نفرستادیم مگر اینکه خوشگذرانان آن گفتند: «ما نیاکان خود را بر آیینی یافته‌ایم، و قطعاً ما دنباله‌رو راه آنان می‌باشیم.» پس [رسولشان] آنها را پاسخ داد و ﴿قَٰلَ أَوَلَوۡ جِئۡتُكُم بِأَهۡدَىٰ مِمَّا وَجَدتُّمۡ عَلَيۡهِ ءَابَآءَكُمۡ﴾ گفت: «آیا من برایتان چیزی نیاورده‌ام که از آنچه پدرانتان را بر آن یافته اید، بهتر و بیشتر موجب راهیابی است؟». پس اگر هدفِ شما رسیدن به حق می‌باشد، از من پیروی ‌کنید. کافران به حقیقت اعتراف کرده و ﴿قَالُوٓاْ إِنَّا بِمَآ أُرۡسِلۡتُم بِهِۦ كَٰفِرُونَ﴾ گفتند: «ما به آنچه شما با آن فرستاده شده‌اید، کافر هستیم.»
التفاسير العربية:
اَمْ لَمْ یَعْرِفُوْا رَسُوْلَهُمْ فَهُمْ لَهٗ مُنْكِرُوْنَ ۟ؗ
﴿أَمۡ لَمۡ يَعۡرِفُواْ رَسُولَهُمۡ فَهُمۡ لَهُۥ مُنكِرُونَ﴾ یا اینکه پیامبرشان -محمد صلی الله علیه وسلم- در میانشان ناشناخته است و او را نمی‌شناسند، و این امر، آنها را از پیروی کردن از حق باز داشته است؟ می‌گویند: «ما او را نمی‌شناسیم، و راستگویی او را نمی‌دانیم، بگذارید ما حالت و وضعیت او را نگاه کنیم، و در مورد وی از کسی که به او آگاه است، پرس وجو نماییم؛ یعنی چنین نیست، بلکه کوچک و بزرگشان پیامبر صلی الله علیه وسلم را به طور کامل می‌شناسند، و به تمام اخلاق و عادت‌های زیبای او واقف هستند، و راستگوییِ او را می‌دانند. حتی آنها قبل از بعثت، او را امین می‌نامیدند؛ پس چرا وقتی با حق بزرگ و راستی و حقیقتِ آشکار به نزد آنها آمد، وی را تصدیق نکردند؟!
التفاسير العربية:
اَمْ یَقُوْلُوْنَ بِهٖ جِنَّةٌ ؕ— بَلْ جَآءَهُمْ بِالْحَقِّ وَاَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كٰرِهُوْنَ ۟
﴿أَمۡ يَقُولُونَ بِهِۦ جِنَّةُۢ﴾ یا می‌گویند او دیوانه است؟ در حالی که حرف‌های دیوانه شنیده نمی‌شود، و سخنش اعتباری ندارد؛ چون سخنان پوچی را می‌گوید. خداوند در رد این سخن آنان فرمود: ﴿بَلۡ جَآءَهُم بِٱلۡحَقِّ﴾ چنین نیست که می‌انگارند، بلکه او حق، و یک امر ثابت و مسلم که سرشار از صداقت و عدل است و اختلاف و تناقضی در آن نیست، برای آنها آورده است. پس چگونه کسی که چنین چیزی را آورده است، دیوانه می‌باشد؟ و آیا در مورد چنین کسی، جز اینکه گفته شود او در بالاترین درجاتِ کمال و علم و درایت و اخلاق خوب قرار دارد، چیزی دیگر‌ی را می‌توان گفت؟ نیز در این شیوۀ گفتار [به وسیلۀ استعمال واژۀ «بل] انتقال از آنچه که ذکر شد، صورت گرفته است؛ یعنی: حقیقتی که آنان را از ایمان آوردن منع کرد، این است که ﴿جَآءَهُم بِٱلۡحَقِّ وَأَكۡثَرُهُمۡ لِلۡحَقِّ كَٰرِهُونَ﴾ او حق را برایشان آورده است، ولی بیشترشان از حق بیزارند و آن را نمی‌خواهند. و بزرگ‌ترین حقی را که برای آنان آورده است، یگانه پرستی، و انجام دادنِ عبادتِ خالص برای خدا، و پرهیز از پرستشِ غیر او می‌باشد، و علت بیزار بودن آنها از این امر، و تعجب کردنشان از آن معلوم است. پس پیامبر حق را آورد، و آنها از اصلِ حق گریزان و بیزار بودند، و همین امر باعث شد تا آنها حق را دروغ انگاشته و تکذیب کنند، نه اینکه در حقّانیت پیامبر شک و تردید داشته باشند، یا اینکه وی را تکذیب کنند. همچنان‌که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَإِنَّهُمۡ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَٰكِنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ بِ‍َٔايَٰتِ ٱللَّهِ يَجۡحَدُونَ﴾ همانا آنان تو را تکذیب نمی‌کنند، بلکه در حقیقت ستمگران آیات خداوند را تکذیب می‌نمایند.
التفاسير العربية:
وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ اَهْوَآءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمٰوٰتُ وَالْاَرْضُ وَمَنْ فِیْهِنَّ ؕ— بَلْ اَتَیْنٰهُمْ بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِكْرِهِمْ مُّعْرِضُوْنَ ۟ؕ
اگر گفته شود که چرا حق با خواسته و امیال آنها موافق نبود تا ایمان بیاورند یا شتابان فرمان ببرند؟ خداوند متعال جواب می‌دهد که ﴿وَلَوِ ٱتَّبَعَ ٱلۡحَقُّ أَهۡوَآءَهُمۡ لَفَسَدَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ﴾ و اگر حق از خواسته‌هایشان پیروی نماید، آسمان‌ها و زمین به تباهی می‌روند؛ چون خواسته‌های آنان، ناشی از اخلاق و کارهای ظالمانه و کافرانه و فساد آمیز است؛ پس اگر حق از خواسته‌هایشان پیروی می‌کرد، آسمان و زمین تباه می‌شدند؛ زیرا تصرف و تدبیری که در آن انجام می‌شد، فاسد بود، چرا که ستمگری و جور حاکم می‌شد، و آسمان‌ها و زمین جز به وسیلۀ حق و عدل پابرجا نمی‌مانند. ﴿بَلۡ أَتَيۡنَٰهُم بِذِكۡرِهِمۡ﴾ بلکه این قرآن را به آنان داده ایم که هر نیکی و خیری را به آنها یادآور می‌شود، و مایۀ فخر و عزت و شرافت آنها می‌باشد، تا آن را اجرا نمایند، آنگاه سرور و رهبر مردم قرار می‌گیرند. ﴿فَهُمۡ عَن ذِكۡرِهِم مُّعۡرِضُونَ﴾ اما آنها به علتِ شقاوت و بدبختی و عدم توفیق از پندشان رویگردانند. ﴿نَسُواْ ٱللَّهَ فَنَسِيَهُمۡ﴾ خداوند را فراموش کرده، و خداوند هم آنان را از یاد برد. ﴿نَسُواْ ٱللَّهَ فَأَنسَىٰهُمۡ أَنفُسَهُمۡ﴾ خداوند را فراموش کردند، پس خداوند آنان را از یاد خودشان برد. پس قرآن و کسی که آن را آورده است، بزرگ‌ترین نعمتی هستند که خداوند به سوی آنان روانه کرده است. اما آنها با نپذیرفتن و رویگردانی از این نعمت، استقبال کردند. پس آیا بعد از این، محرومیتی وجود دارد؟ و آیا سرانجامِ این کار، جز زیان و ضرر چیز دیگری است؟
التفاسير العربية:
اَمْ تَسْـَٔلُهُمْ خَرْجًا فَخَرَاجُ رَبِّكَ خَیْرٌ ۖۗ— وَّهُوَ خَیْرُ الرّٰزِقِیْنَ ۟
یا چون از آنها مزد می‌طلبی از تو پیروی نمی‌کنند؟ ﴿فَهُم مِّن مَّغۡرَمٖ مُّثۡقَلُونَ﴾ و چون از آنها مزد و مالیات می‌گیری، دادنِ این غرامت بر آنها سنگین آمده، و پیروی کردن از تو برایشان سخت می‌باشد؟! درصورتی که چنین نیست، و تو از آنها مزد نمی‌خواهی، ﴿فَخَرَاجُ رَبِّكَ خَيۡرٞ﴾ پس پاداش پروردگارت بهتر است، و او بهترین روزی دهندگان است. همان‌طور که پیامبران به امت‌هایشان می‌گفتند: ﴿وَيَٰقَوۡمِ لَآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مَالًاۖ إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ﴾ ای قوم! من از شما مزدی نمی‌طلبم، و مزدِ من جز بر خدا نیست؛ یعنی پیامبران مردم را به طمع و امید آنکه از طرف آنان چیزی به آنها برسد، دعوت نمی‌کردند؛ بلکه از خود مردم نسبت به آنان دلسوزتر بودند، و فقط برای تامین منافع آنها می‌کوشیدند. خداوند از طرف امت‌ها به آنان پاداش نیک بدهد، و به ما نیز توفیق دهد تا در همۀ حالات از آنها پیروی کنیم.
