Check out the new design

د قرآن کریم د معناګانو ژباړه - فارسي ژباړه - تفسیر السعدي * - د ژباړو فهرست (لړلیک)


د معناګانو ژباړه سورت: حج   آیت:
اُذِنَ لِلَّذِیْنَ یُقٰتَلُوْنَ بِاَنَّهُمْ ظُلِمُوْا ؕ— وَاِنَّ اللّٰهَ عَلٰی نَصْرِهِمْ لَقَدِیْرُ ۟ۙ
بر اساس حکمت الهی، جنگیدن با کافران در آغاز اسلام برای مسلمان‌ها ممنوع بود، و آنها دستور داده شده بودند تا شکیبایی ورزند. وقتی که به مدینه هجرت کردند و مورد آزار و اذیت قرار گرفتند، و دارای قدرت و توان گشتند، به آنها اجازه داده شد تا جنگ کنند، چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَٰتَلُونَ﴾ به کسانی که با آنان جنگ می‌شود، اجازۀ جهاد داده ‌شده است. از این فهمیده می‌شود که پیش‌تر جنگیدن برایشان ممنوع بود. پس خداوند به آنها اجازه داد تا با کسانی بجنگند که با آنها می‌جنگند. و بدان خاطر به آنها اجازۀ جهاد داده شد که مورد ستم قرار گرفته و از عمل کردن به دینشان بازداشته می‌شدند؛ و در راه دین مورد اذیت و آزار قرار می‌گرفتند؛ و از سرزمین خودشان بیرون رانده می‌شدند. ﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ نَصۡرِهِمۡ لَقَدِيرٌ﴾ و بدون شک، خداوند بر یاری کردن و پیروز گرداندن آنها تواناست. پس باید از او یاری و کمک بجویند. سپس بیان کرد که چگونه آنها موردستم قرار گرفته‌اند. پس فرمود:
عربي تفسیرونه:
١لَّذِیْنَ اُخْرِجُوْا مِنْ دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ اِلَّاۤ اَنْ یَّقُوْلُوْا رَبُّنَا اللّٰهُ ؕ— وَلَوْلَا دَفْعُ اللّٰهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَّصَلَوٰتٌ وَّمَسٰجِدُ یُذْكَرُ فِیْهَا اسْمُ اللّٰهِ كَثِیْرًا ؕ— وَلَیَنْصُرَنَّ اللّٰهُ مَنْ یَّنْصُرُهٗ ؕ— اِنَّ اللّٰهَ لَقَوِیٌّ عَزِیْزٌ ۟
﴿ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِم﴾ کسانی که از سرزمینشان بیرون رانده شده‌اند؛ یعنی براثر اذیت و فتنۀ کافران، مجبور شده‌اند از سرزمین خود بیرون روند. ﴿بِغَيۡرِ حَقٍّ إِلَّآ أَن يَقُولُواْ رَبُّنَا ٱللَّه﴾ به ناحق بیرون شده‌اند، بلکه از آن روی آواره گشتند که می‌گفتند: خداوند پروردگار ماست؛ یعنی آنها گناهی نداشتند مگر اینکه خداوند را یگانه دانسته و فقط او را می‌پرستیدند. و به همین دلیل، کافران آنان را مورد آزار و اذیت قرار ‌دادند. پس اگر این، گناه و جرم است، آنها این گناه را داشتند. مانند اینکه خداوند متعال فرموده: ﴿وَمَا نَقَمُواْ مِنۡهُمۡ إِلَّآ أَن يُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡحَمِيدِ﴾ شکنجه‌گران هیچ عیب و ایرادی بر مؤمنان نمی‌دیدند جز اینکه ایشان به خداوند توانا و ستوده ایمان آورده بودند. و این فلسفه و حکمت جهاد را بیان می‌کند؛ و هدف از جهاد، اقامۀ دین خدا، و دور کردن آزار کافرانی است که مؤمنان را آزار می‌دهند، و به آنان تجاوز می‌کنند. که جهاد برای دفع ستم و تجاوز آنها، و انجام عبادت خدا و اقامۀ شرایع دین به طور آشکار است. بنابراین فرمود: ﴿وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ﴾ و اگر خداوند بعضی از مردم را به‌وسیلۀ بعضی دیگر دفع نمی‌کرد، ﴿لَّهُدِّمَتۡ صَوَٰمِعُ وَبِيَعٞ وَصَلَوَٰتٞ وَمَسَٰجِدُ﴾ صومعه‌ها و کلیساها و مسجدها ویران می‌شد. پس خداوند به وسیلۀ کسانی که در راه او جهاد می‌کنند، زیان کافران را دفع می‌نماید؛ و اگر کافران را به وسیلۀ مؤمنان دفع نمی‌کرد، عبادتگاه‌های بزرگ یهودیان و نصارا و مساجد مسلمین ویران می‌گشت. ﴿يُذۡكَرُ فِيهَا ٱسۡمُ ٱللَّهِ كَثِيرٗا﴾ عبادتگاه‌هایی که در آن، نام خداوند بسیار زیاد برده می‌شود، و در آن نماز خوانده می‌شود؛ و کتاب خدا در آن تلاوت می‌گردد؛ و با انواع ذکر، خداوند یاد می‌شود. پس اگر خداوند برخی از مردم را به وسیلۀ برخی دیگر دفع نمی‌کرد، کافران بر مسلمانان غالب و چیره می‌شدند، و عبادتگاه‌هایشان را ویران می‌کردند، و آنها را در دینشان دچار فتنه می‌نمودند. پس این دلالت می‌نماید که هدف از مشروعیت جهاد، ذات جهاد نیست؛ یعنی هدف، ذات کشتن و اذیت و آزار رساندن نیست؛ بلکه هدف از جهاد، مقاصدی است که به وسیلۀ آن تحقق می‌یابد، مانند: دفع تهاجم دشمن تجاوزگر، و دفع آزار و اذیت از مسلمانان، و پیروز گرداندن دین خدا، و از بین بردن کفر و شرک و معاصی. و این دلالت می‌نماید شهرهایی که مردم در آن با آرامش می‌توانند خدا را پرستش نمایند، و مساجد آن شهرها آباد است، و همۀ شعایر خدا در آن برپا است، به برکت و فضیلت مجاهدین است؛ و خداوند به وسیلۀ جهاد، کافران را از آن شهرها دفع نموده است. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّفَسَدَتِ ٱلۡأَرۡضُ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ ذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾ و اگر خداوند برخی از مردم را به وسیلۀ برخی [دیگر] دفع نمی‌کرد، زمین تباه می‌شد، اما خداوند برجهانیان فضل و احسان دارد. اگر کسی سؤال کند و بگوید: امروزه مساجد مسلمانان در دیارشان آبادند، و تخریب نشده‌اند، درحالیکه در بسیاری از سرزمین‌های مسلمین، کشورهای کوچک و حکومت‌های نامنظمی شکل گرفته است که توانایی جنگیدن با کشورهای کافر ندارند. حتی در کشورهای تحت سلطۀ کفار نیز مساجد آباد می‌باشند و تخریب نشده‌اند، و مردم آن دیار نیز با آرامش زندگی می‌کنند، با اینکه فرمانروایان کافر آن ممالک می‌توانند آن مساجد را منهدم و تخریب نمایند، در حالی که خداوند خبر داده است که اگر بعضی از مردم را به وسیلۀ بعضی دیگر دفع نمی‌کرد، این عبادتگاه‌ها ویران می‌شدند. و اگر نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که در آن دیار، آن دفع وجود ندارد و مساجدشان نیز تخریب نشده‌اند. در پاسخ چنین سؤالی می‌گوییم که جواب این سؤال، در بطن عموم آیه است، و جزئی از معنای آن می‌باشد؛ زیرا هر کس حالات و نظام حکومت‌های فعلی را بشناسد، پی خواهد برد که هر ملت و طایفه‌ای، در داخل قلمرو آن حکومت‌ها، بخشی از آن کشور و حکومت شمرده می‌شود که تحت فرمانروایی آن قرار دارد، و عضوی از اعضای آن مملکت، و بخشی از اجزای آن حکومت به ‌حساب می‌آید؛ و توانایی آن ملت، چه از نظر تعداد، یا لشکر و سازو برگ نظامی، یا ثروت یا علم، یا خدمات رسانی فرقی نمی‌کند. حکومت‌ها، منافع مادی و مذهبی و طوایف و ملل تحت سلطۀ خود را مورد توجه قرار می‌دهند؛ چراکه اگر چنین نکنند، در نظام و حکومت آنان اختلال به