ترجمة معاني القرآن الكريم - الترجمة الفارسية - تفسير السعدي * - فهرس التراجم


ترجمة معاني سورة: التوبة   آية:

سورة التوبة - سوره توبه

بَرَآءَةٌ مِّنَ اللّٰهِ وَرَسُوْلِهٖۤ اِلَی الَّذِیْنَ عٰهَدْتُّمْ مِّنَ الْمُشْرِكِیْنَ ۟ؕ
این اعلام بیزاری خداوند و پیامبرش از همۀ مشرکانی است که با مسلمانان معاهده‌ای دارند، و آنها آزادند چهار ماه در زمین بگردند و از جانب مؤمنان در امان هستند؛ و بعد از چهار ماه، هیچ معاهده و پیمانی با مسلمانان ندارند. و این در مورد کسانی است که دارای پیمان مطلق، یا پیمانی به مدت چهار ماه یا کمتر باشند. اما کسی که دارای پیمانی با مسلمین است که مدت آن بیش از چهار ماه، و زمان آن مشخص است، نباید تا پایان مدت پیمانش به وی کاری داشت؛ این در صورتی است که بیم خیانتی از جانب وی نباشد، و خودش به شکستن پیمان مبادرت نکند. سپس خداوند متعال مشرکینی را که دارای پیمان هستند بر حذر داشت که آنها گرچه در امان هستند، اما نمی‌توانند خداوند را ناتوان کرده و از دست او در روند؛ و هر کس به شرک خود ادامه دهد، حتماً خداوند او را رسوا و ذلیل می‌گرداند. پس این تهدید، آنها را به سوی اسلام متمایل ساخت، مگر آن دسته که کینه‌توزی نموده و بر شرک اصرار ورزیدند، و به وعید و هشدار الهی مبالات نکردند.
التفاسير العربية:
فَسِیْحُوْا فِی الْاَرْضِ اَرْبَعَةَ اَشْهُرٍ وَّاعْلَمُوْۤا اَنَّكُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّٰهِ ۙ— وَاَنَّ اللّٰهَ مُخْزِی الْكٰفِرِیْنَ ۟
این اعلام بیزاری خداوند و پیامبرش از همۀ مشرکانی است که با مسلمانان معاهده‌ای دارند، و آنها آزادند چهار ماه در زمین بگردند و از جانب مؤمنان در امان هستند؛ و بعد از چهار ماه، هیچ معاهده و پیمانی با مسلمانان ندارند. و این در مورد کسانی است که دارای پیمان مطلق، یا پیمانی به مدت چهار ماه یا کمتر باشند. اما کسی که دارای پیمانی با مسلمین است که مدت آن بیش از چهار ماه، و زمان آن مشخص است، نباید تا پایان مدت پیمانش به وی کاری داشت؛ این در صورتی است که بیم خیانتی از جانب وی نباشد، و خودش به شکستن پیمان مبادرت نکند. سپس خداوند متعال مشرکینی را که دارای پیمان هستند بر حذر داشت که آنها گرچه در امان هستند، اما نمی‌توانند خداوند را ناتوان کرده و از دست او در روند؛ و هر کس به شرک خود ادامه دهد، حتماً خداوند او را رسوا و ذلیل می‌گرداند. پس این تهدید، آنها را به سوی اسلام متمایل ساخت، مگر آن دسته که کینه‌توزی نموده و بر شرک اصرار ورزیدند، و به وعید و هشدار الهی مبالات نکردند.
التفاسير العربية:
وَاَذَانٌ مِّنَ اللّٰهِ وَرَسُوْلِهٖۤ اِلَی النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْاَكْبَرِ اَنَّ اللّٰهَ بَرِیْٓءٌ مِّنَ الْمُشْرِكِیْنَ ۙ۬— وَرَسُوْلُهٗ ؕ— فَاِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَّكُمْ ۚ— وَاِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوْۤا اَنَّكُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّٰهِ ؕ— وَبَشِّرِ الَّذِیْنَ كَفَرُوْا بِعَذَابٍ اَلِیْمٍ ۟ۙ
این همان مژده‌ای است که خداوند به مؤمنان داده است، که دینش را یاری می‌دهد، و آن را پیروز می‌گرداند، و دشمنانش را رسوا می‌کند؛ همان‌هایی که پیامبر و اصحاب را از بیت‌الحرام و از مناطقی در حجاز که زیر سلطه آنها بود، آواره کردند. خداوند پیامبر و مؤمنان را یاری کرد، به‌گونه‌ای که مکه فتح شد، و مشرکین ذلیل گشتند، و حکمرانی آن سرزمین از آن مسلمین گردید. پس در روز حج اکبر که روز عید قربان بود و مسلمانان و کافران از تمام جزیرۀ عرب جمع ‌شده بودند، پیامبر صلی الله علیه وسلم منادی را دستور داد تا اعلام نماید که خدا و پیامبرش از مشرکان بیزارند، و نزد او عهد و پیمانی ندارند، و هرجا یافت گردند، کشته می‌شوند، و از این به بعد نباید به مسجدالحرام نزدیک شوند. و آن سال، سال نهم هجری بود. و ابوبکرصدیق رضی الله عنه حج را همراه با مردم انجام داد، و پسر عموی پیامبر صلی الله علیه وسلم علی بن ابی طالب رضی الله عنه در روز عید قربان برائتی را از مشرکین کرد. سپس خداوند متعال مشرکین را بر توبه کردن تشویق نمود، و آنها را از ادامه دادن به شرک بر حذر داشت و فرمود: ﴿فَإِن تُبۡتُمۡ فَهُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡۖ وَإِن تَوَلَّيۡتُمۡ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّكُمۡ غَيۡرُ مُعۡجِزِي ٱللَّهِ﴾ اگر توبه کنید، برایتان بهتر است؛ و اگر روی بگردانید، پس بدانید که شما هرگز نمی‌توانید خدا را ناتوان و درمانده کنید و از دست او فرار نمایید، بلکه تحت تصرف او هستید، و او می‌تواند بندگان مؤمنش را بر شما مسلط بگرداند. ﴿وَبَشِّرِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ﴾ و کافران را در دنیا به عذابی دردناک از قبیل: کشته شدن، و اسیر گشتن، و آواره شدن، و در آخرت به عذاب جهنم که بد جایگاهی است، مژده بده.
التفاسير العربية:
اِلَّا الَّذِیْنَ عٰهَدْتُّمْ مِّنَ الْمُشْرِكِیْنَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوْكُمْ شَیْـًٔا وَّلَمْ یُظَاهِرُوْا عَلَیْكُمْ اَحَدًا فَاَتِمُّوْۤا اِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ اِلٰی مُدَّتِهِمْ ؕ— اِنَّ اللّٰهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِیْنَ ۟
این، بیزاری و برائت کامل و مطلق از همۀ مشرکان است. ﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ عَٰهَدتُّم مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ﴾ مگر مشرکانی که با آنان پیمان بسته‌اید، و آنها پیمانشان را ادامه داده‌اند و چیزی از آنان سر نزده است که موجب نقض پیمان شود؛ پس آنها چیزی از آن نکاسته، و هیچ کس را علیه شما یاری نکرده‌اند. بنابراین باید پیمان آنها را تا وقتی که مدت آن به پایان می‌رسد، تمام کنید-خواه زمان آن کم باشد یا زیاد- چون اسلام به خیانت کردن دستور نمی‌دهد، بلکه به وفا نمودن فرمان می‌دهد. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُتَّقِينَ﴾ بی‌گمان خداوند پرهیزگاران را دوست دارد؛ کسانی که آنچه را بدان دستور داده شده‌اند، انجام داده و از شرک و خیانت و دیگر گناهان پرهیز می‌نماید.
التفاسير العربية:
فَاِذَا انْسَلَخَ الْاَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِیْنَ حَیْثُ وَجَدْتُّمُوْهُمْ وَخُذُوْهُمْ وَاحْصُرُوْهُمْ وَاقْعُدُوْا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ ۚ— فَاِنْ تَابُوْا وَاَقَامُوا الصَّلٰوةَ وَاٰتَوُا الزَّكٰوةَ فَخَلُّوْا سَبِیْلَهُمْ ؕ— اِنَّ اللّٰهَ غَفُوْرٌ رَّحِیْمٌ ۟
خداوند متعال می‌فرماید: ﴿فَإِذَا ٱنسَلَخَ ٱلۡأَشۡهُرُ ٱلۡحُرُمُ﴾ و چون ماه‌هایی که خداوند جنگیدن با مشرکانِ دارایِ پیمان را در آن حرام نموده است به پایان رسید، و آن ماه‌ها عبارتند از چهارماهی که در آن به مشرکان مهلت داده شده است به رفت و آمد بپردازند. نیز عبارت است از مدت زمانی که بیشتر از چهارماه می‌باشد؛ و آن برای مشرکانی است که مهلت بیشتری به آنان داده شده است، پس آنگاه عهد و پیمانی بر گردن مسلمانان نخواهند داشت. ﴿فَٱقۡتُلُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ حَيۡثُ وَجَدتُّمُوهُمۡ﴾ پس مشرکان را هرزمان و در هرمکانی یافتید، بکشید. ﴿وَخُذُوهُمۡ﴾ و آنهارا به اسارت بگیرید. ﴿وَٱحۡصُرُوهُمۡ﴾ و آنها را در تنگنا قرار دهید، و نگذارید در سرزمین خدا که آن را برای عبادت قرار داده است، در آسایش به سر ببرند. ایشان صلاحیت سکنی گزیدن در آن را ندارند و مستحق برخورداری از یک وجب از زمین خدا نمی‌باشند؛ زیرا زمین، زمین خداست، و آنها دشمنان خدا هستند و با خدا و پیامبرش می‌جنگند و می‌خواهند زمین از دین خدا خالی باشد، و خداوند نمی‌پذیرد، مگر اینکه نورش را کامل بگرداند، گرچه کافران این را نپسندند. ﴿وَٱقۡعُدُواْ لَهُمۡ كُلَّ مَرۡصَدٖ﴾ و در هرگذرگاه و محلی که از آن می‌گذرند، به کمین آنها بنشینید، و به جهاد با آنان بپردازید، و آنچه در توان دارید، در این راه مبذول دارید، و همواره این کار را ادامه بدهید تا آنها از شرک خود دست بردارند. بنابراین فرمود: ﴿فَإِن تَابُواْ﴾ اگر از شرک خود توبه کردند، ﴿وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ﴾ و نماز را با رعایت آداب و حقوق کامل برپا داشتند، ﴿وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ﴾ و زکات را به مستحقان آن پرداختند، ﴿فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمۡ﴾ راه را بر آنان باز بگذارید؛ یعنی رهایشان کنید، و آنها باید مانند شما زندگی کنند؛ آنچه برای شماست برای آنان هم هست، و آنچه بر شماست بر آنان هم خواهد بود. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ﴾ بی‌گمان خداوند آمرزندۀ مهربان است؛ کسانی که توبه نمایند شرک و گناهان کوچک‌ترشان را می‌آمرزد، و با توفیق دادنشان برای توبه کردن و سپس پذیرفتن آن، به آنان رحم می‌فرماید. و این آیه بیانگر آن است که هرکس از ادا کردن نماز یا زکات امتناع ورزد، با او جنگ خواهد شد تا اینکه نماز و زکات را ادا کند. همان‌طور که ابوبکر صدیق در جنگ با کسانی که پس از فوت پیامبر صلی الله علیه وسلم از پرداختن زکات امتناع ورزیدند، به این آیه استدلال نمود.
التفاسير العربية:
وَاِنْ اَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِكِیْنَ اسْتَجَارَكَ فَاَجِرْهُ حَتّٰی یَسْمَعَ كَلٰمَ اللّٰهِ ثُمَّ اَبْلِغْهُ مَاْمَنَهٗ ؕ— ذٰلِكَ بِاَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا یَعْلَمُوْنَ ۟۠
آنچه که پیشتر در آیۀ ﴿ فَإِذَا ٱنسَلَخَ ٱلۡأَشۡهُرُ ٱلۡحُرُمُ فَٱقۡتُلُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ حَيۡثُ وَجَدتُّمُوهُمۡ وَخُذُوهُمۡ وَٱحۡصُرُوهُمۡ وَٱقۡعُدُواْ لَهُمۡ كُلَّ مَرۡصَدٖ﴾ «پس وقتی که ماه‌های حرام به پایان رسید، مشرکان را هرکجا یافتید، بکشید، و بگیرید و محاصره کنید، و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید» گذشت، یک دستور کلی برای همۀ حالات و در مورد هر شخصی از مشرکین بود. اما در اینجا خداوند متعال بیان می‌کند که اگر مصلحت اقتضا نمود، جایز بلکه واجب است برخی از آنان، نزدیک گردانده شوند. پس فرمود: ﴿وَإِنۡ أَحَدٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ٱسۡتَجَارَكَ﴾ و اگر یکی از مشرکان از تو خواست که به او پناه بدهید و او را از ضرر و زیان مصون داری تا کلام خدا را بشنود و در اسلام تأمل کند. ﴿فَأَجِرۡهُ حَتَّىٰ يَسۡمَعَ كَلَٰمَ ٱللَّهِ﴾ پس او را پناه بده تا کلام خداوند را بشنود. سپس اگر مسلمان شد که چه بهتر، وگرنه او را به محلی برسان که در آن از امنیت برخوردار گردد؛ چرا که کافران گروهی نادان هستند، و ممکن است که استمرار آنها بر کفر به خاطر جهلشان باشد؛ و هنگامی که جهل و نادانی آنان دور شود، اسلام را برگزیند. بنابراین خداوند پیامبرش را دستور داد ـ و امتش نیز در اجرای احکام با او برابرند ـ که هرکس خواست کلام خدا را بشنود، باید او را پناه بدهند. و این دلیلی صریح بر صحت مذهب اهل سنت و جماعت است که می‌گویند: قرآن کلام خدا است و مخلوق نمی‌باشد، چون خداوند آن را گفته است و به خود نسبت داده است؛ به مانند نسبت دادن صفت به موصوفش. و نیز دلیلی بر باطل بودن مذهب معتزله و کسانی است که از آنها پیروی کرده ومی‌گویند: قرآن مخلوق است. و چه بسیار است دلایلی که بر باطل بودن این گفته دلالت می‌نماید، اما در اینجا مجالی برای بیان آن نیست.
التفاسير العربية:
كَیْفَ یَكُوْنُ لِلْمُشْرِكِیْنَ عَهْدٌ عِنْدَ اللّٰهِ وَعِنْدَ رَسُوْلِهٖۤ اِلَّا الَّذِیْنَ عٰهَدْتُّمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ۚ— فَمَا اسْتَقَامُوْا لَكُمْ فَاسْتَقِیْمُوْا لَهُمْ ؕ— اِنَّ اللّٰهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِیْنَ ۟
این بیان حکمتی است که ایجاب می‌نماید تا خدا و پیامبرش از مشرکین بیزار باشند، پس فرمود: ﴿كَيۡفَ يَكُونُ لِلۡمُشۡرِكِينَ عَهۡدٌ عِندَ ٱللَّهِ وَعِندَ رَسُولِهِۦٓ﴾ چگونه مشرکان نزد خدا و پیامبرش عهد و پیمانی داشته باشند؟ آیا فریضۀ ایمان را انجام داده‌اند یا از اذیت و آزار پیامبر خدا و مؤمنان دست کشیده‌اند؟ مگر آنان به جنگ با حق نپرداختند و باطل را یاری ننمودند؟! مگر آنان فساد را در زمین به راه نینداختند؟! [آری همۀ این کارها را کردند]. پس سزاوار است که خداوند از آنها اعلام برائت و بیزاری نماید و نزد خدا و پیامبرش عهد و پیمانی نداشته باشند. ﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ عَٰهَدتُّمۡ عِندَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ﴾ مگر مشرکینی که با آنان در کنار مسجدالحرام پیمان بسته‌اید. پس پیمان آنها به خصوص در آن مکانِ محترم، دارای حرمت است و باید رعایت شود. ﴿فَمَا ٱسۡتَقَٰمُواْ لَكُمۡ فَٱسۡتَقِيمُواْ لَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُتَّقِينَ﴾ پس تا زمانی‌که در برابر عهد و پیمانی که با شما بسته‌اند راست و وفادار باشند، شما نیز نسبت بدیشان راست و وفادار باشید. همانا خداوند پرهیزگاران را دوست می‌دارد.
التفاسير العربية:
كَیْفَ وَاِنْ یَّظْهَرُوْا عَلَیْكُمْ لَا یَرْقُبُوْا فِیْكُمْ اِلًّا وَّلَا ذِمَّةً ؕ— یُرْضُوْنَكُمْ بِاَفْوَاهِهِمْ وَتَاْبٰی قُلُوْبُهُمْ ۚ— وَاَكْثَرُهُمْ فٰسِقُوْنَ ۟ۚ
﴿كَيۡفَ﴾ چگونه مشرکان نزد خدا عهد و پیمانی داشته باشند! ﴿وَإِن يَظۡهَرُواْ عَلَيۡكُمۡ﴾ حال آنکه اگر بر شما سلطه یابند و غالب شوند، به شما رحم نمی‌کنند، ﴿لَا يَرۡقُبُواْ فِيكُمۡ إِلّٗا وَلَا ذِمَّةٗ﴾ و هیچ حق خویشاوندی و پیمانی را دربارۀ شما رعایت نمی‌کنند، و از خدا نمی‌ترسند و بدترین عذاب را به شما می‌رسانند. پس آنان اگر پیروز شوند، این‌گونه با شما برخورد خواهند کرد. بنابراین رفتاری که به هنگام ترس از شما در پیش می‌گیرند، شما را فریب ندهد؛ زیرا آنان ﴿يُرۡضُونَكُم بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَتَأۡبَىٰ قُلُوبُهُمۡ﴾ شما را با زبان‌هایشان خشنود می‌کنند، اما دل‌هایشان محبت و گرایشی نسبت به شما ندارد، بلکه آنان دشمنان حقیقی‌اند و به راستی از شما نفرت دارند ‌﴿وَأَكۡثَرُهُمۡ فَٰسِقُونَ﴾ و بیشتر آنان فاسق‌اند؛ نه دین دارند و نه جوانمردی.
التفاسير العربية:
اِشْتَرَوْا بِاٰیٰتِ اللّٰهِ ثَمَنًا قَلِیْلًا فَصَدُّوْا عَنْ سَبِیْلِهٖ ؕ— اِنَّهُمْ سَآءَ مَا كَانُوْا یَعْمَلُوْنَ ۟
﴿ٱشۡتَرَوۡاْ بِ‍َٔايَٰتِ ٱللَّهِ ثَمَنٗا قَلِيلٗا﴾ بهرۀ ناچیز و فرومایۀ دنیا را بر ایمان‌آوردن به خدا و پیامبرش، و فرمان بردن از آیات خدا ترجیح دادند، ﴿فَصَدُّواْ عَن سَبِيلِهِۦٓۚ إِنَّهُمۡ سَآءَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ﴾ پس خودشان از راه خدا باز ماندند و دیگران‌را نیز از راه او باز داشتند، و به راستی آنان کار بسیار بدی می‌کردند.
التفاسير العربية:
لَا یَرْقُبُوْنَ فِیْ مُؤْمِنٍ اِلًّا وَّلَا ذِمَّةً ؕ— وَاُولٰٓىِٕكَ هُمُ الْمُعْتَدُوْنَ ۟
﴿لَا يَرۡقُبُونَ فِي مُؤۡمِنٍ إِلّٗا وَلَا ذِمَّةٗ﴾ و به خاطر دشمنی‌شان با ایمان و مؤمنان، هیچ خویشاوندی و پیمانی را در مورد مؤمنان رعایت نمی‌کنند. پس آنچه باعث شده است که آنها با شما دشمنی ورزند و نسبت به شما نفرت داشته باشند، ایمان است. پس، از دینتان دفاع کنید و آن را یاری نمایید؛ و هرکس که با دینتان دشمنی کند، او را دشمن بگیرید؛ و هر کس آن را یاری نماید، او را دوست خود بدانید. و محور دوستی و دشمنی را، دوستی و دشمنی با دین قرار دهید، و دوستی و دشمنی را یک امر طبیعی به حساب نیاورید که هرجا دلتان خواست دوستی کنید یا دشمنی نمایید. و از هوای نفس که به بدی فرمان می‌دهد، پیروی نکنید.
التفاسير العربية:
فَاِنْ تَابُوْا وَاَقَامُوا الصَّلٰوةَ وَاٰتَوُا الزَّكٰوةَ فَاِخْوَانُكُمْ فِی الدِّیْنِ ؕ— وَنُفَصِّلُ الْاٰیٰتِ لِقَوْمٍ یَّعْلَمُوْنَ ۟
بنابراین فرمود: ﴿فَإِن تَابُواْ﴾ اگر آنان از شرک خود توبه کردند و به ایمان بازگشتند، ﴿وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ فَإِخۡوَٰنُكُمۡ فِي ٱلدِّينِ﴾ و نماز را بر پاداشتند و زکات را پرداختند، پس برادران دینی شما هستند، و آن دشمنی و عداوتی را که به هنگام مشرک بودنشان با آنان داشتید، به فراموشی بسپارید، و بندگان مخلص خدا باشید. و با این کار، بندۀ حقیقی خدا می‌شوید. پس از آنکه خداوند احکام مهمی را بیان نمود، و حکمت‌ها و فرمان‌هایی را بیان داشت، فرمود: ﴿وَنُفَصِّلُ ٱلۡأٓيَٰتِ﴾ و آیات را توضیح می‌دهیم و مشخص می‌کنیم، ﴿لِقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَ﴾ برای گروهی که می‌دانند. پس خطاب خدا متوجه دانایان است، چرا که آیات و احکام دین اسلام و قوانین آن، توسط علما شناخته می‌شود. بار خدایا! در سایۀ رحمت و بخشش و کرم و احسان خود ما، را از گروهی بگردان که می‌دانند و به آنچه می‌دانند، عمل می‌کنند.
التفاسير العربية:
وَاِنْ نَّكَثُوْۤا اَیْمَانَهُمْ مِّنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوْا فِیْ دِیْنِكُمْ فَقَاتِلُوْۤا اَىِٕمَّةَ الْكُفْرِ ۙ— اِنَّهُمْ لَاۤ اَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُوْنَ ۟
خداوند متعال بعد از اینکه فرمود: اگر مشرکانی که با شما پیمان بسته‌اند بر پیمان خود وفادار ماندند، شما هم در برابر آنان راست و وفادار باشید، فرمود: ﴿وَإِن نَّكَثُوٓاْ أَيۡمَٰنَهُم مِّنۢ بَعۡدِ عَهۡدِهِمۡ﴾ و اگر با شما جنگیدند و پیمان خود را شکستند، یا دیگران را برای جنگیدن با شما یاری کردند، و یا آسیبی به شما رساندند، ﴿وَطَعَنُواْ فِي دِينِكُمۡ﴾ ودینتان را مورد طعنه قرار دادند و آن را مسخره کردند. و این شامل همۀ انواع طعن و تمسخری است که در مورد دین یا قرآن روا داشتند. ﴿فَقَٰتِلُوٓاْ أَئِمَّةَ ٱلۡكُفۡرِ﴾ پس با پیشوایان و رهبران کفر و رؤسایی که دین خدا را به تمسخر می‌گیرند، و یاور دین شیطان هستند، بجنگید. و سران را به طور ویژه ذکر کرد؛ زیرا جنایتشان بزرگ است، و دیگران پیرو آنها هستند. نیز تا دلالت نماید که هرکس دین را به تمسخر بگیرد و در صدد رد کردن آن باشد، از پیشوایان کفر است. ﴿إِنَّهُمۡ لَآ أَيۡمَٰنَ لَهُمۡ﴾ همانا آنان عهد و پیمانی ندارند که به آن پایبند باشند، بلکه همواره خیانت و عهد شکنی می‌کنند، و نمی‌توان به آنها اعتماد کرد، ﴿لَعَلَّهُمۡ يَنتَهُونَ﴾ شاید وقتی که با آنها جنگیدید، از طعنه زدن به دینتان دست بردارند، و وارد دین اسلام شوند.
التفاسير العربية:
اَلَا تُقَاتِلُوْنَ قَوْمًا نَّكَثُوْۤا اَیْمَانَهُمْ وَهَمُّوْا بِاِخْرَاجِ الرَّسُوْلِ وَهُمْ بَدَءُوْكُمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ ؕ— اَتَخْشَوْنَهُمْ ۚ— فَاللّٰهُ اَحَقُّ اَنْ تَخْشَوْهُ اِنْ كُنْتُمْ مُّؤْمِنِیْنَ ۟
سپس با بیان صفت‌هایی که این دشمنان دارند، مؤمنان را بر جنگیدن با آنها تحریک نمود، و فرمود: ﴿أَلَا تُقَٰتِلُونَ قَوۡمٗا نَّكَثُوٓاْ أَيۡمَٰنَهُمۡ وَهَمُّواْ بِإِخۡرَاجِ ٱلرَّسُولِ﴾ آیا با گروهی نمی‌جنگید که سوگند‌هایشان را شکستند، و آهنگ بیرون کردن پیامبر را از [مکه] کردند؟ پیامبری که احترام و بزرگداشت او واجب بود؟ اما آنان خواستند او را از وطنش بیرون کنند، و آنچه را در توان داشتند، برای این هدف به کار بردند، ﴿وَهُم بَدَءُوكُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾ و ایشان نخستین بار آغازگر جنگ بودند و پیمان را شکستند. ودیگران را علیه شما یاری کردند. این زمانی بود که قریش ـ با اینکه با مسلمین پیمان داشتند‌ـ قبیلۀ بنی‌بکر را که هم پیمانشان بودند، علیه قبیلۀ خزاعه که از هم پیمانان پیامبر صلی الله علیه وسلم بودند، کمک کردند، و همراه با بنی بکر علیه خزاعه جنگیدند. همان‌طور که این موضوع به طور مشروح در سیره بیان شده است. ﴿أَتَخۡشَوۡنَهُمۡ﴾ آیا از آنها می‌ترسید و با آنها نمی‌جنگید؟! ﴿فَٱللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخۡشَوۡهُ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ﴾ پس اگر مؤمن هستید، خداوند سزاوارتر است که از او بترسید. خداوند شما را دستور داده تا با آنها بجنگید و بر این موضوع بسیار تاکید کرده است. پس اگر شما مؤمن هستید، از فرمان خدا اطاعت کنید و از آنها نترسید و به سبب ترس از آنها، دستور خدا را ترک ننمایید.
التفاسير العربية:
قَاتِلُوْهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّٰهُ بِاَیْدِیْكُمْ وَیُخْزِهِمْ وَیَنْصُرْكُمْ عَلَیْهِمْ وَیَشْفِ صُدُوْرَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِیْنَ ۟ۙ
سپس به جنگیدن با آنها دستور داد، و فواید جنگ با آنهارا بیان نمود. و این در واقع به مثابۀ تشویق و تحریک کردن مؤمنان برای جنگیدن با آنها است. پس فرمود: ﴿قَٰتِلُوهُمۡ يُعَذِّبۡهُمُ ٱللَّهُ بِأَيۡدِيكُمۡ﴾ با آنان بجنگید تا خداوند آنان را با دستان شما و به وسیلۀ کشته‌شدنشان عذاب دهد.﴿وَيُخۡزِهِمۡ﴾ و شما را برآنان پیروز نماید، و آنان را خوار بگرداند. آنها دشمنان شما هستند و باید خوار شوند و برای رسیدن به ‌این هدف باید تلاش نمود. ﴿وَيَنصُرۡكُمۡ عَلَيۡهِمۡ﴾ و شما را بر آنان پیروز می‌گرداند. و این وعده و مژده ای از جانب خدا بود که به آن وفا نمود. ﴿وَيَشۡفِ صُدُورَ قَوۡمٖ مُّؤۡمِنِينَ وَيُذۡهِبۡ غَيۡظَ قُلُوبِهِمۡ﴾ و دل‌های گروه مؤمنان را شفا بخشد،
التفاسير العربية:
وَیُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوْبِهِمْ ؕ— وَیَتُوْبُ اللّٰهُ عَلٰی مَنْ یَّشَآءُ ؕ— وَاللّٰهُ عَلِیْمٌ حَكِیْمٌ ۟
و خشم دل‌هایشان را از بین ببرد؛ زیرا آنها چنان خشم و کینه‌ای از آنان در دل داشتند، که پیکار با آنان شفابخش آن غمّ و غصه‌ای خواهد بود که در دل‌های مؤمنان است؛ زیرا دشمنان با خدا و پیامبرش می‌جنگند، و برای خاموش کردن نور خدا تلاش می‌کنند. پس پیکار با آنها، کینه و خشمی را که در دل‌هایشان است، از بین می‌برد. و این بر محبت و دوستی خداوند نسبت به مؤمنان، و توجه خداوند به حالات آنها دلالت می‌نماید، تا جایی که خداوند شفا دادن دل‌های مؤمنان و از بین بردن خشمشان را، از جمله اهداف و مقاصد شریعت قرار داده است. سپس فرمود: ﴿وَيَتُوبُ ٱللَّهُ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ﴾ و خداوند بر حسب مشیت و خواست خویش، توبۀ هر کدام از آنهایی را که با دین می‌جنگند، می‌پذیرد، به این صورت که آنان را برای داخل شدن به اسلام توفیق داده، و اسلام را در دل‌هایشان زیبا جلوه می‌دهد و کفر و فسق و نافرمانی را در انظار آنان ناپسند می‌گرداند. ﴿وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾ و خداوند دانا و حکیم است و هر چیزی را در جای مناسب قرار می‌دهد؛ و هر کس را که شایستۀ ایمان آوردن باشد، هدایت می‌نماید؛ و هر کس را که شایستۀ ایمان آوردن نباشد، در گمراهی و عناد خودش باقی می‌گذارد.
التفاسير العربية:
اَمْ حَسِبْتُمْ اَنْ تُتْرَكُوْا وَلَمَّا یَعْلَمِ اللّٰهُ الَّذِیْنَ جٰهَدُوْا مِنْكُمْ وَلَمْ یَتَّخِذُوْا مِنْ دُوْنِ اللّٰهِ وَلَا رَسُوْلِهٖ وَلَا الْمُؤْمِنِیْنَ وَلِیْجَةً ؕ— وَاللّٰهُ خَبِیْرٌ بِمَا تَعْمَلُوْنَ ۟۠
خداوند متعال پس از اینکه بندگان مؤمنش را به جهاد فرمان داد، فرمود: ﴿أَمۡ حَسِبۡتُمۡ أَن تُتۡرَكُواْ﴾ آیا پنداشته‌اید که به حال خودتان واگذار می‌شوید، بدون اینکه آزمایش و امتحان شوید، و راستگو و دروغگو مشخص گردد؟ ﴿وَلَمَّا يَعۡلَمِ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ جَٰهَدُواْ مِنكُمۡ﴾ در حالی که هنوز خداوند کسانی را از شما که جهاد کرده‌اند، ندانسته است؟ دانستنی که از حالت نهانی ـ بالقوه ـ به سوی خارج ـ بالفعل ـ بیرون آید تا پاداش و سزا بر آن تحقق یابد[و چیزی که خداوند آن را نداند، وجود ندارد؛ چرا که هیچ چیز از امور بندگان بر او پوشیده نمی‌ماند، و او به تمام آنچه که انجام می‌دهند، آگاه است]، و کسانی را بداند که در راه او جهاد کرده‌اند. ﴿وَلَمۡ يَتَّخِذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلَا رَسُولِهِۦ وَلَا ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَلِيجَةٗ﴾ و به غیر از خدا و پیامبر و مؤمنان، دوست نزدیک و محرم اسراری برای خود نگرفته‌اند؛ یعنی کسی را از کافران به دوستی نگرفته‌اند، بلکه خدا و پیامبر و مؤمنان را به دوستی می‌گیرند. پس خداوند جهاد را مشروع نمود، تا بدین وسیله هدف و مقصود بزرگ به دست بیاید؛ و آن این است که راستگویانی را که جز در راه خدا حرکت نمی‌کنند، از دروغگویانی که ادعا می‌کنند ایمان دارند، در حالیکه کسانی غیر از خدا و پیامبر و مؤمنان را به دوستی می‌گیرند، مشخص نماید. ﴿وَٱللَّهُ خَبِيرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ﴾ و خداوند به آنچه از شما سر می‌زند، آگاه است. پس شما را می‌آزماید تا آنچه که بر آن هستید، روشن گردد، و شما را طبق اعمال نیک و بدتان جزا و سزا دهد.
التفاسير العربية:
مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِیْنَ اَنْ یَّعْمُرُوْا مَسٰجِدَ اللّٰهِ شٰهِدِیْنَ عَلٰۤی اَنْفُسِهِمْ بِالْكُفْرِ ؕ— اُولٰٓىِٕكَ حَبِطَتْ اَعْمَالُهُمْ ۖۚ— وَفِی النَّارِ هُمْ خٰلِدُوْنَ ۟
خداوند متعال می‌فرماید: ﴿مَا كَانَ﴾ شایسته و مناسب نیست، ﴿لِلۡمُشۡرِكِينَ أَن يَعۡمُرُواْ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ﴾ برای مشرکان که مساجد خدا را با عبادت و نماز و غیره آباد کنند، حال آنکه خودشان بر کفر خود گواهی می‌دهند؛ چون حالت و خوی آنها بر این حقیقت گواهی می‌دهد، و بسیاری از آنان می‌دانند که بر کفر و باطل قرار دارند. پس وقتی که ﴿شَٰهِدِينَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِم بِٱلۡكُفۡرِ﴾ به کفر، و عدم ایمان خویش که شرط قبول اعمال است، گواهی می‌دهند، چگونه ادعا می‌کنند که آبادکنندگان مساجد خدا هستند، در حالی که کارهایشان از اصل و اساس باطل است؟! بنابراین فرمود: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ﴾ آنان اعمالشان ضایع و تباه است. ﴿وَفِي ٱلنَّارِ هُمۡ خَٰلِدُونَ﴾ و در آتش جهنم جاودانه‌اند.
التفاسير العربية:
اِنَّمَا یَعْمُرُ مَسٰجِدَ اللّٰهِ مَنْ اٰمَنَ بِاللّٰهِ وَالْیَوْمِ الْاٰخِرِ وَاَقَامَ الصَّلٰوةَ وَاٰتَی الزَّكٰوةَ وَلَمْ یَخْشَ اِلَّا اللّٰهَ ۫— فَعَسٰۤی اُولٰٓىِٕكَ اَنْ یَّكُوْنُوْا مِنَ الْمُهْتَدِیْنَ ۟
سپس بیان کرد که آبادکنندگان مساجد خدا چه کسانی هستند. پس فرمود: ﴿إِنَّمَا يَعۡمُرُ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ﴾ تنها کسی مساجد را آباد می‌سازد که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد، و نمازهای واجب و مستحب را به صورت شایسته برپا دارد، ﴿وَءَاتَى ٱلزَّكَوٰةَ﴾ و زکات را به مستحقان بپردازد، ﴿وَلَمۡ يَخۡشَ إِلَّا ٱللَّهَ﴾ و از کسی جز خدا نترسد؛ یعنی ترس او، فقط از خدا باشد، و از آنچه خدا حرام نموده است، دست نگاه دارد، و در انجام حقوق و واجبات الهی کوتاهی نورزد. پس خداوند آنان را به داشتن ایمان مفید، و انجام دادن کارهای شایسته ـ که اساس همۀ کارهای شایسته، نماز و زکات است ـ و به ترس از خدا که اساس هر کار خیری است، متصف نمود. بنابراین اینها آبادکنندگان حقیقی مساجد هستند، و تنها آنان مساجد را آباد می‌کنند. ﴿فَعَسَىٰٓ أُوْلَٰٓئِكَ أَن يَكُونُواْ مِنَ ٱلۡمُهۡتَدِينَ﴾ پس امید است که ایشان از راه‌یافتگان باشند. «عسی» به معنی امید است؛ اما وقتی از جانب خدا باشد، حتماً تحقق پیدا می‌کند. اما هرکس به خدا و روز قیامت ایمان نیاورد و از خدا نترسد، پس او از آبادکنندگان مساجد نیست، و شایستگی آن را ندارد که به آباد کردن مسجد مبادرت ورزد، گرچه ادعا کند او مسجد را آباد می‌نماید.
التفاسير العربية:
اَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَآجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ اٰمَنَ بِاللّٰهِ وَالْیَوْمِ الْاٰخِرِ وَجٰهَدَ فِیْ سَبِیْلِ اللّٰهِ ؕ— لَا یَسْتَوٗنَ عِنْدَ اللّٰهِ ؕ— وَاللّٰهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّٰلِمِیْنَ ۟ۘ
هنگامی که برخی از مسلمانان در رابطه با آباد کردن مسجدالحرام از طریق ساختن آن، و اقامۀ نماز و سایر عبادت در آن، و آب دادن به حاجیان، و در رابطه با فضیلت و برتری این اعمال بر ایمان آوردن به خدا و جهاد در راه او، با یکدیگر و یا با مشرکان اختلاف کردند، خداوند خبر داد که این دو کار با هم تفاوت دارد. پس فرمود: ﴿أَجَعَلۡتُمۡ سِقَايَةَ ٱلۡحَآجِّ﴾ آیا آب دادن حاجیان را از آب زمزم (و معروف است که وقتی به طور مطلق از آب دادن حاجیان نام برده شود، منظور آب زمزم است)، ﴿وَعِمَارَةَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ كَمَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَجَٰهَدَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۚ لَا يَسۡتَوُۥنَ عِندَ ٱللَّهِ﴾ و آباد کردن مسجدالحرام را همسان کار کسی قرار داده‌اید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده است؟! این دو کار در نزد خداوند برابر نیستند. پس جهاد و ایمان آوردن، از آب دادن به حاجیان و آباد کردن مسجدالحرام به مراتب برتر و بهتر است؛ چون ایمان، اصل و اساس دین است و به‌وسیلۀ ایمان، اعمال پذیرفته شده و کارها پاکیزه می‌شود. واما جهاد در راه خدا، قلۀ بلند دین است و با جهاد است که دین اسلام حفظ می‌شود و قلمرو آن گسترش می‌یابد، و حق پیروز شده و باطل خوار می‌گردد. اما آباد کردن مسجدالحرام و آب دادن به حاجیان گرچه کار‌های شایسته‌ای هستند، اما پذیرفته شدن آنها مشروط به داشتنِ ایمان است. و منافعی که ایمان و جهاد دارند، این اعمال ندارند. بنابراین فرمود: ﴿لَا يَسۡتَوُۥنَ عِندَ ٱللَّهِ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾ نزد خداوند برابر نیستند، و خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمی‌کند؛ یعنی کسانی که ستمگری تبدیل به صفت آنان گشته و صلاحیت پذیرفتن چیزی از خیر و خوبی را ندارند، بلکه جز شر چیزی سزاوار آنان نیست.