التفاسير العربية:
وَاِنَّكَ لَتَدْعُوْهُمْ اِلٰی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیْمٍ ۟
خداوند در این آیات مبارک، سببی را که باعث ایمان آوردن می‌شود، برشمرده و موانع ایمان را نیز بیان نموده، و باطل بودنِ موانعی که آدمی را از ایمان آوردن باز می‌دارند، یک به یک ذکر کرده است. پس یکی از موانعِ ایمان آوردن، آن بود که دل‌هایشان در جهالت و غفلت به‌سر می‌برد، و آنها در قرآن تدبر و اندیشه نمی‌کردند، و اینکه آنها نیاکان خود را الگوی خویش قرار می‌دادند. و اینکه آنها می‌گفتند: پیامبرمان دیوانه است، چنانکه پیش‌تر، از این موارد سخن به میان آمد. و از اموری که باعث می‌شد تا آنها ایمان بیاورند، می‌توان به اندیشیدن و تدبر در قرآن، و پذیرفتنِ نعمت‌های خدا، و شناختِ پیامبر رحمت صلی الله علیه وسلم و کمالِ صداقت و امانت‌داریِ او، و اینکه از آنها مزدی نمی‌طلبد، و برای منفعت و خوشبختی آنها می‌کوشد، اشاره کرد. یکی از اموری که باعث ایمان آوردن می‌شود، این است که پیامبر آنها را به‌سوی راه راست، راهی هموار و صاف فرا می‌خواند که آنها را به هدف می‌رساند؛ راهی راست و آسان که ادامۀ همان توحیدِ پاکِ ابراهیمی و اعمال سهل و آسان است. پس ای پیامبر! دعوتِ دادن تو به راه راست، بر کسی که حق را می‌طلبد، ایجاب می‌نماید تا از تو پیروی کند؛ چون پیروی کردن از حق، چیزی است که عقل و سرشتِ سالم به خوبیِ آن، و سازگار بودنش با منافع و مصالح آدمی گواهی می‌دهند. پس اگر از تو پیروی نکنند، به کجا می‌روند؟ آنها چیزی ندارند که آنان را از پیروی از تو بی‌نیاز نماید. چون آنان ﴿عَنِ ٱلصِّرَٰطِ لَنَٰكِبُونَ﴾ از راه راست، و از راهی که انسان را به خدا و به بهشت می‌رساند، منحرف هستند، و جز گمراهی و جهالت چیز دیگری ندارند. و این چنین هر کس که با حق مخالفت کند، قطعاً در همۀ کارهایش دچار انحراف و کژروی می‌باشد. خداوند متعال فرموده است: ﴿فَإِن لَّمۡ يَسۡتَجِيبُواْ لَكَ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهۡوَآءَهُمۡۚ وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّنِ ٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ بِغَيۡرِ هُدٗى مِّنَ ٱللَّهِ﴾ و اگر دعوت تو را نپذیرفتند، پس بدان که آنان از خواسته‌ها و هوس‌هایشان پیروی می‌کنند. و کیست گمراه‌تر از کسی که بدون رهنمودی از سوی خدا، از هوس و خواسته‌اش پیروی نماید؟!
التفاسير العربية:
وَاِنَّ الَّذِیْنَ لَا یُؤْمِنُوْنَ بِالْاٰخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنٰكِبُوْنَ ۟
خداوند در این آیات مبارک، سببی را که باعث ایمان آوردن می‌شود، برشمرده و موانع ایمان را نیز بیان نموده، و باطل بودنِ موانعی که آدمی را از ایمان آوردن باز می‌دارند، یک به یک ذکر کرده است. پس یکی از موانعِ ایمان آوردن، آن بود که دل‌هایشان در جهالت و غفلت به‌سر می‌برد، و آنها در قرآن تدبر و اندیشه نمی‌کردند، و اینکه آنها نیاکان خود را الگوی خویش قرار می‌دادند. و اینکه آنها می‌گفتند: پیامبرمان دیوانه است، چنانکه پیش‌تر، از این موارد سخن به میان آمد. و از اموری که باعث می‌شد تا آنها ایمان بیاورند، می‌توان به اندیشیدن و تدبر در قرآن، و پذیرفتنِ نعمت‌های خدا، و شناختِ پیامبر رحمت صلی الله علیه وسلم و کمالِ صداقت و امانت‌داریِ او، و اینکه از آنها مزدی نمی‌طلبد، و برای منفعت و خوشبختی آنها می‌کوشد، اشاره کرد. یکی از اموری که باعث ایمان آوردن می‌شود، این است که پیامبر آنها را به‌سوی راه راست، راهی هموار و صاف فرا می‌خواند که آنها را به هدف می‌رساند؛ راهی راست و آسان که ادامۀ همان توحیدِ پاکِ ابراهیمی و اعمال سهل و آسان است. پس ای پیامبر! دعوتِ دادن تو به راه راست، بر کسی که حق را می‌طلبد، ایجاب می‌نماید تا از تو پیروی کند؛ چون پیروی کردن از حق، چیزی است که عقل و سرشتِ سالم به خوبیِ آن، و سازگار بودنش با منافع و مصالح آدمی گواهی می‌دهند. پس اگر از تو پیروی نکنند، به کجا می‌روند؟ آنها چیزی ندارند که آنان را از پیروی از تو بی‌نیاز نماید. چون آنان ﴿عَنِ ٱلصِّرَٰطِ لَنَٰكِبُونَ﴾ از راه راست، و از راهی که انسان را به خدا و به بهشت می‌رساند، منحرف هستند، و جز گمراهی و جهالت چیز دیگری ندارند. و این چنین هر کس که با حق مخالفت کند، قطعاً در همۀ کارهایش دچار انحراف و کژروی می‌باشد. خداوند متعال فرموده است: ﴿فَإِن لَّمۡ يَسۡتَجِيبُواْ لَكَ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهۡوَآءَهُمۡۚ وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّنِ ٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ بِغَيۡرِ هُدٗى مِّنَ ٱللَّهِ﴾ و اگر دعوت تو را نپذیرفتند، پس بدان که آنان از خواسته‌ها و هوس‌هایشان پیروی می‌کنند. و کیست گمراه‌تر از کسی که بدون رهنمودی از سوی خدا، از هوس و خواسته‌اش پیروی نماید؟!
التفاسير العربية:
وَلَوْ رَحِمْنٰهُمْ وَكَشَفْنَا مَا بِهِمْ مِّنْ ضُرٍّ لَّلَجُّوْا فِیْ طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُوْنَ ۟
در اینجا می‌خواهد شدت بدی و سرکشی آنها را بیان نماید، زمانی که دچار زیان و مصیبت و بلا می‌گردند و از خداوند می‌خواهند که بلا را از آنها دور نماید، و خداوند آنها را به این مصیبت گرفتار نمود تا ایمان بیاورند و به سوی او باز گردند. اما وقتی که خداوند مصیبت را از آنها برطرف می‌سازد، کورکورانه در سرکشی و طغیان خود دست و پا می‌زنند. همان‌طور که خداوند حالت آنها را به هنگامِ سوار شدن بر کشتی بیان نمود، که آنها در دریا، خالصانه او را فرا می‌خوانند؛ و آنچه را که با وی شریک می‌سازند، فراموش می‌نمایند؛ اما وقتی آنها را نجات ‌دهد و به خشکی برسند، به شرک ورزیدن و دیگر گناهان می‌پردازند.
التفاسير العربية:
وَلَقَدْ اَخَذْنٰهُمْ بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَكَانُوْا لِرَبِّهِمْ وَمَا یَتَضَرَّعُوْنَ ۟
﴿وَلَقَدۡ أَخَذۡنَٰهُم بِٱلۡعَذَابِ﴾ و آنان را به عذاب گرفتار نمودیم. مفسرین گفته‌اند: منظور از عذاب، گرسنگی است که هفت سال بدان گرفتار شدند. خداوند آنها را به این مصیبت مبتلا نمود تا به سوی او بازگردند، و در برابر او فروتنی نمایند، و تسلیم شوند. اما گرفتار شدنشان به عذاب، در مورد آنان کارساز و مفید واقع نشد، و هیچ کس از آنان راه راست را درپیش نگرفت، ﴿فَمَا ٱسۡتَكَانُواْ لِرَبِّهِمۡ وَمَا يَتَضَرَّعُونَ﴾ پس آنان در برابر پروردگارشان سر تسلیم فرود نیاوردند، و کرنش نبردند و تضرع و زاری نکردند، و خود را نیازمند او ندانستند، و انگار به عذابی گرفتار نشده بودند. و همچنان به سرکشی و کفر خود ادامه دادند. اما در آن سویشان، عذابی دارند که از آنان دور کرده نمی‌شود. و خداوند در مورد آن فرموده است:
التفاسير العربية:
حَتّٰۤی اِذَا فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَابًا ذَا عَذَابٍ شَدِیْدٍ اِذَا هُمْ فِیْهِ مُبْلِسُوْنَ ۟۠
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فَتَحۡنَا عَلَيۡهِم بَابٗا ذَا عَذَابٖ شَدِيدٍ﴾ تا اینکه دری از عذابِ سخت بر روی آنان گشودیم، مانند کشته شدن در روز جنگ بدر و غیره، ﴿إِذَا هُمۡ فِيهِ مُبۡلِسُونَ﴾ و به‌ناگاه در آن درمانده شدند، و از هرچیزی ناامید گشتند. و شر و بدی از هر سو آنها را فراگرفت. پس باید قبل از فرا رسیدنِ عذابِ سختِ خداوند که برگردانده نمی‌شود، باز آیند. به خلاف عذاب معمولی که ممکن است از آنها برطرف شود، مانند سزا و عذاب‌های دنیوی که خداوند به وسیلۀ آن بندگانش را ادب می‌نماید. پروردگار متعال در مورد عذاب دنیوی فرموده است: ﴿ظَهَرَ ٱلۡفَسَادُ فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ بِمَا كَسَبَتۡ أَيۡدِي ٱلنَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعۡضَ ٱلَّذِي عَمِلُواْ لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ﴾ به سبب آنچه مردم انجام داده‌اند، تباهی و فساد در خشکی و دریا پدیدار شده است، [چنین شده] تا خداوند سزای برخی از کارهایشان را به آنها بچشاند، شاید باز گردند.