وجود می‌آید، و پایه‌های آن متزلزل می‌شود. بنابراین حکومت‌ها به امور دینی می‌پردازند، و به ویژه مساجد را آباد می‌کنند. و مساجد، به لطف خداوند، در نهایت نظم و سامان قرار دارند؛ حتی در پایتخت کشورهای بزرگ غیر مسلمان، بهترین مسجدها ساخته شده است. و این دولت‌ها، رعایتِ حالِ حکومت‌های مستقل را می‌کنند تا رعایتِ حالِ مردمِ مسلمانِ تحت سلطۀ آن حکومت‌ها را کرده باشند. دولت‌های نصرانی با یکدیگر در حسد ورزی و کینه توزی به‌سر می‌برند، همچنان‌که خداوند متعال خبر داده است که آنها تا روز قیامت با یکدیگر به کینه توزی می‌پردازند، در نتیجه حکومت مسلمانی که نمی‌تواند شر آنها را ازخود دفع نماید، از بسیاری زیان‌ها و آسیب‌هایشان سالم می‌ماند، چون آنها با یکدیگر کشمکش دارند. بنابراین هیچ کس از آنها نمی‌تواند به سوی آن حکومت‌های اسلامی دست تعدی دراز نماید، چون می‌ترسد که مبادا این کشور مسلمان با کشور دیگری پیمان ببندد و مورد حمایت قرار بگیرد، خداوند نیز حتماً اسلام و مسلمین را پیروز می‌نماید و در کتابش به این امر وعده داده است. و «الحمد لله» اسباب پیروزی مهیا شده است؛ چون مسلمین احساس می‌نمایند که باید به دین خود بازگردند، و احساس، آغاز کار و فعالیت است. و از خداوند می‌خواهیم که نعمت خویش را بر ما کامل بگرداند. بنابراین خداوند در وعدۀ راستین خود که مطابق با واقعیت است فرمود: ﴿وَلَيَنصُرَنَّ ٱللَّهُ مَن يَنصُرُهُۥٓ﴾ و هر کس دین خدا را یاری کند و این کار را خالصانه برای خدا انجام دهد و در راه خدا جهاد کند تا پیام خدا بالاتر باشد، قطعاً خداوند او را یاری خواهد کرد. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾ بدون شک، خداوند توانا و پیروزمنداست؛ بر همۀ خلایق چیره و غالب است و همه در اختیار اویند. پس ای مسلمانان! مژده باد شما را؛ زیرا اگر چه لشکر و ساز و برگ دشمن زیاد و قوی است، اما پشتیبان شما، خداوند توانای نیرومند است؛ و بر کسی تکیه کرده‌اید که شما و کارهایتان را آفریده است. پس، از اسباب و وسیله‌هایی که به آن امر شده است، استفاده کنید، سپس ازاو یاری بخواهید که حتماً شما را یاری خواهد کرد: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن تَنصُرُواْ ٱللَّهَ يَنصُرۡكُمۡ وَيُثَبِّتۡ أَقۡدَامَكُمۡ﴾ ای مؤمنان! اگر خداوند را یاری کنید، [او نیز] شما را یاری خواهد کرد، و قدم‌هایتان را استوار خواهد گرداند. پس ای مسلمانان! به گونه‌ای شایسته ایمان بیاورید و عمل صالح انجام دهید. ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَيَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ كَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمۡ دِينَهُمُ ٱلَّذِي ٱرۡتَضَىٰ لَهُمۡ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّنۢ بَعۡدِ خَوۡفِهِمۡ أَمۡنٗاۚ يَعۡبُدُونَنِي لَا يُشۡرِكُونَ بِي شَيۡ‍ٔٗا﴾ خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند، وعده داده است که آنها را در زمین جانشین [و خلیفه و حاکم] گرداند؛ و دینشان را -که برای آنها پسندیده است- حاکم نماید؛ و بعد ‌از ترس، به آنها امنیت خواهد داد؛ مرا می‌پرستند، و چیزی را شریک من نمی‌سازند.
