Check out the new design

పవిత్ర ఖురాన్ యొక్క భావార్థాల అనువాదం - పర్షియన్ అనువాదం - తఫ్సీర్ అల్-సాది * - అనువాదాల విషయసూచిక


భావార్ధాల అనువాదం సూరహ్: అల్-మాఇదహ్   వచనం:
حُرِّمَتْ عَلَیْكُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیْرِ وَمَاۤ اُهِلَّ لِغَیْرِ اللّٰهِ بِهٖ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوْذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیْحَةُ وَمَاۤ اَكَلَ السَّبُعُ اِلَّا مَا ذَكَّیْتُمْ ۫— وَمَا ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ وَاَنْ تَسْتَقْسِمُوْا بِالْاَزْلَامِ ؕ— ذٰلِكُمْ فِسْقٌ ؕ— اَلْیَوْمَ یَىِٕسَ الَّذِیْنَ كَفَرُوْا مِنْ دِیْنِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ ؕ— اَلْیَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دِیْنَكُمْ وَاَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِیْ وَرَضِیْتُ لَكُمُ الْاِسْلَامَ دِیْنًا ؕ— فَمَنِ اضْطُرَّ فِیْ مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّاِثْمٍ ۙ— فَاِنَّ اللّٰهَ غَفُوْرٌ رَّحِیْمٌ ۟
این همان محرماتی است که خداوند در فرمودۀ: ﴿إِلَّا مَا يُتۡلَىٰ عَلَيۡكُمۡ﴾ [جز آنچه که بر شما خوانده می‌شود] به ما وعده داد آنها را بر ما تلاوت کند. و بدان که خداوند تبارک و تعالی چیزهایی را که حرام می‌کند، بدان خاطر است تا بندگانش را از زیانی که در آنها نهفته است، حفاظت نماید، و خداوند این زیان‌ها را گاهی برای بندگان بیان نموده و گاهی بیان نمی‌کند. پس خداوند خبر داد که مردار را بر شما حرام کرده است: ﴿ٱلۡمَيۡتَةُ﴾ و منظور از حیوان مردار، حیوانی است که بدون ذبح شرعی حیات خود را از دست داده باشد. چنین حیوانی به خاطر ضرری که دارد، حرام است؛ و زیان آن، به سبب ماندن خون در شکم وگوشت آن است و خوردنش مضر می‌باشد. شایان ذکر است که حیوانات مردار بیشتر به خاطر بیماری می‌میرند، پس خوردن آن زیان دارد. وملخ و ماهی از این قضیه مستثنی هستند و حلال‌اند. ﴿وَٱلدَّمُ﴾ و خون جاری. همان‌طور که در آیه‌ای دیگر به صورت مقیّد بیان شده است. ﴿وَلَحۡمُ ٱلۡخِنزِيرِ﴾ و گوشت خوک، و این، همۀ اجزای آن را شامل می‌شود. از بین سایر درندگانِ پلید فقط خوک را بیان نمود؛ زیرا گروهی از اهل کتاب از قبیل نصاری، ادعا می‌کنند که خداوند خوک را برایشان حلال نموده است؛ یعنی شما فریب آنها را نخورید، چرا که خوک حرام است و از جمله پلیدی‌ها است. ﴿وَمَآ أُهِلَّ لِغَيۡرِ ٱللَّهِ بِهِۦ﴾ و حیوانی که به هنگام سر بریدن، نام غیر خدا، از قبیل بت‌ها و اولیاء و ستارگان و دیگر مخلوقات بر آن برده شده است. پس همان طور که بردن نام خدا، ذبیحه را پاک می‌گرداند، بردن نام غیر خدا آن را از نظر معنوی آلوده می‌کند، چون ذکر نام غیر خدا بر آن شرک است. ﴿وَٱلۡمُنۡخَنِقَةُ﴾ و حیوانی که به سبب خفگی مرده، و