وه‌رگێڕانی ماناكانی قورئانی پیرۆز - وەرگێڕاوی فارسی - تەفسیری سەعدی * - پێڕستی وه‌رگێڕاوه‌كان


وه‌رگێڕانی ماناكان سوره‌تی: سورەتی ص   ئایه‌تی:

سوره ص

صٓ وَالْقُرْاٰنِ ذِی الذِّكْرِ ۟ؕ
در اینجا خداوند حالت قرآن، و وضعیت تکذیب کنندگان در برابر قرآن، و در برابر کسی که قرآن را آورده است، بیان می‌دارد. پس فرمود: ﴿صٓۚ وَٱلۡقُرۡءَانِ ذِي ٱلذِّكۡرِ﴾ صاد. سوگند به قرآن که دارای منزلت وشرافت بزرگ است، و همۀ آنچه را که بندگان به آن نیاز دارند، از قبیل: دانستن اسماء و صفات و افعال خداوند و دانستن احکام شرعی و احکام معاد و جزا، به آنان تذکر می‌دهد و می‌آموزد؛ پس قرآن اصول و فروع دین را به بندگان می‌آموزد. و در اینجا نیازی به ذکر آنچه برای آن سوگند یاد شده است نمی‌باشد؛ زیرا آنچه برای آن سوگند یاد شده، و آنچه که بدان سوگند یاد شده است، یک چیز هستند، و آن قرآنی می‌باشد که دارای چنین صفت بزرگی است. پس وقتی قرآن دارای چنین صفتی می‌باشد، معلوم است که نیاز بندگان به آن بالاتر از هر نیازی است. و بر بندگان لازم است که به آن ایمان بیاورند و آن را تصدیق نمایند و به استنباط آموزه‌های جدید از قرآن روی آورند.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
بَلِ الَّذِیْنَ كَفَرُوْا فِیْ عِزَّةٍ وَّشِقَاقٍ ۟
خداوند متعال کسانی را به سوی این قرآن هدایت نمود؛ و کافران از تصدیق آن، و تصدیق کسی که قرآن بر او نازل شده، ابا ورزیدند و همواره در برابر قرآن و پیغمبر در ﴿عِزَّةٖ وَشِقَاقٖ﴾ به سر می‌برند؛ یعنی متکبر بودند، و از ایمان آوردن به آن دو امتناع می‌ورزیدند، و با آن به دشمنی و ستیز می‌پرداختند تا قرآن را رد نمایند و آن را باطل قلمداد نمایند و به آن و کسی که آن را آورده است طعنه بزنند.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
كَمْ اَهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِّنْ قَرْنٍ فَنَادَوْا وَّلَاتَ حِیْنَ مَنَاصٍ ۟
خداوند با بیان اینکه اقوام گذشته را که پیامبران را تکذیب کردند هلاک کرده است، آنها را تهدید نمود، و فرمود: وقتی که هلاکت به سراغشان آمد، فریاد برآوردند و کمک خواستند تا عذاب از آنها دور شود، ﴿وَّلَاتَ حِينَ مَنَاصٖ﴾ امّا زمان، دیگر زمان رهایی از آنچه بدان گرفتار شده بودند، نبود. پس اینها بپرهیزند از اینکه به تکبر و ستیزه‌جویی و مخالفت خود ادامه دهند که آنگاه به آنچه گذشتگان گرفتار شدند، گرفتار خواهند شد.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
وَعَجِبُوْۤا اَنْ جَآءَهُمْ مُّنْذِرٌ مِّنْهُمْ ؗ— وَقَالَ الْكٰفِرُوْنَ هٰذَا سٰحِرٌ كَذَّابٌ ۟ۖۚ
﴿وَعَجِبُوٓاْ أَن جَآءَهُم مُّنذِرٞ مِّنۡهُمۡۖ﴾ تکذیب‌کنندگان از چیزی تعجب کردند که جای تعجب ندارد؛ و آنها از این تعجب کردند که بیم دهنده‌ای از خودشان به نزد آنها آمد تا آنها بتوانند از او یاد بگیرند و او را به گونۀ شایسته بشناسند. و چون او از قوم آنهاست، نباید غرور و تکبر ناسیونالیستی آنها را فرا بگیرد و از تبعیّت او سر باز زنند. پس این چیزی است که باعث می‌شود تا آنان سپاسگزاری نمایند و کاملاًَ از پیامبر پیروی کنند. اما آنها قضیه را برعکس کردند و به تعجب انکاری روی آوردند. ﴿وَقَالَ ٱلۡكَٰفِرُونَ﴾ و کافران از روی ستمگری و کفرورزی خود گفتند: ﴿هَٰذَا سَٰحِرٞ كَذَّابٌ﴾ این جادوگری دروغگوست.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
اَجَعَلَ الْاٰلِهَةَ اِلٰهًا وَّاحِدًا ۖۚ— اِنَّ هٰذَا لَشَیْءٌ عُجَابٌ ۟
و گناه پیامبر نزد آنها این بود که ﴿أَجَعَلَ ٱلۡأٓلِهَةَ إِلَٰهٗا وَٰحِدًا﴾ چگونه او از گرفتن شریکان و همتایان نهی می‌کند، و دستور می‌دهد عبادت تنها برای الله انجام گیرد؟! ﴿إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٌ عُجَابٞ﴾ بی‌گمان چیزی که او آورده است، به دلیل باطل و فاسد بودنش بسیار عجیب می‌باشد.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
وَانْطَلَقَ الْمَلَاُ مِنْهُمْ اَنِ امْشُوْا وَاصْبِرُوْا عَلٰۤی اٰلِهَتِكُمْ ۖۚ— اِنَّ هٰذَا لَشَیْءٌ یُّرَادُ ۟ۚ
﴿وَٱنطَلَقَ ٱلۡمَلَأُ مِنۡهُمۡ﴾ آن دسته از سران که گفته‌شان پذیرفته می‌شد، به راه افتادند و قوم خود را به تمسّک به شرکی که بر آن قرار داشتند تشویق ‌کردند و گفتند: ﴿أَنِ ٱمۡشُواْ وَٱصۡبِرُواْ عَلَىٰٓ ءَالِهَتِكُمۡۖ﴾ بروید و بر پرستش خدایان خود شکیبا باشید؛ یعنی به عبادت آنها ادامه، و بر پرستش آنها پایداری کنید، و هیچ چیزی نباید شما را از پرستش آنها باز دارد. ﴿إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٞ يُرَادُ﴾ بی‌گمان چیزی که محمّد آورده است مبنی بر نهی از عبادت آنها، ساخته و پرداختۀ خود او است، و از آن هدف و قصدی سوء دارد. این شبهه‌ایست که فقط انسان‌های بی‌خرد گول آن را می‌خورند. چون هرکس سخن حق یا ناحقی را بر زبان آورد، به خاطر قصد و نیت بدش سخنش رد نمی‌شود؛ چرا که نیت و عمل او مال خود اوست، بلکه با آنچه از دلایل و حجّت‌هایی که آن را باطل و فاسد می‌نماید، گفته‌اش رد کرده می‌شود. و منظور آنها این بود که محمّد برای این شما را دعوت می‌کند تا بر شما ریاست کند، و نزد شما بزرگ باشد و از او پیروی کنید.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
مَا سَمِعْنَا بِهٰذَا فِی الْمِلَّةِ الْاٰخِرَةِ ۖۚ— اِنْ هٰذَاۤ اِلَّا اخْتِلَاقٌ ۟ۖۚ
﴿مَا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِي ٱلۡمِلَّةِ ٱلۡأٓخِرَةِ﴾ ما سخنی را که او می‌گوید، و دینی که به سوی آن دعوت می‌کند، در آیین قریش و آیین نصرانیت نشنیده‌ایم. پس نه پدران ما چنین دینی داشته‌اند، و نه پدران ما پدران خود را بر چنین چیزی یافته‌اند. پس بمانید بر آنچه پدرانتان بر آن بوده‌اند؛ این حق است، و آنچه محمّد شما را به سوی آن می‌خواند جز دروغی که خود آن را بر ساخته است نیست. و این نیز یک شبهه از نوع شبهات اول آنهاست. آنان حق را با استناد به چیزی که حتّی برای رد کردن کوچک‌ترین و بی‌ارزش‌ترین گفته‌ای کافی نیست، رد کردند؛ و آن اینکه این دعوت با آنچه که پدران گمراهشان بر آن بوده‌اند مخالف است. پس این چه دلیلی است که بر بطلان آن دلالت ‌نماید؟
تەفسیرە عەرەبیەکان:
ءَاُنْزِلَ عَلَیْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَیْنِنَا ؕ— بَلْ هُمْ فِیْ شَكٍّ مِّنْ ذِكْرِیْ ۚ— بَلْ لَّمَّا یَذُوْقُوْا عَذَابِ ۟ؕ
﴿أَءُنزِلَ عَلَيۡهِ ٱلذِّكۡرُ مِنۢ بَيۡنِنَا﴾ چه چیزی او را بر ما برتری داده است تا از میان ما قرآن بر او نازل شود، و خداوند قرآن را به او اختصاص دهد؟ این نیز یک شبهه است، و چگونه این شبهه می‌تواند دلیلی باشد که بتوان با آن، آنچه را که پیامبر گفته است رد کرد؟ زیرا خداوند همۀ پیامبران را با رسالت خویش مورد تکریم قرار داده، و آنان را به دعوت کردن خلق به سوی خدا امر نموده است. و از آنجا که گفته‌های صادر شده از سوی مشرکان صلاحیت آن را ندارد که با آن، رسالت پیامبر رد شود، خداوند خبر داد که این گفته‌هایشان از کجا سرچشمه می‌گیرد. پس فرمود: ﴿بَلۡ هُمۡ فِي شَكّٖ مِّن ذِكۡرِي﴾ آنها از قرآن من در شک و تردید هستند، و علم و شناختی از آن ندارند. پس وقتی که در شک و تردید افتادند و به آن راضی شدند، و حقِ واضح و آشکار به نزد آنها آمد، و از آنجا که آنان به طور قطعی تصمیم گرفته بودند که بر شک خود باقی بمانند، چنین سخن‌هایی را برای دفع حق بر زبان آوردند. وآنها این سخنان را از روی دلیل و حجت نگفتند، بلکه از روی دروغ چنین گفتند؛ و معلوم است که هرکس چنین باشد، از روی شک و عناد سخن می‌گوید، و سخن او پذیرفته نیست، و کوچک‌ترین نقص و عیبی به حق وارد نمی‌کند، و به محض حرف زدنش مورد مذمت و نکوهش قرار می‌گیرد. بنابراین خداوند آنها را به عذاب تهدید کرد و فرمود: ﴿بَل لَّمَّا يَذُوقُواْ عَذَابِ﴾ آنها از آنجا که در دنیا از نعمت‌ها بهره‌مند هستند و چیزی از عذاب خدا هنوز به آنها نرسیده، این سخن‌ها را می‌گویند، و بر گفتن این سخن‌ها جرأت کرده‌اند؛ و اگر عذاب را بچشند، به گفتن چنین حرف‌هایی جرأت نخواهند کرد.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
اَمْ عِنْدَهُمْ خَزَآىِٕنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِیْزِ الْوَهَّابِ ۟ۚ
﴿أَمۡ عِندَهُمۡ خَزَآئِنُ رَحۡمَةِ رَبِّكَ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡوَهَّابِ﴾ آیا گنج‌های رحمتِ پروردگارِ بسیار توانمند و بخشایندۀ تو در دست ایشان است؟ تا هرکس را که بخواهند، از آن بدهند؛ و هر کس را که بخواهند، از آن محروم کنند و بگویند: ﴿أَءُنزِلَ عَلَيۡهِ ٱلذِّكۡرُ مِنۢ بَيۡنِنَا﴾ آیا از میان همۀ ما، قرآن بر او نازل شده است؟ یعنی این از فضل ونعمت خداست و در دست آنها نیست تا به خود جرأت دهند و دربارۀ خدا سخن بگویند.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
اَمْ لَهُمْ مُّلْكُ السَّمٰوٰتِ وَالْاَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا ۫— فَلْیَرْتَقُوْا فِی الْاَسْبَابِ ۟
﴿أَمۡ لَهُم مُّلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَا﴾ آیا فرمانروایی آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آن دو است از آن ایشان است طوری که آنها بر آنچه می‌خواهند توانایی داشته باشند؟ ﴿فَلۡيَرۡتَقُواْ فِي ٱلۡأَسۡبَٰبِ﴾ پس اگر چنین است، با وسایل و اسبابی که آنها را به آسمان بالا می‌برد، بالا روند، و مانع رسیدن رحمت خدا به پیامبر شوند. پس چگونه سخن می‌گویند درحالی که آنان ناتوان‌ترین و ضعیف‌ترین خلق خدا نسبت به چیزی هستند که دربارۀ آن سخن گفته‌اند؟! یا اینکه هدفشان تحزّب و جمع کردن لشکر و همکاری کردن برای کمک نمودن به باطل و خوار کردن حق است؟ و واقعیت همین است. آنان به این هدف نمی‌رسند، بلکه تلاش و سعی آنها بی‌نتیجه خواهد ماند، و لشکرشان شکست می‌خورد. بنابراین فرمود: ﴿جُندٞ مَّا هُنَالِكَ مَهۡزُومٞ مِّنَ ٱلۡأَحۡزَابِ﴾ همانند لشکریانی هستند که پیش از تو علیه انبیا بسیج شده بودند، و آنها مغلوب و هلاک گشتند؛ پس ما نیز اینها را نابود می‌کنیم.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
جُنْدٌ مَّا هُنَالِكَ مَهْزُوْمٌ مِّنَ الْاَحْزَابِ ۟
﴿أَمۡ لَهُم مُّلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَا﴾ آیا فرمانروایی آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آن دو است از آن ایشان است طوری که آنها بر آنچه می‌خواهند توانایی داشته باشند؟ ﴿فَلۡيَرۡتَقُواْ فِي ٱلۡأَسۡبَٰبِ﴾ پس اگر چنین است، با وسایل و اسبابی که آنها را به آسمان بالا می‌برد، بالا روند، و مانع رسیدن رحمت خدا به پیامبر شوند. پس چگونه سخن می‌گویند درحالی که آنان ناتوان‌ترین و ضعیف‌ترین خلق خدا نسبت به چیزی هستند که دربارۀ آن سخن گفته‌اند؟! یا اینکه هدفشان تحزّب و جمع کردن لشکر و همکاری کردن برای کمک نمودن به باطل و خوار کردن حق است؟ و واقعیت همین است. آنان به این هدف نمی‌رسند، بلکه تلاش و سعی آنها بی‌نتیجه خواهد ماند، و لشکرشان شکست می‌خورد. بنابراین فرمود: ﴿جُندٞ مَّا هُنَالِكَ مَهۡزُومٞ مِّنَ ٱلۡأَحۡزَابِ﴾ همانند لشکریانی هستند که پیش از تو علیه انبیا بسیج شده بودند، و آنها مغلوب و هلاک گشتند؛ پس ما نیز اینها را نابود می‌کنیم.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوْحٍ وَّعَادٌ وَّفِرْعَوْنُ ذُو الْاَوْتَادِ ۟ۙ
خداوند آنها را برحذر می‌دارد از اینکه با آنها کاری شود که با امت‌های پیش از آنان شده است؛ کسانی که قدرتشان از قدرت اینها بیشتر بود، و سپاه و لشکر بزرگ‌تری داشتند، و بر باطل گرد هم آمده بودند، ﴿قَوۡمُ نُوحٖ وَعَادٞ وَفِرۡعَوۡنُ ذُو ٱلۡأَوۡتَادِ﴾ قوم نوح و عاد [که قوم هود بودند] و قوم فرعون که دارای لشکریان زیاد و قدرت سهمگینی بودند.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
وَثَمُوْدُ وَقَوْمُ لُوْطٍ وَّاَصْحٰبُ لْـَٔیْكَةِ ؕ— اُولٰٓىِٕكَ الْاَحْزَابُ ۟
﴿وَثَمُودُ وَقَوۡمُ لُوطٖ وَأَصۡحَٰبُ لۡ‍َٔيۡكَةِ﴾ و ثمود [که قوم صالح بودند] و قوم لوط و اصحاب ایکه؛ یعنی صاحبان درختان بوستان‌ها و درختان [فراوان] در پیرامون خود بودند، و آنها قوم شعیب بودند. ﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلۡأَحۡزَابُ﴾ اینها گروه‌ها و دسته‌هایی بودند که با قدرت و سپاهیان و ساز و برگ خود برای مقابله با حق گردهم آمدند، اما قدرتشان هیچ چیزی را از آنان دفع نکرد.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
اِنْ كُلٌّ اِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ ۟۠
﴿إِن كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ ٱلرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ﴾ هریک از این گروه‌ها پیامبران را تکذیب کردند، پس کیفر خدا گریبانگیرشان شد. و به جز عذابی که به این دسته‌ها رسید، چه چیزی قوم قریش را که به تکذیب پیامبر پرداخته است به راه «تزکیه» و «تطهیر» می‌آورد و مانع می‌شود تا عذابی که به آنها رسیده از آنان دور شود؟!
تەفسیرە عەرەبیەکان:
وَمَا یَنْظُرُ هٰۤؤُلَآءِ اِلَّا صَیْحَةً وَّاحِدَةً مَّا لَهَا مِنْ فَوَاقٍ ۟
پس باید منتظر باشند ﴿وَمَا يَنظُرُ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا صَيۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ مَّا لَهَا مِن فَوَاقٖ﴾ و اینان انتظاری جز این نمی‌کشند که صدایی مرگبار فرا رسد که هیچ بازگشتی ندارد، و این صدا آنها را نابود و ریشه‌کن می‌نماید، اگر بر آنچه هستند باقی بمانند.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
وَقَالُوْا رَبَّنَا عَجِّلْ لَّنَا قِطَّنَا قَبْلَ یَوْمِ الْحِسَابِ ۟
تکذیب کنندگان به علّت نادانی و مخالفت با حق -درحالی که برای آمدن عذاب شتاب داشتند- گفتند: ﴿رَبَّنَا عَجِّل لَّنَا قِطَّنَا﴾ پروردگارا! سهمیۀ عذاب ما را هم اکنون، ﴿قَبۡلَ يَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ﴾ و قبل از رسیدن قیامت بده. ای محمّد! آنها در این گفته لجاجت ورزیدند، و ادعا نمودند که نشانۀ راست‌گویی‌ات این است که عذاب را بر آنها بیاوری.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
اِصْبِرْ عَلٰی مَا یَقُوْلُوْنَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوٗدَ ذَا الْاَیْدِ ۚ— اِنَّهٗۤ اَوَّابٌ ۟
پس خداوند به پیامبرش فرمود: ﴿ٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ﴾ در برابر چیزهایی که می‌گویند شکیبا باش، همان‌طور که پیامبرانی که پیش از تو بودند شکیبایی ورزیدند. و بدان که سخن مشرکین زیانی به حق نمی‌رساند، و هیچ‌گاه نمی‌توانند زیانی به تو برسانند، بلکه آنها به خودشان زیان وارد می‌کنند. وقتی خداوند پیامبرش را دستور داد که در برابر سخن و آزارهای قومش شکیبایی ورزد، پیامبر را فرمان داد که با انجام عبادت خالص برای خدا، صبر پیشه کند، و حالت عبادت‌گزاران را به‌خاطر بیاورد. همان‌طور که در آیه‌ای دیگر فرموده است: ﴿فَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ قَبۡلَ طُلُوعِ ٱلشَّمۡسِ وَقَبۡلَ غُرُوبِهَا﴾ پس در برابر آنچه می‌گویند شکیبا باش، و قبل از طلوع خورشید و قبل از غروب آن پروردگارت را تسبیح بگوی. و یکی از بزرگ‌ترین عبادت‌گزاران پیامبر خدا، داود ـ علیه الصلاة والسلام ـ است. ﴿ذَا ٱلۡأَيۡدِ﴾که دارای قدرت فراوان بدنی و قلبی برای عبادت خدا بود. ﴿إِنَّهُۥٓ أَوَّابٞ﴾ بی‌گمان او در همۀ کارها به سوی خدا باز می‌گشت، و با محبت و بندگی و ترس و امید و کثرت تضرع و زاری و دعا همواره رو به سوی خدا داشت، و وقتی که کاستی‌هایی از او سر می‌زد، با دست برداشتن از گناه و توبۀ نصوح، به سوی خدا باز می‌گشت.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
اِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهٗ یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ وَالْاِشْرَاقِ ۟ۙ
و یکی از مصادیق انابت او به سوی پروردگار و عبادتش این بود که خداوند کوه‌ها را با او هم‌آوا و رام کرده بود، به گونه‌ای که هم‌صدا با او پاکی پروردگارشان را ﴿بِٱلۡعَشِيِّ وَٱلۡإِشۡرَاقِ﴾ صبحگاهان و شامگاهان در اوّل و آخر روز بیان می‌کردند.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
وَالطَّیْرَ مَحْشُوْرَةً ؕ— كُلٌّ لَّهٗۤ اَوَّابٌ ۟
﴿وَٱلطَّيۡرَ مَحۡشُورَةٗ﴾ و پرندگان را رام او کرد در حالی که با او جمع شده بودند، و مجموعۀ کوه‌ها و پرندگان فرمانبردار و تسبیح کنندۀ خدا بودند، و این اطاعت و تسبیح پرندگان، از سرِ استجابت این فرمودۀ خداوند بود که فرمود: ﴿يَٰجِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُۥ وَٱلطَّيۡرَ﴾ای کوه‌ها و پرندگان! همراه با داود خدا را تسبیح گویید. پس این منّت خداست که به او توفیق عبادت داده بود.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
وَشَدَدْنَا مُلْكَهٗ وَاٰتَیْنٰهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ ۟
سپس خداوند این را بیان کرد که با دادن پادشاهی بزرگ به او، بر وی منّت نهاد، پس فرمود: ﴿وَشَدَدۡنَا مُلۡكَهُۥ﴾ و با اسبابی که به او دادیم و با لشکریان و ساز و برگ فراوان، فرمانروایی او را قدرت بخشیدیم. سپس خداوند بیان نمود که با دادن علم و دانش به او، بر وی منّت نهاد، پس فرمود: ﴿وَءَاتَيۡنَٰهُ ٱلۡحِكۡمَةَ﴾ و به او پیامبری و دانش فراوان دادیم، ﴿وَفَصۡلَ ٱلۡخِطَابِ﴾ و به وی قدرت داوری عطا کردیم که میان مردم در اختلاف‌هایشان داوری می‌کرد.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
وَهَلْ اَتٰىكَ نَبَؤُا الْخَصْمِ ۘ— اِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ ۟ۙ
وقتی خداوند خبر داد که قدرت داوری میان مردم را به پیامبرش داود عطا کرد، و معروف بود که مردم برای داوری به داود مراجعه می‌کردند، خداوند داستان دو متخاصم را که برای داوری نزد او رفته بودند بیان کرد. آنها درباره قضیه‌ای رفتند که خداوند آن را آزمایشی برای داود، و موعظه‌ای برای جبران تقصیری که او مرتکب شده بود قرار داد. پس خداوند توبه‌اش را پذیرفت و او را آمرزید، و این قضیه را برایش فراهم آورد. و به پیامبرش محمّد صلی الله علیه وسلم فرمود: ﴿وَهَلۡ أَتَىٰكَ نَبَؤُاْ ٱلۡخَصۡمِ إِذۡ تَسَوَّرُواْ ٱلۡمِحۡرَابَ﴾ و آیا داستان شاکیانی که از دیوار عبادتگاه بالا رفته و نزد داود آمدند به تو رسیده است؟ به راستی که داستانی عجیب است؛
تەفسیرە عەرەبیەکان:
اِذْ دَخَلُوْا عَلٰی دَاوٗدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوْا لَا تَخَفْ ۚ— خَصْمٰنِ بَغٰی بَعْضُنَا عَلٰی بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَیْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَاۤ اِلٰی سَوَآءِ الصِّرَاطِ ۟
یعنی آنها بدون اجازه و بدون اینکه از در وارد شوند، از بالای دیوار به نزد او آمدند. وقتی با این صورت بر او وارد شدند، داود از آنها ترسید. پس آنان به داود گفتند: ﴿خَصۡمَانِ﴾ ما دو مدّعی هستیم، پس مترس، ﴿بَغَىٰ بَعۡضُنَا عَلَىٰ بَعۡضٖ﴾ یکی از ما بر دیگری ستم کرده است، ﴿فَٱحۡكُم بَيۡنَنَا بِٱلۡحَقِّ﴾ به حق و عدل میان ما داوری کن، و به یکی از ما گرایش پیدا مکن، ﴿وَلَا تُشۡطِطۡ وَٱهۡدِنَآ إِلَىٰ سَوَآءِ ٱلصِّرَٰطِ﴾ و ستم روا مدار، و ما را به راه راست راهنمایی کن. منظور این است که هر دو طرف به او گفتند منظورشان دستیابی به حق روشن و محض است. پس آن دو، داستان خود را به حق تعریف کردند. و پیامبر خدا -داود- از موعظه آنها ناراحت نشد و آنها را سرزنش نکرد.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
اِنَّ هٰذَاۤ اَخِیْ ۫— لَهٗ تِسْعٌ وَّتِسْعُوْنَ نَعْجَةً وَّلِیَ نَعْجَةٌ وَّاحِدَةٌ ۫— فَقَالَ اَكْفِلْنِیْهَا وَعَزَّنِیْ فِی الْخِطَابِ ۟