عربي تفسیرونه:
اَلَّذِیْنَ اِنْ مَّكَّنّٰهُمْ فِی الْاَرْضِ اَقَامُوا الصَّلٰوةَ وَاٰتَوُا الزَّكٰوةَ وَاَمَرُوْا بِالْمَعْرُوْفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ ؕ— وَلِلّٰهِ عَاقِبَةُ الْاُمُوْرِ ۟
سپس علامت و نشانه‌های کسانی را که او را یاری می‌دهند، بیان کرد؛ و هر کس ادعا کند دین خدا را یاری می‌نماید و این صفت‌ها را نداشته باشد، دروغ می‌گوید. پس فرمود: ﴿ٱلَّذِينَ إِن مَّكَّنَّٰهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾ کسانی که اگر در زمین ایشان را قدرت بخشیم؛ یعنی آنها را حاکم و مالک زمین بگردانیم، و آنان را در آن مسلط کنیم بدون اینکه مخالفی داشته باشند که با آنها به کشمکش و ستیز بپردازد، ﴿أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ﴾ نماز را در اوقات مشخص شده، و با رعایت حدود و ارکان و شرایط آن، و در قالب جمعه و جماعت برپا می‌دارند.﴿وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ﴾ و زکات اموال خود را -که بر آنها و بر مردمان تحت سلطه‌شان واجب است- به مستحقین آن می‌پردازند. ﴿وَأَمَرُواْ بِٱلۡمَعۡرُوفِ ﴾ و امر به معروف می‌کنند. و این، هر معروف و امر خوبی که از دیدگاه شرع و عقل خوب به ‌حساب آید، از قبیل: حقوق خدا و حقوق انسان‌ها را شامل می‌شود. ﴿وَنَهَوۡاْ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ﴾ و از هر منکری که شرعاً و عقلاً زشت است، و زشتیِ آن آشکار است، باز می‌دارند. و آنچه امر به معروف و نهی از منکر جز با آن کامل نمی‌گردد، در این حکم داخل است. پس اگر شناختِ معروف و منکر جز با تعلیم و تعلم محقق نشود، باید مردم را به یاد گرفتن و یاد دادن واداشت. و اگر امر به معروف و نهی از منکر جز با تنبیه و ادب کردن کامل نگردد که در شریعت اندازۀ آن مقرر شده است، یا کم و کیف آن به انسان‌های متخصص واگذار شده است، مانند انواع تعزیرها، باید این کار را بکنند. و اگر نیاز باشد که برای امر به معروف و نهی از منکر، تعدادی از مردم را بگمارند، این کار لازم است و باید انجام شود، و دیگر اموری که امر به معروف و نهی از منکر جز با آن به مرحلۀ اجرا نمی‌رسد. ﴿وَلِلَّهِ عَٰقِبَةُ ٱلۡأُمُورِ﴾ و سرانجامِ همۀ کارها به خدا باز می‌گردد، و خداوند خبر داده است که عاقبت و سرانجامِ نیک، از آنِ پرهیزگاری است. پس هر فرمانروا و پادشاهی که خداوند او را بر مردم حاکم و مسلط نموده است، چنانچه دستور خداوند را اجرا نماید، سرانجامِ نیک و شایسته، از آنِ او خواهد بود. و هرکس با ظلم و ستم بر مردم حکمرانی نماید و هر چه دلش بخواهد انجام دهد -گر چه برای مدت کمی فرمانروایی و پادشاهی کند- اما سرانجامِ او نیک و پسندیده نخواهد بود، و مردم از حکومتِ او بیزار و متنفر شده، و سرانجامِ بد و ناپسندی در انتظار او خواهد بود.
