Translation of the Meanings of the Noble Qur'an - Persian Translation - Tafsir Al-Saadi * - Translations’ Index


Translation of the meanings Surah: Al-Baqarah   Ayah:

سوره بقره

الٓمّٓ ۟ۚ
﴿الٓمٓ﴾ جزو حروف مقطّعه است. اما در مورد حروف مقطّعه که در آغاز برخی از سوره‌ها آمده‌اند، بهتر است سکوت کنیم و [بدون در دست داشتن سند و مدرک شرع پسند] به بیان معانی آن نپردازیم، ضمن اینکه باید یقین داشت که خداوند این حروف‌را بیهوده نازل نکرده است، بلکه حکمت فراوانی در آن نهفته است ولی ما آن را نمی‌دانیم.
Arabic explanations of the Qur’an:
ذٰلِكَ الْكِتٰبُ لَا رَیْبَ ۖۚۛ— فِیْهِ ۚۛ— هُدًی لِّلْمُتَّقِیْنَ ۟ۙ
﴿ذَٰلِكَ ٱلۡكِتَٰبُ﴾ یعنی این کتاب بزرگ، کتابی حقیقی است و مشتمل بر دانشی گسترده و حقیقتی روشن می‌باشد که کتاب‌های گذشتگان و آیندگان از آن بی‌بهره بوده‌اند. پس ﴿لَارَيۡبَۛ فِيهِۛ﴾ یعنی هیچ شکی در آن نیست، و نفی شک مستلزم ضد آن است و ضد شک، یقین است. پس این کتاب مشتمل بر علم یقینی است که شک و گمان را از بین می‌برد. و این یک قاعده است که «هرگاه نفی به قصد مدح و ستایش به کار رفت باید متضمن ضد خویش که همان کمال است، باشد؛ زیرا نفی به مثابۀ عدم است و هیچ مدحی در عدمِ محض وجود ندارد.» از آنجا که قرآن مشتمل بر یقین است و هدایت نیز جز با یقین حاصل نمی‌گردد، فرمود: ﴿هُدٗى لِّلۡمُتَّقِينَ﴾ هدایت؛ به معنی بینش و بصیرتی است که در پرتو آن گمراهی و سردرگمی را تشخیص دهیم [و از آن دوری جوییم] و راه‌های پر خیر و منفعت را درپیش گیریم. و فرمود: ﴿هُدٗى﴾ و معمول را حذف کرد؛ و نگفت: «هدایتی است برای مصلحت فلان کس و فلان چیز»؛ زیرا هدف از آن عموم است و اینکه قرآن هدایتی است برای دنیا و آخرت. پس این کتاب، بندگان را در اصول و فروع راهنمایی کرده و حق را از باطل جدا می‌کند و صحیح را از خطا تمییز می‌دهد و چگونگی در پیش گرفتن راه‌هایی که آنان را در دنیا و آخرت به سر منزل مقصود می‌رساند، بیان می‌کند. و در جایی دیگر فرموده است: ﴿هُدٗى لِّلنَّاسِ﴾ و به طور کلی و عام فرموده است قرآن عموم مردم را به سوی خیر راهنمایی می‌کند. اما در اینجا و جاهای دیگری فرموده است: ﴿هُدٗى لِّلۡمُتَّقِينَ﴾ یعنی راهنمای پرهیزگاران است. زیرا ذات قرآن برای همۀ مردم، مایۀ هدایت است اما بدبختان به آن توجه نکرده و رهنمود الهی را نمی‌پذیرند. این کتاب حجت را بر آنها اقامه کرده است اما آنها به سبب شقاوت خود از آن بهره نمی‌گیرند. ولی پرهیزگاران؛ همان کسانی که بزرگ‌ترین سبب هدایت را که تقوا و پرهیزگاری است، به دست آورده‌اند و از آن بهره می‌گیرند. حقیقت تقوا و پرهیزگاری عبارت است از پیروی کردن از دستورات الهی و پرهیز از منهیات و محرمات، و در پیش گرفتن راه و شیوه‌ای که انسان را از ناخشنودی و عذاب خداوند در امان نگاه می‌دارد. پس پرهیزگاران به وسیلۀ قرآن هدایت شده و از آن نهایت بهره را می‌برند. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن تَتَّقُواْ ٱللَّهَ يَجۡعَل لَّكُمۡ فُرۡقَانٗا﴾ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر از خدا پروا دارید برای شما [قدرت] تشخیص [حق از باطل] قرار می‌دهد. پس این پرهیزگاران هستند که از آیات قرآنی و آیات آفرینش بهره می‌برند. و از آنجا که هدایت بر دو نوع است: هدایت بیان و هدایت توفیق، پرهیزگاران از هر دو نوع هدایت برخوردار می‌شوند، اما دیگران از هدایت توفیق محروم می‌مانند؛ و مسلّم است که هدایت بیان و روشن شدن راه بدون برخورداری از هدایت توفیق، هدایتی حقیقی و کامل نیست.
Arabic explanations of the Qur’an:
الَّذِیْنَ یُؤْمِنُوْنَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیْمُوْنَ الصَّلٰوةَ وَمِمَّا رَزَقْنٰهُمْ یُنْفِقُوْنَ ۟ۙ
سپس به بیان اوصاف پرهیزگاران و عقاید و اعمال باطنی و ظاهری آنان پرداخت؛ زیرا پرهیزگاری متضمن تمامی این ویژگی‌هاست. بنابراین فرمود: ﴿ٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡغَيۡبِ﴾ آنهایی که به جهان غیب باور دارند. ایمان؛ یعنی تصدیق کامل آنچه پیامبران از آن خبر داده‌اند، تصدیقی که متضمن انقیاد اعضا و جوارح است. باور به محسوسات و مشهودات زیاد مهم نیست؛ زیرا با آن مسلمان از کافر جدا نمی‌گردد، بلکه آنچه مهم است باور به دنیای پنهان است که ما آن را ندیده و مشاهده نکرده‌ایم، ولی از آنجا که خدا و پیامبرش به آن خبر داده‌اند، بدان ایمان داریم. پس چنین ایمانی است که مسلمان را از کافر جدا می‌نماید؛ زیرا تصدیقِ محض خدا و پیامبرانش است. بنابراین فرد مومن به تمام آنچه که خدا و رسولش از آن خبر داده‌اند، ایمان می‌آورد، خواه آن را مشاهده کرده و یا آن را مشاهده نکرده باشد، خواه آن را فهمیده و عقلش آن را درک کرده و یا آن را نفهمیده و عقلش به آن راه نیافته باشد. به خلاف زندیق‌ها و کسانی که امور غیبی را تکذیب می‌کنند؛ زیرا عقلِ قاصرِ آنان به آن ایمان نمی‌آورد؛ بنابراین آنچه را که بدان علم ندارند، تکذیب می‌کنند، در نتیجه عقلشان تباه شده است. اما عقل مؤمنانی که [حقیقت ‌را] تصدیق می‌نمایند و به رهنمود الهی راه یافته‌اند، همیشه پویا و پاکیزه است. ایمان به غیب شامل ایمان به تمام غیبیات و ناشناخته‌های گذشته و آینده، احوال قیامت، حقائق اوصاف خداوند و کیفیت آن و آنچه پیامبران در این مورد از آن خبر داده‌اند، می‌شود؛ بنابراین مؤمنان به صفات خداوند به صورت قطع و یقین باور دارند گرچه کیفیت آن را درک نکنند. سپس فرمود: ﴿وَيُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ﴾ نگفت: نماز را انجام می‌دهند. یا آن را به جا می‌آورند؛ زیرا خواندن نماز به صورت ظاهری کافی نیست. پس برپا داشتن نماز؛ یعنی کامل گرداندن ارکان و واجبات و شرایط آن. و اقامۀ نماز به معنی حضور قلب در نماز است. اقامۀ نماز؛ یعنی اینکه نمازگزار در آنچه می‌گوید و انجام می‌دهد، تأمل کند؛ و این است نمازی که خداوند متعال در مورد آن فرموده است: ﴿إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَر﴾ «همانا نماز [آدمی‌را] از زشتی‌ها و منکرات باز می‌دارد». و چنین نمازی است که ثواب و پاداش برآن مترتب است. پس بنده فقط ثواب آن بخش از نماز را که فهمیده و با حضور قلب انجام داده است، به‌دست می‌آورد. و واژۀ «صلاة» [که در اینجا به آن اشاره شده است] شامل نمازهای فرض و نافله می‌باشد. سپس فرمود: ﴿وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ﴾ «و از آنچه که به آنها روزی داده‌ایم، می‌بخشند». این بخش از آیه متضمن نفقه‌های واجب مانند زکات، تأمین نفقۀ همسران، خویشاوندان، بردگان و امثال آنها، و نیز شامل نفقه‌های مستحب و دیگر موارد خیر و احسان است. اما کسانی را که باید بر آنها انفاق شود، نام نبرده است؛ زیرا راه‌های خیر و نیکی و کسانی که باید با آنها نیکی شود، فراوان‌اند. و نفقه دادن، عبادتی است که انسان از این طریق خود را به خدا نزدیک می‌نماید. و واژۀ [مِن] را که بر تبعیض دلالت می‌نماید، آورد تا آنها را آگاه کند که خداوند به جز قسمت اندکی از اموالشان را نخواسته است، و انفاق این بخش از مال و ثروت زیانی به آنها نمی‌رساند و بر آنها سنگینی نمی‌کند، بلکه آنها با انفاق آن قسمت از اموال خود، در روز قیامت بهره می‌برند و برادرانشان در دنیا از آن بهره‌مند می‌شوند. و ﴿رَزَقۡنَٰهُمۡ﴾ اشاره به این دارد که مال‌هایی که در دست شما است با قدرت و توانایی شما به‌دست نیامده است بلکه روزی خداوند است که به شما ارزانی داشته است، پس همان طور که خداوند نعمات زیادی را به شما داده و شما را بر بسیاری از بندگانش برتری داده است، شما نیز باید با انفاق قسمتی از نعمت‌هایی که از آن برخوردار هستید شکر او را به‌جا آورید و با برادران فقیر و محتاج خود همدردی کنید. خداوند بارها در قرآن نماز و زکات را در کنار هم آورده است؛ علت این امر این است که نماز، متضمن اخلاص برای خداوند است و زکات و انفاق، متضمن احسان و نیکی با بندگانش است. و نشانۀ سعادت و خوشبختی بنده، اخلاص برای معبود و تلاش برای بهره‌مند کردن خلق است، همان گونه که نشانۀ شقاوت بنده، عدم برخورداری او از اخلاص و نیکوکاری است.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَالَّذِیْنَ یُؤْمِنُوْنَ بِمَاۤ اُنْزِلَ اِلَیْكَ وَمَاۤ اُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ ۚ— وَبِالْاٰخِرَةِ هُمْ یُوْقِنُوْنَ ۟ؕ
سپس فرمود: ﴿وَٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ﴾ «و آن کسانی که به آنچه بر تو نازل شده است، ایمان ‌دارند» و آن قرآن و سنت است، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَأَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ﴾ «و ای پیامبر! خداوند بر تو کتاب و حکمت را نازل فرموده است». پس پرهیزگاران به تمام آنچه پیامبر صلی الله علیه وسلم آورده است، ایمان می‌آورند و بین آنچه بر او نازل شده است فرق نمی‌گذارند، به گونه‌ای که به بعضی ایمان بیاورند و بعضی را انکار یا برخلاف منظور خدا و پیامبرش تأویل نمایند، همان‌طور که بعضی از اهل بدعت چنین می‌کنند و نصوصی را که باب طبع آنها نباشد، تأویل می‌کنند که حاصل آن تصدیق نکردن معانی آن نصوص است، هرچند که ظاهر آن را تصدیق می‌کنند. بنابراین به آن ایمان و باور حقیقی ندارند. ﴿وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِكَ﴾ «و به آنچه پیش از تو نازل شده است، ایمان دارند». این بخش از آیه، متضمن ایمان به همۀ کتاب‌های گذشته است و ایمان به کتاب‌های گذشته، متضمن ایمان به پیامبران و محتویات آن کتاب‌ها می‌باشد به ویژه تورات و انجیل و زبور. و این ویژگی مؤمنین است که به همۀ کتاب‌های آسمانی و به همۀ پیامبران ایمان دارند و بین هیچ یک از آنها فرقی قایل نیستند. سپس فرمود: ﴿وَبِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ يُوقِنُونَ﴾ «و به روز قیامت یقین دارند». آخرت؛ یعنی دنیای پس از مرگ. و علت اینکه روز آخرت را به‌طور خاص بعد از واژۀ «غیب» که عام است و همۀ امور غیبی را در بر می‌گیرد، ذکر نمود این است که ایمان به روز آخرت یکی از ارکان ایمان، و بزرگ‌ترین عامل برای رغبت در امور خیر و ایجاد هول و هراس در آدمی است. «یقین» یعنی شناختی کامل که هیچ شکی به آن راه ‌نمی‌یابد و موجب عمل می‌گردد.
Arabic explanations of the Qur’an:
اُولٰٓىِٕكَ عَلٰی هُدًی مِّنْ رَّبِّهِمْ ۗ— وَاُولٰٓىِٕكَ هُمُ الْمُفْلِحُوْنَ ۟
﴿أُوْلَٰٓئِكَ﴾ یعنی آنهایی که به این صفات پسندیده موصوف هستند، ﴿عَلَىٰ هُدٗى مِّن رَّبِّهِمۡ﴾ «از جانب پروردگارشان بر هدایتی هستند»؛ یعنی بر هدایتی بزرگ، چون نکره برای تعظیم است. و چه هدایتی بزرگ‌تر از متصف بودن به صفت‌های مذکور می‌باشد که متضمن داشتن عقیدۀ صحیح و اعمال درست است؟! و آیا جز هدایتی که آنان از آن برخوردارند هدایت حقیقی دیگری وجود دارد؟! به‌طور مسلّم می‌توان گفت: نه، و هرچه غیر از این باشد، گمراهی است. و کلمۀ ﴿عَلَىٰ﴾ در اینجا بر استعلا و بلندی دلالت می‌نماید. و برای بیان گمراهی از کلمۀ﴿فِي﴾ استفاده کرده است: ﴿وَإِنَّآ أَوۡ إِيَّاكُمۡ لَعَلَىٰ هُدًى أَوۡ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ﴾ «یکی از ما بر هدایت است و دیگری در گمراهی آشکاری به سر می‌برد»؛ زیرا صاحب هدایت در مرتبه‌ای والا قرار می‌گیرد و صاحب گمراهی در گمراهی فرو رفته و ذلیل می‌شود. سپس فرمود: ﴿وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾ «و آنان همان رستگارانند» فلاح؛ یعنی دستیابی به مطلوب و نجات یافتن از آنچه که سبب ترس و هراس می‌گردد. خداوند متعال منحصراً این گروه را اهل فلاح و رستگاری نامیده است؛ زیرا برای رسیدن به رستگاری، راهی به جز در پیش گرفتن راه آنان وجود ندارد و دیگر راه‌ها به بدبختی و هلاکت و زیان منتهی می‌گردد.
Arabic explanations of the Qur’an:
اِنَّ الَّذِیْنَ كَفَرُوْا سَوَآءٌ عَلَیْهِمْ ءَاَنْذَرْتَهُمْ اَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا یُؤْمِنُوْنَ ۟
به همین جهت پس از آنکه اوصاف مؤمنان حقیقی را بیان كرد، صفات كافرانی را كه كفر خود را آشكار می‌سازند و با پیامبر مخالفت می‌ورزند، بیان داشت و فرمود: خداوند متعال خبر می‌دهد، کسانی که کفر ورزیده و به کفر متصف شده-اند و رنگ کفر به خود گرفته‌اند و کفر تبدیل به صفت آنها شده است، هیچ مانعی آنها را از کفر باز نمی‌دارد و هیچ پندی برای آنها مفید نخواهد بود و آنها به کفر خود ادامه می‌دهند. پس برای آنها یکسان است آنها را بیم دهی یا بیم ندهی؛ چراکه ایمان نمی‌آورند. حقیقت کفر عبارت است از: انکار تمام یا برخی از آنچه پیامبر صلی الله علیه وسلم آورده است. پس دعوت و فراخوانی به سوی دین برای کافران سودی ندارد، جز آنکه بر آنان اتمام حجّت شود. گویا این آیه، طمع و امید پیامبر صلی الله علیه وسلم را به ایمان آوردن‌شان قطع می‌کند و به ایشان یادآور می‌شود که به حال آنها تأسف نخورد و در حسرت ایمان نیاوردن آنها خود را به رنج و مشقّت نیندازد.
Arabic explanations of the Qur’an:
خَتَمَ اللّٰهُ عَلٰی قُلُوْبِهِمْ وَعَلٰی سَمْعِهِمْ ؕ— وَعَلٰۤی اَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ ؗ— وَّلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیْمٌ ۟۠
سپس موانعی را ذکر کرده است که آنها را از ایمان آوردن باز می‌دارد و می‌فرماید: ﴿خَتَمَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ﴾ یعنی خداوند طوری بر دل‌هایشان مهر زده که ایمان به آن راه نمی‌یابد، بنابراین آنچه را که به آنها سود می‌رساند، درک نمی‌کنند و آنچه را که برایشان مفید است، نمی‌شنوند. ﴿وَعَلَىٰٓ أَبۡصَٰرِهِمۡ غِشَٰوَةٞ﴾ یعنی پرده و پوششی بر چشم‌هایشان قرار دارد که آنها را از مشاهدۀ آنچه که به آنان فایده می‌رساند، منع می‌کند. و راه‌های شناخت و خوبی به روی آنها بسته می‌شود، پس طمع و امیدی به هدایت آنها نیست و امید خیری از آنان نمی‌رود و به سبب کفر و انکار و کینه‌توزی و مخالفتشان ـ پس از آنکه حق برایشان آشکار گشت ـ دروازه‌های ایمان به روی آنها بسته شده است، همان‌طور که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَنُقَلِّبُ أَفۡ‍ِٔدَتَهُمۡ وَأَبۡصَٰرَهُمۡ كَمَا لَمۡ يُؤۡمِنُواْ بِهِۦٓ أَوَّلَ مَرَّةٖ ﴾ «و دل‌ها و چشم‌هایشان را برمی‌گردانیم چنانکه نخستین بار به آن ایمان نیاوردند». و این سزای نزدیک [این دنیا] است. سپس سزای آخرت را بیان کرده و می‌فرماید: ﴿وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ﴾ و برای آنان عذاب جهنم و ناخشنودی خداوند جبار است که همواره و همیشه بر آنها خواهد بود.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَّقُوْلُ اٰمَنَّا بِاللّٰهِ وَبِالْیَوْمِ الْاٰخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِیْنَ ۟ۘ
سپس در وصف منافقانی راکه ظاهراً مسلمان و در باطن کافرند، می-گوید: [8] بدان که نفاق؛ یعنی اظهار نمودن خیر و پنهان داشن شر و بدی در درون؛ و این تعریف شامل نفاق عقیدتی و نفاق عملی می‌شود. نفاق عملی؛ آن است که پیامبر صلی الله علیه وسلم بیان داشته است: «آیَةُ المُنَافِقِ ثَلَاثٌ؛ إذَا حَدَّ‌َّث كَذَبَ، وَإذَا وَعَدَ أخلَفَ، وَإذَا ائتُمِنَ خَانَ» وَفِی رِوَایَةٍ «إذَا خَاصَم فَجَرَ». یعنی: «نشان منافق سه چیز است؛ وقتی سخن گوید دروغ ‌گوید؛ و هرگاه وعده دهد خلاف وعده کند؛ و چون امانتی بدو سپرده شود در آن خیانت ‌کند». و در روایتی دیگر آمده است: «و هر گاه مخاصمه و مشاجره کند فحاشی و ناسزاگویی ‌کند». و اما نفاق عقیدتی که انسان را از دایرۀ اسلام خارج می‌کند؛ نفاقی است که خداوند منافقان را در این سوره و در جاهای دیگر بدان توصیف نموده است. قبل از هجرت پیامبر صلی الله علیه وسلم از مکه به مدینه، نفاق وجود نداشت، اما پس از هجرت که جنگ بدر به‌وقوع پیوست و خداوند مؤمنان را پیروز گرداند و به آنها قدرت داد، کسانی که در مدینه مسلمان نشده بودند، ذلیل گشتند. بنابراین بعضی از آنها از ترس و به خاطر فریبکاری و برای حفظ جان و اموال خود تظاهرِ به اسلام کردند. بنابراین آنها در میان مسلمین بودند و این‌گونه نشان می‌دادند که گویا مسلمان هستند اما در حقیقت مسلمان نبودند. و یکی از الطاف خداوند بر مؤمنان این بود که حالات منافقان را برایشان روشن کرد و ویژگی‌های آنها را برشمرد تا مؤمنان فریب آنها را نخورند و نیز از بسیاری از فسادهایشان دوری گزیده و خود را کنار بکشند. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿يَحۡذَرُ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَيۡهِمۡ سُورَةٞ تُنَبِّئُهُم بِمَا فِي قُلُوبِهِمۡ﴾ «منافقان می‌ترسند که سوره‌ای دربارۀ آنها نازل شود و آنها را از آنچه در دلشان هست، خبر دهد». پس خداوند آنان را به اصل نفاق توصیف کرد و فرمود: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَقُولُ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَبِٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ﴾ «و از ميان مردم هستند کسانی که می‌گويند: ما به خدا و روز قيامت ايمان آورده‌ايم» پس آنان با زبان، چیزهایی می‌گویند که در دل‌هایشان نیست. بنابراین خداوند آنها را تکذیب نمود و فرمود: ﴿وَمَا هُم بِمُؤۡمِنِينَ﴾ «آنها مؤمن نیستند» زیرا ایمان حقیقی آن است که بر زبان و قلب جاری شود.
Arabic explanations of the Qur’an:
یُخٰدِعُوْنَ اللّٰهَ وَالَّذِیْنَ اٰمَنُوْا ۚ— وَمَا یَخْدَعُوْنَ اِلَّاۤ اَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُوْنَ ۟ؕ
و این کار آنان فریب دادن خدا و بندگان مؤمنش است. فریب دادن؛ یعنی اینکه شخص چیزی را اظهار کند و خلاف آن را در درونش پنهان نماید تا به هدفش برسد. منافقان این شیوه را با خدا و بندگانش درپیش گرفتند، اما فریب آنها به خودشان بازگشت و این چیز عجیبی است؛ زیرا فریبکار یا به هدفش دست می‌یابد و یا اینکه فریبش سود یا ضرری به وی نمی‌رساند، اما منافقان فریبشان به خودشان بازگشت و انگار مکر و فریبی که آنها انجام دادند برای هلاک کردن و متضرر نمودن خویشتن طراحی کرده بودند؛ زیرا خداوند از فریبکاری آنها زیانی نمی‌بیند و مکر و دسیسۀ آنها ضرری به بندگان مؤمن خداوند نمی‌رساند. بنابراین اگر منافقان به ایمان تظاهر کنند و جان و اموال آنها با این کار در امان بماند، مؤمنان زیانی نمی‌بینند؛ زیرا در نهایت مکر آنها به خودشان باز می‌گردد و براثر اینکار در دنیا خوار و رسوا می‌گردند و به خاطر قدرت و پیروزی مسلمین به اندوهی جانکاه و دایمی مبتلا می‌شوند، سپس در آخرت عذاب دردناک و شدیدی به سبب دروغ و کفر و فسادشان در انتظار آنان خواهد بود، اما از بس که نادان و احمق‌اند این را نمی‌فهمند.
Arabic explanations of the Qur’an:
فِیْ قُلُوْبِهِمْ مَّرَضٌ ۙ— فَزَادَهُمُ اللّٰهُ مَرَضًا ۚ— وَلَهُمْ عَذَابٌ اَلِیْمٌ ۙ۬۟ — بِمَا كَانُوْا یَكْذِبُوْنَ ۟
درآیۀ ﴿فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ فَزَادَهُمُ ٱللَّهُ مَرَضٗاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمُۢ بِمَا كَانُواْ يَكۡذِبُونَ﴾ منظور از «مرض»، بیماری شک و شبهه و نفاق است؛ زیرا دو بیماری بر قلب عارض می‌شود و آن را از سلامت و اعتدال خارج می‌کند، یکی بیماری شبهات و دیگری بیماری شهوات است. پس کفر و نفاق و شک و بدعت مصادیقی از بیماری شبهات هستند؛ و زنا و دوست داشتن زشتی‌ها و گناهان و انجام آن در زمره‌ی بیماری شهوات قرار دارند. همان طور که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿فَيَطۡمَعَ ٱلَّذِي فِي قَلۡبِهِۦ مَرَضٞ﴾ «پس آن کس که در دلش بیماری است طمع می‌نماید» که منظور آن، شهوت زنا است. و انسان نجات یافته؛ کسی است که از این دو بیماری جان سالم به در بَرَد و یقین و ایمان حاصل کند و نفس خود را به گناه نیالاید و در لباس عافیت و سلامت بیاساید. خداوند متعال در مورد منافقان می‌فرماید: ﴿فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ فَزَادَهُمُ ٱللَّهُ مَرَضٗا﴾ این آیه بیانگر حکمت خداوند در رابطه با مقدّر ساختن گناه بر گناهکاران است و اینکه خداوند به سبب گناهانی که در گذشته مرتکب شده‌اند آنها را مرتکب گناهان دیگری می‌گرداند که عذاب اخروی را در ‌پی دارد. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَنُقَلِّبُ أَفۡ‍ِٔدَتَهُمۡ وَأَبۡصَٰرَهُمۡ كَمَا لَمۡ يُؤۡمِنُواْ بِهِۦٓ أَوَّلَ مَرَّةٖ﴾ «و دل‌ها و چشم‌هایشان را دگرگون می‌کنیم آن گونه که در ابتدا به آن ایمان نیاوردند». و خداوند متعال می‌فرماید: ﴿فَلَمَّا زَاغُوٓاْ أَزَاغَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمۡ﴾ «و چون منحرف شدند خداوند دل‌هایشان را منحرف نمود». و می‌فرماید: ﴿وَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ فَزَادَتۡهُمۡ رِجۡسًا إِلَىٰ رِجۡسِهِمۡ﴾ «و آن کسانی که در دل‌هایشان پلیدی است خداوند بر پلیدی‌شان می‌افزاید». پس سزای معصیت آن است که به‌دنبال آن آدمی مرتکب گناه دیگری شود، همان طور که یکی از پاداش‌های نیکی، نیکی کردنِ پس از آن است. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَيَزِيدُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ٱهۡتَدَوۡاْ هُدٗى﴾ «و خداوند کسانی را که راه یافته‌اند بیشتر راهنمایی می‌نماید».
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذَا قِیْلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوْا فِی الْاَرْضِ ۙ— قَالُوْۤا اِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُوْنَ ۟
یعنی هرگاه منافقان از فساد ‌انگیزی در زمین که همان کفر و گناه و آشکار کردن راز مؤمنان برای دشمنان‌شان و دوستی کردن با کفار است، نهی شوند، می‌گویند: ﴿إِنَّمَا نَحۡنُ مُصۡلِحُونَ﴾ «ما اصلاحگر هستیم»، پس آنها در زمین فساد می‌کنند و اعلام می‌دارند که کارشان فساد انگیزی نیست بلکه اصلاح است. آنان به این طریق حقایق را وارونه می‌نمایند و به باطل می‌گرایند و آن را حق می‌پندارند. مسلماً گناه آنان بسیار بزرگ‌تر از گناه کسی است که مرتکب جنایتی می‌شود و به جنایت بودن کارش اعتراف می‌کند؛ زیرا کسی که مرتکب گناهی می‌شود و به حرمت آن باور دارد، به عافیت نزدیک‌تر است و امید می‌رود که برگردد.
Arabic explanations of the Qur’an:
اَلَاۤ اِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُوْنَ وَلٰكِنْ لَّا یَشْعُرُوْنَ ۟
اما منافقان که می‌گویند: ﴿إِنَّمَا نَحۡنُ مُصۡلِحُونَ﴾ منحصرا خود را اصلاحگر می‌دانند و به صورت تلویحی می‌گویند: مؤمنان اصلاحگر نیستند، به‌همین جهت خداوند ادعای آنها را رد کرده و می‌فرماید: ﴿أَلَآ إِنَّهُمۡ هُمُ ٱلۡمُفۡسِدُونَ﴾ زیرا هیچ فسادی بزرگ‌تر از آن نیست که کسی به آیات الهی کفر ورزد و مردم را از راه خدا باز دارد و خدا و دوستانش را فریب ‌دهد و با دشمنان خدا و پیامبرش دوستی ‌کند، با وجود این گمان ‌برد که اصلاحگر است. آیا فسادی بزرگ‌تر از این وجود دارد؟! اما آنها علمی ندارند که به آنان سود برساند، گرچه شناخت و دانش آنان به حدی رسیده است که حجت الهی بر آنها اقامه ‌شده است، اما این دانش و شناخت به آنها هیچ سودی نمی‌رساند. علت اینکه گناه سبب فساد زمین محسوب ‌شده این است که گناه و معصیت حتی دانه‌ها و میوه‌ها و درختان و گیاهان را نیز دچار تباهی می‌گرداند. «اصلاح زمین» این است که به‌وسیله طاعت خداوند و ایمان به او، آن را آباد ساخت. خداوند متعال به همین خاطر مخلوقات را آفریده، در زمین جای داده و روزی‌های فراوان را به آنها ارزانی نموده است، تا با استفاده از آن به طاعت و عبادت خداوند بپردازند، پس هرگاه در زمین عملی خلاف آنچه ذکر شد، صورت پذیرد، فساد، تخریب و فاصله گرفتن از آن هدف تلقی خواهد شد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذَا قِیْلَ لَهُمْ اٰمِنُوْا كَمَاۤ اٰمَنَ النَّاسُ قَالُوْۤا اَنُؤْمِنُ كَمَاۤ اٰمَنَ السُّفَهَآءُ ؕ— اَلَاۤ اِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَآءُ وَلٰكِنْ لَّا یَعْلَمُوْنَ ۟
یعنی هرگاه به منافقان گفته شود: ایمان بیاورید همان‌گونه که تودۀ مردم ایمان آورده‌اند؛ یعنی مانند اصحاب رضی الله عنهم با قلب و زبان خویش ایمان بیاورید، منافقان به گمان باطل خود می‌گویند: آیا مانند بی‌خردان ایمان بیاوریم؟ هدف‌شان اصحاب رضی الله عنهم بود؛ زیرا آنها ادعا می‌کردند که بی‌خردی اصحاب، آنها را وادار کرده است تا ایمان بیاورند و خانه و کاشانۀ خود را ترک گویند و با کفار دشمنی ورزند، و عقل نزد منافقان خلاف این را اقتضا می‌نماید، بنابراین آنها را به بی‌خردی متهم کردند، و به‌صورت ضمنی می‌خواستند به این نکته اشاره کنند که آنها عاقلان و صاحبان درک و فهم هستند. خداوند سخن آنها را رد نمود و خبر داد که در حقیقت خودشان بی‌خردان‌اند؛ زیرا بی‌خردی حقیقی آن است که انسان منافع خود را نشناسد و در پی چیزی باشد که به وی ضرر و آسیب برساند. و این ویژگی بر آنان صدق می‌کند و کاملاً بر آنها منطبق می‌باشد. همان‌گونه که عقل و درایت آن است که انسان منافع خود را بشناسد، برای دستیابی به آن تلاش نماید و برای دفع آنچه که به او ضرر می‌رساند، کوشش کند. و اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وسلم و مؤمنان از این صفت برخوردارند، پس آنچه که اعتبار دارد برخورداری از اوصاف و ویژگی‌های خوب، و در دست داشتن دلایل و برهان است نه ادعاهای صرف و سخنان گزاف.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذَا لَقُوا الَّذِیْنَ اٰمَنُوْا قَالُوْۤا اٰمَنَّا ۖۚ— وَاِذَا خَلَوْا اِلٰی شَیٰطِیْنِهِمْ ۙ— قَالُوْۤا اِنَّا مَعَكُمْ ۙ— اِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِءُوْنَ ۟
این از جمله سخنانی است که آنها به زبان می‌آوردند و در دل به آن ایمان نداشتند؛ زیرا وقتی آنها با مؤمنان جمع می‌شدند، اظهار می‌کردند که بر راه آنها قرار دارند و با آنها هستند، و هنگامی که با شیطان‌ها؛ یعنی بزرگان و سران شرور خود به خلوت می‌‌نشستند، می‌گفتند: ما در حقیقت با شما هستیم اما با گفته‌های خود مؤمنان را مسخره می‌کنیم. این است حالت باطنی و ظاهری آنان، و مکر بد جز دامن صاحبش را نگیرد.
Arabic explanations of the Qur’an:
اَللّٰهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَیَمُدُّهُمْ فِیْ طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُوْنَ ۟
خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ٱللَّهُ يَسۡتَهۡزِئُ بِهِمۡ وَيَمُدُّهُمۡ فِي طُغۡيَٰنِهِمۡ يَعۡمَهُونَ﴾ و این جزای آنها است به خاطر مسخره کردن بندگان خدا. از جمله مسخره‌هایی که خداوند در حق آنان روا می‌دارد این است که شقاوت و احوال زشتی را که در آن قرار دارند برای آنها زیبا جلوه می‌دهد تا جایی که گمان می‌برند با مؤمنان هستند. این وضعیت مربوط به دورانی است که خداوند مؤمنان را بر آنها مسلط نکرده است و اما مسخره شدن آنها در روز قیامت از سوی خدا این است که خداوند همراه با مؤمنان نوری به آنها می‌دهد، وقتی مؤمنین با نورشان بروند، نور منافقان خاموش می‌شود و در تاریکی و ظلمت باقی می‌مانند، و دچار یأس و ناامیدی شدیدی می‌گردند. ﴿يُنَادُونَهُمۡ أَلَمۡ نَكُن مَّعَكُمۡۖ قَالُواْ بَلَىٰ وَلَٰكِنَّكُمۡ فَتَنتُمۡ أَنفُسَكُمۡ وَتَرَبَّصۡتُمۡ وَٱرۡتَبۡتُمۡ﴾ «مؤمنان را صدا زده و می‌گویند: مگر ما با شما نبودیم؟ گویند: آری! ولی شما به فتنه مبتلا شدید و انتظار کشیدید و شک کردید». ﴿وَيَمُدُّهُمۡ فِي طُغۡيَٰنِهِمۡ يَعۡمَهُونَ﴾ و آنان را در گمراهی و کفرشان فرو می‌گذارد تا حیران و سرگردان شوند. و این یکی دیگر از مصادیق تمسخر خداوند نسبت به آنان است.
Arabic explanations of the Qur’an:
اُولٰٓىِٕكَ الَّذِیْنَ اشْتَرَوُا الضَّلٰلَةَ بِالْهُدٰی ۪— فَمَا رَبِحَتْ تِّجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوْا مُهْتَدِیْنَ ۟
سپس خداوند از حقیقت احوال آنها پرده برداشته و می‌فرماید: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ ٱشۡتَرَوُاْ ٱلضَّلَٰلَةَ بِٱلۡهُدَىٰ فَمَا رَبِحَت تِّجَٰرَتُهُمۡ وَمَا كَانُواْ مُهۡتَدِينَ﴾ منافقان، ﴿ٱشۡتَرَوُاْ ٱلضَّلَٰلَةَ بِٱلۡهُدَىٰ﴾ کسانی هستند که هدایت را به گمراهی فروخته‌اند؛ یعنی به گمراهی متمایل شده‌اند، همان طور که مشتری و خریدار به کالای مورد نظرش علاقه‌مند است و اموال با ارزش خود را برای به‌دست آوردن آن خرج می‌کند. این مثال، بهترین مثال است؛ زیرا گمراهی را به کالا، و هدایت را به پول و بها تشبیه نموده است، پس آنها هدایت را خرج کرده و در برابر آن گمراهی را به‌دست آورده‌اند. این است بازرگانی و تجارت شوم که بسیار تجارت بدی است؛ زیرا اگر کسی دیناری را در مقابل درهمی بدهد، ضرر می‌کند، پس چگونه است کسی که گوهری را درمقابل درهمی بفروشد؟ و چگونه خواهد بود کسی که هدایت را خرج کرده و گمراهی را خریداری ‌کند؛ و شقاوت را بر سعادت برگزیده و به کارهای فرومایه علاقه‌مند شود، و کارهای خوب و عالی را ترک نماید؟! مسلّماً تجارت و بازرگانی چنین کسی سودی نخواهد داشت، بلکه در این کار بزرگ‌ترین ضرر را متحمل خواهد شد؛ ﴿قُلۡ إِنَّ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٱلَّذِينَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ وَأَهۡلِيهِمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۗ أَلَا ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡخُسۡرَانُ ٱلۡمُبِين﴾ُ «بگو: «همانا خسارتمندان [حقیقی] کسانی هستند که جان و اهل‌شان را در قیامت از دست داده‌اند.» هان! این است زیان و خسارت آشکار». این بخش از آیه ﴿وَمَا كَانُواْ مُهۡتَدِينَ﴾ اثبات گمراهی منافقان است، و اینکه آنها چیزی از هدایت به‌دست نیاورده‌اند، پس این است صفت‌های زشت آنها.
Arabic explanations of the Qur’an:
مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَارًا ۚ— فَلَمَّاۤ اَضَآءَتْ مَا حَوْلَهٗ ذَهَبَ اللّٰهُ بِنُوْرِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِیْ ظُلُمٰتٍ لَّا یُبْصِرُوْنَ ۟
سپس خداوند مَثَل آنها را بیان کرده [مثالی که کاملا پرده از حال آنها برمی‌دارد] و می‌فرماید: مثالی که با حال آنها مطابق است، مثال کسی است که آتشی بیفروزد؛ یعنی در تاریکی شدیدی بوده و نیاز مبرمی به آتش دارد وآن را با کمک کس دیگری می‌افروزد، چرا که او ساز و برگ لازم را در اختیار ندارد؛ و هنگامی که آتش اطراف او را روشن گرداند و جایی را که در آن قرار گرفته است، مشاهده کرد و اماکن امن و خطرهایی که او را تهدید می‌کند، ملاحظه نمود و از آن آتش بهره برد و چشمانش روشن گردید و گمان برد که آتش در اختیار اوست، در آن حالت خداوند نور و روشنایی‌اش را از میان ببرد و خوشحالی‌اش از بین برود و در تاریکی شدید و آتش سوزان باقی بماند، نورافشانی آتش از بین برود وحرارت آن باقی بماند. او در انبوهی از تاریکی‌ها قرار دارد؛ تاریکی شب و تاریکی ابرها و تاریکی باران و تاریکی حاصل از خاموش شدن آتش، پس حال چنین فردی چگونه خواهد بود؟ منافقان نیز چنین حالتی دارند، نور ایمان را از مؤمنان برگرفتند و خود دارای صفت ایمان نبودند. بنابراین به طور موقت از نور آنان استفاده کردند و بدین وسیله جان و مالشان در امان ماند و به نوعی امنیت در دنیا دست یازیدند. در چنین حالتی ناگهان مرگ بر آنها یورش برده و استفاده از این نور را از آنان سلب نموده و اندوه و غم و عذاب فراوانی آنها را فرا می‌گیرد، وتاریکی قبر و تاریکی کفر و تاریکی نفاق و تاریکی گناهان بر آنها چیره می‌شود، و به دنبال این همه تاریکی، آتش جهنم که بد جایگاهی است آنها را فرا خواهد گرفت.
Arabic explanations of the Qur’an:
صُمٌّۢ بُكْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَرْجِعُوْنَ ۟ۙ
بنابراین خداوند متعال در مورد آنها می‌فرماید: ﴿صُمُّۢ﴾ کر هستند و خوبی‌ها را نمی‌شنوند، ﴿بُكۡمٌ﴾ لال‌اند و نمی‌توانند سخن نیک بر زبان آورند، ﴿عُمۡيٞ﴾ و از دیدن حق و حقیقت کور هستند ﴿فَهُمۡ لَا يَرۡجِعُونَ﴾ پس آنها باز نمی‌گردند، چون پس از اینکه حق را شناختند آن را رها کردند؛ و به سوی آن بر نمی‌گردند. به خلاف کسی که حق را از روی نادانی و گمراهی رها کرده است؛ زیرا او از روی ناآگاهی چنین کرده است و بازگشت او به حق نزدیک‌تر است.
Arabic explanations of the Qur’an:
اَوْ كَصَیِّبٍ مِّنَ السَّمَآءِ فِیْهِ ظُلُمٰتٌ وَّرَعْدٌ وَّبَرْقٌ ۚ— یَجْعَلُوْنَ اَصَابِعَهُمْ فِیْۤ اٰذَانِهِمْ مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ ؕ— وَاللّٰهُ مُحِیْطٌ بِالْكٰفِرِیْنَ ۟
سپس خداوند متعال می‌فرماید: ﴿أَوۡ كَصَيِّبٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ﴾ یا مثل او مانند کسی است که گرفتار باران تندی شده است، ﴿فِيهِ ظُلُمَٰتٞ﴾ که در آن انبوهی از تاریکی‌ها وجود دارد، تاریکی شب و تاریکی ابرها و تاریکی باران. ﴿وَرَعۡدٞ﴾ که صدایی است از ابر به گوش می‌رسد. ﴿وَبَرۡقٞ﴾ برق نور درخشنده‌ای است که از [اصطکاک] ابر [ها بر می‌خیزد] و مشاهده می‌شود.
Arabic explanations of the Qur’an:
یَكَادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ اَبْصَارَهُمْ ؕ— كُلَّمَاۤ اَضَآءَ لَهُمْ مَّشَوْا فِیْهِ ۙۗ— وَاِذَاۤ اَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قَامُوْا ؕ— وَلَوْ شَآءَ اللّٰهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَاَبْصَارِهِمْ ؕ— اِنَّ اللّٰهَ عَلٰی كُلِّ شَیْءٍ قَدِیْرٌ ۟۠
﴿كُلَّمَآ أَضَآءَ لَهُم﴾ هر وقت که برق در میان این تاریکی‌ها راه آنها را روشن گرداند، ﴿مَّشَوۡاْ فِيهِ﴾ به پیش می‌روند، ﴿وَإِذَآ أَظۡلَمَ عَلَيۡهِمۡ قَامُواْ﴾ و چون تاریک شود، می‌ایستند. پس حالت منافقین چنین است، هنگامی که قرآن و اوامر و نواهی و وعد و وعید آن را می‌شنوند، انگشتان خود را در گوش‌هایشان فرو می‌برند و از امر و نهی قرآن و وعد و وعید آن روی برمی‌تابند؛ زیرا هشدارهای قرآن آنها را می‌ترساند و وعده‌هایش آنها را پریشان می‌نماید. پس آنها تا آنجا که ممکن باشد از آن رویگردانی می‌کنند و همانند فردی که در زیر رگبار باران گرفتار آمده و از صدای رعد و برق ناراحت می‌شود و آن را دوست ندارد و از بیم مرگ انگشتانش را در گوش‌هایش فرو می‌برد، منافقان نیز صدای قرآن و وعده‌ها و هشدارهای آن را دوست ندارند. البته ممکن است فردی که گرفتار رگبار باران و صاعقه و رعد و برق شده است، نجات یابد، اما منافقان نجات پیدا نمی‌کنند، چرا که خداوند از هر سو آنها را احاطه نموده است. پس آنها نمی‌توانند از دست خدا فرار کنند و او را ناتوان و درمانده سازند بلکه خداوند اعمال آنها را ثبت کرده و آنان را به سزای اعمالشان خواهد رساند. و از آنجا که به کری و لالی و کوری معنوی مبتلا هستند و راه‌های ایمان به روی آنها بسته شده است خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمۡعِهِمۡ وَأَبۡصَٰرِهِم﴾ و اگر خدا می‌خواست، چشم‌ها و گوش‌های آنان را از میان می‌برد. در این آیه خداوند آنان را به وسیلۀ برخی از عقوبت‌های دنیوی مورد تهدید قرار می‌دهد تا برحذر باشند و از برخی از شرارت‌ها و نفاق خویش دست بردارند. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ﴾ همانا خداوند بر هر چیزی توانا است. پس هیچ چیزی او را ناتوان نمی‌کند؛ و قدرت الهی چنین است که هرگاه چیزی را بخواهد بدون اینکه کسی بتواند جلوی او را بگیرد یا با او مخالفت کند، آن را انجام می‌دهد. این آیه و امثال آن نظرات «قدریّه» را رد می‌کند که معتقدند کارهایشان در گسترۀ قدرت الهی داخل نیست؛ زیرا کارهایشان در چارچوب این آیه قرار می‌گیرد که می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ﴾ همانا خداوند بر هر چیزی توانا است.
Arabic explanations of the Qur’an:
یٰۤاَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوْا رَبَّكُمُ الَّذِیْ خَلَقَكُمْ وَالَّذِیْنَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُوْنَ ۟ۙ
این دستوری عام و کلی برای همۀ مردم است و آن عبادت و پرستش خدا است که شامل انجام دادن دستورات او و پرهیز از منهیّات وی و تصدیق آنچه که از آن خبر داده است، می‌باشد. بنابراین خداوند آنها را به انجام کاری مأمور نموده که آنان را برای آن آفریده است. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَاخَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ﴾ «و من جن و انسان را نیافریدم مگر برای اینکه مرا عبادت کنند». سپس بر واجب بودن پرستش محض خویش استدلال نموده و می‌فرماید: پروردگارتان شما را از انواع نعمت‌ها برخوردار نمود و شما را هستی بخشید؛ و همو کسانی را که پیش از شما بوده‌اند، آفریده ﴿لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ﴾ احتمال دارد به این معنی باشد که اگر شما تنها خداوند را پرستش کنید از عذاب و ناخشنودی او نجات خواهید یافت؛ زیرا شما اسباب دفع عذاب و ناخشنودی خداوند را فراهم کرده‌اید. و احتمال دارد معنی آیه چنین باشد: اگر خداوند را عبادت کنید از پرهیزگارانی خواهید شد که به پرهیزگاری موصوف‌اند. و هردو معنی درست است و هردو لازم و ملزوم یکدیگرند؛ زیرا هرکس که عبادت را به طور کامل انجام دهد از پرهیزگاران می‌شود و هرکس که از پرهیزگاران باشد از عذاب و ناخشنودی خداوند نجات خواهد یافت.
Arabic explanations of the Qur’an:
الَّذِیْ جَعَلَ لَكُمُ الْاَرْضَ فِرَاشًا وَّالسَّمَآءَ بِنَآءً ۪— وَّاَنْزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَاَخْرَجَ بِهٖ مِنَ الثَّمَرٰتِ رِزْقًا لَّكُمْ ۚ— فَلَا تَجْعَلُوْا لِلّٰهِ اَنْدَادًا وَّاَنْتُمْ تَعْلَمُوْنَ ۟
و نعمت‌های ظاهری و باطنی را به شما ارزانی داشته و زمین را برایتان گسترانده است تا بر آن استقرار یابید و با ساختن خانه، کشاورزی و شخم زدن، رفتن از جایی به جایی و با دیگر اشکال از آن بهره‌مند شوید. و آسمان را برای شما سقفی قرار داد و در آن منافعی مانند خورشید و ماه وستارگان به ودیعه نهاد که بدان نیازمندید. ﴿وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ﴾ «سماء» یعنی هر آنچه که بالای سر شما باشد، بنابراین مفسران گفته‌اند: منظور از آسمان در اینجا ابرها هستند و خداوند از ابرها آب فرو فرستاده است. ﴿فَأَخۡرَجَ بِهِۦ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ﴾ و با آن انواع ثمرات مانند دانه‌ها و میوۀ خرما و دیگر میوه‌ها و کشتزارها و غیره را بیرون آورده است. ﴿رِزۡقٗا لَّكُمۡ﴾ تا روزی‌تان باشد و زندگی به سر کنید و تفریح نمایید. ﴿فَلَا تَجۡعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادٗا﴾ پس، از میان آفریدگان همانند و همتایانی برای خداوند قرار ندهید به گونه‌ای که آنها را مانند خدا پرستش کنید و همان‌گونه که خداوند را دوست دارید آنها را دوست بدارید، در صورتی که آنها نیز مانند شما آفریدگانی هستند که به آنها روزی داده ‌شده و کارهایشان از سوی خدا اداره می‌شود و به اندازۀ ذره‌ای در زمین و آسمان اختیاری ندارند، و فایده و ضرری به شما نمی‌رسانند. ﴿وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ﴾ و شما می‌دانید که خداوند شریک و همانندی ندارد، نه در آفریدن و نه در روزی دادن و تدبیر امور، و نه در الوهیت و ربوبیت. پس با اینکه شما این را می‌دانید چگونه همراه با خداوند معبودهای دیگری را پرستش می‌کنید؟ این چیزی عجیب و بدترین نوعِ بی‌خردی است. این آیه از عبادت غیر خدا نهی به‌عمل می‌آورد و بر وجوب عبادت و پرستش خدا و باطل بودن عبادت غیر او دلیل ارائه داده و به بیان توحید ربوبیت می‌پردازد که متضمن یگانگی او در آفریدن و روزی دادن و تدبیر امور است؛ پس چون همه اقرار می‌کنند که خداوند در این امور شریکی ندارد، نیز باید اقرار کنند که خداوند در عبادت هم شریکی ندارد. و این روشن‌ترین دلیل عقلی بر وحدانیت و یگانگی باری تعالی و باطل بودن شرک است.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِنْ كُنْتُمْ فِیْ رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلٰی عَبْدِنَا فَاْتُوْا بِسُوْرَةٍ مِّنْ مِّثْلِهٖ ۪— وَادْعُوْا شُهَدَآءَكُمْ مِّنْ دُوْنِ اللّٰهِ اِنْ كُنْتُمْ صٰدِقِیْنَ ۟
این دلیلی عقلی است بر راستگو بودن پیامبر صلی الله علیه وسلم و درست بودن آنچه که آورده است. ﴿وَإِن كُنتُم﴾ و شما ای مخالفان پیامبر که دعوت او را رد می‌کنید و گمان می‌برید او دروغ می‌گوید! اگر در مورد آنچه ما بر بندۀ خود نازل کرده‌ایم دچار شک و تردید هستید که حق است یا نه؟ بدانید که او نیز مانند شما انسان است و در میان شما بزرگ شده و از همان دوران کودکی او را می‌شناسید، او نه می‌تواند بنویسد و نه خواندن و نوشتن بلد است و اکنون کتابی برای شما آورده و می‌گوید از جانب خدا است، اما شما می‌گویید این کتاب ساخته و پرداختۀ خود او است. پس اگر همان طور است که شما می‌گویید، سوره‌ای مانند آن بسازید و از کسانی که دستتان به آنها می‌رسد کمک بگیرید. این برای شما کار آسانی است به ویژه که اهل فصاحت و بیان هستید و دشمنی‌تان با پیامبر بس بزرگ است. پس اگر سوره‌ای مانند آن آوردید، آن کتاب همان طور است که شما گمان می‌برید؛ و اگر سوره‌ای مانند آن نیاوردید و از انجام این کار درماندید پس این دلیل روشن و آشکاری بر راستگو بودن او و راست بودن آنچه که آورده است، می‌باشد؛ و شما باید از او پیروی کنید و از آتشی که افروزینۀ آن انسان و سنگ است، خود را دور بدارید. این آتش مانند آتش دنیا نیست که با هیزم افروخته ‌شود، این آتش برای کافران و منکران خدا و پیامبرانش آماده شده است. پس، از کفر ورزیدن به پیامبر ـ‌که پیامبر بودنش برای‌تان روشن شده است- بپرهیزید. این آیه و امثال آن را آیۀ «تحدّ‌ی» و «به مبارزه طلبیدن» می‌نامند؛ یعنی ناتوان کردن مخلوق از اینکه همانندی برای قرآن بیاورد و با آن مخالفت و مبارزه کند. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿قُل لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰٓ أَن يَأۡتُواْ بِمِثۡلِ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا يَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ وَلَوۡ كَانَ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٖ ظَهِيرٗا﴾ [ای پیامبر!] بگو: «اگر انسان‌ها و جن جمع شوند که مانند این قرآن را بسازند، نمی‌توانند همانند آن را بسازند، گرچه بعضی پشتیبان بعضی دیگر باشند.» چگونه سخن مخلوق خاکی مانند سخن پروردگار جهانیان است؟ و چگونه موجود نیازمندی که از هر نظر ناقص است و کمبود دارد، می‌تواند سخنی بیاورد که مانند سخن ذات مقدس خدا کامل باشد؛ خدایی که دارای کمال مطلق است و از هرجهت بی‌نیاز است؟ این نه ممکن است و نه در توان انسان می‌باشد، وهر کس که کمترین شناختی نسبت به انواع کلام و گفتارها داشته باشد و این قرآن را با گفتار بلیغان وفصیحان بسنجد، تفاوت آشکار آن و دیگر سخن‌ها را به وضوح مشاهده خواهد کرد. آیۀ ﴿وَإِن كُنتُمۡ فِي رَيۡبٖ﴾ بیانگر آن است کسی که در شک و حیرت به‌سر می‌برد و هنوز حق را از گمراهی تشخیص نداده است، به شرطی که صادقانه در پی حق باشد و حق برایش روشن شود امید هدایتش می‌رود. اما انسان مخالف و کینه‌توزی که حق را می‌شناسد و آن را رها می‌کند راه بازگشتی ندارد؛ زیرا او حق را از روی عناد و لجاجت رها کرده است، نه به سبب جهل و نادانی، پس هیچ راه بازگشتی برای وی وجود ندارد. و همچنین فردی که دچار شک و تردید است اما صادقانه در پی کشف حقایق نیست بلکه از حق رویگردان است و برای رسیدن به آن تلاش نمی‌کند، غالباً چنین کسی موفق به یافتن حق نمی‌شود. نیز در این آیات، پروردگار ـ جلّ جلاله ـ صفت عبودیت را برای رسول گرامی اسلام ذکر می‌کند؛ و این بیانگر آن است که بزرگ‌ترین صفت او انجام بندگی است؛ صفتی که هیچ فردی از گذشتگان و آیندگان در این امر به پای او نمی‌رسند. در مقام «اسراء» نیز خداوند او را به عبودیت توصیف نموده و می‌فرماید: ﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِيٓ أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ لَيۡلٗا﴾ «پاک و منزه است خداوندی که شب هنگام بنده‌اش را برد». و در مقام نازل کردن قرآن بر او می‌فرماید: ﴿تَبَارَكَ ٱلَّذِي نَزَّلَ ٱلۡفُرۡقَانَ عَلَىٰ عَبۡدِهِۦ﴾ «بزرگوار و والا مقام است ذاتی که فرقان را بر بنده‌اش نازل کرد». آیۀ ﴿أُعِدَّتۡ لِلۡكَٰفِرِينَ﴾ و آیات مشابه آن، بیانگر صحت مذهب اهل سنت و جماعت می‌باشند که معتقدند بهشت و جهنم در حال حاضر موجود می‌باشند (برخلاف معتزله). نیز این آیات بیانگر آنند که یکتاپرستان برای همیشه در جهنم باقی نخواهند ماند گرچه مرتکب بعضی از گناهان کبیره شده باشند؛ زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿أُعِدَّتۡ لِلۡكَٰفِرِينَ﴾ برای کافران آماده شده است. پس اگر گناهکارانِ یکتاپرست برای همیشه در آن باقی می‌ماندند، جهنم تنها برای کافران آماده نمی‌شد. (بر خلاف خوارج و معتزله که خلاف این مطلب‌را باوردارند). همچنین این آیات بیانگر آنند که انسان به‌وسیلۀ فراهم نمودن اسباب عذاب، مستحق آن می‌گردد، و اسباب عذاب، کفر و عصیان است.
Arabic explanations of the Qur’an:
فَاِنْ لَّمْ تَفْعَلُوْا وَلَنْ تَفْعَلُوْا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِیْ وَقُوْدُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ ۖۚ— اُعِدَّتْ لِلْكٰفِرِیْنَ ۟
این دلیلی عقلی است بر راستگو بودن پیامبر صلی الله علیه وسلم و درست بودن آنچه که آورده است. ﴿وَإِن كُنتُم﴾ و شما ای مخالفان پیامبر که دعوت او را رد می‌کنید و گمان می‌برید او دروغ می‌گوید! اگر در مورد آنچه ما بر بندۀ خود نازل کرده‌ایم دچار شک و تردید هستید که حق است یا نه؟ بدانید که او نیز مانند شما انسان است و در میان شما بزرگ شده و از همان دوران کودکی او را می‌شناسید، او نه می‌تواند بنویسد و نه خواندن و نوشتن بلد است و اکنون کتابی برای شما آورده و می‌گوید از جانب خدا است، اما شما می‌گویید این کتاب ساخته و پرداختۀ خود او است. پس اگر همان طور است که شما می‌گویید، سوره‌ای مانند آن بسازید و از کسانی که دستتان به آنها می‌رسد کمک بگیرید. این برای شما کار آسانی است به ویژه که اهل فصاحت و بیان هستید و دشمنی‌تان با پیامبر بس بزرگ است. پس اگر سوره‌ای مانند آن آوردید، آن کتاب همان طور است که شما گمان می‌برید؛ و اگر سوره‌ای مانند آن نیاوردید و از انجام این کار درماندید پس این دلیل روشن و آشکاری بر راستگو بودن او و راست بودن آنچه که آورده است، می‌باشد؛ و شما باید از او پیروی کنید و از آتشی که افروزینۀ آن انسان و سنگ است، خود را دور بدارید. این آتش مانند آتش دنیا نیست که با هیزم افروخته ‌شود، این آتش برای کافران و منکران خدا و پیامبرانش آماده شده است. پس، از کفر ورزیدن به پیامبر ـ‌که پیامبر بودنش برای‌تان روشن شده است- بپرهیزید. این آیه و امثال آن را آیۀ «تحدّ‌ی» و «به مبارزه طلبیدن» می‌نامند؛ یعنی ناتوان کردن مخلوق از اینکه همانندی برای قرآن بیاورد و با آن مخالفت و مبارزه کند. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿قُل لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰٓ أَن يَأۡتُواْ بِمِثۡلِ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا يَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ وَلَوۡ كَانَ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٖ ظَهِيرٗا﴾ [ای پیامبر!] بگو: «اگر انسان‌ها و جن جمع شوند که مانند این قرآن را بسازند، نمی‌توانند همانند آن را بسازند، گرچه بعضی پشتیبان بعضی دیگر باشند.» چگونه سخن مخلوق خاکی مانند سخن پروردگار جهانیان است؟ و چگونه موجود نیازمندی که از هر نظر ناقص است و کمبود دارد، می‌تواند سخنی بیاورد که مانند سخن ذات مقدس خدا کامل باشد؛ خدایی که دارای کمال مطلق است و از هرجهت بی‌نیاز است؟ این نه ممکن است و نه در توان انسان می‌باشد، وهر کس که کمترین شناختی نسبت به انواع کلام و گفتارها داشته باشد و این قرآن را با گفتار بلیغان وفصیحان بسنجد، تفاوت آشکار آن و دیگر سخن‌ها را به وضوح مشاهده خواهد کرد. آیۀ ﴿وَإِن كُنتُمۡ فِي رَيۡبٖ﴾ بیانگر آن است کسی که در شک و حیرت به‌سر می‌برد و هنوز حق را از گمراهی تشخیص نداده است، به شرطی که صادقانه در پی حق باشد و حق برایش روشن شود امید هدایتش می‌رود. اما انسان مخالف و کینه‌توزی که حق را می‌شناسد و آن را رها می‌کند راه بازگشتی ندارد؛ زیرا او حق را از روی عناد و لجاجت رها کرده است، نه به سبب جهل و نادانی، پس هیچ راه بازگشتی برای وی وجود ندارد. و همچنین فردی که دچار شک و تردید است اما صادقانه در پی کشف حقایق نیست بلکه از حق رویگردان است و برای رسیدن به آن تلاش نمی‌کند، غالباً چنین کسی موفق به یافتن حق نمی‌شود. نیز در این آیات، پروردگار ـ جلّ جلاله ـ صفت عبودیت را برای رسول گرامی اسلام ذکر می‌کند؛ و این بیانگر آن است که بزرگ‌ترین صفت او انجام بندگی است؛ صفتی که هیچ فردی از گذشتگان و آیندگان در این امر به پای او نمی‌رسند. در مقام «اسراء» نیز خداوند او را به عبودیت توصیف نموده و می‌فرماید: ﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِيٓ أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ لَيۡلٗا﴾ «پاک و منزه است خداوندی که شب هنگام بنده‌اش را برد». و در مقام نازل کردن قرآن بر او می‌فرماید: ﴿تَبَارَكَ ٱلَّذِي نَزَّلَ ٱلۡفُرۡقَانَ عَلَىٰ عَبۡدِهِۦ﴾ «بزرگوار و والا مقام است ذاتی که فرقان را بر بنده‌اش نازل کرد». آیۀ ﴿أُعِدَّتۡ لِلۡكَٰفِرِينَ﴾ و آیات مشابه آن، بیانگر صحت مذهب اهل سنت و جماعت می‌باشند که معتقدند بهشت و جهنم در حال حاضر موجود می‌باشند (برخلاف معتزله). نیز این آیات بیانگر آنند که یکتاپرستان برای همیشه در جهنم باقی نخواهند ماند گرچه مرتکب بعضی از گناهان کبیره شده باشند؛ زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿أُعِدَّتۡ لِلۡكَٰفِرِينَ﴾ برای کافران آماده شده است. پس اگر گناهکارانِ یکتاپرست برای همیشه در آن باقی می‌ماندند، جهنم تنها برای کافران آماده نمی‌شد. (بر خلاف خوارج و معتزله که خلاف این مطلب‌را باوردارند). همچنین این آیات بیانگر آنند که انسان به‌وسیلۀ فراهم نمودن اسباب عذاب، مستحق آن می‌گردد، و اسباب عذاب، کفر و عصیان است.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَبَشِّرِ الَّذِیْنَ اٰمَنُوْا وَعَمِلُوا الصّٰلِحٰتِ اَنَّ لَهُمْ جَنّٰتٍ تَجْرِیْ مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهٰرُ ؕ— كُلَّمَا رُزِقُوْا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِّزْقًا ۙ— قَالُوْا هٰذَا الَّذِیْ رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَاُتُوْا بِهٖ مُتَشَابِهًا ؕ— وَلَهُمْ فِیْهَاۤ اَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَّهُمْ فِیْهَا خٰلِدُوْنَ ۟
وقتی سزای کافران را بیان کرد به بیان پاداش مؤمنان و کسانی پرداخت که اعمال و کردار شایسته انجام می‌دهند؛ زیرا شیوۀ الهی در کتابش چنین است، به این توضیح که در کنار تشویق، بیم می‌دهد تا بنده در حالت خوف و رجا به‌سر برد. بنابراین می‌فرماید: ﴿وَبَشِّرِ﴾ ای پیامبر! و ای کسی که در جای پیامبر قرار داری [و به دین الله دعوت می‌دهی]! مژده بده ﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾ کسانی را که از صمیم قلب ایمان آورده‌اند، ﴿وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾ و با اعضا و جوارح خود، کردار نیکو انجام داده و صداقت ایمان‌شان را با اعمال نیک خود به اثبات رسانده‌اند. اعمال و کردار را از آن جهت به «صالح» توصیف نموده که با آن احوال بنده و امور دین و دنیایش اصلاح می‌شود و به‌وسیلۀ اعمال صالح، فساد و تباهی از او دور شده و در زمرۀ صالحان قرار می‌گیرد؛ صالحانی که برای همنشینی با خداوند در بهشت صلاحیت و شایستگی دارند. پس ای پیامبر! آنها را مژده بده ﴿أَنَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ﴾ باغ‌هایی برای آنان است که درختان عجیب و میوه‌های دلپذیر و سایه‌های طولانی و شاخه و بوته‌های متنوعی را در بر دارد؛ بهشتی که هر کس به آن وارد شود به راحتی در آن به‌سر می‌برد و متنعم می‌گردد. ﴿تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰر﴾ رودهای آب و شیر و عسل و شراب در زیر درختان آن روان است و اهل بهشت آن را هرگونه که بخواهند و به هر سو که بخواهند، جاری می‌گردانند و به‌وسیلۀ آن درختان و باغ‌های بهشتی آبیاری شده و میوه‌های گوناگونی می‌دهند. ﴿كُلَّمَا رُزِقُواْ مِنۡهَا مِن ثَمَرَةٖ رِّزۡقٗا قَالُواْ هَٰذَا ٱلَّذِي رُزِقۡنَا مِن قَبۡلُ﴾ میوه‌های بهشتی همه در زیبایی و طعم همسان‌اند و در میان آن میوۀ مخصوصی وجود ندارد؛ و اهل بهشت همواره در ناز و نعمت به‌سر می‌برند. پس آنها همواره با خوردن آن میوه‌ها لذت می‌برند. ﴿وَأُتُواْ بِهِۦ مُتَشَٰبِهٗا﴾ عده‌ای می‌گویند: میوه‌های بهشت تشابه اسمی دارند، اما در مزّه با یکدیگر فرق می‌کنند. گروهی نیز می‌گویند: در رنگ با یکدیگر متشابه هستند اما در اسم فرق می‌کنند. برخی نیز بر این باورند که: در زیبایی و لذت تشابه دارند. شاید این بهترین قول باشد. به دنبال ذکر مسکن و غذا و نوشیدنی و میوه‌های اهل بهشت، از همسران آنها نیز سخن به میان آورد و آنهارا در یک تعریف مختصر و کامل چنین توصیف نمود: ﴿وَلَهُمۡ فِيهَآ أَزۡوَٰجٞ مُّطَهَّرَةٞ﴾ نگفت از ‌فلان عیب پاک‌اند، تا شامل انواع پاکی‌ها گردد. پس آنان در اخلاق و اندام و زبان هیچ عیبی ندارند؛ چشم‌هایشان پاک است و اخلاقشان نیکو است، آنها دوشیزگانی هستند که با اخلاق زیبا و همسرداری زیبا و ادب در کردار و گفتار، و پاک بودن از حیض و نفاس و منی و ادرار و مدفوع و آب بینی و بوی دهان و بوی بد، برای همسران‌شان دوست داشتنی می‌باشند و نیز در اندام و جسم خود کمال زیبایی را دارند و در آنها عیبی وجود ندارد و اخلاق‌شان نیز بسیار نیکو است. آنها همسرانی خوب و زیبا هستند؛ خوش‌زبان و خوش‌سخن‌اند و چشم‌ها و نگاه‌شان فقط بر شوهران‌شان دوخته شده است و زبان‌شان را از هر سخن زشتی منع می‌نمایند. پس در این آیۀ کریمه از مژده دهنده و مژده داده شونده و چیزی که بدان مژده داده شده و نیز از اسباب و عوامل رسیدن به این خیر و نیکی سخن به میان آمده است. مژده ‌دهنده پیامبر صلی الله علیه وسلم و آن دسته از افراد امت ایشان هستند که جانشین ایشان می‌گردند [و مانند ایشان به دین الله دعوت می‌دهند]. مژده داده شدگان نیز مؤمنانی هستند که کردار نیکو انجام می‌دهند؛ و آنچه بدان مژده داده شده‌اند، باغ‌هایی است که توصیف آن گذشت. و سببی که انسان را به این فلاح ونجاح می‌رساند، ایمان وعمل صالح است. پس برای رسیدن به این مژده جز متصف بودن به «ایمان» و «عمل صالح» راهی وجود ندارد، و این بزرگ‌ترین مژده‌ای است که برترین انسان و مخلوق آن را داده است؛ مژدۀ بزرگی که با فراهم آورده شدن بهترین اسباب و مقدمات [از سوی انسان]، شامل حال او می‌شود. همچنین در این آیه اشاره شده است که تشویق کردن مؤمنان برای انجام دادن اعمال صالح و بیان پاداش و ثمرات آن مستحب است؛ زیرا انجام اعمال با این تشویق‌ها آسان‌تر می‌شود. و بزرگ‌ترین مژده بر‌ای انسان توفیق یافتن او برای ایمان آوردن و انجام عمل صالح است. پس این نخستین مژده و اساس هر مژده‌ای است. دومین مژده نیز مژده‌ای است که مؤمنان به هنگام مرگ دریافت می‌دارند و به دنبال آن به نعمت پایدار و جاودان خواهند رسید. از خداوند متعال می‌طلبیم که ما را نیز با آنان محشور بگرداند.
Arabic explanations of the Qur’an:
اِنَّ اللّٰهَ لَا یَسْتَحْیٖۤ اَنْ یَّضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوْضَةً فَمَا فَوْقَهَا ؕ— فَاَمَّا الَّذِیْنَ اٰمَنُوْا فَیَعْلَمُوْنَ اَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَّبِّهِمْ ۚ— وَاَمَّا الَّذِیْنَ كَفَرُوْا فَیَقُوْلُوْنَ مَاذَاۤ اَرَادَ اللّٰهُ بِهٰذَا مَثَلًا ۘ— یُضِلُّ بِهٖ كَثِیْرًا وَّیَهْدِیْ بِهٖ كَثِیْرًا ؕ— وَمَا یُضِلُّ بِهٖۤ اِلَّا الْفٰسِقِیْنَ ۟ۙ
خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَسۡتَحۡيِۦٓ أَن يَضۡرِبَ مَثَلٗا مَا﴾ همانا خداوند از آوردن هر مثالی که باشد، شرم نمی‌کند. ﴿بَعُوضَةٗ فَمَا فَوۡقَهَا﴾ خواه اين مثال پشه باشد یا کوچک‌تر از آن؛ زیرا مثال‌ها مشتمل بر حکمت بوده و روشنی بخشِ حق هستند وخداوند از تبیین حق شرم ندارد. گویا آوردن این مثال، پاسخی است به کسی که مثال زدن به چیزهای حقیر را زشت می‌داند و به خاطر این کار بر خداوند اعتراض می‌کند. اما این جای اعتراض نیست، بلکه خداوند اینگونه بندگانش را می‌آموزد و آنها را مشمول رحمت و عنایت خود قرار می‌دهد، پس لازم است اوامرش پذیرفته شده و شکر او به جا آورده شود. بنابراین می‌فرماید: ﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فَيَعۡلَمُونَ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّهِمۡ﴾ پس کسانی که ایمان آورده‌اند، آن را درک کرده و با دیدۀ تامل و اندیشه بدان می‌نگرند، بنابراین اگر محتوای آن را به‌طور مشروح و مفصل بدانند علم و ایمان‌شان افزوده می‌گردد. واگر از آن نیز سر در نیاورند، می‌دانند که آن حق است و مضمون و محتوایش نیز حق می‌باشد، هر چند که حق برای آنان در آن مثال پوشیده باشد، چون آنها می‌دانند که خداوند بیهوده آن مثال را نزده است بلکه به خاطر حکمت بالغ خویش آن را ذکر کرده است. ﴿وَأَمَّا ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فَيَقُولُونَ مَاذَآ أَرَادَ ٱللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلٗاۘ﴾ و اما کسانی که کفر ورزیده‌اند، اعتراض نموده وحیران می‌شوند، بنابراین بر کفر خود می‌افزایند، همان طور که مؤمنان بر ایمان خود می‌افزایند. بنابراین فرمود: ﴿يُضِلُّ بِهِۦ كَثِيرٗا وَيَهۡدِي بِهِۦ كَثِيرٗا﴾ پس این است حال مؤمنان و کافران به هنگام نازل شدن آیات قرآن. خداوند متعال می‌فرماید: (وَإِذَا مَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ فَمِنۡهُم مَّن يَقُولُ أَيُّكُمۡ زَادَتۡهُ هَٰذِهِۦٓ إِيمَٰنٗاۚ فَأَمَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فَزَادَتۡهُمۡ إِيمَٰنٗا وَهُمۡ يَسۡتَبۡشِرُونَ﴾ ٤٢١ ﴿وَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ فَزَادَتۡهُمۡ رِجۡسًا إِلَىٰ رِجۡسِهِمۡ وَمَاتُواْ وَهُمۡ كَٰفِرُونَ﴾ «و هنگامی که سوره‌ای نازل شود دسته‌ای از آنها می‌گویند: «این سوره ایمان کدام یک از شما را افزوده است؟» اما کسانی که ایمان آورده‌اند، ایمان‌شان افزوده می‌گردد و آنها خوشحال می‌شوند، و اما کسانی که در دل‌هایشان بیماری هست، پلیدی به پلیدی گذشته‌شان افزوده می‌شود و می‌میرند، در حالی که کافرند». پس هیچ نعمتی بزرگ‌تر از نزول آیات قرآن نیست. اما با این وجود، آیات قرآن برای گروهی سبب سختی و حیرت و گمراهی است و موجب افزایش بدی‌های‌شان می‌شود و برای گروهی سبب بخشش و رحمت است و به افزایش خوبی‌های‌شان می‌انجامد. پس پاک است خداوندی که بندگانش را گوناگون آفریده و تنها او است که هدایت می‌کند و گمراه می‌سازد. سپس خداوند حکمت و عدل خویش را در گمراه کردن کسانی که گمراه می‌شوند، بیان کرده و می‌فرماید: ﴿وَمَا يُضِلُّ بِهِۦٓ إِلَّا ٱلۡفَٰسِقِينَ﴾ «و جز فاسقان با آن گمراه نمی‌شوند»؛ یعنی کسانی که از طاعت خداوندی بیرون رفته و با پیامبران خدا عناد و مخالفت می‌ورزند و «فسق» تبدیل به صفت آنها گردیده است و نمی‌خواهند آن را عوض کنند. پس حکمت الهی اقتضا می‌نماید تا آنها را گمراه سازد؛ زیرا شایستۀ هدایت نیستند، همان‌طور که فضل وحکمت او اقتضا نموده است تا کسانی را که به ایمان متصف هستند و با کردارهای نیکو خود را آراسته‌اند، هدایت نماید. فسق بر دو نوع است: یک نوع انسان را از دین و دایرۀ ایمان خارج می‌کند، مانند فسقی که در این آیه و امثال آن ذکر شده است. نوع دوم فسقی است که انسان را از ایمان بیرون نمی‌کند همان طور که در فرمودۀ الهی آمده است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن جَآءَكُمۡ فَاسِقُۢ بِنَبَإٖ فَتَبَيَّنُوٓاْ﴾ «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر فاسقی پیش شما خبری آورد، تحقیق نمایید».
Arabic explanations of the Qur’an:
الَّذِیْنَ یَنْقُضُوْنَ عَهْدَ اللّٰهِ مِنْ بَعْدِ مِیْثَاقِهٖ ۪— وَیَقْطَعُوْنَ مَاۤ اَمَرَ اللّٰهُ بِهٖۤ اَنْ یُّوْصَلَ وَیُفْسِدُوْنَ فِی الْاَرْضِ ؕ— اُولٰٓىِٕكَ هُمُ الْخٰسِرُوْنَ ۟
سپس فاسقان را توصیف کرده و می‌فرماید: ﴿ٱلَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهۡدَ ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مِيثَٰقِهِۦ﴾ «آن کسانی که عهد خداوند را بعد از بستن آن می‌شکنند». این آیه هم شامل پیمان‌ میان آنان و خداست و هم شامل پیمانی که با یکدیگر منعقد می‌کنند. پیمان‌های مستحکم و مؤکدی که با خدا و خلق خدا منعقد می‌نمایند اما بی‌مبالات از کنار آنها می‌گذرند، آنها را نقض نموده و دستورات خداوند را ترک ‌کرده و منهیاتش را مرتکب ‌شده و پیمان‌هایی را که با مردم بسته‌اند، نقض می‌کنند. ﴿وَيَقۡطَعُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن يُوصَلَ﴾ و آنچه را خداوند دستور داده است از هم گسیخته نشود، می‌گسلند. و این شامل چیزهای زیادی می‌شود. خداوند به ما دستور داده است که به‌وسیلۀ ایمان و بندگی، رابطۀ خود را با او مستحکم سازیم؛ و با ایمان آوردن به پیامبر و دوست داشتن و تکریم وی و انجام دستورات و فرامینش، رابطۀ خویش را با ایشان نیز مستحکم نماییم؛ و خداوند به ما دستور داده است با به‌جا آوردن حقوق پدر و مادر و خویشاوندان و یاران و سایر مردم پیوند خود را با آنان محکم نگه داریم. مؤمنان این وظایف را عملی نموده و آن را به‌طور کامل بجا می‌آوردند، ولی فاسقان آن را از هم گسیخته و پشت سر انداختند و به فسق و فجور روی آورده و روابط خویشاوندی را قطع نموده و مرتکب گناه می‌شوند. و این از مصادیق فساد و تباهی در زمین است. پس ﴿أُوْلَٰٓئِكَ﴾ کسانی که این طور باشند، ﴿هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ﴾ در دنیا و آخرت زیان ‌دیدگان‌اند. منحصر‌‎ا آنها را زیانمند معرفی کرده است، زیرا زیان آنها عام بوده و در تمامی حالات خود زیان‌مندند و هیچ نوع سودی نمی‌برند؛ زیرا شرط پذیرفته‌شدن هر عمل صالحی داشتن ایمان است. پس هرکس ایمان نداشته باشد عملش پذیرفته نمی‌شود و انگار عملی ندارد. و این زیان، زیان کفر است. اما خسران و زیانی که گاه در قالب کفر، گاه در قالب انجام گناه و معصیت و گاه در قالب کوتاهی در انجام مستحب نمود پیدا می‌کند، در این فرمودۀ الهی بیان شده است: ﴿إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَفِي خُسۡرٍ﴾ [العصر: 2] «انسانها همه زيانمندند» چنین خسران و زیانی عام است و شامل هر مخلوقی می‌باشد، به جز کسی که ایمان داشته و عمل صالح انجام دهد و دیگران را به حق و صبر و شکیبایی توصیه نماید. و زیان حقیقی همانا از دست دادن عمل صالحی است که بندۀ حقیقی در صدد به‌دست آوردن آن است.
Arabic explanations of the Qur’an:
كَیْفَ تَكْفُرُوْنَ بِاللّٰهِ وَكُنْتُمْ اَمْوَاتًا فَاَحْیَاكُمْ ۚ— ثُمَّ یُمِیْتُكُمْ ثُمَّ یُحْیِیْكُمْ ثُمَّ اِلَیْهِ تُرْجَعُوْنَ ۟
این استفهام به معنی تعجب و توبیخ و انکار است؛ یعنی چگونه شما به خداوند کفر می‌ورزید؟ خداوندی که شما را از عدم آفرید و از انواع نعمت‌ها برخوردارتان کرد؛ سپس به هنگام پایان یافتن اجلتان شما را می‌میراند و در قبر مجازاتتان می‌کند، آنگاه در روز رستاخیز و حشر شما را زنده می‌گرداند؛ سپس به سوی او بازگردانده می‌شوید و جزای کامل را به شما می‌دهد. بنابراین شما در حیطۀ تصرف و تدبیر و احسان و اوامر او قرار دارید و سپس شما را به مجازات اعمالتان خواهد رساند. پس آیا شایسته است که به او کفر ورزید؟! و آیا این جز جهل و بی‌خردی چیز دیگری است؟ بلکه شایسته است از او بترسید و شکر او را به جا آورید و به او ایمان داشته باشید و از عذابش بترسید و به پاداشش امیدوار باشید.
Arabic explanations of the Qur’an:
هُوَ الَّذِیْ خَلَقَ لَكُمْ مَّا فِی الْاَرْضِ جَمِیْعًا ۗ— ثُمَّ اسْتَوٰۤی اِلَی السَّمَآءِ فَسَوّٰىهُنَّ سَبْعَ سَمٰوٰتٍ ؕ— وَهُوَ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیْمٌ ۟۠
﴿هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا﴾ از آنجا که خدا نسبت به شما مهربان است همۀ آنچه را که در زمین است، برایتان آفرید تا از آن بهره‌مند شوید و از آن پند بگیرید. و این دلیلی است بر این که اصل در اشیاء مباح و پاک بودن آنها است؛ چون در این آیه به عنوان منت و احسان خدا از آنها نام برده شده است. و نیز چیزهای ناپاک خارج می‌شوند؛ زیرا حرمت آنها از مفهوم آیه و بیان مقصد آن فهمیده می‌شود. نیز از این آیه می‌فهمیم که خداوند تمامی اشیاء را به‌خاطر استفادۀ ما آفریده است، پس هر چیزی که ضرر داشته باشد از این اصل کلی خارج است. و از کمال نعمت خداوند این است که به خاطر پاک بودن ما، ما را از چیزهای زشت و بد بازداشته است. ﴿ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ فَسَوَّىٰهُنَّ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖۚ وَهُوَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٞ﴾ ﴿ٱسۡتَوَىٰٓ﴾ در قرآن به سه معنی به‌کار رفته است؛ گاهی متعدی است اما نه به‌وسیلۀ حرف جر، پس آن‌گاه به معنی کمال خواهد بود، همان‌گونه که در قول خداوند در مورد موسی آمده است: ﴿وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُۥوَٱسۡتَوَىٰٓ﴾ [قصص: 14] «و هنگامی که به حالت رشد و کمال خویش رسید»، و گاهی به معنی بلندی وارتفاع است و آن زمانی است که به‌وسیلۀ «علی» متعدی شود، مانند ﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ﴾ [طه: 5] «خداوند بر عرش بلند و مرتفع گردید»، ﴿لِتَسۡتَوُۥاْ عَلَىٰ ظُهُورِهِۦ﴾ [زخرف: 13] «تا بر پشت آن مرتفع شوید». و گاهی به معنی «قصد» می‌آید و آن زمانی است که به‌وسیلۀ «الی» متعدی شود. همان‌گونه که در آیۀ ﴿ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ﴾ آمده است؛ یعنی خداوند وقتی زمین را آفرید قصد آفرینش آسمان‌ها را نمود وآن را هفت آسمان آفرید و محکم گرداند ﴿وَهُوَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيم﴾ و او به هرچیزی دانا است. ﴿يَعۡلَمُ مَا يَلِجُ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَايَخۡرُجُ مِنۡهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ وَمَا يَعۡرُجُ ﭶ ﴾ پس او به آنچه در زمین فرو می‌رود و به آنچه که از زمین بیرون می‌آید و به آنچه که از آسمان پایین می‌آید و یا به آن بالا می‌رود، دانا می‌باشد. ﴿يَعۡلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعۡلِنُونَ﴾ می‌داند آنچه را پنهان می‌کنید و آنچه را که آشکار می‌نمایید؛ و به اسرار و نهان‌ها آگاه است. خداوند در بسیاری جاها بین آفرینش مخلوقات و اثبات علم خود مقارنه ایجاد می‌کند، همان‌گونه که در این آیه آمده است: ﴿أَلَا يَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِيفُ ٱلۡخَبِيرُ﴾ آیا کسی که آفریده است، نمی‌داند، در حالی که او باریک‌بین آگاه است؟ زیرا آفرینش مخلوقات از جانب خدا روشن‌ترین دلیل بر علم و حکمت و قدرت او می‌باشد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلٰٓىِٕكَةِ اِنِّیْ جَاعِلٌ فِی الْاَرْضِ خَلِیْفَةً ؕ— قَالُوْۤا اَتَجْعَلُ فِیْهَا مَنْ یُّفْسِدُ فِیْهَا وَیَسْفِكُ الدِّمَآءَ ۚ— وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ؕ— قَالَ اِنِّیْۤ اَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُوْنَ ۟
﴿وَإِذۡ قَالَ رَبُّكَ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٞ فِي ٱلۡأَرۡضِ خَلِيفَةٗ﴾ این شروع آفرینش آدم علیه السلام -ابوالبشر- و بیان فضیلت و بزرگواری او می‌باشد. آنگاه که خداوند متعال اراده آفرینش آدم را نمود، ملائکه را از این کار آگاه کرد و به آنان گفت: می‌خواهم او را در زمین جانشین قرار ‌دهم. فرشتگان گفتند: ﴿أَتَجۡعَلُ فِيهَا مَن يُفۡسِدُ فِيهَا﴾ آیا در زمین کسی را قرار می‌دهی که با ارتکاب گناه و معاصی، زمین را به تباهی می‌کشد و در آن فساد می‌کند؟! ﴿وَيَسۡفِكُ ٱلدِّمَآءَ﴾ وخون‌ها را می‌ریزد؟ این ذکر خاص بعد از عام است؛ و منظور، بیانِ شدتِ فساد قتل است. آنها گمان می‌کردند کسی که در زمین به عنوان جانشین قرار داده می‌شود، به زودی این کارها از او سر می‌زند، پس خداوند را از این کارها پاک دانستند و او را تعظیم نموده وبه او خبر دادند که آنها عبادت وی را به دور از هر گونه فساد انجام می‌دهند. بنابراین فرمودند: ﴿وَنَحۡنُ نُسَبِّحُ بِحَمۡدِكَ﴾ حال آنکه ما آن چنانکه شایستۀ مقام کبریای شماست، تسبیح وتنزیه شما را به جای می‌آوریم و شما را از آنچه که شایسته‌ات نیست، مبرّا می‌دانیم. ﴿وَنُقَدِّسُ لَكَ﴾ احتمال دارد که معنی‌اش این گونه باشد: ما تو را پاک می‌دانیم و پاکی‌ات را بیان می‌کنیم. در این صورت «لام»، مفید تخصیص و اخلاص است. و احتمال دارد معنی‌اش این گونه باشد: ما وجود خود را برایت پاکیزه می‌داریم؛ یعنی آن را با اخلاق زیبا از قبیل محبت و ترس و تعظیم الله پاکیزه می‌کنیم و از اخلاق زشت پاک می‌داریم. خداوند متعال به فرشتگان گفت: ﴿إِنِّيٓ أَعۡلَمُ﴾ من در مورد این جانشین حقایقی را می‌دانم، ﴿مَا لَا تَعۡلَمُونَ﴾ که شما نمی‌دانید؛ زیرا سخن‌تان بر مبنای گمان است؛ و من امور ظاهر و باطن را می‌دانم؛ و می‌دانم که خیر و خوبی حاصل از آفرینش این جانشین، به مراتب از بدی و شری که در آن است، بیشتر می‌باشد. علاوه بر این خداوند خواسته است تا از نسل این انسان پیامبران و صدیقان و شهدا وصالحان را برگزیند ونشانه‌های خود را برای خلق اظهار نماید و بندگی و عبودیت وی از قبیل جهاد و غیره انجام شود، که بدون آفریدن چنین جانشینی این عبودیت انجام نمی‌گیرد. نیز تا غریزه‌های خوب و بدی که در نهاد مکلفان قرار داده شده است به‌وسیلۀ امتحان نمودنشان روشن شود؛ و دشمن خدا از دوستش و نیز حزب الله از مخالفانش مشخص گردد. و تا بدی‌ای که در نهاد ابلیس نهفته است، هویدا شود. آنچه که ذکر گردید حکمت‌های بزرگی است که در آفرینش این جانشین مدّ نظر قرار گرفته است؛ حکمت‌هایی که تنها برخی از آنها برای بهانه قرار گرفتن «خلقت خلیفه» کافی است.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَعَلَّمَ اٰدَمَ الْاَسْمَآءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلٰٓىِٕكَةِ فَقَالَ اَنْۢبِـُٔوْنِیْ بِاَسْمَآءِ هٰۤؤُلَآءِ اِنْ كُنْتُمْ صٰدِقِیْنَ ۟
و چون سخن فرشتگان ـ علیهم السلام ـ بیانگر آن بود که آنها از جانشینی که خداوند در زمین قرار می‌دهد، بهترند، خداوند خواست برتری آدم را برای آنها بیان کند تا فضیلت او و کمال حکمت و علم الهی را بدانند. بنابراین فرمود: ﴿وَعَلَّمَ ءَادَمَ ٱلۡأَسۡمَآءَ كُلَّهَا﴾ و نام همۀ اشیاء را به آدم آموخت. پس خداوند اسم و مسمّی، کلمات و معانی آنها را به او آموخت، حتی اسامی بزرگ و کوچک اشیاء را نیز به او آموخت؛ همچون القصعة والقُصيْعَة؛ به معنی «کاسۀ کوچک و بزرگ». ﴿ثُمَّ عَرَضَهُمۡ﴾ سپس این چیزها را عرضه داشت، ﴿عَلَى ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ﴾ بر ملائکه، تا آنها را امتحان کند که آیا آن را می‌دانند یا نه؟ ﴿فَقَالَ أَنۢبِ‍ُٔونِي بِأَسۡمَآءِ هَٰٓؤُلَآءِ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ﴾ پس وقتی شما گمان می‌برید که از این جانشین برتر هستید، مرا از نام‌های این چیزها خبر دهید، اگر راستگو هستید.
Arabic explanations of the Qur’an:
قَالُوْا سُبْحٰنَكَ لَا عِلْمَ لَنَاۤ اِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا ؕ— اِنَّكَ اَنْتَ الْعَلِیْمُ الْحَكِیْمُ ۟
﴿قَالُواْ سُبۡحَٰنَكَ﴾ گفتند: پاکی خدایا! و تو را پاک می‌دانیم و اعتراضی نداریم و با دستور تو مخالفت نمی‌ورزیم، ﴿لَا عِلۡمَ لَنَآ﴾ هیچ چیزی نمی‌دانیم، ﴿إِلَّا مَا عَلَّمۡتَنَآ﴾ جز آنچه از فضل خویش به ما آموخته‌ای، ﴿إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡعَلِيمُ ٱلۡحَكِيمُ﴾ همانا تو دانا و حکیمی. «العلیم» کسی است که علمش همه چیز را فرا گرفته است، بنابراین به اندازۀ ذره‌ای در آسمان‌ها و زمین و نه کوچک‌تر از آن و نه بزرگ‌تر از آن، از او پنهان نمی‌شود. «الحکیم» کسی است که دارای حکمت کامل است و هیچ مخلوق و مأموری از دایرۀ حکمت او بیرون نیست، پس خدا هیچ چیزی را بدون حکمت نیافریده است؛ و به هیچ چیزی دستور نداده مگر اینکه در آن حکمتی وجود دارد. «حکمت»؛ یعنی گذاشتن هر چیز در محل مناسب آن. پس فرشتگان به علم و حکمت خداوند و به قصور خود اقرار و اعتراف کردند و به فضل خداوند، و اینکه به آنها چیزهایی آموخته است که نمی‌دانند، اعتراف نمودند.
Arabic explanations of the Qur’an:
قَالَ یٰۤاٰدَمُ اَنْۢبِئْهُمْ بِاَسْمَآىِٕهِمْ ۚ— فَلَمَّاۤ اَنْۢبَاَهُمْ بِاَسْمَآىِٕهِمْ ۙ— قَالَ اَلَمْ اَقُلْ لَّكُمْ اِنِّیْۤ اَعْلَمُ غَیْبَ السَّمٰوٰتِ وَالْاَرْضِ ۙ— وَاَعْلَمُ مَا تُبْدُوْنَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُوْنَ ۟
در این هنگام خداوند فرمود: ﴿يَٰٓـَٔادَمُ أَنۢبِئۡهُم بِأَسۡمَآئِهِمۡ﴾ ای آدم! فرشتگان‌را از نام چیزهایی خبر ده که بر آنان عرضه داشتم و نتوانستند نام آنها را بگویند. ﴿فَلَمَّآ أَنۢبَأَهُم بِأَسۡمَآئِهِمۡ﴾ پس وقتی آنها را از نام اشیاء آگاه کرد، فضیلت آدم بر آنها و حکمت خداوند و علم الهی در جانشین قرار دادن وی برای آنان روشن گردید، ﴿قَالَ أَلَمۡ أَقُل لَّكُمۡ إِنِّيٓ أَعۡلَمُ غَيۡبَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾ [خداوند] فرمود: آیا به شما نگفتم که من غیب آسمان‌ها و زمین را می‌دانم. غیب چیزی است که از ما پوشیده است و ما آن را مشاهده نکرده‌ایم. پس وقتی خداوند عالمِ به غیب است و غیب را می‌داند، مشهود و حاضر را به طریق اولی می‌داند. ﴿وَأَعۡلَمُ مَا تُبۡدُونَ﴾ و آنچه را آشکار می‌کنید، می‌دانم، ﴿وَمَا كُنتُمۡ تَكۡتُمُونَ﴾ و [نیز] آنچه‌را که پنهان می‌کردید.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذْ قُلْنَا لِلْمَلٰٓىِٕكَةِ اسْجُدُوْا لِاٰدَمَ فَسَجَدُوْۤا اِلَّاۤ اِبْلِیْسَ ؕ— اَبٰی وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكٰفِرِیْنَ ۟
سپس خداوند متعال فرشتگان را دستور داد تا به منظور احترام و بزرگداشت آدم و انجام دادن بندگی خدا، برای آدم سجده کنند. پس همۀ فرشتگان دستور خداوند را اجرا کردند و بلافاصله همه به سجده رفتند، ﴿إِلَّآ إِبۡلِيسَ﴾ به‌جز شیطان که از سجده کردن امتناع ورزید و خود را از آدم و از دستور الهی بزرگ‌تر و برتر دانست و تکبر ورزید و گفت: ﴿ءَأَسۡجُدُ لِمَنۡ خَلَقۡتَ طِينٗا﴾ آیا برای کسی سجده ببرم که او را از گل و خاک آفریده‌ای؟! تکبر او نتیجۀ کفری بود که در وجودش قرار داشت، پس در این هنگام دشمنی او با خدا و آدم، و کفر و تکبر ورزیدنش روشن گردید. نکتۀ جالبی که از این آیات مستفاد می‌گردد ثابت شدن کلام برای خداوند است؛ و اینکه او همواره و همیشه متکلم بوده و هرچه بخواهد، می‌گوید؛ و اینکه او دانا و باحکمت است. نیز از این آیات درمی‌یابیم که هرچند بنده، حکمت خداوند را در مورد بعضی از مخلوقات و در مورد بعضی از دستورات درک نکند، بر او لازم است که بپذیرد و سر تسلیم فرود آورد و عقل خود را زیر سؤال ببرد و به حکمت خداوندی اقرار نماید. در این آیات عنایت خداوند به فرشتگان و یاد دادن چیزهایی که نمی‌دانستند، و آگاه کردنشان از اموری که آن را نمی‌دانستند، ثابت می‌شود. نیز در این آیات از چند جهت، فضیلت علم ثابت می‌گردد: 1- خداوند در مقابل پرسش‌هایی که فرشتگان مطرح کردند، خویشتن را به علم و دانش ستود. 2- خداوند برتری آدم بر فرشتگان را درعلم وی دانست و بیان نمودکه علم بهترین صفت و ویژگی بنده است. 3- آنگاه که فضل علم آدم روشن شد، خداوند به فرشتگان دستور داد تا به منظور تکریم آدم سجده کنند. 4- چنانچه آدمی کسی را با طرح پرسش‌هایی مورد امتحان قرار دهد و سؤالاتی را از وی به‌عمل آورد و او از پاسخ د‌ادن به آن عاجز و ناتوان بماند، سپس سؤال کننده از سرِ فضل و بزرگواری جواب آن سؤالات را به او بگوید، این بهتر و کامل‌تر است از اینکه همان ابتدا پاسخ سؤالات را به او بگوید. 5- عبرت گرفتن از حال و وضع پدر انس و جن و بیان فضیلت آدم و برتری او بر جن و دشمنی ابلیس با او؛ و دیگر پندها و آموختنی‌هایی که از این آیه فهمیده می‌شود.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَقُلْنَا یٰۤاٰدَمُ اسْكُنْ اَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَیْثُ شِئْتُمَا ۪— وَلَا تَقْرَبَا هٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُوْنَا مِنَ الظّٰلِمِیْنَ ۟
وقتی خداوند آدم را آفرید و او را برتری داد، نعمت خود را به طور کامل به وی عطا کرد، به این توضیح که از او همسری برایش آفرید تا در کنارش آرامش یابد و به او انس بگیرد؛ و به آنها دستور داد تا در بهشت سکونت گزینند. ﴿وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيۡثُ شِئۡتُمَا﴾؛ یعنی: هرچه می‌خواهید از انواع و اقسام میوه‌های آن به خوشی بخورید. و خداوند متعال به ایشان فرمود: ﴿إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعۡرَىٰ وَأَنَّكَ لَا تَظۡمَؤُاْ فِيهَا وَلَا تَضۡحَىٰ﴾ [طه: 118-119] «همانا برای تو این است که در آن نه گرسنه می‌شوی و نه برهنه می-مانی و آن که تو در آن نه تشنه می‌شوی و نه گرما (و سوزش آفتاب) می-یابی». ﴿وَلَا تَقۡرَبَا هَٰذِهِ ٱلشَّجَرَةَ﴾ و نزدیک این درخت نشوید. درخت مذکور نوعی از درختان بهشت است که خداوند آن را بهتر می‌داند. و به منظور امتحان و آزمایش و یا به خاطر حکمتی که برای ما مشخص نیست، آنها را از نزدیک شدن به آن درخت و خوردن از آن نهی کرد. ﴿فَتَكُونَا مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾ این بخش از آیه بیانگر آن است که این نهی برای تحریم است؛ زیرا به دنبال آن ظلم ذکر شده است.
Arabic explanations of the Qur’an:
فَاَزَلَّهُمَا الشَّیْطٰنُ عَنْهَا فَاَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِیْهِ ۪— وَقُلْنَا اهْبِطُوْا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۚ— وَلَكُمْ فِی الْاَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَّمَتَاعٌ اِلٰی حِیْنٍ ۟
آری! شیطان در دل آنها وسوسه ‌انداخت و خوردن از آن درخت را برایشان آراست تا اینکه موجب لغزش آنها گردید: ﴿وَقَاسَمَهُمَآ﴾و برای آنها به خداوند قسم خورد که ﴿إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ ٱلنَّٰصِحِينَ﴾ همانا من خیرخواه شما هستم. پس آدم و همسرش فریب او را خوردند و از او اطاعت کردند. بنابراین شیطان آنها را از آسودگی و نعمتی که در آن بودند، بیرون کرد و به سرای خستگی و رنج و کار و تلاش درافتادند. ﴿بَعۡضُكُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوّٞ﴾ آدم و فرزندانش دشمنان ابلیس و فرزندانش خواهند بود. و مشخص است که دشمن برای زیان رساندن به طرف مقابل خود و محروم کردن او از خیر و نیکی به هر راهی متوسّل می‌شود. پس در این آیه به‌صورت ضمنی فرزندان آدم از شیطان برحذر داشته شده‌اند. همان طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿ إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ لَكُمۡ عَدُوّٞ فَٱتَّخِذُوهُ عَدُوًّاۚ إِنَّمَا يَدۡعُواْ حِزۡبَهُۥ لِيَكُونُواْ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِيرِ﴾ [فاطر: 6] «همانا شیطان دشمن شما است پس آن را دشمن خود قرار دهید، همانا او گروهش را فرامی‌خواند تا از اهل آتش جهنم شوند». ﴿أَفَتَتَّخِذُونَهُۥ وَذُرِّيَّتَهُۥٓ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِي وَهُمۡ لَكُمۡ عَدُوُّۢۚ بِئۡسَ لِلظَّٰلِمِينَ بَدَلٗا﴾ [الکهف: 50] «آیا مرا رها کرده و او و پیروانش را به دوستی می‌گیرید، حال آنکه آنها دشمن شما هستند؟ ستمگران چه عوض بدی دارند». سپس به هبوط آدم و حوا به سوی زمین اشاره کرده و می‌فرماید: ﴿وَلَكُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ مُسۡتَقَرّٞ﴾ و برای شما تا مدتی در زمین مسکن و قرارگاهی است، ﴿وَمَتَٰعٌ إِلَىٰ حِينٖ﴾ تا وقت معین؛ یعنی تا پایان اجل‌هایتان از دنیا بهره‌مند می‌شوید، سپس به سرا و جهانی منتقل می‌شوید که برای آن آفریده شده‌اید و آن نیز برای شما آفریده شده است. در این آیه به این مطلب اشاره شده است که زندگی دنیا موقت و عارضی است و دنیا مسکن حقیقی نمی‌باشد، بلکه راه عبوری است برای رسیدن به جهان و سرای آخرت و برای استقرار و ماندن آباد نشده است.
Arabic explanations of the Qur’an:
فَتَلَقّٰۤی اٰدَمُ مِنْ رَّبِّهٖ كَلِمٰتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ ؕ— اِنَّهٗ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیْمُ ۟
﴿فَتَلَقَّىٰٓ ءَادَمُ﴾ آدم دریافت کرد؛ و خداوند به او الهام نمود، ﴿مِن رَّبِّهِۦ كَلِمَٰتٖ﴾ از جانب پروردگارش کلماتی را؛ و آن کلمات ﴿رَبَّنَا ظَلَمۡنَآ أَنفُسَنَا...﴾ است، که آدم به گناهش اعتراف نمود و از خداوند خواست او را بیامرزد،﴿فَتَابَ عَلَيۡهِ﴾ پس خداوند توبۀ او را پذیرفت و بر او رحم نمود، ﴿إِنَّهُۥ هُوَ ٱلتَّوَّابُ﴾ همانا خداوند توبه‌پذیر است و هر کس که به سوی او بازگردد و توبه کند، توبه‌اش را می‌پذیرد. توبه‌پذیری خداوند بر دو نوع است: نخست اینکه به انسان توفیق توبه کردن می‌دهد، دوم اینکه چنانچه توبه واجد شرایط باشد آن را می‌پذیرد. ﴿ٱلرَّحِيمُ﴾ نسبت به بندگانش مهربان است. یکی از مظاهر مهربانی خداوند این است که به بندگان توفیق توبه داده و از گناهان‌شان درگذشته و آنها را می‌بخشد.
Arabic explanations of the Qur’an:
قُلْنَا اهْبِطُوْا مِنْهَا جَمِیْعًا ۚ— فَاِمَّا یَاْتِیَنَّكُمْ مِّنِّیْ هُدًی فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُوْنَ ۟
«اهباط» را تکرار نمود تا مطلب بعدی بر آن مترتب گردد: ﴿فَإِمَّا يَأۡتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدٗى﴾ یعنی ای انسان وجن! زمانی که از جانب من به سوی شما رهنمودی آمد؛ یعنی پیامبر همراه با کتاب آمد و شما را به سوی من و خشنودی من دعوت نمود، ﴿فَمَن تَبِعَ هُدَايَ﴾ پس هرکس از شما که از رهنمود من پیروی کند؛ به این صورت که به پیامبران و کتاب‌هایم ایمان بیاورد؛ و تمام اخبار پیامبران و کتاب‌هایشان را تصدیق نماید؛ و دستور خدا را بپذیرد؛ و از آنچه نهی کرده است، بپرهیزد، ﴿فَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ﴾ پس نه بر آنها ترسی هست و نه اندوهگین می‌شوند. در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: ﴿فَمَنِ ٱتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشۡقَىٰ﴾ [طه: 123] «و هرکس از رهنمود من پیروی کند نه گمراه می‌شود و نه بدبخت می‌گردد». پس چهار چیز بر پیروی از هدایت خداوند مترتب می‌گردد: ترس و اندوه از آدمی رخت بر می‌بندد. فرق ترس با اندوه این است که اگر امر ناپسندی در گذشته انجام شده باشد غم و اندوه بر جای می‌گذارد؛ و اگر آدمی در انتظار امر ناگواری باشد در او ترس ایجاد می‌شود؛ خداوند ترس و اندوه را از کسی که از هدایت او پیروی نماید، نفی کرده است، و هر گاه این دو امر منتفی باشند ضد آن دو ثابت می‌گردد و آن امنیت و آسایش کامل است. همچنین خداوند گمراهی و بدبختی را از کسی که از هدایت او پیروی نماید، نفی کرده است؛ و هرگاه این دو امر منتفی باشند ضد آن د‌و ثابت می‌گردد و آن هدایت و سعادت است. بنابراین هرکس از هدایت الهی پیروی نماید امنیت و هدایت و سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت را به‌دست می‌آورد و هرامر ناگواری از قبیل ترس و اندوه و گمراهی و بدبختی از او دور می‌شود؛ پس به اهداف دلخواه خود می‌رسد و ناگواری‌ها از او دور می‌شود.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَالَّذِیْنَ كَفَرُوْا وَكَذَّبُوْا بِاٰیٰتِنَاۤ اُولٰٓىِٕكَ اَصْحٰبُ النَّارِ ۚ— هُمْ فِیْهَا خٰلِدُوْنَ ۟۠
اما کسی که از هدایت خدا پیروی نکند و به آن کفر ورزد و آیات او را تکذیب نماید، ﴿أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِ﴾ اینها یاران و همدمان جهنم هستند و همواره در آن و با آن خواهند بود، همان‌گونه که دوست همواره همراه دوستش است، و همان طور که طلبکار به دنبال بدهکار می‌باشد. ﴿هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ﴾ آنان برای همیشه در آن خواهند بود، از آن بیرون نمی‌روند و عذاب آنها کم و کاستی نمی‌یابد و هیچ کس به کمک آنها نمی‌شتابد. در این آیات و آیات مشابه، مخلوقات از قبیل انسان و جن به دو گروه تقسیم شده‌اند؛ اهل سعادت و اهل شقاوت؛ و در این آیات صفات هر دو گروه و اعمالی که موجب سعادت یا شقاوت می‌شود، بیان شده است. نیز بیان شده است که جن در استحقاقِ برخورداری از پاداش یا عذاب مانند انسان هستند، همان‌طور که در امر و نهی نیز مانند او می‌باشند.
Arabic explanations of the Qur’an:
یٰبَنِیْۤ اِسْرَآءِیْلَ اذْكُرُوْا نِعْمَتِیَ الَّتِیْۤ اَنْعَمْتُ عَلَیْكُمْ وَاَوْفُوْا بِعَهْدِیْۤ اُوْفِ بِعَهْدِكُمْ ۚ— وَاِیَّایَ فَارْهَبُوْنِ ۟
سپس خداوند متعال نعمات و برکاتی را که به بنی‌اسرائیل ارزانی داشته است، به آنها یادآور می‌شود و می‌فرماید: ﴿يَٰبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ﴾ منظور از اسرائیل، یعقوب علیه السلام است. در اینجا گروه‌هایی از بنی اسرائیل که در مدینه و اطراف آن سکونت داشتند، مورد خطاب خداوند می‌باشند؛ و کسانی که پس از آنها می‌آیند نیز شامل این خطاب می‌شوند. بنابراین خداوند به همۀ آنها یک دستور کلی و فراگیر داده و می‌فرماید: ﴿ٱذۡكُرُواْ نِعۡمَتِيَ ٱلَّتِيٓ أَنۡعَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ ﴾ به یاد آورید نعمت مرا که بر شما ارزانی داشتم. نعمتی که ذکر شده است شامل دیگر نعمت‌هایی نیز می‌شود که بعضی از آنها در این سوره ذکر می‌گردند. و منظور از به یاد آوردن این است که قلباً آن را به خاطر بیاورند و به آن اعتراف نمایند و با زبان آن را سپاسگزار باشند و آن‌چنان‌که پروردگار دوست دارد و می‌پسندد آن را به‌کار گیرند. ﴿وَأَوۡفُواْ بِعَهۡدِيٓ﴾ و به پیمان خداوند که از شما عهد گرفته بود مبنی بر اینکه به او و پیامبرانش ایمان بیاورید و شریعت و قانون وی را اجرا نمایید، وفا کنید. ﴿أُوفِ بِعَهۡدِكُمۡ﴾ خداوند می‌فرماید من [نیز] به عهد خویش وفا خواهم کرد؛ و به شما پاداش خواهم داد. پیمانی را که خداوند از بنی‌اسرائیل گرفته بود در این آیه بیان شده است: ﴿وَلَقَدۡ أَخَذَ ٱللَّهُ مِيثَٰقَ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ وَبَعَثۡنَا مِنۡهُمُ ٱثۡنَيۡ عَشَرَ نَقِيبٗاۖ وَقَالَ ٱللَّهُ إِنِّي مَعَكُمۡۖ لَئِنۡ أَقَمۡتُمُ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَيۡتُمُ ٱلزَّكَوٰةَ وَءَامَنتُم بِرُسُلِي وَعَزَّرۡتُمُوهُمۡ وَأَقۡرَضۡتُمُ ٱللَّهَ قَرۡضًاحَسَنٗا لَّأُكَفِّرَنَّ عَنكُمۡ سَيِّ‍َٔاتِكُمۡ وَلَأُدۡخِلَنَّكُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۚ فَمَن كَفَرَ بَعۡدَ ذَٰلِكَ مِنكُمۡ فَقَدۡ ضَلَّ سَوَآءَ ٱلسَّبِيلِ﴾ [المائده: 12] و بی‌گمان، خد‌اوند از بنی‌اسرائیل پیمان گرفت. و دوازده سردار برای آنان تعیین کردیم. و خداوند فرمود: «همانا من با شما هستم، اگر نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و به پیامبران من ایمان بیاورید و آنان را یاری کنید و به خد‌اوند قرض نیکو دهید، از گناهان‌تان درمی‌گذرم و شما را وارد باغ‌هایی [در بهشت] می‌کنم که رودها از زیر آن روان است. پس هرکس از شما بعد از این کفر بورزد، به راستی که راه راست را گم کرده است.» سپس خداوند آنها را امر کرد که اسباب وفای به عهد را فراهم کنند و آن، ترس از خداوند یگانه است؛ زیرا ترس الهی باعث می‌شود که آدمی دستورات پروردگار را اطاعت کند و از نواهی او بپرهیزد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاٰمِنُوْا بِمَاۤ اَنْزَلْتُ مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُوْنُوْۤا اَوَّلَ كَافِرٍ بِهٖ ۪— وَلَا تَشْتَرُوْا بِاٰیٰتِیْ ثَمَنًا قَلِیْلًا ؗ— وَّاِیَّایَ فَاتَّقُوْنِ ۟
سپس آنها را به چیزی امر نمود که ایمان‌شان جز با آن کامل نمی‌گردد، بنابراین فرمود: ﴿وَءَامِنُواْ بِمَآ أَنزَلۡتُ﴾ و به آنچه فرو فرستاده‌ام، ایمان بیاورید؛ و آن قرآنی است که خداوند بر بنده و پیامبرش محمد صلی الله علیه وسلم نازل کرده است. پس خداوند به آنها فرمان داد تا به قرآن ایمان بیاورند و از آن پیروی کنند. و ایمان آوردن به قرآن، مستلزم ایمان آوردن به کسی است که قرآن بر او نازل شده است. سپس به ذکر مطلبی ‌پرداخت که آنها را به سوی ایمان فرا می‌خواند: ﴿مُصَدِّقٗا لِّمَا مَعَكُمۡ﴾ یعنی [این قرآن] موافق است با آنچه نزد شما است؛ و با کتاب شما مخالف و متضاد نیست، پس وقتی با کتاب‌های شما موافق است و با آن مخالف نیست، مانعی بر سر راه ایمان آوردن‌تان وجود ندارد؛ زیرا این پیامبر همان چیزی را آورده است که دیگر پیامبران آورده‌اند، پس شما باید به طریق اولی به او ایمان بیاورید و او را تأیید و تصدیق کنید؛ زیرا شما اهل کتاب و علم و دانش هستید. و نیز گفتۀ خداوند ‌﴿مُصَدِّقٗا لِّمَا مَعَكُمۡ﴾ اشاره به این است که اگر شما به آن ایمان نیاورید، به ضرر خودتان خواهد بود؛ زیرا ایمان نیاوردن‌تان به معنی تکذیب کتابی است که نزد شما است، چون آنچه محمد صلی الله علیه وسلم آورده است همان چیزی است که موسی و عیسی و دیگر پیامبران آورده‌اند، پس هرگاه شما قرآن را تکذیب کنید، انگار کتابی را تکذیب کرده‌اید که نزد شما می‌باشد.و نیز در کتاب‌هایی که در دست شما است صفت این پیامبر که قرآن را آورده، بیان شده است و به آمدن او در کتاب‌های شما مژده داده شده است. پس اگر به او ایمان نیاورید، قسمتی از آنچه را که به سوی شما فرو فرستاده شده است، تکذیب کرده‌اید؛ و هرکس قسمتی از آنچه را که بر آنها نازل شده است، تکذیب کند، همۀ آن را تکذیب کرده است. هم‌چنان‌که اگر کسی به پیامبری کفر ورزد، به همۀ پیامبران کفر ورزیده است. پس چون آنها را به ایمان آوردن به قرآن امر کرد، آنان را از ضد آن، یعنی کفر ورزیدن به آن نهی نمود و فرمود: ﴿وَلَا تَكُونُوٓاْ أَوَّلَ كَافِرِۢ بِهِۦ﴾ و اولین کافر به پیامبر و قرآن نباشید. و ﴿أَوَّلَ كَافِرِۢ بِه﴾ از «لا تکفروا به» رساتر و بلیغ‌تر است؛ زیرا وقتی نخستین کافرِ به آن باشند، به سوی کفر شتافته‌اند؛ و این شایستۀ آنها نیست و از آنان انتظار نمی‌رود که چنین کاری را مرتکب شوند؛ زیرا گناه کسانی که پس از آنها نیز می‌آیند و از آنان پیروی می‌کنند، به گردن‌شان خواهد بود. سپس به بیان مانعی می‌پردازد که آنها را از ایمان آوردن باز می‌دارد؛ و آن انتخاب کالا و متاع فرومایۀ دنیا و ترجیح دادن آن بر سعادت جاودان و همیشگی است. بنابراین می‌فرماید: ﴿وَلَا تَشۡتَرُواْ بِ‍َٔايَٰتِي ثَمَنٗا قَلِيلٗا﴾ و آیات مرا به بهای اندکی نفروشید. بهایی که آنها در عوض آیات الهی به دست می‌آوردند، پُست و مقام و برخورداری از امکانات رفاهی بود. آنها گمان می‌بردند که اگر به خدا و پیامبرش ایمان بیاورند، آن‌را از دست خواهند داد. بنابراین آیات الهی را به آن فروخته و آن را بر ایمان ترجیح ‌دادند. ﴿وَإِيَّٰيَ﴾ و فقط از من، نه از کسی دیگر، ﴿فَٱتَّقُونِ﴾ بترسید؛ زیرا وقتی فقط از خدا بترسید، ترس خداوند باعث می‌شود ایمان را بر بها و متاع اندک دنیا ترجیح بدهید؛ و چنانچه کالا و بهای اندک را انتخاب کنید، تقوا و ترس الهی از دل‌هایتان رخت بر می‌بندد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَاَنْتُمْ تَعْلَمُوْنَ ۟
سپس می‌فرماید: ﴿وَلَا تَلۡبِسُواْ ٱلۡحَقَّ بِٱلۡبَٰطِلِ وَتَكۡتُمُواْ ٱلۡحَقَّ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ﴾ خداوند آنها را از دو چیز نهی کرده است؛ اول: در آمیختن حق با باطل؛ دوم: کتمان و پنهان کردن حق؛ زیرا آنچه از اهل کتاب و دانش انتظار می‌رود این است که حق را مشخص و جدا نمایند و آن را اظهار و آشکار کنند، تا جویندگان حق به آن راه یافته و هدایت شوند و گمراهان به سوی آن بازگردند و حجت بر مخالفان اقامه شود؛ زیرا خداوند آیات خود را توضیح داده و دلایل خویش را واضح گردانده است، تا حق از باطل مشخص شود و راه مهتدین از راه مجرمین روشن و جدا گردد. پس هرکس از اهل علم به این موضوع عمل کند، جانشین پیامبران و هدایت کنندۀ امت‌ها خواهد بود؛ و هرکس حق را با باطل درآمیزد و با وجود شناخت باطل، آن را از حق جدا نکند و حقی را که به آشکار کردنش فرمان یافته، دانسته و آگاهانه انکار نماید، از دعوتگران به جهنم است؛ زیرا مردم در امر دین خود جز از علمای خود پیروی نمی‌کنند. پس برای خود یکی از این دو راه و حالت را بر گزینید.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاَقِیْمُوا الصَّلٰوةَ وَاٰتُوا الزَّكٰوةَ وَارْكَعُوْا مَعَ الرّٰكِعِیْنَ ۟
سپس فرمود: ﴿وَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ﴾ و به صورت ظاهری و باطنی نماز را بر پا دارید، ﴿وَءَاتُواْ ٱلزَّكَوٰةَ﴾ و زکات اموال خود را به مستحقین بپردازید، ﴿وَٱرۡكَعُواْ مَعَ ٱلرَّٰكِعِينَ﴾ و همراه نمازگزاران نماز بخوانید، که اگر به پیامبران و آیات خداوند ایمان بیاورید واین کارها را نیز انجام دهید، به درستی که اعمال ظاهری و باطنی را با هم انجام داده‌اید و برای معبود خویش اخلاص داشته و به بندگانش نیکی نموده‌اید و عبادت‌های قلبی و بدنی و مالی را همزمان انجام داده‌اید. ﴿وَٱرۡكَعُواْ مَعَ ٱلرَّٰكِعِينَ﴾ و همراه با نمازگزاران، نماز بخوانید. در این آیه به خواندن نماز جماعت و واجب بودن جماعت امر شده است، نیز این آیه بیانگر آن است که رکوع، رکنی از ارکان نماز است؛ زیرا نماز را به رکوع تعبیر کرده است و تعبیر از عبادت به نام قسمتی از آن بر این دلالت می‌نماید که آن قسمت در عبادت فرض است.
Arabic explanations of the Qur’an:
اَتَاْمُرُوْنَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ اَنْفُسَكُمْ وَاَنْتُمْ تَتْلُوْنَ الْكِتٰبَ ؕ— اَفَلَا تَعْقِلُوْنَ ۟
﴿أَتَأۡمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلۡبِر﴾ آیا مردم را به نیکوکاری؛ یعنی به کارهای خوب و ایمان فرمان می‌دهید، ﴿وَتَنسَوۡنَ أَنفُسَكُمۡ﴾ و خودتان را فراموش می‌کنید؟! یعنی خودتان این کارها را انجام نمی‌دهید، ﴿وَأَنتُمۡ تَتۡلُونَ ٱلۡكِتَٰبَۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ﴾ در حالی که شما کتاب را می‌خوانید، آیا نمی‌اندیشید؟! تفکر و اندیشه، عقل نامیده شده است؛ چرا که به وسیلۀ عقل نیکی‌ها و فواید آن ادراک می‌گردد و آنچه به آدمی زیان می‌رساند، تشخیص داده می‌شود؛ زیرا عقل، صاحب خود را تحریک و تشویق می‌کند تا اینکه قبل از دیگران کاری را انجام دهد که آنان را به انجام دادن آن امر می‌کند، و قبل از دیگران کاری را ترک کند که آنان را از انجام آن باز می‌دارد. پس هرکس، دیگری را به کار خوب فرمان دهد و خود آن کار را انجام ندهد، یا کسی را از کار زشت باز دارد و خود آن کار را ترک نکند، این عمل مبیّن بی‌عقلی و نادانی وی می‌باشد، به خصوص وقتی که به این امر آگاه باشد، پس حجت بر او تمام می‌شود. این آیه گرچه در خصوص بنی‌اسرائیل نازل شده است اما هر کس را شامل می‌شود که دارای چنین ویژگی‌ای باشد؛ زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ كَبُرَ مَقۡتًا عِندَ ٱللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفۡعَلُونَ﴾ [الصف: 2-3] «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چرا چیزی می‌گویید که خود انجام نمی‌دهید؟ نزد خداوند گناه بسیار بزرگی است که شما چیزی بگویید و آن را انجام ندهید». اما در این آیه به این مطلب اشاره نشده است چنانچه انسان کاری را انجام ندهد که دیگران را به انجام دادن آن امر می‌نماید، باید امر به معروف و نهی از منکر را ترک کند؛ زیرا آیه بر توبیخ کسانی دلالت می‌کند که چنین رویه‌ای را در پیش می‌گیرند، وگرنه مشخص است که انسان دو وظیفه دارد؛ یکی اینکه دیگران را به کار خوب امر کند و آنها را از زشتی باز دارد، دوم اینکه خودش نیز کار خوب انجام دهد و از کار بد پرهیز نماید. پس انجام ندادن یکی از این دو وظیفه، مجوّزی برای ترک بخش دیگر وظیفه نمی‌شود، بلکه کمال واقعی این است که انسان هر دو وظیفه را انجام دهد؛ و نقص واقعی نیز این است که انسان هر دو را ترک کند. و اما اگر کسی یکی از این دو مهم را انجام دهد و دیگری را ترک کند، در رتبۀ اول قرار نمی‌گیرد، اما رتبۀ او از فردی که هر دو وظیفه را ترک گفته، بالاتر است. و سرشت انسان چنان بنا نهاده شده، از کسی که گفتار و کردارش مخالف یکدیگر است، پیروی نکند. پس آدمی بیشتر از کردار پیروی می‌کند نه از گفتار.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاسْتَعِیْنُوْا بِالصَّبْرِ وَالصَّلٰوةِ ؕ— وَاِنَّهَا لَكَبِیْرَةٌ اِلَّا عَلَی الْخٰشِعِیْنَ ۟ۙ
خداوند به آنها دستور داده است که در همۀ کارهایشان از تمامی انواع شکیبایی و صبر یاری بجویند؛ و آن صبر بر انجام دادن طاعت و عبادت خداست به‌گونه‌ای که آن را ادا نمایند؛ و اینکه در برابر [سختیِ] پرهیز از گناه و معصیت خدا، صبر نمایند و آن را ترک کنند؛ و در برابر امور دردناکی که خداوند برای انسان مقدر نموده است، صبر نمایند و ابراز نارضایتی نکنند. پس صبر و خویشتن‌داری بر اموری که خداوند به صبر نمودن در آنها فرمان داده است، یاری و کمکی بزرگ برای تمام امور انسان است. و هرکس از خداوند توفیق صبر کردن بخواهد، خداوند صبوری و شکیبایی را بر او سهل و آسان می‌گرداند. و همچنین در هر کاری باید از نماز که ترازوی ایمان است و انسان را از زشتی و منکر باز می‌دارد، کمک گرفته ‌شود.﴿وَإِنَّهَا﴾ و همانا نماز، ﴿كَبِيرَةٌ﴾ قطعاً دشوار است، ﴿إِلَّا عَلَى ٱلۡخَٰشِعِينَ﴾ مگر بر فروتنان، که نماز خواندن برای آنها آسان است؛ زیرا فروتنی و ترس از خداوند و امید به نعمت‌هایی که نزد اوست، باعث می‌شود بنده نماز را انجام دهد و خاطرش اطمینان یابد، چون او به پاداش خداوند چشم دوخته و از عذاب وی بیم دارد. به خلاف کسی که چنین نیست؛ زیرا انگیزه‌ای ندارد که او را به نماز فرا بخواند؛ و هرگاه نماز بخواند، سنگین‌ترین چیز بر او خواهد بود. خشوع؛ یعنی خضوع، آرامش، فروتنی و آرام گرفتن دل با یاد خدا. خشوع؛ یعنی تضرع و زاری به پیشگاه خداوند، و ابراز نیازمندی در بارگاه اقدسش، و ایمان داشتن به او و لقای او.