یکی از آن دو شاکی گفت: ﴿إِنَّ هَٰذَآ أَخِي﴾ این برادر من است. به صراحت گفت این برادرم می‌باشد، و فرق نمی‌کند که برادر نسبی یا برادر دینی یا از روی دوستی و رفاقت برادرش بوده باشد، چون برادری اقتضا می‌نماید که تجاوز نکند؛ زیرا تجاوز و ستم برادر، از ستم دیگران بزرگ‌تر است. ﴿لَهُۥ تِسۡعٞ وَتِسۡعُونَ نَعۡجَةٗ﴾ او نود و نه میش دارد؛ یعنی نود و نه همسر دارد، و این خیر فراوانی است که بر او ایجاب می‌کند تا به آنچه خداوند به او بخشیده است قناعت ورزد. ﴿وَلِيَ نَعۡجَةٞ وَٰحِدَةٞ﴾ و من یک میش [=همسر] دارم، و او به همین یک میش من چشم دوخته است. ﴿فَقَالَ أَكۡفِلۡنِيهَا﴾ و می‌گوید: آن را به من واگذار، ﴿وَعَزَّنِي فِي ٱلۡخِطَابِ﴾ و در سخن و گفتار بر من چیره شده است، و همواره این را از من طلب می‌کرد تا اینکه آن را حاصل نمود یا نزدیک بود آن را حاصل نماید.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ اِلٰی نِعَاجِهٖ ؕ— وَاِنَّ كَثِیْرًا مِّنَ الْخُلَطَآءِ لَیَبْغِیْ بَعْضُهُمْ عَلٰی بَعْضٍ اِلَّا الَّذِیْنَ اٰمَنُوْا وَعَمِلُوا الصّٰلِحٰتِ وَقَلِیْلٌ مَّا هُمْ ؕ— وَظَنَّ دَاوٗدُ اَنَّمَا فَتَنّٰهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهٗ وَخَرَّ رَاكِعًا وَّاَنَابَ ۟
وقتی داود سخن او را شنید، گفت: او بر تو ستم کرده است. از نحوۀ صحبت کردن قبلی طرفین چنین برمی‌آید که این ستم از ناحیۀ طرف دوم صورت گرفته باشد، به همین جهت لزومی نیافت که طرف دوم صحبت کند، بنابراین جای اعتراضی نیست اگر کسی بگوید: «چرا داود قبل از اینکه سخن طرف دوم را بشنود داوری کرد؟» پس داود گفت: ﴿لَقَدۡ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعۡجَتِكَ إِلَىٰ نِعَاجِهِۦ﴾ بی‌گمان، او با درخواست یگانه میش تو برای افزودن آن به میش‌های خود به تو ستم روا می‌دارد، و عادت بسیاری از شریکان چنین است. پس فرمود: ﴿وَإِنَّ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلۡخُلَطَآءِ لَيَبۡغِي بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٍ﴾ و بسیاری از شریکان بر یکدیگر ستم می‌کنند، چون ظلم و ستم یکی از ویژگی‌های انسان‌هاست. ﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾ مگر کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده‌اند، و ایمان و عمل صالحی که دارند، آنها را از ستم کردن باز می‌دارد. ﴿وَقَلِيلٞ مَّا هُمۡ﴾ و چنین کسانی اندک و کم هستند. ﴿وَقَلِيلٞ مِّنۡ عِبَادِيَ ٱلشَّكُورُ﴾ و بندگان شکرگزار من بسیار اندک و کم می‌باشند. ﴿وَظَنَّ دَاوُۥدُ أَنَّمَا فَتَنَّٰهُ﴾ و داود دانست وقتی که میان آنها حکم کرد، ما او را آزموده‌ایم؛ و این قضیه را برای او فراهم آورده‌ایم تا همواره آگاه باشد. ﴿فَٱسۡتَغۡفَرَ رَبَّهُۥ وَخَرَّۤ رَاكِعٗاۤ﴾ پس، از پروردگارش به خاطر آنچه از وی سر زده بود آمرزش خواست و به سجده افتاد. ﴿وَأَنَابَ﴾ و با توبۀ واقعی و عبادت، به سوی خدا روی آورد.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
فَغَفَرْنَا لَهٗ ذٰلِكَ ؕ— وَاِنَّ لَهٗ عِنْدَنَا لَزُلْفٰی وَحُسْنَ مَاٰبٍ ۟
﴿فَغَفَرۡنَا لَهُۥ ذَٰلِكَ﴾ پس آنچه را که از او سر زده بود آمرزیدیم، و خداوند او را با انواع کرامات گرامی داشت. پس فرمود: ﴿وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ﴾ و او نزد ما دارای مقامی والا و مقرّب است، ﴿وَحُسۡنَ مَ‍َٔابٖ﴾ و بازگشتی نیک دارد. و خداوند گناهی را که از داود -علیه السلام- سر زد بیان نکرد، چون به ذکر آن نیازی نیست. پس پرداختن به آن تکلف است، و صلاح همان است که خداوند برای ما تعریف کرده است مبنی بر اینکه بر او لطف نمود و توبه‌اش را پذیرفت، و جایگاه او را بالا برد؛ و داود بعد از توبه، بهتر و نیکوتر شد.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
یٰدَاوٗدُ اِنَّا جَعَلْنٰكَ خَلِیْفَةً فِی الْاَرْضِ فَاحْكُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوٰی فَیُضِلَّكَ عَنْ سَبِیْلِ اللّٰهِ ؕ— اِنَّ الَّذِیْنَ یَضِلُّوْنَ عَنْ سَبِیْلِ اللّٰهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیْدٌۢ بِمَا نَسُوْا یَوْمَ الْحِسَابِ ۟۠
﴿يَٰدَاوُۥدُ إِنَّا جَعَلۡنَٰكَ خَلِيفَةٗ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾ ای داود! ما تو را در زمین فرمانروا قرار دادیم تا به حل و فصل قضایای دینی و دنیوی بپردازی، ﴿فَٱحۡكُم بَيۡنَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَقِّ﴾ پس میان مردم به دادگری حکم کن. و او این کار را نمی‌تواند بکند مگر با شناختِ بایدها، و شناخت وضعیت حاکم، و توانایی داشتن بر اجرای حق. ﴿وَلَا تَتَّبِعِ ٱلۡهَوَىٰ﴾ و از هوای نفس پیروی مکن به گونه‌ای که به خاطر خویشاوندی، دوستی و رفاقت، یا از روی محبت، به یکی روی آوری؛ یا به خاطر نفرت داشتن از طرف دیگر، از وی روی برتابی. ﴿فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ﴾ پس پیروی کردن از هوای نفس، تو را از راه خدا منحرف می‌سازد و تو را از راه راست خارج می‌کند. ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ لَهُمۡ عَذَابٞ شَدِيدُۢ بِمَا نَسُواْ يَوۡمَ ٱلۡحِسَابِ﴾ بی‌گمان، کسانی که از راه خدا گمراه می‌شوند، به خصوص کسانی که قصداً منحرف می‌شوند، به سزای اینکه از روز قیامت غافل هستند و آن را فراموش می‌کنند، سزای سختی درپیش دارند. پس اگر آنان روز قیامت را به یاد می‌آوردند، و ترس آن در دل‌هایشان جای می‌گرفت، به هوای فتنه‌گری روی نمی‌آوردند.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَآءَ وَالْاَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا بَاطِلًا ؕ— ذٰلِكَ ظَنُّ الَّذِیْنَ كَفَرُوْا ۚ— فَوَیْلٌ لِّلَّذِیْنَ كَفَرُوْا مِنَ النَّارِ ۟ؕ
خداوند متعال از کمال حکمت خود در آفرینش آسمان‌ها و زمین خبر داده، و می‌فرماید او آسمان‌ها و زمین را بیهوده و بی‌فایده نیافریده است. ﴿ذَٰلِكَ ظَنُّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ﴾ این گمان کسانی است که به پروردگارشان کفر ورزیده‌اند، و آنها در مورد پروردگارشان گمان‌هایی برده‌اند که شایستۀ شکوه او نیست. ﴿فَوَيۡلٞ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنَ ٱلنَّارِ﴾ پس وای به حال کافران از آتش دوزخ؛ و آتش دوزخ کیفر کارهایشان را به آنها خواهد داد، و سراپای وجودشان را فرا می‌گیرد. خداوند آسمان‌ها و زمین را به حق آفریده است، آنها را آفریده تا بندگان به کمال علم و قدرت او و گستردگی فرمانروایی‌اش ایمان بیاورند و بدانند که او تنها معبود یگانه است؛ و کسانی که به اندازۀ ذره‌ای چیزی را در آسمان‌ها و زمین نیافریده‌اند، معبود حقیقی نیستند. و بدانند که رستاخیز حق است، و خداوند میان اهل خیر و اهل شر داوری خواهد کرد.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
اَمْ نَجْعَلُ الَّذِیْنَ اٰمَنُوْا وَعَمِلُوا الصّٰلِحٰتِ كَالْمُفْسِدِیْنَ فِی الْاَرْضِ ؗ— اَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِیْنَ كَالْفُجَّارِ ۟
کسی که نسبت به حکمت خداوند جاهل و ناآگاه است، گمان نبرد که خداوند اهل خیر و اهل شر را در حکم و داوری خود برابر قرار می‌دهد. بنابراین فرمود: ﴿أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ كَٱلۡمُفۡسِدِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلۡمُتَّقِينَ كَٱلۡفُجَّارِ﴾ آیا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند مانند تباهی‌کنندگان در زمین می‌گردانیم؟ آیا پرهیزگاران را مانند بدکاران قرار می‌دهیم؟ چنین چیزی شایسته و مناسب حکمت و حکم و داوری ما نیست.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
كِتٰبٌ اَنْزَلْنٰهُ اِلَیْكَ مُبٰرَكٌ لِّیَدَّبَّرُوْۤا اٰیٰتِهٖ وَلِیَتَذَكَّرَ اُولُوا الْاَلْبَابِ ۟
﴿كِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَيۡكَ مُبَٰرَكٞ﴾ این کتابی است پر خیر و برکت که در آن خیر فراوان و دانش زیادی هست؛ آن را بر تو فرو فرستاده‌ایم و در آن، راهِ هدایت از گمراهی و شفا از بیماری مشخص شده است. این کتاب، نوری است که در تاریکی‌ها به وسیلۀ آن راه روشن می‌شود؛ و در آن هر حکمی که مکلفان بدان نیاز دارند موجود می‌باشد، و برای هر امر مطلوبی دلایل قطعی ارائه شده است، و این امر سبب گردیده تا بزرگ‌ترین کتابی باشد که از ابتدای آفرینش هستی به سوی جامعۀ بشری فرستاده شده است. ﴿لِّيَدَّبَّرُوٓاْ ءَايَٰتِهِۦ﴾ تا در آیه‌های آن بیندیشند؛ یعنی حکمت از فرو فرستادن آن این است که مردم در آیه‌های آن بیندیشند، و علم و دانش آن را بیرون آورند، و در اسرار و حکمت‌های آن تدبر نمایند؛ زیرا با تدبر در آن، و تأمّل و اندیشیدن در مفاهیم آن، می‌توان به برکت و خیر قرآن دست یافت. در اینجا بر تدبر در قرآن تشویق شده، و اینکه تأمل در قرآن از بهترین اعمال است، و خواندنِ با تدبر بهتر از تلاوت سریع و تند است؛ چرا که هدف تدبر از آن حاصل نمی‌شود. ﴿وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾ و تا صاحبان خرد و عقل‌های درست با تدبّر در آن، هر علم و خواسته‌ای را به یاد آورند. و این دلالت می‌نماید که آدمی بر حسب عقل و خرد خویش، از این کتاب پند می‌گیرد و بهره‌مند می‌شود.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
وَوَهَبْنَا لِدَاوٗدَ سُلَیْمٰنَ ؕ— نِعْمَ الْعَبْدُ ؕ— اِنَّهٗۤ اَوَّابٌ ۟ؕ
وقتی خداوند داود را ستود، و آنچه را که برایش اتفاق افتاد تعریف کرد؛ فرزندش سلیمان را نیز ستایش کرد و فرمود: ﴿وَوَهَبۡنَا لِدَاوُۥدَ سُلَيۡمَٰنَ﴾ و سلیمان را به داود عطا کردیم، و او را مایۀ شادمانی‌اش گرداندیم. ﴿نِعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ﴾ سلیمان بسیار بندۀ خوبی بود، چون دارای صفتی بود که ایجاب می‌کرد مورد ستایش قرار گیرد، و آن این بود که ﴿إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ﴾ او در همۀ کارها و احوال و اوضاع با انجام دادن عبادت و توبه، و محبت و ذکر و دعا و زاری، و تلاش برای به دست آوردن خشنودی خداوند، بر همه چیز رو به خدا داشت.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
اِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِیِّ الصّٰفِنٰتُ الْجِیَادُ ۟ۙ
بنابراین وقتی اسب‌هایی به او نشان داده شد که بر روی دو پا و یک دست ایستاده، و یک دست را کمی بلند کرده، و منظره‌ای زیبا داشتند؛ به خصوص برای کسانی همچون پادشاهان که به صحنه‌ها بیشتر نیاز دارند. و این صحنه‌ها برای آنان زیباتر جلوه می‌کند، و همچنان اسب‌ها بر او عرضه می‌شد تا اینکه خورشید غروب کرد، و تماشای این اسب‌ها او را از نماز شامگاه و به یاد آوردن آن غافل گرداند.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
فَقَالَ اِنِّیْۤ اَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّیْ ۚ— حَتّٰی تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ ۟۫
سلیمان با ندامت از آنچه که از او سر زده، و او را از ذکر خدا غافل گردانده بود؛ و با نزدیکی جستن به خدا و مقد‌ّم داشتن محبت خدا بر محبت غیر او، گفت: ﴿إِنِّيٓ أَحۡبَبۡتُ حُبَّ ٱلۡخَيۡرِ عَن ذِكۡرِ رَبِّي﴾ بی‌گمان من محبت «خیر» -که همان مال دنیاست و در اینجا منظور اسب می‌باشد- را بر یاد پروردگارم ترجیح دادم، ﴿حَتَّىٰ تَوَارَتۡ بِٱلۡحِجَابِ﴾ و این صحنه‌ها [صحنۀ رژۀ اسبان] مرا همچنان غافل نگاه داشت تا اینکه خورشید پنهان شد.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
رُدُّوْهَا عَلَیَّ ؕ— فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوْقِ وَالْاَعْنَاقِ ۟
﴿رُدُّوهَا عَلَيَّ﴾ اسب‌ها را به سوی من بازگردانید، ﴿فَطَفِقَ مَسۡحَۢا بِٱلسُّوقِ وَٱلۡأَعۡنَاقِ﴾ پس شروع به دست کشیدن بر ساق‌ها و گردن‌های اسب‌ها کرد؛ یعنی با شمشیر خود بر گردن‌ها و ساق‌هایشان می‌زد و گردن و ساق‌هایشان را قطع می‌کرد.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمٰنَ وَاَلْقَیْنَا عَلٰی كُرْسِیِّهٖ جَسَدًا ثُمَّ اَنَابَ ۟
﴿وَلَقَدۡ فَتَنَّا سُلَيۡمَٰنَ﴾ و به درستی که سلیمان را با از بین رفتن پادشاهی و جدایی از فرمانروایی‌اش ـ به خاطر خللی که اقتضای طبیعت بشری است ـ آزمودیم. ﴿وَأَلۡقَيۡنَا عَلَىٰ كُرۡسِيِّهِۦ جَسَدٗا﴾ و بر تخت او کالبدی افکندیم؛ یعنی شیطانی که خداوند مقدر نموده بود بر تخت او بنشیند؛ و در زمان آزمایش سلیمان، در پادشاهی او تصرف کند، ﴿ثُمَّ أَنَابَ﴾ سپس سلیمان به سوی خدا بازگشت و توبه کرد.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِیْ وَهَبْ لِیْ مُلْكًا لَّا یَنْۢبَغِیْ لِاَحَدٍ مِّنْ بَعْدِیْ ۚ— اِنَّكَ اَنْتَ الْوَهَّابُ ۟
﴿قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَهَبۡ لِي مُلۡكٗا لَّا يَنۢبَغِي لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِيٓۖ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ﴾ سلیمان گفت: پروردگارا! مرا بیامرز، و به من حکومتی عطا کن که بعد از من کسی را نسزد، بی‌گمان تو بخشنده‌ای. پس خداوند دعای او را پذیرفت و او را بخشید و فرمانروایی‌اش را به او باز گرداند، و فرمانروایی‌اش را افزود، به گونه‌ای که برای هیچ کسی بعد از او به دست نیامده است؛ و آن این بود که خداوند شیطان‌ها و جن‌ها را به فرمانش درآورد که هر چه می‌خواست برای او می‌ساختند، و در دریاها برایش غوّاصی می‌کردند، و دُرها و زیورآلات را بیرون می‌آوردند، و هر کدام از دیوها که از فرمان او سرپیچی می‌کرد، آن را به زنجیر می‌بست.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّیْحَ تَجْرِیْ بِاَمْرِهٖ رُخَآءً حَیْثُ اَصَابَ ۟ۙ
﴿قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَهَبۡ لِي مُلۡكٗا لَّا يَنۢبَغِي لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِيٓۖ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ﴾ سلیمان گفت: پروردگارا! مرا بیامرز، و به من حکومتی عطا کن که بعد از من کسی را نسزد، بی‌گمان تو بخشنده‌ای. پس خداوند دعای او را پذیرفت و او را بخشید و فرمانروایی‌اش را به او باز گرداند، و فرمانروایی‌اش را افزود، به گونه‌ای که برای هیچ کسی بعد از او به دست نیامده است؛ و آن این بود که خداوند شیطان‌ها و جن‌ها را به فرمانش درآورد که هر چه می‌خواست برای او می‌ساختند، و در دریاها برایش غوّاصی می‌کردند، و دُرها و زیورآلات را بیرون می‌آوردند، و هر کدام از دیوها که از فرمان او سرپیچی می‌کرد، آن را به زنجیر می‌بست.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
وَالشَّیٰطِیْنَ كُلَّ بَنَّآءٍ وَّغَوَّاصٍ ۟ۙ
﴿قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَهَبۡ لِي مُلۡكٗا لَّا يَنۢبَغِي لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِيٓۖ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ﴾ سلیمان گفت: پروردگارا! مرا بیامرز، و به من حکومتی عطا کن که بعد از من کسی را نسزد، بی‌گمان تو بخشنده‌ای. پس خداوند دعای او را پذیرفت و او را بخشید و فرمانروایی‌اش را به او باز گرداند، و فرمانروایی‌اش را افزود، به گونه‌ای که برای هیچ کسی بعد از او به دست نیامده است؛ و آن این بود که خداوند شیطان‌ها و جن‌ها را به فرمانش درآورد که هر چه می‌خواست برای او می‌ساختند، و در دریاها برایش غوّاصی می‌کردند، و دُرها و زیورآلات را بیرون می‌آوردند، و هر کدام از دیوها که از فرمان او سرپیچی می‌کرد، آن را به زنجیر می‌بست.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
وَّاٰخَرِیْنَ مُقَرَّنِیْنَ فِی الْاَصْفَادِ ۟
﴿قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَهَبۡ لِي مُلۡكٗا لَّا يَنۢبَغِي لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِيٓۖ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ﴾ سلیمان گفت: پروردگارا! مرا بیامرز، و به من حکومتی عطا کن که بعد از من کسی را نسزد، بی‌گمان تو بخشنده‌ای. پس خداوند دعای او را پذیرفت و او را بخشید و فرمانروایی‌اش را به او باز گرداند، و فرمانروایی‌اش را افزود، به گونه‌ای که برای هیچ کسی بعد از او به دست نیامده است؛ و آن این بود که خداوند شیطان‌ها و جن‌ها را به فرمانش درآورد که هر چه می‌خواست برای او می‌ساختند، و در دریاها برایش غوّاصی می‌کردند، و دُرها و زیورآلات را بیرون می‌آوردند، و هر کدام از دیوها که از فرمان او سرپیچی می‌کرد، آن را به زنجیر می‌بست.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
هٰذَا عَطَآؤُنَا فَامْنُنْ اَوْ اَمْسِكْ بِغَیْرِ حِسَابٍ ۟
و به او گفتیم: ﴿هَٰذَا عَطَآؤُنَا﴾ این بخشش ماست، پس بدان شادمان باش، ﴿فَٱمۡنُنۡ﴾ و به هرکس که می‌خواهی بده و ببخش، ﴿أَوۡ أَمۡسِكۡ﴾ و هر کس را که نمی‌خواهی نبخش، ﴿بِغَيۡرِ حِسَابٖ﴾ یعنی در این مورد حرج و گناهی بر تو نیست، و حسابی بر تو نیست؛ چون خداوند از کمال عدالت و احکام و دستورات نیکِ سلیمان آگاه بود. و بیان فرمود که این مقام نیک، فقط در دنیا برای سلیمان نیست، بلکه در آخرت نیز از خیر بزرگی بهره‌مند است.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
وَاِنَّ لَهٗ عِنْدَنَا لَزُلْفٰی وَحُسْنَ مَاٰبٍ ۟۠
بنابراین فرمود: ﴿وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ وَحُسۡنَ مَ‍َٔابٖ﴾ و بی‌گمان، او از مقرّبان درگاه خداوند است؛ از کسانی است که با انواع تکریم‌ها و تنعّم‌ها نزد خداوند گرامی داشته می‌شود. فواید و حکمت‌هایی که در داستان داود و سلیمان ـ علیهما السلام ـ برای ما روشن شده است: 1- خداوند برای پیامبرش محمّد صلی الله علیه وسلم داستان کسانی را که پیش از او بوده‌اند بیان کرده است تا دلش آرام گیرد و اطمینان یابد، و خداوند نحوۀ عبادت و شدّت بردباری و بازگشت آنها را به سوی خویش بیان می‌دارد، و این چیزها پیامبر را تشویق می‌کند تا با آنها به رقابت بپردازد و به خدا نزدیکی جوید، و در برابر اذیّت و آزار قومش شکیبایی ورزد. بنابراین ـ در اینجا ـ وقتی خداوند اذیت و آزار قومش، و سخن آنها را در مورد او و در مورد آنچه که او آورده است بیان کرد؛ او را به شکیبایی فرمان داد، و اینکه بنده‌اش داود را یاد کند و از وی الگو برداری نماید. 2- خداوند توانمندی در اطاعت، و برخورداری از قوت قلب و جسم را ستایش می‌کند، و آن را دوست می‌دارد؛ چون به وسیلۀ قدرت و توانایی جسمی، آثاری از اطاعت و ادای نیکو و کثرت آن به دست می‌آید که با ناتوانی و سستی به دست نمی‌آید. و مناسب است که بنده، اسباب آن را فراهم نماید، و به تنبلی روی نیاورد که در توانایی خلل ایجاد می‌کند و نفس را ضعیف می‌گرداند. 3- بازگشت به خدا در همۀ کارها از اوصاف پیامبران و از صفت‌های بندگان برگزیدۀ خداست. همان‌طور که خداوند داود و سلیمان را به خاطر این کارها ستوده است. پس اقتدا کنندگان باید به آن دو اقتدا کنند، و سالکان به رهنمود آنها رهنمون گردند،﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ هَدَى ٱللَّهُۖ فَبِهُدَىٰهُمُ ٱقۡتَدِهۡ﴾ ایشان کسانی‌اند که خداوند آنها را هدایت نموده است، پس به هدایت آنها اقتدا کن. 4- صدای خوب و دلنشینی که خداوند به پیامبرش داود، عطا کرده بود سبب می‌شد که کوه‌های جامد و پرندگان بی‌زبان با او هم آوا ‌شوند. وقتی او آوای تسبیح سر می‌داد، کوه‌ها و پرندگان شامگاهان و صبحگاهان به همراه او تسبیح می‌گفتند. 5- از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند بر بنده این است که به او علم مفید ارزانی دارد، و شیوۀ داوری میان مردم را بداند؛ همان‌طور که خداوند این نعمت را به بنده‌اش داود -علیه السلام- ارزانی کرده بود. 6- خداوند به پیامبران و برگزیدگانش عنایت ویژه دارد، و آنها را می‌آزماید تا کاستی‌هایی را که از آنان سر می‌زند، بزداید. پس آنان به کامل‌ترین حالت خود بر می‌گردند، آنچنان که برای داود و سلیمان اتفاق افتاد. 