عربي تفسیرونه:
وَاِنْ یُّكَذِّبُوْكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوْحٍ وَّعَادٌ وَّثَمُوْدُ ۟ۙ
خداوند به پیامبرش می‌فرماید اگر این مشرکان تو را تکذیب می‌کنند، کار تازه‌ای نیست، و تو اولین پیامبری نیستی که تکذیب شده‌ای، و آنها نیز اولین امت نیستند که پیامبرشان را تکذیب کرده و دروغگو انگاشته‌اند، بلکه ﴿فَقَدۡ كَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ وَعَادٞ وَثَمُودُ وَقَوۡمُ إِبۡرَٰهِيمَ وَقَوۡمُ لُوطٖ وَأَصۡحَٰبُ مَدۡيَنَ﴾ پیش از اینان، قوم نوح و قوم عاد و قوم ثمود، و همچنین قوم ابراهیم و قوم لوط و اهل مدین [=قوم شعیب نیز] پیامبرانشان را تکذیب کرده‌اند. ﴿وَكُذِّبَ مُوسَىٰۖ فَأَمۡلَيۡتُ لِلۡكَٰفِرِينَ﴾ و موسی نیز تکذیب شد، پس به کافران تکذیب کننده مهلت دادم، و فوراً آنان را به جرم گناهانشان مجازات نکردم تا اینکه سرگشته و حیران به سرکشی خود ادامه دادند، و بر کفر و بدی خود ‌افزودند. ﴿ثُمَّ أَخَذۡتُهُمۡ﴾ سپس ایشان را به عذاب گرفتار نمودم، ﴿فَكَيۡفَ كَانَ نَكِيرِ﴾ پس بنگر که چگونه کفرشان را ناپسند شمردم، و بنگر که سرانجامِ تکذیب آنها چی شد! آنها به سخت‌ترین و زشت‌ترین عذاب‌ها گرفتار شدند؛ پس خداوند برخی از آنها را غرق نمود، و برخی با صدای تند و وحشتناک از بین رفتند، و برخی با تندباد و طوفان هلاک شدند، و برخی در زمین فرو رفتند، و برخی از آنها در روز ابر «یوم الظلۀ» با عذاب از پای درآمدند. پس این تکذیب کنندگان باید از آنها درس عبرت بیاموزند، و بترسند که مبادا به آنچه آنها بدان گرفتار شدند، گرفتار آیند؛ زیرا اینها از آنان بهتر نیستند، و در کتاب‌هایی که از سوی خداوند نازل شده است، نیز مصونیت و نجاتشان ثبت نشده است. و افراد هلاک شده‌ای که مانند اینها بوده‌اند، زیادند. بنابراین فرمود:
عربي تفسیرونه:
وَقَوْمُ اِبْرٰهِیْمَ وَقَوْمُ لُوْطٍ ۟ۙ
خداوند به پیامبرش می‌فرماید اگر این مشرکان تو را تکذیب می‌کنند، کار تازه‌ای نیست، و تو اولین پیامبری نیستی که تکذیب شده‌ای، و آنها نیز اولین امت نیستند که پیامبرشان را تکذیب کرده و دروغگو انگاشته‌اند، بلکه ﴿فَقَدۡ كَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ وَعَادٞ وَثَمُودُ وَقَوۡمُ إِبۡرَٰهِيمَ وَقَوۡمُ لُوطٖ وَأَصۡحَٰبُ مَدۡيَنَ﴾ پیش از اینان، قوم نوح و قوم عاد و قوم ثمود، و همچنین قوم ابراهیم و قوم لوط و اهل مدین [=قوم شعیب نیز] پیامبرانشان را تکذیب کرده‌اند. ﴿وَكُذِّبَ مُوسَىٰۖ فَأَمۡلَيۡتُ لِلۡكَٰفِرِينَ﴾ و موسی نیز تکذیب شد، پس به کافران تکذیب کننده مهلت دادم، و فوراً آنان را به جرم گناهانشان مجازات نکردم تا اینکه سرگشته و حیران به سرکشی خود ادامه دادند، و بر کفر و بدی خود ‌افزودند. ﴿ثُمَّ أَخَذۡتُهُمۡ﴾ سپس ایشان را به عذاب گرفتار نمودم، ﴿فَكَيۡفَ كَانَ نَكِيرِ﴾ پس بنگر که چگونه کفرشان را ناپسند شمردم، و بنگر که سرانجامِ تکذیب آنها چی