التفاسير العربية:
وَهُوَ الَّذِیْۤ اَنْشَاَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْاَبْصَارَ وَالْاَفْـِٕدَةَ ؕ— قَلِیْلًا مَّا تَشْكُرُوْنَ ۟
خداوند متعال از لطف و احسان خویش بر بندگانش خبر می‌دهد، منت و احسانی که بندگان را به شکرگزاری و به جای آوردنِ سپاس خداوند و ادای حقوق الهی فرا می‌خواند. پس فرمود: ﴿وَهُوَ ٱلَّذِيٓ أَنشَأَ لَكُمُ ٱلسَّمۡعَ﴾ خداوند ذاتی است که برای شما گوش و شنوایی قرار داده است تا شنیدنی‌ها را بشنوید و از دین و دنیای خود بهره‌مند شوید. ﴿وَٱلۡأَبۡصَٰرَ﴾ و به شما بینایی و چشم داد تا دیدنی‌ها را ببینید و از آن در جهت منافعتان استفاده نمایید. ﴿وَٱلۡأَفۡ‍ِٔدَةَ﴾ و عقل‌ها را برایتان آفریده است تا به وسیلۀ آن اشیا را درک ‌نمایید. و با عقل است که از حیوانات تمایز پیدا می‌کنید. پس اگر شنوایی و بینایی و عقل نداشتید، و کر و لال و کور بودید، آنگاه چه حالتی داشته و چقدر از ضروریات و از کمالتان را از دست می‌دادید؟ آیا سپاسِ کسی را به جای نمی‌آورید که این نعمت‌ها را به شما ارزانی کرده است؟ و سپاسِ او این است که وی را یگانه بدانید، و از او فرمان ببرید، اما ﴿قَلِيلٗا مَّا تَشۡكُرُونَ﴾ شکرگزاریِ شما اندک است؛ با اینکه نعمت‌های خداوند، فراوان و پیاپی به سوی شما سرازیر می‌شود.
التفاسير العربية:
وَهُوَ الَّذِیْ ذَرَاَكُمْ فِی الْاَرْضِ وَاِلَیْهِ تُحْشَرُوْنَ ۟
﴿وَهُوَ ٱلَّذِي ذَرَأَكُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾ و خداوند متعال ذاتی است که شما را در مناطق و اطراف زمین پراکنده کرده؛ و به شما توانایی استخراجِ منابعِ زمین را داده؛ و منافع و مصالح زمین را، به حدی که زندگی و مسکن شما را تأمین کند، در اختیارتان قرار داده است. ﴿وَإِلَيۡهِ تُحۡشَرُونَ﴾ و بعد ‌از مرگتان در پیشگاه او گرد آورده می‌شوید؛ و آنگاه شما را طبق عملِ خوب و بدی که در زمین انجام داده‌اید، مجازات می‌نماید؛ و زمینی که در آن زندگی می‌کردید، اخبار خودش را بازگو می‌کند.
التفاسير العربية:
وَهُوَ الَّذِیْ یُحْیٖ وَیُمِیْتُ وَلَهُ اخْتِلَافُ الَّیْلِ وَالنَّهَارِ ؕ— اَفَلَا تَعْقِلُوْنَ ۟
﴿وَهُوَ ٱلَّذِي يُحۡيِۦ وَيُمِيتُ﴾ و تنها خداوند زنده می‌کند، و می‌میراند؛ یعنی کسی که در زندگی و مرگ تصرف می‌نماید، فقط خداوند است.﴿وَلَهُ ٱخۡتِلَٰفُ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ﴾ و رفت و آمدِ شب و روز به فرمان خداوند می‌باشد. پس اگر او بخواهد روز را همیشگی نماید، آیا خدای دیگری هست که شب را برای شما بیاورد که درآن آرام گیرید؟! و اگر خداوند بخواهد شب را همیشگی نماید، آیا خدای دیگری هست که روشنایی برای شما بیاورد؟ آیا نمی‌بینید؟! و ازجمله رحمت خداوند، این است که شب و روز را برای شما آفریده است تا در شب آرام گیرید، و در روز فضل خداوند را بجویید، باشد که سپاس بگزارید. بنابراین در اینجا فرمود: ﴿أَفَلَا تَعۡقِلُونَ﴾ آیا خرد نمی‌ورزید، تا خداوند را که این همه نعمت ازقبیل: نعمت شنوایی و بینایی و خرد را به شما داده، و شما را در زمین پراکنده نموده، و زنده می‌گرداند و می‌میراند، و تنها او شب و روز را می‌چرخاند، بشناسید؟ و این باعث می‌گردد تا عبادت را خالصانه، و فقط برای او انجام بدهید؛ و پرستش و عبادتِ کسی دیگر -که فایده‌ای نمی‌رساند، و زیانی دفع نمی‌کند، و در چیزی تصرف نمی‌کند، و از هرجهت ناتوان است- رها کنید. و اگر شما ذره‌ای عقل داشتید، چنین می‌کردید.
التفاسير العربية:
بَلْ قَالُوْا مِثْلَ مَا قَالَ الْاَوَّلُوْنَ ۟
تکذیب‌کنندگان، مسلک و شیوۀ پیشینیانی را که رستاخیز را انکار نموده و آن را بی‌نهایت بعید تصور می‌کردند، در پیش گرفتند و ﴿قَالُوٓاْ أَءِذَا مِتۡنَا وَكُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ﴾ گفتند: آیا هنگامی که مُردیم و تبدیل به خاک و استخوان شدیم، آیا واقعاً برانگیخته خواهیم شد؟! یعنی چنین چیزی، ممکن و قابل تصور نیست، و به گمانِ آنها در عقل نمی‌گنجد.
التفاسير العربية:
قَالُوْۤا ءَاِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَّعِظَامًا ءَاِنَّا لَمَبْعُوْثُوْنَ ۟
تکذیب‌کنندگان، مسلک و شیوۀ پیشینیانی را که رستاخیز را انکار نموده و آن را بی‌نهایت بعید تصور می‌کردند، در پیش گرفتند و ﴿قَالُوٓاْ أَءِذَا مِتۡنَا وَكُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ﴾ گفتند: آیا هنگامی که مُردیم و تبدیل به خاک و استخوان شدیم، آیا واقعاً برانگیخته خواهیم شد؟! یعنی چنین چیزی، ممکن و قابل تصور نیست، و به گمانِ آنها در عقل نمی‌گنجد.
التفاسير العربية:
لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَاٰبَآؤُنَا هٰذَا مِنْ قَبْلُ اِنْ هٰذَاۤ اِلَّاۤ اَسَاطِیْرُ الْاَوَّلِیْنَ ۟
﴿لَقَدۡ وُعِدۡنَا نَحۡنُ وَءَابَآؤُنَا هَٰذَا مِن قَبۡلُ﴾ همواره ما وعده داده می‌شویم که رستاخیز خواهد آمد؛ واین وعده، به پدران ما نیز داده شده است؛ ولی ما آن را ندیده‌ایم، و هنوز نیامده است. ﴿إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِيرُ ٱلۡأَوَّلِينَ﴾ این چیزی جز افسانه‌های پیشینیان نیست؛ برای سرگرمی بیان می‌گردد، و حقیقتی ندارد. آنها دروغ گفتند، چون خداوند نشانه‌های بزرگ‌تر از زنده شدن پس از مرگ را به آنها نشان داده است، مانند اینکه خداوند متعال فرموده است: ﴿لَخَلۡقُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ أَكۡبَرُ مِنۡ خَلۡقِ ٱلنَّاسِ﴾ بدون شک، آفرینش آسمان‌ها و زمین بزرگ‌تر از آفرینش مردم است. ﴿وَضَرَبَ لَنَا مَثَلٗا وَنَسِيَ خَلۡقَهُۥۖ قَالَ مَن يُحۡيِ ٱلۡعِظَٰمَ وَهِيَ رَمِيمٞ﴾ و مثالی برای ما زد، و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: «چه کسی استخوان‌های فرسوده را زنده می‌نماید؟!».﴿وَتَرَى ٱلۡأَرۡضَ هَامِدَةٗ فَإِذَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡهَا ٱلۡمَآءَ ٱهۡتَزَّتۡ وَرَبَتۡ﴾ و زمین را خشکیده و بی‌جان می‌بینی؛ و چون آب را بر آن فرو فرستیم، سرسبز و زنده می‌شود.