التفاسير العربية:
اَلَّذِیْنَ اٰمَنُوْا وَهَاجَرُوْا وَجٰهَدُوْا فِیْ سَبِیْلِ اللّٰهِ بِاَمْوَالِهِمْ وَاَنْفُسِهِمْ ۙ— اَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللّٰهِ ؕ— وَاُولٰٓىِٕكَ هُمُ الْفَآىِٕزُوْنَ ۟
سپس برتری این دسته را به صراحت بیان کرد و فرمود: ﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ﴾ کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند و با خرج کردن مال‌هایشان برای جهاد و آماده کردن جنگجویان، جهاد نمودند، ﴿وَأَنفُسِهِمۡ﴾ و با جان‌هایشان جهاد کردند و برای جهاد بیرون رفتند، ﴿أَعۡظَمُ دَرَجَةً عِندَ ٱللَّهِۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ﴾ اینان دارای منزلت والاتر و بزرگ‌تری در پیشگاه خدایند و همینان رستگاران‌اند. یعنی جز کسی که به صفات آنان متصف و به اخلاق آنان آراسته باشد، به مقصود نمی‌رسد و از ترس و هراس رهایی نمی‌یابد.
التفاسير العربية:
یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِّنْهُ وَرِضْوَانٍ وَّجَنّٰتٍ لَّهُمْ فِیْهَا نَعِیْمٌ مُّقِیْمٌ ۟ۙ
﴿يُبَشِّرُهُمۡ رَبُّهُم﴾ پروردگارشان به خاطر مهربانی و عطوفت و توجه و محبتی که نسبت بدانان دارد، آنها را ﴿بِرَحۡمَةٖ مِّنۡهُ﴾ به رحمتی از سوی خود مژده می‌دهد، به‌وسیلۀ آن هر شرّی را از آنان دور ساخت، و هر خیری را به آنان ‌رساند، ﴿وَرِضۡوَٰنٖ﴾ و آنان را به خشنودی از جانب خود که بزرگ‌ترین نعمت موجود در بهشت است، مژده می‌دهد. پس خداوند از آنان خشنود است و هرگز از آنان خشمگین نخواهد شد. ﴿وَجَنَّٰتٖ لَّهُمۡ فِيهَا نَعِيمٞ مُّقِيمٌ﴾ و آنان را به باغ‌هایی که در آن نعمت‌های پایدار دارند، مژده می‌دهد؛ نعمت‌هایی که دل‌ها در آرزوی آنند، و چشم‌ها از دیدن آن لذت می‌برند؛ نعمت‌هایی که کیفیت و اندازۀ آن را جز خداوند کسی نمی‌داند، از جمله این نعمت‌ها یکی این است که خداوند برای مجاهدان صد درجه آماده کرده است که میان هر دو درجه به اندازۀ زمین و آسمان فاصله وجود دارد، و اگر تمام آفریدگان در یک مقام و درجه جمع شوند، همه در آن جای می‌گیرند.
التفاسير العربية:
خٰلِدِیْنَ فِیْهَاۤ اَبَدًا ؕ— اِنَّ اللّٰهَ عِنْدَهٗۤ اَجْرٌ عَظِیْمٌ ۟
﴿خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدًا﴾ برای همیشه در آن جاودان‌اند، و به جای دیگری برده نمی‌شوند، و نمی‌خواهند که به جای آن چیز دیگری به آنها داده شود. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥٓ أَجۡرٌ عَظِيمٞ﴾ بی‌گمان در پیشگاه خداوند پاداش بسیار بزرگی موجود است. کثرت و فراوانی این پاداش نسبت به فضل و بزرگواری خدا امری غریب نمی‌باشد، و چنین عظمت و حسنی از کسی که به هر چیزی بگوید: «بشو»، «می‌شود» عجیب نمی‌باشد.
التفاسير العربية:
یٰۤاَیُّهَا الَّذِیْنَ اٰمَنُوْا لَا تَتَّخِذُوْۤا اٰبَآءَكُمْ وَاِخْوَانَكُمْ اَوْلِیَآءَ اِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَی الْاِیْمَانِ ؕ— وَمَنْ یَّتَوَلَّهُمْ مِّنْكُمْ فَاُولٰٓىِٕكَ هُمُ الظّٰلِمُوْنَ ۟
خداوند متعال می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾ ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! به مقتضای ایمان عمل کنید؛ به‌گونه‌ای که هرکس ایمان آورد، او را به دوستی بگیرید؛ و هرکس ایمان نیاورد، با او دشمنی کنید. ﴿لَا تَتَّخِذُوٓاْ ءَابَآءَكُمۡ وَإِخۡوَٰنَكُمۡ أَوۡلِيَآءَ إِنِ ٱسۡتَحَبُّواْ ٱلۡكُفۡرَ عَلَى ٱلۡإِيمَٰنِ﴾ [و] پدران و برادرانتان را که نزدیک‌ترین مردم به شما هستند اگر از روی خشنودی و محبت، کفر را بر ایمان برگزیدند، به دوستی نگیرید؛ و دیگران را به طریق اولی ـ اگر کفر را بر ایمان برگزیدند ـ به دوستی نگیرید. ﴿وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمۡ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾ و هرکس از شما که آنان را به دوستی بگیرد، پس ایشان ستمگران‌اند، چون آنها بر نافرمانی خدا جرأت کرده، و دشمنان خدا را دوستان خود قرار داده‌اند. و اصل و اساس ولایت، محبت و یاری کردن است. و این بدان خاطر است که دوست قرار دادن آنان، باعث می‌شود تا اطاعت از آنها بر اطاعت خدا، و محبت آنها بر محبت خدا و پیامبرش مقدم شود.
التفاسير العربية:
قُلْ اِنْ كَانَ اٰبَآؤُكُمْ وَاَبْنَآؤُكُمْ وَاِخْوَانُكُمْ وَاَزْوَاجُكُمْ وَعَشِیْرَتُكُمْ وَاَمْوَالُ ١قْتَرَفْتُمُوْهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسٰكِنُ تَرْضَوْنَهَاۤ اَحَبَّ اِلَیْكُمْ مِّنَ اللّٰهِ وَرَسُوْلِهٖ وَجِهَادٍ فِیْ سَبِیْلِهٖ فَتَرَبَّصُوْا حَتّٰی یَاْتِیَ اللّٰهُ بِاَمْرِهٖ ؕ— وَاللّٰهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفٰسِقِیْنَ ۟۠
به همین جهت علت منع این کار را بیان کرد؛ و آن این است که محبت خدا و پیامبرش، باید بر محبت و دوستی هر چیزی مقدم داشته شود، و هرچیزی باید تابع محبت خدا و پیامبر باشد. بنابراین فرمود: ﴿قُلۡ إِن كَانَ ءَابَآؤُكُمۡ وَأَبۡنَآؤُكُمۡ وَإِخۡوَٰنُكُمۡ وَأَزۡوَٰجُكُمۡ وَعَشِيرَتُكُمۡ وَأَمۡوَٰلٌ ٱقۡتَرَفۡتُمُوهَا﴾ بگو: اگر پدرانتان و مادرانتان و برادران نَسَبی و سَبَبی‌تان و همسرانتان، و به طور کلی همۀ خویشاوندانتان و مال‌هایی را که به دست آورده‌اید، و در راه به دست آوردن آن رنج کشیده‌اید[اموالی را که با رنج و زحمت به دست می‌آید به طور ویژه بیان کرد، چون چنین مالهایی برای صاحبانش ارزشمندتر و صاحبان آن بیشتر به آن علاقه دارند. اما کسانی که بدون خستگی و تلاش اموال فراوانی را به دست می‌آورند، چنین نیستند.]، ﴿وَتِجَٰرَةٞ تَخۡشَوۡنَ كَسَادَهَا﴾ و تجارتی که از بی‌رونقی و بی‌بازاری و کساد شدن آن می‌ترسید؛ و این تمام تجارت‌ها و درآمدها و کالاهای تجارتی از قبیل: پول، ظروف، اسلحه، غلات، کشتزارها و چهار پایان تجارتی و غیره را شامل می‌شود. ﴿وَمَسَٰكِنُ تَرۡضَوۡنَهَآ﴾ و خانه‌هایی که زیبا و آراسته و مطابق با میل شما هستند و آنها را می‌پسندید. پس اگر این چیزها ﴿أَحَبَّ إِلَيۡكُم مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَجِهَادٖ فِي سَبِيلِهِۦ﴾ در نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد کردن در راه او محبوب‌تر باشد، شما فاسق و ستمگر هستید. ﴿فَتَرَبَّصُواْ حَتَّىٰ يَأۡتِيَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِۦ﴾ و در انتظار عذابی باشید که بر شما فرود خواهد آمد. و منتظر باشید که خداوند کار خود را می‌کند و دستور او رد نمی‌شود. ﴿وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِينَ﴾ و خداوند کسانی را که از دایرۀ اطاعت او بیرون رفته، و یکی از امور مذکور را بر محبت وی مقدم داشته‌اند، هدایت نمی‌کند. این آیۀ شریفه بزرگ‌ترین دلیل بر وجوب مقدم داشتن محبت خدا و پیامبرش بر محبت هر چیز دیگری است. و دلیلی است بر اینکه این وعید شدید متوجه کسی خواهد بود که یکی از امور مذکور به نزد او، از خدا و پیامبرش و جهاد کردن محبوب‌تر باشد. و نشانۀ محبوبیت هریک از این امور ذکر شده این است که هرگاه دو امر بر وی عرضه شدند؛ که یکی از آن دو را خدا و رسولش دوست می‌داشت، و هوای نفس او در آن نبود؛ و دیگری را خودش دوست داشت و به آن علاقه‌مند بود، و انجام دادن آن منجر به از دست رفتن چیزی می‌شد که خدا و پیامبرش آن را دوست داشتند، و یا آن را ناقص می‌گرداند؛ پس در این حالت اگر آنچه را که خود دوست می‌دارد بر آنچه که خدا و رسولش دوست می‌دارند، مقدم داشت، این بیانگر آن است که او ستمگر می‌باشد، و آنچه را که بر او واجب است، ترک نموده است.
التفاسير العربية:
لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّٰهُ فِیْ مَوَاطِنَ كَثِیْرَةٍ ۙ— وَّیَوْمَ حُنَیْنٍ ۙ— اِذْ اَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَیْـًٔا وَّضَاقَتْ عَلَیْكُمُ الْاَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُّدْبِرِیْنَ ۟ۚ
خداوند بر بندگان مؤمن خود منت می‌نهد که آنها را در بسیاری از مواقع و به هنگام رویارویی با دشمن یاری کرده است، به‌ویژه در جنگ حنین که با بحران سختی مواجه شدند و سست گردیدند، و پا به فرار گذاشتند، و زمین با وجود وسعت و فراخی اش بر آنها تنگ آمد. ماجرا از این قرار بود که پیامبر صلی الله علیه وسلم وقتی مکه را فتح نمود، شنید که قبیلۀ هوازن برای جنگیدن با او جمع شده‌اند. پیامبر صلی الله علیه وسلم همراه با یارانی که در فتح مکه شرکت کرده بودند، و همراه با کسانی که پس از فتح مکه اسلام آورده بودند، به سوی آنها حرکت کردند. تعدادشان دوازده هزار نفر بود، و مشرکین چهار هزار نفر بودند. به همین جهت برخی از مسلمین از زیاد بودنشان به شگفت آمده و گفتند: امروز به خاطر کمبود افراد، شکست نخواهیم خورد. اما وقتی که آنها با قبیلۀ هوازن روبه‌رو شدند، هوازن یکباره بر مسلمین حمله‌ور شدند و مسلمین شکست خوردند، و همه پا به فرار نهادند و جز صد نفر کسی با پیامبر باقی نماند، اما این افراد در کنار پیامبر ایستادند و با مشرکین جنگیدند. و پیامبر سوار بر شتری به سوی مشرکین می‌تاخت و می‌گفت: «من پیامبر هستم و دروغ نمی‌گویم، من پسر عبدالمطلب هستم.» وقتی که پیامبر صلی الله علیه وسلم حالت مسلمین را مشاهده کرد، به عباس بن عبدالمطلب دستور داد تا انصار و بقیۀ مسلمین را صدا بزند. عباس صدای رسا وبلندی داشت و آنها را صدا زد: ای اهل سمره! ای اهل سورۀ بقره! مسلمین وقتی که این صدا را شنیدند، همه بلافاصله روی آوردند، و با مشرکین درگیر شدند و خداوند شکست فاحشی را نصیب کفار کرد. و مسلمین اردوگاه آنان را تصرف کردند و زنان و مال‌هایشان را به غنیمت گرفتند و فرمودۀ الهی ﴿لَقَدۡ نَصَرَكُمُ ٱللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٖ وَيَوۡمَ حُنَيۡنٍ﴾ اشاره به این ماجراست. حنین جایی است که در بین مکه و طایف قرار دارد و این واقعه در آنجا روی داد. ﴿إِذۡ أَعۡجَبَتۡكُمۡ كَثۡرَتُكُمۡ فَلَمۡ تُغۡنِ عَنكُمۡ شَيۡ‍ٔٗا﴾ بدانگاه که فزونی‌تان شما را به شگفت آورد، ولی آن لشکریان فراوان هیچ فایده‌ای ـ نه زیاد و نه کم‌ـ به شما نرساندند، ﴿وَضَاقَتۡ عَلَيۡكُمُ ٱلۡأَرۡضُ﴾ و وقتی که شکست خوردید، به خاطر اندوه و غمی که به شما دست داد، زمین ﴿بِمَا رَحُبَتۡ﴾ با همۀ فراخی‌اش بر شما تنگ شد. ﴿ثُمَّ وَلَّيۡتُم مُّدۡبِرِينَ﴾ سپس پشت کردید و شکست خورده پا به فرار نهادید.
التفاسير العربية:
ثُمَّ اَنْزَلَ اللّٰهُ سَكِیْنَتَهٗ عَلٰی رَسُوْلِهٖ وَعَلَی الْمُؤْمِنِیْنَ وَاَنْزَلَ جُنُوْدًا لَّمْ تَرَوْهَا ۚ— وَعَذَّبَ الَّذِیْنَ كَفَرُوْا ؕ— وَذٰلِكَ جَزَآءُ الْكٰفِرِیْنَ ۟
﴿ثُمَّ أَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَعَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾ سپس خداوند آرامش خویش را بر پیامبرش و بر مؤمنان نازل کرد. و آرامش همان اطمینان خاطری است که هنگام اضطراب و آشفتگی و اتفاق افتادن حوادث هولناک، خداوند آن را در دل‌ها قرار می‌دهد و دل‌ها را به ثبات و آرامش و اطمینان می‌رساند. و این از نعمت‌های بزرگ خدا بر بندگان است. ﴿وَأَنزَلَ جُنُودٗا لَّمۡ تَرَوۡهَا﴾ و لشکرهایی را فرو فرستاد که شما ایشان را نمی‌دیدید؛ و آنها فرشتگان بودند که خداوند آنان را در روز حنین به کمک مسلمین فرستاد، تا آنها را پابرجا نمایند و به یاری و نصرت خدا مژده دهند. ﴿وَعَذَّبَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ﴾ و کافران را، از طریق شکست دادن و کشته شدن و غالب آمدن مسلمین بر زنان و فرزندان و مال‌هایشان عذاب داد. ﴿وَذَٰلِكَ جَزَآءُ ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾ و این کیفر کافران است. خداوند در دنیا آنها را عذاب می‌دهد، سپس در آخرت آنها را به عذابی سخت گرفتار می‌کند.
التفاسير العربية:
ثُمَّ یَتُوْبُ اللّٰهُ مِنْ بَعْدِ ذٰلِكَ عَلٰی مَنْ یَّشَآءُ ؕ— وَاللّٰهُ غَفُوْرٌ رَّحِیْمٌ ۟
﴿ثُمَّ يَتُوبُ ٱللَّهُ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ﴾ بعد از آن خداوند توبۀ هر کس را که بخواهد، می‌پذیرد. و خداوند توبۀ بسیاری از کسانی را که با مسلمانان جنگیدند، اما در نهایت توبه کردند و اسلام آوردند و نزد پیامبر آمدند، پذیرفت و پیامبر زنان و فرزندانشان را به آنان پس داد. ﴿وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ﴾ و خداوند دارای مغفرت گسترده و رحمت عام و فراگیر است؛ و گناهان بزرگ توبه‌کنندگان را می‌آمرزد و با توفیق دادنشان به توبه و اطاعت، نیز با چشم‌پوشی از جرایم آنان و پذیرش توبه‌شان، به آنان رحم می‌نماید. پس هیچ‌کس نباید از مغفرت و رحمت خداوند ناامید شود، گرچه مرتکب گناه و خیانتی بزرگ شده باشد.
التفاسير العربية:
یٰۤاَیُّهَا الَّذِیْنَ اٰمَنُوْۤا اِنَّمَا الْمُشْرِكُوْنَ نَجَسٌ فَلَا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هٰذَا ۚ— وَاِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیْكُمُ اللّٰهُ مِنْ فَضْلِهٖۤ اِنْ شَآءَ ؕ— اِنَّ اللّٰهَ عَلِیْمٌ حَكِیْمٌ ۟
خداوند متعال می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِكُونَ﴾ ای مؤمنان! همانا کسانی که برای خدا شریک قرار داده و کسانی دیگر را همراه وی عبادت می‌کنند؛ ﴿نَجَسٞ﴾ پلیدند. یعنی عقاید و اعمالشان پلید است. و چه پلیدی بزرگ‌تر از پلیدی کسی است که همراه با خدا، معبودانی را عبادت کند که نمی‌توانند هیچ فایده یا زیانی به وی برسانند و چیزی را از او دور کنند و کارشان مبارزه با خدا و بازداشتن مردم از راه خدا و یاری کردن باطل، و رد کردن حق، و ایجاد فساد و تباهی در زمین است؟! پس بر شما لازم است تا پاک‌ترین و شریف‌ترین خانه را از لوث اینها پاک بدارید. ﴿فَلَا يَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَا﴾ بنابراین نباید بعد از امسال به مسجدالحرام نزدیک شوند. و آن سال نهم هجری بود؛ سالی‌که ابوبکر صدیق مدیریت انجام مناسک حج را به عهده داشت، و پیامبر صلی الله علیه وسلم پسر عمویش علی را فرستاد تا در روز حج اکبر از مشرکان اعلام برائت نماید. پس علی ندا داد که بعد از امسال هیچ مشرکی حق ندارد حج کند، و هیچ فرد لختی نباید کعبه را طواف نماید. و منظور از پلیدی در اینجا آلودگی و پلیدی بدن نیست؛ زیرا کافر ـ مانند دیگران ـ بدنش پاک است، به دلیل اینکه خداوند آمیزش و ازدواج با زنان اهل کتاب را جایز قرار داده، و دستور نداده است قسمت‌هایی از بدن که با بدن وی تماس حاصل می‌کند، شسته شود. و مسلمین همواره با کافر در ارتباط بوده‌اند، و از آنان نقل نشده است که از تماس با کافر خودداری ‌کرده‌اند، آن چنانکه خود را از پلیدی دور نگه می‌داشتند. بلکه منظور از آن، همان طور که گذشت، پلیدی معنوی کافران است که به سبب شرکشان پلیدند؛ و توحید و ایمان، پاک است. پس شرک، نجاست و پلیدی است. ﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ عَيۡلَةٗ﴾ و اگر شما مسلمین از فقر و نیازمندی می‌ترسید، و خوف آن را دارید ‌که اگر مشرکین را از نزدیک شدن به مسجدالحرام منع کنید، فقیر و نیازمند شده و اسباب و روابط دنیوی میان شما و آنها قطع می‌شود، ﴿فَسَوۡفَ يُغۡنِيكُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦٓ﴾ خداوند شما را از فضل خویش بی‌نیاز می‌گرداند. پس رزق و روزی فقط در یک محل یافت نمی‌شود، بلکه دری بسته نمی‌گردد مگر اینکه درهای زیاد دیگری گشوده می‌شود؛ زیرا فضل خداوند گسترده، و بخشش او بزرگ است، به ویژه برای کسی که چیزی را برای رضای خداوند ترک نماید؛ زیرا خداوند بخشنده ترینِ بخشایشگران است. پس خداوند به وعده‌اش وفا نمود، و مسلمین را از فضل خویش بی‌نیاز گرداند، و روزی‌های زیادی برای آنان گشود، به نحوی که تبدیل به بزرگ‌ترین ثروتمندان و سرمایه‌داران شدند. ﴿إِن شَآءَ﴾ اگر بخواهد. خداوند ثروتمندشدن را معلق به مشیت و خواست خودش نموده است؛ زیرا ثروتمندی، از لوازمات ایمان نبوده، و مبین آن نیست که خداوند ثروتمند را دوست دارد. بنابراین آن را به مشیت و خواست خودش مشروط نمود؛ چون خداوند دنیا را به دوست و دشمن خود می‌بخشد، اما ایمان و دین را جز به کسی که دوست دارد، نمی‌دهد. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٞ﴾ بی‌گمان دانش و آگاهی خداوند گسترده است و کسی را که شایسته و سزاوار ثروتمندشدن است، می‌شناسد، و به حال کسی که شایستۀ آن نیست، آگاه می‌باشد و هر چیز را در جای آن قرار می‌دهد. و آیۀ کریمۀ ﴿فَلَا يَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَا﴾ دلالت می‌نماید مشرکین که سردمدار خانۀ کعبه بودند پس از فتح مکه آن جایگاه را از دست دادند و پیامبر صلی الله علیه وسلم و مؤمنان این جایگاه را در دست گرفتند، و مشرکان هر چند که در جوار کعبه اقامت داشتند، اما هیچ حکم و تصرفی در آن نداشتند. سپس این آیه نازل شد. و هنگامی که پیامبر صلی الله علیه وسلم درگذشت در واپسین لحظات عمر خود دستور داد تا مشرکین از سرزمین حجاز اخراج شوند تا دو دین در آن نباشد. و همه اینها به خاطر دور شدن کفار از مسجدالحرام بود، و این حکم در آیۀ ﴿فَلَا يَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَا﴾ داخل است.
التفاسير العربية:
قَاتِلُوا الَّذِیْنَ لَا یُؤْمِنُوْنَ بِاللّٰهِ وَلَا بِالْیَوْمِ الْاٰخِرِ وَلَا یُحَرِّمُوْنَ مَا حَرَّمَ اللّٰهُ وَرَسُوْلُهٗ وَلَا یَدِیْنُوْنَ دِیْنَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِیْنَ اُوْتُوا الْكِتٰبَ حَتّٰی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَّدٍ وَّهُمْ صٰغِرُوْنَ ۟۠
این آیه به پیکار با کافران یهودی و نصرانی دستور می‌دهد: کسانی که به خدا و روز قیامت ایمان نمی آورند، ایمانی درست که آن را با کار و اعمالشان تصدیق نمایند، ﴿وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ﴾ و آنچه را که خدا و پیامبرش حرام نموده‌اند، حرام نمی شمارند. پس در حرام شمردن آنچه که حرام است، از شریعت خدا پیروی نمی‌کنند.﴿وَلَا يَدِينُونَ دِينَ ٱلۡحَقِّ﴾ و به دین حق در نمی‌آیند، گرچه ادعا می‌کنند که آنها بر دینی هستند؛ زیرا آن دین، حق نیست؛ چون آن، یا دینی تغییر یافته است و خداوند اصلاً آن را مشروع نکرده است، و یا دینی منسوخ می‌باشد که خداوند قبلاً آن را مشروع نموده است اما به وسیلۀ شریعت محمد صلی الله علیه وسلم آن را تغییر داده است، پس بعد از منسوخ شدن، تمسک به آن جایز نیست. بنابراین به پیکار کردن با آنان دستور داد، و بر این کار تشویق نمود؛ چون آنها مردم را به پیروی از آنچه که بر آن هستند، فرا می‌خوانند. و از جانب آنها زیانی بزرگ به مردم می رسد، چون آنها اهل کتاب هستند و مردم از آنها می پذیرند. و این پیکار را تا وقتی که جزیه بپردازند مقرر نموده است: ﴿حَتَّىٰ يُعۡطُواْ ٱلۡجِزۡيَةَ﴾ باید مالی را به عنوان فدیه بپردازند، تا مسلمین با آنها نجنگند و جان و مالشان در میان مسلمین در امان باشد. این جزیه، هر سال از ثروتمند و فقیر و متوسطِ آنان برحسب توانگری‌شان گرفته می‌شود، همان طور که عمر بن خطاب رضی الله عنه و دیگر امرای مسلمان چنین عمل نمودند. ﴿عَن يَدٖ﴾ یعنی باید با ذلت و خواری و با دست‌های خودشان بپردازند، و نباید آن را توسط خادم و کسی دیگر بفرستند، بلکه جز از دستان خودشان پذیرفته نمی شود. ﴿وَهُمۡ صَٰغِرُونَ﴾ در حالی که ذلیل و خوارند. پس وقتی که به این حالت افتادند و از مسلمین خواستند تا آنها را با گرفتن فدیه در مملکتشان بپذیرند، و تحت احکام و قدرت آنان باشند، و از شر و فتنه دست بردارند، و طبق شرایطی را که مسلمین در نظر گرفتند، پذیرفتند، شرایطی که قدرت و تکبر آنها را از بین می‌برد و باعث ذلت و خواری‌شان می‌گردد، بر امام یا جانشینش واجب است که پیمان جزیه گرفتن را با آنها منعقد کند. اگر چنین نباشد، به این صورت که به پیمان خود وفا نکنند، و جزیه را با دست‌های خود، و خوار و ذلیل نپردازند، جزیه گرفتن از آنان جایز نیست، بلکه باید به جنگ آنها رفت تا مسلمان شوند. جمهور علما که می‌گویند: «جز از اهل‌کتاب جزیه گرفته نمی‌شود، چون خداوند فقط گفته است از اهل کتاب جزیه بگیرید»، به این آیه استدلال کرده‌اند. اما غیر از اهل‌کتاب در موردشان چیزی جز جنگ بیان نشده است. پس باید با آنان جنگید تا مسلمان ‌شوند. در رابطه با گرفتن جزیه و استقرار اهل‌کتاب در سرزمین مسلمین، آتش پرستان نیز در زمرۀ آنان قرار دارند؛ چون پیامبر صلی الله علیه وسلم از مجوس هُجُر جزیه گرفت، و امیرالمؤمنین عمر نیز از ایرانیان آتش پرست جزیه گرفت. و گفته شده است که جزیه از همۀ کفار اعم از اهل کتاب و دیگران گرفته می‌شود؛ چون این آیه، بعد از فارغ شدن از جنگ با مشرکین عرب و شروعِ پیکار با اهل‌کتاب و امثالشان نازل شده است. پس این قید، خبر دادن از واقعیتِ موجود در آن زمان است نه بیان مفهوم آن. و دلیل این گفته آن است که از آتش پرستان جزیه گرفته شده است، حال آنکه آنها اهل کتاب نبودند. و از اصحاب و تابعین نیز به تواتر ثابت شده است که آنها با هرکس می‌جنگیدند، او را به یکی از این سه چیز فرامی‌خواندند: اسلام، پرداختن جزیه، جنگ. بدون اینکه میان فردی که اهل‌کتاب است و میان دیگری فرقی بگذارند.
التفاسير العربية:
وَقَالَتِ الْیَهُوْدُ عُزَیْرُ ١بْنُ اللّٰهِ وَقَالَتِ النَّصٰرَی الْمَسِیْحُ ابْنُ اللّٰهِ ؕ— ذٰلِكَ قَوْلُهُمْ بِاَفْوَاهِهِمْ ۚ— یُضَاهِـُٔوْنَ قَوْلَ الَّذِیْنَ كَفَرُوْا مِنْ قَبْلُ ؕ— قَاتَلَهُمُ اللّٰهُ ۚ— اَنّٰی یُؤْفَكُوْنَ ۟
پس از آنکه خداوند متعال به پیکار کردن با اهل کتاب دستور داد، به برخی از گفته‌ها و سخنان پلیدشان اشاره نمود تا مؤمنانی را که به خاطر پروردگار و دینشان غیرتشان به جوش می‌آید، تحریک شوند و با آنها بجنگند، و آنچه را در توان دارند، در راه مبارزه با آنها مبذول نمایند. پس فرمود: ﴿وَقَالَتِ ٱلۡيَهُودُ عُزَيۡرٌ ٱبۡنُ ٱللَّهِ﴾ و یهودیان گفتند: عزیر، پسر خدا است، و این گفتار و عقیدۀ همۀ آنها نبود، ولی دسته‌ای از آنان چنین اعتقادی را داشتند. پس این بر پلیدی و بدی یهودیان دلالت می‌نماید، به نحوی که آنها در این زمینه به ساحت مقدس خدا جرأت کرده و شکوه و بزرگی او را مورد طعنه قرار دادند. و گفته شده است که علت اینکه آنها می‌گفتند: «عزیر پسر خداست» این بود که وقتی پادشاهان بر بنی اسرائیل مسلط شدند و آنهارا کاملاً شکست دادند، و حاملان و علمای تورات را به قتل رساندند، بنی‌اسرائیل دریافتند که عزیر تورات‌را کاملاً حفظ نموده و از بردارد، و یا بیشتر آن را حفظ کرده است، و آن را بر آنان املا نمود و آنها برای خود نسخه نوشتند. به این خاطر چنین ادعای زشتی در مورد عزیر کردند. ﴿وَقَالَتِ ٱلنَّصَٰرَى ٱلۡمَسِيحُ ٱبۡنُ ٱللَّهِ﴾ و نصارا گفتند: عیسی، پسر مریم، پسر خداست. خداوند متعال فرمود: ﴿ذَٰلِكَ قَوۡلُهُم بِأَفۡوَٰهِهِمۡ﴾ این سخنی است [باطل] که آنها بر زبانشان می‌آورند، و دلیل و حجتی بر صحت آن ندارند، و کسی که به گفته‌های خود توجه نکند، هر سخنی را بر زبان جاری می‌کند؛ چون او دین و عقلی ندارد که وی را از گفتاری که می‌خواهد، باز بدارد. بنابراین فرمود: ﴿يُضَٰهِ‍ُٔونَ قَوۡلَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَبۡلُ﴾ این سخن آنان، مشابه سخن مشرکانی است که می‌گفتند: فرشتگان، دختران خدا هستند. گفتارشان مشابه سخن آنان است، و در باطل بودن مانند یکدیگر است. ﴿قَٰتَلَهُمُ ٱللَّهُۖ أَنَّىٰ يُؤۡفَكُونَ﴾ خداوند آنان را نابود کند، چگونه از حق روشن و آشکار به سوی سخن باطل آشکار بر می‌گردند!
التفاسير العربية:
اِتَّخَذُوْۤا اَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ اَرْبَابًا مِّنْ دُوْنِ اللّٰهِ وَالْمَسِیْحَ ابْنَ مَرْیَمَ ۚ— وَمَاۤ اُمِرُوْۤا اِلَّا لِیَعْبُدُوْۤا اِلٰهًا وَّاحِدًا ۚ— لَاۤ اِلٰهَ اِلَّا هُوَ ؕ— سُبْحٰنَهٗ عَمَّا یُشْرِكُوْنَ ۟
و بعید به نظر می‌آید که امت بزرگی بر چنین سخنی اتفاق نظر پیدا کنند، اما در این صورت نیز کمترین تفکر و تأملی، آدمی را به باطل بودن آن هدایت می‌نماید؛ چرا که آنها ﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ﴾ علما و دیرنشینان خود را ﴿أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ﴾ به جای خدا به الوهیت گرفتند، و آنچه را که خدا برایشان حرام نموده بود، برای آنان حلال کردند، پس آن را حلال شمردند، و آنچه را که خدا برایشان حلال نموده بود، برای آنان حرام کردند، پس آن‌را حرام انگاشتند. و برای آنها آئین و گفتارهایی که با دین پیامبران متضاد بود، مشروع نمودند، و بر این اساس از آنان پیروی کردند. نیز آنها در مورد مشایخ و دیرنشینان خود زیاده‌روی کردند، و آنها را تعظیم نمودند، و قبور آنان را همچون بت برگرفتند که به پرستش آن اقدام می‌کردند، و ذبایح خود را در پای آنها سر می‌بریدند، و دعا و فریاد ‌طلبی‌های خود را به محضر آنها عرضه می‌داشتند. ﴿وَٱلۡمَسِيحَ ٱبۡنَ مَرۡيَمَ﴾ و عیسی پسر مریم را به جای خدا به خدایی گرفتند، و با دستوری که خدا توسط پیامبرانش به آنها داده بود، مخالفت کردند. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾ حال آنکه بدیشان جز این دستور داده نشده بود که تنها خدای یگانه را بپرستند و بس؛ زیرا جز خدا، معبودی به حق نیست. پس دستور داده شده بودند تا عبادت و اطاعت را خالصانه برای خدا انجام دهند، و فقط نسبت به او محبت بورزند، و او را به فریاد بخوانند. اما آنها دستور خدا را کنار نهادند، و چیزهایی را شریک خدا ساختند که هیچ دلیلی بر روا بودن آنها فرو نفرستاده بود. ﴿سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا يُشۡرِكُونَ﴾ پاک و منزه است از آنچه آنها با او شریک می‌سازند، و بر او دروغ می‌بندند؛ زیرا آنان با این کار به ساحت مقدس خداوند متعرّض شده، و او را به چیزی متّصف می‌کنند که شایستۀ شکوه و بزرگی‌اش نیست، و خداوند متعال در اوصاف و افعال خود، برتر از هر چیزی است که بدو نسبت داده می‌شود و با کمال والای او منافی می‌باشد.
التفاسير العربية:
یُرِیْدُوْنَ اَنْ یُّطْفِـُٔوْا نُوْرَ اللّٰهِ بِاَفْوَاهِهِمْ وَیَاْبَی اللّٰهُ اِلَّاۤ اَنْ یُّتِمَّ نُوْرَهٗ وَلَوْ كَرِهَ الْكٰفِرُوْنَ ۟
وقتی روشن شد که یهود ونصاری دلیلی بر صحت گفته‌های خود ندارند، بلکه فقط دروغ و اراجیف به هم می‌بافند، خداوند متعال خبر داد که آنها ﴿يُرِيدُونَ أَن يُطۡفِ‍ُٔواْ نُورَ ٱللَّهِ بِأَفۡوَٰهِهِمۡ﴾ هدف آنان از این کار این است که می‌خواهند نور خدا را با سخنان خود خاموش گردانند. و نور خدا؛ همان دینی است که پیامبران را برای تبلیغ آن فرستاده، و کتاب‌ها را در تأیید آن نازل کرده است. و خداوند دین را نور نامیده است؛ چون تاریکی‌ها و جهالت و ادیان باطل به وسیلۀ آن روشن می‌شود. پس این دین حق است، و عمل کردن به آن، عمل کردن به حق و حقیقت است، و غیر از آن هرچه هست، باطل و عملِ به باطل است. پس یهودیان و نصارا، و مشرکانی که مانند آنها می‌باشند، می‌خواهند با گفته‌هایشان ـ‌که هیچ دلیلی بر صحت آن ندارند ـ نور خدا را خاموش گردانند، ﴿وَيَأۡبَى ٱللَّهُ إِلَّآ أَن يُتِمَّ نُورَهُۥ﴾ و خداوند نمی‌پذیرد، مگر اینکه نورش را کامل بگرداند؛ چون آن نور آشکار و درخشان است و اگر تمام مردم برای خاموش کردن آن جمع شوند، نمی‌توانند آن را خاموش کنند؛ زیرا کسی که این نور را فرو فرستاده است، همۀ بندگان تحت اختیار او هستند، و خداوند این نور را از شر هر کسی که نسبت به آن قصد بدی داشته باشد، مصون می‌دارد. بنابراین فرمود: ﴿وَيَأۡبَى ٱللَّهُ إِلَّآ أَن يُتِمَّ نُورَهُۥ﴾ و خداوند نمی‌پذیرد مگر اینکه نورش را کامل بگرداند، ﴿وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡكَٰفِرُونَ﴾ گر چه کافران خشنود نباشند، و برای نابود کردن آن تلاش کنند؛ زیرا تلاش آنها نمی‌تواند هیچ زیانی برساند.
التفاسير العربية:
هُوَ الَّذِیْۤ اَرْسَلَ رَسُوْلَهٗ بِالْهُدٰی وَدِیْنِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهٗ عَلَی الدِّیْنِ كُلِّهٖ ۙ— وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُوْنَ ۟
سپس خداوند متعال به تبیین نوری پرداخت که متعهّد شده است آن را حفظ نماید و به اتمام برساند، پس فرمود: ﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِينِ ٱلۡحَقِّ﴾ خداوند ذ‌اتی است که پیامبرش را با هدایت، که همانا علم مفید است، و همراه با دین راستین که عبارت از عمل صالح است، روانه کرده است. پس آنچه خداوند محمد صلی الله علیه وسلم را با آن فرستاده است شامل بیان حق، و مشخص کردن آن از باطل در رابطه با نام‌های خدا و صفات و کارها و احکام و اخبار وی می‌باشد. همچنان‌که این دین به هر مصلحتی که دل‌ها و ارواح و جسم‌ها را سود بخشد، از قبیل: خالص گرداندن دین برای خدای یگانه، و داشتنِ محبت خدا و پرستش او فرمان می‌دهد و به نیکی‌ها و اخلاق و عادت و اعمال صالح و آداب مفید دستور می‌دهد، و از هر آنچه که بر خلاف این است، از قبیل: اخلاق و کارهای زشت که برای قلب و جسم و دنیا و آخرت مضر است، نهی می‌کند. پس خداوند پیامبرش را همراه با هدایت و دین حق روانه کرده است، ﴿لِيُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّينِ كُلِّهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡمُشۡرِكُونَ﴾ تا آن را با حجت و دلیل و شمشیر بر سایر ادیان برتری ‌بخشد، گرچه مشرکان این را نپسندند، و در پی از بین بردن آن باشند و برای آن نقشه و دسیسه بکشند؛ زیرا نقشه و حیلۀ بد، جز به صاحبش زیان نمی‌رساند؛ و خداوند وعدۀ خود را حتماً کامل می‌گرداند و آنچه را که متعهد شده است، باید انجام پذیرد.