شد! آنها به سخت‌ترین و زشت‌ترین عذاب‌ها گرفتار شدند؛ پس خداوند برخی از آنها را غرق نمود، و برخی با صدای تند و وحشتناک از بین رفتند، و برخی با تندباد و طوفان هلاک شدند، و برخی در زمین فرو رفتند، و برخی از آنها در روز ابر «یوم الظلۀ» با عذاب از پای درآمدند. پس این تکذیب کنندگان باید از آنها درس عبرت بیاموزند، و بترسند که مبادا به آنچه آنها بدان گرفتار شدند، گرفتار آیند؛ زیرا اینها از آنان بهتر نیستند، و در کتاب‌هایی که از سوی خداوند نازل شده است، نیز مصونیت و نجاتشان ثبت نشده است. و افراد هلاک شده‌ای که مانند اینها بوده‌اند، زیادند. بنابراین فرمود:
عربي تفسیرونه:
وَّاَصْحٰبُ مَدْیَنَ ۚ— وَكُذِّبَ مُوْسٰی فَاَمْلَیْتُ لِلْكٰفِرِیْنَ ثُمَّ اَخَذْتُهُمْ ۚ— فَكَیْفَ كَانَ نَكِیْرِ ۟
خداوند به پیامبرش می‌فرماید اگر این مشرکان تو را تکذیب می‌کنند، کار تازه‌ای نیست، و تو اولین پیامبری نیستی که تکذیب شده‌ای، و آنها نیز اولین امت نیستند که پیامبرشان را تکذیب کرده و دروغگو انگاشته‌اند، بلکه ﴿فَقَدۡ كَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ وَعَادٞ وَثَمُودُ وَقَوۡمُ إِبۡرَٰهِيمَ وَقَوۡمُ لُوطٖ وَأَصۡحَٰبُ مَدۡيَنَ﴾ پیش از اینان، قوم نوح و قوم عاد و قوم ثمود، و همچنین قوم ابراهیم و قوم لوط و اهل مدین [=قوم شعیب نیز] پیامبرانشان را تکذیب کرده‌اند. ﴿وَكُذِّبَ مُوسَىٰۖ فَأَمۡلَيۡتُ لِلۡكَٰفِرِينَ﴾ و موسی نیز تکذیب شد، پس به کافران تکذیب کننده مهلت دادم، و فوراً آنان را به جرم گناهانشان مجازات نکردم تا اینکه سرگشته و حیران به سرکشی خود ادامه دادند، و بر کفر و بدی خود ‌افزودند. ﴿ثُمَّ أَخَذۡتُهُمۡ﴾ سپس ایشان را به عذاب گرفتار نمودم، ﴿فَكَيۡفَ كَانَ نَكِيرِ﴾ پس بنگر که چگونه کفرشان را ناپسند شمردم، و بنگر که سرانجامِ تکذیب آنها چی شد! آنها به سخت‌ترین و زشت‌ترین عذاب‌ها گرفتار شدند؛ پس خداوند برخی از آنها را غرق نمود، و برخی با صدای تند و وحشتناک از بین رفتند، و برخی با تندباد و طوفان هلاک شدند، و برخی در زمین فرو رفتند، و برخی از آنها در روز ابر «یوم الظلۀ» با عذاب از پای درآمدند. پس این تکذیب کنندگان باید از آنها درس عبرت بیاموزند، و بترسند که مبادا به آنچه آنها بدان گرفتار شدند، گرفتار آیند؛ زیرا اینها از آنان بهتر نیستند، و در کتاب‌هایی که از سوی خداوند نازل شده است، نیز مصونیت و نجاتشان ثبت نشده است. و افراد هلاک شده‌ای که مانند اینها بوده‌اند، زیادند. بنابراین فرمود:
عربي تفسیرونه:
فَكَاَیِّنْ مِّنْ قَرْیَةٍ اَهْلَكْنٰهَا وَهِیَ ظَالِمَةٌ فَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلٰی عُرُوْشِهَا ؗ— وَبِئْرٍ مُّعَطَّلَةٍ وَّقَصْرٍ مَّشِیْدٍ ۟