با دست یا ریسمانی خفه شده باشد، یا اینکه سرش را به جای تنگ و باریکی فرو برده باشد که نتوان آن را بیرون آورد، در نتیجه حیوان بمیرد. ﴿وَٱلۡمَوۡقُوذَةُ﴾ و حیوانی که به سبب کتک زدن با چوب یا سنگ، یا فرو ریختن چیزی بر آن ـ عمداً یا بدون عمد ـ مرده باشد. ﴿وَٱلۡمُتَرَدِّيَةُ﴾ و حیوانی که از بالا پرت شده باشد، مانند اینکه از بالای کوه یا دیوار، یا از سقفی افتاده باشد و بمیرد. ﴿وَٱلنَّطِيحَةُ﴾ و آن حیوانی است که به سبب شاخ زدنِ حیوانِ دیگری بمیرد. ﴿وَمَآ أَكَلَ ٱلسَّبُعُ﴾ و آنچه حیوانات درّنده [از قبیل: گرگ، شیر یا پلنگ] از بدن آنها بخورند، یا پرندگان درّنده‌ای که شکار را می‌خورند، از آن بخورند. پس چنین حیوانی که به سبب خوردن درندگان مرده باشد، حلال نیست. ﴿إِلَّا مَا ذَكَّيۡتُمۡ﴾ این استثنا راجع به این موارد است؛ یعنی حیوان خفه شده، حیوانی که بر اثر کتک مرده است، حیوانی که از بالا افتاده و مرده است، حیوانی که به سبب شاخ زدن حیوانی دیگر مرده است و آنچه که درندگان از آن خورده‌اند، در همۀ این موارد اگر حیوان به صورت حتم و مسلّم زنده باشد و سربریده شود، حلال است. بنابراین فقها گفته‌اند: «اگر حیوان درنده یا غیر آن روده و شکم حیوانی را پاره کند، یا حلقومش را قطع نماید، زنده بودن آن مانند مرده بودنش است؛ زیرا سر بریدنش فایده‌ای ندارد». و برخی جز وجود حیات، چیز دیگری را در آن معتبر ندانسته‌اند. پس هرگاه آن را سر ببرید و حیوان زنده بود، حلال است گر چه روده‌ها و شکمش از آن جدا شده باشد. و از ظاهر آیۀ شریفه چنین استنباط می‌شود. ﴿وَأَن تَسۡتَقۡسِمُواْ بِٱلۡأَزۡلَٰمِ﴾ و تقسیم کردن و پیشگویی نمودن با چوبه‌های تیر بر شما حرام است. «استقسام» شیوه‌ای برای تقسیم کردن و اندازه‌گیری، و معیاری برای اقدام به کاری یا ترک آن بود. «ازلام» سه چوب تیرمانندی بودند که عرب‌ها در جاهلیت برای این منظور از آنها استفاده می‌کردند که بر یکی نوشته شده بود «بکن»، و بر دومی نوشته شده بود « نکن»، و بر سومی چیزی نوشته نشده بود. پس هرگاه کسی از آنان آهنگ سفر یا عروسی یا امثال آن را می‌کرد، این سه تیر را در کیسه‌ای می‌انداخت، سپس یکی از آن را بیرون می‌آورد، پس اگر تیری بیرون می‌آمد که روی آن نوشته بود «بکن»، او کارش را می‌کرد؛ و اگر تیری بیرون می‌آمد که روی آن نوشته بود «نکن»، کارش را انجام نمی‌داد؛ و اگر تیری بیرون می‌آمد که چیزی بر آن نوشته نشده بود، باز کارش را تکرار می‌کرد تا یکی از دو چوبه‌ای بیرون می‌آمد که روی آن چیزی نوشته شده بود، و طبق آن عمل می‌کرد. پس خداوند این کار و امثال آن را بر آنها حرام نمود و به جای آن، آنها را به نماز استخاره در همۀ کارها راهنمایی کرد. ﴿ذَٰلِكُمۡ فِسۡقٌ﴾ اشاره به همۀ امور حرامی است که از آن سخن رفت، و خداوند به منظور حفاظت بندگانش، آنها را حرام نمود. این امور، موجب فسق و بیرون رفتن از دایرۀ اطاعت