التفاسير العربية:
یٰۤاَیُّهَا الَّذِیْنَ اٰمَنُوْۤا اِنَّ كَثِیْرًا مِّنَ الْاَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیَاْكُلُوْنَ اَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَیَصُدُّوْنَ عَنْ سَبِیْلِ اللّٰهِ ؕ— وَالَّذِیْنَ یَكْنِزُوْنَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا یُنْفِقُوْنَهَا فِیْ سَبِیْلِ اللّٰهِ ۙ— فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ اَلِیْمٍ ۟ۙ
در اینجا خداوند بندگان مؤمن خویش را از بسیاری از علما و دیرنشینان اهل‌کتاب برحذر می‌دارد. که اموال مردم را به ناحق می‌خورند و مردم را از راه خدا باز می‌دارند. آنان اگر حقوقی از اموال مردم دریافت می‌دارند، و یا مردم از اموال خود به آنها می‌بخشند، به خاطر علم و عبادتشان است، و اینکه آنها اهل علم و دانش هستند و مردم را به راه راست هدایت می‌نمایند. اما اگر اموال مردم را بخورند و مردم را از راه خدا باز دارند، پس گرفتن اموال به این صورت حرام و ستم است؛ زیرا مردم مال‌های خود را بدانان نمی‌بخشند مگر به خاطر اینکه آنان را به راه راست راهنمایی کنند. و از جمله خوردن و گرفتن اموال مردم به ناحق، این است که مردم به آنان پول بدهند تا به نفع آنها فتوا صادر کنند، یا برای آنان به غیر از آنچه خدا نازل نموده است، حکم نمایند. پس باید از دو حالتِ علما و دیرنشینان برحذر بود؛ یکی اینکه اموال مردم را به ناحق می‌خورند، دوم اینکه مردم را از راه خدا باز می‌دارند. ﴿وَٱلَّذِينَ يَكۡنِزُونَ ٱلذَّهَبَ وَٱلۡفِضَّةَ﴾ و کسانی که طلا و نقره می‌اندوزند، و آن را نگاه می‌دارند، ﴿وَلَا يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ﴾ و آن را در راه‌های خیر که انسان را به خدا می‌رساند، خرج نمی‌کنند. اندوخته و دارایی حرام آن است که انسان نفقۀ واجب را از آن نپردازد، مانند اینکه زکات آن را نپردازد، یا مخارج واجب همسران یا خویشاوندان را ندهد، یا از خرج کردن آن در راه خدا ـ هرگاه که واجب باشد ـ امتناع ورزد.﴿فَبَشِّرۡهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٖ﴾ پس ایشان را به عذابی دردناک مژده بده.
التفاسير العربية:
یَّوْمَ یُحْمٰی عَلَیْهَا فِیْ نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوٰی بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوْبُهُمْ وَظُهُوْرُهُمْ ؕ— هٰذَا مَا كَنَزْتُمْ لِاَنْفُسِكُمْ فَذُوْقُوْا مَا كُنْتُمْ تَكْنِزُوْنَ ۟
سپس آن عذاب را تفسير نمود و فرمود: {يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ} روزی که اموال‌شان در آتش جهنم گداخته می‏شود، پس هر درهم و ديناری جدا گداخته می‏شود. {فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ} و در روز قيامت پيشانی و پهلو و پشت‌های ايشان با آن داغ می‏گردد، هر وقت سرد شوند دوباره داغ می‏شوند، در روزی که مدت آن به اندازه پنجاه هزار سال است. و از روی توبيخ و سرزنش به آنها گفته می‏شود: {هَذَا مَا كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا مَا كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ} اين همان چيزی است که برای خود اندوختيد، پس اينک بچشيد سزای آنچه را که می‏اندوختيد، پس خدا بر شما ستم نکرده است، بلکه شما خود بر خويشتن ستم کرديد و خود را با اين اموال اندوخته شده عذاب داديد. خداوند در اين دو آيه بيان می‏دارد که انسان در دوران ثروتمندی‏اش به يکی از اين دو صورت منحرف می‏شود، يا اينکه مالش را در راه باطل خرج می‏نمايد که جز ضرر محض هيچ سودی به او نمی‏رساند، مانند صرف کردن اموال در راه گناه و شهوت‏هايی که انسان را از طاعت خدا باز می‏دارد، و صرف کردن آن برای بازداشتن مردم از راه خدا، يا اينکه مخارج واجب و دادنی‏های لازم را از مال خود نمی‏پردازد. و نهی از چيزی در واقع امر به ضدّ آن است.
التفاسير العربية:
اِنَّ عِدَّةَ الشُّهُوْرِ عِنْدَ اللّٰهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِیْ كِتٰبِ اللّٰهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمٰوٰتِ وَالْاَرْضَ مِنْهَاۤ اَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ؕ— ذٰلِكَ الدِّیْنُ الْقَیِّمُ ۙ۬— فَلَا تَظْلِمُوْا فِیْهِنَّ اَنْفُسَكُمْ ۫— وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِیْنَ كَآفَّةً كَمَا یُقَاتِلُوْنَكُمْ كَآفَّةً ؕ— وَاعْلَمُوْۤا اَنَّ اللّٰهَ مَعَ الْمُتَّقِیْنَ ۟
خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّ عِدَّةَ ٱلشُّهُورِ عِندَ ٱللَّهِ﴾ همانا تعداد ماه‌ها در تقدیر و قضای الهی، ﴿ٱثۡنَا عَشَرَ شَهۡرٗا﴾ دوازده ماه است، و آن همین ماه‌های معروف می‌باشند. ﴿فِي كِتَٰبِ ٱللَّهِ﴾ در حکم قَدَ‌ری او، ﴿يَوۡمَ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ مِنۡهَآ أَرۡبَعَةٌ حُرُمٞۚ ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلۡقَيِّمُ﴾ در روزی که آسمان‌ها و زمین را آفرید و شب و روز را جاری کرد و اوقات آن را معین نمود. پس اوقات و شب و روز را بر این ماه‌های دوازده‌گانه تقسیم کرد. این است دین راست و درست. ﴿مِنۡهَآ أَرۡبَعَةٌ حُرُمٞ﴾ چهار ماه از آن حرام است، و آن عبارتند از: رجب، ذوالقعده، ذوالحجه، و محرم. و این ماه‌ها به خاطر حرمتی که دارند، و نیز به خاطر اینکه پیکار و جنگ در آنها حرام است، ماه حرام نامیده شده‌اند. ﴿فَلَا تَظۡلِمُواْ فِيهِنَّ أَنفُسَكُمۡ﴾ پس در این ماه‌ها بر خویشتن ستم نکنید. احتمال دارد که ضمیر «فیهن» به ﴿ٱثۡنَا عَشَرَ شَهۡرٗا﴾ برگردد. و خداوند بیان نموده که اینها جدول‌های زمانی مشخصی برای بندگان هستند که با طاعت خدا آباد می‌شوند. و باید خداوند را سپاس بگویند که با آن [=تعیین جداول زمانی] و معیّن کردنشان در راستای مصالح بندگان، بر آنان منت نهاده است. پس باید از ستم ورزیدن بر خویش در این اوقات برحذر شوند. و احتمال دارد که ضمیر به چهار ماه حرام برگردد که معنی آیه چنین می‌باشد: خداوند شما را به طور ویژه از ستم کردن در این چهار ماه برحذر داشته است، به خاطر اینکه ستم در این ماه‌ها، حرمت بیشتری دارد، و ستم کردن در این ماه‌ها از ستم کردن در دیگر ماه‌ها کیفر سخت‌تری دارد. یکی از مصادیق ستم نکردن، نهی از جنگ در این ماه‌ها است، بنا بر قول کسی که گفته است: حرمت جنگ و پیکار در ماه‌های حرام منسوخ نشده است، چرا که نصوص عامی در مورد تحریم پیکار در این ماه‌ها وارد شده است و باید به آنها عمل شود. برخی گفته‌اند: تحریم پیکار در این ماه‌ها منسوخ است و این از عموم آیاتی مانند: ﴿وَقَٰتِلُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ كَآفَّةٗ كَمَا يُقَٰتِلُونَكُمۡ كَآفَّةٗ﴾ استنباط می‌شود؛ یعنی با همۀ مشرکین و کسانی که به پروردگار جهانیان کافرند، بجنگید. نه اینکه با یکی بجنگید و با یکی نجنگید، بلکه همه را دشمنان خویش قرار بدهید، همان طور که آنها نیز نسبت به شما چنین اند، و همۀ اهل ایمان را دشمن خود قرار داده و هیچ شری را از مسلمین دریغ نمی‌دارند. و احتمال دارد که ﴿كَآفَّةٗ﴾ حال باشد برای «واو» در ﴿وَقَٰتِلُواْ﴾ ، پس معنی چنین می‌شود: همۀ شما با مشرکین پیکار کنید. پس در این حالت خیزش عمومی برای جنگ بر همۀ مؤمنان واجب می‌شود. اما چنین برداشت و تصوری حسب آیۀ ﴿وَمَاكَانَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةٗ...﴾ و شایسته نیست که مؤمنان همگی [برای جهاد] خارج شوند، منسوخ است. ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِينَ﴾ و بدانید که یاری و کمک خداوند همراه با پرهیزگاران است. پس باید در نهان و آشکار پرهیزگاری کنید و برای انجام دادن طاعت الهی تلاش نمایید، به ویژه به هنگام جنگیدن با کافران؛ زیرا در این حال ممکن است مؤمن، تقوا و پرهیزگاری را در رفتار با کافران حربی ترک نماید.
التفاسير العربية:
اِنَّمَا النَّسِیْٓءُ زِیَادَةٌ فِی الْكُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذِیْنَ كَفَرُوْا یُحِلُّوْنَهٗ عَامًا وَّیُحَرِّمُوْنَهٗ عَامًا لِّیُوَاطِـُٔوْا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللّٰهُ فَیُحِلُّوْا مَا حَرَّمَ اللّٰهُ ؕ— زُیِّنَ لَهُمْ سُوْٓءُ اَعْمَالِهِمْ ؕ— وَاللّٰهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْكٰفِرِیْنَ ۟۠
﴿ٱلنَّسِيٓءُ﴾ مراد به تاخیر انداختن می‌باشد که اهل جاهلیت در ماه‌های حرام انجام می‌دادند، و از جمله بدعت‌های باطلشان، این بود که آنها وقتی نیاز پیدا می‌کردند که در برخی از ماه‌های حرام بجنگند اما در عین حال می‌خواستند تعداد ماه‌های حرامی که خداوند جنگ در آنها را حرام نموده است رعایت کنند، برخی از ماه‌های حرام را به تاخیر یا تقدیم انداخته و یکی از ماه‌های حلال را به دلخواه خودشان به جای آن قرار می‌دادند، پس در این حالت جنگ‌را در آن حلال می‌شمردند و ماه حلال را حرام قرار می‌دادند. این کار همان‌طور که خداوند متعال از آنها خبر داده است، موجب فزونی در کفر و گمراهی‌شان است؛ چون اشکال‌هایی را در بر دارد، از آن جمله اینکه آنها آن را از نزد خود ساختند و به منزلۀ شرع و دین خدا قرار دادند، حال آنکه خدا و رسولش از آن مبرّا هستند. و از آن جمله اینکه آنها دین را تغییر دادند، پس حلال را حرام ساختند و حرام را حلال نمودند. دیگر اینکه آنها به گمان خود، خداوند و بندگانش را گول زدند و دین بندگان را برآنان مشتبه کردند، و نیرنگ و حیله را در دین خدا به کار گرفتند. و اینکه اگر همچنان بر عادت‌های مخالف با شریعت مداومت نمایند، زشتی این کار از دل دور می‌شود، و انجام دهندۀ آن گمان می‌برد که کار خوبی انجام می‌دهد، پس دچار اشتباه و گمراهی می‌گردد. بنابراین فرمود: ﴿يُضَلُّ بِهِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يُحِلُّونَهُۥ عَامٗا وَيُحَرِّمُونَهُۥ عَامٗا لِّيُوَاطِ‍ُٔواْ عِدَّةَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ﴾ کافران با آن گمراه می‌شوند، تا با تعداد ماه‌هایی که خدا حرام نموده است، مطابقت برقرار کنند و آنچه را که خدا حرام نموده است، حلال کنند. ﴿زُيِّنَ لَهُمۡ سُوٓءُ أَعۡمَٰلِهِمۡ﴾ شیطان کارهای بد را برای آنان آراسته است، و به سبب باور و عقیدۀ آراسته شده‌ای که در دل‌هایشان است، آن را خوب می‌دانند. ﴿وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾ و خداوند گروه کافران را هدایت نمی‌نماید؛ کسانی که دل‌هایشان آغشته به کفر و تکذیب است، و هر نشانه‌ای برایشان آورده شود، ایمان نمی‌آورند.
التفاسير العربية:
یٰۤاَیُّهَا الَّذِیْنَ اٰمَنُوْا مَا لَكُمْ اِذَا قِیْلَ لَكُمُ انْفِرُوْا فِیْ سَبِیْلِ اللّٰهِ اثَّاقَلْتُمْ اِلَی الْاَرْضِ ؕ— اَرَضِیْتُمْ بِالْحَیٰوةِ الدُّنْیَا مِنَ الْاٰخِرَةِ ۚ— فَمَا مَتَاعُ الْحَیٰوةِ الدُّنْیَا فِی الْاٰخِرَةِ اِلَّا قَلِیْلٌ ۟
بدان که بسیاری از آیات این سورۀ کریمه در رابطه با غزوۀ تبوک نازل شده است، آنگاه که پیامبر صلی الله علیه وسلم مسلمانان را برای جنگ با روم فراخواند و هوا گرم بود، و توشه کم و زندگی سخت بود، و مسلمانان در تنگدستی به سر می‌بردند. بنابراین برخی از مسلمین سست شدند و دل را به دنیا نهادند و بدین سبب خداوند آنان را سرزنش نمود، و آنان را برای جهاد تحریک کرد و فرمود: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾ ای مؤمنان! آیا به مقتضای ایمان و یقین عمل نمی‌کنید؟! یعنی برای انجام دستور خدا و تحصیل خشنودی وی و جهاد با دشمنانش و یاری دادن دینتان نمی‌شتابید؟﴿مَا لَكُمۡ إِذَا قِيلَ لَكُمُ ٱنفِرُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ ٱثَّاقَلۡتُمۡ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ﴾ چرا هنگامی که به شما گفته می‌شود: در راه خدا [برای جهاد] حرکت کنید، تنبلی نموده و به ماندن در خانه‌هایتان گرایش پیدا می‌کنید؟ ﴿أَرَضِيتُم بِٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا مِنَ ٱلۡأٓخِرَةِ﴾ آیا به زندگانی دنیا خشنود گشته‌اید؟ یعنی حالت شما مانند حالت کسی است که به زندگی دنیا خشنود گشته است و برای آن تلاش می‌نماید و به آخرت توجه نمی‌کند، انگار به آخرت ایمان نیاورده است. ﴿فَمَا مَتَٰعُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا﴾ پس زندگی دنیا که شما به آن گرایش پیدا نموده و بر آخرت مقدم داشته‌اید، ﴿إِلَّا قَلِيلٌ﴾ چیز کمی بیش نیست. آیا خداوند به شما عقل نداده است تا کارها را با آن مقایسه کنید و دریابید که کدام یک سزاوار ترجیح است؟ آیا دنیا نسبت به آخرت، کالای ارزشمندی محسوب می‌شود؟! مگر عمر انسان چقدر است که دنیا را آخرین هدف خویش قرار دهد، و سعی و تلاش و زحمت او از دایرۀ زندگی کوتاه دنیا که آکنده از کدورت‌ها و مملو از خطرهاست، فراتر نرود؟! پس بر چه اساسی دنیا را بر آخرت ترجیح می‌دهید؟ آخرتی که همۀ نعمت‌ها را در بر دارد، و در آن هر چه دل بخواهد و چشم لذت ببرد، وجود دارد و شما در آن جاودانه می‌مانید. سوگند به خدا هر کس ایمان در دل داشته، و دارای فکری درست باشد، دنیا را بر آخرت ترجیح نخواهد داد.
التفاسير العربية:
اِلَّا تَنْفِرُوْا یُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا اَلِیْمًا ۙ۬— وَّیَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَكُمْ وَلَا تَضُرُّوْهُ شَیْـًٔا ؕ— وَاللّٰهُ عَلٰی كُلِّ شَیْءٍ قَدِیْرٌ ۟
سپس خداوند آنها را ـ در صورت عدم حرکت و نرفتن به جهاد ـ تهدید کرد و فرمود: ﴿إِلَّا تَنفِرُواْ يُعَذِّبۡكُمۡ عَذَابًا أَلِيمٗا﴾ اگر برای جهاد حرکت نکنید، خداوند شما را در دنیا و آخرت عذاب دردناکی می‌دهد؛ زیرا بیرون نرفتن برای جهاد ـ ‌در حالتی که از شما خواسته می‌شود به منظور جهاد بیرون روید ـ از گناهان کبیره است و باعث سخت‌ترین عذاب می‌گردد؛ زیرا نرفتن به جهاد، زیان‌های فراوانی را در بر دارد؛ و کسی که به جهاد نرود، از فرمان خدا سرپیچی نموده و مرتکب کاری شده که خداوند از آن نهی کرده است، و او دین خدا را کمک نکرده و از کتاب خدا و شریعت او دفاع ننموده است، و برادران مسلمانش را علیه دشمنشان که در صدد ریشه کنی آنان و دینشان می‌باشد، یاری نکرده است. و چه بسا کسانی دیگر که ایمانشان ضعیف است، به او اقتدا کنند؛ و نیز کسانی که برای جهاد بپاخاسته‌اند، سست شوند. بنابراین چنین کسی سزاوار است که خداوند عذاب سختی را به او نوید دهد. پس فرمود: ﴿يُعَذِّبۡكُمۡ عَذَابًا أَلِيمٗا وَيَسۡتَبۡدِلۡ قَوۡمًا غَيۡرَكُمۡ وَلَا تَضُرُّوهُ شَيۡ‍ٔٗا﴾ اگر برای جهاد حرکت نکنید، شما را عذاب دردناکی می‌دهد و گروهی غیر از شما را جایگزینتان می‌سازد، سپس مثل شما نخواهند بود و هیچ زیانی به او نمی‌رسانید؛ زیرا خداوند متعال یاری کردن دینش، و برتر قرار دادن سخنش را تضمین کرده است؛ پس فرق نمی‌کند چه دستور خدا را فرمان برید یا اینکه آن را به پشت سرتان بیندازید. ﴿وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ﴾ و خداوند بر هر چیزی توانا است؛ هرعملی را که بخواهد، می‌تواند انجام دهد و هیچ کس نمی‌تواند او را شکست ‌دهد.
التفاسير العربية:
اِلَّا تَنْصُرُوْهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّٰهُ اِذْ اَخْرَجَهُ الَّذِیْنَ كَفَرُوْا ثَانِیَ اثْنَیْنِ اِذْ هُمَا فِی الْغَارِ اِذْ یَقُوْلُ لِصَاحِبِهٖ لَا تَحْزَنْ اِنَّ اللّٰهَ مَعَنَا ۚ— فَاَنْزَلَ اللّٰهُ سَكِیْنَتَهٗ عَلَیْهِ وَاَیَّدَهٗ بِجُنُوْدٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِیْنَ كَفَرُوا السُّفْلٰی ؕ— وَكَلِمَةُ اللّٰهِ هِیَ الْعُلْیَا ؕ— وَاللّٰهُ عَزِیْزٌ حَكِیْمٌ ۟
اگر پیامبر خدا -محمد صلی الله علیه وسلم- را یاری نکنید، خداوند به شما نیازی ندارد و شما به او زیانی نمی‌رسانید؛ زیرا هنگامی که ایشان در سخت‌ترین شرایط بود، خداوند کمکش کرد، ﴿إِذۡ أَخۡرَجَهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ﴾ بدانگاه که کافران او را از مکه بیرون کردند و خواستند او را بکشند، و در این مورد تلاش کردند و به شدت برای کشتن او حریص بودند، و او را مجبور کردند تا از شهر مکه بیرون رود. ﴿ثَانِيَ ٱثۡنَيۡنِ﴾ درحالی که یکی از دو تن بود، پیامبر صلی الله علیه وسلم و ابوبکر صدیق بودند. ﴿إِذۡ هُمَا فِي ٱلۡغَارِ﴾ هنگامی که آن دو در غار بودند؛ یعنی وقتی که از مکه بیرون رفتند، در جنوب مکه به غار ثور پناه بردند، و در آن ماندند تا کفار از دنبال کردن آنان دست بردارند. پس آن دو، در حالت سخت و مشقت باری بودند؛ زیرا دشمنان از هر طرف بیرون آمده بودند و آنها را می‌جستند، تا آنان را بکشند. پس خداوند چنان پیروزی و نصری را نصیب آنان نمود که به هیچ دلی راه نمی‌یابد. ﴿إِذۡ يَقُولُ لِصَٰحِبِهِۦ﴾ آنگاه که پیامبر صلی الله علیه وسلم خطاب به همراهش ابوبکر صدیق که غمگین و مضطرب بود، فرمود: ﴿لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَا﴾ غم مخور، یاری و کمک خداوند با ماست.﴿فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ﴾ پس خداوند ثبات و آرامش و سکونتی که دل‌را آرام می‌نماید، بر او نازل نمود. بنابراین وقتی که همراهش پریشان شد او را به آرامش دعوت کرد و فرمود: ﴿لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَا﴾ غم مخور، خدا با ماست. ﴿وَأَيَّدَهُۥ بِجُنُودٖ لَّمۡ تَرَوۡهَا﴾ و او را با سپاهیانی یاری کرد که شما آنان را نمی‌دیدید، و آنها فرشتگان بزرگوار بودند که خداوند آنها را نگهبانان پیامبر قرار داد. ﴿وَجَعَلَ كَلِمَةَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱلسُّفۡلَىٰ﴾ و سخن کافران را فروتر، افتاده و شکست خورده قرار داد، چون کافران خشمگین بودند و گمان می‌بردند می‌توانند پیامبر صلی الله علیه وسلم را دستگیر کنند و بکشند. پس تمام توان خود را برای این منظور به کار بردند، و خداوند آنها را رسوا کرد و به هدفشان نرسیدند. و پیامبرش را با دور کردن کافران از وی، یاری کرد، و این همان نصر و کمکی است که در اینجا ذکر شده است؛ زیرا یاری خدا بر دو نوع است: اول، یاری کردن مسلمین، و آن زمانی است که در صدد حمله به دشمن باشند؛ به این صورت که خداوند آنچه را که در پی آنند، برایشان محقق می‌نماید و بر دشمن پیروز و چیره می‌شوند. دوم، یاری کردن مستضعف و ناتوانی که دشمنِ توانا به او چشم طمع دوخته است؛ پس یاری خداوند نسبت به او این است که دشمنش را از او دور نماید، و از وی دفاع کند. چه بسا این کمک و یاری، مفیدترینِ دو کمک و یاری باشد. و یاری خداوند نسبت به پیامبرش بدانگاه که کافران او و همسفرش را از مکه بیرون کردند، از این نوع بود. ﴿وَكَلِمَةُ ٱللَّهِ هِيَ ٱلۡعُلۡيَا﴾ و کلمات و سخنان قدَری و دینی خدا، بر سخن دیگران برتری دارد. از جمله سخنان او این است: ﴿وَكَانَ حَقًّا عَلَيۡنَا نَصۡرُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾ و یاری کردن مؤمنان حقی است بر ما، ﴿إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَيَوۡمَ يَقُومُ ٱلۡأَشۡهَٰدُ﴾ بی‌گمان ما پیامبرانِ خود و مؤمنان را، در زندگانی دنیا و در روزی که خلایق برای حساب به پا می‌ایستند، یاری می‌کنیم، ﴿ وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ﴾ و بی گمان لشکریان ما پیروزند. پس دین خدا، به وسیلۀ حجت‌های روشن و نشانه‌های آشکار و کمک و یاری پادشاه یاری‌دهنده، بر همۀ ادیان پیروز می‌شود. ﴿وَٱللَّهُ عَزِيزٌ﴾ خداوند تواناست و هیچ کس نمی‌تواند او را شکست دهد، و هیچ کس نمی‌تواند از دست او فرار کند. ﴿حَكِيمٌ﴾ و با حکمت است و هر چیزی را در جای آن قرار می‌دهد. و گاهی خداوند یاری کردن مؤمنان را بر حسب حکمت خویش به تاخیر می‌اندازد. در این آیۀ کریمه از فضیلت ابوبکر صدیق و ویژگی بارز وی که هیچ کس در میان این امت آن ویژگی را ندارد، بحث به میان آمده است، و آن فضیلت همراهی پیامبر خداست. همۀ مسلمین اجماع دارند که منظور از همراه پیامبر در این آیه، ابوبکر صدیق است. بنابراین هرکس که همراهی ابوبکر با پیامبر صلی الله علیه وسلم را انکار نماید، کافر شمرده‌اند؛ چون او منکر چیزی است که قرآن به صراحت آن را گفته است. در این آیه به فضیلت آرامش نیز اشاره شده است. بدون شک بزرگ‌ترین نعمت خدا بر بنده به هنگام سختی‌ها و ترس‌ها، آرامش است؛ و این آرامش بر حسب شناخت بنده نسبت به خدا، و اعتماد او به وعدۀ راستین پروردگارش، و برحسب ایمان و شجاعتش خواهد بود. در این آیه نیز اشاره شده است که گاهی اوقات بندگان خاص و صدیق خدا، دچار غم و اندوه می‌شوند، هرچند که بهتر آن است – هر گاه غم بر بنده سایه افکند – تلاش نماید که آن را از خود دور کند؛ چون غم و اندوه، دل را ضعیف نموده، و عزم و اراده را سست می‌گرداند.
التفاسير العربية:
اِنْفِرُوْا خِفَافًا وَّثِقَالًا وَّجَاهِدُوْا بِاَمْوَالِكُمْ وَاَنْفُسِكُمْ فِیْ سَبِیْلِ اللّٰهِ ؕ— ذٰلِكُمْ خَیْرٌ لَّكُمْ اِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُوْنَ ۟
خداوند متعال با تحریک بندگانش برای حرکت به سوی جهاد در راه او، به آنها می‌فرماید: ﴿ٱنفِرُواْ خِفَافٗا وَثِقَالٗا﴾ سبک‌بار و سنگین‌بار بیرون آیید؛ یعنی در سختی و آسانی، و در خوشی و ناخوشی، و در گرما و سرما، و در همۀ احوال، ﴿وَجَٰهِدُواْ بِأَمۡوَٰلِكُمۡ وَأَنفُسِكُمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ﴾ یعنی تلاش خود را در این مورد مبذول دارید، و آنچه از مال و جان در توان دارید، برای جهاد به کار بگیرید. و این بیانگر آن است ـ ‌همان‌طور که جهاد کردن با جان واجب است ـ جهاد با مال نیز به هنگام نیاز واجب است. سپس فرمود: ﴿ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ﴾ اگر بدانید، جهاد با مال و جان از نشستن و نرفتن به جهاد برایتان بهتر است؛ چون در جهاد کردن با مال و جان، رضای خدا حاصل می‌شود، و انسان در پیشگاه خدا به مقام‌های بلند دست می‌یابد، و دین خدا را یاری می‌کند و در زمرۀ لشکریان خوب خدا قرار می‌گیرد.
التفاسير العربية:
لَوْ كَانَ عَرَضًا قَرِیْبًا وَّسَفَرًا قَاصِدًا لَّاتَّبَعُوْكَ وَلٰكِنْ بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّةُ ؕ— وَسَیَحْلِفُوْنَ بِاللّٰهِ لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَكُمْ ۚ— یُهْلِكُوْنَ اَنْفُسَهُمْ ۚ— وَاللّٰهُ یَعْلَمُ اِنَّهُمْ لَكٰذِبُوْنَ ۟۠
﴿لَوۡ كَانَ عَرَضٗا قَرِيبٗا﴾ اگر بیرون رفتن برای طلب کالای نزدیک و منافع دنیوی، ﴿وَسَفَرٗا قَاصِدٗا﴾ و [برای] سفری نزدیک و آسان بود ﴿لَّٱتَّبَعُوكَ﴾ قطعاً از تو پیروی می‌کردند، به خاطر اینکه مشقت زیادی درآن نبود، ﴿وَلَٰكِنۢ بَعُدَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلشُّقَّةُ﴾ ولی مسافت بر آنان دور آمد، و سفر برایشان مشکل شد، بنابراین از تو روی گرداندند و تنبلی کردند. این از نشانه‌های عبودیت نیست بلکه بندۀ حقیقی کسی است که در هر حال بندگی پروردگارش را انجام دهد، و عبادت‌های سنگین و ساده را ادا کند، پس چنین کسی در هر حال بندۀ خداست. ﴿وَسَيَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ لَوِ ٱسۡتَطَعۡنَا لَخَرَجۡنَا مَعَكُمۡ﴾ و به خدا سوگند می‌خورند آنها چون عذری داشته‌اند، از آمدن به جنگ باز مانده اند، به گونه‌ای که نتوانسته‌اند برای جنگ بیرون آیند. ﴿يُهۡلِكُونَ أَنفُسَهُمۡ﴾ با نشستن و دروغ گفتن و خلاف واقعیت گفتن، خود را هلاک می‌نمایند ﴿وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ إِنَّهُمۡ لَكَٰذِبُونَ﴾ و خداوند می‌داند که آنان دروغ می‌گویند. این سرزنشِ منافقان است، کسانی که در غزوۀ تبوک از پیامبر  صلی الله علیه وسلم بازماندند، و عذر‌های دروغین را پیشه کردند. و پیامبر صلی الله علیه وسلم فقط به خاطر اینکه عذر آوردند، از آنها در گذشت، بدون اینکه آنان را بیازماید تا راستگو و دروغگو برای او مشخص گردد. بنابراین خداوند پیامبر را به خاطر اینکه بلافاصله عذر آنها را پذیرفت، سرزنش نمود و فرمود:
التفاسير العربية:
عَفَا اللّٰهُ عَنْكَ ۚ— لِمَ اَذِنْتَ لَهُمْ حَتّٰی یَتَبَیَّنَ لَكَ الَّذِیْنَ صَدَقُوْا وَتَعْلَمَ الْكٰذِبِیْنَ ۟
خداوند متعال به پیامبرش صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: ﴿عَفَا ٱللَّهُ عَنكَ﴾ خداوند تو را ببخشاید و تو را به‌خاطر آنچه کردی، بیامرزد. ﴿لِمَ أَذِنتَ لَهُمۡ﴾ چرا به آنان اجازۀ ماندن دادی؟ ﴿حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكَ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْ وَتَعۡلَمَ ٱلۡكَٰذِبِينَ﴾ پیش از آنکه برای تو روشن گردد که ایشان راستگویند یا بدانی چه کسانی دروغگویند. روشن شدن این موضوع هم آن است که آنان را امتحان نمایی، تا برای تو راستگو از دروغگو مشخص شود؛ آنگاه کسی را که عذری دارد، معذور بدانی و آن کس را که عذری ندارد، معذور ندانی.
التفاسير العربية:
لَا یَسْتَاْذِنُكَ الَّذِیْنَ یُؤْمِنُوْنَ بِاللّٰهِ وَالْیَوْمِ الْاٰخِرِ اَنْ یُّجَاهِدُوْا بِاَمْوَالِهِمْ وَاَنْفُسِهِمْ ؕ— وَاللّٰهُ عَلِیْمٌۢ بِالْمُتَّقِیْنَ ۟
سپس خداوند خبر داد کسانی که به خدا و روز قیامت ایمان دارند، برای ترک جهاد با مال‌ها و جان‌هایشان از تو اجازه نمی‌خواهند؛ چون علاقه به خیر و ایمان که در آنها وجود دارد، آنان را بر جهاد وادار می‌نماید، بدون اینکه تحریک‌کننده‌ای آنان را بر این کار تحریک نماید. و آنان بدون عذر، هرگز برای نرفتن به جهاد از تو اجازه نمی‌خواهند. ﴿وَٱللَّهُ عَلِيمُۢ بِٱلۡمُتَّقِينَ﴾ و خداوند به پرهیزگاران دانا است. پس بر آنچه از تقوا و پرهیزگاری که انجام داده‌اند، پاداششان می‌دهد. و او خبر داده است که یکی از علامت‌های پرهیزگاران این است که برای ترک جهاد اجازه نمی‌خواهند.
التفاسير العربية:
اِنَّمَا یَسْتَاْذِنُكَ الَّذِیْنَ لَا یُؤْمِنُوْنَ بِاللّٰهِ وَالْیَوْمِ الْاٰخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوْبُهُمْ فَهُمْ فِیْ رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُوْنَ ۟
﴿إِنَّمَا يَسۡتَ‍ٔۡذِنُكَ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱرۡتَابَتۡ قُلُوبُهُمۡ﴾ فقط آنان از تو اجازه می‌خواهند، که به خدا و روز قیامت ایمان نمی‌آورند، و دل‌هایشان دچار شک و تردید است؛ یعنی ایمانی کامل و یقینی راستین ندارند، بنابراین علاقه‌شان به کار خیر کم است، و از پیکار و جنگیدن می‌ترسند، و اجازه می‌خواهند که جنگ نکنند. ﴿ فَهُمۡ فِي رَيۡبِهِمۡ يَتَرَدَّدُونَ﴾ پس آنان همواره در شک و سرگردانی هستند.
التفاسير العربية:
وَلَوْ اَرَادُوا الْخُرُوْجَ لَاَعَدُّوْا لَهٗ عُدَّةً وَّلٰكِنْ كَرِهَ اللّٰهُ انْۢبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِیْلَ اقْعُدُوْا مَعَ الْقٰعِدِیْنَ ۟
خداوند متعال می‌فرماید: منافقانی که از رفتن به جهاد باز مانده‌اند، قرینه‌های آشکاری وجود دارد مبنی بر اینکه آنها به طور کلی قصد بیرون رفتن برای جهاد را نداشته‌اند، و عذرهایی که می‌آورند، باطل است؛ زیرا عذر، مانعی است که آدمی را از رفتن باز می‌دارد. وقتی که بنده به اندازۀ توان خود تلاش نماید، و برای فراهم کردن اسباب بیرون رفتن تلاش کند، سپس مانعی شرعی او را باز دارد، معذور به حساب می‌آید، ولی این منافقان، ﴿وَلَوۡ أَرَادُواْ ٱلۡخُرُوجَ لَأَعَدُّواْ لَهُۥ عُدَّةٗ﴾ اگر می‌خواستند، اسبابی را که در توانشان بود، برای رفتن به کار می‌گرفتند؛ اما چون برای رفتن به جهاد خود را آماده نکردند، معلوم می‌شود که آنها قصد بیرون رفتن را نداشته اند. ﴿وَلَٰكِن كَرِهَ ٱللَّهُ ٱنۢبِعَاثَهُمۡ﴾ ولی خداوند بیرون شدن و حرکت کردن آنها را تأیید نکرد، و نپسندید که همراه با شما برای جنگ بیرون روند، ﴿فَثَبَّطَهُمۡ﴾ پس خداوند در تقدیر و قضای خود، آنان را از بیرون رفتن و حرکت بازداشت، گرچه آنها را به حرکت کردن دستور داد، و آنان را برای جهاد تحریک نمود، و به آنان توانایی بیرون رفتن را داد، اما از روی حکمت خویش نخواست آنها را یاری کند، بلکه آنها را خوار نمود و از حرکت بازداشت. ﴿وَقِيلَ ٱقۡعُدُواْ مَعَ ٱلۡقَٰعِدِينَ﴾ و گفته شد: «بنشینید با نشستگان، از قبیل زنان و کسانی که معذور هستند.»
التفاسير العربية:
لَوْ خَرَجُوْا فِیْكُمْ مَّا زَادُوْكُمْ اِلَّا خَبَالًا وَّلَاۡاَوْضَعُوْا خِلٰلَكُمْ یَبْغُوْنَكُمُ الْفِتْنَةَ ۚ— وَفِیْكُمْ سَمّٰعُوْنَ لَهُمْ ؕ— وَاللّٰهُ عَلِیْمٌۢ بِالظّٰلِمِیْنَ ۟
سپس خداوند حکمت این کار را بیان کرد و فرمود: ﴿لَوۡ خَرَجُواْ فِيكُم مَّا زَادُوكُمۡ إِلَّا خَبَالٗا﴾ اگر آنان همراه با شما بیرون می‌آمدند، چیزی جز کمبود به شما نمی‌افزودند. ﴿وَلَأَوۡضَعُواْ خِلَٰلَكُمۡ﴾ و برای فتنه انگیزی و ایجاد شرارت میان شما، تلاش کرده و گروه متحد و یکپارچۀ شما را متفرق می‌کردند، ﴿يَبۡغُونَكُمُ ٱلۡفِتۡنَةَ﴾ آنان به شدت علاقه مند هستند تا شما را دچار فتنه‌کنند و میان شما دشمنی بیندازند، ﴿وَفِيكُمۡ﴾ و در میان شما مردمانی هستند که عقلشان ضعیف است و، ﴿سَمَّٰعُونَ لَهُمۡ﴾ دعوت آنها را می‌پذیرند، و فریب آنان را می‌خورند. پس به شدت بر شکست خوردن و خواری‌تان و انداختن شر میان شما و باز داشتن شما از دشمنتان حریص اند، و در میان شما کسانی هستند که سخن آنها را می‌پذیرند، و از آنان می‌خواهند که ایشان را نصیحت نمایند، به همین جهت شری که از بیرون آمدن آنها به همراه مؤمنان پدید می‌آید، بسیار بزرگ و خطرناک است. پس حکمت است، که آنان را از بیرون رفتن با بندگان مؤمن خود بازداشت! و این از روی رحمت و لطفی بود که نسبت به آنان داشت، تا آنچه را که به آنان سود نمی‌رساند بلکه ضرر می‌رساند از آنها دور سازد. ﴿وَٱللَّهُ عَلِيمُۢ بِٱلظَّٰلِمِينَ﴾ و خداوند به ستمگران داناست، پس بندگانش را یاد می‌دهد که چگونه از آنها بپرهیزند، و مفاسدی را که بر اثر اختلاط با آنها پدید می‌آید، برایشان بیان می‌دارد.
التفاسير العربية:
لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَقَلَّبُوْا لَكَ الْاُمُوْرَ حَتّٰی جَآءَ الْحَقُّ وَظَهَرَ اَمْرُ اللّٰهِ وَهُمْ كٰرِهُوْنَ ۟
سپس بیان فرمود که آنها در شر و بدی سابقۀ طولانی دارند. پس فرمود: ﴿لَقَدِ ٱبۡتَغَوُاْ ٱلۡفِتۡنَةَ مِن قَبۡلُ﴾ بی‌گمان پیش از این [نیز] فتنه جویی کردند؛ یعنی وقتی که شما به مدینه هجرت نمودید، آنها برای ایجاد فتنه تلاش کردند. ﴿وَقَلَّبُواْ لَكَ ٱلۡأُمُورَ﴾ و با رایزنی و به کار گرفتن حیله و اندیشیدن نیرنگ‌ها، در صدد باطل کردن دعوت شما و شکست دادن دینتان برآمدند، و در این باره کوتاهی نکردند. ﴿حَتَّىٰ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَظَهَرَ أَمۡرُ ٱللَّهِ وَهُمۡ كَٰرِهُونَ﴾ تا آنکه یاری خدا فرا رسید، و کار خدا با آنکه آنان نمی‌پسندیدند، پیروز شد. پس، نیرنگ و باطل آنها نابود گردید. بنابراین چنین کسانی سزاوارند تا خداوند بندگان مؤمن خود را از آنان برحذر دارد، و مؤمنان به بیرون نیامدن آنان برای جنگ مبالات نکنند.