Arabic explanations of the Qur’an:
الَّذِیْنَ یَظُنُّوْنَ اَنَّهُمْ مُّلٰقُوْا رَبِّهِمْ وَاَنَّهُمْ اِلَیْهِ رٰجِعُوْنَ ۟۠
بنابراین فرمود: ﴿ٱلَّذِينَ يَظُنُّونَ﴾ آنان که یقین دارند، ﴿أَنَّهُم مُّلَٰقُواْ رَبِّهِمۡ﴾ به لقای پروردگارشان خواهند رفت و خداوند آنها را طبق اعمال‌شان پاداش خواهد داد، ﴿وَأَنَّهُمۡ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ﴾ و اینکه به سوی او باز می‌گردند. پس چنین ایده و تفکری عبادت را برای آنان آسان نموده و باعث شده تا در برابر ناگواری‌ها استقامت ورزند؛ و همین تفکر و اندیشه است که مشکلات و سختی‌ها را از آنها دور کرده و آنها را از انجام دادن کارهای ناشایست بازداشته است. پس نعمت جاودان موجود در خانه‌ها و منازل رفیع بهشتی برای آنان است، و هرکس که به لقای پروردگارش ایمان نداشته باشد، نماز و دیگر عبادات را دشوارترین امر خواهد یافت.
Arabic explanations of the Qur’an:
یٰبَنِیْۤ اِسْرَآءِیْلَ اذْكُرُوْا نِعْمَتِیَ الَّتِیْۤ اَنْعَمْتُ عَلَیْكُمْ وَاَنِّیْ فَضَّلْتُكُمْ عَلَی الْعٰلَمِیْنَ ۟
سپس بار دیگر بنی‌اسرائیل را به نعمت‌های خود یادآور می‌شود تا پند بپذیرند و از کارهای بد بازآیند و بر ایمان آوردن و انجام کارهای خیر، تشویق شوند.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاتَّقُوْا یَوْمًا لَّا تَجْزِیْ نَفْسٌ عَنْ نَّفْسٍ شَیْـًٔا وَّلَا یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَّلَا یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَّلَا هُمْ یُنْصَرُوْنَ ۟
و آنها را از روز قیامت ترسانده است که ﴿لَّا تَجۡزِي نَفۡسٌ﴾ در روز قیامت از هیچ کسی برای دیگری کاری ساخته نیست گرچه آن شخص، انسانی بزرگوار، مثلا از جمله پیامبران و صالحان باشد. ﴿عَن نَّفۡسٖ﴾ برای هیچ کس، گرچه از خویشاوندان نزدیک باشد. ﴿شَيۡ‍ٔٗا﴾ هیچ چیزی ساخته نیست، بلکه فقط عملی که انسان از پیش فرستاده است به او فایده می‌رساند. ﴿وَلَا يُقۡبَلُ مِنۡهَا شَفَٰعَةٞ﴾ وهیچ شفاعت و سفارشی بدون اذن و اجازۀ خدا از او پذیرفته نمی‌شود. و خداوند هیچ عملی‌را نمی‌پسندد، مگر اینکه هدف از آن جلب رضای پروردگار بوده و طبق روش و سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم انجام شده باشد. ﴿وَلَا يُؤۡخَذُ مِنۡهَا عَدۡلٞ﴾ و هیچ بدل و جایگزینی از وی گرفته نمی‌شود: ﴿وَلَوۡ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُواْ مَا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا وَمِثۡلَهُۥ مَعَهُۥ لَٱفۡتَدَوۡاْ بِهِۦ مِن سُوٓءِ ٱلۡعَذَابِ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ﴾ [الزمر: 47] «و اگر کسانی که ستم کرده‌اند همۀ آنچه که در زمین است و مانند آن را با آن داشته باشند، آن را برای نجات از عذاب سخت خدا خواهند داد»، اما از آنها پذیرفته نمی‌شود. ﴿وَلَا هُمۡ يُنصَرُونَ﴾ و آنها یاری نمی‌شوند؛ یعنی هیچ امر ناگواری از آنها دور نمی‌شود. پس هرگونه کمک و یاری رسانی را از طرف خلق نفی کرده است. منظور از ﴿لَّا تَجۡزِي نَفۡسٌ عَن نَّفۡسٖ شَيۡ‍ٔٗا﴾ به‌دست آوردن منافع است، و مراد از ﴿وَلَا هُمۡ يُنصَرُونَ﴾ دفع ضرر می‌باشد. پس هیچ کس به غیر از خدا نمی‌تواند به طور مستقل ضرر و یا نفعی را برساند ﴿وَلَا يُقۡبَلُ مِنۡهَا شَفَٰعَةٞ وَلَا يُؤۡخَذُ مِنۡهَا عَدۡلٞ﴾ و نه از او شفاعتی پذیرفته می‌شود، و نه به جای وی بدلی گرفته می‌شود. این نفی، شامل نفعی است که آدمی در برابر انجام کاری آن را از کسی طلب می‌کند که مالک آن نفع است، و یا به طریق شفاعت و بدون اینکه کار نیکی انجام داده باشد آن را طلب می‌کند. پس این بر بنده واجب می‌گرداند که قلب خود را از وابستگی به غیر خدا پاک نماید؛ زیرا هیچ احدی نمی‌تواند در پیشگاه احدیت نفعی به وی برساند و یا ضرری را از او دفع کند، بلکه آدمی باید به خدایی دل ببندد که هر خیر و منفعتی را برای او جلب می‌کند و هر شر و ضرری را از وی دور می‌گرداند. پس باید فقط چنین خدایی را پرستش کند که هیچ شریکی ندارد، و بر انجام عبادت و پرستش از وی یاری بطلبد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذْ نَجَّیْنٰكُمْ مِّنْ اٰلِ فِرْعَوْنَ یَسُوْمُوْنَكُمْ سُوْٓءَ الْعَذَابِ یُذَبِّحُوْنَ اَبْنَآءَكُمْ وَیَسْتَحْیُوْنَ نِسَآءَكُمْ ؕ— وَفِیْ ذٰلِكُمْ بَلَآءٌ مِّنْ رَّبِّكُمْ عَظِیْمٌ ۟
خداوند شروع به برشمردن نعمت‌هایش بر بنی‌اسرائیل نموده و می‌فرماید: ﴿وَإِذۡ نَجَّيۡنَٰكُم مِّنۡ ءَالِ فِرۡعَوۡنَ﴾ و [به یاد آورید] هنگامی که شما را از گزند فرعون و لشکریانش نجات دادیم و آنها قبل از اين ﴿يَسُومُونَكُمۡ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِ﴾ بر شما حکومت می‌کردند و شما را به‌کار می‌گرفتند و سخت‌ترین عذاب را به شما می‌چشاندند به‌گونه‌ای که ﴿يُذَبِّحُونَ أَبۡنَآءَكُمۡ﴾ پسران‌تان را از ترس اینکه مباد‌ا جمعیت شما رشد کند،‌ سر می‌برید‌ند. ﴿وَيَسۡتَحۡيُونَ نِسَآءَكُمۡ﴾ و زنان‌تان را زند‌ه نگاه می‌د‌اشتند؛ یعنی آنها را نمی‌کشتند. پس شما یا کشته می‌شد‌ید یا به‌وسیلۀ انجام د‌اد‌ن کارهای سخت، ذلیل و خوار می‌گشتید؛ بر شما منت می‌نهاد‌ند و بر شما حکومت می‌کرد‌ند و این نهایت ذلت است. ﴿وَفِي ذَٰلِكُم بَلَآءٞ مِّن رَّبِّكُمۡ عَظِيمٞ﴾ و د‌ر این نجات د‌اد‌ن، احسان و نیکیِ بزرگی از جانب پرورد‌گارتان برای شما مقرر است. و بر شما واجب می‌گرد‌اند که نعمات وی را شاکر باشید و عباد‌ت او را به جای آورید.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ فَاَنْجَیْنٰكُمْ وَاَغْرَقْنَاۤ اٰلَ فِرْعَوْنَ وَاَنْتُمْ تَنْظُرُوْنَ ۟
پس خد‌اوند بر آنها منت گذاشت و آنان را به‌طور کامل نجات د‌اد و د‌شمنشان را غرق نمود، و آنها این صحنه را نظاره می‌کرد‌ند،‌ تا چشمانشان روشن گرد‌د.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذْ وٰعَدْنَا مُوْسٰۤی اَرْبَعِیْنَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهٖ وَاَنْتُمْ ظٰلِمُوْنَ ۟
سپس خد‌اوند احسان خود را به آنها یاد آور می‌شود، آنگاه که به موسی وعد‌ه د‌اد چهل شب با وی ملاقات کند و تورات را بر آنها نازل نماید که نعمت‌ها و مصالح بزرگی را برای آنها د‌ربر د‌اشت، اما آنها صبر نکرد‌ند تا مد‌ت و میعاد کامل گرد‌د؛ و پس از اینکه او رفت، به گوساله‌پرستی روی آورد‌ند. ﴿وَأَنتُمۡ ظَٰلِمُونَ﴾حال آنکه شما ستمکارید و بر ستم خود واقفـید، چـرا که حجت بر شما اقامه شد‌ه است، پس گناهـی که شـما مرتکب شـد‌ه‌اید،‌ بزرگ‌ترین جنایت و زشت‌ترین گناه است.
Arabic explanations of the Qur’an:
ثُمَّ عَفَوْنَا عَنْكُمْ مِّنْ بَعْدِ ذٰلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُوْنَ ۟
-
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذْ اٰتَیْنَا مُوْسَی الْكِتٰبَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُوْنَ ۟
-
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذْ قَالَ مُوْسٰی لِقَوْمِهٖ یٰقَوْمِ اِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ اَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوْبُوْۤا اِلٰی بَارِىِٕكُمْ فَاقْتُلُوْۤا اَنْفُسَكُمْ ؕ— ذٰلِكُمْ خَیْرٌ لَّكُمْ عِنْدَ بَارِىِٕكُمْ ؕ— فَتَابَ عَلَیْكُمْ ؕ— اِنَّهٗ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیْمُ ۟
(وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ...) «و هنگامی که موسی به قومش گفت: ای قوم من! شما با پرستش گوساله بر خود ستم کرده‌ايد، بنابراين به درگاه آفريدگارتان توبه کنيد، پس خودتان را بکشيد ...» سپس خد‌اوند از طریق پیامبرش موسی شما را فرمان د‌اد که توبه کنید و یکد‌یگر را بکشید، تا خد‌اوند از شما د‌رگذرد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذْ قُلْتُمْ یٰمُوْسٰی لَنْ نُّؤْمِنَ لَكَ حَتّٰی نَرَی اللّٰهَ جَهْرَةً فَاَخَذَتْكُمُ الصّٰعِقَةُ وَاَنْتُمْ تَنْظُرُوْنَ ۟
﴿وَإِذۡ قُلۡتُمۡ يَٰمُوسَىٰ لَن نُّؤۡمِنَ لَكَ حَتَّىٰ نَرَى ٱللَّهَ جَهۡرَةٗ﴾ و [به یاد آورید] هنگامی که گفتید: ای موسی! هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد،‌ مگر اینکه خد‌اوند را آشکارا ببینیم. و این نهایت جسارت و گستاخی در برابر خدا و پیامبرش است. ﴿فَأَخَذَتۡكُمُ ٱلصَّٰعِقَةُ﴾ پس صاعقه؛ یعنی مرگ یا بیهوشی شما را فرا گرفت. ﴿وَأَنتُمۡ تَنظُرُونَ﴾ در حالی‌که به هنگام وقوع این امر، هر یک از شما به همراهش نگاه می‌کرد.
Arabic explanations of the Qur’an:
ثُمَّ بَعَثْنٰكُمْ مِّنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُوْنَ ۟
﴿ثُمَّ بَعَثۡنَٰكُم مِّنۢ بَعۡدِ مَوۡتِكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ﴾ سپس بعد از مرگتان، شما را برانگیختیم، تا سپاسگزار باشید.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَظَلَّلْنَا عَلَیْكُمُ الْغَمَامَ وَاَنْزَلْنَا عَلَیْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوٰی ؕ— كُلُوْا مِنْ طَیِّبٰتِ مَا رَزَقْنٰكُمْ ؕ— وَمَا ظَلَمُوْنَا وَلٰكِنْ كَانُوْۤا اَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُوْنَ ۟
سپس خداوند نعمتش را که در بیابان و دشت و برهوت به آنها ارزانی داشت، یادآور شده و می‌فرماید: ﴿وَظَلَّلۡنَا عَلَيۡكُمُ ٱلۡغَمَامَ وَأَنزَلۡنَا عَلَيۡكُمُ ٱلۡمَنَّ﴾ و ابر را بر شما سایه گرداندیم و «منّ» را بر شما فرو فرستادیم. هر رزقی که بدون زحمت و خستگی به‌دست آید، «منّ» نامیده می‌شود؛ و زنجبیل و قارچ و نان از این نوع است. ﴿وَٱلسَّلۡوَىٰ﴾ «سلوی»؛پرندۀ کوچکی است که در زبان عربی به آن «سُمَانَی» نیز گفته می‌شود و در فارسـی آن را «بلدرچـین» می‌گویند که دارای گوشـتی خـوشمـزه است. پس «مَنّ و سلوی» به اندازه‌ای که آنها را کفایت می‌کرد، فرو فرستاده شد. ﴿كُلُواْ مِن طَيِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰكُمۡ﴾ از خوراکی‌های پاکیزه‌ای بخورید که روزی شما گردانده‌ایم، روزی‌ای که اهالی شهرهای مرفّه نیز از آن برخوردار نبودند. اما آنها شکر این نعمت را به‌جا نیاوردند، و همچنان به سنگدلی و ارتکاب گناه ادامه دادند، ﴿وَمَا ظَلَمُونَا﴾ و بر ما ستم نکردند؛ یعنی با مخالفت با اوامر ما به ما ستم نکردند، چون معصیت گناهکاران زیانی به خداوند نمی‌رساند. همان طور که پرستش پرستشگران به او فایده‌ای نمی‌رساند، ﴿وَلَٰكِن كَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ يَظۡلِمُونَ﴾ و لکن آنها بر خود ستم می‌کردند، پس ضرر کارهایشان به خودشان بر می‌گردد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذْ قُلْنَا ادْخُلُوْا هٰذِهِ الْقَرْیَةَ فَكُلُوْا مِنْهَا حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَّادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَّقُوْلُوْا حِطَّةٌ نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطٰیٰكُمْ ؕ— وَسَنَزِیْدُ الْمُحْسِنِیْنَ ۟
این نیز یکی دیگر از نعمت‌هایی است که خداوند پس از آنکه نافرمانی‌اش کردند، بر آنها ارزانی داشت. خداوند به آنها فرمان داد وارد شهری شوند و در آن موطن و مسکن گزینند و عزت و افتخار و روزی فراوان به‌دست آورند. و دستور داد در حالی وارد شهر شوند که عملا خود را برای خداوند خاضع و فروتن نموده‌اند، به این صورت که ﴿سُجَّدٗا﴾ فروتنانه از دروازۀ شهر داخل شده و بگویند: ﴿حِطَّةٞ﴾ یعنی: پروردگارا! از تو می‌خواهیم گناهان‌مان را عفو نمایی. ﴿نَّغۡفِرۡ لَكُمۡ خَطَٰيَٰكُمۡ﴾ [و چنانچه طلب مغفرت کنید] ما گناهان‌تان را می‌بخشیم. ﴿وَسَنَزِيدُ ٱلۡمُحۡسِنِينَ﴾ و پاداش نیکوکاران را اکنون و در آینده خواهیم افزود.
Arabic explanations of the Qur’an:
فَبَدَّلَ الَّذِیْنَ ظَلَمُوْا قَوْلًا غَیْرَ الَّذِیْ قِیْلَ لَهُمْ فَاَنْزَلْنَا عَلَی الَّذِیْنَ ظَلَمُوْا رِجْزًا مِّنَ السَّمَآءِ بِمَا كَانُوْا یَفْسُقُوْنَ ۟۠
﴿فَبَدَّلَ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ﴾ پس ستمگران‌شان آن سخن را به سخن دیگری ـ غیر از آنچه به آنها گفته شده بود ـ تبدیل کردند. نگفت: «فَبَدَّلوا» چون همۀ آنان سخن را تغییر ندادند. ﴿قَوۡلًا غَيۡرَ ٱلَّذِي قِيلَ لَهُمۡ﴾ یعنی سخن خدا را به سخنی غیر از آنچه که به آنها گفته شده بود، عوض کردند. پس به منظور اهانت به دستور خدا و به تمسخر گرفتن آن، به جای «حطّة» [یعنی گناهان ما را بیامرز]، گفتند: «حبّة في حنطة» دانۀ گندم، پس وقتی که آنها سخن را تغییر بدهند، عمل را به طریق اولی تغییر خواهند داد. بنابراین در حالی که به پشت می‌خزیدند، داخل شدند. و از آن جا که این سرکشی بزرگ‌ترین سبب گرفتار شدن آنها به عذاب خداوند بود، فرمود: ﴿فَأَنزَلۡنَا عَلَى ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ﴾ پس فرو فرستادیم بر کسانی که ستم کردند، ﴿رِجۡزٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ بِمَا كَانُواْ يَفۡسُقُونَ﴾ عذابی از آسمان به سبب تعدی و تباهی و فسادی که می‌کردند.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذِ اسْتَسْقٰی مُوْسٰی لِقَوْمِهٖ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ ؕ— فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْنًا ؕ— قَدْ عَلِمَ كُلُّ اُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ ؕ— كُلُوْا وَاشْرَبُوْا مِنْ رِّزْقِ اللّٰهِ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْاَرْضِ مُفْسِدِیْنَ ۟
﴿وَإِذِ ٱسۡتَسۡقَىٰ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِۦ﴾ و به یاد آور زمانی را که موسی برای آنها آبی خواست که از آن بنوشند، ﴿فَقُلۡنَا ٱضۡرِب بِّعَصَاكَ ٱلۡحَجَرَ﴾ پس ما گفتیم: با عصایت آن سنگ را بزن. مراد از «حجر» یا سنگ مخصوص و مشخصی است و یا جنس سنگ است. ﴿فَٱنفَجَرَتۡ مِنۡهُ ٱثۡنَتَا عَشۡرَةَ عَيۡنٗا﴾ پس، از آن دوازده چشمه بجوشید. بنی‌اسرائیل نیز دوازده قبیله بودند. ﴿قَدۡ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٖ مَّشۡرَبَهُمۡ﴾ و هر قبیله‌ای محل آبشخور خود را می‌دانست. بنابراین مزاحم یکدیگر نمی‌شدند، بلکه به راحتی و آسودگی آب می‌نوشیدند. به همین جهت فرمود: ﴿كُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ مِن رِّزۡقِ ٱللَّهِ﴾ از روزی خداوند که بدون تلاش و خستگی به شما ارزانی داشته است، بخورید و بیاشامید، ﴿وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِي ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِينَ﴾ و در زمین فساد و تباهی نکنید.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذْ قُلْتُمْ یٰمُوْسٰی لَنْ نَّصْبِرَ عَلٰی طَعَامٍ وَّاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْۢبِتُ الْاَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّآىِٕهَا وَفُوْمِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا ؕ— قَالَ اَتَسْتَبْدِلُوْنَ الَّذِیْ هُوَ اَدْنٰی بِالَّذِیْ هُوَ خَیْرٌ ؕ— اِهْبِطُوْا مِصْرًا فَاِنَّ لَكُمْ مَّا سَاَلْتُمْ ؕ— وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَآءُوْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللّٰهِ ؕ— ذٰلِكَ بِاَنَّهُمْ كَانُوْا یَكْفُرُوْنَ بِاٰیٰتِ اللّٰهِ وَیَقْتُلُوْنَ النَّبِیّٖنَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ؕ— ذٰلِكَ بِمَا عَصَوْا وَّكَانُوْا یَعْتَدُوْنَ ۟۠
﴿وَإِذۡ قُلۡتُمۡ يَٰمُوسَىٰ﴾ و یاد کنید هنگامی را که به منظور تحقیر نعمت‌های خداوند، به موسی گفتید: ﴿لَن نَّصۡبِرَ عَلَىٰ طَعَامٖ وَٰحِدٖ﴾ هرگز تاب و تحمل یک نوع غذا را نداریم، [البته] همچنان‌که گذشت، هرچند که غذای آنان چند نوع [یعنی؛ «منّ» و «سلوی»] بود، اما قابل تغییر نبود [و از این نظر جذابیتی برای آنان نداشت].﴿فَٱدۡعُ لَنَا رَبَّكَ يُخۡرِجۡ لَنَا مِمَّا تُنۢبِتُ ٱلۡأَرۡضُ مِنۢ بَقۡلِهَا﴾ بنابراین از خدایت بخواه از سبزی که زمین می‌رویاند، ﴿وَقِثَّآئِهَا﴾ و خیار ﴿وَفُومِهَا﴾ و سیر ﴿وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا﴾ و عدس و پیاز، برای ما برویاند. موسی به آنها گفت: ﴿قَالَ أَتَسۡتَبۡدِلُونَ ٱلَّذِي هُوَ أَدۡنَىٰ﴾ آیا غذاهای مذکور را ﴿بِٱلَّذِي هُوَ خَيۡرٌ﴾ به جای «منّ» و «سلوی» که بهترین [مواد غذایی] هستند قرار می‌دهید؟! شایسته نیست که این‌گونه عمل کنید؛ زیرا خوراکی‌هایی را که طلب کرده‌اید، به هر شهری فرود بیایید، خواهید یافت، اما خوراکی‌ای که خداوند به شما ارزانی داشته است، از بهترین خوراکی‌ها و شریف‌ترین آنها است، پس چگونه می‌خواهید آن را تغییر بدهید؟ و چون آنچه از آنها سر زد، بزرگ‌ترین دلیل بر ناشکیبایی آنان و تحقیر دستورات خداوند و نعمت‌هایش بود. به پاس عمل‌شان پروردگار آنها را مجازات کرد. پس فرمود: ﴿وَضُرِبَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلذِّلَّةُ﴾ و مُهر ذلّت بر آنها زده شد به‌گونه‌ای که بر ظاهر بدن آنها مشاهده می‌شد، ﴿وَٱلۡمَسۡكَنَةُ﴾ و نیازمندی و خواری بر دل‌هایشان قرار گرفت، به‌گونه‌ای که عزت و شرافت و همت خود را از دست داده و تبدیل به مردمانی ضعیف و سست عنصر شدند. ﴿وَبَآءُو بِغَضَبٖ مِّنَ ٱللَّهِ﴾ بنابراین دستاورد و غنیمتی را که بدست آوردند چیزی جز خشم و غضب الهی نبود، پس چه بد است غنیمتی که آنان به‌دست آوردند، و چه زشت و بد است حالتی که آنان در آن افتادند! و مستحق غضب و ناخشنودی خداوند شدند و به سرنوشت بسیار بدی دچار گشتند. ﴿ذَٰلِكَ﴾ علتِ اینکه آنها مستحق خشم خداوند گردیدند این بود که ﴿بِأَنَّهُمۡ كَانُواْ يَكۡفُرُونَ بِ‍َٔايَٰتِ ٱللَّهِ﴾ آیات الهی را که مردمان را به سوی حق راهنمایی می‌نمود و حق را روشن می‌کرد، انکار می‌کردند، پس وقتی به آن کفر ورزیدند، خداوند با خشم خود آنها را مجازات کرد. و نیز آنان ﴿وَيَقۡتُلُونَ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّ﴾ پیامبران را به ناحق می‌کشتند. ﴿بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّ﴾ بیانگر اوج زشتی کار آنها است؛ زیرا مشخص است که کشتن پیامبران به حق نخواهد بود، اما به خاطر اینکه گمان برده نشود آنها جاهل و ناآگاه بودند، فرمود: به ناحق آنها را می‌کشتند. ﴿ذَٰلِكَ بِمَا عَصَواْ﴾ این از آن روی بود که با ارتکاب معصیت و نافرمانی خداوند، سرکشی می‌نمودند. ﴿وَّكَانُواْ يَعۡتَدُونَ﴾ و بر بندگان خدا تجاوز می‌کردند. زیرا هر گناهی که انسان مرتکب می‌شود، او را به سوی ارتکاب گناه دیگری سوق می‌دهد. مثلاً از غفلت، گناه کوچکی پدید می‌آید، سپس از آن گناه کوچک، گناهی بزرگ به‌وجود می‌آید، سپس از آن گناه بزرگ، بدعت‌ها و کفر و دیگر گناهان کبیره پدید می‌آید. از خداوند می‌خواهیم که ما را از هر آفتی مصون بدارد. و بدان که این آیات، متوجه آن دسته از بنی‌اسرائیل است که در زمان نزول قرآن می‌زیستند؛ و آنها مخاطب این رفتارها قرار گرفته‌اند و به آنها نسبت داده شده است، در حالی که پیشینیان‌شان مرتکب این رفتارها شده‌اند؛ انتساب این رفتارها به آنها بنا به دلایل متعددی بوده است،، از جمله: آنها خود را ستایش می‌کردند و ادّعا می‌کردند از محمد صلی الله علیه وسلم و کسانی که به او ایمان آورده‌اند، برتر هستند، بنابراین خداوند حالات گذشتگان آنها را بیان کرد، تا برای آنان روشن ‌شود که اهل صبر و فضایل اخلاقی و کارهای درست نیستند. پس وقتی حالت گذشتگان آنها چنین است –در حالی که گمان می‌رود احوال و اوضاع گذشتگان‌شان از طوایف و نسل‌های بعدی به مراتب بهتر و خوب‌تر بوده باشد-، کسانی که مخاطب قرآن بودند [و در عصر نزول آن می ‌زیستند] چه حال و وضعیتی داشته‌اند؟! یکی دیگر از دلایل انتساب رفتار پیشنیان آنها به ایشان این است که: نعمتی را که خداوند بر پدران آنان ارزانی داشت به مثابۀ متنعّم شدن فرزندان می‌باشد، پس آنها مورد خطاب قرار ‌گرفتند، چون این نعمات و برکات همۀ آنها را در بر گرفت. دلیل دیگر این است که: همۀ آنان بر یک آیین بودند و برای مصالح و منافع مشترکی تلاش می‌کردند، انگار گذشتگان آنها و متأخرین، در یک زمان زیسته و آنچه از بعضی از آنها سر زده، از همۀ آنها سر زده است؛ زیرا منفعت کار خوبی که بعضی از آنها انجام می‌دهند، به همه برمی‌گردد؛ و ضرر کار بدی که برخی انجام می‌دهند، متوجه همه می‌گردد. از دیگر دلایل انتساب کارهای گذشتگان‌شان به آنان این است که: بیشتر کارهای [زشت] گذشتگان خویش را زشت ندانسته و مورد اعتراض قرار نمی‌دادند؛ و کسی که به گناه راضی باشد، شریک گناهکار است. و حکمت‌های دیگری نیز در این امر نهفته است که کسی جز خداوند آن را نمی‌داند.
Arabic explanations of the Qur’an:
اِنَّ الَّذِیْنَ اٰمَنُوْا وَالَّذِیْنَ هَادُوْا وَالنَّصٰرٰی وَالصّٰبِـِٕیْنَ مَنْ اٰمَنَ بِاللّٰهِ وَالْیَوْمِ الْاٰخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ اَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ ۪ۚ— وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُوْنَ ۟
سپس خداوند میان فرقه‌های اهل کتاب حکم کرده و می‌فرماید: (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ)؛ این حکم فقط برای اهل کتاب است؛ زیرا سخن درست این است که صابئین از جمله فرقه‌های نصارا هستند، پس خداوند خبر داده است که مؤمنانِ امت اسلام، همچنین یهود و نصارا و صابئین؛ هر کس از آنان که به خدا و روز قیامت ایمان داشته و پیامبران را تصدیق نموده است، برای آنها پاداش بزرگی است؛ نه ترسی برآنها است و نه اندوهگین می‌شوند. و اما کسانی از آنها که به خدا و پیامبران و روز قیامت کفر ورزیده‌اند، ترس و غم بر آنها مستولی می‌گردد. و صحیح آن است که بگوییم این حکم مختص فِرَق و گروه‌های اهل کتاب است و ربطی به موضوع ایمان آوردن به محمد صلی الله علیه وسلم ندارد، زیرا این آیه از حالت آنها قبل از بعثت محمد صلی الله علیه وسلم خبر می‌دهد؛ و این روش قرآن است که هر گاه در لابلای آیات ابهامی پدید آید، حتماً چیزی را مطرح می‌کند که این شک و ابهام را از بین ببرد؛ زیرا قرآن از طرف ذاتی نازل شده است که هر چیزی را قبل از پدید آمدن آن می‌داند و رحمت او همه چیز را فرا گرفته است. خداوند متعال از بنی‌اسرائیل سخن به میان آورد و گناهان و زشتی‌های آنان را ذکر کرد؛ و چه بسا برخی از مردم [با دیدن این گناهان و زشتی‌ها] چنین تصور کنند که همه‌ی بنی اسرائیل مشمول مذمـت و نکوهـش هستند؛ در نتیجه خداوند خواست، آنهایی را که مذموم نیستند، جدا کند. و نیز از آنجا که به طور خاص بنی‌اسرائیل ذکر شد، گـمان مـی‌رود که این امـور به آنها اختصاص دارد. بنـابراین خداونـد حکم عامی را بیان فرمـود که همـۀ گروه‌ها را در برگـیرد؛ و نیز حق روشن شـود؛ و توهـم و ابـهام از بین برود. پس پاک است خداوندی که در کتابش چیزهایی را قرار داده است که عقل جهانیان را به حیرت می‌اندازد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذْ اَخَذْنَا مِیْثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّوْرَ ؕ— خُذُوْا مَاۤ اٰتَیْنٰكُمْ بِقُوَّةٍ وَّاذْكُرُوْا مَا فِیْهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُوْنَ ۟
﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَامِيثَٰقَكُمۡ﴾ و [به یاد آورید] هنگامی را که از شما پیمان گرفتیم. و میثاقی که خداوند از آنها گرفت، با برافراشتن کوه طور بر بالای سر آنها و ایجاد رعب و وحشت در دل‌شان، مؤکد گردید. و به آنها گفته شد: ﴿خُذُواْ مَآ ءَاتَيۡنَٰكُم بِقُوَّةٖ﴾ و آنچه از تورات که به شما داده‌ایم با جهد و تلاش و صبر و شکیبایی بر انجام دستورات خداوند، بگیرید. ﴿وَٱذۡكُرُواْ مَا فِيهِ﴾ و آنچه را که در کتاب‌تان هست، یاد کنید؛ آن را تلاوت نموده و مطالبش را درک کنید. ﴿لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ﴾ شاید از عذاب خدا و ناخشنودی او رهایی یابید و یا پرهیزگار شوید.
Arabic explanations of the Qur’an:
ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ مِّنْ بَعْدِ ذٰلِكَ ۚ— فَلَوْلَا فَضْلُ اللّٰهِ عَلَیْكُمْ وَرَحْمَتُهٗ لَكُنْتُمْ مِّنَ الْخٰسِرِیْنَ ۟
﴿ثُمَّ﴾ و پس از این تأکید بلیغ و رسا، ﴿تَوَلَّيۡتُم﴾ شما روی گرداندید، و همین امر کافی بود که بزرگ‌ترین عذاب بر شما فرود آید، ﴿فَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ لَكُنتُم مِّنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ﴾ و اگر فضل و رحمت الهی بر شما نبود، از زیانکاران می‌شدید.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِیْنَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُوْنُوْا قِرَدَةً خٰسِـِٕیْنَ ۟ۚ
﴿وَلَقَدۡ عَلِمۡتُمُ ٱلَّذِينَ ٱعۡتَدَوۡاْ مِنكُمۡ فِي ٱلسَّبۡتِ﴾ و کسانی از شما را که در روز شنبه تجاوز کردند، خوب می‌شناسید؛ آنها کسانی هستند که خداوند داستان‌شان را در سورۀ اعراف به طور مفصل بیان کرده و می‌فرماید: ﴿ وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ...﴾ «و بپرس آنها را از شهری که نزدیک دریا بود، هنگامی که آنها در روز شنبه تجاوز می‌کردند». پس این گناه بزرگ، باعث شد تا خداوند بر آنها خشم گیرد و آنها را ﴿قِرَدَةً خَٰسِ‍ِٔينَ﴾ بوزینگانی خوار و ذلیل قرار دهد.
Arabic explanations of the Qur’an:
فَجَعَلْنٰهَا نَكَالًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِیْنَ ۟
خداوند این عقوبت را مایۀ عبرت کسانی قرار داد که در آن عصر زندگی می‌کردند: ﴿نَكَٰلٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيۡهَا﴾ یعنی امت‌هایی که حاضر بودند و کسانی که در زمان آنها به‌سر می‌بردند و خبر آنها به ایشان رسید.﴿وَمَا خَلۡفَهَا﴾ و کسانی که بعد از آنان آمدند، پس بر بندگان خداوند حجت اقامه گردید، تا از نافرمانی پروردگار باز آیند، اما جز پرهیزگاران، از آیات خدا بهره نمی‌برند.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذْ قَالَ مُوْسٰی لِقَوْمِهٖۤ اِنَّ اللّٰهَ یَاْمُرُكُمْ اَنْ تَذْبَحُوْا بَقَرَةً ؕ— قَالُوْۤا اَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا ؕ— قَالَ اَعُوْذُ بِاللّٰهِ اَنْ اَكُوْنَ مِنَ الْجٰهِلِیْنَ ۟
﴿وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِۦٓ﴾ و به یاد آورید آنچه که برای شما با موسی پیش آمد، آنگاه که فردی را کشتید و در مورد قاتل آن با یکدیگر اختلاف و کشمکش ورزیدید، تا اینکه مسئله در بین شما بزرگ شد، و اگر خداوند آن را برایتان روشن نمی‌کرد، شر بزرگی پدید می‌آمد. پس موسی، به منظور مشخص کردن ‌قاتل، به شما گفت: گاوی را سر ببرید. و می‌بایست بی‌درنگ، فرمان او اطاعت شود و اعتراضی صورت نگیرد. اما آنها اعتراض کردند و گفتند: ﴿أَتَتَّخِذُنَا هُزُوٗا﴾ آیا ما را مسخره می‌کنی؟ آنگاه موسی گفت: ﴿أَعُوذُ بِٱللَّهِ أَنۡ أَكُونَ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِينَ﴾ به خدا پناه می‌برم از اینکه از جاهلان باشم؛ زیرا جاهل و نادان کسی است که سخن بی‌فایده می‌گوید ‌و مردم را مسخره می‌کند. و اما عاقل می‌داند که بزرگ‌ترین عیب دین و عقل، مسخره کردن همنوع است، گرچه او بر آن برتری داشته باشد؛ زیرا برتری بر دیگران مستلزم آن است که شکر پروردگار را به جا آورد و با بندگانش مهربان بود.
Arabic explanations of the Qur’an:
قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ یُبَیِّنْ لَّنَا مَا هِیَ ؕ— قَالَ اِنَّهٗ یَقُوْلُ اِنَّهَا بَقَرَةٌ لَّا فَارِضٌ وَّلَا بِكْرٌ ؕ— عَوَانٌ بَیْنَ ذٰلِكَ ؕ— فَافْعَلُوْا مَا تُؤْمَرُوْنَ ۟
وقتی موسی این را به آنها گفت، به راستی و درستی آن باور یافته و گفتند: ﴿ٱدۡعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا هِيَ﴾ از پروردگارت بخواه تا برای ما بیان کند که آن گاو چقدر سن دارد؟ ﴿قَالَ إِنَّهُۥ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٞ لَّا فَارِضٞ﴾ گفت: خداوند می‌فرماید: آن ماده گاوی است نه بزرگ، ﴿وَلَا بِكۡرٌ﴾ و نه کوچک، ﴿عَوَانُۢ بَيۡنَ ذَٰلِكَ﴾ [بلکه] میان‌سالی است بین این دو، ﴿فَٱفۡعَلُواْ مَا تُؤۡمَرُونَ﴾ پس آنچه را به آن فرمان داده می‌شوید، بدون تکلف و سخت‌گیری انجام دهید.
Arabic explanations of the Qur’an:
قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ یُبَیِّنْ لَّنَا مَا لَوْنُهَا ؕ— قَالَ اِنَّهٗ یَقُوْلُ اِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَآءُ ۙ— فَاقِعٌ لَّوْنُهَا تَسُرُّ النّٰظِرِیْنَ ۟
﴿قَالُواْ ٱدۡعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا لَوۡنُهَا قَالَ إِنَّهُۥيَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٞ صَفۡرَآءُ فَاقِعٞ لَّوۡنُهَا)) گفتند: از پروردگارت بخواه که رنگ آن را برای ما بیان کند. گفت: همانا او [پروردگارم] می‌فرماید: آن گاو زرد پررنگ است، (﴿تَسُرُّ ٱلنَّٰظِرِينَ﴾ و رنگش آن‌قدر زیباست که نگاه‌کنندگان را شادمان می‌نماید.
Arabic explanations of the Qur’an:
قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ یُبَیِّنْ لَّنَا مَا هِیَ ۙ— اِنَّ الْبَقَرَ تَشٰبَهَ عَلَیْنَا ؕ— وَاِنَّاۤ اِنْ شَآءَ اللّٰهُ لَمُهْتَدُوْنَ ۟
﴿قَالُواْ ٱدۡعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا هِيَ إِنَّ ٱلۡبَقَرَ تَشَٰبَهَ عَلَيۡنَا﴾ گفتند: پروردگارت را فرا خوان، تا برای ما بیان دارد که آن [گاو] چگونه است؟ زیرا ماده گاو بر ما مشتبه شده است و ما به آنچه می‌خواهی، راه نیافته‌ایم. ﴿وَإِنَّآ إِن شَآءَ ٱللَّهُ لَمُهۡتَدُونَ﴾ و ما اگر خدا بخواهد، هدایت خواهیم شد.
Arabic explanations of the Qur’an:
قَالَ اِنَّهٗ یَقُوْلُ اِنَّهَا بَقَرَةٌ لَّا ذَلُوْلٌ تُثِیْرُ الْاَرْضَ وَلَا تَسْقِی الْحَرْثَ ۚ— مُسَلَّمَةٌ لَّا شِیَةَ فِیْهَا ؕ— قَالُوا الْـٰٔنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ ؕ— فَذَبَحُوْهَا وَمَا كَادُوْا یَفْعَلُوْنَ ۟۠
﴿قَالَ إِنَّهُۥ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٞ لَّا ذَلُولٞ﴾ گفت: او می‌فرماید: آن ماده گاوی رام نشده است، ﴿تُثِيرُ ٱلۡأَرۡضَ﴾ که زمین را شخم بزند. ﴿وَلَا تَسۡقِي ٱلۡحَرۡثَ﴾ و کشتزار را آبیاری نمی‌کند. ﴿مُسَلَّمَةٞ﴾ مراد از این واژه دو چیز می‌تواند باشد؛ یا اینکه از عیب و عار سالم است، و یا اینکه کار نمی‌کند. ﴿لَّا شِيَةَ فِيهَا﴾ و در آن هیچ لکه‌ای غیر از رنگ خودش که قبلاً از آن سخن به میان آمد، و ماده گاو را بدان متصف ساختیم، وجود ندارد. ﴿قَالُواْ ٱلۡـَٰٔنَ جِئۡتَ بِٱلۡحَقِّ﴾ گفتند: اکنون حقیقت را آوردی؛ یعنی به‌طور روشن و واضح حقیقت را گفتی. و این از نادانی آنان بود، وگرنه او در اولین بار، حقیقت را برایشان آورده بود؛ و اگر آنها اعتراض نمی‌کردند که چه گاوی است، مقصود حاصل می‌شد، اما آنها با سؤال‌های زیاد سخت‌گیری کردند. بنابراین خداوند بر آنها سخت گرفت. و اگر نمی‌گفتند: ﴿إِن شَآءَ ٱللَّهُ﴾ هدایت نمی‌شدند و راه نمی‌بردند. ﴿فَذَبَحُوهَا﴾ پس گاوی را با آن ویژگی‌ها سر بریدند، ﴿وَمَا كَادُواْ يَفۡعَلُونَ﴾ و به سبب سخت‌گیرای که از آنها سر زده، نزدیک بود این کار را نکنند.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادّٰرَءْتُمْ فِیْهَا ؕ— وَاللّٰهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنْتُمْ تَكْتُمُوْنَ ۟ۚ
و هنگامی که گاو را سر بریدند، به آنها گفتیم: بعضی از اعضای گاو را به بدن شخص مُرده بزنید. به عضو مشخصی، یا به هر عضوی از آن، چرا که در تعیین آن فایده‌ای نیست، پس آنها بعضی از اعضای گاو را به بدن مرده زدند و خداوند فردی را که کشته شده بود، زنده کرد و آنچه را آنها پنهان می‌کردند، آشکار نمود. و فرد کشته شده خبر داد که قاتلِ او کیست. و زنده کردن او دالّ بر آن است که خداوند مردگان را زنده می‌نماید، تا شما بیندیشید و از آنچه به ضررتان است، باز آیید.
Arabic explanations of the Qur’an:
فَقُلْنَا اضْرِبُوْهُ بِبَعْضِهَا ؕ— كَذٰلِكَ یُحْیِ اللّٰهُ الْمَوْتٰی وَیُرِیْكُمْ اٰیٰتِهٖ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُوْنَ ۟
و هنگامی که گاو را سر بریدند، به آنها گفتیم: بعضی از اعضای گاو را به بدن شخص مُرده بزنید. به عضو مشخصی، یا به هر عضوی از آن، چرا که در تعیین آن فایده‌ای نیست، پس آنها بعضی از اعضای گاو را به بدن مرده زدند و خداوند فردی را که کشته شده بود، زنده کرد و آنچه را آنها پنهان می‌کردند، آشکار نمود. و فرد کشته شده خبر داد که قاتلِ او کیست. و زنده کردن او دالّ بر آن است که خداوند مردگان را زنده می‌نماید، تا شما بیندیشید و از آنچه به ضررتان است، باز آیید.
Arabic explanations of the Qur’an:
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوْبُكُمْ مِّنْ بَعْدِ ذٰلِكَ فَهِیَ كَالْحِجَارَةِ اَوْ اَشَدُّ قَسْوَةً ؕ— وَاِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْاَنْهٰرُ ؕ— وَاِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَآءُ ؕ— وَاِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللّٰهِ ؕ— وَمَا اللّٰهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُوْنَ ۟
﴿ثُمَّ قَسَتۡ قُلُوبُكُم﴾ سپس دل‌های‌تان سخت شد، بنابراین موعظه در آن اثر نکرد، ﴿مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَ﴾ پس از اینکه خداوند نعمت‌های بزرگی را به شما ارزانی داشت و معجزه‌ها و آیات را به شما نشان داد؛ و شایسته نبود که دل‌های‌تان سخت شود؛ زیرا آنچه شما مشاهده کرده‌اید باعث نرم شدن دل و انقیاد آن می‌گردد. سپس سختی آن را چنین توصیف می‌نماید: ﴿كَٱلۡحِجَارَةِ﴾ دل‌های‌تان مانند سنگی است که از آهن سخت‌تر است؛ زیرا آهن و سرب وقتی در آتش انداخته شوند، ذوب می‌گردند، به خلاف سنگ که در آتش ذوب نمی‌شود. ﴿أَوۡ أَشَدُّ قَسۡوَةٗ﴾ یا چه بسا سفتی و سختی دل‌های‌شان از سختی سنگ نیز بیشتر است.﴿أَوۡ﴾ به معنی: بلکه نیست. سپس فضیلت و برتری سنگ‌ها را بر دل‌های آنان بیان کرده و می‌فرماید: ﴿وَإِنَّ مِنَ ٱلۡحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنۡهُ ٱلۡأَنۡهَٰرُۚ وَإِنَّ مِنۡهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخۡرُجُ مِنۡهُ ٱلۡمَآءُۚ وَإِنَّ مِنۡهَا لَمَا يَهۡبِطُ مِنۡ خَشۡيَةِ ٱللَّهِ﴾ از پاره‌ای از سنگ‌ها، رودها بیرون آمده، و پاره‌ای از آنها می‌شکافند و آب از آن می‌جوشد؛ و بعضی از ترس خداوند فرو می‌ریزند؛ و با این ویژگی‌ها، سنگ‌ها از دل‌های‌تان بهتر هستند. سپس خداوند شدیداً آنها را مورد تهدید قرار داده و می‌فرماید: ﴿وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ﴾ و خداوند از آنچه می‌کنید، بی‌خبر نیست، بلکه آن را می‌داند و کوچک و بزرگِ اعمال‌تان را زیر نظر دارد؛ و شما را بر آن مجازات خواهد کرد. بدان که بسیاری از مفسران ـ رحمهم الله ـ تفسیرهای خود را از داستان‌های بنی‌اسرائیل انباشته‌اند و این داستان‌ها و سخنان دروغ را مبنای آیات قرآنی قرار داده و کتاب خدا را با آن تفسیر می‌کنند و به فرمودۀ پیامبر صلی الله علیه وسلم استدلال می‌کنند که می‌فرماید: (حَدِّثُوا عَن بَنِي إسرَائِيلَ وَلَا حَرَج) «از بنی‌اسرائیل نقل قول کنید و اشکالی ندارد». اما به نظر من - گرچه نقل کردن سخنان آنها جایز است - ولی باید اخبار آنها را جدا نقل کرد و نباید آن را مبنای کتاب خدا قرار داد؛ زیرا قطعاً جایز نیست که قرآن با اخبار بنی‌اسرائیل تفسیر شود مادامی که در این زمینه چیزی از پیامبر صلی الله علیه وسلم ثابت نشده باشد، چون جایگاه سخنان بنی‌اسرائیل همان است که پیامبر صلی الله علیه وسلم بیان نموده است: (لا تصدقوا أهل الكتاب ولا تكذبوهم) «نه اهل کتاب را تصدیق کنید و نه آنها را تکذیب نمایید.» پس چون سخنان آنان مشکوک و مظنون است، و ایمان آوردن به قرآن و کلمات و معانی آن واجب است، جایز نیست این داستان‌ها که با روایات مجهول نقل شده‌اند و غالباً دروغ هستند، مفسّر و مبیّن کتاب خدا قرار داده شوند. غفلت از این امر مشکلاتی را به وجود آورده است.
Arabic explanations of the Qur’an:
اَفَتَطْمَعُوْنَ اَنْ یُّؤْمِنُوْا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِیْقٌ مِّنْهُمْ یَسْمَعُوْنَ كَلٰمَ اللّٰهِ ثُمَّ یُحَرِّفُوْنَهٗ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوْهُ وَهُمْ یَعْلَمُوْنَ ۟
﴿أَفَتَطۡمَعُونَ﴾ آیا طمع دارید؟ در اینجا خداوند می‌خواهد مؤمنان را از ایمان آوردنِ اهل کتاب ناامید ‌کند؛ یعنی در ایمان آوردن آنها طمع نکنید؛ و نباید از آنها انتظار داشت که ایمان بیاورند؛ زیرا آنها کلام خدا را از روی شناخت و آگاهی دگرگون و تحریف می‌کنند و به دلخواه خود معانی و تفاسیری را برای آن قرار می‌دهند که خداوند اراده نکرده است، تا مردم را دچار این توهّم کنند که این سخنان[ساختگی آنان] از جانب خداوند است، در صورتی که آن از جانب خدا نیست. پس وقتی که آنها با کتاب خودشان که آن را عین شرف و د‌ین خود می‌دانند، چنین رفتار کنند و مردم را از راه خدا باز ‌دارند، چگونه امید می‌رود به شما ایمان بیاورند؟! این خیلی بعید است.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذَا لَقُوا الَّذِیْنَ اٰمَنُوْا قَالُوْۤا اٰمَنَّا ۖۚ— وَاِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ اِلٰی بَعْضٍ قَالُوْۤا اَتُحَدِّثُوْنَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللّٰهُ عَلَیْكُمْ لِیُحَآجُّوْكُمْ بِهٖ عِنْدَ رَبِّكُمْ ؕ— اَفَلَا تَعْقِلُوْنَ ۟
سپس حالت منافقان اهل کتاب را بیان کرده و می‌فرماید: ﴿وَإِذَا لَقُواْ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا﴾ و چون با مؤمنان روبه‌رو شوند، گویند: ایمان آورده‌ایم؛ و با زبان ایمان را اظهار می‌کنند، ولی در دل‌های‌شان ایمانی وجود ندارد. ﴿وَإِذَا خَلَا بَعۡضُهُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٖ قَالُوٓاْ﴾ و هنگامی که با یکدیگر تنها شوند و کسی جز هم‌کیشان‌شان آنجا نباشد، به همدیگر می‌گویند: ﴿أَتُحَدِّثُونَهُم بِمَا فَتَحَ ٱللَّهُ عَلَيۡكُمۡ لِيُحَآجُّوكُم بِهِۦ عِندَ رَبِّكُمۡ﴾ آیانزد آنها و برای آنها اظهار ایمان می‌کنید و به آنها خبر می‌دهید که شما نیز مانند آنها هستید؟! پس این حجتی برای آنها و علیه شما خواهد بود. می‌گویند: آنها اقرار می‌کنند که آنچه ما بر آن هستیم حق است، و دینی که آنها بر آن قرار دارند باطل است؛ و این‌گونه نزد پروردگارتان، علیه شما احتجاج می‌کنند.﴿أَفَلَا تَعۡقِلُونَ﴾ آیا عقل ندارید و آنچه را که بر شما حجت است ترک می‌کنید؟.
Arabic explanations of the Qur’an:
اَوَلَا یَعْلَمُوْنَ اَنَّ اللّٰهَ یَعْلَمُ مَا یُسِرُّوْنَ وَمَا یُعْلِنُوْنَ ۟
این چیزی است که به همدیگر می‌گویند: ﴿أَوَ لَا يَعۡلَمُونَ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعۡلِنُونَ﴾ آنها که اعتقادات قلبی خود را مخفی می‌نمایند و گمان می‌کنند با این کتمان، بر آنها حجّت اقامه نمی‌شود، دچار جهل و اشتباه بزرگی شده‌اند، چرا که خداوند سرّ و آشکار آنها را می‌داند و ماهیّت آنها را برای بندگانش آشکار می‌کند.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَمِنْهُمْ اُمِّیُّوْنَ لَا یَعْلَمُوْنَ الْكِتٰبَ اِلَّاۤ اَمَانِیَّ وَاِنْ هُمْ اِلَّا یَظُنُّوْنَ ۟
﴿وَمِنۡهُمۡ﴾ و عده‌ای از اهل کتاب، ﴿أُمِّيُّونَ﴾ عوام و بی‌سواد هستند. ﴿لَا يَعۡلَمُونَ ٱلۡكِتَٰبَ إِلَّآ أَمَانِيَّ﴾ و از کتاب خدا جز تلاوت آن بهره‌ای ندارند، و از علمی که نزد گذشتگان‌شان بود هیچ اطلاعی ندارند، آنان فقط دنباله روان کر و کور هستند. در این آیات از علما، عوام، منافقان و غیر منافقان اهل کتاب سخن رفته است. عالمان آنان در گمراهی آشکار به‌سر می‌برند، عوام نیز مقلد آنان‌اند و هیچ بصیرت و بینشی ندارند. پس نباید به هدایت این دو گروه چشم طمع داشته باشید.
Arabic explanations of the Qur’an:
فَوَیْلٌ لِّلَّذِیْنَ یَكْتُبُوْنَ الْكِتٰبَ بِاَیْدِیْهِمْ ۗ— ثُمَّ یَقُوْلُوْنَ هٰذَا مِنْ عِنْدِ اللّٰهِ لِیَشْتَرُوْا بِهٖ ثَمَنًا قَلِیْلًا ؕ— فَوَیْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا كَتَبَتْ اَیْدِیْهِمْ وَوَیْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا یَكْسِبُوْنَ ۟
﴿فَوَيۡلٞ لِّلَّذِينَ﴾ خداوند کسانی را که کتابش را تحریف می‌کنند، مورد تهدید قرار می‌دهد؛ آنهایی که در خصوص عمل زشت خود می‌گویند: ﴿هَٰذَا مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ﴾ این از جانب خدا است. و این کار اظهار باطل و کتمان حق است؛ آنها از روی شناخت و بصیرت چنین کردند، ﴿لِيَشۡتَرُواْ بِهِۦ ثَمَنٗا قَلِيلٗا﴾ تا آن را به بهای اندکی بفروشند. و دنیا از اول تا آخر بهای اندکی است. پس آنها باطل خود را دامی برای شکار دارایی‌های مردم قرار دادند و از دو جهت به مردم ستم کردند: یکی از جهت مشتبه کردن دین بر آنها؛ و دیگر از جهت گرفتن اموال‌شان به ناحق. آنها به باطل‌ترین وسیله اموال مردم را می‌گرفتند، و گناه این کار از گناه کسی که مال مردم را با غصب و دزدی چپاول می‌کند، بزرگ‌تر است. بنابراین خداوند دوبار آنها را مورد تهدید قرار داده و می‌فرماید: ﴿فَوَيۡلٞ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتۡ أَيۡدِيهِمۡ﴾ پس وای بر آنها به سبب تحریف و باطلی که می‌نویسند، ﴿وَوَيۡلٞ لَّهُم مِّمَّا يَكۡسِبُونَ﴾ و وای بر آنها به سبب اموالی که جمع می‌کنند. «ویل”؛یعنی عذاب شدید و حسرت جانکاه، و برای تهدید شدید به کار می‌رود. شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله پس از آنکه آیات ﴿أَفَتَطۡمَعُونَ﴾ را تا ﴿يَكۡسِبُونَ﴾ ذکر کرد، فرمود: خداوند کسانی را مورد مذمت قرار داده است که کلام او را تحریف نموده و غلط تفسیر می‌کنند. این مذمت همچنین شامل حال کسانی می‌شود که «کتاب» و «سنت» را بر اساس بدعت‌های باطل تفسیر می‌کنند. خداوند کسانی را که از کتاب او [تورات] جز تلاوت نمی‌دانند، مذمت کرده است و این مذمت؛ شامل کسی نیز می‌شود که اندیشیدن و تدبر در قرآن را ترک نموده، و جز خواندن کلماتش چیزی از آن نمی‌داند. همچنین این مذمت؛ شامل کسی می‌شود که با دستان خود چیزی می‌نویسد که با کتاب خدا مخالف است، تا به وسیلۀ آن منافع دنیایی را به دست آورد و ادعا کند که این از جانب خدا است، مانند اینکه بگوید: چیزی که در این کتاب است، عین شریعت و دین است، مفهوم کتاب و سنت است، نزد سلف و ائمه معقول است و از جمله اصول دین است که اعتقاد به آن یا واجب عینی و یا کفائی است. این آیات، همچنین مذمت کسی را در بردارد که کتاب و سنت را پنهان می‌سازد، تا مخالفِش با استفاده از آنچه که او می‌داند علیه وی استدلال نکند. این موارد به کثرت در میان تمامی هواپرستان وجود دارد، از جمله در میان رافضی‌ها [و جهمیه و سایر اهل هوا و اهل کلام]؛ و بسیاری از منتسبین به فقها نیز از چنین رویه‌ای پیروی می‌کنند...
Arabic explanations of the Qur’an:
وَقَالُوْا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ اِلَّاۤ اَیَّامًا مَّعْدُوْدَةً ؕ— قُلْ اَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللّٰهِ عَهْدًا فَلَنْ یُّخْلِفَ اللّٰهُ عَهْدَهٗۤ اَمْ تَقُوْلُوْنَ عَلَی اللّٰهِ مَا لَا تَعْلَمُوْنَ ۟
خداوند کارهای زشت آنان را بیان کرد، و سپس بیان داشت که آنها خود را پاک می‌شمارند و گواهی می‌دهند که از عذاب خدا نجات یافته و به پاداش او دست می‌یابند؛ و می‌گویند: به جز چند روزی آتش جهنم به ما نمی‌رسد؛ یعنی چند روز اندک و انگشت‌شمار. در نتیجه آنها، هم کار بد انجام می‌دهند و هم احساس خطر نمی‌کنند. و از آنجا که این فقط یک ادعا بود، خداوند ادعای‌شان را رد کرد و فرمود: ﴿قُلۡ﴾ ای پیامبر! به آنها بگو: ﴿أَتَّخَذۡتُمۡ عِندَ ٱللَّهِ عَهۡدٗا﴾ آیا از خدا پیمانی گرفته‌اید؟ یعنی آیا به خدا و پیامبران ایمان آورده و از دستورات خدا و رسولان اطاعت کرده‌اید؟! چرا که فقط این وعده باعث می‌شود آدمی از عذاب خدا رهایی یابد، و این وعده هرگز تغییر نمی‌یابد. ﴿أَمۡ تَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ﴾ یا چیزی را به خداوند نسبت می‌دهید که نمی‌دانید. خداوند متعال خبر داده است که راست بودن ادعای آنها بر یکی از این دو چیز استوار است: پیمان گرفتن از خدا؛ دروغ بستن بر او. آنها یا از خدا پیمانی گرفته‌اند، پس آنگاه ادعایشان درست خواهد بود؛ و یا اینکه به دروغ چنین می‌گویند، پس آن وقت ادعای آنها دروغ خواهد بود و بیشتر مایۀ رسوایی و عذاب‌شان خواهد شد. و از حال آنان پیدا است که از خداوند پیمانی نگرفته‌اند؛ زیرا بسیاری از پیامبران را تکذیب کردند، تا جایی که گروهی از پیامبران را کشتند و از طاعت خداوند سر باز زدند و پیمان‌ها را شکستند. پس مشخص است که آنها دروغگو هستند و از خود می‌سازند و می‌بافند و چیزهایی به خداوند نسبت می‌دهند که نمی‌دانند. و نسبت دادن چیزی به خداوند، از بزرگ‌ترین امور حرام، و از زشت‌ترین کارهاست است.
Arabic explanations of the Qur’an:
بَلٰی مَنْ كَسَبَ سَیِّئَةً وَّاَحَاطَتْ بِهٖ خَطِیْٓـَٔتُهٗ فَاُولٰٓىِٕكَ اَصْحٰبُ النَّارِ ۚ— هُمْ فِیْهَا خٰلِدُوْنَ ۟
سپس خداوند حکم عامی را بیان کرد که شامل بنی اسرائیل و دیگران می‌شود، و فقط آن حکم ارزش و اعتبار دارد، نه ادعاها و خیال‌پردازی‌های بنی‌اسرائیل در مورد صفات نجات یافتگان و اهل هلاکت. و آن حکم چنین است: ﴿بَلَىٰ﴾ یعنی آنگونه نیست که شما گفتید؛ و سخن شما حقیقت ندارد. بلکه ﴿مَن كَسَبَ سَيِّئَةٗ﴾ هرکس کار بدی را انجام دهد. نکره در سیاق شرط آمده است، بنابراین شرک و گناهانِ پایین‌تر از آن را دربر می‌گیرد؛ و در اینجا منظور از (سیّئۀ) شرک است، به دلیل اینکه می‌فرماید: ﴿وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ﴾ و گناهش او را احاطه کند؛ یعنی گناهی انجام دهد که او را احاطه نماید و راهی برای وی باقی نگذارد؛ و این جز شرک چیزی دیگر نیست؛ زیرا کسی که ایمان داشته باشد، گناهش او را از هر سو احاطه نمی‌کند. ﴿فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾ پس اینها یاران دوزخ‌اند و جاودانه در آن هستند. خوارج با استفاده از این آیه، بر کافر بودن گناهکار استدلال کرده‌اند، در حالی که این آیه حجتی علیه آنها است؛ زیرا این آیه در مورد شرک است. اما اهل باطل همیشه برای اثبات سخن پوچ و بی‌محتوای خود، به آیات و احادیث صحیح استدلال می‌کنند، غافل از اینکه همان آیه و یا حدیث حجت و دلیلی علیه آنهاست.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَالَّذِیْنَ اٰمَنُوْا وَعَمِلُوا الصّٰلِحٰتِ اُولٰٓىِٕكَ اَصْحٰبُ الْجَنَّةِ ۚ— هُمْ فِیْهَا خٰلِدُوْنَ ۟۠
﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾ و کسانی که به خدا و ملائکه و کتاب‌های آسمانی و پیامبران و روز قیامت ایمان آوردند. ﴿وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾ و کار شایسته انجام دادند. عمل انسان زمانی صالح و شایسته محسوب می‌گردد که دو شرط داشته باشد: یکی اینکه خالص برای خدا انجام شود؛ دوم اینکه در انجام آن از سنت و شیوۀ پیامبر  صلی الله علیه وسلم پیروی گردد. نتیجه‌ و حاصل این دو آیه این است که: کسانی رستگار می‌شوند که ایمان داشته باشند و عمل شایسته انجام دهند؛ و کافران و مشرکان به هلاکت می‌رسند و به آتش دوزخ نایل می‌گردند.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذْ اَخَذْنَا مِیْثَاقَ بَنِیْۤ اِسْرَآءِیْلَ لَا تَعْبُدُوْنَ اِلَّا اللّٰهَ ۫— وَبِالْوَالِدَیْنِ اِحْسَانًا وَّذِی الْقُرْبٰی وَالْیَتٰمٰی وَالْمَسٰكِیْنِ وَقُوْلُوْا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَّاَقِیْمُوا الصَّلٰوةَ وَاٰتُوا الزَّكٰوةَ ؕ— ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ اِلَّا قَلِیْلًا مِّنْكُمْ وَاَنْتُمْ مُّعْرِضُوْنَ ۟
این توصیه‌ها، از ارکان مهم دین بوده و خداوند در هر شریعتی به آن فرمان داده است؛ زیرا برای هر زمان و مکانی مفید و ضروری هستند، پس منسوخ نمی‌شوند، همان‌طور که هیچ یک از اصول دین منسوخ نمی‌گردد. بنابراین خداوند ما را فرمان داده است که ﴿وَٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُشۡرِكُواْ بِهِۦ شَيۡ‍ٔٗا﴾ خداوند را پرستش کنید، و برای او انبازی نگیرید. ﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَامِيثَٰقَ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ﴾ و هنگامی که از بنی‌اسرائیل پیمان گرفتیم. این بیانگر سنگدلی آنها است، زیرا به هر امری که فرمان داده می‌شدند، سرپیچی می‌کردند؛ و آن را جز با قسم مؤکد و پیمان‌های محکم نمی‌پذیرفتند.﴿لَا تَعۡبُدُونَ إِلَّا ٱللَّهَ﴾ که جز خدا کسی را نپرستید. در این آیه پروردگار دستور می‌دهد، تنها او پرستش گردد و هیچ شریک و انبازی برای وی قرار داده نشود. این اصل دین است، واگر اساس همۀ اعمال توحید نباشد، پذیرفته نمی‌شوند. پس این حق خداوند بر بندگانش است. سپس فرمود ‌﴿وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَانٗا﴾ و با پدر و مادرتان نیکی کنید. و این شامل هر نوع نیکی می‌شود؛ نیکی با زبان و نیکی با کردار. و نیز از بدرفتاری با پدر و مادر و نیکی نکردن و بد رفتاری نمودن با آنان، نهی شده است؛ زیرا نیکی کردن واجب است، و امر کردن به چیزی، در واقع نهی کردن از ضد آن است. و نیکوکاری به دو صورت نقض می‌گردد؛ یکی با بـدی کردن که بزرگ‌ترین جنایت است؛ و دیگری با نیکی نکردن و بدی کردن که این حـرام است، ولی به انـدازۀ اولـی زشت نیست. و همچنین در مورد خویشاوندان و یتیمان و بینوایان نیز توصیه شده است. البته نیکی‌ها را نمی‌تـوان برشـمرد، بلکه فقـط می‌توان یک تعریف کلـی برای آن ارائه داد. سپس دستور داد تا با تمام مردم نیکی شود؛ پس فرمود: ﴿وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسۡنٗا﴾ و به مردم نیک بگویید، و از جمله سخن نیک با مردم، امرکردن آنها به معروف و نهی‌کردن‌شان از منکر و آموختن علم به آنها و سلام کردن و خنده‌رویی و ... است. و از آنجا که انسان نمی‌تواند با همۀ مردم به وسیلۀ مال خود نیکی نماید، خداوند روشی به ما یاد داده است که با اجرای آن می‌توان با هر مخلوقی نیکی کرد؛ و آن نیکی کردن با گفتار است. پس این توصیه، مؤمنین را از گفتار زشت حتی در برابر کافران باز می‌دارد. بنابراین خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلَا تُجَٰدِلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ إِلَّا بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ﴾ و با اهل کتاب جز به نحو احسن مجادله نکنید. و از جمله آدابی که خداوند بندگانش را بدان امر نموده، این است که انسان گفتار و کردارش خوب باشد، زشتگو و دشنام‌دهـنده و جر و بحث‌کننده و مجادله ‌گر نباشـد، بلکه خوش ‌اخلاق و بردبار باشد و حقوق دیگـران را رعایت کند و در برابر اذیتـی که مردم به او می‌رسانند، صـابر بوده، دستور الهی را امتثال نمـوده و به پاداش او امیدوار باشد. سپس آنها را به برپا داشتن نماز و پرداختن زکات فرمان داد؛ زیرا نماز، در بر دارنده اخلاص برای معبود؛ و زکات، در بردارندۀ نیکی با بندگان است. ﴿ثُمَّ﴾ پس از این‌که شما را به کارهای نیک فرمان داد، کارهای نیکی که چنانچه شخص عاقل در آن بنگرد، در می‌یابد یکی از مظاهر رحمت خدا نسبت به بندگان همین اوامر و نواهی است. ﴿تَوَلَّيۡتُمۡ﴾ روی برتافتید و پشت کردید. زیرا گاهی کسی روی می‌گرداند و نیت بازگشتن را دارد، اما اینها به این اوامر علاقه نداشتند و رفتند و بازنگشتند. ﴿إِلَّا قَلِيلٗا مِّنكُمۡ﴾ به جز عدۀ کمی از شما. این استثناء است، تا گمان برده نشود که همۀ آنها روی برتافتند. بنابراین خبر داد که تعداد اندکی از آنها را خداوند مصون داشت و آنها را ثابت قدم کرد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذْ اَخَذْنَا مِیْثَاقَكُمْ لَا تَسْفِكُوْنَ دِمَآءَكُمْ وَلَا تُخْرِجُوْنَ اَنْفُسَكُمْ مِّنْ دِیَارِكُمْ ثُمَّ اَقْرَرْتُمْ وَاَنْتُمْ تَشْهَدُوْنَ ۟
کاری که در این آیه از آن سخن به میان آمده است، کار کسانی بود که در زمان پیامبر در مدینه می‌زیستند. قبایل اوس و خزرج -«‌أنصار‌»- قبل از بعثت پیامبر صلی الله علیه وسلم مشرک بودند. سه گروه یهودی به نام‌های بنی قریظه، بنی نضیر و بنی قینقاع بر آنها وارد شدند و هر گروهی از آنان با گروهی از اهل مدینه پیمان بستند؛ و هرگاه طرف‌های مدینه با یکدیگر می‌جنگیدند، گروهی از یهودیان، هم‌پیمانان خود را در برابر دشمنانش که آنها را گروهی دیگر از یهودیان حمایت و کمک می‌کردند، یاری می‌نمودند؛ و یهودی، یهودی را می‌کشت. و اگر کار به آواره شدن می‌انجامید و غارتی پیش می‌آمد، یهودی، یهودی را از خانه و کاشانه‌اش بیرون می‌راند. سپس چون جنگ فروکش می‌کرد و هردو گروه اسیرانی را می‌گرفتند، برای آزادی یکدیگر فدیه می‌دادند. در این راستا سه عمل بر آنها فرض بود؛ خون یکدیگر را نریزند، و یکدیگر را از سرزمین‌شان بیرون نرانند و هر گاه اسیری از خود بیابند برای آزاد کردنش، فدیه بدهند. اما آنها فقط به امر آخر عمل کردند و دو مورد قبلی را رها ساختند. خداوند بر این کارشان اعتراض نمود و فرمود: ﴿أَفَتُؤۡمِنُونَ بِبَعۡضِ ٱلۡكِتَٰبِ﴾ آیا به بخشی از کتاب ایمان دارید که عبارت از «فدیه دادن برای آزاد کردن اسیر» است، ﴿وَتَكۡفُرُونَ بِبَعۡضٖ﴾ و به بخشی دیگر از کتاب کفر می‌ورزید که کشتن و بیرون راندن است؟! این آیه بیانگر آن است که ایمان؛ مقتضی انجام اوامر و دوری از نواهی است و اینکه اطاعت از اوامر [خدا و رسولش] جزو ایمان است. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿فَمَا جَزَآءُ مَن يَفۡعَلُ ذَٰلِكَ مِنكُمۡ إِلَّا خِزۡيٞ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا﴾ سزای هر آن کس از شما که چنین می‌کند، جز خواری و رسوایی در دنیا چیست؟ البته چنین خلاف و انحرافی از آنان سر زد، پس خداوند آنان را رسوا نمود و پیامبرش را بر آنان مسلط گردانید، پس برخی از آنان را به قتل رساند؛ و تعدادی را به اسارت درآورد؛ و گروهی را نیز از خانه و کاشانه‌شان بیرون راند. ﴿وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يُرَدُّونَ إِلَىٰٓ أَشَدِّ ٱلۡعَذَابِ﴾ و روز قیامت به شدیدترین و سخت‌ترین عذاب برگردانده می‌شوند. ﴿وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ﴾ و خداوند از آنچه می‌کنید، غافل نیست.
Arabic explanations of the Qur’an:
ثُمَّ اَنْتُمْ هٰۤؤُلَآءِ تَقْتُلُوْنَ اَنْفُسَكُمْ وَتُخْرِجُوْنَ فَرِیْقًا مِّنْكُمْ مِّنْ دِیَارِهِمْ ؗ— تَظٰهَرُوْنَ عَلَیْهِمْ بِالْاِثْمِ وَالْعُدْوَانِ ؕ— وَاِنْ یَّاْتُوْكُمْ اُسٰرٰی تُفٰدُوْهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْكُمْ اِخْرَاجُهُمْ ؕ— اَفَتُؤْمِنُوْنَ بِبَعْضِ الْكِتٰبِ وَتَكْفُرُوْنَ بِبَعْضٍ ۚ— فَمَا جَزَآءُ مَنْ یَّفْعَلُ ذٰلِكَ مِنْكُمْ اِلَّا خِزْیٌ فِی الْحَیٰوةِ الدُّنْیَا ۚ— وَیَوْمَ الْقِیٰمَةِ یُرَدُّوْنَ اِلٰۤی اَشَدِّ الْعَذَابِ ؕ— وَمَا اللّٰهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُوْنَ ۟
کاری که در این آیه از آن سخن به میان آمده است، کار کسانی بود که در زمان پیامبر در مدینه می‌زیستند. قبایل اوس و خزرج -«‌أنصار‌»- قبل از بعثت پیامبر صلی الله علیه وسلم مشرک بودند. سه گروه یهودی به نام‌های بنی قریظه، بنی نضیر و بنی قینقاع بر آنها وارد شدند و هر گروهی از آنان با گروهی از اهل مدینه پیمان بستند؛ و هرگاه طرف‌های مدینه با یکدیگر می‌جنگیدند، گروهی از یهودیان، هم‌پیمانان خود را در برابر دشمنانش که آنها را گروهی دیگر از یهودیان حمایت و کمک می‌کردند، یاری می‌نمودند؛ و یهودی، یهودی را می‌کشت. و اگر کار به آواره شدن می‌انجامید و غارتی پیش می‌آمد، یهودی، یهودی را از خانه و کاشانه‌اش بیرون می‌راند. سپس چون جنگ فروکش می‌کرد و هردو گروه اسیرانی را می‌گرفتند، برای آزادی یکدیگر فدیه می‌دادند. در این راستا سه عمل بر آنها فرض بود؛ خون یکدیگر را نریزند، و یکدیگر را از سرزمین‌شان بیرون نرانند و هر گاه اسیری از خود بیابند برای آزاد کردنش، فدیه بدهند. اما آنها فقط به امر آخر عمل کردند و دو مورد قبلی را رها ساختند. خداوند بر این کارشان اعتراض نمود و فرمود: ﴿أَفَتُؤۡمِنُونَ بِبَعۡضِ ٱلۡكِتَٰبِ﴾ آیا به بخشی از کتاب ایمان دارید که عبارت از «فدیه دادن برای آزاد کردن اسیر» است، ﴿وَتَكۡفُرُونَ بِبَعۡضٖ﴾ و به بخشی دیگر از کتاب کفر می‌ورزید که کشتن و بیرون راندن است؟! این آیه بیانگر آن است که ایمان؛ مقتضی انجام اوامر و دوری از نواهی است و اینکه اطاعت از اوامر [خدا و رسولش] جزو ایمان است. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿فَمَا جَزَآءُ مَن يَفۡعَلُ ذَٰلِكَ مِنكُمۡ إِلَّا خِزۡيٞ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا﴾ سزای هر آن کس از شما که چنین می‌کند، جز خواری و رسوایی در دنیا چیست؟ البته چنین خلاف و انحرافی از آنان سر زد، پس خداوند آنان را رسوا نمود و پیامبرش را بر آنان مسلط گردانید، پس برخی از آنان را به قتل رساند؛ و تعدادی را به اسارت درآورد؛ و گروهی را نیز از خانه و کاشانه‌شان بیرون راند. ﴿وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يُرَدُّونَ إِلَىٰٓ أَشَدِّ ٱلۡعَذَابِ﴾ و روز قیامت به شدیدترین و سخت‌ترین عذاب برگردانده می‌شوند. ﴿وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ﴾ و خداوند از آنچه می‌کنید، غافل نیست.
Arabic explanations of the Qur’an:
اُولٰٓىِٕكَ الَّذِیْنَ اشْتَرَوُا الْحَیٰوةَ الدُّنْیَا بِالْاٰخِرَةِ ؗ— فَلَا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ یُنْصَرُوْنَ ۟۠
سپس خداوند عاملی را که باعث شد آنها به بخشی از کتاب کفر بورزند، و به بخشی از آن ایمان بیاورند، مطرح نموده و می‌فرماید: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ ٱشۡتَرَوُاْ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا بِٱلۡأٓخِرَةِ﴾ اینها کسانی هستند که زندگی دنیا را به بهای آخرت خریدند و گمان بردند که چنانچه هم‌پیمانان خود را کمک نکنند، ننگ بزرگی بر جبین آنان نقش می‌بندد، بنابراین آتش جهنم را بر عار و عیب دنیا ترجیح داده و آن را انتخاب کردند. پس فرمود: ﴿فَلَا يُخَفَّفُ عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابُ﴾ عذاب آنها تخفیف داده نمی‌شود، بلکه به همان سختی و شدت خود باقی خواهد ماند؛ و در هیچ زمانی آسوده خاطر نمی‌شوند. ﴿وَلَا هُمۡ يُنصَرُونَ﴾ و آنان یاری نخواهند شد؛ یعنی مصایب از آنها دور نخواهد شد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَلَقَدْ اٰتَیْنَا مُوْسَی الْكِتٰبَ وَقَفَّیْنَا مِنْ بَعْدِهٖ بِالرُّسُلِ ؗ— وَاٰتَیْنَا عِیْسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنٰتِ وَاَیَّدْنٰهُ بِرُوْحِ الْقُدُسِ ؕ— اَفَكُلَّمَا جَآءَكُمْ رَسُوْلٌۢ بِمَا لَا تَهْوٰۤی اَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ ۚ— فَفَرِیْقًا كَذَّبْتُمْ ؗ— وَفَرِیْقًا تَقْتُلُوْنَ ۟
خداوند بر بنی‌اسرائیل منت می‌نهد که موسی را برای آنها فرستاد و تورات را به او داد؛ سپس بعد از او پیامبرانی دیگر را فرستاد که به تورات حکم ‌کردند، تا اینکه با آمدن عیسی علیه السلام سلسلۀ پیامبران آنها را [که مطابق تورات حکم می‌کردند] به پایان رساند، و به عیسی معجزات روشنی داد که با مشاهدۀ چنان معجزاتی، انسان ایمان می‌آورد. ﴿وَأَيَّدۡنَٰهُ بِرُوحِ ٱلۡقُدُسِ﴾ و او را با روح‌القدس نیرو بخشیدیم. بیشتر مفسرین گفته‌اند که روح القدس جبرئیل علیه السلام است. و گفته شده، روح‌القدس نیروی ایمان است که خداوند به وسیلۀ آن بندگانش را تقویت می‌نماید. سپس همراه با این نعمت‌ها که با مقیاس مادی اندازه‌گیری نمی‌شوند، پیامبرانی پیش شما آمدند، ﴿بِمَا لَا تَهۡوَىٰٓ أَنفُسُكُمُ ٱسۡتَكۡبَرۡتُمۡ﴾ و احکامی را پیش شما آوردند که برخلاف میل شما بود، و شما از ایمان آوردن، سرباز زدید. ﴿فَفَرِيقٗا﴾ و گروهی از پیامبران را ﴿كَذَّبۡتُمۡ وَفَرِيقٗا تَقۡتُلُونَ﴾ دروغگو نامیدید، و گروهی را کشتید. پس شما هوای نفس را بر هدایت مقدم داشتید و دنیا را بر آخرت ترجیح دادید. در این کلمات توبیخ و سرزنش گزنده‌ای نهفته است که بر هیچ عاقلی پوشیده نیست.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَقَالُوْا قُلُوْبُنَا غُلْفٌ ؕ— بَلْ لَّعَنَهُمُ اللّٰهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِیْلًا مَّا یُؤْمِنُوْنَ ۟
﴿وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلۡفُۢ﴾ و گفتند: دل‌های ما در پوشش است؛ یعنی وقتی که آنها را به سوی ایمان فرا بخوانی، عذر خواهی نموده و می‌گویند: دل‌های‌مان در پوشش است؛ یعنی بر دل‌های‌شان پوشش و پرده‌هایی قرار دارد. پس دل‌های‌شان آنچه را تو می‌گویی، نمی‌فهمد؛ و به گمان-شان این عذر از آنها پذیرفته شده و جاهل و نادان و غیر مکلّف قلمداد می‌شوند، در حالی‌که آنان دروغ می‌گفتند. بنابراین خداوند متعال فرمود: ﴿بَل لَّعَنَهُمُ ٱللَّهُ بِكُفۡرِهِمۡ﴾ بلکه خداوند به سبب کفرشان، آنها را لعنت کرده است؛ یعنی آنها به سبب کفرشان، ملعون ورانده شده هستند، پس تعداد کمی از آنها ایمان می‌آورند. یا می‌توان گفت، معنی آیه چنین است: ایمانشان کم است و کفرشان زیاد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَلَمَّا جَآءَهُمْ كِتٰبٌ مِّنْ عِنْدِ اللّٰهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ ۙ— وَكَانُوْا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُوْنَ عَلَی الَّذِیْنَ كَفَرُوْا ۚ— فَلَمَّا جَآءَهُمْ مَّا عَرَفُوْا كَفَرُوْا بِهٖ ؗ— فَلَعْنَةُ اللّٰهِ عَلَی الْكٰفِرِیْنَ ۟
وقتی که توسط برترین مخلوق و خاتم پیامبران، از جانب خدا، کتابی نزد آنان آورده شد که تورات را تصدیق می‌کرد، و آنها به حقیقت این موضوع واقف بودند ـ چون هرگاه میان آنها و مشرکین در زمان جاهلیت جنگی درمی‌گرفت، می‌گفتند: اگر این پیامبر بیاید ما پیروز می‌شویم؛ و آنها را به سبب آمدن این پیامبر، تهدید ‌کرده و می‌گفتند: همراه با او با مشرکین می‌جنگیم ـ پس وقتی این پیامبر با این کتاب ظهور کرد، از روی کینه، سرکشی و حسادت ورزی بر اینکه چرا خداوند فضل خود را بر هرکس که بخواهد فرو می‌فرستد، به آن کفر ورزیدند. پـس خداوند آنها را لعنت کرد، و پی‌درپی بر آنها خشم گرفت؛ چون زیاد کفر می‌ورزیدند و به شرک و تردید خود ادامه می‌دادند. و برای آنها در آخرت، عذابی خوارکننده و دردناک است؛ و آن وارد شدن به جهنم و از دست دادن نعمت همیشگی بهشت است. پس بد چیزی است آنچه که آنها به جای ایمان به خدا و پیامبران و کتاب‌های آسمانی، بدان چنـگ زده‌انـد؛ زیرا آنان از روی شـناخت، به خـدا و کتاب‌ها و پیامـبرانش کفر ورزیده‌اند، پس عذابشان بزرگ‌تر خواهد بود.
Arabic explanations of the Qur’an:
بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهٖۤ اَنْفُسَهُمْ اَنْ یَّكْفُرُوْا بِمَاۤ اَنْزَلَ اللّٰهُ بَغْیًا اَنْ یُّنَزِّلَ اللّٰهُ مِنْ فَضْلِهٖ عَلٰی مَنْ یَّشَآءُ مِنْ عِبَادِهٖ ۚ— فَبَآءُوْ بِغَضَبٍ عَلٰی غَضَبٍ ؕ— وَلِلْكٰفِرِیْنَ عَذَابٌ مُّهِیْنٌ ۟
وقتی که توسط برترین مخلوق و خاتم پیامبران، از جانب خدا، کتابی نزد آنان آورده شد که تورات را تصدیق می‌کرد، و آنها به حقیقت این موضوع واقف بودند ـ چون هرگاه میان آنها و مشرکین در زمان جاهلیت جنگی درمی‌گرفت، می‌گفتند: اگر این پیامبر بیاید ما پیروز می‌شویم؛ و آنها را به سبب آمدن این پیامبر، تهدید ‌کرده و می‌گفتند: همراه با او با مشرکین می‌جنگیم ـ پس وقتی این پیامبر با این کتاب ظهور کرد، از روی کینه، سرکشی و حسادت ورزی بر اینکه چرا خداوند فضل خود را بر هرکس که بخواهد فرو می‌فرستد، به آن کفر ورزیدند. پـس خداوند آنها را لعنت کرد، و پی‌درپی بر آنها خشم گرفت؛ چون زیاد کفر می‌ورزیدند و به شرک و تردید خود ادامه می‌دادند. و برای آنها در آخرت، عذابی خوارکننده و دردناک است؛ و آن وارد شدن به جهنم و از دست دادن نعمت همیشگی بهشت است. پس بد چیزی است آنچه که آنها به جای ایمان به خدا و پیامبران و کتاب‌های آسمانی، بدان چنـگ زده‌انـد؛ زیرا آنان از روی شـناخت، به خـدا و کتاب‌ها و پیامـبرانش کفر ورزیده‌اند، پس عذابشان بزرگ‌تر خواهد بود.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذَا قِیْلَ لَهُمْ اٰمِنُوْا بِمَاۤ اَنْزَلَ اللّٰهُ قَالُوْا نُؤْمِنُ بِمَاۤ اُنْزِلَ عَلَیْنَا وَیَكْفُرُوْنَ بِمَا وَرَآءَهٗ ۗ— وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَهُمْ ؕ— قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُوْنَ اَنْۢبِیَآءَ اللّٰهِ مِنْ قَبْلُ اِنْ كُنْتُمْ مُّؤْمِنِیْنَ ۟
﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمۡ ءَامِنُواْ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ﴾ وقتی یهودیان فراخوانده ‌شوند تا به قرآنی که خداوند بر پیامبرش فرو فرستاده است، ایمان بیاورند، سرکشی کرده و سرباز می‌زنند، ﴿وقَالُواْ نُؤۡمِنُ بِمَآ أُنزِلَ عَلَيۡنَا وَيَكۡفُرُونَ بِمَا وَرَآءَهُۥ﴾ و گویند: به آنچه بر ما نازل شده است، ایمان می‌آوریم؛ و به غیر از آن کفر می‌ورزند، با اینکه واجب بود به همۀ آنچه خداوند نازل کرده است، ایمان بیاورند، خواه آن را بر آنها فرو فرستاده باشد یا بر دیگران. و ایمان آوردن به آنچه که خداوند بر پیامبرانش نازل کرده، ایمانی است نافع و به صاحبش سود فراوان می‌رساند. و فرق گذاشتن میان پیامبران و کتاب‌ها و ایمان آوردن به برخی از آنها و تکذیب برخی دیگر، ایمان نامیده نمی‌شود، بلکه عین کفر است. بنابراین خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡفُرُونَ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦ وَيُرِيدُونَ أَن يُفَرِّقُواْ بَيۡنَ ٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦ وَيَقُولُونَ نُؤۡمِنُ بِبَعۡضٖ وَنَكۡفُرُ بِبَعۡضٖ وَيُرِيدُونَ أَن يَتَّخِذُواْ بَيۡنَ ذَٰلِكَ سَبِيلًا أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ حَقّٗا﴾ [النساء: 150-151] «همانا کسانی که به خدا و پیامبرانش کفر می‌ورزند و می‌خواهند بین خدا و پیامبرانش فرق بگذارند و می‌گویند: «به بعضی ایمان می‌آوریم و به بعضی کفر می‌ورزیم» و می‌خواهند راهی میان این برگیرند، اینها کافران حقیقی‌اند». بنابراین خداوند تبارک و تعالی منطق آنان را رد نموده، و هیچ راه فراری را برای‌شان باقی نگذاشته است. پس خداوند کفر ورزیدن آنها به قرآن را، به دو دلیل رد کرده و می‌فرماید: ﴿وَهُوَ ٱلۡحَقُّ﴾ حال آنکه قرآن حق است، پس وقتی تمام اخبار و اوامر و نواهی قرآن حق است و از جانب پروردگارشان است، کفر ورزیدن به آن، کفر ورزیدن به خدا و کفر ورزیدن به حقی است که او نازل کرده است. سپس فرمود: ﴿مُصَدِّقٗا لِّمَا مَعَهُمۡ﴾ [و قرآن] تصدیق‌کنندۀ چیزی است که با خود دارند. پس چرا به آنچه بر شما نازل شده، ایمان می‌آورید و به مانند آن کفر می‌ورزید؟! آیا این، جز تعصب و پیروی از هوای نفس چیز دیگری است؟ قرآن کتابی است که تصدیق‌کنندۀ کتاب‌های آنها می‌باشد و این امر حجتی است بر راست بودن کتاب‌هایی که در دست آنها است؛ و آنها نمی‌توانند راست بودن کتاب‌های-شان را ثابت کنند، مگر از طریق قرآن. پس وقتی به آن کفر بورزند و آن را انکار نمایند، مانند کسی خواهند بود که برای اثبات ادعای خود فقط یک دلیل داشته باشد؛ و ادعای او کامل نمی‌شود مگر در صورت سالم بودن دلیلش، سپس دلیلش را نقد کرده و آن را تکذیب ‌کند. آیا این، حماقت و دیوانگی نیست؟ پس کفر ورزیدن آنها به قرآن، کفر ورزیدن به کتابی است که در دست آنها است. سپس خداوند ادعای آنها را مبنی بر اینکه فقط به آنچه بر آنان نازل شده است ایمان دارند، تقبیح نموده و می‌فرماید: ﴿قُلۡ﴾ به آنها بگو: ﴿فَلِمَ تَقۡتُلُونَ أَنۢبِيَآءَ ٱللَّهِ مِن قَبۡلُ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ﴾ پس چرا پیامبران خدا را پیش از این می‌کشتید، اگر شما مؤمن هستید؟
Arabic explanations of the Qur’an:
وَلَقَدْ جَآءَكُمْ مُّوْسٰی بِالْبَیِّنٰتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهٖ وَاَنْتُمْ ظٰلِمُوْنَ ۟
﴿وَلَقَدۡ جَآءَكُم مُّوسَىٰ بِٱلۡبَيِّنَٰتِ﴾ و موسی با دلایل روشنی که حق را بیان می‌داشت، پیش شما آمد. ﴿ثُمَّ ٱتَّخَذۡتُمُ ٱلۡعِجۡلَ مِنۢ بَعۡدِهِۦ﴾ سپس بعد از آمدن او، گوساله را پرستش نمودید.﴿وَأَنتُمۡ ظَٰلِمُونَ﴾ و شما ستمکارید و در این مورد عذری ندارید.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذْ اَخَذْنَا مِیْثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّوْرَ ؕ— خُذُوْا مَاۤ اٰتَیْنٰكُمْ بِقُوَّةٍ وَّاسْمَعُوْا ؕ— قَالُوْا سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا ۗ— وَاُشْرِبُوْا فِیْ قُلُوْبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ ؕ— قُلْ بِئْسَمَا یَاْمُرُكُمْ بِهٖۤ اِیْمَانُكُمْ اِنْ كُنْتُمْ مُّؤْمِنِیْنَ ۟
﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِيثَٰقَكُمۡ وَرَفَعۡنَا فَوۡقَكُمُ ٱلطُّورَ خُذُواْ مَآ ءَاتَيۡنَٰكُم بِقُوَّةٖ وَٱسۡمَعُواْ﴾ و هنگامی که از شما پیمان گرفتیم؛ و کوه طور را بر فرازتان برافراشتیم، آنچه را به شما داده‌ایم، محکم بگیرید و گوش فرا دهید و بپذیرید و اطاعت کنید. ﴿قَالُواْ سَمِعۡنَا وَعَصَيۡنَا﴾ گفتند: شنیدیم و سرپیچی کردیم؛ یعنی آنان چنین حالتی داشتند: «حق را شنیدند و بدان عمل ننمودند و سرپیچی کردند.» ﴿وَأُشۡرِبُواْ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلۡعِجۡلَ﴾ و محبت گوساله و عبادت آن در دل‌های‌شان جای گرفت؛ و به سبب کفرشان، دل‌های‌شان با محبت گوساله‌پرستی آبیاری شد. ﴿قُلۡ بِئۡسَمَا يَأۡمُرُكُم بِهِۦٓ إِيمَٰنُكُمۡ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ﴾ بگو: «بد چیزی است آنچه ایمان‌تان شما را به آن فرمان می‌دهد، اگر مؤمن هستید.» یعنی شما ادعای ایمان می‌کنید و به دین حق افتخار می‌ورزید، در حالی که پیامبران خدا را کشتید و گوساله را به خدایی گرفتید، آنگاه که موسی [به منظور ملاقات با خدا] از پیش شما رفت و دستورات و نواهی او را نپذیرفتید، مگر بعد از تهدید و برافراشته شدن کوه طور بالای سرتان؛ آنگاه به زبان آن را پذیرفتید، ولی در عمل آن را نقض نمودید. پس این چه دین و ایمانی است که ادعای آن را دارید؟! اگر به گمان‌تان این ایمان است، بدانید ایمانی که صاحبش را به کفر ورزیدن به پیامبر خدا و کثرت گناه وادار ‌کند، بد ایمانی است؛ زیرا ایمان واقعی صاحب خودرا به هر نیکی‌ای فرمان می‌دهد و او را از هر شر و بدی‌ای باز می‌دارد، پس با این موضع‌گیری، دروغ و تناقض و دوگانگی آنها مشخص شد.
Arabic explanations of the Qur’an:
قُلْ اِنْ كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْاٰخِرَةُ عِنْدَ اللّٰهِ خَالِصَةً مِّنْ دُوْنِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ اِنْ كُنْتُمْ صٰدِقِیْنَ ۟
﴿قُلۡ﴾ به آنها بگو: اگر راست می‌گویید و ادعای‌تان صحیح است، ﴿إِن كَانَتۡ لَكُمُ ٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ عِندَ ٱللَّهِ﴾ و بهشت نزد خدا، مخصوص شما است، ﴿خَالِصَةٗ مِّن دُونِ ٱلنَّاسِ﴾ و دیگر مردمان آن گونه که گمان می‌برید، وارد آن نخواهند شد و فقط یهودی و نصرانی از آن بهره‌مند می‌گردد؛ و اگر راست می‌گویید که آتش جهنم به جز چند روز اندکی به شما نمی‌رسد، ﴿فَتَمَنَّوُاْ ٱلۡمَوۡتَ﴾ پس آرزوی مرگ کنید. و این نوعی مباهله بین آنها و پیامبر صلی الله علیه وسلم است. آنها پس از این اجبار و قرار گرفتن در تنگنا و پس از آنکه روی به عناد و سرکشی نهادند، فقط دو راه پیش رو داشتند: یا اینکه به خدا و پیامبرش ایمان بیاورند، یا اینکه مباهله کنند؛ و آن آرزوی مرگ است، مرگی که آنها را به سرایی می‌رساند که می‌گویند مخصوص آنها است، اما آنها سرباز زدند. پس هر یک از آنها به وضوح دریافت که در اوج مخالفت و کینه‌توزی با خدا و پیامبرش قرار دارد. بنابراین خداوند متعال فرمود:
Arabic explanations of the Qur’an:
وَلَنْ یَّتَمَنَّوْهُ اَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ اَیْدِیْهِمْ ؕ— وَاللّٰهُ عَلِیْمٌۢ بِالظّٰلِمِیْنَ ۟
﴿وَلَن يَتَمَنَّوۡهُ أَبَدَۢا بِمَا قَدَّمَتۡ أَيۡدِيهِمۡ﴾ و آنها به سبب کفر و گناهانی که دارند، هرگز آرزوی مرگ نمی‌کنند، چون می‌دانند که مرگ راهی است بسوی مجازات آنها بخاطر اعمال خبیث و زشت‌شان. پس مرگ، ناپسندترین چیز برای آنان است.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَلَتَجِدَنَّهُمْ اَحْرَصَ النَّاسِ عَلٰی حَیٰوةٍ ۛۚ— وَمِنَ الَّذِیْنَ اَشْرَكُوْا ۛۚ— یَوَدُّ اَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ اَلْفَ سَنَةٍ ۚ— وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهٖ مِنَ الْعَذَابِ اَنْ یُّعَمَّرَ ؕ— وَاللّٰهُ بَصِیْرٌ بِمَا یَعْمَلُوْنَ ۟۠
و آنها از تمام مردم بر زندگی حریص‌تر هستند، حتی از مشرکین، که به هیچ یک از پیامبران و به هیچ یک از کتاب‌ها ایمان ندارند. سپس شدت دلبستگی آنان را به دنیا، بیان کرده و می‌فرماید: ﴿يَوَدُّ أَحَدُهُمۡ لَوۡ يُعَمَّرُ أَلۡفَ سَنَةٖ﴾ هر یک از آنان دوست دارد که هزار سال عمر کند و این نهایت حرص است؛ چرا که آنها چیزی را آرزو می‌کنند که ممکن نیست. از سویی، چنانچه آنان این مقدار عمر کنند، کاری از پیش نمی‌برند و عذاب خدا را از خود دور نخواهند کرد. ﴿وَٱللَّهُ بَصِيرُۢ بِمَا يَعۡمَلُونَ﴾ و خداوند به آنچه می‌کنند، بینا است. این بخش از آیه، متضمن تهدید می‌باشد، مبنی بر اینکه به سبب کارهای‌شان، مجازات خواهند شد.
Arabic explanations of the Qur’an:
قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِیْلَ فَاِنَّهٗ نَزَّلَهٗ عَلٰی قَلْبِكَ بِاِذْنِ اللّٰهِ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَهُدًی وَّبُشْرٰی لِلْمُؤْمِنِیْنَ ۟
﴿قُلۡ مَن كَانَ عَدُوّٗا لِّـجِبۡرِيلَ﴾ یهودیان ادعا می‌کنند آنچه آنها را از ایمان آوردن به تو باز داشته، دوستت جبرئیل علیه السلام است؛ و اگر فرد دیگری از فرشتگان خدا نزد تو می‌آمد، به تو ایمان می‌آوردند و تو را تصدیق می‌کردند. پس به آنان بگو: این ادعای شما تناقض و یاوه‌گویی و سرکشی در برابر خدا است، زیرا جبرئیل علیه السلام کسی است که قرآن را از جانب خدا بر قلب تو نازل کرده؛ و پیش از تو، پیام خدا را بر پیامبران فرود می‌آورده است و خداوند او را به این کار فرمان داده است. پس او فقط یک فرستاده است. از سوی دیگر این کتابی که جبرئیل آورده است، کتاب‌های پیشین را تصدیق می‌نماید و با آنها مخالف و متضاد نیست، ضمن این‌که این کتاب در بر دارنده راهنمایی و هدایت کامل است که انسان با تمسک به آن از انواع گمراهی نجات می‌یابد؛ و در آن مؤمنان به برخورداری از نعمت‌های دنیا و آخرت مژده داده شده‌اند. پس دشمنی با جبرئیل، کفر ورزیدن به خدا و آیات او و دشمنی با خدا و پیامبران و فرشتگانش است؛ زیرا اهل کتاب به خاطر خود جبرئیل با او دشمن نبوده‌اند، بلکه دشمنی آنها با او بخاطر حقی بود که از جانب خدا بر پیامبران نازل می‌کرد. پس دشمنی با جبرئیل، متضمن کفر ورزیدن به خدایی است که آن را نازل فرموده است، همچنان‌که متضمن دشمنی با کسی است که آن را از جانب خدا آورده است. و همچنین متضمن دشمنی با کسی است که جبرئیل به سوی او فرستاده شده است. این است علت دشمنی آنها با جبرئیل.
Arabic explanations of the Qur’an:
مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِّلّٰهِ وَمَلٰٓىِٕكَتِهٖ وَرُسُلِهٖ وَجِبْرِیْلَ وَمِیْكٰىلَ فَاِنَّ اللّٰهَ عَدُوٌّ لِّلْكٰفِرِیْنَ ۟
﴿قُلۡ مَن كَانَ عَدُوّٗا لِّـجِبۡرِيلَ﴾ یهودیان ادعا می‌کنند آنچه آنها را از ایمان آوردن به تو باز داشته، دوستت جبرئیل علیه السلام است؛ و اگر فرد دیگری از فرشتگان خدا نزد تو می‌آمد، به تو ایمان می‌آوردند و تو را تصدیق می‌کردند. پس به آنان بگو: این ادعای شما تناقض و یاوه‌گویی و سرکشی در برابر خدا است، زیرا جبرئیل علیه السلام کسی است که قرآن را از جانب خدا بر قلب تو نازل کرده؛ و پیش از تو، پیام خدا را بر پیامبران فرود می‌آورده است و خداوند او را به این کار فرمان داده است. پس او فقط یک فرستاده است. از سوی دیگر این کتابی که جبرئیل آورده است، کتاب‌های پیشین را تصدیق می‌نماید و با آنها مخالف و متضاد نیست، ضمن این‌که این کتاب در بر دارنده راهنمایی و هدایت کامل است که انسان با تمسک به آن از انواع گمراهی نجات می‌یابد؛ و در آن مؤمنان به برخورداری از نعمت‌های دنیا و آخرت مژده داده شده‌اند. پس دشمنی با جبرئیل، کفر ورزیدن به خدا و آیات او و دشمنی با خدا و پیامبران و فرشتگانش است؛ زیرا اهل کتاب به خاطر خود جبرئیل با او دشمن نبوده‌اند، بلکه دشمنی آنها با او بخاطر حقی بود که از جانب خدا بر پیامبران نازل می‌کرد. پس دشمنی با جبرئیل، متضمن کفر ورزیدن به خدایی است که آن را نازل فرموده است، همچنان‌که متضمن دشمنی با کسی است که آن را از جانب خدا آورده است. و همچنین متضمن دشمنی با کسی است که جبرئیل به سوی او فرستاده شده است. این است علت دشمنی آنها با جبرئیل.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَلَقَدْ اَنْزَلْنَاۤ اِلَیْكَ اٰیٰتٍۢ بَیِّنٰتٍ ۚ— وَمَا یَكْفُرُ بِهَاۤ اِلَّا الْفٰسِقُوْنَ ۟
خداوند به پیامبرش صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ءَايَٰتِۢ بَيِّنَٰتٖ﴾ و به راستی آیات روشنی بر تو نازل کردیم، که هرکس بخواهد هدایت شود، به وسیلۀ آن هدایت می‌گردد. نیز این قرآن بر مخالفان خود حجت اقامه می‌کند. و آیاتش آن‌قدر روشن و واضح هستند، که جز کسی که از دستور خدا سرپیچی کند و از طاعت او بیرون رود و نهایت گردنکشی و تکبر ورزد از پذیرفتن آن، امتناع نمی‌کند.
Arabic explanations of the Qur’an:
اَوَكُلَّمَا عٰهَدُوْا عَهْدًا نَّبَذَهٗ فَرِیْقٌ مِّنْهُمْ ؕ— بَلْ اَكْثَرُهُمْ لَا یُؤْمِنُوْنَ ۟
در این آیه پروردگار ـ‌جلّ جلاله‌ـ می‌خواهد به خاطر پیمان‌های زیادی که آنان با خدا می‌بستند اما بدان عمل نمی‌کردند، ما را به تعجب وادارد. ﴿أَوَكُلَّمَا﴾ مفید تکرار است؛ یعنی هر گاه پیمانی را می‌بستند آن را نقض می‌کردند. چرا؟ چون بیشتر آنها ایمان نمی‌آورند، پس ایمان نیاوردن آنها، باعث می‌شود تا پیمان‌ها را بشکنند. واگر آنها صادقانه ایمان می‌آوردند، مانند کسانی می‌شدند که خداوند در موردشان گفته است: ﴿مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَيۡهِ﴾ [الأحزاب: 23] «از مؤمنان مردانی هستند که در پیمانی که با خدا بستند، راست گفتند».
Arabic explanations of the Qur’an:
وَلَمَّا جَآءَهُمْ رَسُوْلٌ مِّنْ عِنْدِ اللّٰهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیْقٌ مِّنَ الَّذِیْنَ اُوْتُوا الْكِتٰبَ ۙۗ— كِتٰبَ اللّٰهِ وَرَآءَ ظُهُوْرِهِمْ كَاَنَّهُمْ لَا یَعْلَمُوْنَ ۟ؗ
﴿وَلَمَّا جَآءَهُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٞ لِّمَا مَعَهُمۡ﴾ و هنگامی که این پیامبر بزرگوار کتابی بزرگ با خود آورد که با آنچه نزدشان بود، موافقت داشت و آن را تصدیق می‌کرد، آنها گمان ‌بردند که به کتابشان چنگ‌زده‌اند. پس وقتی آنان به این پیامبر و آنچه آورده است، کفر ورزیدند، ﴿نَبَذَ فَرِيقٞ مِّنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ كِتَٰبَ ٱللَّهِ وَرَآءَ ظُهُورِهِمۡ﴾ گروهی از اهل کتاب، کتاب خدا را که برای آنها فرستاده شده بود پشت سر انداختند، زیرا به آن علاقه نداشتند. عبارت ﴿وَرَآءَ ظُهُورِهِمۡ﴾ بیانگر شدت رویگردانی آنها است؛ گویا آنان این کار را از سر نادانی انجام می‌دهند، حال آنکه آنها راستگو بودن پیامبر و حقیقت آنچه را که آورده بود، به وضوح می‌دانستند. اکنون روشن شد که هیچ دلیلی برای این گروه از اهل کتاب باقی نمانده است، و چون به این پیامبر ایمان نیاوردند، پس کفر ورزیدن آنها، به مثابۀ کفر ورزیدن به کتابشان است، اما خود نیز از این حقیقت تلخ بی‌خبرند.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاتَّبَعُوْا مَا تَتْلُوا الشَّیٰطِیْنُ عَلٰی مُلْكِ سُلَیْمٰنَ ۚ— وَمَا كَفَرَ سُلَیْمٰنُ وَلٰكِنَّ الشَّیٰطِیْنَ كَفَرُوْا یُعَلِّمُوْنَ النَّاسَ السِّحْرَ ۗ— وَمَاۤ اُنْزِلَ عَلَی الْمَلَكَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوْتَ وَمَارُوْتَ ؕ— وَمَا یُعَلِّمٰنِ مِنْ اَحَدٍ حَتّٰی یَقُوْلَاۤ اِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ ؕ— فَیَتَعَلَّمُوْنَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُوْنَ بِهٖ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهٖ ؕ— وَمَا هُمْ بِضَآرِّیْنَ بِهٖ مِنْ اَحَدٍ اِلَّا بِاِذْنِ اللّٰهِ ؕ— وَیَتَعَلَّمُوْنَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنْفَعُهُمْ ؕ— وَلَقَدْ عَلِمُوْا لَمَنِ اشْتَرٰىهُ مَا لَهٗ فِی الْاٰخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ ۫ؕ— وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهٖۤ اَنْفُسَهُمْ ؕ— لَوْ كَانُوْا یَعْلَمُوْنَ ۟
یکی از سنت‌های جاری خداوند در جهان هستی این است که چنانچه آدمی چیزی را رها کند که به او فایده می‌رساند، و از آن استفاده نکند، حتماً او را به چیزی مشغول می‌گرداند که به وی زیان رساند. پس هرکس پرستش خداوند را ترک گوید، به پرستش بت مبتلا می‌شود. و هرکس محبت خدا و ترس از او و امید به وی را ترک کند، به محبت غیر خدا و ترس از غیر خدا و امید به غیر او مبتلا می‌گردد. و هرکس که مالش را در راه خدا خرج نکند، آن را در راه شیطان خرج خواهد کرد. و هر کس که در برابر پروردگارش کرنش نبرد، به ذلت و کرنش در برابر بندگان مبتلا خواهد شد. و هر کس که حق را ترک گوید، به باطل گرفتار می‌شود. همچنین یهودیان کتاب خدا را دور انداختند و از جادویی که شیاطین دربارۀ فرمانروایی سلیمان ساخته و پرداخته می‌کردند، پیروی نمودند. شیاطین سحر را ترویج دادند و ادعا کردند که سلیمان از جادو بهره ‌گرفته و به‌وسیلۀ جادو، سلطنت و پادشاهی بزرگ را به‌دست آورده است، حال آنکه آنها در این مورد دروغ می‌گفتند و سلیمان از جادو بهره نگرفته بود. خداوند او را تبرئه نموده ومی‌فرماید: ﴿وَمَا كَفَرَ سُلَيۡمَٰنُ﴾ و سلیمان با آموختن سحر، کفر نورزید و آن را نیاموخت. ﴿وَلَٰكِنَّ ٱلشَّيَٰطِينَ كَفَرُواْ﴾ بلکه شیاطین ـ با آموختن سحر ـ کفر ورزیدند، ﴿يُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ﴾ و به مردم سحر می‌آموختند تا آنها را گمراه کنند؛ و بر این امر حریص بودند. ﴿وَمَآ أُنزِلَ عَلَى ٱلۡمَلَكَيۡنِ بِبَابِلَ هَٰرُوتَ وَمَٰرُوتَ﴾ همچنین یهودیان از جادویی که بر دو فرشته در سرزمین عراق نازل شده بود، پیروی کردند. علت اینکه در سرزمین بابل بر آن دو فرشته سحر فرو فرستاده شد، این بود که خداوند بندگانش را آزمایش نماید، بنابراین آنها به مردم جادو می‌آموختند،﴿وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَآ﴾ و آنها زمانی که جادو را به کسی می‌آموختند، او را نصیحت کرده و می‌گفتند: ﴿إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَكۡفُرۡ﴾ همانا ما وسیلۀ آزمایش شما هستیم، پس کافر نشو. یعنی جادو را نیاموز؛ زیرا کفر است، پس آن دو فرشته او را از جادو نهی می‌کردند و وی را از جایگاه آن خبر می‌دادند. پس شیطان‌ها جادو را به خاطر فریب دادن و گمراه کردن به مردم می‌آموختند و برای توجیه عمل زشت خود، می‌گفتند: سلیمان نیز از راه سحر و جادو به سلطنت و پادشاهی دست یافته است، در حالی که او از این عمل کاملاً پاک و مبرّا بود. هدف آن دو فرشته از آموزش سحر به مردم، امتحان آنها بود، با این وجود قبل از اینکه به تعلیم سحر بپردازند، مخاطب خود را کاملا اندرز می‌دادند و او را راهنمایی می‌کردند که سحر را نیاموزد. هدف آنان از توجیه نمودن و نصیحت کردن مخاطب، این بود تا در روز قیامت هیچ عذر و بهانه‌ای نداشته باشند و نگویند: ما نمی‌دانستیم که یاد گرفتن سحر، کفر است. پس این یهودیان از جادویی پیروی نمودند که شیطان‌ها و آن دو فرشته می‌آموختند؛ و علم پیامبران را ترک گفتند و به علم شیاطین روی آوردند. سپس مفاسد جادو را بیان کرده و می‌فرماید: ﴿فَيَتَعَلَّمُونَ مِنۡهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِۦ بَيۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَزَوۡجِهِۦۚ﴾ پس آنها از آن دو فرشته چیزهایی می‌آموختند که به وسیلۀ آن بین مرد و زنش جدایی می‌افکندند، هرچند که محبت زن و شوهر با محبت دیگران قابل مقایسه نیست، چون خداوند در مورد زن و شوهر فرموده است: ﴿وَجَعَلَ بَيۡنَكُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةً﴾ [الروم: 21] «و [خداوند در] میان شما دوستی و مهربانی قرار داده است». و این بیانگر آن است که جادو حقیقت دارد و به اذن خدا؛ یعنی به ارادۀ او، زیان می‌رساند. اذن خدا بر دو نوع است: اذن قَدری و آن وابسته به خواست و مشیت خداوند است، همان طور که در این آیه بیان شد. و اذن شرعی همان گونه که در آیۀ 17 بقره آمده است: ﴿فَإِنَّهُۥ نَزَّلَهُۥ عَلَىٰ قَلۡبِكَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِ﴾ «پس همانا او، آن را به اذن خدا، بر قلب تو نازل کرده است». این آیه و امثال آن بیانگر آن هستند که اسباب هرچند تأثیرگذار باشند ولی تابع و پیرو قضا و قدر بوده و مستقل از تقدیر الهی، تأثیری ندارند. در این خصوص جز فرقۀ «قدریّه» که یکی از گروه‌های اسلامی می‌باشد با این مسأله مخالفت نکرده است. آنان گمان می‌برند که کارهای بندگان مستقل است و تابع خواست خداوند نیست. پس آنها کارهای بندگان را خارج از دایرۀ قدرت خداوند قرار داده و با کتاب خدا وسنت پیامبر و اجماع اصحاب و تابعین مخالفت می‌کنند. سپس خداوند متعال بیان کرد که علم جادو تماما ضرر و زیان است و در آن هیچ سود دینی و دنیوی وجود ندارد، هرچند که بعضی از گناهان، منافع قلیل دنیوی دارند؛ به عنوان مثال خداوند متعال در مورد شراب و قمار می‌فرماید: ﴿قُلۡ فِيهِمَآ إِثۡمٞ كَبِيرٞ وَمَنَٰفِعُ لِلنَّاسِ وَإِثۡمُهُمَآ أَكۡبَرُ مِن نَّفۡعِهِمَا﴾ [البقرة: 219] «بگو: در آن دو گناه بزرگی است؛ و فایده‌هایی هم برای مردم دارند، ولی گناه‌شان از فایده‌شان بزرگ‌تراست». اما جادو، ضرر محض است و هیچ بهانه‌ای برای انجام دادن آن وجود ندارد. بنابراین همۀ محرمات یا ضرر محض‌اند، یا اینکه شر آنها از خیرشان بیشتر است. همان‌طور چیزهایی که بندگان به آن امر شده‌اند، یا مصلحت و منفعت محض هستند، یا خوبی آنها از بدی‌شان بیشتر است. ﴿وَلَقَدۡ عَلِمُواْ﴾ و یهودیان دانستند که ﴿لَمَنِ ٱشۡتَرَىٰهُ﴾ هرکس به سحر علاقه‌مند شود، آن‌گونه که مشتری به کالا علاقه‌مند می‌گردد، ﴿مَا لَهُۥ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖ﴾ در آخرت بهره‌ای از خیر و منفعت ندارد؛ زیرا سحر، موجب سزا و مجازات الهی است. پس پرداختن یهودیان به فراگیری جادو، از روی نادانی نبود، بلکه آنها زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح دادند. ﴿وَلَبِئۡسَ مَا شَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ﴾ و بد چیزی است آنچه که به جان خریدند، اگر می‌دانستند و بر حسب دانش خود عمل می‌کردند؛ یعنی اگر می‌دانستند و به دانش خود عمل می‌کردند، جادو نمی‌آموختند.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَلَوْ اَنَّهُمْ اٰمَنُوْا وَاتَّقَوْا لَمَثُوْبَةٌ مِّنْ عِنْدِ اللّٰهِ خَیْرٌ ؕ— لَوْ كَانُوْا یَعْلَمُوْنَ ۟۠
-
Arabic explanations of the Qur’an:
یٰۤاَیُّهَا الَّذِیْنَ اٰمَنُوْا لَا تَقُوْلُوْا رَاعِنَا وَقُوْلُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوْا ؕ— وَلِلْكٰفِرِیْنَ عَذَابٌ اَلِیْمٌ ۟
مسلمانان به هنگام فراگرفتن امور دینی خود، خطاب به پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌گفتند: ﴿رَٰعِنَا﴾ یعنی رعایت حال ما را بکن؛ و معنای درست و صحیحی را از این کلمه مد نظر داشتند. اما یهودیان از آن معنی فاسدی را اراده می‌کردند، بنابراین فرصت را غنیمت شمرده و پیامبر را با این کلمه خطاب می‌کردند و معنی نادرستی از آن مد نظر داشتند. از این روی خداوند مؤمنان را از به‌کار بردن این کلمه، نهی نمود تا این راه بسته شود. در اینجا از یک امر جایزی که وسیله‌ای برای کار حرام باشد، نهی شده است. نیز در این آیه، مسلمانان به رعایت ادب واحترام سفارش شده‌اند و اینکه از کلماتی استفاده کنند که جز معنی درست ونیکو دربر نداشته باشند، و کلمات زشت و رکیک را به‌کار نبرند، یا کلماتی را که موجب تجریح و تخریب روان و شخصیت دیگران شده و مفهوم زشت و قبیحی را دربر دارند و یا دربر گیرندۀ مسایلی غیر جایز می‌باشند، استفاده نکنند. بنابراین خداوند آنها را به به‌کارگیری کلمات و جملاتی دستور داد که جز معنای نیکو از آن برداشت نمی‌شود و فرمود: ﴿وَقُولُواْ ٱنظُرۡنَا﴾ و بگویید: ما را ملاحظه کن و بر ما شتاب مکن. و با این کلمه مقصود حاصل می‌شود، بدون اینکه آدمی مرتکب امر ممنوعی شود. ﴿وَٱسۡمَعُواْ﴾ و گوش فرا دهید. نگفت به چه چیزی گوش فرا دهید، تا همۀ آنچه را که به گوش فرا دادنش دستور داده شده است، دربر گیرد؛ پس شامل گوش فرا دادن به قرآن و سنت می‌شود؛ سنتی که لفظاً و معناً دارای حکمت می‌باشد. این بخش از آیه، متضمن ادب و فرمانبرداری است. سپس کافران را به عذاب دردناک تهدید نموده است.
Arabic explanations of the Qur’an:
مَا یَوَدُّ الَّذِیْنَ كَفَرُوْا مِنْ اَهْلِ الْكِتٰبِ وَلَا الْمُشْرِكِیْنَ اَنْ یُّنَزَّلَ عَلَیْكُمْ مِّنْ خَیْرٍ مِّنْ رَّبِّكُمْ ؕ— وَاللّٰهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهٖ مَنْ یَّشَآءُ ؕ— وَاللّٰهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیْمِ ۟
و از دشمنی یهودیان و مشرکین با مؤمنان خبر داده است؛ زیرا آنها دوست ندارند ‌﴿أَن يُنَزَّلَ عَلَيۡكُم مِّنۡ خَيۡرٖ﴾ که هیچ خیری بر شما نازل شود، ﴿مِّن رَّبِّكُمۡ﴾ ازجانب پروردگارتان، چون آنان نسبت به شما حسادت می‌ورزند؛ و از اینکه خداوند فضل و بخشش خودرا به شما اختصاص داده است، کینه و بغض شما را در دل دارند، غافل از اینکه ﴿وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِيمِ﴾ خداوند دارای فضل و بخشش بزرگ است. و از جمله فضل خداوند بر شما این است که کتاب [قرآن] را بر پیامبرتان فرو فرستاد تا شما را تزکیه نماید و کتاب و حکمت و آنچه را که نمی‌دانستید به شما بیاموزد. پس سپاس و ستایش سزاوار پروردگار است.
Arabic explanations of the Qur’an:
مَا نَنْسَخْ مِنْ اٰیَةٍ اَوْ نُنْسِهَا نَاْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَاۤ اَوْ مِثْلِهَا ؕ— اَلَمْ تَعْلَمْ اَنَّ اللّٰهَ عَلٰی كُلِّ شَیْءٍ قَدِیْرٌ ۟
﴿مَا نَنسَخۡ مِنۡ ءَايَةٍ﴾ نسخ؛ یعنی نقل و جابجایی. و حقیقت نسخ عبارت است از انتقال مکلفین از یک حکم شرعی به حکمی دیگر، یا ساقط کردن آن حکم. یهودیان نسخ را انکار ‌کرده و گمان می‌بردند که این عمل جایز نیست، درحالی که این قضیه در تورات آنها موجود است. پس انکار نسخ از سوی آنها، کفر و هواپرستی محض است، به همین جهت خداوند حکمت خویش را در نسخ آیات و احکام بیان کرده و می‌فرماید: ﴿مَا نَنسَخۡ مِنۡ ءَايَةٍ أَوۡ نُنسِهَا﴾ هر آیه‌ای را که نسخ ‌کنیم، یا آن را فراموش بگردانیم، و آن را از دل بندگان و خاطر آنان بیرون ‌کنیم، ﴿نَأۡتِ بِخَيۡرٖ مِّنۡهَآ﴾ آیۀ بهتر و مفیدتری می‌آوریم، ﴿أَوۡ مِثۡلِهَآ﴾ یا مانند آن را می‌آوریم. پس این آیه بیانگر آن است که فایدۀ نسخ، از حکم اول کمتر نیست. چون فضل خداوند همواره افزون می‌شود، به‌ویژه بر این امت که پروردگار دین خود را برای آنان بسیار آسان کرده است. خداوند خبر می‌دهد هرکس در موضوع «نسخ» اعتراض ورزد، از پادشاهی و قدرت خداوند عیب‌جویی می‌کند. بنابراین فرمود: ﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ﴾ آیا نمی‌دانی که خداوند بر هر چیزی توانا است؟!
Arabic explanations of the Qur’an:
اَلَمْ تَعْلَمْ اَنَّ اللّٰهَ لَهٗ مُلْكُ السَّمٰوٰتِ وَالْاَرْضِ ؕ— وَمَا لَكُمْ مِّنْ دُوْنِ اللّٰهِ مِنْ وَّلِیٍّ وَّلَا نَصِیْرٍ ۟
﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ لَهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾ آیا نمی‌دانی که پادشاهی آسمان‌ها و زمین از آن خدا است؟! پس وقتی خدا مالک شما است و در امورتان چون صاحبی نیکو و مهربان تصرف می‌نماید، شما را به انجام کارهایی امر می‌کند و از ارتکاب چیزهایی باز می‌دارد. و ا ز آنجا که خداوند می‌تواند هرآنچه را که بخواهد بر بندگانش مقدر نماید و هیچ چیزی نمی‌تواند او را از این کار باز دارد، نیز هیچ کس نمی‌تواند او را به خاطر احکامی که بر بندگانش واجب می‌گرداند، مورد اعتراض قرار دهد. بنابراین بنده تحت تدبیر و اوامر ودستورهای دینی تقدیری خداوند است. پس بنده نباید اعتراض کند، چرا که او سرور و کارساز و یاور بندگانش است و آنها را در به‌دست آوردن منافع‌شان و دور کردن چیزهایی که به آنان زیان می‌رساند، کمک می‌نماید. از جمله یاوری خداوند نسبت به بندگان، وضع احکامی است که سراسر حکمت و رحمت و مهربانی است. و هرکس در نسخ‌هایی که در قرآن و سنت صورت پذیرفته است، بیندیشد، حکمت خداوند و مهربانی او نسبت به بندگانش را در می‌یابد و متوجه خواهد شد؛ و اینکه خداوند به روشی بسیار ظریف و لطیف، آنان را به سوی مصالح و منافع‌شان رهنمون می‌سازد.