خدا و وارد شدن به اطاعت شیطان‌اند. سپس خداوند بر بندگانش منت نهاد و فرمود: ﴿ٱلۡيَوۡمَ يَئِسَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمۡ﴾ امروز کافران از دینتان مأیوس شده‌اند. روزی که به آن اشاره شده است، روز عرفه است؛ روزی که خداوند دینش را تکمیل کرد و بنده و پیامبرش را نصرت نمود و مشرکین را بی‌نهایت خوار گردانید، در حالی‌که آنها به پشیمان کردن مؤمنان از دینشان بسیار رغبت داشتند. اما وقتی که عزت و قدرت اسلام و پیروزی آن را مشاهده کردند، کاملاً ناامید شدند که مؤمنان به دین آنها باز گردند. بنابراین در این سال؛ یعنی سال دهم که پیامبر حج وداع نمودند، و آخرین حج پیامبر بود، هیچ مشرکی حج نکرد و هیچ آدم لخت و عریانی چون گذشته، اطراف کعبه طواف ننمود. بنابراین فرمود: ﴿فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ وَٱخۡشَوۡنِ﴾ و از مشرکان نترسید، بلکه از خداوندی بترسید که شما را بر آنها پیروز گردانید و آنان را خوار کرد و توطئه‌هایشان را به خودشان برگرداند. ﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ﴾ امروز با کامل کردن پیروزی و تکمیل شرائع ظاهری و باطنی، اصول و فروع دینتان را کامل نمودم. بنابراین کتاب و سنت در حوزۀ احکام دینی، و اصول و فروع آن کاملاً شما را کفایت می‌کنند. پس هرکس ادعا کند که مردم در شناختن عقاید و احکامشان به علومی غیر از کتاب وسنت از قبیل: علم کلام و غیره نیاز دارد، جاهل است و ادعای باطلی در سرمی‌پروراند؛ زیرا گمان می‌برد که دین کامل نمی‌شود، مگر به وسیلۀ آنچه که او می‌گوید و به سوی آن دعوت می‌کند. و این از بزرگ‌ترین ستم در حق خدا و رسولش به حساب می‌آید و نسبت دادن جهل است به خدا و رسولش. ﴿وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي﴾ و نعمت ظاهری و باطنی را برای شما تکمیل کردم.﴿وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا﴾ و اسلام را به عنوان دین برای شما انتخاب نمودم، همان‌طور که شما را برای اسلام پسندیدم. پس با به جا آوردن دستورات اسلام، شکر پروردگارتان را به جای آورید و کسی را که برترین و شریف‌ترین و کامل‌ترین دین را به شما ارزانی داشته است، ستایش کنید. ﴿فَمَنِ ٱضۡطُرَّ﴾ بنابراین کسی که ضرورت و نیاز، او را به خوردن چیزهای حرام که در ﴿حُرِّمَتۡ عَلَيۡكُمُ﴾ بیان شد، مجبور کرد، ﴿فِي مَخۡمَصَةٍ﴾ در حالت گرسنگی، ﴿غَيۡرَ مُتَجَانِفٖ لِّإِثۡمٖ﴾ به شرطی که متمایل به گناه نباشد، و تا زمانی که مجبور نشده است، از آن نخورد و بیش از اندازه‌ای که او را کفایت می‌کند، نخورد، ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ﴾ همانا خداوند بخشنده و مهربان است، و خوردن [گوشت، خون و...] حرام را در این حال برای او مباح کرده، و بر او رحم نموده که از حرام به اندازه‌ای که وی‌را نگاه دارد، بخورد بدون اینکه کمبود و نقصی در دینش حاصل آید.