التفاسير العربية:
وَمِنْهُمْ مَّنْ یَّقُوْلُ ائْذَنْ لِّیْ وَلَا تَفْتِنِّیْ ؕ— اَلَا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوْا ؕ— وَاِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیْطَةٌ بِالْكٰفِرِیْنَ ۟
﴿وَمِنۡهُم مَّن يَقُولُ﴾ و در میان این منافقان کسی هست که برای نیامدن به جنگ اجازه می‌گیرد و عذر عجیب و غریب آورده و می‌گوید: ﴿ٱئۡذَن لِّي﴾ به من اجازه بده تا بمانم، ﴿وَلَا تَفۡتِنِّيٓ﴾ و مرا در بیرون رفتن دچار فتنه مکن؛ زیرا اگر من بیرون بیایم و زنان «بنی اصفر» را ببینم، نمی‌توانم خودم را کنترل کنم. همان طور که «جد بنی قیس» این را گفت، و سخنش - خداوند او را در روز قیامت رسوا کند- چیزی جز ریا و نفاق نبود. با زبان می‌گفت: «هدف خوبی دارم؛ زیرا بیرون رفتن من باعث فتنه و قرار گرفتن در معرض شر می‌شود، و بیرون نرفتنم باعث مصونیت از فتنه و دست نگاه داشتن از شر می‌گردد.» خداوند متعال با بیان اینکه این سخن دروغ است، فرمود: ﴿أَلَا فِي ٱلۡفِتۡنَةِ سَقَطُواْ﴾ آگاه باش که در فتنه افتاده‌اند؛ زیرا به فرض اینکه در هدفش صداقت داشته باشد، اما باز در اثر باز ماندن و نرفتن به جنگ، فساد و فتنۀ بزرگی پدید می‌آید، و آن نافرمانی خدا و پیامبر و جرأت کردن برای ارتکاب گناه بزرگ می‌باشد. اما بیرون رفتن و به فتنه مبتلا شدن، نسبت به شرکت نکردن در جنگ، فساد کمتری دارد، و فقط گمان مبتلا شدن به آن می‌رود. با اینکه هدفِ این گوینده، جز شرکت نکردن در جنگ نبود. بنابراین خداوند به آنها هشدار داد و فرمود: ﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةُۢ بِٱلۡكَٰفِرِينَ﴾ و به راستی که جهنم در بر گیرندۀ کافران است و آنها راه فرار و گریزی از آن ندارند و از آن نجات پیدا نمی‌کنند.
التفاسير العربية:
اِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ ۚ— وَاِنْ تُصِبْكَ مُصِیْبَةٌ یَّقُوْلُوْا قَدْ اَخَذْنَاۤ اَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ وَیَتَوَلَّوْا وَّهُمْ فَرِحُوْنَ ۟
خداوند متعال با بیان اینکه منافقان دشمنان حقیقی هستند و از دین متنفرند، می‌فرماید: ﴿إِن تُصِبۡكَ حَسَنَةٞ﴾ اگر نیکی به تو برسد، از قبیل: پیروز شدن بر دشمن، ﴿تَسُؤۡهُمۡ﴾ آنان را اندوهگین و غمگین می‌کند، ﴿وَإِن تُصِبۡكَ مُصِيبَةٞ﴾ و اگر مصیبتی به شما دست دهد، از قبیل: پیروز شدن دشمن بر شما، ﴿يَقُولُواْ﴾ با افتخار و بالیدن به سلامتی خود، و اینکه همراه تو شرکت نجسته‌اند، می‌گویند: ﴿قَدۡ أَخَذۡنَآ أَمۡرَنَا مِن قَبۡلُ﴾ ما پرهیز نمودیم و کارهایی کردیم که ما را از افتادن در چنین مصیبتی نجات داد. ﴿وَيَتَوَلَّواْ وَّهُمۡ فَرِحُونَ﴾ و شادمان از مصیبتی که برای تو پیش آمده است، و از اینکه با تو مشارکت نکرده اند، بر می‌گردند.
التفاسير العربية:
قُلْ لَّنْ یُّصِیْبَنَاۤ اِلَّا مَا كَتَبَ اللّٰهُ لَنَا ۚ— هُوَ مَوْلٰىنَا ۚ— وَعَلَی اللّٰهِ فَلْیَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُوْنَ ۟
خداوند در حالی که سخنان آنان را رد می‌نماید، می‌فرماید: ﴿قُل لَّن يُصِيبَنَآ إِلَّا مَا كَتَبَ ٱللَّهُ لَنَا﴾ بگو: «هرگز به ما چیزی نمی‌رسد، جز آنچه خداوند برایمان مقرر نموده»، و در لوح محفوظ قرار داده است. ﴿هُوَ مَوۡلَىٰنَا﴾ او در امور دینی و دنیوی، سرپرست و یاور ما است. پس باید به تقدیرات او راضی باشیم، و ما اختیاری نداریم و هیچ کاری در دست ما نیست. ﴿وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ﴾ و مؤمنان باید در جلب منافع و مصالح خود و دور کردن زیان‌هایشان، بر خدا اعتماد و تکیه نمایند، و باید در به دست آوردن خواسته‌هایشان، به او اعتماد نمایند. پس هر کس که بر او توکل نماید، ناکام نمی‌گردد؛ ولی هر کس به غیر او توکل کند، خوار می‌گردد و شکست می‌خورد و به آرزوهایش دست نمی‌یابد.
التفاسير العربية:
قُلْ هَلْ تَرَبَّصُوْنَ بِنَاۤ اِلَّاۤ اِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ ؕ— وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ اَنْ یُّصِیْبَكُمُ اللّٰهُ بِعَذَابٍ مِّنْ عِنْدِهٖۤ اَوْ بِاَیْدِیْنَا ۖؗۗ— فَتَرَبَّصُوْۤا اِنَّا مَعَكُمْ مُّتَرَبِّصُوْنَ ۟
به منافقان که چشم به راهند تا مصیبت‌هایی به شما برسد، بگو: «دربارۀ ما منتظر چه چیزی هستید؟» شما در مورد ما جز چیزی که نهایتاً به سود ماست، انتظار نمی‌کشید؛ و آن، یکی از دو امر نیکو است: یا بر دشمنان پیروز می‌شویم و پاداش آخرت و دنیا را به دست می‌آوریم، و یا اینکه شهید می‌شویم که شهادت بالاترین مقام در نزد خدا است. ولی ما دربارۀ شما منافقان انتظار داریم که خداوند به عذابی از جانب خویش گرفتارتان سازد که ما در آن دخالتی نداریم. یا اینکه شما را با دستان ما عذاب دهد، به این صورت که ما را بر شما مسلط نماید تا شما را به قتل برسانیم. ﴿فَتَرَبَّصُوٓاْ﴾ پس برای ما چشم به راه خیر باشید، ﴿إِنَّا مَعَكُم مُّتَرَبِّصُونَ﴾ و ما برای شما انتظار شر را داریم.
التفاسير العربية:
قُلْ اَنْفِقُوْا طَوْعًا اَوْ كَرْهًا لَّنْ یُّتَقَبَّلَ مِنْكُمْ ؕ— اِنَّكُمْ كُنْتُمْ قَوْمًا فٰسِقِیْنَ ۟
خداوند متعال با بیان باطل بودن بخشش‌های منافقان و بیان علت باطل بودن آن می‌فرماید: ﴿قُلۡ أَنفِقُواْ طَوۡعًا أَوۡ كَرۡهٗا﴾ به آنان بگو: چه از روی اختیار و چه از روی ناخوشی و اجبار انفاق کنید، ﴿لَّن يُتَقَبَّلَ مِنكُمۡ﴾ هرگز چیزی از اعمالتان پذیرفته نمی‌شود. ﴿إِنَّكُمۡ كُنتُمۡ قَوۡمٗا فَٰسِقِينَ﴾ بی‌گمان شما گروهی نافرمان هستید، و از طاعت خدا بیرون رفته‌اید.
التفاسير العربية:
وَمَا مَنَعَهُمْ اَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقٰتُهُمْ اِلَّاۤ اَنَّهُمْ كَفَرُوْا بِاللّٰهِ وَبِرَسُوْلِهٖ وَلَا یَاْتُوْنَ الصَّلٰوةَ اِلَّا وَهُمْ كُسَالٰی وَلَا یُنْفِقُوْنَ اِلَّا وَهُمْ كٰرِهُوْنَ ۟
سپس خداوند صفت فسق و چگونگی کارهایشان را بیان کرده و می‌فرماید: ﴿وَمَا مَنَعَهُمۡ أَن تُقۡبَلَ مِنۡهُمۡ نَفَقَٰتُهُمۡ إِلَّآ أَنَّهُمۡ كَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَبِرَسُولِهِۦ﴾ و هیچ چیز مانع پذیرفته شدن بخشش‌های آنان نشد، جز اینکه به خدا و پیامبرش کفر ورزیدند؛ و شرط پذیرفته شدن اعمال، ایمان است، و ایشان نه ایمانی دارند و نه عمل صالحی؛ حتی نماز که بهترین اعمال بدنی است هرگاه برای آن بپاخیزند، با تنبلی و بی‌حالی می‌ایستند، و خداوند متعال این حالت آنان را چنین بیان کرده است: ﴿وَلَا يَأۡتُونَ ٱلصَّلَوٰةَ إِلَّا وَهُمۡ كُسَالَىٰ﴾ و جز با بی‌حالی و تنبلی به نماز نمی‌آیند. و از بس که آن را سنگین و دشوار می‌دانند، نزدیک است آن را انجام ندهند. ﴿وَلَا يُنفِقُونَ إِلَّا وَهُمۡ كَٰرِهُون﴾ و جز از روی ناچاری، احسان و بخشش نمی‌کنند و از این عمل هیچ احساس آرامش و اطمینانی به آنان دست نمی‌دهد. در اینجا کسی که همانند آنان عمل نماید، به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است. و شایسته است که بنده با اشتیاق و نشاط بدنی و قلبی به نماز بایستد، و با سینه‌ای فراخ و قلبی استوار انفاق کند و به پاداش و ذخیره شدن آن در نزد خدای یگانه امید داشته باشد، و خود را با منافقان مشابه نگرداند.
التفاسير العربية:
فَلَا تُعْجِبْكَ اَمْوَالُهُمْ وَلَاۤ اَوْلَادُهُمْ ؕ— اِنَّمَا یُرِیْدُ اللّٰهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِی الْحَیٰوةِ الدُّنْیَا وَتَزْهَقَ اَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كٰفِرُوْنَ ۟
خداوند متعال می‌فرماید: اموال این منافقان و فرزندانشان تو را به شگفت نیندازد، چون نباید به اموال و فرزندان اینها رشک ورزید. اولین چیزی که از این اموال و فرزندان عاید آنها شد، این است که آن را بر خشنودی پروردگار مقدم داشتند، و از دستور خدا سرپیچی کردند. ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُعَذِّبَهُم بِهَا فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا﴾ همانا خداوند می‌خواهد آنان را در زندگی دنیا به وسیلۀ مال و فرزندانشان عذاب دهد. منظور از عذاب در اینجا، مشقت و سختی و اندوه قلب و خستگی جسم است که در راه به دست آوردن اموال به آنها می‌رسد. پس اگر لذایذ آنان در این دنیا با مشقت‌هایشان مقایسه شود، چیزی به حساب نمی‌آید. پس این لذت‌ها ـ که آنان را از یاد خدا غافل نمود ـ در دنیا عذابی برای آنان گردیده است. یکی از مصیبت‌های خطرناکِ برخورداریِ آنان از نعمات دنیا، این است که دل‌هایشان به آن وابسته شده است به‌گونه‌ای که اندیشۀ آنان از آن فراتر نمی‌رود، پس لذایذ دنیا آخرین خواسته و آخرین چیز مورد علاقۀ ایشان است، به‌گونه‌ای که در دل‌هایشان بهره‌ای برای آخرت باقی نمانده است. پس این باعث می‌شود تا آنها از دنیا بروند، ﴿وَتَزۡهَقَ أَنفُسُهُمۡ وَهُمۡ كَٰفِرُونَ﴾ و درحال کفر جانشان بیرون رود. پس چه سزایی بزرگ‌تر از این وجود دارد، سزایی که باعث شقاوت و بدبختی همیشگی و حسرت پیوسته است؟!
التفاسير العربية:
وَیَحْلِفُوْنَ بِاللّٰهِ اِنَّهُمْ لَمِنْكُمْ ؕ— وَمَا هُمْ مِّنْكُمْ وَلٰكِنَّهُمْ قَوْمٌ یَّفْرَقُوْنَ ۟
﴿وَيَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ إِنَّهُمۡ لَمِنكُمۡ وَمَا هُم مِّنكُمۡ وَلَٰكِنَّهُمۡ قَوۡمٞ يَفۡرَقُونَ﴾ و به خدا سوگند می‌خورند که آنان از شما هستند، در حالی که از شما نیستند؛ بلکه چیزی که در دلشان آنان را تحریک می‌نماید تا آن قسم را بخورند، این است که از حوادث و پیشامدهای ناگوار می‌ترسند و در دل‌هایشان چنان شجاعتی وجود ندارد که حالات خود را بیان کنند. پس می‌ترسند که حالت خود را برای شما آشکار کنند، و می‌ترسند که شما از آنها بیزاری و دوری بجویید، و آنگاه دشمن از هر طرف بر آنان یورش برند. کسی‌که شجاع واستوار باشد، شجاعت و قوت قلب، او‌را وادار می‌نماید تا حالتش را چه خوب باشد چه بد بیان کند. اما منافقان خلعت بزدلی و ترسویی را پوشیده، و با دروغ خود را آراسته اند.
التفاسير العربية:
لَوْ یَجِدُوْنَ مَلْجَاً اَوْ مَغٰرٰتٍ اَوْ مُدَّخَلًا لَّوَلَّوْا اِلَیْهِ وَهُمْ یَجْمَحُوْنَ ۟
سپس خداوند شدت بزدلی و ترسویی آنان را بیان کرد و فرمود: ﴿لَوۡ يَجِدُونَ مَلۡجَ‍ًٔا﴾ اگر پناهگاهی بیابند که به هنگام سختی‌ها به آن پناه برند، ﴿أَوۡ مَغَٰرَٰتٍ﴾ یا غارهایی بیابند که وارد آن شوند و در آن مستقر گردند، ﴿أَوۡ مُدَّخَلٗا﴾ یا محلی را بیابند که در آن داخل شوند و در آنجا پناه بگیرند، ﴿لَّوَلَّوۡاْ إِلَيۡهِ وَهُمۡ يَجۡمَحُونَ﴾ شتابان به آن روی می‌آورند. پس آنان نیروی استقامت و پایداری را از دست داده‌اند.
التفاسير العربية:
وَمِنْهُمْ مَّنْ یَّلْمِزُكَ فِی الصَّدَقٰتِ ۚ— فَاِنْ اُعْطُوْا مِنْهَا رَضُوْا وَاِنْ لَّمْ یُعْطَوْا مِنْهَاۤ اِذَا هُمْ یَسْخَطُوْنَ ۟
از میان منافقان کسانی هستند که در نحوۀ تقسیم زکات از تو عیب می‌گیرند. و انتقاد و عیب گرفتن آنها نه به خاطر نیت درستشان است، و نه به خاطر داشتن دیدگاه برتر و بهتر، بلکه فقط منظورشان این است که زکات به آنها داده شود، ﴿فَإِنۡ أُعۡطُواْ مِنۡهَا رَضُواْ وَإِن لَّمۡ يُعۡطَوۡاْ مِنۡهَآ إِذَا هُمۡ يَسۡخَطُونَ﴾ اگر از اموال زکات به آنان داده شود، خشنود می‌گردند؛ و اگر چیزی از زکات به ایشان داده نشود، آنگاه خشمگین می‌شوند. و شایسته نیست که خشم و خشنودی بنده؛ پیرو هوی و میل دنیوی و قصد فاسدش باشد، بلکه باید پیرو خشنودی پروردگارش باشد، همان طور که پیامبر فرموده است: (لَا یَؤُمِنُ أحَد‌ُکُم حَتَّی یَکُونَ هَوَاهُ تَبَعاً لِمَا جِئتُ بِهِ) هیچ یک از شما مؤمن کامل نیست، مگر اینکه هوی و خواست او پیرو آنچه باشد که من آورده‌ام.
التفاسير العربية:
وَلَوْ اَنَّهُمْ رَضُوْا مَاۤ اٰتٰىهُمُ اللّٰهُ وَرَسُوْلُهٗ ۙ— وَقَالُوْا حَسْبُنَا اللّٰهُ سَیُؤْتِیْنَا اللّٰهُ مِنْ فَضْلِهٖ وَرَسُوْلُهٗۤ ۙ— اِنَّاۤ اِلَی اللّٰهِ رٰغِبُوْنَ ۟۠
﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ رَضُواْ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ﴾ و اگر آنان به کم و یا زیادی که پیامبر به آنان می‌داد، راضی می‌شدند، ﴿وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ﴾ و می‌گفتند: خدا ما را کافی و بس است، پس به آنچه که قسمت ما نموده است، راضی گشته و به فضل و احسان او امیدوار شده و می‌گفتند: ﴿سَيُؤۡتِينَا ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ وَرَسُولُهُۥٓ إِنَّآ إِلَى ٱللَّهِ رَٰغِبُونَ﴾ خداوند از فضل خویش به ما خواهد داد و همچنین پیامبر او، و ما به خدا مشتاقیم، و برای جلب منافع و دفع زیان‌ها ازخود، به درگاه خدا تضرع و زاری می‌کنیم. اگر چنین می‌کردند، از نفاق و منافقی در امان مانده و به ایمان و سعادت هر دو سرا راه می‌یافتند. سپس خداوند کیفیت تقسیم صدقات واجب؛ یعنی زکات را بیان نمود و فرمود:
التفاسير العربية:
اِنَّمَا الصَّدَقٰتُ لِلْفُقَرَآءِ وَالْمَسٰكِیْنِ وَالْعٰمِلِیْنَ عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوْبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ وَالْغٰرِمِیْنَ وَفِیْ سَبِیْلِ اللّٰهِ وَابْنِ السَّبِیْلِ ؕ— فَرِیْضَةً مِّنَ اللّٰهِ ؕ— وَاللّٰهُ عَلِیْمٌ حَكِیْمٌ ۟
منظور از «صدقات» در این آیه، زکات‌های واجب است؛ به دلیل اینکه صدقات مستحب، به هرکس تعلق می‌گیرد و ویژۀ فرد خاصی نیست. پس فرمود: زکات‌ها مخصوص این دسته از افراد مذکور می‌باشد نه کسان دیگر؛ چون خداوند پرداخت زکات را فقط به این افراد اختصاص داده است، و آنها هشت گروه هستند: اول و دوم، فقرا و مساکین هستند، و آنها در اینجا دو گروه متفاوت می‌باشند، فقیر از مسکین نیازمندتر است؛ چون خداوند با آن آغاز نمود، و ابتدا به آنچه که «مهم‌تر» است، می‌پردازد سپس به «مهم». پس فقیر کسی است که هیچ چیزی ندارد، یا اینکه قادر به تأمین کمتر از نصف نیازهایش است. و مسکین کسی است که می‌تواند نصف نیازهایش یا بیشتر از آن را برآورده سازد، و نمی‌تواند تمام آنها را بر آورده کند؛ چون اگر او تمام نیازهایش را برآورده نماید، ثروتمند محسوب می‌گردد. پس به اینها مقداری از زکات داده می‌شود که به‌وسیلۀ آن، فقر و تنگدستی آنان رفع گردد. گروه سوم، کارگزاران زکات می‌باشند. آنها کسانی هستند که به جمع آوری زکات و امور مربوط به آن می‌پردازند؛ برخی نگهبان آن بوده، و برخی آن را از صاحبانش می‌گیرند، یا حفاظت و نگهبانی آن را بر عهده دارند، و یا حامل زکات، یا نویسندۀ آن هستند، و یا کارهایی ازاین قبیل‌را انجام می‌دهند؛ پس به خاطر کاری که انجام می‌دهند، بخشی از زکات به آنان داده می‌شود؛ وآنچه به آنان داده می‌شود، مزد کارشان است. گروه چهارم، دلجویی‌شوندگان می‌باشند. و دلجویی‌شونده، رئیس و سرداری است که قومش از او اطاعت می‌کنند و امید است اسلام بیاورد. و یا اینکه به منظور مصون ماندن از شر او، به وی زکات داده می‌شود، و یا با دادن زکات امید می‌رود که ایمانش قوی گردد، یا فردی مانند او اسلام بیاورد، و یا اینکه زکات را از کسی که آن را نمی‌دهد، می‌گیرد، پس چیزی به او داده می‌شود که سبب جلب محبتش گردد یا مصلحتی به وسیلۀ آن محقق شود. گروه پنجم، بردگان می‌باشند، آنها بردگانِ مکاتبی هستند که خویشتن را از صاحبان خود خریداری کرده، و برای به‌دست آوردن بهای آزادی خویش، تلاش می‌نمایند. پس برای این امر از زکات به آنان کمک می‌شود. و آزاد کردن مسلمانی که در زندان کافران است، در این داخل است، بلکه آزاد کردنش اولویت دارد. نیز جایز است که برده‌ها به طور مستقل با اموال زکات آزاد شوند؛ چون این در ﴿وَفِي ٱلرِّقَابِ﴾ داخل است. گروه ششم، بدهکاران می‌باشند. آنها دو دسته هستند: اول، کسی که به خاطر صلح و آشتی دادنِ بین مردم بدهکار شده ‌است، به این صورت که میان دو گروه مردم، شر و فتنه‌ای باشد و مردی برای صلح آوردن و آشتی دادن آنها اقدام نموده، و با پرداختن مال به یکی از دو گروه یا به همه، میانشان صلح برقرار نماید. پس برای چنین کسی بهره‌ای از زکات قرار داده می‌شود که فعالیتش را بیشتر نماید، و تصمیم و اراده‌اش را تقویت گرداند. پس به چنین کسی حتی اگر توانگر هم باشد، از زکات داده می‌شود. دوم، کسی که برای رفع نیازهای خویش وام گرفته، سپس تنگدست و نادار شده است، به چنین کسی به اندازه ای از زکات داده می‌شود که وامش را به طور کامل بدهد. گروه هفتم، جنگجویان راه خدا. و آنان جنگجویان داوطلبی هستند که حقوقی نمی‌گیرند، پس به آنان از زکات داده می‌شود، تا بتوانند پول و اسلحه یا وسیلۀ سواری یا نفقه و مخارج خود و خانواده را تامین نمایند، و به طور کامل به جهاد بپردازند و اطمینان خاطر داشته باشند. بسیاری از فقها گفته‌اند: اگر فردی توانایی کسب و کار داشته باشد ولی به طلب علم بپردازد، از زکات به او داده می‌شود؛ چون علم، در جهاد کردن راه خدا داخل است. نیز گفته‌اند: جایز است از مال زکات به فرد فقیری داده شود که می‌خواهد حج فرض‌را انجام دهد، [واین جای تأمل است]. گروه هشتم، مسافرِ در راه مانده می‌باشد؛ و او کسی است که در شهری دیگر مانده است. پس به اندازه‌ای زکات به او داده می‌شود که وی را به شهرش برساند. پس زکات تنها به این هشت گروه داده می‌شود. ﴿فَرِيضَةٗ مِّنَ ٱللَّهِ﴾ [این] فریضه‌ای است از جانب خدا که آن را معین و مقدر نموده است، و تابع علم و حکمت اوست، ﴿وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ﴾ و خداوند دانا و با حکمت است. بدان که این هشت گروه در دو دسته جای می‌گیرند: اول: کسی که به زکات نیاز دارد، یا به خاطر اینکه به او فایده‌ای برسد، زکات به وی داده می‌شود؛ مانند فقیر و مسکین و امثالشان. دوم: کسی که مورد نیاز اسلام است و به وسیلۀ او اسلام بهره‌مند می‌گردد، زکات به او داده می‌شود، پس خداوند این سهمیه را در اموال ثروتمندان به خاطر برطرف کردن نیازهای خاص و عام و کلی اسلام و مسلمین واجب گردانده است. اگر ثروتمندان زکات اموالشان را به صورت شرعی بپردازند، فقیری در جامعۀ اسلامی باقی نمی‌ماند، و اموالی به دست می‌آید که به وسیلۀ آن کاستی‌ها برطرف می‌شود، و مجاهدان جهاد می‌نمایند، و همۀ مصالح دینی جامعۀ اسلامی تأمین می‌گردد.
التفاسير العربية:
وَمِنْهُمُ الَّذِیْنَ یُؤْذُوْنَ النَّبِیَّ وَیَقُوْلُوْنَ هُوَ اُذُنٌ ؕ— قُلْ اُذُنُ خَیْرٍ لَّكُمْ یُؤْمِنُ بِاللّٰهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِیْنَ وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِیْنَ اٰمَنُوْا مِنْكُمْ ؕ— وَالَّذِیْنَ یُؤْذُوْنَ رَسُوْلَ اللّٰهِ لَهُمْ عَذَابٌ اَلِیْمٌ ۟
از میان این منافقان کسانی هستند که ﴿يُؤۡذُونَ ٱلنَّبِيَّ﴾ با سخنان زشت و عیب گرفتن از پیامبر و دینش، او را آزار می‌رسانند ‌﴿وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٞ﴾ و می‌گویند: او خوش باور است؛ یعنی به اذیت و آزاری که متوجه پیامبر می‌نمایند، بسنده نکرده ومی‌گویند: وقتی که سخنان ما به گوش او رسید، پیش او می‌آییم و عذر می‌طلبیم و او از ما می‌پذیرد؛ چون او خوش باور است، و دروغگو و راستگو را تشخیص نمی‌دهد. و آنها ـ خداوند آنان را خوار بگرداند ـ به این کار اعتنا نکرده، و اهمیت نمی‌دادند، چون می‌گفتند: اگر سخن ما به پیامبر نرسد، این چیزی است که ما می‌خواهیم؛ و اگر به وی برسد، فقط با عذر آوردن دروغین اکتفا می‌کنیم. پس آنها از جهات بسیاری به ساحت پیامبر بی ادبی کردند. بزرگ‌ترین آن عبارت بود از اینکه، آنها پیامبرشان را که برای هدایت و بیرون کردنشان از شقاوت و هلاکت به سوی هدایت و سعادت آمده بود، اذیت کردند، و این عمل خود را دست کم گرفته، و با این کار بر اذیت و آزارشان ‌افزودند. آنان همچنین عقل و خرد پیامبر صلی الله علیه وسلم را زیر سؤال برده، و او را به نادانی و عدم تشخیص راستگو از دروغگو متهم می‌کردند، در حالی که او صلی الله علیه وسلم دارای عقلی کامل بود، و درک و دریافت بسیار بالایی داشت، و از رأی و بینشی نافذ برخوردار بود. بنابراین خداوند متعال فرمود: ﴿قُلۡ أُذُنُ خَيۡرٖ لَّكُمۡ﴾ بگو: گوشِ خوبی برای شما است؛ یعنی هرکس که سخن نیک و راست بگوید، از وی می‌پذیرد؛ اما روی گرداندن و برخورد کریمانۀ او نسبت به بسیاری از منافقان که عذرهای دروغین می‌آوردند، به خاطر اخلاق بزرگ و والای اوست. و بدان خاطر است که به آنان اهمیت ندهد و از فرمان و دستور خدا تبعیت کند که می‌فرماید: ﴿سَيَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ لَكُمۡ إِذَا ٱنقَلَبۡتُمۡ إِلَيۡهِمۡ لِتُعۡرِضُواْ عَنۡهُمۡۖ فَأَعۡرِضُواْ عَنۡهُمۡۖ إِنَّهُمۡ رِجۡسٞ﴾ وقتی که به ‌سوی آنان برگردید برای شما به خدا سوگند می‌خورند، تا از آنها روی بگردانید. از آنان روی بگردانید، همانا آنان پلیدند. اما خداوند حقیقت آنچه که در قلب و نظر پیامبر است، بیان می‌دارد: ﴿يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَيُؤۡمِنُ لِلۡمُؤۡمِنِينَ﴾ به خدا ایمان دارد، و سخن مؤمنانِ راستگو و تصدیق کننده را باور می‌کند، و راستگو را از دروغگو تشخیص می‌دهد، و از بسیاری از دروغگویان روی برمی‌تابد. ﴿وَرَحۡمَةٞ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ﴾ و برای مؤمنان رحمتی است؛ زیرا مؤمنان به وسیلۀ او هدایت می‌شوند، و از اخلاق او پیروی می‌کنند. اما کسانی که ایمان ندارند و این رحمت را نمی‌پذیرند، و آن را رد می‌کنند، دنیا و آخرتشان را تباه می‌نمایند. ﴿وَٱلَّذِينَ يُؤۡذُونَ رَسُولَ ٱللَّهِ﴾ و کسانی که با گفتار و کردار خویش، پیامبر خدا را اذیت می‌کنند، ﴿لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ﴾ در دنیا و آخرت عذاب دردناکی دارند. و از جمله عذاب دردناک آنها این است که اذیت کننده و ناسزا گویندۀ پیامبر صلی الله علیه وسلم حتماً باید کشته شود.
التفاسير العربية:
یَحْلِفُوْنَ بِاللّٰهِ لَكُمْ لِیُرْضُوْكُمْ ۚ— وَاللّٰهُ وَرَسُوْلُهٗۤ اَحَقُّ اَنْ یُّرْضُوْهُ اِنْ كَانُوْا مُؤْمِنِیْنَ ۟
﴿يَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ لَكُمۡ لِيُرۡضُوكُمۡ﴾ برای شما به خدا سوگند می‌خورند تا شما را خشنود ‌کنند؛ و خود را از اذیت و دیگر کارهایی که از آنان سر زده است، تبرئه نمایند. هدفشان این است که شما از آنان خشنود شوید. ﴿وَٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَحَقُّ أَن يُرۡضُوهُ إِن كَانُواْ مُؤۡمِنِينَ﴾ حال آنکه اگر مؤمن باشند، خدا و پیامبرش سزاوارترند که خشنودشان سازند؛ چون مؤمن هیچ چیزی را بر رضایت و خشنودی پروردگارش مقدم نمی‌دارد. و این بیانگر عدم ایمان آنها می‌باشد؛ زیرا خشنودی غیر خدا و پیامبرش را مقدم داشته اند،
التفاسير العربية:
اَلَمْ یَعْلَمُوْۤا اَنَّهٗ مَنْ یُّحَادِدِ اللّٰهَ وَرَسُوْلَهٗ فَاَنَّ لَهٗ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدًا فِیْهَا ؕ— ذٰلِكَ الْخِزْیُ الْعَظِیْمُ ۟
و این مخالفت و دشمنی با خداست، و خداوند کسی را که با او مخالفت ورزد، تهدید نموده و می‌فرماید: ﴿أَلَمۡ يَعۡلَمُوٓاْ أَنَّهُۥ مَن يُحَادِدِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ﴾ آیا ندانسته اند که هرکس با خدا و پیامبرش دشمنی و مخالفت ورزد، به این صورت که در سمت و سویی قرار گیرد که او را از خدا و پیامبرش دور نماید، و دستورات خدا را بی‌ارزش انگارد، و بر ارتکاب آنچه او حرام نموده است، جرأت کند، ﴿فَأَنَّ لَهُۥ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدٗا فِيهَاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡخِزۡيُ ٱلۡعَظِيمُ﴾ سزای او آتش دوزخ است، و در آن جاودانه می‌ماند، و این رسوایی بزرگی است که هیچ رسوایی زشت‌تر و بدتر از آن وجود ندارد؛ چرا که نعمت پایدار و همیشگی را از دست داده، و به عذاب جهنم گرفتار شده است. از حالت آنان به خدا پناه می‌بریم.
التفاسير العربية:
یَحْذَرُ الْمُنٰفِقُوْنَ اَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُوْرَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِیْ قُلُوْبِهِمْ ؕ— قُلِ اسْتَهْزِءُوْا ۚ— اِنَّ اللّٰهَ مُخْرِجٌ مَّا تَحْذَرُوْنَ ۟
این سورۀ مبارکه، «فاضحه» یعنی رسواکننده نامیده می‌شود، چون اسرار منافقان را بیان می‌کند و نقابشان را کنار می‌زند. و خداوند همواره در این سوره می‌فرماید: برخی از آنان، برخی از آنان؛ و صفت‌هایشان را بیان می‌کند، اما منافقان را معین و مشخص نکرد و این دو فایده دارد؛ یکی اینکه: خدا بسیار ستار و پوشانندۀ عیب است، و دوست دارد عیب بندگانش را بپوشاند. دوم اینکه: هم منافقانی که دارای این صفت بودند و خطاب متوجه آنها بود، و هم کسانی که بعد از آنها آمده و به این صفت‌ها متصف می‌باشند، مورد نکوهش و مذمت هستند. بنابراین بیان صفت، فراگیرتر و مناسب‌تر است، و همین امر آنها را بیش از حد ترساند. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿لَّئِن لَّمۡ يَنتَهِ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ وَٱلۡمُرۡجِفُونَ فِي ٱلۡمَدِينَةِ لَنُغۡرِيَنَّكَ بِهِمۡ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَآ إِلَّا قَلِيلٗا مَّلۡعُونِينَۖ أَيۡنَمَا ثُقِفُوٓاْ أُخِذُواْ وَقُتِّلُواْ تَقۡتِيلٗا﴾ «اگر منافقان و کسانی که در دل‌هایشان مرضی هست و شایعه افکنان در مدینه، [از کارشان] باز نایستند، تو را سخت بر آنان مسلط می‌کنیم تا جز [مدّتی] اندک در همسایگی تو نپایند. از رحمت خدا دور گردیده، و هرکجا یافته شوند، گرفته و سخت کشته خواهند شد.» و در اینجا فرمود: ﴿يَحۡذَرُ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَيۡهِمۡ سُورَةٞ تُنَبِّئُهُم بِمَا فِي قُلُوبِهِمۡ﴾ منافقان از آن می‌ترسند که سوره‌ای دربارۀ آنان نازل شود که آنان را از مکنونات دلشان خبر دهد و رسوایشان کند تا امور پنهانشان برای بندگان خدا آشکار شود، و عبرتی برای عبرت گیرندگان گردند. ﴿قُلِ ٱسۡتَهۡزِءُوٓاْ﴾ بگو: به ریشخند و تمسخر خود ادامه دهید، ﴿إِنَّ ٱللَّهَ مُخۡرِجٞ مَّا تَحۡذَرُونَ﴾ بی‌گمان خداوند آنچه را که از آن بیم دارید، آشکار می‌سازد. و خداوند متعال به وعده‌اش وفا نمود و این سوره را نازل کرد که حالت آنها را بیان نمود و آنان را رسوا کرد و پرده‌هایشان را درید.
التفاسير العربية:
وَلَىِٕنْ سَاَلْتَهُمْ لَیَقُوْلُنَّ اِنَّمَا كُنَّا نَخُوْضُ وَنَلْعَبُ ؕ— قُلْ اَبِاللّٰهِ وَاٰیٰتِهٖ وَرَسُوْلِهٖ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِءُوْنَ ۟
﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُمۡ﴾ و اگر از آنان در رابطه با طعنه و عیبی که به مسلمین و دینشان وارد می‌کردند، بپرسی، گروهی از آنان که در غزوۀ تبوک حضور داشتند، می‌گویند: ما کسی را مانند اینان ندیده‌ایم ـ منظورشان پیامبر صلی الله علیه وسلم ویارانش بود ـ از همه شکموترند [و پرخور هستند] و از همه دروغگوترند، و از همۀ مردم به هنگام رویارویی با دشمن بزدل و ترسوترند. و وقتی که به آنها اطلاع رسید که پیامبر صلی الله علیه وسلم سخن آنها را شنیده و از آن آگاهی یافته است، پیش او آمدند و عذرخواهی کردند و گفتند: ﴿إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلۡعَبُ﴾ ما فقط بازی و شوخی می‌کردیم؛ یعنی منظوری نداشتیم، و هدف ما عیب جویی و طعنه زدن نبود. خداوند متعال معذور نبودن و دروغگو بودن آنها را در این باره بیان داشته و می‌فرماید: ﴿قُلۡ﴾ به آنان بگو: ﴿أَبِٱللَّهِ وَءَايَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ كُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ لَا تَعۡتَذِرُواْ قَدۡ كَفَرۡتُم بَعۡدَ إِيمَٰنِكُمۡ﴾ آیا به خدا، و آیات او و پیامبرش مسخره می‌کنید؟
التفاسير العربية:
لَا تَعْتَذِرُوْا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ اِیْمَانِكُمْ ؕ— اِنْ نَّعْفُ عَنْ طَآىِٕفَةٍ مِّنْكُمْ نُعَذِّبْ طَآىِٕفَةًۢ بِاَنَّهُمْ كَانُوْا مُجْرِمِیْنَ ۟۠
عذر نیاورید، به راستی که شما پس از ایمانتان کافر شده‌اید؛ زیرا مسخره کردن خدا و پیامبرش کفر است، و انسان را از دین بیرون می‌کند؛ چون اصل و اساس دین، بر پایۀ تعظیم و بزرگداشت خدا، و تعظیم دین و پیامبرش قرار دارد، و مسخره کردن یکی از آنان با این اصل متضاد است و به ‌شدت آن را نقض می‌کند. بنابراین وقتی پیش پیامبر آمدند و از او عذرخواهی کردند، پیامبر فقط فرمود: ﴿أَبِٱللَّهِ وَءَايَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ كُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ﴾ ﴿لَا تَعۡتَذِرُواْ قَدۡ كَفَرۡتُم بَعۡدَ إِيمَٰنِكُمۡۚ إِن نَّعۡفُ عَن طَآئِفَةٖ مِّنكُمۡ﴾ اگر گروهی از شما را به خاطر توبه و پشیمانی و طلب مغفرت کردنشان ببخشیم، ﴿نُعَذِّبۡ طَآئِفَةَۢ﴾ [حتماً] گروهی دیگر از شما را عذاب می‌دهیم، ﴿بِأَنَّهُمۡ﴾ به سبب اینکه آنان، ﴿كَانُواْ مُجۡرِمِينَ﴾ گناهکار و بر کفر و نفاق خود پایدار بودند. و این آیات بیانگر آن است که هرکس پنهانی علیه دین خدا نیرنگ کند، و خدا و آیات او و پیامبرش را به باد تمسخر بگیرد، خداوند آن راز را آشکار می‌نماید و صاحب آن را رسوا می‌کند و او را به شدت عذاب می‌دهد. نیز بیانگر آن است که هرکس چیزی از کتاب خدا و سنت پیامبر را به تمسخر بگیرد، یا آن‌را مورد طعنه و عیب جویی قرار دهد، یا پیامبر‌را عیب‌جویی و مسخره کند، او به خداوند بزرگ کفر ورزیده است. و نیز بیانگر آن است که توبه کردن از هر گناهی پذیرفته می‌شود، گرچه آن گناه بزرگ باشد.