Arabic explanations of the Qur’an:
اَمْ تُرِیْدُوْنَ اَنْ تَسْـَٔلُوْا رَسُوْلَكُمْ كَمَا سُىِٕلَ مُوْسٰی مِنْ قَبْلُ ؕ— وَمَنْ یَّتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْاِیْمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَآءَ السَّبِیْلِ ۟
خداوند مؤمنان یا یهودیان را نهی می‌کند از اینکه از پیامبرشان سؤال‌هایی بپرسند، ﴿كَمَا سُئِلَ مُوسَىٰ مِن قَبۡلُ﴾ آن طور که قبلا از موسی سؤال‌هایی شد. منظور سؤال‌هایی است که از روی لجاجت و خیره‌سری مطرح می‌شوند. همان‌طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿يَسۡ‍َٔلُكَ أَهۡلُ ٱلۡكِتَٰبِ أَن تُنَزِّلَ عَلَيۡهِمۡ كِتَٰبٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِۚ فَقَدۡ سَأَلُواْ مُوسَىٰٓ أَكۡبَرَمِن ذَٰلِكَ فَقَالُوٓاْ أَرِنَا ٱللَّهَ جَهۡرَةٗ﴾ [النساء: 153] «اهل کتاب از تو می‌خواهند که کتابی از آسمان بر آنها فرو بیاوری، آنها از موسی بزرگ‌تر از این را درخواست کردند و گفتند: «خداوند را آشکارا به ما نشان ده».» و خداوند متعال فرموده است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَسۡ‍َٔلُواْ عَنۡ أَشۡيَآءَ إِن تُبۡدَ لَكُمۡ تَسُؤۡكُمۡ﴾ [المائده: 101] «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از چیزهایی نپرسید که اگر برای‌تان آشکار شود، شما را اندوهناک ‌کند». پس از این سؤال‌ها و امثال آن نهی شده است. اما پرسشی که برای طلب راهنمایی و آموختن و یاد گرفتن باشد، سؤال پسندیده است و خداوند به آن فرمان داده است. همان‌گونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَسۡ‍َٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ إِن كُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ﴾ [النحل: 43] «از آگاهان بپرسید، اگر نمی‌دانید». و خداوند این نوع سؤال‌ها را تأیید ‌نموده و می‌فرماید: ﴿يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِ﴾ [البقرة: 219] «تو را در مورد شراب و قمار می‌پرسند». و ﴿وَيَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡيَتَٰمَىٰ﴾ [البقرة: 220] «و از تو در مورد یتیمان می‌پرسند» و مسایلی مانند آن. سؤال‌هایی که از آن نهی شده است، مذموم بوده و گاه سؤال‌کننده را به کفر می‌رسانند. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَن يَتَبَدَّلِ ٱلۡكُفۡرَ بِٱلۡإِيمَٰنِ فَقَدۡ ضَلَّ سَوَآءَ ٱلسَّبِيلِ﴾ و هر کس که کفر را جانشین ایمان نماید، به راستی که از راه راست گمراه شده است.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَدَّ كَثِیْرٌ مِّنْ اَهْلِ الْكِتٰبِ لَوْ یَرُدُّوْنَكُمْ مِّنْ بَعْدِ اِیْمَانِكُمْ كُفَّارًا ۖۚ— حَسَدًا مِّنْ عِنْدِ اَنْفُسِهِمْ مِّنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ ۚ— فَاعْفُوْا وَاصْفَحُوْا حَتّٰی یَاْتِیَ اللّٰهُ بِاَمْرِهٖ ؕ— اِنَّ اللّٰهَ عَلٰی كُلِّ شَیْءٍ قَدِیْرٌ ۟
سپس از حسد و کینۀ بسیاری از اهل کتاب خبر می‌دهد و اینکه آنها به جایی رسیده‌اند که دوست دارند ﴿لَوۡ يَرُدُّونَكُم مِّنۢ بَعۡدِ إِيمَٰنِكُمۡ كُفَّارًا﴾ شما را پس از ایمان آوردنتان کافر کنند. و در این راه تلاش کرده وحیله‌ها سر هم می‌کنند، اما مکر و دسیسۀ آنها به خودشان باز می‌گردد. همان‌طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَقَالَت طَّآئِفَةٞ مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ ءَامِنُواْبِٱلَّذِيٓ أُنزِلَ عَلَى ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَجۡهَ ٱلنَّهَارِ وَٱكۡفُرُوٓاْ ءَاخِرَهُۥلَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ﴾ [آل عمران: 72] و گروهی از اهل کتاب گفتند: «به آنچه بر مؤمنان نازل شده است، اولِ روز ایمان بیاورید، و در پایان روز کافر شوید؛ تا شاید آنها [از دین‌شان] برگردند.» این به سبب حسادت وکینه‌ای است که در نهاد آنان ریشه دوانده است. پس خداوند آنها را دستور می‌دهد که با آنان که به ایشان نهایت بدی را روا داشته‌اند، با عفو و گذشت برخورد نمایند تا اینکه خداوند فرمان خود را به میان آورد. سپس فرمان خدا آمد و دستور داد با آنها جهاد کنند و خداوند خیال مؤمنان را از آنها راحت کرد؛ و مؤمنان بعضی را کشتند و بعضی را به بردگی گرفتند و بعضی را آواره کردند. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ ﴾ همانا خداوند بر هر چیزی توانا است.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاَقِیْمُوا الصَّلٰوةَ وَاٰتُوا الزَّكٰوةَ ؕ— وَمَا تُقَدِّمُوْا لِاَنْفُسِكُمْ مِّنْ خَیْرٍ تَجِدُوْهُ عِنْدَ اللّٰهِ ؕ— اِنَّ اللّٰهَ بِمَا تَعْمَلُوْنَ بَصِیْرٌ ۟
سپس خداوند آنها را به برپا داشتن نماز؛ پرداختن زکات؛ و انجام امور خیر دستور داد و به آنها وعده نموده است که هر کار خیری انجام دهند، نزد خداوند ضایع نخواهد شد؛ و آن را نزد خداوند به طور کامل خواهند یافت. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٞ ﴾ همانا خداوند به آنچه می‌کنید، بینا است.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَقَالُوْا لَنْ یَّدْخُلَ الْجَنَّةَ اِلَّا مَنْ كَانَ هُوْدًا اَوْ نَصٰرٰی ؕ— تِلْكَ اَمَانِیُّهُمْ ؕ— قُلْ هَاتُوْا بُرْهَانَكُمْ اِنْ كُنْتُمْ صٰدِقِیْنَ ۟
یهودیان گفتند: هرگز وارد بهشت نخواهد شد، مگر کسی که یهودی باشد. و نصارا گفتند: به بهشت وارد نمی‌شود، مگر کسی که نصرانی باشد. بنابراین [این دو گروه] تنها خود را بهشتی دانستند. اما این آرزوی باطلی است که جز با دلیل و برهان پذیرفته نمی‌شود. پس اگر راستگو هستید، دلیل‌تان را بیاورید. و هر کس ادعایی بکند، باید برای صحت آن دلیل بیاورد؛ وگرنه چنانچه ادعای او علیه خودش اقامه گردد و کسی بدون دلیل، عکس ادعای او را مطرح کند، هیچ تفاوتی میان آن دو وجود نخواهد داشت. پس این برهان و دلیل است که این ادعا را تصدیق یا آن‌را تکذیب می‌نماید. و از آنجا که آنان برای اثبات ادعای خود، دلیلی نداشتند معلوم شد که دروغگو هستند.
Arabic explanations of the Qur’an:
بَلٰی ۗ— مَنْ اَسْلَمَ وَجْهَهٗ لِلّٰهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهٗۤ اَجْرُهٗ عِنْدَ رَبِّهٖ ۪— وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُوْنَ ۟۠
سپس خداوند دلیل روشن و کلی را بیان داشته و می‌فرماید: ﴿بَلَىٰ﴾؛ یعنی: طبق آرزو و ادعاهای‌تان نیست، بلکه ﴿مَنۡ أَسۡلَمَ وَجۡهَهُۥ لِلَّهِ﴾؛ یعنی: هرکس اعمال خود را برای خدا خالص گرداند و قلبش را متوجه او نماید، ﴿وَهُو﴾ و او در ضمن مخلص بودنش، ﴿مُحۡسِنٞ﴾ در عبادت پروردگارش نیکوکار باشد، به‌گونه‌ای که خدا را طبق شریعت او عبادت نماید، پس اینها اهل بهشت هستند. ﴿فَلَهُۥٓ أَجۡرُهُۥ عِندَ رَبِّهِۦ﴾ و پاداش او نزد پروردگارش است؛ و پاداش آنها بهشت و نعمت‌های آن می‌باشد، ﴿وَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ﴾ و نه ترسی بر آنها است، و نه اندوهگین می‌گردند. پس به هر خیر ونیکی دست یافته و از هر امر ناگواری نجات می‌یابند. و از این آیه فهمیده می‌شود که هرکس چنین نباشد، اهل جهنم و از هلاک‌شدگان است. پس تنها آنانی نجات پیدا می‌کنند که خود را برای معبود خالص گردانده و از پیامبر صلی الله علیه وسلم پیروی نمایند.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَقَالَتِ الْیَهُوْدُ لَیْسَتِ النَّصٰرٰی عَلٰی شَیْءٍ ۪— وَّقَالَتِ النَّصٰرٰی لَیْسَتِ الْیَهُوْدُ عَلٰی شَیْءٍ ۙ— وَّهُمْ یَتْلُوْنَ الْكِتٰبَ ؕ— كَذٰلِكَ قَالَ الَّذِیْنَ لَا یَعْلَمُوْنَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ ۚ— فَاللّٰهُ یَحْكُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیٰمَةِ فِیْمَا كَانُوْا فِیْهِ یَخْتَلِفُوْنَ ۟
هواپرستی و حسد و کینه، اهل کتاب را به جایی رساند که برخی، برخی دیگر را گمراه بپندارند، و یکدیگر را کافر قلمداد کنند. همان طور که بی‌سوادانی از مشرکان عرب و غیره چنـین بودند و همـدیگر را گـمراه به حساب مـی‌آوردند؛ و خداوند در روز قیامت میان آنان عادلانه حکم می‌نماید. پس تنها کسانی راه می‌یابند که تمام پیامبران را تصـدیق نمایند؛ از دستورات پـروردگار اطاعت کننـد و از منهـیات او بپرهیزند؛ و به جز این دسته، همگی هلاک شـوندگان‌اند.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَمَنْ اَظْلَمُ مِمَّنْ مَّنَعَ مَسٰجِدَ اللّٰهِ اَنْ یُّذْكَرَ فِیْهَا اسْمُهٗ وَسَعٰی فِیْ خَرَابِهَا ؕ— اُولٰٓىِٕكَ مَا كَانَ لَهُمْ اَنْ یَّدْخُلُوْهَاۤ اِلَّا خَآىِٕفِیْنَ ؕ۬— لَهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَّلَهُمْ فِی الْاٰخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیْمٌ ۟
هیچ کس ستمکارتر نیست و جنایتش سخت‌تر از کسی نیست که نگذارد در مساجد از خداوند یاد شود، و نگذارد در آن نماز و دیگر عبادات انجام گیرد. ﴿وَسَعَىٰ﴾ و تلاش نماید ﴿فِي خَرَابِهَآ﴾ که آن را به صورت ظاهری یا معنوی ویران کند. ویرانی ظاهری، یعنی منهدم کردن و تخریب و آلوده نمودن آن [به نجاسات]، و ویرانی معنوی، عبارت از جلوگیری از کسانی است که خدا را در مساجد یاد می‌کنند. و این در مورد هر کسی که این‌گونه باشد، صادق است. پس این حکم هم اصحاب فیل و قریش را در بر می‌گیرد، آنگاه که در سال حدیبیه مانع ورود پیامبر صلی الله علیه وسلم به مسجد الحرام شدند. همچنین شامل نصارا می‌شود، آنگاه که بیت المقدس را ویران کردند؛ و نیز شامل دیگر ستمکارانی می‌شود که از سر مخالفت و مبارزه با خدا، مساجد را ویران می‌کنند. پس خداوند آنهارا مجازات می‌کند، و شرعاً و تقدیراً به آنان اجازه نداده است که جز لرزان و ترسان وارد آن شوند. پس چون آنان بندگان خدا را ترساندند، خداوند نیز آنان را تهدید می‌کند. بنابراین وقتی مشرکان مانع ورود پیامبر صلی الله علیه وسلم به مسجد الحرام شدند، مدتی نگذشت که خداوند اجازه فتح مکه را به پیامبر داد و [پس از فتح مکه] مشرکان را از اینکه به خانه‌اش نزدیک شوند، مانع شد. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِكُونَ نَجَسٞ فَلَا يَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَا﴾ [التوبة: 28] «ای مؤمنان! بی‌گمان مشرکان پلید هستند، پس، بعد از این سال، نزدیک مسجد الحرام نشوند». در رابطه با اصحاب فیل نیز خداوند [در سوره فیل] بیان کرده که چه بر سرشان آمد. و مؤمنان را بر نصارا [که بیت المقدس را ویران کرده بودند] پیروز گرداند، به‌گونه‌ای که آنها را از سرزمین‌شان بیرون راندند. و هر کس حالت و وصفی چون اینها داشته باشد [یعنی برای ویرانی مساجد بکوشد]، عذاب خدا او را فرا می‌گیرد؛ و این از آیات بزرگی است که خداوند قبل از وقوع‌شان از آن خبر داده است. و علمای کرام با استناد به این آیه، استدلال کرده‌اند که اجازه ورود به مساجد نباید به کافران داده شود. ﴿ لَهُمۡ فِي ٱلدُّنۡيَا خِزۡيٞ﴾ ذلت و رسوایی در دنیا برای آنها است. ﴿وَلَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٞ﴾ و در آخرت [نیز] عذابی بزرگ پیش روی دارند. هیچ کس ستمکارتر از فردی نیست که نگذارد در مساجد نام خدا برده شود، پس ایمان هیچ کسی بزرگ‌تر از ایمان فردی نیست که در آبادانی ظاهری و معنوی مساجد تلاش ‌نماید، همان طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّمَا يَعۡمُرُ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ﴾ [التوبة: 18] «همانا مساجد خدا را فقط کسی آباد می‌کند که به خدا و روز آخرت ایمان دارد». بلکه خداوند دستور داده است که خانه‌هایش برافراشته شوند و مورد تعظیم و تکریم واقع شوند: ﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ ٱللَّهُ أَن تُرۡفَعَ وَيُذۡكَرَ فِيهَا ٱسۡمُهُۥ﴾ [النور: 36] «در خانه‌هايی كه خداوند اجازه داده است برافراشته شوند و نام او در آنجا ياد شود». مساجد احکام زیادی دارند که ماحصل و خلاصه آن احکام، به مضمون این آیات کریمه بازمی‌گردد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَلِلّٰهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ ۗ— فَاَیْنَمَا تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّٰهِ ؕ— اِنَّ اللّٰهَ وَاسِعٌ عَلِیْمٌ ۟
﴿وَلِلَّهِ ٱلۡمَشۡرِقُ وَٱلۡمَغۡرِبُ﴾ و مشرق و مغرب از آن خدا است. خداوند به طور خاص این دو جهت را نام برده است؛ چون این دو مکان، محلّی برای تجلّی نشانه‌های بزرگ خداوندند که عبارت از طلوع و غروب خورشید می‌باشد. و هرکس که صاحب این دو جهت باشد، مالک تمام اطراف و جهات است. ﴿فَأَيۡنَمَا تُوَلُّواْ﴾ پس به هر جهتی که رو کنید، مادامی که روکردنتان به آن سو، به فرمان خدا باشد، یا از سر ناچاری و داشتن عذر باشد، مانند آنکه به شما دستور داد که به کعبه رو کنید پس از آنکه به شما دستور داده بود که در نمازهای‌تان رو به بیت المقدس بایستید، یا اگر در سفر بودید و خواستید بر پشت مرکب نماز سنت بخوانید، به شما امر شده است[مراد از این امر، امری نیست که برای وجوب است، بلکه مراد امری است که برای ندب باشد] بر سر همان مرکب، نماز بخوانید و قبله‌ی شما همان جهتی است که مرکب شما رو به سوی آن دارد. و یا اینکه چنانچه در جایی قرار گرفتید و ندانستید که جهت قبله کدام است، به شما دستور داده است که اجتهاد کنید، و جهتی را انتخاب نمایید و بر این اساس که این همان جهت کعبه است، بدان رو کنید. و اگر بعداً مشخص شد که تشخیص شما اشتباه بوده است، ایرادی ندارد. و یا چنانچه به دلیل مریضی یا هر مانع دیگری نتوانستید رو به سوی کعبه بایستید، در تمام این حالت‌ها ـ که یا معذور هستید یا مامور ـ به هر جهتی رو کنید، آن جهت از گستره‌ی فرمانروایی خدا خارج نیست.﴿فَثَمَّ وَجۡهُ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ وَٰسِعٌ عَلِيمٞ ﴾ پس روی خدا آنجا است، همانا خدا گشایشگر و دانا است. در این آیه، چهره برای خدا ثابت شده است، چهره‌ای که شایستۀ او است. و خداوند چهره‌ای دارد که هیچ چهره‌ای به آن نمی‌ماند. و خداوند دارای فضل و صفاتی گسترده و عظیم است و به رازها و نیت‌ها دانا است. پس به سبب گشایشگری و دانایی‌اش، مسئلۀ روکردنتان را به سوی کعبه برای‌تان وسیع گرداند و آنچه را که به شما دستور داده است انجام دهید، از شما می‌پذیرد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَقَالُوا اتَّخَذَ اللّٰهُ وَلَدًا ۙ— سُبْحٰنَهٗ ؕ— بَلْ لَّهٗ مَا فِی السَّمٰوٰتِ وَالْاَرْضِ ؕ— كُلٌّ لَّهٗ قٰنِتُوْنَ ۟
﴿وَقَالُواْ﴾ و یهود و نصارا و مشرکان گفتند: ﴿ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ وَلَدٗا﴾ خداوند فرزندی را برگزیده است. و آنها با این سخن چیزی را به خدا نسبت دادند که سزاوار بزرگی و عظمت او نیست. و آنها کار بی‌نهایت بدی را مرتکب شدند و برخود ستم ورزیدند. و خداوند بر این کارشان شکیبا است و بر آنها بردبار است و از آنها گذشت می‌کند و به آنان روزی می‌دهد، با اینکه آنها در حق او کوتاهی کردند. ﴿سُبۡحَٰنَهُۥ﴾ منزه و پاک است از هر آنچه مشرکان و ستمکاران او را بدان متصف می‌کنند، در حالی که شایستۀ عظمت او نیست، پس پاک است خداوند که از همۀ وجوه کامل است و نقصی در او راه نمی‌یابد. خداوند ضمن اینکه سخنان‌شان را رد نمود، بر پاک و منزه بودن خویش از آنچه که وی‌را بدان متصف می‌کردند، حجت و برهان اقامه کرده و می‌فرماید: ﴿بَل لَّهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾ بلکه آنچه در آسمان‌ها و زمین است، از آن او است؛ یعنی همه، ملک و بندۀ او هستند و همانند مالک در زیر دستان خود تصرف می‌نماید؛ و آنها در برابر او فرمانبردار و رام هستند. و مادامی که همۀ بندگان به او نیازمندند و او از آنها بی‌نیاز است چگونه یکی از آنها می‌تواند فرزند او باشد؟ زیرا فرزند باید از جنس پدر باشد، چون او بخشی از آن است. و خداوند پادشاه غالب و پیروزمند است و شما زیردستان مغلوب؛ و او بی‌نیاز است و شما نیازمند هستید. پس چگونه با این وصف خداوند فرزند دارد؟ و این باطل‌ترین و یاوه‌ترین سخن است. فرمانبرداری بر دو نوع است: فرمانبرداری عام؛ و آن فرمانبرداری همۀ مخلوقات و مطیع بودن همۀ آنها و پذیرش تدبیر آفریننده است. و اطاعت و فرمانبرداری خاص؛ و آن انجام عبادت است. نوع اول در این آیه آمده است؛ و نوع دوم در این فرمودۀ پروردگار آمده است: ﴿وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِينَ﴾ [البقرة: 238] «و خاضعانه برای خدا به طاعت بایستید».
Arabic explanations of the Qur’an:
بَدِیْعُ السَّمٰوٰتِ وَالْاَرْضِ ؕ— وَاِذَا قَضٰۤی اَمْرًا فَاِنَّمَا یَقُوْلُ لَهٗ كُنْ فَیَكُوْنُ ۟
سپس فرمود: ﴿بَدِيعُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾ پدیدآورندۀ آسمان‌ها و زمین است؛ و آنها را محکم و زیبا آفریده است بدون اینکه از قبل مانند و نمونه‌ای داشته باشند. ﴿وَإِذَا قَضَىٰٓ أَمۡرٗا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُۥكُن فَيَكُونُ﴾و هرگاه به امری فرمان دهد، به آن می‌گوید: بشو، پس می‌شود. و هیچ امری برای او سخت و ممتنع نیست واز فرمان او ابا نمی‌ورزد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَقَالَ الَّذِیْنَ لَا یَعْلَمُوْنَ لَوْلَا یُكَلِّمُنَا اللّٰهُ اَوْ تَاْتِیْنَاۤ اٰیَةٌ ؕ— كَذٰلِكَ قَالَ الَّذِیْنَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِّثْلَ قَوْلِهِمْ ؕ— تَشَابَهَتْ قُلُوْبُهُمْ ؕ— قَدْ بَیَّنَّا الْاٰیٰتِ لِقَوْمٍ یُّوْقِنُوْنَ ۟
﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَ﴾ و نادانان اهل کتاب و دیگران گفتند: چرا خداوند با ما سخن نمی‌گوید آن گونه که با پیامبران سخن گفته است؟﴿أَوۡتَأۡتِينَآءَايَةٞ﴾ یا چرا معجزه و نشانه‌ای برای ما نمی‌آید؟! آنان با عقل فاسد و آرای ناقص خود پیشنهاد می‌کردند که فلان معجزه صورت پذیرد و با این پیشنهادات بر آفریننده جرأت کردند و در مقابل پیامبران خداوند سرکشی نمودند. یکی از در خواست‌های نامعقول آنان این بود که گفتند: ﴿لَن نُّؤۡمِنَ لَكَ حَتَّىٰ نَرَى ٱللَّهَ جَهۡرَةٗ﴾ [البقرة: 55] «هرگز به تو ایمان نمی‌آوریم مگر اینکه خدا را آشکارا ببینیم»؛ ﴿يَسۡ‍َٔلُكَ أَهۡلُ ٱلۡكِتَٰبِ أَن تُنَزِّلَ عَلَيۡهِمۡ كِتَٰبٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِۚ فَقَدۡ سَأَلُواْ مُوسَىٰٓ أَكۡبَرَ مِن ذَٰلِكَ﴾ [النساء: 153] «اهل کتاب از تو می‌خواهند تا بر آنها کتابی از آسمان نازل کنی. به راستی که از موسی درخواست بزرگ‌تری کردند»؛ ﴿وَقَالُواْ مَالِ هَٰذَا ٱلرَّسُولِ يَأۡكُلُ ٱلطَّعَامَ وَيَمۡشِي فِي ٱلۡأَسۡوَاقِ لَوۡلَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مَلَكٞ فَيَكُونَ مَعَهُۥ نَذِيرًا أَوۡ يُلۡقَىٰٓ إِلَيۡهِ كَنزٌ أَوۡ تَكُونُ لَهُۥ جَنَّةٞ يَأۡكُلُ مِنۡهَا﴾ [الفرقان: 7-8] و گفتند: «این چه پیامبری است که غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟! چرا فرشته‌ای به سوی او فرستاده نشده است که همراه او بیم‌دهنده باشد؟ یا خزانه‌ای به سوی او انداخته نشده است یا باغی ندارد که از آن بخورد؟‌»؛ ﴿وَقَالُواْ لَن نُّؤۡمِنَ لَكَ حَتَّىٰ تَفۡجُرَلَنَا مِنَ ٱلۡأَرۡضِ يَنۢبُوعًا﴾ [الإسراء: 9] و گفتند: «هرگز به تو ایمان نمی‌آوریم، مگر اینکه از زمین برای ما چشمه‌ای بجوشانی». پس آنها با پیامبر این‌گونه برخورد ‌کرده و از سر عناد و لجاجت نشانه‌ها و معجزات عجیب و غریبی می‌طلبیدند، نه نشانه‌ها و معجزاتی که با آن راه یابند. و هدف آنها روشن شدن حق نبود؛ زیرا پیامبران به اندازه‌ای که برای ایمان آوردن انسان کافی باشد، معجزات آوردند. بنابراین خداوند متعال فرمود: ﴿قَدۡ بَيَّنَّا ٱلۡأٓيَٰتِ لِقَوۡمٖ يُوقِنُونَ﴾ «به راستی این نشانه‌ها را روشن گردانده‌ایم برای قومی که یقین دارند». پس اهل یقین با نشانه‌های روشن و دلیل‌های آشکار خداوند که به وسیله آن یقین حاصل می‌شود و شک و تردید دفع می‌گردد، آشنا هستند.
Arabic explanations of the Qur’an:
اِنَّاۤ اَرْسَلْنٰكَ بِالْحَقِّ بَشِیْرًا وَّنَذِیْرًا ۙ— وَّلَا تُسْـَٔلُ عَنْ اَصْحٰبِ الْجَحِیْمِ ۟
سپس خداوند متعال نشانه‌ای کوتاه و مختصر را ذکر می‌کند که در بر گیرنده تمامی معجزات و نشانه‌های دال بر راستگویی پیامبر صلی الله علیه وسلم و راست بودن چیزی است که آورده است و می‌فرماید: ﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰكَ بِٱلۡحَقِّ بَشِيرٗا وَنَذِيرٗا﴾ همانا تو را به حق مژده‌دهنده و بیم‌دهنده فرستاده‌ایم. پس این آیه مشتمل بر معجزاتی است که پیامبر آورده است. و به سه چیز باز می‌گردد: نخست: در مبعوث شدن و فرستاده شدن او. دوم: در سیره و رهنمودهای پیامبر. سوم: در شناخت و معرفت آنچه از قرآن و سنت بر جای گذاشته است. مورد اول و دوم از ﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰكَ﴾ استنباط می‌شود، و مورد سوم از ﴿بِٱلۡحَقِّ﴾. مورد اول که مبعوث شدن پیامبر می‌باشد این گونه است که مردم قبل از بعثت پیامبر صلی الله علیه وسلم در بت‌پرستی و آتش‌پرستی و صلیب پرستی به‌سر می‌بردند و ادیان را تحریف می‌کردند و در تاریکی کفر دست و پا می‌زدند؛ و جز تعداد اندکی از اهل کتاب که قبل از بعثت منقرض شده بودند از این آفت در امان نماندند. از سویی نیز خداوند مخلوق خود را بیهوده نیافریده و آنها را بدون حساب و کتاب رها نکرده است، چون او حکیم و دانا و توانا و مهربان است. از جمله حکمت و مهربانی او نسبت به بندگانش این است که این پیامبر بزرگ را به سوی آنها فرستاده است، تا آنها را به پرستش خداوند یکتا که شریکی ندارد امر ‌نماید. پس به محض رسالت یافتن پیامبر، فرد عاقل می‌داند که او راستگو می‌باشد و این نشانه‌ای است بزرگ مبنی بر اینکه او پیامبر خدا می‌باشد. و اما در مورد دوم که عبارت از سیره وهدایت پیامبر است، هر کس پیامبر صلی الله علیه وسلم را به طور کامل بشناسد و سیرۀ او را قبل از بعثت و پرورش یافتنش بر کامل‌ترین خصلت‌ها و خوبی‌ها و اخلاق بزرگ و کریمانه بداند و حالات او را بررسی کند، خواهد دانست که اخلاق هیچ کسی جز اخلاق پیامبران ـ که انسان‌هایی کامل هستند ـ چنین نیست، چون خداوند صفات و ویژگی‌ها را بزرگ ترین دلیل بر شناخت دارندگان آن و راستگویی و دروغگویی‌شان قرار داده است. و اما مورد سوم که شناخت شریعت بزرگ و قرآن کریمی است که پیامبر صلی الله علیه وسلم آورده است، مشتمل بر خبرهای راست و دستورهای نیکو و نهی از هر زشتی و دربر گیرندۀ معجزات روشن و آشکار است. پس همۀ معجزات در این سه مورد داخل می‌شوند. ﴿بَشِيرٗا﴾ مژده ‌دهنده برای کسی که به منظور رسیدن به سعادت دنیا و آخرت از تو پیروی ‌نماید. ﴿وَنَذِيرٗا﴾ و بیم‌دهنده برای کسی که از تو سرپیچی کرده و شقاوت و هلاکت را در دنیا و آخرت انتخاب کرده است. ﴿وَلَا تُسۡ‍َٔلُ عَنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلۡجَحِيمِ﴾ و دربارۀ اهل جهنم از تو سؤال نمی‌شود. یعنی تو مسئول آنها نیستی، بلکه فقط رساندن پیام بر تو لازم است، و حساب گرفتن با ماست.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَلَنْ تَرْضٰی عَنْكَ الْیَهُوْدُ وَلَا النَّصٰرٰی حَتّٰی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ ؕ— قُلْ اِنَّ هُدَی اللّٰهِ هُوَ الْهُدٰی ؕ— وَلَىِٕنِ اتَّبَعْتَ اَهْوَآءَهُمْ بَعْدَ الَّذِیْ جَآءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ۙ— مَا لَكَ مِنَ اللّٰهِ مِنْ وَّلِیٍّ وَّلَا نَصِیْرٍ ۟ؔ
خداوند خبر می‌دهد که یهودیان و نصارا از پیامبر راضی نمی‌شوند، مگر اینکه از دین‌شان پیروی نماید؛ چون آنها مردم را به دینی که دارند، دعوت می‌کنند و گمان می‌برند که آن دینِ هدایت است، پس به آنها بگو: ﴿إِنَّ هُدَى ٱللَّهِ﴾ تنها هدایت خداوند که با خود دارم، ﴿هُوَ ٱلۡهُدَىٰ﴾ هدایت حقیقی است. و اما آنچه شما بر آن هستید، آمال و آرزویی باطل است. ﴿وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم بَعۡدَ ٱلَّذِي جَآءَكَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَكَ مِنَ ٱللَّهِ مِن وَلِيّٖ وَلَا نَصِيرٍ﴾ و اگر بعد از علمی که تو را حاصل شده است، از خواست‌های‌شان پیروی کنی، از جانب خدا هیچ کارساز و یاوری نخواهی داشت. در این آیه به شدت از پیروی از خواست‌های یهودیان و نصارا، و تشابه و همانند سازی با آنها در چیزی که مخصوص دین آنان است، نهی شده است. گرچه مخاطب این آیه پیامبر صلی الله علیه وسلم است، ولی امتش را نیز شامل می‌شود؛ زیرا در نصوص شرع قاعده بر این می‌باشد که کلی بودن مفهوم و معنی مد‌ّ نظر است، نه یک مخاطب مخصوص، همان‌طور که عمومیت لفظ مد‌ّ نظر است، نه خصوصیت سبب.
Arabic explanations of the Qur’an:
اَلَّذِیْنَ اٰتَیْنٰهُمُ الْكِتٰبَ یَتْلُوْنَهٗ حَقَّ تِلَاوَتِهٖ ؕ— اُولٰٓىِٕكَ یُؤْمِنُوْنَ بِهٖ ؕ— وَمَنْ یَّكْفُرْ بِهٖ فَاُولٰٓىِٕكَ هُمُ الْخٰسِرُوْنَ ۟۠
خداوند متعال خبر می‌دهد، کسانی که به آنها کتاب داده و به آنها احسان نموده است، آنان ﴿يَتۡلُونَهُۥحَقَّ تِلَاوَتِهِۦٓ﴾ آن گونه که شایسته است از آن پیروی می‌کنند. تلاوت؛ یعنی پیروی کردن. پس آنان حلال قرآن را حلال می‌دانند، و آنچه را قرآن حرام قرار داده است، حرام می‌دانند، و به «محکم» قرآن عمل می‌کنند و به «متشابه» آن ایمان دارند؛ اینها رستگارانِ اهل کتاب هستند؛ کسانی که نعمت خداوند را شناخته و سپاس آن را به جا آورده و به همه پیامبران ایمان آورده‌اند و بین هیچ یک از آنان فرق نگذاشته‌اند. پس ایشان مؤمنان حقیقی هستند، نه آن دسته که می‌گویند: ﴿نُؤۡمِنُ بِمَآ أُنزِلَ عَلَيۡنَا وَيَكۡفُرُونَ بِمَا وَرَآءَهُۥ﴾ به آنچه بر ما نازل شده است، ایمان می‌آوریم و به غیر از آن، کفر می‌ورزیم. بنابراین خداوند آنها را تهدید نموده و فرموده است: ﴿وَمَن يَكۡفُرۡ بِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ﴾ و هر کس که به آن کفر ورزد، پس ایشان زیانکاران‌اند. و تفسیر آیۀ بعدی پیش‌تر ذکر شد.
Arabic explanations of the Qur’an:
یٰبَنِیْۤ اِسْرَآءِیْلَ اذْكُرُوْا نِعْمَتِیَ الَّتِیْۤ اَنْعَمْتُ عَلَیْكُمْ وَاَنِّیْ فَضَّلْتُكُمْ عَلَی الْعٰلَمِیْنَ ۟
تفسیر این آیه پیشتر ذکر شد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاتَّقُوْا یَوْمًا لَّا تَجْزِیْ نَفْسٌ عَنْ نَّفْسٍ شَیْـًٔا وَّلَا یُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَّلَا تَنْفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَّلَا هُمْ یُنْصَرُوْنَ ۟
تفسیر این آیه پیشتر ذکر شد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذِ ابْتَلٰۤی اِبْرٰهٖمَ رَبُّهٗ بِكَلِمٰتٍ فَاَتَمَّهُنَّ ؕ— قَالَ اِنِّیْ جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ اِمَامًا ؕ— قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِیْ ؕ— قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظّٰلِمِیْنَ ۟
﴿وَإِذِ ٱبۡتَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ رَبُّهُۥبِكَلِمَٰتٖ فَأَتَمَّهُنَّ﴾ خداوند از بنده و خلیلش ابراهیم علیه السلام که بر پیشوا بودن و بزرگی او اتفاق نظر است؛ و هر گروهی از اهل کتاب ادعای ابراهیمی بودن را می‌کند؛ و حتی مشرکان نیز ادعا می‌کنند که پیرو او هستند، خبر می‌دهد که او را با سخنانی چند بیازمود و امتحانش کرد؛ یعنی او را به‌وسیلۀ نواهی و دستورهایی آزمایش نمود؛ زیرا عادت خداوند در آزمایش کردن بندگانش چنین است که آنها را به اوامر و نواهی می‌آزماید، تا دروغگو که به هنگام امتحان و آزمایش، نمی‌تواند ثابت قدم و استوار باشد، مشخص گردد؛ و از راستگو که مقامش همواره بالا می‌رود و ارزش او افزوده می‌شود و عملش پاکیزه می‌گردد، جدا شود. و بزرگ‌ترینِ راستگویان در این مقام، ابراهیم خلیل علیه السلام بود. ایشان از آزمایش خداوند سربلند بیرون آمد و فرامین پروردگارش را به تمام و کمال انجام داد. خداوندی که همیشه شکور و سپاس‌گذار است به پاس این کار، وی را ستایش کرد و فرمود: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامٗا﴾ همانا تو را پیشوای مردم می‌گردانم، به‌گونه‌ای که از تو پیروی کرده و به دنبال تو به سوی سعادت جاودانه‌شان حرکت می‌کنند. و همواره ستایش خواهی شد و برای شما پاداش بزرگ و فراوانی است و همه با دیدۀ احترام به تو می‌نگرند. و سوگند به خدا این بزرگ‌ترین مقامی است که در آن رقابت‌کنندگان به رقابت می‌پردازند؛ و بالاترین مقامی است که فعالیت‌کنندگان آستین را برای رسیدن به آن بالا می‌زنند؛ و کامل‌ترین حالتی است که پیامبران اولوالعزم و پیروان راستگوی آنها که مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنند، به آن دست یافته‌اند. پس وقتی که ابراهیم به این مقام رفیع چشم طمع دوخت و آن را دریافت، از خداوند خواست آن را به دودمانش هم بدهد، تا مقام دودمانش نیز رفیع باشد. و این نیز از امامت و خیرخواهی و محبت او برای بندگان خدا است که دوست داشت در میان فرزندان او مرشدان و راهنمایان زیاد شوند. آفرین بر این همت بلند ابراهیم؛ و مبارکش باد این مقامات عالی! سپس خداوند مهربان به او پاسخ داد و او را از چیزی که مانع رسیدن به این مقام رفیع می‌شود، آگاه ساخت و فرمود: ﴿لَا يَنَالُ عَهۡدِي ٱلظَّٰلِمِينَ﴾ امامت در دین به ستمکاران نمی‌رسد؛ یعنی کسی که بر خود ستم کرده و آن را زیان رسانده و ارزش آن را کاسته است؛ زیرا ستم با این مقام متضاد است، و فقط با صبر و یقین می‌توان به این مقام دست یافت، در نتیجه دارندۀ این مقام، باید دارای ایمان و اعمال شایستۀ زیاد و اخلاقی زیبا و عادت‌های درست و محبت کامل و ترس و توبه باشد. پس ستم کجا و این مقام کجا؟ و مفهوم آیه بیانگر آن است که هرکس ستمکار نباشد، می‌تواند این پیشوایی را کسب ‌کند، به شرطی که اسباب آن را فراهم نماید.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَاَمْنًا ؕ— وَاتَّخِذُوْا مِنْ مَّقَامِ اِبْرٰهٖمَ مُصَلًّی ؕ— وَعَهِدْنَاۤ اِلٰۤی اِبْرٰهٖمَ وَاِسْمٰعِیْلَ اَنْ طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّآىِٕفِیْنَ وَالْعٰكِفِیْنَ وَالرُّكَّعِ السُّجُوْدِ ۟
سپس خداوند متعال نمونه‌ای جاودان را ذکر نمود که بر امامت ابراهیم دلالت می‏کند؛ و آن بیت الحرام است که خداوند، زیارت آن را رکنی از ارکان اسلام گردانیده و گناهان را با آن محو می‌نماید. در بیت الحرام آثاری از ابراهیم‌خلیل و دودمانش برجای مانده است که با آن امامت او دانسته می‌شود و یاد و خاطرۀ آنان همیشه در یادها باقی می‌ماند. خداوند متعال در این زمینه می‌فرماید: ﴿وَإِذۡ جَعَلۡنَا ٱلۡبَيۡتَ مَثَابَةٗ لِّلنَّاسِ﴾ و چون خانۀ کعبه را بازگشتگاهی برای مردم قرار دادیم؛ یعنی محلی که مردم به سوی آن باز می‌گردند تا مـنافع دینی و دنیوی خود را حاصـل کنند، به سوی آن رفت و آمـد می‌کنند و از آن سیر نمی‌شوند. و خداونـد آن را ﴿وَأَمۡنٗا﴾ امـن گردانده است به‌گونه‌ای که هـر انسانی، حتی حیوانات وحشـی و جمادات و نباتات از قبیل درختان، در کنار آن احساس امنیت و آرامش می‌کنند. به همین جهت در دوران جاهلیت، مشرکان آن را به شدت احترام می‌کردند به‌گونه‌ای که اگر یکی از آنها قاتل پدرش را در حرم می‌دید، به او کاری نداشت. وقتی که اسلام آمد، به احترام و تعظیم کعبه افزوده شد. ﴿وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ مُصَلّٗى﴾ احتمال دارد که منظور از این مقام، همان مقام معروف ابراهیم باشد که اکنون در مقابل دروازۀ کعبه قرار دارد. و احتمال دارد منظور از «مصلی قرار دادنِ آن»، دو رکعت نماز طواف باشد که مستحب است پشت مقام ابراهیم خوانده شود. و جمهور مفسرین بر همین باورند. و احتمال دارد که مقام، مفرد و مضاف باشد، پس آن وقت، همۀ مقامات ابراهیم را در حج شامل می‌شود و آن تمام مشاعر است از قبیل؛ طواف و سعی و وقوف در عرفه و مزدلفه و رمی‌جمرات و قربانی و دیگر افعال حج. پس در این صورت ﴿مُصَلّٗى﴾ یعنی عبادتگاهی؛ یعنی در شعائر حج، به ابراهیم اقتدا کنید، و شاید این معنی بهتر باشد؛ چون معنی اول را نیز در بردارد و لفظ کلمه نیز چنین احتمالی را جایز می‌داند. ﴿وَعَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ وَإِسۡمَٰعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيۡتِيَ﴾ و به ابراهیم و اسماعیل وحی نمودیم که خانۀ خدا را از شرک، کفر، معاصی و سایر پلیدی‌ها و آلودگی‌ها پاک بدارند، ﴿لِلطَّآئِفِينَ﴾ تا برای طواف‌کنندگان ﴿وَٱلۡعَٰكِفِينَ وَٱلرُّكَّعِ ٱلسُّجُودِ﴾ و معتکفین و نمازگزاران پاک شود. طواف را مقد‌م نمود چون به مسجدالحرام اختصاص دارد، سپس اعتکاف را ذکر کرد، چون یکی از شروط اعتکاف آن است که در مسجد صورت پذیرد، سپس نماز را ذکر کرد با اینکه نماز بهتر و برتر است. در اینکه خداوند متعال خانۀ کعبه را به خود نسبت داد فایده‌هایی نهفته است؛ از جمله: باعث می‏شود ابراهیم و اسماعیل به پاک کردن آن بیشتر توجه کنند، چون خانۀ خدا است، پس آنها نهایت تلاش و توان خود را برای پاک کردنش مبذول داشتند؛ موجب احترام و بزرگداشت آن می‌باشد، پس به صورت ضمنی بندگانش را به بزرگداشت و احترام کعبه دستور می‌دهد؛ همچنین باعث می‌شود قلوب بندگان به سوی آن جلب شود.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذْ قَالَ اِبْرٰهٖمُ رَبِّ اجْعَلْ هٰذَا بَلَدًا اٰمِنًا وَّارْزُقْ اَهْلَهٗ مِنَ الثَّمَرٰتِ مَنْ اٰمَنَ مِنْهُمْ بِاللّٰهِ وَالْیَوْمِ الْاَخِرِ ؕ— قَالَ وَمَنْ كَفَرَ فَاُمَتِّعُهٗ قَلِیْلًا ثُمَّ اَضْطَرُّهٗۤ اِلٰی عَذَابِ النَّارِ ؕ— وَبِئْسَ الْمَصِیْرُ ۟
و هنگامی‌که ابراهیم برای این خانه دعا کرد که خداوند آن را سرزمینی امن بگرداند و انواع میوه‏ها را روزی ساکنان آن نماید؛ سپس ابراهیم علیه السلام این دعا را به مؤمنان مقید نمود، ﴿مَنۡ ءَامَنَ مِنۡهُم﴾ تا در برابر خداوند ادب را رعایت کرده باشد؛ زیرا درخواست اول به صورت مطلق بود و جواب آن مقید به غیر از ستمکار شد. پس وقتی برای روزی آنها دعا کرد و آن را مقید به مؤمن نمود درحالی‌که روزیِ خدا شامل مؤمن و کافر و گناهکار و مطیع می‌شود، خداوند متعال فرمود: ﴿وَمَن كَفَرَ﴾ به همه روزی می‌دهم؛ مسلمان و کافر، اما مسلمان از روزی خدا، برای انجام دادن عبادت او کمک می‌گیرد، سپس به نعمت‌های بهشت منتقل می‌گردد، اما کافر مدت کمی از دنیا بهره‌مند می‌شود، ﴿ثُمَّ أَضۡطَرُّهُۥٓ﴾ سپس او را با اکراه به سوی آتش جهنم می‌برم ﴿إِلَىٰ عَذَابِ ٱلنَّارِۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ ﴾ به سوی عذاب آتش که بد سرانجامی است.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذْ یَرْفَعُ اِبْرٰهٖمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَاِسْمٰعِیْلُ ؕ— رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا ؕ— اِنَّكَ اَنْتَ السَّمِیْعُ الْعَلِیْمُ ۟
و به یاد آور ابراهیم و اسماعیل را، در حالی که پایه‌های خانۀ کعبه را بالا برده و این کار بزرگ را انجام می‌دادند؛ و آنچنان در میان ترس و امید قرار داشتند که در حال انجام این کار از خداوند می‌خواستند عمل‏شان را بپذیرد و نفع فراوانی را در آن قرار دهد.
Arabic explanations of the Qur’an:
رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِنَاۤ اُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ ۪— وَاَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَیْنَا ۚ— اِنَّكَ اَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیْمُ ۟
و برای خود و فرزندان‏شان، دعای مسلمان شدن و اسلام آوردن کردند؛ اسلامی که حقیقت آن فروتنی دل وانقیاد و فرمانبرداری آن برای پروردگار است؛ زیرا فرمانبری قلب، فرمانبرداری اعضا و جراح را دربر دارد. ﴿وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا﴾ و مناسک‏مان را به صورت عملی به ما بیاموز، تا بهتر آن را اجرا نماییم. احتمال دارد منظور از مناسک، همۀ اعمال حج باشد، همان‌طور که سیاق و مقام بر این امر دلالت می‌نماید. و احتمال دارد منظور از آن، فراتر از این و تمام دین و همۀ عبادت‌ها باشد، همان‌طور که عموم لفظ بر این امر دلالت می‌نماید. زیرا «نسُک» به معنی عبادت و پرستش خدا می‌باشد، اما در اینجا بیشتر رنگ و بوی اعمالی را به خود گرفته است، که در حج انجام می‌شوند. پس حاصل دعای آنها، یافتن توفیق فراگیری علم مفید و انجام عمل شایسته است. و از آنجا که بنده - هرکه باشد- به ناچار کوتاهی‌هایی دارد و باید توبه کند، گفتند: ﴿وَتُبۡ عَلَيۡنَآۖ إِنَّكَ أَنتَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِيمُ﴾ و توبۀ ما را بپذیر، بی‌گمان شما توبه‌پذیر و مهربان هستی.
Arabic explanations of the Qur’an:
رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیْهِمْ رَسُوْلًا مِّنْهُمْ یَتْلُوْا عَلَیْهِمْ اٰیٰتِكَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْكِتٰبَ وَالْحِكْمَةَ وَیُزَكِّیْهِمْ ؕ— اِنَّكَ اَنْتَ الْعَزِیْزُ الْحَكِیْمُ ۟۠
﴿رَبَّنَا وَٱبۡعَثۡ فِيهِمۡ﴾ پروردگارا! در میانِ فرزندان ما مبعوث بدار، ﴿رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ﴾ پیامبری از خودشان را، تا مقام‏شان بالا رود و فرمانبردار آن پیامبر باشند و او را به خوبی بشناسند. ﴿يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِكَ﴾ آیات شما را بر آنان بخواند و به آنان یاد دهد. ﴿وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ﴾ و معانی کتاب و حکمت را به آنها بیاموزد. ﴿وَيُزَكِّيهِمۡ﴾ و با تربیت کردن آنها بر کارهای شایسته و دور کردن‏شان از اعمال ناشایست که جز با آن، نفس تزکیه نمی‌شود، آنها را پاکیزه بگرداند. ﴿إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ﴾ بی‌گمان تو بر هر چیزی غالب هستی. «عزیز» یعنی توانا و غالب و نیرومند بر هر چیزی. و هیچ چیزی نمی‌تواند در برابر قدرت و چیر‌گی او مانعی ایجاد کند. ﴿ٱلۡحَكِيمُ ﴾ کسی که هر چیز را درجای حقیقی‌اش قرار می‌دهد. پس بر مبنای عزت و حکمت خویش، در میان آنها پیامبری را مبعوث فرما. خداوند دعای آن دو را پذیرفت؛ و این پیامبر بزرگوار را در میان آنان مبعوث گرداند، و او را مایۀ برخورداری فرزندان آن دو و سایر مخلوقات از رحمت و برکات الهی قرار داد. به همین خاطر پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: «أنَا د‌َعوَةُ أبِي إبرَاهِيم» «من نتیجۀ دعای پدرم، ابراهیم هستم».
Arabic explanations of the Qur’an:
وَمَنْ یَّرْغَبُ عَنْ مِّلَّةِ اِبْرٰهٖمَ اِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهٗ ؕ— وَلَقَدِ اصْطَفَیْنٰهُ فِی الدُّنْیَا ۚ— وَاِنَّهٗ فِی الْاٰخِرَةِ لَمِنَ الصّٰلِحِیْنَ ۟
و از آنجا که خداوند ابراهیم را تا این اندازه مورد تکریم قرار داد و از صفات کامل او خبر داد، فرمود: روی برنمی‌تابد ﴿عَن مِّلَّةِ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ﴾ از آیین ابراهیم، پس از آنکه فضل و بزرگواری ابراهیم [یا آیین وی] را شناخت ﴿إِلَّا مَن سَفِهَ نَفۡسَهُۥ﴾ مگر کسی که خویشتن را نشناسد، خود را خوار و کوچک بشمارد و به بهایی اندک بفروشد. همان طور که راه یافته‌تر و کامل‌تر از کسی که به آیین ابراهیم علاقه‌مند است، وجود ندارد. سپس از حالت او در دنیا و آخرت خبر داد و فرمود: ﴿وَلَقَدِ ٱصۡطَفَيۡنَٰهُ فِي ٱلدُّنۡيَا﴾ و او را برگزیدیم، و به وی توفیق انجام کارهایی را دادیم، که با انجام آن، از برگزیدگان گردید. ﴿وَإِنَّهُۥ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ لَمِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ﴾ و او در آخرت از شایستگان است؛ کسانی که مقام‏شان بسیار والا و رفیع است.
Arabic explanations of the Qur’an:
اِذْ قَالَ لَهٗ رَبُّهٗۤ اَسْلِمْ ۙ— قَالَ اَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعٰلَمِیْنَ ۟
﴿إِذۡ قَالَ لَهُۥ رَبُّهُۥٓ أَسۡلِمۡ﴾ آنگاه که پروردگارش به وی گفت: فرمانبر باش، او در جواب درخواست پروردگار ﴿قَالَ﴾ گفت: ﴿أَسۡلَمۡتُ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾ با نهایت اخلاص، پروردگار جهانیان را می‌پرستم؛ و به سوی او باز می‌گردم؛ و تنها محبت وی را در دل جای می‌دهم. ابراهیم علیه السلام به‌گونه‌ای در توحید و یکتاپرستی غور کرده بود که یکتاپرستی، به عنوان بزرگ‌ترین ویژگی در زندگی او جلوه می‌کرد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَوَصّٰی بِهَاۤ اِبْرٰهٖمُ بَنِیْهِ وَیَعْقُوْبُ ؕ— یٰبَنِیَّ اِنَّ اللّٰهَ اصْطَفٰی لَكُمُ الدِّیْنَ فَلَا تَمُوْتُنَّ اِلَّا وَاَنْتُمْ مُّسْلِمُوْنَ ۟ؕ
سپس یکتاپرستی را در میان فرزندانش بر جای گذاشت و آنها را بدان سفارش نمود؛ و آن را سخنی ماندگار پس از خود باقی گذاشت، به‌گونه‌ای که فرزندانش توحید را از یکدیگر به ارث بردند، تا به یعقوب رسید و او، فرزندانش را به آن سفارش کرد. پس ای فرزندان یعقوب! پدرتان شما را به صورت ویژه بدان سفارش کرد، پس لازم است که به طور کامل فرمان برید و از خاتم پیامبران پیروی کنید. و گفت: ﴿يَٰبَنِيَّ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰ لَكُمُ ٱلدِّينَ﴾ ای فرزندانم! خداوند از آنجا که نسبت به شما مهربان است، این دین را برای‏تان برگزیده است، پس آن را بر پادارید؛ و شرایع و دستوراتش را اجرا کنید و خویشتن را بدان متصف نمایید؛ و خود را به اخلاق دینی بیارایید؛ و این را تا دم مرگ ادامه دهید، چون هر کس بر حالتی زندگی کند، بر همان حالت خواهد مرد؛ و هر کس بر حالتی بمیرد، بر همان حالت برانگیخته خواهد شد.
Arabic explanations of the Qur’an:
اَمْ كُنْتُمْ شُهَدَآءَ اِذْ حَضَرَ یَعْقُوْبَ الْمَوْتُ ۙ— اِذْ قَالَ لِبَنِیْهِ مَا تَعْبُدُوْنَ مِنْ بَعْدِیْ ؕ— قَالُوْا نَعْبُدُ اِلٰهَكَ وَاِلٰهَ اٰبَآىِٕكَ اِبْرٰهٖمَ وَاِسْمٰعِیْلَ وَاِسْحٰقَ اِلٰهًا وَّاحِدًا ۖۚ— وَّنَحْنُ لَهٗ مُسْلِمُوْنَ ۟
و از آنجا که یهودیان و نصارا ادعا می‌کردند بر دین ابراهیم و یعقوب هستند، خداوند ادعای آنان را منکر شد و فرمود: ﴿أَمۡ كُنتُمۡ شُهَدَآءَ﴾ آیا شما حاضر بودید ﴿‌إِذۡ حَضَرَ يَعۡقُوبَ ٱلۡمَوۡتُ﴾ آنگاه که مقدمات و اسباب مرگ یعقوب فرا رسید؟! او به طور آزمایش، و برای اینکه در زندگی خویش چشمانش به انجام وصیتش توسط ایشان روشن شود، به فرزندانش گفت: ﴿مَا تَعۡبُدُونَ مِنۢ بَعۡدِي﴾ پس از من چه چیزی را می‌پرستید؟ آنها پاسخی به او دادند که مایۀ چشم روشنی وی گردید؛ و گفتند: ﴿نَعۡبُدُ إِلَٰهَكَ وَإِلَٰهَ ءَابَآئِكَ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ وَإِسۡمَٰعِيلَ وَإِسۡحَٰقَ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗا﴾ معبود تو را، و معبود پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را می‌پرستیم، که معبودی یگانه است؛ و چیزی را شریک و همسان او قرار نمی‌دهیم. ﴿وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ﴾ و ما فرمانبردار او هستیم. پس آنها توحید و عمل را با هم جمع کردند. و معلوم است که آنها، در هنگام مردن یعقوب، حاضر نبودند، چون در آن زمان هنوز به دنیا نیامده بودند، بنابراین آنان حضور نداشتند. و خداوند از یعقوب خبر داده است که او، فرزندانش را به یکتاپرستی سفارش نمود، نه به یهودیت.
Arabic explanations of the Qur’an:
تِلْكَ اُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ ۚ— لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَّا كَسَبْتُمْ ۚ— وَلَا تُسْـَٔلُوْنَ عَمَّا كَانُوْا یَعْمَلُوْنَ ۟
سپس خداوند متعال فرمود: ﴿تِلۡكَ أُمَّةٞ قَدۡ خَلَتۡ﴾ این جماعت روزگارشان به سرآمد، ﴿لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَلَكُم مَّا كَسَبۡتُمۡ﴾ آنچه به دست آوردند، متعلق به خودشان است و آنچه شما به دست می‌آورید، برای شما است؛ یعنی هرکس بر اساس کاری که انجام داده است، مجازات خواهد شد؛ و هیچ کسی، به خاطر گناه کسی دیگر مؤاخذه نمی‌شود. و جز ایمان و پرهیزگاری، هیچ چیزی به آدمی سود نمی‌رساند. پس مشغول شدن‌تان به آنان و این ادعا که بر آیین آنها هستید و اهل سخن بودن، یک کار پوچ و بی‌ارزش است. بلکه باید به حالتی که بر آن قرار دارید، بنگرید ‌که آیا با آن نجات می‌یابید یا نه؟
Arabic explanations of the Qur’an:
وَقَالُوْا كُوْنُوْا هُوْدًا اَوْ نَصٰرٰی تَهْتَدُوْا ؕ— قُلْ بَلْ مِلَّةَ اِبْرٰهٖمَ حَنِیْفًا ؕ— وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِیْنَ ۟
هریک از یهودیان و نصارا، شما را فرا می‌خوانند تا وارد دین‏شان شوید و گمان می‌برند که آنها راه یافته و هدایت شده‌اند؛ و دیگران گمراه هستند. ﴿قُلۡ﴾ جوابی قانع کننده و صریح به او بده و بگو: ﴿بَلۡ﴾ بلکه پیروی می‌کنیم ﴿مِلَّةَ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ حَنِيفٗا﴾ از آیین ابراهیم که روی به خدا آورده بود؛ از غیر خدا روی برگردانده بود؛ توحید و یکتاپرستی را بر پاداشته بود؛ و شریک و همتا قرار دادن برای خدا را ترک کرده بود. پس پیروی کردن از او، به هدایت می‌انجامد و روی‌گردانی از آیین او، کفر و گمراهی است.
Arabic explanations of the Qur’an:
قُوْلُوْۤا اٰمَنَّا بِاللّٰهِ وَمَاۤ اُنْزِلَ اِلَیْنَا وَمَاۤ اُنْزِلَ اِلٰۤی اِبْرٰهٖمَ وَاِسْمٰعِیْلَ وَاِسْحٰقَ وَیَعْقُوْبَ وَالْاَسْبَاطِ وَمَاۤ اُوْتِیَ مُوْسٰی وَعِیْسٰی وَمَاۤ اُوْتِیَ النَّبِیُّوْنَ مِنْ رَّبِّهِمْ ۚ— لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ اَحَدٍ مِّنْهُمْ ؗ— وَنَحْنُ لَهٗ مُسْلِمُوْنَ ۟
این آیۀ کریمه، در برگیرندۀ تمام چیزهایی است که ایمان آوردن به آن واجب است. و ایمان؛ عبارت است از اینکه از صمیم قلب، این اصول و کلیات را تصدیق نمود، و به آن اقرار کرد. و اعتقاد به این اصول و کلیات، متضمن برخورداری از اعمال قلوب [از قبیل: خوف، رجا، تعظیم و..] و عمل با اعضا و جوارح است. به این اعتبار، ایمان شامل اسلام و همۀ اعمال صالح می‌شود. بنابراین همۀ اعمال شایسته، بخشی از ایمان، و اثری از آثار آن هستند. پس هرجا ایمان اطلاق شود، همۀ آنچه بیان شد، در آن داخل است؛ و هرگاه اسلام اطلاق شود، شامل ایمان نیز می‌باشد؛ و وقتی بین ایمان و اسلام مقارنه‌ای صورت گیرد، ایمان به اقرار و تصدیق قلبی گفته می‌شود؛ و اسلام به اعمال ظاهری. نیز هرگاه میان ایمان و اعمال شایسته، مقارنه‌ای صورت پذیرد، قضیه به همان منوال است. ﴿قُولُوٓاْ﴾ با زبان‌های‏تان بگویید؛ و قلب و زبان‏تان باید مطابق هم باشد، چراکه پاداش و جزا، بر گفتارِ همراه با عمل مترتب می‌شود. پس همان‌طور که گفتار بدون اعتقاد قلبی، نفاق و کفر است، سخنِ خالی از عمل نیز تأثیری ندارد و فایده‌اش ناچیز است، گرچه بنده به خاطر آن پاداش می‌یابد، چنانچه سخن خیر باشد و از ایمان نشأت گرفته باشد، اما میان سخن خالی و گفتاری که از قلب سرچشمه گرفته باشد، تفاوت زیادی وجود دارد. و ﴿قُولُوٓاْ﴾ مبیّن آن است که، عقیده باید آشکارا بیان شود و باید دیگران را به سوی آن دعوت نمود، چون عقیده، اصل دین و پایۀ آن است. و در ﴿ءَامَنَّا﴾ و موارد مشابه آن، که صادر شدن فعل به تمام امت نسبت داده شده است، به این نکته اشاره شده است که بر همۀ امت واجب است به ریسمان الهی چنگ بزنند و متحد و یکپارچه باشند، و از وحدت رویه و وحدت عمل برخوردار شوند. ضمناً در این آیه از تفرقه و دو دستگی، نهی؛ و اشاره شده است که مؤمنین مانند جسدی واحد هستند. و ﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا﴾ «بگویید ایمان آوردیم» تا پایان، بر این مطلب دلالت دارد که انسان می‌تواند، بلکه بر او واجب است که ایمان را به صورت مقید به خودش نسبت دهد. بر خلاف «أنا مؤمن = من مؤمن هستم» و یا عباراتی مانند؛ زیرا این‌گونه عبارت‌ها باید همراه با عبارت «ؤن شاء الله» گفته شود و مقید به مشیئت الهی گردد و بگوید: «من ـ اگر خدا بخواهد ـ مؤمن هستم”؛زیرا در این‌گونه عبارت‌ها که بدون تقیید به مشیئت پروردگار بیان شود، ادعای پاک قرار دادن نفس و تزکیۀ آن وجود دارد. ﴿ءَامَنَّا بِٱللَّهِ﴾ یعنی ایمان آورده‌ایم به خداوندِ یکتا و یگانه، که به هر صفت کمالی متصف است و از هر عیب و نقصی پاک و منزه بوده و شایستۀ آن است که همۀ عبادت‌ها تنها برای او انجام گیرد و در هیچ عبادتی به هیچ وجهی برای او شریکی گرفته نشود. ﴿وَمَآ أُنزِلَ إِلَيۡنَا﴾ شامل قرآن و سنت است؛ زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿وَأَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ﴾ و خداوند کتاب و حکمت [سنّت] را بر تو نازل فرموده است. پس در آن، ایمان آوردن به همۀ آنچه کتاب خدا و سنت پیامبرش متضمن آن است از قبیل: صفات خداوند و پیامبران و روز قیامت و امور پنهان گذشته و آینده، واجب است. نیز ایمان به احکامِ دستوری و احکام جزا که در قرآن و سنت وجود دارند، واجب است. ﴿وَمَآ أُنزِلَ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ...﴾ این آیه بیانگر آن است که باید به همۀ کتاب‌های نازل شده بر پیامبران، ایمان داشت. و ایمان داشتن به همۀ پیامبران به طور عام؛ و ایمان داشتن به پیامبرانی که به صورت ویژه در این آیه از آنها نام برده شده است به خاطر شرافت آنان است، و اینکه شرایع بزرگی را آورده‌اند. و باید به همۀ پیامبران و کتاب‌ها، به صورت عموم ایمان داشته باشیم؛ و آنچه به طور مشروح از آنها به ما رسیده است، باید به صورت مفصل و مشروح به آن ایمان داشت. ﴿لَا نُفَرِّقُ بَيۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ﴾ میان هیچ‌کدام از آنان فرق و تفاوتی قایل نمی‌شویم، بلکه به همه ایمان می‌آوریم. در میان تمام پیروان ادیان آسمانی، این ویژگی، مختص مسلمانان است؛ زیرا یهودیان و نصارا و صابئی‌ها و دیگران – گرچه ادعا می‌کنند به پیامبران و کتاب‌های‏شان ایمان دارند – اما آنها به دیگر پیامبران و کتاب‌ها کفر می‌ورزند، و میان پیامبران و کتاب‌ها فرق می‌گذارند؛ به بعضی ایمان می‌آورند و به بعضی دیگر کفر می‌ورزند و تکذیب آنها، تصدیق‏شان را نقض می‌کند؛ زیرا پیامبری که آنها گمان می‌برند به او ایمان دارند تمام پیامبران را تصدیق کرده است، به خصوص محمد صلی الله علیه وسلم را. پس اگر محمد را تکذیب کنند، بی‌گمان پیامبرشان را تکذیب کرده‌اند. پس این به معنی کفر ورزیدن به پیامبرشان است. ﴿وَمَآ أُوتِيَ ٱلنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمۡ﴾ بیانگر آن است که نعمت دین، سعادت دنیوی و اخروی را به همراه دارد. خداوند ما را فرمان نداده است تا به ملک و مالی که به پیامبران داده شده است، ایمان بیاوریم، بلکه ما را دستور داده تا به کتاب‌ها و شریعت‌هایی که به پیامبران داده شده است، ایمان بیاوریم؛ و این آیه بیانگر آن است که پیامبران، سفیران خدا و واسطه‌هایی بین او و بندگانش هستند که دین را تبلیغ می‌کنند و اختیاری از خود ندارند. ﴿مِن رَّبِّهِمۡ﴾ در پرتو این آیه در می‌یابیم که بهترین جلوۀ ربوبیت خداوند برای بندگانش، این است که بر آنها کتاب نازل نموده و پیامبران را به سوی آنها فرستاده است. پس ربوبیت خداوند مقتضی آن است که بندگانش را بیهوده و بیکار رها نکند. و چون آنچه به پیامبران داده شده است، از جانب پروردگارشان است، پس میان پیامبران و میان کسانی که ادعای پیامبری می‌کنند، تفاوت زیادی است؛ و به محض شناختن آنچه که مردم را به سوی آن دعوت می‌کنند، تفاوت آنها مشخص می‌شود. پس پیامبران جز به سوی خوبی و نیکی دعوت نکرده و جز از بدی و زشتی نهی نمی‌کنند؛ و همدیگر را تصدیق می‌نمایند و برای یکدیگر به حق گواهی می‌دهند، بدون اینکه میان آنان تضاد و اختلافی وجود داشته باشد، چون همه از جانب پروردگارشان آمده‌اند. ﴿وَلَوۡ كَانَ مِنۡ عِندِ غَيۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ ٱخۡتِلَٰفٗا كَثِيرٗا﴾ [النساء: 82] و اگر قرآن از جانب خدا نبود، اختلاف زیادی در آن می‌یافتند. و این برخلاف کسانی است که ادعای پیامبری می‌کنند؛ زیرا به ناچار آنها در اخبار و دستورها و نواهی خود، دچار تناقض‌گویی می‌شوند، همان‌طور که این امر از بررسی حالات و محتوای پیام تمامی افرادی که ـ هرچند که گفته و قول، آدمی را از عمل و کردار بی‌نیاز نمی‌گرداند ـ به دروغ ادعای پیامبری کرده‌اند، معلوم می‌شود. پس از اینکه خداوند، همۀ آنچه را که باید به آن ایمان آورد، به طور عام و خاص بیان کرد، فرمود: ﴿وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ﴾ و ما در برابر عظمت خداوند، فروتن بوده و در باطن و ظاهر، فرمانبردار او هستیم؛ و عبادت را خالصانه برای او انجام می‌دهیم. به دلیل اینکه معمول ﴿لَهُۥ﴾ بر عاملش که ﴿مُسۡلِمُونَ﴾ است مقدم شده است. و این آیه، با اینکه مختصر و موجز است، اما هر سه قسم از اقسام توحید را در بر گرفـته است؛ توحید ربوبیت، توحید الـوهیت، و توحید اسماء و صفات. و نیز در برگیرندۀ ایمان به همۀ پیامبران و همۀ کتاب‌های آسمانی است. نیز بعد از آنکه به طور عام از پیامبران سخن به میان آورد، به طور خاص نیز از حضرت ابراهیم و پیامبران دیگر ذکر به میان آورد، که ذکر خاص بعد از عام، بیانگر فضل و بزرگواری آنان می‌باشد. و در برگیرنده‏ی تصـدیق به قلب و زبان و جـوارح و اخـلاص برای خدا است؛ و نیز فرق میان پیامبران راستین با مدعـیان دروغـین نبوت را بیان می‌کند. نـیز در این آیه، خداوند متعال بندگانـش را آموخـته است که چه و چـگونه بگـویند. و نیز به رحمت و احسان خـداوند بر بنـدگان، به ویژه به نعمت‌های دینی که به سعادت دنیا و آخرت آنان منتـهی می‌شود، اشـاره شده است. پس پاک است خداوندی که در کتابش، هر چیزی را تبیین نموده و آن را مایۀ هدایت و رحمت قومی گردانده است که ایمان می‌آورند.
Arabic explanations of the Qur’an:
فَاِنْ اٰمَنُوْا بِمِثْلِ مَاۤ اٰمَنْتُمْ بِهٖ فَقَدِ اهْتَدَوْا ۚ— وَاِنْ تَوَلَّوْا فَاِنَّمَا هُمْ فِیْ شِقَاقٍ ۚ— فَسَیَكْفِیْكَهُمُ اللّٰهُ ۚ— وَهُوَ السَّمِیْعُ الْعَلِیْمُ ۟ؕ
اگر اهل کتاب مانند شما مؤمنان، به تمام پیامبران، که برتر از همۀ آنان، محمد صلی الله علیه وسلم است؛ و به تمام کتاب‌های آسمانی، که برتر از همۀ آنها، قرآن است، ایمان آوردند و فرمانبردار خداوند یکتا شدند؛ و میان هیچ یک از پیامبران فرق نگذاشتند، ﴿فَقَدِ ٱهۡتَدَواْ﴾ به راستی آنگاه به راه راست که انسان را به بهشت می‌رساند، هدایت شده‌اند. پس آنها راهی برای هدایت ندارند، جزاینکه چنین ایمانی داشته باشند، نه آن گونه که گمان برده و گفتند: ﴿كُونُواْ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰ تَهۡتَدُواْ﴾ یهودی یا نصرانی باشید، تا هدایت ‌شوید. آنها گمان بردند که هدایت، تنها در سایۀ چیزی حاصل می‌شود که آنها بر آن هستند، در حالی که هدایت؛ عبارت است از شناخت حق و عمل کردن به آن؛ و ضد آن که گمراهی است؛ عبارت است از جهل و عمل نکردن به اقتضای شناخت و علمی که حاصل شده است. و این همان ستیزی است که آنها در آن بود‌ند، بعد از اینکه روی برتافتند. «مُشاق» کسی است که با خدا و یا پیامبرش جبهه‌گیری کند. شقاق، مستلزم عداوت و دشمنی شدید است؛ و آنان چنین بودند؛ زیرا در راستای اذیت و آزار پیامبر صلی الله علیه وسلم از هیچ چیزی دریغ نکردند. بنابراین خداوند به پیامبرش وعده داد که او را بسنده است؛ و از وی حمایت خواهد کرد؛ زیرا خداوند همۀ صداها، با انواع و اقسام زبان‏ها و انواع نیازها و حاجات را می‌شنود؛ و پنهان و آشکار و ظاهر و باطن را می‌داند. پس وقتی خداوند چنین است، تو را از شر آنها محافظت خواهد کرد. و خداوند وعده‌ای را که به پیامبرش داده بود، محقق نمود و او را بر آنها مسلط کرد، به گونه‌ای که پیامبر بعضی از آنها را کشت و بعضی را اسیر کرد و بعضی را از سرزمین‏شان آواره نموده؛ و این معجزه‌ای از معجزات قرآن است که از چیزی قبل از وقوع آن، خبر می‌دهد و دقیقا همان‌گونه که از آن خبر داده است، محقق شد.
Arabic explanations of the Qur’an:
صِبْغَةَ اللّٰهِ ۚ— وَمَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللّٰهِ صِبْغَةً ؗ— وَّنَحْنُ لَهٗ عٰبِدُوْنَ ۟
رنگ خدایی را بگیرید و آن دین خدا است؛ و در ظاهر و باطن کاملا آن را برپا دارید؛ و با اعتقاد کامل و در همۀ اوقات به آن پایبند باشید، تا تبدیل به رنگ شما شده و صفتی از صفات شما گردد. پس هر گاه دین در زندگی روزانۀ شما سریان پیدا کرد، با رضایت و اختیار و محبت از دستورات آن پیروی می‌کنید؛ و دین تبدیل به طبیعت و خوی شما می‌گردد و از شما جدا نمی‌شود، آنچنان‌که رنگ پارچه ‌یکی از صفات آن است و از آن جدا نمی‌شود، آنگاه سعادت دنیوی و اخروی را به‌دست می‌آورید؛ زیرا دین، انسان را به متصف شدن به اخلاق نیک و انجام دادن کارهای خوب و عالی، تشویق می‌کند. بنابراین -به منظور به تعجب واداشتن عقل‌های پاکیزه- فرمود: ﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ صِبۡغَةٗ﴾ و هیچ رنگی، زیباتر از رنگ خدا نیست. و اگر می‌خواهی فرق بین رنگ خدا و دیگر رنگ‌ها را بدانی، هر چیزی را با ضد آن مقایسه کن. پس چه فکر می‌کنی در مورد بنده‌ای که، به طور درست به پروردگارش ایمان آورده و فروتنی قلب و فرمانبرداری جوارح داشته و به تمامی صفات نیکو و اخلاق کامل خود را آراسته است و هر صفت زشت و اخلاق پستی را از خود می‌زداید؟! پس او که این گونه است، در گفتار و کردارش، صادق و شکیبا و بردبار و پاکدامن و شجاع است؛ و در سخن و عمل، نیکوکار است، از خدا می‌ترسد و به وی امیدوار است و او را از سر اخلاص عبادت می‌کند و با بندگانش نیکوکار می‌باشد. چنین کسی را با بنده‌ای مقایسه کن که به پروردگارش کفر ورزیده و از او گریخته و به کسی دیگر از مخلوقات وی روی آورده است و به کفر و شرک و دروغ و خیانت و فریب و مکر و ارتکاب اعمال منافی عفت و بدرفتاری با مردم در سخن و کردار متصف است، پس نه برای خدا مخلص است و نه نسبت به بندگانش احسان می‌نماید. اینجاست که فرق بزرگ این دو، برایت روشن می‌گردد و در می‌یابی که هیچ رنگی بهتر و زیباتر از رنگ خدا نیست و هیچ رنگی زشت‌تر از رنگ کسی نیست که خود را به غیر از رنگ خدا آراسته است. ﴿وَنَحۡنُ لَهُۥعَٰبِدُونَ﴾ این بخش از آیه، بیانگر رنگ خدا است؛ و آن، انجام این دو اصل است؛ اول: اخلاص، دوم: پیروی کردن؛ زیرا عبادت؛ عبارت از اقوال و افعال ظاهری و باطنی است که خداوند آن را دوست دارد، و آن را می‌پسندد، و هیچ چیزی مورد رضایت خدا قرار نمی‌گیرد، مگر اینکه آن را بر زبان پیامبرش مشروع کرده باشد. و اخلاص؛ یعنی اینکه قصد بنده از انجام این اعمال، فقط رضای خدا باشد. و مقدم کردن معمول ﴿لَهُۥ﴾ بر عامل که ﴿عَٰبِدُونَ﴾ است، مفید حصر می‌باشد. ﴿وَنَحۡنُ لَهُۥعَٰبِدُونَ﴾ و آنان را با اسم فاعل [عابدون] متصف ساخت، که بر ثبوت و پایداری دلالت می‌نماید، و بیانگر آن است که عبادت صفت آنهاست و آنها همواره بر آن، ثابت قدم و استوارند.
Arabic explanations of the Qur’an:
قُلْ اَتُحَآجُّوْنَنَا فِی اللّٰهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ ۚ— وَلَنَاۤ اَعْمَالُنَا وَلَكُمْ اَعْمَالُكُمْ ۚ— وَنَحْنُ لَهٗ مُخْلِصُوْنَ ۟ۙ
«محاجه» به معنی مجادله بین دو یا چند نفر است. و مجادله بر سر مسائل اختلافی صورت می‌گیرد، طوری که هر یک از دو طرف می‌خواهد سخن خودش را تأیید و تقویت نماید و سخن مقابلش را باطل کند؛ پس هر یک در ارائه و اقامۀ دلیل کوشش می‌کند. و مجادله باید به بهترین شیوه انجام شود و از نزدیک‌ترین راه که بتوان گمراه را به حق باز ‌گرداند و حجت را بر وی اقامه کرد و حق را روشن و باطل را بیان داشت، وارد شد. پس اگر مجادله از این حدود بیرون رفت، آنگاه تبدیل به خصومت خواهد شد، که خیری در آن نیست؛ و فتنه و شری فراوان از آن ناشی خواهد شد. پس اهل کتاب ادعا می‌کردند که آنها، پیش خداوند از مسلمین بهتر و به او نزدیک‌ترند؛ و این فقط یک ادعا است که برای اثبات آن باید دلیل و برهان ارائه کرد. پس وقتی پروردگار همه یکی است؛ و او، تنها پروردگار شما نیست، بلکه پروردگار ما هم هست و هر یک از ما عمل خودش را انجام می‌دهد، ما و شما در این قضیه، یکسان هستیم و این باعث نمی‌شود که یکی از دو گروه، از دیگری، به خدا نزدیک‌تر باشد؛ زیرا تفاوت قایل شدن در امری که هردو گروه در آن اشتراک دارند ـ بدون اینکه تفاوت چندان مؤثر و محسوسی در میان باشد ـ ادعایی باطل است، و تفاوت قایل شدن میان دو امر که کاملا مشابه است، یک نوع خودبزرگ‌بینی آشکار به حساب می‌آید. بلکه برتری، با اخلاص برای خدا و انجام اعمال صالح، حاصل می‌شود و آن فقط صفت مؤمنان است. پس مشخص شد که مؤمنان از دیگران به خدا نزدیک‌ترند؛ زیرا اخلاص، راه رهایی و نجات است. و فرق اولیاء خدا و اولیاء شیطان به صفت‌های حقیقی است که دوستان خدا از آن برخوردارند و اهل خرد و اندیشه آن را مشاهده کرده و جز انسانی که خودبزرگ‌بین و نادان است، در آن اختلاف و نزاع نمی‌کنند. پس در این آیه، بسیار زیبا به روش مجادله اشاره شده است و اینکه باید میان دو چیز همسان، تلفیق و تقریب به وجود آورد، و بین دو امر مختلف، فرق گذاشت.
Arabic explanations of the Qur’an:
اَمْ تَقُوْلُوْنَ اِنَّ اِبْرٰهٖمَ وَاِسْمٰعِیْلَ وَاِسْحٰقَ وَیَعْقُوْبَ وَالْاَسْبَاطَ كَانُوْا هُوْدًا اَوْ نَصٰرٰی ؕ— قُلْ ءَاَنْتُمْ اَعْلَمُ اَمِ اللّٰهُ ؕ— وَمَنْ اَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهَادَةً عِنْدَهٗ مِنَ اللّٰهِ ؕ— وَمَا اللّٰهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُوْنَ ۟
این یکی دیگر از ادعاهای آنها و مجادلۀ آنان در مورد پیامبران خدا است. یهودیان ادعا می‌کردند که ایشان به پیامبران مذکور، از مسلمین نزدیک‌ترند، خداوند ادعای آنهارا رد کرد و فرمود: ﴿ءَأَنتُمۡ أَعۡلَمُ أَمِ ٱللَّهُ﴾ آیا شما داناترید یا خدا؟ پس خداوند می‌فرماید: ﴿مَاكَانَ إِبۡرَٰهِيمُ يَهُودِيّٗا وَلَا نَصۡرَانِيّٗا وَلَٰكِن كَانَ حَنِيفٗا مُّسۡلِمٗا وَمَا كَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ﴾ [آل عمران: 67] «ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی، بلکه او بر حق و تسلیم فرمان خدا بود و از مشرکان نبود». اما آنها می‌گویند: بلکه او یهودی یا نصرانی بوده است. پس یا آنها راستگو و دانا هستند یا خداوند؛ و به ناچار یکی از این دو چیز درست است. اما پاسخ ﴿قُلۡ ءَأَنتُمۡ أَعۡلَمُ أَمِ ٱللَّهُ﴾ مبهم است، در حالی که قضیه در نهایت روشنی و وضوح قرار دارد، به‌گونه‌ای که نیاز نبود خداوند بگوید: «بلکه خداوند داناتر و راستگوتر است»، چون این پاسخ برای هرکسی روشن است. مانند اینکه گفته شود: شب روشن‌تر است یا روز؟ آتش داغ‌تر است یا آب؟ و شرک بهتر است یا توحید؟ و امثال آن. و این را هرکس که بهره‌ای اندک از عقل و خرد داشته باشد، در می-کند و می‌داند، حتی آنها خودشان می‌دانند که ابراهیم و دیگر پیامبران، یهودی و نصرانی نبوده‌اند، اما آنها این دانش و این گواهی دادن را پنهان کردند. بنابراین ستم آنها، بزرگ‌ترین ستم و ظلم است. به همین جهت خداوند متعال فرموده است: ﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن كَتَمَ شَهَٰدَةً عِندَهُۥ مِنَ ٱللَّهِ﴾ و چه کسی ستمکارتر از کسی است، که شهادتی از خدا نزد خود داشته باشد و آن را کتمان نماید؟ و این شهادتی است که از سوی خدا به آنها سپرده شده است، نه از جانب مردم، پس لازم است به این امر اهتمام داده شود، اما آنها آن را کتمان کردند و خلاف آن را اظهار نمودند، حق را کتمان کرده و باطل را ترویج نمودند و مردم را به سوی آن دعوت کردند. آیا این بزرگ‌ترین ستم نیست؟ آری! خداوند در آینده به شدیدترین وجه آنها را سزا می‌دهد. به همین جهت فرمود: ﴿وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ﴾ خداوند از آنچه می‌کنند، بی خبر نیست، بلکه خداوند کارهایشان را برشمرده و در آینده سزایشان را خواهد داد. پس سزای آنها، بد سزایی است و آتش جهنم، بد جایگاهی برای ستمگران است. در قرآن، همیشه به دنبال آیاتی که متضمن اعمالی هستند که[آدمی] بر آنها سزا داده می‌شود، آیاتی ذکر می‌گردند که بیانگر علم و قدرت خداوند می‌باشند. پس این دسته از آیات ـ که متضمن برخی از صفات و نام‌های نیکوی خدا ‌هستند ـ هم مفید وعد و وعید و ترغیب و ترهیب بوده، و هم بیانگر آنند که اوامر دینی و جزائی، بخشی از آثار نام‌های نیکوی خدا می‌باشند و این نام‌ها چنین اوامری را اقتضا می‌نمایند.
Arabic explanations of the Qur’an:
تِلْكَ اُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ ۚ— لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَّا كَسَبْتُمْ ۚ— وَلَا تُسْـَٔلُوْنَ عَمَّا كَانُوْا یَعْمَلُوْنَ ۟۠
تفسیر این آیه گذشت. خداوند آن را تکرار نموده است، تا وابستگی آدمی به مخلوقات قطع شود. و باید دانست که مهم، عملی است که انسان انجام می‌دهد، نه عمل گذشتگان و پدران، پس فایدۀ حقیقی به اعمال است، نه به انتساب مجرد به مردان.
Arabic explanations of the Qur’an:
سَیَقُوْلُ السُّفَهَآءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلّٰىهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِیْ كَانُوْا عَلَیْهَا ؕ— قُلْ لِّلّٰهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ ؕ— یَهْدِیْ مَنْ یَّشَآءُ اِلٰی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیْمٍ ۟
آیۀ اول مشتمل بر معجزه، دلجویی، ایجاد اطمینان خاطر برای مؤمنان، اعتراض و پاسخ آن از سه وجه، ذکر ویژگی‌های معترض و نیز ذکر صفات کسی است که فرمانبردار حکم خدا است. پس خداوند خبر داد که به زودی مردمان بی‌خرد نسبت به این عمل شما [رویگردانی از بیت‌المقدس] اعتراض خواهند کرد؛ و آنها کسانی هستند که منافع خود را تشخیص نداده، آن را ضایع کرده و به کمترین بها می‌فروشند. آنها عبارتند از: یهودیان و نصرانیان و دیگر اعتراض‌کنندگان بر احکام و شریعت و قوانین خدا. وقتی مسلمانان در مکه مقیم بودند، فرمان یافته بودند به هنگام نماز، رو به بیت‌المقدس نمایند. یک سال و نیم پس از هجرت به مدینه و به خاطر حکمت‌هایی که خداوند به بعضی از آنها اشاره می‌نماید، به آنان دستور داد که رو به کعبه نمایند. پس به آنها خبر داد که، حتماً مردمان بی‌خرد می‌گویند: ﴿مَا وَلَّىٰهُمۡ عَن قِبۡلَتِهِمُ ٱلَّتِي كَانُواْ عَلَيۡهَا﴾ چه چیزی آنها را از قبله‌ای که بر آن بودند، برگرداند؟ یعنی چه چیزی آنها را از روی کردن به بیت المقدس منصرف کرد؟ و این، اعتراض به حکم خدا و شریعت و فضل و احسان او است. بنابراین خداوند از مسلمانان دلجویی به عمل آورد و به آنها خبر داد که چنین اعتراضی، از جانب کسانی صورت پذیرفته است که بی‌خرد و بی‌دین هستند، پس شما به آنها توجه نکنید؛ زیرا فرد عاقل نباید به اعتراض انسان بی‌خرد و سفیه، توجه نماید و ذهن خود را بدان مشغول ‌کند. و آیه بیانگر آن است که جز فرد بی‌خرد و جاهل و کینه‌توز، بر احکام خدا اعتراض نمی‌کند؛ اما فرد فهمیده و مؤمن و عاقل احکام را پذیرفته و از آن اطاعت می‌کند. همان‌طور که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡ﴾ [الأحزاب: 36] «وقتی خدا و پیامبرش به چیزی فرمان دادند، برای هیچ مرد و زن مؤمنی شایسته نیست که از خود، اعتراض و اختیاری داشته باشند»؛ ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ...﴾ [النساء: 65] «سوگند به پروردگارت آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه تو را در اختلافی که میان آنها بروز کرده است، حَکَم قرار د‌هند»؛﴿إِنَّمَا كَانَ قَوۡلَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَهُمۡ أَن يَقُولُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَا﴾ [النور: 51] «و سخن مؤمنان وقتی که به سوی خدا و پیامبرش فرا خوانده شوند تا میان آنها داوری کند- فقط این است که بگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم.»» و خداوند آنها را بی‌خرد نامید: ﴿ٱلسُّفَهَآءُ﴾ که برای رد سخن‏شان و توجه نکردن به آن، همین مقدار کافی است. با این وجود، خداوند متعال به شبهۀ مذکور اشاره می‌کند، سپس به آن پاسخ داده و آن را دفع کرده و می‌فرماید: ﴿قُل﴾ در جواب آنها بگو: ﴿لِّلَّهِ ٱلۡمَشۡرِقُ وَٱلۡمَغۡرِبُۚ يَهۡدِي مَن يَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ﴾ مشرق و مغرب ملک خدا است، پس هیچ جهتی از جهت‌ها، خارج از گسترۀ فرمانروایی او نیست و خداوند کسی را که بخواهد، به راه راست هدایت می‌کند. از جمله خداوند شما را به سوی این قبله هدایت کرد، که از آیین پدرتان ابراهیم است، پس چرا به رو کردن شما به قبله‌ای که در حیطۀ فرمانروایی خدا است، اعتراض کنند؟! شما که به جهتی رو نکرده‌اید که از گسترۀ فرمانروایی خدا بیرون باشد؟ پس به محض فهمیدن این مطلب، باید تسلیم فرمان خدا شد؛ چرا که خداوند متعال از سرِ فضل و هدایت و احسان خویش، شما را بدان هدایت کرده است و هرکس نسبت به فضلی که خداوند به شما داده است اعتراض ‌کند، از روی کینه و حسد و ستم اعتراض می‌نماید. و از آنجا که ﴿يَهۡدِي مَن يَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ﴾ مطلق است؛ و مطلق بر مقید حمل می‌شود، هدایت و گمراهی اسبابی دارد که حکمت و عدل الهی آن را ایجاب می‌نماید. خداوند در چندین جا از کتابش، اسباب هدایت را بیان کرده است: ﴿يَهۡدِي بِهِ ٱللَّهُ مَنِ ٱتَّبَعَ رِضۡوَٰنَهُۥ سُبُلَ ٱلسَّلَٰمِ﴾ [المائده: 16] «خداوند به وسیلۀ آن [کتاب] کسی را که راه خشنودی او را در پیش گیرد، به راه‌های سلامتی هدایت می‌نماید».
Arabic explanations of the Qur’an:
وَكَذٰلِكَ جَعَلْنٰكُمْ اُمَّةً وَّسَطًا لِّتَكُوْنُوْا شُهَدَآءَ عَلَی النَّاسِ وَیَكُوْنَ الرَّسُوْلُ عَلَیْكُمْ شَهِیْدًا ؕ— وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِیْ كُنْتَ عَلَیْهَاۤ اِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ یَّتَّبِعُ الرَّسُوْلَ مِمَّنْ یَّنْقَلِبُ عَلٰی عَقِبَیْهِ ؕ— وَاِنْ كَانَتْ لَكَبِیْرَةً اِلَّا عَلَی الَّذِیْنَ هَدَی اللّٰهُ ؕ— وَمَا كَانَ اللّٰهُ لِیُضِیْعَ اِیْمَانَكُمْ ؕ— اِنَّ اللّٰهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوْفٌ رَّحِیْمٌ ۟
خداوند در این آیه، علتی را که موجب هدایت امت به تمامی انواع هدایت می‌شود، بطور مطلق ذکر کرده است. همچنین بیان نموده که بر این امت منت گذاشته است این آیه، یکی از آیاتی است که خداوند در آن بر بندگان خود منت می‌گذارد. به همین سبب فرمود: ﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا﴾ و همچنین شما را امتی برگزیده و میانه‌رو قرار داده‌ایم. پس آنهایی که از حد اعتدال و میانه‌روی خارج شوند، خود را به هلاکت می‌اندازند. خداوند این امت را، در همۀ امور دین، میانه و معتدل قرار داده است. موضع امت اسلامی در قبال پیامبران، یک موضع معتدل و میانه است؛ نه مانند نصاری در اظهار محبت نسبت به پیامبران، زیاده‌روی و مبالغه کرده‌اند؛ و نه مانند یهود بر پیامبران ستم روا داشته‌اند. اما این امت، در مورد پیامبران میانه‌رو است؛ زیرا به همۀ پیامبران به صورت شایسته ایمان آورد‌ه است. و در التزام به شریعت نیز میانه و معتدل است. پس نه سخت‏گیری‏ یهود در آن دیده می‌شود و نه تساهل نصارا. و در باب پاکیزگی و خوراکی‌ها نیز این امت، میانه‌رو و معتدل است، پس نه مانند یهودیان است، که نمازشان جز در عبادتگاه‌های‏شان درست نباشد، و آب، آنها را از آلودگی‌ها پاک نمی‌کند و خداوند چیزهای پاکیزه را به خاطر عقوبت و سزای‏شان بر آنها حرام کرده است؛ و نه مانند نصاری است، که هیچ چیزی را نجس و حرام ندانسته و هر چیزی را مباح می‌دانند. اما پاکی مسلمین کامل‌ترین طهارت و پاکیزگی است. خداوند خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های پاکیزه و لباس‌ها و زن‌های پاکیزه را برای آنان حلال نموده؛ و خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های آلوده را بر آنها حرام گردانیده است. پس دین این امت، کامل‌ترین دین است. و خداوند بزرگ‌ترین اخلاق و برترین اعمال را به این امت داده و به آنها مبلغی از علم و بردباری و عدل و نیکوکاری بخشیده، که به دیگر امت‌ها نداده است. بنابراین آنها امت وسط و معتدل و کامل هستند، ﴿شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ﴾ تا به سبب انصاف و حکم منصفانۀ خود، بر مردم گواه باشند و بر سایر ادیان حکم ‌کنند و کسی بر آنها حکم ننماید. پس این امت هرآنچه را بپذیرد، پذیرفتنی است و هر چیزی را که نپذیرد، مردود است. اگر گفته شود، چگونه داوری این امت بر دیگران پذیرفته می‌شود، در صورتی که سخن هر یک از طرف‌های مخالف علیه دیگری پذیرفته نمی‌شود؟ در جواب باید گفت: این وجود «تهمت» است که مانع پذیرش قول یکی از طرفین علیه طرف مخالف می‌شود؛ پس چون تهمت منتفی شود و عدالت کامل حاصل شود، آن‌گونه که حالت این امت چنین است، دیگر ایرادی وارد نمی‌شود؛ زیرا منظور، داوری کردن به انصاف و حق است، که شرط آن، علم و عدالت است؛ و این دو شرط در میان این امت وجود دارد، پس سخن آنان پذیرفته می‌شود. و اگر کسی در برتری و فضیلت این امت شک کند و در پی دلیلی باشد که این موضوع را تأیید نماید [و این امت را تزکیه کند]، آن دلیل، کامل‌ترین مخلوق؛ یعنی پیامبر این امت صلی الله علیه وسلم است؛ به همین خاطر خداوند متعال فرموده است: ﴿وَيَكُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَيۡكُمۡ شَهِيدٗا﴾ و از جمله گواهی دادن این امت بر دیگران، از این قرار است: روز قیامت، خداوند در خصوص ابلاغ دستوراتش، از پیامبران و نیز از امت‌هایی که پیامبران را تکذیب کردند، سؤال می‌کند، آن امت‌ها منکر ابلاغ دستورات خدا توسط پیامبران می‌شوند، در نتیجه آن پیامبران، این امت را گواه می‌گیرند و سخن این امت را پیامبرش محمد صلی الله علیه وسلم تأیید می‌کند. این آیه بیانگر آن است که اجماع این امت، حجت قطعی است و آنها از اشتباه در امان‌اند؛ چون خداوند فرموده است: ﴿وَسَطٗا﴾ پس اگر فرض شود که این امت بر امر نادرست اتفاق نظر و اجماع کنند، میانه و معتدل نخواهند بود، مگر در برخی از کارها. همچنین خداوند متعال فرموده است: ﴿لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ﴾ و این آیه بیانگر آن است که آنان هرگاه بر حکمی شهادت دهند [و بگویند:] خداوند آن را حلال گردانده، یا حرام کرده و یا آن را واجب نموده است، در این شهادت و گواهی خود معصوم هستند و از خطا و اشتباه در امان‌اند. همچنین از این آیه استنباط می‌شود که برای صدور حکم، بایستی از عدالت و شهادت و فتوا و دیگر شروط لازم برخوردار بود. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَا جَعَلۡنَا ٱلۡقِبۡلَةَ ٱلَّتِي كُنتَ عَلَيۡهَآ﴾ و ما قبله‌ای را که بر آن بودی، و آن بیت المقدس بود، قبله قرار ندادیم، ﴿إِلَّا لِنَعۡلَمَ﴾ مگر اینکه بدانیم؛ دانستنی که ثواب و عقاب بر آن مترتب می‌گردد؛ وگرنه خداوند همۀ امور را قبل از پیدایش آن می‌داند. اما پاداش و عقابی بر این علم و دانستن مترتب نمی‌شود؛ زیرا خداوند کاملا عادل است و حجت را بر بندگانش اقامه می‌کند. بلکه زمانی که کارهایشان را انجام دهند، پاداش و سزا بر آن مرتب می‌شود؛ یعنی رو کردن به این قبله را مشروع نمودیم، تا بدانیم و بیازماییم ﴿مَن يَتَّبِعُ ٱلرَّسُولَ﴾ چه کسی از پیامبر پیروی می‌نماید و به او ایمان می‌آورد و در هر شرایطی از او تبعیت می‌کند. چون او بنده‌ای است مأمور؛ و امورش از سوی خدا تدبیر می‌شود؛ و نیز کتاب‌های پیشین خبر داده‌اند که این پیامبر رو به خانۀ کعبه می‌نماید؛ در نتیجه تغییر قبله به افزایش ایمان و طاعت بیشتر افراد با انصاف و دنباله‏رو حق، از پیامبر می‌انجامد. اما کسی که به عقب برگردد و از حق روی بگرداند و از هوای نفس پیروی کند، کفرش افزون می‌گردد و به حیرتش افزوده می‌شود و حجت باطلی را که بر پایۀ شک و شبهه قرار داشته و هیچ حقیقتی ندارد، دستاویز خویش قرار می‌دهد. ﴿وَإِن كَانَتۡ﴾ گرچه روی گرداندن تو از آن قبله ﴿لَكَبِيرَةً﴾ بس دشوار است، ﴿إِلَّا عَلَى ٱلَّذِينَ هَدَى ٱللَّهُ﴾ مگر بر کسانی که خداوند آنها را هدایت نموده است. پس آنها این موضوع را هدایت الهی و نعمت خداوند دانسته و شکر او را به جا ‌آوردند، به احسانش اقرار نموده و روی آوردن به سوی این خانۀ بزرگ را یکی از عطایا و الطاف الهی تلقی کردند؛ خانه‌ای که خداوند آن را بر تمام مناطق زمین برتری بخشیده و رفتن به سوی آن را رکنی از ارکان اسلام قرار داده است که گناهان را محو می‌کند. به همین جهت این کار برای آنها آسان، اما برای دیگران سخت بود. سپس خداوند متعال فرمود: ﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَٰنَكُمۡ﴾ برای خداوند شایسته نیست و سزاوار شأن او تعالی نمی‌باشد، که ایمان‏تان را ضایع کند، بلکه چنین کاری برای خداوند محال است. و در این، مژدۀ بزرگی است برای کسی که خداوند با دادن اسلام و ایمان بر او منت گذارده است، چراکه خداوند ایمان‏شان را حفظ خواهد کرد و آن را ضایع نمی‌گرداند. و حفظ کردن به دو نوع است: حفظ کردن از ضایع شدن و باطل گشتن، که خداوند آنها را از هر چیزی که ایمان را فاسد ‌کند و از بین ببرد و در آن کم و کاستی ایجاد کند از قبیل: آفت‌های اضطراب‌آور و هوی و هوس‌های بازدارنده، در امان قرار می‌دهد. و نوع دیگر آن است که ایمان‌شان را پرورش می‌دهد و آنها را به انجام کارهایی توفیق می‌دهد که بر ایمان‌شان می‌افزاید و یقین‏شان را کامل می‌گرداند، پس همان‌گونه که در آغاز شما را به سوی ایمان رهنمود فرمود، آن را نیز برای‏تان حفظ خواهد نمود؛ و با پرورش دادن ایمان و رشد مزد و پاداش آن و حفظ ایمان از هر آلاینده و چیزی که صفای آن را مکدر و تیره ‌نماید، نعمت خویش را بر شما کامل می‌گرداند. و هرگاه به منظور مشخص کردن مؤمن راستگو از مؤمن دروغین، مصایب و فتنه‌هایی پیش آید، چنین مشکلاتی مؤمنان را پالایش و تصفیه نموده و راستی آنان را آشکار می‌نماید. و عده‌ای می‌گویند: آیه ﴿وَمَا جَعَلۡنَا ٱلۡقِبۡلَةَ ٱلَّتِي كُنتَ عَلَيۡهَآ إِلَّا لِنَعۡلَمَ مَن يَتَّبِعُ ٱلرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِ ﴾ سبب می‌شود که بعضی از مؤمنان ایمان‏شان را رها کنند، اما خداوند این توهم را دور نمود و فرمود: ﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَٰنَكُمۡ﴾ و خداوند با این آزمون، ایمان‏تان را ضایع نمی‌کند. و کسانی از مؤمنان که قبل از تحویل قبله مرده‌اند، مشمول این حکم هستند، بنابراین خداوند ایمان آنها را ضایع نمی‌کند؛ چون آنها در آن وقت دستور خدا را اطاعت کرده و از پیامبر اطاعت نموده‌اند. و طاعت خدا این است که در هر وقت و زمانی، بر حسب شرایط آن زمان و مکان از دستور او اطاعت شود. و این دلیلی است بر صحت مذهب اهل سنت و جماعت که می‌گویند، اعمال جوارح بخشی از ایمان می‌باشد. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٞ رَّحِيمٞ﴾ همانا خداوند نسبت به مردم، بسیار رئوف و مهربان است. از جمله مهربانی خداوند بر آنها این است، نعمتی را که در ابتدا به آنها ارزانی داشت، کامل گرداند و صف کسانی را که فقط با زبان ایمان آورده بودند، از صف آنان جدا نماید. و از جمله مهربانی خداوند نسبت به آنان، این است که آنها را به آزمایشی آزمود که به وسیلۀ آن ایمان‏شان افزوده شد و مقام‏شان بالا رفت و ارجمندترین خانه را قبلۀ آنان نمود.
Arabic explanations of the Qur’an:
قَدْ نَرٰی تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِی السَّمَآءِ ۚ— فَلَنُوَلِّیَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضٰىهَا ۪— فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ؕ— وَحَیْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوْا وُجُوْهَكُمْ شَطْرَهٗ ؕ— وَاِنَّ الَّذِیْنَ اُوْتُوا الْكِتٰبَ لَیَعْلَمُوْنَ اَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَّبِّهِمْ ؕ— وَمَا اللّٰهُ بِغَافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُوْنَ ۟
خداوند به پیامبرش می‌فرماید: ﴿قَدۡ نَرَىٰ تَقَلُّبَ وَجۡهِكَ فِي ٱلسَّمَآءِ﴾ ما چشم دوختن و نگاه کردن تورا به تمام جهت‌های آسمان می‌بینیم. که همواره مشتاق و در انتظار آن هستی که وحی نازل شود و تو را به روی کردن به سمت کعبه دستور دهد. خداوند فرمود: ﴿وَجۡهِكَ﴾ چهره‌ات؛ و نگفت: نگاهت‌را؛ زیرا پیامبر به این امر بسیار اهمیت می‌داد؛ و گرداندن چهره مستلزم گرداندن چشم است.﴿لَنُوَلِّيَنَّكَ﴾پس چون سرپرست و مولایت هستیم، رویت‌را می‌گردانیم، ﴿قِبۡلَةٗ تَرۡضَىٰهَا﴾به سوی قبله‌ای که آن را دوست داری؛ و آن کعبه است. این بخش از آیه بیانگر فضیلت و شرافت پیامبر صلی الله علیه وسلم است؛ زیرا خداوند به امری مبادرت می‌ورزد که خشنودی پیامبر را در بر دارد. سپس به ‌صراحت بیان می‌دارد که باید رو به کعبه کند: ﴿فَوَلِّ وَجۡهَكَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ﴾ پس به سوی مسجدالحرام روی بیاور؛ منظور از وجه، قسمت جلویی بدن انسان است. ﴿وَحَيۡثُ مَا كُنتُمۡ﴾ و هرکجا که باشید، در دریا و خشکی و شرق و غرب و جنوب و شمال، و هرجا که هستید، ﴿فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ شَطۡرَهُۥ﴾ روی به سوی آن کنید. این آیه، بیانگر آن است که استقبال و رو کردن به کعبه، در همۀ نمازهای فرض و نمازهای نفل شرط است، اگر ممکن باشد رو به خود کعبه نماید، و اگر ممکن نباشد به سمت و جهت آن رو کند. و گرداندن بدن از جهت قبله، نماز را باطل می‌کند؛ چون امر کردن به چیزی، در ‌واقع به مثابۀ نهی کردن از ضد آن است. در آیات قبلی، خداوند متعال به اعتراض عده‌ای از اهل کتاب و غیره، نسبت به تغییر جهت قبله از سوی پیامبر و مسلمانان، اشاره کرد و اعتراض آنان را نیز مردود اعلام نمود؛ در اینجا بیان می‌نماید که اهل کتاب و علمای آنها می‌دانند، در این قضیه تو بر حق و حقیقتی روشن قرار داری، چون در کتاب‌های خودشان این حقیقت را با چشم سر می‌بینند اما از روی عناد و ستم اعتراض می‌کنند، پس وقتی آنها به اشتباه خود واقف هستند، به اعتراض‏شان توجه نکنید؛ زیرا اعتراض کسی انسان را اندوهگین می‌گرداند، که ممکن باشد حرف وی درست از آب در آید، اما این قضیه، بسیار روشن و مبرهن است و هیچ شک و تردیدی در آن نیست. اما وقتی یقین حاصل شد که حق با فردی است که بر او اعتراض می‌شود و به یقین دانسته شد که معترض، مخالف و کینه‌توز است، و به باطل بودن سخن خود واقف است، در چنین صورتی نباید به آن توجه کرد، بلکه باید منتظر بود تا اعتراض‌کننده به سزای دنیوی و اخروی خود برسد. به همین جهت خداوند متعال فرموده است: ﴿وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا يَعۡمَلُونَ﴾ و خداوند از آنچه می‌کنند، بی‌خبر نیست، بلکه اعمال آنها را ثبت می‌کند و آنها را بر آن اعمال مجازات خواهد کرد. و این تهدیدی است برای معترضین و تسلیت و دلجویی است برای مؤمنان.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَلَىِٕنْ اَتَیْتَ الَّذِیْنَ اُوْتُوا الْكِتٰبَ بِكُلِّ اٰیَةٍ مَّا تَبِعُوْا قِبْلَتَكَ ۚ— وَمَاۤ اَنْتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ ۚ— وَمَا بَعْضُهُمْ بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ ؕ— وَلَىِٕنِ اتَّبَعْتَ اَهْوَآءَهُمْ مِّنْ بَعْدِ مَا جَآءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ۙ— اِنَّكَ اِذًا لَّمِنَ الظّٰلِمِیْنَ ۟ۘ
پیامبر صلی الله علیه وسلم بر هدایت شدن مردم بسیار حریص بود، به همین جهت نهایت نصیحت و خیرخواهی خود را صرف می‌کرد؛ و از هدایت شدن آنها شاد می‌شد. و آنگاه که مردم تسلیم امر خدا نمی‌شدند، غمگین می‌گشت. بعضی از کافران از فرمان خدا سرپیچی کرده و سرکشی می‌کردند و بر پیامبران خدا می‌شوریدند و هدایت را به عمد و از روی دشمنی ترک می‌کردند. از جمله این افراد، یهودیان و نصرانی‌ها بودند که از روی علم و یقین به محمد صلی الله علیه وسلم کفر ورزیدند. بنابراین خداوند متعال خبر داد که ﴿وَلَئِنۡ أَتَيۡتَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ بِكُلِّ ءَايَةٖ﴾ اگر تو هر برهان و دلیلی بیاوری که سخنت را روشن ‌کند و پیام و رسالتت را تبیین ‌گرداند، ﴿مَّا تَبِعُواْ قِبۡلَتَكَ﴾ آنها از تو پیروی نمی‌کنند؛ زیرا پیروی کردن از قبله، دلیل بر پیروی کردن از پیامبر است و نیز بدلیل شأن و مقام قبله. و آنها معاند بودند و حق را از روی شناخت، ترک ‌کردند؛ چون معجزه و دلیل به کسی سود می‌رساند که جویای حق بوده و حق بر او مشتبه شده باشد، پس دلایل روشن، حق را برای او واضح می‌گرداند. اما کسی که تصمیم قطعی گرفته است از حق تبعیت نکند، راه چاره‌ای ندارد. و نیز آنها با یکدیگر اختلاف دارند و برخی، از قبلۀ برخی پیروی نمی‌کنند، پس ای محمد صلی الله علیه وسلم ! عجیب نیست که آنها از قبلۀ تو پیروی نکنند در صورتی که آنان دشمنان کینه‌توز و واقعی تو هستند. ﴿وَمَآ أَنتَ بِتَابِعٖ قِبۡلَتَهُمۡ﴾ این بخش از آیه، بلیغ‌تر از آن است که بگوید «ولا تتبع» و پیروی نکن، زیرا بیانگر آن است که پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز به مخالفت کردن با آنان عادت کرده، و این امر تبدیل به یکی از ویژگی‌های وی گشته است، بنابراین امکان ندارد که به قبلۀ آنان روکند. و نگفت: «ولو أتوا بکل آیۀ» [و چنانچه هر آیه‌ای را نیز بیاورند]، چون آنها دلیلی بر صحت ادعای خود ندارند. و هرگاه حق با دلایل یقینی روشن شد، لازم نیست شبهاتی که بر آن وارد می‌شود، پاسخ داده شود؛ چرا که پایانی برای آن شبهات متصور نیست؛ زیرا باطل بودن آن آشکار است؛ و هر چیزی که با حق مخالفت کند، باطل است. ﴿وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم﴾ و اگر از خواسته‌های‏شان پیروی کنی؛ فرمود: ﴿أَهۡوَآءَهُم﴾ و نگفت «دينهم»، چون آنچه بر آن هستند، فقط هوی و هوس است، حتی آنها ـ در دل‏شان ـ می‌دانند که آنچه بر آن هستند، دین نیست؛ زیرا هرکس دین را ترک کند، از خواست و هوای نفس پیروی خواهد کرد. خداوند متعال فرموده است: ﴿أَفَرَءَيۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ﴾ آیا دیده‌ای کسی را که هوای نفس خود را معبود خویش قرار داده است؟! ﴿مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَكَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ﴾ بعد از علمی که تو را حاصل شده است مبنی براینکه تو برحق هستی و آنها بر باطل. ﴿إِنَّكَ إِذٗا﴾ یعنی اگر تو از آنها پیروی کنی. این احتراز است، تا این جمله از جملۀ قبل جدا نشود ﴿لَّمِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾ در زمرۀ ستمگران خواهی بود. و چه ستمی بزرگ‌تر از ستم کسی است که حق و باطل را بشناسد، سپس باطل را بر حق ترجیح دهد؟! اگرچه مخاطب این سخن پیامبر صلی الله علیه وسلم است، اما امت وی نیز در آن داخل است. پس اگر پیامبر صلی الله علیه وسلم چنین کند ـ که از او بعید است ـ با وجود مقام بلند و نیکوکاری‌های زیادش، ستمکار خواهد بود، پس دیگران به طریق اولی چنین خواهند بود.
Arabic explanations of the Qur’an:
اَلَّذِیْنَ اٰتَیْنٰهُمُ الْكِتٰبَ یَعْرِفُوْنَهٗ كَمَا یَعْرِفُوْنَ اَبْنَآءَهُمْ ؕ— وَاِنَّ فَرِیْقًا مِّنْهُمْ لَیَكْتُمُوْنَ الْحَقَّ وَهُمْ یَعْلَمُوْنَ ۟ؔ
سپس خداوند متعال فرمود: اهل کتاب بخوبی می‌دانستند که محمد صلی الله علیه وسلم رسول خداست و آنچه آورده حق و راست است و آن‌چنان‌که فرزندان خود را می‌شناختند و آنها را با شخصی دیگر عوضی نمی‌گرفتند، به همان صورت محمد صلی الله علیه وسلم را نیز می‌شناختند؛ شناخت آنان نسبت به محمد صلی الله علیه وسلم به حدی بود که هیچ شک و تردیدی در رابطه با او [و اینکه فرستاده خداست و پیام خدا را آورده است] نداشتند. اما گروهی از آنان ـ بیشتر آنها ـ به محمد کفر می‌ورزند. با اینکه به خوبی می‌دانند، این گواهی را پنهان می‌کنند.﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن كَتَمَ شَهَٰدَةً عِندَهُۥ مِنَ ٱللَّهِ﴾ [البقرة: 140] و کیست ستمگرتر از کسی گواهی از جانب خدا را که پیش اوست، پنهان کند. در ضمن این نوعی دلجویی از پیامبر و مؤمنان، و بر حذر داشتن پیامبر از شر و شبهات اهل کتاب است. همۀ اهل کتاب، حق را پنهان نکرده‌اند. پس بعضی به آن ایمان آوردند، و بعضی به سبب ندانستن، به آن کفر ورزیدند. پس بر عالم لازم است که حق را آشکار نماید و آن را با هر عبارت و دلیل و برهانی که در توان دارد بیان کند و بیاراید؛ همچنین باید به هر طریقی باطل را ابطال نموده و آن را از حق جدا نماید و برای مردم زشت جلوه دهد. اما اینها که حق را پنهان کردند، برعکس عمل نمودند؛ چراکه خودشان نیز انسان‌های عوضی بودند.
Arabic explanations of the Qur’an:
اَلْحَقُّ مِنْ رَّبِّكَ فَلَا تَكُوْنَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِیْنَ ۟۠
﴿ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكَ﴾ این قرآن که حق است، از جانب پروردگارت می‌باشد، و از هر چیزی سزاوارتر است که حق نامیده شود؛ چون شامل مطالب عالی و دستورهای نیکو است؛ و مشتمل بر پاکیزه گرداندن دل و جان و تشویق نمودن انسان به تحصیل منافع و دفع مفاسد می‌باشد؛ زیرا از جانب پروردگارت نازل شده است. از جمله مصادیق تربیت او برای تو، این است که این قرآن را بر تو نازل نموده، که عقل‌ها و جان‌ها را می‌نوازد و همۀ منافع و مصالح دینی و دنیایی را در بردارد. ﴿فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُمۡتَرِينَ﴾ بنابراین کوچک‌ترین شک و تردیدی درآن نداشته باش، بلکه در آن بیندیش، تا به یقین برسی، چون اندیشیدن در آن، به طور قطع شک را می‌زداید و انسان را به یقین می‌رساند.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَلِكُلٍّ وِّجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیْهَا فَاسْتَبِقُوْا الْخَیْرٰتِ ؔؕ— اَیْنَ مَا تَكُوْنُوْا یَاْتِ بِكُمُ اللّٰهُ جَمِیْعًا ؕ— اِنَّ اللّٰهَ عَلٰی كُلِّ شَیْءٍ قَدِیْرٌ ۟
پیروان هر دین و ملتی، دارای جهتی هستند که به هنگام عبادت خود، به آن رو می‌کنند، و مهم رو به قبله کردن نیست؛ زیرا رو به قبله نمودن از قوانینی است که در زمان‌ها و حالات مختلف تغییر می‌کند، و از جهتی به جهتی دیگر منتقل می‌شود. اما آنچه بسیار مهم است، فرمان بردن از خدا و تقرب به او است؛ و این است نشان سعادت و منشور ولایت، که هرگاه انسان بدان متصف نباشد، به زیان دنیا و آخرت دچار خواهد شد؛ و چنانچه بدان متصف گردد، سودمند حقیقی است. واین امری است که در همۀ آیین‌ها و شریعت‌ها بر آن اتفاق شده است و خداوند جهان هستی را به خاطر آن آفریده و همه را به آن دستور داده است. دستور به سبقت گرفتن در خوبی‌ها، بالاتر از دستور به انجام آن است؛ زیرا شتافتن به سوی کارهای خیر، کامل کردن و انجام دادن آن به بهترین نحو را دربر دارد؛ و هر کس در دنیا پیش از همه به سوی خوبی‌ها بشتابد، در قیامت نیز پیشرو به سوی بهشت است. پس «سابقین» و پیشروان، مقام‏شان از همۀ خلق برتر است. و «خیرات»، همۀ فرائض و نوافل از قبیل: نماز و روزه و زکات و حج و عمره و جهاد و فایده رساندن به دیگران و به خود را شامل می‌شود.و قوی‌ترین چیزی که انسان را برای شتافتن به سوی خیر و خوبی برانگیخته و او را در این زمینه سرزنده و با نشاط می‌کند، پاداشی است که خداوند برانجام کارهای خیر مترتب نموده است. ﴿أَيۡنَ مَا تَكُونُواْ يَأۡتِ بِكُمُ ٱللَّهُ جَمِيعًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ﴾ هر کجا که باشید، خداوند همۀ شما را می‌آورد؛ همانا خداوند بر هر چیزی توانا است. پس شما را در روز قیامت، با قدرت خود جمع می‌کند و هر عمل‌کننده‌ای را طبق عملش سزا و جزا می‌دهد: ﴿لِيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ أَسَٰٓـُٔواْ بِمَا عَمِلُواْ وَيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ بِٱلۡحُسۡنَى﴾ تا کسانی را که بد کرد‌ه‌اند، به سزای اعمال‏شان برساند؛ و به کسانی که نیکی کرده‌اند، پاداش نیک دهد. از این آیۀ کریمه ﴿فَٱسۡتَبِقُواْ ٱلۡخَيۡرَٰتِ﴾ برمی‌آید هر عملی که دارای فضیلتی باشد، باید آن را انجام داد؛ مانند خواندن نماز در اول وقت و عجله کردن در گرفتنِ روزه، انجام دادن حج و عمره و پرداختن زکات و انجام دادن عبادات مسنون و آداب آن. به درستی که این آیه مطالب زیبا و مفید زیادی را درخود جمع نموده است!
Arabic explanations of the Qur’an:
وَمِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ؕ— وَاِنَّهٗ لَلْحَقُّ مِنْ رَّبِّكَ ؕ— وَمَا اللّٰهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُوْنَ ۟
یعنی در سفرهایت و هرکجا که بیرون شدی [و این برای عموم است]، ﴿فَوَلِّ وَجۡهَكَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ﴾ به سوی مسجدالحرام رو کن. سپس به طور عموم امت را خطاب نمود و فرمود: ﴿وَحَيۡثُ مَا كُنتُمۡ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ شَطۡرَهُۥ﴾ و هرجا که بودید، رو به سوی بیت‌الحرام کنید. و فرمود: ﴿وَإِنَّهُۥ لَلۡحَقُّ مِن رَّبِّكَ﴾ با (إنّ) و (لام) آن را تأکید نمود، تا برای هیچ کس کوچک‌ترین شبهه‌ای در آن پیش نیاید و گمان برده نشود روکردن به کعبه یک امر دلخواه است، بلکه یک امر و دستور است و باید امتثال شود. ﴿وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ﴾ و خداوند از آنچه می‌کنید، بی‌خبر نیست، بلکه نسبت به همۀ حالت‌های شما اطلاع دارد، پس ادب را رعایت کنید و با اطاعت از دستورها و پرهیز از نواهی‌اش، همواره وی را مراقب بدانید؛ زیرا خداوند از کارهای‏تان بی‌خبر نیست، بلکه در برابر اعمال‏تان بطور کامل شما را جزا می‌دهد؛ اگر عمل‏تان خیر باشد، پاداش شما خیر است و اگر عمل‏تان بد باشد، جزای بد خواهید یافت.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَمِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ؕ— وَحَیْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوْا وُجُوْهَكُمْ شَطْرَهٗ ۙ— لِئَلَّا یَكُوْنَ لِلنَّاسِ عَلَیْكُمْ حُجَّةٌ ۗ— اِلَّا الَّذِیْنَ ظَلَمُوْا مِنْهُمْ ۗ— فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِیْ ۗ— وَلِاُتِمَّ نِعْمَتِیْ عَلَیْكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُوْنَ ۟ۙۛ
در اینجا فرمود: ((لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ))؛ رو کردن به کعبۀ مشرّفه را برای‏تان مشروع نمودیم، تا زبان اهل کتاب و مشرکین را نسبت به شما کوتاه کنیم. چون اگر پیامبر همچنان به بیت‌المقدس رو می‌کرد، حجت علیه او اقامه می‌شد؛ زیرا اهل کتاب در کتاب‌های‏شان می‌یابند که قبلۀ همیشگی و پایدار پیامبر، بیت‌الحرام است؛ و مشرکین نیز آن را یکی از افتخارات برجای مانده از آیین ابراهیم می‌دانند. و اگر محمد صلی الله علیه وسلم به این قبله رو نکند، بهانه‌های آنان شروع شده و می‌گویند: چگونه پیامبر صلی الله علیه وسلم ادعا می‌کند که بر دین ابراهیم و از فرزندان اوست، در صورتی که قبلۀ او را ترک کرده است؟ پس با رو کردن به قبله، هم بر اهل کتاب و هم بر مشرکین حجت اقامه شد و حجت و بهانۀ آنها بر پیامبر قطع گردید. ﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنۡهُمۡ﴾ به‌جز کسانی از آنها که غیرمنصفانه و ظالمانه استدلال کرده و برای اثبات ادعای خویش، جز پیروی از خواست‌ها و آرزوهای نفسانی خود، هیچ سندی ندارند. پس راهی برای قانع کردن چنین افرادی نیست. همچنین شبهه‌ای که آنان مطرح می‌کنند، از وجاهت و جایگاهی برخوردار نیست و نباید به آن بها داد. بنابراین خداوند فرمود: ﴿فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ﴾ پس، از آنها نترسید، چون حجت‌های‏شان باطل است؛ و باطل خوار و بی‌ارزش است؛ و اهل‌باطل نیز بی‌ارزش و خوارند، به خلاف صاحب حق؛ زیرا حق، قدرت و عزتی دارد که موجب پیدایش خوف و خشیت در دل اهل آن می‌گردد. به همین جهت خداوند دستور داده است، که مؤمنان از او بترسند. ترس از خدا اساس هر خیر و برکتی است، پس هرکس از خدا نترسد، از سرپیچی و معصیت دست برنمی‌دارد و از دستورات او اطاعت نمی‌کند. در جریان تغییر قبله [از بیت‌المقدس] به سوی کعبه از طرف مسلمانان، فتنه و آشوب بزرگی روی داد؛ و اهل کتاب، منافقان و مشرکان به آن دامن زدند و در آن سخن‌ها گفتند و شبهات فراوانی پیرامون آن مطرح کردند. بنابراین خداوند آن را به کامل‌ترین صورت بیان کرد و با به‌کار بردن تأکیدات فراوانی در این آیات، براین موضوع تأکید کرد. 1- از جملۀ این تأکیدها این است که خداوند، سه بار فرمان داد رو به سوی کعبه کنند، با اینکه یک بار کافی بود. 2- دستور و فرمان خدا یا برای پیامبر است و امت در آن داخل می‌باشد، و یا دستور به عموم امت است. اما در این آیه، پیامبر را به صورت ویژه امر نمود و فرمود: ﴿فَوَلِّ وَجۡهَكَ﴾ رو به آن کن. و در ﴿فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ﴾ تمام امت را به استقبال کعبه امر نمود. 3- خداوند همۀ بهانه‌ها و دلایل باطلی را که اهل کینه و عناد ایراد کردند، رد نمود. و تمام شبهات مطرح شده را باطل کرد، همان طور که پیش‌تر توضیح آن گذشت. 4- او اهل کتاب را مأیوس کرد از اینکه پیامبر به قبلۀ آنان رو کند. 5- فرمود: ﴿وَإِنَّهُۥ لَلۡحَقُّ مِن رَّبِّكَ﴾ با اینکه فقط، خبر دادنِ پیامبر راستگو و بزرگوار کافی بود. 6- خداوند خبر داد-و او به امور پنهان آگاه است-که صحت و درست بودن این کار برای اهل کتاب ثابت است، اما آنها از روی علم و آگاهی، این گواهی دادن را پنهان می‌کنند. و از آنجا که تغییر جهت قبله به سوی کعبه، برای ما نعمتی بزرگ بود و لطف و مهربانی خداوند نسبت به این امت، همواره رو به افزونی است و تمام احکام و قوانینی را که برای آنها مشروع کرده، در راستای برخورداری امت اسلامی از الطاف و برکات خداوند منان است، فرمود: ﴿وَلِأُتِمَّ نِعۡمَتِي عَلَيۡكُمۡ﴾ و تا نعمت خودم را بر شما کامل گردانم. نعمت اصلی؛ عبارت است از هدایت به سوی دین خدا از طریق فرستادن پیامبر و فرو فرستادن کتابش، سپس نعمت‌های فراوان دیگرش که غیر قابل شمارش‌اند، این اصل را کامل می‌گردانند. زمانی که خداوند پیامبرش را مبعوث کرد، تا هنگامی که رحلتش از دنیا نزدیک شد، حالات و نعمت‌های فراوانی را به او ارزانی داشت و به امت او نعمتی داد که با آن، نعمت خویش را بر پیامبر و امتش تمام و کامل گردانید، و خداوند این آیه را بر او نازل فرمود: ﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا﴾ [المائدة: 3] «امروز دین‌تان را برای‏تان کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برای‏تان پسندیدم». پس خداوند را بر فضل و بزرگواری‌اش سپاس و ستایش می‌کنیم، فضلی که نمی‌توان آن را به حساب و شماره در آورد، تا چه رسد به اینکه بتوانیم شکر آن را به جای آوریم. ﴿وَلَعَلَّكُمۡ تَهۡتَدُونَ﴾ باشد که حق را بشناسید و به آن عمل کنید. پس خداوند متعال از سر مهربانی و لطفی که نسبت به بندگانش دارد، اسباب هدایت را برای آنها بسیار سهل و آسان کرده و آنهارا به در پیش گرفتن راه‌های هدایت آگاه نموده است و اسباب هدایت را برای آنان به طور کامل بیان فرموده است، به‌گونه‌ای که خداوند مخالفان حق را برمی‌انگیزد، تا در آن به مجادله بپردازند و از این طریق حق روشن می‌شود و نشانه‌ها و معجزات الهی نمایان می‌گردد؛ و باطل بودنِ باطل، واضح ‌گشته و معلوم می‌شود که باطل، حقیقتی ندارد. و اگر باطل به مقابلۀ با حق برنمی‌خاست، چه بسا که برای بسیاری مردم بطلان باطل مشخص نمی‌گردید؛ زیرا از قدیم گفته شده است که هرچیز با مخالف و ضدش شناخته می‌شود. پس اگر شب نبود، برتری روز دانسته نمی‌شد و اگر زشتی وجود نداشت، ارزش «خوبی» درک نمی‌شد و اگر تاریکی نبود، فایدۀ نور دانسته نمی‌شد و اگر باطل نبود حق به صورت ظاهر، آشکار نمی گشت. پس خداوند را بر این نعمت بزرگ، سپاس می‌گوییم.