التفاسير العربية:
قُلْ لِّمَنِ الْاَرْضُ وَمَنْ فِیْهَاۤ اِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُوْنَ ۟
با استدلال به توحیدِ ربوبیتی که منکران به آن اقرار کرده‌اند، با آنان به گفتگو بپرداز؛ و برایشان روشن ساز که بر اساس این اعتراف، نباید توحیدِ الوهیت، و انجامِ عبادت برای خدا را انکار نمایند؛ و با استدلال به اینکه، آنها قبول دارند که تمامی پدیده‌های کوچک و بزرگ را خدا آفریده است، به آنان بگو که نباید زنده شدن پس از مرگ را انکار نمایند؛ چرا که این امر، بسیار آسان است. پس به کسانی که زنده شدنِ پس از مرگ و رستاخیز را تکذیب می‌کنند، و چیزهای دیگری را با خدا برابر می‌دانند، بگو: ﴿لِّمَنِ ٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهَآ﴾ زمین و کسانی که در آن هستند، از آنِ کیست؟ یعنی چه کسی زمین و کسانی را که روی آن هستند، از قبیل: حیوانات و نباتات و جمادات و دریاها و رودبارها و کوه‌ها را آفریده است؛ و مالک و مدبرِ این چیزها کیست؟ پس وقتی که از آنان دراین باره بپرسید، باید بگویند: فقط خداوند اینها را آفریده، و همه از آنِ او هستند. و آنگاه که به این اقرار کردند، به آنان بگو: ﴿أَفَلَا تَذَكَّرُونَ﴾ آیا پند نمی‌پذیرید؟ یعنی آیا به آنچه که خداوند شما را به آن پند داده است، برنمی‌گردید؟ چرا که حقیقتِ امر برایتان مشخص است، و در سرشت و فطرت شما قرار دارد. ولی گاهی اوقات، اعراض و رویگردانیِ شما، آن را پنهان می‌نماید. حقیقت این است که وقتی شما به اندیشه و حافظۀ خود برگردید، خواهید دانست که تنها باید مالکِ این چیزها را معبود دانست؛ و معبود بودنِ چیزهایی که مملوک هستند باطل‌ترین امر است. سپس به امری بزرگ‌تر روی آورد و فرمود:
التفاسير العربية:
سَیَقُوْلُوْنَ لِلّٰهِ ؕ— قُلْ اَفَلَا تَذَكَّرُوْنَ ۟
با استدلال به توحیدِ ربوبیتی که منکران به آن اقرار کرده‌اند، با آنان به گفتگو بپرداز؛ و برایشان روشن ساز که بر اساس این اعتراف، نباید توحیدِ الوهیت، و انجامِ عبادت برای خدا را انکار نمایند؛ و با استدلال به اینکه، آنها قبول دارند که تمامی پدیده‌های کوچک و بزرگ را خدا آفریده است، به آنان بگو که نباید زنده شدن پس از مرگ را انکار نمایند؛ چرا که این امر، بسیار آسان است. پس به کسانی که زنده شدنِ پس از مرگ و رستاخیز را تکذیب می‌کنند، و چیزهای دیگری را با خدا برابر می‌دانند، بگو: ﴿لِّمَنِ ٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهَآ﴾ زمین و کسانی که در آن هستند، از آنِ کیست؟ یعنی چه کسی زمین و کسانی را که روی آن هستند، از قبیل: حیوانات و نباتات و جمادات و دریاها و رودبارها و کوه‌ها را آفریده است؛ و مالک و مدبرِ این چیزها کیست؟ پس وقتی که از آنان دراین باره بپرسید، باید بگویند: فقط خداوند اینها را آفریده، و همه از آنِ او هستند. و آنگاه که به این اقرار کردند، به آنان بگو: ﴿أَفَلَا تَذَكَّرُونَ﴾ آیا پند نمی‌پذیرید؟ یعنی آیا به آنچه که خداوند شما را به آن پند داده است، برنمی‌گردید؟ چرا که حقیقتِ امر برایتان مشخص است، و در سرشت و فطرت شما قرار دارد. ولی گاهی اوقات، اعراض و رویگردانیِ شما، آن را پنهان می‌نماید. حقیقت این است که وقتی شما به اندیشه و حافظۀ خود برگردید، خواهید دانست که تنها باید مالکِ این چیزها را معبود دانست؛ و معبود بودنِ چیزهایی که مملوک هستند باطل‌ترین امر است. سپس به امری بزرگ‌تر روی آورد و فرمود:
التفاسير العربية:
قُلْ مَنْ رَّبُّ السَّمٰوٰتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیْمِ ۟
﴿قُلۡ مَن رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلسَّبۡعِ﴾ بگو: «چه کسی صاحب و پروردگارِ آسمان‌های هفت‌گانه و پروردگارِ ستاره‌ها و سیاره‌ها و چراغ‌های فروزان آسمان است؟ ﴿وَرَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ﴾ و پروردگارِ عرشِ بزرگ که بزرگ‌ترین و گسترده‌ترین مخلوق است، چه کسی است؟ پس چه کسی آن‌را آفریده، و انواع تدابیر را در آن به کار برده است؟.
التفاسير العربية:
سَیَقُوْلُوْنَ لِلّٰهِ ؕ— قُلْ اَفَلَا تَتَّقُوْنَ ۟
﴿سَيَقُولُونَ لِلَّهِ﴾ خواهند گفت: از آنِ خداست؛ یعنی اقرار خواهند کرد که پروردگارِ همۀ اینها خداست. و چون به این اقرار نمایند، به آنان بگو: ﴿أَفَلَا تَتَّقُونَ﴾ پس چرا از پرستشِ مخلوقات و آفریده‌های ناتوان پرهیز نمی‌کنید، و از پروردگار بزرگ نمی‌هراسید، پروردگاری که قدرتش کامل و فرمانروایی‌اش بزرگ است. و در فرمودۀ ﴿أَفَلَا تَذَكَّرُونَ﴾ و ﴿أَفَلَا تَتَّقُونَ﴾ لطافت گفتاری خاص وجود دارد؛ چرا که خداوند با به‌کارگیری کلماتی که بیانگر تشویق و تحریک بوده، دل‌ها را جذب ‌نموده و آنان را اندرز گفته است. سپس به اقرار بزرگ‌ترشان پرداخت و فرمود:
التفاسير العربية:
قُلْ مَنْ بِیَدِهٖ مَلَكُوْتُ كُلِّ شَیْءٍ وَّهُوَ یُجِیْرُ وَلَا یُجَارُ عَلَیْهِ اِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُوْنَ ۟
﴿قُلۡ مَنۢ بِيَدِهِۦ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيۡءٖ﴾ بگو: کیست که ملکوتِ هر چیزی در دست اوست؟ یعنی چه کسی صاحب ومالکِ هر چیزی است؛ وعالمِ بالا وپایین، وآنچه را می‌بینیم وآنچه را نمی‌بینیم، همه در دست اوست؟ ﴿مَلَكُوتُ﴾ صیغۀ مبالغه و به معنی سلطنت و فرمانروایی است. ﴿وَهُوَ يُجِيرُ﴾ و او بندگانش را از هر شری پناه می‌دهد؛ و ناگواری‌ها را از آنان دور می‌نماید؛ و از آنچه که به آنها زیان می‌رساند، آنان را محافظت می‌کند. ﴿وَلَا يُجَارُ عَلَيۡهِ﴾ و هیچ کس نمی‌تواند کسی را از عذاب خدا پناه دهد؛ و کسی نمی‌تواند شری را که خداوند مقدر نموده است، دور کند؛ بلکه هیچ کس نزد خدا، جز با اجازه اش، شفاعت و سفارش نمی‌کند.
التفاسير العربية:
سَیَقُوْلُوْنَ لِلّٰهِ ؕ— قُلْ فَاَنّٰی تُسْحَرُوْنَ ۟
﴿سَيَقُولُونَ لِلَّهِ﴾ اقرار خواهند کرد که خداوند مالک و صاحب هر چیزی است، و او پناه دهنده می‌باشد، و کسی‌را در برابر او نمی‌توان پناه داد. ﴿قُلۡ﴾ وقتی به آن اقرار نمودند، به طور الزام به آنان بگو: ﴿فَأَنَّىٰ تُسۡحَرُونَ﴾ پس چگونه گول می‌خورید؟ یعنی پس عقل‌هایتان کجا می‌رود، و کسانی را پرستش می‌کنید که می‌دانید آنان پادشاهی واختیاری نداشته، و بهره‌ای از فرماندهی و پادشاهی را ندارند، و آنها از هرجهت ناتوان می‌باشند، و شما اخلاص و بندگی مالک بزرگ و توانای مدبر را ترک کرده‌اید. پس خرد و اندیشه‌ای که شما را به این راهنمایی نموده است، خردی فریب خورده و افسون شده است؛ و بدون تردید، شیطان عقل‌هایتان را، با زیبا جلوه دادن و واژگون کردنِ حقایق افسون کرده است؛ پس عقل‌های آنان مسحور شده است، چنانکه جادوگران چشم‌های مردم را جادو می‌نمایند.
التفاسير العربية:
بَلْ اَتَیْنٰهُمْ بِالْحَقِّ وَاِنَّهُمْ لَكٰذِبُوْنَ ۟
خداوند متعال می‌فرماید: بلکه ما برای این تکذیب کنندگان حق را آورده‌ایم که اخبارِ راستین و امر و نهی عادلانه را در بر دارد. پس چرا آنها به آن عتراف نمی‌کنند، در حالی که سزاوارتر است از حق پیروی نمایند. آنها نزد خود، چیزی جز دروغ و ستم ندارند که به ‌جای حق قرار دهند. بنابراین فرمود: ﴿وَإِنَّهُمۡ لَكَٰذِبُونَ﴾ و آنان دروغگو هستند.