అరబీ భాషలోని ఖుర్ఆన్ వ్యాఖ్యానాలు:
یَسْـَٔلُوْنَكَ مَاذَاۤ اُحِلَّ لَهُمْ ؕ— قُلْ اُحِلَّ لَكُمُ الطَّیِّبٰتُ ۙ— وَمَا عَلَّمْتُمْ مِّنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِیْنَ تُعَلِّمُوْنَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللّٰهُ ؗ— فَكُلُوْا مِمَّاۤ اَمْسَكْنَ عَلَیْكُمْ وَاذْكُرُوا اسْمَ اللّٰهِ عَلَیْهِ ۪— وَاتَّقُوا اللّٰهَ ؕ— اِنَّ اللّٰهَ سَرِیْعُ الْحِسَابِ ۟
خداوند متعال به پیامبرش محمد صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: ﴿يَسۡ‍َٔلُونَكَ مَاذَآ أُحِلَّ لَهُمۡۖ ﴾ از تو می پرسند: چه خوراک‌هایی برای آنان حلال شده است؟ ﴿قُلۡ أُحِلَّ لَكُمُ ٱلطَّيِّبَٰتُ﴾ بگو: چیزهای پاکیزه برایتان حلال شده است. و چیزهای پاکیزه هر آن چیزی است که در آن فایده یا لذتی باشد، بدون اینکه زیانی برای بدن و عقل در بر داشته باشد. پس همۀ دانه‌ها و میوه‌ها که در روستاها و صحراها یافت می‌شوند، و نیز همۀ حیوانات دریایی و خشکی در این داخل است، جز آنچه که شارع استثنا نموده است مانند حیوانات درّنده و پلید. بنابراین، مفهوم آیه بر حرام بودن پلیدی‌ها دلالت می‌نماید، همان‌طور که خداوند به حرمت پلیدی‌ها تصریح کرده و می‌فرماید: ﴿وَيُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ﴾ و پاکیزه‌ها را برای آنان حلال می‌نماید و پلیدی‌ها را برایشان حرام می‌گرداند. ﴿وَمَا عَلَّمۡتُم مِّنَ ٱلۡجَوَارِحِ﴾ و شکاری که پرندگان و حیوانات شکارگر صید می‌کنند، برایتان حلال است. این آیه بر چند چیز دلالت می‌نماید: اول: لطف و مهربانی خدا نسبت به بندگانش که راه‌های حلال را برای آنان گسترده است و حیواناتی را که سر نبریده‌اند بلکه پرندگان و حیوانات شکاری آن را شکار کرده‌اند، برای آنان حلال نموده است. منظور از «جوارح» سگ‌های شکاری و یوزپلنگ و شاهین و دیگر حیواناتی است که با چنگال و دندان شکار می‌کنند. دوم: شرط است که حیوان شکاری تعلیم یافته باشد، به طوری‌که در عرف تعلیم شمرده شود، به این صورت که هرگاه بخواهد حیوان را به حرکت درآورد و رها کند، حرکت نماید، و هرگاه بخواهد آن را از شکار باز دارد، با صدای او باز گردد. و هرگاه حیوانی را گرفت، آن را نخورد. بنابراین فرمود: ﴿تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ ٱللَّهُۖ فَكُلُواْ مِمَّآ أَمۡسَكۡنَ عَلَيۡكُمۡ﴾ از آنچه خداوند به شما آموخته، به آنها تعلیم می‌دهید. پس، از صیدی که به خاطر شما گرفته و نگاه داشته‌اند، بخورید. و چنانچه حیوان شکاری بخشی ازآن صید را بخورد، معلوم نیست که بقیۀ آخر را برای صاحبش نگاه بدارد؛ زیرا احتمال دارد که در صدد خوردن نصف باقیمانده هم باشد. سوم: شرط است که سگ یا پرندۀ شکاری و امثال آن، شکار را زخمی کرده باشد. به دلیل اینکه فرموده است: ﴿مِّنَ ٱلۡجَوَارِحِ﴾ و قبلاً گفتیم که