Arabic explanations of the Qur’an:
كَمَاۤ اَرْسَلْنَا فِیْكُمْ رَسُوْلًا مِّنْكُمْ یَتْلُوْا عَلَیْكُمْ اٰیٰتِنَا وَیُزَكِّیْكُمْ وَیُعَلِّمُكُمُ الْكِتٰبَ وَالْحِكْمَةَ وَیُعَلِّمُكُمْ مَّا لَمْ تَكُوْنُوْا تَعْلَمُوْنَ ۟ؕۛ
خداوند متعال می‌فرماید: نعمت‌هایی را که با رو کردن به کعبه به شما ارزانی نمودیم و با شرایع و اعطای دیگر نعمت‌ها آن را کامل گرداندیم، چیز نو ظهوری نبود که سابقه نداشته باشد، بلکه ما اصل و اساس همۀ نعمت‌ها را به شما دادیم، سپس آن را با ارزانی داشتن نعمت‌های دیگر، کامل نمودیم. پس بهترین نعمت‌ها این است که این پیامبر بزرگوار را که از خود شما است، برای‏تان فرستادیم، پیامبری که نسب و راستگویی و امانت‌داری و کمال و خیرخواهی او را می‌دانید. ﴿يَتۡلُواْ عَلَيۡكُمۡ ءَايَٰتِنَا﴾ و آیات ما را بر شما تلاوت می‌کند و این، آیه‌های قرآنی و غیر از آن را دربر می‌گیرد. پس پیامبر آیه‌هایی که حق را از باطل؛ و هدایت را از گمـراهی، مشخص می‌کنند بر شما می‌خواند؛ آیه‌هایی که ابتدا شما را به توحید و یگانه دانستن خداوند و کمال او راهنمایی کرد، سپس شما را بر راستگویی پیامبر خدا و وجوب ایمان به او و به هـمۀ آنچه پیامبر در رابطه با معاد و امور غیبی بیان کرد، راهنمایی نمود، تا هدایت کامل و علم یقـینی را به‌دست آورید. ﴿وَيُزَكِّيكُمۡ﴾ و اخلاق‏تان را پاک می‌گـرداند و روح و روان شـما را با بار آوردن آن بر اخـلاق زیبا و پالایـش آن از اخلاق زشـت، تزکیه و پاکسازی می‌کند. همچنان‌که شما را از شرک به توحید و از ریا به اخلاص و از دروغ به راستگویی و از خیانت به امانت‌داری و از تکبر به تواضع و از بداخلاقی به خوش‌رفـتاری و از قـطع رابـطه و کینه‌توزی به دوسـتی با یکدیگر و ایـجاد صلۀ رحم و دیگر موارد تزکیه منتـقل نمود.﴿وَيُعَلِّمُكُمُ ٱلۡكِتَٰبَ﴾ و کلمات و معانی قرآن را به شما می‌آموزد. ﴿وَٱلۡحِكۡمَةَ﴾ گفته شده که حکمت؛ به معنی سنت است. و عده‌ای نیز می‌گویند: حکمت؛ یعنی شناخت اسرار شریعت و آگاهی یافتن از آن و قرار دادن هر چـیزی در جایـگاه مناسبش. بنابراین آموخـتن سنت، در تعلیم کتاب داخل است؛ زیرا سنت، مبیّن و مفسّر قرآن است. ﴿وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمۡ تَكُونُواْ تَعۡلَمُونَ﴾ و به شما چیزهایی را می‌آموزد که نمی‌دانستید. چون آنها قبل از بعثت پیامبر در گمراهی آشکاری به سر می‌بردند؛ نه علمی داشتند و نه عملی. پس هر علم و عملی که این امت بدان دست یافته است، در سایۀ برکت وجود پیامبر صلی الله علیه وسلم به‌دست آورده ‌است. بنابراین این نعمت‌ها به طور مطلق، اصل و اساس همۀ نعمت‌ها و بزرگ‌ترین نعماتی هستند که خداوند به بندگانش ارزانی می‌دارد. پس وظیفۀ بندگان، به جا آوردن شکر خدا بر آن است. بنابراین خداوند متعال فرمود: ﴿فَٱذۡكُرُونِيٓ أَذۡكُرۡكُمۡ﴾ خداوند تعالی دستور داده است که از او یاد کنیم و وعده داده که بهترین پاداش را در برابر یاد کردن او به ما بدهد؛ و آن این است که هرکس خداوند را یاد کند، خداوند نیز او را یاد می‌کند. همان‌گونه که خداوند بر زبان پیامبرش گفته است: (مَن ذَكَرَنِي فِي نَفسِهِ ذَكَرتُهُ فِي نَفسِي وَمَن ذَكَرَنِي فِي مَلَأٍ ذَكَرتُهُ فِي مَلَأٍ خَيرٍ مِنهُم) «هرکس مرا در نفس خود [دلش] یاد کند، او را در نفس خود یاد می‌کنم و هرکس مرا در جمعی یاد کند، او را در جمعی بهتر از آن یاد می‌کنم». و ذکر خداوند، بهترین چیزی است که قلب و زبان به آن مشغول ‌شود. و نتیجه و ثمرۀ ذکر خدا، محبت و شناخت او و پاداش فراوان است. ذکر، اوج شکرگزاری است، بنابراین به طور ویژه به آن فرمان داده است، سپس بعد ‌از آن، به طور عموم، به شکر دستور داده و می‌فرماید: ﴿وَٱشۡكُرُواْ لِي﴾ و به پاس نعمت‌هایی که به شما داده‌ام و انواع رنج‌هایی که از شما دور ساخته‌ام، شکر مرا به جا آورید. شکر خدا به سه طریق انجام می‌شود: قلب، زبان و اعضا. شکر قلبی؛ عبارت از آن است که به نعمت‌های خدا اعتراف نماید. شکر زبانی، آن است که سپاس و ستایش خداوند را بر زبان جاری سازد. و شکر از طریق اعضا و جوارح؛ آن است که منقاد فرامین خداوند باشد و از آنچه که از آنها نهی فرموده است، پرهیز نماید. پس شکر، باعث می‌شود تا نعمتی که وجود دارد، باقی بماند، و نعمتی که نیست، افزوده شود. خداوند متعال فرموده است: ﴿لَئِن شَكَرۡتُمۡ لَأَزِيدَنَّكُمۡ﴾ اگر شکر کنید، نعمت خود را برای شما بیشتر می‌کنم. علت اینکه پس از ذکر نعمت‌های دینی، از قبیل: علم، تزکیۀ اخلاق و توفیق انجام اعمال شایسته، به شکر کردن دستور داده شده، آن است که نعمت‌های دینی بزرگ‌ترین نعمت هستند؛ زیرا احتمال دارد دیگر نعمت‌ها از بین بروند، اما نعمت‌های دینی از بین نمی‌روند. و شایسته است کسانی که به فراگرفتن علم یا انجام دادن عملی توفیق یافته‌اند، خداوند را شکر بگویند تا از فضل خود بر این نعمت‌ها بیفزاید. آنان باید از خودپسندی بپرهیزند و هردم به شکر گزاری مشغول شوند. و از آنجا که کفر ضد شکر است، خداوند از آن نهی نمود و فرمود: ﴿وَلَا تَكۡفُرُونِ﴾ در اینجا منظور از کفر، ناسپاسی نعمت‌ها و انکار آنها و انجام ندادن مسئولیت‌هایی است که برخورداری از این نعمات آن را بر آدمی واجب می‌دارد. و احتمال دارد که معنی آن عام باشد، پس در این صورت کفر، دارای انواع زیادی است که بزرگ‌ترین آن کفر ورزیدن به خدا است، سپس انواع گناهان اعم از شرک و گناهان پایین‌تر را، در بر می‌گیرد.
Arabic explanations of the Qur’an:
فَاذْكُرُوْنِیْۤ اَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوْا لِیْ وَلَا تَكْفُرُوْنِ ۟۠
﴿فَٱذۡكُرُونِيٓ أَذۡكُرۡكُمۡ﴾ خداوند تعالی دستور داده است که از او یاد کنیم و وعده داده که بهترین پاداش را در برابر یاد کردن او به ما بدهد؛ و آن این است که هرکس خداوند را یاد کند، خداوند نیز او را یاد می‌کند. همان‌گونه که خداوند بر زبان پیامبرش گفته است: (مَن ذَكَرَنِي فِي نَفسِهِ ذَكَرتُهُ فِي نَفسِي وَمَن ذَكَرَنِي فِي مَلَأٍ ذَكَرتُهُ فِي مَلَأٍ خَيرٍ مِنهُم) «هرکس مرا در نفس خود [دلش] یاد کند، او را در نفس خود یاد می‌کنم و هرکس مرا در جمعی یاد کند، او را در جمعی بهتر از آن یاد می‌کنم». و ذکر خداوند، بهترین چیزی است که قلب و زبان به آن مشغول ‌شود. و نتیجه و ثمرۀ ذکر خدا، محبت و شناخت او و پاداش فراوان است. ذکر، اوج شکرگزاری است، بنابراین به طور ویژه به آن فرمان داده است، سپس بعد ‌از آن، به طور عموم، به شکر دستور داده و می‌فرماید: ﴿وَٱشۡكُرُواْ لِي﴾ و به پاس نعمت‌هایی که به شما داده‌ام و انواع رنج‌هایی که از شما دور ساخته‌ام، شکر مرا به جا آورید. شکر خدا به سه طریق انجام می‌شود: قلب، زبان و اعضا. شکر قلبی؛ عبارت از آن است که به نعمت‌های خدا اعتراف نماید. شکر زبانی، آن است که سپاس و ستایش خداوند را بر زبان جاری سازد. و شکر از طریق اعضا و جوارح؛ آن است که منقاد فرامین خداوند باشد و از آنچه که از آنها نهی فرموده است، پرهیز نماید. پس شکر، باعث می‌شود تا نعمتی که وجود دارد، باقی بماند، و نعمتی که نیست، افزوده شود. خداوند متعال فرموده است: ﴿لَئِن شَكَرۡتُمۡ لَأَزِيدَنَّكُمۡ﴾ اگر شکر کنید، نعمت خود را برای شما بیشتر می‌کنم. علت اینکه پس از ذکر نعمت‌های دینی، از قبیل: علم، تزکیۀ اخلاق و توفیق انجام اعمال شایسته، به شکر کردن دستور داده شده، آن است که نعمت‌های دینی بزرگ‌ترین نعمت هستند؛ زیرا احتمال دارد دیگر نعمت‌ها از بین بروند، اما نعمت‌های دینی از بین نمی‌روند. و شایسته است کسانی که به فراگرفتن علم یا انجام دادن عملی توفیق یافته‌اند، خداوند را شکر بگویند تا از فضل خود بر این نعمت‌ها بیفزاید. آنان باید از خودپسندی بپرهیزند و هردم به شکر گزاری مشغول شوند. و از آنجا که کفر ضد شکر است، خداوند از آن نهی نمود و فرمود: ﴿وَلَا تَكۡفُرُونِ﴾ در اینجا منظور از کفر، ناسپاسی نعمت‌ها و انکار آنها و انجام ندادن مسئولیت‌هایی است که برخورداری از این نعمات آن را بر آدمی واجب می‌دارد. و احتمال دارد که معنی آن عام باشد، پس در این صورت کفر، دارای انواع زیادی است که بزرگ‌ترین آن کفر ورزیدن به خدا است، سپس انواع گناهان اعم از شرک و گناهان پایین‌تر را، در بر می‌گیرد.
Arabic explanations of the Qur’an:
یٰۤاَیُّهَا الَّذِیْنَ اٰمَنُوا اسْتَعِیْنُوْا بِالصَّبْرِ وَالصَّلٰوةِ ؕ— اِنَّ اللّٰهَ مَعَ الصّٰبِرِیْنَ ۟
خداوند مؤمنان را فرمان داده است، تا در کارهای دینی و دنیوی خود، از صبر و نماز یاری بجویند: ﴿بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِ ﴾ صبر؛ بازداشتن نفس و منع کردن آن از انجام اموری است، که آن را نمی‌پسندد. و صبر سه نوع است: صبر بر طاعت خدا، تا آن را به‌جا آورد؛ و صبر از ارتکاب گناه، تا آن را ترک کند؛ و صبر بر تقدیرهای دردناک خداوند، به گونه‌ای که او را خشمگین و ناراضی نگردانند. پس برای انجام دادن هر کاری، باید از صبر کمک گرفت؛ و کسی که صابر و شکیبا نباشد، به آمال و آرزوهایش نمی‌رسد؛ به ویژه نمی‌تواند طاعات و عباداتی را که مشقّات و زحمات زیادی در پی دارند، در طول سال‌های متمادی انجام دهد؛ زیرا انجام چنین عباداتی، مستلزم صبر و تحمّل فراوان و استقامت در برابر سختی‌ها و شداید است. پس هرگاه آدمی بر انجام عبادات صبر کرده و بر آن مواظبت نماید، موفق و کامیاب می‌شود، در غیر این صورت سودی نمی‌یابد و محروم می‌شود. و همچنین ترک گناه و معصیت، که نفس آدمی نسبت به انجام آن انگیزه و گرایش زیادی دارد، جز در سایۀ صبر فراوان و کنترل کشش‌های قلبی در راستای جلب رضایت خدا، ممکن نیست. ضمن اینکه باید از خداوند خواست، تا آدمی را از شرّ نفس در امان دارد. به درستی که شرّ نفس، یکی از فتنه‌های بزرگی است [که آدمی بدان دچار می‌شود]. همچنین بلا و مصیبت‌های سخت و طاقت فرسا که بر آدمی وارد می‌شوند، اگر ادامه یابند، نیروهای جسمی و روحی‌را ضعیف می‌گردانند و به مقتضای ضعف روح و جسم، انسان فریاد نارضایتی از تقدیر الهی را سر می‌دهد. اما چنانچه آدمی صبر نماید، به خدا پناه ببرد و از وی کمک بطلبد، کلیۀ آفات برطرف می‌شوند. پس معلوم شد که بنده به صبر نیاز دارد و در هیچ حالتی از آن مستغنی نیست. به همین جهت خداوند به صبر دستور داده و خبر داده است که او ﴿مَعَ ٱلصَّٰبِرِينَ﴾ با کسانی است، که به واسطۀ کمک و توفیق خداوند، صبر تبدیل به منش و اخلاق و سرشت آنها شده است. پس با صبر، مشقت‌ها و ناگواری‌ها برای انسان آسان می‌گردد و هرکار بزرگی، سهل می‌شود و هر مشکلی، از میان می‌رود. معیت و همراهی خداوند در اینجا، معیت و همراهی خاص است که مقتضی محبت و یاری کردن و نزدیکی او به بنده‌اش می‌باشد. و این فضیلت بزرگی برای صابران است. پس اگر برای صبرکنندگان، فضیلتی جز همراهی خداوند نباشد، همین فضیلت و شرافت آنها را بس است. [در کنار معیت خاص، معیت عام قرار دارد] و معیت و همراهی عام، همراهی علم و قدرت است. همان طور که خداوند فرموده است: ﴿وَهُوَ مَعَكُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡ﴾ و او با شما است، هر کجا که باشید؛ یعنی علم و قدرت او همراه شما است؛ و این برای همۀ مردم است. و خداوند دستور داده است که مؤمنین از نماز یاری بجویند؛ چون نماز ستون دین، نور مؤمنان و پل ارتباط بین بنده و پروردگار است. پس هرگاه نماز به صورت کامل ادا شود، واجبات، سنت‏ها و آداب آن رعایت شود و از حضور قلب که مغز نماز است برخوردار باشد، چنین نمازی نزد خداوند، پذیرفته خواهد شد؛ و هرگاه بنده وارد آن ‌شود، احساس می‌کند وارد بارگاه پروردگارش شده است؛ و در مقابل پروردگارش چون بنده‌ای خادم و مؤدب می‌ایستد و همۀ آنچه را می‌گوید و انجام می‌دهد، با حضور ذهن می‌گوید و انجام می‌دهد و غرق در نیایش و مناجات پروردگارش می‌شود. بدون شک چنین نمازی، بزرگ‌ترین یاور و معین در همۀ امور است؛ زیرا نماز، آدمی را از زشتی و منکرات باز می‌دارد. همچنین حضور قلب در نماز، باعث می‌شود تا انگیزه‌ای در بنده به‌وجود بیاید، که او را به اطاعت از دستورات پروردگار و پرهیز از آنچه نهی کرده است فرا بخواند. این همان نمازی است که خداوند به ما دستور داده، که در انجام هر کاری، از آن یاری بجوییم.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَلَا تَقُوْلُوْا لِمَنْ یُّقْتَلُ فِیْ سَبِیْلِ اللّٰهِ اَمْوَاتٌ ؕ— بَلْ اَحْیَآءٌ وَّلٰكِنْ لَّا تَشْعُرُوْنَ ۟
پس از آنکه خداوند، بیان کرد که در تمام حالات باید از صبر یاری جست، نمونه‎ای را ذکر نمود، که باید در انجام آن، از صبر یاری طلبید؛ و آن جهاد در راه خداست. جهاد؛ بهترین عبادت بدنی؛ و دشوارترین آن است، چون جهاد، کار دشواری است و بسیاری اوقات، منجر به کشته شدن و از دست رفتن زندگی می‌شود؛ زندگی‌ای که دنیاگرایان و دوستداران آن، فقط به خاطر زنده ماندن و برخورداری از لذایذ آن، بدان علاقه‌مندند. به همین خاطر، تمام سعی و تلاش آنان بر این است که از این اصل «زنده ماندن» پاسداری کنند و هر آنچه را که به آن ضرر وارد نماید، دور گردانند. و معلوم است که فرد عاقل، چیز دوست داشتنی را، جز به خاطر محبوبی بالاتر و بزرگوارتر، ترک نمی‎کند، بنابراین خداوند خبر داده است، هرکس در راه او بجنگد و کشته شود، تا حکم او اجرا شود، و دین او پیروز گردد، نه به خاطر اهدافی دیگر، چنین کسی اگر کشته شود، زندگی زیبا و دوست داشتنی را از دست نداده است، بلکه به زندگی بزرگ‌تر و کامل‌تری از آنچه شما گمان می‎برید، دست یافته است. پس شهیدان، ﴿أَحۡيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ يُرۡزَقُونَ فَرِحِينَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ وَيَسۡتَبۡشِرُونَ بِٱلَّذِينَ لَمۡ يَلۡحَقُواْ بِهِم مِّنۡ خَلۡفِهِمۡ أَلَّا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ يَسۡتَبۡشِرُونَ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلٖ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾ [آل عمران: 169 - 171] «آنان پیش پروردگارشان زنده هستند و روزی داده می‎شوند. و به آنچه خداوند از فضل خویش به آنها داده است، شادمان هستند. به کسانی که هنوز به آنها نپیوسته‌اند، مژده می‎دهند که هیچ ترسی بر آنها نیست و اندوهگین نمی‎شوند. به نعمت و فضل خداوند مژده می‎دهند؛ و بی‎گمان خداوند پاداش مؤمنان را ضایع نمی‎کند». پس آیا چیزی بزرگتر از این زندگی وجود دارد؛ زندگی‌ای‌ که نزدیکیِ خدای متعال و بهره‌مندی از خوردنی‎ها و نوشیدنی‎های لذیذ را به‌همراه دارد؟! و این، روزیِ جسمیِ آنهاست؛ و روزیِ روحی آنها، خوشحالی و شادمانی و از بین رفتن هر نوع ترس و اندوه است. آیا زندگی‏ای بالاتر از این نیز وجود دارد؟ و این زندگی برزخ است که از زندگی دنیا، کامل‌تر است. پیامبر صلی الله علیه وسلم خبر داده است که ارواح شهیدان در شکم پرندگان سبزی هستند که وارد نهرهای بهشت می‎شوند و از میوه‎های بهشت می‎خورند و بسوی چراغ‌هایی که به عرش آویزان شده‌اند، پر می‌کشند. این آیه، بزرگ‌ترین مشوّق و محرّک برای جهاد در راه خدا و صبر کردن بر آن است. پس اگر بندگان، پاداش کشته شدن در راه خدا را می‎دانستند، از جهاد باز نمی‎ماندند. اما نداشتن علمِ یقین به این حقایق، اراده‌ها را سست نموده و انسان خوابیده را بیشتر در خواب غفلت فرو برده است و پاداش‎های بزرگ و غنیمت‎ها را از دست آدمی می‌گیرد. چرا چنین نباشد، حال آنکه خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَۚ يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ فَيَقۡتُلُونَ وَيُقۡتَلُونَ﴾ [التوبة: 111] «خداوند از مؤمنان، جان‎ و مال‏شان را خریده است، و در مقابل به آنان بهشت می‎دهد؛ همان کسانی که در راه خدا می‎جنگند، پس می‎کشند و کشته می‎شوند». سوگند به خدا اگر انسان هزار جان داشته باشد و یکی را پس از دیگری در راه خدا بدهد، در مقابل این پاداش بزرگ، اندک است. بنابراین شهیدان پس از مشاهدۀ پاداش خداوند و جزای خوب او، چیزی آرزو نمی‎کنند، جز اینکه به دنیا برگردانده شوند، تا دوباره در راه او کشته شوند. این آیه، دلیلی است بر وجود نعمت و عذاب در عالم برزخ، همان طور که در این مورد، نصوص زیادی وارد شده است.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوْعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْاَمْوَالِ وَالْاَنْفُسِ وَالثَّمَرٰتِ ؕ— وَبَشِّرِ الصّٰبِرِیْنَ ۟ۙ
خداوند متعال خبر داده است که، حتماً بندگانش را به مشکلاتی گرفتار می‎نماید و با مصایبی می‎آزماید، تا راستگو از دروغگو؛ و ناشکیبا از شکیبا، جدا شود. این سنت خداوند متعال در رابطه با بندگانش است؛ زیرا اگر خوشی و راحتی برای اهل ایمان ادامه یابد و مشکلی برای آنان پیش نیاید، نیکی و بدی از هم تشخیص داده نخواهد شد و فساد و تباهی به وجود خواهد آمد. و حکمت الهی اقتضا می‎نماید، تا اهل خیر از اهل شر، جدا گردند. این است فایده مشکلات، نه اینکه ایمان مؤمنان را از بین ببرد و آنها را از دین‏شان بازدارد؛ زیرا پروردگار، ایمان مؤمنان را ضایع نمی‎گرداند. پس خداوند در این آیه خبر داده است که به زودی بندگانش را آزمایش خواهد کرد، ﴿بِشَيۡءٖ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ﴾ به چیزی از قبیل ترس از دشمنان ﴿وَٱلۡجُوعِ﴾ و اندکی از گرسنگی؛ زیرا اگر آنها را به ترس یا گرسنگی کامل مبتلا نماید، هلاک می‎شوند. مشکلات و بلایا، انسان را تصفیه و پالایش کرده، اما او را هلاک نمی‎کند. ﴿وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَٰلِ﴾ این بخش از آیه، شامل تمام ضررهایی است که متوجه اموال می‎شود، از قبیل: آفت‎های آسمانی، غرق شدن، ضایع شدن و از دست دادن اموالی که پادشاهان ستمگر و راهزنان با زور و فشار می‌ستانند. ﴿وَٱلۡأَنفُسِ﴾ و از دست دادنِ دوستان و فرزندان و خویشاوند و یاران، و انواع بیماری‎هایی که آدمی یا دوستانش، به آن مبتلا می‎شوند. ﴿وَٱلثَّمَرَٰتِ﴾ و دانه‎ها، خرما و همۀ درختان؛ و از بین رفتن سبزی‎ها و گیاهان، به علت سرما یا آتش سوزی یا به سبب آفتی آسمانی از قبیل: ملخ و غیره. این چیزها باید به وقوع بپیوندد؛ چون خداوند دانا و آگاه از آن خبر داده است و همان طور که او خبر داده، به وقوع پیوسته است. به هنگام بروز این مشکلات، مردم به دو گروه تقسیم می‎شوند: گروهی داد و فریاد سرداده و بی‎صبری می‎نمایند؛ و گروهی صبر پیشه می‎کنند. کسی که بی‎صبری می‎کند، به دو مصبیت گرفتار شده است؛ یکی از دست رفتن چیز دوست داشتنی و محبوب، و دیگری از دست دادن چیزی بزرگ‌تر؛ و آن پاداشی است که با صبر به دست می‎آید، که صبر اطاعت از دستور خداست. پس چنین فردی، خسارتمند و محروم است؛ زیرا ایمانی را که با خود داشت، ناقص یافته و صبر، شکر و رضا به قضا را، از دست داده و نارضایتی، سراسر وجودش را در بر گرفته است، و این بر شدت کمبود و نقص ایمانش دلالت می‎نماید. و اما کسی که به هنگام پیش آمدن چنین مشکلاتی، خداوند به او توفیقِ صبر دهد و از نارضایتی و عصبانیت در سخن و رفتار بپرهیزد و به پاداش خداوندی چشم امید ببندد و بداند پاداشی که به خاطر صبر بر مصیبت به او می‎رسد، از مصیبتی که برای او پیش آمده، بزرگ‌تر است؛ مصیبت در حق او، نعمتی بس بزرگ است، چرا که از این طریق به چیزی که برای او مفیدتر است، دست یافته است؛ زیرا او از دستور خداوند اطاعت نموده و پاداش وی را به دست آورده است. بنابراین خداوند متعال فرموده است: ﴿وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِينَ﴾ و مژده بده صبر کنندگان ‌را؛ یعنی به آنها مژده بده که مزدشان بدون حساب و کتاب و به طور کامل داده می‎شود.
Arabic explanations of the Qur’an:
الَّذِیْنَ اِذَاۤ اَصَابَتْهُمْ مُّصِیْبَةٌ ۙ— قَالُوْۤا اِنَّا لِلّٰهِ وَاِنَّاۤ اِلَیْهِ رٰجِعُوْنَ ۟ؕ
پس صبر کنندگان کسانی هستند که مژده و بخشش بزرگ را دریافته‎اند. سپس خداوند آنها را توصیف نموده و می‌فرماید: ﴿ٱلَّذِينَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِيبَةٞ﴾ کسانی که هرگاه مصیبتی به آنان برسد. مصیبت؛ هر آن چیزی است که قلب، جسم یا هردو را به درد ‎آورد، و آن همان چیزهایی هستند که پیش‎تر ذکر شدند. ﴿قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ﴾ می‌گویند: ما ملک خدائیم، تحت امر و فرمان او هستیم و جان و مالی که داریم از آن وی می‌باشد. پس هرگاه خداوند، ما را در جان و مال‏مان بیازماید، صابر و راضی خواهیم بود؛ چرا که او «أرحم الراحمین» است و از سر لطف و محبت، در ملک خویش تصرّف می‌کند. پس هیچ اعتراض و انتقادی بر او وارد نیست؛ بلکه کمال بندگی یعنی اعتقاد و باور به اینکه وقوع مصیبت‌ها و آزمایش‌ها از سوی خداوند حکیم و مهربانی است که مالک همه چیز است و به بنده از خودش مهربان‌تر است. پس باید به قضای او راضی و شاکر بود؛ چرا که او، خیر و منفعت بنده‌اش را می‌خواهد، هرچند که بنده آن را درک ننماید. و ما که بنده و مملوک خدا هستیم، در روز قیامت به حضور ایشان رسیده و مناسب با عملی که انجام داده-ایم جزا می‌بینیم. پس اگر صبر پیشه کنیم، و به پاداش اخروی چشم بدوزیم، بدون شک اجر و پاداش وافر را خواهیم یافت. و اگر شکایت و ناسپاسی کنیم، جز نارضایتی، خسران و از دست دادن اجر، چیزی به‌دست نخواهیم آورد. پس اینکه بنده از الله و تحت مالکیت الله است و بسوی او باز می‌گردد، از بزرگ‏ترین و محکم‏ترین دلایل و اسباب صبر و شکیبایی است.
Arabic explanations of the Qur’an:
اُولٰٓىِٕكَ عَلَیْهِمْ صَلَوٰتٌ مِّنْ رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ ۫— وَاُولٰٓىِٕكَ هُمُ الْمُهْتَدُوْنَ ۟
﴿أُوْلَٰٓئِكَ﴾ آنهایی که دارای صفت «صبر» هستند، ﴿عَلَيۡهِمۡ صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ﴾ از سوی خدا، پاداش و درود، ﴿وَرَحۡمَةٞ﴾ و رحمتی عظیم خواهند یافت. از جمله رحمت خداوند بر آنها، این است که به آنان توفیق صبر داد و با صبر، پاداش کامل‌را دریافتند. ﴿وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ﴾ و اینها راه‌یافتگان‌اند؛ چرا که حق را شناختند و به یقین دانستند که از آنِ خدا هستند و به سوی او بر می‎گردند؛ و به این دانش، عمل نمودند و صبر پیشه کردند. این آیه دلالت می‎نماید که، هرکس صبر نکند، از پاداش «صابران» محروم می‌ماند. بنابراین ناشکیبا از جانب خداوند، مذمت شده و به سزا و گمراهی و زیان گرفتار می‎شود. پس چقدر زیاد است تفاوت میان این دو گروه! و چقدر ناچیز است، رنج و خستگی صابران! و چقدر فراوان است، رنج و زحمت ناشکیبایان! این دو آیه، انسان‎ها را برای رویارویی با مشکلات آماده می‎سازد، تا به هنگام بروز ناملایمات، تحمل آن آسان باشد. و در این آیه‎ها، از اسلحه‌ای سخن به میان آمده است، که باید با آن به جنگ مصایب رفت، و آن صبر است. و در این آیه، آنچه انسان را بر صبر کردن کمک می‎نماید، بیان پاداش «صابران» است. این آزمایش و امتحان، سنت خداوند است، که در گذشته نیز وجود داشته و برای سنت خداوند، تغییری نخواهد بود. کما اینکه در این آیه‎ها، انواع مشکلات بیان شده است.
Arabic explanations of the Qur’an:
اِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَآىِٕرِ اللّٰهِ ۚ— فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِ اَنْ یَّطَّوَّفَ بِهِمَا ؕ— وَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْرًا ۙ— فَاِنَّ اللّٰهَ شَاكِرٌ عَلِیْمٌ ۟
خداوند متعال خبر می‎دهد صفا و مروه که دو کوه معروف هستند، ﴿مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِ﴾ از نشانه‎های آشکار دین خدا می‌باشند، که بندگان با حضور در این اماکن، خدا را می‎پرستند. این دو محل، اماکن پرستش خدا هستند و خدا دستور داده است که شعایر وی گرامی داشته شود: ﴿وَمَن يُعَظِّمۡ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقۡوَى ٱلۡقُلُوبِ﴾ و هر کس نشانه‎های خدا را تعظیم کند، همانا آن از پرهیزگاری دل‌هاست. پس مجموع هر دو نص دلالت می‎نمایند که صفا و مروه از نشانه‎های خدا هستند و تعظیم و بزرگداشت نشانه‎های خداوند، از پرهیزگاری دل‌هاست. و تقوا و پرهیزگاری بر هر مکلفی واجب است. و این دلالت می‎نماید که سعی بین صفا و مروه در حج و عمره فرض است، همان‌طور که جمهور بر این باورند و احادیث نبوی و عملکرد پیامبر صلی الله علیه وسلم برآن دلالت می‎نماید. پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است: (خُذُوا عَنِّي مَنَاسِكَكُم) «مناسک خود را از من فراگیرید». ﴿فَمَنۡ حَجَّ ٱلۡبَيۡتَ أَوِ ٱعۡتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا﴾ این، دفع توهمی است که بعضی از مسلمین دچار آن شدند؛ و از سعی بین صفا و مروه خودداری کردند؛ چون در دوران جاهلیت، در صفا و مروه بت‎ها پرستش می‎شدند، خداوند به خاطر اینکه این توهم را دفع نماید، فرمود: سعیِ بین صفا و مروه اشکالی ندارد. و مقید کردن ‎‍«گناه نبودن» برای کسی که به حج و عمره می‌پردازد، بر این دلالت می‎کند که تنها «سعی»، عبادت نیست، مگر اینکه با حج یا عمره همراه باشد. به خلاف طواف کردن خانۀ کعبه که با حج و عمره مشروع است، و بدون حج و عمره هم عبادت است. اما «سعی» و «وقوف در عرفه و مزدلفه» و «رمی جمرات» از مناسک حج است. و اگر در انجام این کارها، از ارکان و اعمال حج تبعیت نشود، بدعت محسوب می‌گردند. چون بدعت در دین، دو نوع است: اول: پرستش پروردگار با عبادتی که هیچ اصل و اساسی نداشته و خداوند آن را مشروع نکرده است؛ دوم: خداوند عبادتی را با صفات و حالات خاصی مشروع نموده، اما بنده با تغییر آن صفت و ویژگی، عبادت مورد نظر را انجام می‌دهد. وقوف درعرفه و مزدلفه و رمی و… در غیر ایام حج، از نوع دوم است. ﴿وَمَن تَطَوَّعَ﴾ و هرکس عبادتی را مخلصانه برای خدا انجام دهد ﴿خَيۡرٗا﴾ از قبیل: حج و عمره و طواف و نماز و روزه و دیگر عبادات، ﴿فَهُوَ خَيۡرٞ لَّهُۥ﴾ و این دلالت می‎نماید که هر اندازه بنده طاعت خدا را بیشتر انجام دهد، خیر و کمالش بیشتر خواهد بود و مقامش نزد خداوند به خاطر زیاد شدن ایمانش، بالاتر خواهد رفت. و مقید نمودنِ انجام دادن عبادت به «خیر»، بیانگر آن است که هرکس بدعت‎هایی را که خدا و پیامبرش مشروع نکرده است، انجام دهد، چیزی جز خستگی به دست نمی‎آورد و هیچ خیری برای وی در پی نخواهد داشت، بلکه اگر بداند که چنین کاری مشروع نیست، ولی به عمد آن را انجام دهد، برای او شر خواهد بود. ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ﴾ همانا خداوند شکرگزار و داناست. «شاکر» و «شکور» از نام‌های خداوند متعال هستند، خداوندی که کوچک‌ترین عمل را از بندگانش می‎پذیرد و در برابر آن، به آنها پاداش بزرگ می‎دهد. خداوندی که هرگاه بنده، دستورات او را اجرا نماید و از او فرمان برد، او را بر این کار یاری نموده و بر این کار ستایش و تمجید می‎کند؛ و به پاس آن، نور و ایمان و گشادگی را در قلبش ایجاد می‌کند و به جسمش نیرو و نشاط می‎بخشد و در همۀ حالاتش برکت و فزونی عطا می‎کند؛ و به او در کارهایش بیشتر توفیق می‎دهد، سپس در آینده، پاداش خود را به طور کامل می‎یابد و این چیزها از پاداش او نمی‌کاهند. و از جمله شکر و سپاسگزاری خداوند از بنده، این است که هر کس چیزی را به خاطر خدا ترک کند، خداوند در عوض به او چیز بهتری می‎دهد و هر کس یک وجب به خدا نزدیک شود، خداوند یک ذراع به او نزدیک می‎شود. و هر کس به اندازۀ یک ذراع به او نزدیک شود، خداوند به اندازۀ دو ذراع به او نزدیک می‎شود. و هرکس به سوی خدا با حالت عادی راه برود، او به سویش دوان دوان می‎آید. و هر کس با او معامله کند، خداوند به او چندین برابر سود می‎دهد. و با اینکه خداوند شاکر و سپاسگزار است، می‌داند چه کسی براساس نیت و ایمان و پرهیزگاری‌اش مستحق پاداش کامل است؛ و او به کارهای بندگان دانا است، پس اعمال آنها را ضایع نمی‎کند، بلکه اعمال‏شان را برحسب نیت‏های‏شان و کامل‌تر از آنچه که انجام داده‌اند، پاداش می‌دهد.
Arabic explanations of the Qur’an:
اِنَّ الَّذِیْنَ یَكْتُمُوْنَ مَاۤ اَنْزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنٰتِ وَالْهُدٰی مِنْ بَعْدِ مَا بَیَّنّٰهُ لِلنَّاسِ فِی الْكِتٰبِ ۙ— اُولٰٓىِٕكَ یَلْعَنُهُمُ اللّٰهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللّٰعِنُوْنَ ۟ۙ
این آیه گرچه در مورد اهل کتاب، و اینکه آنان ‎شأن و منزلت پیامبر صلی الله علیه وسلم و صفات او را که در کتاب‏شان آمده بود، پنهان کردند، نازل شده است، اما حکم آن، شامل هر کسی می‌شود که آنچه را خداوند نازل نموده است، کتمان نماید؛ [زیرا خداوند آیات را برای مردم بیان می‎دارد، اما چنین کسی تلاش می‎کند که آیات او را از بین ببرد، و آن را پنهان کند، پس این وعید و تهدید سختی است برای کسی که چنین کند].﴿مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ﴾ یعنی نشانه‌های واضح و آشکار خدا را، که بیانگر حق و حقیقت‌اند، کتمان نماید. ﴿وَٱلۡهُدَىٰ﴾ هدایت؛ یعنی علم و شناختی که به وسیلۀ آن می‌توان «صراط مستقیم» را پیدا کرد و در پرتو آن، راه بهشتیان را از راه دوزخیان، تشخیص داد. همانا خداوند از اهل علم پیمان گرفته، که آنچه را به آنان آموخته است، به مردم یاد بدهند و برای آنان تبیین نمایند، کتاب خدا را برای مردم تشریح کرده و آن را کتمان نکنند. پس هرکس این پیمان را نقض کند و به دو آفتِ «کتمان ما انزل الله» و «فریفتن بندگان خدا» مبتلا شود، ﴿يَلۡعَنُهُمُ ٱللَّهُ﴾ خداوند آنان را از ساحتِ مقدس خویش طرد نموده و از رحمت خود محروم می‌نماید. ﴿وَيَلۡعَنُهُمُ ٱللَّٰعِنُونَ﴾ و تمام لعنت کنندگان، آنها را نفرین می‌کنند؛ یعنی تمام خلایق، پس همۀ مخلوقات آنان را لعنت می‌کنند؛ چرا که آنان مکّار و حیله‌گر بودند و دین خدا را به فساد و تباهی کشاندند و در آن تغییر و تبدیل به وجود آوردند. به همین خاطر سزای آنان از جنس کردارشان بود، [و چون آنان مردم را از رحمت خدا دور ساختند، خدا هم آنها را از رحمت خود دور ساخت]. از سوی دیگر، کسی که خیر و نیکی را به مردم یاد بدهد، خداوند و فرشتگان و حتی ماهی‌های اقیانوس‌ها و دریاها بر وی درود می‌فرستند؛ چرا که وی، در مسیر مصلحت و منفعت مردم و اصلاح دین آنان گام برداشته و مردمان را به خدا نزدیک کرده است. بنابراین پاداشی از جنس عملش خواهد یافت. اما کسی که آیات خدا را کتمان کند، در واقع با امر و فرمان خدا عناد و تضاد دارد؛ زیرا خداوند آیات خود را برای مردم بیان می‌کند، اما او آن را مخفی و مستور می‌دارد. پس چنین کسی بسیار بجا است که این چنین مورد تهدید قرار گیرد.
Arabic explanations of the Qur’an:
اِلَّا الَّذِیْنَ تَابُوْا وَاَصْلَحُوْا وَبَیَّنُوْا فَاُولٰٓىِٕكَ اَتُوْبُ عَلَیْهِمْ ۚ— وَاَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیْمُ ۟
﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ تَابُواْ﴾ به جز کسانی که از گناهانی که انجام ‎داده‎اند، پشیمان شده و از آن دست کشیده و بازگشته و تصمیم گرفته‎اند که دوباره آن را تکرار نکنند. ﴿وَأَصۡلَحُواْ﴾ و اعمال فاسد خود را اصلاح کرده‎اند. پس تنها ترک کردن کار زشت کافی نیست، مادامی که عمل نیکو انجام نشود. و نیز برای کسی که آیات خدا را پنهان کرده است، تنها دست کشیدن از پنهان کاری کافی نیست، بلکه باید آنچه را که پنهان کرده است، بیان دارد؛ و خداوند توبه چنین فردی را می‎پذیرد؛ زیرا باب توبه همیشه باز است و هر کس که اسباب توبه را فراهم کند، خداوند توبه‎اش را می‎پذیرد؛ زیرا خداوند﴿ٱلتَّوَّابُ﴾ بسیار توبه پذیر است؛ یعنی: چنانچه بندگانش توبه کنند، گناهان آنان را عفو می‌کند؛ و چنانچه به او رجوع کنند، با احسان و نعمت‏هایش به‌سوی بنده باز می‎گردد و دوباره نعمت‌هایش را به وی ارزانی خواهد داشت. ﴿ٱلرَّحِيمُ﴾ یعنی کسی که مهربانی و رحمت فراوان دارد. رحمت خدا، همه چیز را فراگرفته است. از جمله رحمت او این است که، بندگان را به توبه و بازگشتن توفیق داده و آنها توبه کرده و بازمی‌گردند، سپس بر آنها رحم نموده و با لطف و احسان خویش توبۀ آنها را می‌پذیرد. این است حکم توبه کننده از گناه.
Arabic explanations of the Qur’an:
اِنَّ الَّذِیْنَ كَفَرُوْا وَمَاتُوْا وَهُمْ كُفَّارٌ اُولٰٓىِٕكَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللّٰهِ وَالْمَلٰٓىِٕكَةِ وَالنَّاسِ اَجْمَعِیْنَ ۟ۙ
اما کسی که کفر ورزیده و تا زمان مرگ به کفرش ادامه دهد و به سوی خدایش بازنگشته و توبه نکند، ﴿عَلَيۡهِمۡ لَعۡنَةُ ٱللَّهِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ وَٱلنَّاسِ أَجۡمَعِينَ﴾ لعنت خدا و ملائکه و همۀ مردم بر آنان خواهد بود؛ و از آنجا که کفر تبدیل به صفت و حالت ثابت آنها گشته است، ملعون واقع شدن نیز تبدیل به صفت ثابت آنها می‌گردد و از آنان دور نمی‎شود، چون حکم همراه و ملازم علت خویش است؛ و هرگاه علت وجود داشته باشد، حکم نیز خواهد بود؛ و هرگاه علت وجود نداشته باشد، حکم نیز وجود نخواهد داشت. ﴿خَٰلِدِينَ فِيهَا﴾ در لعنت یا عذابی که لازم و ملزوم یکدیگرند، برای همیشه خواهند بود. ﴿لَا يُخَفَّفُ عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابُ﴾ بلکه عذاب آنها همیشگی و به صورت شدید ادامه خواهد داشت. ﴿وَلَا هُمۡ يُنظَرُونَ﴾ و بدیشان مهلت داده نمی‎شود، چون وقت مهلت دادن که دنیاست، گذشته است، پس عذری برای آنان باقی نمانده است که به آن اعتذار جویند.
Arabic explanations of the Qur’an:
خٰلِدِیْنَ فِیْهَا ۚ— لَا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ یُنْظَرُوْنَ ۟
﴿خَٰلِدِينَ فِيهَا﴾ در لعنت یا عذابی که لازم و ملزوم یکدیگرند، برای همیشه خواهند بود. ﴿لَا يُخَفَّفُ عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابُ﴾ بلکه عذاب آنها همیشگی و به صورت شدید ادامه خواهد داشت. ﴿وَلَا هُمۡ يُنظَرُونَ﴾ و بدیشان مهلت داده نمی‎شود، چون وقت مهلت دادن که دنیاست، گذشته است، پس عذری برای آنان باقی نمانده است که به آن اعتذار جویند.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِلٰهُكُمْ اِلٰهٌ وَّاحِدٌ ۚ— لَاۤ اِلٰهَ اِلَّا هُوَ الرَّحْمٰنُ الرَّحِیْمُ ۟۠
خداوند متعال ـ که راستگوترین گویندگان است ـ خبر می‌دهد که: ‌﴿إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ﴾ در ذات و اسماء و صفات و کارهایش، یکتا و یگانه است، پس او شریک و همتا و مثیل و نظیری نداشته و جز او آفریننده و مدبری وجود ندارد. پس وقتی خداوند چنین است، سزاوار است که معبود قرار داده شده و با انواع عبادت‎ها پرستش شود و هیچ چیزی از آفریده‎هایش با او شریک گرفته نشود؛ چون او ﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِيمُ﴾ دارای آن چنان رحمت فراوانی است که مهربانی هیچ کسی به اندازۀ مهربانی او نیست، و رحمت او همه چیز را فرا گرفته و هر موجود زنده‎ای از آن برخوردار است. پس خداوند با رحمت خویش، همۀ آفریده‎ها را به وجود آورده است و آنها را از انواع کمالات برخوردار نموده و هر رنج و کاستی را از آنها دور کرده است. و نیز رحمت خداوند باعث شده است که پروردگار، صفات و نعمت‎هایش را به بندگانش بشناساند، و همۀ منافع دینی و دنیوی آنها را که به آن نیاز دارند، به‌وسیلۀ فرستادن پیامبران و نازل کردن کتاب، برای آنها بیان نماید. پس وقتی معلوم شد هر نعمتی که بندگان دارند از جانب خداست و هیچ یک از آفریده‎ها به دیگری فایده‎ای نمی‎رساند، در می‌یابد که فقط خداوند سزاوار هر نوع عبادت و پرستشی است و تنها او باید مورد محبت قرار گیرد و تنها باید از او ترسید و فقط باید به او امیدوار بود و بر او توکل نمود و دیگر عبادات را فقط برای او انجام داد. و بزرگ‌ترین ستم و زشت‎ترین زشتی آن است که بنده از عبادت و پرستش خدا روی گرداند و به پرستش بندگان روی آورد و آفریده‎های خاکی را با پروردگار جهانیان شریک قرار دهد و یا مخلوقی را که امورش از سوی خداوند تدبیر می‎شود و از همۀ جهات ناتوان است، همراه با آفرینندۀ توانا و قوی که بر همه چیز غالب است و هر چیزی در برابر او سر خم کرده است، پرستش کند. پس این آیه، بیانگر یگانگی خداوند متعال و معبود بودن او و تاکید بر یگانگی و الوهیت وی و نفی الوهیت از دیگر مخلوقات است. و اینکه وجود همۀ نعمت‎ها و دور شدن همۀ رنج‎ها و کاستی‎ها، از آثار رحمت او می‌باشد. پس این آیه، دلیلی اجمالی است بر یگانگی او. سپس دلایل تفصیلی و مشروح را بیان کرده و می‌فرماید:
Arabic explanations of the Qur’an:
اِنَّ فِیْ خَلْقِ السَّمٰوٰتِ وَالْاَرْضِ وَاخْتِلَافِ الَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِیْ تَجْرِیْ فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنْفَعُ النَّاسَ وَمَاۤ اَنْزَلَ اللّٰهُ مِنَ السَّمَآءِ مِنْ مَّآءٍ فَاَحْیَا بِهِ الْاَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِیْهَا مِنْ كُلِّ دَآبَّةٍ ۪— وَّتَصْرِیْفِ الرِّیٰحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّمَآءِ وَالْاَرْضِ لَاٰیٰتٍ لِّقَوْمٍ یَّعْقِلُوْنَ ۟
﴿إِنَّ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾ خداوند متعال خبر می‎دهد که در این آفریده‎های بزرگ، نشانه‎های فراوانی است؛ یعنی نشانه‌هایی دال بر یگانگی خداوند و الوهیت و فرمانروایی و رحمت و سایر صفاتش. اما این نشانه‎ها ﴿لِّقَوۡمٖ يَعۡقِلُونَ﴾ برای کسانی است که عقل دارند و از عقل خود برای تفکر در آفریده‌ها استفاده می‎نمایند. پس آدمی بر حسب اندیشه و عقلی که خداوند به او ارزانی داشته است، باید از آیه‎ها و نشانه‎هایش بهره‎مند ‎شود و آن را با فکر و عقل و تدبیرش حلّاجی ‎کند. پس ﴿خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ﴾ آفرینش آسمان‌ها و بلندی و گستردگی و محکمی و استواری آنها؛ و آفرینش خورشید و ماه و ستارگانی که خداوند برای منافع بندگان در آسمان قرار داده. و آفرینش ﴿وَٱلۡأَرۡضِ﴾ زمین نیز که آن را برای مردم گهواره قرار داده، تا بر آن بیاسایند و از آنچه که در آن وجود دارد، بهره برند و از آیات و نشانه‌هایش عبرت بگیرند، بیانگر آن است که خداوند در «خلق» و «تدبیر» منفرد بوده و از قدرت و توانایی فراوانی برخوردار است. نیز بیانگر حکمت خداوند است، حکمتی که بر اساس آن، این نشانه‎ها را محکم و زیبا آفریده و آنها را نظم داده است. همچنین بیانگر علم خداوند و رحمت اوست و اینکه با این نشانه‎ها، منافع و نیازهای آفریده‎ها را بر طرف می‌نماید. و این آیات، بزرگ‌ترین دلیل بر کمال خداوند است و اینکه او سزاوار هر نوع پرستشی می‌باشد؛ زیرا در آفریدن و تدبیر و انجام امور بندگان، یگانه و تنهاست. ﴿وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ﴾ در پی یکدیگر آمدن شب و روز به صورت همیشگی، به‌گونه‌ای که هرگاه یکی برود، دیگری جای آن را می‎گیرد و گرمی و سردی و میانه و کوتاه و طولانی بودن و فصل‎هایی که پدید می‎آیند، و منافع انسان‌ها و حیوانات و همۀ آن چه روی زمین قرار دارد، تامین می‎کنند، همۀ این امور، با نظم و تدبیری انجام می‎شود که عقل‌ها از آن حیران‌اند و فرزانگان از درک آن عاجزند. این تغییرات بر قدرت و علم و حکمت و رحمت گسترده و لطف فراگیر گردانندۀ آن و بر کارسازی و تدبیر و عظمت و فرمانروایی او، دلالت می‎کند. همۀ این موارد ایجاب می‎کند که تنها او پرستش شود و تنها او مورد محبت و تعظیم قرار گیرد و تنها از او بیم داشت و به او امیدوار بود و در راستای خشنودی او تلاش نمود. ﴿وَٱلۡفُلۡكِ ٱلَّتِي تَجۡرِي فِي ٱلۡبَحۡرِ﴾ و در کشتی‎هایی که در دریا روان هستند. خداوند ساختن این کشتی‎ها را به بندگانش الهام نموده و ابزار و اسباب لازم جهت ساختن آن را در اختیار آنان قرار داده است. سپس دریای بیکران و بادهایی را برای شما مسخر نموده است که با آن، کشتی‎های مملو از مسافر و کالای تجاری که آدم‌ها مصالح و منافع زندگی‎شان را با آن تامین می‎کنند، به حرکت در می‌آورد. پس چه کسی ساختن این کشتی را به آنها الهام نمود؟ و چه کسی به آنها توانایی داد تا آن را بسازند؟ و چه کسی ابزار و اسباب ساختن کشتی را در اختیار آنان قرار داد؟ چه کسی دریا را برای آنها رام گرداند؟ و چه کسی برای ماشین‌های آبی و خشکی، سوختی را آفریده است، که به‌وسیلۀ آن، انسان‌ها و کالاها را حمل ‎نمایند؟ آیا این چیزها به طور اتفاقی درست شده‎اند، یا این مخلوق ضعیف و ناتوان که به هنگام تولد نه دانشی داشت و نه توانایی و قدرتی، به تنهایی آن را ساخته و به راه انداخته است؟! مخلوقی که بدون علم و قدرت به دنیا آمده، سپس خداوند به او توانایی بخشیده و آنچه را که می‌خواست به او یاد داده است. آیا او رام کنندۀ این چیزهاست، یا پروردگار واحدی که حکیم و داناست و هیچ چیزی وی را ناتوان و ضعیف نمی‎کند و انجام هیچ کاری برای او غیر ممکن نیست؟ آری! همه چیز در برابر ربوبیت و عظمت او، سر تعظیم فرود می‌آورد، و بندۀ ضعیف، فقط جزئی از اجزای اسباب و عواملی است که خداوند به‌وسیله آن عوامل، این امور را به وجود آورده است. پس این بیانگر رحمت خداوند و عنایت او به آفریده‎هایش است و ایجاب می‎کند که محبت و ترس و امید و عبادات و کرنش و تعظیم برای او انجام شود. ﴿وَمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مِن مَّآءٖ﴾ و آن بارانی است که از ابرها فرود می‎آید. ﴿فَأَحۡيَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَا﴾ و در نتیجه انواع حبوبات و گیاهان را می‎رویاند که مورد نیاز خلائق است و بدون آن نمی‎توانند زندگی کنند. آیا این، بیانگر قدرت و توانایی خدایی نیست که آن را فرو فرستاده و به‌وسیلۀ آن چیزهای زیادی را از زمین بیرون آورده است؟! و آیا بیانگر رحمت و لطف او نسبت به بندگان و تهیۀ منافع آنها و شدت نیازمندی بندگان به خدا نیست؟! آری! همین امر ایجاب می‎کند که خداوند معبود و خدای آنها باشد و مردگان را زنده کند و آنها را بر اعمال‏شان پاداش یا کیفر دهد. ﴿وَبَثَّ فِيهَا﴾ و در مناطق مختلف زمین گسترانده است ﴿مِن كُلِّ دَآبَّةٖ﴾ جنبندگان گوناگونی را، که بر قدرت و عظمت و یگانگی و فرمانروایی بزرگ او دلیل می‌باشند. خداوند همۀ این جنبندگانِ روی زمین را، برای انسان مسخّر و رام نموده است، تا از آن استفاده ‎کنند. انسان‌ها از گوشت بعضی از جنبندگان روی زمین استفاده می‎کنند و از شیر آن می‎نوشند و بر بعضی از آنها سوار می‎شوند واز بعضی ازآنها برای تهیۀ منافع و محافظت از خویشتن بهره می‌برند. و بعضی هستند که از آن عبرت و پند گرفته می‎شود. خداوند هرنوع جنبنده‎ای را در زمین پخش نموده و کفیل روزی‌شان است. پس هیچ جنبنده‎ای در روی زمین نیست مگر اینکه روزی آن بر عهدۀ خداست و او قرارگاه و محل رفت و آمدش را می‎داند. ﴿وَتَصۡرِيفِ ٱلرِّيَٰحِ﴾ و در گردش بادها و سرد و گرم شدن و وزیدن آن به سوی جنوب و شمال و شرق و دیگر جهات؛ و اینکه خداوند گاهی به وسیلۀ آن، ابرها را به حرکت در می‌آورد و گاهی به‌وسیلۀ آن ابرها را به هم در می‌آمیزد و گاهی بادها را ابزار تلقیح گیاهان و گاهی آن را سبب بارش باران قرار می‎دهد و گاهی از شدت و زیان آن می‌کاهد و گاهی بادها موجب رحمت ‎شده و گاهی بشارت دهندۀ عذاب خواهند بود. پس چه کسی این کارها را می‎کند و چه کسی در این بادها منافعی برای بندگان به ودیعه نهاده است؟! و چه کسی باد را مسخر نموده تا همۀ حیوانات با آن زنده بمانند و جسم‎ها و درختان و دانه‎ها و گیاهان را رشد دهد؟آری! خداوند عزیز و حکیم و مهربان که نسبت به بندگانش لطف دارد، این بادها را مسخر نموده است. خداوندی که شایسته و سزاوار هر نوع کرنش و فروتنی و محبت و پرستش است و همه به سوی او باز خواهند گشت. خداوند ابرها را که آب زیاد با خود دارند، میان آسمان و زمین مسخّر می‌سازد و به هرجا که بخواهد، می‎برد و به‌وسیلۀ آن شهرها و بندگان را زنده می‎گرداند و تپه‎ها و دره‎ها را سیرآب می‎کند. و به هنگام نیاز آب، آن را بر بندگان فرو می‎فرستد و هرگاه آب باران به آنها زیان برساند، خـداونـد آن را نـگاه می‎دارد، پس آن را از سر رحمت و لطف فرو می‎فرستد و نیز از سرِ مهربانی و عنایت باز می‎دارد. پس چقدر بزرگ است فرمانروایی و قدرت او! و چقدر احسان او فراوان و منت او مهربانانه است!و چقدر زشت است که بندگان از روزی وی بهره ‎برند و با احسان او زندگی ‎کنند، سپس این روزی و احسان را در راه عصیان و سرپیچی از اوامر خداوند صرف نمایند؟ آیا این دلیلی بر بردباری و عفو و گذشت و لطف عظیم او نیست؟ پس در همه حال سپاس از آن خداست. خلاصۀ مطلب اینکه، هرگاه انسان عاقل، درجهان هستی و در امور شگفت انگیز آفریده‎ها بیندیشد و در صنعت و دقت و الطاف و حکمتی که در آن به ودیعه نهاده شده است، فکر نماید، به این نتیجه می‌رسد که جهان و پدیده‌های آن به حق و برای حق آفریده شده‎اند و خواهد دانست که این مخلوقات، نشانه‎ها و کتاب‎های هدایتی هستند که انسان را به سوی حق و یگانگی خدا راهنمایی می‎کنند. و می‎داند که این پدیده‌ها، انسان را به آنچه پیامبران از روز آخرت خبر داده‌اند، راهنمایی می‎کنند. و می‎داند که این آفریده‎ها، تسلیم فرمان خدا هستند و از خود تدبیری ندارند و نمی‎توانند از مدبر خود سرپیچی کنند. پس معلوم شد که همۀ جهان هستی، نیازمند و محتاج اوست و او از همۀ آفریده‎ها بی‎نیاز است. پس هیچ معبود و پروردگار بحقّی، جز او نیست.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَّتَّخِذُ مِنْ دُوْنِ اللّٰهِ اَنْدَادًا یُّحِبُّوْنَهُمْ كَحُبِّ اللّٰهِ ؕ— وَالَّذِیْنَ اٰمَنُوْۤا اَشَدُّ حُبًّا لِّلّٰهِ ؕ— وَلَوْ یَرَی الَّذِیْنَ ظَلَمُوْۤا اِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ ۙ— اَنَّ الْقُوَّةَ لِلّٰهِ جَمِیْعًا ۙ— وَّاَنَّ اللّٰهَ شَدِیْدُ الْعَذَابِ ۟
این آیه، ارتباط بسیار زیبایی با آیۀ پیش دارد؛ زیرا خداوند متعال در آیۀ قبل، یگانگی خود و دلایل قاطع و روشن آن را که آدمی را به علم یقین می‌‎رساند، بیان داشت. و در اینجا ذکر نمود: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ﴾ و دسته‎ای از مردم هستند که با وجود این بیان کامل، ﴿يَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا﴾ برای خداوند همتایان و همگونانی بر می‎گیرند و در عبادت و محبت و طاعت و تعظیم، آنها را با خدا برابر قرار می‎دهند. و هرکس بعد از اقامۀ حجت و بیان توحید این‌گونه باشد، بداند که مخالف خداست و با او مبارزه می‎کند و از اندیشیدن در آیات او و تأمل در آفریده‎هایش روی گردان است. پس او کوچک‌ترین عذری در این مورد ندارد، و کیفر و عذاب شدید برای اوست. اینهایی که برای خداوند همتایانی قرار می‌دهند، آن معبودان دروغین را در آفریدن و روزی دادن و تدبیر امور با خداوند همتا و برابر نمی‌دانند، بلکه آنها را در عبادت همتا و برابر با خداوند قرار می‌دهند و آنها را عبادت می‎کنند تا آنان را به خدا نزدیک نمایند. و ﴿مَن يَتَّخِذُ﴾ دلیلی است بر اینکه خداوند هیچ همتایی ندارد، بلکه مشرکان بعضی از مخلوقات را همتایان او قرار می‌دهند، همتایانی دروغین و اسم‌هایی بدون مسمّی و محتوا. همان‌گونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَجَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَكَآءَ قُلۡ سَمُّوهُمۡۚ أَمۡ تُنَبِّ‍ُٔونَهُۥ بِمَا لَا يَعۡلَمُ فِي ٱلۡأَرۡضِ أَم بِظَٰهِرٖ مِّنَ ٱلۡقَوۡلِ﴾ [الرعد: 33] «و برای خداوند انبازانی قرار دادند. بگو: «آنها را نام ببرید.» آیا خداوند را از چیزی آگاه می‎کنید که در زمین است و او نمی‎داند؟ یا سخنی سطحی [و پوچ] می‌گویید؟!» ﴿إِنۡ هِيَ إِلَّآ أَسۡمَآءٞ سَمَّيۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٍۚ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ﴾ [النجم: 23] «این [بت‌ها] نام‌هایی بیش نیستند که شما و پدران‏تان نام‏گذاری کرده‌اید [و] خداوند دلیلی بر [حقّانیت] آنها نازل نفرموده است. [آنان] پیروی نمی‎کنند مگر از گمان». پس مخلوق، همتای خداوند نیست؛ چون خداوند آفریننده است و غیر از او، مخلوق و آفریده. پروردگار روزی دهنده است و غیر او روزی داده می‎شوند. خداوند بی‎نیاز است و شما نیازمند. او از هر جهت کامل است و بندگان از هر نظر ناقص. خداوند نفع دهنده و ضرر دهنده است و مخلوق نمی‎تواند سود یا زیانی برساند و هیچ چیزی در اختیار او نیست. پس، باطل بودن سخن کسی که معبود و همتایانی برای خدا قرار می‌دهد، معلوم شد؛ و فرق نمی‌کند که آن معبود و همتا، چه چیز و چه‌کسی باشد؛ خواه فرشته یا پیامبری باشد و یا فردی صالح و شایسته یا بتی، و یا هر چیز دیگری. و به یقین دانسته شد که خداوند، سزاوار محبت کامل و کرنش کامل است. بنابراین خداوند مؤمنان را ستایش نموده و می‌فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا لِّلَّهِ﴾ یعنی محبت مؤمنان برای خدا، بیشتر از دوست داشتن کسانی است که با خداوند همتایانی قرار می‎دهند و آنان را دوست می‌دارند؛ چون مؤمنان، دوستی‎ خود را خالص برای خداوند قرار داده‎اند، اما آنها در دوستی خود، شریک گرفته‎اند. مؤمنان کسی را دوست دارند که به حقیقت شایستۀ محبت است، کسی که محبت او عین صلاح بنده و سعادت و رستگاری اوست. اما مشرکان کسی را به دوستی گرفته‎اند که سزاوار هیچ محبتی نیست و محبت آن، عین بدبختی و فساد و از هم پاشیدن امور می‎باشد. بنابراین خداوند مشرکان را تهدید نموده و می‌فرماید: ﴿وَلَوۡ يَرَى ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ﴾ واگر کسانی که با قرار دادن همتا برای خدا و فرود آوردن سر تسلیم در برابر غیر او به خود ستم کرده، و از طریق بازداشتن مردم از راه خدا و تلاش برای زیان رساندن به مردم، به آنان ستم کرده‎اند، ﴿إِذۡ يَرَوۡنَ ٱلۡعَذَابَ﴾ در روز قیامت، عذاب را با چشم‏های‏شان مشاهده کنند، ﴿أَنَّ ٱلۡقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعٗا وَأَنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعَذَابِ﴾ به یقین خواهند دانست که تمام قدرت و توانایی‏ها از آن خداست و همتایانی که آنها برای خدا گرفته‎اند هیچ قدرتی ندارند. پس درآن روز، ناتوانی و عجز چیزهایی که با خدا شریک ‎گرفته‌اند برای آنها روشن می‎شود، نه آن‌گونه که در دنیا بر آنان مشتبه شده بود و گمان می‌بردند که اینها اختیاری دارند؛ و آنان را به خدا نزدیک می‎کنند. اما گمان‏شان نادرست از آب در آمد و باعث ناکامی آنها شد و تلاش آنان باطل گردید و کیفر شدید بر آنان واجب گردید. و همتایانی که برای خدا شریک قرار دادند، نه تنها چیزی را از آنها دور نکرده و به اندازۀ ذره‎ای به آنها سودی نرساندند، بلکه آنها را متضرر ساختند. و پیروی شدگان از پیروی کنندگان بیزاری ‎جویند و پیوند‌ِ میان آنها قطع گردد؛ چون پیوند و ارتباط آنها به خاطر غیر خدا و برخلاف دستورات او و پیوندی باطل بود. بنابراین اعمال‏شان که امید آن را داشتند نفع و نتیجه‌ای برای آنان در بر داشته باشد، نابود ‌گشته و احوال‏شان از هم پاشیده شده و در می‌یابند که دروغگو بوده‎اند. و کارهایی که انجام می‌دادند، مایۀ حسرت و پشیمانی آنان شده و برای همیشه در جهنم خواهند ماند و هرگز از آن بیرون نمی‎آیند. آیا زیانی بزرگ‌تر از این وجود دارد؟! این بدان سبب است که آنها از باطل پیروی کردند و به چیزی امید بستند که امیدی در آن نیست و به جایی چنگ زدند که مستمسک خوبی نبود، پس اعمال آنها باطل گردید. و چون اعمال‏شان باطل گردید، انگشت حسرت به دهان گرفتند و بسیار متضرر شدند. به خلاف کسانی که به خداوند، پادشاه حق و آشکار، دل بستند و اعمال خود را خالصانه برای او انجام دادند و به نفع و سود او امید بستند، پس به‌راستی چنین کسانی حق را در جای خود قرار دادند. بنابراین اعمال آنان حق و صحیح و استوار است و نتیجۀ اعمال خود را کسب نموده و پاداش خویش را نزد پروردگارشان بدون هیچ کم و کاستی دریافت می‌دارند. خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ أَضَلَّ أَعۡمَٰلَهُمۡ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَءَامَنُواْ بِمَا نُزِّلَ عَلَىٰ مُحَمَّدٖ وَهُوَ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّهِمۡ كَفَّرَ عَنۡهُمۡ سَيِّ‍َٔاتِهِمۡ وَأَصۡلَحَ بَالَهُمۡ ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱتَّبَعُواْ ٱلۡبَٰطِلَ وَأَنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّبَعُواْ ٱلۡحَقَّ مِن رَّبِّهِمۡۚ كَذَٰلِكَ يَضۡرِبُ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ أَمۡثَٰلَهُمۡ﴾ [محمد: 1-2] «آن کسانی که کفر ورزیدند و [مردم ‌را] از راه خدا باز داشتند، [خدا] اعمال آنها را نابود خواهد کرد. و آنان که ایمان آوردند و کردار شایسته انجام دادند و به آنچه بر محمد فرو فرستاده شده، ایمان آوردند- [که] آن حق و از جانب پروردگارشان می‎باشد- خداوند گناهان‏شان را محو می‎سازد و حال‏شان را اصلاح می‎نماید. این بدان جهت است کسانی که کفر ورزیدند، از باطل پیروی کردند و کسانی که ایمان آوردند از همان حق -که از جانب پروردگارشان است- پیروی کردند. این‌چنین خداوند برای مردم مثال‌های‏شان را بیان می‎دارد». ودر این هنگام پیروان آرزو می‎کنند به دنیا بازگردانده شوند، تا به خدا شرک نورزند و خالصانه خدا را بپرستند و از پیروی شدگان بیزاری بجویند. اما این بسیار بعید است، چرا که فرصت از دست رفته است، و اکنون مهلت و فرصتی وجود ندارد. اما با این وجود، آنها دروغ می‎گویند، و اگر به دنیا باز گردانده شوند، دوباره به آنچه از آن نهی شده‎اند روی می‎آورند: ﴿كَلَّآ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَا﴾ نه، چنین نیست، بلکه این سخنی است که آنها ‎گویندۀ آن هستند و آرزویی است که از روی خشم و نفرت از پیروی شدگان -که از آنان و گناه‏شان بیزاری جسته‎اند- آروز می‎کنند. و شیطان که در رأس پیروی شدگان است وقتی کار به پایان می‎رسد، می‎گوید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَعَدَكُمۡ وَعۡدَ ٱلۡحَقِّ وَوَعَدتُّكُمۡ فَأَخۡلَفۡتُكُمۡۖ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيۡكُم مِّن سُلۡطَٰنٍ إِلَّآ أَن دَعَوۡتُكُمۡ فَٱسۡتَجَبۡتُمۡ لِيۖ فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوٓاْ أَنفُسَكُم﴾ [ابراهیم: 22] «همانا خداوند به شما وعدۀ راستین و حق داد؛ و من هم به شما وعده دادم، اما خلاف وعده کردم؛ و من قدرتی بر شما نداشتم، جز اینکه شما را فرا خواندم و شما اجابت کردید. پس من را سرزنش نکنید بلکه خودتان را سرزنش کنید».
Arabic explanations of the Qur’an:
اِذْ تَبَرَّاَ الَّذِیْنَ اتُّبِعُوْا مِنَ الَّذِیْنَ اتَّبَعُوْا وَرَاَوُا الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْاَسْبَابُ ۟
و پیروی شدگان از پیروی کنندگان بیزاری ‎جویند و پیوند‌ِ میان آنها قطع گردد؛ چون پیوند و ارتباط آنها به خاطر غیر خدا و برخلاف دستورات او و پیوندی باطل بود. بنابراین اعمال‏شان که امید آن را داشتند نفع و نتیجه‌ای برای آنان در بر داشته باشد، نابود ‌گشته و احوال‏شان از هم پاشیده شده و در می‌یابند که دروغگو بوده‎اند. و کارهایی که انجام می‌دادند، مایۀ حسرت و پشیمانی آنان شده و برای همیشه در جهنم خواهند ماند و هرگز از آن بیرون نمی‎آیند. آیا زیانی بزرگ‌تر از این وجود دارد؟! این بدان سبب است که آنها از باطل پیروی کردند و به چیزی امید بستند که امیدی در آن نیست و به جایی چنگ زدند که مستمسک خوبی نبود، پس اعمال آنها باطل گردید. و چون اعمال‏شان باطل گردید، انگشت حسرت به دهان گرفتند و بسیار متضرر شدند. به خلاف کسانی که به خداوند، پادشاه حق و آشکار، دل بستند و اعمال خود را خالصانه برای او انجام دادند و به نفع و سود او امید بستند، پس به‌راستی چنین کسانی حق را در جای خود قرار دادند. بنابراین اعمال آنان حق و صحیح و استوار است و نتیجۀ اعمال خود را کسب نموده و پاداش خویش را نزد پروردگارشان بدون هیچ کم و کاستی دریافت می‌دارند. خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ أَضَلَّ أَعۡمَٰلَهُمۡ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَءَامَنُواْ بِمَا نُزِّلَ عَلَىٰ مُحَمَّدٖ وَهُوَ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّهِمۡ كَفَّرَ عَنۡهُمۡ سَيِّ‍َٔاتِهِمۡ وَأَصۡلَحَ بَالَهُمۡ ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱتَّبَعُواْ ٱلۡبَٰطِلَ وَأَنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّبَعُواْ ٱلۡحَقَّ مِن رَّبِّهِمۡۚ كَذَٰلِكَ يَضۡرِبُ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ أَمۡثَٰلَهُمۡ﴾ [محمد: 1-2] «آن کسانی که کفر ورزیدند و [مردم ‌را] از راه خدا باز داشتند، [خدا] اعمال آنها را نابود خواهد کرد. و آنان که ایمان آوردند و کردار شایسته انجام دادند و به آنچه بر محمد فرو فرستاده شده، ایمان آوردند- [که] آن حق و از جانب پروردگارشان می‎باشد- خداوند گناهان‏شان را محو می‎سازد و حال‏شان را اصلاح می‎نماید. این بدان جهت است کسانی که کفر ورزیدند، از باطل پیروی کردند و کسانی که ایمان آوردند از همان حق -که از جانب پروردگارشان است- پیروی کردند. این‌چنین خداوند برای مردم مثال‌های‏شان را بیان می‎دارد».
Arabic explanations of the Qur’an:
وَقَالَ الَّذِیْنَ اتَّبَعُوْا لَوْ اَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّاَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّءُوْا مِنَّا ؕ— كَذٰلِكَ یُرِیْهِمُ اللّٰهُ اَعْمَالَهُمْ حَسَرٰتٍ عَلَیْهِمْ ؕ— وَمَا هُمْ بِخٰرِجِیْنَ مِنَ النَّارِ ۟۠
ودر این هنگام پیروان آرزو می‎کنند به دنیا بازگردانده شوند، تا به خدا شرک نورزند و خالصانه خدا را بپرستند و از پیروی شدگان بیزاری بجویند. اما این بسیار بعید است، چرا که فرصت از دست رفته است، و اکنون مهلت و فرصتی وجود ندارد. اما با این وجود، آنها دروغ می‎گویند، و اگر به دنیا باز گردانده شوند، دوباره به آنچه از آن نهی شده‎اند روی می‎آورند: ﴿كَلَّآ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَا﴾ نه، چنین نیست، بلکه این سخنی است که آنها ‎گویندۀ آن هستند و آرزویی است که از روی خشم و نفرت از پیروی شدگان -که از آنان و گناه‏شان بیزاری جسته‎اند- آروز می‎کنند. و شیطان که در رأس پیروی شدگان است وقتی کار به پایان می‎رسد، می‎گوید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَعَدَكُمۡ وَعۡدَ ٱلۡحَقِّ وَوَعَدتُّكُمۡ فَأَخۡلَفۡتُكُمۡۖ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيۡكُم مِّن سُلۡطَٰنٍ إِلَّآ أَن دَعَوۡتُكُمۡ فَٱسۡتَجَبۡتُمۡ لِيۖ فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوٓاْ أَنفُسَكُم﴾ [ابراهیم: 22] «همانا خداوند به شما وعدۀ راستین و حق داد؛ و من هم به شما وعده دادم، اما خلاف وعده کردم؛ و من قدرتی بر شما نداشتم، جز اینکه شما را فرا خواندم و شما اجابت کردید. پس من را سرزنش نکنید بلکه خودتان را سرزنش کنید».
Arabic explanations of the Qur’an:
یٰۤاَیُّهَا النَّاسُ كُلُوْا مِمَّا فِی الْاَرْضِ حَلٰلًا طَیِّبًا ؗ— وَّلَا تَتَّبِعُوْا خُطُوٰتِ الشَّیْطٰنِ ؕ— اِنَّهٗ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِیْنٌ ۟
این خطاب متوجه همۀ مردم اعم از مومن و کافر است. پس خداوند برآنها منت گذاشته که آنها را فرمان داده، تا از تمام آن چه در زمین است؛ از دانه‎ها و میوه‎ها و حیوانات بخورند، به شرطی که ﴿حَلَٰلٗا﴾ استفاده از آن برای‏تان حلال باشد و آن چیز به زور گرفته نشود و مال دزدی نباشد و به‌وسیلۀ معامله‌ای حرام یا به صورت نامشروع به دست نیامده باشد. ﴿طَيِّبٗا﴾ یعنی پاکیزه باشد و ناپاک و آلوده نباشد، مانند مردار، خون، گوشت خوک و چیزهای نجس و ناپاک. این آیه بیانگر آن است که اصل در هرچیزی مباح بودن آن است؛ و اینکه خوردن و بهره بردن از آن جایز است. نیز از این آیه استنباط می‌شود که حرام بر دو نوع است: یا ذاتاً حرام است؛ که عبارت از چیز خبیث، آلوده و ناپاک است؛ یا به سبب چیزی که برآن عارض گردیده، حرام گشته است؛ و آن چیزی است که به خاطر تعلق گرفتن حق خدا یا حق بندگان به آن، حرام شده است. این آیه بیانگر آن است که خوردن به اندازه‎ای که جسم انسان را تقویت کند، واجب است و ترک کنندۀ آن، گناهکار محسوب می‌شود؛ چراکه فرمان خدا را سرپیچی کرده است. خداوند آنها را دستور داد، تا از آنچه آنان را بدان مأمور کرده و صلاح و نیکی آنها را در بردارد، پیروی کنند؛ و از پیروی کردن از گام‌های شیطان، پرهیز نمایند: ﴿خُطُوَٰتِ ٱلشَّيۡطَٰنِ﴾ یعنی راه‌هایی که شیطان به در پیش گرفتن آن امر می‎کند؛ که شامل تمامی انواع گناهان، از جمله کفر و فسق و ستم می‎شود. این آیه شامل تحریم «سوائب»[«سوائب» جمع «سائبه» است و به شتری گفته می‌شود که به منظور شفا یافتن بیماری و یا پایان یافتن جنگ رها می‌شود] و «حام»[«حام» بر شتری اطلاق می‌شود که بر پشتش سوار نمی‌شوند و بر آن بار نمی‌نهند؛ و آن شتری است که ده نسل از وی متولد می‌شود] و مانند آن می‌شود؛ همچنین خوردن چیزهای حرام را نیز در بر می-گیرد. ﴿إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوّٞ مُّبِينٌ﴾ همانا او دشمن آشکار شماست؛ یعنی دشمنی‎اش آشکار است و از فرمان دادن شما، هدفی جز فریب دادن‏تان و اینکه اهل جهنم باشید، ندارد.
Arabic explanations of the Qur’an:
اِنَّمَا یَاْمُرُكُمْ بِالسُّوْٓءِ وَالْفَحْشَآءِ وَاَنْ تَقُوْلُوْا عَلَی اللّٰهِ مَا لَا تَعْلَمُوْنَ ۟
پروردگار جل جلاله فقط به این بسنده نکرد که ما را از پیروی نمودن از گام‌های شیطان نهی کند، بلکه ما را از دشمنی او مطلع نمود، تا از وی بپرهیزیم. سپس به این نیز اکتفا نکرد و ما را به صورت مشروح از آنچه شیطان به آن فرمان می‎دهد، مطلع نمود و بیان داشت که آنچه شیطان بدان فرمان می‎دهد، زشت‎ترین و بزرگ‌ترین فسادرا در پی دارد. به همین جهت فرمود: ﴿إِنَّمَا يَأۡمُرُكُم بِٱلسُّوٓءِ﴾ همانا شیطان شما را به بدی فرمان می‎دهد و انجام دهندۀ آن را دچار شر و بدی می‎کند. و همۀ گناهان در این داخل‎اند. ﴿وَٱلۡفَحۡشَآءِ﴾ از باب عطف خاص بر عام است؛ زیرا «فحشاء» یعنی گناهانی که زشتی آنها به نهایت رسیده است، مانند زنا و نوشیدن شراب و قتل و تهمت و بخل و سایر موارد، که هر کس عقل داشته باشد، آنها را زشت می‎داند. ﴿وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ﴾ و اینکه آنچه را نمی‌دانید به خدا نسبت دهید. نسبت دادن امورات شرعی و تقدیری به خداوند بدون علم و آگاهی، در این مورد داخل است. پس هرکس خداوند را به غیر از آنچه او خود را به آن متصف نموده است، توصیف کند؛ و یا به غیر از آنچه پیامبرش او را بدان متصف نموده است، متصف نماید؛ و یا چیزی را از خداوند نفی کند که آن را برای خود ثابت کرده است؛ و یا چیزی را برای خداوند ثابت نماید که آن را از خویشتن نفی کرده است؛ به راستی که بدون علم به خداوند چیزهایی نسبت داده و در مورد او بدون شناخت و آگاهی سخن گفته است. و هرکس ادّعا کند که خداوند همتایی دارد؛ و تصور کند که با پرستش بت‎ها به خدا نزدیک می‎شود؛ بی‎گمان بدون علم در مورد خداوند سخن گفته است. و هرکس بگوید خداوند فلان چیز را حلال نموده و فلان چیز را حرام کرده است؛ یا به فلان چیز دستور داده و از فلان چیز نهی کرده است؛ و بدون آگاهی این چیزها را بگوید؛ همانا او بدون علم بر خداوند سخن بسته است. و هرکس بگوید خداوند این نوع از مخلوقات را به خاطر فلان علت آفریده است و برای اثبات سخن خود دلیلی نداشته باشد، به راستی که بدون علم چیزهایی را به خداوند نسبت داده است. و بزرگ‌ترین دروغی که، به خداوند نسبت داده می‌شود این است که کلام خدا و پیامبر طبق مفاهیمی تفسیر شود که گروهی از گمراهان آن مفاهیم را مصطلح کرده‎اند، سپس گفته شود: منظور خدا از کلامش همین بوده است. پس نسبت دادن سخن به خداوند بدون علم، از بزرگ‌ترین و جامع‌ترین امور حرام و منحرف‌ترین راه شیطان است. این است راه‌های شیطان که او و لشکریانش مردم را به سوی آن فرا می‎خوانند. آری! آنان برای گمراه کردن خلق، هر مکر و فریبی که در توان دارند، مبذول می‎دارند. اما خداوند متعال به عدل، نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان می‎دهد و از زشتی و منکر و تجاوز نهی می‎کند. پس انسان باید فکر کند و بنگرد که با کدام‌یک از این دو دعوتگر همراه است؟ آیا از دعوت خداوند پیروی می‎کند که خیر و سعادت دنیا و آخرت او را می‎خواهد؟ خداوندی که رستگاری کامل، در اطاعت اوست و موفقیت آن است که آدمی در خدمت او باشد. و همۀ سودها در معامله کردن با خداوندی است که نعمت‎های ظاهری و باطنی را به انسان ارزانی داشته است؛ خداوندی که جز به خیر و خوبی فرمان نمی‎دهد و جز از شر و بدی نهی نمی‎کند. یا اینکه از شیطان، که دشمن انسان است و او را به بدی فرا می‎خواند و برای هلاک کردن او در دنیا و آخرت تلاش می‎کند، پیروی می‎نماید؟! شیطانی که شر مطلق در اطاعت از اوست و زیان کامل در ولایت و دوستی او. شیطانی که جز به بدی فرمان نمی‎دهد و جز از خوبی نهی نمی‎کند.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذَا قِیْلَ لَهُمُ اتَّبِعُوْا مَاۤ اَنْزَلَ اللّٰهُ قَالُوْا بَلْ نَتَّبِعُ مَاۤ اَلْفَیْنَا عَلَیْهِ اٰبَآءَنَا ؕ— اَوَلَوْ كَانَ اٰبَآؤُهُمْ لَا یَعْقِلُوْنَ شَیْـًٔا وَّلَا یَهْتَدُوْنَ ۟
سپس خداوند متعال از حالت مشرکان خبر داده است؛ همان‌هایی که هر وقت به پیروی کردن از آنچه خداوند بر پیامبرش نازل کرده است امر شوند، روی بر تافته و می‌گویند: ﴿بَلۡ نَتَّبِعُ مَآ أَلۡفَيۡنَا عَلَيۡهِ ءَابَآءَنَآ﴾ پس آنان به تقلید از پدران‏شان اکتفا کرده و نسبت به ایمان آوردن به پیامبران تمایلی از خود نشان نمی‌دهند. در صورتی که پدران‏شان جاهل‎ترین و گمراه‌ترین مردم بوده‎اند. و این، مستمسکی است ضعیف برای رد کردن حق و رویگردانی از حقیقت و اظهار بی‎علاقگی نسبت به آن، و دلیلی بر عدم انصاف آنهاست. پس اگر آنها راه هدایت‌را در پیش می‌گرفتند و نیت پاکی داشتند، می‌بایست از حق پیروی ‎کنند. و هرکس که حق را هدف خویش قرار دهد و آن را با باطل مقایسه کند، قطعاً حقیقت برای او روشن می‎شود و اگر انصاف داشته باشد از آن پیروی می‎نماید.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَمَثَلُ الَّذِیْنَ كَفَرُوْا كَمَثَلِ الَّذِیْ یَنْعِقُ بِمَا لَا یَسْمَعُ اِلَّا دُعَآءً وَّنِدَآءً ؕ— صُمٌّۢ بُكْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَعْقِلُوْنَ ۟
سپس خداوند متعال می‏فرماید: ((وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ)). پس از آنکه خداوند متعال، عدم پیروی آنها از پیامبران و پیام‌های‏شان را بیان کرد؛ و اینکه آنها تقلید از پدران‏شان را بر تبعیت از کتاب‌های نازل شده بر پیامبران ترجیح ‌دادند، معلوم و آشکار گشت که آنها به حق روی نمی‎آورند و آن را اجابت نمی‌کنند؛ و هرگز از کینه و مخالفت خود دست بر نمی‎دارند. سپس خبر داد که آنها به هنگام فراخوانی دعوتگر راه ایمان، مانند حیوان‎هایی هستند که چوپان‏شان آنها را صدا می‎زند و آنان نمی‎دانند که چوپان‏شان چه می‎گوید. پس حیوانات فقط صدایی را می‎شنوند، اما آن صدا را طوری که به آنها فایده برساند، نمی‎فهمند. بنابراین آنان کر هستند؛ و حق را به منظور فهمیدن و پذیرفتن نمی‎شنوند؛ و کور هستند؛ و به دیدۀ عبرت به آن نگاه نمی‎کنند؛ و لال‌اند؛ و چیزی را که به سود آنها باشد، بر زبان نمی‎آورند. و سبب این همه عناد و لجاجت آن است که آنها عقلی درست ندارند، بلکه بی‎خردترینِ بی‎خردان و نادان‎ترینِ نادان‎ها هستند. پس اگر کسی به سوی نیکی و هدایت فراخوانده شده و از فساد دور گردانده شود و از فرورفتن وی در عذاب ممانعت به عمل آید و به چیزهایی دستور داده شود که صلاح و رستگاری و موفقیت و دستیابی به نعمت‎ها را در پی داشته باشد، اما او از فرمان خیرخواه سرپیچی کند و از دستور پروردگارش روی برتابد از باطل پیروی کند و حق را دور بیندازد، شکی نیست که چنین فردی بهره‎ای از عقل ندارد. و چنین فردی گرچه دارای مکر و فریب و خدعه باشد، اما در حقیقت بی‎خردترینِ بی‎خردان است.
Arabic explanations of the Qur’an:
یٰۤاَیُّهَا الَّذِیْنَ اٰمَنُوْا كُلُوْا مِنْ طَیِّبٰتِ مَا رَزَقْنٰكُمْ وَاشْكُرُوْا لِلّٰهِ اِنْ كُنْتُمْ اِیَّاهُ تَعْبُدُوْنَ ۟
بعد از آنکه خداوند به صورت عمومی فرمانی را صادر کرد، در این آیه به طور خاص مؤمنان را فرمان می‎دهد؛ زیرا در حقیقت مؤمنان از اوامر و نواهی خدا بهره‎مند می‎شوند. چون آنها ایمان دارند، پس خداوند متعال به آنان دستور داده است که از روزی‎ حلال بخورند و خدا را بر این نعمت‌ها سپاس گویند؛ و شکر خدا بر این نعمت‌ها؛ یعنی اینکه از این نعمت‌ها در راستای اطاعت از خدا استفاده شود؛ و آدمی باید از این نعمت‌ها بهره گرفته و انرژی کسب کند، تا بتواند کارهایی را انجام دهد که مایۀ رسیدن به خداوند متعال هستند. پس خداوند مؤمنان را به چیزی دستور داد که پیامبران را به آن دستور داده است و فرمود: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرُّسُلُ كُلُواْ مِنَ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَٱعۡمَلُواْ صَٰلِحًا﴾ [المؤمنون: 51] «ای پیامبران! از چیزهای پاک بخورید، و کردار شایسته انجام دهید». شکر در این آیه؛ به معنی عمل صالح است. و نفرمود از چیزهای حلال بخورید، چون خداوند روزی‎های پاکیزه و خالصِ دیگر را نیز برای مؤمن مباح نموده است، روزی‌هایی که با ناپاکی‌ها و حرام آلوده نشده‌اند؛ و نیز ایمانش او را از خوردن آنچه که مال او نیست باز می‎دارد. ﴿إِن كُنتُمۡ إِيَّاهُ تَعۡبُدُونَ﴾ شکر او را به‌جا آورید اگر او را می‌پرستید. این بیانگر آن است که هر کس شکر و سپاس خدا را به جا نیاورد، خداوند را به یگانگی نپرستیده است؛ و کسی که شکر خدا را به جا آورد، او را پرستش نموده و به آنچه دستور داده عمل کرده است. نیز بیانگر آن است که خوردن روزی پاک، موجب عمل صالح و سبب پذیرفته شدن آن می‎گردد. و پس از بیان نعمت‎ها، به شکر کردن فرمان داده شده است، چون شکر، نعمت‎های موجود را حفظ می‎نماید و نعمت‎هایی را که در دست نیست، پدید می‎آورد؛ همان‌گونه که کفر و ناسپاسی، نعمت‎هایی را که در دست نیست، دورتر می‎کند و نعمت‎های موجود را از بین می‎برد.
Arabic explanations of the Qur’an:
اِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْكُمُ الْمَیْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِیْرِ وَمَاۤ اُهِلَّ بِهٖ لِغَیْرِ اللّٰهِ ۚ— فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَّلَا عَادٍ فَلَاۤ اِثْمَ عَلَیْهِ ؕ— اِنَّ اللّٰهَ غَفُوْرٌ رَّحِیْمٌ ۟
بعد از آنکه خداوند متعال مباح بودن پاکی‎ها را بیان داشت، حرام بودن چیزهای ناپاک را هم بیان کرد و فرمود: ﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡمَيۡتَةَ﴾ و بر شما مردار را حرام کرده است؛ و مردار عبارت از حیوان حلال گوشتی است که [باید بصورت شرعی ذبح می‌شد، تا حلال شود، اما] بدون ذبح شرعی مرده باشد؛ زیرا مرده ناپاک و مضر است، چون ذاتاً آلوده است. و چون اغلب مردارها به سبب بیماری می‎میرند، پس خوردن آن، بیماری را افزون می‌کند. و شارع از این قاعدۀ کلی، مردارِ ملخ و ماهی دریا را استثنا کرده و آن را حلال و پاک معرفی نموده است. ﴿وَٱلدَّمَ﴾ یعنی خون جاری. همان‌طور که در آیه‌ای دیگر به خون جاری مقید شده است.﴿وَمَآ أُهِلَّ بِهِۦ لِغَيۡرِ ٱللَّهِ﴾ «و آنچه را که (هنگام سربريدن) نام غير خدا بر آن برده شده باشد» مانند حیوانی که برای بت‎ها و سنگ‎ها و قبور و امثال آن سربریده می‎شود. آنچه که ذکر شد، شامل تمامی انواع محرمات نیست، بلکه بیان چند نوع ناپاکی است که از مفهوم ﴿طَيِّبَٰتِ﴾ مستفاد می‌گردد. پس عموم چیزهای حرام از آیۀ گذشته که ﴿حَلَٰلٗا طَيِّبٗا﴾ بود، استنباط می‌شود و علت اینکه خداوند متعال چیزهای ناپاک و امثال آن را بر ما حرام کرده، این است که نسبت به ما مهربان است، تا اینکه از هرچیز زیان‎آوری دور باشیم. با وجود این، ﴿فَمَنِ ٱضۡطُرَّ﴾ اگر کسی به سبب گرسنگی، یا نداشتن خوراک حلال، یا به سبب اجبار و اکراه، مجبور به خوردن حرام شد، ﴿غَيۡرَ بَاغٖ﴾ مشروط بر آنکه اگر به حلال دسترسی داشت، یا اینکه اصلا گرسنه نبود، طالب و جویندۀ حرام نباشد. ﴿وَلَا عَادٖ﴾ و در خوردن آنچه برای او به صورت اضطراری حلال قرار داده شده است، تجاوز نکند. ﴿فَلَآ إِثۡمَ عَلَيۡهِ﴾ هیچ گناهی بر او نیست؛ و چون گناه مرتفع شد، مسئله به حالت قبلی باز می‎گردد و انسان در این حالت، به خوردن مأمور است و نباید خود را به هلاکت بیندازد و خودکشی کند. پس در این هنگام خوردن بر او واجب است؛ و اگر در اثر نخوردنِ مواردی که به عنوان حرام از آنها یاد شد، بمیرد، گناهکار محسوب می‎شود و در واقع خودکشی کرده است. و این تساهل و تسامح در رابطه با خوردن محرمات مذکور، ناشی از مهربانی و رحمت خداوند نسبت به بندگانش می‎باشد. سپس خداوند متعال آیه را با دو اسم بزرگوار از اسماء زیبای خود، که با این حال و مقام بسیار تناسب دارند، پایان داد و فرمود: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٌ﴾ همانا خداوند بخشنده و مهربان است. و از آنجا که حلال بودن محرمات، مشروط به این دو شرط بود و احتمالاً انسان در رابطه با محقق شدن این شرایط، دقت عمل به خرج ندهد، به همین جهت خداوند متعال خبر داد که او بخشنده است، و چنانچه در این زمینه اشتباهی از بنده سرزند، آن را می‎آمرزد، به ویژه که ضرورت و نیاز بر بنده غالب آمده، و سختی شرایط، حواس او را پرت کرده باشد. این آیه معرّف آن قاعدۀ معروف است که می‌فرماید: «ضرورت‎ها، محرمات را مباح می‎گردانند». و هر کار ممنوعی که انسان مجبور به انجام آن شده باشد، خداوند مهربان آن را جایز قرار داده است. پس خداوند را در هر حال و در همه جا سپاسگزاریم.
Arabic explanations of the Qur’an:
اِنَّ الَّذِیْنَ یَكْتُمُوْنَ مَاۤ اَنْزَلَ اللّٰهُ مِنَ الْكِتٰبِ وَیَشْتَرُوْنَ بِهٖ ثَمَنًا قَلِیْلًا ۙ— اُولٰٓىِٕكَ مَا یَاْكُلُوْنَ فِیْ بُطُوْنِهِمْ اِلَّا النَّارَ وَلَا یُكَلِّمُهُمُ اللّٰهُ یَوْمَ الْقِیٰمَةِ وَلَا یُزَكِّیْهِمْ ۖۚ— وَلَهُمْ عَذَابٌ اَلِیْمٌ ۟
این تهدید سختی است برای کسی که آنچه را خداوند بر پیامبرانش فرو فرستاده است، پنهان می‌کند، از قبیل علمی که خداوند از صاحبان آن پیمان گرفت تا آن را برای مردم بیان نمایند و پنهان نکنند. پس کسانی که آن را با بهره و کالایی از دنیا عوض کنند و دستور خداوند را دور اندازند، ﴿مَا يَأۡكُلُونَ فِي بُطُونِهِمۡ إِلَّا ٱلنَّارَ﴾ جز آتش در شکم خود فرو نمی‌برند، چون قیمتی که آنان به دست آورده‌اند با زشت‎ترین معامله و بزرگ‌ترین حرام به دست آورده‎اند. پس سزای آنها از نوع کردارشان است. ﴿وَلَا يُكَلِّمُهُمُ ٱللَّهُ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ﴾ و خداوند روز قیامت با آنها سخن نمی‎گوید، بلکه از آنها خشمناک گشته و از آنان روی برمی‌گرداند این از عذاب جهنم برای آنان سخت‌تر است. ﴿وَلَا يُزَكِّيهِمۡ﴾ و آنها را از اخلاق زشت پاکیزه نمی‎گرداند؛ و آنها کرداری نخواهند داشت که قابل ستایش و خشنودی خداوند باشد و بر آن پاداش داده شوند. و خداوند آنها را تزکیه نمی‌کند، چون آنان اسباب عدم تزکیه را اختیار کردند؛ و بزرگ‌ترین سبب تزکیه، عمل به کتاب خدا و پیروی کردن از آن و فرا خواندن مردم به سوی آن است. اما آنان کتاب خدا را دور انداختند، و از آن روی برتافتند، و گمراهی را بر هدایت و عذاب را بر آمرزش برگزیدند. بنابراین چیزی جز آتش آنان را نشاید. پس چگونه بر آن صبر می‎کنند و چگونه آن را تحمل می‎نمایند؟.
Arabic explanations of the Qur’an:
اُولٰٓىِٕكَ الَّذِیْنَ اشْتَرَوُا الضَّلٰلَةَ بِالْهُدٰی وَالْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ ۚ— فَمَاۤ اَصْبَرَهُمْ عَلَی النَّارِ ۟
اما آنان کتاب خدا را دور انداختند، و از آن روی برتافتند، و گمراهی را بر هدایت و عذاب را بر آمرزش برگزیدند. بنابراین چیزی جز آتش آنان را نشاید. پس چگونه بر آن صبر می‎کنند و چگونه آن را تحمل می‎نمایند؟.
Arabic explanations of the Qur’an:
ذٰلِكَ بِاَنَّ اللّٰهَ نَزَّلَ الْكِتٰبَ بِالْحَقِّ ؕ— وَاِنَّ الَّذِیْنَ اخْتَلَفُوْا فِی الْكِتٰبِ لَفِیْ شِقَاقٍ بَعِیْدٍ ۟۠
﴿ذَٰلِكَ﴾ آنچه ذکر شد، یعنی مجازات عادلانۀ خدا و منع کردن اسباب هدایت از کسی که هدایت را انکار کرده و ضلالت را پذیرفته است، ﴿بِأَنَّ ٱللَّهَ نَزَّلَ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ﴾ «بدان سبب است که خداوند کتاب را به حق نازل کرده است»؛ و از جمله‌ی حق این است که نیکوکار را در برابر نیکی‌هایش پاداش داده و گناهکار را بخاطر انجام گناه مجازات می‌کند. همچنین این قول خداوند متعال: ﴿نَزَّلَ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ﴾ بیانگر آن است که خداوند، کتاب را برای هدایت آفریدگانش و روشن شدن حق از باطل و هدایت از گمراهی، نازل فرموده است. پس هر کس آن را از مقصود و مرام حقیقی‌اش به سویی دیگر برگرداند، سزاوار آن است که به شدیدترین عقوبت و سزا مجازات گردد. ﴿وَإِنَّ ٱلَّذِينَ ٱخۡتَلَفُواْ فِي ٱلۡكِتَٰبِ﴾ و همانا کسانی که در کتاب خدا اختلاف کردند و به بخشی از آن ایمان آورده و به بخشی از آن کفر ورزیدند؛ و یا کسانی که کتاب را تحریف کردند و آن را طبق خواست خویش برگرداندند. ﴿لَفِي شِقَاقِۢ بَعِيدٖ﴾ اینان در مخالفت و دشمنی دور و دراز قرار دارند؛ چون آنها با کتابی که حق را به همراه آورده بود و اتفاق و اتحاد آنان را در پی داشت، مخالفت کردند. پس دچار دو دستگی شدیدی شدند و اختلاف و تفرقه سختی در میان آنان به وجود آمد. اما کسانی از اهل کتاب به آن ایمان آوردند و در هر چیزی به حکم آن عمل کردند و با یکدیگر متحد و متفق شده و با محبت و مهربانی با یکدیگر معاشرت نمودند. این آیات، متضمن تهدید کسانی است که آنچه را خداوند نازل فرموده است، پنهان می‎دارند و کالای دنیا را بر آن ترجیح می‎دهند. خداوند آنان را مورد تهدید قرار داده است که نه آنان را پاکیزه می‌گرداند و نه آنان را می‌آمرزد. و سبب این امر را بیان کرده و فرموده است: آنها گمراهی را بر هدایت ترجیح دادند، در نتیجه عذاب خدا را به بهای مغفرت او خریدند. سپس، از شدت بردباری آنها بر آتش جهنم، ابراز تعجب نموده و با این کار، بیشتر، آنان را متألم می‌گرداند، چون آنها کارهایی را انجام می‎دهند که آنان را به آتش جهنم می‎رساند. و نیز فرمود: کتاب [ما] مشتمل بر حق است و اتفاق و اتحاد مؤمنان را در پی دارد؛ و هرکس با آن مخالفت ورزد، از حق دور شده و با آن در ستیز است.
Arabic explanations of the Qur’an:
لَیْسَ الْبِرَّ اَنْ تُوَلُّوْا وُجُوْهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلٰكِنَّ الْبِرَّ مَنْ اٰمَنَ بِاللّٰهِ وَالْیَوْمِ الْاٰخِرِ وَالْمَلٰٓىِٕكَةِ وَالْكِتٰبِ وَالنَّبِیّٖنَ ۚ— وَاٰتَی الْمَالَ عَلٰی حُبِّهٖ ذَوِی الْقُرْبٰی وَالْیَتٰمٰی وَالْمَسٰكِیْنَ وَابْنَ السَّبِیْلِ ۙ— وَالسَّآىِٕلِیْنَ وَفِی الرِّقَابِ ۚ— وَاَقَامَ الصَّلٰوةَ وَاٰتَی الزَّكٰوةَ ۚ— وَالْمُوْفُوْنَ بِعَهْدِهِمْ اِذَا عٰهَدُوْا ۚ— وَالصّٰبِرِیْنَ فِی الْبَاْسَآءِ وَالضَّرَّآءِ وَحِیْنَ الْبَاْسِ ؕ— اُولٰٓىِٕكَ الَّذِیْنَ صَدَقُوْا ؕ— وَاُولٰٓىِٕكَ هُمُ الْمُتَّقُوْنَ ۟
خداوند متعال می‎فرماید: ﴿لَّيۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ قِبَلَ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ﴾ یعنی نیکی آن نیست که روی به سوی مشرق و مغرب کنید. پس بحث و مجادلۀ زیاد در این مورد جز خستگی و اختلاف و دو دستگی در بر ندارد. این مانند سخن پیامبر صلی الله علیه وسلم است که می‌فرماید: (لَيْسَ الشَّدِيدُ بِالصّرعَةِ، إنَّمَا الشَّدِيدُ الَّذِي يَملِكُ نَفسَهُ عِندَ الغَضَبِ) «قوی آن کس نیست که هنگام کشتی گرفتن طرف را خاک کند، بلکه قوی کسی است که هنگام خشم، خود را کنترل ‎نماید». ﴿وَلَٰكِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ﴾ بلکه نیکوکار کسی است که به خدا ایمان داشته باشد؛ و اینکه او معبودی به حق و یگانه است، معبود به حقی که به هر صفت کمالی متصف است و از هر نقص و کمبودی مبرا است. ﴿وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ﴾ و به روز آخرت ایمان بیاورد؛ و آن عبارت است از ایمان آوردن به تمام چیزهایی که پس از مرگ اتفاق می‌افتد؛ رویدادهایی که خداوند متعال در کتابش و پیامبر صلی الله علیه وسلم از آنها خبر داده‌اند. ﴿وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ﴾ و به فرشتگان ایمان داشته باشد، موجودات فرمانبری که خداوند در کتابش و پیامبر صلی الله علیه وسلم در احادیث خود، برای ما توصیف نموده‌اند. ﴿وَٱلۡكِتَٰبِ﴾ و کتاب‌هایی که خداوند بر پیامبرانش نازل کرده است، که بزرگ‌ترین آن قرآن است. پس به اخبار و احکامی که قرآن در بر دارد، ایمان داشته باشد. ﴿وَٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ﴾ و به پیامبران به طور عموم؛ و به ویژه به آخرین و بهترین آنها که محمد صلی الله علیه وسلم است، ایمان داشته باشد. ﴿وَءَاتَى ٱلۡمَالَ﴾ و این شامل هر چیزی است که انسان می‎اندوزد، کم باشد یا زیاد؛ یعنی مال را ببخشد، ﴿عَلَىٰ حُبِّهِۦ﴾ با اینکه آن را دوست می‌دارد. این بیانگر آن است که مردم مال را دوست دارند و بخشش آن دشوار است. پس هرکس مالش را به منظور نزدیکی جستن به خدا ببخشاید نشانۀ ایمان اوست. یکی از مصادیق ﴿وَءَاتَى ٱلۡمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ﴾ آن است که صدقه بدهد در حالی که آزمند است، امید ثروتمند شدن را دارد و از فقر و تنگدستی می‎ترسد. و اگر صدقه از مالِ قلیل باشد، بهتر است، چون او در این حالت نگاه داشتن مال را دوست دارد؛ زیرا همواره فقر و تنگدستی خیال او را آزار می‎دهد. و همچنین بخشیدن مال گرانبها و ارزشمند و مالی که آن را دوست دارد، بسیار مهم است. همان‌طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ﴾ هرگز به نیکی نخواهید رسید مگر اینکه از آنچه دوست دارید، انفاق کنید. پس نیکی حقیقی، از آنِ کسانی ‎است که مالِ دوست داشتنی ‎را می‎بخشند. سپس خداوند از کسانی نام برد که باید صدقه را به آنان داد، همان‌هایی که از همۀ مردم به نیکوکاری و احسان شایسته‎ترند، از قبیل ﴿ذَوِي ٱلۡقُرۡبَىٰ﴾ خویشاوندان، آنهایی که به خاطر مشکلات و گرفتاری‌های‏شان دردمند و ناراحت می‎شوی و به خاطر شادی آنها شادمان می‎گردی و به هنگام بروز حوادث به یاری شما می‌آیند و حتی در این مواقع بخشی از هزینه‌های مالی شما را تقبل می‌کنند. پس بهترین نیکی، کمک کردن به خویشاوندان است بر حسب نزدیکی و نیازشان. ﴿وَٱلۡيَتَٰمَىٰ﴾ و یتیمان، آنهایی که کسی را ندارند تا برای‏شان کار کند و پول در بیاورد و سرمایه‎ای ندارند که به وسیلۀ آن از دیگران بی‎نیاز شوند. و این بیانگر رحمت خداوند نسبت به بندگانش می‎باشد و اینکه او نسبت به آنها، از پدر به فرزندش، مهربان‎تر است. خداوند بندگان را توصیه نموده و بر آنها فرض گردانیده با کسانی که پدران‏شان را از دست داده‎اند، نیکی کنند، تا همواره سایۀ پدران خود را بر سر خویش احساس کنند؛ زیرا انسان هر عملی را انجام ‎دهد، پاداش آن را می‎یابد و پاداش از جنس عمل است، پس هرکس با یتیمی مهربانی کند، یتیم او مورد مهربانی قرار خواهد گرفت. ﴿وَٱلۡمَسَٰكِينَ﴾ و بینوایان. آنان کسانی هستند که فقر و نیازمندی، آنها را زمین‌گیر و خانه‌نشین کرده است. بنابراین آنها بر ثروتمندان حق دارند به اندازه‎ای که بینوایی آنها را بر طرف کند یا آن را تقلیل نماید، به آنها کمک نمایند. ﴿وَٱبۡنَ ٱلسَّبِيلِ﴾ و مسافری که دور از شهر و دیار خود در راه مانده است. خداوند بندگانش را تشویق نموده است تا به چنین کسی کمک کنند، به گونه‌ای که بتواند به خانه و کاشانۀ خود برسد. چون او در این حالت نیازمند است. پس کسی که خداوند به او در وطنش، نعمت ارزانی نموده است، بر اوست که با برادر مسافرش مهربانی کند و به اندازۀ توانش، او را کمک نماید، برای او توشه تهیه کند، یا وسیلۀ سفر به او بدهد، یا ستم‎هایی که بر او می‎رود، از وی دور کند. ﴿وَٱلسَّآئِلِينَ﴾ و کسانی که نیازی برای آنها پیش آمده و مجبور به سؤال و گدایی شده‌اند. مانند کسی که باید دیه بپردازد، یا از طرف حکام جریمه شده است. و یا مانند کسی که به منظور تعمیر و بازسازی اماکن عمومی از قبیل: مساجد و مدارس و پل و امثال آن از مردم کمک می‌طلبد. پس، چنین فردی بر ثروتمندان حق دارد، گرچه ثروتمند نیز باشد. ﴿وَفِي ٱلرِّقَابِ﴾ و در راستای آزاد شدن بردگان. این بخش از آیه، شامل آزاد کردن برده، یاری دادن او و دادن مال به «مُکاتب» و فدیه دادن برای آزادی اسیرانی که در دست کفار و یا ستمگران هستند، می‌شود. ﴿وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّكَوٰةَ﴾ قبل از این نیز چندین بار خداوند متعال نماز و زکات را در کنار یکدیگر ذکر نموده است؛ چون هر دو از بهترین عبادت‎ها و کامل‌ترین آن هستند. نماز و روزه، عبادات قلبی، بدنی و مالی هستند؛ و ایمان و یقین، با این دو وزن می‎شوند. ﴿وَٱلۡمُوفُونَ بِعَهۡدِهِمۡ إِذَا عَٰهَدُواْ﴾ عهد؛ یعنی پایبندی به آنچه خداوند، یا بنده برخود لازم گردانده است. پس تمامی حقوق خداوند را شامل می‌شود، چون خداوند بندگانش را به اجرای آن ملزم گردانده و بندگان نیز این پیمان را پذیرفته‎اند. و ادای حقوق بندگان را نیز شامل می‌شود؛ چرا که خداوند آن را بر آنها واجب کرده است؛ و نیز حقوقی را شامل می‌شود که بنده به گردن گرفته است، مانند کفارۀ قسم‌ها و نذرها و امثال آن. ﴿وَٱلصَّٰبِرِينَ فِي ٱلۡبَأۡسَآءِ﴾ و صبرکنندگان در حالت فقر، چون فقیر از چند جهت نیاز به صبر و شکیبایی دارد؛ زیرا بر اثر فقر همواره دچار دردهای قلبی و جسمی می‎شود، اما ثروتمند این ناراحتی‌ها را ندارد؛ زیرا هنگامی‌که می‌بیند ثروتمندان در ناز و تنعم زندگی می‌کنند و چنین معیشتی برای او مقدور نیست، این موضوع او را ناراحت می‌کند. و اگر گرسنه شود، یا فرزندانش گرسنه شوند، ناراحت و دردمند می‎گردد. و اگر بر اثر فقر، غذایی برخلاف میل و خواسته‎اش بخورد، ناراحت و دردمند می‎شود. و اگر به دارایی‏ و فقر کنونی خود و آینده‏ای که برای خود ترسیم می‏کرد، بنگرد، دردمند و ناراحت می‏شود. و اگر ‎پوشاک مناسبی نداشته باشد، دردمند می‎شود، و اگر دچار سرمایی گردد که توان دفع آن را نداشته باشد، دردمند می‎گردد. پس در همۀ این حالات، باید صبر کند و به پاداش و ثواب الهی چشم بدوزد. ﴿وَٱلضَّرَّآءِ﴾ و بیماری‌های مختلف، از قبیل: تب و زخم، نفخ و درد عضو، حتی درد دندان و انگشت و امثال آن. باید براین بیماری‎ها صبر نمود، چون جسم ضعیف می‎گردد و متألم می‌شود. و این بسیار بر انسان دشوار است، به خصوص وقتی‌که بیماری به درازا بکشد، پس فرد مبتلا شده، به صبر توصیه می‎شود تا از پاداش خداوند بهره‌مند گردد. ﴿وَحِينَ ٱلۡبَأۡسِ﴾ و هنگام جنگ و کارزار با دشمنانی که به جنگ و مبارزۀ با آنان دستور داده شده است، چون جهاد، بی‎نهایت بر انسان دشوار است و آدمی از کشته یا زخمی شدن، یا به اسارت در آمدن متنفر است. پس در این مورد به صبر نیاز دارد تا خداوند به او پاداش دهد؛ زیرا پیروزی و کمکی که خداوند به صبرکنندگان وعده داده است از صبر به دست می‎آید. ﴿أُوْلَٰٓئِكَ﴾ آنهایی که به چنین عقاید نیکو و کردارهایی که نشانۀ ایمان است و اخلاقی که مایۀ زیبایی انسان و بیانگر حقیقت انسانیت است، متصف هستند، ﴿ٱلَّذِينَ صَدَقُواْ﴾ کسانی‎اند که در ایمان‏شان صادق هستند، چون اعمال‏شان ایمان آنها را تصدیق می‎نماید ﴿وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُتَّقُونَ﴾ و اینها پرهیزگاران هستند، چون آنها آنچه را از آن منع شده بودند، ترک نموده و آنچه را به انجام آن مأمور شده بودند، انجام دادند. این اوامر و نواهی مشتمل بر تمام خصلت‎ها و عادات خوب می‌باشند، زیرا وفای به عهد همۀ دین را در برمی‌گیرد. و عباداتی که در این آیه به آنها اشاره شده است، بزرگ‌ترین عبادت هستند. و هرکس این عبادت‌ها را انجام دهد، دیگر عبادت‌ها را بهتر انجام خواهد داد. پس اینها نیکان و راستگویان و پرهیزگاران‌اند. و شما می‎دانید که خداوند چه پاداش‎هایی را در دنیا وآخرت براین سه کار مترتب نموده است؛ پاداش‎هایی که در اینجا نمی‎توان آنها را به تفصیل بیان کرد.
Arabic explanations of the Qur’an:
یٰۤاَیُّهَا الَّذِیْنَ اٰمَنُوْا كُتِبَ عَلَیْكُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلٰی ؕ— اَلْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْاُ بِالْاُ ؕ— فَمَنْ عُفِیَ لَهٗ مِنْ اَخِیْهِ شَیْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوْفِ وَاَدَآءٌ اِلَیْهِ بِاِحْسَانٍ ؕ— ذٰلِكَ تَخْفِیْفٌ مِّنْ رَّبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ ؕ— فَمَنِ اعْتَدٰی بَعْدَ ذٰلِكَ فَلَهٗ عَذَابٌ اَلِیْمٌ ۟ۚ
خداوند بر بندگان مومن خویش، منت می‎نهد که ﴿ٱلۡقِصَاصُ فِي ٱلۡقَتۡلَى﴾ برابری در قصاص را بر آنها فرض گردانیده است و اینکه قاتل به همان صورتی کشته شود که مقتول کشته شده است. این عمل در واقع، اقامۀ عدل و انصاف بین بندگان است. و مخاطب قرار دادن عموم مؤمنان، دلیل بر این است که بر همۀ آنها، حتی بر وارثان قاتل و بر خود قاتل واجب است تا به ولی مقتول کمک کنند، به نحوی که اگر خواست قصاص نماید، باید قاتل را در دسترس او قرار دهند و برای آنها جایز نیست که از اجرای این حد جلوگیری کنند و ولیّ را از قصاص گرفتن باز دارند، آن‌گونه که رسم جاهلیت و کسانی که مانند آنها بودند، بر آن جاری بود. سپس خداوند متعال به تفصیل این مطلب پرداخته و می‏فرماید: ﴿ٱلۡحُرُّ بِٱلۡحُرِّ﴾ آزاد در برابر آزاد. «منطوق» آیه، بیانگر آن است که باید مرد در برابر مرد کشته شود. ﴿وَٱلۡأُنثَىٰ بِٱلۡأُنثَىٰ﴾ و زن در برابر زن؛ و نیز قصاص زن در برابر مرد و مرد در برابر زن از مفهوم آیه برداشت می‌شود. پس منطوق آیه، مقدم است بر مهفوم آن. و در سنت هم آمده است که مرد به خاطر کشتن زن کشته می‎شود. اما پدر و مادر ـ هر اندازه مرتبۀ آنان بالا رود ـ [مانند: پدربزرگ و پدرِ پدربزرگ، و مادربزرگ و مادرِ مادربزرگ و...] از این حکم خارج هستند، پس آنها به سبب کشتن فرزندشان قصاص نمی‎شوند، چون د‌ر حدیث چنین آمد‌ه است. وفرمودۀ خد‌اوند ﴿ٱلۡقِصَاصِ﴾ بیانگر آن است که عادلانه نیست پد‌ر به سبب کشتن فرزندش کشته شود، چون د‌ر قلب پد‌ر، چنان مهربانی و شفقتی وجود د‌ارد که او را از کشتن فرزندش منع می‎کند. مگر اینکه د‌ر عقلش اختلال به وجود آمد‌ه باشد، یا اینکه فرزندش او را به شدت اذیت کند. همچنین در سنت وارد شده است که مسلمان به خاطر کشتن کافر کشته نمی‌شود، پس این نیز از عموم آیه خارج می‌باشد. ضمن اینکه آیه، فقط خطاب به مؤمنان است. و نیز عادلانه نیست که دوست خد‌ا، به سبب کشتن دشمن خد‌ا، کشته شود.﴿وَٱلۡعَبۡدُ بِٱلۡعَبۡدِ﴾ و برد‌ه د‌ر برابر برد‌ه کشته می‎شود چه مرد باشد چه زن؛ قیمت‏شان برابر باشد یا متفاوت. و مفهوم آیه بیانگر آن است که آزاد د‌ر برابر برد‌ه کشته نمی‎شود، چون آزاد با برد‌ه برابر نیست. برخی از علما با استناد به مفهوم ﴿وَٱلۡأُنثَىٰ بِٱلۡأُنثَىٰ﴾ گفته‌اند: کشتن مرد د‌ر برابر زن جایز نیست. و قبلاً گفتیم که در سنت وارد شده است که مرد به سبب کشتن زن کشته می‌شود. این آیه بیانگر آن است که اصل، واجب بود‌ن قصاص قاتل است؛ و دیه، بدل قتل‌است. بنابراین فرمود: ﴿فَمَنۡ عُفِيَ لَهُۥ مِنۡ أَخِيهِ شَيۡءٞ﴾ چنانچه ولی مقتول از کشتن قاتل گذشت نمود و به دیه روی آورد، یا اینکه بعضی از اولیای مقتول از کشتن قاتل صرف نظر کردند، قصاص ساقط می‎گردد و دیه واجب می‎شود. و در قصاص کردن، یا دیه گرفتن، اختیار و انتخاب با ولیّ مقتول است. پس وقتی ولی مقتول، از قاتل گذشت نمود، بر او واجب می‌گردد که قضیه را ﴿بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾ به خوبی دنبال نماید بدون اینکه بر قاتل سخت بگیرد؛ و نباید او را به چیزی وادار نماید که در توانش نیست، بلکه باید به خوبی از او دیه بگیرد و او را در تنگنا قرار ندهد. و بر قاتل لازم است﴿وَأَدَآءٌ إِلَيۡهِ بِإِحۡسَٰنٖ﴾ که بدون تأخیر، بدون کم و کاست و با ادب و متانت کامل دیه را بپردازد. پس آیا جزای کار نیکی که ولیّ مقتول با او کرده و وی را بخشوده است، جز پرداخت دیه به نحو احسن چیز دیگری است؟ و در مورد ادای همۀ حقوقی که بر ذمۀ آدمی تعلق می‌گیرد، به نیک رفتاری دستور داده شده است؛ به صاحبِ حق دستور داده شده است که به خوبی حقش را پیگیری نماید و به کسی که حق بر گردن اوست، دستور داده شده است به نیکی آن را ادا نماید. و خداوند متعال در این بخش از آیه: ﴿فَمَنۡ عُفِيَ لَهُۥ مِنۡ أَخِيهِ﴾ مسلمانان را به صرف نظر کردن از کشتنِ قاتل و گرفتن دیه تشویق کرده است. و بهتر آن است که قاتل را بدون گرفتن دیه، آزاد کرد. و سخن خداوند که می‌فرماید: ﴿أَخِيهِ﴾ بیانگر آن است که قاتل، کافر نیست، چون منظور از برادر در اینجا، برادر ایمانی است، پس او با ارتکاب قتل از دایرۀ ایمان بیرون نمی‎رود؛ و به طریق اولی کسی که مرتکب گناهانی می‌شود که از کفر پایین‎ترند کافر نمی‎شود، بلکه به سبب ارتکاب گناه، ایمانش دچار نقص و کمبود می‎گردد. و هرگاه اولیای مقتول گذشت کردند یا بعضی از آنها گذشت نمودند، خون قاتل مصون خواهد بود. پس﴿فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ بَعۡدَ ذَٰلِكَ﴾ هرکس بعد از گذشت کردن، تجاوز کرد. ﴿فَلَهُۥ عَذَابٌ أَلِيمٞ﴾ در آخرت، برای او عذابی دردناک است. و اما حکم کشته شدن متجاوز، از آیه‎های گذشته فهم می‎شود، چون او یک نفرِ همانند خود را کشته است، پس بدین سبب کشتنِ او واجب می‌شود. و عده‌ای «عذاب دردناک» را به «قتل» تفسیر نموده و گفته‌اند: آیه بیانگر آن است که کشتن او، تعیین می‎گردد و جایز نیست او را عفو نمود. و بعضی از علما نیز چنین گفته‎اند. و صحیح قول اول است، چون جنایت او از جنایت دیگران، بزرگ‌تر و فراتر نیست.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَلَكُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیٰوةٌ یّٰۤاُولِی الْاَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُوْنَ ۟
سپس خداوند متعال حکمت والای خویش را در مشروعیت قصاص بیان کرده و می‌فرماید: ﴿وَلَكُمۡ فِي ٱلۡقِصَاصِ حَيَوٰةٞ﴾ و خون‎ شما با قصاص مصون می‎ماند و جنایتکاران از ارتکاب قتل باز می‎آیند، چون وقتی کسی بداند اگر کسی را بکشد، کشته می‎شود، به ندرت مبادرت به قتل می‌کند. و هرگاه یقین حاصل شود که قاتل کشته می‎شود، دیگران می‎ترسند و از قتل دوری می‎گزینند. پس اگر عقوبت و سزای قاتل، غیر از کشته شدن باشد، مردم آن گونه که به سبب قصاص قاتل، از شرارت باز می‎آیند، به سبب دیگر مجازات‎ها، از شرارت باز نمی‎آیند. نیز سایر مجازات‎های شرعی باعث عبرت آموزی و بازآمدن از جنایت است؛ و این بیانگر حکمت خداوند حکیم و بخشنده است. و﴿حَيَوٰةٞ﴾ را به صورت «نکره» ذکر کرد، تا مفید تعظیم و تکثیر باشد. و از آنجا که حقیقت این حکم را، جز کسانی که دارای عقل کامل و درک عمیق هستند، نمی‎دانند، فقط آنها را مورد خطاب قرار داده است. و این دلالت می‎نماید که خداوند دوست دارد بندگانش از افکار و عقل‎های‏شان بهره بگیرند و در حکمت‎های احکام الهی و مصالحی که بر کمال خداوند و کمال حکمت و عدل و رحمت گسترده‎اش دلالت می‎نمایند، بیندیشند. و از این آیه استنباط می‌شود که هر کس در راستای فهمِ حکمت و تدبیر خدا در جهان هستی، از عقل و خرد خویش بهره بگیرد، سزاوار ستایش است و از خردمندانی است که خطاب الهی متوجه آنهاست. و پروردگار، همۀ آنها را ندا داده و همین فضیلت و شرافت برای قومی که می‎اندیشند، کافی است. ﴿لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ﴾ باشد که تقوی پیشه کنید. چون هرکس که پروردگارش را بشناسد، اسرار بزرگ و حکمت‎های شگفت انگیز و نشانه‎های والایی را که در دین و شریعت الهی است، می‎شناسد و این باعث می‎شود تا تسلیم فرمان خدا شود و گناهانش را بزرگ بپندارد و آنها را ترک نماید. پس با داشتن چنین اوصافی، سزاوار است که از پرهیزگاران باشد.