التفاسير العربية:
مَا اتَّخَذَ اللّٰهُ مِنْ وَّلَدٍ وَّمَا كَانَ مَعَهٗ مِنْ اِلٰهٍ اِذًا لَّذَهَبَ كُلُّ اِلٰهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلٰی بَعْضٍ ؕ— سُبْحٰنَ اللّٰهِ عَمَّا یَصِفُوْنَ ۟ۙ
﴿مَا ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ مِن وَلَدٖ وَمَا كَانَ مَعَهُۥ مِنۡ إِلَٰهٍ﴾ خداوند هیچ فرزندی را برنگرفته، و هیچ معبودی با او نبوده است؛ و اینکه می‌گویند: «خداوند دارای فرزندی است و خدایی دیگر با او هست»، دروغی است که غیر واقعی بودنِ آن، با شهادتِ خداوند و پیامبرانش و با عقل درست و سالم اثبات می‌شود. بنابراین خداوند بر ناممکن بودنِ وجود خدایی دیگر، دلیلِ عقلی بیان کرد و فرمود: ﴿إِذٗا﴾ اگر همراه خداوند ـ‌آن‌گونه که آنها می‌گویندـ دیگر خدایانی بودند، ﴿لَّذَهَبَ كُلُّ إِلَٰهِۢ بِمَا خَلَقَ﴾ هرخدایی، به آفریدگان خود می‌پرداخت، و از دیگران جدا می‌شد؛ و برای بازداشتن و شکست دادن خدایان دیگر می‌کوشید. ﴿وَلَعَلَا بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ﴾ و برخی از خدایان بر برخی دیگر چیره می‌شدند؛ و آن که چیره و غالب می‌گشت، خداوند می‌شد. بنابراین چنانچه خدایان متعددی وجود داشتند، وجود جهان ممکن نبود، و چنین نظم شگفت‌انگیزی -که عقل‌ها را حیران کرده است- در جهان حاکم نمی‌گشت. و نظمِ سرسام‌آوری که بر چرخشِ خورشید و ماه و ستارگانِ ثابت و متحرک حاکم است، این را اثبات می‌نماید. این دریای آکنده از ستاره‌ها و سیاره‌ها، از زمانی که آفریده شده‌اند، بر اساس یک نظام در حرکت می‌باشند، و همه در اختیار قدرت الهی می‌باشند، و باحکمت خاص خدا، در راستای تأمین منافع آفریده‌ها حرکت کرده، و هیچ خلل و تضادی در آن نمی‌بینی، و هرگز کوچک‌ترین ناسازگاری و اختلافی در آنها نخواهی دید. پس آیا می‌توان تصور کرد که چنین نظمِ متقنی، از صُنع و تقدیرِ دو خدا باشد؟ ﴿سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ﴾ منزه است خداوند از آنچه می‌گویند. جهانِ آفرینش، با زبانِ حال و شگفت‌انگیزش به ما می‌فهماند که مدبرِ آن یک خداست، که نام‌ها و صفاتش کامل‌اند، و همۀ مخلوقات نیازمند ربوبیت و الوهیت او هستند. پس همچنان‌که بدون ربوبیت خداوند، مخلوقات وجود و دوامی ندارند؛ استوار ماندن و سامان یافتن اوضاع آنها نیز، جز در پرتوِ پرستشِ او، و مخصوص گرداندنِ عبادت برای او امکان پذیر نیست.
التفاسير العربية:
عٰلِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَتَعٰلٰی عَمَّا یُشْرِكُوْنَ ۟۠
بنابراین بزرگیِ صفاتش، و یکی از مصادیقِ بارزِ آن را که علمِ فراگیر اوست، یادآور شد و فرمود: ﴿عَٰلِمِ ٱلۡغَيۡبِ﴾ دانندۀ چیزهای پنهانی است که از دید ما و علم ما پنهان می‌باشند، از قبیل: چیزهایی که وجودشان قطعی است، اعم از واجبات و ممکنات و محالات. ﴿وَٱلشَّهَٰدَةِ﴾ و دانندۀ چیزهای پیدا و آشکاری است که ما مشاهده می‌کنیم. ﴿فَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ﴾ پس خداوند از آنچه آنان برایش شریک قرار می‌دهند، بسی برتر و بالاتر است؛ شریکی که هیچ علم و آگاهی ندارد جز آنچه خداوند به آن آموخته است.
التفاسير العربية:
قُلْ رَّبِّ اِمَّا تُرِیَنِّیْ مَا یُوْعَدُوْنَ ۟ۙ
وقتی خداوند دلایل بزرگش را بر تکذیب‌کنندگان اقامه کرد، و آنان به آن توجهی ننموده و در برابر آن منقاد نشدند، آمدنِ عذاب بر آنها قطعی گردید، و به فرود آمدنِ عذاب وعده داده شدند. و خداوند پیامبرش را راهنمایی کرد که بگوید: ﴿رَّبِّ إِمَّا تُرِيَنِّي مَا يُوعَدُونَ﴾ پروردگارا! هرگاه آنان را به عذاب خودت گرفتار کردی، و مرا بر آن شاهد گرفتی، ﴿رَبِّ فَلَا تَجۡعَلۡنِي فِي ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾ پروردگارا! مرا از گناهانی که آنها را بدان مبتلا نموده، و موجبِ عذاب می‌شود، مصون بدار، و بر من رحم بفرما. نیز از عذابی که بر آنان فرود می‌آید، مرا در پرتوِ رحمت خویش بدار؛ چون وقتی که عقوبتی فراگیر فرود آید، گناهکاران و بی‌گناهان را فرا می‌گیرد.
التفاسير العربية:
رَبِّ فَلَا تَجْعَلْنِیْ فِی الْقَوْمِ الظّٰلِمِیْنَ ۟
وقتی خداوند دلایل بزرگش را بر تکذیب‌کنندگان اقامه کرد، و آنان به آن توجهی ننموده و در برابر آن منقاد نشدند، آمدنِ عذاب بر آنها قطعی گردید، و به فرود آمدنِ عذاب وعده داده شدند. و خداوند پیامبرش را راهنمایی کرد که بگوید: ﴿رَّبِّ إِمَّا تُرِيَنِّي مَا يُوعَدُونَ﴾ پروردگارا! هرگاه آنان را به عذاب خودت گرفتار کردی، و مرا بر آن شاهد گرفتی، ﴿رَبِّ فَلَا تَجۡعَلۡنِي فِي ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾ پروردگارا! مرا از گناهانی که آنها را بدان مبتلا نموده، و موجبِ عذاب می‌شود، مصون بدار، و بر من رحم بفرما. نیز از عذابی که بر آنان فرود می‌آید، مرا در پرتوِ رحمت خویش بدار؛ چون وقتی که عقوبتی فراگیر فرود آید، گناهکاران و بی‌گناهان را فرا می‌گیرد.
التفاسير العربية:
وَاِنَّا عَلٰۤی اَنْ نُّرِیَكَ مَا نَعِدُهُمْ لَقٰدِرُوْنَ ۟
خداوند برای نزدیک جلوه دادن عذاب آنان فرمود: ﴿وَإِنَّا عَلَىٰٓ أَن نُّرِيَكَ مَا نَعِدُهُمۡ لَقَٰدِرُونَ﴾ و به‌راستی ما بر آن تواناییم که آنچه را بدان وعده می‌دهیم، به تو بنمایانیم. و اگر آن را به تاخیر انداخته‌ایم، به خاطر حکمتی است؛ وگرنه ما بر فرود آوردنِ عذاب بر سر آنان، قدرت و توانایی کامل داریم.