حیوان خفه شده حرام است . پس اگر سگ یا دیگر حیوان شکاری، صید را خفه کرد یا بر اثر سنگینی و زنش آن را کشت، حیوان شکار شده حلال نیست. این نظر مبنی بر آن است که پرندگان و حیوانات شکاری، شکار را با چنگال یا دندان خود زخمی کنند. و بنا به قول مشهور که می‌گوید: جوارح به معنی «کواسب» می‌باشد، منظور حیوانات شکارگری است که خود شکار را به دست می‌آورند و آن را در می‌یابند. پس اگر به این معنی باشد، در آن دلالتی بر مطلب گذشته نیست. و الله اعلم. چهارم: جایز بودن پرورش و نگهداری سگ شکاری است، همان طور که در حدیث صحیح آمده که نگهداری و پرورش سگ شکاری جایز است. با اینکه در اصل، نگهداری سگ و پرورش آن حرام است، اما نگهداری سگ شکاری جایز است؛ زیرا اگر شکار و تعلیم دادن سگ جایز باشد به طور قطع نگهداری آن نیز جایز است. پنجم: پاک بودن قسمتی از شکار که سگ با دهان گرفته است، چون خداوند آن را جایز قرار داده و نگفته است آن را بشوئید. پس این بر پاکی محلی که دهان سگ شکاری به آن خورده است دلالت می‌نماید. ششم: در این آیه به فضیلت علم اشاره شده است ، و اینکه سگ و حیوان تعلیم یافته به خاطر تعلیمی که دیده است، شکارش حلال است، و حیوان شکارگری که تعلیم نیافته، شکارش حلال نیست. هفتم: مشغول شدن به تعلیم دادن سگ یا پرنده یا امثال آن مذموم و ناپسند نبوده و کار بیهوده و باطلی نیست، بلکه امری است مطلوب، چون تعلیم، وسیله ای برای حلال شدن شکارِ حیوان شکارگر و استفاده از آن است. هشتم: این آیه دلیل است برای کسی که فروختن سگ شکارگر را جایز می‌داند؛ زیرا جز از طریق خرید و فروش، نمی‌توان به سگ شکاری دست یافت. نهم: در این آیه «بسم الله» گفتن به هنگام رهاکردن حیوان شکاری شرط قرار داده شده است، و اگر به طور عمد و قصد «بسم الله» نگوید، شکاری را که حیوان شکاری کشته است، حلال نمی‌باشد. دهم: خوردن آنچه حیوان شکارگر صید کرده، حلال است، خواه حیوان شکارگر صید را کشته باشد یا نه. و اگر صاحبش آن را دریافت و شکار به طور حتم و مسلّم زنده بود، حلال نیست، مگر اینکه آن را ذبح کند. سپس خداوند متعال مردم را به تقوا و پرهیزگاری تشویق نمود و آنان را از آمدن روز قیامت و محاسبۀ آن روز، برحذر داشت و به آنان گوشزد ‌کرد که حسابرسی روز قیامت، نزدیک است: ﴿ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ﴾
అరబీ భాషలోని ఖుర్ఆన్ వ్యాఖ్యానాలు:
اَلْیَوْمَ اُحِلَّ لَكُمُ الطَّیِّبٰتُ ؕ— وَطَعَامُ الَّذِیْنَ اُوْتُوا الْكِتٰبَ حِلٌّ لَّكُمْ ۪— وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَّهُمْ ؗ— وَالْمُحْصَنٰتُ مِنَ الْمُؤْمِنٰتِ وَالْمُحْصَنٰتُ مِنَ الَّذِیْنَ اُوْتُوا الْكِتٰبَ مِنْ قَبْلِكُمْ اِذَاۤ اٰتَیْتُمُوْهُنَّ اُجُوْرَهُنَّ مُحْصِنِیْنَ غَیْرَ مُسٰفِحِیْنَ وَلَا مُتَّخِذِیْۤ اَخْدَانٍ ؕ— وَمَنْ یَّكْفُرْ بِالْاِیْمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهٗ ؗ— وَهُوَ فِی الْاٰخِرَةِ مِنَ الْخٰسِرِیْنَ ۟۠