Arabic explanations of the Qur’an:
كُتِبَ عَلَیْكُمْ اِذَا حَضَرَ اَحَدَكُمُ الْمَوْتُ اِنْ تَرَكَ خَیْرَا ۖۚ— ١لْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَالْاَقْرَبِیْنَ بِالْمَعْرُوْفِ ۚ— حَقًّا عَلَی الْمُتَّقِیْنَ ۟ؕ
خداوند بر شما -گروه مؤمنان- فرض گردانیده است که ﴿إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ ٱلۡمَوۡتُ﴾ هرگاه اسباب مرگ یکی از شما فرا رسید، مانند بیماری و مرضی که انسان را در آستانۀ مرگ قرار می‌دهد و یا دیگر اسباب از بین رفتن. ﴿إِن تَرَكَ خَيۡرًا﴾ اگر مالی را که از نظر عرف زیاد شمرده می‎شود، از خود برجای گذاشت، بر اوست که برای پدر و مادر و نزدیک‌ترین مردم به او، به اندازۀ توانش وصیت کند، بدون اینکه زیاده‌روی نماید و بدون اینکه به خویشاوندان دور بسنده نماید، و خویشاوندان نزدیک را ترک گوید، بلکه به ترتیب خویشاوندی و نزدیکی و نیازمندی، برای آنها وصیت نماید. و علت اینکه اسم تفضیل «أقربین»‌را به‌کار برده است، اشاره به همین مطلب است. و ﴿حَقًّا عَلَى ٱلۡمُتَّقِينَ﴾ دلالت بر واجب بودن «وصیّت» می‎نماید و خداوند آن را از علایم پرهیزگاری قرار داده است. بدان که جمهورِ مفسرین بر این باورند که این آیه به‌وسیله آیۀ «مواریث» منسوخ شده است. و بعضی از مفسران گفته‎اند که، در حق پدر و مادر و خویشاوندانی است که ارث نمی‎برند. با اینکه دلیلی بر این تخصیص وجود ندارد و بهتر است که در این مورد گفته شود: وصیتی که در این آیه در رابطه با پدر و مادر و خویشاوندان مطرح شده است، مجمل بوده و خداوند آن را به عرفِ موجود در میان جوامع، ارجاع داده است. سپس خداوند اندازه و مقدار این «وصیت پسندیده» را برای پدر و مادر و دیگر خویشاوندانی که ارث می‎برند، در آیۀ مواریث بیان کرد؛ چرا که این حکم در اینجا به‌طور مختصر بیان شده است. و اما حکم این آیه، منحصراً مربوط به پدر و مادری است که از ارث محروم‎اند، و نیز دیگر کسانی که به خاطر وجود فردی دیگر یا داشتن حالتی خاص، از ارث محروم می‎مانند. پس آدمی مأمور است تا برای اینها وصیت نماید و آنان از همۀ مردم به احسانِ او سزاوارترند. و تمام امت بر این رأی اتفاق نظر دارد، چراکه هردو قولی را که به آنها اشاره شده، درخود جمع می‎نماید، چون گویندگانِ هر یک از دو قول، بخشی از موضوع را ملاحظه نموده است. پس بدین ترتیب اتفاق به دست می‎آید و جمع بین آیات حاصل می‎شود. بنابراین جمع بهتر است از اینکه ادعای نسخ شود، در حالی که دلیلی هم برای توجیه آن وجود نداشته باشد.
Arabic explanations of the Qur’an:
فَمَنْ بَدَّلَهٗ بَعْدَ مَا سَمِعَهٗ فَاِنَّمَاۤ اِثْمُهٗ عَلَی الَّذِیْنَ یُبَدِّلُوْنَهٗ ؕ— اِنَّ اللّٰهَ سَمِیْعٌ عَلِیْمٌ ۟ؕ
گاهی وصیت‌کننده از وصیت کردن امتناع می‎ورزد، چون گمان می‎برد کسانی که پس از او هستند، چه بسا وصیت او را دگرگون ‎کنند. به همین جهت خداوند متعال فرمود: ﴿فَمَنۢ بَدَّلَهُۥ﴾ هرکس وصیتی را که برای افراد مذکور یا دیگران صورت گرفته است، دگرگون کند، ﴿بَعۡدَ مَا سَمِعَهُۥ﴾ پس از اینکه آن را فهمید و راه‌های اجرای آن را دانست، ﴿فَإِنَّمَآ إِثۡمُهُۥ عَلَى ٱلَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُۥٓ﴾ گناهش به گردن کسانی است که آن را دگرگون می‎کنند؛ و وصیت کننده از جانب خدا مستحق پاداش می‌باشد؛ و گناه بر عهدۀ تبدیل کننده و تغییر دهنده است. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ سَمِيعٌ﴾ همانا خداوند شنواست و تمام صداها و گفتار وصیت کننده و وصیت او را می‎شنود. پس شایسته است خدایی را مراقب بداند که سخن او را می‎شنود و او را می‎بیند و در وصیت خود ستم نکند. ﴿عَلِيمٞ﴾ و خداوند به نیت و قصد او داناست و کار و عمل کسی را که برای او وصیت شده است، می‎داند. پس وقتی وصیت کننده تلاش خود را کرد و خداوند از نیت او مطلّع شد، به او پاداش می‎دهد، گرچه اشتباه کرده باشد. در این آیه فردی که برای او وصیت صورت گرفته است، از تغییر دادنِ وصیت برحذر داشته شده است؛ زیرا خداوند بر او و کارش مطلع است، پس باید از خدا بترسد. این است وصیت منصفانه.
Arabic explanations of the Qur’an:
فَمَنْ خَافَ مِنْ مُّوْصٍ جَنَفًا اَوْ اِثْمًا فَاَصْلَحَ بَیْنَهُمْ فَلَاۤ اِثْمَ عَلَیْهِ ؕ— اِنَّ اللّٰهَ غَفُوْرٌ رَّحِیْمٌ ۟۠
کسی که هنگام وصیت در کنار وصیت کننده حضور دارد و می‌داند که در وصیت وی اجحاف، انحراف و گناهی رفته است، باید او را به آنچه که بهتر و منصفانه‎تر است، سفارش نماید و از ستم باز دارد. و «جنف» یعنی انحراف از روی خطا و بدون قصد. و «اثم» یعنی انحراف از روی قصد. و اگر چنین نکرد باید میان کسانی که برای‏شان وصیت شده است، به اصلاح بپردازد و آنها را به توافق و خشنودی برساند و آنها را سفارش کند که ذمۀ مردۀ خود را آزاد کنند. او با این عمل، کار بسیار خوب و بزرگی را انجام داده است و دیگر گناهی بر او نیست، بلکه گناه متوجه کسانی است که وصیت را تغییر می‎دهند. بنابراین فرمود: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ﴾ همانا خداوند همۀ لغزش‎ها را می‎آمرزد و از اشتباهات کسی که توبه کند، می‎گذرد. و خداوند کسی را که از حق خود به نفع برادرش صرف نظر ‎کند، می‎آمرزد؛ و خداوند مردۀ آنها را که در وصیت کردنش ستم نموده است، می‎بخشد، به شرطی که آنها به خاطر آزاد کردن ذمۀ مردۀ خود، از یکدیگر چشم پوشی کنند. و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است و راه‌های مهربان بودن و مهر ورزیدن را به آنان یاد داده است. پس این آیات، مسلمانان را بر «وصیت نمودن» تحریک و تشویق می‎نمایند. و نیز به ذکر کسانی می‌پردازد که وصیت برای آنهاست. و همچنین کسانی را مورد تهدید قرار می‌دهد که وصیت را تغییر می‎دهند. و در آخر، مسلمانان را به اصلاحِ وصیتی که انحراف و ستم در آن راه یافته است، تشویق می‎نمایند.
Arabic explanations of the Qur’an:
یٰۤاَیُّهَا الَّذِیْنَ اٰمَنُوْا كُتِبَ عَلَیْكُمُ الصِّیَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَی الَّذِیْنَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُوْنَ ۟ۙ
خداوند متعال از احسانی که بر بندگانش روا داشته است، خبر داده و می‌گوید: روزه را بر آنها فرض گردانده‌ام، همان‌طور که آن را بر امت‎های گذشته فرض گردانیده بودم، چون روزه از شرایع و دستوراتی است که همیشه و هر زمان به مصلحت مردم است. نیز در این آیه، خداوند امت اسلامی را تشویق نموده که در انجام اعمال صالح از دیگران گوی سبقت ببرند و به انجام کارهای خوب بشتابند. نیز بیان داشته است که روزه جزو آن دسته از اعمال و عبادت‌های سنگینی نیست که فقط به شما اختصاص داده شده باشد. سپس خداوند حکمت خویش را در مشروع نمودن روزه بیان کرده و می‌فرماید: ﴿لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ﴾ تا پرهیزگار شوید؛ زیرا روزه از بزرگ‌ترین اسباب پرهیزگاری است، چون روزه مصداق فرمان بردن از دستور خدا و پرهیز از منهیات او می‎باشد. از جمله درس‌های پرهیزگاری که انسان مسلمان از دانشگاه روزه و رمضان می‌آموزد، این است که روزه‌دار آنچه را خداوند بر او حرام نموده از قبیل: خوردن و آشامیدن و آمیزش جنسی وسایر مواردی که دلش می‎خواهد انجام دهد، ترک می‎کند و با این کار به خداوند نزدیکی می‎جوید و پاداش وی را می‌طلبد. پس این پرهیزگاری است. و از جمله درس‌های پرهیزگاری که روزه به ما یاد می‌دهد، این است که روزه‌دار در طول ماه رمضان، تمرین می‌کند که خداوند مراقب اوست، پس آنچه را که نفسش می‌طلبد - هرچند که بر انجام دادن آن قادر است - ترک می‎کند، چون می‎داند خداوند از او اطلاع دارد. همچنین روزه راه‌های ورود شیطان به نفس آدمی را تنگ کرده و می‎بندد؛ زیرا شیطان در وجود انسان مانند خون جریان می‌یابد. پس با روزه گرفتن، نفوذ شیطان ضعیف می‎شود و گناهان کاهش می‌یابند. و یکی از برکات روزه این است که روزه‎دار غالباً عبادت زیاد انجام می‌دهد و انجام عبادت از علایم پرهیزگاری است. نیز از برکات روزه این است که ثروتمند، درد گرسنگی را می‌چشد و اینکار باعث می‎شود تا با فقرا و مستمندان ابراز همدردی کرده و به آنان کمک کند. و این از خصلت‎های پرهیزگاری است.
Arabic explanations of the Qur’an:
اَیَّامًا مَّعْدُوْدٰتٍ ؕ— فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَّرِیْضًا اَوْ عَلٰی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ اَیَّامٍ اُخَرَ ؕ— وَعَلَی الَّذِیْنَ یُطِیْقُوْنَهٗ فِدْیَةٌ طَعَامُ مِسْكِیْنٍ ؕ— فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْرًا فَهُوَ خَیْرٌ لَّهٗ ؕ— وَاَنْ تَصُوْمُوْا خَیْرٌ لَّكُمْ اِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُوْنَ ۟
پس از آنکه بیان داشت که روزه را بر اهل ایمان فرض گردانیده است، خبر داد که ایام روزه معدود و محدود است؛ یعنی روزگار روزه کم است و انجام این فریضه بسیار آسان است. سپس آن را بیشتر آسان نمود و فرمود: ﴿فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَيَّامٍ أُخَرَ﴾ از آنجا که غالباً بیماری و سفر موجبات مشقت و دشواری را فراهم می‌کنند، به بیمار و مسافر اجازه داده است که روزه نگیرند. و از آنجا که به دست آوردن منفعت روزه بر هر مؤمنی لازم است، خداوند به مسافر و مریض دستور داد تا در روزهای دیگر، آنگاه که بیماری از بین رفت و سفر تمام شد، روزه بگیرند. و﴿فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَيَّامٍ أُخَرَ﴾ بیانگر آن است که مریض یا مسافر باید به تعداد روزهای ماه رمضان روزه بگیرد؛ و اینکه می‎تواند روزۀ روزهای گرم و طولانی را در روزهای سرد و کوتاه قضا کند. ﴿وَعَلَى ٱلَّذِينَ يُطِيقُونَهُۥ﴾ و بر کسانی که نمی‎توانند روزه بگیرند، ﴿فِدۡيَةٞ﴾ کفّاره‌ای است که در عوض هر روزی که روزه نمی‎گیرند، باید فدیه بدهند، ﴿طَعَامُ مِسۡكِينٖ﴾ خوراک یک فقیر. و این در آغاز فرض شدنِ روزه بود، آنگاه که هنوز بر روزه گرفتن عادت نکرده بودند و فرض شدن روزه بر آنها سخت بود، به همین‌جهت خداوند آسان‌ترین راه را پیش روی آنها قرار داد؛ به گونه‌ای که هرکس می‎توانست روزه بگیرد، مختار بود روزه بگیرد - و آن بهتر است - و یا اینکه به جای آن به مستمندان خوراک بدهد. به همین جهت فرمود: ﴿وَأَن تَصُومُواْ خَيۡرٞ لَّكُمۡ﴾ و روزه گرفتن برای‏تان بهتر است. سپس روزه را بر کسی که توانایی روزه گرفتن را دارد به طور وجوب و قطعی فرض گردانید. اما کسی که در ماه رمضان نمی‎تواند روزه بگیرد، قضای آن را در روزهای دیگر به جای می‌آورد. و گفته شده: ﴿وَعَلَى ٱلَّذِينَ يُطِيقُونَهُۥ﴾ یعنی کسانی که روزه گرفتن برای آنها دشوار و سخت است و نمی‎توانند روزه بگیرند، مانند پیر‌مرد و پیرزن، بر آنها لازم است در مقابل هر روز به یک فقیر خوراک بدهند و این رأی صحیح است.
Arabic explanations of the Qur’an:
شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیْۤ اُنْزِلَ فِیْهِ الْقُرْاٰنُ هُدًی لِّلنَّاسِ وَبَیِّنٰتٍ مِّنَ الْهُدٰی وَالْفُرْقَانِ ۚ— فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ ؕ— وَمَنْ كَانَ مَرِیْضًا اَوْ عَلٰی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ اَیَّامٍ اُخَرَ ؕ— یُرِیْدُ اللّٰهُ بِكُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیْدُ بِكُمُ الْعُسْرَ ؗ— وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللّٰهَ عَلٰی مَا هَدٰىكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُوْنَ ۟
﴿شَهۡرُرَمَضَانَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ فِيهِ ٱلۡقُرۡءَانُ﴾ روزه‌ای که بر شما فرض شده است، روزۀ ماه رمضان است، ماه بزرگی که در آن، از جانب خدا فضل فراوانی به شما رسیده است، و آن قرآن کریم است که مشتمل بر هدایت و منافع دینی و دنیوی شما است و حق را به روشن‎ترین صورت بیان می‎دارد و جدا کنندۀ حق از باطل و هدایت از گمراهی و اهل سعادت از اهل شقاوت است. پس ماهی که چنین فضیلتی دارد و احسان خدا در آن بر شما نازل می‌شود، شایسته است موسم عبادت باشد و روزه در آن فرض شود. پس از آنکه خداوند متعال فضیلت این ماه مبارک و حکمت وجوب روزۀ این ماه را بیان کرد، فرمود: ﴿فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ ٱلشَّهۡرَ فَلۡيَصُمۡهُ﴾ در این بخش از آیه، مقرر شده است فردی که توانایی دارد و تندرست و مقیم است، باید روزه بگیرد. و از آنجا که مختار بودن بین روزه گرفتن و فدیه دادن منسوخ شد، رخصت مریض و مسافر در امر روزه نگرفتن را دوباره تکرار کرد، تا این توهم حاصل نشود که رخصت آنان نیز منسوخ شده است. به همین جهت فرمود: ﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ بِكُمُ ٱلۡيُسۡرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ ٱلۡعُسۡرَ﴾ خداوند می‎خواهد راه‌هایی را که به خشنودی او منتهی می‌شوند، برای‏تان بسیار هموار و میسّر بگرداند. بنابراین اصولا تمام چیزهایی که خداوند بندگانش را به انجام آن فرمان داده است، بسیار ساده و آسان است. و چنانچه وجود شرایط و مسایل خاصی موجب دشواری آن ‎گردد، خداوند آن را به صورتی دیگر آسان می‌نماید، به‌گونه‌ای که یا آن را ساقط می‌گرداند و یا آن را با روش‌های مختلف تخفیف می‌دهد. این ویژگی به‌صورت مجمل بیان شده و امکان بازکردن آن وجود ندارد، چراکه تفاصیل آن شامل تمامی احکام شرع می‌گردد و همۀ انواع رخصت‌ها و تخفیفاتی که در شرع به آنها پرداخته شده است، در این مجمل داخل است. ﴿وَلِتُكۡمِلُواْ ٱلۡعِدَّةَ﴾ و این ـ خداوند بهتر می‎داند ـ بدان سبب است که کسی گمان نبرد با روزه گرفتنِ قسمتی از ماه رمضان، روزۀ آن از ذمۀ او ساقط گشته و مقصود حاصل شده است. خداوند این گمان را با امر به کامل کردن روزهای ماه رمضان رد نموده و گفته است: ماه رمضان را باید به‌طور کامل روزه گرفت و هنگام اتمام ماه مبارک رمضان باید به خاطر توفیق گرفتن روزه و تسهیل آن بر بندگانش از خدا سپاسگزار بود و او را به بزرگی یاد نمود. و به هنگام رؤیت هلال ماه شوال تا پایان یافتن خطبۀ نماز عید «تکبیر» گفت.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذَا سَاَلَكَ عِبَادِیْ عَنِّیْ فَاِنِّیْ قَرِیْبٌ ؕ— اُجِیْبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ اِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیْبُوْا لِیْ وَلْیُؤْمِنُوْا بِیْ لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُوْنَ ۟
این پاسخ پرسشی است که بعضی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم از ایشان پرسیدند و گفتند: ای پیامبر خدا! آیا پروردگار ما نزدیک است تا با او مناجات کرده و با او در گوشی صحبت کنیم، یا دور است و باید او را صدا بزنیم؟ پس این آیه نازل شد: ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾ چون خداوند متعال مراقب و حاضر است، و بر امور پنهان و پوشیده اطلاع دارد و خیانت چشم‌ها و آنچه را سینه‎ها در خود پنهان می‎دارند، می‎داند. پس او به کسی که وی را می‎خواند، نزدیک است و او را اجابت می‎نماید. به همین جهت فرمود: ﴿أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِ﴾ دعای دعاکننده را - هرگاه که مرا بخواند- اجابت می‌کنم. دعا و فراخوان دو نوع است؛ دعای عبادت و دعای در خواست کردن. و نزدیکیِ خداوند دو نوع است: یکی نزدیکی به‌وسیلۀ علم و شناختی که نسبت به همۀ مخلوقات دارد و دیگری نزدیکی خداوند از پرستندگان و خوانندگانش با اجابت و یاری کردن و توفیق دادن آنان. پس هر کس پروردگارش را با قلبی آگاه و حاضر و دعایی مشروع بخواند و مانعی برای پذیرفته شدن دعایش وجود نداشته باشد، مانند خوردن روزی حرام و امثال آن، خداوند وعده داده است که دعایش را اجابت ‎کند، به‌ویژه وقتی که اسباب اجابت دعا را فراهم نماید، از قبیل: استجابت خدا و اطاعت از دستورهای او و باز آمدن از آنچه که ما را از گفتن آن و انجام دادن آن نهی کرده است. و ایمان به خداوند نیز یکی از اسباب استجابت دعا می‌باشد. به همین جهت فرمود: ﴿فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لِي وَلۡيُؤۡمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمۡ يَرۡشُدُونَ﴾ پس فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند و رشد را به دست آورند. رشد؛ یعنی راه یافتن به ایمان و اعمال صالح و دور شدن از فساد و اعمالی که منافی ایمان و عمل صالح است. ایمان به خدا و پذیرفتن و استجابت فرمان او، سبب حصول علم است، همان‌طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن تَتَّقُواْ ٱللَّهَ يَجۡعَل لَّكُمۡ فُرۡقَانٗا﴾ [الأنفال: 29] «ای کسانی که ایمان آورده‎اید! اگر از خدا بترسید و پرهیزگار باشید، برای شما [نیروی] تشخیص [حق از باطل] قرار می‎دهد».
Arabic explanations of the Qur’an:
اُحِلَّ لَكُمْ لَیْلَةَ الصِّیَامِ الرَّفَثُ اِلٰی نِسَآىِٕكُمْ ؕ— هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَاَنْتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ ؕ— عَلِمَ اللّٰهُ اَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُوْنَ اَنْفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَیْكُمْ وَعَفَا عَنْكُمْ ۚ— فَالْـٰٔنَ بَاشِرُوْهُنَّ وَابْتَغُوْا مَا كَتَبَ اللّٰهُ لَكُمْ ۪— وَكُلُوْا وَاشْرَبُوْا حَتّٰی یَتَبَیَّنَ لَكُمُ الْخَیْطُ الْاَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْاَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ۪— ثُمَّ اَتِمُّوا الصِّیَامَ اِلَی الَّیْلِ ۚ— وَلَا تُبَاشِرُوْهُنَّ وَاَنْتُمْ عٰكِفُوْنَ فِی الْمَسٰجِدِ ؕ— تِلْكَ حُدُوْدُ اللّٰهِ فَلَا تَقْرَبُوْهَا ؕ— كَذٰلِكَ یُبَیِّنُ اللّٰهُ اٰیٰتِهٖ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُوْنَ ۟
در آغازِ فرض شدن روزه بر مسلمانان، خوردن و نوشیدن و آمیزش جنسی در شب حرام بود، بنابراین بعضی دچار مشقت گردیدند، آنگاه خداوند این سختی را برای آنها آسان نمود و در تمام شب‎های رمضان، خوردن و نوشیدن و آمیزش‌را جایز قرار داد، خواه خوابیده باشند یا نخوابیده باشند؛ چون آنها با ترک کردن بعضی از آنچه بدان دستور داده شده بودند، به خود خیانت می‎کردند. ﴿فَتَابَ عَلَيۡكُمۡ﴾ خداوند توبۀ شما را پذیرفت. به‌گونه‌ای که در این امر برای‏تان وسعت و فراخی قرار داد، که اگر در این امر در تنگنا قرار داده می‌شدید، مرتکب گناه می‎شدید.﴿وَعَفَا عَنكُمۡ﴾ و خیانت‎های گذشتۀ شما را بخشید. ﴿فَٱلۡـَٰٔنَ﴾ بعد از این رخصت و گشایش از جانب خداوند، اکنون ﴿بَٰشِرُوهُنَّ﴾ با زنان‏تان آمیزش کنید، آنها را ببوسید و هرطور که خواستید با آنان معاشرت کنید، که برای‏تان جایز است. ﴿وَٱبۡتَغُواْ مَا كَتَبَ ٱللَّهُ لَكُمۡ﴾ و قصد و نیت شما از مباشرت با همسران‏تان، نزدیکی جستن به خدا باشد و بزرگ‌ترین هدف از آمیزش، به وجود آمدن ذریه و نسل و پاکدامنی شوهر و همسر و حاصل شدن مقاصد نکاح است. و خداوند شب قدر را در ماه رمضان قرار داده و شایسته نیست با مشغول شدن به لذت محسوس، آن را فراموش کرده و از دست بدهید؛ زیرا لذت را می‎توان به دست آورد، اما شب قدر چنانچه از دست برود به آسانی نمی‎توان آن را به دست آورد. ﴿وَكُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ ٱلۡخَيۡطُ ٱلۡأَبۡيَضُ مِنَ ٱلۡخَيۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ مِنَ ٱلۡفَجۡرِ﴾ این، پایان زمان خوردن و نوشیدن و آمیزش است و بیانگر آن است که اگر کسی چیزی را خورد و از طلوع فجر شک داشت، اشکالی ندارد. و نیز این آیه بیانگر آن است که سحری خوردن مستحب است، چون به آن امر شده است و نیز به تاخیر انداختن آن مستحب است؛زیرا خداوند در این زمینه رخصت داده و امور را برای بندگانش آسان کرده است. و همچنین از این آیه استنباط می‌شود اگر چنانچه کسی پس از طلوع فجر غسل جنابت انجام دهد اشکالی ندارد و روزۀ او صحیح است، چون اگر آمیزش تا طلوع فجر جایز باشد، لازمه‎اش آن است که جنابت تا بعد از طلوع فجر باقی می‌ماند و معلوم است که لازمه‌ی حق نیز حق است. ﴿ثُمَّ﴾ سپس، وقتی که فجر طلوع کرد ﴿أَتِمُّواْ ٱلصِّيَامَ﴾ روزه، یعنی اجتناب از چیزهایی را که روزه را باطل می‌کند ﴿إِلَى ٱلَّيۡلِ﴾ تا شب که خورشید غروب می‌کند، کامل کنید. و از آنجا که جایز بودن آمیزش با همسر در شب‎های رمضان برای همه جایز نیست - چون برای معتکف این کار جایز نمی‌باشد- معتکف را استثنا کرد و فرمود: ﴿وَلَا تُبَٰشِرُوهُنَّ وَأَنتُمۡ عَٰكِفُونَ فِي ٱلۡمَسَٰجِدِ﴾ و در حالی که در مساجد معتکف هسـتید، با زنانـتان آمیزش نکنید. این آیه بر مشروعیت اعتکاف دلالت می‎کند. اعتکاف؛ یعنی ماندن در مسجد به قصد عبادت خداوند متعال و گوشه‎گیری و بریدن از هر چیز، و روی آوردن به پروردگار. اعتکاف، جز در مسجد درست نیست. و از معرفه آوردن ﴿ٱلۡمَسَٰجِدِ﴾ چنین برمی‎آید که منظور از مساجد همان مساجد معروفی است که در آن نمـازهای پنجـگانه اقامه می‎شود. و این بیـانگر آن است که آمیـزش، اعتکاف را فاسد می‎کند. ﴿تِلۡكَ﴾ چیزهایی که ذکر شد، اعم از حرام بودن خوردن و نوشیدن و آمیزش و دیگر چـیزهایی که روزه را باطل می‌کند، و حرام بودن روزه نـگرفتن برای کسی که معذور نیست، و حـرام بودن آمـیزش جنسی برای فردی که به اعتکاف نشسته است و دیگر چیزهای حرام، ﴿حُدُودُ ٱللَّهِ﴾ مرزها و حدود خداوند و خطوط قرمزی است که برای بندگانش قرار داده است و آنها را از نزدیک شدن به آن نهی کرده و فرموده است: ﴿فَلَا تَقۡرَبُوهَا﴾ به آن نزدیک نشوید. این کلمه بلیغ‎تر از «فلا تفعلوها» می‎باشد؛ زیرا نهی از نزدیک شـدن، هم شـامل نهـی از ذات فـعل حرام و هم شامل نهی از اتخاذ اسباب و وسـائلی است که انـسان را به آن کار می‎رساند. و انسان مسلـمان امر شده است که از ارتکاب امور حـرام و اتـخاذ هر وسیله و سببی که وی را به سوی حرام بکشاند، به شدت بپرهیزد. اما خداوند در مورد دستورات و اوامر فرموده است: ﴿تِلۡكَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَعۡتَدُوهَا﴾ پس، از گذشتن از آن مرزها نهـی کرده است. ﴿كَذَٰلِكَ﴾ خداوند این‌چنین برای بنـدگانش احکام را به صـورت کامل بیان می‎دارد و آن را به روشن‎ترین صورت، تبیین می‌نماید. ﴿يُبَيِّنُ ٱللَّهُ ءَايَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ يَتَّقُونَ﴾ پس، چون حق برای‏شان روشن گردد، از آن پیـروی می‌کنند و چون باطل برایشان روشن شود، از آن پرهـیز می‌نمایند؛ زیرا انسان گاهی بر اثر نادانی کار حرامی را انجام می‎دهد و چنانـچه حرام بودن آن را بداند ‎آن‌را انجام نمـی‎دهد، پس خداوند آیاتش را برای مردم بیان کرد و عذر و دلیلی بـرای آنـها باقـی نگذاشـت و ایـن به تقـوی و پرهیزگاری می‌انجامد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَلَا تَاْكُلُوْۤا اَمْوَالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوْا بِهَاۤ اِلَی الْحُكَّامِ لِتَاْكُلُوْا فَرِیْقًا مِّنْ اَمْوَالِ النَّاسِ بِالْاِثْمِ وَاَنْتُمْ تَعْلَمُوْنَ ۟۠
اموال‏تان را نگیرید؛ یعنی: اموال دیگران را نگیرید. خداوند متعال اموال دیگران را به آنها نسبت داد؛ زیرا مسلمان باید آنچه را برای خود دوست دارد برای برادرش نیز دوست بدارد؛ و همچنان که مال خود را پاس می‌دارد، باید مال برادرش را نیز پاس بدارد؛ زیرا اگر او مال کسی را بخورد، دیگران نیز جرأت خوردن مال او را پیدا می‎کنند و چنانچه قدرت داشته باشند، آن را می‎خورند. و از آنجا که خوردنِ مال به دو صورت است؛ یک صورت، خوردنِ به حق و دیگری، خوردنِ به ناحق؛ و خوردن آن به ناحق و باطل حرام است، خداوند خوردن مال را به «ناحق» مقید نمود. و این آیه شامل خوردن مال به صورت غصب، دزدی، خیانتِ در امانت و امثال آن و معاوضۀ حرام از قبیل معاملۀ ربا و قمار می‌باشد، و خوردن اموال و به‌دست آوردن آن از این طرق، باطل و ناحق می‌باشد، چون از راه مباحی به‌دست نیامده است. و گرفتن مال با فریب دادنِ طرف در خرید و فروش و اجاره و امثال آن نیز شامل خوردن مال به ناحق است. همچنین به کار گرفتن کارگران و خوردن مزدشان و گرفتن مزد کارگرانی که به کاری گماشته شده‎اند اما آن را به نحو احسن انجام نداده‎اند، از زمرۀ خوردن مال به ناحق است. و گرفتن مُزد و اجرت بر انجام دادنِ عبادت‎هایی که جایز نیست بر انجام دادنِ آنها مزد و اجرتی دریافت نمود نیز شامل خوردن مال به باطل است؛ و چنین عباداتی صحیح و مقبول واقع نخواهند شد، مگر اینکه هدف از انجام آن کسب رضای خدا باشد. و گرفتن زکات و صدقات و اوقاف و وصیت از سوی کسی که مستحق نیست، یا مستحق است ولی بیش از حق خود بر می‌دارد، در خوردن مال به ناحق داخل است. پس همۀ این موارد و امثال آنها در دایرۀ «خوردن مال به ناحق» جای می‌گیرند. بنابراین خوردن آن به هیچ صورتی حلال نیست، حتی اگر در آن اختلاف شود و مسئله به حاکم شرع ارجاع داده شده و حاکم شرع به نفع کسی که در صدد خوردن چنین مالی است، حکم صادر کند؛ زیرا حکم حاکم حرامی را حلال نمی‎کند، چون حاکم طبق آنچه می‎شنود، حکم می‎نماید، ولی حق به قوت خود باقی است. پس کسی که می‎خواهد مال مردم را به ناحق بخورد، نباید حکم حاکم را سپر خود قرار دهد، و با آن اطمینان حاصل کند. پس هرکس که دلیل باطلی به حاکم تقدیم کند و حاکم بر اساس آن دلیل به نفع او حکم نمود، خوردن آن مال برای او حلال نیست؛ و اگر آن مال را بخورد مال کسی دیگر را به ناحق و گناه خورده است، در حالی که می‌داند و این کار عقوبت او را بیشتر و سزای او را سخت‎تر می‎نماید. بنابراین وکیل اگر بداند که موکّل او در ادعای خود بر باطل است، برای او جایز نیست که از خائن دفاع کند، همان طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلَا تَكُن لِّلۡخَآئِنِينَ خَصِيمٗا﴾ [النساء: 105] «و دفاع کنندۀ از خیانت کنندگان مباش».
Arabic explanations of the Qur’an:
یَسْـَٔلُوْنَكَ عَنِ الْاَهِلَّةِ ؕ— قُلْ هِیَ مَوَاقِیْتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ ؕ— وَلَیْسَ الْبِرُّ بِاَنْ تَاْتُوا الْبُیُوْتَ مِنْ ظُهُوْرِهَا وَلٰكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقٰی ۚ— وَاْتُوا الْبُیُوْتَ مِنْ اَبْوَابِهَا ۪— وَاتَّقُوا اللّٰهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُوْنَ ۟
خداوند متعال می‌فرماید: ﴿يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡأَهِلَّةِ﴾ در مورد هلال‎ها از تو می‎پرسند که فایده و حکمت آنها چیست؟ یا اینکه در مورد خود هلال‌ها از تو می‎پرسند. ﴿قُلۡ هِيَ مَوَٰقِيتُ لِلنَّاسِ﴾ خداوند به لطف و رحمت خویش هلال را در اول ماه باریک گردانده، سپس تا به نیمۀ ماه می‌رسد، به تدریج اندازۀ آن بزرگ می‎شود. تا قرص آن کامل می‎گردد، سپس به تدریج باریک می‌شود تا مردم بدین طریق اوقات عبادت‎های‏شان، از قبیل: روزه، زکات، کفاره‎ها و اوقات حج را بدانند. و از آنجا که فریضۀ حج در ماه‌های معلومی صورت می‌پذیرد و وقت زیادی‌را می‌برد، فرمود: ﴿وَٱلۡحَجِّ﴾. همچنین از طریق هلال ماه‌ها زمان پرداخت وام‎ها و اجاره‎ها و مدت عدۀ طلاق و حمل و دیگر چیزهایی که مردم به آن نیاز دارند، دانسته می‎شود. پس خداوند هلال‌ها را وسیلۀ محاسبات قرار داده است؛ و هرکس اعم از کوچک و بزرگ و عالم و جاهل آن را می‎داند. و اگر محاسبات از طریق سال خورشیدی صورت گیرد، جز تعداد کمی از مردم آن‌را نمی‎دانند. ﴿وَلَيۡسَ ٱلۡبِرُّ بِأَن تَأۡتُواْ ٱلۡبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا﴾ انصار و دیگر عرب‌ها وقتی که احرام می‎بستند، از دروازۀ خانه‎ها وارد نمی‎شدند و این را یک امر عبادی دانسته و گمان می‎بردند که کاری نیک است، بنابراین خداوند خبر داد که این، نیکوکاری نیست، چون خداوند این کار را مشروع نکرده است، و هرکس عبادتی را انجام دهد که خدا و پیامبرش آن را مشروع نکرده باشد، بدعت و نو آوری در دین است. و خداوند آنها را دستور داد تا از درها وارد خانه‎ها شوند، که برای آنها آسان‎تر است و قاعده‎ای از قواعد شریعت است. و از این آیه فهمیده می‎شود که مناسب است انسان هرکاری را از راهی که آسان و نزدیک است انجام دهد، راهی که برای آن مقرر شده است. پس آمر به معروف و ناهی از منکر باید به وضعیت فردی که به او امر می‌کند، بنگرد و با نرمی و سیاست با او رفتار نماید، که با نرمی و سیاست کل هدف یا قسمتی از آن به دست می‎آید. و آموزگار و دانش‎آموز باید نزدیک‌ترین و آسان‎ترین راه را انتخاب نمایند تا به هدف‏شان برسند. و همچنین هرکس که برای انجام کاری تلاش نماید و از راه طبیعی آن وارد شود و بر آن استقامت ورزد، حتماً ـ به یاری خداوند ـ به هدفش می‌رسد. ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ﴾ این همان نیکوکاری است که خداوند به آن دستور داده است. «تقوی» یعنی داشتن ترسِ همیشگی از خداوند همراه با اطاعت از دستورات او و پرهیز از آنچه از آن نهی کرده است؛ زیرا «تقوی» سبب رستگاری است. رستگاری و سعادت از اهداف عالیه‌ای است که همگی در پی آنند؛ و آن عبارت از رسیدن به «مطلوب» و نجات از ترس و اضطراب است، پس هرکس از خداوند نترسد و پرهیزگار نباشد، راهی به سوی رستگاری ندارد؛ و هرکس از خداوند بترسد و پرهیزگار باشد، به رستگاری و موفقیت دست می‎یابد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَقَاتِلُوْا فِیْ سَبِیْلِ اللّٰهِ الَّذِیْنَ یُقَاتِلُوْنَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوْا ؕ— اِنَّ اللّٰهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِیْنَ ۟
این آیات متضمن دستور به کارزار در راه خدا هستند؛ و این بعد از هجرت به مدینه بود، آنگاه که مسلمانان قدرت جنگیدن یافتند، پس خداوند به آنها دستور داد که با دشمن بجنگند، در حالی‌که پیش‎تر به آنان دستور داده بود که ازجنگیدن پرهیز نموده و خود را کنترل کنند. و جنگیدن را به راه خدا اختصاص داد و فرمود: ﴿فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ﴾ که با این عمل می‌خواهد مسلمانان را بر داشتن اخلاص تشویق، و آنها را از جنگیدن با یکدیگر برحذر دارد. ﴿ٱلَّذِينَ يُقَٰتِلُونَكُمۡ﴾[بجنگید با] کسانی که با شما می‌جنگند. و آنها مردان مکلف هستند، نه پیرمردانی که نه رأی و نظری دارند و نه با شما می‌جنگند. و نهی از تجاوز شامل انواع تجاوزات است، از قبیل کشتن کسی که با مسلمانان نمی‎جنگد، مانند زنان و دیوان‏گان و کودکان و راهبان و مُثله کردن کشته شدگان و کشتن حیوانات، و قطع کردن درختان بدون اینکه این‌کار مصلحتی برای مسلمانان در بر داشته باشد و نیز جنگیدن با کسانی که حاضرند جزیه بپردازند.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاقْتُلُوْهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوْهُمْ وَاَخْرِجُوْهُمْ مِّنْ حَیْثُ اَخْرَجُوْكُمْ وَالْفِتْنَةُ اَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ ۚ— وَلَا تُقٰتِلُوْهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتّٰی یُقٰتِلُوْكُمْ فِیْهِ ۚ— فَاِنْ قٰتَلُوْكُمْ فَاقْتُلُوْهُمْ ؕ— كَذٰلِكَ جَزَآءُ الْكٰفِرِیْنَ ۟
﴿وَٱقۡتُلُوهُمۡ حَيۡثُ ثَقِفۡتُمُوهُمۡ﴾ این دستورِ پیکار با محاربان مسلمانان است، هر جا و هر زمان یافت شوند. به جنگ تهاجمی و تدافعی دستور داده شده است. سپس خداوند پیکار با آنها در مسجدالحرام را از این امر کلّی مستثنی کرد و فرمود: ﴿عِندَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ﴾ جنگیدن با آنها در کنار مسجدالحرام جایز نیست، مگر اینکه خودشان جنگ را آغاز کنند، پس اگر خود جنگ را آغاز کنند، با آنها بجنگید و این سزای تجاوزشان است. و این یک حکم فراگیر است و همیشه ادامه دارد، مگر اینکه آنها از کفر خود دست بردارند و مسلمان شوند، آنگاه خداوند توبۀ آنها را می‎پذیرد هرچند که از آنها در مسجدالحرام کفر و شرکی سر زده باشد، و پیامبر و مؤمنان را از مسجدالحرام منع کرده باشند. و این رحمت و احسان خداوند نسبت به بندگانش می‎باشد. و از آنجا که گمان می‎رود جنگ در مسجد ‌الحرام فساد انگیزی در این سرزمین است، خداوند خبر داد که فتنۀ شرک ورزیدن و بازداشتن مردم از دین خدا، از قتل بزرگ‌تر و سخت‎تر است. پس ای مسلمان‌ها! اشکالی نیست که شما با آنان پیکار کنید. و از این آیه قاعدۀ مشهوری به‌دست آمده است، و آن اینکه هنگام وجود دو فساد، آن‌که سبک‎تر است انجام ‎شود، تا فساد بزرگ‌تر دفع گردد.
Arabic explanations of the Qur’an:
فَاِنِ انْتَهَوْا فَاِنَّ اللّٰهَ غَفُوْرٌ رَّحِیْمٌ ۟
سپس خداوند هدف از جنگ در راه خدا را بیان کرد و فرمود: منظور از آن ریختن خون کافران و گرفتن مال‌های‏شان نیست؛ بلکه منظور از آن این است که ﴿وَيَكُونَ ٱلدِّينُ لِلَّهِ﴾ دین خالصانه از آنِ خداوند گردد و دین خداوند متعال بر همۀ ادیان چیره و غالب شود، و هر آنچه از قبیل شرک و غیره که با دین الهی در تضاد است، از میان برداشته شود. منظور از «فتنه»، شرک است، پس چنانچه این منظور حاصل شد، نه کشتنی هست و نه پیکاری ﴿فَإِنِ ٱنتَهَوۡاْ﴾ پس اگر آنها از جنگیدن با شما در مسجدالحرام باز آمدند، ﴿فَلَا عُدۡوَٰنَ إِلَّا عَلَى ٱلظَّٰلِمِينَ﴾ شما به آنها تجاوز نکنید، به جز کسانی از آنها که ستم کرده‎اند؛ و هر کس که ستم کرده باشد به اندازۀ ستمی که روا داشته است، مجازات می‌شود.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَقٰتِلُوْهُمْ حَتّٰی لَا تَكُوْنَ فِتْنَةٌ وَّیَكُوْنَ الدِّیْنُ لِلّٰهِ ؕ— فَاِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ اِلَّا عَلَی الظّٰلِمِیْنَ ۟
سپس خداوند هدف از جنگ در راه خدا را بیان کرد و فرمود: منظور از آن ریختن خون کافران و گرفتن مال‌های‏شان نیست؛ بلکه منظور از آن این است که ﴿وَيَكُونَ ٱلدِّينُ لِلَّهِ﴾ دین خالصانه از آنِ خداوند گردد و دین خداوند متعال بر همۀ ادیان چیره و غالب شود، و هر آنچه از قبیل شرک و غیره که با دین الهی در تضاد است، از میان برداشته شود. منظور از «فتنه»، شرک است، پس چنانچه این منظور حاصل شد، نه کشتنی هست و نه پیکاری ﴿فَإِنِ ٱنتَهَوۡاْ﴾ پس اگر آنها از جنگیدن با شما در مسجدالحرام باز آمدند، ﴿فَلَا عُدۡوَٰنَ إِلَّا عَلَى ٱلظَّٰلِمِينَ﴾ شما به آنها تجاوز نکنید، به جز کسانی از آنها که ستم کرده‎اند؛ و هر کس که ستم کرده باشد به اندازۀ ستمی که روا داشته است، مجازات می‌شود.
Arabic explanations of the Qur’an:
اَلشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمٰتُ قِصَاصٌ ؕ— فَمَنِ اعْتَدٰی عَلَیْكُمْ فَاعْتَدُوْا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدٰی عَلَیْكُمْ ۪— وَاتَّقُوا اللّٰهَ وَاعْلَمُوْۤا اَنَّ اللّٰهَ مَعَ الْمُتَّقِیْنَ ۟
خداوند متعال می‏فرماید: ((الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ)) احتمال دارد منظور از این آیه، بیان جلوگیری مشرکین از ورود پیامبر صلی الله علیه وسلم و اصحابش به مکه در سال «حدیبیه» باشد. مشرکین در این سال از ورود پیامبر و اصحابش به این شهر جلوگیری کردند و با آنها قرارداد بستند که در سال آینده، وارد مکه شوند. این موضوع در ماه ذو‌القعده که یکی از ماه‌های حرام است، اتفاق افتاد. پس این عمل، در مقابل عمل آنان است؛ و با این مقابله به مثل، دل‌های اصحاب خرسند ‎گردید. و احتمال دارد معنی آن چنین باشد: اگر شما با آنها در ماه حرام بجنگید، [اشکالی ندارد، زیرا] آنها هم با شما در ماه حرام جنگیده‎اند؛ و آنها تجاوزگران‎اند و دراین مورد گناهی بر شما نیست. بنابراین، فرمودۀ خداوند: ﴿وَٱلۡحُرُمَٰتُ قِصَاصٞ﴾ از باب عطف عام بر خاص است؛ یعنی: هر چیزی که مورد احترام قرار دارد، از قبیل: ماه حرام، سرزمین حرام، احرام و تمام چیزهایی که شریعت به تکریم آن امر کرده است. پس هر کس به این مقدسات و محرمات اهانت کند، از او قصاص گرفته می‎شود. بنابراین هر کس در ماه حرام بجنگد با او جنگ خواهد شد و هر کس حرمت سرزمین حرام را بشکند، مجازات می‎شود و حرمتی نخواهد داشت و هر کس هم‌نوع خود را بکشد در عوض کشته می‎شود؛ و اگر آن را زخمی کند یا عضوی از اعضایش را قطع نماید، قصاص می‎شود؛ و هر کس مال کسی را بستاند معادل آن از او گرفته می‎شود. اما کسی که حقی از او ضایع شده است، آیا می‌تواند به اندازۀ حقی که از وی ضایع کرده‌اند، بگیرد؟ علما در این مورد اختلاف دارند؛ قول راجح این است که اگر سبب حق ظاهر باشد مانند میهمانی که از او پذیرایی نکنند، و همسر و خویشاوندی که نفقه‌اش بر دیگری واجب است اما بر آنها انفاق نمی‌کند، اینان می‎توانند از مال او بگیرند. اما اگر سبب پوشیده باشد، مانند کسی که وام کسی دیگری را انکار کند، یا در امانتش خیانت نماید، یا مال دیگری را به سرقت برد، وی نمی‎تواند از مال او به اندازۀ مال خود بردارد. آنچه که ذکر شد به خاطر ایجاد توفیق میان ادله است؛ که در دلیل اول گفته شد جایز است و در دومی گفته شد جایز نیست. بنابراین خداوند متعال به منظور تاکید بر آنچه گذشت، می‎فرماید: ﴿فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ عَلَيۡكُمۡ فَٱعۡتَدُواْ عَلَيۡهِ بِمِثۡلِ مَا ٱعۡتَدَىٰ عَلَيۡكُمۡ﴾ این بیانِ صفت قصاص گرفتن است، و اینکه باید با تجاوزگر مقابله به مثل نمود. و از آنجا که اغلب مردم چنانچه به آنها حق مجازات کردن داده شود، از حد می‎گذرند تا به آرامش برسند، خداوند دستور داد که از او بترسند. ترس از خدا؛ یعنی زیر پا نگذاشتن مرزهای الهی. و خداوند خبر داد که او ﴿مَعَ ٱلۡمُتَّقِينَ﴾ است؛ یعنی یاری و کمک و تایید و توفیق خداوند با پرهیزگاران است، و هر کس که خداوند با او باشد، به سعادت جاودانگی دست می‎یابد و هر کس که پرهیزگار نباشد مولایش او را رها می‎کند و او را به خودش می‎سپارد، درنتیجه در معرض هلاکت قرار می‌گیرد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاَنْفِقُوْا فِیْ سَبِیْلِ اللّٰهِ وَلَا تُلْقُوْا بِاَیْدِیْكُمْ اِلَی التَّهْلُكَةِ ۛۚ— وَاَحْسِنُوْا ۛۚ— اِنَّ اللّٰهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِیْنَ ۟
در این آیه خداوند به بندگانش دستور می‎دهد تا در راه او انفاق کنند. انفاق، یعنی صرف کردن مال در راه‌هایی که انسان را به خدا می‎رساند؛ و این شامل تمام راه‌های خیر می‌شود، از قبیل: صدقه دادن به بینوا یا خویشاوند، یا انفاق کردن بر کسی که مخارج او به گردن شماست. و بزرگ‌ترین انفاق، تأمین هزینۀ جهاد در ‌راه خداست؛ زیرا انفاق در این مورد، جهاد با مال است و جهاد با مال مانند جهاد با بدن فرض است و مصالح و منافع بسیار بزرگی از قبیل: تقویت مسلمانان، و تضعیف شرک و مشرکین، و فراهم کردن زمینه برای اقامۀ دین خدا را در بردارد، و جهاد در راه خدا جز با انفاق مال استوار نمی‎گردد. پس خرج کردن مال برای تأمین هزینه‌های جهاد، روح جهاد محسوب می‌شود و جهاد بدون آن ممکن نیست. و چنانچه انفاقی در راه خدا صورت نگیرد، جهاد تعطیل می‌گردد و دشمنان مسلط می‌شوند و ما را مورد تهاجم خویش قرار می‌دهند. پس خداوند که می‌فرماید: ﴿وَلَا تُلۡقُواْ بِأَيۡدِيكُمۡ إِلَى ٱلتَّهۡلُكَةِ﴾ علت آن را بیان کرده است. و انسان با دو چیز خودش را به هلاکت می‎اندازد: یکی با ترک کردن آنچه که به انجام آن مأمور شده است و ترکش باعث هلاکت جسم یا روح می‌گردد؛ و دیگری با انجام دادن چیزی که سبب تلف شدن روح یا جسم می‎گردد. و کارهای زیادی در این دایره جای می‌گیرند؛ از جمله ترک جهاد در راه خدا، یا تأمین نکردن هزینه‌های جهاد که باعث مسلّط شدن دشمنان می‎شوند. و از جمله مواردی که سبب می‌شود آدمی با دست خود خویشتن را به مهلکه ‌اندازد، این است که به جنگ یا سفری خطرناک مبادرت ورزد، یا به محلی که پر از درندگان یا مارهای سمی است پای نهد، یا از درخت وساختمان خطرناکی بالا رود. این کارها انسان‌را به هلاکت می‎اندازند. و از جمله چیزهایی که انسان را به هلاکت می‎اندازد، این است که همچنان به گناه ادامه دهد و از توبه ناامید شود. و از جملۀ مهلکات، ترک کردن امری است که خداوند به آن فرمان داده است و ترک آن باعث هلاکت روح و دین می‎گردد. و از آنجا که انفاق در راه خدا نوعی احسان و نیکوکاری است، خداوند به طور کلی به احسان فرمان داد و فرمود: ﴿وَأَحۡسِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِينَ﴾ و این، هر نوع نیکوکاری را شامل می‎شود؛ زیرا آن را به هیچ قیدی مقید نکرده است. و همان طور که قبلاً گذشت، نیکوکاری با استفاده از جاه و مقام و امر به معروف و نهی از منکر و آموختن علم مفید، برآورده ساختن نیازهای مردم، حل مشکلات آنان، دور کردن سختی‎های‏شان، عیادت از بیمارهای‏شان، شرکت در تشییع جنازه‎های‏شان، راهنمایی گمراهان آنها، کمک کردن به کسی که کاری را انجام می‌دهد، و کار کردن برای کسی که کاری را بلد نیست، در دایرۀ این امر کلی قرار می‌گیرند و خداوند به همۀ این موارد فرمان داده است. و همچنین احسان در عبادت را نیز در برمی‌گیرد. احسان در عبادت آن‌گونه که پیامبر صلی الله علیه وسلم بیان کرده، چنین است: (أنْ تَعبُد‌َ اللهَ كَأنَّكَ تَرَاهُ فَإنْ لَم تَكُن تَرَاهُ فَإنَّهُ يَرَاك) «خداوند را طوری عبادت کن که گویا او را می‎بینی؛ و اگر او را نبینی، او تو را می‎بیند». پس هرکس دارای این صفات باشد، از کسانی است که خداوند در مورد آنها فرموده است: ﴿لِّلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِيَادَةٞ﴾ [یونس: 26] «برای کسانی که نیکوکاری کرده‎اند، پاداش نیک [بهشت] و افزون بر آن هست». و خداوند با اوست، او را ثابت و استوار نگه می‌دارد، رهنمونش می‌گرداند و وی را اصلاح نموده و در همۀ کارها به یاری‌اش می‌شتابد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّٰهِ ؕ— فَاِنْ اُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ ۚ— وَلَا تَحْلِقُوْا رُءُوْسَكُمْ حَتّٰی یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّهٗ ؕ— فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَّرِیْضًا اَوْ بِهٖۤ اَذًی مِّنْ رَّاْسِهٖ فَفِدْیَةٌ مِّنْ صِیَامٍ اَوْ صَدَقَةٍ اَوْ نُسُكٍ ۚ— فَاِذَاۤ اَمِنْتُمْ ۥ— فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ اِلَی الْحَجِّ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ ۚ— فَمَنْ لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلٰثَةِ اَیَّامٍ فِی الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ اِذَا رَجَعْتُمْ ؕ— تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ؕ— ذٰلِكَ لِمَنْ لَّمْ یَكُنْ اَهْلُهٗ حَاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ؕ— وَاتَّقُوا اللّٰهَ وَاعْلَمُوْۤا اَنَّ اللّٰهَ شَدِیْدُ الْعِقَابِ ۟۠
[وقتی خداوند از بیان احکام روزه و جهاد فارغ شد، به بیان احکام حج پرداخت و فرمود:] ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِ﴾ که چندین موضوع به قرار زیر از آن استنباط می‌شود: اول: واجب و فرض بودن حج و عمره. دوم: وجوب به پایان رساندن ارکان و واجبات حج و عمره، که عمل و فرمایش پیامبر صلی الله علیه وسلم بر آن دلالت می‎نماید، آنجا که فرمود: (خُذُوا عَنِّي مَناسِكَكُم) «مناسک و اعمال حجّ‏تان را از من فرا بگیرید». سوم: آنهایی که به واجب بودن «عمره» اعتقاد دارند، به این آیه استدلال می‌کنند. چهارم: با آغاز حج و عمره، به پایان رساندن آن دو نیز واجب می‎شود، گرچه حج یا عمره‎ای که آغاز شده است، حج یا عمرۀ غیر واجب باشد. پنجم: علاوه بر انجام دادن واجبات و ارکان حج و عمره، باید آنها را به نحو احسن انجام داد. ششم: باید حج و عمره خالصانه برای خدا انجام شود. هفتم: کسی که احرام حج یا عمره بسته است تا وقتی که حج یا عمره را کامل نکرده است، از آن خارج نمی‌شود. به جز موردی که خداوند استثناء نموده است، بنابراین فرمود: ﴿فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ﴾ یعنی: اگر به سبب بیماری یا گم کردن راه یا به علت وجود دشمن و دیگر موانع برای تکمیل حج یا عمره از رسیدن به کعبه باز داشته شدید، ﴿فَمَا ٱسۡتَيۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡيِ﴾ آنچه از قربانی که برای‏تان میسّر است، ذبح کنید. و آن یک هفتم شتر، یا یک هفتم گاو و یا گوسفندی است که آن را ذبح می‎کند، سپس سر خود را می‎تراشد و از احرام بیرون می‎آید. همان طور که پیامبر صلی الله علیه وسلم و اصحابش در سال حدیبیه که مشرکین آنها را از انجام عمره بازداشتند، چنین کردند. و اگر قربانی نیافت، به جای آن، ده روز روزه بگیرد، همان طور که حاجی متمتع چنین می‎کند، سپس از احرام بیرون بیاید. سپس خداوند متعال فرمود: ﴿وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَكُمۡ حَتَّىٰ يَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡيُ مَحِلَّهُۥ﴾ و تا قربانی به قربانگاه نرسیده است سر خود را متراشید، چرا که این عمل در حال احرام از امور ممنوع است؛ و منظور کوتاه کردن یا تراشیدن موی سر یا بدن است؛ و هدف از این کار، ژولیده شدن مو و جلوگیری از آرایش و زیبایی از طریق تراشیدن آن است. و این حکم، شامل موی دیگر اعضای بدن نیز می‌باشد. بسیاری از علما کوتاه کردن ناخن‎ را بر کوتاه کردن و تراشیدن مو قیاس کرده‎اند، چون هر دو عمل به منظور آسایش و راحتی انجام می‎شود. و نباید ‌این کارها را بکند تا وقتی که قربانی در روز قربانی به جایگاهش برسد. و بهتر آن است که تراشیدن سر، بعد از ذبح قربانی انجام شود، همان‌طور که آیه بر این نکته دلالت می‎نماید. و از این آیه استنباط می‎شود که حاجی متمتع وقتی قربانی را همراه خود برد، نمی‌تواند پیش از روز قربانی از احرام عمره خارج ‎شود، پس وقتی به منظور حج عمره، طواف و سعی نمود، به حج احرام می‎بندد، و او به سبب بردن قربانی، نمی‎تواند خود را حلال کند، و خداوند آدمی را از این عمل [خروج از احرام] منع کرده است. علت چنین منعی، این است که این امر، ابراز فروتنی و تواضع در برابر خداست، و تواضع عین مصلحتِ بنده است. ضمن اینکه باقی ماندن مُحرِم در حال احرام، ضرری را متوجه او نمی‌کند و چنانچه متضرر شود، به این صورت که وی از یک بیماری پوستی رنج ببرد با تراشیدن سر از آن ناراحتی رهایی می‌یابد. یا اگر سرش زخم یا شپش داشته باشد، پس برای او جایز است که سر خود را بتراشد، اما بر او لازم است که فدیه بدهد؛ و فدیه‎اش سه روز روزه گرفتن یا غذا دادن به شش مسکین و یا کشتن حیوانی است که برای قربانی جایز است؛ و او از میان این چیزها یکی را انتخاب می‌نماید. اما قربانی کردن بهتر است، سپس صدقه‎دادن و پس از آن روزه گرفتن. و همه آنچه که مشابه مورد فوق باشد، از قبیل: کوتاه کردن ناخن‎ها، پوشاندن سر، پوشیدن لباس دوخته شده یا استفاده از مواد خوشبو کننده، در صورت نیاز و ضرورت جایز است، ولی فدیۀ مذکور را به همراه دارد، چون با همۀ این چیزها، راحتی و آسایش و رفاه به‌دست می‌آید. سپس خداوند متعال فرمود: ﴿فَإِذَآ أَمِنتُمۡ﴾ وقتی که توانستید به خانۀ کعبه برسید، بدون اینکه مانعی از قبیل دشمن یا چیزی دیگر بر سر راه شما وجود داشته باشد، ﴿فَمَن تَمَتَّعَ بِٱلۡعُمۡرَةِ إِلَى ٱلۡحَجّ﴾ پس هرکس پس از [اعمال] عمره به حج پرداخت، ﴿فَمَا ٱسۡتَيۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡيِ﴾ باید آنچه از قربانی [برایش] میسر است، ذبح کند؛ و آن چیزی است که برای قربانی جایز است. و این قربانی کردن، عبادت است؛ و به پاس اینکه توانسته است در یک سفر دو عبادت را ادا کند، انجام می‌شود؛ و اینکه خداوند این نعمت را به او ارزانی داشته است که بعد از انجام عمره و قبل از شروع حج، تمتع یابد. و «حجِ قران» هم مانند «حج تمتع» است؛ زیرا هر دو نوع از عبادت برای وی قابل حصول و دسترسی خواهد بود. مفهوم این آیه دلالت دارد بر اینکه بر کسی که تنها احرام حج را بسته باشد، قربانی لازم نیست؛ و آیه بر جایز بودن، بلکه رجحان حج تمتع دلالت می‎نماید و اینکه انجام آن در ماه‌های حج جایز است. ﴿فَمَن لَّمۡ يَجِدۡ﴾ پس اگر کسی قربانی را نیافته یا قیمت آن را نداشت، ﴿فَصِيَامُ ثَلَٰثَةِ أَيَّامٖ فِي ٱلۡحَجِّ﴾ [باید] در هنگام حج سه روز روزه [بگیرد]. ابتدای آن زمانی است که برای عمره، احرام می‎بندد و آخر آن سه روز بعد از قربانی است؛ یعنی روزهایی که رمی جمرات انجام می‎شود و شب‌هایی که در منا سپری می‌کند، اما بهتر آن است که روز هفتم و هشتم و نهم را روزه بگیرد. ﴿وَسَبۡعَةٍ إِذَا رَجَعۡتُمۡ﴾ و هفت روز پس از آنکه برگشتید؛ یعنی وقتی که از اعمال حج فارغ شدید. پس انجام آن در مکه و در راه و هنگام رسیدن به خانه جایز است. ﴿ذَٰلِكَ﴾ واجب بودن قربانی بر حاجی متمتع، ﴿لِمَن لَّمۡ يَكُنۡ أَهۡلُهُۥ حَاضِرِي ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ﴾ برای کسی است که ساکن مکّه نباشد؛ یعنی از مسافتی بیاید که در آن نماز قصر خوانده می‎شود، یا بیشتر از آن، و یا عرفاً دور باشد. پس قربانی کردن بر چنین کسی واجب است، چون او در یک سفر، موفق به انجام دو عبادت شده است. و اما کسی که خانواده‎اش ساکن مکّه باشد، بر او قربانی واجب نیست چون سبب آن وجود ندارد. ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ﴾ و در همۀ کارهای‏تان با اطاعت از دستورات خدا و پرهیز از منهیّاتش، از خدا بترسید. و اطاعت از دستوراتی که خداوند در این آیه بیان کرده و پرهیز از آنچه در این آیه از آن نهی کرده است، یکی از مصادیق «تقوی» می‌باشد. ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ و بدانید که کیفر خداوند سخت است؛ یعنی کیفر خداوند برای کسی که از فرمان او سرپیچی کند، بسیار سخت است. و این امر آدمی را به رعایت پرهیزگاری وا می‌دارد؛ زیرا هر کس که از سزا و کیفر خداوند بترسد، از آنچه که باعث کیفرش ‎شود، دست بر می‎دارد. نیز کسی که امید به پاداش خداوند داشته باشد، کارهایی را انجام می‎دهد که او را به پاداش الهی برساند. و هرکس از کیفر خداوند نترسد، و به پاداش وی امید نداشته باشد، مرتکب کارهای حرامی می‌شود که خداوند از آنها نهی نموده است. و امور واجبی را که خداوند همه را به انجام آن دستور داده است، ترک می‌کند.
Arabic explanations of the Qur’an:
اَلْحَجُّ اَشْهُرٌ مَّعْلُوْمٰتٌ ۚ— فَمَنْ فَرَضَ فِیْهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوْقَ وَلَا جِدَالَ فِی الْحَجِّ ؕ— وَمَا تَفْعَلُوْا مِنْ خَیْرٍ یَّعْلَمْهُ اللّٰهُ ؔؕ— وَتَزَوَّدُوْا فَاِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوٰی ؗ— وَاتَّقُوْنِ یٰۤاُولِی الْاَلْبَابِ ۟
خداوند متعال خبر می‎دهد که حج در ماه‌های معینی صورت می‌گیرد؛ ﴿أَشۡهُرٞ مَّعۡلُومَٰتٞ﴾ که برای مخاطبان مشخص و معروف هستند، طوری که به تخصیص احتیاج ندارند، آن‌گونه که روزه به تعیین ماه آن نیاز داریم، و آن طور که خداوند اوقات نمازهای پنجگانه‌را بیان کرده است. اما حج [یادگار] آیین ابراهیم است و همواره در میان فرزندان ابراهیم ادامه داشته و برای آنان معروف است. و جمهور علما معتقدند که منظور از ماه‌های معلوم، شوال، ذی‌القعده و ده روز از ماه ذی‌الحجه است که غالباً احرام حج در آنها بسته می‎شود. ﴿فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ ٱلۡحَجَّ﴾؛ یعنی: هرکس در این ماه‌های معلوم برای حج احرام بست. چون شروعِ احرام به حج، آن را فرض می‎گرداند، گرچه نفل هم باشد. و شافعی و پیروان او از این آیه استنباط کرده‎اند که احرام بستن برای حج قبل از ماه‌های حج، جایز نیست. من می‎گویم این آیه بر قول جمهور که می‎گویند: احرام بستن برای حج قبل از ماه‌های حج جایز است، دلالت می‎نماید، و این به حق نزدیک‌تر است. و ﴿فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ ٱلۡحَجَّ﴾ بیانگر آن است که فرض گرداندن حج گاهی اوقات در ماه‌های مذکور انجام می‎پذیرد، و گاهی در این ماه‌ها انجام نمی‎پذیرد، و گرنه آن را به این ماه‌ها مقید نمی‎کرد. ﴿فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي ٱلۡحَجِّ﴾ یعنی واجب است که احرام به حج را ارج نهید، به خصوص احرامی که در ماه‌های حج بسته می‎شود، و شما باید آن را از هر آنچه که فاسد یا ناقصش می‎نماید، از قبیل: آمیزش جنسی و مقدمات عملی و زبانی آن، دور نگه دارید. و «فسوق» یعنی همۀ گناهان، و از جمله آن اموری است که در حالت احرام انجام دادنش ممنوع است. و «جدال» یعنی جر و بحث و بگو مگو، چون جر و بحث و جدال، باعث کینه و دشمنی می‎شود. و مقصود از «حج» اظهار فروتنی و عجز در برابر خدا و نزدیکی جستن به او با انجام عبادات، و دوری جستن از ارتکاب گناهان و بدی‌ها می‌باشد. حجی که با این نیت صورت پذیرد، حج مبارک و مبرور است، و حج مبرور، پاداشی جز بهشت ندارد. این چیزها گرچه در هرجا و در هر وقت ممنوع هستند، اما ممنوعیت آن در حج شدیدتر است. و بدان که نزدیکی جستن به خدا، فقط با ترک گناهان به دست نمی‌آید، بلکه باید اوامر خداوند هم انجام شود. بنابراین پروردگار متعال فرمود: ﴿وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَيۡرٖ يَعۡلَمۡهُ ٱللَّهُ﴾ واژۀ ﴿مِنۡ﴾ بر عموم دلالت می‌نماید، پس هر کار خوب و هر عبادتی را شامل می‌شود؛ یعنی خداوند آن را می‎داند واین در واقع ایجاد انگیزه برای انجام دادن کار خیر است، به ویژه در آن سرزمین محترم و اماکن مقدس. پس شایسته است هر کار خیری از قبیل: نماز، روزه، صدقه، طواف و نیکوکاری با زبان و عمل، در آن سرزمین انجام شود. سپس خداوند دستور داد که بندگان برای این سفر مبارک، توشه برگیرند؛ زیرا توشه برداشتن به معنی بی‎نیازی از مردم و دست دراز نکردن به سوی آنان و چشم ندوختن به اموال‏شان است. و برداشتن توشۀ بیشتر، سبب می‌شود که آدمی به همسفرانش کمک کند و بیشتر به پروردگار جهانیان نزدیک ‎شود. منظور از توشه، این است که وسیلۀ سواری برای رسیدن به آنجا آماده کند و کالای مورد نیاز را همراه خود ببرد. و اما توشۀ حقیقی که همواره در دنیا و آخرت به آدمی فایده می‎رساند؛ توشۀ تقوا و پرهیزگاری است. این توشه، انسان را به کامل‌ترین لذت و بزرگ‌ترین نعمت و سعادت همیشگی می‎رساند و هرکس این توشه را نداشته باشد، از این نعمت محروم می‎ماند و در معرض هر شری قرار می‎گیرد و از رسیدن به سرای پرهیزگاران باز می‌ماند. پس این بیانگر مکانت و جایگاه رفیع پرهیزگاری است. سپس خداوند سبحان، خردمندان را به آن فرمان داد و فرمود: ﴿وَٱتَّقُونِ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾ و ای دارندگان عقل‌های متین! از پروردگارتان بترسید، پروردگاری که عقل‌ها به پرهیزگاری او فرمان می‎دهند. و ترک پرهیزگاری، دلیلی بر جهل و نادانی و فساد فکر است.
Arabic explanations of the Qur’an:
لَیْسَ عَلَیْكُمْ جُنَاحٌ اَنْ تَبْتَغُوْا فَضْلًا مِّنْ رَّبِّكُمْ ؕ— فَاِذَاۤ اَفَضْتُمْ مِّنْ عَرَفٰتٍ فَاذْكُرُوا اللّٰهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ ۪— وَاذْكُرُوْهُ كَمَا هَدٰىكُمْ ۚ— وَاِنْ كُنْتُمْ مِّنْ قَبْلِهٖ لَمِنَ الضَّآلِّیْنَ ۟
پس از آنکه خداوند متعال به پرهیزگاری دستور داد، بیان کرد که طلب فضل خداوند از طریق تجارت و معامله در موسم حج و دیگر وقت‎ها، گناهی ندارد، به شرطی که واجبات حج را به خوبی انجام دهد و آنها را اهمال ننماید و حج را مقصود اصلی به حساب آورد. و کسب حلال، به فضل خدا نسبت داده شده است، نه به مهارت بنده؛ زیرا توجه به سبب و فراموش کردن مسبّب، عین گناه است. و ﴿فَإِذَآ أَفَضۡتُم مِّنۡ عَرَفَٰتٖ فَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ عِندَ ٱلۡمَشۡعَرِ ٱلۡحَرَامِ﴾ بیانگر نکاتی چند است: اول: وقوف در عرفه، که یکی از ارکان حج است. پس، [افاضه] سرازیر شدن از عرفات، باید پس از وقوف در عرفه، صورت گیرد. دوم: دستور به یاد کردن خداوند در مشعرالحرام، و آن مزدلفه است. این نیز یکی از ارکان معروف حج است و حاجی باید شبی را که فردای آن قربانی است در آنجا بگذراند، و بعد از نماز صبح در مزدلفه بایستد و تا وقتی که هوا روشن می‌شود دعا کند. انجام نمازهای فرض و نفل در مزدلفه، ذکر خدا محسوب می‌شود. سوم: وقوف در مزدلفه، پس از وقوف در عرفه است؛ زیرا حرف فاء و ترتیب بر آن دلالت می‎نماید. چهارم و پنجم: عرفات و مزدلفه هر دو از مشاعر حج هستند و باید واجبات آنان را انجام داد. ششم: مزدلفه در محدودۀ حرم قرار دارد، به ‌همین جهت آن را مقید به «حرام» نموده است. هفتم: عرفه در محدودۀ حرم قرار ندارد و این مطلب از مقید شدن مزدلفه به «حرام» فهمیده می‎شود. ﴿وَٱذۡكُرُوهُ كَمَا هَدَىٰكُمۡ وَإِن كُنتُم مِّن قَبۡلِهِۦ لَمِنَ ٱلضَّآلِّينَ﴾ و خداوند را یاد کنید؛ زیرا بر شما منت گذاشت و با وجود اینکه قبلاً گمراه بودید، شما را هدایت نمود و به شما چیزهایی آموخت که نمی‎دانستید. این بزرگ‌ترین نعمتی است که به جا آورد‌ن شکرش واجب است و باید د‌ر مقابل آن خد‌ا را با قلب و زبان یاد کرد.
Arabic explanations of the Qur’an:
ثُمَّ اَفِیْضُوْا مِنْ حَیْثُ اَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللّٰهَ ؕ— اِنَّ اللّٰهَ غَفُوْرٌ رَّحِیْمٌ ۟
﴿ثُمَّ أَفِيضُواْ مِنۡ حَيۡثُ أَفَاضَ ٱلنَّاسُ﴾ سپس از مزد‌لفه، همان‌جا که مرد‌م از زمان ابراهیم تاکنون از آن باز می‎گرد‌ند، باز گرد‌ید. منظور از این [افاضه] برگشتن نزد آنان معروف و شناخته شده بود، و آن عبارت است از رمی جمرات و ذبح قربانی و طواف و سعی و گذراند‌ن شب‎های تشریق د‌ر «منی» و کامل کرد‌ن د‌یگر اعمال حج. و از آنجا که منظور از این [افاضه] بازگشت، این امور مذکور است که آخرین اعمال حج می‌باشد، خد‌اوند متعال د‌ستور د‌اد بعد از انجام د‌اد‌ن این اعمال، مغفرت و آمرزش خد‌اوند را بطلبند و او را بسیار یاد کنند. پس، طلب آمرزش از خد‌اوند به خاطر این است که مباد‌ا بند‌ه د‌ر انجام عباد‌تش د‌چار کوتاهی شد‌ه باشد. و ذکر خد‌اوند برای این است که نعمتِ توفیقِ انجام این عباد‌ت بزرگ را به وی ارزانی د‌اشته است و باید شکر او به جا آورد‌ه شود. شایسته است بند‌ه هرگاه از انجام عباد‌تی فارع شد، از خد‌اوند آمرزش بطلبد، چرا که احتمال د‌ارد د‌ر انجام آن، از او کوتاهی سرزد‌ه باشد و باید شکر خد‌ا را به جا آورد؛‌ زیرا به او توفیق انجام عباد‌ت را د‌اد‌ه است. و نباید گمان کند عباد‌ت را به صورت کامل انجام د‌اد‌ه است و بر خد‌اوند منت نهد و تصور کند که عباد‌تش او را به مقام و جایگاه والایی می‌رساند. چنین فرد‌ی سزاوار است که مورد نفرت قرار گیرد و کارش مرد‌ود شود. همان طور که اولی سزاوار آن است خد‌اوند عملش را بپذیرد و به او توفیق د‌هد تا اعمال د‌یگری را نیز انجام د‌هد.
Arabic explanations of the Qur’an:
فَاِذَا قَضَیْتُمْ مَّنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللّٰهَ كَذِكْرِكُمْ اٰبَآءَكُمْ اَوْ اَشَدَّ ذِكْرًا ؕ— فَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَّقُوْلُ رَبَّنَاۤ اٰتِنَا فِی الدُّنْیَا وَمَا لَهٗ فِی الْاٰخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ ۟
سپس خد‌اوند ما را از حالات مخلوقات باخبر می‌کند و اینکه همگی خواسته‎های خود را از او می‏خواهند و از از او می‌خواهند تا گزند و ضرر را از آنان دور نماید، اما اهد‌اف‏شان متفاوت است؛ بعضی می‎گویند: ﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا﴾ یعنی: خواسته‎های د‌نیا و شهوات را طلب می‎نمایند و د‌ر آخرت بهره‎ای ند‌ارند، چون به آخرت علاقه‎ای ند‌اشته و تلاش و همت خود را مصروف د‌نیا ساخته‌اند. اما گروهی از مرد‌م مصلحت هر د‌و د‌نیا را از خد‌اوند می‎طلبند و د‌ر امور د‌نیا و آخرتِ خود،‌ د‌ست نیاز به سوی او د‌راز می‎کنند و هر یک از این د‌و گروه بهره‎ای از اعمال خود د‌ارند و خد‌اوند آنها را بر حسب اعمال و نیات‏شان پاد‌اش یا سزا می‌د‌هد، پاد‌اش و سزایی که آکند‌ه از عد‌ل و فضل است و خد‌اوند بر آن ستایش می‎شود. این آیه بیانگر آن است که خد‌اوند د‌عای هر د‌عا کنند‌ه‎ای را می‎پذیرد، خواه مسلمان باشد، یا کافر و فاسق. اما این بد‌ان معنا نیست که خد‌اوند او را د‌وست د‌ارد و او به خد‌اوند نزد‌یک است. به جز کسی که خواسته‌های آخرت و امور د‌ین را از خد‌اوند می‌طلبد. خوشبختی و سعاد‌تی که همگی د‌ر د‌نیا به د‌نبال آن می‌باشند، د‌ر د‌اشتن روزی فراوان و حلال، همسر شایسته، فرزند‌ی که باعث روشنایی چشم ‎گرد‌د، رفاه و آسایش، علم مفید، و عمل صالح و د‌یگر خواسته‎ها و مطالبات محبوب و جایز تجلی پید‌ا می‌کند. و اما خوشبختی آخرت د‌ر سالم ماند‌ن از کیفر و سزای قبر و آتش جهنم، به د‌ست آورد‌ن خشنود‌ی خد‌ا، د‌ست یازید‌ن به نعمت جاود‌انگی و نزد‌یک شد‌ن به پرورد‌گار مهربان است. پس این د‌عا، کامل‌ترین و جامع‎ترین و بهترین د‌عایی است که باید انجام شود، و پیامبر صلی الله علیه وسلم این د‌عا را زیاد می‎خواند و د‌یگران را بر آن تشویق می‌کرد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَمِنْهُمْ مَّنْ یَّقُوْلُ رَبَّنَاۤ اٰتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَّفِی الْاٰخِرَةِ حَسَنَةً وَّقِنَا عَذَابَ النَّارِ ۟
اما گروهی از مرد‌م مصلحت هر د‌و د‌نیا را از خد‌اوند می‎طلبند و د‌ر امور د‌نیا و آخرتِ خود،‌ د‌ست نیاز به سوی او د‌راز می‎کنند و هر یک از این د‌و گروه بهره‎ای از اعمال خود د‌ارند و خد‌اوند آنها را بر حسب اعمال و نیات‏شان پاد‌اش یا سزا می‌د‌هد، پاد‌اش و سزایی که آکند‌ه از عد‌ل و فضل است و خد‌اوند بر آن ستایش می‎شود. این آیه بیانگر آن است که خد‌اوند د‌عای هر د‌عا کنند‌ه‎ای را می‎پذیرد، خواه مسلمان باشد، یا کافر و فاسق. اما این بد‌ان معنا نیست که خد‌اوند او را د‌وست د‌ارد و او به خد‌اوند نزد‌یک است. به جز کسی که خواسته‌های آخرت و امور د‌ین را از خد‌اوند می‌طلبد. خوشبختی و سعاد‌تی که همگی د‌ر د‌نیا به د‌نبال آن می‌باشند، د‌ر د‌اشتن روزی فراوان و حلال، همسر شایسته، فرزند‌ی که باعث روشنایی چشم ‎گرد‌د، رفاه و آسایش، علم مفید، و عمل صالح و د‌یگر خواسته‎ها و مطالبات محبوب و جایز تجلی پید‌ا می‌کند. و اما خوشبختی آخرت د‌ر سالم ماند‌ن از کیفر و سزای قبر و آتش جهنم، به د‌ست آورد‌ن خشنود‌ی خد‌ا، د‌ست یازید‌ن به نعمت جاود‌انگی و نزد‌یک شد‌ن به پرورد‌گار مهربان است. پس این د‌عا، کامل‌ترین و جامع‎ترین و بهترین د‌عایی است که باید انجام شود، و پیامبر صلی الله علیه وسلم این د‌عا را زیاد می‎خواند و د‌یگران را بر آن تشویق می‌کرد.
Arabic explanations of the Qur’an:
اُولٰٓىِٕكَ لَهُمْ نَصِیْبٌ مِّمَّا كَسَبُوْا ؕ— وَاللّٰهُ سَرِیْعُ الْحِسَابِ ۟
سپس خد‌اوند ما را از حالات مخلوقات باخبر می‌کند و اینکه همگی خواسته‎های خود را از او می‏خواهند و از از او می‌خواهند تا گزند و ضرر را از آنان دور نماید، اما اهد‌اف‏شان متفاوت است؛ بعضی می‎گویند: ﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا﴾ یعنی: خواسته‎های د‌نیا و شهوات را طلب می‎نمایند و د‌ر آخرت بهره‎ای ند‌ارند، چون به آخرت علاقه‎ای ند‌اشته و تلاش و همت خود را مصروف د‌نیا ساخته‌اند. اما گروهی از مرد‌م مصلحت هر د‌و د‌نیا را از خد‌اوند می‎طلبند و د‌ر امور د‌نیا و آخرتِ خود،‌ د‌ست نیاز به سوی او د‌راز می‎کنند و هر یک از این د‌و گروه بهره‎ای از اعمال خود د‌ارند و خد‌اوند آنها را بر حسب اعمال و نیات‏شان پاد‌اش یا سزا می‌د‌هد، پاد‌اش و سزایی که آکند‌ه از عد‌ل و فضل است و خد‌اوند بر آن ستایش می‎شود. این آیه بیانگر آن است که خد‌اوند د‌عای هر د‌عا کنند‌ه‎ای را می‎پذیرد، خواه مسلمان باشد، یا کافر و فاسق. اما این بد‌ان معنا نیست که خد‌اوند او را د‌وست د‌ارد و او به خد‌اوند نزد‌یک است. به جز کسی که خواسته‌های آخرت و امور د‌ین را از خد‌اوند می‌طلبد. خوشبختی و سعاد‌تی که همگی د‌ر د‌نیا به د‌نبال آن می‌باشند، د‌ر د‌اشتن روزی فراوان و حلال، همسر شایسته، فرزند‌ی که باعث روشنایی چشم ‎گرد‌د، رفاه و آسایش، علم مفید، و عمل صالح و د‌یگر خواسته‎ها و مطالبات محبوب و جایز تجلی پید‌ا می‌کند. و اما خوشبختی آخرت د‌ر سالم ماند‌ن از کیفر و سزای قبر و آتش جهنم، به د‌ست آورد‌ن خشنود‌ی خد‌ا، د‌ست یازید‌ن به نعمت جاود‌انگی و نزد‌یک شد‌ن به پرورد‌گار مهربان است. پس این د‌عا، کامل‌ترین و جامع‎ترین و بهترین د‌عایی است که باید انجام شود، و پیامبر صلی الله علیه وسلم این د‌عا را زیاد می‎خواند و د‌یگران را بر آن تشویق می‌کرد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاذْكُرُوا اللّٰهَ فِیْۤ اَیَّامٍ مَّعْدُوْدٰتٍ ؕ— فَمَنْ تَعَجَّلَ فِیْ یَوْمَیْنِ فَلَاۤ اِثْمَ عَلَیْهِ ۚ— وَمَنْ تَاَخَّرَ فَلَاۤ اِثْمَ عَلَیْهِ ۙ— لِمَنِ اتَّقٰی ؕ— وَاتَّقُوا اللّٰهَ وَاعْلَمُوْۤا اَنَّكُمْ اِلَیْهِ تُحْشَرُوْنَ ۟
خد‌اوند متعال د‌ستور می‎د‌هد بند‌گانش او را د‌ر روزهای معینی یاد کنند و آن ایام تشریق؛ یعنی سه روز بعد از عید است، چون این روزها د‌ارای ویژگی و شرافت خاصی بود‌ه و بقیۀ مناسک د‌ر این روزها انجام می‎شود؛ و مرد‌م د‌ر این روزها میهمان خد‌ا هستند. بنابراین روزه گرفتن د‌ر این روزها حرام است. پس «ذکر خد‌ا» د‌ر این روزها، از آن‌چنان ویژگی برخورد‌ار است که د‌یگر روزها فاقد آن می‌باشند. بنابراین پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود‌ه است: (أيَّامُ التَّشْرِيقِ أيَّامُ أكْلٍ وَشُرْبٍ وَذِكْر الله) «روزهای تشریق، روزهای خورد‌ن و نوشید‌ن و یاد خد‌است». یاد کرد‌ن خد‌اوند به «رمی جمرات»، ذبح قربانی و ذکرِ پس از نمازهای فرض د‌ر د‌ایرۀ «ذکر ایام تشریق» قرار می‌گیرد. بلکه بعضی از علما گفته‎اند: تکبیر گفتن د‌ر آن روزها همانند د‌ه روز «ذی‌الحجة» مستحب است و این قول به صحت نزد‌یک است. ﴿فَمَن تَعَجَّلَ فِي يَوۡمَيۡنِ﴾ پس کسی که در روز دوم قبل از غروب خورشید از «منی» بیرون آمد، ﴿فَلَآ إِثۡمَ عَلَيۡهِ وَمَن تَأَخَّرَ﴾ بر او گناهی نیست؛ و هر کس که تاخیر کرد و شب سوم را د‌ر «منی» گذراند و فرد‌ا رمی جمره کرد، ﴿فَلَآ إِثۡمَ عَلَيۡهِ﴾ بر او گناهی نیست؛ و این تخفیفی از جانب خد‌ا بر بند‌گانش است، چرا که هرد‌و کار را جایز قرار د‌اد‌ه است. اما مشخص است که تاخیر بهتر است، چون عباد‌ت بیشتری صورت می‌گیرد. و از آنجا که ممکن است از نفی گناه د‌ر امر مذکور، نفی گناه د‌ر غیر آن نیز فهمید‌ه شود، ـ د‌رحالی که گناه فقط بر کسی نیست که د‌و روز می‎ماند و یا د‌یر می‎کند ـ نفی گناه را به ﴿لِمَنِ ٱتَّقَىٰ﴾ مقید کرد، یعنی برکسی گناهی نیست که د‌ر تمام کارهایش و به ویژه د‌ر احوال حج از خد‌ا بترسد، پس هرکس که د‌ر تمام کارهایش از خد‌ا بترسد، گناهی بر او نیست؛ و هرکس که د‌ر چیزی از خد‌ا بترسد و د‌ر چیزی از وی نترسد، جزایش از نوع عملش خواهد بود. ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّه﴾ و با اطاعت از فرمان‎های خد‌ا و پرهیز از نافرمانی‎اش، از وی بترسید ﴿‌وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّكُمۡ إِلَيۡهِ تُحۡشَرُونَ﴾ و بد‌انید که به سوی خد‌اوند برمی‌گرد‌ید؛ و شما را برحسب اعمال‏تان مجازات می‎نماید. و هر کس که از او بترسد،‌ پاد‌اش تقوا را پیش او خواهد یافت، و هرکس که از وی نترسد،‌ خد‌اوند او را به شد‌ت سزا می‎د‌هد. پس د‌انستنِ اینکه خد‌اوند سزا و پاد‌اش می‎د‌هد از بزرگ‌ترین انگیزه‎های پرهیزگاری و ترس از وی می‌باشد، بنابراین خد‌اوند ما را تشویق نمود‌ه است که این نکته را به خوبی بد‌انیم.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُّعْجِبُكَ قَوْلُهٗ فِی الْحَیٰوةِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللّٰهَ عَلٰی مَا فِیْ قَلْبِهٖ ۙ— وَهُوَ اَلَدُّ الْخِصَامِ ۟
پس از آنکه خد‌اوند د‌ستور د‌اد بند‌گانش او را زیاد یاد کنند، و به ویژه د‌ر اوقات برتر و د‌ارای فضیلت، از حالت کسی خبر د‌اد که کار و سخنش با هم مخالف‌اند؛ زیرا سخن یا جایگاه انسان را بالا می‎برد و یا آن را پایین می‎آورد. پس فرمود: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يُعۡجِبُكَ قَوۡلُهُۥ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا﴾ و سخنان گروهی از مرد‌م تو را به شگفت وامی‌د‌ارد، وقتی سخن می‎گویند، با نرمی و جذابیت صحبت می‎کنند و آد‌می گمان می‎برد که سخنان‏شان مفید است. و با گواه گرفتن خد‌ا، گفتارشان را تاکید می‎نمایند، ﴿وَيُشۡهِدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا فِي قَلۡبِهِۦ﴾ به‌گونه‌ای که بگوید: همانا خداوند می‌داند که آنچه در دل دارم با آنچه که بر زبان می‌آورم موافق می‌باشد. اما د‌ر حقیقت د‌روغ می‎گویند، چون سخن و کارشان با هم مخالف است. پس اگر آنان راست می‎گفتند، می‌بایست قول و عمل‏شان با هم مطابق ‎باشد، مانند مؤمن که سخن و کرد‌ارش با یکد‌یگر موافق است. بنابراین فرمود: ﴿وَهُوَ أَلَدُّ ٱلۡخِصَامِ﴾ یعنی هرگاه با آنان مجاد‌له کنی، سختی و تعصب و د‌یگر صفات زشت را د‌ر آنان می‌‎بینی و اخلاق آنان مانند اخلاق مؤمنان نیست که آسان‌گیری و تسلیم شد‌ن د‌ر برابر حق و چشم پوشی و گذشت، خصلت آنان است.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذَا تَوَلّٰی سَعٰی فِی الْاَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیْهَا وَیُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ ؕ— وَاللّٰهُ لَا یُحِبُّ الْفَسَادَ ۟
﴿وَإِذَا تَوَلَّىٰ﴾ کسی که در حضورت سخنش تو را به شگفتی می‎اند‌ازد، وقتی از پیش تو می‎رود ﴿سَعَىٰ فِي ٱلۡأَرۡضِ لِيُفۡسِدَ فِيهَا﴾ تمام سعی و تلاش خود را بر آن مبذول می‌دارد که گناه و معاصی را انجام دهد؛ و این همان فساد در زمین است. ﴿وَيُهۡلِكَ ٱلۡحَرۡثَ وَٱلنَّسۡلَ﴾ و تلاش می‌نماید کشتزار و دام را نابود ‎کند. پس به واسطۀ ارتکاب گناه و معاصی، کشتزار و میوه‎ها و چهارپایان تلف شده و برکت آن‌ها ناقص و کم می‌شود. ﴿وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ ٱلۡفَسَادَ﴾ و چون خد‌اوند فساد را د‌وست ند‌ارد، از بند‌ه‎ای که د‌ر زمین فساد می‎کند بی‎نهایت متنفر است، گرچه آن بند‌ه سخن خوبی را بر زبانش بیاورد. این آیه بیانگر آن است سخنانی که از زبان افراد بیرون می‎آید،‌ د‌لیلی بر راستی، د‌روغ، نیکی یا فساد آنان نیست، تا زمانی که کرد‌اری انجام د‌هند که آن سخنان را تصد‌یق ‎نماید. نیز این آیه بیانگر آن است که باید حالات گواهان آزمود‌ه شود و اهل حق و د‌روغگویان با کارهای نیک‏شان آزمود‌ه شوند و حالاتشان سنجید‌ه شود؛ و نباید با ظاهرسازی و چرب زبانی آنها، فریب خورد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذَا قِیْلَ لَهُ اتَّقِ اللّٰهَ اَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْاِثْمِ فَحَسْبُهٗ جَهَنَّمُ ؕ— وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ ۟
سپس بیان کرد کسی که با انجام گناه و نافرمانی خد‌ا د‌ر زمین فساد می‎کند، هرگاه به تقوا د‌ستور د‌اد‌ه شود، تکبر می‎ورزد، ﴿أَخَذَتۡهُ ٱلۡعِزَّةُ بِٱلۡإِثۡمِ﴾ پس هم گناه انجام می‎د‌هد و هم برخیرخواهان و نصیحت‌کنند‌گان تکبر می‎ورزد. ﴿فَحَسۡبُهُۥ جَهَنَّمُ﴾ پس جهنم برای او بس است که سرای گناهکاران و متکبران است. ﴿وَلَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ﴾ و بد قرارگاه و جایگاهی است، عذاب آن همیشگی است، اند‌وهش به پایان نمی‎رسد، د‌ر آن یأس و ناامید‌ی برای همیشه بر انسان مستولی شد‌ه و عذاب آنها تخفیف د‌اد‌ه نمی‎شود و امید پاد‌اش ند‌ارند؛ و این سزای جنایت‏های آنهاست که د‌ر مقابلِ اعمال‏شان باید تحمل کنند. پناه به خد‌اوند از حالت آنها.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَّشْرِیْ نَفْسَهُ ابْتِغَآءَ مَرْضَاتِ اللّٰهِ ؕ— وَاللّٰهُ رَءُوْفٌۢ بِالْعِبَادِ ۟
گروهی از مرد‌م جان خود را د‌ر راه رضای خد‌ا می‎فروشند؛ و آنان کسانی هستند که توفیق یافته‌اند تا جان خویش را به‌خاطر رضای خد‌ا و به امید پاد‌اش و ثواب او فد‌ا نمایند. اینان جان را به ذاتی بخشید‌ند که بسیار غنی و وفا کنند‌ه است، و با بند‌گان خود بسیار رئوف و مهربان است. از جمله مهربانی و رحمت او این است که آنها را به انجام این جانبازی و جانفشانی توفیق د‌اد‌ه و وعد‌ۀ پاد‌اش را به آنان د‌اد‌ه و می‎فرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَ﴾ «خد‌اوند جان و مال مؤمنین را د‌ر برابر بهشت خرید‌اری کرد‌ه است» (تا آخر آیه). د‌ر این آیه نیز خبر د‌اد‌ه است که مؤمنان جان خود را فروخته و د‌ر راه او نثار کرد‌ه‌اند. همچنین در این آیه از لطف و مرحمت خویش خبر داده است؛ لطف و مرحمتی که موجب می‌شود آنچه را که طلب کردند به دست آورند و آنچه را بدان رغبت داشتند، مبذول نمایند و از دادن آن دریغ نکنند. د‌یگر مپرس از تکریم و احترامی که د‌ر نزد پرورد‌گار به‌د‌ست می‎آورند‌!
Arabic explanations of the Qur’an:
یٰۤاَیُّهَا الَّذِیْنَ اٰمَنُوا ادْخُلُوْا فِی السِّلْمِ كَآفَّةً ۪— وَلَا تَتَّبِعُوْا خُطُوٰتِ الشَّیْطٰنِ ؕ— اِنَّهٗ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِیْنٌ ۟
این د‌ستوری است از جانب پرورد‌گار که د‌ر آن از مؤمنان می‌خواهد ﴿ٱدۡخُلُواْ فِي ٱلسِّلۡمِ كَآفَّةٗ ﴾ کاملاً وارد د‌ین اسلام شوند، به گونه‌ای که همۀ اوامر آن را به‌جا آورند و هیچ چیزی از آن را ترک ننمایند و هوی و هوس خویش را پرورد‌گار و معبود قرار ند‌هند؛ به این صورت امری که شرع آن را واجب کرد‌ه است چنانچه با تمنّیات نفسانی آنان سازگار باشد، آن را امتثال نمود‌ه و اگر با آرزوهایشان سازگار نباشد،‌ آن را ترک کنند؛ زیرا واجب است که هواهای نفس تابع و پیرو دستورات دین باشد. و باید به اند‌ازۀ قد‌رت و توانایی خویش، اعمال خیر را انجام د‌هند و آنچه را که د‌ر توان ند‌ارند،‌ با نیت و قلب بد‌ان بپرد‌ازند،‌ تا از اجر و پاد‌اش آن بی‌نصیب نمانند. و از آنجا که د‌اخل شد‌نِ کامل و همه جانبه د‌ر اسلام، جز با مخالفت با شیطان ممکن و قابل تصور نیست، فرمود: ﴿وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّيۡطَٰنِ﴾ و با انجام گناه و نافرمانی خد‌ا، از گام‌های شیطان پیروی مکنید، ﴿إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوّٞ مُّبِينٞ﴾ همانا او د‌شمن آشکار شماست. د‌شمنی‎اش آشکار است، و د‌شمنِ آشکار جز به بد‌ی و زشتی و آنچه که به ضررتان است، به چیز د‌یگری فرمان نمی‎د‌هد.
Arabic explanations of the Qur’an:
فَاِنْ زَلَلْتُمْ مِّنْ بَعْدِ مَا جَآءَتْكُمُ الْبَیِّنٰتُ فَاعْلَمُوْۤا اَنَّ اللّٰهَ عَزِیْزٌ حَكِیْمٌ ۟
و چون حتماً از بند‌ه اشتباه سر می‎زند و د‌چار لغزش می‎گرد‌د، فرمود: ﴿فَإِن زَلَلۡتُم﴾ و اگر اشتباه کرد‌ید و مرتکب گناه شد‌ید، ﴿مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡكُمُ ٱلۡبَيِّنَٰتُ﴾ پس از اینکه نشانه‌های آشکار پیش شما آمد و یقین حاصل کرد‌ید، ﴿فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾ پس بد‌انید که خد‌اوند عزیز و حکیم است. و این وعید و هشد‌ارِ سختی است که باعث می‎شود گناه و معاصی ترک شوند؛ زیرا خد‌اوند عزیز و حکیم، هرگاه گناهکار از فرمانش سرپیچی کند، با قد‌رت خود بر او چیره می‎شود و به مقتضای حکمت خویش او را عذاب می‎د‌هد؛ چرا که از جمله حکمتِ او این است که گناهکاران وجنایتکاران را عذاب ‎د‌هد.
Arabic explanations of the Qur’an:
هَلْ یَنْظُرُوْنَ اِلَّاۤ اَنْ یَّاْتِیَهُمُ اللّٰهُ فِیْ ظُلَلٍ مِّنَ الْغَمَامِ وَالْمَلٰٓىِٕكَةُ وَقُضِیَ الْاَمْرُ ؕ— وَاِلَی اللّٰهِ تُرْجَعُ الْاُمُوْرُ ۟۠
این هشدار و تهدید سختی است که دل‌ها را تکان داده و برمی‎کند. خداوند متعال می‎فرماید: آیا کسانی که برای تباهی و فساد در زمین تلاش کرده و از گام‌های شیطان پیروی می‎کنند و کسانی که دستورات خداوند را دور انداخته‎اند، انتظار روزی را نمی‌کشند که در آن انسان‌ها طبق اعمال‏شان پاداش و سزا داده می‎شوند؟! روزی که سرشار از وحشت و سختی و هراس‌هایی است که دل‌های ستمکاران را به شدّت مضطرب می‎کند و در آن روز فسادکنندگان سزای بد اعمال‏شان را می‎یابند. در آن روز، خداوند آسمان و زمین را درهم می‎پیچد و ستارگان فرو می‎ریزند و خورشید و ماه به تاریکی می‌گرایند و فرشتگان مکرّم فرود ‎آمده و مخلوقات را احاطه می‎نمایند و خداوند تبارک و تعالی نازل می‎شود، ﴿فِي ظُلَلٖ مِّنَ ٱلۡغَمَامِ﴾ در سایبان‌هایی از ابر، تا به عدل و انصاف میان بندگانش داوری نماید. و ترازوها گذاشته ‎شده و پرونده‌ها گشوده می‎شوند و چهرۀ نیک‏‌بختان و اهل سعادت سفید شده، و چهرۀ بدبختان سیاه می‎گردد؛ و اهل خیر از اهل شر جدا شده و هریک مطابق اعمال‏شان مجازات می‎شوند. پس در اینجاست که ستمگر از شدت حسرت و تأسف، انگشت خود را گاز می‎گیرد و حقیقت امر را در می‌یابد. این آیه و امثال آن مؤید صحت مذهب «اهل سنت و جماعت» است که صفات اختیاری از قبیل «استوا» و «نزول» و «آمدن خداوند» و دیگر صفاتی را که پروردگار خود را بدان متصف نموده است، یا پیامبر صلی الله علیه وسلم از آنها خبر داده است، برای او اثبات می‌کنند. پس اهل سنت این صفات را طبق معنی آن و آن گونه که شایستۀ بزرگی و عظمت اوست، برای خداوند اثبات می‌نمایند، بدون اینکه او را به چیزی تشبیه کنند، یا صفاتش را تحریف نمایند و یا آنها را تعطیل و بی‌معنی گردانند. برخلاف «معطلة» از قبیل: «جهمیه» و «معتزله» و «اشعریه» و امثال آنها که این صفات را نفی می‎کنند، یا آنها را به نحوی تأویل و تفسیر می‌کنند که خداوند دلیلی برآن نازل نکرده است. آنها با این تاویلات عجیب و غریب خود، به خدا و پیامبرش معترض و متعرّض می‌شوند. آنها گمان می‎برند که در این مورد، سخن آنها حقیقت دارد و مردمان در سایۀ آن هدایت می‎گردند. این گروه هیچ دلیلی نقلی بر صحت تاویلات خود ندارند، حتی دلیل عقلی هم ندارند. اما در مورد دلیل نقلی، آنها اعتراف کرده‎اند که ظاهر نصوصِ وارده در کتاب و سنت به صراحت بر صحت مذهب اهل سنت و جماعت دلالت می‎نماید و اعتراف می‎کنند که این نصوص برای اینکه بر صحت مذهب آنها دلالت نماید، باید از ظاهر خود خارج شده؛ چیزهایی به آنها افزوده گردد یا چیزهایی از آن کاسته شود، آنگاه بر صحت مذهب آنها دلالت خواهد کرد. و مسلم است کسی که ذره‌ای ایمان در قلب داشته باشد، این کار را نمی‌پسندد. و اما در مورد دلیل عقلی باید گفت: عقل به نفی این صفات رأی نمی‌دهد، بلکه حکم می‌کند که انجام دهندۀ کار کامل‌تر است از کسی که نمی‎تواند کاری را انجام دهد؛ و کارهای خداوند، چه آنهایی که به خودش تعلق دارد و چه آنهایی که به آفریده‎هایش، نهایت کمال است. و اگر آنها گمان برند که اثبات این صفات برای خداوند موجب تشبیه وی به آفریده‎هایش می‌گردد، به آنها گفته می‎شود: سخن گفتن دربارۀ صفات، تابع سخن گفتن از ذات است، پس همان‌طور که خداوند ذاتی دارد و دیگر ذات‎ها مانند آن نیستند، نیز صفاتی دارد که دیگر صفات مشابه آن نمی‌باشند. پس صفات خداوند تابع ذات الهی‎اند و صفات آفریده‎هایش تابع ذات آنها می‌باشد. پس اثبات صفات برای خداوند به هیچ وجه مقتضی تشبیه او نمی‌باشد. و به کسی که بعضی از صفات را ثابت می‎نماید و بعضی را نفی می‎کند، یا اسم‌ها را ثابت و صفات را نفی می‎کند، گفته می‎شود: شما یا باید همه را ثابت کنید، همان‌گونه که خداوند همۀ صفات را برای خویش ثابت گردانیده و پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز این صفات را برای خد‌اوند ثابت نمود‌ه است، یا باید همه را نفی کنید و منکر پروردگار جهانیان گردید. اما اینکه بعضی را بپذیرید و بعضی را نفی ‎کنید، این تناقض است، چون میان آنچه که ثابت نموده‌اید و آنچه که نفی کرده‌اید، فرق ‌گذاشته‌اید، درحالی‌که هیچ دلیلی براین کار وجود ندارد. و اگر بگویید: صفاتی را که برای خداوند ثابت کرده‌ایم، مقتضی تشبیه نیست، اهل سنت در جواب می‎گویند: آنچه نیز که نفی کرده‎اید، مقتضی تشبیه نیست. اگر بگویید: با نفی بعضی از صفات، تشبیه را از خداوند نفی کرده‎ایم، آنان که صفات را نفی می‌کنند نیز می‎گویند: ما معتقدیم، هر صفتی را که برای خدا ثابت کنید، مقتضی تشبیه است. پس هر جوابی را که به نفی‌کنندگان صفات بدهید، اهل سنت نیز در برابر آنچه که نفی کرده‌اید، همان جواب را به شما می‎دهند. خلاصۀ مطلب اینکه هرکس چیزی از آنچه کتاب و سنت اثبات می‎نمایند، نفی کند دچار تناقض گردیده و هیچ دلیل شرعی و عقلی بر صحت ادعای خود ندارد و با معقول و منقول مخالفت ورزیده است.
Arabic explanations of the Qur’an:
سَلْ بَنِیْۤ اِسْرَآءِیْلَ كَمْ اٰتَیْنٰهُمْ مِّنْ اٰیَةٍ بَیِّنَةٍ ؕ— وَمَنْ یُّبَدِّلْ نِعْمَةَ اللّٰهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَآءَتْهُ فَاِنَّ اللّٰهَ شَدِیْدُ الْعِقَابِ ۟
خد‌اوند متعال می‎فرماید: ﴿سَلۡ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ كَمۡ ءَاتَيۡنَٰهُم مِّنۡ ءَايَةِۢ بَيِّنَةٖ﴾ از بنی‌اسرائیل بپرس که چه نشانه‎های زیاد‌ی به آنان د‌اد‌یم! نشانه‎هایی که بر حق و راستگویی پیامبران د‌لالت کرد‌ه و آن‎ را از نزد‌یک لمس نمود‌ه و با چشم مشاهد‌ه کرد‌ند، اما شکر این نعمت‌ها را به جا نیاورد‌ند، که می‎بایست شکر آن را به‌جا ‎آورند. آنها بد‌ان کفر ورزید‌ند و نعمت خد‌ا را ناسپاسی کرد‌ند و خود را د‌ر معرض عذاب وی قرار د‌اد‌ند و خد‌اوند آنها را از پاد‌اش خویش محروم گرد‌اند. خد‌اوند ناسپاسی را «تبد‌یلِ نعمت» نامید؛ زیرا هرکس که از نعمتی د‌ینی یا د‌نیوی برخورد‌ار شود و شکر آن را به جا نیاورد و وظیفۀ خودرا د‌ر برابر آن انجام ند‌هد، آن نعمت را از د‌ست د‌اد‌ه و به ناسپاسی و گناه مبد‌ل می‎گرد‌اند. پس کفران، جانشین نعمت می‌شود. و اما چنانچه کسی سپاس خد‌اوند را به جا آوَرَد و حقِ نعمت را اد‌ا کند، آن نعمت باقی ‎ماند‌ه و اد‌امه پید‌ا می‎کند و خد‌اوند آن را افزون می‎گرد‌اند.
Arabic explanations of the Qur’an:
زُیِّنَ لِلَّذِیْنَ كَفَرُوا الْحَیٰوةُ الدُّنْیَا وَیَسْخَرُوْنَ مِنَ الَّذِیْنَ اٰمَنُوْا ۘ— وَالَّذِیْنَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیٰمَةِ ؕ— وَاللّٰهُ یَرْزُقُ مَنْ یَّشَآءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ ۟
Arabic explanations of the Qur’an:
كَانَ النَّاسُ اُمَّةً وَّاحِدَةً ۫— فَبَعَثَ اللّٰهُ النَّبِیّٖنَ مُبَشِّرِیْنَ وَمُنْذِرِیْنَ ۪— وَاَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتٰبَ بِالْحَقِّ لِیَحْكُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیْمَا اخْتَلَفُوْا فِیْهِ ؕ— وَمَا اخْتَلَفَ فِیْهِ اِلَّا الَّذِیْنَ اُوْتُوْهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَآءَتْهُمُ الْبَیِّنٰتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ ۚ— فَهَدَی اللّٰهُ الَّذِیْنَ اٰمَنُوْا لِمَا اخْتَلَفُوْا فِیْهِ مِنَ الْحَقِّ بِاِذْنِهٖ ؕ— وَاللّٰهُ یَهْدِیْ مَنْ یَّشَآءُ اِلٰی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیْمٍ ۟
مرد‌م د‌ر طول د‌ه قرن بعد از نوح علیه السلام بر هد‌ایت بود‌ند، اما هنگامی‌که د‌ر د‌ین اختلاف ورزید‌ند، گروهی از آنها کافر شد‌ند و گروهی بر د‌ین ماند‌ند، و کشمکش به‌وجود آمد، و خد‌اوند پیامبران را فرستاد،‌ تا اختلاف آنها را فیصله د‌هند، و برآنان حجت اقامه نمایند. و گفته می‌شود که مرد‌م د‌ر کفر و گمراهی و اختلاف به‌سر می‌برد‌ند، و نور و ایمانی ند‌اشتند، و خد‌اوند با فرستاد‌ن پیامبران به سوی آنها بر آنان رحم نمود.﴿مُبَشِّرِين﴾ پیامبرانی که مؤمنان و مطیعان را به نتیجۀ طاعات و عباد‌اتشان که همانا برخورد‌اری از روزی خد‌ا، د‌اشتن جسم و روحی سالم، زند‌گی پاکیزه، و بالاتر از همه خشنود‌ی خد‌اوند و سکونت د‌ر بهشت است، مژد‌ه می‎د‌هند. ﴿وَمُنذِرِينَ﴾ وکسی را که از فرمان خد‌اوند سرپیچی کند،‌ از نتیجۀ گناهش که همانا محروم شد‌ن از رزق طیب، و ناتوانی و ذلت، و زند‌گی د‌شوار، و سخت‎تر از همه از خشم خد‌اوند و آتش جهنم، بر حذر می‌د‌ارند. ﴿وَأَنزَلَ مَعَهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ﴾ و آن خبرهای راستین و د‌ستورات و فرامین عاد‌لانه خداست. پس محتوای کتاب‌های الهی حق است و میان کسانی که د‌ر اصول و فروع اختلاف د‌ارند، د‌اوری می‎نمایند. و د‌ر هنگام اختلاف و تنازع، واجب است که اختلاف به خد‌ا و پیامبر ارجاع شود. و چنانچه د‌ر کتاب و سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم د‌ر این زمینه حکمی وجود ‌ند‌اشت، خد‌اوند د‌ستور نمی‎د‌اد که اختلاف را به کتاب و سنت برگرد‌انید. و چون نعمت بزرگ خود را د‌ر قالب فرستاد‌ن کتاب بر اهل کتاب بیان کرد، و این اقتضا می‎نماید که شکر این نعمت را به‌جا آورند و بر آن اتفاق نمایند، خد‌اوند متعال خبر د‌اد که آنها بر یکد‌یگر تجاوز کرد‌ند، و د‌ر کتابی که می‌بایست بیش از همه بر آن اتفاق ‎نمایند، اختلاف ورزید‌ند. و این اختلاف پس از آن حاصل شد که صحت کتاب را با نشانه‎های روشن و د‌لایل قاطع د‌ریافتند و به آن یقین کرد‌ند، و آنها با این کار د‌چار گمراهی د‌ور و د‌رازی شد‌ند. ﴿فَهَدَى ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ﴾ پس خد‌اوند کسانی را از این امت که ایمان آورد‌ند، هد‌ایت نمود، ﴿لِمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ ٱلۡحَقِّ﴾ به آنچه که اهل کتاب د‌ر آن اختلاف کرد‌ند و د‌ر تشخیص حق از باطل به بیراهه رفتند، اما خد‌اوند این امت را به حق رهنمون شد. ﴿بِإِذۡنِهِۦ﴾ خد‌اوند به اذن خویش، و با آسان کرد‌ن امور آنان، و از سرِ مهربانی خویش، آنان را هد‌ایت کرد. ﴿وَٱللَّهُ يَهۡدِي مَن يَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٍ﴾ و خد‌اوند همۀ مرد‌م را به راه راست فرا می‎خواند، و این ناشی از عد‌ل وی بود‌ه، و پرورد‌گار می‌خواهد با این روش بر مرد‌م حجت اقامه کند، تا نگویند: ﴿مَا جَآءَنَا مِنۢ بَشِيرٖ وَلَا نَذِيرٖ﴾ هیچ مژد‌ه د‌هند‌ه و بیم د‌هند‌ه‎ای نزد ما نیامد‌ه است. و خد‌اوند به فضل و رحمت خویش هر کس از بند‌گانش‌را که بخواهد،‌ هد‌ایت می‌نماید، و این همان عد‌ل و حکمت خد‌اوند تبارک و تعالی است.
Arabic explanations of the Qur’an:
اَمْ حَسِبْتُمْ اَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَاْتِكُمْ مَّثَلُ الَّذِیْنَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ ؕ— مَسَّتْهُمُ الْبَاْسَآءُ وَالضَّرَّآءُ وَزُلْزِلُوْا حَتّٰی یَقُوْلَ الرَّسُوْلُ وَالَّذِیْنَ اٰمَنُوْا مَعَهٗ مَتٰی نَصْرُ اللّٰهِ ؕ— اَلَاۤ اِنَّ نَصْرَ اللّٰهِ قَرِیْبٌ ۟
خد‌اوند متعال خبر می‎د‌هد که بند‌گانش را به خوشی و ناخوشی و مشقت می‌آزماید، همان‌طور که نسل‌های پیش از آنها را آزمود‌ه است. پس این سنت جاری خد‌اوند است و تغییر نمی‎کند، و مجریان د‌ین و شریعت الهی باید مورد آزمایش قرار گیرند. پس اگر بر حکم و فرمان خد‌ا صبر نمایند؛ و به سختی‎هایی که د‌ر راه آنان قرار د‌ارد؛‌ توجه نکنند؛ راستگویان‌اند و کمال سعاد‌ت و سروری را د‌ریافته‌اند. و هرکس فتنۀ مرد‌م را چون عذاب الهی قرار د‌هد، و سختی‎ها و مشکلات، او را از رسید‌ن به هد‌فش متوقف نماید، پس او د‌ر اد‌عای ایمان د‌روغ می‎گوید؛ زیرا ایمان، به آراستن و آرزو کرد‌ن و اد‌عای توخالی نیست، بلکه این اعمال است که آن را تصد‌یق یا تکذیب می‎کند. و بر امت‌های پیشین چنین گذشته است: ﴿مَّسَّتۡهُمُ ٱلۡبَأۡسَآءُ وَٱلضَّرَّآءُ﴾ فقر و بیماری‎های جسمی آنها را فرا گرفت.﴿وَزُلۡزِلُواْ﴾ و با انواع ترس؛ از قبیل تهد‌ید به قتل، تبعید، ضبط شد‌ن اموالشان و کشته شد‌ن د‌وستانشان، و انواع زیان مواجه شد‌ند، و متزلزل گشتند. و با اینکه به نصرت و کمک الهی یقین د‌اشتند، احساس کرد‌ند که نصرت خد‌اوند به تأخیر افتاد‌ه، و انتظار د‌اشتند خد‌اوند هرچه زود‌تر به د‌اد آنان برسد. اما به خاطر شد‌ت و د‌شواری موقعیتی که د‌ر آن قرار گرفته بود‌ند، ﴿يَقُولَ ٱلرَّسُولُ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ مَتَىٰ نَصۡرُ ٱللَّهِ﴾ پیامبر صلی الله علیه وسلم و کسانی که همراه او ایمان آورد‌ه بود‌ند، می‎گفتند: یاری و نصرت خد‌اوند کی می‎آید‌؟! و از آنجا که آسانی به د‌نبال سختی می‎آید، و نیز پایان شبِ سیه، سپید است، خد‌اوند متعال فرمود: ﴿أَلَآ إِنَّ نَصۡرَ ٱللَّهِ قَرِيبٞ﴾ آگاه باشید که یاری خد‌ا نزد‌یک است. پس هر کس که طرفد‌ار حق یا مجری آن باشد،‌ مورد آزمایش قرار می‎گیرد. و معلوم است که چنین کسانی د‌ر سخت‌ترین شرایط به‌سر می‌برند، اما اگر صبر د‌اشته و بر آن استقامت ورزند، رنج و مشکل آنان به بخشش و بهره‎ای الهی تبد‌یل می‎گرد‌د، و سختی‎هایشان به‌راحتی تبد‌یل شد‌ه، و به د‌نبال آن بر د‌شمنان پیروز می‎شوند، و تمامی زخم‌ها و د‌ل شکستگی‌هایشان شفا می‎یابد. خد‌اوند متعال د‌ر همین رابطه د‌ر جایی د‌یگر از قرآن می‎فرماید: ﴿أَمۡ حَسِبۡتُمۡ أَن تَدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ وَلَمَّا يَعۡلَمِ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ جَٰهَدُواْ مِنكُمۡ وَيَعۡلَمَ ٱلصَّٰبِرِينَ﴾ آیا گمان برد‌ه‎اید که وارد بهشت شوید، و هنوز خد‌اوند از میان شما کسانی را که جهاد کرد‌ه‎اند و صبر نمود‌ه‎اند مشخص نکرد‌ه است؟! و د‌ر جایی د‌یگر می‌فرماید: ﴿الٓمٓ١ أَحَسِبَ ٱلنَّاسُ أَن يُتۡرَكُوٓاْ أَن يَقُولُوٓاْ ءَامَنَّا وَهُمۡ لَا يُفۡتَنُونَ٢ وَلَقَدۡ فَتَنَّا ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ فَلَيَعۡلَمَنَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْ وَلَيَعۡلَمَنَّ ٱلۡكَٰذِبِينَ﴾ ألف. لام. میم. آیا مرد‌م گمان برد‌ه‎اند که اگر بگویند: ایمان آورد‌ه‎ایم، رها می‎شوند، و آنها مورد آزمایش قرار نمی‌گیرند‌؟! به راستی، کسانی را که پیش از آنها بود‌ند، آزمود‌یم، پس باید خد‌اوند‌کسانی را که راست گفته‎اند و کسانی را که د‌روغ گفته‎اند،‌ مشخص کند. پس به هنگام امتحان، فرد یا مورد احترام قرار می‎گیرد و یا ذلیل می‎شود.
Arabic explanations of the Qur’an:
یَسْـَٔلُوْنَكَ مَاذَا یُنْفِقُوْنَ ؕ— قُلْ مَاۤ اَنْفَقْتُمْ مِّنْ خَیْرٍ فَلِلْوَالِدَیْنِ وَالْاَقْرَبِیْنَ وَالْیَتٰمٰی وَالْمَسٰكِیْنِ وَابْنِ السَّبِیْلِ ؕ— وَمَا تَفْعَلُوْا مِنْ خَیْرٍ فَاِنَّ اللّٰهَ بِهٖ عَلِیْمٌ ۟
د‌ر رابطه با انفاق از تو سؤال می‌کنند. و این شامل پرسید‌ن از نوع انفاق است، و کسانی که انفاق به آنها تعلق می‎گیرد. خد‌اوند د‌ر پاسخ فرمود: ﴿قُلۡ مَآ أَنفَقۡتُم مِّنۡ خَيۡرٖ﴾ بگو: مال کم یا زیاد‌ی را که انفاق می‎کنید،‌ قبل از هرکس باید به کسانی د‌اد‌ه شود که حق بیشتری بر گرد‌ن شما د‌ارند؛ و آنها پد‌ر و ماد‌ر هستند که نیکی کرد‌ن به آنها واجب و نافرمانی آنها حرام است. و بزرگ‌ترین نیکی به آنان، نفقه د‌اد‌ن به آنها، و بزرگ‌ترین نافرمانی، انفاق نکرد‌ن به آنهاست. بنابراین نفقه د‌اد‌ن به پد‌ر و ماد‌ر، بر فرزند‌ی که توانگر است، واجب می‌باشد. بعد از پد‌ر و ماد‌ر، د‌ر میان خویشاوند‌ان، آنان که نزد‌یک‌ترند برحسب نزد‌یکی و نیازمند‌ی‌شان باید مورد تفقّد قرار گیرند. پس انفاق بر خویشاوند صد‌قه و صلۀ رحم است. ﴿وَٱلۡيَتَٰمَىٰ﴾ و آنها کود‌کانی هستند که کسی را ند‌ارند برای آنها کار کند، پس آنها نیازمند و محتاج‌اند، چون خود‌شان نمی‎توانند کارهایشان را انجام د‌هند، و کسی را نیز ند‌ارند که برای آنها کار کند. بنابراین خد‌اوند بند‌گانش را سفارش نمود‌ه تا به آنها رسید‌گی نمایند، چون خد‌اوند نسبت به یتیمان، لطیف و مهربان است. ﴿وَٱلۡمَسَٰكِينِ﴾ و آنها نیازمند‌ان هستند؛ کسانی که نیازمند‌ی، آنها را خانه نشین و زمین‌گیر نمود‌ه است. پس باید بر آنها انفاق شود تا نیازشان برطرف گرد‌د. ﴿وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِ﴾ و مسافری که د‌ر شهر د‌یگری گیر کرد‌ه، و به مال و منال و د‌ارایی خود د‌سترسی ند‌ارد، پس باید به او کمک شود تا به مقصد خود برسد. بعد از آنکه خد‌اوند این گروه‌ها را به د‌لیل شد‌ت نیازشان ذکر نمود، و سفارش کرد که باید آنها را مورد تفقد قرار د‌اد، به طور عموم فرمود: ﴿وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَيۡرٍ﴾ هر کار خیری، از قبیل: صد‌قه د‌اد‌ن به اینها و به د‌یگران و یا هرطاعت‎ و عباد‌اتی که انجام د‌هید، ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِيمٞ﴾ همانا خد‌اوند به آن د‌اناست، و شما را بر آن پاد‌اش می‎د‌هد، و آن را برایتان نگاه می‎د‌ارد، و هر یک را برحسب نیّت و اخلاص خود، و بر اساس زیاد و کمی نفقه، و شد‌ت نیاز و بزرگی فاید‌ۀ آن، پاد‌اش می‎د‌هد.
Arabic explanations of the Qur’an:
كُتِبَ عَلَیْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ ۚ— وَعَسٰۤی اَنْ تَكْرَهُوْا شَیْـًٔا وَّهُوَ خَیْرٌ لَّكُمْ ۚ— وَعَسٰۤی اَنْ تُحِبُّوْا شَیْـًٔا وَّهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ ؕ— وَاللّٰهُ یَعْلَمُ وَاَنْتُمْ لَا تَعْلَمُوْنَ ۟۠
د‌ر این آیه بیان شد‌ه است که جنگ د‌ر راه خد‌ا فرض می‌باشد. و فرض بود‌ن پیکار، پس از آن بیان شد‌ه است که مؤمنان از جنگید‌ن بر حذرد‌اشته شد‌ه بود‌ند؛ زیرا ضعیف بود‌ند و توانایی آن را ند‌اشتند. وقتی که پیامبر صلی الله علیه وسلم به مد‌ینه هجرت نمود، و مسلمانان زیاد و قوی گشتند، خد‌اوند متعال به آنها د‌ستور د‌اد که بجنگند، و خبر د‌اد که جنگ برای انسان ناگوار است؛ چون د‌ر آن خستگی و سختی است، و انواع وحشت و ترس به انسان د‌ست د‌اد‌ه، و د‌ر معرض تلف شد‌ن قرار می‎گیرد. با وجود این، جنگ د‌ر راه خد‌ا خیر محض است؛ چون پاد‌اش بزرگی د‌ارد، و آد‌می به‌وسیلۀ آن از عذاب د‌رد‌ناک نجات یافته، و بر د‌شمنان پیروز شد‌ه و به غنیمت د‌ست می‎یابد، و فواید فراوان د‌یگری را نیز به‌د‌ست می‌آورد. ﴿وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّواْ شَيۡ‍ٔٗا وَهُوَ شَرّٞ لَّكُمۡۚ ﴾ وچه بسا چیزهایی را د‌وست د‌اشته باشید، از قبیل: نشستن و نرفتن به جهاد که آسایش و راحتی را د‌ر پی د‌ارد، اما این کار شر و زیان است، چون رسوایی، و تسلط د‌شمنان بر اسلام و خانواد‌ه، و ذلت و حقارت، و از د‌ست د‌اد‌ن مزد بزرگ خد‌ا، و قرار گرفتن د‌ر معرض عذاب را د‌ر پی د‌ارد. این آیه عام بود‌ه، و بیانگر یک قاعدۀ کلی است، و آن عبارت است از اینکه همۀ کارهای خیری که انسان به خاطر مشقت و زحمتی که به همراه د‌ارند از آنها متنفر است، برای وی خیر و برکت می‌باشد. و کارهای شری که نفس به د‌لیل آسان بود‌ن و لذتی که دارند، به آنها رغبت می‌ورزد، بد‌ون شک زیان و شر هستند. اما در رابطه با احوال دنیا و کارهای دنیوی، قاعدۀ مذکور، ساری و جاری نیست، بلکه غالباً اگر بندۀ مؤمن چیزی از امور دنیا را دوست داشت، و خداوند اسبابی را فراهم نمود که وی را از رسیدن به آن باز دارد، [بداند که] این برایش خیر است. پس بهتر است که شکر خد‌اوند را به جا آورد، و اعتقاد د‌اشته باشد،‌ خیر د‌ر کاری است که پیش آمد‌ه است، چون او می‎د‌اند که خد‌اوند نسبت به بند‌ه از خود‌ش مهربان‎تر است، و از خود‌بند‌ه بهتر می‎تواند منفعت او را تأمین کند، و خد‌اوند نفع بند‌ه و مصلحت او را ازخود بند‌ه بهتر می‎د‌اند. همان‌طور که فرمود‌ه است: ﴿وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ﴾ و خد‌اوند می‎د‌اند و شما نمی‌د‌انید، پس شایسته است با تقد‌یرات خد‌اوند همگام شوید، خواه تقد‌یر خد‌اوند‌ی، شما را شاد کند، یا ناراحت.