التفاسير العربية:
اَلْمُنٰفِقُوْنَ وَالْمُنٰفِقٰتُ بَعْضُهُمْ مِّنْ بَعْضٍ ۘ— یَاْمُرُوْنَ بِالْمُنْكَرِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوْفِ وَیَقْبِضُوْنَ اَیْدِیَهُمْ ؕ— نَسُوا اللّٰهَ فَنَسِیَهُمْ ؕ— اِنَّ الْمُنٰفِقِیْنَ هُمُ الْفٰسِقُوْنَ ۟
خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتُ بَعۡضُهُم مِّنۢ بَعۡضٖ﴾ مردان منافق و زنان منافق از همدیگرند، و چون آنها در نفاق مشترک‌اند، در اینکه برخی از آنان برخی دیگر را به دوستی بگیرند، مشترک می‌باشند. و این بیانگر آن است که مؤمنان باید دوستی خود را با آنها قطع نمایند. سپس صفت مشترک همۀ منافقان را بیان کرد و فرمود: ﴿يَأۡمُرُونَ بِٱلۡمُنكَرِ﴾ به ‌کار زشت که کفر و فسق و گناه است، فرمان می‌دهند، ﴿وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمَعۡرُوفِ﴾ و [مردم را] از کار خوب که ایمان و اخلاق خوب و اعمال صالح و آداب نیکو است، باز می‌دارند، ﴿وَيَقۡبِضُونَ أَيۡدِيَهُمۡ﴾ و دست‌هایشان را از صدقه و بخشش و احسان بسته می‌دارند. پس خداوند آنها را به بخل توصیف نموده است. ﴿نَسُواْ ٱللَّهَ﴾ خدا را فراموش کرده اند و او را جز اندکی یاد نمی‌کنند، ﴿فَنَسِيَهُمۡ﴾ پس خداوند [هم] آنها را فراموش نموده و رحمت خویش را از آنان دریغ داشته، و به آنان توفیق خیر نمی‌دهد و آنان را وارد بهشت نمی‌کند، بلکه آنان را در پایین‌ترین طبقۀ جهنم باقی می‌گذارد، و در آن برای همیشه می‌مانند. ﴿إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ﴾ بی‌گمان منافقان فاسق‌اند. «فسق» را در آنان منحصر گرداند؛ زیرا فسق آنان از فسق دیگران بزرگ‌تر است، به دلیل اینکه عذاب آنان از عذاب دیگران شدیدتر می‌باشد، و همانا [خداوند] مؤمنان را به وسیلۀ آنان مورد آزمایش قرار داد؛ زیرا منافقان در میان آنان زندگی می‌کردند، و پرهیز از آنان امری سخت و دشوار است.
التفاسير العربية:
وَعَدَ اللّٰهُ الْمُنٰفِقِیْنَ وَالْمُنٰفِقٰتِ وَالْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خٰلِدِیْنَ فِیْهَا ؕ— هِیَ حَسْبُهُمْ ۚ— وَلَعَنَهُمُ اللّٰهُ ۚ— وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّقِیْمٌ ۟ۙ
﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتِ وَٱلۡكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ هِيَ حَسۡبُهُمۡۚ وَلَعَنَهُمُ ٱللَّهُۖ وَلَهُمۡ عَذَابٞ مُّقِيمٞ﴾ خداوند مردان منافق و زنان منافق و کافران را به آتش جهنم وعده داده است که در آن جاودانه می‌مانند، و جهنم برایشان بس است. وخداوند آنان را نفرین کرده و از رحمت خویش به‌دور داشته است، و دارای عذاب همیشگی خواهند بود. منافقان و کافران در آتش جهنم در کنار هم قرار دارند، و لعنت و جاودانگیِ در جهنم برای آنان است؛ چون آنها در دنیا بر کفر و دشمنی با خدا و پیامبرش، و کفر ورزیدن به آیات خدا، متحد و یکپارچه بودند.
التفاسير العربية:
كَالَّذِیْنَ مِنْ قَبْلِكُمْ كَانُوْۤا اَشَدَّ مِنْكُمْ قُوَّةً وَّاَكْثَرَ اَمْوَالًا وَّاَوْلَادًا ؕ— فَاسْتَمْتَعُوْا بِخَلَاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلَاقِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِیْنَ مِنْ قَبْلِكُمْ بِخَلَاقِهِمْ وَخُضْتُمْ كَالَّذِیْ خَاضُوْا ؕ— اُولٰٓىِٕكَ حَبِطَتْ اَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالْاٰخِرَةِ ۚ— وَاُولٰٓىِٕكَ هُمُ الْخٰسِرُوْنَ ۟
خداوند متعال منافقان را از عذاب‌هایی که به امت‌های تکذیب‌کننده رسیده است، برحذر داشته و می‌فرماید: ﴿قَوۡمِ نُوحٖ وَعَادٖ وَثَمُودَ وَقَوۡمِ إِبۡرَٰهِيمَ وَأَصۡحَٰبِ مَدۡيَنَ وَٱلۡمُؤۡتَفِكَٰتِ﴾ قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و روستاهای زیر و رو شدۀ قوم لوط، همۀ اینها ﴿أَتَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ﴾ پیامبرانشان با حق واضح وآشکار نزدشان آمدند، اما آنان را تکذیب کردند و در نتیجه به سرانجامی گرفتار شدند که خداوند برای ما تعریف نموده است. پس اعمال شما به اعمال آنان شبیه است. ﴿فَٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِخَلَٰقِكُمۡ﴾ و شما هم از نصیب خود در دنیا بهره مند شدید، و آن را در قالب لذت و شهوت به‌دست آوردید، و این نعمت‌ها را در جهت جلب رضای خدا به‌کار نبردید، بلکه آن را در راه نافرمانی خدا صرف نمودید، و همت و ارادۀ شما فقط مصروف خوشگذرانی و لهو و لعب شد، همان‌طور کسانی که پیش از شما بودند، چنین کردند. ﴿وَخُضۡتُمۡ كَٱلَّذِي خَاضُوٓاْ﴾ و شما در باطل و دروغ فرو رفتید، و در این زمینه به مجادله پرداختید تا حق را در هم شکسته و نابود کنید. پس این بود کردار و دانش آنها؛ بهره مندی از لذایذ دنیا، و فرو رفتن در باطل. بنابراین سزاوار عقوبت و هلاکتی شدند که کسانی که پیش از آنها بودند و کارهایی مانند کارهای آنان انجام دادند، سزاوار آن گردیدند . و اما مؤمنان ـ که از بهره و نعمت‌های دنیا بهره‌مند می‌شوند ـ این نعمت‌ها را در مسیر طاعت خدا به‌کار می‌گیرند؛ و دانش آنان، دانش پیامبران است و آن رسیدن به یقین در تمامی خواسته‌های عالی، و استفاده از «مجادلۀ حق» برای نابود کردن باطل است. ﴿فَمَاكَانَ ٱللَّهُ لِيَظۡلِمَهُمۡ﴾ پس خداوند وقتی که عذاب خود را بر آنان فرود آورد، برای این نبود که بر آنان ستم کند، ﴿وَلَٰكِن كَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ يَظۡلِمُونَ﴾ بلکه آنان خودشان بر خویشتن ستم کردند، و به خود جرأت دادند که مرتکب گناهان شوند. و از پیامبران سرپیچی کردند و از فرمان هر سرکش کینه‌توزی اطاعت نمودند.
التفاسير العربية:
اَلَمْ یَاْتِهِمْ نَبَاُ الَّذِیْنَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوْحٍ وَّعَادٍ وَّثَمُوْدَ ۙ۬— وَقَوْمِ اِبْرٰهِیْمَ وَاَصْحٰبِ مَدْیَنَ وَالْمُؤْتَفِكٰتِ ؕ— اَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنٰتِ ۚ— فَمَا كَانَ اللّٰهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلٰكِنْ كَانُوْۤا اَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُوْنَ ۟
خداوند متعال منافقان را از عذاب‌هایی که به امت‌های تکذیب‌کننده رسیده است، برحذر داشته و می‌فرماید: ﴿قَوۡمِ نُوحٖ وَعَادٖ وَثَمُودَ وَقَوۡمِ إِبۡرَٰهِيمَ وَأَصۡحَٰبِ مَدۡيَنَ وَٱلۡمُؤۡتَفِكَٰتِ﴾ قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و روستاهای زیر و رو شدۀ قوم لوط، همۀ اینها ﴿أَتَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ﴾ پیامبرانشان با حق واضح وآشکار نزدشان آمدند، اما آنان را تکذیب کردند و در نتیجه به سرانجامی گرفتار شدند که خداوند برای ما تعریف نموده است. پس اعمال شما به اعمال آنان شبیه است. ﴿فَٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِخَلَٰقِكُمۡ﴾ و شما هم از نصیب خود در دنیا بهره مند شدید، و آن را در قالب لذت و شهوت به‌دست آوردید، و این نعمت‌ها را در جهت جلب رضای خدا به‌کار نبردید، بلکه آن را در راه نافرمانی خدا صرف نمودید، و همت و ارادۀ شما فقط مصروف خوشگذرانی و لهو و لعب شد، همان‌طور کسانی که پیش از شما بودند، چنین کردند. ﴿وَخُضۡتُمۡ كَٱلَّذِي خَاضُوٓاْ﴾ و شما در باطل و دروغ فرو رفتید، و در این زمینه به مجادله پرداختید تا حق را در هم شکسته و نابود کنید. پس این بود کردار و دانش آنها؛ بهره مندی از لذایذ دنیا، و فرو رفتن در باطل. بنابراین سزاوار عقوبت و هلاکتی شدند که کسانی که پیش از آنها بودند و کارهایی مانند کارهای آنان انجام دادند، سزاوار آن گردیدند . و اما مؤمنان ـ که از بهره و نعمت‌های دنیا بهره‌مند می‌شوند ـ این نعمت‌ها را در مسیر طاعت خدا به‌کار می‌گیرند؛ و دانش آنان، دانش پیامبران است و آن رسیدن به یقین در تمامی خواسته‌های عالی، و استفاده از «مجادلۀ حق» برای نابود کردن باطل است. ﴿فَمَاكَانَ ٱللَّهُ لِيَظۡلِمَهُمۡ﴾ پس خداوند وقتی که عذاب خود را بر آنان فرود آورد، برای این نبود که بر آنان ستم کند، ﴿وَلَٰكِن كَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ يَظۡلِمُونَ﴾ بلکه آنان خودشان بر خویشتن ستم کردند، و به خود جرأت دادند که مرتکب گناهان شوند. و از پیامبران سرپیچی کردند و از فرمان هر سرکش کینه‌توزی اطاعت نمودند.
التفاسير العربية:
وَالْمُؤْمِنُوْنَ وَالْمُؤْمِنٰتُ بَعْضُهُمْ اَوْلِیَآءُ بَعْضٍ ۘ— یَاْمُرُوْنَ بِالْمَعْرُوْفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَیُقِیْمُوْنَ الصَّلٰوةَ وَیُؤْتُوْنَ الزَّكٰوةَ وَیُطِیْعُوْنَ اللّٰهَ وَرَسُوْلَهٗ ؕ— اُولٰٓىِٕكَ سَیَرْحَمُهُمُ اللّٰهُ ؕ— اِنَّ اللّٰهَ عَزِیْزٌ حَكِیْمٌ ۟
وقتی بیان کرد که منافقان از یکدیگرند، بیان داشت مؤمنان نیز دوستان یکدیگرند، و آنها را به ضد آنچه که منافقان را به‌آن توصیف کرده بود، توصیف نمود، و فرمود: ﴿وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ﴾ و مردان و زنان مؤمن، ﴿بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖ﴾ دوستان و یاوران یکدیگرند. ﴿يَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾ به کار خوب فرمان می‌دهند. «معروف» اسم جامعی است که همۀ عقاید نیکو و کارهای شایسته و اخلاق والا را در بر می‌گیرد. و آنان قبل از همه خویشتن را به معروف امر می‌کنند. ﴿وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ﴾ و از کار زشت باز می‌دارند. «منکر» هر آن چیزی است که با معروف مخالف و متضاد باشد ، از قبیل: عقاید باطل و کارهای زشت و ناشایست و اخلاق نادرست و بد. ﴿وَيُطِيعُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓ﴾ و همواره به اطاعت از خدا و پیامبرش پایبند هستند. ﴿أُوْلَٰٓئِكَ سَيَرۡحَمُهُمُ ٱللَّهُ﴾ ایشان کسانی هستند که خداوند رحمت خود را شامل حال آنان می‌نماید و آنان را مشمول احسان خویش می‌گرداند. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٞ﴾ بی‌گمان خداوند قوی و نیرومند است و قدرت و توانایی‌اش آمیخته با حکمت است؛ هر چیز‌ی را در جای مناسب آن قرار می‌دهد، خداوندی که بر «خلق» و «امر» [ش] ستایش می‌شود.
التفاسير العربية:
وَعَدَ اللّٰهُ الْمُؤْمِنِیْنَ وَالْمُؤْمِنٰتِ جَنّٰتٍ تَجْرِیْ مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهٰرُ خٰلِدِیْنَ فِیْهَا وَمَسٰكِنَ طَیِّبَةً فِیْ جَنّٰتِ عَدْنٍ ؕ— وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّٰهِ اَكْبَرُ ؕ— ذٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیْمُ ۟۠
سپس پاداشی را که خداوند برای آنها آماده نموده است، بیان کرد و فرمود: ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ﴾ خداوند بهشت را به مردان و زنان مؤمن وعده داده است که در زیر آن جویبارها روان است؛ هر شادی و نعمتی را در بر دارد، و از هر رنج و اندوهی خالی و به دور است ، و از زیر قصرها و خانه‌ها و درختان آن، جویبارهای پر آب روان است و باغ‌های زیبا را آبیاری می‌نماید ، باغ‌هایی که خیرات و برکات آن را جز خداوند نمی‌داند. ﴿خَٰلِدِينَ فِيهَا﴾ در آن جاودانه می‌مانند و به جای آن چیزی دیگر را نمی‌جویند، ﴿وَمَسَٰكِنَ طَيِّبَةٗ فِي جَنَّٰتِ عَدۡنٖ﴾ و نیز مسکن‌های پاکی در بهشت جاویدان به آنان وعده داده است که آراسته گشته، و برای بندگان پرهیزگار خدا آماده شده‌اند؛ خانه‌هایی که دیدن آن و سکونت و خوابیدن در آن بسسیار لذت بخش است، و به وسایلی بسیار مدرن تجهیز شده‌اند که آرزوکنندگان بالاتر از آن را نمی‌توانند آرزو نمایند. تا جایی که خداوند برای آنها اتاق‌هایی در نهایت صفا و جمال تهیه نموده است که بیرونش از داخلش دیده می‌شود، و داخلش از بیرونش. انسان در این مسکن‌های شیک و زیبا، آرام می‌گیرد و دل‌ها و ارواح شیفته و مشتاق آن می‌شوند؛ زیرا این مسکن‌ها در باغ‌های بهشت جاویدان قرار دارد که از آن به جایی دیگر برده نمی‌شود. ﴿وَرِضۡوَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِ أَكۡبَرُ﴾ و خشنودی خداوند برای اهل بهشت، از نعمت‌هایی که آنان در آن به سر می‌برند، بسی بزرگ‌تر است؛ زیرا نعمت‌های آنان، جز با دیدن پروردگارشان و خشنودی خداوند گوارا و لذت بخش نمی‌گردد؛ زیرا رؤیت و خشنودی خداوند، بزرگ‌ترین هدفی است که عبادت کنندگان قصد آن را دارند، و خط پایانی است که دوستداران برای رسیدن به آن تلاش می‌نمایند. پس خشنودی پروردگارِ آسمان‌ها و زمین، از نعمت‌ها و باغ‌های بهشت بزرگ‌تر است. ﴿ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ﴾ این همان پیروزی بزرگ است؛ چرا که آنان به هر امر مطلوبی دست یافته‌اند، و هر امر ناگواری از آنان دور شده است ، و همۀ کارهایشان زیبا و گوارا و فرح بخش گشته است. از خداوند می‌خواهیم که با کرم و احسان خویش، ما را از زمرۀ آنان بگرداند.
التفاسير العربية:
یٰۤاَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنٰفِقِیْنَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ ؕ— وَمَاْوٰىهُمْ جَهَنَّمُ ؕ— وَبِئْسَ الْمَصِیْرُ ۟
خداوند متعال به پیامبرش صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: ﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ جَٰهِدِ ٱلۡكُفَّارَ وَٱلۡمُنَٰفِقِينَ﴾ ای پیامبر! در جهاد کردن با کافران و منافقان مبالغه کن. ﴿وَٱغۡلُظۡ عَلَيۡهِمۡ﴾ و هرجا که اقتضا نمود، بر آنان فشار بیاور و بر آنان سخت بگیر. این شامل جهاد با دست و دلیل و زبان است، پس هرکس از آنان به وسیلۀ جنگ و کارزار با مؤمنان مبارزه کرد، باید با دست و زبان و شمشیر با او جهاد کرد. و هرکس در برابر اسلام سر تسلیم فرود آورد به گونه‌ای که تحت سرپرستی آنها قرار گرفت، یا پیمان منعقد کرد، با دلیل و برهان با او جهاد می‌شود؛ خوبی‌های اسلام برای او بیان شده، و بدی‌های شرک و ناسپاسی برای او تبیین می‌گردد ، و این رفتاری است که در دنیا با آنها انجام می‌شود. ﴿وَ﴾ و اما در آخرت، ﴿وَمَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُ﴾ جایگاهشان جهنم است که از آن بیرون نمی‌روند، ﴿وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ﴾ و چه بد جایگاهی است!
التفاسير العربية:
یَحْلِفُوْنَ بِاللّٰهِ مَا قَالُوْا ؕ— وَلَقَدْ قَالُوْا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوْا بَعْدَ اِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوْا بِمَا لَمْ یَنَالُوْا ۚ— وَمَا نَقَمُوْۤا اِلَّاۤ اَنْ اَغْنٰىهُمُ اللّٰهُ وَرَسُوْلُهٗ مِنْ فَضْلِهٖ ۚ— فَاِنْ یَّتُوْبُوْا یَكُ خَیْرًا لَّهُمْ ۚ— وَاِنْ یَّتَوَلَّوْا یُعَذِّبْهُمُ اللّٰهُ عَذَابًا اَلِیْمًا فِی الدُّنْیَا وَالْاٰخِرَةِ ۚ— وَمَا لَهُمْ فِی الْاَرْضِ مِنْ وَّلِیٍّ وَّلَا نَصِیْرٍ ۟
﴿يَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدۡ قَالُواْ كَلِمَةَ ٱلۡكُفۡرِ﴾ منافقان به خدا سوگند می‌خورند که [سخن باطل] نگفته‌اند درحالی که قطعاً سخن کفر را گفته‌اند. مانند سخن کسی از آنها که گفت: ﴿لَيُخۡرِجَنَّ ٱلۡأَعَزُّ مِنۡهَا ٱلۡأَذَلَّ﴾ کسانی که با عزت‌ترند آن که را که ذلیل‌تر است، از مدینه بیرون خواهند کرد. و مانند سخنانی که در زمینه تمسخر به دین و به پیامبر بر زبان آوردند، و چون به آنها اطلاع ‌رسید که پیامبر صلی الله علیه وسلم از سخن آنان آگاه شده است، پیش پیامبر آمده و سوگند ‌خوردند که این را نگفته‌اند. خداوند متعال آنها را تکذیب نموده و می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ قَالُواْ كَلِمَةَ ٱلۡكُفۡرِ وَكَفَرُواْ بَعۡدَ إِسۡلَٰمِهِمۡ﴾ قطعا سخن کفر را گفته و پس از اسلامشان کافر گشته‌اند. پس اسلام آوردنِ گذشتۀ آنها گرچه ظاهراً آنان را از دایرۀ کفر بیرون کرده است، اما سخن اخیرشان اسلامشان را نقض کرده و در کفر داخل می‌نماید. ﴿وَهَمُّواْ بِمَا لَمۡ يَنَالُواْ﴾ و قصد انجام کاری را کردند که به آن نرسیدند. وآن هنگامی‌بود که در جنگ تبوک قصد کشتن پیامبر صلی الله علیه وسلم را کردند. خداوند پیامبر را از کار آنها آگاه ساخت، و رسول خدا به کسی دستور داد که آنها را از انجام کاری که ارادۀ آن را داشتند، باز دارد. ﴿وَ﴾ حال آنکه، ﴿وَمَا نَقَمُوٓاْ﴾ آنها از پیامبر صلی الله علیه وسلم انتقاد نمی‌کردند، ﴿إِلَّآ أَنۡ أَغۡنَىٰهُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ مِن فَضۡلِهِۦ﴾ مگر از آن روی که خداوند و پیامبرش آنان را از فضل خود توانگر ساختند، بعد از اینکه فقیر و تنگدست بودند. و این چیز بسیار عجیبی است که آنها به کسی توهین کنند که سبب بیرون آوردن آنها از تاریکی‌ها به سوی نور بود، و آنان را پس از فقر وتنگدستی توانگر ساخت. آیا شایسته نبود که وی را تعظیم نمایند و به او ایمان بیاورند و او را احترام کنند؟! پس انگیزۀ دینی و انگیزۀ انسانی با هم جمع شدند. سپس خداوند توبه را به آنان عرضه نمود و فرمود: ﴿فَإِن يَتُوبُواْ يَكُ خَيۡرٗا لَّهُمۡ﴾ پس اگر توبه کنند، برایشان بهتر است؛ زیرا توبه، اساس سعادت دنیا و آخرت است.﴿وَإِن يَتَوَلَّوۡا﴾ و اگر از توبه روی بگردانند، ﴿يُعَذِّبۡهُمُ ٱللَّهُ عَذَابًا أَلِيمٗا فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ﴾ خداوند آنان را در دنیا و آخرت به عذابی دردناک گرفتار می‌نماید؛ عذاب آنان در دنیا از این طریق است که خدا دینش را پیروز می‌گرداند و آنان از این رهگذر دچار غم و اندوه می‌گردند، نیز به واسطۀ اینکه خداوند، پیامبرش را تایید و یاری می‌نماید، غمگین می‌گردند. همچنین از اینکه به خواسته‌ها و اهدافشان نمی‌رسند، در دنیا عذاب می‌بینند. و عذاب آنان در آخرت این است که در آتش برافروخته ماندگار می‌شوند. ﴿وَمَا لَهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ مِن وَلِيّٖ﴾ و آنان در روی زمین هیچ کارساز و یاوری ندارند که مصالحشان را تأمین کند، ﴿وَلَا نَصِيرٖ﴾ و مددکاری ندارند که امر ناگوار را از آنان دور نماید. و هنگامی‌که از ولایت و کارسازی خداوند محروم شوند، به انواع بدی و زیان و بدبختی گرفتار می‌گردند.
التفاسير العربية:
وَمِنْهُمْ مَّنْ عٰهَدَ اللّٰهَ لَىِٕنْ اٰتٰىنَا مِنْ فَضْلِهٖ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُوْنَنَّ مِنَ الصّٰلِحِیْنَ ۟
از میان این منافقان کسانی هستند که با خدا پیمان بسته‌اند، ﴿لَئِنۡ ءَاتَىٰنَا مِن فَضۡلِهِۦ﴾ که اگر خداوند از فضل خویش، از نعمت‌های دنیا به ما بدهد و آن را برای ما گسترده و فراوان نماید، ﴿لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ﴾ حتماً صدقه می‌دهیم و از زمرۀ شایستگان خواهیم بود. پس پیوند خویشاندی را برقرار می‌سازیم و مهمان نوازی می‌کنیم و درماندگان را یاری کرده وکارهای خوب و شایسته انجام می‌دهیم.
التفاسير العربية:
فَلَمَّاۤ اٰتٰىهُمْ مِّنْ فَضْلِهٖ بَخِلُوْا بِهٖ وَتَوَلَّوْا وَّهُمْ مُّعْرِضُوْنَ ۟
﴿فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُم مِّن فَضۡلِهِۦ﴾ اما هنگامی که خداوند از فضل خویش به آنان بخشید، به آنچه گفته بودند، وفا نکردند. بلکه ﴿بَخِلُواْ بِهِۦ وَتَوَلَّواْ﴾ بخل ورزیدند و از اطاعت و فرمانبرداری روی گرداندند، ﴿وَّهُم مُّعۡرِضُونَ﴾ درحالی که به خیر توجهی نمی‌کردند.
التفاسير العربية:
فَاَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِیْ قُلُوْبِهِمْ اِلٰی یَوْمِ یَلْقَوْنَهٗ بِمَاۤ اَخْلَفُوا اللّٰهَ مَا وَعَدُوْهُ وَبِمَا كَانُوْا یَكْذِبُوْنَ ۟
و چون به آنچه به خدا وعده داده بودند، وفا نکردند؛ خداوند آنها را مجازات کرد، ﴿فَأَعۡقَبَهُمۡ نِفَاقٗا فِي قُلُوبِهِمۡ إِلَىٰ يَوۡمِ يَلۡقَوۡنَهُۥ بِمَآ أَخۡلَفُواْ ٱللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُواْ يَكۡذِبُونَ﴾ پس به سزای آنکه با خداوند خلاف وعده کردند و به کیفر آنکه دروغ می‌گفتند، خداوند نیز تا روزی که او را ملاقات می‌کنند، نفاق را در دل‌هایشان پایدار ساخت. پس مؤمن باید از این صفت زشت بپرهیزد، و نباید با پروردگارش وعده کند که اگر فلان منظورش را حاصل نماید، چنین خواهد کرد؛ و پس از اینکه منظورش محقق شد، به آن وفا نکند؛ زیرا ممکن است خداوند او را به وسیلۀ نفاق مجازات نماید، همان‌طور که ایشان را مجازات کرد. و پیامبر صلی الله علیه وسلم در حدیثی که در صحیحین آمده است، می‌فرماید: (آیَةُ المُنَافِقِ ثَلَاثٌ إذَا حَدَّثَکَذبَ وإذَا عَاهَد غَدَرَ وَإذَا وَعَدَ أخلَفَ) «نشانۀ منافق سه چیز است؛ هرگاه سخن بگوید دروغ می‌گوید؛ و چون پیمان ببندد، پیمان را می‌شکند؛ و چون وعده نماید، خلاف می‌کند.» پس این منافق که به خدا وعده داد و با او پیمان بست که اگر وی را از فضل خویش بهره‌مند سازد، صدقه خواهد کرد، و از صالحان و شایستگان خواهد شد، دروغ گفت و پیمان بست و آن را شکست، و وعده کرد و خلاف آن عمل نمود.
التفاسير العربية:
اَلَمْ یَعْلَمُوْۤا اَنَّ اللّٰهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوٰىهُمْ وَاَنَّ اللّٰهَ عَلَّامُ الْغُیُوْبِ ۟ۚ
بنابراین خداوند متعال کسانی را که این کار از آنان سرزده است، مورد تهدید قرار داده و می‌فرماید: ﴿أَلَمۡ يَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ سِرَّهُمۡ وَنَجۡوَىٰهُمۡ وَأَنَّ ٱللَّهَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُيُوبِ﴾ آیا ندانسته‌اند که خداوند نهان و اسرارشان را می‌داند، و خداوند از نهان‌ها و پنهانی‌ها بس آگاه است، و آنان را بر کارهایی که کرده‌اند، مجازات خواهد کرد؟! این آیات در مورد مردی از منافقان نازل شد که اسمش ثعلبه بود. او نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمد و از ایشان خواست تا برایش دعا کند که خداوند از فضل خویش به او بدهد وگفت: «اگر خداوند به او مال بدهد، حتماً صدقه خواهد داد، و پیوند خویشاوندی را برقرار خواهد نمود، و در مصیبت‌ها مردم را یاری خواهد کرد.» پس پیامبر صلی الله علیه وسلم برایش دعا کرد. او گوسفندانی داشت و روز به روز رشد کردند و زیاد شدند تا اینکه مجبور شد گوسفندان خود را از مدینه بیرون ببرد، به گونه‌ای که فقط برخی از نمازهای پنجگانه را پشت سر پیامبر می‌خواند، سپس دورتر رفت و جز روزهای جمعه به نماز نمی‌آمد. سپس گوسفندانش بیشتر شده وآنها را دورتر برد و دیگر نه به نماز جماعت می‌آمد و نه در نماز جمعه شرکت می‌کرد. پیامبر صلی الله علیه وسلم او را نیافت، اما وی را از حالتش آگاه ساختند. پس کسی را فرستاد که زکات را از صاحبانش بگیرد. گردآورندگان زکات، نزد ثعلبه رفتند و از او خواستند تا زکات را بدهد. ثعلبه گفت: چیزی که شما از من می‌خواهید، جزیه است، و زکات را به آنان نداد. آنها برگشتند و پیامبر صلی الله علیه وسلم را از ماجرا با خبر کردند، پس فرمود: وای بر ثعلبه! «سه بار.» وقتی این آیه در مورد او و امثالش نازل شد، یکی از افراد خانواده‌اش پیش او رفت و این آیه را به اطلاع او رسانید، و او زکات خود را آورد و پیامبر صلی الله علیه وسلم آن را نپذیرفت. پس از وفات پیامبر صلی الله علیه وسلم زکات را پیش ابوبکر آورد، و ابوبکر نیز آن را نپذیرفت. و بعداز ابوبکر زکات را پیش عمر آورد، و عمر هم آن را نپذیرفت. پس گفته می‌شود که او در زمان عثمان هلاک شد[تعداد زیادی از علمای حدیث، این حدیث را ضعیف دانسته‌اند. «و»..].
التفاسير العربية:
اَلَّذِیْنَ یَلْمِزُوْنَ الْمُطَّوِّعِیْنَ مِنَ الْمُؤْمِنِیْنَ فِی الصَّدَقٰتِ وَالَّذِیْنَ لَا یَجِدُوْنَ اِلَّا جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُوْنَ مِنْهُمْ ؕ— سَخِرَ اللّٰهُ مِنْهُمْ ؗ— وَلَهُمْ عَذَابٌ اَلِیْمٌ ۟
این هم از رسوایی‌های منافقان است. آنان ـ خداوند رسوایشان بگرداند ـ در رابطه با همۀ امور اسلام و مسلمین، از روی سرکشی و دشمنی سخن می‌گفتند و از آن ایراد می‌گرفتند. و هنگامی که خداوند پیامبرش را به صدقه دادن تشویق کرد، مسلمین به این کار شتافتند و هر یک به اندازۀ توانش اموال خود را صدقه داد. برخی زیاد صدقه می‌دادند و برخی کم. منافقان آنان را که زیاد صدقه می‌دادند، مورد انتقاد قرار داده و می‌گفتند: هدفشان ریا و شهرت طلبی است. و به مسلمانان فقیری که کم صدقه می‌دادند، می‌گفتند: خداوند به صدقۀ آنان نیازی ندارد. پس خداوند نازل کرد: ﴿ٱلَّذِينَ يَلۡمِزُونَ ٱلۡمُطَّوِّعِينَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ فِي ٱلصَّدَقَٰتِ﴾ کسانی که مؤمنانی را که مشتاقانه و بیش از اندازه به صدقات و خیرات می‌پردازند، مورد عیب‌جویی و تمسخر قرار داده و می‌گویند: اینها ریاکارند و منظورشان فخر فروشی و ریا است، ﴿وَٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ إِلَّا جُهۡدَهُمۡ﴾ و از کسانی که [در انفاق و صدقه ‌دادن] جز به‌اندازۀ توانشان نمی‌یابند، عیب می‌گیرند و می‌گویند: خداوند از صدقه‌هایشان بی‌نیاز است، ﴿فَيَسۡخَرُونَ مِنۡهُمۡ ﴾ و آنان را به تمسخر می‌گیرند. پس خداوند هم بر مبنای کارهایی که انجام داده بودند، با آنان مقابله کرد، به این صورت که ﴿سَخِرَ ٱللَّهُ مِنۡهُمۡ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾ خداوند ایشان‌را مورد تمسخر قرار می‌دهد و عذاب دردناکی دارند؛ زیرا آنان در این سخنشان، چند امر محذور وممنوع‌را مرتکب شدند: 1- تتبع عورات مؤمنان، و اینکه به دنبال بهانه‌ای بودند تا در مورد آنان سخن بگویند، حال آنکه خداوند می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ ٱلۡفَٰحِشَةُ فِي ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ﴾ همانا کسانی که دوست ‌دارند زشتی بین مؤمنان شایع گردد، عذاب دردناکی دارند. 2- از روی کفر ورزیدن به خدا و نفرت از دین، به مؤمنان ـ به خاطر ایمانشان ـ طعنه می‌زدند. 3- عیب جویی، اگر در امور و کارهای دنیا از کسی عیب گرفته شود، از گناهان بزرگ محسوب می‌گردد، و اما عیب گرفتن در امر عبادت، بسیار زشت‌تر است. 4- کسی که از خداوند اطاعت نماید و کار خیر را مشتاقانه انجام دهد، سزاوارتر است که بر این کارش تشویق شود. اما منافقان با سخنانی که در مورد آنها می‌گفتند و عیبی که از آنها می‌گرفتند، می‌خواستند آنان را از انجام کار خیر باز بدارند. 5- حکم کردن آنها در مورد کسی که مال زیادی انفاق می‌کرد به اینکه او ریاکار است، اشتباهی بزرگ و حکم کردن بر غیب و حدس و گمان است. و چه شری بزرگ‌تر از این وجود دارد؟! 6- آنها به کسی که مال کمی را صدقه می‌داد، می‌گفتند: «خداوند نیازی به صدقۀ او ندارد.» ومعلوم است که این سخن باطل است؛ زیرا خداوند نه به صدقۀ زیاد نیاز دارد، و نه به صدقۀ کم، بلکه او از اهل آسمان‌ها و زمین بی‌نیاز است؛ اما بندگان را به چیزی دستور داده است که خودشان بدان نیاز دارند.و ـ گرچه خدا از آنان بی‌نیاز است اما ـ آنان به خداوند نیازمندند. ﴿فَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَيۡرٗا يَرَهُۥ﴾ پس هرکس به اندازۀ ذره ای کار خیر انجام دهد، پاداش آن را می‌بیند . و بسیار واضح است که آنان با ایراد چنین سخنانی، می‌خواستند مردم را از انجام کار خیر بازدارند. بنابراین سزایشان این است که خداوند آنان را مورد تمسخر قرار دهد، و عذابی دردناک درپیش داشته باشند.
التفاسير العربية:
اِسْتَغْفِرْ لَهُمْ اَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ ؕ— اِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِیْنَ مَرَّةً فَلَنْ یَّغْفِرَ اللّٰهُ لَهُمْ ؕ— ذٰلِكَ بِاَنَّهُمْ كَفَرُوْا بِاللّٰهِ وَرَسُوْلِهٖ ؕ— وَاللّٰهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفٰسِقِیْنَ ۟۠
﴿ٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ أَوۡ لَا تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ إِن تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ سَبۡعِينَ مَرَّةٗ﴾ چه برای آنان آمرزش بخواهی و چه آمرزش نخواهی [برابراست، حتی] اگر هفتاد بار برای آنان آمرزش بخواهی. منظور از هفتاد بار، کثرت و مبالغه است. ﴿فَلَن يَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَهُمۡ﴾ هرگز خداوند آنها را نمی‌آمرزد. همان‌طور که در آیه ای دیگر فرموده است: ﴿سَوَآءٌ عَلَيۡهِمۡ أَسۡتَغۡفَرۡتَ لَهُمۡ أَمۡ لَمۡ تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ لَن يَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَهُمۡ﴾ بر [ای] آنان برابر است چه برایشان آمرزش بخواهی و چه آمرزش نخواهی، خداوند هرگز آنان را نمی‌آمرزد. سپس خداوند سببی را که مانع آمرزش خداوند است، بیان کرد و فرمود: ﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ كَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۗ﴾ این بدان سبب است که آنها به خدا و پیامبرش کفر ورزیدند، و تا زمانی که کافرند، آمرزش خواستن برای آنان سودی ندارد، نیز اعمال صالح به آنان فایده‌ای نمی‌رساند. ﴿وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِينَ﴾ و خداوند گروه فاسقان را هدایت نمی‌کند. همان کسانی که فسق و نافرمانی تبدیل به صفت آنها شده است، به صورتی که جز آن را انتخاب نمی‌کنند، و به جای آن چیزی دیگر را نمی‌جویند. به‌گونه‌ای که حقِ روشن و آشکار پیش آنها می‌آید، اما آن را رد می‌کنند. پس خداوند به کیفر این کارشان آنان را به پذیرش حق توفیق نمی‌دهد.
التفاسير العربية:
فَرِحَ الْمُخَلَّفُوْنَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلٰفَ رَسُوْلِ اللّٰهِ وَكَرِهُوْۤا اَنْ یُّجَاهِدُوْا بِاَمْوَالِهِمْ وَاَنْفُسِهِمْ فِیْ سَبِیْلِ اللّٰهِ وَقَالُوْا لَا تَنْفِرُوْا فِی الْحَرِّ ؕ— قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ اَشَدُّ حَرًّا ؕ— لَوْ كَانُوْا یَفْقَهُوْنَ ۟
خداوند متعال با بیان افتخار و شادی کردن منافقان به اینکه در جنگ شرکت نکرده‌اند، و با بیان بی توجهی آنها به این کار که بر نداشتن ایمان و ترجیح دادن کفر دلالت می‌کند، می‌فرماید: ﴿فَرِحَ ٱلۡمُخَلَّفُونَ بِمَقۡعَدِهِمۡ خِلَٰفَ رَسُولِ ٱللَّهِ﴾ واپس ماندگان از اینکه پس از بیرون رفتن پیامبر خدا در خانه‌هایشان نشسته‌اند، شادمان هستند، و این گناهی افزون بر شرکت نکردن آنان در جنگ است؛ زیرا باز ماندن و نرفتن به جنگ حرام است، و خشنودی آنان به انجام گناه و بالیدن به آن، گناهی دیگر است. ﴿وَكَرِهُوٓاْ أَن يُجَٰهِدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ﴾ و ناخوش داشتند و نمی‌پسندیدند که با اموال و جان‌هایشان در راه خدا جهاد کنند. بر خلاف مؤمنان که وقتی از شرکت در جنگ باز می‌ماندند – حتی اگر عذری هم داشتند – به خاطر نرفتن و باز ماندن خود، غمگین و به شدت متأسف می‌شدند. و مؤمنان دوست داشتند با مال وجانشان در راه خدا جهاد کنند، و این به خاطر ایمانی است که در دل‌هایشان است و اینکه به فضل و بخشش خداوند امید دارند. ﴿وَقَالُواْ﴾ و منافقان گفتند: ﴿لَا تَنفِرُواْ فِي ٱلۡحَرِّ﴾ در گرما حرکت نکنید؛ یعنی گفتند: حرکت کردن برای جهاد، به خاطر گرمی هوا برای ما دشوار است. پس آنان آسایش کوتاه را بر راحتی همیشگی مقدم داشتند، و از گرمایی خود را به دور داشتند که می‌توان با استفاده از سایه، خود را از آن در امان داشت، گرمایی که صبحگاه و شامگاه، آن را از بین می‌برد. اما خود را در معرض گرمای سختی قرار دادند که قابل سنجش نیست، و آن آتش گرم جهنم است. بنابراین فرمود: ﴿قُلۡ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرّٗاۚ لَّوۡ كَانُواْ يَفۡقَهُونَ﴾ بگو: آتش جهنم بسیار گرم‌تر و سوزان‌تر است. [و] اگر می‌فهمیدند، آنچه را که از بین می‌رود، برآنچه که همیشه باقی است، ترجیح نمی‌دادند، و از مشقت و سختیِ پایان یافتنی، به سوی مشقت و دشواری سخت و همیشگی فرار نمی‌کردند.