خداوند حلال کردن چیزهای پاکیزه را تکرار نمود تا منّت و لطف خویش را بیان دارد و بندگانش را به سپاسگزاری فراوان و ذکر پروردگار فرا بخواند، و چیزهایی را که بدان نیاز دارند، برایشان حلال نمود، به گونه‌ای که می‌توانند از چیزهای پاکیزه استفاده کنند. ﴿وَطَعَامُ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ حِلّٞ لَّكُمۡ﴾ ای مسلمین! حیواناتی که یهودیان و نصارا سر می‌برند برای شما حلال است، نه حیواناتی که دیگر کافران سر می‌برند؛ زیرا ذبیحۀ آنها برای مسلمین حلال نیست. چون اهل کتاب به پیامبران و کتاب‌های آسمانی منتسب هستند، و همۀ پیامبران بر حرام بودن حیوانی که برای غیرخدا ذبح شده باشد، متفق می‌باشند؛ زیرا ذبح حیوان برای غیرخدا، شرک است. پس یهودیان و نصارا به حرام بودن ذبح حیوان برای غیرخداوند معتقد هستند، بنابراین ذبیحۀ آنان حلال است، اما ذبیحۀ دیگر کفار نه. و منظور از طعام اهل کتاب، حیواناتی است که سر می‌برند؛ زیرا خوراک‌های دیگر از قبیل: دانه‌ها و میوه‌ها -خواه متعلق به اهل کتاب باشد یا نه- حلال می‌باشند. نیز به دلیل اینکه خداوند طعام را به آنها نسبت داده است. پس این دلالت می‌نماید که آن چیز بدان سبب که آنها ذبح کرده‌اند، خوراک قرار داده شده است. و نباید گفت که «اضافۀ طعام» به اهل کتاب به معنی تملیک است؛ یعنی خوراکی که در ملکیت آنهاست؛ زیرا خوراکی که در ملکیت آنان است به دست آوردنش به طریقۀ غصب صحیح نیست، حتی اگر این کار از جانب مسلمانان هم صورت گیرد. ﴿وَطَعَامُكُمۡ﴾ و ذبیحۀ شما مسلمانان ﴿حِلّٞ لَّهُمۡ﴾ برای آنها حلال است، و شما می‌توانید از خوراک خود به آنان بدهید ﴿وَٱلۡمُحۡصَنَٰتُ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ﴾ و زنان آزادۀ پاکدامنِ مؤمن برای شما حلال‌اند. ﴿وَٱلۡمُحۡصَنَٰتُ مِنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلِكُمۡ﴾ و زنان آزادۀ پاکدامنی که پیش از شما، کتاب [آسمانی] به آنان داده شده است؛ یعنی یهودیان و نصارا. و این، فرموده الهی را که می‌فرماید: ﴿وَلَا تَنكِحُواْ ٱلۡمُشۡرِكَٰتِ حَتَّىٰ يُؤۡمِنَّ﴾ ـ و با زنان مشرک ازدواج نکنید، مگر اینکه ایمان بیاورند ـ تخصیص می‌گرداند. و مفهوم آیه چنین است که ازدواج با زنان بردۀ مؤمن برای مردان آزاده حلال نیست. اما زنان بردۀ اهل کتاب هیچ‌گاه مباح نبوده و به‌طور مطلق نمی‌توان آنان را به عقد مردان آزاده در آورد؛ زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿مِّن فَتَيَٰتِكُمُ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ﴾ از کنیزان مؤمن و مسلمان. اما زنان مسلمان اگر برده باشند، ازدواج با آنها برای مردان آزاده جایز نیست، مگر با د‌و شرط: اول، توانایی نداشتن برای ازدواج با