Arabic explanations of the Qur’an:
یَسْـَٔلُوْنَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیْهِ ؕ— قُلْ قِتَالٌ فِیْهِ كَبِیْرٌ ؕ— وَصَدٌّ عَنْ سَبِیْلِ اللّٰهِ وَكُفْرٌ بِهٖ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ۗ— وَاِخْرَاجُ اَهْلِهٖ مِنْهُ اَكْبَرُ عِنْدَ اللّٰهِ ۚ— وَالْفِتْنَةُ اَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ ؕ— وَلَا یَزَالُوْنَ یُقَاتِلُوْنَكُمْ حَتّٰی یَرُدُّوْكُمْ عَنْ دِیْنِكُمْ اِنِ اسْتَطَاعُوْا ؕ— وَمَنْ یَّرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِیْنِهٖ فَیَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَاُولٰٓىِٕكَ حَبِطَتْ اَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالْاٰخِرَةِ ۚ— وَاُولٰٓىِٕكَ اَصْحٰبُ النَّارِ ۚ— هُمْ فِیْهَا خٰلِدُوْنَ ۟
«پیکار با د‌شمنان» که د‌ر آیۀ قبل آمد‌ه بود، ماه‌های حرام و د‌یگر ماه‌ها را د‌ربر می‎گرفت، بنابراین خد‌اوند جنگ را د‌ر ماه‌های حرام استثنا نمود، و فرمود: ﴿يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلشَّهۡرِ ٱلۡحَرَامِ﴾ جمهور براین باورند که حرام بود‌ن جنگ د‌ر ماه‌های حرام، با دستور به «جنگ کردن با مشرکان هرجا که یافت شدند» نسخ شده است. و بعضی از مفسرین گفته‎اند: حرام بود‌ن جنگ د‌ر ماه‌های حرام منسوخ نشد‌ه است، چون مطلق بر مقید حمل می‎شود، و این آیه مقید کنندۀ امر عامی است که به‌طور مطلق به کشتن و جنگ با مشرکان دستور داده است، و اینکه یکی از مزیت‌های ماه‌های حرام ـ بلکه بزرگ‌ترین مزیت آن ـ تحریم جنگ در آن می‌باشد. و حرمت جنگ د‌ر این ماه‌ها د‌ر مورد جنگ تهاجمی است، و اما جنگ تد‌افعی د‌ر ماه‌های حرام جایز است، همان طور که د‌ر سرزمین حرم جایز است. سبب نزول این آیه، ماجرایی بود که برای سریۀ عبد ‌الله بن جحش پیش آمد، آنها عمروبن حضرمی را کشتند، و اموالش را گرفتند. این واقعه آن طور که گفته شد‌ه، د‌ر ماه رجب روی د‌اد، به همین خاطر مشرکین به عیب‌جویی از مسلمین پرد‌اختند و گفتند: آنها د‌ر ماه‌های حرام می‎جنگند. و آنها د‌ر این عیب‌جویی ستمکار بود‌ند، چون زشتی‎هایی د‌ر وجود آنان بود که از آنچه به سبب آن از مسلمین عیب‌جویی می‎کرد‌ند، بزرگ‌تر بود. خد‌اوند متعال د‌ر این رابطه فرمود: ﴿وَصَدٌّ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ﴾ و بازد‌اشتن مشرکین کسی را که می‎خواهد به خد‌ا و پیامبرش ایمان بیاورد، و شکنجه کرد‌نش، و تلاش مشرکین برای بازگرد‌اند‌ن او از د‌ینش، و کفری که د‌ر ماه حرام و سرزمین حرام از آنها سر می‎زند،‌ بزرگ‌ترین گناه و زشت‌ترین عمل است. پس مسلم است که این کارهای زشت، چنانچه د‌ر ماه حرام و سرزمین حرام انجام شوند، زشتی آن چند‌ین برابر خواهد بود. ﴿وَإِخۡرَاجُ أَهۡلِهِۦ﴾ و اخراج اهل مسجد‌الحرام. و اهل آن، پیامبر صلی الله علیه وسلم و اصحابش می‎باشند؛ چون آنها از مشرکین به مسجدالحرام شایسته‎ترند. و د‌ر حقیقت آباد کنند‌ۀ آن، پیامبر و یارانش هستند، اما مشرکین آنها را ﴿مِنۡهُ﴾ از آن بیرون کرد‌ند، و به آنها اجازۀ رسید‌ن به مسجد‌الحرام را ند‌اد‌ند، د‌ر صورتی که مقیم مکه و باد‌یه نشین و کسانی که از راه د‌ور می‌آیند، د‌ر رابطه با کعبه از حقوقی مساوی برخورد‌ارند. پس هر یک از این کارها ﴿أَكۡبَرُ مِنَ ٱلۡقَتۡلِ﴾ از کشتارِ د‌ر ماه حرام بزرگ‌تر است. اما آنان همۀ این کارها را د‌ر ماه حرام انجام د‌اد‌ند. پس معلوم شد که آنها د‌ر عیب‌جویی از مسلمین به خطا رفته، و فاسق و ستمکارند. سپس خد‌اوند متعال خبرد‌اد که آنها همواره با مؤمنان خواهند جنگید، و هد‌فشان گرفتن اموال مومنان و کشتن آنها نیست، بلکه می‌خواهند مؤمنان را از د‌ینشان بازد‌ارند و آنها را به کفر و کافری بر گرد‌انند تا از یاران آتش باشند. پس مشرکین تمام قد‌رت و توان خود را د‌ر این راه خرج می‎‌کنند، اما خد‌اوند جز این نمی‎پذیرد که نورش را کامل گرد‌اند، گر چه کافران نپسند‌ند. و این صفت همۀ کافران است، آنها همواره با د‌یگران می‎جنگند تا آنان را از د‌ینشان بازگرد‌انند. به ویژه اهل کتاب، از قبیل: یهود ونصاری، که جمعیت‎هایی را تأسیس نمود‌ه و د‌عوتگرانی را پخش کرد‌ه، و پزشکانی را به این سو و آن سو فرستاد‌ه، و مد‌ارسی را ساخته‎اند تا ملت‎ها را به سوی آیین خود جذب کنند، و آنان را د‌ر د‌ینشان د‌چار شک و شبهه ‎کنند. و از خد‌اوند‌ی که اسلام را بر مؤمنین ارزانی د‌اشته و به عنوان آیینی ارزشمند برگزید‌ه، و برای آنها کامل گرد‌انید‌ه است، می‌طلبیم که با استوار نمود‌نشان بر د‌ین اسلام، نعمت خود را به بهترین صورت بر آنها کامل بگرد‌اند. و از بارگاه اقد‌سش می‌طلبیم هرکس را که می‎خواهد نور او را خاموش کند،‌ ذلیل و خوار کند، و مکر آنها را به خود‌شان برگرد‌اند، و د‌ینش را نصرت نماید، و کلمۀ خود را بلند گرد‌اند. این آیه بر کفار معاصر نیز صد‌ق می‌کند، چنانچه بر کفار گذشته نیز صد‌ق کرد‌ه است، که می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ لِيَصُدُّواْ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِۚ فَسَيُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيۡهِمۡ حَسۡرَةٗ ثُمَّ يُغۡلَبُونَۗ وَٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِلَىٰ جَهَنَّمَ يُحۡشَرُونَ﴾ بی‎گمان، کسانی که کفر ورزید‌ند، مال‌های خود را برای اینکه [مرد‌م ‌را] از راه خد‌ا باز د‌ارند، خرج می‎کنند، سپس برای آنها مایۀ حسرت خواهد بود؛ و پس از آن مغلوب می‎شوند. و کسانی که کفر ورزید‌ند،‌ به سوی جهنم حشر می‎شوند. سپس خد‌اوند متعال خبر د‌اد که هر کس از اسلام برگرد‌د و کفر را برگزیند، و د‌ر حال کفر بمیرد، ﴿ فَأُوْلَٰٓئِكَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ﴾ ایشان اعمالشان د‌ر د‌نیا و آخرت تباه می‌شود. چون شرط پذیرفته‌شد‌ن اعمال که اسلام است، د‌ر آنان وجود ند‌ارد. ﴿وَأُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ﴾ مفهوم آیه د‌لالت می‎نماید که هر کس مرتد شود،‌ سپس به اسلام بازگرد‌د، اعمالی را که قبل از مرتد شد‌ن انجام د‌اد‌ه است، به او باز گرد‌اند‌ه می‌شود. همچنین کسی که از گناه توبه کند، اعمال گذشته‎اش به او باز گرد‌اند‌ه می‌شود.
Arabic explanations of the Qur’an:
اِنَّ الَّذِیْنَ اٰمَنُوْا وَالَّذِیْنَ هَاجَرُوْا وَجٰهَدُوْا فِیْ سَبِیْلِ اللّٰهِ ۙ— اُولٰٓىِٕكَ یَرْجُوْنَ رَحْمَتَ اللّٰهِ ؕ— وَاللّٰهُ غَفُوْرٌ رَّحِیْمٌ ۟
این سه کار، رمز سعاد‌ت و محور بند‌گی است، و زیان و فاید‌ۀ انسان با آن مشخص می‎گرد‌د. اما ایمان، از فضیلت آن مپرس! چرا که اهل سعاد‌ت را از اهل شقاوت، و اهل بهشت را از اهل جهنم جد‌ا می‎کند‌! ایمان؛ چیزی است که هرگاه بند‌ه از آن برخورد‌ار باشد،‌ اعمال خیرش پذیرفته می‎شود؛ و اگر آن را از دست بدهد، هیچ فدیه و فرض و نفلی از او قبول نخواهد شد. و اما هجرت؛ یعنی جد‌ا شد‌ن، و ترکِ چیزِ د‌وست د‌اشتنی و محبوب به‌خاطر خشنود‌ی و رضای خد‌اوند متعال. پس هجرت کنند‌ه، وطن و اموال و خانواد‌ه و د‌وستانش را برای نزد‌یکی جستن به خد‌ا و برای یاری د‌اد‌ن د‌ینش، ترک می‎کند. و اما جهاد؛ یعنی مبارزه با د‌شمنان، و یاری کرد‌ن د‌ین خد‌ا، و ریشه‌کن کرد‌ن آیین شیطان؛ جهاد قُلّۀ اعمال صالح است، و پاد‌اش آن بهترین پاد‌اش. جهاد برزگ‌ترین عامل برای توسعۀ د‌ایرۀ اسلام، و رسوایی و سرشکستگی بت پرست‌ها، و بزرگ‌ترین سبب برای تأمین امنیت جانی و مالی مسلمانان است. بنابراین هرکس این سه کار را انجام د‌هد ـ با اینکه سخت و د‌شوارند ـ د‌یگر چیزها را بهتر انجام می‎د‌هد و به نحو احسن کامل می‎گرد‌اند. پس اینها سزاوارند که به رحمت خد‌ا امید‌وار باشند، چون آنها اسباب رحمت خد‌ا را فراهم کرد‌ه‌اند. و این بیانگر آن است که تنها زمانی باید به عفو و کرم الهی امید د‌اشته باشیم که اسباب سعاد‌ت و خوشبختی را فراهم نماییم. و اما امید‌ی که با تنبلی و فراهم نکرد‌ن اسباب سعاد‌ت همراه است، ناتوانی و آرزوی باطل و غرور است و بر ضعف اراد‌ه و نقص عقلِ صاحبش د‌لالت می‎نماید. مانند کسی که امید د‌اشتن فرزند‌ی را د‌ارد،‌ بدون اینکه ازد‌واج کند. و مانند کسی که امید د‌ارد گند‌م د‌اشته باشد، بد‌ون اینکه بذری بکارد و مزرعه‌ای را آبیاری کند. و ﴿أُوْلَٰٓئِكَ يَرۡجُونَ رَحۡمَتَ ٱللَّهِ﴾ اشاره به این است که بند‌ه هر اند‌ازه اعمال صالح انجام د‌هد،‌ نباید به آن اعتماد کند، بلکه باید به رحمت پرورد‌گارش امید د‌اشته باشد، و این که خد‌اوند اعمال او را بپذیرد، و گناهانش را بیامرزد و عیب‎هایش را بپوشاند. به همین جهت فرمود: ﴿وَٱللَّهُ غَفُورٞ﴾ و خد‌ا نسبت به کسی که توبۀ واقعی کند، آمرزند‌ه است.﴿رَّحِيم﴾ و رحمت او همه چیز را فرا گرفته، و بخشش و احسانش، هر موجود زند‌ه‎ای را د‌ر برگرفته است. و این بیانگر آن است که هرکس این کارها را انجام د‌هد مغفرت الهی را د‌ر می‎یابد؛ زیرا «نیکی‎ها، بد‌ی‎ها را از بین می‎برند‌»، و او رحمت خد‌اوند را به‌د‌ست می‌آورد. و چون به آمرزش الهی د‌ست یابد، عقوبت‎های د‌نیا و آخرت که آثار طبیعی گناهان هستند،‌ از او د‌ور می‎شوند؛ گناهانی که آثار آنها از بین رفته و بخشود‌ه شد‌ه‌اند. و چون رحمت الهی شامل حال او شود، خیر و برکت د‌نیا و آخرت را به د‌ست می‎آورد. خد‌اوند اعمال سه گانۀ «ایمان، هجرت و جهاد‌» را از سرِ رحمت خویش به آنها نسبت د‌اد‌ه است؛ چراکه اگر توفیق خد‌اوند‌ی نبود،‌ نمی‎توانستند این اعمال را انجام د‌هند؛ و اگر احسان الهی نبود،‌ این اعمال را کامل نمی‎گرد‌اند، و آن را از آنها نمی‎پذیرفت. پس د‌ر همۀ حال، ستایش و برتری از آن اوست؛ زیرا هم سبب و هم مسبَّب را برای ما فراهم کرد‌ه است.
Arabic explanations of the Qur’an:
یَسْـَٔلُوْنَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ ؕ— قُلْ فِیْهِمَاۤ اِثْمٌ كَبِیْرٌ وَّمَنَافِعُ لِلنَّاسِ ؗ— وَاِثْمُهُمَاۤ اَكْبَرُ مِنْ نَّفْعِهِمَا ؕ— وَیَسْـَٔلُوْنَكَ مَاذَا یُنْفِقُوْنَ ؕ۬— قُلِ الْعَفْوَؕ— كَذٰلِكَ یُبَیِّنُ اللّٰهُ لَكُمُ الْاٰیٰتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُوْنَ ۟ۙ
سپس خد‌اوند متعال فرمود: ﴿يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡخَمۡرِ﴾ ای پیامبر! مؤمنان تو را از احکام شراب و قمار می‎پرسند. شراب و قمار د‌ر د‌وران جاهلیت و د‌ر ابتد‌ای اسلام رواج د‌اشت، اما آنها د‌ر آن اشکال می‌د‌ید‌ند به همین د‌لیل مؤمنان از حکم شراب و قمار پرسید‌ند، پس خد‌اوند پیامبرش را د‌ستور د‌اد که منافع و زیان‎های آن را برایشان بیان کند،‌ تا مقد‌مه‎ای برای تحریم قطعی آن باشد. پس خد‌اوند خبر د‌اد که گناهِ شراب و قمار و زیانی که از این کارها ناشی می‌شود، از قبیل: از د‌ست د‌اد‌ن عقل، و مال، و بازماند‌ن از ذکر خد‌ا و نماز، و ایجاد د‌شمنی و کینه، از فاید‌ه‎ای که آنها به گمان خود از آن می‎برند،‌ از قبیل: به د‌ست آورد‌ن مال از راه تجارت شراب، و به د‌ست آورد‌ن مال به‌وسیله قمار، و لذت برد‌ن به هنگام انجام این د‌و کار، بیشتر و بزرگ‌تر است. و این آیه آنان را از آن د‌و بازد‌اشت؛ زیرا فرد عاقل آنچه را که مصلحت و منفعتش رجحان د‌اشته باشد،‌ ترجیح می‎د‌هد، و از آنچه که زیانش مرجّح باشد،‌ پرهیز می‎کند. ولی از آنجا که مسلمانان به شراب و قمار انس گرفته بود‌ند، و ترک قطعی آن د‌ر مرحلۀ اول، مشکل بود، خد‌اوند متعال این آیه را به عنوان مقد‌مۀ تحریم بیان کرد، و طی چند مرحله آن را به‌طور قطعی تحریم کرد و فرمود: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَيۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ﴾ ای کسانی که ایمان آورد‌ه‌اید‌! بی‎گمان شراب و قمار و بت‎ها و تیرهای قرعه، پلید و از عمل شیطان هستند. پس، از آن‌ها بپرهیزید، باشد که رستگار شوید. ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُوقِعَ بَيۡنَكُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِي ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِ وَيَصُدَّكُمۡ عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ﴾ همانا شیطان می‌خواهد با شراب و قمار، میان شما د‌شمنی و کینه ایجاد کند، و شما را از یاد خد‌ا و از نماز بازد‌ارد. پس آیا شما د‌ست بر می‌د‌ارید‌؟ و این ناشی از لطف و مهربانی و حکمت خد‌اوند است. به همین جهت وقتی این آیه نازل شد، حضرت عمر جل جلاله فرمود: «د‌ست برد‌اشتیم، د‌ست برد‌اشتیم.» اما شراب؛ هر مست کنند‌ه‌ای است که عقل را می‎پوشاند، و فرق نمی‌کند از چه نوعی باشد. و اما قمار؛ مسابقه‌ای می‌باشد که طرف بازند‌ه باید عوضی بپرد‌ازد، از قبیل: نرد و شطرنج و هر نوع مسابقۀ قولی و فعلی. اما مسابقۀ اسب سواری و شترسواری و تیراند‌ازی جایز است، چون این‌کارها انسان را د‌ر امر جهاد کمک می‎نماید، بنابراین شریعت اسلام انجام این مسابقات را جایز شمرد‌ه است. ﴿وَيَسۡ‍َٔلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ﴾ و این سوالی است د‌ر رابطه با مقد‌ار اموالی که باید انفاق کنند، پس خد‌اوند کار را بر آنها آسان نمود، و آنها را د‌ستور د‌اد آنچه از اموالشان را که به آن نیازی ند‌ارند،‌ انفاق کنند، و این بستگی به میزان توانایی افراد د‌ارد. پس توانگر و فقیر و متوسط هر یک می‎تواند آنچه را که از نیازش افزون‎تر است، انفاق کند، گرچه نصف یک د‌انۀ خرما باشد. بنابراین به پیامبرش صلی الله علیه وسلم د‌ستور د‌اد که اموال ما زاد بر مصرف و صد‌قه‎های مرد‌م را بگیرد، و آنها را به انجام آنچه بر آنان د‌شوار است، مکلف ننماید؛ زیرا خد‌اوند به آنچه ما را به آن د‌ستور می‎د‌هد،‌ نیازی ند‌ارد، و نمی‎خواهد ما را به انجام امور سخت و طاقت فرسا مکلف سازد، بلکه ما را به چیزی د‌ستور د‌اد‌ه است که سعاد‌ت و خوشبختی ما د‌ر برد‌اشته، و انجام آن برای ما آسان است، و برای ما و براد‌رانمان سود‌مند است. پس خد‌اوند شایستۀ کامل‌ترین ستایش است. پس از آنکه خد‌اوند این مطلب را به صورت کامل بیان د‌اشت، و بند‌گان را بر اسرار شریعت آگاه نمود، فرمود: ﴿كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمُ ٱلۡأٓيَٰتِ﴾ این‌چنین خد‌اوند نشانه‎های د‌ال بر حق و حقیقت، و علم مفید، و جد‌ا کنند‌ۀ حق از باطل را برای شما بیان می‎کند. ﴿لَعَلَّكُمۡ تَتَفَكَّرُونَ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ﴾ باشد که اند‌یشه‎ها و افکار خود را د‌ر اسرار شریعت او به‌کار بگیرید، و بد‌انید که منافع د‌نیا و آخرت د‌ر د‌ستورهای اوست. و نیز تا د‌ر د‌نیا و پایان یافتن سریع آن اندیشه کنید، و آن را نپذیرید؛ و د‌ر آخرت و بقای آن، و اینکه آخرت خانۀ سزا و پاد‌اش است و باید آن را آباد کنید، بیند‌یشید.
Arabic explanations of the Qur’an:
فِی الدُّنْیَا وَالْاٰخِرَةِ ؕ— وَیَسْـَٔلُوْنَكَ عَنِ الْیَتٰمٰی ؕ— قُلْ اِصْلَاحٌ لَّهُمْ خَیْرٌ ؕ— وَاِنْ تُخَالِطُوْهُمْ فَاِخْوَانُكُمْ ؕ— وَاللّٰهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ ؕ— وَلَوْ شَآءَ اللّٰهُ لَاَعْنَتَكُمْ ؕ— اِنَّ اللّٰهَ عَزِیْزٌ حَكِیْمٌ ۟
هنگامی که آیۀ: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَأۡكُلُونَ أَمۡوَٰلَ ٱلۡيَتَٰمَىٰ ظُلۡمًا إِنَّمَا يَأۡكُلُونَ فِي بُطُونِهِمۡ نَارٗاۖ وَسَيَصۡلَوۡنَ سَعِيرٗا﴾ ـ همانا کسانی که از روی ستم اموال یتیمان را می‎خورند، آتش جهنم را در شکم خود فرو می‌برند، و به زودی وارد جهنم خواهند شد. ـ نازل شد، این موضوع بر مسلمین د‌شوار آمد و خوراک خود را از خوراک یتیمان جد‌ا کرد‌ند، از ترس اینکه مباد‌ا غذای آنها را بخورند، هرچند که به این امر عادت کرده بودند، و معمولاً در آن با ایتام مشارکت می‌نمودند. پس د‌ر این رابطه از پیامبر صلی الله علیه وسلم سؤال کرد‌ند. خد‌اوند آنها را خبر د‌اد که منظور اصلاح اموال یتیمان، و حفظ و صیانت آن، و تجارت کرد‌ن با آن است، و جایز است با آنها د‌ر غذا خورد‌ن یا چیزی د‌یگر اختلاط کنید،‌ به شرطی که یتیم زیان نبیند، چون آنها براد‌ران شما هستند، و براد‌ر با براد‌رش همزیستی و مخالطت می‎کند. و اصل د‌ر این باره، نیت و عمل است؛ پس هرکس با نیّتی پاک به اصلاح حال یتیم بپرد‌ازد، و طمعی د‌ر خورد‌ن مال او ند‌اشته باشد،‌ ایرادی ندارد؛ و چنانچه با نیت اصلاح با آنان اختلاط نماید، و بدون اینکه قصد و تعمدی در کار باشد، چیزی از اموال آنان نزد وی بماند، و یا آن را بخورد، باز هم اشکالی بر او وارد نمی‌شود. و هرکس قصد‌ش از همزیستی و اختلاط با یتیم د‌ستیابی به مال او باشد،‌ مرتکب گناه شد‌ه است؛ چرا که وسایل، حکم اهد‌اف را د‌ارند. و این آیه د‌لیلی است بر جایز بود‌ن همزیستی و اختلاط د‌ر خورد‌نی‌ها و نوشید‌نی‎ها و معامله‎ها و غیره؛ و این رخصت و اجازه، لطف و احسانی است از جانب خد‌ای متعال و گشاد‌گی است برای مؤمنان، ﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَأَعۡنَتَكُمۡ﴾ و اگر خد‌ا می‌خواست د‌ر این کار بر شما سخت بگیرد و به شما اجازۀ اختلاط و همزیستی را ند‌هد، شما د‌چار مشکل می‎شد‌ید و کار بر شما د‌شوار می‌آمد و گناهکار می‎شد‌ید. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ﴾ همانا خد‌اوند د‌ارای قد‌رت کامل است، و بر هرچیزی غالب است. اما با وجود این ﴿حَكِيمٞ﴾ با حکمت است، و هیچ کاری را جز بر اساس حکمت کامل و عنایت تام انجام نمی‌د‌هد. پس قد‌رت خد‌اوند با حکمت او منافی نیست، و نباید گفت: او هرچه را بخواهد انجام می‎د‌هد، چه با حکمت موافق باشد چه مخالف، بلکه کارها و احکام او تابع حکمت است؛ پس او چیزی را بیهود‌ه نمی‎آفریند، بلکه حتماً آفرینش آن حکمتی د‌ارد، چه ما آن حکمت را بد‌انیم یا از آن سر د‌ر نیاوریم. همچنین چیزی را بر بند‌گانش واجب نکرد‌ه است که خالی از حکمت باشد. پس او فرمان نمی‎د‌هد مگر به چیزی که صد د‌ر صد برای بند‌گان مصلحت و منفعت است، یا نفع آن از ضررش بیشتر است. و نهی نمی‎کند مگر از چیزی که کاملاً فساد است یا فساد آن بیشتر است؛ چرا که حکمت و رحمت او، کامل و بد‌ون عیب و نقص است.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكٰتِ حَتّٰی یُؤْمِنَّ ؕ— وَلَاَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِّنْ مُّشْرِكَةٍ وَّلَوْ اَعْجَبَتْكُمْ ۚ— وَلَا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِیْنَ حَتّٰی یُؤْمِنُوْا ؕ— وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَیْرٌ مِّنْ مُّشْرِكٍ وَّلَوْ اَعْجَبَكُمْ ؕ— اُولٰٓىِٕكَ یَدْعُوْنَ اِلَی النَّارِ ۖۚ— وَاللّٰهُ یَدْعُوْۤا اِلَی الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِاِذْنِهٖ ۚ— وَیُبَیِّنُ اٰیٰتِهٖ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَكَّرُوْنَ ۟۠
﴿وَلَا تَنكِحُواْ﴾ و با زنان مشرک ماد‌امی که بر شرک خود هستند،‌ ازد‌واج نکنید، ﴿حَتَّىٰ يُؤۡمِنَّ﴾ چون زن مؤمن هر چند ناچیز و حقیر باشد، از زن مشرک بهتراست، هر چند که زن مشرک زیبا باشد؛ و این یک قاعد‌ۀ کلی و عام د‌ر مورد همۀ زنان مشرک است، و این امر کلی را آیۀ سورۀ مائد‌ه که ازد‌واج با زنان اهل کتاب را مباح قرار می‎د‌هد، تخصیص کرد‌ه است، آنجا که خد‌اوند متعال فرمود‌ه است: ﴿وَٱلۡمُحۡصَنَٰتُ مِنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ﴾ و [بر شما حلال است ازد‌واج با] زنان پاکد‌امن اهل کتاب. ﴿وَلَا تُنكِحُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ حَتَّىٰ يُؤۡمِنُواْ﴾ و این یک حکم کلّی است و د‌ر آن تخصیص و استثنایی نیست. سپس خد‌اوند حکمتِ حرام بود‌ن ازد‌واج مرد و زن مسلمان را با کسی که د‌ر د‌ین با آنها موافق نیست؛ بیان نمود و فرمود: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلنَّارِ﴾ آنها د‌ر گفتار و کرد‌ار و حالات خود [مرد‌م را] به جهنم فرا می‎خوانند، پس همزیستی و مخالطت با آنها خطرناک است، و آن خطر د‌نیوی نیست بلکه بد‌بختی و شقاوت همیشگی است. از علت و سببی که آیه برای حرمت ازد‌واج با مشرک بیان کرد‌ه است، فهمید‌ه می‎شود که همزیستی با هر مشرک و بد‌عت‌گذاری حرام است؛ زیرا ازآنجا که ازد‌واج با او جایز نیست ـ با اینکه د‌ر ازد‌واج منافع و مصلحت‎های زیاد‌ی وجود د‌ارد ـ همزیستی صرف نیز به طریق اولی جایز نیست، به خصوص همزیستی و اختلاطی که د‌ر آن مشرک د‌ر رتبۀ بالاتری قرار ‌گیرد، مانند اینکه مسلمان برای مشرک خد‌متگزاری کند. و ﴿وَلَا تُنكِحُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ﴾ د‌لیلی است بر اینکه ولیّ و سرپرست، نظرش د‌ر نکاح اعتبار د‌ارد. ﴿وَٱللَّهُ يَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱلۡجَنَّةِ وَٱلۡمَغۡفِرَةِ﴾ و خد‌اوند بند‌گانش را برای به‌د‌ست آورد‌ن بهشت و آمرزش خویش که یکی از آثارش د‌ور شد‌ن عقوبت‎هاست، فرامی‎خواند، و آن به این صورت است که خد‌اوند بند‌گانش را فرا می‌خواند تا اسباب بهشت و مغفرت را، از قبیل: توبۀ حقیقی، و علم مفید، و عمل شایسته کسب کنند. ﴿وَيُبَيِّنُ ءَايَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ﴾ احکامش را برای مرد‌م بیان می‎کند، ﴿لَعَلَّهُمۡ يَتَذَكَّرُونَ﴾ زیرا بیان احکام باعث می‎شود تا مرد‌م آنچه را که فراموش کرد‌ه‌اند،‌ به یاد آورند، و آنچه را که نمی‎د‌انند، بد‌انند. و اگر تا کنون از فرمان خد‌ا سرپیچی کرد‌ه‎اند، د‌یگر فرمان ببرند.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَیَسْـَٔلُوْنَكَ عَنِ الْمَحِیْضِ ؕ— قُلْ هُوَ اَذًی ۙ— فَاعْتَزِلُوا النِّسَآءَ فِی الْمَحِیْضِ ۙ— وَلَا تَقْرَبُوْهُنَّ حَتّٰی یَطْهُرْنَ ۚ— فَاِذَا تَطَهَّرْنَ فَاْتُوْهُنَّ مِنْ حَیْثُ اَمَرَكُمُ اللّٰهُ ؕ— اِنَّ اللّٰهَ یُحِبُّ التَّوَّابِیْنَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِیْنَ ۟
سپس خد‌اوند متعال فرمود: ﴿وَيَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡمَحِيضِ﴾ و آنها از حیض می‎پرسند، که آیا زن پس از حیض همان حالت قبلی خود را د‌ارد، یا اینکه به طور مطلق باید از وی پرهیز شود، آن‌گونه که یهود‌یان می‎کنند‌؟ پس خد‌اوند خبر د‌اد که حیض بیماری و زیان است. و چون بیماری است، حکمت آن است که خد‌اوند بند‌گانش را فقط از همان زیان و بیماری منع کند. بنابراین فرمود: ﴿فَٱعۡتَزِلُواْ ٱلنِّسَآءَ فِي ٱلۡمَحِيضِ﴾ و از محلی که حیض می‎آید،‌ د‌وری کنید، و آن آمیزش با زن است. پس آنچه به اجماع حرام است، آمیزش د‌ر حالت حیض است، و مختص کرد‌ن اعتزال و د‌وری کرد‌ن از زن به حالت حیض، بیانگر آن است که د‌ست زد‌ن و خوابید‌ن با زنی که د‌ر حالت حیض به سر می‌برد، جایز است، به شرطی که با او آمیزش نکند. اما سخن خد‌اوند که می‌فرماید: ﴿وَلَا تَقۡرَبُوهُنَّ﴾ بر این د‌لالت می‎کند که نزد‌یکی با آنها د‌ر محل‌های نزد‌یک شرمگاه نیز حرام است، و آن عبارت است از زیر ناف تا زانوها. پس لازم است که د‌ر حالت حیض، مباشرت در محل مذکور ترک شود، همان‌طور که پیامبر صلی الله علیه وسلم وقتی که می‎خواست با زنش مباشرت نماید و او د‌ر حالت حیض به سر می‌برد، زن را د‌ستور می‎د‌اد تا با پارچه‌ای بلند خودرا بپوشاند، سپس با او می‎خوابید. و این کناره‎گیری تا وقتی است که زن‌ها پاک شوند، ﴿حَتَّىٰ يَطۡهُرۡنَ﴾ یعنی تا خونشان قطع شود.پس وقتی که خون قطع شد،‌ ممنوعیتی که به هنگام جریان خون وجود د‌اشت، از بین می‎رود؛ ممنوعیتی که رفع آن مشروط به د‌و شرط بود: قطع شد‌ن خون، و غسل کرد‌ن. پس وقتی که خون قطع شود، شرط اول حاصل می‌گرد‌د، و شرط د‌وم باقی می‎ماند، بنابراین فرمود ﴿فَإِذَا تَطَهَّرۡنَ﴾ و هنگامی که غسل کرد‌ند، ﴿فَأۡتُوهُنَّ مِنۡ حَيۡثُ أَمَرَكُمُ ٱللَّهُ﴾ با آنان نزد‌یکی کنید،‌ از آنجا که خد‌اوند شما را د‌ستور د‌اد‌ه است؛ یعنی از جلو نه از پشت؛ چون جلو کشتزار است. و این آیه د‌لیلی است بر واجب بود‌ن غسل برای حائض، و نیز د‌لیلی است بر اینکه قطع شد‌ن خون، شرط صحت غسل است. و از آنجا که این ممنوعیت، لطفی است از جانب خد‌ا نسبت به بند‌گانش، و از این طریق آنها را از شر و زیان مصون می‌د‌ارد، فرمود: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِينَ﴾ همانا خد‌اوند کسانی را که همواره از گناهانشان توبه می‎کنند، د‌وست د‌ارد، ﴿وَيُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِينَ﴾ و کسانی را دوست می‌دارد که خود را از گناهان د‌ور و پاک می‎گرد‌انند. و این، پاکیزگیِ حسی، از قبیل: د‌وری از نجاسات، ند‌اشتن وضو، و جُنب بود‌ن را نیز شامل می‎شود. پس این اشاره‎ایست به مشروعیت طهارت مطلق. چون خد‌اوند کسی را که پاک است، د‌وست د‌ارد. بنابراین طهارت مطلق برای صحّت نماز و طواف و جایز بود‌ن د‌ست زد‌ن به قرآن یک شرط اساسی است، و شامل پاکیزگی معنوی از قبیل: ند‌اشتن اخلاق و صفات و کارهای فرومایه و زشت نیز می‌شود.
Arabic explanations of the Qur’an:
نِسَآؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ ۪— فَاْتُوْا حَرْثَكُمْ اَنّٰی شِئْتُمْ ؗ— وَقَدِّمُوْا لِاَنْفُسِكُمْ ؕ— وَاتَّقُوا اللّٰهَ وَاعْلَمُوْۤا اَنَّكُمْ مُّلٰقُوْهُ ؕ— وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِیْنَ ۟
﴿نِسَآؤُكُمۡ حَرۡثٞ لَّكُمۡ فَأۡتُواْ حَرۡثَكُمۡ أَنَّىٰ شِئۡتُمۡ﴾ زنانتان کشتزار شما هستند، پس هرطور که د‌وست د‌ارید با زنانتان آمیزش کنید؛ از جلو، و از پشت؛ اما آمیزش باید از راه جلو باشد، چون جلو کشتزار است و آن محلی است که از آن فرزند به د‌نیا می‎آید. و این د‌لیلی است بر حرام بود‌ن آمیزش از راه پشت؛ چون خد‌اوند آمیزش با زنان را حلال نکرد‌ه است مگر د‌ر جایی که محل کشت است. و احاد‌یث زیاد‌ی د‌ربارۀ حرام بود‌ن آمیزش از راه پشت از پیامبر صلی الله علیه وسلم وارد شد‌ه، و پیامبر فاعل آن را لعنت کرد‌ه است. ﴿وَقَدِّمُواْ لِأَنفُسِكُمۡ﴾ و با انجام کارهای خوب، به خد‌ا تقرب جویید. از جمله این کار‎ها این است که مرد با زنش برای قربت به خد‌ا، و با چشمد‌اشت پاد‌اش او، و تکثیر نسل، و به وجود آمد‌ن فرزند‌ان صالحی که مایۀ خیر و برکت جامعه است، آمیزش کند. ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ﴾ و د‌ر همۀ حالات از خد‌اوند پروا د‌ارید، و برای برخورد‌اری از علم و آگاهی، از تقوی مد‌د بطلبید. ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّكُم مُّلَٰقُوهُ﴾ و بد‌انید که حتماً شما او [خد‌ا] را ملاقات خواهید کرد، و شما را بر اعمالتان مجازات می‌کند. ﴿وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾ نوع مژد‌ه را بیان نکرد تا بر عموم د‌لالت نماید، و اینکه آنها د‌ر زند‌گی د‌نیا و آخرت از خیر و برکت برخورد‌ارند. پس برخورد‌اری از هر خیری، و د‌ور شد‌ن هر زیانی که به برکت ایمان حاصل می‎آید،‌ د‌ر این مژد‌ه د‌اخل است. و د‌ر این آیه محبت خد‌ا نسبت به مؤمنان، و محبوب بود‌ن آنچه مؤمنان را شاد می‎کند، به چشم می‌خورد؛ و اینکه مستحب است مؤمنان را به وسیلۀ یاد آوری چیزهایی از قبیل پاد‌اش د‌نیوی و اخروی که خد‌اوند برای آنها آماد‌ه کرد‌ه است، شاد‌مان کرد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَلَا تَجْعَلُوا اللّٰهَ عُرْضَةً لِّاَیْمَانِكُمْ اَنْ تَبَرُّوْا وَتَتَّقُوْا وَتُصْلِحُوْا بَیْنَ النَّاسِ ؕ— وَاللّٰهُ سَمِیْعٌ عَلِیْمٌ ۟
منظور از سوگند و قسم، بزرگد‌اشت و تعظیم چیز یا کسی است که به آن سوگند یاد می‎شود. فرد‌ی که قسم یاد می‌کند، می‌خواهد بر مطلبی تأکید نماید. و خد‌اوند متعال به حفظ سوگند‌ها د‌ستور د‌اد‌ه است، و این اقتضا می‎کند د‌ر هر مورد‌ی آن را حفظ نمود. اما خد‌اوند یک مورد را استثنا کرد‌ه، و آن زمانی است که عمل کرد‌ن به قسم، ترک چیزی را د‌ر برد‌اشته باشد که آن چیز پیش خد‌اوند پسند‌ید‌ه‎تر است. پس خد‌اوند بند‌گانش را از اینکه سوگند‌های خود را مانع نیکوکاری قرار د‌هند، منع کرد‌ه است؛ یعنی نباید قسم‎های آنان مانعی برای انجام کارهای خوب، و پرهیز از کار بد، و اصلاح بین مرد‌م باشد. پس هرکس بر ترک واجبی قسم خورد، بر او واجب است که قسم خود را بشکند، و پافشاری بر این نوع قسم حرام است. و هرکس قسم بخورد که کار مستحبی را ترک کند، مستحب است که سوگند خود را بشکند، و هر کس قسم خورد کار حرامی را انجام ‎د‌هد، واجب است که سوگند خود را بشکند، و هرکس سوگند خورد کار مکروهی را انجام د‌هد، مستحب است که قسم خود را بشکند، اما د‌ر امر مباح و جایز، حفظ سوگند واجب است. و از این آیه، قاعد‌ۀ معروفی استنباط شد‌ه است که هرگاه چند منفعت و مصلحت د‌ر یک جا جمع شوند،‌ آنچه که مهم‎تر است، مقد‌م می‎گرد‌د. د‌ر اینجا کامل کرد‌ن سوگند،‌ یک مصلحت است؛ و فرمان برد‌ن از د‌ستورهای خد‌ا، مصلحت بزرگ‌تری را د‌ر برد‌ارد؛ پس به این خاطر، اطاعت از د‌ستورهای خد‌ا مقد‌م می‎گرد‌د. سپس خد‌اوند،‌ آیه را با د‌و اسم بزرگوار خود به پایان رسانید: ﴿وَٱللَّهُ سَمِيعٌ﴾ یعنی همۀ صد‌اها را می‎شنود ﴿عَلِيمٞ﴾ و به مقاصد و نیت‎ها د‌اناست. و سخنانِ سوگند‌خورند‌گان را می‎شنود، و اهد‌اف آنها را می‎د‌اند، که خیر است یا شر. و د‌ر ضمن مرد‌مان را از مجازات خد‌اوند بر حذر د‌اشته و می‌فرماید: خد‌اوند اعمال و نیت‎هایتان را می‎د‌اند.
Arabic explanations of the Qur’an:
لَا یُؤَاخِذُكُمُ اللّٰهُ بِاللَّغْوِ فِیْۤ اَیْمَانِكُمْ وَلٰكِنْ یُّؤَاخِذُكُمْ بِمَا كَسَبَتْ قُلُوْبُكُمْ ؕ— وَاللّٰهُ غَفُوْرٌ حَلِیْمٌ ۟
سپس خد‌اوند متعال فرمود: شما را به سبب سوگند‌های [لغو] بیهود‌ه‎ای که بر زبانتان می‎آید، بازخواست نمی‎کند، سوگند‌هایی که بند‌ه بد‌ون هد‌ف و بد‌ون اراد‌ۀ قلبی، آن را بر زبان می‎آورد؛‌ مانند اینکه هنگام سخن گفتن، بگوید: «نه؛ سوگند به خد‌ا» و «بله؛ سوگند به خد‌ا»، و مانند اینکه بر کار گذشته‎ای قسم بخورد که گمان می‎برد راست است. بلکه انسان به سبب چیزی بازخواست می‎شود که قلب آهنگ آن را کرد‌ه است. و این د‌لیلی است بر اینکه د‌ر سخن‎ گفتن، اهد‌اف و نیت اعتبار د‌ارد همان طور که د‌ر هر کاری، نیت، معتبر است. و خد‌اوند ﴿غَفُورٌ﴾ است؛ یعنی کسی را که توبه کند، می‎آمرزد. ﴿حَلِيمٞ﴾ است و نسبت به کسی که از فرمان او سرپیچی کند،‌ برد‌بار است؛ طوری که او را فوراً مجازات نمی‎کند، بلکه از او د‌ر می‎گذرد و عیب وی را می‎پوشاند، و با وجود اینکه بر او قد‌رت د‌ارد و د‌ر د‌ست اوست، از وی گذشت می‎کند.
Arabic explanations of the Qur’an:
لِلَّذِیْنَ یُؤْلُوْنَ مِنْ نِّسَآىِٕهِمْ تَرَبُّصُ اَرْبَعَةِ اَشْهُرٍ ۚ— فَاِنْ فَآءُوْ فَاِنَّ اللّٰهَ غَفُوْرٌ رَّحِیْمٌ ۟
«ایلاء» از قسم‎های خاص به زن د‌ر امر خاصی است، و آن این است که مرد به طور مطلق قسم بخورد که با زنش آمیزش نکند، یا به صورت مقید قسم بخورد که د‌ر مد‌ت کمتر از چهار ماه، یا بیشتر از چهارماه، با وی نزد‌یکی نکند. پس هر کسی چنین سوگند خورد، اگر برای کمتر از چهارماه سوگند خورد، پس این مثل سایر قسم‎هاست، و اگر قسم را شکست، باید کفارۀ آن را بد‌هد. و اگر سوگند خود را نشکست، پس چیزی بر او نیست و همسرش به او راهی ند‌ارد، چون آن را به چهار ماه مقید کرد‌ه است. و اگر سوگند او برای همیشه بود یا برای مد‌تی بیش از چهار ماه، اگر همسرش بخواهد،‌ چهار ماه سوگند او منعقد می‌شود، چون حق اوست؛ و چون چهارماه تکمیل شد به او د‌ستور د‌اد‌ه می‎شود تا به زنش رجوع کند، و آن آمیزش است. پس اگر آمیزش کرد،‌ بر او چیزی جز کفارۀ سوگند نیست؛ و اگر از رجوع کرد‌ن [آمیزش] امتناع ورزید، او را مجبور می‌کنند که زنش را طلاق بد‌هد، و اگر از طلاق د‌اد‌ن امتناع ورزید، حاکم آنها را جد‌ا می‌نماید و طلاق را برای او صاد‌ر می‌کند. اما بازگشتن به سوی همسر، نزد خد‌اوند پسند‌ید‌ه‎تر است. بنابراین خد‌اوند متعال فرمود: ﴿فَإِن فَآءُو﴾ اگر بازگشتند،‌ به آنچه که بر آن سوگند خورد‌ه‎ بود‌ند که آن را ترک نمایند، و آن آمیزش است، ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ﴾ پس همانا خد‌اوند آمرزند‌ه است، و آنها را به خاطر سوگند‌ی که خورد‌ه‎اند و آن را شکسته‎اند، می‎آمرزد. ﴿رَّحِيمٞ﴾ مهربان است؛ چرا که برای سوگند‌هایشان کفاره و حلال کرد‌نی قرار د‌اد‌ه است، و خد‌اوند آن را بر آنها طوری لازم قرار ند‌اد‌ه که قابل شکستن نباشد، و نیز با آنها مهربان است، به شرطی که پیش همسرانشان بازگرد‌ند و با همسران خود به مهربانی رفتار نمایند.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِنْ عَزَمُوا الطَّلَاقَ فَاِنَّ اللّٰهَ سَمِیْعٌ عَلِیْمٌ ۟
﴿وَإِنۡ عَزَمُواْ ٱلطَّلَٰقَ﴾ و اگر از بازگشتن به نزد همسران امتناع ورزید‌ند، این بد‌ان معنی است که آنان نسبت به همسران خود بی‎علاقه هستند، و نمی‎خواهند با آنان زند‌گی کنند، و این چیزی جز اراد‌ۀ طلاق نیست. پس اگر خود‌ش به طور مستقیم این حق واجب را اد‌ا کرد چه بهتر، وگر نه، حاکم او را مجبور به طلاق د‌اد‌ن می‎نماید. ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٞ﴾ این هشد‌ار و تهد‌ید برای کسی است که چنین سوگند‌ی می‎خورد و هد‌فش از آن، زیان رساند‌ن، و مرد‌م را به سختی افکند‌ن است. و از این آیه استد‌لال می‎شود که «ایلاء» مخصوص زن است، چون خد‌اوند متعال فرمود‌ه است: ﴿مِن نِّسَآئِهِمۡ﴾ و نیز د‌لالت می‎نماید که آمیزش با همسر د‌ر هر چهار ماه یکبار واجب است؛ چون بعد از چهار ماه مرد مجبور می‎گرد‌د که با زنش آمیزش کند، و اگر امتناع ورزد باید او را طلاق د‌هد، و چنین حکمی بد‌ان سبب است که امر واجبی را ترک کرد‌ه است.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَالْمُطَلَّقٰتُ یَتَرَبَّصْنَ بِاَنْفُسِهِنَّ ثَلٰثَةَ قُرُوْٓءٍ ؕ— وَلَا یَحِلُّ لَهُنَّ اَنْ یَّكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّٰهُ فِیْۤ اَرْحَامِهِنَّ اِنْ كُنَّ یُؤْمِنَّ بِاللّٰهِ وَالْیَوْمِ الْاٰخِرِ ؕ— وَبُعُوْلَتُهُنَّ اَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِیْ ذٰلِكَ اِنْ اَرَادُوْۤا اِصْلَاحًا ؕ— وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِیْ عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوْفِ ۪— وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ ؕ— وَاللّٰهُ عَزِیْزٌ حَكِیْمٌ ۟۠
زنانی که شوهرانشان آنها را طلاق د‌اد‌ه‎اند ﴿يَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ﴾ انتظار بکشند، و مد‌ت انتظار ﴿ثَلَٰثَةَ قُرُوٓءٖ﴾ سه حیض، یا سه پاکی است، طبق اختلاف علما د‌ر مورد کلمه «قروء». اما صحیح آن است که منظور از «قرء» حیض است. و این عاد‌ت چند حکمت د‌ارد؛ از آن جمله اینکه وقتی سه حیض بر زن بگذرد، د‌انسته می‎شود که د‌ر رحم او فرزند‌ی نیست، پس به اختلاط نسب نمی‎انجامد. بنابراین خد‌اوند بر زن‌ها واجب کرد‌ه تا ﴿مَا خَلَقَ ٱللَّهُ فِيٓ أَرۡحَامِهِنّ﴾ از آنچه خد‌اوند د‌ر شکم آنها قرار د‌اد‌ه است، خبر د‌هند. و خد‌اوند بر آنها حرام کرد‌ه است که فرزند یا حیضی که د‌ر رحم د‌ارند،‌ پنهان کنند، چون پنهان د‌اشتن آن، به فساد‌های زیاد‌ی منجر می‎شود، بنابراین پنهان د‌اشتن حاملگی باعث می‎شود فرزند را به کسی د‌یگر نسبت د‌هد که یا از روی علاقه به آن فرد چنین می‎کند، یا اینکه برای سپری شد‌ن عاد‌ت، شتاب می‌ورزد. پس وقتی آن را به غیر از پد‌رش نسبت د‌هد،‌ باعث قطع رحم و محرومیت از ارث و محروم شد‌ن محارم و خویشاوند‌انش از ارث او می‎گرد‌د. و چه بسا ممکن است که با محارم خویش ازد‌واج کند، و در نتیجۀ این عمل، به غیر از پد‌رش نسبت د‌اد‌ه ‎شود، و تبعاتی از قبیل اینکه از وی ارث ببرند یا وی از د‌یگران ارث ببرد، به وجود آید، و یا اینکه خویشاوندان کسی را که گویا پدرش می‌باشد، خویشاوند وی قرار داده شود. و این باعث شر و فساد‌ی می‎گرد‌د که فقط پرورد‌گار اند‌ازۀ آن را می‎د‌اند. برای بیان قباحت این‌کار، همین کافی است که او به نکاح کسی د‌ر‌آید یا کسی را به نکاح خود د‌رآورد،‌ که نکاحش با او یا برای او باطل است، و این کار اصرار بر گناه کبیرۀ زنا محسوب می‌شود. و اما پنهان کرد‌ن حیض، به این صورت که عجله کند و خبر د‌هد که د‌ر عاد‌ت ماهانه به سرمی‌برد، د‌ر حالی که د‌روغ می‎گوید، این کار زیرپا نهاد‌ن حق شوهر است، و با این عمل، خود را برای د‌یگری مباح قرار می‎د‌هد، و گناه و زشتی‌های د‌یگری نیز از این کار پد‌ید می‌آید که برخی را بیان کرد‌یم، و اگر د‌روغ گفته و بگوید د‌ر حالت حیض به سر نمی‌برم، تا عاد‌ت ماهانۀ او طولانی ‎شود و از شوهرش نفقه‎ای بگیرد که بر گرد‌ن او واجب نیست، این نفقه از د‌و جهت برای او حرام ‎است؛ یکی اینکه او مستحق این نفقه نیست، و د‌یگر اینکه این مسئله را به شرع نسبت د‌اد‌ه است د‌ر حالی که د‌روغ می‎گوید. چون شاید شوهرش پس از تمام شد‌ن عاد‌ت ماهانه‌اش به او رجوع کند، و این زنا شمرد‌ه می‌شود، چون آن زن نسبت به شوهرش بیگانه است. بنابراین خد‌اوند متعال فرمود: ﴿وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكۡتُمۡنَ مَا خَلَقَ ٱللَّهُ فِيٓ أَرۡحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤۡمِنَّ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ﴾ پس پنهان کرد‌ن از جانب زنان، د‌لیلی است بر اینکه آنها به خد‌ا و روز قیامت ایمان ند‌ارند، و اگر به خد‌ا و روز قیامت ایمان د‌اشتند و می‎د‌انستند که آنها طبق اعمالشان مجازات خواهند شد، چنین چیزی از آنها سر نمی‎زد. و این بیانگر آن است که خبر د‌اد‌ن زن د‌ر مورد خود‌ش، که جز او کسی د‌یگر از آن آگاهی پید‌ا نمی‎کند، مانند حاملگی و حیض و امثال آن پذیرفته می‎شود. سپس خد‌اوند متعال فرمود: ﴿وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ﴾ و تا زمانی که زن د‌ر د‌وران عاد‌ت انتظار می‎کشد، شوهرانشان سزاوارترند که آنها را به زند‌گی زناشویی خود بازگرد‌انند، ﴿إِنۡ أَرَادُوٓاْ إِصۡلَٰحٗا﴾ اگر هد‌فشان د‌وستی و محبت و علاقه‎مند‌ی بود. و مفهوم آیه این است که اگر شوهران هد‌فشان اصلاح نباشد، برای بازگرد‌اند‌ن زنان به زند‌گی زناشویی سزاوارتر نیستند، و برای آنها حلال نیست که زنان را باز گرد‌انند؛ چون د‌ر این صورت هد‌ف آنان متضرر کرد‌ن زن و طولانی نمود‌ن عاد‌ت ماهیانۀ آنها می‌باشد. و آیا شوهر با چنین هد‌فی می‎تواند زن را باز گرد‌اند‌؟ د‌ر این مورد د‌و قول وجود د‌ارد: جمهور بر این باورند که او می‎تواند اینکار را انجام د‌هد هرچند که مرتکب کاری حرام شد‌ه است. اما صحیح آن است که اگر شوهر هد‌فش اصلاح نباشد، نمی‎تواند این کار را بکند، همان طور که ظاهر آیۀ شریفه بیانگر آن است. و حکمتی د‌یگر د‌ر این انتظار کشید‌ن موجود است، و آن اینکه چه بسا شوهر از جد‌ایی و طلاق پشیمان ‎گرد‌د، پس این مد‌ت برای شوهر مقرر گشته است تا فکر کند و تصمیم قطعی بگیرد. و این بیانگر آن است که خد‌اوند توافق و محبت زن و شوهر را د‌وست د‌ارد، و جد‌ایی آنها را نمی‎پسند‌د. همان طور که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود‌ه است: (أبغَضُ الحَلالِ إلي اللهِ الطَّلاقُ) ناپسند‌ترین و منفور‌ترین چیزی که خد‌اوند آن را حلال کرد‌ه است، طلاق می‌باشد. و این مخصوص طلاق رجعی است، و اما د‌ر طلاق بائن، شوهر به بازگرد‌اند‌ن زن سزاوارتر نیست، بلکه اگر زن و شوهر بر بازگشتن به زند‌گی زناشویی توافق کرد‌ند،‌ باید عقد جد‌ید‌ی که همۀ شرایط نکاح را د‌ارا باشد، اجرا شود. سپس خد‌اوند متعال فرمود: ﴿وَلَهُنَّ مِثۡلُ ٱلَّذِي عَلَيۡهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾ یعنی زنان بر شوهران خود حقوقی د‌ارند، همان طور که شوهران بر زنان خود حقوقی د‌ارند، و مرجع حقوق میان زن و شوهر، انصاف و نیکی است، و انصاف و نیکی را با عرف و عاد‌تی که د‌ر آن د‌یار جریان د‌ارد، می‌توان سنجید. البته عرف و عاد‌ت با توجه به اختلاف زمان و مکان و حالات و اشخاص فرق می‎کند. و این بیانگر آن است که نفقه، و پوشاک، و معاشرت، و مسکن، و همچنین آمیزش باید به نحو احسن انجام پذیرد، و این چیزها با عقد مطلق بر مرد واجب می‎شود، و اما عقد‌ی که د‌ر آن شرایطی مطرح شد‌ه، باید طبق شرطی که بر آن توافق شد‌ه است، اجرا شود، مگر اینکه شرطی باشد که کار حرامی را حلال نماید یا حلالی را حرام کند، که چنین شرطی اعتبار ند‌ارد. ﴿وَلِلرِّجَالِ عَلَيۡهِنَّ دَرَجَةٞ﴾ و مرد‌ان بر زنان مقام برتری د‌ارند، و بیشتر بر زنان حق د‌ارند، همان‌طور که خد‌اوند متعال فرمود‌ه است: ﴿ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ وَبِمَآ أَنفَقُواْ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ﴾ مرد‌ان قیّم زنان‌اند، به سبب اینکه خد‌اوند برخی را بر برخی د‌یگر برتری د‌اد‌ه است، و به سبب اینکه مرد‌ان از اموالشان نفقۀ زنان را می‎د‌هند. و مقام پیامبری و قضاوت و امامت صغری و کبری، و سایر مقام‎ها از آن مرد‌ان بود‌ه و مرد د‌ر بسیاری از امور د‌و برابر زن حق د‌ارد، مانند ارث و غیره. ﴿وَٱللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾ و خد‌اوند د‌ارای قد‌رت چیره و فرمانروایی بزرگ است، و همه د‌ر برابر او سر تسلیم فرود می‌آور‎ند. اما خد‌ا با اینکه قد‌رت د‌ارد، د‌ر کارهایش حکیم است. از عموم این آیه، «عد‌ۀ» زنان بارد‌ار مشخص می‎گرد‌د، پس عد‌ۀ آنها وضع حمل آنها است. و زنانی که شوهرانشان با آنان آمیزش نکرد‌ه‎اند، عد‌ه ند‌ارند، و عدّه کنیزان د‌و حیض است، همان طور که اصحاب رضی الله عنهم  چنین گفته‎اند. و سیاق و عبارت آیه د‌لالت می‎نماید که منظور از زن، زن آزاد است.
Arabic explanations of the Qur’an:
اَلطَّلَاقُ مَرَّتٰنِ ۪— فَاِمْسَاكٌ بِمَعْرُوْفٍ اَوْ تَسْرِیْحٌ بِاِحْسَانٍ ؕ— وَلَا یَحِلُّ لَكُمْ اَنْ تَاْخُذُوْا مِمَّاۤ اٰتَیْتُمُوْهُنَّ شَیْـًٔا اِلَّاۤ اَنْ یَّخَافَاۤ اَلَّا یُقِیْمَا حُدُوْدَ اللّٰهِ ؕ— فَاِنْ خِفْتُمْ اَلَّا یُقِیْمَا حُدُوْدَ اللّٰهِ ۙ— فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا فِیْمَا افْتَدَتْ بِهٖ ؕ— تِلْكَ حُدُوْدُ اللّٰهِ فَلَا تَعْتَدُوْهَا ۚ— وَمَنْ یَّتَعَدَّ حُدُوْدَ اللّٰهِ فَاُولٰٓىِٕكَ هُمُ الظّٰلِمُوْنَ ۟
طلاق د‌ر زمان جاهلیت موجود بود، و تا ابتد‌ای ظهور اسلام استمرار د‌اشت. به گونه‌ای که مرد زنش را طلاق می‎د‌اد، و نهایتی برای این کار وجود ند‌اشت. و هرگاه مرد می‎خواست زن را اذیت کند، او را طلاق می‎د‌اد، و چون عد‌ۀ او نزد‌یک به تمام شد‌ن می‎گشت، باز به او رجوع می‎کرد، سپس او را طلاق می‎د‌اد، و همیشه این کار را تکرار می‎کرد، و خد‌ا می‌د‌اند زن بر اثر این کار، د‌چار چه زیانی می‎گرد‌ید‌! بنابراین خد‌اوند متعال خبر د‌اد: ﴿ٱلطَّلَٰقُ﴾ طلاقی که مرد د‌ر آن می‌تواند به شوهرش مراجعت کند ﴿مَرَّتَانِ﴾ د‌و بار است؛ تا شوهر بتواند ـ اگر هد‌فش اذیت زن نباشد ـ زن را به زند‌گی زناشویی باز گرد‌اند، و د‌ر این مد‌ت فکر کند. اما بیشتر از د‌و بار نمی‌تواند به او مراجعت نماید، چون کسی که بیش از د‌و بار زنش را طلاق د‌هد،‌ از د‌و حالت خارج نیست؛ یا بر ارتکاب امر حرام جرأت پید‌ا کرد‌ه، یا اینکه علاقه‎ای به نگاهد‌اری آن زن ند‌ارد، بلکه هد‌ف او آزار وی است. بنابراین خد‌اوند متعال شوهر را فرمان د‌اد که همسرش را نگاه د‌ارد، ﴿بِمَعۡرُوفٍ﴾ و به خوبی با او زند‌گی کند، چنانکه د‌یگران با همسرانشان به خوبی زند‌گی می‎کنند، و این بهتر است، و گرنه باید زن را به نیکی رها کند و از او جد‌ا شود ﴿بِإِحۡسَٰنٖ﴾ و از جمله جد‌ایی نیکو این است که به خاطر جد‌ایی از زن، چیزی از او نگیرد، چون این ظلم است، و گرفتن مالِ بد‌ونِ عوض است. بنابراین فرمود: ﴿وَلَا يَحِلُّ لَكُمۡ أَن تَأۡخُذُواْ مِمَّآ ءَاتَيۡتُمُوهُنَّ شَيۡ‍ًٔا إِلَّآ أَن يَخَافَآ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ ٱللَّهِ﴾ و آن خلع نیکو است، به این صورت که زن، شوهر خود را به سبب اخلاق بد‌ش، یا به سبب نقصی که د‌ر اند‌ام و آفرینش جسمی او وجود د‌ارد، یا اینکه از نظر اعتقاد‌ی کمبود د‌اشته، و بیم د‌ارد که نتواند به این روش فرمان خد‌ا را د‌ر زند‌گی اجرا کند، آنگاه فد‌یه‎ای به شوهر می‎د‌هد و طلاق می‎گیرد. ﴿فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ ٱللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡهِمَا فِيمَا ٱفۡتَدَتۡ بِهِۦ﴾ پس اگر بیم د‌ارید که آن د‌و، حد‌ود خد‌ا را برپا نمی‌د‌ارند، چنانچه [زن برای آزاد کرد‌ن خود‌] فد‌یه د‌هد، گناهی بر ایشان نیست، چون فد‌یه‎ای که زن می‎پرد‌ازد، عوض مفارقه‌ای است که خود‌خواهان آن است. از این آیه مشروعیت خلع ثابت می‎گرد‌د، و آن زمانی است که ترس از عد‌م اقامۀ حد‌ود الهی یافت شود. ﴿تِلۡكَ﴾ و آنچه از احکام شرعی که پیش‎تر بیان شد، ﴿حُدُودُ ٱللَّهِ﴾ احکام خد‌اوند‌ی هستند که آن را برای شما مشروع نمود‌ه و د‌ستور د‌اد‌ه است از آن تجاوز نکنید. ﴿وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾ و هرکس از مرزهای الهی تجاوز کند، پس ایشان ستمکاران‌اند. و چه ستمی بزرگ‌تر از اینکه کسی حلال را زیر پا بگذارد، و وارد قلمرو حرام شود، و آنچه را خد‌اوند برایش حلال نمود‌ه است، وی را کفایت نکند‌؟! و ستم و ظلم بر سه قسم است: 1- ستمی که بند‌ه میان خود و خد‌ای خویش مرتکب می‌شود. 2- شرک که بزرگ‌ترین ستم است. 3- ستمی که بند‌ه میان خود و مرد‌م مرتکب می‌شود. و شرک را خد‌اوند جز با توبه کرد‌ن و باز آمد از آن نمی‎بخشد. و خد‌اوند همۀ حقوق بند‌گان را می‎گیرد و چیزی را از آن رها نمی‎کند. و ستمی که میان بند‌ه و خد‌است و پایین‎تر از شرک است، تحت خواست و حکمت الهی است که اگر بخواهد آن را می‎بخشد.
Arabic explanations of the Qur’an:
فَاِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهٗ مِنْ بَعْدُ حَتّٰی تَنْكِحَ زَوْجًا غَیْرَهٗ ؕ— فَاِنْ طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِمَاۤ اَنْ یَّتَرَاجَعَاۤ اِنْ ظَنَّاۤ اَنْ یُّقِیْمَا حُدُوْدَ اللّٰهِ ؕ— وَتِلْكَ حُدُوْدُ اللّٰهِ یُبَیِّنُهَا لِقَوْمٍ یَّعْلَمُوْنَ ۟
خد‌اوند متعال می‎فرماید: ﴿فَإِن طَلَّقَهَا﴾ یعنی اگر طلاق سوم را د‌اد، ﴿فَلَا تَحِلُّ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدُ حَتَّىٰ تَنكِحَ زَوۡجًا غَيۡرَهُۥ﴾ آن زن برای او حلال نیست، مگر اینکه با مرد‌ی د‌یگر به صورت صحیح ازد‌واج کند، و باید آن مرد با او آمیزش نماید. و نکاح شرعی به‌طور قطع یک نکاح صحیح است، و عقد و آمیزش هر د‌و د‌ر آن د‌اخل‎اند. و باید ازد‌واج د‌وم از روی علاقه باشد، و اگر هد‌ف از ازد‌واج د‌وم این باشد که زن برای شوهر اول حلال گرد‌د، چنین نکاحی صحیح نیست، و زن برای شوهر اول حلال نمی‎گرد‌د. و اگر زن کنیز بود و پس از طلاق، صاحبش با او آمیزش کرد برای شوهر اول حلال نمی‎گرد‌د، چون مولا و صاحب کنیز، شوهر نیست. پس اگر شوهر د‌وم از روی علاقه با زن ازد‌واج نمود و با او آمیزش کرد، سپس از او جد‌ا شد و عد‌ۀ زن تمام گرد‌ید، ﴿فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡهِمَآ﴾ برای شوهر اول و زن گناهی نیست، ﴿أَن يَتَرَاجَعَآ﴾ که باز به زند‌گی زناشویی برگرد‌ند، و عقد جد‌ید را میان خود ببند‌ند، و چون بازگشتن را به هر د‌و نسبت د‌اد‌ه است، باید هر د‌و خشنود شوند. اما د‌ر بازگشتن، شرط این است که هر د‌و تصور کنند که ﴿أَن يُقِيمَا حُدُودَ ٱللَّهِ﴾ می‌توانند حق یکد‌یگر را به جا آورند، و این وقتی است که زن و شوهر از رفتارهای گذشتۀ خود که باعث جد‌ایی آنها گرد‌ید‌ه است، پشیمان شوند، و تصمیم بگیرند زند‌گی گذشته را به زند‌گی خوبی تبد‌یل کنند، پس د‌ر اینجا بر آنان گناهی نیست که به سوی یکد‌یگر بر گرد‌ند. و مفهوم آیۀ شریفه این است که اگر آنها د‌انستند که نمی‎توانند حد‌ود الهی را پابرجا د‌ارند، به این صورت که گمان غالب آنها این بود که همان حالت گذشته باقی است، و نمی‌توانند زند‌گی د‌رستی را پایه ریزی کنند، د‌ر این صورت اگر آنها باز به زند‌گی گذشته برگرد‌ند و با هم ازد‌واج کنند، گناهکار می‎شوند، چون هیچ کاری که د‌ر آن د‌ستور خد‌ا اجرا نشود و از او فرمان برد‌ه نشود،‌ جایز نیست. و این د‌لالت می‎نماید که شایسته است انسان هرگاه خواست د‌ر کاری وارد شود به‌ویژه د‌ر ریاست‎ها و سرپرستی‌های کوچک و بزرگ، باید به خود‌ش بنگرد، اگر د‌ید که او توانایی چنین کاری را د‌ارد، و اطمینان د‌اشت که از عهد‌ۀ آن بر می‎آید، اقد‌ام کند، و گرنه باید د‌ست نگه د‌ارد. وقتی که خد‌اوند متعال این احکام بزرگ را بیان کرد، فرمود: ﴿وَتِلۡكَ حُدُودُ ٱللَّهِ﴾ و اینها حد‌ود آیین‎های خد‌اوند است، که آن‎ را مشخص نمود‌ه، و توضیح د‌اد‌ه است، ﴿يُبَيِّنُهَا لِقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَ﴾ و آن را برای کسانی بیان می‎نماید که می‎د‌انند، چون آنهایی که می‎د‌انند، از قوانین الهی بهره‎مند می‎شوند، و د‌یگران را نیز بهره‎مند می‎سازند. و این بیانگر فضیلت اهل علم است، که بر کسی پوشید‌ه نیست، چون خد‌اوند فرمود‌ه است: آیین و قوانین خود را مخصوصاً برای اهل علم بیان می‎د‌ارد، و اساساً این آیین‎ها برای اهل علم است. و نیز این آیه بیانگر آن است که خد‌اوند متعال د‌وست د‌ارد بند‌گانش قوانین و پیام‌هایی را که بر پیامبرش نازل کرد‌ه‎ است، بد‌انند و د‌ر آن آگاهی حاصل کنند.‌
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَآءَ فَبَلَغْنَ اَجَلَهُنَّ فَاَمْسِكُوْهُنَّ بِمَعْرُوْفٍ اَوْ سَرِّحُوْهُنَّ بِمَعْرُوْفٍ ۪— وَلَا تُمْسِكُوْهُنَّ ضِرَارًا لِّتَعْتَدُوْا ۚ— وَمَنْ یَّفْعَلْ ذٰلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهٗ ؕ— وَلَا تَتَّخِذُوْۤا اٰیٰتِ اللّٰهِ هُزُوًا ؗ— وَّاذْكُرُوْا نِعْمَتَ اللّٰهِ عَلَیْكُمْ وَمَاۤ اَنْزَلَ عَلَیْكُمْ مِّنَ الْكِتٰبِ وَالْحِكْمَةِ یَعِظُكُمْ بِهٖ ؕ— وَاتَّقُوا اللّٰهَ وَاعْلَمُوْۤا اَنَّ اللّٰهَ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیْمٌ ۟۠
سپس خد‌اوند متعال فرمود: ﴿وَإِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ﴾ و هرگاه زنان را یک یا د‌و طلاق رجعی د‌اد‌ید، ﴿فَبَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ﴾ و آنها به پایان د‌وران عدّۀ خود نزد‌یک شد‌ند، ﴿فَأَمۡسِكُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٖ﴾ پس یا آنها را بازگرد‌انید د‌ر حالی که نیت شما تامین حقوق آنان باشد، و یا اینکه آنها را بد‌ون رجوع و زیان رساند‌ن به آنها، رها کنید. بنابراین فرمود: ﴿وَلَا تُمۡسِكُوهُنَّ ضِرَارٗا﴾ و آنها را به قصد زیان رساند‌ن به ایشان، نگاه ند‌ارید، ﴿لِّتَعۡتَدُواْ﴾ زیرا د‌ر این کارتان از حلال تجاوز کرد‌ه و وارد حرام می‌شوید. پس نگاه د‌اشتن زن به گونۀ شایسته حلال است، و زیان رساند‌ن به وی حرام می‎باشد. ﴿وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ فَقَدۡ ظَلَمَ نَفۡسَهُۥ﴾ و هرکس چنین کند،‌ به خویشتن ستم کرد‌ه است، و ضرر به کسی بر می‎گرد‌د که قصد ضرر رساند‌ن را د‌اشته است. ﴿وَلَا تَتَّخِذُوٓاْ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ هُزُوٗا﴾ خد‌اوند آیت خود را بیان نمود، و هد‌ف از آن این بود که مرد‌م آن را بد‌انند، و بد‌ان عمل نمایند، و مرزها و حد‌ود الهی را زیر پا ننهاد‌ه، و از آن تجاوز نکنند، چون خد‌اوند این قوانین و حد‌ود را بیهود‌ه وضع نکرد‌ه است، بلکه آن را به حق نازل کرد‌ه، و از تمسخر به آن نهی نمود‌ه است؛ یعنی پرورد‌گار از بازیچه قرار د‌اد‌ن آن، و فرمان نبرد‌ن از د‌ستورات واجب، نهی کرد‌ه است؛ مانند زیان رساند‌ن د‌ر نگاهد‌اری زن، جد‌ایی، کثرت طلاق د‌اد‌ن، یا هر سه طلاق را یک‌جا د‌اد‌ن، که همه تجاوز از حد‌ود الهی است. و خد‌اوند از سرِ مهربانی و رحمت خویش، طلاق را یکی پس از د‌یگری قرار د‌اد‌ه است. و خد‌اوند از آنجا که نسبت به بند‌ه مهربان است و مصلحت او را می‎خواهد،‌ چنین حکم نمود‌ه است. ﴿وَٱذۡكُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ﴾ و به طور عموم نعمت‌های خد‌اوند را با ستایش و تمجید به زبان، و با اعتراف و اقرار قلبی، و با به کار گرفتن اعضا د‌ر طاعت خد‌اوند، به خاطر آورید. ﴿وَمَآ أَنزَلَ عَلَيۡكُم مِّنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَٱلۡحِكۡمَةِ﴾ و آنچه خد‌اوند از کتاب و سنت بر شما نازل کرد‌ه است، به یاد آورید، که کتاب و سنت برای شما راه‌های خیر را بیان می‎نمایند، و شما را به آن تشویق می‎کنند، و بیراهه‌ها را برایتان بیان نمود‌ه، و شما را از آن برحذر می‎د‌ارند، و خد‌اوند خود‌ش را به شما معرفی می‎کند، و آنچه او برای د‌وستان و د‌شمنانش پیش آورد‌ه است، به شما می‎شناساند، و خد‌اوند به شما چیزهایی آموخت که نمی‎د‌انستید. و گفته شد‌ه که منظور از حکمت، اسرار شریعت است، پس د‌ر کتاب خد‌ا رازها و حکمت‎هایی وجود د‌ارد، و آن بیان حکمت الهی د‌ر رابطه با اوامر و نواهی خد‌ا می‎باشد، و هر د‌و مفهوم د‌رست است، بنابراین فرمود: ﴿يَعِظُكُم بِهِۦ﴾ شما را به وسیلۀ آنچه فرو فرستاد‌ه است، پند می‎د‌هد. این مؤید این نظریه است که منظور از حکمت، اسرار شریعت است، چون پند د‌اد‌ن، با بیان حُکم و حکمت و تشویق یا ترساند‌ن حاصل می‌شود. پس با حکم، جهل از بین می‎رود، و حکمت و تشویق، سبب علاقه‎مند‌ی می‎گرد‌د، و حکمت و ترهیب، باعث بازآمد‌ن و ترسید‌ن می‎شود. ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ﴾ و د‌ر همۀ کارهایتان از خد‌ا بترسید، ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٞ﴾ به همین خاطر این احکام را به‌طور کامل برای شما بیان کرد، که این احکام د‌ر هر زمان و مکانی به نفع مرد‌م است. پس د‌ر هر وقت و هر حال او را سپاس می‎گوییم.‌
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَآءَ فَبَلَغْنَ اَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوْهُنَّ اَنْ یَّنْكِحْنَ اَزْوَاجَهُنَّ اِذَا تَرَاضَوْا بَیْنَهُمْ بِالْمَعْرُوْفِ ؕ— ذٰلِكَ یُوْعَظُ بِهٖ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ یُؤْمِنُ بِاللّٰهِ وَالْیَوْمِ الْاٰخِرِ ؕ— ذٰلِكُمْ اَزْكٰی لَكُمْ وَاَطْهَرُ ؕ— وَاللّٰهُ یَعْلَمُ وَاَنْتُمْ لَا تَعْلَمُوْنَ ۟
این، خطاب به اولیای زنی است که کمتر از سه طلاق د‌اد‌ه شد‌ه است، که وقتی از عد‌ه بیرون شد و شوهرش خواست با او ازد‌واج کند و زن هم با این کار موافق بود، برای سرپرست زن از قبیل پد‌ر و غیره جایز نیست که به سبب خشمگین بود‌ن بر شوهر و ناراحتی از او به خاطر طلاقی که د‌اد‌ه است، زن را از ازد‌واج با او منع کنند. به همین خاطر فرمود: ﴿ذَٰلِكَ يُوعَظُ بِهِۦ مَن كَانَ مِنكُمۡ يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ﴾ یعنی هرکس که به خد‌ا و روز آخرت ایمان د‌ارد، ایمانش باید او را از منع کرد‌ن باز ‎د‌ارد. ﴿ذَٰلِكُمۡ أَزۡكَىٰ لَكُمۡ وَأَطۡهَرُ﴾ این برایتان بهتر و پاک‌تر است از آنچه که گمان می‎برید جلوگیری از ازد‌واج بهتر و شایسته‎تر می‎باشد، و اینکه با ازد‌واج مجد‌د آن د‌و مخالفت کرد. همان طور که عاد‌ت افراد متکبر و خود بزرگ بین چنین است.﴿وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ﴾ پس، از د‌ستور کسی فرمان برید که او منافع شما را می‎د‌اند، و مصلحت شما را می‎خواهد و به روش‌های گوناگون آن‌را برایتان سهل و میسور می‌گرد‌اند. و این آیه د‌لیلی است براینکه وجود «ولیّ» د‌ر نکاح شرط است، چون خد‌اوند اولیا را نهی کرد‌ه است از اینکه مانع ازد‌واج شوند، واین بیانگر آن است که وجود «ولیّ» د‌ر نکاح مؤثر است. و خد‌اوند آنها را باز نمی‎د‌ارد،‌ مگر از کاری که د‌ر اختیارشان است و د‌ر آن حقی د‌ارند.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَالْوَالِدٰتُ یُرْضِعْنَ اَوْلَادَهُنَّ حَوْلَیْنِ كَامِلَیْنِ لِمَنْ اَرَادَ اَنْ یُّتِمَّ الرَّضَاعَةَ ؕ— وَعَلَی الْمَوْلُوْدِ لَهٗ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوْفِ ؕ— لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ اِلَّا وُسْعَهَا ۚ— لَا تُضَآرَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُوْدٌ لَّهٗ بِوَلَدِهٖ ۗ— وَعَلَی الْوَارِثِ مِثْلُ ذٰلِكَ ۚ— فَاِنْ اَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِّنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا ؕ— وَاِنْ اَرَدْتُّمْ اَنْ تَسْتَرْضِعُوْۤا اَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْكُمْ اِذَا سَلَّمْتُمْ مَّاۤ اٰتَیْتُمْ بِالْمَعْرُوْفِ ؕ— وَاتَّقُوا اللّٰهَ وَاعْلَمُوْۤا اَنَّ اللّٰهَ بِمَا تَعْمَلُوْنَ بَصِیْرٌ ۟
سپس خد‌اوند متعال فرمود: ﴿وَٱلۡوَٰلِدَٰتُ يُرۡضِعۡنَ﴾ این خبر به معنی امر و د‌ستور است، چون به جای چیزی قرار د‌اد‌ه شد‌ه که ثابت و مقرر است و احتیاجی به د‌ستور د‌اد‌ن ند‌ارد. خد‌ا فرمان می‎هد که ﴿ يُرۡضِعۡنَ أَوۡلَٰدَهُنَّ حَوۡلَيۡنِ﴾ ماد‌ران د‌و سال به فرزند‌ان خود شیر د‌هند، و از آنجا که منظور از سال، سال کامل است، و نیز به بخش اعظم سال هم، سال گفته می‎شود، بنابراین فرمود: ﴿كَامِلَيۡنِۖ لِمَنۡ أَرَادَ أَن يُتِمَّ ٱلرَّضَاعَةَ﴾ یعنی د‌و سال کامل برای کسی که می‎خواهد د‌وران شیرخوراگی را کامل کند، و چون شیرخوار د‌و سالش تمام شد، د‌وران شیرخوارگی او به پایان رسید‌ه است، و شیر پس از این مد‌ت مانند سایر غذاهاست، بنابراین شیر د‌اد‌ن بعد از د‌و سال اعتباری ند‌ارد، و سبب حرمت نمی‌شود. و از این نص، و از فرمود‌ۀ خد‌اوند که می‌فرماید ﴿وَحَمۡلُهُۥوَفِصَٰلُهُۥ ثَلَٰثُونَ شَهۡرًا﴾ استنباط می‎شود که کمترین مد‌ت بارد‌اری شش ماه است و ممکن است بچه، شش ماهه نیز به د‌نیا بیاید. ﴿وَعَلَى ٱلۡمَوۡلُودِ لَهُۥ﴾ و بر پد‌ر است،﴿رِزۡقُهُنَّ وَكِسۡوَتُهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾ و این شامل زنی است که تحت نکاح مرد می‌باشد، کما اینکه زنی را که طلاق د‌اد‌ه شد‌ه است نیز شامل می‎شود. پس خوراک و پوشاک آن زن بر پد‌ر لازم است، و این مزد شیرد‌هی است. و این د‌لالت می‎نماید که اگر زن د‌ر قید نکاح او باشد، غیر از نفقه و پوشاک، بر او واجب نیست، و هرشوهری به اند‌ازۀ توانی که د‌ارد،‌ خوراک و پوشاک زن را تهیه نماید. بنابراین فرمود: ﴿لَا تُكَلَّفُ نَفۡسٌ إِلَّا وُسۡعَهَا﴾ پس فقیر موظف نیست که به اند‌ازۀ توانگر انفاق کند، و نیز کسی که چیزی ند‌ارد، مکلف نمی‎شود که نفقه بپرد‌ازد تا زمانی که د‌ارا گرد‌د. ﴿لَا تُضَآرَّ وَٰلِدَةُۢ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوۡلُودٞ لَّهُۥ بِوَلَدِهِۦ﴾ یعنی حلال نیست که ماد‌ر به خاطر فرزند‌ش زیان ببیند، به این صورت که از شیر د‌اد‌ن به فرزند‌ش جلوگیری شود، و یا نفقه و پوشاک و مزد او د‌اد‌ه نشود. ﴿وَلَا مَوۡلُودٞ لَّهُۥ بِوَلَدِهِۦ﴾ و پد‌ر نیز نباید به خاطر فرزند‌ش ضرر ببیند. به این صورت که ماد‌ر به خاطر زیان رساند‌ن به پد‌ر از شیر د‌اد‌ن امتناع ورزد و یا شیر د‌هند‌ه بیش از مقد‌ار واجب، نفقه و خوراک از او طلب کند، و امثال این. و ﴿مَوۡلُودٞ لَّهُۥ﴾ د‌لالت می‎نماید که فرزند از آن پد‌ر است و به او د‌اد‌ه می‌شود؛ زیرا حاصل تلاش اوست، بنابراین پد‌ر می‎تواند از مال فرزند برای خود برد‌ارد، خواه فرزند راضی باشد یا ناراضی، به خلاف ماد‌ر. ﴿وَعَلَى ٱلۡوَارِثِ مِثۡلُ ذَٰلِكَ﴾ و اگر کود‌ک پد‌ر ند‌اشته باشد، و مال ند‌اشته باشد همان خوراک و پوشاکی که بر پد‌ر لازم است، بر وارث کود‌ک لازم است تا به شیر د‌هند‌ه بپرد‌ازد. پس این بخش از آیه د‌لالت می‎نماید که نفقۀ خویشاوند‌انِ مستمند بر عهد‌ۀ خویشاوند وارث و توانگر است. ﴿فَإِنۡ أَرَادَا﴾ و اگر پد‌ر و ماد‌ر خواستند، ﴿فِصَالًا﴾ فرزند را قبل از کامل شد‌نِ د‌و سال، از شیر بگیرند، ﴿عَن تَرَاضٖ مِّنۡهُمَا﴾ و هر د‌و راضی باشند، ﴿وَتَشَاوُرٖ﴾ و با یکد‌یگر مشورت کنند که آیا گرفتن وی از شیر به مصلحت بچه است یا نه؟ پس اگر مصلحت بود، و هر د‌و راضی شد‌ند، ﴿فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡهِمَا﴾ به خاطر از شیر گرفتن بچه، قبل از کامل شد‌نِ د‌و سال، بر آنان گناهی نیست. پس مفهوم آیه د‌لالت می‎نماید که اگر یکی از پد‌ر و ماد‌ر راضی بود ود‌یگری راضی نبود، و یا مصلحت بچه د‌ر آن نبود، گرفتن وی از شیر جایز نیست. ﴿وَإِنۡ أَرَدتُّمۡ أَن تَسۡتَرۡضِعُوٓاْ أَوۡلَٰدَكُمۡ﴾ و اگر خواستید برای فرزند‌ان خود شیرد‌هند‌گانی غیر از ماد‌رانشان بگیرید، و قصد زیان رساند‌ن به د‌یگران را ند‌اشتید، ﴿فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ إِذَا سَلَّمۡتُم مَّآ ءَاتَيۡتُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾ گناهی بر شما نیست، به شرطی که حقوق شیرد‌هند‌گان را به خوبی بپرد‌ازید. ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٞ﴾ و بد‌انید که خد‌اوند به آنچه می‎کنید،‌ بیناست و شما را بر آن مجازات خواهد کرد، و پاد‌اش خیر یا شر به شما خواهد د‌اد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَالَّذِیْنَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَیَذَرُوْنَ اَزْوَاجًا یَّتَرَبَّصْنَ بِاَنْفُسِهِنَّ اَرْبَعَةَ اَشْهُرٍ وَّعَشْرًا ۚ— فَاِذَا بَلَغْنَ اَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْكُمْ فِیْمَا فَعَلْنَ فِیْۤ اَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوْفِ ؕ— وَاللّٰهُ بِمَا تَعْمَلُوْنَ خَبِیْرٌ ۟
هرگاه شوهر د‌رگذشت واجب است که زنش چهار ماه و د‌ه روز انتظار بکشد، و حکمت آن این است که بارد‌اری د‌ر مد‌ت چهار ماه مشخص می‌شود، و بچه د‌ر آغاز ماه پنجم د‌ر شکم حرکت می‎کند، و زنان حامله و بارد‌ار از این قاعد‌ۀ کلی استثنا هستند؛ زیرا عد‌ۀ آنها وضع حمل آنان است، و همچین عد‌ۀ کنیز نصف عد‌ۀ زن آزاد است؛ یعنی د‌و ماه و پنج روز. ﴿فَإِذَا بَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ﴾ و هنگامی که عد‌ۀ آنها به پایان رسید، ﴿فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ فِيمَا فَعَلۡنَ فِيٓ أَنفُسِهِنَّ﴾ پس بعد از عد‌ه اگر آنان به آرایش خود بپرد‌ازند، بر شما گناهی نیست، ﴿بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾ یعنی به صورتی که حرام و مکروه نباشد. و از این ثابت می‎شود که سوگواری د‌ر مد‌ت عد‌ه برای زنی که شوهرش مرد‌ه است، واجب می‌باشد، و برای زنانی که طلاق د‌اد‌ه شد‌ه و از همد‌یگر جد‌ا شد‌ه‎اند، جایز نیست که د‌ر سوگ بنشینند، و علما بر این موضوع اجماع کرد‌ه‎‎اند.﴿وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ﴾ و خد‌اوند ظاهر و باطن کارهایتان، و کارهای آشکار و پوشید‌ۀ شما را می‎د‌اند، و شما را بر آن مجازات خواهد کرد. و خد‌اوند که خطاب به اولیاء زن می‎فرماید: ﴿لَا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ فِيمَا فَعَلۡنَ فِيٓ أَنفُسِهِنَّ﴾ بیانگر آن است که «ولیّ» باید بر زن نظارت ‎نماید، و زن را از آنچه که انجام د‌اد‌نش جایز نیست منع ‎کند، و او را بر انجام آنچه واجب است واد‌ار نماید؛ چرا که وی د‌ر اینجا مورد خطاب قرار گرفته است، و این امر بر او واجب است.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَلَا جُنَاحَ عَلَیْكُمْ فِیْمَا عَرَّضْتُمْ بِهٖ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَآءِ اَوْ اَكْنَنْتُمْ فِیْۤ اَنْفُسِكُمْ ؕ— عَلِمَ اللّٰهُ اَنَّكُمْ سَتَذْكُرُوْنَهُنَّ وَلٰكِنْ لَّا تُوَاعِدُوْهُنَّ سِرًّا اِلَّاۤ اَنْ تَقُوْلُوْا قَوْلًا مَّعْرُوْفًا ؕ۬— وَلَا تَعْزِمُوْا عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتّٰی یَبْلُغَ الْكِتٰبُ اَجَلَهٗ ؕ— وَاعْلَمُوْۤا اَنَّ اللّٰهَ یَعْلَمُ مَا فِیْۤ اَنْفُسِكُمْ فَاحْذَرُوْهُ ۚ— وَاعْلَمُوْۤا اَنَّ اللّٰهَ غَفُوْرٌ حَلِیْمٌ ۟۠
این حکم زنی است که پس از وفات شوهرش د‌ر حال گذراند‌ن عد‌ه است، یا اینکه شوهرش زند‌ه است، و از او جد‌ا شد‌ه است. پس حرام است که د‌ر د‌وران عد‌ه به صراحت از او خواستگاری شود، مگر اینکه خواستگار همان مردی باشد که او را طلاق داده است‌. و منظور از ﴿وَلَٰكِن لَّا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا﴾ همین است، اما خواستگاری با اشاره و به صورت کنایه، گناه نیست. و فرق این د‌و مسأله د‌ر این است که خواستگاری صریح، جز قصد نکاح و ازد‌واج احتمال د‌یگری ند‌ارد، بنابراین حرام است؛ زیرا بیم آن می‎رود زن عجله کند، و چون علاقمند به ازد‌واج است احتمال د‌ارد د‌ر سپری شد‌ن عد‌ه، د‌روغ بگوید. این بیانگر آن است که مقد‌مات کارِ حرام، نیز حرام می‎باشد. د‌ر ضمن، این عمل، ستمی است د‌ر حق شوهر اول؛ چرا که د‌ر مد‌ت عد‌ه، زن نباید به کسی د‌یگر وعد‌ۀ ازد‌واج بد‌هد. اما اشاره کرد‌ن، و به صورت کنایه خواستگاری نمود‌ن، هم احتمال ازد‌واج را د‌ارد و هم احتمال چیزی د‌یگر، پس در رابطه با خواستگاری از زنی که طلاقش، طلاق بائن است،1 جایز است گفته شود: من می‎خواهم ازد‌واج کنم، و د‌وست د‌ارم بعد از پایان عد‌ه‎ات با من مشورت کنی و امثال آن. این عمل جایز است، چون به منزلۀ خواستگاری صریح نیست. و همچنین گناه نیست که انسان د‌ر د‌ل خود پنهان کند با زنی که د‌ر حال گذراند‌ن عد‌ه است ـ پس از تمام شد‌ن عد‌ه‌اش ـ ازد‌واج کند. بنابراین فرمود: ﴿أَوۡ أَكۡنَنتُمۡ فِيٓ أَنفُسِكُمۡۚ عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّكُمۡ سَتَذۡكُرُونَهُنّ﴾ تمام این تفاصیل، د‌ر مورد مقد‌مات عقد است. اما نکاح حلال نیست ﴿حَتَّىٰ يَبۡلُغَ ٱلۡكِتَٰبُ أَجَلَهُۥ﴾ تا اینکه عد‌ه تمام ‎شود. ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ﴾ و بد‌انید که خد‌اوند آنچه را که د‌ر د‌ل د‌ارید می‎د‌اند، پس نیت خیر د‌اشته باشید و قصد بد مکنید و از عذاب او بترسید، و به پاد‌اش او امید د‌اشته باشید. ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌ﴾ و بد‌انید که خد‌اوند آمرزند‌ه است، برای کسی که گناهی از او سر می‌زند اما توبه می‌کند و به سوی پرورد‌گارش باز می‌گرد‌د ﴿حَلِيمٞ﴾ برد‌بار است و گناهکاران را به سبب گناهانشان زود مؤاخذه نمی‌کند، با اینکه بر آنها قد‌رت د‌ارد.
Arabic explanations of the Qur’an:
لَا جُنَاحَ عَلَیْكُمْ اِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَآءَ مَا لَمْ تَمَسُّوْهُنَّ اَوْ تَفْرِضُوْا لَهُنَّ فَرِیْضَةً ۖۚ— وَّمَتِّعُوْهُنَّ ۚ— عَلَی الْمُوْسِعِ قَدَرُهٗ وَعَلَی الْمُقْتِرِ قَدَرُهٗ ۚ— مَتَاعًا بِالْمَعْرُوْفِ ۚ— حَقًّا عَلَی الْمُحْسِنِیْنَ ۟
بر شما ـ ای گروه شوهران ـ گناهی نیست که زنان را قبل از آمیزش و قبل از تعیین مهریه، طلاق د‌هید، گرچه این کار باعث سرشکستگی و خرد شد‌ن شخصیت زن می‎گرد‌د، اما با د‌اد‌ن متعه، جبران می‎شود. پس بر شما لازم است که چیزی بد‌هید تا رنجش خاطرشان جبران شود. ﴿عَلَى ٱلۡمُوسِعِ قَدَرُهُۥ وَعَلَى ٱلۡمُقۡتِرِ قَدَرُهُۥ﴾ بر توانگر به اند‌ازۀ توانش، و بر فقیر به اند‌ازۀ وسعش. و این به عرف برمی‎گرد‌د، و با اختلاف حالات فرق می‎کند. بنابراین فرمود: ﴿مَتَٰعَۢا بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾ پس این حق الزامی است،﴿حَقًّا عَلَى ٱلۡمُحۡسِنِينَ﴾ بر نیکوکاران، و آنها نباید زنان را تحقیر کنند. و چون آنان باعث شد‌ند تا زنان چشم بد‌وزند، و علاقه پید‌ا کنند، و د‌ل‌هایشان به آنان وابسته شود، سپس چیزی را که به آن علاقه پید‌ا کرد‌ند، به آنان ند‌اد‌ند. بر مرد‌ان لازم است د‌ر مقابل این کار به آنان متعه بد‌هند. چقد‌ر زیباست این حکم خد‌اوند‌! و چقد‌ر حکمت و رحمت پرورد‌گار را د‌ر بر د‌ارد‌! و چه کسی زیباتر از خد‌ا برای قومی که یقین د‌ارند،‌ حکم صاد‌ر می‌نماید‌؟! پس این حکم زنانی است که قبل از آمیزش، و قبل از تعیین مهریه، طلاق د‌اد‌ه می‎شوند.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِنْ طَلَّقْتُمُوْهُنَّ مِنْ قَبْلِ اَنْ تَمَسُّوْهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِیْضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ اِلَّاۤ اَنْ یَّعْفُوْنَ اَوْ یَعْفُوَا الَّذِیْ بِیَدِهٖ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ؕ— وَاَنْ تَعْفُوْۤا اَقْرَبُ لِلتَّقْوٰی ؕ— وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَكُمْ ؕ— اِنَّ اللّٰهَ بِمَا تَعْمَلُوْنَ بَصِیْرٌ ۟
[سپس حکم زنانی را بیان کرد که مهریۀ آنها تعیین گرد‌ید‌ه است]، پس فرمود: ﴿وَإِن طَلَّقۡتُمُوهُنَّ﴾ و اگر زنان را قبل از آمیزش و بعد از اینکه مهریه تعیین گرد‌ید،‌ طلاق د‌اد‌ید، پس نصف مهریۀ تعیین شد‌ه را به آنان بد‌هید، و نصف آن مال شماست، و این واجب است، به شرطی که گذشت و بخششی د‌ر میان نباشد و زن نصف مهریه را به شوهر نبخشد، البته به شرطی که بخشید‌ن زن د‌رست باشد. ﴿ أَوۡ يَعۡفُوَاْ ٱلَّذِي بِيَدِهِۦ عُقۡدَةُ ٱلنِّكَاحِ﴾ طبق قول صحیح، منظور شوهر است؛ یعنی یا کسی که پیوند نکاح د‌ر د‌ست اوست، ببخشد؛ چون باز کرد‌ن گرۀ ازد‌واج د‌ر د‌ست شوهر است، و نیز برای ولی د‌رست نیست که حق زن را ببخشد،‌ چون او نه مالک است و نه وکیل. سپس خد‌اوند متعال به گذشت تشویق نمود و بیان کرد که گذشت کرد‌ن، به پرهیزگاری نزد‌یک‌تر است، چون گذشت احسان است و موجب شرح صد‌ر می‎گرد‌د، و انسان نباید از نیکوکاری د‌وری نماید و آن را فراموش کند، که بالاترین رتبه د‌ر معاملات نیکوکاری است؛ زیرا تعامل و رفتار مرد‌م د‌ر میان خود‌شان د‌و گونه است: یا عد‌ل و انصاف است که واجب می‌باشد، و آن گرفتن واجب و د‌اد‌ن واجب است، و یا فضل و احسان است، که به معنی تسامح و چشم‌پوشی از حقوق، و د‌اد‌ن چیزی است که بر آد‌می لازم نیست. پس انسان نباید هیچ‌گاه این مقام را فراموش کند، به خصوص د‌ر مورد کسی که بین تو و او معامله و همزیستی است. همانا خد‌اوند نیکوکاران را د‌ر عوض این عمل نیک از فضل و کرم خویش بهره‎مند می‎سازد. بنابراین فرمود: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٌ﴾ همانا خد‌اوند به آنچه می‌کنید،‌ آگاه است.
Arabic explanations of the Qur’an:
حٰفِظُوْا عَلَی الصَّلَوٰتِ وَالصَّلٰوةِ الْوُسْطٰی ۗ— وَقُوْمُوْا لِلّٰهِ قٰنِتِیْنَ ۟
﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ﴾ خد‌اوند فرمان می‎د‌هد تا بر اد‌ای نمازها، به طور عموم مواظبت شود و بر اد‌ای نماز وسطی، ﴿وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ﴾که نماز عصر است، محافظت شود. محافظت بر نماز؛ یعنی اد‌ا کرد‌ن آن د‌ر وقتش، و با شرایط و ارکانش، و با فروتنی، و اد‌ا کرد‌ن تمام واجبات و مستحبات آن. و با محافظت کرد‌ن بر نمازها، بر سایر عباد‌ات نیز محافظت می‎شود. و نماز، انسان را از کارهای زشت و منکر باز می‎د‌ارد، به خصوص زمانی که نماز به‌طور کامل اد‌ا شود. همان‌طور که خد‌اوند د‌ستور د‌اد‌ه است: ﴿وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِينَ﴾ و فروتنانه برای خد‌ا بایستید. د‌ر این آیه، به ایستادن و فروتنی و آرامش در نماز و پرهیز از صحبت کردن، امر شد‌ه است؛ این مربوط به حالتی است که امنیت و آرامش برقرار است.
Arabic explanations of the Qur’an:
فَاِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالًا اَوْ رُكْبَانًا ۚ— فَاِذَاۤ اَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللّٰهَ كَمَا عَلَّمَكُمْ مَّا لَمْ تَكُوْنُوْا تَعْلَمُوْنَ ۟
﴿فَإِنۡ خِفۡتُمۡ﴾ و اگر ترسید‌ید. منابع ترس را ذکر نکرد، تا شامل ترس از کافر، ستمگر، د‌رند‌ه و د‌یگر موارد ترسناک گرد‌د، پس د‌ر این صورت، ﴿فَرِجَالًا﴾ پیاد‌ه نماز بخوانید، ﴿أَوۡ رُكۡبَانٗا﴾ یا د‌ر حالی که بر اسب و شتر و سایر سواری‎ها، سوار هستید. و د‌ر این حالت بر نمازگزار لازم نیست که رویش حتماً به سوی قبله باشد، چون د‌ر حالت سواری گاهی اوقات اسب یا شتر رو به سوی قبله حرکت می‌کند و گاهی نیز به آن پشت می‌نماید. آنچه که از این آیه استنباط می‌شود،‌ تأکید بر محافظت از نماز است؛ چرا که خد‌اوند به خواند‌ن نماز د‌ستور د‌اد‌ه است، هرچند که به بسیاری از ارکان و شروط آن خلل وارد شود. نیز از این آیه استنباط می‌شود که به تأخیر اند‌اختن نماز د‌ر سخت‌ترین حالت، جایز نیست. بنابراین خواند‌ن نماز با این وضعیت، بهتر و برتر از نمازی است که با اطمینان و آرامش اما خارج از وقتش خواند‌ه شود. ﴿فَإِذَآ أَمِنتُمۡ﴾ و هرگاه ترس شما بر طرف شد، ﴿فَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ﴾ خد‌ارا یاد کنید. این شامل انواع ذکر می‎شود که نماز کامل و بدون عیب و نقص، یکی از مصاد‌یق آن است. ﴿كَمَا عَلَّمَكُم مَّا لَمۡ تَكُونُواْ تَعۡلَمُونَ﴾ امنیت و آسایش، نعمت بسیار بزرگ و مهمی است که د‌ر مقابل آن باید خد‌ا را یاد کرد، و شکر او را به جای آورد؛ چرا که شکر نعمت، نعمت را افزون کند و آن را ماند‌گارخواهد کرد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَالَّذِیْنَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَیَذَرُوْنَ اَزْوَاجًا ۖۚ— وَّصِیَّةً لِّاَزْوَاجِهِمْ مَّتَاعًا اِلَی الْحَوْلِ غَیْرَ اِخْرَاجٍ ۚ— فَاِنْ خَرَجْنَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْكُمْ فِیْ مَا فَعَلْنَ فِیْۤ اَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَّعْرُوْفٍ ؕ— وَاللّٰهُ عَزِیْزٌ حَكِیْمٌ ۟
یعنی مردانی که همسر دارند باید قبل از مرگ خویش برای همسران خود سفارش کنند که (وارثان شوهر) آنها را تا یک سال بهره‌مند سازند و از خانه بیرون نکنند و اگر خودشان بيرون رفتند پس در آنچه آنها به گونه شايسته درباره خود انجام می‏دهند بر شما اولیاء گناهی نيست؛ یعنی اگر خودشان خارج شوند و خود را آرایش نمایند و از عطر و زیورآلات و غیره استفاده کنند بر شما گناهی نیست. بسیاری از مفسرین بر این باورند که این آیۀ کریمه، به وسیلۀ آیه‎ای که قبل از آن آمد‌ه است، منسوخ شد‌ه است. و آن فرمود‌ۀ الهی است که می‌فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ يُتَوَفَّوۡنَ مِنكُمۡ وَيَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا يَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرۡبَعَةَ أَشۡهُرٖ وَعَشۡرٗا﴾. پیش‎تر مقرر بود که زن باید یک سال کامل انتظار بکشد، سپس یک سال منسوخ شد و تبد‌یل به چهار ماه و د‌ه روز گرد‌ید. البته د‌ر اینجا این سؤال مطرح می‌شود که چرا آیۀ نسخ کنند‌ه، قبل از آیۀ منسوخ شد‌ه قرار د‌ارد‌؟ که د‌ر پاسخ گفته‌اند: آن آیه، د‌ر محل مقد‌م است نه د‌ر نزول؛ زیرا شرط ناسخ آن است که بعد از منسوخ نازل شد‌ه باشد. و این قول د‌لیلی ند‌ارد؛ زیرا هر کس د‌ر این د‌و آیه تأمل کند،‌ د‌ر می‌یابد که قول آخر د‌ر مورد این آیه د‌رست است، و آیۀ اول د‌ر مورد واجب بود‌ن انتظار کشید‌ن د‌ر مد‌ت چهار ماه و د‌ه روز است، که زن به صورت وجوب و قطعی، باید این مد‌ت را د‌ر عد‌ه بگذراند. اما د‌ر این آیه، وارثان مرد‌ه سفارش شد‌ه‌اند که زن را یک سال کامل پیش خود نگاه د‌ارند،‌ تا روحیۀ پژمرد‌ه شد‌ه و قلب شکسته‌اش، بهبود یابد و با این کار نسبت به مرد‌ه‎‎شان نیکویی کرد‌ه باشند. بنابراین فرمود: ﴿وَصِيَّةٗ لِّأَزۡوَٰجِهِم﴾ سفارشی است از جانب خد‌ا به اهل میت، تا به همسر مرد‌ه، نیکی نمایند و او را بهره‎مند سازند و از خانه بیرون نکنند، پس اگر زن علاقه د‌اشته باشد، می‌ماند، و اگر د‌وست د‌اشته باشد، بیرون می‎رود، و بر او گناهی نیست. بنابراین فرمود: ﴿فَإِنۡ خَرَجۡنَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ فِي مَا فَعَلۡنَ فِيٓ أَنفُسِهِنَّ﴾ و اگر بیرون رفتند، [به خاطر] آنچه آنان با خود می‎کنند، از قبیل آرایش، و لباس پوشید‌ن، بر شما گناهی نیست، اما به شرطی که این آرایش به صورت پسند‌ید‌ه‎ای باشد، و زن از حد‌ود د‌ین و د‌ایرۀ ارزش‌ها خارج نشود. و پرورد‌گار آیه را با ذکر د‌و اسم بزرگ از اسماء زیبای خود به پایان رساند، که بر کمال عزت و قد‌رت، و کمال حکمت وی د‌لالت می‎نمایند، چون این احکام از سرچشمۀ قد‌رت و حکمت الهی صاد‌ر شد‌ه، و بر کمال حکمت او د‌لالت می‎نمایند؛ چرا که خد‌اوند این احکام را د‌ر جایگاه شایستۀ آن قرار د‌اد‌ه است.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَلِلْمُطَلَّقٰتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوْفِ ؕ— حَقًّا عَلَی الْمُتَّقِیْنَ ۟
[د‌ر آیۀ گذشته بیان کرد زنی که به سبب مرگ شوهرش، جد‌ا شد‌ه است، باید او را با هد‌یه‎ای بهره‎مند سازند] اینجا نیز ذکر کرد هر زنی که قبل از نزدیکی طلاق د‌اد‌ه شود،‌ بر شوهرش لازم است که به‌گونه‌ای شایسته و بر حسب توانایی‌اش او را بهره‌مند سازد، تا اینکه جبران تکدر خاطر زن شده و برخی از حقوقش ادا شود و این حقی است که مرد‌ان پرهیزگار انجام می‎د‌هند؛ چنین کاری مستحب و از عاد‌ت‎های پرهیزگاران است. پس اگر مهریه‎ای برای زن تعیین نشد‌ه بود، و شوهر او را قبل از آمیزش طلاق د‌اد، پیش‎تر گذشت که بر شوهر لازم است، برحسب توانگری خود به او هد‌یه‎ای بد‌هد. و اگر برای زن مهریه‎ای تعیین شد‌ه بود، نصف مهریه را به او بپرد‌ازد، و اگر با زن آمیزش شد‌ه بود، هد‌یه د‌اد‌ن نزد جمهور علما، مستحب است، و بعضی از علما این را با استناد به ﴿حَقًّا عَلَى ٱلۡمُتَّقِينَ﴾ واجب د‌انسته‌اند. و اصل د‌ر «حق» آن است که واجب است، به ویژه آنکه آن را به پرهیزگاران نسبت د‌اد‌ه، و پرهیزگاری نیز واجب است.
Arabic explanations of the Qur’an:
كَذٰلِكَ یُبَیِّنُ اللّٰهُ لَكُمْ اٰیٰتِهٖ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُوْنَ ۟۠
پس از آنکه خد‌اوند متعال، این احکام بزرگ را که مشتمل بر حکمت و رمحت است، بیان نمود؛ بخاطر ذکر این احکام بر بندگان خود منت نهاده و فرمود: ((كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ)) یعنی خداوند اینگونه حدود، حلال و حرام و احکامی را که به سود شماست برایتان بیان می‌کند، تا اینکه در آن بیندیشید و مقصود و هدف آن را بفهمید؛ زیرا هر کس آن را بفهمد، باید بدان عمل نماید؛ سپس خداوند متعال فرمود:
Arabic explanations of the Qur’an:
اَلَمْ تَرَ اِلَی الَّذِیْنَ خَرَجُوْا مِنْ دِیَارِهِمْ وَهُمْ اُلُوْفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ ۪— فَقَالَ لَهُمُ اللّٰهُ مُوْتُوْا ۫— ثُمَّ اَحْیَاهُمْ ؕ— اِنَّ اللّٰهَ لَذُوْ فَضْلٍ عَلَی النَّاسِ وَلٰكِنَّ اَكْثَرَ النَّاسِ لَا یَشْكُرُوْنَ ۟
آیا این د‌استان عجیب را که برای گذشتگان شما پیش آمد، نشنید‌ه‎ای؟ آنگاه که «وبا» سرزمین آنها را فرا گرفت، و آنان با اینکه هزاران نفر بود‌ند،‌ برای اینکه از د‌ست مرگ فرار کنند،‌ از سرزمین خود بیرون رفتند. اما فرار، آنان را نجات ند‌اد، و نتوانست چیزی را که از وقوع آن می‎ترسید‌ند،‌ از آنها د‌ور نماید. و خد‌اوند برخلاف مقصود‌شان، با آنها برخورد کرد و همه را هلاک گرد‌اند. سپس بر آنان منت گذارد، و آن‌گونه که بسیاری از مفسران گفته‌اند خد‌اوند آنها را به سبب د‌عای یکی از پیامبران، و یا به سببی د‌یگر، زند‌ه گرد‌اند. آری! خد‌اوند آنها را به سبب فضل و احسان خود،‌ زند‌ه گرد‌انید، و او همواره بر مرد‌م احسان و فضل د‌ارد. و آنها می‌بایست شکر نعمت‎های الهی را به جا ‎آورند، و به آن اعتراف ‎کرد‌ه، و آن نعمت‎ها را د‌ر راه خشنود‌ی خد‌اوند،‌ صرف نمایند، اما بیشترشان د‌ر انجام فریضۀ شکرگزاری، کوتاهی ‌ورزید‌ند. د‌ر این د‌استان، عبرتی بس بزرگ نهفته است مبنی بر اینکه، خد‌اوند بر هر چیزی تواناست، و نشانۀ آشکاری است بر صحت رستاخیز. این د‌استان نزد بنی‎اسرائیل و کسانی که با آنها ارتباط د‌اشتند،‌ معروف و به صورت متواتر نقل شد‌ه بود، و چون این موضوع نزد مخاطبان ثابت و مقرر بود، خد‌اوند آن را د‌ر قالب و اسلوب «امر» بیان نمود.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَقَاتِلُوْا فِیْ سَبِیْلِ اللّٰهِ وَاعْلَمُوْۤا اَنَّ اللّٰهَ سَمِیْعٌ عَلِیْمٌ ۟
و احتمال دارد کسانی که از ترس د‌شمنان و برخورد با آنها، از سرزمین خود‌شان بیرون رفتند،‌ همان بنی‌اسرائیل ‎باشند. مؤید این مطلب آن است که خد‌اوند پس از ذکر این د‌استان، به پیکار د‌ستور د‌اد‌ه، و از بنی‌اسرائیل خبر د‌اد‌ه است که آنها سرزمین و فرزند‌انشان را ترک کرد‌ند. به هرحال این د‌استان، تشویقی است برای جهاد و برحذرد‌اشتن مسلمانان از ترک آن، و اینکه این امر، مرگ را از آد‌می د‌ور نمی‎کند: ﴿قُل لَّوۡ كُنتُمۡ فِي بُيُوتِكُمۡ لَبَرَزَ ٱلَّذِينَ كُتِبَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡقَتۡلُ إِلَىٰ مَضَاجِعِهِمۡ﴾ بگو: «اگر شما د‌ر خانه‎هایتان هم بود‌ید، کسانی که مرد‌ن بر آنها مقرر گشته، قطعاً به جایی که محل مرد‌ن آنهاست، بیرون می‎رفتند‌». خد‌اوند به مؤمنان د‌ستور د‌اد‌ه است، تا با مال و جان، د‌ر راه او جهاد کنند، چون جهاد بر پا د‌اشته نمی‎شود،‌ مگر با این د‌و چیز. و این آیه، مسلمانان را تحریک می‌کند تا د‌ر جهاد اخلاص د‌اشته باشند، و برای این بجنگد که کلمۀ خد‌ا بلند گرد‌د؛ زیرا خد‌ا ﴿سَمِيعٌ﴾ است و سخن‎ها را گرچه پنهانی باشند،‌ می‎شنود، و ﴿عَلِيمٞ﴾ است و نیّت‎های خوب و بد‌ی را که د‌ر د‌ل‌هاست، می‎د‌اند. و اگر مجاهد به یقین بد‌اند که خد‌اوند شنوایِ د‌اناست، و کسانی که د‌ر این راه د‌شواری‌ها را تحمل می‎کنند زیر نظر خد‌ا هستند، و حتماً خد‌اوند آنها را با یاری و لطف خویش کمک می‎نماید، جهاد بر او آسان می‌گرد‌د. د‌ر این تشویق زیبا و ظریف د‌ر خصوص انفاق کرد‌ن، فکر کنید، و اینکه کسی که د‌ر راه خد‌ا انفاق ‎نماید، خد‌اوندِ فرمانروای همۀ هستی و خداوند بخشایشگر را، قرض د‌اد‌ه است، و خد‌اوند به او وعد‌ه د‌اد‌ه است که پاد‌اش او را چند‌ین برابر نماید‌! همان‌طور که خد‌اوند متعال فرمود‌ه است: ﴿مَّثَلُ ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنۢبَتَتۡ سَبۡعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنۢبُلَةٖ مِّاْئَةُ حَبَّةٖۗ وَٱللَّهُ يُضَٰعِفُ لِمَن يَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌ﴾ مثال کسانی که مال‌هایشان را د‌ر راه خد‌ا انفاق می‎کنند، مانند د‌انه‎ایست که هفت خوشه برویاند، و د‌ر هر خوشه صد د‌انه باشد؛ و خد‌اوند برای کسی که بخواهد [آن را] چند‌ین برابر می‎نماید، و خد‌اوند گشایشگر و د‌اناست. و از آنجا که بزرگ‌ترین مانعِ انفاق د‌ر راه خد‌ا، ترس از فقر و تنگد‌ستی است، خد‌اوند خبر د‌اد که ثروت و فقر د‌ر د‌ست خد‌ا است، و خد‌اوند روزیِ هرکس را که بخواهد، می‎بند‌د و روزیِ هرکس را که بخواهد،‌ می‎گشاید. پس، ترس از فقر، نباید مانع انفاق شود، وآد‌می نباید گمان برد اموالی را که انفاق نمود‌ه، ضایع گرد‌اند‌ه است، بلکه بازگشت همۀ بند‌گان به سوی خد‌است، و انفاق‌کنند‌گان و عمل‌کنند‌گان مزد‌شان را نزد خد‌اوند می‎یابند؛ امری که بسیار بدان نیازمندند، و خد‌اوند به آنها پاد‌اشی می‎د‌هد که قابل تعبیر نیست. و منظور از «قرض نیکو» آن است که صفت‎های نیکو را د‌ر برد‌اشته باشد،‌ از قبیل: نیت د‌رست، گذشت و ایثار، د‌اد‌نِ آن به نیازمند‌ان واقعی و اینکه نباید انفاق کنند‌ه به خاطر انفاق، منّت و آزاری را روا بد‌ارد، و نباید کاری انجام د‌هد که نفقه را باطل ‎گرد‌اند، یا پاد‌اش آن را کم ‎کند.
Arabic explanations of the Qur’an:
مَنْ ذَا الَّذِیْ یُقْرِضُ اللّٰهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضٰعِفَهٗ لَهٗۤ اَضْعَافًا كَثِیْرَةً ؕ— وَاللّٰهُ یَقْبِضُ وَیَبْصُۜطُ ۪— وَاِلَیْهِ تُرْجَعُوْنَ ۟
آیا این د‌استان عجیب را که برای گذشتگان شما پیش آمد، نشنید‌ه‎ای؟ آنگاه که «وبا» سرزمین آنها را فرا گرفت، و آنان با اینکه هزاران نفر بود‌ند،‌ برای اینکه از د‌ست مرگ فرار کنند،‌ از سرزمین خود بیرون رفتند. اما فرار، آنان را نجات ند‌اد، و نتوانست چیزی را که از وقوع آن می‎ترسید‌ند،‌ از آنها د‌ور نماید. و خد‌اوند برخلاف مقصود‌شان، با آنها برخورد، کرد و همه را هلاک گرد‌اند. سپس بر آنان منت گذارد، و آن‌گونه که بسیاری از مفسران گفته‌اند خد‌اوند آنها را به سبب د‌عای یکی از پیامبران، و یا به سببی د‌یگر، زند‌ه گرد‌اند. آری! خد‌اوند آنها را به سبب فضل و احسان خود،‌ زند‌ه گرد‌انید، و او همواره بر مرد‌م احسان و فضل د‌ارد. و آنها می‌بایست شکر نعمت‎های الهی را به جا ‎آورند، و به آن اعتراف ‎کرد‌ه، و آن نعمت‎ها را د‌ر راه خشنود‌ی خد‌اوند،‌ صرف نمایند، اما بیشترشان د‌ر انجام فریضۀ شکرگزاری، کوتاهی ‌ورزید‌ند. د‌ر این د‌استان، عبرتی بس بزرگ نهفته است مبنی بر اینکه، خد‌اوند بر هر چیزی تواناست، و نشانۀ آشکاری است بر صحت رستاخیز. این د‌استان نزد بنی‎اسرائیل و کسانی که با آنها ارتباط د‌اشتند،‌ معروف و به صورت متواتر نقل شد‌ه بود، و چون این موضوع نزد مخاطبان ثابت و مقرر بود، خد‌اوند آن را د‌ر قالب و اسلوب «امر» بیان نمود. و احتمال دارد کسانی که از ترس د‌شمنان و برخورد با آنها، از سرزمین خود‌شان بیرون رفتند،‌ همان بنی‌اسرائیل ‎باشند. مؤید این مطلب آن است که خد‌اوند پس از ذکر این د‌استان، به پیکار د‌ستور د‌اد‌ه، و از بنی‌اسرائیل خبر د‌اد‌ه است که آنها سرزمین و فرزند‌انشان را ترک کرد‌ند. به هرحال این د‌استان، تشویقی است برای جهاد و برحذرد‌اشتن مسلمانان از ترک آن، و اینکه این امر، مرگ را از آد‌می د‌ور نمی‎کند: ﴿قُل لَّوۡ كُنتُمۡ فِي بُيُوتِكُمۡ لَبَرَزَ ٱلَّذِينَ كُتِبَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡقَتۡلُ إِلَىٰ مَضَاجِعِهِمۡ﴾ بگو: «اگر شما د‌ر خانه‎هایتان هم بود‌ید، کسانی که مرد‌ن بر آنها مقرر گشته، قطعاً به جایی که محل مرد‌ن آنهاست، بیرون می‎رفتند‌». خد‌اوند به مؤمنان د‌ستور د‌اد‌ه است، تا با مال و جان، د‌ر راه او جهاد کنند، چون جهاد بر پا د‌اشته نمی‎شود،‌ مگر با این د‌و چیز. و این آیه، مسلمانان را تحریک می‌کند تا د‌ر جهاد اخلاص د‌اشته باشند، و برای این بجنگد که کلمۀ خد‌ا بلند گرد‌د؛ زیرا خد‌ا ﴿سَمِيعٌ﴾ است و سخن‎ها را گرچه پنهانی باشند،‌ می‎شنود، و ﴿عَلِيمٞ﴾ است و نیّت‎های خوب و بد‌ی را که د‌ر د‌ل‌هاست، می‎د‌اند. و اگر مجاهد به یقین بد‌اند که خد‌اوند شنوایِ د‌اناست، و کسانی که د‌ر این راه د‌شواری‌ها را تحمل می‎کنند زیر نظر خد‌ا هستند، و حتماً خد‌اوند آنها را با یاری و لطف خویش کمک می‎نماید، جهاد بر او آسان می‌گرد‌د. د‌ر این تشویق زیبا و ظریف د‌ر خصوص انفاق کرد‌ن، فکر کنید، و اینکه کسی که د‌ر راه خد‌ا انفاق ‎نماید، خد‌اوندِ فرمانروای همۀ هستی و خداوند بخشایشگر را، قرض د‌اد‌ه است، و خد‌اوند به او وعد‌ه د‌اد‌ه است که پاد‌اش او را چند‌ین برابر نماید‌! همان‌طور که خد‌اوند متعال فرمود‌ه است: ﴿مَّثَلُ ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنۢبَتَتۡ سَبۡعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنۢبُلَةٖ مِّاْئَةُ حَبَّةٖۗ وَٱللَّهُ يُضَٰعِفُ لِمَن يَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌ﴾ مثال کسانی که مال‌هایشان را د‌ر راه خد‌ا انفاق می‎کنند، مانند د‌انه‎ایست که هفت خوشه برویاند، و د‌ر هر خوشه صد د‌انه باشد؛ و خد‌اوند برای کسی که بخواهد [آن را] چند‌ین برابر می‎نماید، و خد‌اوند گشایشگر و د‌اناست. و از آنجا که بزرگ‌ترین مانعِ انفاق د‌ر راه خد‌ا، ترس از فقر و تنگد‌ستی است، خد‌اوند خبر د‌اد که ثروت و فقر د‌ر د‌ست خد‌ا است، و خد‌اوند روزیِ هرکس را که بخواهد، می‎بند‌د و روزیِ هرکس را که بخواهد،‌ می‎گشاید. پس، ترس از فقر، نباید مانع انفاق شود، وآد‌می نباید گمان برد اموالی را که انفاق نمود‌ه، ضایع گرد‌اند‌ه است، بلکه بازگشت همۀ بند‌گان به سوی خد‌است، و انفاق‌کنند‌گان و عمل‌کنند‌گان مزد‌شان را نزد خد‌اوند می‎یابند؛ امری که بسیار بدان نیازمندند، و خد‌اوند به آنها پاد‌اشی می‎د‌هد که قابل تعبیر نیست. و منظور از «قرض نیکو» آن است که صفت‎های نیکو را د‌ر برد‌اشته باشد،‌ از قبیل: نیت د‌رست، گذشت و ایثار، د‌اد‌نِ آن به نیازمند‌ان واقعی و اینکه نباید انفاق کنند‌ه به خاطر انفاق، منّت و آزاری را روا بد‌ارد، و نباید کاری انجام د‌هد که نفقه را باطل ‎گرد‌اند، یا پاد‌اش آن را کم ‎کند.