التفاسير العربية:
اِدْفَعْ بِالَّتِیْ هِیَ اَحْسَنُ السَّیِّئَةَ ؕ— نَحْنُ اَعْلَمُ بِمَا یَصِفُوْنَ ۟
این از محامد اخلاقی است که خداوند پیامبرش را به آن فرمان داده است، ﴿ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ ٱلسَّيِّئَةَ﴾ یعنی هرگاه دشمنانت، با گفتار یا کردارِ بد با تو برخورد کردند، با آنها بدی مکن؛ گرچه می‌توان در مقابل کسی که بدی می‌کند، به اندازۀ بدی او، بدی کرد. اما تو در مقابل بدی آنها با آنان نیکی کن؛ زیرا این، نشانۀ برتری تو بر بدی کننده می‌باشد. و از منافع و خوبی‌های این کار، یکی این است که در آینده نسبت به تو کمتر بدی می‌کند. و نیکی کردن در مقابل بدی، سبب می‌شود تا فرد خطاکار به حق باز گردد، و چه بسا پشیمان شده و متأسف گشته و توبه نماید. و عفو کننده، به صفت نیکوکاری متصف می‌گردد؛ و با این کار، بر دشمنِ خود و بر شیطان چیره می‌گردد، و از جانب خداوند مستحقِ پاداش می‌شود. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿فَمَنۡ عَفَا وَأَصۡلَحَ فَأَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِ﴾ و هرکس عفو کند و اصلاح نماید، اجرش بر خداست. و می‌فرماید: ﴿ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ فَإِذَا ٱلَّذِي بَيۡنَكَ وَبَيۡنَهُۥ عَدَٰوَةٞ كَأَنَّهُۥ وَلِيٌّ حَمِيمٞ وَمَا يُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلَّذِينَ صَبَرُواْ وَمَا يُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٖ﴾ با روشی که بهتر است، دفع کن. پس آنگاه کسی که میان تو و او دشمنی بود، چنان می‌شود که گویا دوستی صمیمی است؛ و کسی این را درنمی‌یابد [و توفیقِ دست یافتن به این صفتِ زیبا را نمی‌یابد] مگر کسی که بردباری کرده است؛ و آن را در نمی‌یابد مگر کسی که بهره‌ای بزرگ داشته باشد. و فرمود: ﴿نَحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا يَصِفُونَ﴾ ما به گفتۀ آنها که کفر و تکذیب است، آگاه‌تر هستیم؛ و علم ما، آن را احاطه نموده است؛ اما بردباری می‌نماییم و آنها را مهلت می‌دهیم، و با اینکه ما را تکذیب کرده و نپذیرفته‌اند، صبر می‌کنیم. پس ای محمد صلی الله علیه وسلم ! شایسته است در برابر آنچه می‌گویند، بردباری نمایی، و با آنها نیکی کنی، و این وظیفۀ بنده در مقابل انسانی است که بدی می‌کند. اما شیطان‌هایی که کارشان بدی کردن است، احسان و نیکی کردن با آنها فایده‌ای ندارد، و شیطان همواره گروهش را فرا می‌خواند تا از اهل دوزخ سوزان باشند. پس وظیفۀ انسان در مقابله کردن با شیطان، این است که به همان چیزی که خداوند پیامبرش را به آن رهنمایی نموده است، تأسی کند. پس فرمود:
التفاسير العربية:
وَقُلْ رَّبِّ اَعُوْذُ بِكَ مِنْ هَمَزٰتِ الشَّیٰطِیْنِ ۟ۙ
﴿وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنۡ هَمَزَٰتِ ٱلشَّيَٰطِينِ وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَن يَحۡضُرُونِ﴾ و بگو: پروردگارا! به تو پناه می‌برم؛ یعنی به «حول» و «قوّۀ» تو چنگ می‌زنم، و از قدرت و توانایی خودم بیزاری می‌جویم،
التفاسير العربية:
وَاَعُوْذُ بِكَ رَبِّ اَنْ یَّحْضُرُوْنِ ۟
و از شری که به سبب وسوسه و دست زدن شیطان‌ها به من می‌رسد و به آن دچار می‌گردم. و به تو پناه می‌برم از شری که به سببِ حضور وسوسه‌های شیطان‌ها به وجود می‌آید. و این پناه بردن، از اصل شر می‌باشد؛ و پناه بردن به خدا از همۀ وسوسه‌های شیطان در این داخل است. پس وقتی که خداوند بنده‌اش را، از این شر در پناه خویش قرار داد، و دعایش را پذیرفت، از هر شر و بدی سالم می‌ماند، و بر انجام هر کار خوبی توفیق می‌یابد.
التفاسير العربية:
حَتّٰۤی اِذَا جَآءَ اَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُوْنِ ۟ۙ
. خداوند از حالت فرد ستمکار و مجرمی که مرگش فرا رسیده، خبر می‌دهد، که او در این موقع پشیمان می‌شود. وقتی که سرانجام و جایگاهش را ببیند و اعمال زشتش را مشاهد نماید، بازگشتن به دنیا را می‌طلبد، نه بدان خاطر که از لذت‌های آن بهره‌مند شود و از شهوت‌های آن استفاده کند، بلکه به گفتۀ خود برای اینکه: ﴿لَعَلِّيٓ أَعۡمَلُ صَٰلِحٗا فِيمَا تَرَكۡتُ﴾ کاری شایسته بکنم، و فرصت‌هایی را که از دست داده‌ام و در انجام دستورات الهی کوتاهی ورزیده‌ام، جبران نمایم. ﴿كَلَّآ﴾ نه، هرگز او بازگشتی ندارد، و فرصت و مهلت مجددی به او داده نخواهد شد. و خداوند به طور قطع چنین حکم نموده که آنها به دنیا باز نمی‌گردند. ﴿إِنَّهَا﴾ بدون شک، سخنِ او که در آن بازگشتن به دنیا را آرزو می‌نماید، ﴿كَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَا﴾ فقط سخنی است که وی بر زبان می‌آورد، و جز حسرت و پشیمانی به گوینده‌اش فایده‌ای نمی‌بخشد. و نیز او در این سخن راست نمی‌گوید؛ زیرا اگر به دنیا باز گردانده شود، دوباره کارهایی را انجام می‌دهد که از آن نهی شده است. ﴿وَمِن وَرَآئِهِم بَرۡزَخٌ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ﴾ فرا رویشان برزخی است تا روزی که برانگیخته می‌شوند. برزخ؛ یعنی آنچه میان دو چیز حایل و مانع می‌گردد. و در اینجا برزخ؛ یعنی حایلِ میان دنیا و آخرت. و در چنین برزخی، فرمانبرداران از نعمت‌ها برخوردار شده، و گناهکاران عذاب داده می‌شوند؛ از ابتدای مردن و قرار گرفتنشان در قبرهایشان تا روز قیامت، عذاب داده می‌شوند؛ یعنی باید خود را برای زندگی برزخ آماده کرده، و ساز و کار آن را مهیا نماید.
التفاسير العربية:
لَعَلِّیْۤ اَعْمَلُ صَالِحًا فِیْمَا تَرَكْتُ كَلَّا ؕ— اِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَآىِٕلُهَا ؕ— وَمِنْ وَّرَآىِٕهِمْ بَرْزَخٌ اِلٰی یَوْمِ یُبْعَثُوْنَ ۟
. خداوند از حالت فرد ستمکار و مجرمی که مرگش فرا رسیده، خبر می‌دهد، که او در این موقع پشیمان می‌شود. وقتی که سرانجام و جایگاهش را ببیند و اعمال زشتش را مشاهد نماید، بازگشتن به دنیا را می‌طلبد، نه بدان خاطر که از لذت‌های آن بهره‌مند شود و از شهوت‌های آن استفاده کند، بلکه به گفتۀ خود برای اینکه: ﴿لَعَلِّيٓ أَعۡمَلُ صَٰلِحٗا فِيمَا تَرَكۡتُ﴾ کاری شایسته بکنم، و فرصت‌هایی را که از دست داده‌ام و در انجام دستورات الهی کوتاهی ورزیده‌ام، جبران نمایم. ﴿كَلَّآ﴾ نه، هرگز او بازگشتی ندارد، و فرصت و مهلت مجددی به او داده نخواهد شد. و خداوند به طور قطع چنین حکم نموده که آنها به دنیا باز نمی‌گردند. ﴿إِنَّهَا﴾ بدون شک، سخنِ او که در آن بازگشتن به دنیا را آرزو می‌نماید، ﴿كَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَا﴾ فقط سخنی است که وی بر زبان می‌آورد، و جز حسرت و پشیمانی به گوینده‌اش فایده‌ای نمی‌بخشد. و نیز او در این سخن راست نمی‌گوید؛ زیرا اگر به دنیا باز گردانده شود، دوباره کارهایی را انجام می‌دهد که از آن نهی شده است. ﴿وَمِن وَرَآئِهِم بَرۡزَخٌ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ﴾ فرا رویشان برزخی است تا روزی که برانگیخته می‌شوند. برزخ؛ یعنی آنچه میان دو چیز حایل و مانع می‌گردد. و در اینجا برزخ؛ یعنی حایلِ میان دنیا و آخرت. و در چنین برزخی، فرمانبرداران از نعمت‌ها برخوردار شده، و گناهکاران عذاب داده می‌شوند؛ از ابتدای مردن و قرار گرفتنشان در قبرهایشان تا روز قیامت، عذاب داده می‌شوند؛ یعنی باید خود را برای زندگی برزخ آماده کرده، و ساز و کار آن را مهیا نماید.
التفاسير العربية:
فَاِذَا نُفِخَ فِی الصُّوْرِ فَلَاۤ اَنْسَابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَىِٕذٍ وَّلَا یَتَسَآءَلُوْنَ ۟
خداوند متعال از اضطراب‌های روز قیامت خبر داده و می‌فرماید: وقتی که برای زنده شدنِ پس از مرگ، در صور دمیده می‌شود؛ همۀ مردم در آن روز که از پیش تعیین شده است، گرد می‌آیند؛ و چنان وحشتی به آنان دست می‌دهد که آنان خویشاوندانِ بسیار نزدیکِ خود را فراموش می‌نمایند؛ و دیگر علایق و پیوندها را، به طریق اولی فراموش می‌کنند. و در آن روز کسی از حال کسی نمی‌پرسد، چون هرکس به خودش مشغول است، و نمی‌داند که آیا نجات می‌یابد؛ نجاتی که هیچ بدبختی و شقاوتی بعد از آن وجود ندارد؟ یا به شقاوت و بدبختی گرفتار می‌شود که سعادتی بعد ‌از آن نیست؟ خداوند متعال می‌فرماید: ﴿يَوۡمَ يَفِرُّ ٱلۡمَرۡءُ مِنۡ أَخِيهِ﴾٤٣﴿وَأُمِّهِۦ وَأَبِيهِ﴾٥٣﴿وَصَٰحِبَتِهِۦ وَبَنِيهِ﴾٦٣ ﴿لِكُلِّ ٱمۡرِيٕٖ مِّنۡهُمۡ يَوۡمَئِذٖ شَأۡنٞ يُغۡنِيهِ﴾ در آن روز انسان از برادرش می‌گریزد، و از مادر و پدر و از همسر و فرزندانش [نیز] می‌گریزد، هر کس از آنان در آن روز کار و بار و گرفتاری‌ای دارد که برایش کافی است، و هر کس گرفتارِ حال خودش می‌باشد.