7- پیامبران ـ صلوات الله و سلامه علیهم ـ در آنچه از جانب خدا می‌رسانند، از اشتباه معصوم می‌باشند؛ چون اگر آنها در رساندن رسالت الهی معصوم نباشند، مقصودِ رسالت حاصل نمی‌شود. اما برخی از گناهان به اقتضای داشتن طبیعت بشری از آنها سر می‌زند، ولی خداوند آنها را درمی‌یابد و لطف خویش را فوراً شامل حال آنان می‌گرداند. 8- داود ـ علیه السلام ـ اغلب اوقات در عبادتگاه خود بود تا خدمت پروردگارش را انجام دهد، بنابراین آن دو شاکی از دیوار عبادتگاه بالا رفتند و نزد او آمدند، چون وقتی که در عبادتگاه بود و به خلوت می‌نشست، هیچ کس نزد او نمی‌آمد. پس داود تمام وقت خود را برای مردم نگذاشته بود، با اینکه احکام و پرونده‌های زیادی نزد او می‌آمد. بلکه برای خود وقتی مقرّر کرده بود که در آن با پروردگار خود به خلوت می‌نشست، و با عبادت پروردگارش شاد می‌شد، و عبادت؛ او را کمک می‌کرد تا همۀ کارهایش را مخلصانه انجام دهد. 9- باید به هنگام وارد شدن بر حکام و دیگران، ادب را رعایت کرد؛ زیرا آن دو شاکی وقتی بر داود وارد شدند، در حالتی غیر عادی و از راه غیر معمولی بر او وارد شدند؛ و داود از آنها ترسید، و این بر او دشوار آمد و آن را مناسب ندید. 10- بی‌ادبی شاکی و انجام دادن کاری از سوی او که شایسته وی نمی‌باشد، نباید حاکم را از حکم کردن به حق باز دارد. 11- از این جریان، کمال بردباری داود -علیه السلام- استنباط می‌شود؛ چون وقتی که آنها بدون اجازه وارد شدند، داود بر آنها خشم نگرفت درحالی که او پادشاه بود. ونیز داود بر آنها پرخاش نکرد و آنها را سرزنش ننمود. 12- جایز است مظلوم به کسی که بر او ستم کرده است بگوید: «فلانی بر من ستم کرده است.» یا بگوید: «ای ظالم» یا «بر من تعدّی کرده است.» و امثال اینها. چون آن دو شاکی گفتند: ﴿خَصۡمَانِ بَغَىٰ بَعۡضُنَا عَلَىٰ بَعۡضٖ﴾ ما دو شاکی هستیم که بر یکدیگر ستم کرده‌ایم. 13- فردی که موعظه و نصیحت می‌شود اگر گرانقدر و دارای علم و دانش باشد، خشمگین و ناراحت نمی‌شود، بلکه شتابان پند را می‌پذیرد و تشکر می‌کند. چون آن دو شاکی داود را نصیحت کردند و داود ناراحت و خشمگین نشد، و این کارِِ آنها او را از حق باز نداشت، بلکه او به حق محض حکم نمود. 14- مخالطت میان خویشاوندان و یاران، و کثرت تعلّقات و روابط دنیوی و مالی باعث می‌شود تا میان آنها دشمنی ایجاد گردد، و بر یکدیگر تجاوز کنند، و هیچ چیزی این دشمنی را باز نمی‌دارد جز پیشه کردن تقوای الهی و صبر کردن بر کارها با ایمان و عمل صالح؛ و این در میان مردم اندک یافت می‌شود. 15- استغفار و عبادت به ویژه نماز، گناهان را می‌زدایند، چون خداوند آمرزیده شدن گناه داود را نتیجۀ استغفار و سجدۀ او می‌داند. 16- خداوند بنده‌اش داود و سلیمان را با نزدیک قرار دادن به خود، و اعطای پاداش نیک به آنان، مورد بزرگداشت قرار داد. و نباید چنین پنداشته شود که آنچه از آنها سرزد، از مقامشان نزد خداوند می‌کاهد. و این از کمال لطف خدا نسبت به بندگان مخلصش می‌باشد که هرگاه آنها را بخشید و اثر گناهانشان را دور کرد، همۀ آثاری را نیز که به دنبال گناه می‌آیند از آنها دور می‌کند، حتی چیزی را که در دل بندگان می‌افتد نیز دور می‌نماید؛ چون بندگان وقتی از برخی از گناهانشان آگاه شوند، به دلشان چنین می‌آید که آنها از مقام اوّل خود سقوط کرده‌اند. پس خداوند متعال این آثار را دور نمود، و این برای خداوند بزرگوار و بخشنده مشکل نیست. 17- داوری کردن میان مردم، مقامی دینی است؛ و پیامبران خدا و بندگان برگزیده‌اش این کار را به عهده داشته‌اند؛ و کسی که این کار را می‌کند، وظیفه دارد به حق داوری نماید، و از هواپرستی بپرهیزد. پس حکم کردن به حق اقتضا می‌نماید فردی که می‌خواهد حکم نماید، باید به امور شرعی آگاه باشد، و از صورت قضیه‌ای که در آن حکم می‌کند مطلّع باشد، و کیفیت وارد کردن آن در حکم شرعی را بداند. پس کسی که یکی از این دو چیز را نداند، صلاحیت داوری کردن را ندارد، و جایز نیست به داوری اقدام نماید. 18- برای حاکم شایسته است که از هوی پرستی بپرهیزد و همواره مواظب خود باشد، چون نفس‌ها از هوی و امیال خالی نیستند. بنابراین باید با نفس خود مبارزه کند، و همیشه حق را نصب‌العین خود قرار داده، و به هنگام داوری کردن هرگونه محبت و نفرتی را نسبت به یکی از طرفین از خود دور کند. 19- سلیمان ـ علیه السلام ـ از فضیلت‌های داود و از منّت‌های خدا بر اوست که خداوند او را به داود بخشید. و یکی از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند بر بنده‌اش این است که به او فرزندی صالح عطا کند؛ و اگر این فرزند عالم باشد، نور علی نور خواهد بود. 20- خداوند سلیمان را ستود و فرمود: ﴿نِعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ﴾ بسیار بندۀ خوبی بود سلیمان، او بسی توبه کار بود. 21- یکی از مصادیق کثرت خیرخواهی خداوند نسبت به بندگانش این است که اعمال صالح و اخلاق نیکو را به آنها عطا می‌کند، سپس آنها را به خاطر این چیزها که خودش به آنان بخشیده است ستایش می‌کند. 22- سلیمان محبّت خداوند متعال را بر محبّت هر چیزی مقدّم می‌داشت. 23- هرآنچه که بنده را از خداوند غافل و به خود مشغول نماید، آن چیز مذموم و بد است. پس باید از آن جدا شود و به چیزی روی آورد که برایش مفیدتر است. 24- قاعدۀ مشهوری است که هر کس چیزی را برای خداوند ترک نماید، خداوند در عوض به او چیزی می‌دهد که برایش بهتر است. سلیمان ـ علیه السلام ـ اسب‌هایی را که بر روی سه دست و پا ایستاده بودند و تیز رو و بسیار دوست داشتنی بودند، پاها و گردن‌هایشان را قطع کرد؛ و او با این کار، محبت خدا را بر محبت آنها مقدم داشت. پس خداوند در عوض آن، چیزهای بهتری به او داد، و باد را در اختیار او قرار داد که به فرمان او به هرجا که می‌خواست حرکت می‌کرد؛ و راه یک ماه را، در یک صبحگاه؛ و راه یک ماه دیگر را در یک شامگاه می‌پیمود. و دیوها را برای سلیمان مسخر کرد که توانایی کارهایی را دارند که انسان‌ها توان انجام آن‌را ندارند. 25- بعد از سلیمان ـ علیه السلام ـ ، اجنّه و شیاطین رام کس دیگری نمی‌شوند. 26- سلیمان ـ علیه السلام ـ پادشاه و پیامبر بود و هرچه می‌خواست انجام می‌داد، اما جز عدالت و دادگری چیزی دیگر نمی‌خواست. به خلاف پیامبری که بنده است، چنین پیامبری اراده‌اش تابع امر خداست، و او هیچ کاری را نمی‌کند مگر به فرمان خدا همانند پیامبر ما محمّد صلی الله علیه وسلم. واین حالت کامل‌تر است.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
وَاذْكُرْ عَبْدَنَاۤ اَیُّوْبَ ۘ— اِذْ نَادٰی رَبَّهٗۤ اَنِّیْ مَسَّنِیَ الشَّیْطٰنُ بِنُصْبٍ وَّعَذَابٍ ۟ؕ
﴿وَٱذۡكُرۡ عَبۡدَنَآ أَيُّوبَ﴾ و در این کتاب بندۀ ما ایوب را به بهترین وجه به یاد آور، و او را با بهترین شیوه ستایش کن. آنگاه که رنج و زیان به او رسید، پس او بر رنج و مشقت شکیبایی کرد و به سوی هیچ کسی غیر از پروردگارش شکایت نبرد، و به هیچ کسی جز او پناه نیاورد. ﴿إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ﴾ هنگامی که پروردگارش را به فریاد خواند و با شکایت به درگاهش ـ نه درگاه کسی دیگر ـ او را صدا زد و گفت: پروردگارا! ﴿أَنِّي مَسَّنِيَ ٱلشَّيۡطَٰنُ بِنُصۡبٖ وَعَذَابٍ﴾ همانا شیطان به من امری مشقّت آور و طاقت فرسا و عذاب دهنده رسانده است. شیطان بر جسد او مسلط شد و در آن دمید تا اینکه غده‌هایی در بدنش پدید آمد، سپس از آن غده‌ها چرک و خونابه بیرون جهید و بسیار حالت سختی به او دست داد، و همچنین خانواده و اموالش نابود شد و ازبین رفتند.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
اُرْكُضْ بِرِجْلِكَ ۚ— هٰذَا مُغْتَسَلٌۢ بَارِدٌ وَّشَرَابٌ ۟
پس به او گفته شد: ﴿ٱرۡكُضۡ بِرِجۡلِكَ﴾ پای خود را به زمین بکوب تا از آن چشمه‌ای برایت بجوشد که از آن برای شستشوی بدنت استفاده کنی و از آن بنوشی، و آنگاه بیماری و ناراحتی از تو دور شود. پس این کار را کرد و خداوند او را شفا داد.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
وَوَهَبْنَا لَهٗۤ اَهْلَهٗ وَمِثْلَهُمْ مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنَّا وَذِكْرٰی لِاُولِی الْاَلْبَابِ ۟
﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ أَهۡلَهُۥ﴾ و خانواده‌اش را به او بخشیدیم. گفته شده که خداوند خانواده و فرزندانش را دوباره زنده کرد. ﴿وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ﴾ و همسان آنها را همراهِ آنان در دنیا به او دادیم، و خداوند او را بی‌نیاز کرد و به او مالی بزرگ بخشید. ﴿رَحۡمَةٗ مِّنَّا﴾ رحمتی از جانب ما برای بندۀ ما ایوب بود که صبر کرد؛ پس به پاداش آن از رحمت خویش در دنیا و آخرت به او پاداش دادیم. ﴿وَذِكۡرَىٰ لِأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾ و تا خردمندان از حالت ایوب پند بیاموزند و عبرت بگیرند و بدانند که هر کس بر سختی شکیبایی ورزد، خداوند پاداشی زودرس در دنیا و آخرت به او می‌دهد؛ و هرگاه او را به فریاد بخواند، دعایش را می‌پذیرد.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
وَخُذْ بِیَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِّهٖ وَلَا تَحْنَثْ ؕ— اِنَّا وَجَدْنٰهُ صَابِرًا ؕ— نِّعْمَ الْعَبْدُ ؕ— اِنَّهٗۤ اَوَّابٌ ۟
﴿وَخُذۡ بِيَدِكَ ضِغۡثٗا﴾ و دسته‌ای از شاخه‌های باریک خرما یا انگور را بگیر، ﴿فَٱضۡرِب بِّهِۦ وَلَا تَحۡنَثۡ﴾ و با آن او را بزن و سوگند خود را مشکن. مفسران گفته‌اند که ایّوب در بیماری و رنج خود، به خاطر برخی کارها بر همسرش خشمگین شد، آنگاه سوگند خورد که اگر خداوند او را شفا بدهد، صد ضربۀ شلّاق به او خواهد زد. وقتی خداوند او را شفا داد، از آنجا که همسرش صالح بود و با ایوب رفتار خوبی داشت، خدا بر هردو رحم نمود و به ایوب دستور داد که او را با دسته‌ای از شاخه‌های نازک که صد شاخه باشند، یک ضربه بزند و سوگندش را این گونه عملی کند. ﴿إِنَّا وَجَدۡنَٰهُ صَابِرٗا﴾ همانا ما ایّوب را شکیبا یافتیم؛ یعنی او را به بیماری و سختی بزرگی گرفتار کردیم، و او به خاطر خدا شکیبایی‌ورزید. ﴿نِّعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ﴾ ایّوب چه بندۀ خوبی بود که مقام عبودیت را در حالت خوشی و ناخوشی و سختی و راحتی به طور کامل پاسداری می‌کرد. ﴿إِنَّهُۥٓ أَوَّابٞ﴾ بی‌گمان او بسیار به سوی خدا باز می‌گشت، و در همۀ کارهای دینی و دنیوی‌اش رو به سوی خدا داشت؛ پروردگارش را بسیار یاد می‌کرد و دعا می‌نمود، و نسبت به او محبت می‌ورزید و او را عبادت می‌کرد.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