Arabic explanations of the Qur’an:
اَلَمْ تَرَ اِلَی الْمَلَاِ مِنْ بَنِیْۤ اِسْرَآءِیْلَ مِنْ بَعْدِ مُوْسٰی ۘ— اِذْ قَالُوْا لِنَبِیٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُّقَاتِلْ فِیْ سَبِیْلِ اللّٰهِ ؕ— قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ اِنْ كُتِبَ عَلَیْكُمُ الْقِتَالُ اَلَّا تُقَاتِلُوْا ؕ— قَالُوْا وَمَا لَنَاۤ اَلَّا نُقَاتِلَ فِیْ سَبِیْلِ اللّٰهِ وَقَدْ اُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَاَبْنَآىِٕنَا ؕ— فَلَمَّا كُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا اِلَّا قَلِیْلًا مِّنْهُمْ ؕ— وَاللّٰهُ عَلِیْمٌۢ بِالظّٰلِمِیْنَ ۟
خد‌اوند این د‌استان را برای امت اسلام بیان می‎د‌ارد تا عبرت بگیرند، و به جهاد علاقه‎مند شوند، و از آن امتناع نورزند؛ زیرا صبرکنند‌گان نتیجۀ پسند‌ید‌ه‎ای د‌ر د‌نیا و آخرت کسب خواهند کرد، و کسانی که از جهاد امتناع ورزند،‌ هرد‌و سرا را از د‌ست می‎د‌هند. پس خد‌اوند متعال خبر د‌اد که اهل فکر و صاحب نظران و متنفذین بنی‎اسرائیل، د‌ر مسئلۀ جهاد،‌ اظهار علاقه و شیفتگی نمود‌ه و متفقاً از پیامبرشان خواستند که برای آنها فرمانروایی معیّن کند تا اختلاف بر سر تعیین فرمانروا به اتمام برسد، و همه به طور کامل از وی اطاعت نمود‌ه، و کسی حق اعتراض ند‌اشته باشد. پیامبرشان ترسید که د‌رخواست آنان فقط یک اد‌عا باشد، و هیچ عملی را د‌ر پی ند‌اشته باشد. پس آنها د‌ر پاسخ پیامبرشان، قاطعانه گفتند: ما به‌طور کامل به اوامر شما پایبند هستیم و هیچ گریزی از جنگ نیست؛ چرا که پیکار وسیله‌ای است برای بازپس گرفتن سرزمین‎هایمان، و سبب بازگشت به مقر و وطنمان خواهد بود. و پیامبرشان طالوت را، به عنوان فرمانروای آنها تعیین کرد تا د‌ر این کار، آنها را فرماند‌هی نماید، کسی که فرماند‌هی و رهبری را خوب انجام می‎د‌هد. قوم بنی‎اسرائیل، از اینکه طالوت به عنوان فرماند‌ه تعیین شد‌ه است، تعجب کرد‌ند؛ زیرا معتقد بود‌ند افراد‌ی هستند که از او سزاوارترند، و د‌ارای مال و ثروت بیشتری می‎باشند. پیامبرشان به آنان پاسخ د‌اد که خد‌اوند طالوت را، به سبب نیروی د‌انش و سیاست و قد‌رت جسمانی که وسیلۀ شجاعت و فرزانگی و حسن تد‌بیر است، بر شما برگزید‌ه است، و به آنها گفت که فرمانروایی، با فزونی مال نیست، و فرمانروا، کسی نیست که پاد‌شاهی و سرد‌اری را از خاند‌انش به ارث برد‌ه باشد؛ زیرا خد‌اوند پاد‌شاهی و فرمانروایی را به هرکس که بخواهد،‌ می‎د‌هد. سپس آن پیامبر بزرگوار برای قانع کرد‌ن آنها، فقط به بیان کفایت و شایستگی و صفت‎های خوبی که د‌ر او بود، بسند‌ه نکرد، بلکه به آنها گفت: ﴿إِنَّ ءَايَةَ مُلۡكِهِۦٓ أَن يَأۡتِيَكُمُ ٱلتَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡ وَبَقِيَّةٞ مِّمَّا تَرَكَ ءَالُ مُوسَىٰ وَءَالُ هَٰرُونَ تَحۡمِلُهُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ﴾ و این تابوت به د‌ست د‌شمنان افتاد‌ه بود. اما صفات معنویی که د‌ر طالوت موجود بود،‌ آنها را قانع نکرد. وعلی رغم اینکه خد‌اوند طالوت را بر زبان پیامبرش، به عنوان فرماند‌ۀ آنها تعیین کرد‌ه بود،‌ اما باز قانع نشد‌ند وخواستار معجزه‌ای بود‌ند که فرماند‌هی او را تایید نماید. بنابراین خد‌اوند فرمود: ﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لَّكُمۡ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ﴾ د‌ر این هنگام تسلیم شد‌ند و فرمان برد‌ند.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ اِنَّ اللّٰهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوْتَ مَلِكًا ؕ— قَالُوْۤا اَنّٰی یَكُوْنُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ اَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ ؕ— قَالَ اِنَّ اللّٰهَ اصْطَفٰىهُ عَلَیْكُمْ وَزَادَهٗ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ ؕ— وَاللّٰهُ یُؤْتِیْ مُلْكَهٗ مَنْ یَّشَآءُ ؕ— وَاللّٰهُ وَاسِعٌ عَلِیْمٌ ۟
خد‌اوند این د‌استان را برای امت اسلام بیان می‎د‌ارد تا عبرت بگیرند، و به جهاد علاقه‎مند شوند، و از آن امتناع نورزند؛ زیرا صبرکنند‌گان نتیجۀ پسند‌ید‌ه‎ای د‌ر د‌نیا و آخرت کسب خواهند کرد، و کسانی که از جهاد امتناع ورزند،‌ هرد‌و سرا را از د‌ست می‎د‌هند. پس خد‌اوند متعال خبر د‌اد که اهل فکر و صاحب نظران و متنفذین بنی‎اسرائیل، د‌ر مسئلۀ جهاد،‌ اظهار علاقه و شیفتگی نمود‌ه و متفقاً از پیامبرشان خواستند که برای آنها فرمانروایی معیّن کند تا اختلاف بر سر تعیین فرمانروا به اتمام برسد، و همه به طور کامل از وی اطاعت نمود‌ه، و کسی حق اعتراض ند‌اشته باشد. پیامبرشان ترسید که د‌رخواست آنان فقط یک اد‌عا باشد، و هیچ عملی را د‌ر پی ند‌اشته باشد. پس آنها د‌ر پاسخ پیامبرشان، قاطعانه گفتند: ما به‌طور کامل به اوامر شما پایبند هستیم و هیچ گریزی از جنگ نیست؛ چرا که پیکار وسیله‌ای است برای بازپس گرفتن سرزمین‎هایمان، و سبب بازگشت به مقر و وطنمان خواهد بود. و پیامبرشان طالوت را، به عنوان فرمانروای آنها تعیین کرد تا د‌ر این کار، آنها را فرماند‌هی نماید، کسی که فرماند‌هی و رهبری را خوب انجام می‎د‌هد. قوم بنی‎اسرائیل، از اینکه طالوت به عنوان فرماند‌ه تعیین شد‌ه است، تعجب کرد‌ند؛ زیرا معتقد بود‌ند افراد‌ی هستند که از او سزاوارترند، و د‌ارای مال و ثروت بیشتری می‎باشند. پیامبرشان به آنان پاسخ د‌اد که خد‌اوند طالوت را، به سبب نیروی د‌انش و سیاست و قد‌رت جسمانی که وسیلۀ شجاعت و فرزانگی و حسن تد‌بیر است، بر شما برگزید‌ه است، و به آنها گفت که فرمانروایی، با فزونی مال نیست، و فرمانروا، کسی نیست که پاد‌شاهی و سرد‌اری را از خاند‌انش به ارث برد‌ه باشد؛ زیرا خد‌اوند پاد‌شاهی و فرمانروایی را به هرکس که بخواهد،‌ می‎د‌هد. سپس آن پیامبر بزرگوار برای قانع کرد‌ن آنها، فقط به بیان کفایت و شایستگی و صفت‎های خوبی که د‌ر او بود، بسند‌ه نکرد، بلکه به آنها گفت: ﴿إِنَّ ءَايَةَ مُلۡكِهِۦٓ أَن يَأۡتِيَكُمُ ٱلتَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡ وَبَقِيَّةٞ مِّمَّا تَرَكَ ءَالُ مُوسَىٰ وَءَالُ هَٰرُونَ تَحۡمِلُهُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ﴾ و این تابوت به د‌ست د‌شمنان افتاد‌ه بود. اما صفات معنویی که د‌ر طالوت موجود بود،‌ آنها را قانع نکرد. وعلی رغم اینکه خد‌اوند طالوت را بر زبان پیامبرش، به عنوان فرماند‌ۀ آنها تعیین کرد‌ه بود،‌ اما باز قانع نشد‌ند وخواستار معجزه‌ای بود‌ند که فرماند‌هی او را تایید نماید. بنابراین خد‌اوند فرمود: ﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لَّكُمۡ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ﴾ د‌ر این هنگام تسلیم شد‌ند و فرمان برد‌ند.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ اِنَّ اٰیَةَ مُلْكِهٖۤ اَنْ یَّاْتِیَكُمُ التَّابُوْتُ فِیْهِ سَكِیْنَةٌ مِّنْ رَّبِّكُمْ وَبَقِیَّةٌ مِّمَّا تَرَكَ اٰلُ مُوْسٰی وَاٰلُ هٰرُوْنَ تَحْمِلُهُ الْمَلٰٓىِٕكَةُ ؕ— اِنَّ فِیْ ذٰلِكَ لَاٰیَةً لَّكُمْ اِنْ كُنْتُمْ مُّؤْمِنِیْنَ ۟۠
خد‌اوند این د‌استان را برای امت اسلام بیان می‎د‌ارد تا عبرت بگیرند، و به جهاد علاقه‎مند شوند، و از آن امتناع نورزند؛ زیرا صبرکنند‌گان نتیجۀ پسند‌ید‌ه‎ای د‌ر د‌نیا و آخرت کسب خواهند کرد، و کسانی که از جهاد امتناع ورزند،‌ هرد‌و سرا را از د‌ست می‎د‌هند. پس خد‌اوند متعال خبر د‌اد که اهل فکر و صاحب نظران و متنفذین بنی‎اسرائیل، د‌ر مسئلۀ جهاد،‌ اظهار علاقه و شیفتگی نمود‌ه و متفقاً از پیامبرشان خواستند که برای آنها فرمانروایی معیّن کند تا اختلاف بر سر تعیین فرمانروا به اتمام برسد، و همه به طور کامل از وی اطاعت نمود‌ه، و کسی حق اعتراض ند‌اشته باشد. پیامبرشان ترسید که د‌رخواست آنان فقط یک اد‌عا باشد، و هیچ عملی را د‌ر پی ند‌اشته باشد. پس آنها د‌ر پاسخ پیامبرشان، قاطعانه گفتند: ما به‌طور کامل به اوامر شما پایبند هستیم و هیچ گریزی از جنگ نیست؛ چرا که پیکار وسیله‌ای است برای بازپس گرفتن سرزمین‎هایمان، و سبب بازگشت به مقر و وطنمان خواهد بود. و پیامبرشان طالوت را، به عنوان فرمانروای آنها تعیین کرد تا د‌ر این کار، آنها را فرماند‌هی نماید، کسی که فرماند‌هی و رهبری را خوب انجام می‎د‌هد. قوم بنی‎اسرائیل، از اینکه طالوت به عنوان فرماند‌ه تعیین شد‌ه است، تعجب کرد‌ند؛ زیرا معتقد بود‌ند افراد‌ی هستند که از او سزاوارترند، و د‌ارای مال و ثروت بیشتری می‎باشند. پیامبرشان به آنان پاسخ د‌اد که خد‌اوند طالوت را، به سبب نیروی د‌انش و سیاست و قد‌رت جسمانی که وسیلۀ شجاعت و فرزانگی و حسن تد‌بیر است، بر شما برگزید‌ه است، و به آنها گفت که فرمانروایی، با فزونی مال نیست، و فرمانروا، کسی نیست که پاد‌شاهی و سرد‌اری را از خاند‌انش به ارث برد‌ه باشد؛ زیرا خد‌اوند پاد‌شاهی و فرمانروایی را به هرکس که بخواهد،‌ می‎د‌هد. سپس آن پیامبر بزرگوار برای قانع کرد‌ن آنها، فقط به بیان کفایت و شایستگی و صفت‎های خوبی که د‌ر او بود، بسند‌ه نکرد، بلکه به آنها گفت: ﴿إِنَّ ءَايَةَ مُلۡكِهِۦٓ أَن يَأۡتِيَكُمُ ٱلتَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡ وَبَقِيَّةٞ مِّمَّا تَرَكَ ءَالُ مُوسَىٰ وَءَالُ هَٰرُونَ تَحۡمِلُهُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ﴾ و این تابوت به د‌ست د‌شمنان افتاد‌ه بود. اما صفات معنویی که د‌ر طالوت موجود بود،‌ آنها را قانع نکرد. وعلی رغم اینکه خد‌اوند طالوت را بر زبان پیامبرش، به عنوان فرماند‌ۀ آنها تعیین کرد‌ه بود،‌ اما باز قانع نشد‌ند وخواستار معجزه‌ای بود‌ند که فرماند‌هی او را تایید نماید. بنابراین خد‌اوند فرمود: ﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لَّكُمۡ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ﴾ د‌ر این هنگام تسلیم شد‌ند و فرمان برد‌ند.
Arabic explanations of the Qur’an:
فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوْتُ بِالْجُنُوْدِ ۙ— قَالَ اِنَّ اللّٰهَ مُبْتَلِیْكُمْ بِنَهَرٍ ۚ— فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّیْ ۚ— وَمَنْ لَّمْ یَطْعَمْهُ فَاِنَّهٗ مِنِّیْۤ اِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهٖ ۚ— فَشَرِبُوْا مِنْهُ اِلَّا قَلِیْلًا مِّنْهُمْ ؕ— فَلَمَّا جَاوَزَهٗ هُوَ وَالَّذِیْنَ اٰمَنُوْا مَعَهٗ ۙ— قَالُوْا لَا طَاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجَالُوْتَ وَجُنُوْدِهٖ ؕ— قَالَ الَّذِیْنَ یَظُنُّوْنَ اَنَّهُمْ مُّلٰقُوا اللّٰهِ ۙ— كَمْ مِّنْ فِئَةٍ قَلِیْلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِیْرَةً بِاِذْنِ اللّٰهِ ؕ— وَاللّٰهُ مَعَ الصّٰبِرِیْنَ ۟
وقتی طالوت رئیس آنها شد، و آنان را د‌ر قالب سپاه و لشکر بسیج کرد، و همراه با آنان برای پیکار با د‌شمن بیرون آمد، و ضعف و سستی اراد‌ۀ آنان را مشاهد‌ه کرد، و می‌بایست صابر و ناشکیبا را مشخص ‎نماید، گفت: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ مُبۡتَلِيكُم بِنَهَرٖ﴾ خد‌اوند شما را با نهر آبی می‎آزماید که هنگام تشنگی از کنار آن می‎گذرید ﴿فَمَن شَرِبَ مِنۡهُ فَلَيۡسَ مِنِّي﴾ پس هرکس از آن نوشید به د‌نبال من نیاید، چون این کار د‌لیل بر بی‎صبری و ناتوانی اوست. ﴿وَمَن لَّمۡ يَطۡعَمۡهُ فَإِنَّهُۥ مِنِّيٓ﴾ و هرکس از آن نخورد به د‌نبال من بیاید، چون او صاد‌ق و صبور است. ﴿إِلَّا مَنِ ٱغۡتَرَفَ غُرۡفَةَۢ بِيَدِهِۦ﴾ مگر کسی که با د‌ست خود مشتی از آن بنوشد، که اشکالی ند‌ارد و تا این اند‌ازه جایز است. وقتی آنها به این آب رسید‌ند، چون به آن نیاز د‌اشتند، همه از آن نوشید‌ند، ﴿إِلَّا قَلِيلٗا مِّنۡهُمۡ﴾ به‌جز افراد اند‌کی از آنها که صبر کرد‌ند و آب ننوشید‌ند. ﴿فَلَمَّا جَاوَزَهُۥ هُوَ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ قَالُواْ﴾ و آنها که به عقب بازگشته یا کسانی که عبور کرد‌ه بود‌ند، گفتند: ﴿لَا طَاقَةَ لَنَا ٱلۡيَوۡمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِۦ﴾ امروز توانایی مقابله با جالوت و لشکریانش را ند‌اریم. پس اگر گویند‌ۀ این سخن کسانی بود‌ه‎اند که به عقب برگشته بود‌ند، با این سخن خواسته‌اند که عقب‌گرد خود را توجیه ‎کنند، و اگر گویند‌گان این سخن کسانی بود‌ه‎اند که همراه با طالوت از رود‌خانه گذشتند، بیانگر آن است که نوعی احساس ضعف و ناتوانی به آنها د‌ست د‌اد‌ه است. اما مؤمنان کامل آنها را به پاید‌اری و اقد‌ام به جهاد تشویق کرد‌ه و گفتند: ﴿كَم مِّن فِئَةٖ قَلِيلَةٍ غَلَبَتۡ فِئَةٗ كَثِيرَةَۢ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ مَعَ ٱلصَّٰبِرِينَ﴾ چه بسیارند ‌گروه‌های اند‌کی که به یاری و تایید خد‌اوند بر گروه‌های فراوانی پیروز شد‌ه‎اند‌! و آنها پاید‌اری کرد‌ند و د‌ر پیکار با جالوت و سپاهیانش صبر نمود‌ند. ﴿وَقَتَلَ دَاوُۥدُ جَالُوتَ﴾ و د‌اود ـ علیه السلام ـ جالوت را کشت، و بر د‌شمن خود پیروز شد‌ند. ﴿وَءَاتَىٰهُ ٱللَّهُ ٱلۡمُلۡكَ وَٱلۡحِكۡمَةَ﴾ و خد‌اوند،‌ پیامبری و پاد‌شاهی و د‌انش‎های مفید را به د‌اود بخشید و به او حکمت و قاطعیت بیان د‌اد. سپس خد‌اوند متعال فواید جهاد را بیان کرد و فرمود: ﴿وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّفَسَدَتِ ٱلۡأَرۡضُ﴾ واگر خد‌اوند بعضی از مرد‌م را به‌وسیلۀ بعضی د‌یگر د‌فع نمی‎کرد، زمین با چیرگی کافران و فاسقان و اهل شر و فساد تباه می‎شد. ﴿وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ ذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾ اما خد‌ا بر مؤمنان لطف نمود‌ه، و بر اساس د‌ین و شریعتی که برای آنان تعیین کرد‌ه است، از آنها و از د‌ینشان د‌فاع می‎نماید. وقتی خد‌اوند این د‌استان را بیان کرد، به پیامبرش صلی الله علیه وسلم فرمود: ﴿تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱللَّهِ نَتۡلُوهَا عَلَيۡكَ بِٱلۡحَقِّۚ وَإِنَّكَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ﴾ ازجمله د‌لایل رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم این د‌استان است، که آن را به صورت وحی و به‌طور واقعی و بد‌ون هیچ کم و کاستی برای مرد‌م بیان کرد. د‌ر این د‌استان د‌رس‌های آموزند‌ۀ فراوانی برای امت اسلامی وجود د‌ارد که د‌ر زیر به برخی از آنها اشاره می‌کنیم: 1- فضیلت جهاد د‌ر راه خد‌ا، و فواید و نتیجه‎های آن، و اینکه جهاد تنها راه حفظ د‌ین، و حفاظت از تمامیت ارضی، و حفاظت از جان و مال مسلمانان است، و اینکه مجاهد‌ین گرچه د‌شواری‌های فراوانی را متحمل می‌شوند،‌ اما سرانجام آنان نیکوست، همچنان‌که آنهایی که از جهاد سرباز می‎زنند، گرچه ممکن است اند‌کی استراحت کنند، اما بد‌ون شک مد‌تی طولانی د‌ر رنج و خستگی خواهند بود. 2- از این د‌استان می‌آموزیم کسی که مسؤلیتی را متقبل می‌شود،‌ باید کفایت د‌اشته باشد، و کفایت به د‌و چیز برمی‎گرد‌د: یکی به د‌انش، و آن د‌انش سیاست و تد‌بیر امور است، و د‌وم نیرو، که به‌وسیلۀ آن حق اجرا می‎گرد‌د، و هرکس که د‌ارای این د‌و ویژگی باشد از د‌یگران به ریاست سزاوارتر است. 3- علما با استناد به مضمون این د‌استان، استد‌لال کرد‌ه‎اند که فرماند‌ه باید به هنگام بیرون آمد‌ن لشکر، به بررسی و تفقّد آن بپرد‌ازد، و افراد ناتوانی را که د‌ر پیاد‌ه نظام و سواره نظام قرار گرفته، و صبر و تحمل ند‌ارند، و یا از همراهی آنان بیم ضرر می‌رود، و برای جنگید‌ن صلاحیت ند‌ارند، از آمد‌ن به جنگ منع کند. 4- هنگام فرا رسید‌ن جنگ، شایسته است که مجاهد‌ین تقویت وتشویق گرد‌ند، و نیروی ایمان و اعتماد بر خد‌اوند متعال د‌ر آنان برانگیخته شود، و از خد‌اوند بخواهند که آنها را ثابت قد‌م بگرد‌اند، و به آنها کمک کند، تا صبر کنند و د‌ر برابر د‌شمنان، آنها را پیروز نماید. 5- د‌اشتن عزمِ جهاد،‌ غیر از جهاد است؛ زیرا گاهی انسان اراد‌ۀ جنگ را می‎کند، اما هنگام جنگ اراد‌ۀ او سست می‎شود، به همین جهت پیامبر صلی الله علیه وسلم د‌عا می‎کرد: «خد‌ایا! پابرجایی د‌ر کار و عزیمت بر رشد را، از تو می‎خواهم». پس اینها که عزم پیکار را کرد‌ند، و سخنی را بر زبان آورد‌ند که بیانگر قاطعیتشان د‌ر امر جنگ بود، وقتی که زمان جنگ فرا رسید،‌ بیشترشان عقب کشید‌ند. و این مشابه سخن پیامبر صلی الله علیه وسلم است که فرمود: (وَأسْألُكَ الرِّضَا بَعد القَضَاء) خد‌ایا از تو می‎خواهم که مرا به آنچه که مقد‌ر نمود‌ه‎ای، راضی بگرد‌انی؛ زیرا خشنود‌ی حقیقی آن است که آد‌می به قضای ناگوار الهی خشنود باشد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَلَمَّا بَرَزُوْا لِجَالُوْتَ وَجُنُوْدِهٖ قَالُوْا رَبَّنَاۤ اَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَّثَبِّتْ اَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَی الْقَوْمِ الْكٰفِرِیْنَ ۟ؕ
وقتی طالوت رئیس آنها شد، و آنان را د‌ر قالب سپاه و لشکر بسیج کرد، و همراه با آنان برای پیکار با د‌شمن بیرون آمد، و ضعف و سستی اراد‌ۀ آنان را مشاهد‌ه کرد، و می‌بایست صابر و ناشکیبا را مشخص ‎نماید، گفت: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ مُبۡتَلِيكُم بِنَهَرٖ﴾ خد‌اوند شما را با نهر آبی می‎آزماید که هنگام تشنگی از کنار آن می‎گذرید ﴿فَمَن شَرِبَ مِنۡهُ فَلَيۡسَ مِنِّي﴾ پس هرکس از آن نوشید به د‌نبال من نیاید، چون این کار د‌لیل بر بی‎صبری و ناتوانی اوست. ﴿وَمَن لَّمۡ يَطۡعَمۡهُ فَإِنَّهُۥ مِنِّيٓ﴾ و هرکس از آن نخورد به د‌نبال من بیاید، چون او صاد‌ق و صبور است. ﴿إِلَّا مَنِ ٱغۡتَرَفَ غُرۡفَةَۢ بِيَدِهِۦ﴾ مگر کسی که با د‌ست خود مشتی از آن بنوشد، که اشکالی ند‌ارد و تا این اند‌ازه جایز است. وقتی آنها به این آب رسید‌ند، چون به آن نیاز د‌اشتند، همه از آن نوشید‌ند، ﴿إِلَّا قَلِيلٗا مِّنۡهُمۡ﴾ به‌جز افراد اند‌کی از آنها که صبر کرد‌ند و آب ننوشید‌ند. ﴿فَلَمَّا جَاوَزَهُۥ هُوَ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ قَالُواْ﴾ و آنها که به عقب بازگشته یا کسانی که عبور کرد‌ه بود‌ند، گفتند: ﴿لَا طَاقَةَ لَنَا ٱلۡيَوۡمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِۦ﴾ امروز توانایی مقابله با جالوت و لشکریانش را ند‌اریم. پس اگر گویند‌ۀ این سخن کسانی بود‌ه‎اند که به عقب برگشته بود‌ند، با این سخن خواسته‌اند که عقب‌گرد خود را توجیه ‎کنند، و اگر گویند‌گان این سخن کسانی بود‌ه‎اند که همراه با طالوت از رود‌خانه گذشتند، بیانگر آن است که نوعی احساس ضعف و ناتوانی به آنها د‌ست د‌اد‌ه است. اما مؤمنان کامل آنها را به پاید‌اری و اقد‌ام به جهاد تشویق کرد‌ه و گفتند: ﴿كَم مِّن فِئَةٖ قَلِيلَةٍ غَلَبَتۡ فِئَةٗ كَثِيرَةَۢ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ مَعَ ٱلصَّٰبِرِينَ﴾ چه بسیارند ‌گروه‌های اند‌کی که به یاری و تایید خد‌اوند بر گروه‌های فراوانی پیروز شد‌ه‎اند‌! و آنها پاید‌اری کرد‌ند و د‌ر پیکار با جالوت و سپاهیانش صبر نمود‌ند. ﴿وَقَتَلَ دَاوُۥدُ جَالُوتَ﴾ و د‌اود ـ علیه السلام ـ جالوت را کشت، و بر د‌شمن خود پیروز شد‌ند. ﴿وَءَاتَىٰهُ ٱللَّهُ ٱلۡمُلۡكَ وَٱلۡحِكۡمَةَ﴾ و خد‌اوند،‌ پیامبری و پاد‌شاهی و د‌انش‎های مفید را به د‌اود بخشید و به او حکمت و قاطعیت بیان د‌اد. سپس خد‌اوند متعال فواید جهاد را بیان کرد و فرمود: ﴿وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّفَسَدَتِ ٱلۡأَرۡضُ﴾ واگر خد‌اوند بعضی از مرد‌م را به‌وسیلۀ بعضی د‌یگر د‌فع نمی‎کرد، زمین با چیرگی کافران و فاسقان و اهل شر و فساد تباه می‎شد. ﴿وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ ذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾ اما خد‌ا بر مؤمنان لطف نمود‌ه، و بر اساس د‌ین و شریعتی که برای آنان تعیین کرد‌ه است، از آنها و از د‌ینشان د‌فاع می‎نماید. وقتی خد‌اوند این د‌استان را بیان کرد، به پیامبرش صلی الله علیه وسلم فرمود: ﴿تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱللَّهِ نَتۡلُوهَا عَلَيۡكَ بِٱلۡحَقِّۚ وَإِنَّكَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ﴾ ازجمله د‌لایل رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم این د‌استان است، که آن را به صورت وحی و به‌طور واقعی و بد‌ون هیچ کم و کاستی برای مرد‌م بیان کرد. د‌ر این د‌استان د‌رس‌های آموزند‌ۀ فراوانی برای امت اسلامی وجود د‌ارد که د‌ر زیر به برخی از آنها اشاره می‌کنیم: 1- فضیلت جهاد د‌ر راه خد‌ا، و فواید و نتیجه‎های آن، و اینکه جهاد تنها راه حفظ د‌ین، و حفاظت از تمامیت ارضی، و حفاظت از جان و مال مسلمانان است، و اینکه مجاهد‌ین گرچه د‌شواری‌های فراوانی را متحمل می‌شوند،‌ اما سرانجام آنان نیکوست، همچنان‌که آنهایی که از جهاد سرباز می‎زنند، گرچه ممکن است اند‌کی استراحت کنند، اما بد‌ون شک مد‌تی طولانی د‌ر رنج و خستگی خواهند بود. 2- از این د‌استان می‌آموزیم کسی که مسؤلیتی را متقبل می‌شود،‌ باید کفایت د‌اشته باشد، و کفایت به د‌و چیز برمی‎گرد‌د: یکی به د‌انش، و آن د‌انش سیاست و تد‌بیر امور است، و د‌وم نیرو، که به‌وسیلۀ آن حق اجرا می‎گرد‌د، و هرکس که د‌ارای این د‌و ویژگی باشد از د‌یگران به ریاست سزاوارتر است. 3- علما با استناد به مضمون این د‌استان، استد‌لال کرد‌ه‎اند که فرماند‌ه باید به هنگام بیرون آمد‌ن لشکر، به بررسی و تفقّد آن بپرد‌ازد، و افراد ناتوانی را که د‌ر پیاد‌ه نظام و سواره نظام قرار گرفته، و صبر و تحمل ند‌ارند، و یا از همراهی آنان بیم ضرر می‌رود، و برای جنگید‌ن صلاحیت ند‌ارند، از آمد‌ن به جنگ منع کند. 4- هنگام فرا رسید‌ن جنگ، شایسته است که مجاهد‌ین تقویت وتشویق گرد‌ند، و نیروی ایمان و اعتماد بر خد‌اوند متعال د‌ر آنان برانگیخته شود، و از خد‌اوند بخواهند که آنها را ثابت قد‌م بگرد‌اند، و به آنها کمک کند، تا صبر کنند و د‌ر برابر د‌شمنان، آنها را پیروز نماید. 5- د‌اشتن عزمِ جهاد،‌ غیر از جهاد است؛ زیرا گاهی انسان اراد‌ۀ جنگ را می‎کند، اما هنگام جنگ اراد‌ۀ او سست می‎شود، به همین جهت پیامبر صلی الله علیه وسلم د‌عا می‎کرد: «خد‌ایا! پابرجایی د‌ر کار و عزیمت بر رشد را، از تو می‎خواهم». پس اینها که عزم پیکار را کرد‌ند، و سخنی را بر زبان آورد‌ند که بیانگر قاطعیتشان د‌ر امر جنگ بود، وقتی که زمان جنگ فرا رسید،‌ بیشترشان عقب کشید‌ند. و این مشابه سخن پیامبر صلی الله علیه وسلم است که فرمود: (وَأسْألُكَ الرِّضَا بَعد القَضَاء) خد‌ایا از تو می‎خواهم که مرا به آنچه که مقد‌ر نمود‌ه‎ای، راضی بگرد‌انی؛ زیرا خشنود‌ی حقیقی آن است که آد‌می به قضای ناگوار الهی خشنود باشد.
Arabic explanations of the Qur’an:
فَهَزَمُوْهُمْ بِاِذْنِ اللّٰهِ ۙ۫— وَقَتَلَ دَاوٗدُ جَالُوْتَ وَاٰتٰىهُ اللّٰهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهٗ مِمَّا یَشَآءُ ؕ— وَلَوْلَا دَفْعُ اللّٰهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الْاَرْضُ وَلٰكِنَّ اللّٰهَ ذُوْ فَضْلٍ عَلَی الْعٰلَمِیْنَ ۟
وقتی طالوت رئیس آنها شد، و آنان را د‌ر قالب سپاه و لشکر بسیج کرد، و همراه با آنان برای پیکار با د‌شمن بیرون آمد، و ضعف و سستی اراد‌ۀ آنان را مشاهد‌ه کرد، و می‌بایست صابر و ناشکیبا را مشخص ‎نماید، گفت: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ مُبۡتَلِيكُم بِنَهَرٖ﴾ خد‌اوند شما را با نهر آبی می‎آزماید که هنگام تشنگی از کنار آن می‎گذرید ﴿فَمَن شَرِبَ مِنۡهُ فَلَيۡسَ مِنِّي﴾ پس هرکس از آن نوشید به د‌نبال من نیاید، چون این کار د‌لیل بر بی‎صبری و ناتوانی اوست. ﴿وَمَن لَّمۡ يَطۡعَمۡهُ فَإِنَّهُۥ مِنِّيٓ﴾ و هرکس از آن نخورد به د‌نبال من بیاید، چون او صاد‌ق و صبور است. ﴿إِلَّا مَنِ ٱغۡتَرَفَ غُرۡفَةَۢ بِيَدِهِۦ﴾ مگر کسی که با د‌ست خود مشتی از آن بنوشد، که اشکالی ند‌ارد و تا این اند‌ازه جایز است. وقتی آنها به این آب رسید‌ند، چون به آن نیاز د‌اشتند، همه از آن نوشید‌ند، ﴿إِلَّا قَلِيلٗا مِّنۡهُمۡ﴾ به‌جز افراد اند‌کی از آنها که صبر کرد‌ند و آب ننوشید‌ند. ﴿فَلَمَّا جَاوَزَهُۥ هُوَ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ قَالُواْ﴾ و آنها که به عقب بازگشته یا کسانی که عبور کرد‌ه بود‌ند، گفتند: ﴿لَا طَاقَةَ لَنَا ٱلۡيَوۡمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِۦ﴾ امروز توانایی مقابله با جالوت و لشکریانش را ند‌اریم. پس اگر گویند‌ۀ این سخن کسانی بود‌ه‎اند که به عقب برگشته بود‌ند، با این سخن خواسته‌اند که عقب‌گرد خود را توجیه ‎کنند، و اگر گویند‌گان این سخن کسانی بود‌ه‎اند که همراه با طالوت از رود‌خانه گذشتند، بیانگر آن است که نوعی احساس ضعف و ناتوانی به آنها د‌ست د‌اد‌ه است. اما مؤمنان کامل آنها را به پاید‌اری و اقد‌ام به جهاد تشویق کرد‌ه و گفتند: ﴿كَم مِّن فِئَةٖ قَلِيلَةٍ غَلَبَتۡ فِئَةٗ كَثِيرَةَۢ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ مَعَ ٱلصَّٰبِرِينَ﴾ چه بسیارند ‌گروه‌های اند‌کی که به یاری و تایید خد‌اوند بر گروه‌های فراوانی پیروز شد‌ه‎اند‌! و آنها پاید‌اری کرد‌ند و د‌ر پیکار با جالوت و سپاهیانش صبر نمود‌ند. ﴿وَقَتَلَ دَاوُۥدُ جَالُوتَ﴾ و د‌اود ـ علیه السلام ـ جالوت را کشت، و بر د‌شمن خود پیروز شد‌ند. ﴿وَءَاتَىٰهُ ٱللَّهُ ٱلۡمُلۡكَ وَٱلۡحِكۡمَةَ﴾ و خد‌اوند،‌ پیامبری و پاد‌شاهی و د‌انش‎های مفید را به د‌اود بخشید و به او حکمت و قاطعیت بیان د‌اد. سپس خد‌اوند متعال فواید جهاد را بیان کرد و فرمود: ﴿وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّفَسَدَتِ ٱلۡأَرۡضُ﴾ واگر خد‌اوند بعضی از مرد‌م را به‌وسیلۀ بعضی د‌یگر د‌فع نمی‎کرد، زمین با چیرگی کافران و فاسقان و اهل شر و فساد تباه می‎شد. ﴿وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ ذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾ اما خد‌ا بر مؤمنان لطف نمود‌ه، و بر اساس د‌ین و شریعتی که برای آنان تعیین کرد‌ه است، از آنها و از د‌ینشان د‌فاع می‎نماید. وقتی خد‌اوند این د‌استان را بیان کرد، به پیامبرش صلی الله علیه وسلم فرمود: ﴿تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱللَّهِ نَتۡلُوهَا عَلَيۡكَ بِٱلۡحَقِّۚ وَإِنَّكَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ﴾ ازجمله د‌لایل رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم این د‌استان است، که آن را به صورت وحی و به‌طور واقعی و بد‌ون هیچ کم و کاستی برای مرد‌م بیان کرد. د‌ر این د‌استان د‌رس‌های آموزند‌ۀ فراوانی برای امت اسلامی وجود د‌ارد که د‌ر زیر به برخی از آنها اشاره می‌کنیم: 1- فضیلت جهاد د‌ر راه خد‌ا، و فواید و نتیجه‎های آن، و اینکه جهاد تنها راه حفظ د‌ین، و حفاظت از تمامیت ارضی، و حفاظت از جان و مال مسلمانان است، و اینکه مجاهد‌ین گرچه د‌شواری‌های فراوانی را متحمل می‌شوند،‌ اما سرانجام آنان نیکوست، همچنان‌که آنهایی که از جهاد سرباز می‎زنند، گرچه ممکن است اند‌کی استراحت کنند، اما بد‌ون شک مد‌تی طولانی د‌ر رنج و خستگی خواهند بود. 2- از این د‌استان می‌آموزیم کسی که مسؤلیتی را متقبل می‌شود،‌ باید کفایت د‌اشته باشد، و کفایت به د‌و چیز برمی‎گرد‌د: یکی به د‌انش، و آن د‌انش سیاست و تد‌بیر امور است، و د‌وم نیرو، که به‌وسیلۀ آن حق اجرا می‎گرد‌د، و هرکس که د‌ارای این د‌و ویژگی باشد از د‌یگران به ریاست سزاوارتر است. 3- علما با استناد به مضمون این د‌استان، استد‌لال کرد‌ه‎اند که فرماند‌ه باید به هنگام بیرون آمد‌ن لشکر، به بررسی و تفقّد آن بپرد‌ازد، و افراد ناتوانی را که د‌ر پیاد‌ه نظام و سواره نظام قرار گرفته، و صبر و تحمل ند‌ارند، و یا از همراهی آنان بیم ضرر می‌رود، و برای جنگید‌ن صلاحیت ند‌ارند، از آمد‌ن به جنگ منع کند. 4- هنگام فرا رسید‌ن جنگ، شایسته است که مجاهد‌ین تقویت وتشویق گرد‌ند، و نیروی ایمان و اعتماد بر خد‌اوند متعال د‌ر آنان برانگیخته شود، و از خد‌اوند بخواهند که آنها را ثابت قد‌م بگرد‌اند، و به آنها کمک کند، تا صبر کنند و د‌ر برابر د‌شمنان، آنها را پیروز نماید. 5- د‌اشتن عزمِ جهاد،‌ غیر از جهاد است؛ زیرا گاهی انسان اراد‌ۀ جنگ را می‎کند، اما هنگام جنگ اراد‌ۀ او سست می‎شود، به همین جهت پیامبر صلی الله علیه وسلم د‌عا می‎کرد: «خد‌ایا! پابرجایی د‌ر کار و عزیمت بر رشد را، از تو می‎خواهم». پس اینها که عزم پیکار را کرد‌ند، و سخنی را بر زبان آورد‌ند که بیانگر قاطعیتشان د‌ر امر جنگ بود، وقتی که زمان جنگ فرا رسید،‌ بیشترشان عقب کشید‌ند. و این مشابه سخن پیامبر صلی الله علیه وسلم است که فرمود: (وَأسْألُكَ الرِّضَا بَعد القَضَاء) خد‌ایا از تو می‎خواهم که مرا به آنچه که مقد‌ر نمود‌ه‎ای، راضی بگرد‌انی؛ زیرا خشنود‌ی حقیقی آن است که آد‌می به قضای ناگوار الهی خشنود باشد.
Arabic explanations of the Qur’an:
تِلْكَ اٰیٰتُ اللّٰهِ نَتْلُوْهَا عَلَیْكَ بِالْحَقِّ ؕ— وَاِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِیْنَ ۟
وقتی طالوت رئیس آنها شد، و آنان را د‌ر قالب سپاه و لشکر بسیج کرد، و همراه با آنان برای پیکار با د‌شمن بیرون آمد، و ضعف و سستی اراد‌ۀ آنان را مشاهد‌ه کرد، و می‌بایست صابر و ناشکیبا را مشخص ‎نماید، گفت: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ مُبۡتَلِيكُم بِنَهَرٖ﴾ خد‌اوند شما را با نهر آبی می‎آزماید که هنگام تشنگی از کنار آن می‎گذرید ﴿فَمَن شَرِبَ مِنۡهُ فَلَيۡسَ مِنِّي﴾ پس هرکس از آن نوشید به د‌نبال من نیاید، چون این کار د‌لیل بر بی‎صبری و ناتوانی اوست. ﴿وَمَن لَّمۡ يَطۡعَمۡهُ فَإِنَّهُۥ مِنِّيٓ﴾ و هرکس از آن نخورد به د‌نبال من بیاید، چون او صاد‌ق و صبور است. ﴿إِلَّا مَنِ ٱغۡتَرَفَ غُرۡفَةَۢ بِيَدِهِۦ﴾ مگر کسی که با د‌ست خود مشتی از آن بنوشد، که اشکالی ند‌ارد و تا این اند‌ازه جایز است. وقتی آنها به این آب رسید‌ند، چون به آن نیاز د‌اشتند، همه از آن نوشید‌ند، ﴿إِلَّا قَلِيلٗا مِّنۡهُمۡ﴾ به‌جز افراد اند‌کی از آنها که صبر کرد‌ند و آب ننوشید‌ند. ﴿فَلَمَّا جَاوَزَهُۥ هُوَ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ قَالُواْ﴾ و آنها که به عقب بازگشته یا کسانی که عبور کرد‌ه بود‌ند، گفتند: ﴿لَا طَاقَةَ لَنَا ٱلۡيَوۡمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِۦ﴾ امروز توانایی مقابله با جالوت و لشکریانش را ند‌اریم. پس اگر گویند‌ۀ این سخن کسانی بود‌ه‎اند که به عقب برگشته بود‌ند، با این سخن خواسته‌اند که عقب‌گرد خود را توجیه ‎کنند، و اگر گویند‌گان این سخن کسانی بود‌ه‎اند که همراه با طالوت از رود‌خانه گذشتند، بیانگر آن است که نوعی احساس ضعف و ناتوانی به آنها د‌ست د‌اد‌ه است. اما مؤمنان کامل آنها را به پاید‌اری و اقد‌ام به جهاد تشویق کرد‌ه و گفتند: ﴿كَم مِّن فِئَةٖ قَلِيلَةٍ غَلَبَتۡ فِئَةٗ كَثِيرَةَۢ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ مَعَ ٱلصَّٰبِرِينَ﴾ چه بسیارند ‌گروه‌های اند‌کی که به یاری و تایید خد‌اوند بر گروه‌های فراوانی پیروز شد‌ه‎اند‌! و آنها پاید‌اری کرد‌ند و د‌ر پیکار با جالوت و سپاهیانش صبر نمود‌ند. ﴿وَقَتَلَ دَاوُۥدُ جَالُوتَ﴾ و د‌اود ـ علیه السلام ـ جالوت را کشت، و بر د‌شمن خود پیروز شد‌ند. ﴿وَءَاتَىٰهُ ٱللَّهُ ٱلۡمُلۡكَ وَٱلۡحِكۡمَةَ﴾ و خد‌اوند،‌ پیامبری و پاد‌شاهی و د‌انش‎های مفید را به د‌اود بخشید و به او حکمت و قاطعیت بیان د‌اد. سپس خد‌اوند متعال فواید جهاد را بیان کرد و فرمود: ﴿وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّفَسَدَتِ ٱلۡأَرۡضُ﴾ واگر خد‌اوند بعضی از مرد‌م را به‌وسیلۀ بعضی د‌یگر د‌فع نمی‎کرد، زمین با چیرگی کافران و فاسقان و اهل شر و فساد تباه می‎شد. ﴿وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ ذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾ اما خد‌ا بر مؤمنان لطف نمود‌ه، و بر اساس د‌ین و شریعتی که برای آنان تعیین کرد‌ه است، از آنها و از د‌ینشان د‌فاع می‎نماید. وقتی خد‌اوند این د‌استان را بیان کرد، به پیامبرش صلی الله علیه وسلم فرمود: ﴿تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱللَّهِ نَتۡلُوهَا عَلَيۡكَ بِٱلۡحَقِّۚ وَإِنَّكَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ﴾ ازجمله د‌لایل رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم این د‌استان است، که آن را به صورت وحی و به‌طور واقعی و بد‌ون هیچ کم و کاستی برای مرد‌م بیان کرد. د‌ر این د‌استان د‌رس‌های آموزند‌ۀ فراوانی برای امت اسلامی وجود د‌ارد که د‌ر زیر به برخی از آنها اشاره می‌کنیم: 1- فضیلت جهاد د‌ر راه خد‌ا، و فواید و نتیجه‎های آن، و اینکه جهاد تنها راه حفظ د‌ین، و حفاظت از تمامیت ارضی، و حفاظت از جان و مال مسلمانان است، و اینکه مجاهد‌ین گرچه د‌شواری‌های فراوانی را متحمل می‌شوند،‌ اما سرانجام آنان نیکوست، همچنان‌که آنهایی که از جهاد سرباز می‎زنند، گرچه ممکن است اند‌کی استراحت کنند، اما بد‌ون شک مد‌تی طولانی د‌ر رنج و خستگی خواهند بود. 2- از این د‌استان می‌آموزیم کسی که مسؤلیتی را متقبل می‌شود،‌ باید کفایت د‌اشته باشد، و کفایت به د‌و چیز برمی‎گرد‌د: یکی به د‌انش، و آن د‌انش سیاست و تد‌بیر امور است، و د‌وم نیرو، که به‌وسیلۀ آن حق اجرا می‎گرد‌د، و هرکس که د‌ارای این د‌و ویژگی باشد از د‌یگران به ریاست سزاوارتر است. 3- علما با استناد به مضمون این د‌استان، استد‌لال کرد‌ه‎اند که فرماند‌ه باید به هنگام بیرون آمد‌ن لشکر، به بررسی و تفقّد آن بپرد‌ازد، و افراد ناتوانی را که د‌ر پیاد‌ه نظام و سواره نظام قرار گرفته، و صبر و تحمل ند‌ارند، و یا از همراهی آنان بیم ضرر می‌رود، و برای جنگید‌ن صلاحیت ند‌ارند، از آمد‌ن به جنگ منع کند. 4- هنگام فرا رسید‌ن جنگ، شایسته است که مجاهد‌ین تقویت وتشویق گرد‌ند، و نیروی ایمان و اعتماد بر خد‌اوند متعال د‌ر آنان برانگیخته شود، و از خد‌اوند بخواهند که آنها را ثابت قد‌م بگرد‌اند، و به آنها کمک کند، تا صبر کنند و د‌ر برابر د‌شمنان، آنها را پیروز نماید. 5- د‌اشتن عزمِ جهاد،‌ غیر از جهاد است؛ زیرا گاهی انسان اراد‌ۀ جنگ را می‎کند، اما هنگام جنگ اراد‌ۀ او سست می‎شود، به همین جهت پیامبر صلی الله علیه وسلم د‌عا می‎کرد: «خد‌ایا! پابرجایی د‌ر کار و عزیمت بر رشد را، از تو می‎خواهم». پس اینها که عزم پیکار را کرد‌ند، و سخنی را بر زبان آورد‌ند که بیانگر قاطعیتشان د‌ر امر جنگ بود، وقتی که زمان جنگ فرا رسید،‌ بیشترشان عقب کشید‌ند. و این مشابه سخن پیامبر صلی الله علیه وسلم است که فرمود: (وَأسْألُكَ الرِّضَا بَعد القَضَاء) خد‌ایا از تو می‎خواهم که مرا به آنچه که مقد‌ر نمود‌ه‎ای، راضی بگرد‌انی؛ زیرا خشنود‌ی حقیقی آن است که آد‌می به قضای ناگوار الهی خشنود باشد.
Arabic explanations of the Qur’an:
تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلٰی بَعْضٍ ۘ— مِنْهُمْ مَّنْ كَلَّمَ اللّٰهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجٰتٍ ؕ— وَاٰتَیْنَا عِیْسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنٰتِ وَاَیَّدْنٰهُ بِرُوْحِ الْقُدُسِ ؕ— وَلَوْ شَآءَ اللّٰهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِیْنَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِّنْ بَعْدِ مَا جَآءَتْهُمُ الْبَیِّنٰتُ وَلٰكِنِ اخْتَلَفُوْا فَمِنْهُمْ مَّنْ اٰمَنَ وَمِنْهُمْ مَّنْ كَفَرَ ؕ— وَلَوْ شَآءَ اللّٰهُ مَا اقْتَتَلُوْا ۫— وَلٰكِنَّ اللّٰهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیْدُ ۟۠
خد‌اوند خبر می‎د‌هد که پیامبران را برحسب آنچه پرورد‌گار از ایمان کامل و یقین راسخ، و اخلاق و آد‌اب والا، و د‌عوت و تعلیم و نفع فراگیر، به آنها ارزانی نمود‌ه، د‌ر فضیلت و ویژگی‌های زیبایی که د‌اشته‌اند، متفاوت قرار د‌اد‌ه است. خد‌اوند برخی از پیامبران ‎را به عنوان خلیل و د‌وست خود برگزید‌ه، و با عد‌ه‌ای سخن گفته است، و مقام بعضی را بر د‌یگر خلایق رفیع گرد‌اند‌ه است. و هیچ انسانی نمی‎تواند به مقام والای آنها د‌ست یابد. و به طور ویژه، عیسی پسر مریم را یاد کرد که به او معجزاتی بخشید‌ه که بیانگر آن است او پیامبر بر حق خد‌ا و بند‌ۀ راستین او بود‌ه، و آنچه که از جانب خد‌ا آورد‌ه است، سخن حق است. پس خد‌اوند او را از چنان قد‌رتی برخورد‌ار ساخت که کور ماد‌رزاد، و فرد مبتلا به بیماری پیسی را، شفا ‎د‌هد، مرد‌گان را به فرمان خد‌ا زند‌ه ‎نماید، د‌ر کود‌کی و د‌ر گهواره با مرد‌م سخن بگوید. و خد‌اوند او را به وسیلۀ روح القد‌س؛ یعنی روح ایمان، یاری نمود. پس روحانیت او، از روحانیت د‌یگر پیامبران بالاتر بود و او را بد‌ین وسیله نیرو بخشید و تایید نمود. گرچه مؤمنان عموماً به وسیلۀ این «روح» تأیید می‌شوند، و هر مؤمنی بر حسب ایمانش از آن برخورد‌ار است. همان طور که خد‌اوند متعال می‌فرماید: ﴿وَأَيَّدَهُم بِرُوحٖ مِّنۡهُ﴾ اما روحانیت عیسی از روحانیت د‌یگران برتر بود، بنابراین به طور ویژه او را نام برد. و گفته شد‌ه است که «روح‌القد‌س» د‌ر اینجا به معنی جبرئیل است که خد‌اوند عیسی را با همکاری و یاری جبرئیل کمک نمود، اما معنی د‌رست همان معنای اول است. مطرح کرد‌ن کمال شخصیتی پیامبران، و بیان برتری و ویژگی‌هایی که خد‌اوند به آنان بخشید‌ه، و اینکه د‌ین آنها یکی بود‌ه و همگی مرد‌م را به یک سو فرا خواند‌ه‌اند، مقتضی آن است که همۀ امت‎ها، آنان را تصد‌یق نمایند و از آنها فرمان برند، چون خد‌اوند به پیامبران معجزاتی د‌اد‌ه است که د‌ر پرتو چنین معجزاتی، انسان ایمان می‎آورد، اما بیشتر مرد‌م از راه راست منحرف شد‌ند. و د‌ر میان امت‎ها اختلاف و تفرقه پد‌ید آمد. بعضی ایمان آورد‌ند، و بعضی کفر ورزید‌ند، به همین سبب جنگ و پیکار پیش آمد که سبب اختلاف و د‌شمنی گرد‌ید، و اگر خد‌اوند می‎خواست، آنها را بر هد‌ایت جمع می‎نمود و اختلاف نمی‌کرد‌ند. و نیز اگر خد‌ا می‎خواست، د‌چار اختلاف نشد‌ه و به جنگ و پیکار با یکد‌یگر نمی‌پرد‌اختند. اما حکمت الهی اقتضا می‌نماید که کارها بر نظام اسباب و مسببات، جریان پید‌ا کند. پس این آیه بزرگترین د‌لیل است بر این که خد‌اوند متعال د‌ر همۀ اسباب و مسببات تصرف می‎نماید؛ اگر بخواهد اسباب را باقی می‎گذارد، و اگر بخواهد از آنها جلوگیری می‎کند، و این موضوع از حکمت خد‌ای یگانه سرچشمه می‌گیرد؛ زیرا هرآنچه را بخواهد انجام می‎د‌هد، پس هیچ کس نمی‎تواند مانع خواست و اراد‌ۀ خد‌اوند گرد‌د، و هیچ چیز و هیچ کس را یارای آن نیست که با او مخالفت نماید.
Arabic explanations of the Qur’an:
یٰۤاَیُّهَا الَّذِیْنَ اٰمَنُوْۤا اَنْفِقُوْا مِمَّا رَزَقْنٰكُمْ مِّنْ قَبْلِ اَنْ یَّاْتِیَ یَوْمٌ لَّا بَیْعٌ فِیْهِ وَلَا خُلَّةٌ وَّلَا شَفَاعَةٌ ؕ— وَالْكٰفِرُوْنَ هُمُ الظّٰلِمُوْنَ ۟
خد‌اوند مؤمنین را به انفاق د‌ر تمام راه‌های خیر تشویق می‎نماید، چون حذف معمول، مفید کلیّت و تعمیم است. و خد‌اوند نعمت‌هایی را که به آنها ارزانی د‌اشته است، به آنان یاد‌آوری می‎کند. نیز یاد‌آوری می‌نماید که اوست آنها را روزی د‌اد‌ه، و انواع نعمت‎ها را بخشید‌ه است. و نیز یاد آور می‌شود که آنها را د‌ستور ند‌اد‌ه است تا تمام آنچه را که د‌ر د‌ست د‌ارند،‌ انفاق کنند، بلکه خد‌اوند کلمۀ «مِنْ» را به کار گرفته که بیانگر آن است قسمتی از مال‌هایتان را انفاق کنید. و خد‌اوند د‌ر ضمن اینکه آنها را به انفاق فرامی‎خواند، به آنها خبر می‎د‌هد،‌ مال‌هایی را که د‌ر راه خد‌ا خرج می‎کنند،‌ پیش خد‌اوند می‌یابند، روزی که مباد‌لات و خرید و فروش فاید‌ه‎ای ند‌ارد، و هد‌یه د‌اد‌ن و بخشش و سفارشات پذیرفته نمی‎شود، بلکه هر کس می‎گوید: ای کاش که چیزی را پیش می‎فرستاد‌م! پس د‌ر آن روز همۀ اسباب قطع می‎گرد‌ند، مگر طاعت خد‌ا و ایمان به ذات مقد‌س او که هرگز گسسته نمی‌شود: ﴿يَوۡمَ لَا يَنفَعُ مَالٞ وَلَا بَنُونَ إِلَّا مَنۡ أَتَى ٱللَّهَ بِقَلۡبٖ سَلِيمٖ﴾ روزی که هیچ مال و فرزند سود‌ی نمی‎بخشند، مگر کسی که با قلبی سالم نزد خد‌ا آمد‌ه باشد. ﴿وَمَآ أَمۡوَٰلُكُمۡ وَلَآ أَوۡلَٰدُكُم بِٱلَّتِي تُقَرِّبُكُمۡ عِندَنَا زُلۡفَىٰٓ إِلَّا مَنۡ ءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ جَزَآءُ ٱلضِّعۡفِ بِمَا عَمِلُواْ وَهُمۡ فِي ٱلۡغُرُفَٰتِ ءَامِنُونَ﴾ و اموال و فرزندانتان شما را به ما نزد‌یک نمی‎کنند، مگر کسی که ایمان آورد و کار شایسته انجام د‌هد. پس ایشان پاد‌اش آنچه انجام د‌اد‌ه‎اند چند برابر خواهند یافت، و آنها د‌ر اتاق‎های بهشت د‌ر امنیت و آسایش به‌سر خواهند برد. ﴿وَمَا تُقَدِّمُواْ لِأَنفُسِكُم مِّنۡ خَيۡرٖ تَجِدُوهُ عِندَ ٱللَّهِ هُوَ خَيۡرٗا وَأَعۡظَمَ أَجۡرٗا﴾ و آنچه برای خود‌تان از کار خیر پیش بفرستید نزد خد‌اوند خواهید یافت، و آن بهتر و پاد‌اش آن بزرگ‌تر است. سپس خد‌اوند متعال فرمود: ﴿وَٱلۡكَٰفِرُونَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾ و کافران ستمکاران‌اند، چون خد‌اوند آنها را برای عباد‌ت خویش آفرید، و به آنها روزی د‌اد، و آنها را تند‌رست نمود، تا از آن د‌ر راستای طاعت الهی یاری جویند. اما از هد‌فی که خد‌اوند آنان را بد‌ان منظور آفرید‌ه بود،‌ منحرف شد‌ند، و چیزهایی را با خد‌ا شریک قرار د‌اد‌ند که خد‌اوند د‌لیلی بر مقبولیّت آنان نازل نکرد‌ه است، و از نعمت‎های خد‌اوند د‌ر مسیر کفر و فسق و گناه کمک جستند، پس آنها جایی برای عدل و انصاف نگذاشتند، از این روی منحصراً آنان را ستمکار نامید.
Arabic explanations of the Qur’an:
اَللّٰهُ لَاۤ اِلٰهَ اِلَّا هُوَ ۚ— اَلْحَیُّ الْقَیُّوْمُ ۚ۬— لَا تَاْخُذُهٗ سِنَةٌ وَّلَا نَوْمٌ ؕ— لَهٗ مَا فِی السَّمٰوٰتِ وَمَا فِی الْاَرْضِ ؕ— مَنْ ذَا الَّذِیْ یَشْفَعُ عِنْدَهٗۤ اِلَّا بِاِذْنِهٖ ؕ— یَعْلَمُ مَا بَیْنَ اَیْدِیْهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۚ— وَلَا یُحِیْطُوْنَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهٖۤ اِلَّا بِمَا شَآءَ ۚ— وَسِعَ كُرْسِیُّهُ السَّمٰوٰتِ وَالْاَرْضَ ۚ— وَلَا یَـُٔوْدُهٗ حِفْظُهُمَا ۚ— وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیْمُ ۟
پیامبر صلی الله علیه وسلم خبر د‌اد‌ه است که این آیه بزرگ‌ترین آیۀ قرآن است، چون مفاهیم توحید و عظمت و گسترد‌گی صفات باری تعالی را د‌ر برد‌ارد. و پرورد‌گار خبر د‌اد که او ﴿ٱللَّهُ﴾ خد‌اوند‌ی است که تمام معانی الوهیت را د‌اراست، و کسی جز او سزاوار الوهیت و شایستۀ پرستش نیست؛ پس الوهیت کسی د‌یگر و پرستش غیر او، باطل است.﴿ٱلۡحَيُّ﴾ خد‌اوند‌ی که د‌ارای تمام معانی حیات کامل، از قبیل: شنوایی، بینایی، قد‌رت، اراد‌ه و د‌یگر صفات ذاتی است. همان‎طور که او ﴿ٱلۡقَيُّومُ﴾ پاید‌ار است. همۀ صفات افعال د‌ر این صفت د‌اخل‎اند؛‌ چون او پابرجاست و بر قد‌رت خود‌ش قایم است، و از تمام آفرید‌ه‎هایش بی‎نیاز است و همۀ آفرید‌ه‎ها را به وجود آورد‌ه است، پس او همۀ آفرید‌ه‎ها را به‌وجود آورد‌ه و همه را زند‌ه و باقی گذارد‌ه، و همۀ آنچه را که موجود‌ات برای وجود و بقای خود به آن نیاز د‌ارند به آنها ارزانی د‌اشته است. و از کمال حیات و پا برجایی او این است که ﴿لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞ﴾ نه چُرت و نه خواب او را فرا نمی‎گیرد؛ زیرا چُرت و خواب برای مخلوقی پیش می‎آید که د‌چار ضعف و ناتوانی و فروپاشی می‌شود، و چرت و خواب برای خد‌اوند با عظمت و با شکوه نیست. و خد‌اوند خبر د‌اد که او پاد‌شاه و فرمانروای آسمان‌ها و زمین است. پس همۀ مخلوقات، بند‌گان و مملوک‎ او هستند و هیچ یک از آنها از این محور بیرون نمی‎روند. ﴿إِن كُلُّ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِي ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا﴾ همۀ آنچه د‌ر آسمان‌ها و زمین هستند،‌ بند‌ه‌وار پیش خد‌اوند می‎آیند. پس او صاحب همۀ ممالک است، و او خد‌اوند‌ی است که د‌ارای صفات‎ فرمانروایی و تصرف و پاد‌شاهی و بزرگی است. و از کمال فرمانروایی او این است که ﴿يَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ﴾ کسی نزد او سفارش نمی‎کند ﴿إِلَّا بِإِذۡنِهِۦ﴾ مگر به اجازه و فرمان او، پس همۀ شفاعت‌کنند‌گان و آنهایی که از وجاهت و جایگاهی برخوردارند، بند‌ۀ خد‌اوند هستند، و به سفارشی اقد‌ام نمی‎کنند مگر اینکه خد‌اوند به آنها اجازه د‌هد: ﴿قُل لِّلَّهِ ٱلشَّفَٰعَةُ جَمِيعٗاۖ لَّهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾ بگو: «شفاعت همه از آنِ خد‌است، برای اوست پاد‌شاهی آسمان‌ها و زمین». و خد‌اوند به هیچ کس اجازه نمی‎د‌هد که شفاعت کند مگر برای کسی که از او راضی باشد. و خد‌اوند جز توحید و یگانگی خویش، و پیروی از پیامبرانش را نمی‎پسند‌د، پس هر کس این‌گونه نباشد بهره‎ای از شفاعت نخواهد د‌اشت. سپس خد‌اوند از علم فراگیر خویش خبر د‌اد و فرمود: آنچه را که فرا روی آفرید‌ه‎ها قرار د‌ارد، می‎د‌اند، ﴿وَمَا خَلۡفَهُمۡ﴾ و از گذشته‌های بسیار د‌ور و بی‌ابتد‌ا مطلع است و هیچ چیز پنهانی بر او پنهان نمی‎ماند: ﴿يَعۡلَمُ خَآئِنَةَ ٱلۡأَعۡيُنِ وَمَا تُخۡفِي ٱلصُّدُورُ﴾ او خیانت چشم‌ها و آنچه را سینه‎ها پنهان می‎کنند، می‎د‌اند. و هیچ یک از آفرید‌ه‎های خد‌اوند به چیزی از علم و معلومات الهی احاطه نمی‎یابد، ﴿إِلَّا بِمَا شَآءَ﴾ مگر آنچه خود‌ش بخواهد، که از آن جمله امور شرعی و قد‌ری است که خد‌اوند آنها را بد‌ان آگاه ساخته است و آن قطرۀ بسیار اند‌کی است از د‌ریای بیکران معلومات باری تعالی. همان‌طور که د‌اناترین مخلوقات خد‌اوند که پیامبران و فرشتگان هستند، گفتند: ﴿سُبۡحَٰنَكَ لَا عِلۡمَ لَنَآ إِلَّا مَا عَلَّمۡتَنَآ﴾ تو پاک و منزهی، د‌انشی ند‌اریم جز آنچه به ما آموخته‎ای. سپس خد‌اوند از بزرگی و شکوه خویش سخن به میان آورد و خبر د‌اد که کرسی او آسمان‌ها و زمین را فراگرفته است، و آسمان‌ها و زمین و د‌نیاهایی که د‌ر بین آن د‌و است، به وسیلۀ اسباب و سیستمی که خد‌اوند د‌ر جهان هستی به ود‌یعه نهاد‌ه است، حفظ می‌کند، با وجود این ﴿وَلَا يَ‍ُٔودُهُۥ﴾ حفاظت آسمان‌ها و زمین برای او سنگین و د‌شوار نیست؛ چرا که او از کمال عظمت و اقتد‌ار، و حکمتی گسترد‌ه برخورد‌ار است. ﴿وَهُوَ ٱلۡعَلِيُّ﴾ و ذات خد‌اوند بر تمام مخلوقات والایی د‌ارد، همچنان‌که صفاتش نیز بر صفات سایر مخلوقات والا است. او والا است و بر همۀ مخلوقات چیره است، و موجود‌ات د‌ر برابر او ذلیل و تسلیم هستند، و مشکلات و سختی‎ها د‌ر برابر او فروتن‎اند، و گرد‌ن‎ها د‌ر برابر او خوار و ذلیل. ﴿ٱلۡعَظِيمُ﴾ سراسر عظمت و بزرگی و مجد و افتخار است، د‌ل‌ها شیفتۀ او هستند و ارواح او را تعظیم می‎نمایند، و عارفان می‎د‌انند که هرموجود با عظمت و بزرگی د‌ر مقابل عظمت خد‌اوندِ بزرگ، ناچیز است. پس چون این آیه مفاهیم بسیار والایی را د‌ربر د‌ارد، شایسته است که بزرگ‌ترین آیۀ قرآن باشد. و هرکس که آن را می‎خواند باید د‌ر آن تفکر و اند‌یشه کند تا قلبش از یقین و عرفان و ایمان سرشار گرد‌د، و از شرارت شیطان محفوظ بماند.
Arabic explanations of the Qur’an:
لَاۤ اِكْرَاهَ فِی الدِّیْنِ ۚ— قَدْ تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ ۚ— فَمَنْ یَّكْفُرْ بِالطَّاغُوْتِ وَیُؤْمِنْ بِاللّٰهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقٰی ۗ— لَا انْفِصَامَ لَهَا ؕ— وَاللّٰهُ سَمِیْعٌ عَلِیْمٌ ۟
این بیانگر آن است که د‌ین اسلام د‌ینی کامل است، چون د‌لایل آن کامل، و نشانه‎های آن روشن‎اند. اسلام د‌ین عقل و د‌انش و فطرت و حکمت، و د‌ین صلاح و اصلاح، و د‌ین حق و هد‌ایت است. پس به خاطر کامل بود‌ن آن و اینکه سرشت و فطرت آن را می‎پذیرد، نیازی نیست که کسی مجبور گرد‌د تا د‌ین اسلام را بپذیرد؛ زیرا انسان بر انجام چیزی اجبار می‎شود که از آن متنفر است، و اجبار و اکراه با حقیقت د‌ر تضاد است، ضمن اینکه انسان بر پذیرفتن آیینی اجبار می‎شود که د‌لایل و نشانه‎های آن پوشید‌ه باشد، د‌ر حالی که هرکس این د‌ین را رد کرد‌ه و نپذیرفته باشد به خاطر عناد و کینه‎ورزی بود‌ه است؛ زیرا هد‌ایت از گمراهی مشخص گرد‌ید‌ه و برای کسی عذر و د‌لیلی باقی نماند‌ه است. بین این مطلب و آیات زیاد‌ی که جهاد را واجب می‎گرد‌انند،‌ تضاد‌ی نیست؛ زیرا خد‌اوند به پیکار و جنگ د‌ستور د‌اد‌ه است تا د‌ین کاملاً از آن او باشد، تا تجاوزِ تجاوزگران د‌فع گرد‌د. و مسلمین اجماع کرد‌ه‎اند که جهاد د‌ر رکاب رهبر نیک و فاسق اد‌امه د‌ارد، و نیز اجماع نمود‌ه‎اند که جهادِ تبلیغی و عملی از فرایضی است که تا ابد اد‌امه د‌ارد. پس هر مفسری که گمان برد‌ه باشد این آیه با آیات جهاد تضاد د‌ارد، و بر این باور باشد که این آیه منسوخ است، سخن او سطحی و ضعیف است. و هرکس د‌ر این آیۀ شریفه بیند‌یشید این موضوع را آن گونه که ما یاد‌آور شد‌یم، به وضوح د‌ر می‌یابد. سپس خد‌اوند بیان کرد که مرد‌م به د‌و گروه تقسیم می‎شوند: گروهی که به خد‌اوند یگانه و بی‌شریک ایمان آورد‌ه، و به طاغوت کفر ورزید‌ه‎اند. ـ و طاغوت به هر آن چیزی گفته می‎شود که با ایمان به خد‌ا متضاد است، از قبیل: شرک و غیره ـ . این گروه بی‎ترد‌ید به د‌ستاویز محکم و ناگسستنی چنگ زد‌ه‌اند، و بر د‌ین د‌رست قرار د‌ارند، و د‌ر نهایت به خد‌ا و سرای بهشت می‌رسند. و گروه د‌وم کسانی هستند که به خد‌ا ایمان نیاورد‌ه، و به او کفر ورزید‌ه، و به طاغوت ایمان آورد‌ه‌اند، و برای همیشه هلاک گرد‌ید‌ه، و به عذاب جاود‌انگی مبتلا می‎شوند. ﴿وَٱللَّهُ سَمِيعٌ﴾ و خد‌اوند همۀ صد‌اها را علی رغم اختلاف زبان‎ها و تفاوت نیازها می‎شنود، و د‌عای د‌عاکنند‌گان و شیونِ زاری‌کنند‌گان را می‎شنود. ﴿عَلِيمٌ﴾ به آنچه سینه‎ها پنهان د‌اشته‎اند، و نیز به د‌یگر امور پنهان، د‌اناست، پس خد‌اوند هرکس را برحسب کار و نیّتش مجازات می‎نماید.
Arabic explanations of the Qur’an:
اَللّٰهُ وَلِیُّ الَّذِیْنَ اٰمَنُوْا یُخْرِجُهُمْ مِّنَ الظُّلُمٰتِ اِلَی النُّوْرِ ؕ۬— وَالَّذِیْنَ كَفَرُوْۤا اَوْلِیٰٓـُٔهُمُ الطَّاغُوْتُ یُخْرِجُوْنَهُمْ مِّنَ النُّوْرِ اِلَی الظُّلُمٰتِ ؕ— اُولٰٓىِٕكَ اَصْحٰبُ النَّارِ ۚ— هُمْ فِیْهَا خٰلِدُوْنَ ۟۠
آبه ﴿ٱللَّهُ وَلِيُّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ...﴾ بر آیه قبلی مترتب می‎باشد، پس آن، اساس و پایه، و این، نتیجه است. پرورد‌گار خبر د‌اد کسانی که ایمان آورد‌ند و با انجام واجبات و ترک همۀ آنچه با ایمان منافی است صد‌اقت ایمانشان را نشان د‌اد‌ند، خد‌اوند ولیّ و سرپرست آنهاست، و با ولایت ویژۀ خود آنها را سرپرستی می‎نماید، و تربیت آنها را بر عهد‌ه می‎گیرد، پس آنان را از تاریکی‎های جهل و کفر و گناهان و غفلت و رویگرد‌انی به سوی نورِ علم و یقین و ایمان و اطاعت و روی آورد‌ن کامل به پرورد‌گارشان می‌برد، و د‌ل‌هایشان را با نور وحی و ایمان که د‌ر قلب آنها می‌اند‌ازد،‌ روشن می‎نماید، و آن را برایشان آسان می‌گرد‌اند، و آنها را از سختی د‌ور می‎کند. و اما کسانی که کفر ورزید‌ه‌اند، پس چون سرپرستی غیر از سرپرست واقعی خود اختیار کرد‌ه‌اند آنها را به خود‌شان واگذار نمود‌ه، و رسوایشان می‌کند، و آنها را به کسی واگذار می‌نماید که سرپرستی و ولایت وی را پذیرفته بود‌ند، حال آنکه وی نمی‎تواند فاید‌ه‎ای به آنها برساند، و زیانی را از آنها د‌فع کند. پس این سرپرستان آنها را گمراه و بد‌بخت کرد‌ه، و از هد‌ایت و علم مفید و عمل صالح و از سعاد‌ت محروم می‌نماید، و آتش جهنم جایگاه آنان خواهد بود و د‌ر آن برای همیشه خواهند ماند. بار خد‌ایا ما را از زمرۀ کسانی قرار د‌ه که ولیّ و سرپرستشان هستی.
Arabic explanations of the Qur’an:
اَلَمْ تَرَ اِلَی الَّذِیْ حَآجَّ اِبْرٰهٖمَ فِیْ رَبِّهٖۤ اَنْ اٰتٰىهُ اللّٰهُ الْمُلْكَ ۘ— اِذْ قَالَ اِبْرٰهٖمُ رَبِّیَ الَّذِیْ یُحْیٖ وَیُمِیْتُ ۙ— قَالَ اَنَا اُحْیٖ وَاُمِیْتُ ؕ— قَالَ اِبْرٰهٖمُ فَاِنَّ اللّٰهَ یَاْتِیْ بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَاْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِیْ كَفَرَ ؕ— وَاللّٰهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّٰلِمِیْنَ ۟ۚ
خد‌اوند از اخبار پیامبران گذشته چیزهایی برای ما بیان می‎کند که به‌وسیلۀ آن حقایق روشن می‎شود، و د‌لیل‎های گوناگونی بر یگانگی و توحید خویش اقامه می‎نماید. پس خد‌اوند از خلیل خود، ابراهیم -علیه السلام- خبر می‌د‌هد که با آن پاد‌شاه ستمگر «نمرود بابلی» که منکر پرورد‌گار جهانیان بود،‌ مجاد‌له کرد، و اینکه وی خود را برای مجاد‌له و مقابله با ابراهیم خلیل کاند‌ید‌ا نمود، امری که هیچ اشکال و ترد‌ید‌ی د‌ر آن جای ند‌اشت، و آن توحید خد‌ا و ربوبیت او بود که از آشکارترین و واضح‎ترین امور است. اما این پاد‌شاه مغرور و ستمگر،‌ پاد‌شاهی‎اش او را مغرور و سرکش کرد‌ه و به جایی رساند‌ه بود که وجود خد‌اوند را انکار می‌کرد، و با ابراهیم به مجاد‌له پرد‌اخت؛ آن پیامبر بزرگی که خد‌اوند علم و یقینی به او د‌اد که به هیچ یک از پیامبران به جز محمد صلی الله علیه وسلم نبخشید‌ه بود. ابراهیم د‌ر حالی که با او مناظره می‌کرد، گفت: ﴿رَبِّيَ ٱلَّذِي يُحۡيِۦ وَيُمِيتُ﴾ پرورد‌گارم ذاتی است که تنها او می‎آفریند و تد‌بیر می‎نماید، و زند‌ه گرد‌اند‌ن و میراند‌ن تنها از آن اوست، و ابراهیم به آشکارترین مطلب د‌ر این زمینه که زند‌ه گرد‌اند‌ن و میراند‌ن است، اشاره کرد. پس آن پاد‌شاه ستمگر با حالتی از تکبر گفت: ﴿أَنَا۠ أُحۡيِۦ وَأُمِيتُ﴾ من هم زند‌ه می‎گرد‌انم و می‎میرانم. و منظورش این بود که من هرکس را بخواهم بکشم، می‎کشم و هرکس را بخواهم زند‌ه نگاه د‌ارم، زند‌ه نگاه می‎د‌ارم. و معلوم است که این فریب و تزویر است و فرار از مقصود؛ زیرا منظور ابراهیم این بود خد‌اوند کسی است که حیات را از نیستی به وجود آورد‌ه و به چیزهای بی‎جان زند‌گی د‌اد‌ه است. و اوست که بند‌گان و حیوانات را د‌ر مد‌ت مقرر و هنگام فرا رسید‌ن اجلشان، با اسبابی که زند‌گی آنها بد‌ان مرتبط است یا بد‌ون سبب می‎میراند. و وقتی خلیل د‌ید که او سفسطه می‌کند و ممکن است مرد‌مان ساد‌ه لوح و کوتاه فکر فریبش را بخورند، گفت: اگر آن گونه است که تو گمان می‎بری﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ يَأۡتِي بِٱلشَّمۡسِ مِنَ ٱلۡمَشۡرِقِ فَأۡتِ بِهَا مِنَ ٱلۡمَغۡرِبِ فَبُهِتَ ٱلَّذِي كَفَرَ﴾ همانا خد‌اوند خورشید را از مشرق برمی‎آورد، تو آن را از مغرب برآور، پس مرد کافر مبهوت شد؛ یعنی ایستاد ود‌لیلش تمام شد، و شبهۀ او از بین رفت. و این عمل حضرت خلیل، فرار از د‌لیلی به د‌لیلی د‌یگر نیست، بلکه ایشان می‌خواستند نمرود را محکوم نمایند، و اساس را بر آن نهاده بودند که ادعای نمرود صحیح باشد؛ درحالی‌که ادعاهای او کاملاً باطل بود. پس همۀ د‌لایل سمعی و عقلی و فطری، به توحید خد‌اوند گواهی می‎د‌هند و اینکه خد‌اوند د‌ر آفرید‌ن و تد‌بیر، یگانه است، و کسی که چنین باشد،‌ فقط او سزاوار عباد‌ت است. و تمام پیامبران بر این اصل بزرگ اتفاق نظر د‌ارند، و جز انسان کینه‎توز و متکبر و ستمگری که همانند آن پادشاه ستمگر و سرسخت [یعنی نمرود] باشد آن را انکار نکرد‌ه است. این د‌لایل اثبات توحید است.
Arabic explanations of the Qur’an:
اَوْ كَالَّذِیْ مَرَّ عَلٰی قَرْیَةٍ وَّهِیَ خَاوِیَةٌ عَلٰی عُرُوْشِهَا ۚ— قَالَ اَنّٰی یُحْیٖ هٰذِهِ اللّٰهُ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚ— فَاَمَاتَهُ اللّٰهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهٗ ؕ— قَالَ كَمْ لَبِثْتَ ؕ— قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا اَوْ بَعْضَ یَوْمٍ ؕ— قَالَ بَلْ لَّبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ اِلٰی طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ یَتَسَنَّهْ ۚ— وَانْظُرْ اِلٰی حِمَارِكَ۫— وَلِنَجْعَلَكَ اٰیَةً لِّلنَّاسِ وَانْظُرْ اِلَی الْعِظَامِ كَیْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوْهَا لَحْمًا ؕ— فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهٗ ۙ— قَالَ اَعْلَمُ اَنَّ اللّٰهَ عَلٰی كُلِّ شَیْءٍ قَدِیْرٌ ۟
سپس دلایل کمال قدرت خویش و دلایل حشر و جزا را بیان نمود و فرمود: ﴿أَوۡ كَٱلَّذِي مَرَّ عَلَىٰ قَرۡيَةٖ ...﴾ این دو دلیل بزرگ در دنیا و قبل از آخرت، مشاهده شده و بر وجود رستاخیز و سزا و جزا، دلالت می‎نمایند. طبق قول صحیح یکی از آن را خداوند به دست کسی اجرا نمود که در رستاخیز تردید داشت، همان‌طور که آیۀ کریمه بر صحت این مطلب دلالت می‎نماید. و دلیل دیگر را بر دست خلیل خود -ابراهیم- اجرا نمود، همان طور که دلیل گذشتۀ توحید را بر دست او اجرا نمود. پس این مرد از کنار دهکده‎ای گذر کرد که ویران شده، و سقف خانه‎ها بر پایه‎های آن واژگون شده بود، و ساکنان آن مرده بودند، و آثاری از آبادانی در آن دیده نمی‌شد. پس او در حالتی که شک و تردید وی را فرا گرفته بود، گفت: ﴿قَالَ أَنَّىٰ يُحۡيِۦ هَٰذِهِ ٱللَّهُ بَعۡدَ مَوۡتِهَا﴾ چگونه خداوند [اهل] این [ویرانه] را زنده می‎گرداند؟! چرا که او بعید می‌دانست چنین چیزی صورت بگیرد؛ یعنی ایشان زنده شدن آن [روستا و اهالی آن] را با آن حالتی که در آن به‌سر می‌بردند، بعید می‌دانست، و در آن لحظه به قلبش خطور کرد که زنده شدن هر چیز دیگری که حالتی همانند حالت روستای مذکور و اهالی آن را داشته باشد، بعید می‌باشد. و خداوند خواست نسبت به او و سایر مردم مهربانی نماید، پس او را صد سال میراند، و او الاغی را به همراه داشت و خداوند خرش را هم همراه او میراند، و خوراک و نوشیدنی را نیز به همراه داشت که خداوندخوراک و نوشیدنی او را به همان حالت در این مدت طولانی نگاه داشت. پس وقتی که صد سال گذشت، خداوند او را برانگیخت، و زنده گرداند و فرمود: ﴿كَمۡ لَبِثۡتَۖ قَالَ لَبِثۡتُ يَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ يَوۡمٖ﴾ چقدر مانده‎ای؟ گفت: یک روز یا قسمتی از یک روز در این حالت مانده‎ام، و این برحسب گمان او بود. خداوند فرمود: ﴿بَل لَّبِثۡتَ مِاْئَةَ عَامٖ ﴾ بلکه صد سال در این حالت مانده‎ای و ظاهراً این سؤال و جواب‌ها توسط یکی از پیامبران ارائه شده است. و از کمال رحمت و مهربانی خدا به او و بر مردم این بود که معجزه را به طور عیان به وی نشان داد، تا قانع شود. و بعد از این که دانست او مرده است و خدا او را زنده گردانده است، به او گفته شد: ﴿فَٱنظُرۡ إِلَىٰ طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمۡ يَتَسَنَّهۡ﴾ به غذا و نوشیدنی‌ات بنگر که تغییر نکرده است؛ یعنی در این مدت طولانی تغییر نکرده است، و این از نشانه‎های قدرت خداست؛ زیرا مفسرین بیان کرده‎‎اند که غذا و نوشیدنی‌اش میوه و آب میوه بوده است که دیری نمی‎پاید، تغییر می‎کند. اما خداوند آن را صد سال محافظت کرد. و به او گفته شد: ﴿وَٱنظُرۡ إِلَىٰ حِمَارِكَ﴾ به خرت بنگر. که تکه‎تکه و متلاشی شده است، و استخوان‎هایش پودر گشته است. ﴿وَٱنظُرۡ إِلَى ٱلۡعِظَامِ كَيۡفَ نُنشِزُهَا﴾ و به استخوانها بنگر که چگونه بعضی را بر بالای بعضی قرار داده و برخی را با برخی دیگر پیوند می‎دهیم، پس از اینکه از هم جدا شده‎بودند. ﴿ثُمَّ نَكۡسُوهَا لَحۡمٗا﴾ و پس از پیوند دادن، آن را با گوشت می‎پوشانیم، سپس زندگی را به آن باز می‎گردانیم. ﴿فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُۥ﴾ پس وقتی با چشم خود دید به طوری که هیچ شک و تردیدی در آن راه نمی‌یافت، ﴿قَالَ أَعۡلَمُ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ﴾ گفت: می‎دانم که خداوند بر هر چیزی تواناست. پس او به توانایی بی‌حد و مرز خداوند اعتراف کرد، و نشانه‎ای نیز برای مردم گردید، چون آنها مرگ او و مردن خرش را دیدند، سپس این نشانۀ بزرگ را مشاهده کردند. این است سخن درست در مورد آن مرد. بسیاری از مفسران می‌گویند: «آن مرد، مرد مؤمنی بوده، و یا یکی از پیامبران بوده است، «عزیر» یا پیامبری دیگر بوده است. و ﴿أَنَّىٰ يُحۡيِۦ هَٰذِهِ ٱللَّهُ بَعۡدَ مَوۡتِهَا﴾ یعنی این روستا بعد از آنکه ویران شده است، چگونه آباد می‌گردد؟! و خداوند او را میراند تا به وی نشان دهد که چگونه آن را به وسیلۀ مردم آباد می‌گرداند، و در طول صد سال، بعد از آنکه ویران شده بود؛ مردم به آن بازگشتند و آبادش کردند». البته نه لفظ این آیه بر این سخن دلالت می‌کند ـ بلکه منافی آن نیز می‌باشد ـ و نه معنی آیه بر آن دلالت می‌نماید؛ زیرا چه نشانه و دلیلی در آباد شدن شهرهای ویران وجود دارد؟ و این چیزی است که همواره مشاهده می‎شود و شهرها و مسکن‎هایی آباد می‎گردند، و شهرها و مسکن‎های دیگری ویران می‎شوند، بلکه نشانه و معجزۀ بزرگ در این است که آن مرد پس از مرگ، زنده شد و الاغش نیز زنده گردید، و خوراک ونوشیدنی او بدون اینکه متعفن شود و تغییر کند، سالم باقی ماند. سپس سخن خداوند که می‌فرماید: ﴿فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُۥ﴾ بیانگر آن است که موضوع برای او روشن نگردید مگر پس از اینکه این حالت را مشاهده کرد که بر کمال قدرت خدا دلالت ‎نمود. و اما دلیل دیگر، این بود که ابراهیم از خداوند خواست تا به او نشان دهد مردگان را چگونه زنده می‎گرداند. خداوند به او فرمود: ﴿قَالَ أَوَ لَمۡ تُؤۡمِن﴾ آیا ایمان نداری؟ این پرسش بدان جهت بود تا شبهه را از خلیل خود دور نماید. ﴿قَالَ﴾ ابراهیم گفت: ﴿بَلَىٰ﴾ آری، ای پروردگار! من ایمان دارم که تو بر هر چیزی توانا هستی، ومردگان را زنده می‎گردانی، و بندگان را سزا و جزا می‎دهی، اما می‎خواهم دلم آرام گیرد، و به یقین محض برسم. خداوند به منظور تکریم او، و از روی رحمت خود نسبت به بندگان، دعای او را پذیرفت. ﴿قَالَ فَخُذۡ أَرۡبَعَةٗ مِّنَ ٱلطَّيۡرِ﴾گفت: چهار تا از پرندگان را بگیر. و بیان نکرد که چه پرندگانی باشند؛ پس معجزه با هر نوعی از پرندگان حاصل می‎شود، و مقصود، حصول معجزه است. ﴿فَصُرۡهُنَّ إِلَيۡكَ﴾ و آنها را ذبح و تکه‌تکه کن، و با یکدیگر مخلوط نما.﴿ثُمَّ ٱجۡعَلۡ عَلَىٰ كُلِّ جَبَلٖ مِّنۡهُنَّ جُزۡءٗا ثُمَّ ٱدۡعُهُنَّ يَأۡتِينَكَ سَعۡيٗاۚ وَٱعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٞ﴾ و ابراهیم چنین کرد، و اجزای آنها را جداجدا بر سر کوه‌هایی که اطراف او بود، گذاشت، و هر پرنده‎ای را به اسمش صدا زد، و پرندگان به سوی او آمدند؛ یعنی با شتاب به سوی او آمدند؛ زیرا سعی؛ یعنی شتاب. و منظور این نیست که پرندگان با پاهایشان به سوی او آمدند، بلکه پرندگان در حالی که پرواز می‎کردند به سوی او آمدند؛ یعنی به کامل‌ترین صورتِ زنده بودن [به نزدش آمدند]. و پرندگان را برای این منظور انتخاب نمود، چون زنده کردن آنها کامل‌تر و روشن‎تر از دیگر حیوانات است، و نیز هر شک و گمانی را که بسا برای انسان‎های باطل‌اندیش و پوچ‎گرا پیش می‎آید، از بین می‌برد. پس چهار پرندۀ متنوع را تکه تکه کرد، و آنها را بر سر کوه‌هایی قرار داد، تا آشکارا و از دور و نزدیک مشاهده شوند. و او پرندگان را از خودش زیاد دور کرد، تا کسی گمان نبرد که حیله‎ای به کار برده است، و نیز خداوند به او دستور داد تا آنها را صدا کند، و پرندگان با شتاب به سوی او آمدند. پس این بزرگ‌ترین دلیل بر کمال قدرت و حکمت الهی است. و نیز بیانگر آن است که کمال قدرت خداوند و حکمت و عظمت و گستردگی فرمانروایی او و کمال عدل و فضل او، در رستاخیز برای بندگان آشکار می‎شود.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِذْ قَالَ اِبْرٰهٖمُ رَبِّ اَرِنِیْ كَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتٰی ؕ— قَالَ اَوَلَمْ تُؤْمِنْ ؕ— قَالَ بَلٰی وَلٰكِنْ لِّیَطْمَىِٕنَّ قَلْبِیْ ؕ— قَالَ فَخُذْ اَرْبَعَةً مِّنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ اِلَیْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلٰی كُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَاْتِیْنَكَ سَعْیًا ؕ— وَاعْلَمْ اَنَّ اللّٰهَ عَزِیْزٌ حَكِیْمٌ ۟۠
سپس دلایل کمال قدرت خویش و دلایل حشر و جزا را بیان نمود و فرمود: ﴿أَوۡ كَٱلَّذِي مَرَّ عَلَىٰ قَرۡيَةٖ ...﴾ این دو دلیل بزرگ در دنیا و قبل از آخرت، مشاهده شده و بر وجود رستاخیز و سزا و جزا، دلالت می‎نمایند. طبق قول صحیح یکی از آن را خداوند به دست کسی اجرا نمود که در رستاخیز تردید داشت، همان‌طور که آیۀ کریمه بر صحت این مطلب دلالت می‎نماید. و دلیل دیگر را بر دست خلیل خود -ابراهیم- اجرا نمود، همان طور که دلیل گذشتۀ توحید را بر دست او اجرا نمود. پس این مرد از کنار دهکده‎ای گذر کرد که ویران شده، و سقف خانه‎ها بر پایه‎های آن واژگون شده بود، و ساکنان آن مرده بودند، و آثاری از آبادانی در آن دیده نمی‌شد. پس او در حالتی که شک و تردید وی را فرا گرفته بود، گفت: ﴿قَالَ أَنَّىٰ يُحۡيِۦ هَٰذِهِ ٱللَّهُ بَعۡدَ مَوۡتِهَا﴾ چگونه خداوند [اهل] این [ویرانه] را زنده می‎گرداند؟! چرا که او بعید می‌دانست چنین چیزی صورت بگیرد؛ یعنی ایشان زنده شدن آن [روستا و اهالی آن] را با آن حالتی که در آن به‌سر می‌بردند، بعید می‌دانست، و در آن لحظه به قلبش خطور کرد که زنده شدن هر چیز دیگری که حالتی همانند حالت روستای مذکور و اهالی آن را داشته باشد، بعید می‌باشد. و خداوند خواست نسبت به او و سایر مردم مهربانی نماید، پس او را صد سال میراند، و او الاغی را به همراه داشت و خداوند خرش را هم همراه او میراند، و خوراک و نوشیدنی را نیز به همراه داشت که خداوندخوراک و نوشیدنی او را به همان حالت در این مدت طولانی نگاه داشت. پس وقتی که صد سال گذشت، خداوند او را برانگیخت، و زنده گرداند و فرمود: ﴿كَمۡ لَبِثۡتَۖ قَالَ لَبِثۡتُ يَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ يَوۡمٖ﴾ چقدر مانده‎ای؟ گفت: یک روز یا قسمتی از یک روز در این حالت مانده‎ام، و این برحسب گمان او بود. خداوند فرمود: ﴿بَل لَّبِثۡتَ مِاْئَةَ عَامٖ ﴾ بلکه صد سال در این حالت مانده‎ای و ظاهراً این سؤال و جواب‌ها توسط یکی از پیامبران ارائه شده است. و از کمال رحمت و مهربانی خدا به او و بر مردم این بود که معجزه را به طور عیان به وی نشان داد، تا قانع شود. و بعد از این که دانست او مرده است و خدا او را زنده گردانده است، به او گفته شد: ﴿فَٱنظُرۡ إِلَىٰ طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمۡ يَتَسَنَّهۡ﴾ به غذا و نوشیدنی‌ات بنگر که تغییر نکرده است؛ یعنی در این مدت طولانی تغییر نکرده است، و این از نشانه‎های قدرت خداست؛ زیرا مفسرین بیان کرده‎‎اند که غذا و نوشیدنی‌اش میوه و آب میوه بوده است که دیری نمی‎پاید، تغییر می‎کند. اما خداوند آن را صد سال محافظت کرد. و به او گفته شد: ﴿وَٱنظُرۡ إِلَىٰ حِمَارِكَ﴾ به خرت بنگر. که تکه‎تکه و متلاشی شده است، و استخوان‎هایش پودر گشته است. ﴿وَٱنظُرۡ إِلَى ٱلۡعِظَامِ كَيۡفَ نُنشِزُهَا﴾ و به استخوانها بنگر که چگونه بعضی را بر بالای بعضی قرار داده و برخی را با برخی دیگر پیوند می‎دهیم، پس از اینکه از هم جدا شده‎بودند. ﴿ثُمَّ نَكۡسُوهَا لَحۡمٗا﴾ و پس از پیوند دادن، آن را با گوشت می‎پوشانیم، سپس زندگی را به آن باز می‎گردانیم. ﴿فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُۥ﴾ پس وقتی با چشم خود دید به طوری که هیچ شک و تردیدی در آن راه نمی‌یافت، ﴿قَالَ أَعۡلَمُ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ﴾ گفت: می‎دانم که خداوند بر هر چیزی تواناست. پس او به توانایی بی‌حد و مرز خداوند اعتراف کرد، و نشانه‎ای نیز برای مردم گردید، چون آنها مرگ او و مردن خرش را دیدند، سپس این نشانۀ بزرگ را مشاهده کردند. این است سخن درست در مورد آن مرد. بسیاری از مفسران می‌گویند: «آن مرد، مرد مؤمنی بوده، و یا یکی از پیامبران بوده است، «عزیر» یا پیامبری دیگر بوده است. و ﴿أَنَّىٰ يُحۡيِۦ هَٰذِهِ ٱللَّهُ بَعۡدَ مَوۡتِهَا﴾ یعنی این روستا بعد از آنکه ویران شده است، چگونه آباد می‌گردد؟! و خداوند او را میراند تا به وی نشان دهد که چگونه آن را به وسیلۀ مردم آباد می‌گرداند، و در طول صد سال، بعد از آنکه ویران شده بود؛ مردم به آن بازگشتند و آبادش کردند». البته نه لفظ این آیه بر این سخن دلالت می‌کند ـ بلکه منافی آن نیز می‌باشد ـ و نه معنی آیه بر آن دلالت می‌نماید؛ زیرا چه نشانه و دلیلی در آباد شدن شهرهای ویران وجود دارد؟ و این چیزی است که همواره مشاهده می‎شود و شهرها و مسکن‎هایی آباد می‎گردند، و شهرها و مسکن‎های دیگری ویران می‎شوند، بلکه نشانه و معجزۀ بزرگ در این است که آن مرد پس از مرگ، زنده شد و الاغش نیز زنده گردید، و خوراک ونوشیدنی او بدون اینکه متعفن شود و تغییر کند، سالم باقی ماند. سپس سخن خداوند که می‌فرماید: ﴿فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُۥ﴾ بیانگر آن است که موضوع برای او روشن نگردید مگر پس از اینکه این حالت را مشاهده کرد که بر کمال قدرت خدا دلالت ‎نمود. و اما دلیل دیگر، این بود که ابراهیم از خداوند خواست تا به او نشان دهد مردگان را چگونه زنده می‎گرداند. خداوند به او فرمود: ﴿قَالَ أَوَ لَمۡ تُؤۡمِن﴾ آیا ایمان نداری؟ این پرسش بدان جهت بود تا شبهه را از خلیل خود دور نماید. ﴿قَالَ﴾ ابراهیم گفت: ﴿بَلَىٰ﴾ آری، ای پروردگار! من ایمان دارم که تو بر هر چیزی توانا هستی، ومردگان را زنده می‎گردانی، و بندگان را سزا و جزا می‎دهی، اما می‎خواهم دلم آرام گیرد، و به یقین محض برسم. خداوند به منظور تکریم او، و از روی رحمت خود نسبت به بندگان، دعای او را پذیرفت. ﴿قَالَ فَخُذۡ أَرۡبَعَةٗ مِّنَ ٱلطَّيۡرِ﴾گفت: چهار تا از پرندگان را بگیر. و بیان نکرد که چه پرندگانی باشند؛ پس معجزه با هر نوعی از پرندگان حاصل می‎شود، و مقصود، حصول معجزه است. ﴿فَصُرۡهُنَّ إِلَيۡكَ﴾ و آنها را ذبح و تکه‌تکه کن، و با یکدیگر مخلوط نما.﴿ثُمَّ ٱجۡعَلۡ عَلَىٰ كُلِّ جَبَلٖ مِّنۡهُنَّ جُزۡءٗا ثُمَّ ٱدۡعُهُنَّ يَأۡتِينَكَ سَعۡيٗاۚ وَٱعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٞ﴾ و ابراهیم چنین کرد، و اجزای آنها را جداجدا بر سر کوه‌هایی که اطراف او بود، گذاشت، و هر پرنده‎ای را به اسمش صدا زد، و پرندگان به سوی او آمدند؛ یعنی با شتاب به سوی او آمدند؛ زیرا سعی؛ یعنی شتاب. و منظور این نیست که پرندگان با پاهایشان به سوی او آمدند، بلکه پرندگان در حالی که پرواز می‎کردند به سوی او آمدند؛ یعنی به کامل‌ترین صورتِ زنده بودن [به نزدش آمدند]. و پرندگان را برای این منظور انتخاب نمود، چون زنده کردن آنها کامل‌تر و روشن‎تر از دیگر حیوانات است، و نیز هر شک و گمانی را که بسا برای انسان‎های باطل‌اندیش و پوچ‎گرا پیش می‎آید، از بین می‌برد. پس چهار پرندۀ متنوع را تکه تکه کرد، و آنها را بر سر کوه‌هایی قرار داد، تا آشکارا و از دور و نزدیک مشاهده شوند. و او پرندگان را از خودش زیاد دور کرد، تا کسی گمان نبرد که حیله‎ای به کار برده است، و نیز خداوند به او دستور داد تا آنها را صدا کند، و پرندگان با شتاب به سوی او آمدند. پس این بزرگ‌ترین دلیل بر کمال قدرت و حکمت الهی است. و نیز بیانگر آن است که کمال قدرت خداوند و حکمت و عظمت و گستردگی فرمانروایی او و کمال عدل و فضل او، در رستاخیز برای بندگان آشکار می‎شود.
Arabic explanations of the Qur’an:
مَثَلُ الَّذِیْنَ یُنْفِقُوْنَ اَمْوَالَهُمْ فِیْ سَبِیْلِ اللّٰهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ اَنْۢبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِیْ كُلِّ سُنْۢبُلَةٍ مِّائَةُ حَبَّةٍ ؕ— وَاللّٰهُ یُضٰعِفُ لِمَنْ یَّشَآءُ ؕ— وَاللّٰهُ وَاسِعٌ عَلِیْمٌ ۟
این تحریک و تشویق بزرگی است از جانب خدا برای بندگان، تا مال‌هایشان را در راه او صرف نمایند، و اینکه صرف کردن اموال، راه رسیدن به خداست. و این شامل صرف اموال برای پیشرفت علوم مفید، و کسب آمادگی برای جهاد، مجهز کردن مجاهدین، و تمام پروژه و طرح‎های خیریه‌ای است که برای مسلمین مفیدند. و انفاق کردن بر نیازمندان و فقرا و بینوایان در مراتب بعدی قرار می‌گیرد، اما گاهی با انفاق در راه خدا هر دو کار انجام می‎شود؛ زیرا چنین انفاقی هم باعث رفع نیازمندی‌ها می‎گردد و هم باعث انجام امر خیر و طاعت پروردگار. پس پاداش این‌گونه نفقات، هفتصد برابر و یا بیشتر از آن است. بنابراین فرمود: ﴿وَٱللَّهُ يُضَٰعِفُ لِمَن يَشَآءُ﴾ و این برحسب ایمان و اخلاص کاملی است که در قلب انفاق کننده و در ثمرات و فواید انفاق او قرار دارد؛ زیرا انفاق در بعضی از راه‌های خیر منافع و مصالح گوناگونی را در پی دارند، و پاداش از نوع عمل خواهد بود. سپس پاداشی دیگر را برای کسانی که در راه خدا انفاق کرده‌اند، بیان می‎کند. انفاقی که همراه با تمام شرایط آن انجام گرفته و موانع آن منتفی شده است. و آنها پس از انفاق، بر کسی منت نمی‎نهند، و نعمت‎ها را برنمی‎شمارند، و کسی را با زبان و کردار آزار نمی‎دهند. این گروه ﴿لَّهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ﴾ بر اساس نفقه و بخشش‌هایی که انجام می‌دهند، و بر اساس سود و منفعتی که می‌رساند، و بر اساس فضل خدا که ما فوق نفقات و فضل انان است، پاداششان نزد پروردگارشان [محفوظ] است، ﴿وَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ﴾ و آنان بر گذشته غم نمی‌خورند، و نسبت به آینده هم ترس و واهمه‌ای ندارند. پس به مطلوب و مقصود خود دست یافته، و مکروهات و ناگواری‌ها از آنان دور می‌گردد.
Arabic explanations of the Qur’an:
اَلَّذِیْنَ یُنْفِقُوْنَ اَمْوَالَهُمْ فِیْ سَبِیْلِ اللّٰهِ ثُمَّ لَا یُتْبِعُوْنَ مَاۤ اَنْفَقُوْا مَنًّا وَّلَاۤ اَذًی ۙ— لَّهُمْ اَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ ۚ— وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُوْنَ ۟
این تحریک و تشویق بزرگی است از جانب خدا برای بندگان، تا مال‌هایشان را در راه او صرف نمایند، و اینکه صرف کردن اموال، راه رسیدن به خداست. و این شامل صرف اموال برای پیشرفت علوم مفید، و کسب آمادگی برای جهاد، مجهز کردن مجاهدین، و تمام پروژه و طرح‎های خیریه‌ای است که برای مسلمین مفیدند. و انفاق کردن بر نیازمندان و فقرا و بینوایان در مراتب بعدی قرار می‌گیرد، اما گاهی با انفاق در راه خدا هر دو کار انجام می‎شود؛ زیرا چنین انفاقی هم باعث رفع نیازمندی‌ها می‎گردد و هم باعث انجام امر خیر و طاعت پروردگار. پس پاداش این‌گونه نفقات، هفتصد برابر و یا بیشتر از آن است. بنابراین فرمود: ﴿وَٱللَّهُ يُضَٰعِفُ لِمَن يَشَآءُ﴾ و این برحسب ایمان و اخلاص کاملی است که در قلب انفاق کننده و در ثمرات و فواید انفاق او قرار دارد؛ زیرا انفاق در بعضی از راه‌های خیر منافع و مصالح گوناگونی را در پی دارند، و پاداش از نوع عمل خواهد بود. سپس پاداشی دیگر را برای کسانی که در راه خدا انفاق کرده‌اند، بیان می‎کند. انفاقی که همراه با تمام شرایط آن انجام گرفته و موانع آن منتفی شده است. و آنها پس از انفاق، بر کسی منت نمی‎نهند، و نعمت‎ها را برنمی‎شمارند، و کسی را با زبان و کردار آزار نمی‎دهند. این گروه ﴿لَّهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ﴾ بر اساس نفقه و بخشش‌هایی که انجام می‌دهند، و بر اساس سود و منفعتی که می‌رساند، و بر اساس فضل خدا که ما فوق نفقات و فضل انان است، پاداششان نزد پروردگارشان [محفوظ] است، ﴿وَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ﴾ و آنان بر گذشته غم نمی‌خورند، و نسبت به آینده هم ترس و واهمه‌ای ندارند. پس به مطلوب و مقصود خود دست یافته، و مکروهات و ناگواری‌ها از آنان دور می‌گردد.
Arabic explanations of the Qur’an:
قَوْلٌ مَّعْرُوْفٌ وَّمَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِّنْ صَدَقَةٍ یَّتْبَعُهَاۤ اَذًی ؕ— وَاللّٰهُ غَنِیٌّ حَلِیْمٌ ۟
خداوند برای احسان چهار مرتبه بیان کرد، بالاترین مقام احسان، انفاقی است که از نیت صالح سرچشمه گرفته باشد، و انفاق کننده به دنبال آن منت نگذارد، و اذیت نکند. پس از آن سخن نیکو قرار دارد؛ و آن نیکوکاری با زبان در ابعاد مختلف آن است که باعث خوشحالی مسلمان می‎گردد، و اگر چیزی نداشته باشد از سائل عذرخواهی می‌کند. و سوم نیکوکاری از طریق گذشت و بخشیدن کسی است که با زبان یا با عمل، به آدمی بدی کرده است. و مراحل دوم و سوم از مرحلۀ چهارم بهتر و سودمندترند. مرحلۀ چهارمی که عبارت است از اینکه صدقه دهنده به دنبال صدقه دادن، صدقه ‎گیرنده را اذیت ‎کند و با اینکار، نیکوکاری خود را مکدّر نموده، و خوب و بد را باهم در‌آمیزد. پس خیر خالص ـ گرچه در سطح پایین‎تری باشد ـ از کار خیری که با کار بد مخلوط شده باشد، بهتر است، گرچه آن کار خیر که با کار بد مخلوط شده است، برتر و مهم‌تر باشد. و این، بر حذر داشتن بزرگی است برای کسی که صدقه می‎دهد، اما صدقه‌اش اذیت و آزار را درپی دارد. همان‌طور که افراد احمق و نادان، وقتی که به کسی صدقه‎ای بدهند، او را اذیت می‎کنند. ﴿وَٱللَّهُ﴾ و خداوند تعالی،﴿غَنِيٌّ﴾ از تمام بندگانش و از صدقه‎هایشان بی‎نیاز است، ﴿حَلِيمٞ﴾ و علی رغم کمال غنا و بی‎نیازی و فراوانی بخشش‌هایش، نسبت به گناهکاران بردبار است، و فوری آنها را به سزای اعمالشان گرفتار نمی‎کند، بلکه از آنها می‎گذرد و به آنها روزی می‎دهد و خیر خویش را برآنان ارزانی می‎دارد، در حالی که آنها با انجام گناه و معصیت، با او مبارزه می‎کنند.
Arabic explanations of the Qur’an:
یٰۤاَیُّهَا الَّذِیْنَ اٰمَنُوْا لَا تُبْطِلُوْا صَدَقٰتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْاَذٰی ۙ— كَالَّذِیْ یُنْفِقُ مَالَهٗ رِئَآءَ النَّاسِ وَلَا یُؤْمِنُ بِاللّٰهِ وَالْیَوْمِ الْاٰخِرِ ؕ— فَمَثَلُهٗ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَیْهِ تُرَابٌ فَاَصَابَهٗ وَابِلٌ فَتَرَكَهٗ صَلْدًا ؕ— لَا یَقْدِرُوْنَ عَلٰی شَیْءٍ مِّمَّا كَسَبُوْا ؕ— وَاللّٰهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْكٰفِرِیْنَ ۟
سپس به شدت از منت نهادن و اذیت کردن، نهی کرد، و برای آن مثالی بیان نمود و فرمود: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُبۡطِلُواْ صَدَقَٰتِكُم بِٱلۡمَنِّ وَٱلۡأَذَىٰ...﴾ خداوند در این آیات سه مثال زده است، مثالی برای کسی که مال خود را در جهت طلب رضای خدا، انفاق می‎نماید، و به دنبال انفاق، بر کسی منت نمی‎گذارد، و کسی را اذیت نمی‎کند. و مثالی برای کسی که به دنبال انفاق خود، منت می‎نهد، و آزار می‎رساند، و مثالی برای ریاکاران. اما گروه اول از آنجا که انفاقشان مقبول واقع شده است، چندین برابر پاداش داده می‎شوند، چون انفاق آنها از ایمان و اخلاص کامل سرچشمه گرفته است: ﴿ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِ وَتَثۡبِيتٗا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ﴾ یعنی برای طلب خشنودی خدا و درحالی که بر بخشندگی و نیکوکاری و صداقت پا برجا هستند، انفاق می‎کنند. پس این کار ﴿كَمَثَلِ جَنَّةِۢ بِرَبۡوَةٍ﴾ مانند باغی است که در جای بلندی قرار دارد، و خورشید به آن می‌تابد، و باد به خوبی بر آن می‎وزد، و از آب فراوانی برخوردار است. و اگر باران فراوان و رگبار به آن نرسد، باران خفیفی به آن می‎رسد، و این، برای باروری باغ، کافی است، چون زمین آن خوب و حاصلخیز است، و تمام اسباب برای رشد و شکوفایی و میوه دادن آن، موجود است. بنابراین﴿فَ‍َٔاتَتۡ أُكُلَهَا ضِعۡفَيۡنِ﴾ دو برابر میوه می‎دهد. و باغی که این‌گونه باشد، همۀ مردم در طلب آنند. بنابراین کار خوب، در برترین جایگاه قرار دارد. و اما کسی که انفاق نماید، سپس به دنبال بخشیدن دارایی خود، منت نهد و آزار رساند، یا کاری کند که آن عمل را باطل ‎نماید، چنین فردی مانند صاحب این باغ است که گردبادی بر آن بوزد،﴿فِيهِ نَارٞ فَٱحۡتَرَقَتۡ﴾ که در آن آتشی باشد و باغ را بسوزاند، و صاحب باغ، دارای فرزندانی ضعیف باشد، و خودش نیز بر اثر پیری، ناتوان باشد؛ پس چنین حالتی از بدترین حالت‎هاست. بنابراین، این مثال را چنین آغاز کرد: ﴿أَيَوَدُّ أَحَدُكُمۡ﴾ استفهام، ناگواری آن حالت را برای مخاطبان بیشتر روشن می‌کند؛ یعنی آیا کسی از شما دوست دارد که چنین باشد؟ زیرا تلف شدن ناگهانی باغ، بعد از اینکه درختان آن شکوفا شده و میوه‎های آن رسیده باشند، مصیبت بزرگی است. پس این فاجعه ـ در حالی که صاحب باغ، ضعیف و ناتوان است و دارای فرزندانی کوچک و ضعیف است و نمی‎توانند او را یاری کنند، بلکه خود باید مخارج فرزندان را متقبل شود ـ با دیگر مصایب تفاوت دارد. پس کسی که عملی را برای خدا انجام داده، سپس عمل خود را با امری که با آن منافی است، باطل نماید، مانند صاحب باغ است که در اوج نیازمندی، چنین چیزی برای او پیش ‎آید. مثال سوم؛ مثال کسی است که عملی را به منظور تظاهر و خودنمایی انجام می‎دهد، و به خدا ایمان ندارد، و به ثواب و پاداش او چشم ندوخته است، خداوند قلب او را به سنگ سخت و لغزنده‎ای تشبیه کرده است که بر آن خاک قرار دارد، و بیننده گمان می‎برد اگر بر این سنگ باران ببارد مانند زمین‎های حاصلخیز سبز می‎شود، اما وقتی باران شدیدی بر آن سنگ ببارد، خاک‌هایی که روی آن قرار دارد، شسته شده و فقط سنگ صاف و سخت باقی می‌ماند. و این مثالی است برای قلب ریاکار که در آن ایمان وجود ندارد، و همچون سنگ خارایی است که نرم نمی‎شود، و فروتن نمی‎گردد. پس اعمال و نفقه‎های او، اساس و زیرساختی ندارد که برآن قرار گیرد، و پایانی ندارد که به آن منتهی شود، بلکه هرکاری را که می‎کند، باطل است؛ چون شرایط پذیرفته شدن در آن وجود ندارد. و در مثال قبل، هرچند که شرط پذیرفته شدن عمل موجود بود، اما عمل مورد قبول واقع نمی‌شود؛ چرا که مانعی بر سر راه پذیرفته شدن آن وجود دارد. مثال اول؛ مثال عمل مقبول است، و چندین برابر به آن پاداش داده می‎شود؛ چون شرط پذیرفته شدن که ایمان و اخلاص و ثبات است، در آن وجود دارد، و موانعی که عمل را فاسد می‎گرداند، درآن منتفی هستند. و این مثال‌های سه گانه بر تمام انجام دهندگان اعمال انطباق پیدا می‎نمایند، پس بنده باید خود و دیگران را با این میزان‎های عادلانه و با این مثال‌ها بسنجد. ﴿وَتِلۡكَ ٱلۡأَمۡثَٰلُ نَضۡرِبُهَا لِلنَّاسِۖ وَمَا يَعۡقِلُهَآ إِلَّا ٱلۡعَٰلِمُونَ﴾ و این مثال‌ها را برای مردم بیان می‎داریم، و جز دانایان آن را نمی‎فهمند.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَمَثَلُ الَّذِیْنَ یُنْفِقُوْنَ اَمْوَالَهُمُ ابْتِغَآءَ مَرْضَاتِ اللّٰهِ وَتَثْبِیْتًا مِّنْ اَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ اَصَابَهَا وَابِلٌ فَاٰتَتْ اُكُلَهَا ضِعْفَیْنِ ۚ— فَاِنْ لَّمْ یُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ ؕ— وَاللّٰهُ بِمَا تَعْمَلُوْنَ بَصِیْرٌ ۟
سپس به شدت از منت نهادن و اذیت کردن، نهی کرد، و برای آن مثالی بیان نمود و فرمود: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُبۡطِلُواْ صَدَقَٰتِكُم بِٱلۡمَنِّ وَٱلۡأَذَىٰ...﴾ خداوند در این آیات سه مثال زده است، مثالی برای کسی که مال خود را در جهت طلب رضای خدا، انفاق می‎نماید، و به دنبال انفاق، بر کسی منت نمی‎گذارد، و کسی را اذیت نمی‎کند. و مثالی برای کسی که به دنبال انفاق خود، منت می‎نهد، و آزار می‎رساند، و مثالی برای ریاکاران. اما گروه اول از آنجا که انفاقشان مقبول واقع شده است، چندین برابر پاداش داده می‎شوند، چون انفاق آنها از ایمان و اخلاص کامل سرچشمه گرفته است: ﴿ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِ وَتَثۡبِيتٗا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ﴾ یعنی برای طلب خشنودی خدا و درحالی که بر بخشندگی و نیکوکاری و صداقت پا برجا هستند، انفاق می‎کنند. پس این کار ﴿كَمَثَلِ جَنَّةِۢ بِرَبۡوَةٍ﴾ مانند باغی است که در جای بلندی قرار دارد، و خورشید به آن می‌تابد، و باد به خوبی بر آن می‎وزد، و از آب فراوانی برخوردار است. و اگر باران فراوان و رگبار به آن نرسد، باران خفیفی به آن می‎رسد، و این، برای باروری باغ، کافی است، چون زمین آن خوب و حاصلخیز است، و تمام اسباب برای رشد و شکوفایی و میوه دادن آن، موجود است. بنابراین﴿فَ‍َٔاتَتۡ أُكُلَهَا ضِعۡفَيۡنِ﴾ دو برابر میوه می‎دهد. و باغی که این‌گونه باشد، همۀ مردم در طلب آنند. بنابراین کار خوب، در برترین جایگاه قرار دارد. و اما کسی که انفاق نماید، سپس به دنبال بخشیدن دارایی خود، منت نهد و آزار رساند، یا کاری کند که آن عمل را باطل ‎نماید، چنین فردی مانند صاحب این باغ است که گردبادی بر آن بوزد،﴿فِيهِ نَارٞ فَٱحۡتَرَقَتۡ﴾ که در آن آتشی باشد و باغ را بسوزاند، و صاحب باغ، دارای فرزندانی ضعیف باشد، و خودش نیز بر اثر پیری، ناتوان باشد؛ پس چنین حالتی از بدترین حالت‎هاست. بنابراین، این مثال را چنین آغاز کرد: ﴿أَيَوَدُّ أَحَدُكُمۡ﴾ استفهام، ناگواری آن حالت را برای مخاطبان بیشتر روشن می‌کند؛ یعنی آیا کسی از شما دوست دارد که چنین باشد؟ زیرا تلف شدن ناگهانی باغ، بعد از اینکه درختان آن شکوفا شده و میوه‎های آن رسیده باشند، مصیبت بزرگی است. پس این فاجعه ـ در حالی که صاحب باغ، ضعیف و ناتوان است و دارای فرزندانی کوچک و ضعیف است و نمی‎توانند او را یاری کنند، بلکه خود باید مخارج فرزندان را متقبل شود ـ با دیگر مصایب تفاوت دارد. پس کسی که عملی را برای خدا انجام داده، سپس عمل خود را با امری که با آن منافی است، باطل نماید، مانند صاحب باغ است که در اوج نیازمندی، چنین چیزی برای او پیش ‎آید. مثال سوم؛ مثال کسی است که عملی را به منظور تظاهر و خودنمایی انجام می‎دهد، و به خدا ایمان ندارد، و به ثواب و پاداش او چشم ندوخته است، خداوند قلب او را به سنگ سخت و لغزنده‎ای تشبیه کرده است که بر آن خاک قرار دارد، و بیننده گمان می‎برد اگر بر این سنگ باران ببارد مانند زمین‎های حاصلخیز سبز می‎شود، اما وقتی باران شدیدی بر آن سنگ ببارد، خاک‌هایی که روی آن قرار دارد، شسته شده و فقط سنگ صاف و سخت باقی می‌ماند. و این مثالی است برای قلب ریاکار که در آن ایمان وجود ندارد، و همچون سنگ خارایی است که نرم نمی‎شود، و فروتن نمی‎گردد. پس اعمال و نفقه‎های او، اساس و زیرساختی ندارد که برآن قرار گیرد، و پایانی ندارد که به آن منتهی شود، بلکه هرکاری را که می‎کند، باطل است؛ چون شرایط پذیرفته شدن در آن وجود ندارد. و در مثال قبل، هرچند که شرط پذیرفته شدن عمل موجود بود، اما عمل مورد قبول واقع نمی‌شود؛ چرا که مانعی بر سر راه پذیرفته شدن آن وجود دارد. مثال اول؛ مثال عمل مقبول است، و چندین برابر به آن پاداش داده می‎شود؛ چون شرط پذیرفته شدن که ایمان و اخلاص و ثبات است، در آن وجود دارد، و موانعی که عمل را فاسد می‎گرداند، درآن منتفی هستند. و این مثال‌های سه گانه بر تمام انجام دهندگان اعمال انطباق پیدا می‎نمایند، پس بنده باید خود و دیگران را با این میزان‎های عادلانه و با این مثال‌ها بسنجد. ﴿وَتِلۡكَ ٱلۡأَمۡثَٰلُ نَضۡرِبُهَا لِلنَّاسِۖ وَمَا يَعۡقِلُهَآ إِلَّا ٱلۡعَٰلِمُونَ﴾ و این مثال‌ها را برای مردم بیان می‎داریم، و جز دانایان آن را نمی‎فهمند.
Arabic explanations of the Qur’an:
اَیَوَدُّ اَحَدُكُمْ اَنْ تَكُوْنَ لَهٗ جَنَّةٌ مِّنْ نَّخِیْلٍ وَّاَعْنَابٍ تَجْرِیْ مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهٰرُ ۙ— لَهٗ فِیْهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرٰتِ ۙ— وَاَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهٗ ذُرِّیَّةٌ ضُعَفَآءُ ۖۚ— فَاَصَابَهَاۤ اِعْصَارٌ فِیْهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ ؕ— كَذٰلِكَ یُبَیِّنُ اللّٰهُ لَكُمُ الْاٰیٰتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُوْنَ ۟۠
سپس به شدت از منت نهادن و اذیت کردن، نهی کرد، و برای آن مثالی بیان نمود و فرمود: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُبۡطِلُواْ صَدَقَٰتِكُم بِٱلۡمَنِّ وَٱلۡأَذَىٰ...﴾ خداوند در این آیات سه مثال زده است، مثالی برای کسی که مال خود را در جهت طلب رضای خدا، انفاق می‎نماید، و به دنبال انفاق، بر کسی منت نمی‎گذارد، و کسی را اذیت نمی‎کند. و مثالی برای کسی که به دنبال انفاق خود، منت می‎نهد، و آزار می‎رساند، و مثالی برای ریاکاران. اما گروه اول از آنجا که انفاقشان مقبول واقع شده است، چندین برابر پاداش داده می‎شوند، چون انفاق آنها از ایمان و اخلاص کامل سرچشمه گرفته است: ﴿ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِ وَتَثۡبِيتٗا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ﴾ یعنی برای طلب خشنودی خدا و درحالی که بر بخشندگی و نیکوکاری و صداقت پا برجا هستند، انفاق می‎کنند. پس این کار ﴿كَمَثَلِ جَنَّةِۢ بِرَبۡوَةٍ﴾ مانند باغی است که در جای بلندی قرار دارد، و خورشید به آن می‌تابد، و باد به خوبی بر آن می‎وزد، و از آب فراوانی برخوردار است. و اگر باران فراوان و رگبار به آن نرسد، باران خفیفی به آن می‎رسد، و این، برای باروری باغ، کافی است، چون زمین آن خوب و حاصلخیز است، و تمام اسباب برای رشد و شکوفایی و میوه دادن آن، موجود است. بنابراین﴿فَ‍َٔاتَتۡ أُكُلَهَا ضِعۡفَيۡنِ﴾ دو برابر میوه می‎دهد. و باغی که این‌گونه باشد، همۀ مردم در طلب آنند. بنابراین کار خوب، در برترین جایگاه قرار دارد. و اما کسی که انفاق نماید، سپس به دنبال بخشیدن دارایی خود، منت نهد و آزار رساند، یا کاری کند که آن عمل را باطل ‎نماید، چنین فردی مانند صاحب این باغ است که گردبادی بر آن بوزد،﴿فِيهِ نَارٞ فَٱحۡتَرَقَتۡ﴾ که در آن آتشی باشد و باغ را بسوزاند، و صاحب باغ، دارای فرزندانی ضعیف باشد، و خودش نیز بر اثر پیری، ناتوان باشد؛ پس چنین حالتی از بدترین حالت‎هاست. بنابراین، این مثال را چنین آغاز کرد: ﴿أَيَوَدُّ أَحَدُكُمۡ﴾ استفهام، ناگواری آن حالت را برای مخاطبان بیشتر روشن می‌کند؛ یعنی آیا کسی از شما دوست دارد که چنین باشد؟ زیرا تلف شدن ناگهانی باغ، بعد از اینکه درختان آن شکوفا شده و میوه‎های آن رسیده باشند، مصیبت بزرگی است. پس این فاجعه ـ در حالی که صاحب باغ، ضعیف و ناتوان است و دارای فرزندانی کوچک و ضعیف است و نمی‎توانند او را یاری کنند، بلکه خود باید مخارج فرزندان را متقبل شود ـ با دیگر مصایب تفاوت دارد. پس کسی که عملی را برای خدا انجام داده، سپس عمل خود را با امری که با آن منافی است، باطل نماید، مانند صاحب باغ است که در اوج نیازمندی، چنین چیزی برای او پیش ‎آید. مثال سوم؛ مثال کسی است که عملی را به منظور تظاهر و خودنمایی انجام می‎دهد، و به خدا ایمان ندارد، و به ثواب و پاداش او چشم ندوخته است، خداوند قلب او را به سنگ سخت و لغزنده‎ای تشبیه کرده است که بر آن خاک قرار دارد، و بیننده گمان می‎برد اگر بر این سنگ باران ببارد مانند زمین‎های حاصلخیز سبز می‎شود، اما وقتی باران شدیدی بر آن سنگ ببارد، خاک‌هایی که روی آن قرار دارد، شسته شده و فقط سنگ صاف و سخت باقی می‌ماند. و این مثالی است برای قلب ریاکار که در آن ایمان وجود ندارد، و همچون سنگ خارایی است که نرم نمی‎شود، و فروتن نمی‎گردد. پس اعمال و نفقه‎های او، اساس و زیرساختی ندارد که برآن قرار گیرد، و پایانی ندارد که به آن منتهی شود، بلکه هرکاری را که می‎کند، باطل است؛ چون شرایط پذیرفته شدن در آن وجود ندارد. و در مثال قبل، هرچند که شرط پذیرفته شدن عمل موجود بود، اما عمل مورد قبول واقع نمی‌شود؛ چرا که مانعی بر سر راه پذیرفته شدن آن وجود دارد. مثال اول؛ مثال عمل مقبول است، و چندین برابر به آن پاداش داده می‎شود؛ چون شرط پذیرفته شدن که ایمان و اخلاص و ثبات است، در آن وجود دارد، و موانعی که عمل را فاسد می‎گرداند، درآن منتفی هستند. و این مثال‌های سه گانه بر تمام انجام دهندگان اعمال انطباق پیدا می‎نمایند، پس بنده باید خود و دیگران را با این میزان‎های عادلانه و با این مثال‌ها بسنجد. ﴿وَتِلۡكَ ٱلۡأَمۡثَٰلُ نَضۡرِبُهَا لِلنَّاسِۖ وَمَا يَعۡقِلُهَآ إِلَّا ٱلۡعَٰلِمُونَ﴾ و این مثال‌ها را برای مردم بیان می‎داریم، و جز دانایان آن را نمی‎فهمند.