التفاسير العربية:
فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِیْنُهٗ فَاُولٰٓىِٕكَ هُمُ الْمُفْلِحُوْنَ ۟
و در قیامت مواضع و جایگاه‌هایی است که اندوه آدمی در آن شدت می‌گیرد، و هول و هراسِ بسیار سنگین و شدیدی را بر انسان مستولی می‌گرداند. مانند ترازویی که اعمال بنده با آن وزن می‌شود؛ و آنچه به نفع اوست، و آنچه به زیان اوست، عادلانه با آن سنجیده می‌شود؛ و خوبی‌ها و بدی‌هایش، هر چند که به اندازۀ ذرّه‌ای باشد، با آن ترازو مشخص می‌گردد. ﴿فَمَن ثَقُلَتۡ مَوَٰزِينُهُۥ﴾ و هرکس کفۀ ترازوی نیکی‌اش سنگین باشد، به این صورت که نیکی‌هایش از بدی‌هایش سنگین‌تر باشد، ﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾ اینان قطعاً رستگاران‌اند، چون از آتش جهنم نجات یافته، و سزاوار بهشت گردیده، و به ستایش زیبا دست یازیده‌اند.
التفاسير العربية:
وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِیْنُهٗ فَاُولٰٓىِٕكَ الَّذِیْنَ خَسِرُوْۤا اَنْفُسَهُمْ فِیْ جَهَنَّمَ خٰلِدُوْنَ ۟ۚ
﴿وَمَنۡ خَفَّتۡ مَوَٰزِينُهُۥ﴾ و هرکس که اعمال و اقوال نیک دنیوی‌اش کم باشد، به این صورت که بدی‌هایش سنگین‌تر از نیکی‌هایش بوده، و گناهانش او را احاطه کرده باشند، ﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ﴾ اینان خویشتن را زیانمند نموده، و دچار زیان کامل گردیده‌اند. و تحملِ آثارِ هر زیانی، نسبت به این زیان آسان است. اما تبعات این زیان، بسیار دشوار و سخت می‌باشد؛ و به هرکس که برسد، جبران نمی‌شود؛ و هرچه را از دست آدمی بگیرد، نمی‌توان آن را جبران کرد؛ زیانِ همیشگی و بدبختی همیشگی است؛ چرا که خودش را باخته و از دست داده است. او که می‌توانست به سعادت همیشگی دست یابد، اما خویشتن را از این نعمت پایدار و همیشگی، و زندگی در کنار پروردگارِ بزرگوار محروم کرده است. ﴿فِي جَهَنَّمَ خَٰلِدُونَ﴾ و در جهنم جاودانه خواهند ماند، و هرگز از آن بیرون نمی‌آیند. این هشدار همان‌طور که گفتیم، در مورد کسی است که بدی‌هایش نیکی‌های او را احاطه کرده است، و جز کافر کسی چنین نخواهد بود. بنابراین از کافر، به مانند کسی که نیکی و بدی دارد حساب گرفته نمی‌شود؛ زیرا کافران نیکی ندارند، اما اعمال و کارهایشان شمرده شده، و آنها می‌ایستند و به آن اعتراف می‌نمایند، و رسوا می‌گردند. و اما کسی که ایمان در وجودش بوده ولی بدی‌هایش بزرگ و زیاد است، در جهنم برای همیشه نمی‌ماند، چنانکه قرآن و سنت بر این دلالت می‌نمایند.
التفاسير العربية:
تَلْفَحُ وُجُوْهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فِیْهَا كٰلِحُوْنَ ۟
سپس خداوند متعال سرنوشتِ بدی را که کافران بدان دچار می‌گردند، بیان کرد و فرمود: ﴿تَلۡفَحُ وُجُوهَهُمُ ٱلنَّارُ﴾ آتش، چهره‌های آنان را از هرطرف فرا می‌گیرد، تا اینکه به همۀ اعضای آنان می‌رسد و شعله‌های آتش از چهره‌هایشان بلند می‌شود. ﴿وَهُمۡ فِيهَا كَٰلِحُونَ﴾ و آنان در آنجا ترشرو و عبوس هستند، و لب‌هایشان از شدتِ حرارت و سختیِ آ‌نچه که در آن به سر می‌برند، چروکیده است.
التفاسير العربية:
اَلَمْ تَكُنْ اٰیٰتِیْ تُتْلٰی عَلَیْكُمْ فَكُنْتُمْ بِهَا تُكَذِّبُوْنَ ۟
و به صورت سرزنش و نکوهش به آنان گفته می‌شود ﴿أَلَمۡ تَكُنۡ ءَايَٰتِي تُتۡلَىٰ عَلَيۡكُمۡ﴾ مگر آیات من بر شما خوانده نمی‌شد؟ به‌سوی آن فرا خوانده می‌شدید تا به آن ایمان بیاورید؛ و آیات من بر شما عرضه می‌شد تا در آن بنگرید. ﴿فَكُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَ﴾ اما شما، از روی ستمگری و عناد آنها را دروغ می‌انگاشتید؛ حال آنکه آنها، آیات و نشانه‌هایی روشن بودند که حق را از باطل معلوم می‌کردند؛ و اهل حق و اهل باطل را مشخص می‌نمودند.
التفاسير العربية:
قَالُوْا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَیْنَا شِقْوَتُنَا وَكُنَّا قَوْمًا ضَآلِّیْنَ ۟
پس در این هنگام، به ستمِ خویش اقرار می‌کنند؛ اما اقرار کردن، دیگر فایده ای ندارد. بنابراین می‌گویند: ﴿رَبَّنَا غَلَبَتۡ عَلَيۡنَا شِقۡوَتُنَا﴾ پروردگارا! شقاوت و بدبختیِ برآمده از ستم، و رویگردانی از حق، و روی آوردن به آنچه زیان می‌رساند، و ترک کردن آنچه فایده می‌دهد، بر ما چیره شده بود. ﴿وَكُنَّا قَوۡمٗا ضَآلِّينَ﴾ و ما گروهی گمراه بودیم، و می‌دانستیم که ستمگریم؛ یعنی ما در دنیا، کارِ انسان‌های سرگشته و گمراه و بی‌خرد را انجام می‌دادیم. چنانکه در آیه‌های دیگر، سخن آنها حکایت شده است. آنگاه که می‌گویند: ﴿لَوۡ كُنَّا نَسۡمَعُ أَوۡ نَعۡقِلُ مَا كُنَّا فِيٓ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِيرِ﴾ «اگر گوش [شنوا] و خرد داشتیم، از یارانِ آتشِ سوزان نبودیم.»
التفاسير العربية:
رَبَّنَاۤ اَخْرِجْنَا مِنْهَا فَاِنْ عُدْنَا فَاِنَّا ظٰلِمُوْنَ ۟
﴿رَبَّنَآ أَخۡرِجۡنَا مِنۡهَا فَإِنۡ عُدۡنَا فَإِنَّا ظَٰلِمُونَ﴾ پروردگارا! مرا از آتش دوزخ بیرون بیاور، و اگر به کفر و گناهان برگشتیم همانا ستمکار خواهیم بود. حال آنکه آنها در وعده و قولی که می‌دهند، دروغگویند؛ زیرا چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلَوۡ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنۡهُ﴾و اگر بازگردانده شوند، دوباره کارهایی انجام می‌دهند که از آن نهی شده‌اند. و خداوند حجتی برای آنها باقی نگذاشته، بلکه عذرهای آنان را قطع نموده، و در دنیا آنها را به اندازه‌ای فرصت داده است که پند ‌پذیرند و از گناهانشان باز آیند.
التفاسير العربية:
قَالَ اخْسَـُٔوْا فِیْهَا وَلَا تُكَلِّمُوْنِ ۟
پس خداوند در پاسخ آنها می‌فرماید: ﴿ٱخۡسَ‍ُٔواْ فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ﴾ این سخن ـ پناه بر خدا ـ بزرگ‌ترین سخنی است که مجرمان در بابِ ناامید شدن و سرزنش، و ذلت و مأیوس شدن از هر خیری، و مبتلا شدن به هر شری، می‌شنوند. و این سخن، بیانگرِ خشم پروردگار مهربان است، و برای آنان شکنجه‌ای سخت‌تر از عذاب جهنم است.
التفاسير العربية:
اِنَّهٗ كَانَ فَرِیْقٌ مِّنْ عِبَادِیْ یَقُوْلُوْنَ رَبَّنَاۤ اٰمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَاَنْتَ خَیْرُ الرّٰحِمِیْنَ ۟ۚۖ
سپس آن حالتشان را که آنان را به عذاب واصل گرداند و از رحمت خدا محروم کرد، بیان نمود و فرمود: ﴿إِنَّهُۥ كَانَ فَرِيقٞ مِّنۡ عِبَادِي يَقُولُونَ رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَا وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلرَّٰحِمِينَ﴾ همانا گروهی از بندگان من می‌گفتند: «پروردگارا! ایمان آورده‌ایم. پس ما را بیامرز، و به ما رحم فرما و تو بهترین رحم کنندگان هستی.» پس آنان هم ایمان آورده و هم اعمال صالح انجام داده، و هم از پروردگارشان طلبِ آمرزش و رحمت نمودند، و به ربوبیتِ الهی و احسانِ خداوند بر آنها مبنی بر ایمان آوردن و خبردادن از گستردگی رحمت و احسان فراگیر وی متوسل شدند. و این بر فروتنی و کُرنش آنها برای پروردگارشان، و هراس و امیدِ آنها دلالت می‌نماید.