وَاذْكُرْ عِبٰدَنَاۤ اِبْرٰهِیْمَ وَاِسْحٰقَ وَیَعْقُوْبَ اُولِی الْاَیْدِیْ وَالْاَبْصَارِ ۟
خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَٱذۡكُرۡ عِبَٰدَنَآ﴾ بندگان ما را به نیکویی یاد کن؛ آنهایی که عبادت را خالصانه برای ما انجام‌دادند، ابراهیم خلیل و پسرش اسحاق و پسرش یعقوب که اینها دارای قدرت بودند و بر عبادت خداوند توانایی داشتند، ﴿وَٱلۡأَبۡصَٰرِ﴾ و در دین خدا دارای بینش بودند، پس آنها را به برخورداری از علم مفید و عمل صالح توصیف کرد.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
اِنَّاۤ اَخْلَصْنٰهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَی الدَّارِ ۟ۚ
﴿إِنَّآ أَخۡلَصۡنَٰهُم بِخَالِصَةٖ﴾ ما به آنها ویژگی بزرگ و مهمّی داده بودیم، و آن ﴿ذِكۡرَى ٱلدَّارِ﴾ یاد کردن سرای آخرت بود. ما یاد کردن آخرت را در دل‌هایشان قرار داده بودیم، و عمل کردن برای آخرت را نصب‌العین آنها قرار داده و اخلاص و مراقبت خدا را صفت همیشگی آنها گردانده بودیم، و آنها را چنان نموده بودیم که هر کس آنها را می‌دید، به یاد قیامت می‌افتاد، و پند گیرنده با دیدن حالت آنها پند می‌گرفت، و با بهترین یاد از آنها یاد می‌کرد.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
وَاِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْاَخْیَارِ ۟ؕ
﴿وَإِنَّهُمۡ عِندَنَا لَمِنَ ٱلۡمُصۡطَفَيۡنَ﴾ و ایشان نزد ما از کسانی بودند که خداوند آنها را از میان بندگانش برگزیده است. ﴿ٱلۡأَخۡيَارِ﴾ و از نیکان است؛ کسانی که رفتار و اخلاق خوب و عملی درست دارند.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
وَاذْكُرْ اِسْمٰعِیْلَ وَالْیَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ ؕ— وَكُلٌّ مِّنَ الْاَخْیَارِ ۟ؕ
این پیامبران را به بهترین وجه یاد کن و آنها را با بهترین شیوه ستایش کن؛ زیرا هر یک از آنها از نیکانی بودند که خداوند آنها را برگزیده است، و کامل‌ترین اعمال و اخلاق و صفات پسندیده و خصال درست را به ایشان داده است.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
هٰذَا ذِكْرٌ ؕ— وَاِنَّ لِلْمُتَّقِیْنَ لَحُسْنَ مَاٰبٍ ۟ۙ
﴿هَٰذَا ذِكۡرٞ﴾ یاد این پیامبران برگزیده و بیان اوصافشان در این قرآن والا مقام و یادآور، ذکر شده است که پند گیرندگان از احوال آنها پند می‌گیرند، و اقتدا کنندگان به تبعیت از صفت‌های پسندیدۀ آنها علاقه‌مند می‌شوند، و صفت‌های پسندیده‌ای را که خداوند به آنها بخشیده است می‌شناسند، و به نام نیک آنها که در میان مردم ماندگار است پی می‌برند. این یکی از انواع ذکر است که مختص اهل خیر است. و یکی دیگر از انواع ذکرها، بیان پاداش اهل خیر و اهل شر است. بنابراین فرمود: ﴿وَإِنَّ لِلۡمُتَّقِينَ﴾ و بی‌گمان برای کسانی که با اطاعت از اوامر و پرهیز از نواهی خدا تقوا پیشه می‌کنند، ﴿لَحُسۡنَ مَ‍َٔابٖ﴾ سرانجامی نیک وجود دارد.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
جَنّٰتِ عَدْنٍ مُّفَتَّحَةً لَّهُمُ الْاَبْوَابُ ۟ۚ
سپس پاداش و سرانجام آنها را چنین تفسیر کرد و فرمود: ﴿جَنَّٰتِ عَدۡنٖ﴾ باغ‌های جاودان که ساکنان آن از بس که این باغ‌ها کامل و نعمت‌هایی بی‌کم و کاست می‌باشد، هیچ جایگزینی را برای آن نمی‌جویند و از آن بیرون نمی‌آیند، و بیرون کرده نمی‌شوند. ﴿مُّفَتَّحَةٗ لَّهُمُ ٱلۡأَبۡوَٰبُ﴾ درحالی که درهای منازل و مسکن‌های بهشت برایشان گشوده است، و نیازی ندارند که خود درهای آن را باز کنند، بلکه به آنها خدمت می‌شود. و این نیز دلیلی بر امنیّت کامل و دلیلی است برای اینکه در باغ‌های بهشت چیزی نیست که ایجاب کند درهای آن بسته شوند.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
مُتَّكِـِٕیْنَ فِیْهَا یَدْعُوْنَ فِیْهَا بِفَاكِهَةٍ كَثِیْرَةٍ وَّشَرَابٍ ۟
﴿مُتَّكِ‍ِٔينَ فِيهَا يَدۡعُونَ فِيهَا بِفَٰكِهَةٖ كَثِيرَةٖ وَشَرَابٖ﴾ بر تخت‌های آراسته شده تکیه زده، و خدمت‌گزاران خود را دستور می‌دهند تا میوه‌های فراوان و از همۀ نوشیدنی‌هایی که دلشان می‌خواهد و چشم‌هایشان از دیدن آن لذّت می‌برد برایشان بیاورند. و این بر کمال برخورداری از نعمت و آسایش و راحتی وکمال لذّت دلالت می‌نماید.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
وَعِنْدَهُمْ قٰصِرٰتُ الطَّرْفِ اَتْرَابٌ ۟
﴿وَعِندَهُمۡ قَٰصِرَٰتُ ٱلطَّرۡفِ أَتۡرَابٌ﴾ و در کنار آنها از حوریان چشم زیبا همسرانی هستند که تنها به شوهرانشان چشم می‌دوزند، و شوهرانشان نیز تنها به آنها چشم می‌دوزند، و این به خاطر آن است که هردو بسیار زیبا هستند و همدیگر را دوست می‌دارند و چشم به کسی دیگر ندارند و هیچ‌گاه نمی‌خواهند که به جای همدیگر کسی برگزینند، ﴿أَتۡرَابٌ﴾ هم سن و سال هستند؛ سنی که بهترین و زیباترین دوران و زمان جوانی است.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
هٰذَا مَا تُوْعَدُوْنَ لِیَوْمِ الْحِسَابِ ۟
﴿هَٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِيَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ﴾ این، چیزهایی است که در روز حساب و کتاب به پاداش اعمال و کارهای شایسته‌تان به شما پرهیزگاران وعده داده می‌شود.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
اِنَّ هٰذَا لَرِزْقُنَا مَا لَهٗ مِنْ نَّفَادٍ ۟ۚۖ
﴿إِنَّ هَٰذَا لَرِزۡقُنَا مَا لَهُۥ مِن نَّفَادٍ﴾ چیزهایی را که به اهل بهشت داده‌ایم عطا و روزی ماست که پایانی ندارد، بلکه همیشگی است و در همۀ اوقات ماندگار است و در همۀ لحظات فزونی می‌یابد. و این بر پروردگار بزرگوار و مهربان و نیکوی بخشنده و گشایشگر و توانا و ستوده گران نمی‌آید، خداوندی که دارای فضل آشکار و سخاوت مستمر است، و نعمت‌هایش قابل شمارش نیست، و نمی‌توان اندکی از نیکویی [و نیکی‌های] او را احاطه کرد.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
هٰذَا ؕ— وَاِنَّ لِلطّٰغِیْنَ لَشَرَّ مَاٰبٍ ۟ۙ
﴿هَٰذَا﴾ پاداشی که آن را توصیف نمودیم برای پرهیزگاران است، ﴿وَإِنَّ لِلطَّٰغِينَ﴾ و همانا کسانی که در ارتکاب کفر و گناهان از حد می‌گذرند، ﴿لَشَرَّ مَ‍َٔابٖ﴾ سرانجام بدی دارند.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
جَهَنَّمَ ۚ— یَصْلَوْنَهَا ۚ— فَبِئْسَ الْمِهَادُ ۟
سپس آن را توضیح داد و فرمود: ﴿جَهَنَّمَ﴾ سزای آنها جهنّمی است که در آن هر نوع عذابی وجود دارد؛ گرمای آن بسیار سخت است، و سرمای آن نیز بی‌اندازه شدید. ﴿يَصۡلَوۡنَهَا﴾ به آن عذاب در می‌آیند و آنها را از هر طرف احاطه می‌نماید؛ آنها از بالای سرشان سایه‌بان‌هایی از آتش دارند و از زیرشان نیز چنین‌اند. ﴿فَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ﴾ بد جایگاهی است که برای آنها به عنوان مسکن و پناهگاه آماده شده است.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
هٰذَا ۙ— فَلْیَذُوْقُوْهُ حَمِیْمٌ وَّغَسَّاقٌ ۟ۙ
﴿هَٰذَا﴾ این جایگاه و این عذاب سخت، و خواری و رسوایی و شکنجه، «حمیم» و «غسّاقی» است که باید از آن بچشند و بخورند. ﴿حَمِيمٞ﴾ آب بسیار داغی است که آن را می‌نوشند، و به سبب آن تمام روده‌هایشان تکّه و پاره می‌شود. ﴿غَسَّاقٞ﴾ بدترین نوع نوشیدنی است، و آن عبارت از چرک و خونابه است که تلخ و بدبو است.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
وَّاٰخَرُ مِنْ شَكْلِهٖۤ اَزْوَاجٌ ۟ؕ
﴿وَءَاخَرُ مِن شَكۡلِهِۦٓ أَزۡوَٰجٌ﴾ و برایشان عذابی دیگر همسان آن در انواع گوناگون خواهد بود؛ یعنی با انواع گوناگون از عذاب شکنجه داده می‌شوند و با آن خوار می‌گردند.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
هٰذَا فَوْجٌ مُّقْتَحِمٌ مَّعَكُمْ ۚ— لَا مَرْحَبًا بِهِمْ ؕ— اِنَّهُمْ صَالُوا النَّارِ ۟
هنگامی که وارد جهنّم می‌شوند، یکدیگر را ناسزا ‌گفته و به یکدیگر می‌گویند: ﴿هَٰذَا فَوۡجٞ مُّقۡتَحِمٞ مَّعَكُمۡ﴾ این گروهی است که همراه شما به دوزخ وارد شده‌اند، ﴿لَا مَرۡحَبَۢا بِهِمۡۚ إِنَّهُمۡ صَالُواْ ٱلنَّارِ﴾ خوش نیامدند، آنان در آیندگانِِ به آتش دوزخ‌اند، و با آن می‌سوزند.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
قَالُوْا بَلْ اَنْتُمْ ۫— لَا مَرْحَبًا بِكُمْ ؕ— اَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوْهُ لَنَا ۚ— فَبِئْسَ الْقَرَارُ ۟
﴿قَالُواْ﴾ گروهی که وارد می‌شود می‌گوید: ﴿بَلۡ أَنتُمۡ لَا مَرۡحَبَۢا بِكُمۡۖ أَنتُمۡ قَدَّمۡتُمُوهُ لَنَا﴾ شما خوش نیامدید؛ چرا که این شما بودید که با دعوت کردنتان و مبتلا نمودنمان به فتنه، و با گمراه ساختن ما عذاب را بهرۀ ما کردید و ما را به چنین جایی کشاندید. ﴿فَبِئۡسَ ٱلۡقَرَارُ﴾ پس چه بد جایگاهی است جایگاه همۀ آنها! جایگاه بدی و شر.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
قَالُوْا رَبَّنَا مَنْ قَدَّمَ لَنَا هٰذَا فَزِدْهُ عَذَابًا ضِعْفًا فِی النَّارِ ۟
سپس کسانی را مورد نفرین قرار می‌دهند که آنها را گمراه کرده بودند و ﴿قَالُواْ رَبَّنَا مَن قَدَّمَ لَنَا هَٰذَا فَزِدۡهُ عَذَابٗا ضِعۡفٗا فِي ٱلنَّارِ﴾ می‌گویند: پروردگارا! هر کس سبب شد که به این سرنوشت دچار شویم، عذاب او را در آتش دوزخ چندین برابر گردان. و در آیه‌ای دیگر فرموده است: ﴿قَالَ لِكُلّٖ ضِعۡفٞ وَلَٰكِن لَّا تَعۡلَمُونَ﴾ گفت: «هریک عذاب دو چندان دارد ولی شما نمی‌دانید.»