﴿فَكَأَيِّن مِّن قَرۡيَةٍ أَهۡلَكۡنَٰهَا وَهِيَ ظَالِمَةٞ﴾ و چه بسیار شهرها و آبادی‌هایی، که ساکنان آن به سبب کفر ورزیدن به خدا و دروغ انگاشتن پیامبرانشان، ستمگر گشته، و ما آن را باعذاب سخت و خوارکننده‌ای ویران و نابوده کرده‌ایم. و عقوبت و عذابی که ما بر آنها نهاده‌ایم، ستمی از جانب ما نبوده است، بلکه آنها خودشان ستمگر بوده‌اند. ﴿فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا﴾ و شهرها و قصر و دیوارهای آن فرو تپیده و برهم ریخته و ویران شده است، درحالی‌که پیش از آن، آباد بود و مردمان زیادی با آرامش درآن زندگی می‌کردند. ﴿وَبِئۡرٖ مُّعَطَّلَةٖ وَقَصۡرٖ مَّشِيدٍ﴾ وچه چاه‌هایی که مردم برای نوشیدن آب و سیراب کردن حیوانات خود بر آن جمع می‌شدند، اما اکنون بی‌استفاده مانده، و اهالی خود را از دست داده، و کسی بر سر آن نمی‌آید. و چه بسیار کاخ‌هایی که صاحبان آن با رنج و زحمت آنها را بر افراشته، و آنها را آراسته و محکم کرده‌اند، پس آنگاه که فرمان خدا سر رسید، اموال و کاخ‌هایشان نتوانست آنها را نجات دهد؛ و سرزمین و کاخ‌هایشان از ساکنان خالی مانده، و عبرتی شده‌اند برای کسی که عبرت می‌گیرد، و مثال و نمونه‌ای گشته‌اند برای کسی که فکر می‌کند و می‌اندیشد.
عربي تفسیرونه:
اَفَلَمْ یَسِیْرُوْا فِی الْاَرْضِ فَتَكُوْنَ لَهُمْ قُلُوْبٌ یَّعْقِلُوْنَ بِهَاۤ اَوْ اٰذَانٌ یَّسْمَعُوْنَ بِهَا ۚ— فَاِنَّهَا لَا تَعْمَی الْاَبْصَارُ وَلٰكِنْ تَعْمَی الْقُلُوْبُ الَّتِیْ فِی الصُّدُوْرِ ۟
بنابراین خداوند بندگانش را به گشت و گذار در زمین فرا می‌خواند تا بنگرند و عبرت بگیرند. پس فرمود: ﴿أَفَلَمۡ يَسِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾ آیا با جسم و دل‌هایشان در زمین به سیر و سفر نپرداخته‌اند، ﴿فَتَكُونَ لَهُمۡ قُلُوبٞ يَعۡقِلُونَ بِهَآ﴾ تا با دیدن آثار گذشتگان، و مشاهدۀ کاخ‌های ویران شدۀ ستمگران، دل‌هایی داشته باشند، و با آن آیات خدا را بفهمند، و در عبرت‌های آن بیندیشند؟! ﴿أَوۡ ءَاذَانٞ يَسۡمَعُونَ بِهَا﴾ یا گوش‌هایی داشته باشند، که با آن، اخبار امت‌های گذشته و اخبار ملت‌هایی که عذاب داده شده‌اند را بشنوند؟! و اگر نگاه کردن و شنیدن صِرف، و سیر و سفر -بدون تفکر و عبرت آموختن باشد- فایده‌ای ندارد و آدمی را به هدف نمی‌رساند. بنابراین فرمود: ﴿فَإِنَّهَا لَا تَعۡمَى ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَلَٰكِن تَعۡمَى ٱلۡقُلُوبُ ٱلَّتِي فِي ٱلصُّدُورِ﴾ بی‌گمان چشم‌ها نابینا نمی‌گردند، بلکه این دل‌های درون سینه‌ها هستند که نابینا می‌شوند؛ یعنی کوری که در دین مضر به ‌حساب آمده، عبارت است از کوری قلب در برابر دیدن حق، و همان‌طور که فرد نابینا چیزهایی را نمی‌بیند که مردم می‌بینند، کسی که قلبش کور است نیز حق را نمی‌بیند. اما کوری چشم، تنها آدمی را از منافع دنیوی محروم می‌کند.
عربي تفسیرونه:
 
د معناګانو ژباړه سورت: حج
د سورتونو فهرست (لړلیک) د مخ نمبر
 
د قرآن کریم د معناګانو ژباړه - فارسي ژباړه - تفسیر السعدي - د ژباړو فهرست (لړلیک)

فارسي ژبې ته د تفسیر السعدي ژباړه

بندول