التفاسير العربية:
فَلْیَضْحَكُوْا قَلِیْلًا وَّلْیَبْكُوْا كَثِیْرًا ۚ— جَزَآءً بِمَا كَانُوْا یَكْسِبُوْنَ ۟
خداوند متعال می‌فرماید: ﴿فَلۡيَضۡحَكُواْ قَلِيلٗا وَلۡيَبۡكُواْ كَثِيرٗا﴾ از این دنیای تمام شدنی بهره‌مند شوند و از لذت‌های آن شادمان گردند و با آن خود را سرگرم کنند، اما مطمئن باشند که آنها در عذاب دردناک بسیار گریه خواهند کرد. ﴿جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ﴾ به سزای کارهایی که می‌کردند، از قبیل: کفر و نفاق و اطاعت نکردن از دستورات پروردگارشان.
التفاسير العربية:
فَاِنْ رَّجَعَكَ اللّٰهُ اِلٰی طَآىِٕفَةٍ مِّنْهُمْ فَاسْتَاْذَنُوْكَ لِلْخُرُوْجِ فَقُلْ لَّنْ تَخْرُجُوْا مَعِیَ اَبَدًا وَّلَنْ تُقَاتِلُوْا مَعِیَ عَدُوًّا ؕ— اِنَّكُمْ رَضِیْتُمْ بِالْقُعُوْدِ اَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقْعُدُوْا مَعَ الْخٰلِفِیْنَ ۟
﴿فَإِن رَّجَعَكَ ٱللَّهُ إِلَىٰ طَآئِفَةٖ مِّنۡهُمۡ﴾ پس اگر خداوند تو را به سوی گروهی از آنان باز گرداند، و آنها کسانی هستند که بدون عذر از شرکت در جنگ تخلف ورزیدند و بازماندند و بر نرفتن و ماندن خود غمگین نشدند، ﴿فَٱسۡتَ‍ٔۡذَنُوكَ لِلۡخُرُوجِ﴾ و ایشان برای بیرون آمدن برای جنگی دیگر از تو اجازه خواستند، ﴿فَقُل﴾ به کیفر کارهایشان به آنان بگو: ﴿لَّن تَخۡرُجُواْ مَعِيَ أَبَدٗا وَلَن تُقَٰتِلُواْ مَعِيَ عَدُوًّا﴾ هرگز با من برای جهاد بیرون نخواهید آمد، و هرگز همراه من با هیچ دشمنی نخواهید جنگید، و به زودی خداوند ما را از شما بی‌نیاز خواهد کرد. ﴿إِنَّكُمۡ رَضِيتُم بِٱلۡقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٖ فَٱقۡعُدُواْ مَعَ ٱلۡخَٰلِفِينَ﴾ بی‌گمان شما نخستین بار به نشستن خشنود شدید، پس با پس‌ماندگان و خانه‌نشینان بنشینید. و این مانند آن است که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَنُقَلِّبُ أَفۡ‍ِٔدَتَهُمۡ وَأَبۡصَٰرَهُمۡ كَمَا لَمۡ يُؤۡمِنُواْ بِهِۦٓ أَوَّلَ مَرَّةٖ﴾ و دل‌ها و چشم‌هایشان را دگرگون می‌کنیم همان‌گونه که نخستین بار به آن ایمان نیاوردند؛ زیرا فردی که ـ هرگاه فرصتی برایش پیش آمد ـ از انجام دستور و فرمان تنبلی کند و شرکت نجوید، دیگر توفیق نمی‌یابد و میان او و کاری که بدان دستور داده شده است، موانع زیادی حایل می‌گردند. نیز این نوعی تنبیه و تعزیرِ آنهاست؛ چون وقتی برای مسلمین ثابت شد که این منافقان به خاطر گناه و نافرمانی‌شان، از رفتن به جهاد منع شده‌اند، این سرزنش برای آنان است، و عیب و ننگی علیه آنان به حساب می‌آید، و از این طریق دچار عذاب می‌شوند، و سبب می‌شود که کسی مبادرت به عملی همانند عملِ آنان ننماید.
التفاسير العربية:
وَلَا تُصَلِّ عَلٰۤی اَحَدٍ مِّنْهُمْ مَّاتَ اَبَدًا وَّلَا تَقُمْ عَلٰی قَبْرِهٖ ؕ— اِنَّهُمْ كَفَرُوْا بِاللّٰهِ وَرَسُوْلِهٖ وَمَاتُوْا وَهُمْ فٰسِقُوْنَ ۟
خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَ أَبَدٗا﴾ و هرگز بر هیچ مرده‌ای از منافقان نماز مگزار، ﴿وَلَا تَقُمۡ عَلَىٰ قَبۡرِهِۦٓ﴾ و بعد از دفن شدن، بر سر قبرش نایست تا برایش دعا کنی؛ زیرا نماز خواندن پیامبر بر آنها و ایستادنش بر قبرهایشان، به منزلۀ شفاعت وی برای آنان است و شفاعت برای آنان سودی ندارد. ﴿إِنَّهُمۡ كَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَمَاتُواْ وَهُمۡ فَٰسِقُونَ﴾ آنان به خدا و پیامبرش کفر ورزیدند، و در حالی مردند که از فرمان خدا بیرون رفته بودند. و هر کس کافر باشد و بر کفر بمیرد، شفاعتِ شفاعت‌کنندگان به او سودی نمی‌رساند، و این عبرت و درسی است برای دیگران. همچنین هرکس که دارای کفر و نفاق آشکاری باشد، نباید بر او نماز خوانده ‌شود. و این آیه، دلیلی بر مشروعیت نماز خواندن بر مؤمنان، و ایستادن نزد قبرهایشان جهت دعا کردن برای آنان است، همچنان‌که پیامبر صلی الله علیه وسلم با مؤمنان چنین می‌کرد؛ زیرا مقید کردن نهی به منافقین، بر این دلالت می‌کند که این حکم مخصوص مؤمنان است.
التفاسير العربية:
وَلَا تُعْجِبْكَ اَمْوَالُهُمْ وَاَوْلَادُهُمْ ؕ— اِنَّمَا یُرِیْدُ اللّٰهُ اَنْ یُّعَذِّبَهُمْ بِهَا فِی الدُّنْیَا وَتَزْهَقَ اَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كٰفِرُوْنَ ۟
اموال و فرزندانی که خداوند در دنیا به آنان داده است، تو را شگفت زده نکند؛ این بدان خاطر نیست که ایشان نزد خداوند محترم‌اند، بلکه خداوند این نعمت‌ها را به آنان داده است تا آنان را خوار و رسوا کند. ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ أَن يُعَذِّبَهُم بِهَا فِي ٱلدُّنۡيَا﴾ خداوند می‌خواهد آنان را با این نعمت در دنیا عذاب دهد، بنابراین برای به دست آوردن آن خسته می‌شوند، و همواره ترسِ از دست دادن این نعمات، آنان را مضطرب کرده و نمی‌توانند آسوده خاطر از آن لذت ببرند. بلکه همواره در سختی‌ها ومشقت رنج می‌برند، و اموال و فرزندانشان آنان را از یاد خدا و جهان آخرت غافل می‌نماید ، تا جایی که در حالی از دنیا منتقل می‌شوند، ﴿ وَتَزۡهَقَ أَنفُسُهُمۡ وَهُمۡ كَٰفِرُونَ ﴾ جان‌هایشان بیرون می‌رود که کافر هستند و محبت فرزندان همه چیز را از آنها گرفته است. پس درحال مرگ دل‌هایشان به آنها وابسته بود، و برای آنها می‌سوخت.
التفاسير العربية:
وَاِذَاۤ اُنْزِلَتْ سُوْرَةٌ اَنْ اٰمِنُوْا بِاللّٰهِ وَجَاهِدُوْا مَعَ رَسُوْلِهِ اسْتَاْذَنَكَ اُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُوْا ذَرْنَا نَكُنْ مَّعَ الْقٰعِدِیْنَ ۟
خداوند متعال با بیان اینکه منافقان همواره در انجام عبادت تنبلی می‌ورزند، و سوره‌ها و آیات در آنان اثر نمی‌گذارد، می‌فرماید: ﴿وَإِذَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٌ﴾ و هرگاه سوره‌ای نازل شود که در آن به ایمان آوردن به خدا و جهاد در راه وی دستور داده شوند، ﴿ٱسۡتَ‍ٔۡذَنَكَ أُوْلُواْ ٱلطَّوۡلِ مِنۡهُمۡ﴾ توانگران و مالداران و کسانی‌که هیچ عذری ندارند و خداوند آنها را با اموال و فرزندان کمک کرده است، از تو اجازه می‌خواهند. آیا نباید سپاس خدا را به جا بیاورند و او را ستایش کنند و آنچه را که بر آنان واجب نموده و انجام آن را برایشان آسان کرده است، انجام دهند؟! ولی آنان جز اینکه سستی کنند و اجازه بخواهند که به آنان اجازه داده شود تا در خانه بنشینند، چیز دیگری را نپذیرفتند، ﴿وَقَالُواْ ذَرۡنَا نَكُن مَّعَ ٱلۡقَٰعِدِينَ﴾ و گفتند: ما را بگذار با خانه‌نشینان باقی بمانیم.
التفاسير العربية:
رَضُوْا بِاَنْ یَّكُوْنُوْا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطُبِعَ عَلٰی قُلُوْبِهِمْ فَهُمْ لَا یَفْقَهُوْنَ ۟
خداوند متعال می‌فرماید: ﴿رَضُواْ بِأَن يَكُونُواْ مَعَ ٱلۡخَوَالِفِ﴾ خشنود شدند به اینکه با زنان خانه نشین باقی بمانند . چگونه برای خود پسندیدند که با زنانِ خانه‌نشین باشند و به جهاد نروند؟! آیا درک و عقلی دارند که آنان را بر این راهنمایی نماید ؟ یا ﴿وَطُبِعَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ﴾ بر دل‌هایشان مهر زده شده است، پس دل‌هایشان خیر را در نمی‌یابد و اراده‌ای برای انجام آنچه که مایۀ خیر و رستگاری است، ندارند؟ پس آنان منافع و مصلحت‌های خود را نمی‌فهمند؛ زیرا اگر واقعاً می‌فهمیدند؛ که چنین حالتی مقام و جایگاه مردانگی آنان را پایین می‌آورد، برای خود نمی‌پسندیدند.
التفاسير العربية:
لٰكِنِ الرَّسُوْلُ وَالَّذِیْنَ اٰمَنُوْا مَعَهٗ جٰهَدُوْا بِاَمْوَالِهِمْ وَاَنْفُسِهِمْ ؕ— وَاُولٰٓىِٕكَ لَهُمُ الْخَیْرٰتُ ؗ— وَاُولٰٓىِٕكَ هُمُ الْمُفْلِحُوْنَ ۟
خداوند متعال می‌فرماید: هرگاه منافقان از رفتن به جهاد تخلف ورزند، خداوند مومنان را از آنان بی نیاز می‌نماید، و خداوند بندگان و خواصی دارد که فضل خویش را به آنان اختصاص داده است، و آنان این کار را انجام می‌دهند. و آنان ﴿ٱلرَّسُولُ﴾ محمد، پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم ، ﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥجَٰهَدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ﴾ و کسانی که با او ایمان آوردند، با مال وجانشان بدون اینکه تنبلی و سستی نشان دهند، بلکه شادمان و سرحال جهاد کردند. ﴿وَأُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلۡخَيۡرَٰتُ﴾ و آنان کسانی هستند که خوبی‌های فراوانی در دنیا و آخرت برای ایشان است. ﴿وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾ و آنان کسانی اند که به بالاترین خواسته‌ها و کامل‌ترین آمال خویش دست می‌یابند. و اینان رستگاران‌اند.
التفاسير العربية:
اَعَدَّ اللّٰهُ لَهُمْ جَنّٰتٍ تَجْرِیْ مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهٰرُ خٰلِدِیْنَ فِیْهَا ؕ— ذٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِیْمُ ۟۠
﴿أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ﴾ خداوند برای آنان باغ‌هایی آماده نموده است که جویبارها از زیر کاخ‌ها و درختان آن روان است، و در آن جاودانه می‌مانند. این است کامیابی بزرگ. پس هلاک باد کسی که به آنچه ایشان بدان مشتاق‌اند، مشتاق نیست و دین و دنیا و آخرتش را به تباهی کشانده است. و این مانند فرمودۀ الهی است که می‌فرماید: ﴿قُلۡ ءَامِنُواْ بِهِۦٓ أَوۡ لَا تُؤۡمِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهِۦٓ إِذَا يُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ يَخِرُّونَۤ لِلۡأَذۡقَانِۤ سُجَّدٗاۤ﴾ بگو: «به آن [قرآن] ایمان بیاورید یا ایمان نیاورید [فرق نمی‌کند]، بی‌گمان کسانی که پیش از آن بدیشان علم داده شده است، هنگامی که [قرآن] بر آنها خوانده ‌شود، به سجده می‌افتند.» و نیز فرمودۀ الهی: ﴿فَإِن يَكۡفُرۡ بِهَا هَٰٓؤُلَآءِ فَقَدۡ وَكَّلۡنَا بِهَا قَوۡمٗا لَّيۡسُواْ بِهَا بِكَٰفِرِينَ﴾ پس اگر ایشان به آن کفر ورزند، ما گروهی را بر آن گماشته‌ایم که به آن کافر نیستند.
التفاسير العربية:
وَجَآءَ الْمُعَذِّرُوْنَ مِنَ الْاَعْرَابِ لِیُؤْذَنَ لَهُمْ وَقَعَدَ الَّذِیْنَ كَذَبُوا اللّٰهَ وَرَسُوْلَهٗ ؕ— سَیُصِیْبُ الَّذِیْنَ كَفَرُوْا مِنْهُمْ عَذَابٌ اَلِیْمٌ ۟
خد‌اوند متعال می‌فرماید: ﴿وَجَآءَ ٱلۡمُعَذِّرُونَ مِنَ ٱلۡأَعۡرَابِ لِيُؤۡذَنَ لَهُمۡ﴾ برخی از باد‌یه‌نشینان که سستی کرد‌ند و از رفتن به جهاد کوتاهی ورزید‌ند، آمد‌ند تا به آنها اجازه د‌اد‌ه شود که به جهاد نروند، وبه خاطر پُررویی و بی‌حیایی‌شان از عذر خواستن خود باکی ند‌اشتند، و به سبب ضعیف بود‌ن ایمانشان، این کار را انجام دادند. اما کسانی از آنان که با خدا و پیامبرش دروغ گفتند، در خانه‌هایشان نشستند و حتی معذرت خواهی هم نکردند. و احتمال دارد که ﴿ٱلۡمُعَذِّرُونَ﴾ به معنی کسانی باشد که ـ در حقیقت ـ عذر داشتند و پیش پیامبر صلی الله علیه وسلم آمدند تا آنها را معذور بدارد، و عادت پیامبر چنین بود هر کس را که عذری داشت، معذور می‌شمرد. ﴿وَقَعَدَ ٱلَّذِينَ كَذَبُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ﴾ و کسانی را ‌مورد تهدید قرار داد که در ادعای داشتن ایمان ـ‌که مقتضی بیرون رفتن برای جهاد است‌ـ به خدا و پیامبرش دروغ گفتند، در خانه نشستند. [و نه برای عذرخواهی و نه برای جهاد بیرون نرفتند]. سپس آنان را تهدید کرد و فرمود:﴿سَيُصِيبُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۡهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ﴾ به کافرانشان در دنیا و آخرت عذابی دردناک خواهد رسید.
التفاسير العربية:
لَیْسَ عَلَی الضُّعَفَآءِ وَلَا عَلَی الْمَرْضٰی وَلَا عَلَی الَّذِیْنَ لَا یَجِدُوْنَ مَا یُنْفِقُوْنَ حَرَجٌ اِذَا نَصَحُوْا لِلّٰهِ وَرَسُوْلِهٖ ؕ— مَا عَلَی الْمُحْسِنِیْنَ مِنْ سَبِیْلٍ ؕ— وَاللّٰهُ غَفُوْرٌ رَّحِیْمٌ ۟ۙ
پس از آنکه از عذرآورندگان سخن به میان آورد، و آنها را به دو گروه تقسیم کرد؛ گروهی که در شریعت معذور شمرده می‌شوند، و گروهی که معذور قرار نمی‌گیرند، فرمود: ﴿لَّيۡسَ عَلَى ٱلضُّعَفَآءِ﴾ بر ناتوانان که ناتوانی جسمی و بینایی و قدرت بیرون رفتن برای پیکار را ندارند، گناهی نیست. ﴿وَلَا عَلَى ٱلۡمَرۡضَىٰ﴾ و بر بیماران [نیز] گناهی نیست. و این تمام انواع بیماری‌ها را شامل می‌شود، بیماریی که فرد مبتلا به آن، توانایی حرکت و جهاد را ندارد، از قبیل: لنگی و کوری و بیماری سینه پهلو و فلج و غیره. ﴿وَلَا عَلَى ٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنفِقُونَ﴾ [نیز] بر کسانی که چیزی ندارند که آن را صرف جهاد کنند، گناهی نیست؛ یعنی توشه و وسیلۀ سواری ندارند که در سفر آنها را به جایی برساند . پس بر آنان گناهی نیست به شرطی که برای خدا و پیامبرش اخلاص داشته باشند، به این صورت که دارای ایمانی راستین باشند، و نیت و ارادۀ آنان چنین باشد که اگر توانستند، به جهاد بروند. و آنچه را که در توانایی دارند، از قبیل: تشویق و تحریک دیگران برای جهاد انجام دهند. ﴿مَا عَلَى ٱلۡمُحۡسِنِينَ مِن سَبِيلٖ﴾ و بر مؤمنان نیکوکار ایرادی نیست؛ زیرا آنان – با نیکوکاری و ادای حقوق خدا و حقوق بندگان خدا– سرزنش را از خود دور کرده‌اند، و وقتی بنده آنچه را که در توان دارد به خوبی انجام دهد، مسئولیت از گردنش ساقط می‌شود. و از این آیه، یک قاعده به دست می‌آید، و آن این است که هرکس به شخص دیگری کمک جسمی یا مالی کرد، سپس این عمل نیک او سبب نقصان یا ضایع شدن چیزی شد، او ضامن آن نیست، چون او نیکوکار است و بر نیکوکارانی که به هنگام نیکوکاری خود، موجب نقصان یا تباهی چیزی می‌شوند، مسئولیت و سرزنشی نمی‌باشد. همان‌طور که دلالت می‌نماید بر غیر از نیکوکار ـ و آن بدکار و متجاوز می‌باشد ـ غرامت واجب است. ﴿وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ﴾ و خداوند آمرزنده و مهربان است، و از روی آمرزش و رحمت و مهربانی‌اش، از ناتوانان در می‌گذرد، وآنان‌را به خاطر تصمیم قطعی‌شان، پاداش کسانی عطا می‌کند که توانایی انجام کار را دارند.
التفاسير العربية:
وَّلَا عَلَی الَّذِیْنَ اِذَا مَاۤ اَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لَاۤ اَجِدُ مَاۤ اَحْمِلُكُمْ عَلَیْهِ ۪— تَوَلَّوْا وَّاَعْیُنُهُمْ تَفِیْضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا اَلَّا یَجِدُوْا مَا یُنْفِقُوْنَ ۟ؕ
﴿وَلَا عَلَى ٱلَّذِينَ إِذَا مَآ أَتَوۡكَ لِتَحۡمِلَهُمۡ﴾ و همچنین ایراد و گناهی نیست بر کسانی که پیش تو آمدند تا آنان را بر مرکبی سوار کنی تا به سوی جهاد حرکت کنند، اما از قضا چیزی نزد تو نیافتند، ﴿قُلۡتَ﴾ و تو با عرض معذرت به آنان گفتی: ﴿لَآ أَجِدُ مَآ أَحۡمِلُكُمۡ عَلَيۡهِ تَوَلَّواْ وَّأَعۡيُنُهُمۡ تَفِيضُ مِنَ ٱلدَّمۡعِ حَزَنًا أَلَّا يَجِدُواْ مَا يُنفِقُونَ﴾ چیزی نمی‌یابم که شما را بر آن سوار کنم، و ایشان برگشتند، درحالی که به خاطر آنکه چیزی را نمی‌یافتند صرف جهاد کنند، از چشمانشان اشک سرازیر بود. آنها ناتوان‌اند و حاضرند خویشتن را فدا کنند، و به خاطر اینکه نتوانستند در جهاد شرکت نمایند، چنان اندوهگین و آشفته شدند که خداوند حالت آنها را بیان کرد. پس برایشان گناهی نیست. و هنگامی که گناه از گردن آنان ساقط شد، مسئله به اصلش برمی‌گردد، و آن این است که هرکس نیت انجام خیر را کرد، و همراه با نیت قطعی خود، به اندازۀ توانش تلاش نمود، سپس نتوانست کار خیر را انجام دهد، او به منزلۀ کسی است که کار خیر را به‌طور کامل انجام داده است.
التفاسير العربية:
اِنَّمَا السَّبِیْلُ عَلَی الَّذِیْنَ یَسْتَاْذِنُوْنَكَ وَهُمْ اَغْنِیَآءُ ۚ— رَضُوْا بِاَنْ یَّكُوْنُوْا مَعَ الْخَوَالِفِ ۙ— وَطَبَعَ اللّٰهُ عَلٰی قُلُوْبِهِمْ فَهُمْ لَا یَعْلَمُوْنَ ۟
﴿إِنَّمَا ٱلسَّبِيلُ عَلَى ٱلَّذِينَ﴾ سرزنش تنها متوجه کسانی است که ﴿يَسۡتَ‍ٔۡذِنُونَكَ وَهُمۡ أَغۡنِيَآءُ﴾ از تو اجازه می‌خواهند درحالی که ثروتمندند و توانایی رفتن به جهاد را داشته و عذری ندارند، پس ایشان ﴿رَضُواْ﴾ برای خود و دینشان پسندیدند که ﴿بِأَن يَكُونُواْ مَعَ ٱلۡخَوَالِفِ﴾ با خانه‌نشینان مانند زنان و کودکان و امثال آنها باقی بمانند. ﴿وَ﴾ و آنان به این حالت خشنود شدند چون، ﴿وَطَبَعَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ﴾ خداوند بر دل‌هایشان مهر زد، و هیچ خیری وارد دل‌هایشان نشد، و مصالح دینی و دنیویِ خود را تشخیص ندادند. ﴿فَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ﴾ و این عقوبتی است برای آنچه که مرتکب شدند.
التفاسير العربية:
یَعْتَذِرُوْنَ اِلَیْكُمْ اِذَا رَجَعْتُمْ اِلَیْهِمْ ؕ— قُلْ لَّا تَعْتَذِرُوْا لَنْ نُّؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّاَنَا اللّٰهُ مِنْ اَخْبَارِكُمْ ؕ— وَسَیَرَی اللّٰهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُوْلُهٗ ثُمَّ تُرَدُّوْنَ اِلٰی عٰلِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُوْنَ ۟
وقتی‌که از بازماندن و نرفتن منافقانِ ثروتمند به جهاد سخن به ‌میان آورد، و فرمود آنها هیچ عذری ندارند، خبر داد که آنان ﴿يَعۡتَذِرُونَ إِلَيۡكُمۡ إِذَا رَجَعۡتُمۡ﴾ وقتی که پس از پایان جنگ پیش آنها برگردید، نزدتان آمده و عذرخواهی خواهند کرد. ﴿قُل لَّا تَعۡتَذِرُواْ لَن نُّؤۡمِنَ لَكُمۡ﴾ به آنان بگو: عذرخواهی نکنید، ما شما را در عذرتراشیِ دروغین‌تان تصدیق نمی‌کنیم. ﴿قَدۡ نَبَّأَنَا ٱللَّهُ مِنۡ أَخۡبَارِكُمۡ﴾ خداوند ما را از خبرهایتان آگاه ساخته، و او در سخنش راستگوست. پس عذرخواهی فایده‌ای ندارد، چون آنها به خلاف آنچه خداوند از آنان خبر داده است، عذر می‌آورند، و محال است که آنها در آنچه که با سخن خدا مخالف باشد، راستگو باشند؛ خبری که در بالاترین مراتب راستی قرار دارد. ﴿وَسَيَرَى ٱللَّهُ عَمَلَكُمۡ وَرَسُولُهُۥ﴾ و خداوند و پیامبرش عملتان را در دنیا خواهند دید، چون عمل، میزان و سنجش راستی و دروغ است، و سخن صرف بر راستی و صداقت آدمی دلالت نمی‌کند. ﴿ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَٰلِمِ ٱلۡغَيۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ﴾ سپس به سوی دانای پنهان و پیدا برگردانده می‌شوید؛ آن ذاتی که هیچ چیز پوشیده بر او پنهان نمی‌ماند، ﴿فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾ و شما را به آنچه از خوبی و بدی که انجام ‌داده‌اید، آگاه می‌سازد، و طبق عدالت خویش یا بر اساس فضل خود، سزا و جزایتان می‌دهد، بدون اینکه به اندازه ذره‌ای بر شما ستم بکند.
التفاسير العربية:
سَیَحْلِفُوْنَ بِاللّٰهِ لَكُمْ اِذَا انْقَلَبْتُمْ اِلَیْهِمْ لِتُعْرِضُوْا عَنْهُمْ ؕ— فَاَعْرِضُوْا عَنْهُمْ ؕ— اِنَّهُمْ رِجْسٌ ؗ— وَّمَاْوٰىهُمْ جَهَنَّمُ ۚ— جَزَآءً بِمَا كَانُوْا یَكْسِبُوْنَ ۟
و بدان که بدکارِ گناهکار سه حالت دارد: یا اینکه سخن و عذرش در ظاهر و باطن پذیرفته شده و مورد عفو قرار می‌گیرد، به‌گونه‌ای که انگار گناهی نکرده است. یا اینکه به‌خاطر گناهش مورد عقوبت و تعزیر عملی قرار می‌گیرد. و یا اینکه از وی صرف نظر شده، و در مقابل کاری که کرده است، مجازات عملی نمی‌شود. و در مورد منافقان خداوند به حالت سوم دستور داده است. بنابراین فرمود: ﴿سَيَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ لَكُمۡ إِذَا ٱنقَلَبۡتُمۡ إِلَيۡهِمۡ لِتُعۡرِضُواْ عَنۡهُمۡۖ فَأَعۡرِضُواْ عَنۡهُمۡ﴾ چون به سوی آنان بازگردید، برای شما سوگند می‌خورند تا از آنها صرف نظر کنید. پس، از آنان روی بگردانید؛ یعنی آنها را سرزنش نکرده و شلاق نزنید و آنها را نکشید. ﴿إِنَّهُمۡ رِجۡسٞ﴾ همانا آنان پلید و ناپاک‌اند، و ارزش آن را ندارند که مورد توجه قرار گیرند. و سرزنش و مجازات در مورد آنها مفید نیست. ﴿وَ﴾ برایشان کافی است که ﴿وَمَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ﴾ به کیفر کارهایی که کرده‌اند، جایگاهشان جهنم باشد.
التفاسير العربية:
یَحْلِفُوْنَ لَكُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ ۚ— فَاِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَاِنَّ اللّٰهَ لَا یَرْضٰی عَنِ الْقَوْمِ الْفٰسِقِیْنَ ۟
﴿يَحۡلِفُونَ لَكُمۡ لِتَرۡضَوۡاْ عَنۡهُمۡ﴾ علاوه بر صرف نظر کردن، انتظار دارند که از آنها خشنود شوید. انگار آنها هیچ کار [بدی] نکرده‌اند. ﴿فَإِن تَرۡضَوۡاْ عَنۡهُمۡ فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا يَرۡضَىٰ عَنِ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡفَٰسِقِينَ﴾ پس اگر شما از آنان خشنود شوید، قطعاً خداوند از گروه فاسقان خشنود نمی‌شود؛ یعنی برای شما مؤمنان شایسته نیست از کسی خشنود شوید که خداوند از او راضی نیست، بلکه بر شماست که با پروردگارتان در خشنودی و ناخشنودی‌اش همسو باشید. و بیندیش که چگونه فرمود: ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا يَرۡضَىٰ عَنِ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡفَٰسِقِينَ﴾ همانا خداوند از گروه فاسقان خشنود نمی‌شود، و نفرمود: (خداوند از آنها خشنود نمی‌شود) تا بر این دلالت نماید که دروازۀ توبه باز است، و فاسقین و غیر آنان هر زمان توبه کنند، خداوند توبه‌شان را می‌پذیرد و از آنها راضی می‌گردد. اما تا وقتی که فاسق و نافرمان باشند، خداوند از آنها راضی نخواهد شد؛ چون مانعِ خشنودی او وجود دارد، و آن بیرون رفتن آنها از چیزی است که خدا برایشان پسندیده است، از قبیل: ایمان و اطاعت. و به سوی چیزی بیرون رفتند که خداوند آن را نمی‌پسندد، از قبیل: شرک و نفاق و گناه. خلاصۀ آنچه که خداوند ذکر کرده چنین است: منافقانی که بدون عذر از شرکت در جهاد، تخلف ورزیده و به جهاد نرفتند، اگر برای مؤمنان عذر آوردند و اد‌ّعا کردند که برای شرکت نکردنشان در جهاد عذرهایی داشته‌اند ـ به درستی که منافقان می‌خواهند شما از آنان صرف نظر کنید و از آنها راضی شوید و عذر آنها را بپذیرید ـ اما شما هرگز نباید عذرشان را بپذیرید و از آنان خشنود شوید. اما آیا از آنان اعراض شود یا نه؟ آری! مؤمنان باید از آنان اعراض نمایند، همچنان‌که از اعمال پست و نجس روی می‌گردانند. در این آیات سخن گفتن برای خداوند متعال ثابت شده است. آنجا که می‌فرماید: ﴿قَدۡ نَبَّأَنَا ٱللَّهُ مِنۡ أَخۡبَارِكُمۡ﴾ خداوند ما را از خبرهایتان آگاه ساخته است. و کارهای اختیاری که با مشیت و قدرت خدا به وقوع می‌پیوندد، در این فرموده برای خداوند ثابت شده است، و همچنین در فرمودۀ: ﴿وَسَيَرَى ٱللَّهُ عَمَلَكُمۡ وَرَسُولُهُۥ﴾ خداوند خبر داده است که او عمل شما را بعد از واقع شدن آن خواهد دید، و در این آیات نیز خشنودی خداوند از نیکوکاران، و خشمگین بودن او از فاسقان، ثابت شده است.
التفاسير العربية:
اَلْاَعْرَابُ اَشَدُّ كُفْرًا وَّنِفَاقًا وَّاَجْدَرُ اَلَّا یَعْلَمُوْا حُدُوْدَ مَاۤ اَنْزَلَ اللّٰهُ عَلٰی رَسُوْلِهٖ ؕ— وَاللّٰهُ عَلِیْمٌ حَكِیْمٌ ۟
خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ٱلۡأَعۡرَابُ﴾ بادیه‌نشینان، ﴿أَشَدُّ كُفۡرٗا وَنِفَاقٗا﴾ کفر و نفاقشان از کفر و نفاق شهرنشینانی که کفر و نفاق در آنهاست، بیشتر است؛ و این علل زیادی دارد، از آن جمله این است که بادیه‌نشینان از شناخت مقررات دینی و اعمال و احکام دورند. پس آنان سزاوارتر و شایسته‌ترند که ﴿أَلَّا يَعۡلَمُواْ حُدُودَ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ﴾ حدود و قوانین ایمان و احکام و نواهی و اوامری را که خدا بر پیامبرش نازل کرده است، ندانند. به خلاف شهرنشینان؛ زیرا آنها نزدیک‌ترند به اینکه حدود آنچه را بدانند که خداوند بر پیامبرش نازل کرده است. پس به سبب این آگاهی، برای آنان افکاری خوب و اراده‌هایی برای انجام کار خیری که آن را می‌شناسند، پدید می‌آید که در میان بادیه‌نشینان وجود ندارد. و در آنان نرم‌خویی و فرمان بردن از دعوتگر، به اندازه‌ای هست که در بادیه نشینان وجود ندارد، و آنها با مؤمنان همنشینی می‌نمایند، و بیشتر از بادیه‌نشینان با آنها در می‌آمیزند. پس شهرنشینان، از اهل بادیه برای انجام خیر سزاوارترند. اما هم در شهر کافر و منافق وجود دارد و هم در بادیه و بیابان، ولی منافقان و کافران بادیه‌نشین، کفر و نفاقشان از کفر و نفاق شهرنشینان بیشتر و سخت‌تر است.
التفاسير العربية:
وَمِنَ الْاَعْرَابِ مَنْ یَّتَّخِذُ مَا یُنْفِقُ مَغْرَمًا وَّیَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوَآىِٕرَ ؕ— عَلَیْهِمْ دَآىِٕرَةُ السَّوْءِ ؕ— وَاللّٰهُ سَمِیْعٌ عَلِیْمٌ ۟
به همین سبب بادیه‌نشینان بر اموال خود حریص‌تر و بخیل‌ترند. از میان این بادیه‌نشینان کسانی هستند که ﴿مَن يَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ﴾ آنچه را از قبیل: زکات و نفقه در راه خدا انفاق می‌کنند ﴿مَغۡرَمٗا﴾ زیان و تاوان شمرده، و از آن چشم داشت پاداش ندارند، و آن را برای رضای خدا نمی‌دهند، و جز با ناخوشی و ناچاری نمی‌پردازند. ﴿وَيَتَرَبَّصُ بِكُمُ ٱلدَّوَآئِرَ﴾ و از آنجا که با مؤمنان دشمنی می‌ورزند و از آنها متنفرند، چشم انتظار آنند که پیشامدهای ناگوار روزگار و مصیبت‌های زمانه برآنان وارد شود، اما برعکس بر آنان خواهد آمد، ﴿عَلَيۡهِمۡ دَآئِرَةُ ٱلسَّوۡءِ﴾ پیشامد ناگوار و مصیبت بر آنان باد، و روزگار خوب و سرانجام نیکو و پیروزی بر دشمنان، از آن مؤمنان خواهد بود. ﴿وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٞ﴾ و خداوند دانا و حکیم است؛ نیت بندگان و اخلاص و ریای آنان را می‌داند.
التفاسير العربية:
وَمِنَ الْاَعْرَابِ مَنْ یُّؤْمِنُ بِاللّٰهِ وَالْیَوْمِ الْاٰخِرِ وَیَتَّخِذُ مَا یُنْفِقُ قُرُبٰتٍ عِنْدَ اللّٰهِ وَصَلَوٰتِ الرَّسُوْلِ ؕ— اَلَاۤ اِنَّهَا قُرْبَةٌ لَّهُمْ ؕ— سَیُدْخِلُهُمُ اللّٰهُ فِیْ رَحْمَتِهٖ ؕ— اِنَّ اللّٰهَ غَفُوْرٌ رَّحِیْمٌ ۟۠
و همۀ بادیه نشینان، مذموم و نکوهش شده نیستند بلکه از میان آنها کسانی هستند که ﴿يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ﴾ به خدا و روز قیامت ایمان دارند، واز کفر و نفاق در امان و سالم ‌مانده، و به مقتضای ایمان عمل می‌کنند. ﴿وَيَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ قُرُبَٰتٍ عِندَ ٱللَّهِ﴾ و از بخشش و انفاق خود، چشم‌داشت پاداش الهی را دارند؛ و هدفشان از آن، رضای خدا و نزدیک شدن به اوست. ﴿وَ﴾ و بخشش خود را وسیله‌ای قرار می‌دهد برای ﴿صَلَوَٰتِ ٱلرَّسُولِ﴾ دعای پیامبر و برکت خواستن او برای آنها. خداوند متعال با بیان مفید بودن دعای پیامبر می‌فرماید: ﴿أَلَآ إِنَّهَا قُرۡبَةٞ لَّهُمۡ﴾ هان! بی گمان آن، مایۀ نزدیکی‌شان به خداست، و مال‌هایشان رشد می‌کند، و با برکت می‌شود. ﴿سَيُدۡخِلُهُمُ ٱللَّهُ فِي رَحۡمَتِهِۦٓ﴾ خداوند آنان را در زمرۀ بندگان شایسته‌اش به رحمت خود در خواهد آورد. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ﴾ همانا خداوند آمرزنده و مهربان است. پس گناهان بزرگِ کسی را که به سوی او بازگردد و توبه نماید، می‌آمرزد، و بندگانش را مشمول رحمت گسترده‌اش می‌گرداند که همه چیز را فرا گرفته است. و بندگان مؤمنش را از رحمتی ویژه برخوردار می‌کند، و آنها را به انجام خوبی‌ها توفیق می‌دهد، و از بزهکاری‌ها مصون می‌دارد، و انواع پاداش‌ها را به صورت فراوان به آنان می‌دهد. این آیه بیانگر آن است که برخی از بادیه‌نشینان مانند شهرنشینان خوب هستند، و برخی بد و قابل مذمت می‌باشند. پس خداوند آنها را فقط به خاطر بادیه نشینی مذمت و نکوهش نکرده است، بلکه به خاطر ترک دستوراتش مذمت نموده است.هرچند که بادیه‌نشین در مظان بد بودن می‌باشد. این آیه همچنین بیانگر آن است که کفر و نفاق کم و زیاد می‌شود، و بر حسب شرایط حال و مقام، غلظت و رقّت پیدا می‌کند. در این آیه همچنین به فضیلت علم اشاره شده، و اینکه کسی که دانش ندارد، از کسی که اهل دانش است، به شر نزدیک تر است، چون خداوند بادیه نشینان را مذمت نموده و خبر داده که کفر و نفاقشان بیشتر و سخت‌تر است، و علت این امر را نیز بیان داشته است. و اینکه بادیه‌نشینان سزاوارترند که حدود آنچه را که خدا بر پیامبرش نازل کرده است، ندانند. نیز از این آیه بر می‌آید که مفیدترین علم، شناخت حدود و مقررات آیینی است که خدا بر پیامبرش نازل کرده است؛ از قبیل: اصول و فروع دین، و شناخت حدود ایمان و اسلام و احسان، و پرهیزگاری و رستگاری و طاعت و نیکی و برقرار داشتن پیوند خویشاوندی و احسان، و شناخت حدود کفر و نفاق و فسق و گناه و زنا و شراب و ربا و امثال آن؛ زیرا اگر انسان نسبت به این چیزها علم و آگاهی داشته باشد، می‌تواند به شیوه‌ای نیکو آنهارا انجام دهد ـ چنانچه به او فرمان داده شده بود که آنها را انجام دهد ـ و یا آنها را ترک نماید چنانچه جزو امور ممنوعه بودند. همچنین می‌تواند به شیوه‌ای نیکو مردم را فرا بخواند تا آنها را انجام دهند و یا ترک نمایند. از این آیه همچنین بر می‌آید که مؤمن شایسته است حقوقی را که بر اوست، با شرح صدر و آرامش خاطر بپردازد، وآن را توفیق و غنیمت بشمارد نه باج و خراج.