تەفسیرە عەرەبیەکان:
وَقَالُوْا مَا لَنَا لَا نَرٰی رِجَالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِّنَ الْاَشْرَارِ ۟ؕ
﴿وَقَالُواْ مَا لَنَا لَا نَرَىٰ رِجَالٗا كُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ ٱلۡأَشۡرَارِ﴾ و آنان درحالی که در آتش هستند، می‌گویند: «چرا کسانی را نمی‌بینیم که گمان می‌بردیم آنها از بدکاران هستند، و سزاوار عذاب آتش جهنّم می‌باشند؟» اینها مؤمنان هستند که اهل جهنّم به جستجوی آنها می‌پردازند تا بدانند که آیا آنان را در جهنّم می‌بینند یا نه؟
تەفسیرە عەرەبیەکان:
اَتَّخَذْنٰهُمْ سِخْرِیًّا اَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الْاَبْصَارُ ۟
﴿أَتَّخَذۡنَٰهُمۡ سِخۡرِيًّا أَمۡ زَاغَتۡ عَنۡهُمُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ﴾ یعنی ندیدن ما آنها را در میان اهل جهنّم دو حالت دارد: یا ما در اینکه آنها را از بدکاران به حساب می‌آوردیم اشتباه کرده‌ایم؛ زیرا آنها از برگزیدگان هستند، و سخن ما دربارۀ آنها از روی تمسخر بوده است. و واقعیت همین است، همان‌طور که خداوند متعال به اهل جهنّم فرموده است: ﴿إِنَّهُۥ كَانَ فَرِيقٞ مِّنۡ عِبَادِي يَقُولُونَ رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَا وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلرَّٰحِمِينَ فَٱتَّخَذۡتُمُوهُمۡ سِخۡرِيًّا حَتَّىٰٓ أَنسَوۡكُمۡ ذِكۡرِي وَكُنتُم مِّنۡهُمۡ تَضۡحَكُونَ﴾ بی‌گمان گروهی از بندگان من می‌گفتند: «پروردگارا! ما ایمان آورده‌ایم، پس ما را بیامرز و بر ما رحم بفرما، و تو بهترین رحم کنندگان هستی. پس شما آنها را به مسخره گرفتید تا اینکه شما را از یاد من فراموش گرداندند، و شما به آنها می‌خندیدید.» و حالت دوم این است که ما نمی‌توانیم آنها را در عذاب و در کنار خود ببینیم؛ چراکه آنها با ما هستند و عذاب داده می‌شوند، ولی چشمان ما از آنها برگشته و آنها را نمی‌بینیم. احتمالاً این همان عقایدی است که در دنیا به آن باور داشتند؛ زیرا همواره برای مؤمنان حکم به جهنّمی بودن می‌کردند تا جایی که این باور در دل‌هایشان جای گرفت، و در بافت دل‌هایشان نفوذ کرد. پس آنها با این حالت و وضعیّت وارد جهنّم می‌شوند، و از این رو چنین سخنانی می‌گویند. و احتمال دارد که سخنشان از روی فریبکاری باشد، آنها همان‌طور که در دنیا مردمان را فریب دادند، حتّی در جهنّم هم دیگران را گول می‌زنند. بنابراین اهل اعراف به اهل جهنّم می‌گویند: ﴿أَهَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِينَ أَقۡسَمۡتُمۡ لَا يَنَالُهُمُ ٱللَّهُ بِرَحۡمَةٍۚ ٱدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ لَا خَوۡفٌ عَلَيۡكُمۡ وَلَآ أَنتُمۡ تَحۡزَنُونَ﴾ آیا اینان کسانی هستند که شما سوگند خوردید خداوند رحمتی نصیب آنها نمی‌گرداند؟! اما اینک به آنها گفته شد: که وارد بهشت شوید؛ هیچ ترسی بر شما نیست، و اندوهگین نمی‌شوید.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
اِنَّ ذٰلِكَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ اَهْلِ النَّارِ ۟۠
خداوند با تاکید بر آنچه که از آن خبر داده است می‌فرماید: ﴿إِنَّ ذَٰلِكَ لَحَقّٞ﴾ چیزی را که برایتان بیان کردم یک واقعیّت است، و شک و تردیدی در آن نیست، ﴿تَخَاصُمُ أَهۡلِ ٱلنَّارِ﴾ نزاع و مخاصمۀ دوزخیان با یکدیگر یک حقیقت است.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
قُلْ اِنَّمَاۤ اَنَا مُنْذِرٌ ۖۗ— وَّمَا مِنْ اِلٰهٍ اِلَّا اللّٰهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ۟ۚ
﴿قُلۡ﴾ ای پیامبر! اگر این تکذیب‌کنندگان از تو چیزی خواستند که در اختیار تو نیست، به آنها بگو: ﴿إِنَّمَآ أَنَا۠ مُنذِرٞ﴾ تنها چیزی که من در اختیار دارم این است که من یک بیم دهنده هستم و بس، و اختیار کار در دست خداوند است، و من شما را امر و نهی می‌کنم، و شما را به انجام خیر تشویق می‌نمایم و از بدی و شر باز می‌دارم. پس هرکس راهیاب شد، به سود خودش می‌باشد؛ و هر کس گمراه گردید، به زیان خودش گمراه شده است. ﴿وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّا ٱللَّهُ﴾ و هیچ معبود به حقّی نیست جز الله، ﴿ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ﴾ خداوندِ یگانۀ غالب. این تاکید بر الوهیّت خداوند با استناد به دلایل قاطع است. وآن، دلیل یگانه بودن خداوند، وغالب و چیره بودن او بر هر چیزی است؛ زیرا چیرگی ملازم یگانگی است، و هرگز چنین نمی‌شود که دو چیره و غالب برابر باشند.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
رَبُّ السَّمٰوٰتِ وَالْاَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا الْعَزِیْزُ الْغَفَّارُ ۟
پس کسی که بر همه چیز غالب و چیره می‌باشد، خداوند یگانه است و نظیر و همانندی ندارد. و او خدایی است که سزاوار است تنها وی پرستش شود، همان‌طور که تنها او غالب و چیره می‌باشد. و این را با تأکید بر توحید ربوبیّت بیان نمود و فرمود: ﴿رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَا﴾ آفرینندۀ آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آنها می‌باشد، و پروردگار آنهاست. اوست که در آنها هر نوع تدبیر و تصرّفی را انجام می‌دهد. ﴿ٱلۡعَزِيزُ﴾ دارای قدرت و توانایی است، و با قدرت و توانایی خویش همۀ مخلوقات را آفریده است. ﴿ٱلۡغَفَّٰرُ﴾ و همۀ گناهان کوچک و بزرگ را برای کسی که به سوی او باز گردد و توبه نماید و از گناهان دست بکشد می‌آمرزد. پس او خدایی است که باید پرستش شود، و سزاوار بندگی است. امّا کسی که نمی‌آفریند و روزی نمی‌دهد و زیان و سودی نمی‌رساند و هیچ چیزی در اختیار او نیست و فاقد توانایی است و آمرزش گناهان و بدی‌ها در دست او نیست، سزاوار پرستش نمی‌باشد.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
قُلْ هُوَ نَبَؤٌا عَظِیْمٌ ۟ۙ
﴿قُلۡ﴾ پس آنان را برحذر دار، و هشدارشان ده و به آنها بگو: ﴿هُوَ نَبَؤٌاْ عَظِيمٌ﴾ آنچه در رابطه با رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ و مجازات از آن خبر داده‌ام، خبر بزرگی است و باید به شدّت به آن اهتمام دهید و از آن غافل نشوید.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
اَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُوْنَ ۟
﴿أَنتُمۡ عَنۡهُ مُعۡرِضُونَ﴾ ولی شما از آن رویگردانید، انگار که حساب و کتاب و عذاب و پاداشی در پیش روی ندارید. پس اگر در گفته و خبر من تردید دارید، بدانید که من به شما خبرهایی می‌دهم که خود از آن آگاهی ندارم و آنها را در کتابی نخوانده‌ام. پس این خبرها را که مطابق حقیقت هستند و بدون کم و کاست به شما می‌رسانم، بزرگ‌ترین شاهد و گواه بر راستگویی من است؛ و بزرگ‌ترین دلیل بر حقانیت چیزی است که برایتان آورده‌ام.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
مَا كَانَ لِیَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَاِ الْاَعْلٰۤی اِذْ یَخْتَصِمُوْنَ ۟
بنابراین فرمود: ﴿مَا كَانَ لِيَ مِنۡ عِلۡمِۢ بِٱلۡمَلَإِ ٱلۡأَعۡلَىٰٓ﴾ من هیچ خبری از فرشتگان ندارم، ﴿إِذۡ يَخۡتَصِمُونَ﴾ آن زمان که گفتگو می‌کنند. پس اگر خداوند به من نمی‌آموخت و به من وحی نمی‌کرد، من از آنها آگاهی نداشتم
تەفسیرە عەرەبیەکان:
اِنْ یُّوْحٰۤی اِلَیَّ اِلَّاۤ اَنَّمَاۤ اَنَا نَذِیْرٌ مُّبِیْنٌ ۟
بنابراین فرمود: ﴿إِن يُوحَىٰٓ إِلَيَّ إِلَّآ أَنَّمَآ أَنَا۠ نَذِيرٞ مُّبِينٌ﴾ به من وحی نمی‌شود مگر بدان خاطر که بیم دهنده‌ای آشکار هستم. پس بیم‌رسانی من آشکارترین بیم‌رسانی است.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
اِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلٰٓىِٕكَةِ اِنِّیْ خَالِقٌۢ بَشَرًا مِّنْ طِیْنٍ ۟
سپس گفتگوی فرشتگان عالم بالا را بیان کرد و فرمود: ﴿إِذۡ قَالَ رَبُّكَ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِنِّي خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن طِينٖ﴾ آنگاه که پروردگارت به فرشتگان خبر داد و فرمود: من انسانی که مادّه‌اش از گل است خواهم آفرید.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
فَاِذَا سَوَّیْتُهٗ وَنَفَخْتُ فِیْهِ مِنْ رُّوْحِیْ فَقَعُوْا لَهٗ سٰجِدِیْنَ ۟
﴿فَإِذَا سَوَّيۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِينَ﴾ پس هرگاه جسم او را سروسامان دادم و ساخته و پرداخته‌اش کردم و در آن از روح متعلّق به خود، دمیدم، همه برای او سجده کنان به خاک افتید. فرشتگان، خود را برای این کار آماده کردند و مترصد ماندند که هر گاه آفرینش آدم تمام ‌شود و روح در او دمیده شود، آنها به اطاعت از پروردگار خود و به احترام آدم ـ علیه السلام ـ سجده کنند. وقتی که آفرینش جسم و روح آدم تمام شد و خداوند آدم و فرشتگان را در علم و دانش امتحان کرد و فضیلت و برتری آدم بر فرشتگان ظاهر شد، خداوند فرشتگان را دستور داد تا برای وی سجده ببرند.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
فَسَجَدَ الْمَلٰٓىِٕكَةُ كُلُّهُمْ اَجْمَعُوْنَ ۟ۙ
﴿فَسَجَدَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ كُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ إِلَّآ إِبۡلِيسَ ٱسۡتَكۡبَرَ وَكَانَ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾ پس همۀ فرشتگان جملگی سجده بردند،
تەفسیرە عەرەبیەکان:
اِلَّاۤ اِبْلِیْسَ ؕ— اِسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكٰفِرِیْنَ ۟
جز ابلیس که سجده نبرد و از دستور پروردگار سر باز زد و خود را از آدم بزرگ‌تر و برتر دانست و او در علم الهی از کافران بود.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
قَالَ یٰۤاِبْلِیْسُ مَا مَنَعَكَ اَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ ؕ— اَسْتَكْبَرْتَ اَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِیْنَ ۟
﴿قَالَ يَٰٓإِبۡلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسۡجُدَ لِمَا خَلَقۡتُ بِيَدَيَّ﴾ خداوند با سرزنش ابلیس به وی گفت: ای ابلیس! چه چیزی تو را باز داشت از آنکه برای آنچه با دو دست خود آفریده‌ام سجده کنی؟! یعنی من او را با این چیز شرافت و کرامت داده‌ام و این ویژگی را مختص او گردانده‌ام و این اقتضا می‌نماید که نباید بر او تکبر کرد و خود را از او بالاتر دانست. ﴿أَسۡتَكۡبَرۡتَ﴾ آیا در امتناع ورزیدنت تکبر ورزیدی، ﴿أَمۡ كُنتَ مِنَ ٱلۡعَالِينَ﴾ یا از کسانی هستی که بر جهانیان برتری دارند.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
قَالَ اَنَا خَیْرٌ مِّنْهُ ؕ— خَلَقْتَنِیْ مِنْ نَّارٍ وَّخَلَقْتَهٗ مِنْ طِیْنٍ ۟
﴿قَالَ أَنَا۠ خَيۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِي مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِينٖ﴾ ابلیس با مخالفت با پروردگارش گفت: من از او بهتر هستم، مرا از آتش آفریده‌ای و او را از گل. ابلیس گمان می‌برد که عنصر و مادّۀ آتش از عنصر خاک بهتر است. و این قیاس فاسدی بود؛ چون عنصر آتش، شر و فساد و برتری جویی و خشونت و سبکسری است؛ و عنصر خاک، خردورزی و تواضع و رویاندن انواع گیاهان و درختان است؛ و خاک بر آتش غالب می‌شود و آن را خاموش می‌کند. و آتش نیاز به مادّه‌ای دارد که از آن پدید آید، امّا خاک به خودی خود وجود دارد. پس قیاس ابلیس که با دستور قولی شفاهی خداوند مخالفت کرد، باطل شد و فسادش آشکار گردید. و این قیاس، سرکردۀ شر و فساد است، پس در مورد قیاس شاگردان او که با قیاس خود با حق مخالفت می‌ورزند چه فکر می‌کنی؟ پس قیاس آنها، از این قیاس پوچ‌تر و باطل‌تر است.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَاِنَّكَ رَجِیْمٌ ۟ۙۖ
﴿قَالَ فَٱخۡرُجۡ مِنۡهَا﴾ خداوند به ابلیس گفت: از آسمان و جایگاه ارزشمند بیرون برو، ﴿فَإِنَّكَ رَجِيمٞ﴾ چرا که تو مطرود و رانده شده از رحمت الهی هستی.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
وَّاِنَّ عَلَیْكَ لَعْنَتِیْۤ اِلٰی یَوْمِ الدِّیْنِ ۟
﴿وَإِنَّ عَلَيۡكَ لَعۡنَتِيٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلدِّينِ﴾ و بی‌گمان تا روز قیامت تو را لعنت و مطرود خواهم ساخت.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
قَالَ رَبِّ فَاَنْظِرْنِیْۤ اِلٰی یَوْمِ یُبْعَثُوْنَ ۟
﴿قَالَ رَبِّ فَأَنظِرۡنِيٓ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ﴾ ابلیس از شدّت دشمنی که با آدم و فرزندانش داشت، گفت: پروردگارا! تا روز رستاخیز به من مهلت بده. این دعا را کرد تا بتواند کسانی را گمراه سازد که خداوند گمراهی را برای آنها مقدّر ساخته است.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
قَالَ فَاِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِیْنَ ۟ۙ
﴿قَالَ﴾ خداوند دعای او را پذیرفت، چون حکمت خداوند چنین اقتضا می‌کرد، پس فرمود: ﴿فَإِنَّكَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِينَ﴾ به تو مهلت داده می‌شود؛
تەفسیرە عەرەبیەکان:
اِلٰی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوْمِ ۟
((إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡوَقۡتِ ٱلۡمَعۡلُومِ﴾) تا روز زمان معیّن؛ و وقتی که نسل آدم تمام شد، امتحان نیز تمام می‌شود.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَاُغْوِیَنَّهُمْ اَجْمَعِیْنَ ۟ۙ
وقتی شیطان دانست که به او مهلت داده شده است ـ زیرا آنقدر کثیف و پلید بود ـ برای خداوند آشکار ساخت که چه دشمنی و عداوت شدیدی با خدا و آدم و ذریۀ آدم دارد، بنابراین گفت: ﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغۡوِيَنَّهُمۡ أَجۡمَعِينَ﴾ احتمال دارد «باء» در ﴿فَبِعِزَّتِكَ﴾ برای قسم باشد، آنگاه معنی چنین خواهد بود: سوگند به عظمت و شکوهت که همۀ آنها را گمراه می‌کنم.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
اِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِیْنَ ۟
﴿إِلَّا عِبَادَكَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِينَ﴾ مگر بندگان مخلصت. بندگان مخلص کسانی هستند که خداوند آنان را برای اطاعت خود برگزیده، و آنها را به خاطر کمال ایمانشان و به خاطر اینکه همۀ آنچه را که در توان دارند در راه اطاعت از پروردگارشان مبذول می‌دارند، از گمراهی مصون داشته است. پس ابلیس دانست که خداوند آنها را از توطئه و مکرش محافظت خواهد کرد. و احتمال دارد که «باء» در ﴿فَبِعِزَّتِكَ﴾ برای استعانت باشد؛ زیرا شیطان وقتی دانست که از هر جهت ناتوان است و هیچ کس را جز با خواست خدا گمراه نخواهد کرد، از عظمت خدا برای گمراه کردن فرزندان آدم کمک گرفت، در حالی که او دشمن حقیقی خدا بود. پس پروردگارا! ما ناتوان و مقصّر هستیم و به همۀ نعمت‌هایت اعتراف می‌کنیم و ذریّه و نسل کسی هستیم که او را شرافت و کرامت داده‌ای. پس، از عزّت و عظمت و قدرتت کمک می‌طلبیم، و از رحمت فراگیرت که همۀ مخلوقات را در بر گرفته است و از آن به ما نیز رسانده‌ای و به وسیلۀ آن رنج‌ها را از ما دور ساخته‌ای کمک می‌طلبیم که ما را برای مبارزه و دشمنی با شیطان، و سالم ماندن از شر و دام او یاری نمایی. و به تو گمان نیک داریم که دعای ما را اجابت می‌کنی؛ و به وعده‌ات که به ما داده‌ای، ایمان داریم که فرموده‌ای: ﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡ﴾ و پروردگارت گفت: «مرا بخوانید تا دعایتان را اجابت ‌کنم.» پس ما تو را به فریاد خوانده‌ایم همان‌طور که به ما فرمان داده‌ای، پس دعای ما را بپذیر همان‌گونه که به ما وعده داده‌ای. ﴿إِنَّكَ لَا تُخۡلِفُ ٱلۡمِيعَادَ﴾ بی‌گمان تو خلاف وعده نمی‌کنی.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
قَالَ فَالْحَقُّ ؗ— وَالْحَقَّ اَقُوْلُ ۟ۚ
﴿قَالَ فَٱلۡحَقُّ وَٱلۡحَقَّ أَقُولُ﴾ خداوند متعال فرمود: حق صفت من است، و گفتۀ من حق است.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
لَاَمْلَـَٔنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَمِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ اَجْمَعِیْنَ ۟
و آن اینکه ﴿لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَمِمَّن تَبِعَكَ مِنۡهُمۡ أَجۡمَعِينَ﴾ جهنّم را از تو و از آن دسته از فرزندان آدم که از تو پیروی کنند پر خواهم کرد.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
قُلْ مَاۤ اَسْـَٔلُكُمْ عَلَیْهِ مِنْ اَجْرٍ وَّمَاۤ اَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِیْنَ ۟
وقتی پیامبر حجت و راه را برای مردم بیان نموده و روشن کرد، خداوند به او گفت: ﴿قُلۡ مَآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٖ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُتَكَلِّفِينَ﴾ بگو: «در مقابل دعوت کردنتان از شما مزدی نمی‌خواهم، و من از کسانی نیستم که چیزی را به دروغ ادعا کنم و به چیزی بپردازم که از آن آگاهی ندارم. من فقط از آنچه به من وحی می‌شود پیروی می‌کنم.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
اِنْ هُوَ اِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعٰلَمِیْنَ ۟
﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِكۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِينَ﴾ این وحی و قرآن، فقط پندی است برای جهانیان، و همۀ منافع دینی و دنیوی جهانیان را به آنها یادآوری می‌نماید، و مایۀ سربلندی جهانیان است و نیز حجّت را بر مخالفان اقامه می‌کند. پس این سورۀ بزرگ مشتمل بر پند و حکمت و خبر بزرگ و اقامۀ حجت بر کسانی است که قرآن را تکذیب کردند و با آن مخالفت ورزیدند؛ نیز کسی که قرآن را آورده تکذیب کردند. و در این سوره از بندگان مخلص خدا خبر داده شده، و پاداش پرهیزگاران و سزای سرکشان بیان شده است؛ بنابراین در ابتدای آن سوگند خورد که قرآن دارای مقامی والا و مایۀ تذکار و یادآوری است؛ و در آخر هم بیان کرد که پند و یادآوری است برای جهانیان؛ و یاد آوردن در این سوره فراوان ذکر شده است. مانند ﴿وَٱذۡكُرۡ عَبۡدَنَا﴾ و به یاد آور بندۀ ما را. ﴿وَٱذۡكُرۡ عِبَٰدَنَآ﴾ و بندگان ما را به یاد آور. ﴿رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَا وَذِكۡرَىٰ﴾ رحمتی از جانب ما و یادآوری است. ﴿هَٰذَا ذِكۡرٞ﴾ این یادآوری است. بار خدایا! آنچه از قرآن را که نمی‌دانیم به ما بیاموز، و آنچه را که از روی غفلت فراموش کرده یا ترک نموده‌ایم به یاد ما بیاور.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَاَهٗ بَعْدَ حِیْنٍ ۟۠
﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ نَبَأَهُۥ بَعۡدَ حِينِۢ﴾ و حتماً خبر آن را بعد از مدّت زمانی خواهید دانست، و آن وقتی است که عذاب بر آنها فرود می‌آید؛ و اسباب را نخواهند یافت که به آن متوسل شوند؛ و بیچاره می‌گردند.
تەفسیرە عەرەبیەکان:
 
وه‌رگێڕانی ماناكان سوره‌تی: سورەتی ص
پێڕستی سوره‌ته‌كان ژمارەی پەڕە
 
وه‌رگێڕانی ماناكانی قورئانی پیرۆز - وەرگێڕاوی فارسی - تەفسیری سەعدی - پێڕستی وه‌رگێڕاوه‌كان

وەرگێڕاوی تەفسیری سەعدی بۆ زمانى فارسی.

داخستن