آزاده. و دوم، ترس از گرفتار شدن به فساد و گناه. اما ازدواج با زنان فاسق و زناکار جایز نیست -خواه مسلمان باشند یا اهل کتاب- مگر اینکه توبه کنند؛ زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱلزَّانِي لَا يَنكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوۡ مُشۡرِكَةٗ﴾ مرد زنا کار جز با زن زنا کار یا زن مشرک ازدواج نکند. ﴿إِذَآ ءَاتَيۡتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ﴾ ازدواج با آنها را برای شما حلال قرار داده‌ایم، هرگاه مهریۀ آنها را بپردازید. پس هرکس تصمیم به ندادن مهریۀ زن بگیرد، برای او حلال نیست. و خداوند متعال به پرداختن مهریۀ زن دستور داد، و آن زمانی است که زن عاقل و رشید، و صلاحیتِ پذیرشِ مهریه را داشته باشد، در غیر این صورت شوهر مهریه را به سرپرست زن می‌دهد. و نسبت دادن مهریه به زنان بر این دلالت می‌نماید که زن مالک تمام مهریه‌اش است و هیچ کس حقی در آن ندارد، مگر آنچه که زن به شوهر ببخشد یا به سرپرست خودش یا به کسی دیگر بدهد. ﴿مُحۡصِنِينَ غَيۡرَ مُسَٰفِحِينَ﴾ در حالی که شما زنانتان را پاکدامن نگه دارید و شرمگاهتان را از دیگر زنان مصون بدارید. ﴿غَيۡرَ مُسَٰفِحِينَ﴾ و با هیچ کس زنا نکنید. ﴿وَلَا مُتَّخِذِيٓ أَخۡدَانٖ﴾ و دوست نگیرید. و دوست گرفتن؛ یعنی زنا کردن با معشوقه‌ها؛ زیرا در جاهلیت زنا این‌گونه بود که عده‌ای با هرکس زنا می‌کردند، چنین فردی (مُسَافِح) زناکار نامیده می‌شد. و بعضی فقط با دوست و معشوقۀ خود زنا می‌کردند. خداوند خبر داد که این کار با عفت و پاکدامنی متضاد است، و شرط ازدواج این است که شوهر پاکدامن باشد. ﴿وَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلۡإِيمَٰنِ فَقَدۡ حَبِطَ عَمَلُهُۥ﴾ و هرکس به خدا کفر ورزد و به کتاب‌ها و پیامبرانش که ایمان آوردن بدان‌ها واجب است، یا به چیزی از شرایع و آیین الهی کفر ورزد، بی‌گمان عملش نابود گشته است، و آن زمانی است که بر حالت کفر بمیرد. همان‌طور که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَن يَرۡتَدِدۡ مِنكُمۡ عَن دِينِهِۦ فَيَمُتۡ وَهُوَ كَافِرٞ فَأُوْلَٰٓئِكَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ﴾ و هرکس از شما از دین خود مرتد شود، و در حالی که کافر است، بمیرد، پس ایشان اعمالشان در دنیا و آخرت نابود می‌شود. ﴿وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ﴾ و او در آخرت از زمرۀ کسانی خواهد بود که در مورد خود و اموال و خانواده‌هایشان دچار زیان شده و به شقاوت همیشگی گرفتار آمده‌اند.
అరబీ భాషలోని ఖుర్ఆన్ వ్యాఖ్యానాలు:
 
భావార్ధాల అనువాదం సూరహ్: అల్-మాఇదహ్
సూరాల విషయసూచిక పేజీ నెంబరు
 
పవిత్ర ఖురాన్ యొక్క భావార్థాల అనువాదం - పర్షియన్ అనువాదం - తఫ్సీర్ అల్-సాది - అనువాదాల విషయసూచిక

పర్షియన్ తఫ్సీర్ సాదీ భాషలోకి అనువాదం

మూసివేయటం