التفاسير العربية:
وَالسّٰبِقُوْنَ الْاَوَّلُوْنَ مِنَ الْمُهٰجِرِیْنَ وَالْاَنْصَارِ وَالَّذِیْنَ اتَّبَعُوْهُمْ بِاِحْسَانٍ ۙ— رَّضِیَ اللّٰهُ عَنْهُمْ وَرَضُوْا عَنْهُ وَاَعَدَّ لَهُمْ جَنّٰتٍ تَجْرِیْ تَحْتَهَا الْاَنْهٰرُ خٰلِدِیْنَ فِیْهَاۤ اَبَدًا ؕ— ذٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِیْمُ ۟
﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ﴾ و پیشگامان نخستین؛ آنها کسانی هستند که از میان این امت، در ایمان و هجرت و جهاد و اقامۀ دین خدا از دیگران پیشی گرفته‌اند. ﴿مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ﴾ از میان مهاجران، و آنها کسانی هستند که ﴿ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ ﴾ از سرزمینشان اخراج شدند و مال‌هایشان از آنان گرفته‌شد، اما با این وجود، فضل و خشنودی خدا را ‌جستند، و خدا و پیامبرش را یاری ‌کردند. ایشان راستگویان‌اند. ﴿وَٱلۡأَنصَارِ﴾ و از انصار ﴿وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞ﴾ کسانی که ساکن مدینه بودند و قبل از هجرت مهاجرین ایمان آوردند؛ آنان مهاجران را دوست دارند، و با اموال خود از آنان دلجویی به عمل می‌آورند، و در دل خود نسبت به اموال غنیمت و غیره‌ای که به آنان داده می‌شود، حسادتی نمی‌یابند، و مهاجران و نیازمندان را بر خود مقدم می‌دارند، هر چند که فقیری و نیازمندی دامان آنان را گرفته باشد. ﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ﴾ و کسانی که با نیکوکاری، راه ایشان را همراه با داشتن اعتقادات پاک و گفتار و اعمال نیکو پیمودند. پس ایشان کسانی هستند که از مذمت و نکوهش به دورند، و به ستایش فراوان و برترین بخشش‌ها از جانب خدا دست یافته‌اند. ﴿رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ﴾ خداوند از ایشان خشنود است، و خشنودی خدا، بزرگ‌ترین نعمت‌های بهشت است. ﴿وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ﴾ و آنان از او خشنودند و خداوند برای ایشان باغ‌هایی آماده کرده‌است که از زیر درختان آن، رودها روان است، رودهای روانی که به ‌سوی باغ‌های بهشت و باغچه‌های شکوفا و پر گل و زیبا جاری هستند. ﴿خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗا﴾ در آنجا همیشه جاودان‌اند و نمی‌خواهند از آنجا به جایی دیگر برده شوند، و چیزی دیگر را به جای آن نمی‌جویند؛ چون آنها هر آنچه را که آرزو کرده‌اند، به دست آورده اند و هر آنچه را که خواسته‌اند، یافته‌اند. ﴿ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ﴾ این است کامیابی بزرگ، در آنجا هر آنچه که برای انسان دوست داشتنی و برای ارواح لذت بخش است و مایۀ شادی دل‌ها و جسم‌هاست، برایش فراهم کرده‌اند. و هر امر محذوری از او دور شده است.
التفاسير العربية:
وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِّنَ الْاَعْرَابِ مُنٰفِقُوْنَ ۛؕ— وَمِنْ اَهْلِ الْمَدِیْنَةِ ؔۛ۫— مَرَدُوْا عَلَی النِّفَاقِ ۫— لَا تَعْلَمُهُمْ ؕ— نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ ؕ— سَنُعَذِّبُهُمْ مَّرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّوْنَ اِلٰی عَذَابٍ عَظِیْمٍ ۟ۚ
خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمِمَّنۡ حَوۡلَكُم مِّنَ ٱلۡأَعۡرَابِ مُنَٰفِقُونَۖ وَمِنۡ أَهۡلِ ٱلۡمَدِينَةِ﴾ از بادیه نشینانی که اطراف شما هستند، افرادی منافق‌اند و برخی از اهل مدینه نیز منافق هستند، ﴿مَرَدُواْ عَلَى ٱلنِّفَاقِ﴾ که تمرین نفاق کرده و در آن مهارت پیدا نموده و سرکشی‌شان بیشتر شده است. ﴿لَا تَعۡلَمُهُمۡ﴾ تو هر یک از آنان را به طور مشخص نمی‌شناسی تا مجازاتشان کنی، و یا به مقتضای نفاقشان با آنان رفتار نمایی؛ چون خداوند در این مورد حکمت آشکاری دارد.﴿نَحۡنُ نَعۡلَمُهُمۡۚ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيۡنِ﴾ بلکه ما آنان را می‌شناسیم، دو بار آنان را عذاب خواهیم داد. احتمال دارد که منظور از ﴿مَّرَّتَيۡنِ﴾ این باشد که یک عذاب را در دنیا می‌بینند و یک عذاب را در آخرت. عذاب آنها در دنیا، غم و اندوه و ناخوشی است که به سبب پیروزی و فتحی که نصیب مسلمین می‌شود به آنان دست می‌دهد؛ و عذابشان در آخرت، آتش جهنم است که بد جایگاهی است. و احتمال دارد منظور از دو بار عذاب دادن این باشد که عذاب آنان را سخت می‌نماییم و آن را چندین برابر می‌کنیم، و برایشان تکرار می‌نماییم.
التفاسير العربية:
وَاٰخَرُوْنَ اعْتَرَفُوْا بِذُنُوْبِهِمْ خَلَطُوْا عَمَلًا صَالِحًا وَّاٰخَرَ سَیِّئًا ؕ— عَسَی اللّٰهُ اَنْ یَّتُوْبَ عَلَیْهِمْ ؕ— اِنَّ اللّٰهَ غَفُوْرٌ رَّحِیْمٌ ۟
خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَءَاخَرُونَ﴾ و مردمانی دیگر که در مدینه و اطراف آن، بلکه در سایر سرزمین‌های اسلامی هستند، ﴿ٱعۡتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمۡ﴾ به گناهانشان اعتراف کرده و از آن پشیمان شده‌اند، و بر بازگشتن از آن، و پاک کردن خود از آلودگی‌ها، تلاش می‌نمایند ﴿خَلَطُواْ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَءَاخَرَ سَيِّئًا ﴾ و کار خوب را با [کاری] دیگر که بد است در آمیخته‌اند. و عمل صالح و خوب آن است که صاحبش اهل توحید و ایمان باشد و انسان را از کفر و شرک بیرون آورد؛ زیرا شرط پذیرفته شدن هر عمل صالحی، توحید و ایمان است. پس ایشان اعمال صالح را با اعمال بد، از قبیل: جرأت کردن بر ارتکاب برخی کارهای حرام، و کوتاهی ورزیدن در انجام برخی از واجبات درآمیخته بودند، و به این گناه اعتراف کردند. اما با این حال امیدوار بودند که خداوند آنان را بیامرزد. پس ﴿عَسَى ٱللَّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيۡهِمۡ﴾ امید است که خداوند توبۀ آنها را بپذیرد. و خداوند به دو صورت توبۀ بنده را می‌پذیرد: اول اینکه او را برای توبه کردن توفیق می‌دهد. دوم اینکه بعد از آنکه توبه نمود، توبه‌اش را می‌پذیرد. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٌ﴾ بی‌گمان صفت خداوند آمرزیدن و مهربانی است، و هیچ مخلوقی نیست مگر اینکه مشمول مغفرت و رحمت اوست، بلکه جهان بالا و پایین بر پایۀ این دو صفت وی ماندگارند. و اگر خداوند مردم را به سبب ظلمشان مؤاخذه نماید، هیچ جنبنده‌ای را روی زمین نخواهد گذاشت. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُمۡسِكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ أَن تَزُولَاۚ وَلَئِن زَالَتَآ إِنۡ أَمۡسَكَهُمَا مِنۡ أَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ كَانَ حَلِيمًا غَفُورٗا﴾ همانا خداوند آسمان‌ها و زمین را نگاه می‌دارد تا نیفتند؛ و اگر بیفتند، بعد از او هیچ کسی آنها را نگاه نمی‌دارد؛ همانا اوست بردبار آمرزنده. و از جملۀ مغفرت او این است که هرگاه کسانی که بر خودشان زیاده‌روی کرده‌اند، و کسانی که عمر خود را با انجام کارهای بد گذرانده‌اند، توبه نمایند و به سوی او باز گردند ـ ‌حتی اگر اندکی پیش از مرگشان باشد ـ خداوند آنها را می‌بخشد، و از گناهانشان در می‌گذرد. پس این آیه دلالت می‌نماید کسی که کار بد و نیک انجام داده و به گناهش اعتراف ‌نموده و پشیمان شده ولی توبۀ قطعی نکرده است، در دایرۀ بیم و امید قرار دارد، اما به سلامتی و نجات نزدیک‌تر است. و اما کسی که کار نیک و بد را با هم درآمیخته است و به گناهش اعتراف نکرده و بر گذشته‌اش پشیمان نشده است، بلکه همواره بر گناه گذشته اصرار می‌ورزد، به شدت باید نگران [آیندۀ] او بود.
التفاسير العربية:
خُذْ مِنْ اَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّیْهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ ؕ— اِنَّ صَلٰوتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ ؕ— وَاللّٰهُ سَمِیْعٌ عَلِیْمٌ ۟
خداوند متعال به پیامبرش، و نیز وارث و جانشین او فرمان می‌دهد تا مؤمنان را پاک ‌کند و ایمانشان را کامل ‌گرداند، ﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ﴾ از اموال آنان زکات بگیر ﴿تُطَهِّرُهُمۡ﴾ تا آنان را به وسیلۀ آن از گناهان و اخلاق زشت پاک کنی، ﴿وَتُزَكِّيهِم﴾ و رشدشان بدهی، و بر اخلاق نیکو وکارهای شایسته‌شان بیفزایی و پاداش دنیوی و اخروی آنان را افزایش دهی، و اموالشان رشد کند. ﴿وَصَلِّ عَلَيۡهِمۡ﴾ و برای مؤمنان هنگامی که زکات اموالشان را به تو می‌دهند، به طور عام و خاص دعا کن. ﴿إِنَّ صَلَوٰتَكَ سَكَنٞ لَّهُمۡ﴾ بدون شک دعای تو برای آنان، مایۀ آرامش دل‌ها و موجب خوشحالی آنان است. ﴿وَٱللَّهُ سَمِيعٌ﴾ و خداوند دعایت را می‌شنود و می‌پذیرد.﴿عَلِيمٌ﴾ و به حالات و نیت‌های بندگان داناست. پس هر کس را که عملی انجام ‌دهد، طبق علم و آگاهی‌اش و به اندازۀ نیت او پاداش می‌دهد . و پیامبرصلی الله علیه وسلم دستور خدا را اطاعت کرد، و آنان را به دادن زکات دستور داد، و کارگزاران خود را برای جمع آوری و وصول آن فرستاد، و چون پیش کسی می‌رفتند و زکات او را می‌گرفتند، برای وی دعای خیر و برکت می‌نمودند. پس این آیه بر واجب بودن زکات در همۀ اموال دلالت می‌نماید. اگر اموال تجاری باشد که زکات آن مشخص است؛ زیرا آن مالی است که رشد می‌کند و مولّد و درآمدزا است. پس انصاف و عدالت آن است که به وسیلۀ پرداختن زکاتی که خداوند در آن واجب کرده است، با فقرا همدردی شود. غیر از اموال تجاری، اگر قابل رشد و نمو باشد مانند غلّات و میوه‌ها و حیواناتی که برای پرورش و شیردهی و تولید مثل نگهداری می‌شوند، زکات در آن واجب است، در غیر این صورت زکات در آنها واجب نیست؛ چون اموالی که به قصد داد و ستد نگهداری می‌شود، به منزلۀ اموالی نیست که معمولاً انسان برای خود نگهداری می‌نماید، و اهداف مالی از آن مد نظر دارد؛ زیرا هدف از نگهداری چنین اموالی استفادۀ شخصی است. پس اموال غیر تجاری که قابل رشد و نمو نیست، زکات ندارد. و این آیه دلالت می‌نماید که بنده نمی‌تواند خودش را پاک نماید، و اخلاق نیک و فضایلش را رشد دهد، مگر اینکه زکات مالش را بپردازد، و هیچ چیز به اندازۀ پرداختن زکات در این خصوص مفید و مؤثر نیست. زیرا رشد و پاکسازی، منوط به پرداختن زکات است. و نیز بر این دلالت می‌نماید که مستحب است امام یا جانشین او، برای کسی که زکاتش را می‌پردازد، به خیر و برکت دعا کند. و مناسب است که این دعا با صدای بلند و طوری باشد که زکات دهنده بشنود؛ زیرا او با شنیدن دعا، آرامش می‌یابد. و از مفهوم آن استنباط می‌شود که شایسته است با سخن نرم و دعای خیر برای مؤمن و با دیگر راه‌هایی که موجب آرامش قلب او شود، قلب او را شاد و مسرور گرداند.
التفاسير العربية:
اَلَمْ یَعْلَمُوْۤا اَنَّ اللّٰهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهٖ وَیَاْخُذُ الصَّدَقٰتِ وَاَنَّ اللّٰهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیْمُ ۟
آیا گستردگی رحمت خدا و بخشش فراگیر او را درنیافته، و ندانسته‌اند که او ﴿يَقۡبَلُ ٱلتَّوۡبَةَ عَنۡ عِبَادِهِۦ﴾ توبۀ بندگانِ توبه‌کننده‌اش را از تمامی گناهانشان می‌پذیرد، بلکه او از توبۀ بنده‌اش بسیار خوشحال می‌گردد. ﴿وَيَأۡخُذُ ٱلصَّدَقَٰتِ﴾ و زکات و صدقه را از آنان قبول می‌نماید ، و آن را با دست راستش می‌گیرد و پرورش می‌دهد تا جایی که یک خرما مانند کوه بزرگی می‌شود. پس زکات و صدقاتی که بیشتر از یک خرما باشد، چگونه خواهد بود! ﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلتَّوَّابُ﴾ و خداوند بسیار پذیرندۀ توبۀ توبه کنندگان است. پس هرکس به سوی خدا توبه کند، توبه‌اش را می‌پذیرد، گرچه بارها گناه از آنان سرزده باشد. و خداوند از پذیرفتن توبۀ بندگانش خسته نمی‌شود تا وقتی‌که بندگان، خودشان از توبه کردن خسته شوند و از درگاه او فرار نمایند و با دشمن خودشان دوستی کنند. ﴿ٱلرَّحِيمُ﴾ مهربان است و رحمت او همه چیز را دربر گرفته است، و آن را برای کسانی که پرهیزگاری می‌کنند و زکات می‌پردازند و به آیات او ایمان می‌آورند و از پیامبرش پیروی می‌نمایند، مقرر داشته است.
التفاسير العربية:
وَقُلِ اعْمَلُوْا فَسَیَرَی اللّٰهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُوْلُهٗ وَالْمُؤْمِنُوْنَ ؕ— وَسَتُرَدُّوْنَ اِلٰی عٰلِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُوْنَ ۟ۚ
خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَقُلِ﴾ و به این منافقان بگو: ﴿ٱعۡمَلُواْ﴾ کارهایی را که می‌خواهید، انجام دهید؛ و بر باطل خود مداوم باشید، و گمان نبرید که این کارهایتان پنهان می‌ماند. ﴿فَسَيَرَى ٱللَّهُ عَمَلَكُمۡ وَرَسُولُهُۥ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ﴾ بلکه خداوند اعمال شما را می‌بیند، و همچنین پیامبر و مؤمنان نیز اعمال شما را می‌بینند؛ یعنی اعمالتان روشن و آشکار می‌گردد. ﴿وَسَتُرَدُّونَ إِلَىٰ عَٰلِمِ ٱلۡغَيۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾ و به سوی دانای پنهان و پیدا برگردانده می‌شوید، و شما را به آنچه از خوبی و بدی می‌کردید، آگاه می‌سازد. این تهدید و وعید سختی است برای کسی که باطل و سرکشی و گمراهی و نافرمانی خود را ادامه می‌دهد. و احتمال دارد به این معنی باشد که شما هر زمان کار خوب یا بدی انجام دهید، خداوند از آن اطلاع دارد، و پیامبرش و بندگان مؤمن خود را از کارهایتان ـ گرچه پنهانی انجام شود ـ آگاه خواهد ساخت.
التفاسير العربية:
وَاٰخَرُوْنَ مُرْجَوْنَ لِاَمْرِ اللّٰهِ اِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَاِمَّا یَتُوْبُ عَلَیْهِمْ ؕ— وَاللّٰهُ عَلِیْمٌ حَكِیْمٌ ۟
﴿وَءَاخَرُونَ﴾ و کسانی دیگر که به جنگ نرفته اند، ﴿مُرۡجَوۡنَ لِأَمۡرِ ٱللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمۡ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيۡهِمۡ﴾ به حکم و فرمان خدا واگذار شده‌اند؛ یا آنان را عذاب می‌دهد و یا توبه‌شان را می‌پذیرد. در این آیه کسانی که در جنگ شرکت نکرده‌اند، به شدت مورد تهدید واقع شده و بر توبه و پشیمان شدن تحریک شده‌اند. ﴿وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ﴾ و خداوند دانا به احوال و نیات بندگان می‌باشد، و با حکمت است و هر چیزی را در جایش قرار می‌دهد. پس اگر حکمت او مقتضی آن بود که گناهانشان را ببخشاید و توبه‌شان را قبول کند، این کار را می‌کند، و اگر حکمت او اقتضا نماید که آنان را خوار بگرداند و بر توبه کردن توفیقشان ندهد، چنین خواهد کرد.
التفاسير العربية:
وَالَّذِیْنَ اتَّخَذُوْا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَّكُفْرًا وَّتَفْرِیْقًا بَیْنَ الْمُؤْمِنِیْنَ وَاِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللّٰهَ وَرَسُوْلَهٗ مِنْ قَبْلُ ؕ— وَلَیَحْلِفُنَّ اِنْ اَرَدْنَاۤ اِلَّا الْحُسْنٰی ؕ— وَاللّٰهُ یَشْهَدُ اِنَّهُمْ لَكٰذِبُوْنَ ۟
مردمانی از منافقان قبا، مسجدی در کنار مسجد قبا ساختند، و منظورشان از ساختن آن، زیان وارد کردن به مؤمنان و اختلاف انداختن میان آنان بود، و آن را پناهگاه و سنگری برای کسانی قرار دادند که امیدوار بودند روزی با پیامبر خدا خواهند جنگید. و منظورشان این بود که اگر نیازی به پناهگاهی داشتند، از این مسجد استفاده کنند. پس خداوند رسوایشان ساخت، و راز آنها را آشکار کرد. ﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مَسۡجِدٗا ضِرَارٗا﴾ و کسانی که برای زیان رساندن به مؤمنان و به مسجدشان که در آن جمع می‌شدند، مسجدی ‌ساختند، ﴿وَكُفۡرٗا﴾ و منظورشان کفر ورزی در آن بود، درحالی که دیگران منظورشان از ساختن مسجد، رسیدن به ایمان و هدایت بود. ﴿وَتَفۡرِيقَۢا بَيۡنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾ مسجد را ساختند تا مؤمنان دسته دسته و پراکنده شوند و اختلاف پیدا کنند. ﴿وَإِرۡصَادٗا﴾ و همچنین منظورشان کمینگاه ساختن ﴿لِّمَنۡ حَارَبَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ مِن قَبۡلُ﴾ برای کسی بود که از پیش با خدا و پیامبرش جنگیده بود؛ یعنی این مسجد را برای کمک کردن به کسانی ساختند، که با خدا و پیامبر می‌جنگیدند، و پیشتر نیز جنگیده و دشمن سرسخت بودند، مانند ابو عامر راهب که فردی از اهل مدینه بود و هنگامی که پیامبرصلی الله علیه وسلم به مدینه هجرت نمود، به وی کفر ورزید. او در جاهلیت وانمود می‌کرد که اهل عبادت است. پس به سوی مشرکین رفت، تا از آنان برای جنگیدن با پیامبر کمک بگیرد. و چون نزد مشرکین به خواسته اش دست نیافت، به سوی قیصر رفت به گمان اینکه اورا یاری کند. و این ملعون در راهی که به سوی قیصر می‌رفت، هلاک شد درحالی‌که با منافقان پیمان کمک و یاری بسته بود. و مسجد ضرار را به این هدف بنا کردند، و خداوند وحی نازل نمود که آنها برای این هدف، مسجد را ساخته‌اند. بنابراین پیامبر کسانی را به سوی مسجد فرستاد، تا آن را منهدم نمایند و بسوزانند. و آن مسجد منهدم و سوزانده شد، و بعد از آن به زباله دانی تبدیل گردید. خداوند متعال بعد از اینکه اهداف و مقاصد فاسدشان را دربارۀ ساختن مسجد بیان نمود، فرمود: ﴿وَلَيَحۡلِفُنَّ إِنۡ أَرَدۡنَآ﴾ و سوگند می‌خورند که در ساختن این مسجد، منظوری ﴿إِلَّا ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾ جز نیکی کردن به ضعیف و ناتوان و نابینا نداشته‌ایم. ﴿وَٱللَّهُ يَشۡهَدُ إِنَّهُمۡ لَكَٰذِبُونَ﴾ و خداوند گواهی می‌دهد که آنان دروغگو هستند. پس گواهی دادن خدا بر آنها، از سوگند خوردنشان راست تر است.
التفاسير العربية:
لَا تَقُمْ فِیْهِ اَبَدًا ؕ— لَمَسْجِدٌ اُسِّسَ عَلَی التَّقْوٰی مِنْ اَوَّلِ یَوْمٍ اَحَقُّ اَنْ تَقُوْمَ فِیْهِ ؕ— فِیْهِ رِجَالٌ یُّحِبُّوْنَ اَنْ یَّتَطَهَّرُوْا ؕ— وَاللّٰهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِیْنَ ۟
﴿لَا تَقُمۡ فِيهِ أَبَدٗا﴾ هرگز در آن مسجد که به منظور زیان رساندن به مؤمنان ساخته شده است، نماز مگزار و خداوند تو را از آن بی نیاز می‌نماید، و تو ناچار به نماز گزاردن در آن نیستی. ﴿لَّمَسۡجِدٌ أُسِّسَ عَلَى ٱلتَّقۡوَىٰ مِنۡ أَوَّلِ يَوۡمٍ﴾ مسجدی که از روز نخست که اسلام وارد قبا گردید و بر تقوا بنیان نهاده شد؛ و آن مسجد قبا است که بر پایۀ اخلاص دین و عبادت برای خدا و به منظور ذکر او و اقامۀ شعایر دینش بنیان نهاده شده است. و مسجد قبا در این زمینه از قدمت و اصالت زیادی برخوردار است. و این مسجد شریف﴿أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ﴾ سزاوارتر است که در آن بایستی، و خدا را در آن عبادت کنی ، و به ذکر خدا بپردازی. پس این مسجد با شرافت است و اهالی آن شریف‌اند، بنابراین خداوند آنها را ستایش نمود و فرمود: ﴿فِيهِ رِجَالٞ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْ﴾ در آن مردانی هستند که دوست دارند خود را از گناهان پاک نمایند و از چرک‌ها و پلیدی‌ها و آلودگی‌ها پاکیزه بدارند. و مشخص است که هرکس چیزی‌را دوست داشته باشد، باید برای آن تلاش نماید و در راستای آن حرکت کند. و آنها چون پاکیزه بودن را دوست داشتند، برای پاک کردن خود از گناهان و آلودگی‌ها و از مبطلات وضو و غسل تلاش می‌نمودند. بنابراین آنها از پیشگامان در اسلام بودند و نماز را بر پا می‌داشتند و همواره همراه پیامبر جهاد می‌کردند و در اقامۀ شرایع دین جدی بودند، و از مخالفت ورزیدن با خدا و پیامبرصلی الله علیه وسلم پرهیز می‌کردند . و پیامبرصلی الله علیه وسلم بعد از اینکه این آیه نازل شد، از آنان پرسید که چرا پاکیزگی شما مورد ستایش واقع شده است؟ پس به پیامبر خبر دادند که آنها بعد ‌از استنجا با سنگ، خودشان را با آب تمیز می‌کنند، و خداوند آنها را بر کارشان ستود. ﴿وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُطَّهِّرِينَ﴾ و خداوند پاکیزگان را دوست می‌دارد؛ کسانی که طهارت و پاکی معنوی دارند، از قبیل: پرهیز کردن از شرک و اخلاق بد، نیز طهارت حسی دارند مانند دور کردن آلودگی‌ها و رفع مبطلات وضو و غسل.
التفاسير العربية:
اَفَمَنْ اَسَّسَ بُنْیَانَهٗ عَلٰی تَقْوٰی مِنَ اللّٰهِ وَرِضْوَانٍ خَیْرٌ اَمْ مَّنْ اَسَّسَ بُنْیَانَهٗ عَلٰی شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهٖ فِیْ نَارِ جَهَنَّمَ ؕ— وَاللّٰهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّٰلِمِیْنَ ۟
سپس برتری مساجد را بر حسب مقاصد اهل آن و همسویی آن با رضای خدا بیان کرد و فرمود: ﴿أَفَمَنۡ أَسَّسَ بُنۡيَٰنَهُۥ عَلَىٰ تَقۡوَىٰ مِنَ ٱللَّهِ﴾ آیا کسی که شالودۀ مسجد را بر تقوای خدا و خشنودی او بنا نهاده است؛ یعنی بر اساس نیتی صالح و مخلصانه آن را بنا نهاده است، ﴿وَرِضۡوَٰنٍ﴾ و بر پایۀ خشنودی خدا آن را بنا کرده است، به این صورت که آن را موافقِ دستور خدا بنا نموده. پس هم در کارش اخلاص داشته است، و هم در انجام کار از دستور خدا پیروی نموده است. ﴿خَيۡرٌ أَم مَّنۡ أَسَّسَ بُنۡيَٰنَهُۥعَلَىٰ شَفَا جُرُفٍ هَارٖ فَٱنۡهَارَ بِهِۦ فِي نَارِ جَهَنَّمَۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾ [آیا چنین کسی] بهتر است، یا کسی که شالودۀ آن را بر لبۀ پرتگاهِ فروریخته‌ای بنیاد نهاده، و با آن به آتش جهنم در می‌افتد؟! و خداوند گروه ستمگران را به سوی مصالح و منافع دینی و دنیوی‌شان هدایت نمی‌کند.
التفاسير العربية:
لَا یَزَالُ بُنْیَانُهُمُ الَّذِیْ بَنَوْا رِیْبَةً فِیْ قُلُوْبِهِمْ اِلَّاۤ اَنْ تَقَطَّعَ قُلُوْبُهُمْ ؕ— وَاللّٰهُ عَلِیْمٌ حَكِیْمٌ ۟۠
﴿لَا يَزَالُ بُنۡيَٰنُهُمُ ٱلَّذِي بَنَوۡاْ رِيبَةٗ فِي قُلُوبِهِمۡ﴾ ساختمانی را که بنیان نهاده اند، همواره در دل‌هایشان شک و تردید ایجاد می‌کند. ﴿إِلَّآ أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمۡ﴾ مگر آنکه دل‌هایشان پاره پاره بگردد، به این صورت که بسیار پشیمان شوند و به سوی پروردگارشان باز گردند و توبه نمایند و بسیار از او بترسند. پس با این چیزها خداوند آنان را می‌بخشد، وگر نه بنایی که ساخته اند بر شک و تردید و نفاقشان می‌افزاید. ﴿وَٱللَّهُ عَلِيمٌ﴾ و خداوند به همه چیز به ظاهر و باطن و پوشیده و آشکار و آنچه بندگان پنهان می‌دارند و آنچه آشکار می‌کنند، آگاه و داناست. ﴿حَكِيمٌ﴾ و با حکمت است و کاری را انجام نمی‌دهد و چیزی را نمی‌آفریند، و امر نمی‌کند و نهی نمی‌نماید، مگر اینکه حکمت مقتضی آن باشد و بدان امر کند. در این آیات فواید و مسایل زیادی نهفته است که به آنها اشاره می‌کنیم: 1- ساختن مسجدی که هدف از آن، زیان رساندن به مسجدی دیگر باشد که در نزدیک آن است، حرام می‌باشد؛ و منهدم کردن مسجدی که به قصد زیان رساندن ساخته شده، و اهداف سازندگانش نیز معلوم است، واجب می‌باشد. 2- کار گرچه درست و خوب باشد، اما نیت، آن را دگرگون می‌نماید؛ و آن کار خوب را، به کار ممنوع و حرام تبدیل می‌گرداند. همان‌طور که نیت سازندگان مسجد ضرار، عمل آنها را تبدیل به چیزی کرد که خواندید. 3- هرحالتی که به سبب آن اختلاف و تفرقه میان مؤمنان به وجود آید، گناه است و باید آن را ترک کرد و از بین برد. و کاری که به وسیلۀ آن مؤمنان متحد و یکپارچه شوند، باید آن را انجام و به آن دستور داد و دیگران را برای انجام آن تشویق نمود؛ زیرا خداوند علت ساختن مسجد ضرار را، تفرقه افکنی در میان مسلمانان و اشاعۀ کفر، و جنگ با خدا و پیامبر بیان کرد. به همین جهت از آن باز داشته شدند. 4- از نماز خواندن در جاهایی که گناه انجام می‌گیرد، نهی شده است و باید از آن دور شد. 5- گناه در مکان‌ها اثر می‌گذارد، همان‌طور که گناه و نافرمانی منافقان در مسجد ضرار اثر گذاشت و از نماز گزاردن در آن نهی شد. و همچنین اطاعت در مکان‌ها اثر می‌گذارد، همان‌طور که در مسجد قبا اثر گذاشت تا جایی که خداوند در مورد آن فرمود: ﴿لَّمَسۡجِدٌ أُسِّسَ عَلَى ٱلتَّقۡوَىٰ مِنۡ أَوَّلِ يَوۡمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ﴾ مسجدی که از روز نخست بر تقوا بنیان نهاده شده است، سزاوارتر است که در آن بایستی و نماز بگزاری. بنابراین مسجد قبا فضیلتی دارد که دیگر مساجد ندارند، تا جایی که پیامبرصلی الله علیه وسلم هر شنبه به آنجا می‌رفت و در آن نماز می‌خواند و نماز خواندنِ در آن را تشویق کرده است. 6- از عللی که در این آیات بیان شده‌اند چهار قاعدۀ مهم استنباط می‌گردد که عبارتند از: هر عملی که موجب زیان رساندن به مسلمانی باشد، یا در آن نافرمانی خدا انجام بگیرد زیرا معاصی جزوِ فروع کفر هستند، یا موجب اختلاف و پراکندگی مسلمین شود، یا در آن عمل معاونت و مساعدت کسی باشد که با خدا و رسولش دشمنی می‌کند، این کار ممنوع و حرام است. و عکس این قضیه نیز صادق است. [یعنی چنانچه در کاری مساعدت و معاونت خدا و رسولش وجود داشته باشد، آن کار جایز و روا می‌باشد]. 7- چنانچه مسجد قبا بر پایۀ تقوا بنا نهاده شده باشد، مسجد النبیصلی الله علیه وسلم که پیامبر با دستان مبارک خود آن را ساخته، و خداوند آن را برای وی انتخاب نموده است، به طریق اولی بر اساس تقوا بنا نهاده شده است. 8- عملی که بر اساس اخلاص و پیروی از کتاب و سنت انجام شود، بر اساس تقوا بنا نهاده شده است، و صاحبش را به باغ‌های جاودان بهشت می‌رساند. و عملی که بر نیت پلید و بر اساس بدعت و گمراهی بنا نهاده شده باشد، عملی است که شالودۀ آن بر لبۀ پرتگاه فروریخته‌ای قرار دارد، که انجام‌دهندۀ آن به عمق جهنم سقوط می‌نماید، و خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمی‌کند.
التفاسير العربية:
اِنَّ اللّٰهَ اشْتَرٰی مِنَ الْمُؤْمِنِیْنَ اَنْفُسَهُمْ وَاَمْوَالَهُمْ بِاَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ؕ— یُقَاتِلُوْنَ فِیْ سَبِیْلِ اللّٰهِ فَیَقْتُلُوْنَ وَیُقْتَلُوْنَ ۫— وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرٰىةِ وَالْاِنْجِیْلِ وَالْقُرْاٰنِ ؕ— وَمَنْ اَوْفٰی بِعَهْدِهٖ مِنَ اللّٰهِ فَاسْتَبْشِرُوْا بِبَیْعِكُمُ الَّذِیْ بَایَعْتُمْ بِهٖ ؕ— وَذٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیْمُ ۟
خداوند خبری راستین و وعده‌ای حق را در رابطه با داد و ستدی بزرگ می‌دهد، و آن این است که ﴿ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم﴾ ذات بزرگوارش از مؤمنان جان‌هایشان و مال‌هایشان را خریده است؛ پس جان و مال مؤمنان کالاست ﴿بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَ﴾ به بهای آنکه بهشت برای آنان باشد؛ بهشتی که هر چه دل بخواهد و چشم از آن لذت ببرد و شادی‌ها و خوبی‌های فراوان و حوریان زیبارو و مسکن‌های زیبا در آن وجود دارد. کیفیت معامله و داد و ستد این گونه است که مؤمنان مال‌هایشان را در جهاد با دشمنان خدا و اعتلای حکم او و آشکارکردن دینش صرف می‌نمایند، و جانشان را در این راه فدا می‌کنند، ﴿ يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ فَيَقۡتُلُونَ وَيُقۡتَلُونَ﴾ در راه خدا جنگ می‌کنند. پس می‌کشند و کشته می‌شوند. پس این معامله و خرید و فروش از جانب خدا با انواع تأکیدها موکد شده است. ﴿وَعۡدًا عَلَيۡهِ حَقّٗا فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ وَٱلۡقُرۡءَانِ﴾ این وعده‌ایست که در تورات و انجیل و قرآن آمده است که شریف‌ترین و بالاترین و کامل‌ترین کتاب‌ها هستند، و کامل‌ترین پیامبران اولوالعزم آنها را آورده‌اند. و همۀ اینها بر بیان این وعدۀ راستین متفق‌اند. ﴿وَمَنۡ أَوۡفَىٰ بِعَهۡدِهِۦ مِنَ ٱللَّهِۚ فَٱسۡتَبۡشِرُواْ بِبَيۡعِكُمُ ٱلَّذِي بَايَعۡتُم بِهِۦ﴾ و چه کسی از خدا به وعدۀ خود وفا کننده تر است؟ پس ای مؤمنانی که با خدا معامله کرده‌اید! به معاملۀ خود شاد باشید، و برخی از شما برخی دیگر را مژده دهید، و یکدیگر را بر انجام آن تحریک کنید. ﴿وَذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ﴾ و این کامیابی‌ای بزرگی است، که هیچ کامیابی بزرگ‌تر از آن وجود ندارد، چون ضامن سعادت همیشگی و نعمت جاودانگی و خشنودی خداست، که خشنودی خدا از نعمت‌های بهشت بسیار بزرگ‌تر است. و اگر می‌خواهی ارزش معامله را بشناسی، بنگر که مشتری چه کسی است؟ مشتری، خداوند جل جلاله است، و به کالا بنگر که بزرگ‌ترین کالاهاست، و آن باغ‌های بهشت است. و به قیمتی که برای به‌دست آوردن آن صرف می‌شود، بنگر و آن، جان و مال است که برای انسان از همه چیز دوست داشتنی‌تر است. و این عقد معامله به دست چه کسی اجرا شده است، کسی که این معامله را اجرا کرده است برترین پیامبران است. و بنگر که در چه دفتر‌هایی نوشته شده است، در کتاب‌های بزرگ خدا که بر برترین انسان‌ها نازل شده‌اند، وآن تورات و انجیل و قرآن است.
التفاسير العربية:
اَلتَّآىِٕبُوْنَ الْعٰبِدُوْنَ الْحٰمِدُوْنَ السَّآىِٕحُوْنَ الرّٰكِعُوْنَ السّٰجِدُوْنَ الْاٰمِرُوْنَ بِالْمَعْرُوْفِ وَالنَّاهُوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحٰفِظُوْنَ لِحُدُوْدِ اللّٰهِ ؕ— وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِیْنَ ۟
پرسشی که در اینجا به نظر می‌رسد، این است که خداوند چه مؤمنانی را به وارد شدن به بهشت و به‌دست آوردن خوبی‌ها مژده داده است؟ پس فرمود: ﴿ٱلتَّٰٓئِبُونَ﴾ آنان توبه کنندگان‌اند؛ یعنی همواره و در همۀ اوقات از تمام گناهانشان توبه می‌کنند. ﴿ٱلۡعَٰبِدُونَ﴾ پرستشگران که اطاعت او را از قبیل: ادای واجبات و مستحبات در هر وقتی انجام می‌دهند. پس با انجام واجبات و مستحبات و ترک منکرات است که بنده پرستشگر می‌شود. ﴿ٱلۡحَٰمِدُونَ﴾ سپاسگزاران، که خدا را در خوشی و ناخوشی و توانگری و تنگدستی سپاس می‌گویند، و به نعمت‌های ظاهری و باطنی که خداوند به آنان ارزانی نموده است، اعتراف می‌نمایند، و با ذکر و یاد خدا در صبحگاهان و شامگاهان او را ستایش می‌کنند. ﴿ٱلسَّٰٓئِحُونَ﴾ سیاحت به روزه تفسیر شده است؛ یعنی روزه داران، یا به معنی سیاحت و گردش برای طلب علم است. و به سیاحت و گردش قلب در دریای شناخت خدا و محبت او و انابت و بازگشتن نیز تفسیر شده است. و صحیح این است که سیاحت به معنی سفر به قصد انجام عبادت است؛ مانند سفر برای حج و عمره و جهاد، و طلب علم و برقرار داشتن پیوند خویشاوندی و امثال آن. ﴿ٱلرَّٰكِعُونَ ٱلسَّٰجِدُونَ﴾ آنان که بسیار نماز می‌خوانند؛ نمازی که مشتمل بر رکوع و سجود است. ﴿ٱلۡأٓمِرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾ امرکنندگان به کار خوب. و همۀ واجبات و مستحبات در کار خوب داخل‌اند. ﴿وَٱلنَّاهُونَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ﴾ و بازدارندگان از کار زشت، و آن همۀ چیزهایی است که خدا و پیامبرش از آن نهی کرده‌اند. ﴿وَٱلۡحَٰفِظُونَ لِحُدُودِ ٱللَّهِ﴾ و پاسداران حدود خدا، و آنها با یاد دادنِ آنچه که خدا بر پیامبرش نازل کرده است، و آنچه که در حیطۀ اوامر و نواهی و احکام داخل می‌باشد، و آنچه که در این حیطه داخل نیست، از حیث انجام دادن و ترک نمودن پایبند هستند. ﴿وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾ و مؤمنان را مژده بده. نفرمود که آنها را به چه چیز مژده بده، تا همۀ آنچه از پاداش دنیا و دین و آخرت که به دنبال ایمان می‌آید، فرا بگیرد. پس این مژده به هر مؤمنی خواهد رسید و آن را به دست خواهد آورد، ولی اندازه و کیفیت آن، بر حسب حالت مؤمنان و ضعف و قوت ایمانشان و میزان عمل آنها به مقتضای آن است.