التفاسير العربية:
فَاتَّخَذْتُمُوْهُمْ سِخْرِیًّا حَتّٰۤی اَنْسَوْكُمْ ذِكْرِیْ وَكُنْتُمْ مِّنْهُمْ تَضْحَكُوْنَ ۟
پس اینها سروران و اشراف مردم بودند، و شما ای کافران فرومایه و کم خرد! ﴿فَٱتَّخَذۡتُمُوهُمۡ سِخۡرِيًّا﴾ آنها را به باد تمسخر گرفته و آنها را تحقیر ‌کردید، و چنان به تمسخر ایشان مشغول شدید، که ﴿حَتَّىٰٓ أَنسَوۡكُمۡ ذِكۡرِي وَكُنتُم مِّنۡهُمۡ تَضۡحَكُونَ﴾ مشغول شدن به آنها، وبه ریشخند گرفتن‌شان ذکر وعبادت مرا از یادتان برد. و چیزی که موجب فراموش شدنِ آنان شد، مشغول شدنشان به مسخره کردن مؤمنان بود. و این فراموش نمودن، آنان را به استهزا و ریشخند وا می‌دارد. پس هر یک از این دو حالت [فراموش کردنِ یاد خدا، و به تمسخر گرفتنِ مؤمنان] دیگری را تقویت می‌نماید. و آیا جسارتی بالاتر از این وجود دارد؟!
التفاسير العربية:
اِنِّیْ جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِمَا صَبَرُوْۤا ۙ— اَنَّهُمْ هُمُ الْفَآىِٕزُوْنَ ۟
﴿إِنِّي جَزَيۡتُهُمُ ٱلۡيَوۡمَ بِمَا صَبَرُوٓاْ﴾ من امروز به خاطر صبر و استقامتی که بر طاعت من و در برابر اذیت و آزار شما نشان دادند، به آنان پاداش دادم، ﴿أَنَّهُمۡ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ﴾ و آنان بردباری کردند تا اینکه به اینجا رسیدند و به نعمتِ پایدار و نجاتِ از جهنم دست یافتند. در آیه ای دیگر فرموده است: ﴿فَٱلۡيَوۡمَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنَ ٱلۡكُفَّارِ يَضۡحَكُونَ﴾ امروز مؤمنان به کافران می‌خندند.
التفاسير العربية:
قٰلَ كَمْ لَبِثْتُمْ فِی الْاَرْضِ عَدَدَ سِنِیْنَ ۟
﴿قَٰلَ﴾ و از آنجا که آنها بی‌خرد هستند؛ و در این مدت کوتاه، مرتکب هر گناه و شری شده‌اند که آنها را به خشم و عذاب خدا گرفتار نموده؛ و کارهای خوبی را که مؤمنان انجام داده‌اند و آنها را به سعادت همیشگی و خشنودی پروردگارشان ‌رسانده است، انجام نداده‌اند؛ خداوند به صورتِ سرزنش به آنها می‌فرماید: ﴿كَمۡ لَبِثۡتُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ عَدَدَ سِنِينَ﴾ چقدر در دنیا مانده‌اید؟
التفاسير العربية:
قَالُوْا لَبِثْنَا یَوْمًا اَوْ بَعْضَ یَوْمٍ فَسْـَٔلِ الْعَآدِّیْنَ ۟
﴿قَالُواْ لَبِثۡنَا يَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ يَوۡمٖ فَسۡ‍َٔلِ ٱلۡعَآدِّينَ﴾ می‌گویند: یک روز یا بخشی از یک روز ماندگار بوده‌ایم. پس از فرشتگانِ شمارشگر بپرس. این سخنشان، مبتنی بر آن است که آنها مدت ماندگاری خود را در دنیا بسیار اندک می‌دانند، اما مقدار آن مشخص نیست. بنابراین می‌گویند: ﴿فَسۡ‍َٔلِ ٱلۡعَآدِّينَ﴾ از شمارشگران بپرس. اما آنان آن‌قدر مشغول هستند و در عذابی به‌سر می‌برند که تعداد و شمار سال‌هایی را که در دنیا زیسته‌اند، نمی‌دانند.
التفاسير العربية:
قٰلَ اِنْ لَّبِثْتُمْ اِلَّا قَلِیْلًا لَّوْ اَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَعْلَمُوْنَ ۟
پس خداوند به آنها می‌فرماید: ﴿إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا قَلِيلٗا﴾ جز مدت کمی ماندگار نبوده‌اید، خواه عدد و شمار آن را تعیین نمایید، یا تعیین نکنید. ﴿لَّوۡ أَنَّكُمۡ كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ﴾ کاش [این را در دنیا] می‌دانستید.
التفاسير العربية:
اَفَحَسِبْتُمْ اَنَّمَا خَلَقْنٰكُمْ عَبَثًا وَّاَنَّكُمْ اِلَیْنَا لَا تُرْجَعُوْنَ ۟
﴿أَفَحَسِبۡتُمۡ أَنَّمَا خَلَقۡنَٰكُمۡ عَبَثٗا﴾ ای مردم! آیا گمان برده‌اید ما شما را بیهوده و بی‌هدف آفریده‌ایم؛ می‌خورید و می‌آشامید و تفریح می‌کنید، و از لذت‌های دنیا بهره‌مند می‌شوید، و ما شما را به حال خودتان رها می‌کنیم؟ و به شما امر و نهی نمی‌کنیم، و در برابر بدی‌ها شما را سزا نمی‌دهیم؟ بنابراین فرمود: ﴿وَأَنَّكُمۡ إِلَيۡنَا لَا تُرۡجَعُونَ﴾ و پنداشته‌اید که برای حساب و کتاب به سوی ما بازگردانده نمی‌شوید؟. بنابراین چیزی را به خاطر بسپارید، [و آن اینکه]،
التفاسير العربية:
فَتَعٰلَی اللّٰهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ ۚ— لَاۤ اِلٰهَ اِلَّا هُوَ ۚ— رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِیْمِ ۟
﴿فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ﴾ خداوند بسی برتر و بالاتر از این گمان باطل می‌باشد، و چنین گمانِ زشتی، حکمت و فرزانگی او را معیوب می‌کند. ﴿ٱلۡمَلِكُ ٱلۡحَقُّۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡكَرِيمِ﴾ خداوندی که فرمانروای راستین است، و هیچ معبود به ‌حقی جز او نیست، و او صاحبِ عرشِ عظیم است. پس وقتی که او فرمانروای راستین همۀ آفریده‌هاست، و وعده و وعید او راست و حق است، خداوند معبودِ حقیقی است؛ چون دارای کمالِ مطلق، و صاحب عرشِ عظیم، و پروردگار و صاحبِ دیگر پدیده‌ها می‌باشد. پس چنین خداوندی، امکان ندارد شما را بیهوده آفریده باشد.
التفاسير العربية:
وَمَنْ یَّدْعُ مَعَ اللّٰهِ اِلٰهًا اٰخَرَ ۙ— لَا بُرْهَانَ لَهٗ بِهٖ ۙ— فَاِنَّمَا حِسَابُهٗ عِنْدَ رَبِّهٖ ؕ— اِنَّهٗ لَا یُفْلِحُ الْكٰفِرُوْنَ ۟
و هر کس همراه با خدا، معبودان دیگری را به فریاد بخواند، بدون اینکه دلیلی برای صحت کارش داشته باشد که او را به آنچه انجام می‌دهد راهنمایی کند، ـ ‌و این قید، یک قید لازم و غیر قابل اجتناب است؛ زیرا هر کس چیزی غیر از خدا را به نیایش بخواند، حتماً دلیلی بر صحت این کار ندارد ـ بلکه دلایلی بر باطل بودنِ آنچه او انجام می‌دهد، دلالت ‌نماید، اما از روی ستمگری و عناد، از آن دلایل روی گرداند؛ چنین کسی به نزد پروردگارش خواهد رفت، و خداوند او را به سبب اعمالش مجازات خواهد کرد، و هیچ بهره‌ای از رستگاری به او نمی‌رسد، چون او کافر است. ﴿إِنَّهُۥ لَا يُفۡلِحُ ٱلۡكَٰفِرُونَ﴾ همانا کافران رستگار نمی‌شوند. پس کفرشان، آنها را از رستگاری دور نموده و بازداشته است.
التفاسير العربية:
وَقُلْ رَّبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَاَنْتَ خَیْرُ الرّٰحِمِیْنَ ۟۠
﴿وَقُل﴾ و مخلصانه پروردگارت را بخوان و بگو: ﴿رَّبِّ ٱغۡفِرۡ وَٱرۡحَمۡ وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلرَّٰحِمِينَ﴾ پروردگارا! مرا بیامرز، و از اموراتِ ناگوار و ناپسند برهان؛ و بر ما رحم بفرما، و با رحمت خویش، ما را به هر چیز خوبی برسان، و تو بهترینِ مهربانانی. پس خداوند، از هر کس نسبت به بنده‌اش، مهربان‌تر است؛ و خداوند نسبت به بنده‌اش، از مادر مهربان‌تر می‌باشد؛ و از خود بنده، برای وی مهربان‌تر است.
التفاسير العربية:
 
ترجمة معاني سورة: المؤمنون
فهرس السور رقم الصفحة
 
ترجمة معاني القرآن الكريم - الترجمة الفارسية - تفسير السعدي - فهرس التراجم

ترجمة تفسير السعدي إلى اللغة الفارسية.

إغلاق