Arabic explanations of the Qur’an:
یٰۤاَیُّهَا الَّذِیْنَ اٰمَنُوْۤا اَنْفِقُوْا مِنْ طَیِّبٰتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّاۤ اَخْرَجْنَا لَكُمْ مِّنَ الْاَرْضِ ۪— وَلَا تَیَمَّمُوا الْخَبِیْثَ مِنْهُ تُنْفِقُوْنَ وَلَسْتُمْ بِاٰخِذِیْهِ اِلَّاۤ اَنْ تُغْمِضُوْا فِیْهِ ؕ— وَاعْلَمُوْۤا اَنَّ اللّٰهَ غَنِیٌّ حَمِیْدٌ ۟
خداوند متعال بندگانش را برای انفاق کردن، و بخشیدن از دارایی‎هایی که از طریق تجارت به دست می‎آورند، و بخشیدن از آنچه خداوند برای آنها از زمین می‎رویاند، تشویق می‎نماید، و این شامل زکات طلا و نقره و همۀ کالاهایی است که خرید و فروش می‌شوند، و از زمین می‎رویند، از قبیل: حبوبات و میوه‎ها، و صدقات فرض و نفل را نیز در بر می‌گیرد. و خداوند متعال دستور داده است که بندگانش برای انفاق کردن، به سراغ دارایی‎های پاکیزۀ خود بروند، و دارایی‎های نامرغوب‎ را در راه خدا، انفاق نکنند؛ زیرا اگر آنان حقی را از دیگران طلبکار باشند و در مقابلش جنس نامرغوبی ‎را به آنها بدهند، آن‎ را نپسندیده و نمی‎پذیرند، مگر اینکه چشم پوشی کنند. پس واجب است آنچه میانه است، برای خدا داده شود، و کمال در این است که عالی‎ترین و بهترین چیز، در راه خدا پرداخت گردد. و پرداخت چیزهای نامرغوب، ممنوع است، و اگر کسی آن را بپردازد، جای زکات واجب را پر نمی‎کند، و اگر صدقۀ نفلی باشد، پاداش کامل به او نمی‎رسد. ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ﴾ و بدانید که خداوند بی‎نیاز و ستوده است، از همۀ آفریده‎ها و از نفقۀ انفاق کنندگان و از طاعت و عبادتِ عبادت‌کنندگان بی‎نیاز است، و خداوند فقط به خاطر فوایدی که این اعمال برای آنها در بردارد، نیز به منظور برخورداری آنان از فضل و کرم الهی، آنان را بدان امر نموده است. و او بی‎نیاز است، و بخشش‎هایش گسترده است و احکامی را برای بندگانش مشروع نموده که آنها را به دارالسلام و بهشت می‎رساند. پس باید چنین پروردگاری را ستود و در برابر جبروت و عظمتش، سر تعظیم فرود آورد. کارهایش از دایرۀ فضل و عدل و حکمت بیرون نیستند، و دارای صفات ستوده و پسندیده است، و بندگان، حقیقت و کیفیت آن را درک نمی‎کنند. خداوند بندگانش را به انفاق که برایشان سودمند است، تشویق نمود، و آنها را از بخل که به حالشان مضر است، نهی کرد. سپس بیان نمود که آنها میان دو دعوتگر قرار دارند؛ دعوتگری که خداوند رحمان است و آنها را به خیر و خوبی فرا می‎خواند، و به آنها نوید خیر و بخشش و پاداشِ دنیا و آخرت و پر کردن جای اموال انفاق شده‎ را می‎دهد، و دعوتگری که شیطان است و آنها را به بخل ورزیدن و انفاق نکردن تشویق می‎نماید، و آنها را می‎ترساند که اگر در راه خدا انفاق کنند، تهیدست می‎شوند. پس هرکس دعوت خداوند رحمان را اجابت نماید، و از آنچه خدا به او روزی داده است، انفاق کند، مژده باد که گناهانش آمرزیده شده، و به تمام خواسته‌هایش می‌رسد. و هرکس که دعوت شیطان را اجابت کند، بداند که شیطان گروه خود را فرا می‎خواند تا از اهل جهنم باشند. پس بنده از این دو چیز، یکی را که برایش شایسته‎تر است، انتخاب کند. و آیه را این‌گونه به پایان می‌رساند: ﴿وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٞ﴾ خداوند گشایشگر داناست؛ یعنی صفات رفیع و بخشش فراوانی دارد، و می‌داند چه کسی سزاوار آن است که پاداش مضاعف را دریافت دارد. و به احوال انسان‌های شایسته، آگاه است، و آنها را بر انجام کارهای خیر و ترک منکرات توفیق می‎دهد.
Arabic explanations of the Qur’an:
اَلشَّیْطٰنُ یَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَیَاْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَآءِ ۚ— وَاللّٰهُ یَعِدُكُمْ مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلًا ؕ— وَاللّٰهُ وَاسِعٌ عَلِیْمٌ ۟
خداوند متعال بندگانش را برای انفاق کردن، و بخشیدن از دارایی‎هایی که از طریق تجارت به دست می‎آورند، و بخشیدن از آنچه خداوند برای آنها از زمین می‎رویاند، تشویق می‎نماید، و این شامل زکات طلا و نقره و همۀ کالاهایی است که خرید و فروش می‌شوند، و از زمین می‎رویند، از قبیل: حبوبات و میوه‎ها، و صدقات فرض و نفل را نیز در بر می‌گیرد. و خداوند متعال دستور داده است که بندگانش برای انفاق کردن، به سراغ دارایی‎های پاکیزۀ خود بروند، و دارایی‎های نامرغوب‎ را در راه خدا، انفاق نکنند؛ زیرا اگر آنان حقی را از دیگران طلبکار باشند و در مقابلش جنس نامرغوبی ‎را به آنها بدهند، آن‎ را نپسندیده و نمی‎پذیرند، مگر اینکه چشم پوشی کنند. پس واجب است آنچه میانه است، برای خدا داده شود، و کمال در این است که عالی‎ترین و بهترین چیز، در راه خدا پرداخت گردد. و پرداخت چیزهای نامرغوب، ممنوع است، و اگر کسی آن را بپردازد، جای زکات واجب را پر نمی‎کند، و اگر صدقۀ نفلی باشد، پاداش کامل به او نمی‎رسد. ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ﴾ و بدانید که خداوند بی‎نیاز و ستوده است، از همۀ آفریده‎ها و از نفقۀ انفاق کنندگان و از طاعت و عبادتِ عبادت‌کنندگان بی‎نیاز است، و خداوند فقط به خاطر فوایدی که این اعمال برای آنها در بردارد، نیز به منظور برخورداری آنان از فضل و کرم الهی، آنان را بدان امر نموده است. و او بی‎نیاز است، و بخشش‎هایش گسترده است و احکامی را برای بندگانش مشروع نموده که آنها را به دارالسلام و بهشت می‎رساند. پس باید چنین پروردگاری را ستود و در برابر جبروت و عظمتش، سر تعظیم فرود آورد. کارهایش از دایرۀ فضل و عدل و حکمت بیرون نیستند، و دارای صفات ستوده و پسندیده است، و بندگان، حقیقت و کیفیت آن را درک نمی‎کنند. خداوند بندگانش را به انفاق که برایشان سودمند است، تشویق نمود، و آنها را از بخل که به حالشان مضر است، نهی کرد. سپس بیان نمود که آنها میان دو دعوتگر قرار دارند؛ دعوتگری که خداوند رحمان است و آنها را به خیر و خوبی فرا می‎خواند، و به آنها نوید خیر و بخشش و پاداشِ دنیا و آخرت و پر کردن جای اموال انفاق شده‎ را می‎دهد، و دعوتگری که شیطان است و آنها را به بخل ورزیدن و انفاق نکردن تشویق می‎نماید، و آنها را می‎ترساند که اگر در راه خدا انفاق کنند، تهیدست می‎شوند. پس هرکس دعوت خداوند رحمان را اجابت نماید، و از آنچه خدا به او روزی داده است، انفاق کند، مژده باد که گناهانش آمرزیده شده، و به تمام خواسته‌هایش می‌رسد. و هرکس که دعوت شیطان را اجابت کند، بداند که شیطان گروه خود را فرا می‎خواند تا از اهل جهنم باشند. پس بنده از این دو چیز، یکی را که برایش شایسته‎تر است، انتخاب کند. و آیه را این‌گونه به پایان می‌رساند: ﴿وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٞ﴾ خداوند گشایشگر داناست؛ یعنی صفات رفیع و بخشش فراوانی دارد، و می‌داند چه کسی سزاوار آن است که پاداش مضاعف را دریافت دارد. و به احوال انسان‌های شایسته، آگاه است، و آنها را بر انجام کارهای خیر و ترک منکرات توفیق می‎دهد.
Arabic explanations of the Qur’an:
یُّؤْتِی الْحِكْمَةَ مَنْ یَّشَآءُ ۚ— وَمَنْ یُّؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ اُوْتِیَ خَیْرًا كَثِیْرًا ؕ— وَمَا یَذَّكَّرُ اِلَّاۤ اُولُوا الْاَلْبَابِ ۟
وقتی خداوند حالات انفاق کنندگان را بیان کرد و اینکه اموالی را به آنها ارزانی نمود که به‌وسیلۀ آن در راه‌های خیر انفاق می‎کنند و مقام‌های بلند و والا را در می‎یابند، مطلبی را بیان نمود که از این نیز بهتر است، و آن اینکه خداوند به هر کس از بندگانش که بخواهد و به او ارادۀ خیر داشته باشد، حکمت می‎دهد. حکمت؛ یعنی علوم مفید و معارف درست و اندیشۀ سالم و خرد متین، و درستکاری در گفتار و کردار. و این بهترین و برترین بخشش‎ها و بزرگ‌ترین آن است. بنابراین فرمود: ﴿وَمَن يُؤۡتَ ٱلۡحِكۡمَةَ فَقَدۡ أُوتِيَ خَيۡرٗا كَثِيرٗا﴾ زیرا چنین کسی از تاریکیِ نادانی، به‌سوی نور و هدایت بیرون آمده، و از حماقت و انحراف در گفتار و کردار، به کارها و سخنان درست و راست راه برده، و به خیر بزرگی نایل آمده، و برای رساندن بزرگ‌ترین فایده به دین و دنیای مردم، آمادگی پیدا کرده است. و هیچ کاری جز با حکمت سامان نمی‌یابد. حکمت؛ یعنی قرار دادن هر چیزی در جایگاهش؛ اقدام به انجام کاری در جایی که باید اقدام کرد، و دست نگاه داشتن از انجام کاری در جایی که باید دست نگاه داشت. اما ارزش این بخشش گرانبها را جز خردمندان، نمی‎دانند: ﴿إِلَّآ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾ و آنها کسانی هستند که دارای عقل‌ها و اندیشه‎های کامل هستند، پس آنها کار نیک را می‎شناسند و آن را انجام می‎دهند، و کار زیان‎آور و مضر را می‌شناسند و آن را ترک می‎نمایند، و این دو کار؛ یعنی صرف کردن دارایی در راه خدا و صرف کردن حکمت، بالاترین چیزی است که نزدیکی جویندگان به خدا، بدین وسیله خود را به او نزدیک می‎نمایند، و به‌وسیله آن به بالاترین و بزرگ‌ترین کرامت‌ها می‌رسند. و این همان چیزی است که پیامبر صلی الله علیه وسلم چنین از آن یاد کرده است: (لا حَسَد‌َ إلا فِي اثنَتَينِ، رَجُلٌ آتاهُ اللهُ مَالاً فَسَلطَهُ عَلَي هَلَكَتِهِ فِي الحَقِّ، وَرَجُلٌ آتَاهُ اللهُ الحِكمَة فَهُوَ يُعَلِّمُهَا النَّاس) حسد نیست مگر در دو چیز؛ یکی مردی که خداوند به او مالی داده است و او آن را در راه حق صرف می‌نماید، و مردی که خداوند به او حکمت بخشیده و او آن را به مردم می‌آموزد.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَمَاۤ اَنْفَقْتُمْ مِّنْ نَّفَقَةٍ اَوْ نَذَرْتُمْ مِّنْ نَّذْرٍ فَاِنَّ اللّٰهَ یَعْلَمُهٗ ؕ— وَمَا لِلظّٰلِمِیْنَ مِنْ اَنْصَارٍ ۟
خداوند متعال خبر می‌دهد که هر چه انفاق‌کنندگان انفاق کنند، و بخشایشگران ببخشند، یا نذرکنندگان نذر نمایند، آن را می‌داند. و خبر دادن خداوند از علم خویش، بدان مفهوم است که وی پاداش آنها را می‌دهد هرچند که عمل نیک به اندازه ذره‌ای باشد، و پاداش آن، نزد وی ضایع نمی‌شود، و خداوند نیت‌های نیک و بد آنان را می‌داند، و ستمکاران که از انجام واجبات الهی امتناع می‌ورزند، و آنچه را خداوند بر آنان حرام کرده است، مرتکب می‌شوند، یاورانی نخواهند داشت که آنها را یاری و حمایت کنند، و حتماً گرفتار عقاب شدید وی خواهند شد.
Arabic explanations of the Qur’an:
اِنْ تُبْدُوا الصَّدَقٰتِ فَنِعِمَّا هِیَ ۚ— وَاِنْ تُخْفُوْهَا وَتُؤْتُوْهَا الْفُقَرَآءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَّكُمْ ؕ— وَیُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِّنْ سَیِّاٰتِكُمْ ؕ— وَاللّٰهُ بِمَا تَعْمَلُوْنَ خَبِیْرٌ ۟
خداوند خبر داده است که اگر صدقه‌کننده صدقه را آشکارا بدهد، خوب است، و اگر آن را پنهان نماید و به فقرا بدهد، بهتر است، چون پنهان‌کاری در امر صدقه دادن، برای او احسانی دیگر محسوب می‌شود. و نیز دادن صدقه به صورت پنهانی، بر قوّت اخلاص دلالت می‌نماید، و کسی که صدقه را به صورت پنهانی می‌دهد، جزو یکی از هفت گروهی است که خداوند آنها را در زیر سایۀ خود جای می‌دهد: (مَن تَصَد‌َّقَ بِصَد‌َقَةٍ فَأخفَاهَا حَتَّي لَاتَعلَمَ شِمَالُهُ مَا تُنفِقُ يَمِينُه) کسی که صدقه‌ای بدهد و آن را پنهان بدارد، طوری که دست چپش از آنچه دست راستش انفاق می‌نماید، خبر ندارد. در ﴿وَإِن تُخۡفُوهَا وَتُؤۡتُوهَا ٱلۡفُقَرَآءَ فَهُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡ﴾ اشاره‌ای زیبا وجود دارد مبنی بر اینکه چنانچه به حالت پنهانی صدقه به فقیر داده شود، از اظهار کردن آن، بهتر است. اما وقتی صدقه در طرحی خیریه صرف شود، آیه بر فضیلت پنهان کردن آن، دلالت نمی‌کند، بلکه در اینجا قواعد شریعت چنین دلالت می‌نماید که باید مصلحت را دید و طبق آن عمل کرد، و چه بسا در چنین شرایطی، آشکار کردن صدقه، بهتر باشد، تا دیگران در این کار، او را الگو و اسوۀ خویش قرار دهند، و بر انجام کارهای خیر، تشویق شوند. ﴿وَيُكَفِّرُ عَنكُم مِّن سَيِّ‍َٔاتِكُمۡ﴾ و این بخش از آیه بیانگر آن است که در صدقه‌ها دو چیز به‌دست می‌آید؛ یکی به دست آمدن خیر، و آن کثرت نیکی‌ها و زیاد شدن پاداش و مزد است، و دوم دور شدن بدی و بلای دنیوی و اخروی، از طریق زدوده شدن یا پوشاندن بدی‌ها. ﴿وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ﴾ و خداوند ازآنچه انجام می‌دهید، با خبر است، پس هرکس طبق حکمت خدا بر اساس عمل خویش، مجازات می‌شود.
Arabic explanations of the Qur’an:
لَیْسَ عَلَیْكَ هُدٰىهُمْ وَلٰكِنَّ اللّٰهَ یَهْدِیْ مَنْ یَّشَآءُ ؕ— وَمَا تُنْفِقُوْا مِنْ خَیْرٍ فَلِاَنْفُسِكُمْ ؕ— وَمَا تُنْفِقُوْنَ اِلَّا ابْتِغَآءَ وَجْهِ اللّٰهِ ؕ— وَمَا تُنْفِقُوْا مِنْ خَیْرٍ یُّوَفَّ اِلَیْكُمْ وَاَنْتُمْ لَا تُظْلَمُوْنَ ۟
ای پیامبر! وظیفۀ شما فقط رساندن پیام الهی به گوش مردم، و تشویق آنان بر کار خیر، و بازداشتن آنها از کار بد است، اما هدایت مردم به دست خداست. و خداوند از مومنان حقیقی و راستین خود خبر می‌دهد که آنها جز برای طلب رضای خدا، و چشمداشتِ پاداش او، اموال خود را انفاق نمی‌کنند؛ زیرا ایمانشان آنها را به این کار فرا می‌خواند، و این چیز خوبی است، و سبب تزکیۀ مؤمنین است، و به صورت ضمنی آنها را یاد آور می‌شود که در کارهایشان اخلاص داشته باشند. و باز خداوند تکرار می‌نماید که به آنچه آنها انفاق می‌کنند، آگاه است؛ چون خداوند به آنها اعلام کرده است که نیکی هرچند به اندازه ذره‌ای هم باشد، نزد وی ضایع نمی‌شود: ﴿وَإِن تَكُ حَسَنَةٗ يُضَٰعِفۡهَا وَيُؤۡتِ مِن لَّدُنۡهُ أَجۡرًا عَظِيمٗا﴾ و اگر نیکی [به اندازۀ ذرّه‌ای] باشد، آن را چندین برابر می‌نماید، و از جانب خود بر آن، پاداشی بزرگ می‌دهد. شایسته است صدقه‌هایتان را به نیازمندانی بدهید که خود را در راه خدا و طاعت الهی وقف نموده‌اند، و در پی کار وکسب نیستند، یا توانایی کار و کسب را ندارند، و آنها خویشتن‌داری می‌نمایند، به گونه‌ای که هر گاه فرد نادان آنها را ببیند، گمان می‌برد که آنان توانگرند. ﴿لَا يَسۡ‍َٔلُونَ ٱلنَّاسَ إِلۡحَافٗا﴾ و آنها اصلاً از مردم چیزی نمی‌خواهند، و اگر مجبور شوند که چیزی بخواهند، دراین زمینه اصرار نمی‌کنند. پس این گروه از نیازمندان بهترین افراد برای گرفتن صدقات هستند، تا از این طریق نیازهایشان برطرف گردد، و به اهداف خیرشان برسند، و در مسیر خیری که در پیش گرفته‌اند، آنها را یاریگر بوده، و پاداشی باشد بر صبر و استقامتی که دارند، و توکلی که به خدا کرده‌اند. با وجود این، انفاق و صدقه دادن در راه‌های خیر، و دادن آن به نیازمندان، در هرجا که باشد، خوب است و پیش خدا پاداش دارد. بنابراین خداوند متعال فرمود: ﴿ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُم بِٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ سِرّٗا وَعَلَانِيَة...﴾ کسانی که اموال خود را شب و روز، و آشکار و پنهان، انفاق می‌کنند، خداوند آنها را در زیر سایۀ خود جای می‌دهد، آن هم در روزی که سایه‌ای جز سایۀ او، وجود ندارد و خداوند خوبی‌ها را به آنان می‌بخشد، و غم و ترس و ناگواری‌ها را از آنان دور می‌نماید. ﴿فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ﴾ یعنی هرکس برحسب اعمالش نزد خداوند بزرگ پاداش می‌یابد. و اینکه به طور خاص بیان نمود پاداش آنها نزد پروردگارشان است، بر شرافت این حالت و جایگاه والای آن دلالت می‌نماید، همان طور که در حدیث صحیح آمده است: (إنَّ العَبد لَيَتَصَدقُ بِالتَّمرَةِ مِن كَسبٍ طَيِّبٍ فَيَتَقَبَّلُهَا الجَبَّارُ بِيَدهِ فَيُرَبِّيهَا لِأحَدكُم كَمَا يُرَبِّي أحَدكُم فُلُوَّهُ حَتَّي تَكُونَ مِثلَ الجَبَلِ العَظِيمِ) همانا بنده، دانۀ خرمایی را که از کسب حلال به دست آورده است، صدقه می‌کند، و خداوند جبار آن را با دست خودش می‌پذیرد، و آن را برایتان پرورش می‌دهد، همان‎طور که فردی از شما کُره اسب خود را پرورش می‌دهد، و خداوند صدقۀ او را چنان پرورش می‌دهد تا اینکه مانند کوهی بزرگ می‎‌گردد.
Arabic explanations of the Qur’an:
لِلْفُقَرَآءِ الَّذِیْنَ اُحْصِرُوْا فِیْ سَبِیْلِ اللّٰهِ لَا یَسْتَطِیْعُوْنَ ضَرْبًا فِی الْاَرْضِ ؗ— یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ اَغْنِیَآءَ مِنَ التَّعَفُّفِ ۚ— تَعْرِفُهُمْ بِسِیْمٰىهُمْ ۚ— لَا یَسْـَٔلُوْنَ النَّاسَ اِلْحَافًا ؕ— وَمَا تُنْفِقُوْا مِنْ خَیْرٍ فَاِنَّ اللّٰهَ بِهٖ عَلِیْمٌ ۟۠
ای پیامبر! وظیفۀ شما فقط رساندن پیام الهی به گوش مردم، و تشویق آنان بر کار خیر، و بازداشتن آنها از کار بد است، اما هدایت مردم به دست خداست. و خداوند از مومنان حقیقی و راستین خود خبر می‌دهد که آنها جز برای طلب رضای خدا، و چشمداشتِ پاداش او، اموال خود را انفاق نمی‌کنند؛ زیرا ایمانشان آنها را به این کار فرا می‌خواند، و این چیز خوبی است، و سبب تزکیۀ مؤمنین است، و به صورت ضمنی آنها را یاد آور می‌شود که در کارهایشان اخلاص داشته باشند. و باز خداوند تکرار می‌نماید که به آنچه آنها انفاق می‌کنند، آگاه است؛ چون خداوند به آنها اعلام کرده است که نیکی هرچند به اندازه ذره‌ای هم باشد، نزد وی ضایع نمی‌شود: ﴿وَإِن تَكُ حَسَنَةٗ يُضَٰعِفۡهَا وَيُؤۡتِ مِن لَّدُنۡهُ أَجۡرًا عَظِيمٗا﴾ و اگر نیکی [به اندازۀ ذرّه‌ای] باشد، آن را چندین برابر می‌نماید، و از جانب خود بر آن، پاداشی بزرگ می‌دهد. شایسته است صدقه‌هایتان را به نیازمندانی بدهید که خود را در راه خدا و طاعت الهی وقف نموده‌اند، و در پی کار وکسب نیستند، یا توانایی کار و کسب را ندارند، و آنها خویشتن‌داری می‌نمایند، به گونه‌ای که هر گاه فرد نادان آنها را ببیند، گمان می‌برد که آنان توانگرند. ﴿لَا يَسۡ‍َٔلُونَ ٱلنَّاسَ إِلۡحَافٗا﴾ و آنها اصلاً از مردم چیزی نمی‌خواهند، و اگر مجبور شوند که چیزی بخواهند، دراین زمینه اصرار نمی‌کنند. پس این گروه از نیازمندان بهترین افراد برای گرفتن صدقات هستند، تا از این طریق نیازهایشان برطرف گردد، و به اهداف خیرشان برسند، و در مسیر خیری که در پیش گرفته‌اند، آنها را یاریگر بوده، و پاداشی باشد بر صبر و استقامتی که دارند، و توکلی که به خدا کرده‌اند. با وجود این، انفاق و صدقه دادن در راه‌های خیر، و دادن آن به نیازمندان، در هرجا که باشد، خوب است و پیش خدا پاداش دارد. بنابراین خداوند متعال فرمود: ﴿ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُم بِٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ سِرّٗا وَعَلَانِيَة...﴾ کسانی که اموال خود را شب و روز، و آشکار و پنهان، انفاق می‌کنند، خداوند آنها را در زیر سایۀ خود جای می‌دهد، آن هم در روزی که سایه‌ای جز سایۀ او، وجود ندارد و خداوند خوبی‌ها را به آنان می‌بخشد، و غم و ترس و ناگواری‌ها را از آنان دور می‌نماید. ﴿فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ﴾ یعنی هرکس برحسب اعمالش نزد خداوند بزرگ پاداش می‌یابد. و اینکه به طور خاص بیان نمود پاداش آنها نزد پروردگارشان است، بر شرافت این حالت و جایگاه والای آن دلالت می‌نماید، همان طور که در حدیث صحیح آمده است: (إنَّ العَبد لَيَتَصَدقُ بِالتَّمرَةِ مِن كَسبٍ طَيِّبٍ فَيَتَقَبَّلُهَا الجَبَّارُ بِيَدهِ فَيُرَبِّيهَا لِأحَدكُم كَمَا يُرَبِّي أحَدكُم فُلُوَّهُ حَتَّي تَكُونَ مِثلَ الجَبَلِ العَظِيمِ) همانا بنده، دانۀ خرمایی را که از کسب حلال به دست آورده است، صدقه می‌کند، و خداوند جبار آن را با دست خودش می‌پذیرد، و آن را برایتان پرورش می‌دهد، همان‎طور که فردی از شما کُره اسب خود را پرورش می‌دهد، و خداوند صدقۀ او را چنان پرورش می‌دهد تا اینکه مانند کوهی بزرگ می‎‌گردد.
Arabic explanations of the Qur’an:
اَلَّذِیْنَ یُنْفِقُوْنَ اَمْوَالَهُمْ بِالَّیْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَّعَلَانِیَةً فَلَهُمْ اَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ ۚ— وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُوْنَ ۟ؔ
ای پیامبر! وظیفۀ شما فقط رساندن پیام الهی به گوش مردم، و تشویق آنان بر کار خیر، و بازداشتن آنها از کار بد است، اما هدایت مردم به دست خداست. و خداوند از مومنان حقیقی و راستین خود خبر می‌دهد که آنها جز برای طلب رضای خدا، و چشمداشتِ پاداش او، اموال خود را انفاق نمی‌کنند؛ زیرا ایمانشان آنها را به این کار فرا می‌خواند، و این چیز خوبی است، و سبب تزکیۀ مؤمنین است، و به صورت ضمنی آنها را یاد آور می‌شود که در کارهایشان اخلاص داشته باشند. و باز خداوند تکرار می‌نماید که به آنچه آنها انفاق می‌کنند، آگاه است؛ چون خداوند به آنها اعلام کرده است که نیکی هرچند به اندازه ذره‌ای هم باشد، نزد وی ضایع نمی‌شود: ﴿وَإِن تَكُ حَسَنَةٗ يُضَٰعِفۡهَا وَيُؤۡتِ مِن لَّدُنۡهُ أَجۡرًا عَظِيمٗا﴾ و اگر نیکی [به اندازۀ ذرّه‌ای] باشد، آن را چندین برابر می‌نماید، و از جانب خود بر آن، پاداشی بزرگ می‌دهد. شایسته است صدقه‌هایتان را به نیازمندانی بدهید که خود را در راه خدا و طاعت الهی وقف نموده‌اند، و در پی کار وکسب نیستند، یا توانایی کار و کسب را ندارند، و آنها خویشتن‌داری می‌نمایند، به گونه‌ای که هر گاه فرد نادان آنها را ببیند، گمان می‌برد که آنان توانگرند. ﴿لَا يَسۡ‍َٔلُونَ ٱلنَّاسَ إِلۡحَافٗا﴾ و آنها اصلاً از مردم چیزی نمی‌خواهند، و اگر مجبور شوند که چیزی بخواهند، دراین زمینه اصرار نمی‌کنند. پس این گروه از نیازمندان بهترین افراد برای گرفتن صدقات هستند، تا از این طریق نیازهایشان برطرف گردد، و به اهداف خیرشان برسند، و در مسیر خیری که در پیش گرفته‌اند، آنها را یاریگر بوده، و پاداشی باشد بر صبر و استقامتی که دارند، و توکلی که به خدا کرده‌اند. با وجود این، انفاق و صدقه دادن در راه‌های خیر، و دادن آن به نیازمندان، در هرجا که باشد، خوب است و پیش خدا پاداش دارد. بنابراین خداوند متعال فرمود: ﴿ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُم بِٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ سِرّٗا وَعَلَانِيَة...﴾ کسانی که اموال خود را شب و روز، و آشکار و پنهان، انفاق می‌کنند، خداوند آنها را در زیر سایۀ خود جای می‌دهد، آن هم در روزی که سایه‌ای جز سایۀ او، وجود ندارد و خداوند خوبی‌ها را به آنان می‌بخشد، و غم و ترس و ناگواری‌ها را از آنان دور می‌نماید. ﴿فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ﴾ یعنی هرکس برحسب اعمالش نزد خداوند بزرگ پاداش می‌یابد. و اینکه به طور خاص بیان نمود پاداش آنها نزد پروردگارشان است، بر شرافت این حالت و جایگاه والای آن دلالت می‌نماید، همان طور که در حدیث صحیح آمده است: (إنَّ العَبد لَيَتَصَدقُ بِالتَّمرَةِ مِن كَسبٍ طَيِّبٍ فَيَتَقَبَّلُهَا الجَبَّارُ بِيَدهِ فَيُرَبِّيهَا لِأحَدكُم كَمَا يُرَبِّي أحَدكُم فُلُوَّهُ حَتَّي تَكُونَ مِثلَ الجَبَلِ العَظِيمِ) همانا بنده، دانۀ خرمایی را که از کسب حلال به دست آورده است، صدقه می‌کند، و خداوند جبار آن را با دست خودش می‌پذیرد، و آن را برایتان پرورش می‌دهد، همان‎طور که فردی از شما کُره اسب خود را پرورش می‌دهد، و خداوند صدقۀ او را چنان پرورش می‌دهد تا اینکه مانند کوهی بزرگ می‎‌گردد.
Arabic explanations of the Qur’an:
اَلَّذِیْنَ یَاْكُلُوْنَ الرِّبٰوا لَا یَقُوْمُوْنَ اِلَّا كَمَا یَقُوْمُ الَّذِیْ یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطٰنُ مِنَ الْمَسِّ ؕ— ذٰلِكَ بِاَنَّهُمْ قَالُوْۤا اِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبٰوا ۘ— وَاَحَلَّ اللّٰهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبٰوا ؕ— فَمَنْ جَآءَهٗ مَوْعِظَةٌ مِّنْ رَّبِّهٖ فَانْتَهٰی فَلَهٗ مَا سَلَفَ ؕ— وَاَمْرُهٗۤ اِلَی اللّٰهِ ؕ— وَمَنْ عَادَ فَاُولٰٓىِٕكَ اَصْحٰبُ النَّارِ ۚ— هُمْ فِیْهَا خٰلِدُوْنَ ۟
وقتی که خداوند از حالت انفاق‌کنندگان، و پاداش آنها از جانب خود، و خوبی‌هایی که به آنان می‌دهد، و اینکه گناهانشان را دور می‌نماید، سخن گفت، به دنبال آن، به بیان حال ستمکاران رباخوار، و کسانی که معاملات ناشایسته انجام می‌دهند، پرداخت، و خبر داد که آنها بر حسب کارهایشان مجازات می‌شوند، پس همان‌طور که در دنیا مانند دیوانه‌ها به دنبال درآمدهای ناپاک بودند، به سزای اینکار، در برزخ و قیامت از قبرهایشان بر نمی‌خیزند مگر مانند کسی که دچار دیوانگی شده است. و در روز رستاخیز و حشر نمی‌ایستند و بر نمی‌خیزند، ﴿إِلَّا كَمَا يَقُومُ ٱلَّذِي يَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّيۡطَٰنُ مِنَ ٱلۡمَسِّ﴾ مگر مانند کسی که شیطان او را آشفته و دیوانه ساخته است. و این سزای رباخواری آنها، و سزای آن است که آشکارا می‌گفتند: ﴿إِنَّمَا ٱلۡبَيۡعُ مِثۡلُ ٱلرِّبَوٰاْ﴾ خرید و فروش صرفاً مانند ربا است، پس آنها با جسارت و بی‌شرمی، آنچه را خداوند حلال کرده، و آنچه را که حرام کرده بود، مشابه می‌دانستند و با این قیاس غلط، ربا را جایز و مشروع قلمداد می‌کردند. سپس خداوند عقوبت و سزای رباخواران و دیگران را، بیان نمود و فرمود: ﴿فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ﴾ هشدار و نوید درهم آمیخته‌اند؛ یعنی هرکس از جانب خدا اندرزی به وی رسد، ﴿فَٱنتَهَىٰ﴾ و از رباخواری باز آید، ﴿فَلَهُۥ مَا سَلَفَ﴾ آنچه در گذشته به‌دست آورده است، از قبیل: آنچه که بر انجامش جرأت پیدا کرده، و از آن توبه نموده است، از آن اوست، ﴿وَأَمۡرُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِ﴾ و خداوند آیندۀ او را می‌داند، پس اگر همچنان بر توبه‌اش ماندگار باشد، خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کند. ﴿وَمَنۡ عَادَ﴾ و هرکس پس از تذکر وهشدار خداوند، به رباخواری باز آید، ﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ﴾ این آیه اشاره می‌نماید که ربا، سبب وارد شدن به جهنم وجاودانگی در آن است، و این به خاطر زشتی و قباحت رباست. و رباخوار، برای همیشه در جهنم خواهد بود، مگر اینکه ایمانش، مانع جاودانه ماندن وی در جهنم گردد. و این حکم، از جمله احکامی است که بر وجود شرایط، و انتفای موانع آن، موقوف است. و خوارج نمی‌توانند از این آیه و دیگر آیات، در راستای اثبات ایده و نظر خود، بهره‌برداری کنند. واجب است که به تمام نصوص کتاب و سنت، ایمان داشته باشیم، و باید به نصوص متواتری که وارد شده‌اند مبنی بر این که هر کس به اندازۀ دانۀ خردلی در قلبش ایمان وجود داشته باشد، از جهنم بیرون می‌رود، ایمان داشته، و معتقد باشیم که این گناهان ـ به شرطی که از آن توبه نکند ـ باعث داخل شدن به جهنم می‌شوند. سپس خداوند متعال خبر می‌دهد که درآمد رباخواران را از بین برده، و صدقۀ انفاق‌کنندگان را افزایش می‌دهد، بر عکس آنچه به ذهن بسیاری از مردم خطور می‌کند مبنی براینکه انفاق و بخشش، مال را کم می‌نماید، و ربا آن را می‌افزاید؛ زیرا روزی و افزون شدن آن، از جانب خداوند متعال است، و چیزی که نزد خداوند است جز با طاعت خداوند و فرمان بردن از دستور او به دست نمی‌آید، پس کسی که بر خوردن سود و ربا جرأت پیدا ‌کند، خداوند او را به هدفش نخواهد رساند، و این با تجربه مشاهده شده است.﴿وَمَنۡ أَصۡدَقُ مِنَ ٱللَّهِ قِيلٗا﴾ و سخن چه کسی از سخن خداوند، راست‌تر است. ﴿وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ﴾ و «کفار اثیم» کسی است که نعمت خدا و احسان پروردگارش را انکار نموده و ناسپاسی می‌کند، و به خاطر اصرار ورزیدنش بر گناهانش، گناهکار می‌گردد. مفهوم آیه بیانگر آن است که خداوند هرکس را که سپاسگزار باشد، و از گناهانش توبه کند، دوست می‌دارد. سپس این آیه را در میان آیات ربا قرار داد: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ﴾ که بیانگر آن است بزرگ‌ترین سبب برای پرهیز ازآنچه خداوند حرام کرده است، از قبیلِ کسب و معاملات ربوی، کامل کردن ایمان و عمل به مقتضای آن است. به ویژه برپاداشتن نماز، و پرداختن زکات؛ زیرا نماز، آدمی را از کارهای زشت و منکر باز می‌دارد، و زکات، احسان و نیکوکاری با مردم است، و با ربا که ستمی است در حق مردم، منافات دارد. سپس مؤمنان را مخاطب قرار داده و به آنها دستور می‌دهد تا از او بترسند، و پس ماندۀ معامله‌های ربوی را که پیش‌تر انجام ‌داده‌اند، رها کنند، و اگر از معاملۀ ربوی دست نکشند، پس آنها به مبارزه با خدا و پیامبرش برخاسته‌اند. و این بیانگر اوج زشتی و قباحت ربا است؛ زیرا پروردگار کسی را که بر آن اصرار می‌ورزد، به جنگِ با خدا و پیامبرش فرا خوانده است. سپس فرمود: ﴿وَإِن تُبۡتُمۡ﴾ و اگر از معاملات ربوی توبه کردید، ﴿فَلَكُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِكُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ﴾ اصل سرمایه‌هایتان از آن شماست، و شما با گرفتن ربا بر مردم ستم نمی‌کنید، ﴿وَلَا تُظۡلَمُونَ﴾ و با کاسته شدن از سرمایه‌هایتان، بر شما ستم نمی‌شود. پس هرکس از ربا توبه کند، اگر پیش‌تر معاملات ربوی انجام داده است، آنچه به‌دست آورده ازآن اوست، و کار وی به سوی خدا بر می‌گردد. واگر در حال حاضر به انجام معاملات ربوی اقدام کند، بر او واجب است که به اصل سرمایۀ خود اکتفا نماید، و اگر بیشتر از آن برگیرد، همانا او مرتکب خوردن ربا شده است. این آیه، حکمت حرام بودن ربا را بیان نموده، و متذکر می‌شود که ربا بدان سبب حرام است که موجب گرفتن مبلغی اضافی، و چند برابر شدن ربا بر نیازمندان است، در حالی که باید بر آنان سخت نگرفت، و به آنها مهلت داد. بنابراین فرمود: ﴿وَإِن كَانَ ذُو عُسۡرَةٖ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَيۡسَرَةٖ﴾ و اگر کسی که بدهکار است، تنگدست بود و نمی‌توانست طلب را بپردازد، بر طلبکار واجب است که او را تا زمان حصول فراخی، مهلت بدهد، و بر بدهکار واجب است که هر گاه توانست وام‌را بپردازد، آن‌را پرداخت نماید. و اگر طلبکار تمام وام یا قسمتی از آن را به فرد مقروض صدقه داد، برایش بهتر است، و باید بر وی آسان بگیرد، و به موازین شرعی پایبند باشد، و از معاملات ربوی پرهیز کند، و با بدهکار و تنگدست به نیکی رفتار نماید؛ چرا که روزی به سوی خدا باز می‌گردد، و خداوند پاداش او را به طور کامل می‌دهد؛ و به اندازه ذره‌ای بر او ستم نمی‌کند. خداوند متعال آیه را با این سخن، به پایان می‌رساند: ﴿وَٱتَّقُواْ يَوۡمٗا تُرۡجَعُونَ فِيهِ إِلَى ٱللَّهِۖ ثُمَّ تُوَفَّىٰ كُلُّ نَفۡسٖ مَّا كَسَبَتۡ وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ﴾ این آیه، آخرین آیه از قرآن است که نازل شده، و مُهر ختمی است بر این احکام و اوامر و نواهی، و مسلمانان در آن بر انجام کار خیر تشویق شده، و بر انجام کار شر مورد تهدید قرار گرفته‌اند. و کسی که بداند به سوی خداوند باز می‌گردد، و او را بر کارهای کوچک و بزرگ و آشکار و پنهانش، مجازات می‌کند، و نیز بداند که خداوند به اندازۀ مثقال ذره‌ای به او ستم نمی‌کند، به پاداشش امیدوار شده، و از عذابش بیمناک می‌شود، و این‌کار، بدون آگاهی و شناخت قلبی حاصل نمی‌شود.
Arabic explanations of the Qur’an:
یَمْحَقُ اللّٰهُ الرِّبٰوا وَیُرْبِی الصَّدَقٰتِ ؕ— وَاللّٰهُ لَا یُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ اَثِیْمٍ ۟
وقتی که خداوند از حالت انفاق‌کنندگان، و پاداش آنها از جانب خود، و خوبی‌هایی که به آنان می‌دهد، و اینکه گناهانشان را دور می‌نماید، سخن گفت، به دنبال آن، به بیان حال ستمکاران رباخوار، و کسانی که معاملات ناشایسته انجام می‌دهند، پرداخت، و خبر داد که آنها بر حسب کارهایشان مجازات می‌شوند، پس همان‌طور که در دنیا مانند دیوانه‌ها به دنبال درآمدهای ناپاک بودند، به سزای اینکار، در برزخ و قیامت از قبرهایشان بر نمی‌خیزند مگر مانند کسی که دچار دیوانگی شده است. و در روز رستاخیز و حشر نمی‌ایستند و بر نمی‌خیزند، ﴿إِلَّا كَمَا يَقُومُ ٱلَّذِي يَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّيۡطَٰنُ مِنَ ٱلۡمَسِّ﴾ مگر مانند کسی که شیطان او را آشفته و دیوانه ساخته است. و این سزای رباخواری آنها، و سزای آن است که آشکارا می‌گفتند: ﴿إِنَّمَا ٱلۡبَيۡعُ مِثۡلُ ٱلرِّبَوٰاْ﴾ خرید و فروش صرفاً مانند ربا است، پس آنها با جسارت و بی‌شرمی، آنچه را خداوند حلال کرده، و آنچه را که حرام کرده بود، مشابه می‌دانستند و با این قیاس غلط، ربا را جایز و مشروع قلمداد می‌کردند. سپس خداوند عقوبت و سزای رباخواران و دیگران را، بیان نمود و فرمود: ﴿فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ﴾ هشدار و نوید درهم آمیخته‌اند؛ یعنی هرکس از جانب خدا اندرزی به وی رسد، ﴿فَٱنتَهَىٰ﴾ و از رباخواری باز آید، ﴿فَلَهُۥ مَا سَلَفَ﴾ آنچه در گذشته به‌دست آورده است، از قبیل: آنچه که بر انجامش جرأت پیدا کرده، و از آن توبه نموده است، از آن اوست، ﴿وَأَمۡرُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِ﴾ و خداوند آیندۀ او را می‌داند، پس اگر همچنان بر توبه‌اش ماندگار باشد، خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کند. ﴿وَمَنۡ عَادَ﴾ و هرکس پس از تذکر وهشدار خداوند، به رباخواری باز آید، ﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ﴾ این آیه اشاره می‌نماید که ربا، سبب وارد شدن به جهنم وجاودانگی در آن است، و این به خاطر زشتی و قباحت رباست. و رباخوار، برای همیشه در جهنم خواهد بود، مگر اینکه ایمانش، مانع جاودانه ماندن وی در جهنم گردد. و این حکم، از جمله احکامی است که بر وجود شرایط، و انتفای موانع آن، موقوف است. و خوارج نمی‌توانند از این آیه و دیگر آیات، در راستای اثبات ایده و نظر خود، بهره‌برداری کنند. واجب است که به تمام نصوص کتاب و سنت، ایمان داشته باشیم، و باید به نصوص متواتری که وارد شده‌اند مبنی بر این که هر کس به اندازۀ دانۀ خردلی در قلبش ایمان وجود داشته باشد، از جهنم بیرون می‌رود، ایمان داشته، و معتقد باشیم که این گناهان ـ به شرطی که از آن توبه نکند ـ باعث داخل شدن به جهنم می‌شوند. سپس خداوند متعال خبر می‌دهد که درآمد رباخواران را از بین برده، و صدقۀ انفاق‌کنندگان را افزایش می‌دهد، بر عکس آنچه به ذهن بسیاری از مردم خطور می‌کند مبنی براینکه انفاق و بخشش، مال را کم می‌نماید، و ربا آن را می‌افزاید؛ زیرا روزی و افزون شدن آن، از جانب خداوند متعال است، و چیزی که نزد خداوند است جز با طاعت خداوند و فرمان بردن از دستور او به دست نمی‌آید، پس کسی که بر خوردن سود و ربا جرأت پیدا ‌کند، خداوند او را به هدفش نخواهد رساند، و این با تجربه مشاهده شده است.﴿وَمَنۡ أَصۡدَقُ مِنَ ٱللَّهِ قِيلٗا﴾ و سخن چه کسی از سخن خداوند، راست‌تر است. ﴿وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ﴾ و «کفار اثیم» کسی است که نعمت خدا و احسان پروردگارش را انکار نموده و ناسپاسی می‌کند، و به خاطر اصرار ورزیدنش بر گناهانش، گناهکار می‌گردد. مفهوم آیه بیانگر آن است که خداوند هرکس را که سپاسگزار باشد، و از گناهانش توبه کند، دوست می‌دارد. سپس این آیه را در میان آیات ربا قرار داد: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ﴾ که بیانگر آن است بزرگ‌ترین سبب برای پرهیز ازآنچه خداوند حرام کرده است، از قبیلِ کسب و معاملات ربوی، کامل کردن ایمان و عمل به مقتضای آن است. به ویژه برپاداشتن نماز، و پرداختن زکات؛ زیرا نماز، آدمی را از کارهای زشت و منکر باز می‌دارد، و زکات، احسان و نیکوکاری با مردم است، و با ربا که ستمی است در حق مردم، منافات دارد. سپس مؤمنان را مخاطب قرار داده و به آنها دستور می‌دهد تا از او بترسند، و پس ماندۀ معامله‌های ربوی را که پیش‌تر انجام ‌داده‌اند، رها کنند، و اگر از معاملۀ ربوی دست نکشند، پس آنها به مبارزه با خدا و پیامبرش برخاسته‌اند. و این بیانگر اوج زشتی و قباحت ربا است؛ زیرا پروردگار کسی را که بر آن اصرار می‌ورزد، به جنگِ با خدا و پیامبرش فرا خوانده است. سپس فرمود: ﴿وَإِن تُبۡتُمۡ﴾ و اگر از معاملات ربوی توبه کردید، ﴿فَلَكُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِكُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ﴾ اصل سرمایه‌هایتان از آن شماست، و شما با گرفتن ربا بر مردم ستم نمی‌کنید، ﴿وَلَا تُظۡلَمُونَ﴾ و با کاسته شدن از سرمایه‌هایتان، بر شما ستم نمی‌شود. پس هرکس از ربا توبه کند، اگر پیش‌تر معاملات ربوی انجام داده است، آنچه به‌دست آورده ازآن اوست، و کار وی به سوی خدا بر می‌گردد. واگر در حال حاضر به انجام معاملات ربوی اقدام کند، بر او واجب است که به اصل سرمایۀ خود اکتفا نماید، و اگر بیشتر از آن برگیرد، همانا او مرتکب خوردن ربا شده است. این آیه، حکمت حرام بودن ربا را بیان نموده، و متذکر می‌شود که ربا بدان سبب حرام است که موجب گرفتن مبلغی اضافی، و چند برابر شدن ربا بر نیازمندان است، در حالی که باید بر آنان سخت نگرفت، و به آنها مهلت داد. بنابراین فرمود: ﴿وَإِن كَانَ ذُو عُسۡرَةٖ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَيۡسَرَةٖ﴾ و اگر کسی که بدهکار است، تنگدست بود و نمی‌توانست طلب را بپردازد، بر طلبکار واجب است که او را تا زمان حصول فراخی، مهلت بدهد، و بر بدهکار واجب است که هر گاه توانست وام‌را بپردازد، آن‌را پرداخت نماید. و اگر طلبکار تمام وام یا قسمتی از آن را به فرد مقروض صدقه داد، برایش بهتر است، و باید بر وی آسان بگیرد، و به موازین شرعی پایبند باشد، و از معاملات ربوی پرهیز کند، و با بدهکار و تنگدست به نیکی رفتار نماید؛ چرا که روزی به سوی خدا باز می‌گردد، و خداوند پاداش او را به طور کامل می‌دهد؛ و به اندازه ذره‌ای بر او ستم نمی‌کند. خداوند متعال آیه را با این سخن، به پایان می‌رساند: ﴿وَٱتَّقُواْ يَوۡمٗا تُرۡجَعُونَ فِيهِ إِلَى ٱللَّهِۖ ثُمَّ تُوَفَّىٰ كُلُّ نَفۡسٖ مَّا كَسَبَتۡ وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ﴾ این آیه، آخرین آیه از قرآن است که نازل شده، و مُهر ختمی است بر این احکام و اوامر و نواهی، و مسلمانان در آن بر انجام کار خیر تشویق شده، و بر انجام کار شر مورد تهدید قرار گرفته‌اند. و کسی که بداند به سوی خداوند باز می‌گردد، و او را بر کارهای کوچک و بزرگ و آشکار و پنهانش، مجازات می‌کند، و نیز بداند که خداوند به اندازۀ مثقال ذره‌ای به او ستم نمی‌کند، به پاداشش امیدوار شده، و از عذابش بیمناک می‌شود، و این‌کار، بدون آگاهی و شناخت قلبی حاصل نمی‌شود.
Arabic explanations of the Qur’an:
اِنَّ الَّذِیْنَ اٰمَنُوْا وَعَمِلُوا الصّٰلِحٰتِ وَاَقَامُوا الصَّلٰوةَ وَاٰتَوُا الزَّكٰوةَ لَهُمْ اَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ ۚ— وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُوْنَ ۟
وقتی که خداوند از حالت انفاق‌کنندگان، و پاداش آنها از جانب خود، و خوبی‌هایی که به آنان می‌دهد، و اینکه گناهانشان را دور می‌نماید، سخن گفت، به دنبال آن، به بیان حال ستمکاران رباخوار، و کسانی که معاملات ناشایسته انجام می‌دهند، پرداخت، و خبر داد که آنها بر حسب کارهایشان مجازات می‌شوند، پس همان‌طور که در دنیا مانند دیوانه‌ها به دنبال درآمدهای ناپاک بودند، به سزای اینکار، در برزخ و قیامت از قبرهایشان بر نمی‌خیزند مگر مانند کسی که دچار دیوانگی شده است. و در روز رستاخیز و حشر نمی‌ایستند و بر نمی‌خیزند، ﴿إِلَّا كَمَا يَقُومُ ٱلَّذِي يَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّيۡطَٰنُ مِنَ ٱلۡمَسِّ﴾ مگر مانند کسی که شیطان او را آشفته و دیوانه ساخته است. و این سزای رباخواری آنها، و سزای آن است که آشکارا می‌گفتند: ﴿إِنَّمَا ٱلۡبَيۡعُ مِثۡلُ ٱلرِّبَوٰاْ﴾ خرید و فروش صرفاً مانند ربا است، پس آنها با جسارت و بی‌شرمی، آنچه را خداوند حلال کرده، و آنچه را که حرام کرده بود، مشابه می‌دانستند و با این قیاس غلط، ربا را جایز و مشروع قلمداد می‌کردند. سپس خداوند عقوبت و سزای رباخواران و دیگران را، بیان نمود و فرمود: ﴿فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ﴾ هشدار و نوید درهم آمیخته‌اند؛ یعنی هرکس از جانب خدا اندرزی به وی رسد، ﴿فَٱنتَهَىٰ﴾ و از رباخواری باز آید، ﴿فَلَهُۥ مَا سَلَفَ﴾ آنچه در گذشته به‌دست آورده است، از قبیل: آنچه که بر انجامش جرأت پیدا کرده، و از آن توبه نموده است، از آن اوست، ﴿وَأَمۡرُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِ﴾ و خداوند آیندۀ او را می‌داند، پس اگر همچنان بر توبه‌اش ماندگار باشد، خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کند. ﴿وَمَنۡ عَادَ﴾ و هرکس پس از تذکر وهشدار خداوند، به رباخواری باز آید، ﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ﴾ این آیه اشاره می‌نماید که ربا، سبب وارد شدن به جهنم وجاودانگی در آن است، و این به خاطر زشتی و قباحت رباست. و رباخوار، برای همیشه در جهنم خواهد بود، مگر اینکه ایمانش، مانع جاودانه ماندن وی در جهنم گردد. و این حکم، از جمله احکامی است که بر وجود شرایط، و انتفای موانع آن، موقوف است. و خوارج نمی‌توانند از این آیه و دیگر آیات، در راستای اثبات ایده و نظر خود، بهره‌برداری کنند. واجب است که به تمام نصوص کتاب و سنت، ایمان داشته باشیم، و باید به نصوص متواتری که وارد شده‌اند مبنی بر این که هر کس به اندازۀ دانۀ خردلی در قلبش ایمان وجود داشته باشد، از جهنم بیرون می‌رود، ایمان داشته، و معتقد باشیم که این گناهان ـ به شرطی که از آن توبه نکند ـ باعث داخل شدن به جهنم می‌شوند. سپس خداوند متعال خبر می‌دهد که درآمد رباخواران را از بین برده، و صدقۀ انفاق‌کنندگان را افزایش می‌دهد، بر عکس آنچه به ذهن بسیاری از مردم خطور می‌کند مبنی براینکه انفاق و بخشش، مال را کم می‌نماید، و ربا آن را می‌افزاید؛ زیرا روزی و افزون شدن آن، از جانب خداوند متعال است، و چیزی که نزد خداوند است جز با طاعت خداوند و فرمان بردن از دستور او به دست نمی‌آید، پس کسی که بر خوردن سود و ربا جرأت پیدا ‌کند، خداوند او را به هدفش نخواهد رساند، و این با تجربه مشاهده شده است.﴿وَمَنۡ أَصۡدَقُ مِنَ ٱللَّهِ قِيلٗا﴾ و سخن چه کسی از سخن خداوند، راست‌تر است. ﴿وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ﴾ و «کفار اثیم» کسی است که نعمت خدا و احسان پروردگارش را انکار نموده و ناسپاسی می‌کند، و به خاطر اصرار ورزیدنش بر گناهانش، گناهکار می‌گردد. مفهوم آیه بیانگر آن است که خداوند هرکس را که سپاسگزار باشد، و از گناهانش توبه کند، دوست می‌دارد. سپس این آیه را در میان آیات ربا قرار داد: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ﴾ که بیانگر آن است بزرگ‌ترین سبب برای پرهیز ازآنچه خداوند حرام کرده است، از قبیلِ کسب و معاملات ربوی، کامل کردن ایمان و عمل به مقتضای آن است. به ویژه برپاداشتن نماز، و پرداختن زکات؛ زیرا نماز، آدمی را از کارهای زشت و منکر باز می‌دارد، و زکات، احسان و نیکوکاری با مردم است، و با ربا که ستمی است در حق مردم، منافات دارد. سپس مؤمنان را مخاطب قرار داده و به آنها دستور می‌دهد تا از او بترسند، و پس ماندۀ معامله‌های ربوی را که پیش‌تر انجام ‌داده‌اند، رها کنند، و اگر از معاملۀ ربوی دست نکشند، پس آنها به مبارزه با خدا و پیامبرش برخاسته‌اند. و این بیانگر اوج زشتی و قباحت ربا است؛ زیرا پروردگار کسی را که بر آن اصرار می‌ورزد، به جنگِ با خدا و پیامبرش فرا خوانده است. سپس فرمود: ﴿وَإِن تُبۡتُمۡ﴾ و اگر از معاملات ربوی توبه کردید، ﴿فَلَكُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِكُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ﴾ اصل سرمایه‌هایتان از آن شماست، و شما با گرفتن ربا بر مردم ستم نمی‌کنید، ﴿وَلَا تُظۡلَمُونَ﴾ و با کاسته شدن از سرمایه‌هایتان، بر شما ستم نمی‌شود. پس هرکس از ربا توبه کند، اگر پیش‌تر معاملات ربوی انجام داده است، آنچه به‌دست آورده ازآن اوست، و کار وی به سوی خدا بر می‌گردد. واگر در حال حاضر به انجام معاملات ربوی اقدام کند، بر او واجب است که به اصل سرمایۀ خود اکتفا نماید، و اگر بیشتر از آن برگیرد، همانا او مرتکب خوردن ربا شده است. این آیه، حکمت حرام بودن ربا را بیان نموده، و متذکر می‌شود که ربا بدان سبب حرام است که موجب گرفتن مبلغی اضافی، و چند برابر شدن ربا بر نیازمندان است، در حالی که باید بر آنان سخت نگرفت، و به آنها مهلت داد. بنابراین فرمود: ﴿وَإِن كَانَ ذُو عُسۡرَةٖ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَيۡسَرَةٖ﴾ و اگر کسی که بدهکار است، تنگدست بود و نمی‌توانست طلب را بپردازد، بر طلبکار واجب است که او را تا زمان حصول فراخی، مهلت بدهد، و بر بدهکار واجب است که هر گاه توانست وام‌را بپردازد، آن‌را پرداخت نماید. و اگر طلبکار تمام وام یا قسمتی از آن را به فرد مقروض صدقه داد، برایش بهتر است، و باید بر وی آسان بگیرد، و به موازین شرعی پایبند باشد، و از معاملات ربوی پرهیز کند، و با بدهکار و تنگدست به نیکی رفتار نماید؛ چرا که روزی به سوی خدا باز می‌گردد، و خداوند پاداش او را به طور کامل می‌دهد؛ و به اندازه ذره‌ای بر او ستم نمی‌کند. خداوند متعال آیه را با این سخن، به پایان می‌رساند: ﴿وَٱتَّقُواْ يَوۡمٗا تُرۡجَعُونَ فِيهِ إِلَى ٱللَّهِۖ ثُمَّ تُوَفَّىٰ كُلُّ نَفۡسٖ مَّا كَسَبَتۡ وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ﴾ این آیه، آخرین آیه از قرآن است که نازل شده، و مُهر ختمی است بر این احکام و اوامر و نواهی، و مسلمانان در آن بر انجام کار خیر تشویق شده، و بر انجام کار شر مورد تهدید قرار گرفته‌اند. و کسی که بداند به سوی خداوند باز می‌گردد، و او را بر کارهای کوچک و بزرگ و آشکار و پنهانش، مجازات می‌کند، و نیز بداند که خداوند به اندازۀ مثقال ذره‌ای به او ستم نمی‌کند، به پاداشش امیدوار شده، و از عذابش بیمناک می‌شود، و این‌کار، بدون آگاهی و شناخت قلبی حاصل نمی‌شود.
Arabic explanations of the Qur’an:
یٰۤاَیُّهَا الَّذِیْنَ اٰمَنُوا اتَّقُوا اللّٰهَ وَذَرُوْا مَا بَقِیَ مِنَ الرِّبٰۤوا اِنْ كُنْتُمْ مُّؤْمِنِیْنَ ۟
وقتی که خداوند از حالت انفاق‌کنندگان، و پاداش آنها از جانب خود، و خوبی‌هایی که به آنان می‌دهد، و اینکه گناهانشان را دور می‌نماید، سخن گفت، به دنبال آن، به بیان حال ستمکاران رباخوار، و کسانی که معاملات ناشایسته انجام می‌دهند، پرداخت، و خبر داد که آنها بر حسب کارهایشان مجازات می‌شوند، پس همان‌طور که در دنیا مانند دیوانه‌ها به دنبال درآمدهای ناپاک بودند، به سزای اینکار، در برزخ و قیامت از قبرهایشان بر نمی‌خیزند مگر مانند کسی که دچار دیوانگی شده است. و در روز رستاخیز و حشر نمی‌ایستند و بر نمی‌خیزند، ﴿إِلَّا كَمَا يَقُومُ ٱلَّذِي يَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّيۡطَٰنُ مِنَ ٱلۡمَسِّ﴾ مگر مانند کسی که شیطان او را آشفته و دیوانه ساخته است. و این سزای رباخواری آنها، و سزای آن است که آشکارا می‌گفتند: ﴿إِنَّمَا ٱلۡبَيۡعُ مِثۡلُ ٱلرِّبَوٰاْ﴾ خرید و فروش صرفاً مانند ربا است، پس آنها با جسارت و بی‌شرمی، آنچه را خداوند حلال کرده، و آنچه را که حرام کرده بود، مشابه می‌دانستند و با این قیاس غلط، ربا را جایز و مشروع قلمداد می‌کردند. سپس خداوند عقوبت و سزای رباخواران و دیگران را، بیان نمود و فرمود: ﴿فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ﴾ هشدار و نوید درهم آمیخته‌اند؛ یعنی هرکس از جانب خدا اندرزی به وی رسد، ﴿فَٱنتَهَىٰ﴾ و از رباخواری باز آید، ﴿فَلَهُۥ مَا سَلَفَ﴾ آنچه در گذشته به‌دست آورده است، از قبیل: آنچه که بر انجامش جرأت پیدا کرده، و از آن توبه نموده است، از آن اوست، ﴿وَأَمۡرُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِ﴾ و خداوند آیندۀ او را می‌داند، پس اگر همچنان بر توبه‌اش ماندگار باشد، خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کند. ﴿وَمَنۡ عَادَ﴾ و هرکس پس از تذکر وهشدار خداوند، به رباخواری باز آید، ﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ﴾ این آیه اشاره می‌نماید که ربا، سبب وارد شدن به جهنم وجاودانگی در آن است، و این به خاطر زشتی و قباحت رباست. و رباخوار، برای همیشه در جهنم خواهد بود، مگر اینکه ایمانش، مانع جاودانه ماندن وی در جهنم گردد. و این حکم، از جمله احکامی است که بر وجود شرایط، و انتفای موانع آن، موقوف است. و خوارج نمی‌توانند از این آیه و دیگر آیات، در راستای اثبات ایده و نظر خود، بهره‌برداری کنند. واجب است که به تمام نصوص کتاب و سنت، ایمان داشته باشیم، و باید به نصوص متواتری که وارد شده‌اند مبنی بر این که هر کس به اندازۀ دانۀ خردلی در قلبش ایمان وجود داشته باشد، از جهنم بیرون می‌رود، ایمان داشته، و معتقد باشیم که این گناهان ـ به شرطی که از آن توبه نکند ـ باعث داخل شدن به جهنم می‌شوند. سپس خداوند متعال خبر می‌دهد که درآمد رباخواران را از بین برده، و صدقۀ انفاق‌کنندگان را افزایش می‌دهد، بر عکس آنچه به ذهن بسیاری از مردم خطور می‌کند مبنی براینکه انفاق و بخشش، مال را کم می‌نماید، و ربا آن را می‌افزاید؛ زیرا روزی و افزون شدن آن، از جانب خداوند متعال است، و چیزی که نزد خداوند است جز با طاعت خداوند و فرمان بردن از دستور او به دست نمی‌آید، پس کسی که بر خوردن سود و ربا جرأت پیدا ‌کند، خداوند او را به هدفش نخواهد رساند، و این با تجربه مشاهده شده است.﴿وَمَنۡ أَصۡدَقُ مِنَ ٱللَّهِ قِيلٗا﴾ و سخن چه کسی از سخن خداوند، راست‌تر است. ﴿وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ﴾ و «کفار اثیم» کسی است که نعمت خدا و احسان پروردگارش را انکار نموده و ناسپاسی می‌کند، و به خاطر اصرار ورزیدنش بر گناهانش، گناهکار می‌گردد. مفهوم آیه بیانگر آن است که خداوند هرکس را که سپاسگزار باشد، و از گناهانش توبه کند، دوست می‌دارد. سپس این آیه را در میان آیات ربا قرار داد: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ﴾ که بیانگر آن است بزرگ‌ترین سبب برای پرهیز ازآنچه خداوند حرام کرده است، از قبیلِ کسب و معاملات ربوی، کامل کردن ایمان و عمل به مقتضای آن است. به ویژه برپاداشتن نماز، و پرداختن زکات؛ زیرا نماز، آدمی را از کارهای زشت و منکر باز می‌دارد، و زکات، احسان و نیکوکاری با مردم است، و با ربا که ستمی است در حق مردم، منافات دارد. سپس مؤمنان را مخاطب قرار داده و به آنها دستور می‌دهد تا از او بترسند، و پس ماندۀ معامله‌های ربوی را که پیش‌تر انجام ‌داده‌اند، رها کنند، و اگر از معاملۀ ربوی دست نکشند، پس آنها به مبارزه با خدا و پیامبرش برخاسته‌اند. و این بیانگر اوج زشتی و قباحت ربا است؛ زیرا پروردگار کسی را که بر آن اصرار می‌ورزد، به جنگِ با خدا و پیامبرش فرا خوانده است. سپس فرمود: ﴿وَإِن تُبۡتُمۡ﴾ و اگر از معاملات ربوی توبه کردید، ﴿فَلَكُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِكُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ﴾ اصل سرمایه‌هایتان از آن شماست، و شما با گرفتن ربا بر مردم ستم نمی‌کنید، ﴿وَلَا تُظۡلَمُونَ﴾ و با کاسته شدن از سرمایه‌هایتان، بر شما ستم نمی‌شود. پس هرکس از ربا توبه کند، اگر پیش‌تر معاملات ربوی انجام داده است، آنچه به‌دست آورده ازآن اوست، و کار وی به سوی خدا بر می‌گردد. واگر در حال حاضر به انجام معاملات ربوی اقدام کند، بر او واجب است که به اصل سرمایۀ خود اکتفا نماید، و اگر بیشتر از آن برگیرد، همانا او مرتکب خوردن ربا شده است. این آیه، حکمت حرام بودن ربا را بیان نموده، و متذکر می‌شود که ربا بدان سبب حرام است که موجب گرفتن مبلغی اضافی، و چند برابر شدن ربا بر نیازمندان است، در حالی که باید بر آنان سخت نگرفت، و به آنها مهلت داد. بنابراین فرمود: ﴿وَإِن كَانَ ذُو عُسۡرَةٖ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَيۡسَرَةٖ﴾ و اگر کسی که بدهکار است، تنگدست بود و نمی‌توانست طلب را بپردازد، بر طلبکار واجب است که او را تا زمان حصول فراخی، مهلت بدهد، و بر بدهکار واجب است که هر گاه توانست وام‌را بپردازد، آن‌را پرداخت نماید. و اگر طلبکار تمام وام یا قسمتی از آن را به فرد مقروض صدقه داد، برایش بهتر است، و باید بر وی آسان بگیرد، و به موازین شرعی پایبند باشد، و از معاملات ربوی پرهیز کند، و با بدهکار و تنگدست به نیکی رفتار نماید؛ چرا که روزی به سوی خدا باز می‌گردد، و خداوند پاداش او را به طور کامل می‌دهد؛ و به اندازه ذره‌ای بر او ستم نمی‌کند. خداوند متعال آیه را با این سخن، به پایان می‌رساند: ﴿وَٱتَّقُواْ يَوۡمٗا تُرۡجَعُونَ فِيهِ إِلَى ٱللَّهِۖ ثُمَّ تُوَفَّىٰ كُلُّ نَفۡسٖ مَّا كَسَبَتۡ وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ﴾ این آیه، آخرین آیه از قرآن است که نازل شده، و مُهر ختمی است بر این احکام و اوامر و نواهی، و مسلمانان در آن بر انجام کار خیر تشویق شده، و بر انجام کار شر مورد تهدید قرار گرفته‌اند. و کسی که بداند به سوی خداوند باز می‌گردد، و او را بر کارهای کوچک و بزرگ و آشکار و پنهانش، مجازات می‌کند، و نیز بداند که خداوند به اندازۀ مثقال ذره‌ای به او ستم نمی‌کند، به پاداشش امیدوار شده، و از عذابش بیمناک می‌شود، و این‌کار، بدون آگاهی و شناخت قلبی حاصل نمی‌شود.
Arabic explanations of the Qur’an:
فَاِنْ لَّمْ تَفْعَلُوْا فَاْذَنُوْا بِحَرْبٍ مِّنَ اللّٰهِ وَرَسُوْلِهٖ ۚ— وَاِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوْسُ اَمْوَالِكُمْ ۚ— لَا تَظْلِمُوْنَ وَلَا تُظْلَمُوْنَ ۟
وقتی که خداوند از حالت انفاق‌کنندگان، و پاداش آنها از جانب خود، و خوبی‌هایی که به آنان می‌دهد، و اینکه گناهانشان را دور می‌نماید، سخن گفت، به دنبال آن، به بیان حال ستمکاران رباخوار، و کسانی که معاملات ناشایسته انجام می‌دهند، پرداخت، و خبر داد که آنها بر حسب کارهایشان مجازات می‌شوند، پس همان‌طور که در دنیا مانند دیوانه‌ها به دنبال درآمدهای ناپاک بودند، به سزای اینکار، در برزخ و قیامت از قبرهایشان بر نمی‌خیزند مگر مانند کسی که دچار دیوانگی شده است. و در روز رستاخیز و حشر نمی‌ایستند و بر نمی‌خیزند، ﴿إِلَّا كَمَا يَقُومُ ٱلَّذِي يَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّيۡطَٰنُ مِنَ ٱلۡمَسِّ﴾ مگر مانند کسی که شیطان او را آشفته و دیوانه ساخته است. و این سزای رباخواری آنها، و سزای آن است که آشکارا می‌گفتند: ﴿إِنَّمَا ٱلۡبَيۡعُ مِثۡلُ ٱلرِّبَوٰاْ﴾ خرید و فروش صرفاً مانند ربا است، پس آنها با جسارت و بی‌شرمی، آنچه را خداوند حلال کرده، و آنچه را که حرام کرده بود، مشابه می‌دانستند و با این قیاس غلط، ربا را جایز و مشروع قلمداد می‌کردند. سپس خداوند عقوبت و سزای رباخواران و دیگران را، بیان نمود و فرمود: ﴿فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ﴾ هشدار و نوید درهم آمیخته‌اند؛ یعنی هرکس از جانب خدا اندرزی به وی رسد، ﴿فَٱنتَهَىٰ﴾ و از رباخواری باز آید، ﴿فَلَهُۥ مَا سَلَفَ﴾ آنچه در گذشته به‌دست آورده است، از قبیل: آنچه که بر انجامش جرأت پیدا کرده، و از آن توبه نموده است، از آن اوست، ﴿وَأَمۡرُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِ﴾ و خداوند آیندۀ او را می‌داند، پس اگر همچنان بر توبه‌اش ماندگار باشد، خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کند. ﴿وَمَنۡ عَادَ﴾ و هرکس پس از تذکر وهشدار خداوند، به رباخواری باز آید، ﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ﴾ این آیه اشاره می‌نماید که ربا، سبب وارد شدن به جهنم وجاودانگی در آن است، و این به خاطر زشتی و قباحت رباست. و رباخوار، برای همیشه در جهنم خواهد بود، مگر اینکه ایمانش، مانع جاودانه ماندن وی در جهنم گردد. و این حکم، از جمله احکامی است که بر وجود شرایط، و انتفای موانع آن، موقوف است. و خوارج نمی‌توانند از این آیه و دیگر آیات، در راستای اثبات ایده و نظر خود، بهره‌برداری کنند. واجب است که به تمام نصوص کتاب و سنت، ایمان داشته باشیم، و باید به نصوص متواتری که وارد شده‌اند مبنی بر این که هر کس به اندازۀ دانۀ خردلی در قلبش ایمان وجود داشته باشد، از جهنم بیرون می‌رود، ایمان داشته، و معتقد باشیم که این گناهان ـ به شرطی که از آن توبه نکند ـ باعث داخل شدن به جهنم می‌شوند. سپس خداوند متعال خبر می‌دهد که درآمد رباخواران را از بین برده، و صدقۀ انفاق‌کنندگان را افزایش می‌دهد، بر عکس آنچه به ذهن بسیاری از مردم خطور می‌کند مبنی براینکه انفاق و بخشش، مال را کم می‌نماید، و ربا آن را می‌افزاید؛ زیرا روزی و افزون شدن آن، از جانب خداوند متعال است، و چیزی که نزد خداوند است جز با طاعت خداوند و فرمان بردن از دستور او به دست نمی‌آید، پس کسی که بر خوردن سود و ربا جرأت پیدا ‌کند، خداوند او را به هدفش نخواهد رساند، و این با تجربه مشاهده شده است.﴿وَمَنۡ أَصۡدَقُ مِنَ ٱللَّهِ قِيلٗا﴾ و سخن چه کسی از سخن خداوند، راست‌تر است. ﴿وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ﴾ و «کفار اثیم» کسی است که نعمت خدا و احسان پروردگارش را انکار نموده و ناسپاسی می‌کند، و به خاطر اصرار ورزیدنش بر گناهانش، گناهکار می‌گردد. مفهوم آیه بیانگر آن است که خداوند هرکس را که سپاسگزار باشد، و از گناهانش توبه کند، دوست می‌دارد. سپس این آیه را در میان آیات ربا قرار داد: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ﴾ که بیانگر آن است بزرگ‌ترین سبب برای پرهیز ازآنچه خداوند حرام کرده است، از قبیلِ کسب و معاملات ربوی، کامل کردن ایمان و عمل به مقتضای آن است. به ویژه برپاداشتن نماز، و پرداختن زکات؛ زیرا نماز، آدمی را از کارهای زشت و منکر باز می‌دارد، و زکات، احسان و نیکوکاری با مردم است، و با ربا که ستمی است در حق مردم، منافات دارد. سپس مؤمنان را مخاطب قرار داده و به آنها دستور می‌دهد تا از او بترسند، و پس ماندۀ معامله‌های ربوی را که پیش‌تر انجام ‌داده‌اند، رها کنند، و اگر از معاملۀ ربوی دست نکشند، پس آنها به مبارزه با خدا و پیامبرش برخاسته‌اند. و این بیانگر اوج زشتی و قباحت ربا است؛ زیرا پروردگار کسی را که بر آن اصرار می‌ورزد، به جنگِ با خدا و پیامبرش فرا خوانده است. سپس فرمود: ﴿وَإِن تُبۡتُمۡ﴾ و اگر از معاملات ربوی توبه کردید، ﴿فَلَكُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِكُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ﴾ اصل سرمایه‌هایتان از آن شماست، و شما با گرفتن ربا بر مردم ستم نمی‌کنید، ﴿وَلَا تُظۡلَمُونَ﴾ و با کاسته شدن از سرمایه‌هایتان، بر شما ستم نمی‌شود. پس هرکس از ربا توبه کند، اگر پیش‌تر معاملات ربوی انجام داده است، آنچه به‌دست آورده ازآن اوست، و کار وی به سوی خدا بر می‌گردد. واگر در حال حاضر به انجام معاملات ربوی اقدام کند، بر او واجب است که به اصل سرمایۀ خود اکتفا نماید، و اگر بیشتر از آن برگیرد، همانا او مرتکب خوردن ربا شده است. این آیه، حکمت حرام بودن ربا را بیان نموده، و متذکر می‌شود که ربا بدان سبب حرام است که موجب گرفتن مبلغی اضافی، و چند برابر شدن ربا بر نیازمندان است، در حالی که باید بر آنان سخت نگرفت، و به آنها مهلت داد. بنابراین فرمود: ﴿وَإِن كَانَ ذُو عُسۡرَةٖ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَيۡسَرَةٖ﴾ و اگر کسی که بدهکار است، تنگدست بود و نمی‌توانست طلب را بپردازد، بر طلبکار واجب است که او را تا زمان حصول فراخی، مهلت بدهد، و بر بدهکار واجب است که هر گاه توانست وام‌را بپردازد، آن‌را پرداخت نماید. و اگر طلبکار تمام وام یا قسمتی از آن را به فرد مقروض صدقه داد، برایش بهتر است، و باید بر وی آسان بگیرد، و به موازین شرعی پایبند باشد، و از معاملات ربوی پرهیز کند، و با بدهکار و تنگدست به نیکی رفتار نماید؛ چرا که روزی به سوی خدا باز می‌گردد، و خداوند پاداش او را به طور کامل می‌دهد؛ و به اندازه ذره‌ای بر او ستم نمی‌کند. خداوند متعال آیه را با این سخن، به پایان می‌رساند: ﴿وَٱتَّقُواْ يَوۡمٗا تُرۡجَعُونَ فِيهِ إِلَى ٱللَّهِۖ ثُمَّ تُوَفَّىٰ كُلُّ نَفۡسٖ مَّا كَسَبَتۡ وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ﴾ این آیه، آخرین آیه از قرآن است که نازل شده، و مُهر ختمی است بر این احکام و اوامر و نواهی، و مسلمانان در آن بر انجام کار خیر تشویق شده، و بر انجام کار شر مورد تهدید قرار گرفته‌اند. و کسی که بداند به سوی خداوند باز می‌گردد، و او را بر کارهای کوچک و بزرگ و آشکار و پنهانش، مجازات می‌کند، و نیز بداند که خداوند به اندازۀ مثقال ذره‌ای به او ستم نمی‌کند، به پاداشش امیدوار شده، و از عذابش بیمناک می‌شود، و این‌کار، بدون آگاهی و شناخت قلبی حاصل نمی‌شود.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِنْ كَانَ ذُوْ عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ اِلٰی مَیْسَرَةٍ ؕ— وَاَنْ تَصَدَّقُوْا خَیْرٌ لَّكُمْ اِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُوْنَ ۟
وقتی که خداوند از حالت انفاق‌کنندگان، و پاداش آنها از جانب خود، و خوبی‌هایی که به آنان می‌دهد، و اینکه گناهانشان را دور می‌نماید، سخن گفت، به دنبال آن، به بیان حال ستمکاران رباخوار، و کسانی که معاملات ناشایسته انجام می‌دهند، پرداخت، و خبر داد که آنها بر حسب کارهایشان مجازات می‌شوند، پس همان‌طور که در دنیا مانند دیوانه‌ها به دنبال درآمدهای ناپاک بودند، به سزای اینکار، در برزخ و قیامت از قبرهایشان بر نمی‌خیزند مگر مانند کسی که دچار دیوانگی شده است. و در روز رستاخیز و حشر نمی‌ایستند و بر نمی‌خیزند، ﴿إِلَّا كَمَا يَقُومُ ٱلَّذِي يَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّيۡطَٰنُ مِنَ ٱلۡمَسِّ﴾ مگر مانند کسی که شیطان او را آشفته و دیوانه ساخته است. و این سزای رباخواری آنها، و سزای آن است که آشکارا می‌گفتند: ﴿إِنَّمَا ٱلۡبَيۡعُ مِثۡلُ ٱلرِّبَوٰاْ﴾ خرید و فروش صرفاً مانند ربا است، پس آنها با جسارت و بی‌شرمی، آنچه را خداوند حلال کرده، و آنچه را که حرام کرده بود، مشابه می‌دانستند و با این قیاس غلط، ربا را جایز و مشروع قلمداد می‌کردند. سپس خداوند عقوبت و سزای رباخواران و دیگران را، بیان نمود و فرمود: ﴿فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ﴾ هشدار و نوید درهم آمیخته‌اند؛ یعنی هرکس از جانب خدا اندرزی به وی رسد، ﴿فَٱنتَهَىٰ﴾ و از رباخواری باز آید، ﴿فَلَهُۥ مَا سَلَفَ﴾ آنچه در گذشته به‌دست آورده است، از قبیل: آنچه که بر انجامش جرأت پیدا کرده، و از آن توبه نموده است، از آن اوست، ﴿وَأَمۡرُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِ﴾ و خداوند آیندۀ او را می‌داند، پس اگر همچنان بر توبه‌اش ماندگار باشد، خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کند. ﴿وَمَنۡ عَادَ﴾ و هرکس پس از تذکر وهشدار خداوند، به رباخواری باز آید، ﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ﴾ این آیه اشاره می‌نماید که ربا، سبب وارد شدن به جهنم وجاودانگی در آن است، و این به خاطر زشتی و قباحت رباست. و رباخوار، برای همیشه در جهنم خواهد بود، مگر اینکه ایمانش، مانع جاودانه ماندن وی در جهنم گردد. و این حکم، از جمله احکامی است که بر وجود شرایط، و انتفای موانع آن، موقوف است. و خوارج نمی‌توانند از این آیه و دیگر آیات، در راستای اثبات ایده و نظر خود، بهره‌برداری کنند. واجب است که به تمام نصوص کتاب و سنت، ایمان داشته باشیم، و باید به نصوص متواتری که وارد شده‌اند مبنی بر این که هر کس به اندازۀ دانۀ خردلی در قلبش ایمان وجود داشته باشد، از جهنم بیرون می‌رود، ایمان داشته، و معتقد باشیم که این گناهان ـ به شرطی که از آن توبه نکند ـ باعث داخل شدن به جهنم می‌شوند. سپس خداوند متعال خبر می‌دهد که درآمد رباخواران را از بین برده، و صدقۀ انفاق‌کنندگان را افزایش می‌دهد، بر عکس آنچه به ذهن بسیاری از مردم خطور می‌کند مبنی براینکه انفاق و بخشش، مال را کم می‌نماید، و ربا آن را می‌افزاید؛ زیرا روزی و افزون شدن آن، از جانب خداوند متعال است، و چیزی که نزد خداوند است جز با طاعت خداوند و فرمان بردن از دستور او به دست نمی‌آید، پس کسی که بر خوردن سود و ربا جرأت پیدا ‌کند، خداوند او را به هدفش نخواهد رساند، و این با تجربه مشاهده شده است.﴿وَمَنۡ أَصۡدَقُ مِنَ ٱللَّهِ قِيلٗا﴾ و سخن چه کسی از سخن خداوند، راست‌تر است. ﴿وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ﴾ و «کفار اثیم» کسی است که نعمت خدا و احسان پروردگارش را انکار نموده و ناسپاسی می‌کند، و به خاطر اصرار ورزیدنش بر گناهانش، گناهکار می‌گردد. مفهوم آیه بیانگر آن است که خداوند هرکس را که سپاسگزار باشد، و از گناهانش توبه کند، دوست می‌دارد. سپس این آیه را در میان آیات ربا قرار داد: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ﴾ که بیانگر آن است بزرگ‌ترین سبب برای پرهیز ازآنچه خداوند حرام کرده است، از قبیلِ کسب و معاملات ربوی، کامل کردن ایمان و عمل به مقتضای آن است. به ویژه برپاداشتن نماز، و پرداختن زکات؛ زیرا نماز، آدمی را از کارهای زشت و منکر باز می‌دارد، و زکات، احسان و نیکوکاری با مردم است، و با ربا که ستمی است در حق مردم، منافات دارد. سپس مؤمنان را مخاطب قرار داده و به آنها دستور می‌دهد تا از او بترسند، و پس ماندۀ معامله‌های ربوی را که پیش‌تر انجام ‌داده‌اند، رها کنند، و اگر از معاملۀ ربوی دست نکشند، پس آنها به مبارزه با خدا و پیامبرش برخاسته‌اند. و این بیانگر اوج زشتی و قباحت ربا است؛ زیرا پروردگار کسی را که بر آن اصرار می‌ورزد، به جنگِ با خدا و پیامبرش فرا خوانده است. سپس فرمود: ﴿وَإِن تُبۡتُمۡ﴾ و اگر از معاملات ربوی توبه کردید، ﴿فَلَكُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِكُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ﴾ اصل سرمایه‌هایتان از آن شماست، و شما با گرفتن ربا بر مردم ستم نمی‌کنید، ﴿وَلَا تُظۡلَمُونَ﴾ و با کاسته شدن از سرمایه‌هایتان، بر شما ستم نمی‌شود. پس هرکس از ربا توبه کند، اگر پیش‌تر معاملات ربوی انجام داده است، آنچه به‌دست آورده ازآن اوست، و کار وی به سوی خدا بر می‌گردد. واگر در حال حاضر به انجام معاملات ربوی اقدام کند، بر او واجب است که به اصل سرمایۀ خود اکتفا نماید، و اگر بیشتر از آن برگیرد، همانا او مرتکب خوردن ربا شده است. این آیه، حکمت حرام بودن ربا را بیان نموده، و متذکر می‌شود که ربا بدان سبب حرام است که موجب گرفتن مبلغی اضافی، و چند برابر شدن ربا بر نیازمندان است، در حالی که باید بر آنان سخت نگرفت، و به آنها مهلت داد. بنابراین فرمود: ﴿وَإِن كَانَ ذُو عُسۡرَةٖ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَيۡسَرَةٖ﴾ و اگر کسی که بدهکار است، تنگدست بود و نمی‌توانست طلب را بپردازد، بر طلبکار واجب است که او را تا زمان حصول فراخی، مهلت بدهد، و بر بدهکار واجب است که هر گاه توانست وام‌را بپردازد، آن‌را پرداخت نماید. و اگر طلبکار تمام وام یا قسمتی از آن را به فرد مقروض صدقه داد، برایش بهتر است، و باید بر وی آسان بگیرد، و به موازین شرعی پایبند باشد، و از معاملات ربوی پرهیز کند، و با بدهکار و تنگدست به نیکی رفتار نماید؛ چرا که روزی به سوی خدا باز می‌گردد، و خداوند پاداش او را به طور کامل می‌دهد؛ و به اندازه ذره‌ای بر او ستم نمی‌کند. خداوند متعال آیه را با این سخن، به پایان می‌رساند: ﴿وَٱتَّقُواْ يَوۡمٗا تُرۡجَعُونَ فِيهِ إِلَى ٱللَّهِۖ ثُمَّ تُوَفَّىٰ كُلُّ نَفۡسٖ مَّا كَسَبَتۡ وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ﴾ این آیه، آخرین آیه از قرآن است که نازل شده، و مُهر ختمی است بر این احکام و اوامر و نواهی، و مسلمانان در آن بر انجام کار خیر تشویق شده، و بر انجام کار شر مورد تهدید قرار گرفته‌اند. و کسی که بداند به سوی خداوند باز می‌گردد، و او را بر کارهای کوچک و بزرگ و آشکار و پنهانش، مجازات می‌کند، و نیز بداند که خداوند به اندازۀ مثقال ذره‌ای به او ستم نمی‌کند، به پاداشش امیدوار شده، و از عذابش بیمناک می‌شود، و این‌کار، بدون آگاهی و شناخت قلبی حاصل نمی‌شود.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاتَّقُوْا یَوْمًا تُرْجَعُوْنَ فِیْهِ اِلَی اللّٰهِ ۫— ثُمَّ تُوَفّٰی كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا یُظْلَمُوْنَ ۟۠
وقتی که خداوند از حالت انفاق‌کنندگان، و پاداش آنها از جانب خود، و خوبی‌هایی که به آنان می‌دهد، و اینکه گناهانشان را دور می‌نماید، سخن گفت، به دنبال آن، به بیان حال ستمکاران رباخوار، و کسانی که معاملات ناشایسته انجام می‌دهند، پرداخت، و خبر داد که آنها بر حسب کارهایشان مجازات می‌شوند، پس همان‌طور که در دنیا مانند دیوانه‌ها به دنبال درآمدهای ناپاک بودند، به سزای اینکار، در برزخ و قیامت از قبرهایشان بر نمی‌خیزند مگر مانند کسی که دچار دیوانگی شده است. و در روز رستاخیز و حشر نمی‌ایستند و بر نمی‌خیزند، ﴿إِلَّا كَمَا يَقُومُ ٱلَّذِي يَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّيۡطَٰنُ مِنَ ٱلۡمَسِّ﴾ مگر مانند کسی که شیطان او را آشفته و دیوانه ساخته است. و این سزای رباخواری آنها، و سزای آن است که آشکارا می‌گفتند: ﴿إِنَّمَا ٱلۡبَيۡعُ مِثۡلُ ٱلرِّبَوٰاْ﴾ خرید و فروش صرفاً مانند ربا است، پس آنها با جسارت و بی‌شرمی، آنچه را خداوند حلال کرده، و آنچه را که حرام کرده بود، مشابه می‌دانستند و با این قیاس غلط، ربا را جایز و مشروع قلمداد می‌کردند. سپس خداوند عقوبت و سزای رباخواران و دیگران را، بیان نمود و فرمود: ﴿فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ﴾ هشدار و نوید درهم آمیخته‌اند؛ یعنی هرکس از جانب خدا اندرزی به وی رسد، ﴿فَٱنتَهَىٰ﴾ و از رباخواری باز آید، ﴿فَلَهُۥ مَا سَلَفَ﴾ آنچه در گذشته به‌دست آورده است، از قبیل: آنچه که بر انجامش جرأت پیدا کرده، و از آن توبه نموده است، از آن اوست، ﴿وَأَمۡرُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِ﴾ و خداوند آیندۀ او را می‌داند، پس اگر همچنان بر توبه‌اش ماندگار باشد، خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کند. ﴿وَمَنۡ عَادَ﴾ و هرکس پس از تذکر وهشدار خداوند، به رباخواری باز آید، ﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ﴾ این آیه اشاره می‌نماید که ربا، سبب وارد شدن به جهنم وجاودانگی در آن است، و این به خاطر زشتی و قباحت رباست. و رباخوار، برای همیشه در جهنم خواهد بود، مگر اینکه ایمانش، مانع جاودانه ماندن وی در جهنم گردد. و این حکم، از جمله احکامی است که بر وجود شرایط، و انتفای موانع آن، موقوف است. و خوارج نمی‌توانند از این آیه و دیگر آیات، در راستای اثبات ایده و نظر خود، بهره‌برداری کنند. واجب است که به تمام نصوص کتاب و سنت، ایمان داشته باشیم، و باید به نصوص متواتری که وارد شده‌اند مبنی بر این که هر کس به اندازۀ دانۀ خردلی در قلبش ایمان وجود داشته باشد، از جهنم بیرون می‌رود، ایمان داشته، و معتقد باشیم که این گناهان ـ به شرطی که از آن توبه نکند ـ باعث داخل شدن به جهنم می‌شوند. سپس خداوند متعال خبر می‌دهد که درآمد رباخواران را از بین برده، و صدقۀ انفاق‌کنندگان را افزایش می‌دهد، بر عکس آنچه به ذهن بسیاری از مردم خطور می‌کند مبنی براینکه انفاق و بخشش، مال را کم می‌نماید، و ربا آن را می‌افزاید؛ زیرا روزی و افزون شدن آن، از جانب خداوند متعال است، و چیزی که نزد خداوند است جز با طاعت خداوند و فرمان بردن از دستور او به دست نمی‌آید، پس کسی که بر خوردن سود و ربا جرأت پیدا ‌کند، خداوند او را به هدفش نخواهد رساند، و این با تجربه مشاهده شده است.﴿وَمَنۡ أَصۡدَقُ مِنَ ٱللَّهِ قِيلٗا﴾ و سخن چه کسی از سخن خداوند، راست‌تر است. ﴿وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ﴾ و «کفار اثیم» کسی است که نعمت خدا و احسان پروردگارش را انکار نموده و ناسپاسی می‌کند، و به خاطر اصرار ورزیدنش بر گناهانش، گناهکار می‌گردد. مفهوم آیه بیانگر آن است که خداوند هرکس را که سپاسگزار باشد، و از گناهانش توبه کند، دوست می‌دارد. سپس این آیه را در میان آیات ربا قرار داد: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ﴾ که بیانگر آن است بزرگ‌ترین سبب برای پرهیز ازآنچه خداوند حرام کرده است، از قبیلِ کسب و معاملات ربوی، کامل کردن ایمان و عمل به مقتضای آن است. به ویژه برپاداشتن نماز، و پرداختن زکات؛ زیرا نماز، آدمی را از کارهای زشت و منکر باز می‌دارد، و زکات، احسان و نیکوکاری با مردم است، و با ربا که ستمی است در حق مردم، منافات دارد. سپس مؤمنان را مخاطب قرار داده و به آنها دستور می‌دهد تا از او بترسند، و پس ماندۀ معامله‌های ربوی را که پیش‌تر انجام ‌داده‌اند، رها کنند، و اگر از معاملۀ ربوی دست نکشند، پس آنها به مبارزه با خدا و پیامبرش برخاسته‌اند. و این بیانگر اوج زشتی و قباحت ربا است؛ زیرا پروردگار کسی را که بر آن اصرار می‌ورزد، به جنگِ با خدا و پیامبرش فرا خوانده است. سپس فرمود: ﴿وَإِن تُبۡتُمۡ﴾ و اگر از معاملات ربوی توبه کردید، ﴿فَلَكُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِكُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ﴾ اصل سرمایه‌هایتان از آن شماست، و شما با گرفتن ربا بر مردم ستم نمی‌کنید، ﴿وَلَا تُظۡلَمُونَ﴾ و با کاسته شدن از سرمایه‌هایتان، بر شما ستم نمی‌شود. پس هرکس از ربا توبه کند، اگر پیش‌تر معاملات ربوی انجام داده است، آنچه به‌دست آورده ازآن اوست، و کار وی به سوی خدا بر می‌گردد. واگر در حال حاضر به انجام معاملات ربوی اقدام کند، بر او واجب است که به اصل سرمایۀ خود اکتفا نماید، و اگر بیشتر از آن برگیرد، همانا او مرتکب خوردن ربا شده است. این آیه، حکمت حرام بودن ربا را بیان نموده، و متذکر می‌شود که ربا بدان سبب حرام است که موجب گرفتن مبلغی اضافی، و چند برابر شدن ربا بر نیازمندان است، در حالی که باید بر آنان سخت نگرفت، و به آنها مهلت داد. بنابراین فرمود: ﴿وَإِن كَانَ ذُو عُسۡرَةٖ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَيۡسَرَةٖ﴾ و اگر کسی که بدهکار است، تنگدست بود و نمی‌توانست طلب را بپردازد، بر طلبکار واجب است که او را تا زمان حصول فراخی، مهلت بدهد، و بر بدهکار واجب است که هر گاه توانست وام‌را بپردازد، آن‌را پرداخت نماید. و اگر طلبکار تمام وام یا قسمتی از آن را به فرد مقروض صدقه داد، برایش بهتر است، و باید بر وی آسان بگیرد، و به موازین شرعی پایبند باشد، و از معاملات ربوی پرهیز کند، و با بدهکار و تنگدست به نیکی رفتار نماید؛ چرا که روزی به سوی خدا باز می‌گردد، و خداوند پاداش او را به طور کامل می‌دهد؛ و به اندازه ذره‌ای بر او ستم نمی‌کند. خداوند متعال آیه را با این سخن، به پایان می‌رساند: ﴿وَٱتَّقُواْ يَوۡمٗا تُرۡجَعُونَ فِيهِ إِلَى ٱللَّهِۖ ثُمَّ تُوَفَّىٰ كُلُّ نَفۡسٖ مَّا كَسَبَتۡ وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ﴾ این آیه، آخرین آیه از قرآن است که نازل شده، و مُهر ختمی است بر این احکام و اوامر و نواهی، و مسلمانان در آن بر انجام کار خیر تشویق شده، و بر انجام کار شر مورد تهدید قرار گرفته‌اند. و کسی که بداند به سوی خداوند باز می‌گردد، و او را بر کارهای کوچک و بزرگ و آشکار و پنهانش، مجازات می‌کند، و نیز بداند که خداوند به اندازۀ مثقال ذره‌ای به او ستم نمی‌کند، به پاداشش امیدوار شده، و از عذابش بیمناک می‌شود، و این‌کار، بدون آگاهی و شناخت قلبی حاصل نمی‌شود.
Arabic explanations of the Qur’an:
یٰۤاَیُّهَا الَّذِیْنَ اٰمَنُوْۤا اِذَا تَدَایَنْتُمْ بِدَیْنٍ اِلٰۤی اَجَلٍ مُّسَمًّی فَاكْتُبُوْهُ ؕ— وَلْیَكْتُبْ بَّیْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ ۪— وَلَا یَاْبَ كَاتِبٌ اَنْ یَّكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللّٰهُ فَلْیَكْتُبْ ۚ— وَلْیُمْلِلِ الَّذِیْ عَلَیْهِ الْحَقُّ وَلْیَتَّقِ اللّٰهَ رَبَّهٗ وَلَا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْـًٔا ؕ— فَاِنْ كَانَ الَّذِیْ عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیْهًا اَوْ ضَعِیْفًا اَوْ لَا یَسْتَطِیْعُ اَنْ یُّمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهٗ بِالْعَدْلِ ؕ— وَاسْتَشْهِدُوْا شَهِیْدَیْنِ مِنْ رِّجَالِكُمْ ۚ— فَاِنْ لَّمْ یَكُوْنَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَّامْرَاَتٰنِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَآءِ اَنْ تَضِلَّ اِحْدٰىهُمَا فَتُذَكِّرَ اِحْدٰىهُمَا الْاُخْرٰی ؕ— وَلَا یَاْبَ الشُّهَدَآءُ اِذَا مَا دُعُوْا ؕ— وَلَا تَسْـَٔمُوْۤا اَنْ تَكْتُبُوْهُ صَغِیْرًا اَوْ كَبِیْرًا اِلٰۤی اَجَلِهٖ ؕ— ذٰلِكُمْ اَقْسَطُ عِنْدَ اللّٰهِ وَاَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَاَدْنٰۤی اَلَّا تَرْتَابُوْۤا اِلَّاۤ اَنْ تَكُوْنَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِیْرُوْنَهَا بَیْنَكُمْ فَلَیْسَ عَلَیْكُمْ جُنَاحٌ اَلَّا تَكْتُبُوْهَا ؕ— وَاَشْهِدُوْۤا اِذَا تَبَایَعْتُمْ ۪— وَلَا یُضَآرَّ كَاتِبٌ وَّلَا شَهِیْدٌ ؕ۬— وَاِنْ تَفْعَلُوْا فَاِنَّهٗ فُسُوْقٌ بِكُمْ ؕ— وَاتَّقُوا اللّٰهَ ؕ— وَیُعَلِّمُكُمُ اللّٰهُ ؕ— وَاللّٰهُ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیْمٌ ۟
در این دو آیه، خداوند بندگانش را راهنمایی می‌نماید تا در معاملات خود، حقوق یکدیگر را به شیوۀ مفید حفظ نمایند، و آنها را به آداب و قواعدی راهنمایی کرده است که عُقَلا نمی‌توانند بالاتر و کامل‌تر از آن را، پیشنهاد نمایند. در این دو آیه فواید زیادی نهفته است که در زیر به پاره‌ای از آنها اشاره می‌کنیم: 1- جایز بودن معاملات قرضی، خواه قرض شکل «سَلَم» داشته باشد، یا اینکه پول آن پس از مدتی پرداخت ‌شود؛ زیرا خداوند متعال خبر داده است که مؤمنان این نوع معامله را انجام می‌دهند، و هر چیزی را که خداوند به عنوان عمل و کردار مؤمنان معرفی کند، از مقتضیات ایمان است، و خداوند؛ آن پادشاه پاداش‌دهنده، آن معامله را برای آنان قرار داده است. 2- در تمامی معاملات قرضی، باید مدت و زمان پرداخت بدهی و اجاره، معلوم و مشخص باشد. 3- اگر مدت باز پرداخت وام، نامعلوم باشد، چنین کاری حلال نیست؛ چون اینکار، معاملۀ «غرر» محسوب شده و خطرناک است و قمار به حساب می‌آید. 4- خداوند دستور داده است وام و دیون نوشته شوند، و اینکار، بعضی اوقات واجب است؛ و آن زمانی است که حفظ حق، واجب باشد، مانند مالی که سرپرستی آن، بر عهدۀ آدمی است، از قبیل: اموال یتیمان و اوقاف، و یا مانند وکلا و امنا که متصدی حفظ و حراست اموال هستند. و گاهی مسألۀ کتابت وام و دیون، بر حسب شرایط و اوضاع مختلف، حالت وجوب، و گاهی حالت استحباب به خود می‌گیرد. به هرحال نوشتن، بزرگ‌ترین چیزی است که به‌وسیله آن، معاملاتِ دارای مدت، حفظ می‌شوند؛ زیرا انسان به نسیان نزدیک است، پس برای جلوگیری از اشتباه و خیانتِ کسانی که از خدا نمی‌ترسند، حتماً باید این کار را انجام داد. 5- خداوند به نویسنده دستور داده است، تا عدالت را در میان دو طرفِ معامله، رعایت کند، و نویسنده نباید به خاطر خویشاوندی، و یا چیزی دیگر، به یکی از آنها تمایل بیشتری نشان دهد. و نباید به خاطر دشمنی با یکی، بر ضد طرف دیگر بنویسد. 6- نوشته و سند مکتوب در بین دو طرف معامله، از بهترین کارهاست، و نیکوکاری نسبت به دو طرف معامله است؛ چرا که باعث حفظ حقوق آن دو می‌گردد، و ذمۀ هر دو آن‌گونه که خدواند به آن دستور داده است، تبرئه می‌شود. پس نویسنده باید چشمداشتِ پاداش را از خداوند داشته باشد، تا از پاداشِ حقیقیِ عملِ خویش، بهره‌مند شود. 7- نویسنده باید به دادگری معروف باشد، چون اگر دادگر و معتبر نبوده و پیش مردم عادل و پسندیده نباشد، نوشتن او اعتباری نخواهد داشت، و هدف که حفظ حقوق است، حاصل نمی‌شود. 8- نویسنده باید در نوشتن مهارت کامل داشته باشد، و کلمات و اصطلاحات معتبر را، در هر معامله بر حسب آن، به‌کار ببرد، و در این مورد، عرف، از اعتبار بزرگی برخوردار است. 9- نوشتن، از جمله نعمت‌های خداوند بر بندگان است که امور دینی و دنیوی جز با آن، سامان نمی‌یابد، و هرکس که از نعمت خواندن و نوشتن برخوردار باشد؛ خداوند بخشش بزرگی به او عطا کرده است. پس شکرِ کامل این نعمت، آن است که با نوشتن‌های خود، نیازهای بندگان را برآورده نماید و از نوشتن امتناع نورزد. بنابراین فرمود: ﴿وَلَا يَأۡبَ كَاتِبٌ أَن يَكۡتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ ٱللَّهُ﴾ 10- آنچه نویسنده می‌نویسد، اعتراف کسی است که حقی را بر عهده دارد، پس اگر او به خاطر کوچک یا سفیه بودنش، یا به خاطر دیوانگی یا لال بودن یا ناتوانی‌اش، نمی‌توانست املا کند، ولیّ و سرپرست او باید املا نماید، و سرپرست او به جای وی قرار می‌گیرد. 11- اعتراف از بزرگ‌ترین راه‌هایی است که حقوق به‌وسیلۀ آن ثابت می‌شود؛ زیرا خداوند دستور داده است که نویسنده آنچه بر او املا می‌شود، بنویسد. 12- ولایت و سرپرستی بر کوچک‌ترها، دیوانگان، بی‌خردان و امثال آنها ثابت است. 13- ولیّ و سرپرست در تمام اعترافات متعلق به حقوقش، به جای کسی است که سرپرست اوست. 14- هرکس را که در معامله‌ای امین دانستی، و در آن معامله به او تفویض اختیار کردی، سخنش در آن مورد، پذیرفتنی است و او جانشین تو است؛ زیرا وقتی که ولیّ به جای کسانی که کوتاهی دارند قرار می‌گیرد، کسی را که سرپرست خودت قرارداده، و اختیار خودت را به او واگذار کرده، و کار را به او سپرده‌ای، به طریق اولی قابل قبول است، و به طریق اولی سخن او به هنگام اختلاف، بر سخن تو مقدم داشته می‌شود. 15- کسی که باید حقی را ادا کند - وقتی که بر نویسنده املا می‌کند - باید از خدا بترسد، و حقی را که بر گردن دارد، و اندازه و کیفیت آن را کم نکند، و هیچ شرطی از شرایط آن یا قیدی از قیود آن را، نباید حذف کند، بلکه بر او واجب است به تمام جزئیات حقی که بر او واجب است، اعتراف کند، همان‌طور که اگر حق او بر کسی دیگر باشد، چنین چیزی بر طرف واجب است. پس اگر کسی چنین نکند، از زمرۀ «مطفّفین» خواهد بود، که در خرید و فروش حق مردم را کامل نمی‌دهند، و از آن می‌کاهند. 16- اعتراف به حقوق آشکار و پنهان، واجب است، و این از بزرگ‌ترین عادت‌های پرهیزگاری است، همان‌طور که اعتراف نکردن به آن، از اموری است که پرهیزگاری و تقوی را نقض می‌کند و آن را می‌کاهد. 17- بندگان، راهنمایی شده‌اند تا در خرید و فروش گواه بگیرند، پس اگر شاهد گرفتن، برای قضیۀ وام دادن باشد، حکم آن، همان حکمِ نوشتن است، که پیش‌تر بیان شد؛ زیرا منظور از نوشتن، نوشتنِ شهادت و گواهی است. و اگر خرید و فروش در قالب معامله نقدی باشد، مناسب است که در آن گواه گرفته شود، و ترک نوشتن، اشکالی ندارد؛ چون خرید و فروش زیاد صورت می‌گیرد، و نوشتنِ آن دشوار است. 18- خداوند ما را راهنمایی نموده است که دو مرد عادل را گواه بگیریم، و اگر دو مرد عادل وجود نداشت، یا گواه گرفتن دو مرد عادل مشکل یا سخت بود، پس یک مرد و دو زن را گواه بگیریم. و این همه معاملات را، از قبیل: خرید و فروش‌هایی که مبتنی بر مدیریت است [مانند اینکه کسی تعدادی گوسفند و یا قطعه‌ای زمین کشاورزی به دیگری بدهد که آن را برایش مدیریت کند]، و یا معاملات وام‌ها و توابع آن، از قبیل: شرط‌ها و وثیقه و اسناد و غیره را در بر می‌گیرد. و اگر گفته شود که ثابت شده است پیامبر صلی الله علیه وسلم با گواهی دادن یک گواه همراه با قسم، قضاوت نموده است، و در آیۀ شریفه آمده که دو مرد یا یک مرد و دو زن گواه باشند، در پاسخ گفته می‌شود: خدواند باری‌تعالی بندگانش را در این آیه، به حفظ حقوق یکدیگر راهنمایی کرده است، بنابراین کامل‌ترین و قوی‌ترین راهِ حفظ حقوق را بیان داشته است، و این با آنچه که پیامبر صلی الله علیه وسلم با یک گواه و قسم قضاوت کرده است، منافی و مخالف نیست. پس در مورد حفظ حقوق، بنده باید پرهیزگار باشد و از حقوق دیگران به‌طور کامل، پاسداری به‌عمل آورد. و در رابطه با حکم نمودن بین دو نفر که با یکدیگر اختلاف دارند، به امور ترجیح دهنده از اسناد و مدارک موجود، نگاه ‌کند. 19- در رابطه با حقوق دنیوی، گواهی دادن دو زن به جای گواهی دادن یک مرد است، اما در امور دینی - مانند روایت و فتوا- زن همانند مرد است، و تفاوت این دو مورد کاملاً مشخص است. 20- حکمت اینکه خداوند گواهی دو زن را مانند گواهی یک مرد قلمداد کرده، این است که غالباً حافظۀ زن ضعیف‌تر و کندتر از حافظۀ مرد است، و غالباً حافظۀ مرد از حافظۀ زن قوی‌تر است. 21- اگر یکی از گواهان، گواهی‌اش‌را فراموش کرد، و گواه دیگر، او را یادآور شد، این فراموشی که با یادآوری از بین می‌رود، اشکالی ندارد؛ زیرا فرموده است: ﴿أَن تَضِلَّ إِحۡدَىٰهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحۡدَىٰهُمَا ٱلۡأُخۡرَىٰ﴾ و اگر شاهد فراموش کرد، سپس بدون یادآوری، خود آن را به خاطر آورد، به طریق اولی اشکالی ندارد؛ زیرا گواهی دادن باید براساس علم و یقین باشد. 22- گواهی باید از روی علم و یقین باشد، نه از روی شک، پس هر گاه شاهد در گواهی‌اش دچار شک شد، برای او جایز نیست گواهی بدهد – هرچند که گمانش غالب باشد - مگر به آنچه که بر آن علم و یقین دارد. 23- اگر شاهدی برای گواهی دادن فراخوانده شد، نباید امتناع ورزد، خواه برای تحمل گواهی خوانده شود یا برای ادای شهادت؛ زیرا ادای شهادت – همچنان‌که خداوند متعال از آن سخن به میان آورده و از منافع و مصالح آن خبر داده است – بهترین مصداق عمل صالح است. 24- و از جمله فوایدی که در این دو آیه نهفته، این است که جایز نیست به «مکاتب» و «شاهد» ضرر رسانده شود، به این صورت که، آنان را زمانی یا حالتی برای نوشتن و شهادت دادن فرا بخوانند که به آنان ضرر برساند. و همچنان‌که نهی شده است که دارندگان حقوق و طرفین معامله، به «کاتب» و «شاهد» ضرر برسانند، نیز «کاتب» و «شهید» نهی شده‌اند از اینکه، به طرفین معامله و یا یکی از آنها ضرر برسانند. نیز از این دو آیه برداشت می‌شود که هرگاه «کاتب» و «شاهد»، به سبب کتابت و شهادتشان، ضرری متوجه آنان شود، وجوب این کار از آنان ساقط می‌گردد. نیز از این دو آیه استنباط می‌شود که زیان رساندن به نیکوکاران و کسانی که خوبی می‌کنند، و گذاشتن چیزی بر دوش آنها که توان آن را ندارند، جایز نیست. ﴿هَلۡ جَزَآءُ ٱلۡإِحۡسَٰنِ إِلَّا ٱلۡإِحۡسَٰنُ﴾ آیا پاداش نیکوکاری، جز نیکوکاری، چیز دیگری است؟ همچنین بر کسی که کار نیکی انجام می‌دهد، لازم است که نیکوکاری خود را با دوری جستن از زیان رساندن قولی و عملی به کسی که کار خوب را برای او انجام داده است، کامل گرداند؛ زیرا نیکوکاری کامل نمی‌شود. 25- مزد گرفتن برای نوشتن و گواهی دادن، جایز نیست؛ چراکه انجام این عمل، از واجبات است؛ زیرا نوشتن و گواهی دادن، حقی است که خداوند بر نویسنده و گواه واجب گردانیده است، و مزد گرفتن، به مثابۀ ضرر رساندن به دو طرف معامله است. 26- در این آیه، به مصالح و فوایدی که درسایۀ عمل به این راهنمایی‌های گرانقدر به دست می‌آید، اشاره شده است، و آن اینکه با عمل به این راهنمایی‌ها، اختلاف و نزاع قطع ‌شده، و حقوق و انصاف حاکم می‌شود، و مردمان از فراموشی و نسیان سالم می‌مانند. بنابراین فرمود: ﴿ذَٰلِكُمۡ أَقۡسَطُ عِندَ ٱللَّهِ وَأَقۡوَمُ لِلشَّهَٰدَةِ وَأَدۡنَىٰٓ أَلَّا تَرۡتَابُوٓاْ﴾ و این مصالح برای بندگان ضروری و لازم هستند. 27- آموختنِ نوشتن، از امور دینی است؛ چون نوشتن، وسیله‌ای برای حفظ دین و دنیا، و سبب نیکوکاری است. 28- هرکس که خداوند به او نعمتی بخشیده که مردم به آن نیاز دارند، شکر کامل آن نعمت، این است که آن را به مردم برگرداند و به‌وسیلۀ آن، نیازهای مردم را برآورده سازد؛ زیرا خداوند علت نهی کردن نویسنده از امتناع ورزیدن از نوشتن را چنین بیان کرده است: ﴿كَمَا عَلَّمَهُ ٱللَّهُ﴾ و هرکس نیاز برادرش را برآورده کند، خداوند نیاز او را برطرف می‌نماید. 29- زیان رساندن به گواهان و نویسندگان، فسق است، و فسق؛ یعنی بیرون رفتن از طاعت خداوندی به سوی نافرمانی او. فسق، اضافه و کم می‌شود، و به بخش‌های مختلفی تقسیم می‌شود، بنابراین نفرمود: (فانتم فساق) یا (فاسقون) شما فاسق هستید، بلکه فرمود: ﴿فَإِنَّهُۥ فُسُوقُۢ بِكُمۡ﴾ پس هراندازه بنده از دایرۀ طاعت خدا خارج شود، به همان اندازه به فسق مبتلا می‌گردد. و از فرمودۀ الهی که می‌فرماید: ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ وَيُعَلِّمُكُمُ ٱللَّهُ﴾ استنباط می‌شود که تقوی و پرهیزگاری، وسیله‌ای است برای حاصل کردن علم ودانش. و واضح‌تر از این آیه، فرمودۀ الهی است که می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن تَتَّقُواْ ٱللَّهَ يَجۡعَل لَّكُمۡ فُرۡقَانٗا﴾ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر از خدا بترسید و پرهیزگاری [پیشه] کنید، به شما علمی می‌بخشد که به وسیلۀ آن، حق و باطل را از یکدیگر تشخیص می‌دهید. 30- همان‌طور که آموختن امور دینیِ متعلق به عبادات، از نوع علم مفید می‌باشد، آموختن امور دنیویِ متعلق به معاملات نیز، از علوم مفید به حساب می‌آید؛ زیرا خداوند امور دینی و دنیوی بندگان را حفظ نموده است. و کتاب بزرگ خداوند، روشنگر و بیان کنندۀ هر چیزی است. آیه‌ی «283» نیز جمله فوایدی را در بردارد، که به آنها اشاره می‌کنیم: 1- مشروعیّتِ وثیقه گرفتن، در مقابل حقوقی که به دیگران واگذار می‌شود. وثیقه و ضمانت، ضامنِ رسیدن حق بنده می‌باشند، خواه با فرد نیکوکار معامله کند و یا با فرد فاسق، و خواه طرف معامله امانتدار باشد یا خائن. بنابراین وثیقه‌ها باعث حفظ حقوق و قطع اختلافات می‌گردند. 2- وثیقه وگروِ کامل آن است که در دسترس باشد، اما این بدان معنی نیست که اگر رهن قابل تصرف و در دسترس نباشد، درست نیست، بلکه مقید کردن «رهن» به ﴿مَّقۡبُوضَةٞ﴾ بر این دلالت می‌نماید که، گاهی گرو در دسترس می‌باشد و وثیقه و گرو کامل می‌گردد، و گاهی در دسترس نخواهد بود، و آن زمان، وثیقه ناقص خواهد بود.
Arabic explanations of the Qur’an:
وَاِنْ كُنْتُمْ عَلٰی سَفَرٍ وَّلَمْ تَجِدُوْا كَاتِبًا فَرِهٰنٌ مَّقْبُوْضَةٌ ؕ— فَاِنْ اَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضًا فَلْیُؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ اَمَانَتَهٗ وَلْیَتَّقِ اللّٰهَ رَبَّهٗ ؕ— وَلَا تَكْتُمُوا الشَّهَادَةَ ؕ— وَمَنْ یَّكْتُمْهَا فَاِنَّهٗۤ اٰثِمٌ قَلْبُهٗ ؕ— وَاللّٰهُ بِمَا تَعْمَلُوْنَ عَلِیْمٌ ۟۠
از مفاد ﴿فَرِهَٰنٞ مَّقۡبُوضَةٞ﴾ بر می‌آید که هر گاه راهن و مرتهن؛ یعنی گرو دهنده و گرو گیرنده در رابطه با مقدار مبلغی که رهن گرفته می‌شود، اختلاف پیدا کردند، قول رهن گیرنده که صاحب حق است، اعتبار دارد؛ چون خداوند رهن و گرو را وثیقه‌ای برای حفظ حق او قرار داده است، و اگر سخن رهن گیرنده در این زمینه پذیرفته نمی‌شد، وثیقه به حساب نمی‌آمد؛ چراکه نوشتن و گواهی وجود ندارد. 4- معامله بدون گرفتن وثیقه و گواه، جایز است؛ زیرا خداوند فرموده است: ﴿فَإِنۡ أَمِنَ بَعۡضُكُم بَعۡضٗا فَلۡيُؤَدِّ ٱلَّذِي ٱؤۡتُمِنَ أَمَٰنَتَهُۥ﴾ اما در این حالت باید پرهیزگار بود و از خدا ترسید؛ زیرا صاحب حق در معرض خطر قرار دارد و احتمالاً حقش را از دست بدهد، بنابراین خداوند در این حالت به کسی که حق بر گردن اوست، دستور داده است تا از خدا بترسد، و امانت خود را باز پس بدهد. 5- هرکس که معامله کننده او را امین شمارد، به راستی که با او خوبی و نیکی کرده و به دینداری و امانتداری او راضی شده است. پس کسی که حق بر گردن اوست باید از دو جهت امانت را پس بدهد؛ یکی این که حق خدا است و باید آن را بپردازد، و از فرمان خدا اطاعت کند، و دوم اینکه باید حق را به صاحبش که به او اعتماد کرده است، به طور کامل باز پس بدهد. 6- کتمانِ گواهی حرام است، و کسی که گواهی را کتمان ‌کند، گناهکار می‌شود؛ زیرا کتمان گواهی، از قبیل گواهی به ناحق و دروغ است، و کتمان شهادت، باعث ضایع شدن حقوق و فساد معاملات می‌گردد. و شاهد، و کسی که حق بر ذمۀ اوست، گناهکار می‌شوند. و علت اینکه رهن را به سفر مقید کرد- با اینکه رهن گرفتن در سفر و غیره جایز است- این است که در سفر به رهن گرفتن نیاز است؛ زیرا شاهد و نویسنده‌ای [احتمالا] وجود نداشته باشد. و آیه را با ﴿عَلِيمٞ﴾ به پایان رساند؛ یعنی خداوند به همۀ آنچه بندگان انجام می‌دهند، داناست. و از این طریق آنها را به انجام معاملات نیکو تشویق، و از معاملات حرام، برحذر می‌دارد.
Arabic explanations of the Qur’an:
لِلّٰهِ مَا فِی السَّمٰوٰتِ وَمَا فِی الْاَرْضِ ؕ— وَاِنْ تُبْدُوْا مَا فِیْۤ اَنْفُسِكُمْ اَوْ تُخْفُوْهُ یُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللّٰهُ ؕ— فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَّشَآءُ وَیُعَذِّبُ مَنْ یَّشَآءُ ؕ— وَاللّٰهُ عَلٰی كُلِّ شَیْءٍ قَدِیْرٌ ۟
خداوند از فرمانروایی فراگیر خود بر اهل آسمان‌ها و زمین، و احاطه علمش به آنچه بندگان آشکار می‌کنند، و آنچه در دل‌های خودشان پنهان می‌دارند، خبر داده، و می‌فرماید: آنها را بر آنچه آشکار می‌کنند و آنچه در دل‌هایشان است، محاسبه می‌کند، و هرکس را که بخواهد می‌آمرزد، و آن کسی است که به سوی خدا باز می‌گردد، و توبه می‌کند، ﴿فَإِنَّهُۥ كَانَ لِلۡأَوَّٰبِينَ غَفُورٗا﴾ و او کسانی را که به سویش باز می‌گردند می‌آمرزد. و هرکس را که بخواهد عذاب می‌دهد، و آن کسی است که در باطن و ظاهر، بر گناهانش اصرار می‌ورزد. این آیه با احادیثی که در این مورد وارد شده‌اند مبنی بر اینکه آدمی به سبب آنچه در دل نگه می‌دارد تا آن را انجام ندهد، و یا آن را بر زبان نیاورد مؤاخذ نمی‌شود، مخالف نیست؛ زیرا منظور از آن، چیزهایی است که بر دل انسان خطور می‌کند، اما تبدیل به خصلت وی نشده و تصمیم قطعی بر انجام آن کارها را نگرفته است. در اینجا منظور، تصمیم‌های قطعی و حالت‌های ثابت خوب و بد در وجود انسان می‌باشد، بنابراین فرمود: ﴿مَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ﴾ یعنی تصمیم‌ها و حالاتی که در وجود انسان ثابت و پا بر جا هستند. و خداوند خبر داده است که او ﴿عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ﴾ بر هر چیزی تواناست. پس، کمال قدرت او در این است که بندگان را محاسبه ‌کند، و به آنها پاداش یا سزایی بدهد که سزاوار آن هستند.
Arabic explanations of the Qur’an:
اٰمَنَ الرَّسُوْلُ بِمَاۤ اُنْزِلَ اِلَیْهِ مِنْ رَّبِّهٖ وَالْمُؤْمِنُوْنَ ؕ— كُلٌّ اٰمَنَ بِاللّٰهِ وَمَلٰٓىِٕكَتِهٖ وَكُتُبِهٖ وَرُسُلِهٖ ۫— لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ اَحَدٍ مِّنْ رُّسُلِهٖ ۫— وَقَالُوْا سَمِعْنَا وَاَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَاِلَیْكَ الْمَصِیْرُ ۟
از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت است که هرکس این دو آیه را در شب بخواند، او را کافی است؛ یعنی او را در مقابل بدی‌ها مصون می‌دارد و این به خاطر مفاهیم بزرگی است که این دو آیه در بر دارند؛ زیرا خداوند در آغاز این سوره، مردم را به ایمان آوردن به همۀ اصولش دستور داده است: ﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيۡنَا﴾ بگویید: به خدا و آنچه بر ما نازل شده است، ایمان آوردیم. و خداوند در این آیه خبر داده است که پیامبر و مؤمنانی که همراه او هستند، به این اصول والا و به همۀ پیامبران و همۀ کتاب‌های آسمانی، ایمان دارند، و همانند کسانی عمل نمی‌کنند که به پاره‌ای از آن ایمان آوردند و به پاره‌ای از آن کفر ورزیدند؛ مانند منحرفین ادیان تحریف شده. و نام بردن از مؤمنان همراه با پیامبر صلی الله علیه وسلم و اینکه همه به آنچه که از سوی پروردگار نازل شده است ایمان دارند، شرافت و افتخار بزرگی برای آنان است. نیز بیانگر آن است که پیامبر صلی الله علیه وسلم در خطاب شرعی خود، و انجام کامل اوامر و نواهی الهی، با مؤمنان شریک است، و از همۀ مومنان، بلکه از همۀ پیامبران در ایمان آوردن و ایفای حقوق، پیشی گرفته، واز همه بالاتر است. ﴿وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَا﴾ این بیانگر آن است که مؤمنان همۀ آنچه را که پیامبر صلی الله علیه وسلم از کتاب و سنت آورده است، با گوش دل شنیدند و در برابر آن تسلیم شدند. و مفهوم این بخش از آیه این است که آنها در انجام فرامین کتاب و سنت، با تضرّع و زاری از خداوند یاری طلب می‌کنند، و اینکه خداوند کوتاهی‌هایی که در انجام واجبات از آنان سر زده، و کارهای حرامی را که مرتکب شده‌اند، می‌آمرزد. آنان تمامی این درخواست‌های نافع را، با تضرع و زاری از خداوند طلب می‌کنند. و خداوند دعای آنها را بر زبان پیامبرش صلی الله علیه وسلم پاسخ داد و فرمود: (قَد فَعَلتُ) چنین کردم ودعای شما را پذیرفتم. پس این دعاها، از آحاد مؤمنین پذیرفته می‌شود، به شرطی که مانعی در میان نباشد. و خداوند آنها را در حالت اشتباه و فراموشی مؤاخذه نمی‌کند، وخداوند شریعت خود را برای آنان بی‌نهایت آسان نموده است، وچیزهای دشوار وآنچه از توانایی آنان بیرون است، ازقبیل: مشقت‌ها و کارهای دشوار و قید و بندهایی که بر گذشتگان تحمیل کرده بود بر دوش آنها نگذاشته، و آنها را بخشیده و بر آنان رحم فرموده، و آنان را بر جمعیت کافران پیروز گردانده است. پس خداوند را به اسماء و صفاتش و به آنچه از پایبندی به دینش بر ما ارزانی نموده است، می‌خوانیم، و از او مسئلت می‌نماییم که این امور را برای ما محقق نماید، و آنچه را که بر زبان پیامبرش به ما وعده داده است، عملی نماید، و حالات مومنان را اصلاح گرداند. و از اینجا قاعدۀ «آسانگیری و نفی عسر و حرج در همۀ امور دین» و قاعدۀ «عدم مؤاخذه به سبب فراموشی و اشتباه در عبادات و حقوق خداوند متعال» استنباط می‌شود. و همچنین از این آیه استنباط می‌گردد که فراموشی یا اشتباه در مورد حقوق مردم، گناه محسوب نشده و فرد بر آن نکوهش نمی‌شود. اما چنانچه براثر خطا ونسیان جان و مال مردم تلف شود، فرد فراموش‌کار یا خطاکار باید آن را جبران نماید؛ چراکه در دایرۀ «اتلاف ناحق» قرار می‌گیرد [و باید عوض یا دیۀ آن پرداخت گردد].
Arabic explanations of the Qur’an:
لَا یُكَلِّفُ اللّٰهُ نَفْسًا اِلَّا وُسْعَهَا ؕ— لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اكْتَسَبَتْ ؕ— رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَاۤ اِنْ نَّسِیْنَاۤ اَوْ اَخْطَاْنَا ۚ— رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَیْنَاۤ اِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهٗ عَلَی الَّذِیْنَ مِنْ قَبْلِنَا ۚ— رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهٖ ۚ— وَاعْفُ عَنَّا ۥ— وَاغْفِرْ لَنَا ۥ— وَارْحَمْنَا ۥ— اَنْتَ مَوْلٰىنَا فَانْصُرْنَا عَلَی الْقَوْمِ الْكٰفِرِیْنَ ۟۠
-
Arabic explanations of the Qur’an:
 
Translation of the meanings Surah: Al-Baqarah
Surahs’ Index Page Number
 
Translation of the Meanings of the Noble Qur'an - Persian Translation - Tafsir Al-Saadi - Translations’ Index

Translation of Tafsir Al-Saadi into Persian

close