التفاسير العربية:
مَا كَانَ لِلنَّبِیِّ وَالَّذِیْنَ اٰمَنُوْۤا اَنْ یَّسْتَغْفِرُوْا لِلْمُشْرِكِیْنَ وَلَوْ كَانُوْۤا اُولِیْ قُرْبٰی مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمْ اَنَّهُمْ اَصْحٰبُ الْجَحِیْمِ ۟
برای پیامبر و کسانی که به او ایمان دارند، شایسته نیست که ﴿أَن يَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِكِينَ﴾ برای مشرکان، و کسانی که به خدا کفر ورزیده و همراه با خدا کسی دیگر را بندگی کرده‌اند، آمرزش بخواهند. ﴿وَلَوۡ كَانُوٓاْ أُوْلِي قُرۡبَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِيمِ﴾ هرچند که خویشاوند باشند، پس از آنکه برایشان روشن شد که آنان اهل دوزخ‌اند. زیرا آمرزش خواستن برای آنها در این حالت اشتباه است، و فایده‌ای برای آنان ندارد. پس شایسته نیست که پیامبر و مؤمنان برای مشرکان آمرزش بخواهند؛ چون اگر آنها بر شرک بمیرند یا دانسته شود که بر آن می‌میرند، عذاب بر آنان واجب می‌گردد و برای همیشه در جهنم می‌مانند، وشفاعتِ شفاعت‌کنندگان برای آنان فایده‌ای ندارد، و طلبِ آمرزش برای آنها مفید واقع نخواهد شد. نیز پیامبر و کسانی که همراه او ایمان آورده‌اند، باید خود را با خشنودی و خشم خدا همراه گردانند؛ و هرکس را که خدا دوست دارد، دوست بدارند؛ و با هرکس که دشمن خدا است، دشمنی ورزند. و آمرزش خواستن آنها برای کسی که اهل دوزخ است، با این اصل متضاد و مخالف است و آن را نقض می‌نماید.
التفاسير العربية:
وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ اِبْرٰهِیْمَ لِاَبِیْهِ اِلَّا عَنْ مَّوْعِدَةٍ وَّعَدَهَاۤ اِیَّاهُ ۚ— فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهٗۤ اَنَّهٗ عَدُوٌّ لِّلّٰهِ تَبَرَّاَ مِنْهُ ؕ— اِنَّ اِبْرٰهِیْمَ لَاَوَّاهٌ حَلِیْمٌ ۟
و اگر ابراهیم ـ علیه السلام ـ برای پدرش آمرزش خواست، این ﴿عَن مَّوۡعِدَةٖ وَعَدَهَآ﴾ از روی وعده‌ای بود که به او داده بود: ﴿سَأَسۡتَغۡفِرُ لَكَ رَبِّيٓۖ إِنَّهُۥ كَانَ بِي حَفِيّٗا﴾ برای تو از پروردگارم طلب آمرزش می‌نمایم، همانا او دعایم را می‌پذیرد. و این قبل از آن بود که سرانجام پدرش را بداند. و هنگامی که برای ابراهیم روشن شد که پدرش دشمن خداست و بر کفر خواهد مرد و موعظه و اندرز در او تأثیری ندارد، ﴿تَبَرَّأَ مِنۡهُ﴾ به جهت موافقت با پروردگارش و رعایت ادب در پیشگاه خدا، از وی بیزاری جست. ﴿إِنَّ إِبۡرَٰهِيمَ لَأَوَّٰهٌ﴾ همانا ابراهیم در همۀ کارهایش بسیار به سوی خدا باز می‌گشت، و بسیار ذکر و دعا می‌کرد، و آمرزش می‌خواست و زیاد توبه می‌نمود. ﴿حَلِيمٞ﴾ و نسبت به مردم مهربان بود و از اشتباهات و لغزش‌هایی که نسبت به او داشتند، گذشت می‌کرد. جهالت و نادانی جاهلان او را بر نمی‌آشفت، و کسی که بر او جنایتی می‌کرد با او به مقابله به مثل بر نمی‌خواست. پدرش به او گفت: ﴿لَأَرۡجُمَنَّكَ﴾ تو را سنگسار خواهم کرد. و او به پدرش ‌گفت: ﴿سَلَٰمٌ عَلَيۡكَۖ سَأَسۡتَغۡفِرُ لَكَ رَبِّيٓ﴾ سلام بر تو، از پروردگارم برایت طلب آمرزش خواهم کرد . پس بر شما لازم است که به او اقتدا کنید و در هر چیزی از آیین ابراهیم پیروی نمایید. ﴿إِلَّا قَوۡلَ إِبۡرَٰهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسۡتَغۡفِرَنَّ لَكَ﴾ جز سخن ابراهیم که به پدرش گفت: برای تو طلب آمرزش خواهم کرد . همان‌طور که خداوند شما را از آن و از دیگر امور آگاه ساخته است. بنابراین فرمود:
التفاسير العربية:
وَمَا كَانَ اللّٰهُ لِیُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ اِذْ هَدٰىهُمْ حَتّٰی یُبَیِّنَ لَهُمْ مَّا یَتَّقُوْنَ ؕ— اِنَّ اللّٰهَ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیْمٌ ۟
وقتی‌که خداوند هدایت را به قومی ارزانی نماید و آنها را به در پیش گرفتن راه راست دستور دهد، نعمت و احسان خویش را بر آنان کامل می‌گرداند؛ و همۀ آنچه را که به آن نیاز دارند، برای آنان بیان می‌کند؛ پس آنان را گمراه باقی نمی‌گذارد، به گونه‌ای که امور دینشان را ندانند. و این دلیلی بر کمال رحمت اوست، و اینکه شریعت او همۀ اصول و فروع دین را که بندگان به آن نیاز دارند، به طور کامل در بر دارد. و احتمال دارد که منظور از آیۀ ﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُضِلَّ قَوۡمَۢا بَعۡدَ إِذۡ هَدَىٰهُمۡ حَتَّىٰ يُبَيِّنَ لَهُم مَّا يَتَّقُونَ﴾ این باشد: خداوند هیچ وقت قومی را پس از آنکه هدایتشان کرد، گمراه نمی‌سازد تا زمانی که آنچه را باید از آن بپرهیزند برایشان روشن نماید. پس هرگاه آنچه را که باید ازآن بپرهیزند، برایشان بیان کرد؛ ولی آنان تسلیم نشوند، به پاداش اینکه حقِ آشکار را رد کردند ، خداوند آنان را گمراه می‌سازد. و معنی اول بهتر است. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٌ﴾ و بی‌گمان خداوند به هر چیزی داناست. پس به خاطر کامل و فراگیر بودن آگاهی و دانایی‌اش، چیزهایی را به شما آموخت که نمی‌دانستید؛ و برای شما چیزهایی را بیان کرد، که از آن بهره‌مند می‌شوید.
التفاسير العربية:
اِنَّ اللّٰهَ لَهٗ مُلْكُ السَّمٰوٰتِ وَالْاَرْضِ ؕ— یُحْیٖ وَیُمِیْتُ ؕ— وَمَا لَكُمْ مِّنْ دُوْنِ اللّٰهِ مِنْ وَّلِیٍّ وَّلَا نَصِیْرٍ ۟
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ يُحۡيِۦ وَيُمِيتُ﴾ همانا خداوند مالک آسمان‌ها و زمین است، و با زنده‌گرداندن و میراندن بندگانش، نیز با دیگر روش‌های الهی، [امور] آنان را تدبیر می‌نماید. پس وقتی که در تدبیر تقدیری او خللی وارد نمی‌شود، چگونه در تدبیر دینی که متعلق به الوهیت اوست، کاستی و خلل ایجاد می‌گردد و بندگانش را بیهوده رها می‌کند؟ یا آنها را گمراه و جاهل رها می‌سازد، حال آنکه او بزرگ‌ترین کارساز بندگان است؟! بنابراین فرمود: ﴿وَمَا لَكُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِيّٖ﴾ و جز خدا یاور و کارسازی ندارید که شما را سرپرستی نماید و منافعتان را تأمین کند، ﴿وَلَا نَصِيرٖ﴾ و مددکاری نیست که زیان‌ها را از شما دور کند.
التفاسير العربية:
لَقَدْ تَّابَ اللّٰهُ عَلَی النَّبِیِّ وَالْمُهٰجِرِیْنَ وَالْاَنْصَارِ الَّذِیْنَ اتَّبَعُوْهُ فِیْ سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ یَزِیْغُ قُلُوْبُ فَرِیْقٍ مِّنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ ؕ— اِنَّهٗ بِهِمْ رَءُوْفٌ رَّحِیْمٌ ۟ۙ
خداوند متعال خبر می‌دهد که او از سرِ لطف و احسان خویش ﴿تَّابَ ٱللَّهُ عَلَى ٱلنَّبِيِّ وَٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ﴾ توبۀ پیامبرصلی الله علیه وسلم و توبۀ مهاجرین و انصار را پذیرفت. پس، لغزش‌های آنان را بخشید و نیکی‌ها را برای آنان فراوان نمود و آنان را به بالاترین مقام‌ها رساند، و این به سبب انجام دادن کارهای مشکل و دشوار بود. بنابراین فرمود: ﴿ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ ٱلۡعُسۡرَةِ﴾ آنهایی که برای پیکار با دشمنان در جنگ تبوک، همراه با پیامبر حرکت کردند. جنگ تبوک در گرمای شدید و به هنگامی روی داد که مسلمانان از نظر توشه و سواری و کثرت دشمنان و وجودِ عواملی که آنان را از جنگ باز می‌داشت، در تنگنا قرار داشتند. اما آنان از خداوند کمک گرفتند ، و این کار را انجام دادند، ﴿مِنۢ بَعۡدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٖ مِّنۡهُمۡ﴾ بعد از آنکه نزدیک بود دل‌هایشان دگرگون شود، و به نرفتن و نشستن گرایش یابد . اما خداوند آنان را ثابت قدم نمود، و آنها را کمک کرد، و بدانان نیرو بخشید. «زیغ قلب» یعنی منحرف شدن آن از راه راست. پس اگر انحراف در اصل دین باشد، کفر خواهد بود؛ و اگر انحراف در قوانین و شرائع آن باشد، انحراف به اندازۀ قانونی خواهد بود که از آن منحرف شده یا در انجام آن کوتاهی ورزیده است ، یا آن را به غیر از صورت شرعی انجام داده است. ﴿ثُمَّ تَابَ عَلَيۡهِمۡ﴾ سپس توبۀ آنان را پذیرفت. ﴿إِنَّهُۥ بِهِمۡ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ﴾ همانا خداوند نسبت به آنان رئوف و مهربان است. و از جمله مهربانی او این است که توبه کردن را به آنان ارزانی نمود، و آن را از آنان پذیرفت، وآنها را بر آن ثابت قدم کرد.
التفاسير العربية:
وَّعَلَی الثَّلٰثَةِ الَّذِیْنَ خُلِّفُوْا ؕ— حَتّٰۤی اِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الْاَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیْهِمْ اَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوْۤا اَنْ لَّا مَلْجَاَ مِنَ اللّٰهِ اِلَّاۤ اِلَیْهِ ؕ— ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوْبُوْا ؕ— اِنَّ اللّٰهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیْمُ ۟۠
و همچنین خداوند ﴿عَلَى ٱلثَّلَٰثَةِ ٱلَّذِينَ خُلِّفُواْ﴾ توبۀ آن سه کس را پذیرفت که از بیرون رفتن با مسلمین در آن جنگ، باز ماندند؛ و آن سه نفر کعب بن مالک و دو نفر از دوستانش بودند که داستان آنها در صحاح و سُنن آمده است. ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا﴾ تا اینکه بسیار اندوهگین شدند و ﴿ضَاقَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلۡأَرۡضُ بِمَا رَحُبَتۡ﴾ زمین با همۀ فراخی‌اش بر آنان تنگ آمد، ﴿وَضَاقَتۡ عَلَيۡهِمۡ أَنفُسُهُمۡ﴾ و جان‌هایشان بر آنان تنگ شد، جانی که برای آنها از هر چیزی عزیزتر بود. پس فضای گسترده بر آنان تنگ شد؛ و جان محبوبی که هیچ وقت انسان از آن به تنگ نمی‌آید، بر آنها تنگ شد؛ و این جز به خاطر کاری پریشان کننده نیست که سختی و مشقت آن را نتوان تعبیر کرد، و این بدان خاطر بود که آنها خشنودی خدا و پیامبرش را بر هر چیزی ترجیح دادند. ﴿وَظَنُّوٓاْ أَن لَّا مَلۡجَأَ مِنَ ٱللَّهِ إِلَّآ إِلَيۡهِ﴾ و از وضعیت و حال خود دانستند و یقین حاصل نمودند که جز خدا هیچ کس آنان را از سختی‌ها نجات نمی‌دهد؛ و نمی‌توان به هیچ کسی جز خداوند یکتا که شریکی ندارد، پناه برد. پس رابطه و تعلق آنها با مخلوق قطع شد و خود را به پروردگارشان واگذار کردند، و از خدا به سوی او فرار کردند. آنها حدوداً پنجاه شب را در این سختی سپری کردند. ﴿ثُمَّ تَابَ عَلَيۡهِمۡ﴾ سپس به آنان اجازۀ توبه داد، و آنان را به انجام دادنش توفیق عطا کرد. ﴿لِيَتُوبُوٓاْ﴾ تا توبه کنند، و توبۀ آنان را بپذیرد. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلتَّوَّابُ﴾ همانا خداوند بسیار توبه را می‌پذیرد و بخشیدن و آمرزیدن و در گذشتن او از لغزش و کوتاهی‌ها بسیار است. ﴿ٱلرَّحِيمُ﴾ و مهربان است و رحمت فراوان او همواره ودر هر وقت و زمانی بر بندگان فرود می‌آید، وامور دینی و دنیوی‌شان بر آن استوار است. از این آیات برمی‌آید که پذیرفتن توبۀ بنده از سوی خدا، بزرگ‌ترین هدف و بالاترین مقصد است؛ چون خداوند آخرین هدف بندگان خاص خویش را این قرار داده که توبه‌شان پذیرفته شود ، و خداوند با پذیرفتن توبۀ بندگان خاص خود، بر آنان منت می‌نهد، و این زمانی است که کارهایی را انجام دهند که خداوند آن را دوست دارد و می‌پسندد. با تأمل در این آیات، نیز درمی‌یابیم که لطف خدا همواره قرین و همراه مؤمنان است؛ و ایمان، آنان را به هنگام سختی‌ها و مصیبت‌های پریشان کننده، استوار و پا بر جا می‌دارد. نیز از این آیات برمی‌آید، عبادتی که بر نفس دشوار است، فضیلت و ویژگی خاصی را دارد که دیگر عبادت‌ها دارای آن نیستند؛ و هر اندازه مشقت بیشتر باشد، پاداش بزرگ‌تر خواهد بود. همچنین پذیرفتن توبۀ بنده از سوی خدا، بر حسب پشیمانی و تأسف شدید اوست؛ و کسی که بر انجام گناه پروایی نداشته، وهر گناهی را انجام دهد ناراحت نگردد، توبۀ او بدون اراده انجام شده و بی محتواست، گر چه او گمان برد که توبه‌اش پذیرفته شده است. با اندیشه کردن در این آیات در می‌یابیم که علامت خیر و دور شدن سختی از بنده، این است که دل به طور کامل به خدا وابسته شود و از مخلوق ببرّد. از جملۀ لطف خداوند نسبت به این سه نفر، این است که صفتی را برای آنان بر شمرد که برای آنها عیب و عار محسوب نمی‌شود. پس فرمود: ﴿خُلِّفُواْ﴾ بازداشته شدند. فعل به صورت مجهول آمده و اشاره به این نکته است که مؤمنان آنان را پشت سر گذاشتند. یا به این معنی است که آنان به تاخیر افتاده بودند از کسانی که دربارۀ قبول یا رد کردن عذرشان حکم قطعی صادر شده بود. علت باز ماندن آنان از شرکت در جنگ، این نبود که آنان به خیر علاقه‌مند نبودند. بنابراین نفرمود: «تَخَلَّفُوا» از شرکت در جنگ تخلف ورزیدند و بازپس ماندند. نکته‌ای دیگر که از این آیات مستفاد می‌گردد، این است که خداوند صداقت را به آنان ارزانی نمود. بنابراین دستور داد از آنان پیروی شود. پس فرمود:
التفاسير العربية:
یٰۤاَیُّهَا الَّذِیْنَ اٰمَنُوا اتَّقُوا اللّٰهَ وَكُوْنُوْا مَعَ الصّٰدِقِیْنَ ۟
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾ ای کسانی که به پروردگار و به آنچه که خدا دستور داده است ایمان آورده‌اید! به مقتضای ایمان عمل کنید و آن رعایت تقوای الهی و پرهیز از چیزهایی است که خداوند از آن نهی کرده است. ﴿وَكُونُواْ مَعَ ٱلصَّٰدِقِينَ﴾ و با کسانی باشید که در گفتار و کردار و حالاتشان راستگویند. کسانی که سخن و کردارشان راست است، و حالات آنها جز بر راستی نبوده و خالی از تنبلی و سستی است، و اهداف و نیات پلید ندارند. و حالاتشان مشتمل بر اخلاص و نیت شایسته می‌باشد؛ زیرا راستی و صداقت، انسان را به سوی نیکی هدایت می‌کند؛ و نیکی، انسان را به بهشت می‌برد. خداوند متعال فرموده است: ﴿هَٰذَا يَوۡمُ يَنفَعُ ٱلصَّٰدِقِينَ صِدۡقُهُمۡ﴾ این روزی است که راستگوییِ راستگویان به آنان فایده می‌دهد.
التفاسير العربية:
مَا كَانَ لِاَهْلِ الْمَدِیْنَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِّنَ الْاَعْرَابِ اَنْ یَّتَخَلَّفُوْا عَنْ رَّسُوْلِ اللّٰهِ وَلَا یَرْغَبُوْا بِاَنْفُسِهِمْ عَنْ نَّفْسِهٖ ؕ— ذٰلِكَ بِاَنَّهُمْ لَا یُصِیْبُهُمْ ظَمَاٌ وَّلَا نَصَبٌ وَّلَا مَخْمَصَةٌ فِیْ سَبِیْلِ اللّٰهِ وَلَا یَطَـُٔوْنَ مَوْطِئًا یَّغِیْظُ الْكُفَّارَ وَلَا یَنَالُوْنَ مِنْ عَدُوٍّ نَّیْلًا اِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهٖ عَمَلٌ صَالِحٌ ؕ— اِنَّ اللّٰهَ لَا یُضِیْعُ اَجْرَ الْمُحْسِنِیْنَ ۟ۙ
خداوند، مهاجرین و انصار و بادیه‌نشینانی را که در اطراف مدینه بوده و مسلمان شده، و اسلامشان را نیکو گردانده بودند، تحریک می‌نماید و می‌فرماید: ﴿مَا كَانَ لِأَهۡلِ ٱلۡمَدِينَةِ وَمَنۡ حَوۡلَهُم مِّنَ ٱلۡأَعۡرَابِ أَن يَتَخَلَّفُواْ عَن رَّسُولِ ٱللَّهِ﴾ اهل‌مدینه و بادیه‌نشینان دور و بر آنان را نسزد که از پیامبر خدا بازبمانند؛ یعنی برای آنان شایسته و سزاوار نیست که این‌گونه باشند. ﴿وَلَا يَرۡغَبُواْ بِأَنفُسِهِمۡ عَن نَّفۡسِهِۦ﴾ و برای اینکه باقی بمانند و راحت باشند، جان‌هایشان را از جان عزیز و پاک پیامبر دوست‌تر داشته باشند؛ زیرا پیامبر مؤمنان را از خودشان عزیزتر می‌دارد. پس بر هر مسلمانی واجب است که جانش را فدای پیامبرصلی الله علیه وسلم نماید، و او را بر خویشتن مقدم بدارد. پس علامت بزرگداشت و تعظیم پیامبرصلی الله علیه وسلم و دوست داشتن او و ایمان کامل به وی، این است که از او باز نماند. سپس پاداشی را بیان کرد که انسان را به بیرون رفتن برای جهاد وادار می‌نماید. پس فرمود: ﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ﴾ این بدان جهت است که مجاهدان راه خدا ﴿لَا يُصِيبُهُمۡ ظَمَأٞ وَلَا نَصَبٞ وَلَا مَخۡمَصَةٞ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ﴾ هیچ تشنگی و رنج و خستگی و مشقت و گرسنگی در راه خدا به آنان نمی‌رسد، ﴿وَلَا يَطَ‍ُٔونَ مَوۡطِئٗا يَغِيظُ ٱلۡكُفَّارَ﴾ و همچنین گامی به جلو برنمی‌دارند که کافران را به خشم آورد، از قبیل: وارد شدن به شهرهایشان و چیره شدن بر سرزمینشان، ﴿وَلَا يَنَالُونَ مِنۡ عَدُوّٖ نَّيۡلًا﴾ و به دشمنان دستبردی نمی‌زنند، از قبیل: پیروز شدن لشکر مسلمین یا به غنیمت گرفتن اموال کفار، ﴿إِلَّا كُتِبَ لَهُم بِهِۦ عَمَلٞ صَٰلِحٌ﴾ مگر آنکه به واسطۀ آن، برایشان کردار شایسته‌ای نوشته می‌شود، چون اینها آثاری هستند که از اعمالشان پدید می‌آید، ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ﴾ همانا خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کند؛ کسانی که مبادرت به انجام دستورات خدا کردند، و حقوق خداوند و خلق او را که بر آنان بود، به خوبی انجام دادند. پس این کارها آثار اعمالشان است.
التفاسير العربية:
وَلَا یُنْفِقُوْنَ نَفَقَةً صَغِیْرَةً وَّلَا كَبِیْرَةً وَّلَا یَقْطَعُوْنَ وَادِیًا اِلَّا كُتِبَ لَهُمْ لِیَجْزِیَهُمُ اللّٰهُ اَحْسَنَ مَا كَانُوْا یَعْمَلُوْنَ ۟
سپس فرمود: ﴿وَلَا يُنفِقُونَ نَفَقَةٗ صَغِيرَةٗ وَلَا كَبِيرَةٗ وَلَا يَقۡطَعُونَ وَادِيًا﴾ و هیچ خرجی -خواه اندک و خواه زیاد- نمی‌کنند، و هیچ سرزمینی را در حرکت به سوی دشمن نمی‌پیمایند، ﴿إِلَّا كُتِبَ لَهُمۡ لِيَجۡزِيَهُمُ ٱللَّهُ أَحۡسَنَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ﴾ مگر اینکه خداوند به واسطۀ آن، کار نیکویی برایشان می‌نویسد. و از جملۀ این اعمال، همین کارها هستند، اما به شرطی که آنها را مخلصانه انجام دهند و در آن خیرخواهی نمایند. در این آیات، به شدت آدمی بر رفتن به جهاد در راه خدا، و اینکه به خاطر برخورداری از اجر الهی باید مشقات و سختی‌ها را در این راستا تحمل کند، تشویق و بیان شده است؛ آثاری که بر عمل و رفتار بنده [ی مؤمن] مترتب می‌شود، پاداش بزرگی برای و در بر دارد.
التفاسير العربية:
وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُوْنَ لِیَنْفِرُوْا كَآفَّةً ؕ— فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآىِٕفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُوْا فِی الدِّیْنِ وَلِیُنْذِرُوْا قَوْمَهُمْ اِذَا رَجَعُوْۤا اِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُوْنَ ۟۠
خداوند متعال بندگانش را به انجام آنچه که برای آنان شایسته است، آگاه ‌نموده و می‌فرماید: ﴿وَمَا كَانَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةٗ﴾ و مؤمنان را نسزد که همگی آنان برای پیکار با دشمنشان بروند؛ چون اگر همۀ آنان بیرون بروند، این کار باعث ایجاد مشقت و سختی برای آنان می‌شود، و بسیاری از مصالح و منافع را از دست می‌دهند. ﴿فَلَوۡلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرۡقَةٖ مِّنۡهُمۡ﴾ بلکه باید از هر شهر و از هر قوم و قبیله‌ای از آنان، ﴿طَآئِفَةٞ﴾ گروهی برای جنگ بیرون روند که آن گروه کفایت امر ‌کند، و هدف با آن حاصل ‌شود. سپس تذکر داد که ماندن گروهی از آنان، مصلحت‌هایی را در بر دارد که اگر خارج می‌شدند، آن را از دست می‌دادند. پس فرمود: ﴿لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي ٱلدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوۡمَهُمۡ إِذَا رَجَعُوٓاْ إِلَيۡهِمۡ﴾ تا آنان که نشسته‌اند، علم شرعی را بیاموزند ومفاهیم آن را یاد بگیرند و به اسرار آن آگاهی حاصل کنند و دیگران را بیاموزند و قومشان را وقتی که به سوی آنان بازگردند، بیم دهند. در این آیه، فضیلت علم ثابت می‌شود، خصوصاً علوم دین، و اینکه آگاهی یافتن از مسایل دین، مهم‌ترین کار است؛ و هرکس علمی آموخت، بر اوست که آن را درمیان بندگان منتشر نماید و آنها را نصیحت کند؛ زیرا انتشار علم از سوی عالم، بخشی از برکت پاداش آن است که همواره رشد می‌کند. اما اگر عالم فقط به خودش اکتفا نماید، و با حکمت و پند نیکو، مردم را به راه خدا دعوت نکند، و تعلیم جاهلان را ترک نماید، پس او برای مسلمین چه سودی دارد؟ و چه نتیجه‌ای از علمش به دست می‌آید؟ زیرا سرانجام می‌میرد و علم وی و ثمره‌اش هم می‌میرد، و این نهایت محرومیت است برای کسی که خداوند به او علم داده، و او را فهم و شعور بخشیده است. همچنین در این آیه ارشاد لطیف و اشارۀ مهمی وجود دارد و آن این است که: باید مسلمانان برای هر مصلحتی از مصالح عمومی خودشان، کسانی را آماده سازند تا تمام وقت خویش را به کار گرفته، و با کوشش فراوان به انجام دادن آن مصلحت پرداخته، و به چیزی دیگر نیندیشند. تا منافع آنها تأمین شود. و باید هدف نهایی همۀ آنان، یکی باشد و آن، تأمین مصلحت دین و دنیایشان است، گر چه راه‌ها و شیوه‌ها مختلف و متعدد باشند؛ زیرا معقول است که روش و متدها مختلف باشد، اما هدف همۀ آنان باید یک چیز باشد. و این جزو حکمت نافع و شامل در تمام امور است.
التفاسير العربية:
یٰۤاَیُّهَا الَّذِیْنَ اٰمَنُوْا قَاتِلُوا الَّذِیْنَ یَلُوْنَكُمْ مِّنَ الْكُفَّارِ وَلْیَجِدُوْا فِیْكُمْ غِلْظَةً ؕ— وَاعْلَمُوْۤا اَنَّ اللّٰهَ مَعَ الْمُتَّقِیْنَ ۟
بعد از اینکه آنها را راهنمایی کرد که چه کسانی باید برای جنگ بیرون بروند، آنان را راهنمایی نمود که جنگ را با نزدیک‌ترین کافران آغاز کنند، و در مقابل آنان خشونت و شدت و شجاعت و پایداری نشان دهند. ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِينَ﴾ و بدانید که کمک خدا بر حسب پرهیزگاری شما می‌آید. پس به تقوای الهی پایبند باشید، آنگاه شما را کمک می‌کند و درمقابل دشمنانتان شما را یاری می‌نماید. و فرمودۀ الهی ﴿قَٰتِلُواْ ٱلَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ ٱلۡكُفَّارِ﴾ یک امر کلی است، و اگر مصلحت در این بود که با کافرانِ دور جنگ شود، این حکم کلی تخصیص داده خواهد ‌شد.
التفاسير العربية:
وَاِذَا مَاۤ اُنْزِلَتْ سُوْرَةٌ فَمِنْهُمْ مَّنْ یَّقُوْلُ اَیُّكُمْ زَادَتْهُ هٰذِهٖۤ اِیْمَانًا ۚ— فَاَمَّا الَّذِیْنَ اٰمَنُوْا فَزَادَتْهُمْ اِیْمَانًا وَّهُمْ یَسْتَبْشِرُوْنَ ۟
خداوند متعال با بیان حالت منافقان و مؤمنان، به هنگام نازل شدن قرآن، و تفاوتی که هر دو گروه با یکدیگر دارند، می‌فرماید: ﴿وَإِذَا مَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ﴾ و هنگامی که سوره‌ای نازل شود که در آن امر و نهی باشد، و خداوند در آن، از ذات بزرگوار خود و از امور پنهانی و ناپیدا خبر داده، و به جهاد تحریک ‌نماید، ﴿فَمِنۡهُم مَّن يَقُولُ أَيُّكُمۡ زَادَتۡهُ هَٰذِهِۦٓ إِيمَٰنٗا﴾ کسانی از آنان می‌گویند: این سوره، ایمان کدام یک از شما را افزوده است؟ یعنی برای آنانی که ایمان آورده‌اند چنین سؤالی به وجود می‌آید. خداوند متعال حالت پیش آمده را بیان داشته و می‌فرماید: ﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فَزَادَتۡهُمۡ إِيمَٰنٗا﴾ اما ایمان مؤمنان را می‌افزاید؛ آن را یاد می‌گیرند و می‌فهمند، و به آن اعتقاد پیدا می‌کنند و به آن عمل می‌کنند، و به انجام دادن کار خیر علاقه‌مند می‌شوند، و از انجام کار بد، دست برمی‌دارند. ﴿وَهُمۡ يَسۡتَبۡشِرُونَ﴾ و برخی، برخی دیگر را مژده می‌دهند؛ چرا که خداوند آیاتی را به آنها ارزانی داشته، و به آنان توفیق داده است تا آن‌را بفهمند و به آن عمل نمایند. و این بر شرح سینۀ آنها برای پذیرش آیات خدا و آرامش دل‌هایشان، و سرعت فرمانبرداری آنان دلالت می‌نماید.
التفاسير العربية:
وَاَمَّا الَّذِیْنَ فِیْ قُلُوْبِهِمْ مَّرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا اِلٰی رِجْسِهِمْ وَمَاتُوْا وَهُمْ كٰفِرُوْنَ ۟
﴿وَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ﴾ و اما کسانی که در دل‌هایشان شک و نفاق است،﴿ فَزَادَتۡهُمۡ رِجۡسًا إِلَىٰ رِجۡسِهِمۡ﴾ بر پلیدی‌شان می‌افزاید؛ یعنی بیماری و شک و تردیدشان را می‌افزاید، به خاطر اینکه به آن کفر ورزیدند و با آن مخالفت کردند و از آن روی گرداندند. بنابراین بیماری‌شان بیشتر شد، و آنان را به هلاکت انداخت، ﴿وَ﴾ بر دل‌هایشان مهر زده شد تا اینکه ﴿مَاتُواْ وَهُمۡ كَٰفِرُونَ﴾ با کافری مردند. و این سزایی است برای آنان، چون به آیات خدا کفر ورزیدند، و از پیامبرش سرپیچی کردند، و به کیفر آن، خداوند تا روز قیامت نفاق را در دل‌هایشان قرار داد.
التفاسير العربية:
اَوَلَا یَرَوْنَ اَنَّهُمْ یُفْتَنُوْنَ فِیْ كُلِّ عَامٍ مَّرَّةً اَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لَا یَتُوْبُوْنَ وَلَا هُمْ یَذَّكَّرُوْنَ ۟
خداوند متعال آنان را به خاطر کفر و نفاقی که بر آن هستند، سرزنش نموده و می‌فرماید: ﴿أَوَلَا يَرَوۡنَ أَنَّهُمۡ يُفۡتَنُونَ فِي كُلِّ عَامٖ مَّرَّةً أَوۡ مَرَّتَيۡنِ﴾ آیا نمی‌بینند که در هر سال یک یا دو بار به وسیلۀ مصیبت‌ها و بیماری‌هایی که به آنان می‌رسد، با اوامر مورد آزمایش قرار می‌گیرند. ﴿ثُمَّ لَا يَتُوبُونَ﴾ و از شر و فسادی که بر آن هستند، توبه نمی‌کنند، ﴿وَلَا هُمۡ يَذَّكَّرُونَ﴾ و آنچه را که به سود آنهاست، نمی‌پذیرند و انجام نمی‌دهند، و آنچه را که به زیان آنهاست، ترک نمی‌کنند. پس خداوند متعال طبق سنتی که در مورد سایر امت‌ها و ملت‌ها دارد، آنها را با خوشی‌ها و ناهمواری‌ها و اوامر و نواهی آزمایش می‌نماید، تا به سوی او باز گردند. اما آنها توبه نمی‌کنند و پند نمی‌پذیرند. و این آیات، مبین آن هستند که ایمان کم و زیاد می‌گردد، و شایسته است که مؤمن، ایمانش را مورد ارزیابی قرار دهد و مواظب آن باشد، و آن را تجدید نماید و رشد بدهد، تا همواره ایمانش راه ترقی و تکامل را بپیماید.
التفاسير العربية:
وَاِذَا مَاۤ اُنْزِلَتْ سُوْرَةٌ نَّظَرَ بَعْضُهُمْ اِلٰی بَعْضٍ ؕ— هَلْ یَرٰىكُمْ مِّنْ اَحَدٍ ثُمَّ انْصَرَفُوْا ؕ— صَرَفَ اللّٰهُ قُلُوْبَهُمْ بِاَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا یَفْقَهُوْنَ ۟
منافقان که می‌ترسیدند سوره‌ای در رابطه با آنها نازل شود، و آنچه را که در دل‌هایشان است، فاش کند، ﴿وَإِذَا مَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ﴾ هرگاه سوره‌ای نازل شود، تا به آن ایمان بیاورند، و به مضمون و محتوای آن عمل کنند، ﴿نَّظَرَ بَعۡضُهُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٍ﴾ برخی به ‌برخی دیگر می‌نگرند، در حالی که تصمیم قطعی دارند که به آن عمل نکنند، و منتظر فرصت هستند تا از نگاه مؤمنان پنهان شوند، و می‌گویند: ﴿هَلۡ يَرَىٰكُم مِّنۡ أَحَدٖ ثُمَّ ٱنصَرَفُواْ﴾ آیا کسی شما را می‌بیند؟ آنگاه دزدکی بیرون می‌روند، و در حالی که رویگردان هستند، به عقب برمی‌گردند. پس خداوند آنها را با سزایی ازنوع عملشان مجازات نمود، و همان‌طور که از عمل کردن به آن سوره برگشتند. ﴿صَرَفَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُم﴾ خداوند نیز دل‌هایشان را برگرداند؛ یعنی آن را از حق باز داشت و خوار نمود. ﴿بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا يَفۡقَهُونَ﴾ چرا که آنان گروهی نادان و نفهم هستند و دانش و علمی نافع به دست نیاورده‌اند؛ زیرا اگر آنان فهم و شعوری داشتند، وقتی که سوره‌ای نازل می‌شد، به آن ایمان می‌آوردند، و از فرمان آن اطاعت می‌کردند. منظور بیان شدّ‌تِ نفرت آنها از جهاد و دیگر شرایع و قوانین ایمان است. همان‌طورکه خداوند در مورد آنها فرموده است: ﴿فَإِذَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ مُّحۡكَمَةٞ وَذُكِرَ فِيهَا ٱلۡقِتَالُ رَأَيۡتَ ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ يَنظُرُونَ إِلَيۡكَ نَظَرَ ٱلۡمَغۡشِيِّ عَلَيۡهِ مِنَ ٱلۡمَوۡتِ﴾ پس هرگاه سوره‌ای صریح نازل می‌شد و در آن از جنگ سخن به میان می‌آمد، می‌بینی کسانی که در دل‌هایشان مرضی هست، همچون کسی که به حال بیهوشی مرگ رسیده است، به تو می‌نگرد.
التفاسير العربية:
لَقَدْ جَآءَكُمْ رَسُوْلٌ مِّنْ اَنْفُسِكُمْ عَزِیْزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیْصٌ عَلَیْكُمْ بِالْمُؤْمِنِیْنَ رَءُوْفٌ رَّحِیْمٌ ۟
خداوند متعال نعمت خود را بر بندگان مؤمنش یادآور می‌شود مبنی بر اینکه، پیامبر امّی را در میان آنان مبعوث گرداند؛ پیامبری که حالت او را می‌دانند و می‌توانند از او فرا بگیرند، و از فرمان بردن از او دچار مشقت نمی‌شوند، و او برای آنان بسیار خیرخواه است و در راستای تأمین منافعشان تلاش می‌نماید. ﴿عَزِيزٌ عَلَيۡهِ مَا عَنِتُّمۡ﴾ و آنچه بر شما سخت باشد و شمارا رنجور کند، بر او گران و دشوار می‌آید. ﴿حَرِيصٌ عَلَيۡكُم﴾ و به شما علاقه‌مند است.پس، خیر و صلاح شما را می‌خواهد، و به اندازۀ توان خود برای رساندن خیر به شما تلاش می‌نماید، و برای هدایت شما می‌کوشد، و شر را از شما دور می‌کند، و به اندازۀ توان خود برای رهانیدن شما از شر و بدی تلاش می‌نماید. ﴿بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ﴾ و بسیار مهربان است؛ یعنی بسیار زیاد نسبت به مؤمنان مهربان است، حتی از پدر و مادرشان نسبت به آنان مهربان تر است. بنابراین حق او بر سایر حقوق مقدم است، و بر امت واجب است که به او ایمان بیاورند، و او را تعظیم و احترام و یاری کنند.
التفاسير العربية:
فَاِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللّٰهُ ۖؗ— لَاۤ اِلٰهَ اِلَّا هُوَ ؕ— عَلَیْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیْمِ ۟۠
﴿فَإِن﴾ پس اگر ایمان آوردند، برایشان بهتر است و توفیق یافته‌اند، و اگر ﴿تَوَلَّوۡاْ﴾ از ایمان آوردن و عمل کردن روی گرداندند، تو به راه و به دعوت خویش همچنان ادامه بده و بگو: ﴿حَسۡبِيَ ٱللَّهُ﴾ خدا در همه چیز مرا کافی و بسنده است،﴿لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾ هیچ معبود به حقی جز او وجود ندارد، ﴿عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُ﴾ و برای جلب منافع و دفع مفاسد به او اعتماد نموده، و توکل کرده‌ام. ﴿وَهُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ﴾ و او پروردگار عرش بزرگ است، که بزرگ‌ترین مخلوقات می‌باشد. پس وقتی که او پروردگار عرش بزرگ است، و عرش او همۀ مخلوقات را در برگرفته است؛ به طریق اولی پروردگار دیگر مخلوقاتی است که از عرش کوچک‌ترند.
التفاسير العربية:
 
ترجمة معاني سورة: التوبة
فهرس السور رقم الصفحة
 
ترجمة معاني القرآن الكريم - الترجمة الفارسية - تفسير السعدي - فهرس التراجم

ترجمة تفسير السعدي إلى اللغة الفارسية.

إغلاق